پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه هشتادم درس خارج فقه

طهارت و نجاست

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین

وَ صل الله علی محمد و علی اله الطاهرین

نجاسات کلاً به عنوان مُقارنه بین ادیان ثلاث که دین یهود و مسیحیت و اسلام باشد، سه نوع اند. یک نوع از نجاسات، نجاسات مسلمه عند کل الادیان اند بلاخلاف، یک دسته نجاسات مختلف فیهای بین الادیان اند که شریعت تورات و شریعت قرآن باشند، چون شریعت انجیل شریعت مستقله نیست بلکه بر حسب متون احکامی انجیل و بر حسب تصریحات مسیح علیه السلام، ماموریت مسیح عمل به شریعه تورات صددرصد، مگر (وَلِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ) [آل عمران: آیه ۵۰] بعضی از محرمات ابتداییه را مسیح علیه السلام تحلیل کرده.

قسمت سوم، نجاساتی ست که ما قائل به نجاستش نیستیم، از نظر اسلامی قائل به نجاست اون ها نیستیم، گرچه بین شریعت تورات و شریعت قرآن اختلاف است.

بخش اول بول و غایطه از غیر ماکول اللحم که در تمام شرایع صددرصد نجس است. سوم سگ، چهارم خوک، پنجم میته که بر حسب آیاتی که از قرآن بحث کردیم، إلاّ سگ و آیاتی که در تورات هست که سگ را تنجیس کرده است، آیات عهدین و آیات قرآن و روایات مسلمه اسلامیه، اینها رو به طور مطلق تنجیس کرده اند.

نجاسات نسبی خون است و منی، البته خون و منی از نظر اسلام نسبی ست ولکن از نظر تورات خون کلاً حرام است و نجس است که خواهیم عرض کرد.

خون به طور نسبی نجس و حرام است که (دَمًا مَسْفُوحًا) [الانعام: آیه ۱۴۵] است از حیوان غیر مأکول اللحم که بحث کردیم و منی هم بر حسب روایاتی که در حکم منی بحث کرده است، چون قرآن راجع به نجاست و یا طهارت منی بحثی ندارد.

روایاتی که راجع به دو بُعد یکی جنابت و یکی نجاست درباره منی صحبت کرده است، روایاتی که اصالت دارد و مورد قبول همگان باید باشد، این است که اگر منی عن شهوت نازل شد هم نجس است و هم جنابت آور است و اما اگر عن شهوت نباشد این نه نجس است و نه جنابت آور است.

قول سوم که از نظر اسلامی طاهر است، از نظر ادله قرآن و سنت طاهر است، کافر به تمام اقسام، خمر به تمام اقسام، عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین به تمام اقسام، عرق جنب از حرام به تمام اقسام و الکل صنعتی و غیر صنعتی به تمام اقسام.

حالا، از نظر آدرس آیات، سگ در عهدین نجس است و اگر در قرآن آیه ای بر تنجیس سگ نداریم، دلیل بر عدم نجاست سگ نیست بلکه سنت قطعیه است، وانگهی چون در تورات سفر لاویان، فصل یازده، آیه بیست و شش و بیست و هفت تصریح کرده است که سگ نجس است.

وقتی در شریعت تورات سگ نجس بود، شریعت انجیل هم که تابع است، قرآن هم که نص نکرده است، پس استمرار حکم نجاست سگ خواهد بود.

وقتی در شریعت تورات سگ نجس است شریعت قرآن لزومی ندارد تصریح نجاست بکنه بلکه استمراره حکم نجاست سگ در تورات، در انجیل که معلوم است، در قرآنم هست. خوک هم نجس است به نص قرآن و نص تورات، لاویان، سفر لاویان تورات که سفر احکام است، چون پنج سفر تورات، یک سفرش سفر احکام است و صفر تصریحیه و بقیه.

(صحبت حضار)

بحث کردیم که نجس است شما نبودید.

عرض می شود که خوک بر حسب نص تورات، سفر لاویان فصل یازدهم، عرض می شود که آیه دو تا هشت و همچنین کتاب أشعیاء نبی فصل شصت و پنجم، آیه چهار و همچنین سفر تثنیه تورات فصل چهاردهم آیه هشت، خوک حیوانی ست پلید و نجس.

حالا اگر ما از قرآن مانند سگ دلیلی هم بر نجاست خوک نداشتیم، استمرار حکم نجاست در شریعت قرآن بود چون نص نکرده، ولکن دلیل داریم، چنانکه بحث کردیم.

و از جمله خون، خون در شریعت قرآن که عرض کردیم مفصلاً (أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا) [الانعام: آیه ۱۴۵] هم حرام است و هم نجس و اما دم غیر مسفوح از حیوانی که خون جهنده دارد و دم مسفوح یا غیر مسفوح از حیوان که خون جهنده ندارد یا خون غیر حیوان کلاً حلال است خوردنش و پاک است، این هم مربوط به خون.

میته هم در شریعت تورات به طور کلی نجس و حرام است (و إذا ماتَ واحد من البهایم التی هی طعامٌ لکم فمن مس جثته یکون نجسا الی مساء) حالا الی المساء چیه باید بحث کنیم. (یکون نجس الی المساء و من اکل جثته یغسل ثیابه و یکون نجس الی المساء و من حمل جثته یغسل ثیابه و یکون نجس الی المساء) عرض می شود که این در تورات در سفر عرض می شود که ششم، آیه بیست و دومم و عرض می شود که بیست و نهم. خوب این از نظر مقارنه.

حالا، ما عرض می شود که ما بحث کردیم از نظر روایات یازده گانه عصیر عنبی که از سه بُعد این روایات عرض می شود که مطرود است و تکرار نمی کنیم.

پس هیچ دلیلی نه کتاباً و نه سنتاً که قابل استدلال باشد بر حرمت و یا نجاست یا حرمت و نجاست عصیر عنبی و عصیر تمری قبل از ذهاب ثلثین هرگز نداریم، البته به شرط اینکه مسکر نباشد اگر مسکر باشد که معلومه.

خب و اما عرض می شود که خمر. خمر چند قسمه، یک قسم خمری که به طور رسمی از آب انگور، از شیره انگور و شیره خرما گرفته می شود، این خمر است و عرض می شود که حرام است. اما بحث در نجاستی ست که در بیان نجاست نداریم اصلاً.

یک خمری ست که از میوه های دیگر از سیب و گلابی و پرتقال و این ها می گیرند اونام خمره و یک الکل است که از چوب می گیرند، از چوب الکل می گیرند و این الکل خوراکی نیست، کشنده است، حالا خوراکیم باشه.

حالا آیا این الکل عرض می شود حرام است أکلش یا حلال است أکلش، نجس است یا غیر نجس، در صورتی که مسلم باشد که الکل صنعتی قابل شرب نیست، اصلاً بحث حرمت شرب و حرمت خوردنش به میان نمیاد.

وانگهی حالا، الکل در صورتی که اصلش مایع باشد این بحث میاد که نجس است یا غیر نجس؟ ولکن اگر اصل الکل مایع نباشد نجاست قطعاً نیست و فقیه هم در موضوعات نمی تواند نفی اثبات کنه.

یادمه ما در نجف که بودیم مرحوم آقای حکیم، از ایشون سوال شد که الکل صنعتی چطوره؟ ایشون گفتند الکل صنعتی نجس است، چرا؟ برای اینکه برای ایشون گفته بودند که الکل صنعتی اصلش مایع است. ما به آقای حکیم گفتیم که سلب و ایجاب در موضوعات مربوط به فقیه نیست. اگر معلوم است که اصلش مایع است بحثه، اگر معلوم است که اصلش غیر مایع است بحث ندارد، اگر مشکوک است که اصلش مایع است یا غیر مایع باز اصل طهارته. وانگهی اصولاً کل خمرها طاهرند که با هم بحث کردیم.

حالا، روایاتی که در باب نجاست و یا طهارت خمر است.

وسائل شیعه، جلد دوم، کتاب الطهاره، صفحه هزار و پنجاه و چهار، باب سی و هشتم، (بَابُ نَجَاسَةِ اَلْخَمْرِ وَ اَلنَّبِيذِ وَ اَلْفُقَّاعِ وَ كُلِّ مُسْكِرٍ)

حدیث اول، (عن عبدالله بن سنان قال سألته أبا عبدالله علیه السلام عن الذي يعير ثوبه لمن يعلم أنّه يأكل الجرّي و يشرب الخمر فيردّه، أ يصلّي فيه قبل أنْ يغسله؟ قال لا تصلّ فيه حتى تغسله)

اینجا چند بحث داره، یکی اینکه (جِرّی) که ماهی، ماهی ست که حرام است خوردنش، آیا ماهی که حرام است خوردنش نجسم هست؟ نخیر، حیوانات دریایی حتی سگ و خوکش پاکه.

بنابراین اگر کسی حیوان محرم دریایی رو بخورد این نجس نمی شود. پس چرا (لا یصلی فيه حتى تغسله) برای چی؟ آیا این حیوان میته است؟ که نیست چون میته از حیوانی که خون جهنده دارد، این نجسه ولکن حیوان دریایی یا خون ندارد یا خون جهنده ندارد.

بنابراین این از مسلمات است در اسلام و حتی در کل ادیان که میته ای که دارای خون جهنده نیست این پاکه. خب این پس نه میته ایست که ممنوع باشد، نه نجس است، نه غیر ماکول اللحمه از حیوانی است که خون جهنده دارد، بلکه غیر ماکول اللحم است از حیوان دریایی. حیوان غیر ماکول اللحم قطعاً نماز خوندن باهاش اشکال ندارد و قطعاً نجس هم نیست این یک.

دوم، (يأكل لحمَ الجرّي و يشرب الخمر) حالا اگر (يأكل اللحم الجرّي) رو در نظر نگیریم، (يشرب الخمر) کسی که خمر می خورد (فيردّه) (لمن يعلم) ببینید (عن الذي يعير ثوبه لمن يعلم أنّه يأكل الجرّي و يشرب الخمر) این شخص مسیحی باشد، مسلمان باشد، ولکن لحم عرض می شود که حرام می خورد و شرب خمر می کند (فيردّه) این لباس رو بر میگردونه، (أ يصلّي فيه) در این لباسی که به او دادم و این خمر می خورد و جری می خورد، نماز بخوانم (قبل أنْ يغسله)؟ (قال لا یصلی فيه حتى تغسله) چند بحث داریم.

یک، فرض کنیم که این شخص خمر خورده و دهانش را نشسته، آیا اگر خمر خورد و دهانش را نشست و ملاقات کرد با لباس، این منجسه لباسه؟ نخیر چون متنجس منجس نیست به هیچ دلیلی. هیچ دلیلی کتاباً معلوم و سنتاً باز معلوم که متنجس منجس نیست، نجس بله، ولکن کسی که خمر می خورد آیا به لبش خمر چسبیده یا نخیر متنجسه؟ این لب که متنجس است فرض کنید به لباسی که از شما عاریه گرفته است خورد، آیا نجس متنجس منجس است؟ نخیر، این دلیل اول.

دوم، حالا ممکن است که، امکانش زیاده، ممکن است اگر خود خمر به لباس انسان باشد یا به لب انسان باشد به لباس بخورد که نجس منجس است، ممکن است نجس نباشد، مانند عرض می شود که موی غیر ماکول اللحم. موی غیر ماکول اللحم، لباس غصبی و از این قبیل، نماز باهاشون باطل است. آیا هر چه نماز باهاش باطله نجسه؟ نخیر، بله هر چه نجس است (14:25) نماز باهاش باطله ولکن آیا هر چه نماز باهاش باطله نجس است؟

پس لباس مردم، لباس یتیم، موی گربه، موی موش، اینا نجسه؟ نخیر بنابراین اینکه اگر فرموده باشند (أ يصلّي فيه قبل أنْ يغسله) این شستن برای ازاله چیزی ست که در نماز درست نیست، حمل چیزی که در نماز درست نیست، اعم از نجس باشد، نجس نباشد، هر چه باشد پس اینم دلیل نمیشه. بنابراین این روایت هرگز در بُعد اول دوم سوم، چند بعد، هر بعدی مستقل است در دلالت سلبی، این دلالت بر نجاست خمر اصلاً نمی کند.

روایت دوم، (عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: قَرَأْتُ فِي كِتَابِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ إِلَى أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ) أبی الحسن موسی بن جعفر یا ابو الحسن ثالث، عرض می شود که امام رضا (ع) (جُعِلْتُ فِدَاكَ رُوِيَ زُراره عن أبی جعفر وَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ فِي اَلْخَمْرِ يُصِيبُ اَلثَّوْبَ وَ اَلرِّجْلَ أَنَّهُمَا قَالاَ لاَ بَأْسَ أَنْ يُصَلَّى فِيهِ) خب این یک روایت.

(إِنَّمَا حُرِّمَ شُرْبُهَا) شربش حرامه، نماز درش بخونید، حرام نیست (وَ رَوَى غَيْرُ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ) روایت اول روایت از باقرینه هر دو، روایت دوم روایت امام صادق علیه السلام فقط.

(وَ رَوَى غَيْرُ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ خَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌ يَعْنِي اَلْمُسْكِرَ) نبیذ مسکر یعنی شیره انگوری که مسکره (فَاغْسِلْهُ إِنْ عَرَفْتَ مَوْضِعَهُ وَ إِنْ لَمْ تَعْرِفْ مَوْضِعَهُ فَاغْسِلْ كُلَّهُ فَإِنْ صَلَّيْتَ فِيهِ فَأَعِدْ صَلاَتَكَ فَأَعْلِمْنِي مَا آخُذُ بِهِ).

آیا به روایت اولی که روایت باقرین است می گیرم که اشکال ندارد نماز باهاش خوندن یا به روایت خاص امام صادق که اشکال دارد؟ (فَوَقَّعَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِخَطِّهِ وَ قَرَأْتُهُ خُذْ بِقَوْلِ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ).

حالا، اولاً روایت متعارضینه، کما اینکه روایت رو خوهیم خوند. آیا نماز میشه خوند؟ نماز نمیشه خوند؟ کلاً روایات شیعه در جواز نماز با لباس یا بدنی که متنجس به خمر است، در جواز در جوازش متعارض اند، این اولاً.

ثانیاً اگرم تعارضی در کار نباشد، نهی از نماز خوندن در لباس یا بدنی که عرض می شود که ملوس به خمر است نهی دلیل بر نجاست هرگز نیست، ولی دلیل بر ممنوعیت است، ممنوعیت أعم است از نجاست، کما اینکه عرض کردیم.

روایت سوم، (عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ خَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌمُسْكِرٌ فَاغْسِلْهُ إِنْ عَرَفْتَ مَوْضِعَهُ فَإِنْ لَمْ تَعْرِفْ مَوْضِعَهُ فَاغْسِلْهُ كُلَّهُ وَ إِنْ صَلَّيْتَ فِيهِ فَأَعِدْ صَلاَتَكَ).

تا اینجا به این روایات اگر بشود استدلال کرد و منع نماز در لباس یا بدن ملوس به خمر درست باشد، دلالتی هرگز بر نجاست ندارد.

چهارم، (عَنْ خَيْرَانَ اَلْخَادِمِ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى اَلرَّجُلِ) تقیه بود می گفتن رجل، مرد، اما امام کاظم است، امام باقر است (كَتَبْتُ إِلَى اَلرَّجُلِ أَسْأَلُهُ عَنِ اَلثَّوْبِ يُصِيبُهُ اَلْخَمْرُ وَ لَحْمُ اَلْخِنْزِيرِ أَ يُصَلَّى فِيهِ أَمْ لاَ فَإِنَّ أَصْحَابَنَا قَدِ اِخْتَلَفُوا فِيهِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ صَلِّ فِيهِ فَإِنَّ اَللَّهَ إِنَّمَا حَرَّمَ شُرْبَهَا)

راجع به خمر، شربشو حرام کرده، با انسان در نماز باشه این رو تحریم نکرده (وَ قَالَ بَعْضُهُمْ لاَ تُصَلِّ فِيهِ فَكَتَبَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ تُصَلِّ فِيهِ فَإِنَّهُ رِجْسٌ)

روایاتی که راجع به سلب و ایجاب خمر داریم از نظر صلاه و نجاست فقط این روایت است، استدلال به نجاست میشه فقط. یک دونه روایت است که استدلال می شود به این روایت در نجاست.

و اولاً رجس دلیل بر نجاست نیست، چرا؟ برای اینکه (رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ) [مائده: آیه ۹۰] (رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ) عمل رجسه نه اینکه خود ذات رجسه، این اولاً.

ثانیاً، اگر هم (رِجْسٌ) دلیل قاطع یا ظاهر بر نجاست جسمه خمر داشت، معارضات کتاب و سنت زیاد داره و چطور می شود که خمر نجس باشه و از میان چهارده معصوم و قرآن که معصوم اول است، پانزده معصوم، فقط یک روایت اونم از بعضی ائمه، اونم به دلیلی که دلالت قطعی ندارد بر نجاست به ما برسه؟

حدیث پنجم، (هشام بن الحكم أنّه سأل أبا عبد اللّه عليه السّلام عن الفقّاع؟ فقال لا تشربه فإنّه خمر مجهول، فإذا أصاب ثوبك فاغسله) خمر که دلیل بر نجاستش نداریم، فقاع که آبجویی ست که مست کنندگیش تیزتر است هرگز دلیل بر نجاستش نداریم، فقط منع از صلاه هست احیاناً که اون أعم است از نجاست.

حدیث ششم، (أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَدِيثِ اَلنَّبِيذِ قَالَ: مَا يَبُلُّ اَلْمِيلَ يُنَجِّسُ حُبّاً مِنْ مَاءٍ يَقُولُهَا ثَلاَثاً) خب اینا نجسه بله، (رِجْسٌ) نه، معلوم نبود ولی نجس شد، (يُنَجِّسُ حُبّاً) یک خیک و یک مشک از آب را تمیز کند بسم الله ولی این حدیث به وحدته نمی شود استدلال بهش کرد.

حدیث هفتم (عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لاَ تُصَلِّ فِي بَيْتٍ فِيهِ خَمْرٌ وَ لاَ مُسْكِرٌ) حرامه یعنی؟ خانه ای که درش خمر است و مسکر است حرام است درش نماز خوندن و حال اینکه ما نصوصی داریم که در بیع، در عرض می شود که در کنیسه های مسیحیان که خمر هست، مسکر هست، حتی عرض می شود که وصن هست که مجسمه مسیح و مریم بانو علیه السلام وجود دارد، در اون ها جایزه نماز خوندن. (لِأَنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ لاَ تَدْخُلُهُ وَ لاَ تُصَلِّ فِي ثَوْبٍ قَدْ أَصَابَهُ خَمْرٌ أَوْ مُسْكِرٌ حَتَّى تَغْسِلَ)

حدیث هشتم، (عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَطْرَةِ خَمْرٍ أَوْ نَبِيذٍ مُسْكِرٍ قَطَرَتْ فِي قِدْرٍ) در یک بادیه ای، در یک جایی، (فِيهِ لَحْمٌ كَثِيرٌ وَ مَرَقٌ كَثِيرٌ قَالَ يُهَرَاقُ اَلْمَرَقُ) مرق رو بریزید، برای اینکه مخلوطه با خمره و حتی یک ذره خمر باشد خوردنش حرامه ولی دلیل بر نجاست نیست.

(أَوْ يُطْعِمُهُ أَهْلَ اَلذِّمَّةِ أَوِ اَلْكَلْبَ وَ اَللَّحْمُ اِغْسِلْهُ وَ كُلْهُ) چطور؟ آیا این لحم مشروب شده است با این قطره خمر یا مشروب نشده؟ می شود گفتش که به لحم چیزی اثر نکرده است قطره خمر، به آب اثر کرده؟ اینکه نمیشه که، یا به هر دو اثر کرده یا به هیچ کدام اثر نکرده.

بنابراین جدایی بین لحم که (اِغْسِلْهُ وَ كُلْهُ) و بین مَرَق که بریز دور که این درست نیست، این یک. (قُلْتُ فَإِنَّهُ قَطَرَ فِيهِ دَمٌ قَالَ «اَلدَّمُ تَأْكُلُهُ اَلنَّارُ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ) این هم بر خلاف موازین فقهی ست.

(قُلْتُ فَخَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌ قَطَرَ فِي عَجِينٍ أَوْ دَمٌ قَالَ فَقَالَ فَسَدَ قُلْتُ أَبِيعُهُ مِنَ اَلْيَهُودِ) حالا (فَسَدَ) آیا خون یا نبیذ داخل عرض می شود که یک عجینی شد، داخل خمیری شد یا دم داخل خمیری شد، این خمیر رو چه کنیم؟ این خمیر با دم نجس است یا با قطره ای از نبیذ که مسکر است، نجس نیست، ولکن خوردن نبیذ حرامه، چیکار کنیم؟ مجملاً این حرامو چیکار کنیم؟

(قَالَ «فَسَدَ» قُلْتُ أَبِيعُهُ مِنَ اَلْيَهُودِ وَ اَلنَّصَارَى وَ أُبَيِّنُ لَهُمْ قَالَ نَعَمْ فَإِنَّهُمْ يَسْتَحِلُّونَ شُرْبَهُ) سوال، اگر مسلمانی، اگر مسلمانی حلال می داند شراب را (يَسْتَحِلُّ) عملاً، اگر مسلمانی شرابخوار است، مسلمان دیگر که شراب خوار نیست می شود شراب را به اون مسلمان دوم بفروشه؟ میتونه، (يَسْتَحِلُّ) دلیل نیستش که، (يَسْتَحِلُّ) یا واقعا حلال است یا حرام است. اگر حلال است که خمر در هیچ دینی از ادیان آسمانی حلال نیست، اگر حرام است که حرام هست، چطور حرام رو می فروشه؟

بله کسی بگه چون یهود و نصاری خمر را می خورند، استحلال خمر می کنند، بنابراین برای اونا حلاله. میگیم نخیر استحلال خمر بر خلاف نصوص هیجده آیه از تورات و انجیل است، نصوص آیات تورات و آیات انجیل اضافه بر ادله دیگر، خمر را که مسکر است حرام کرده، بنابراین او حرام بداند، حرام نداند، باید حرام بداند، اگرم حرام نمی داند عملاً، باید شریعتاً حرام بداند چون نص شریعت تورات و انجیل حرمته.

بنابراین به طور کلی، آیا چیزی را که کسی حرام نمی داند و باید حرام بداند یا باید حرام بداند ولیکن جاهل است، فرض کنید که یک مسلمانی جاهل است که این مالی که اونجاست مال دزدی ست، جاهله و ما مال دزدی رو گذاشتیم صاحبش پیدا شه، حالا اگر این مسلمان آمد، مال دزدی رو برداشت پوشید یا خورد یا خواست ببره، چیزی بهش نگیم چون جاهله؟

چون جاهل است به موضوع حرمت و حتی جاهل است به اصل حکم حرمت، ما نباید تبیین کنیم که این موضوع حرام است و این حکماً حرامه؟ بنابراین به هیچ وجه از وجوه این روایت قابل قبول نیست و کل روایاتی که میته یا دم یا لحم خنزیر یا هر حرامی که در کل شرایع حرام است که بفروشید به یهودی و نصرانی مانعی ندارد، چون (يَسْتَحِلُّونَ) این (يَسْتَحِلُّونَ) غلطه، (يَسْتَحِلُّونَ) در کل ابعاد غلطه.

حدیث نهم، (عَنْ أَبِي بَكْرٍ اَلْحَضْرَمِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَصَابَ ثَوْبِي نَبِيذٌ) نبیذ عرض می شود که شیره، یعنی انگوری که خمر شده، (أُصَلِّي فِيهِ قَالَ نَعَمْ) پس بنابراین در سه بُعد ما بحث داریم. یکی اصل نجاست که دلالت بر نجاست اصلاً نداشته باشد، فقط یکی دو روایت، یکی نماز نخوندن درش، نماز نخوندن درش در بعضی روایت مستدله که خوردن خمر حرام است، خوردن خمر انسان رو مست می کند، ولکن لباس که مست نمیشه، در بعضی روایات هست که لباس که مست نمیشه (الثوب لا یُسکر). از جمله همین روایته.

(قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَصَابَ ثَوْبِي نَبِيذٌ أُصَلِّي فِيهِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ قَطْرَةٌ مِنْ نَبِيذٍ قَطَرَ فِي حُبٍّ أَشْرَبُ مِنْهُ قَالَ نَعَمْ إِنَّ أَصْلَ اَلنَّبِيذِ حَلاَلٌ وَ إِنَّ أَصْلَ اَلْخَمْرِ حَرَامٌ)

چطور شد؟ اصل نبیذ حلاله، اصل خمر حرامه، اصل هر دو آب انگوره دیگه، اصل نبیذ و خمر هر دو آب انگوره، چطور نبیذ حلال شد؟ اگر نبیذ مسکر است که حرام است. اگر نبیذ مسکر نیست که حلاله (وَ إِنَّ أَصْلَ اَلْخَمْرِ حَرَامٌ) اصل خمر حرامه یعنی چه؟ اصل خمر یعنی اصلی که با اون خمر درست کردن حرامه؟ اصلاً اصل مراد چیه؟

اگر اصل وضع فعلیه، نبیذی که مسکر است و خمری مسکر است هر دو تا حرامه، اگر اصل، اصل قبلیه، اصل قبلی نبیذ که آب انگوره و خمر هر دو حلاله. (یقول عمل شیخ) شیخ که ماشالله همراهی میکنه.

حدیث دهم، (عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ أَبِي سَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ إِنْ أَصَابَ ثَوْبِي شَيْءٌ مِنَ اَلْخَمْرِ أُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ أَغْسِلَهُ قَالَ لاَ بَأْسَ إِنَّ اَلثَّوْبَ لاَ يَسْكَرُ) سُکرش حرامه، لباس که مست نمیشه که.

حدیث یازده، (عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنِ عبدالله بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنِ اَلْمُسْكِرِ وَ اَلنَّبِيذِ) این مقابل بین مسکر و نبیذ، این است که مسکر چیزی ست که کمش اسکار آور است، یه لیوان، ولی نبیذ اون است که مقدار زیادتری بخوری مسکر آور است.

(يُصِيبُ اَلثَّوْبَ فَقَالَ لاَ بَأْسَ) (لاَ بَأْسَ) یعنی چی؟ للاَ بَأْسَ) به أصابه ثوب فقط؟ نخیر این ثوبی که باهاش نماز می خونی (لاَ بَأْسَ).

دوازدهم، (عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ أَبِي سَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّا نُخَالِطُ اَلْيَهُودَ وَ اَلنَّصَارَى وَ اَلْمَجُوسَ وَ نَدْخُلُ عَلَيْهِمْ)

علیکم السلام

(وَ هُمْ يَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ) اینا می خورند و می آشامند، خوردن حرام، آشامیدن حرام (وَ هُمْ يَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ فَيَمُرُّ سَاقِيهِمْ فَيَصُبُّ عَلَى ثِيَابِي اَلْخَمْرَ).

همونطور که (28:043) می کنند، همونطور که خمر می خورند به لباس هم میریزه، (فَقَالَ لاَ بَأْسَ بِهِ إِلاَّ أَنْ تَشْتَهِيَ أَنْ تَغْسِلَهُ لِأَثَرِهِ) خمر میخوای نباشه، دلت می خواد که تنزه کنی و اثر خمر بره بله ولیکن واجب نیست، نه واجب اولی ست که لباس خمری نباشد، نه واجب ثانوی است که با لباس نماز بخوانی.

سیزدهم، (مُحمد بن علی بن حسین قَال سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ فَقِيلَ لَهُمَا إِنَّا نَشْتَرِي ثِيَاباً يُصِيبُهَا اَلْخَمْرُ وَ وَدَكُ اَلْخِنْزِيرِ) یعنی چربی خنزیر (عِنْدَ حَاكَتِهَا) وقتی میخوایم پوستش رو بکنیم، موشو بکنیم، (أَ نُصَلِّي فِيهَا قَبْلَ أَنْ نَغْسِلَهَا فَقَالاَ نَعَمْ) نماز بخونید ( لاَ بَأْسَ إِنَّمَا حَرَّمَ اَللَّهُ أَكْلَهُ وَ شُرْبَهُ) البته راجع به خنزیر قبول نداریم، راجع به خنزیر معقول نیست، برای اینکه خنزیر إِنَّمَا أَكْلَهُ نیست، بلکه (رِجْسٌ) در نص قرآن بود که استدلال کردیم.

(وَ لَمْ يُحَرِّمْ لُبْسَهُ وَ مَسَّهُ وَ اَلصَّلاَةَ فِيهِ) لبس و مسش را حرام نکرده است، خنزیر را، ولکن صلاه درش حرامه، برای اینکه غیر مأکول اللحم و نجسه.

حدیث چهاردهم، (عَنِ علی اِبْنِ رِئَابٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلْخَمْرِ وَ اَلنَّبِيذِ اَلْمُسْكِرِ يُصِيبُ ثَوْبِي أَغْسِلُهُ أَوْ أُصَلِّي فِيهِ قَالَ صَلِّ فِيهِ إِلاَّ أَنْ تَقْذَرَهُ فَتَغْسِلَ مِنْهُ مَوْضِعَ اَلْأَثَرِ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى إِنَّمَا حَرَّمَ شُرْبَهَ)

حدیث پونزده، (عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ سَأَلْتُهُ عَنِ اَلنَّضُوحِ يُجْعَلُ فِيهِ اَلنَّبِيذُ أَ يَصْلُحُ أَنْ تُصَلِّيَ اَلْمَرْأَةُ وَ هُوَ فِي رَأْسِهَا قَالَ لاَ حَتَّى تَغْتَسِلَ مِنْهُ) این روایاتی که این روایات پونزده گانه است، به این روایات پونزده گانه، نه می شود استدلال کرد بر نجاست خمر و نه می شود استدلال کرد بر اینکه با خمر نمیشه نماز خوند.

برای اینکه اونکه قرآن حرام کرده خوردن خمر است، درست خمر است، فروختن خمر است، تهیه خمر است، اما به لباس انسان باشه حرام است نخیر و عرض می شود که از غیر مأکول اللحم هم نیست، لحمم نیست، نجسم نیست، بنابراین از نظر فتوا کسی که به قول معروف جرئت داشته باشد، می گوید که اگر لباس شما چند قطره خمر داشته باشه، نماز درش خوندن حرام نیست (إلا عن تتقذر منه) و فوقشم نجاست، نجاست که اصلاً دلیل برش وجود ندارد. راجع به عصیر هم که عرض کردیم.

حالا نجاست کافر، در نجاست کافر شاید یک دونه روایتم که صریح بر نجاست عینی کافر باشد ما نداریم، اگرم داریم روایات نود و چند درصد، فقط تنزه است بر اینکه لحم خنزیز می خورند، خمر می خورند، چه می خورند، چه می خورند، از نجاسات پرهیز نمی کنند.

باب چهاردهم صفحه هزار و هجده، جلد دوم، حدیث اول، (محمد بن مسلم قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الباقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ آنِيَةِ أَهْلِ اَلذِّمَّةِ وَ اَلْمَجُوسِ) أَهْلِ اَلذِّمَّةِ یهود و نصاری وَ اَلْمَجُوسِ که آتش پرستان (فَقَالَ لاَ تَأْكُلُوا فِي آنِيَتِهِمْ) در ظرف های خصوصیشون غذا نخورید، خیلی خب (وَ لاَ مِنْ طَعَامِهِمُ اَلَّذِي يَطْبُخُونَ وَ لاَ مِنْ آنِيَتِهِمُ اَلَّتِي يَشْرَبُونَ فِيهَا اَلْخَمْرَ).

این سه تا لا رو معنی کنید، (لاَ تَأْكُلُوا فِي آنِيَتِهِمْ) با (وَ لاَ مِنْ طَعَامِهِمُ اَلَّذِي يَطْبُخُونَ) این دو تا برخلاف نص آیه مائده است (وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ) [مائده: آیه ۵] حالا (طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ) یا در ظرف اون ها باشد یا در ظرف شما باشد، ظرف خالی باشد، ظرف طعام باشد، این دو بُعد مخالف با نص آیه است.

(وَ لاَ مِنْ آنِيَتِهِمُ اَلَّتِي يَشْرَبُونَ فِيهَا اَلْخَمْرَ) این دلیل است بر اینکه اگر نجاست است، نجاست ارضی است، اگر تقذر است تقذر ارضی ست، برای اینکه چه (يَشْرَبُونَ فِيهَا اَلْخَمْرَ) چه (يَشْرَبُونَ فِيهَا الماء) آب لیمو، آب به، هر چی، اگر اینها نجس اند ذاتاً و عیناً، پس (يَشْرَبُونَ فِيهَا اَلْخَمْرَ) برای چی؟

پس این روایت، فوق دلالتش این است که اینها نجس اند از نظر ارضی، ولکن سوال می کنیم، نجاست ارضی در چند بعده. یا واقعاً این لحم خنزیر خورده و نشسته، یا نه خیر لحم خنزیر خورده است نمی دانیم شسته یا نشسته در این دو بعد حرامه. اما یکی عیناً یکی استصحاباً.

سوم، لحم خنزیر خورده است و شسته، اینجا چی؟ اینجا چرا تنزع کنیم یا فرض کنیم که نجسی رو استعمال کرده و بعد تطهیرم کرده، نمی دونیم آیا نجاست قبله یا طهارت قبله؟ در طهارت استصحابی حکم چیه؟ در تعارض استصحابین حکم طهارته. پس کلاً نمی شود تنزه کرد.

پس این تنزه حمل بر استحبابه. یا حمل بر استحباب است یا بعضی وقتا استحباب است، وقتا وجوب است. چه استحباب باشد، چه وجوب باشد بر حسب نجاست ذاتی نیست، بلکه نجاست ارضی ست.

حدیث دوم، (بْنِ يَحْيَى اَلْكَاهِلِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ)

من درس آقای بروجردی که می رفتیم، بعضی وقتا یک روز، دو روز سند می خوندن، زراه چیه، مراره چیه، مسلم چیه، فلان چیه، بعد حدیث رو که می خوندن، حدیث دلالت نداره، چرا وقت تلف کنیم؟ البته اهانت به مقام مقدس ایشون نیست ولی اهانت به مقام مقدس حوزه هاست که حوزه ها وقت تلف می کنن در چیزایی که به درد نمیخوره اصلاً.

(عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ يَحْيَى اَلْكَاهِلِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَوْمٍ مُسْلِمِينَ، يَأْكُلُونَ وَ حَضَرَهُمْ مَجُوسِيٌّ) اولاً مجوسی رو چرا شما داخل اهل کتاب می کنید؟ مجوسی مشکوک است که محکوم به اهل کتابه یا محکوم به اهل کتاب نیست، برای اینکه اهل کتاب یهود و نصاری و تابع شریعت نوح و ابراهیم هستند ولکن مجوسی خب، حالت شرکی، حالت بت پرستی درش بیّن هست، یعنی آتش پرستی.

این روایات نوعاً (رجل مَجُوسِيٌّ) ست. اگر رجل مجوسی و غیر کتابی نجس بود، دلیل نیست بر اینکه کتابی نجس باشه. بله، نجس بودن مشرک دلیل بر نجس بودن کتابی نیست. وانگهی دلالت بر نجس بودن مشرک هم نمی کند، برای اینکه نجاست ارضی ست. (عَنْ قَوْمٍ مُسْلِمِينَ، يَأْكُلُونَ وَ حَضَرَهُمْ مَجُوسِيٌّ، أَ يَدْعُونَهُ إِلَى طَعَامِهِمْ فَقَالَ أَمَّا أَنَا فَلاَ أُؤَاكِلُ اَلْمَجُوسِيَّ) من با آتش پرست غذا نمی خورم (وَ أَكْرَهُ أَنْ أُحَرِّمَ عَلَيْكُمْ شَيْئاً تَصْنَعُونَهُ فِي بِلاَدِكُمْ).

أَكْرَهُ چیه؟ أَكْرَهُ حرمت قطعی ست، بر حسب لغت قرآن یا لغت اصلی. حالا، من خوشم نمیاد، اصلاً بدم میاد که حرام کنم بر شما چیزی که در بلادتون می فروشید، خب آیا حرام است این جریان؟ با مجوسی که آتش پرسته، با او غذا خوردن، آیا حرام است یا حلال است؟ اگر حرام است، معنی ندارد که امام علیه السلام بگوید من بدم میاد که تحریم کنم بر شما چیزی که معموله. شرع می خواد چیکار کنه؟ شرع برای غیر واجبه که واجب است، واجب کنه، غیر حرام را که حرام است، حرام کنه، تقیه از کی می کند امام علیه السلام؟ تقیه از شیعه می کند؟ اصلاً تقیه معنا ندارد. در بیان حکم الهی تقیه معنا ندارد، مخصوصاً در جایی که اختلافی در کار نباشد.

بنابراین من خودم با مجوسی هم غذا نمیشم ولکن بدم میاد که تحریم کنم بر شما. یعنی حرام است تحریم کنم بر شما (شَيْئاً تَصْنَعُونَهُ فِي بِلاَدِكُمْ) بنابراین این روایت دلیل است بر طهارت مشرک، طهارت مشرک تا چه رسد یهود و نصاری.

حدیث سوم، (مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي رَجُلٍ صَافَحَ رَجُلاً مَجُوسِيّاً قَالَ يَغْسِلُ يَدَهُ وَ لاَ يَتَوَضَّأُ). آیا صرف مصافح، اولاً این روایت در دلالت بر نجاست، معارض با روایت قبلی ست و تعارض زیاده، ثانیاً آیا صرف مصافحه نجس می کند؟ خشک، تنجیس می کند خشک را؟ سگ خشک، خوک خشک، تجنیس می کند انسان را؟ مگر اینکه حمل کنیم بر تَر، ولکن بیان درست نیست، برای اینکه آیا مصافحه با شخصی نوعاً دستش تَر است؟ نوعاً عرض می شود که دوش گرفته رفته؟ نوعاً دستشو آب کشیده؟ نوعاً غذا خورده؟ آیا نوعاً انسان تَر است یا نوعاً انسان خشک است؟ خب نوعاً خشکه، پس این چه بیانی ست که اگر با یه رجل مجوسی مصافحه کردید، دستت رو بشور وضو نگیر، بله جنابت نیست وضو نگیرید، عرض می شود که حدث نیست و جنابت نیست، ولکن نجسه، خشک که تنجیس نمی کند خشک رو.

حدیث چهارم، عجیبه روایت ها، (عَنْ خَلَل القَلانسی، خَالِدٍ اَلْقَلاَنِسِيِّ، قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَلْقَى اَلذِّمِّيَّ فَيُصَافِحُنِي قَالَ اِمْسَحْهَا بِالتُّرَابِ وَ بِالْحَائِطِ) چی شد؟ با یهودی نصرانی من ملاقات می کنم، مصافحه می کنم، حالا این مصافحه که خشکه که چیزی نیست، اگر تره، اگر دستش شما با دست عرض می شود که ذمّی ملاقات کرد و نجس بود و تره، خب این با خاک که پاک نمیشه که (بِالتُّرَابِ وَ بِالْحَائِطِ قُلْتُ فَالنَّاصِبَ قَالَ اِغْسِلْهَا) تعجبه، ناصب مسلمانه، یهودی و نصرانی اصلاً اسلام و قبول ندارند، ناصب اسلام و قبول دارد، ائمه رو قبول ندارد. چطور شد که این عرض می شود ناصب (اِغْسِلْهَا) این معلوم میشه از اون شیعه های خیلی عجیب بوده، شیعه های متعصب و خیلی عجیب.

حدیث پنجم، (عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ : فِي مُصَافَحَةِاَلْمُسْلِمِ اَلْيَهُودِيَّ وَ اَلنَّصْرَانِيَّ قَالَ مِنْ وَرَاءِ اَلثَّوْبِ) اهانت نیست؟ (مِنْ وَرَاءِ اَلثَّوْبِ) تا خواست یهودی و نصرانی با شما مصافحه کنه، یه پارچه ای، عبایی، قبایی (فَإِنْ صَافَحَكَ بِيَدِهِ فَاغْسِلْ يَدَكَ) همون حرفای قبلی میاد.

حدیث ششم، (أَبِي اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ مُؤَاكَلَةِ اَلْمَجُوسِيِّ فِي قَصْعَةٍ وَاحِدَةٍ) در یک ظرف با مسیحی غذا می خوریم، البته به استثنای محرمات قطعی که قبلاً عرض کردیم (وَ أَرْقُدَ مَعَهُ عَلَى فِرَاشٍ وَاحِدٍ وَ أُصَافِحَهُ قَالَ لاَ) نه در یک رختخواب بخوابید، نه مصافحه کنید، نه در یک ظرف غذا بخورید، خب حالا در یک ظرف غذا نخورید برای اینکه خیال میکنن نجسه مثلاً، اما با او در یک سرا یک تشک گنده انداختن خوابیدن، کاریم به هم ندارن البته، یک تشک بزرگ انداختن خوابیدن، کاریم به هم ندارن، این چرا حرامه؟

(سَعِيدٍ اَلْأَعْرَجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ سُؤْرِ اَلْيَهُودِيِّ وَ اَلنَّصْرَانِيِّ فَقَالَ لاَ) (لاَ) این (لاَ) رو بحث کردیم که اگر واقعاً حرامه اون چیزی که می خورد و نجسه بسم الله، اگر حرام و نجس نیست باز أعوذبالله و اگر مشروب است احکامش معلوم یا استصحاب و این هاست.

حدیث نهم، (وَ سَأَلَ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ : عَنِ اَلنَّصْرَانِيِّ يَغْتَسِلُ مَعَ اَلْمُسْلِمِ فِي اَلْحَمَّامِ قَالَ إِذَا عَلِمَ أَنَّهُ نَصْرَانِيٌّ اِغْتَسَلَ بِغَيْرِ مَاءِ اَلْحَمَّامِ إِلاَّ أَنْ يَغْتَسِلَ وَحْدَهُ عَلَى اَلْحَوْضِ فَيَغْسِلَهُ ثُمَّ يَغْتَسِلَ).

اولاً و ثانیاً اگر حمام رو مطلق حمام می گیرید که خب حمام عرض می شود که توی خزینه یا زیر دوش مطلبی نیست که دو نفر، یه نفر مسیحی یه نفر مسلم و اگر ماء حمام، ماء حمام سابقه که در یک عرض می شود که جای کوچیکی که کر نیست البته، آب می اومد از خزینه اصلی، آب از خزینه اصلی میومد و بند می بستن، این کر نیست چون کر نیست، بنابراین با یهودی و نصرانی این کار رو نکنید. این مبنی ست بر اینکه کریت شرط باشه و کریت در بحثی که خواهیم عرض کرد اصلاً شرط نیست.

یعنی آب کر اصلاً متجنس نیست مگر اینکه تغیر نسبت بکنه. این بحثی ست که بعداً باید کرد.

(صحبت حضار) اشاره به این نمیکنه که این ذاتاً نجس و حرام است؟

نخیر، نخیر ذاتاً از کجا؟

(صحبت حضار) نظر اونا؟

نخیر ذات، اصلاً هیچ کدوم از احادیث ذات نداره، فقط این چون خمر می خورد و نمی دونم عرض می شود که گوشت خوک می خورد و این حرفهاست، اصلاً ذات در هیچ جا نجس العین بودن غیر مسلمان در هیچ روایتی وجود ندارد اصلاً.

حدیث دهم، (سَأَلْتُهُ عَنْ فِرَاشِ اَلْيَهُودِيِّ وَ اَلنَّصْرَانِيِّ يُنَامُ عَلَيْهِ قَالَ لاَ بَأْسَ) خب (وَ لاَ يُصَلَّى فِي ثِيَابِهِمَا) فراش اشکال نداره ولکن در لباس های خاص اون ها، لباس خاص یهودی و نصرانی یا قطع دارد انسان متنجسه یا ظن دارد، اگر قطع دارد متنجسه که لای قطعی ست اگر ظن دارد لای تنزهی ست فقط.

(وَ قَالَ لاَ يَأْكُلُ اَلْمُسْلِمُ مَعَ اَلْمَجُوسِيِّ فِي قَصْعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ لاَ يُقْعِدُهُ عَلَى فِرَاشِهِ) خب ما مسیحی رو در جای خودمون نشینیم، مگه میشینیم جای خودمون بارون میاد ازش؟ ازش تر میشه مثلاً؟ مگه بول میکنه؟ یک تنزه فقط اگه باشه (وَ لاَ مَسْجِدِهِ وَ لاَ يُصَافِحُهُ  قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ اِشْتَرَى ثَوْباً مِنَ اَلسُّوقِ لِلُّبْسِ لاَ يَدْرِي لِمَنْ كَانَ) مال مسلمانه، یهودی و نصرانی نه (هَلْ يَصْلُحُ اَلصَّلاَةُ فِيهِ قَالَ إِنِ اِشْتَرَاهُ مِنْ مُسْلِمٍ فَلْيُصَلِّ فِيهِ وَ إِنِ اِشْتَرَاهُ مِنْ نَصْرَانِيٍّ فَلاَ يُصَلِّي فِيهِ حَتَّى يَغْسِلَهُ) البته معارضم زیاد داره.

حدیث یازده، (إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْجَارِيَةُاَلنَّصْرَانِيَّةُ تَخْدُمُكَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ) صحیحه است البته (وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهَا نَصْرَانِيَّةٌ لاَ تَتَوَضَّأُ وَ لاَ تَغْتَسِلُ مِنْ جَنَابَةٍ) این خادم نصرانیه است که این عرض می شود که خادم شماست، می دونید که نصرانی ست، (لاَ تَتَوَضَّأُ) نه وضو معروف، یعنی از نجاست پرهیز نمی کند (وَ لاَ تَغْتَسِلُ مِنْ جَنَابَةٍ) جنابه هم اصله ماده جنابت است که منی است و هم خود جنابت (قَالَ لاَ بَأْسَ تَغْسِلُ يَدَيْهَا) نص است در این که ذاتاً نجس نیست.

حدیث دوازدهم، (زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي آنِيَةِاَلْمَجُوسِ قَالَ إِذَا اُضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهَا فَاغْسِلُوهَا بِالْمَاءِ) معارض داره بازم، این ها روایاتی ست که، اما راجع به خون، راجع به خون در تورات هست که خون کلاً نجسه و در قرآن (أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا) [الانعام: آیه ۱۴۵] رو نجس و حرام می داند.

حالا از دو حال خارج نیست، یا مقصود از آیه مطلقه تورات، اون خون خاص است و نه هر خونی یا اگر مراد هر خونی باشد نص آیه انعام اون رو عرض می شود که نقض می کند. این هم از رو نجاست بود البته، شاید که جنب، عرق جنابت حرام نجس است یا نه، دلالت بر نجاست اصلاً نداریم و دلالت بر منع صلاه متعارضه و در طهارت تساقطه، بنابراین نه منع صلاه است و نه نجس.

عرض می شود که و همچنین بقیه ابحاثی که در کلیت بحث ذکر شد. بحث فردای ما در عرض می شود که مطهرات است. مطهرات رو روز اول مقداری بحث کردیم، ولکن بحث قبل از مطهرات و قبل نجاست این است که آیا اصولاً آب نجاست بردار هست یا نه؟ کر باشد، جاری باشد، باران باشد، بئر باشد، هر جا باشد، آب مادامی که آب است، (قطع صدا)