و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
بحث ابتدایی ما در طهارات، راجع به آب بود که مطالبی را به عنوان اشاره ای عرض کردیم. فعلاً به طور مفصل راجع به طهوریت آب و انفعال آب، باید که صحبت کنیم.
در این که آب، از حیث آب بودن و خبیث نبودن و صدق آب کردن، هم طاهر هست و هم مطهر، هیچ اختلافی در بین متدّینین و غیرمتدینین در طول تاریخ وجود ندارد. در این دو خصوصیت که آبی که خبیث نیست، چه خبث نجاست و چه خبث غیرنجاست داشته باشد، این آبی که آب است و صدق آ برش میکنه قَذر نیست و پلید نیست، در این خصوصیت آب، بین کل مردم چه با دین و چه بی دین، اختلافی در طاهر و مطهر بودن هرگز وجود ندارد.
ولکن آیا شیء نجس مخصوصاً، نجاستش در صورتی برطرف میشود که آب مطهر باشد یا نه؟ اینجا سه مطلب است. از نظر احتمال عرض میکنم. یک مطلب که کلاً صددرصد مطهر آب باشه گر چه اصلاً اینطور نیست ولی از نظر فرض عرض میکنم.
دو، کلاً مطهر، آب نیست، علیالقاعده آب است. یعنی قاعده عمومیه و قاعده مطلقه این است که آب مطهر است، مگر دلیل خاصی داشته باشیم بر مطهر بودن غیر آب. مثل نور خورشید که میتابد بر بول و او را خشک میکند، مطهر است و مثل زمین با کل اجزائش مخصوصاً در صورتی که طاهر باشد، اگر کف پای انسان نجس باشد، خونی باشد، بولی باشد، غائطی باشد، یا هر نجاستی که قابل زوال است، اگر روی زمین مقداری راه بروید که اثر از بین برود، پاک است.
و همچنین غائط، غائط را اگر استنجاء با غیر آب بکنید، حتی اگر رنگ و بوش هم باقی باشد، پاک است. حتی غائط را اگر با آب بشویند، چون اون بحث دیگریه، با آب بشویند، این آبی که با شستن غائط میریزد، حتی اگر ذرات درش باشد و آب را متغییر و نجاست نکند، این باز پاک است. این احتمال دوم که قاعده کلیه به عنوان ضابطه کلیه ای که درصد بالا دارد آب مطهر است، إلاّ در موارد چهارگانه یا پنجگانه یا بیشتر استثنائات، این دوم.
سوم اینکه نه اول و نه دوم. آب از مطهرات است، اما قاعده این نیست که آب مطهر باشد، إلاً مَستُثنی. نخیر، قاعده این طور نیست. بلکه آب بیشترین مطهر است. اما آنچه مطهر است، زوال و یا ازاله عین نجاست است. زوال عین نجاست یا ازاله الکل باشد، نفت باشد (قطع صدا)
عین موجب طهارت است و چرا؟ برای اینکه نجس خودش نجسه. اما مکانی که نجس بوده، با اینکه زوال عین نجاست شده است با هر وسیله ای، مکان متنجس باشد، دلیل میخواد و دلیل ما هرگز نداریم نه کتاباً و نه سنتاً. پس در بین این سه فرض و سه احتمال راجع به آب، احتمال سوم مُتقن است و قابل قبول است که آب از مطهرات است.
کما اینکه در کتاب عرض می شود که تورات، در فصل اول تسالونیکیان، باب هفتم، آیه هشتم این است که آب از مطهرات است. حالا باشد یا نباشد، آب از مطهرات است. خب این بحث اول.
بحث دوم، آیا ما اگر مراجعه به آیاتی در قرآن بکنیم که راجع به طهوریت ماء، طاهر بودن، مطهر بودن یا هر دو بودن آب هست، آیا قاعده اول را یا دوم را یا سوم را تایید کنیم؟ ما هیچ آیه ای، نه نصاً، نه اشارتاً، حتی اشاره خیلی کمرنگ در کل آیات شصت و سه گانه ای که درش آب ذکر شده است، به جهات مختلف که عرض میکنیم به طور مختصر، در کل آیات شصت و سه گانه که لفظ ماء درش ذکر شده است، اصلاً اشاره ای به قاعده اول نداریم که مطهر فقط آب است. و به قاعده دوم اشاره نداریم که قاعده در مطهر بودن، آب است إلاً مَستُثنی.
ولی سوم داریم، آب طهور است. آب طهور است، یعنی طهور آب است فقط صددرصد؟ نخیر. طهور آب است به عنوان قاعده؟ نخیر. بلکه آب طهور است. یه دفعه میگیم زید، عادل است. یه دفعه میگیم عادل، زید است. اگر گفتیم زید عادل است نفی عدالت دیگری را نمی کند. در بُعد اول و در بُعد دوم راجع به آب، نه کتاباً و نه سنتاً، نه نصاً و نه اشارتاً و نه احتمالی که قابل استدلال باشد، نداریم، نه بر قاعده اول و نه بر قاعده دوم.
بله بر احتمال سوم داریم که آب از مطهرات است. اما آیا تطهیر در انحصار آب است؟ هرگز ما دلیلی بر این مطلب نداریم.
حالا قرآن ها رو باز کنید، آیه یازدهم، سوره هشتم و آیه چهل و هشتم، سوره بیست و پنجم. اول سوره الفرقان آیه چهل و هشتم.
سوره الفرقان آیه چهل و هشتم، ﴿وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا﴾ [فرقان: آیه ۴۸] البته در این طهور بودن ماء، لغویّان، لغویّین، فقها، محدثین، بسیار بحث طویل و عریض کرده اند که آیا مراد از طهور به حساب اینکه طهور صیغه مبالغه باشد، طهور آیا طاهر فیالنفسه و متحل لغیره است؟ دلیل آوردن، آیا فقط طاهر فیالنفسه است و متحل لغیره نیست باز دلیل آورده اند. بحث های طویل و عریض کردند، ولکن القرآن یفسر بعضه بعضاً.
همانگونه که خداوند در الوهیت و ربوبیت، نیازی به غیر ندارد، قرآن هم که أبین بیان است لناس، برهان است، نور است، هدی ست، ﴿لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجً﴾ [كهف: آیه ۱] هست و قرآنی که در بُعد روشن بیانی، بالاترین مراحل اعجاز و ارسال الهی ست، لغاتش، کلماتش، مطالبش، در خودش تفسیر میشود.
در این (وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا﴾ آیه دوم که سوره مبارکه هود است. سوره مبارکه هود، عرض می شود که بله، سوره انفال آیه یازده، سوره انفال آیه یازده، بله، ﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ﴾ [الأنفال: آیه ۱۱] پس اگر در طهور شک دارید لغتاً، فقهاً یا در جهات دیگر، شک در چیه؟ در مطهر بودن دارید. در طاهر بودن شک ندارید که. نمیشه طهور نه طاهر باشه، نه مطهر. حدّاقلش طاهر است که بُعد اول است و حد بالاترش مطهر است.
اولاً مطهر بودن از خود طهور استفاده میشه. چون صیغه مبالغه است. پاک، کننده دیگری ست، این اولاً.
ثانیاً، این آیه سوره انفال (وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً) (قطع صدا)
از خبث است و هم تطهیر است، حدث است. تطهیر از حدث ﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ) و تطهیر از خبث به وجه عام. به وجه خاص تطهیر از حدث است چون ﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ)، به وجه عام تطهیر از خبث است و تطهیر از نجس است. چون طهارت در مقابل نجَس و در مقابل نجِس و در مقابل خبث است و طهارت أشمل الفاظی ست که قذارت های ظاهری، قذارت های حدثی، ظاهری چه نجاست باشد، چه خباثت باشد از بین میبرد.
بنابراین بر مبنای این دو آیه شریفه، آب که خداوند از آسمان نازل کرده است (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ﴾. در آیه قبلی (مَاءً طَهُورًا﴾ . در این آیه (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ﴾ حالا، در این دو، بحث میکنیم.
آب که از آسمان نازل شده است، آیا بعضش طهور است؟ آیا بعضش (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ﴾؟ یا نه (وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا﴾ (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ﴾؟ آبی که از آسمان خداوند به زمین فرستاد و نصیب زمین شد این آب به ما هو ماءُ، طَهُوره. بله، اگر از آب بودن خارج شد، یخ شد، خب یخ طهور نیست. اگر از آب بودن خارج شد، برف شد، تگرگ شد خب طهور نیست، طهور نیست یعنی از این آیه استفاده نمیکنیم، نه طهور نیست. از آیه (مَاءً طَهُورًا﴾ ثلجا استفاده نمیکنی. ثلج که برف است، یا برد که تگرگ است عرض شود که و یخ استفاده نمی کنیم و همچنین اگر آب به قدری کثیف شد، به قدری بد شد که صدق آب برش مشکل است، یا صدق آب میکند اما خبیث که طهور نیستش که ﴿يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾ [الأعراف: آیه ۱۵۷] بله؟
این آیه سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۵۹، ﴿وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾ [الأعراف: آیه ۱۵۷] بنابراین آبی که خبیث است، استعمالش در رفع حدث و در رفع خبث و در خوردن، حرامه. بله، تو باغچه ریختن مطلبی نیست، چون استعمال آب تو باغچه طهارت درش شرط نیست. ولکن استعمال برای رفع حدث و استعمال برای رفع نجس و خبث، حرام است. چرا؟ برای اینکه (وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾.
بنابراین فقط صدق آب بودن کافی نیست. صدق آب باشد و خبیث هم نباشد. اگر صدق آب بود و خبیث هم نبود، به عنوان صدق آب طهور است ولا سیما به ضمیمه اینکه خبیث نباشد. اگر خبیث نباشد، طهور هست یا طهور نیست، بحث نداریم. ولکن آبی که طهور است و (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ﴾ است، هم طاهر فی النفسه هست، هم مطهر لغیره است، فقط دو شرط داره.
یک شرط، صدق ماء و شرط دیگر، خبیث نبودن. حالا کُر باشد، جاری باشد، مطر باشد، هر گونه آبی باشد، کم باشد، زیاد باشد، مطر آسمانی باشد، هر چی میخواد باشد، این ماء طهوره. یعنی هم طاهر فیالنفسه هست، هم مطهر لغیره هست. بحث مفصل خواهیم کرد ولی اشاره میکنیم.
مثلاً اگر یک لیوان شما آب دارید این هم آب است و هم خبیث نیست، از چشمه برداشتید، آب بسیار تمیز که مصداق أعلاشه، بعد یک سر سوزن خون نجس به این آب خورد، این آب نجس میشه؟ نه. چرا نجس بشه؟ آب است؟ بله. خبیث است؟ نخیر. چرا خبیثه؟ بله، استخباث میکنند از این آب از نظر افتاءها و استفتاءها.
ولکن منهای فتواها که اجتهاداً است و منهای استفتاءها که تقلیداً است، خبیث نیست. یک سر سوزن آب، مخصوصاً بالاتر، اگر آب مادون کر به چند گرم باشه، چندگرم کمتر از مقدار مساحتی و مقدار وزنی کُر است، یک سر سوزن خون بزنند، این به هیچ عرفی از اعراف، این خبیث نیست.
(صحبت حضار) اگر یک ذره غائط باشه خبیث میشه
حالا، اگر خبیث نباشه عرض میکنیم، ما بحثمون اینه، اگر یک کُر آب که چند گرم کمتر است، مقداری کمتر است، این رو یک سر سوزن خون بهش بزنند، این خبیث است؟ از آب بودن بیرون میره؟ از مطلق بودن بیرون میره؟ ﴿وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا﴾ [فرقان: آیه ۴۸] یا (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ﴾ [الأنفال: آیه ۱۱] این هم پاک است، هم پاک کننده است.
پاک است، در کل ابعاد، در صورتی که خبیث نباشه و پاک کننده است در مثلث از وقوع نجاست. چه این آب قلیل وارد بر نجاست بشود، چه نجاست وارد بر آب قلیل بشود، چه در مستوای هم باشند. یعنی آب قلیلی هست، نجاستی هست و عرض شود که هم تراز هستند و هم سطح هستند، راه رو باز کنیم آب قلیل با نجاست مخلوط شود، ولکن جوری مخلوط شود که آب از صورت آبی بیرون نرود و خبیث هم نگردد، اینو مثال زدیم، آب کمتر از کر، چند مثقال، چندگرم، بغلش یک ذره خونه، یک کمی خونه، آیا این خون و آب که در سطح هم هستند، با هم مخلوط شدند، نه ضلع اول این مثلث است که آب وارد بر نجاسته، نه ضلع دوم است که نجاست وارد بر آب است، در این صورت این آب طهور است، این آب مطهر اون نجاست هست و نه آنکه عرض می شود که منفعل بشه و متنجس بشه.
(صحبت حضار) استاد بین موارد مصرف میشه فرق گذاشت، مثلاً برای شستن دست شاید خبیث نباشه، ولی برای آشامیدن
حالا عرض میکنیم. بله، آبی هست که برای آشامیدن خبیثه، برای وضو خبیث نیست. آبی ست که برای وضو و آشامیدن خبیث است، برای به دست زدن خبیث نیست. قبول داریم، ما در نجاست داریم بحث میکنیم.
نجاست و خباثت عموم و خصوص من وجه اند چنانکه عرض کردیم، باز عرض میکنیم. نجاست و خباثت با هم عموم و خصوص من وجه اند. نجس است، خبیث نیست. خبیث است، نجس است. خبیث و نجس است. نه نجس است، نه خبیثه. این رو داریم. ولکن، ما در بحث طهارت از خبث نجاستی که داریم بحث می کنیم، اون جا رو محور بحثمونه.
حالا سوال، شما بگید که ماء طهور است، اگر خبیث نباشه. ماء، (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ﴾ است، اگر خبیث نباشه. ولکن (أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ) کی گفته است آب های زمینی، همه از آسمان اند؟ نخیر. زمین آب های خاصی دارد، آسمان هم آب هایی دارد، آب های آسمان دو بعد است.
یک بُعد، آبی که از آسمان آمده است و نصیب زمین گردیده است و با آبی که زمین دارد کافی برای زمینه. و یک بُعد آبی است که در طوفان نوح آمد ﴿فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ﴾ [قمر: آیه ۱۱]. بعداً، آب که خواست بره ﴿وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي﴾ [هود: آیه ۴۴] زمین آبت را ببلع. یعنی آبی که دو بُعده، یک آبی که خودش داشته و یک آبی که از آسمان ﴿وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا﴾ [فرقان: آیه ۴۸] (وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي﴾ [هود: آیه ۴۴] آسمان آبی که مربوط به توست و مربوط به زمین نیست، نه ربط اولی دارد که آب زمینی باشد، نه ربط دوم که آب آسمانی که نازل بر زمین شده و مخصوص زمین است. خب این سوال، جواب.
(صحبت حضار) این لفظ (طَهُورًا﴾ که به کار برده شده، چرا مثلاً زمین و آب مگر غیر طهور است که؟
مگر نفی میکنه؟ اگه گفتیم شما عادل، دیگران فاسق اند؟ نخیر. اثبات طهوریت آبه. آیا اثبات طهوریت آب، نفی طهوریت زمین میکند؟ نخیر، فقط قاعده سومه.
حالا، جوابش، جوابش این آیه است عرض شود که آیه هیجدهم سوره مؤمنون، بله ﴿وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ، فَأَنْشَأْنَا لَكُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ﴾ [مؤمنون: آیات ۱۸ و ۱۹] الی آخر.
خب، از این آیه، القرآن یُفَسِره بَعضِهُ بَعضاً، به طور صددرصد و به طور مطلق بلا استثناء، ﴿وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً) ما از آسمان آب نازل کردیم ولکن آیا همه آب های آسمان را؟ بیشتر را؟ نصف را؟ نخیر، (بِقَدَرٍ) این آسمان که دارای میلیاردها و تریلیاردها کرات هست و میلیاردها و تریلیاردها اقیانوس ها و دریاها و آب هاست، ﴿وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ) [مؤمنون: آیه ۱۸]، این کیه؟
در آغاز آفرینش زمین، زمین خشک بود، ذلول نبود، البته در اون بحث نمیخوایم وارد بشیم، زمین خشک بود، ذلول نبود، فضای استنشاق نداشت، آب نداشت، نبات نداشت، بر حسب آیات سه گانه سوره فصلت ﴿قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ، وَجَعَلَ فِيهَا) تا آخر، بعد (ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ﴾ [فصلت: آیات ۹ تا ۱۱] آسمان را خداوند بعد از جرم زمین خلق کرد و هفت کره آسمان را، هفت آسمان را، خداوند بعد از دخان آسمان خلق کرد.
بنابراین آفرینش ستارگان آسمان، دو مرحله، بعد از آفرینش زمینه، ولکن زمین هنوز خشکه، خداوند ﴿وَأَنْزَلْنَا) زمین را که خلق کردیم، آسمان را که آفریدیم، کرات را آفریدیم، در خود این کرات و در جوّ فاصله بین کرات، آب هایی بود که قسمتیش مربوط به زمین بود ﴿وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ) به اندازه ای که تشنگی زمین را رفع کند، تشنگی زمین مماس را که نباتات باشند و تشنگی غیرمماس که حیوانات و انسان ها باشند، به اون مقدار ﴿فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ﴾ [مؤمنون: آیه ۱۸] ساکن کردیم این هارو در زمین. ساکن کردیم یعنی چه؟ آیا معنی ساکن کردیم یعنی این آبی که خداوند به اندازه زمین فرستاد، بالا نبرد؟ چرا.
آیات بسیار زیادی ست که این آب هایی که در زمین است به وسیله اَبخره، دریاها، اقیانوس ها، چشمه ها، حوض ها، برکه ها، بخار میشه، بخار که شد امانته، بخار میشه میره آسمان، ولکن بدون یک قطره استثناء، بالاخره برگشت میکنه. چرا؟ برای اینکه این سهم، سهم زمینه.
این سهم زمین، اینجوری نیست که دائماً در زمین باشه و زمین تصفیه کنه. ما دو تصفیه خانه از برای آب داریم. یک تصفیه خانه، درون زمین است و یک تصفیه خانه، تبخیر است که بخار میشه به آسمان و آیات بسیار زیاد بر این مطلب داریم که محتاج به بیان آیات نیستیم. به طور مسلّم، کل آب هایی که مربوط به زمین است، از آسمانه.
حالا، حالا که کل آب هایی که، ببینید در اینجا تهدید می کند، (فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ) [مؤمنون: آیه ۱۸] هم منت است، هم تخویفه. منت است که از آسمان آب به اندازه رفع تشنگی تشنگان مماس و غیرمماس قرار دادیم، ﴿فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ﴾ مسکن آب اصلاً زمینه.
درست است، برای تبخیر، زیر زمین میره. برای تبخیر به آسمان میره. ولکن مسکن آب و مصرف آب، روی زمین برای زمینی هاست.
(وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ) همونطوری که ما با قدرت مطلقه، آب را به اندازه حاجت به زمین فرستادیم، همونطور هم میتونیم آب را ببریم. وقتی که بردیم، میوه ها، درختان، حیوانات، انسان ها، همه همه، خشک خواهند شد، برای اینکه ﴿وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ﴾ [الأنبياء: آیه ۳۰] از آب هر حیاتی هست. حیات نباتی، جمادی، حیوانی، انسانی، جنی به وسیله آبه. هر شیء، حتی ملائکه. حتی برای ملائکه اگر آب نباشد، شیئیّت ملائکه از بین خواهد رفت. غیر خدا، هر موجودی که زنده است، جماد نه، زندگی از کجا شروع میشه؟ از نبات. نبات و حیوان و انسان و جن و فرشتگان و همه، ماده هستند و مادی هستند و نیاز به آب دارند، گرچه نیازمندی اینها به آب برحسب وضعشون و احتیاجشون مختلفه.
روی این حساب (وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ) استفاده می شود که کل آب های زمین، از آسمانه، اولاً. ثانیاً، اگر بیشتر آب های زمین از آسمان باشد و بعضی آب های زمین از زمین باشد و مخلوط بشد آب های اکثری زمینی و آسمانی و آب های اقلّ زمین از زمینی، اگر مخلوط بشد، آیا طهور و غیر طهور مخلوط شده است؟ که آب اکثری که از آسمان آمده، درصد بالای آب از آسمان آمده، این آب طهوره. طاهر فی نفسه هست و مطهر لغیره.
اما آبی که در زمین است، لغت (لِيُطَهِّرَكُمْ) و لغت (طَهُورًا﴾ از براش صادق نیست. میگیم رو اگر جواب میدیم. اگر، البته آیه هم داریم، اشاره. اشاره داریم در بعضی آیات که عرض خواهم کرد که زمین هم خودش مقداری آب داشته. ولکن مقدار آبی نبوده است که تشنگان مماس و غیرمماس را سیراب کنه. کسری داشته خیلی، درصد آبش خیلی کم بوده.
ولکن جواب این اشکال. میگیم اگر هم زمین آب هایی دارد، داشته از خودش، کما اینکه سایر کرات آبهایی از خودشان داشته اند، اگر هم زمین آب هایی از خودش داشته که بر حسب بعضی آیات این مطلب ثابت است، ولکن آیا آب طهور و غیر طهور مخلوط شود، این امتنان است که ما از آسمان آب طهور فرستیم؟ ما چه میدونیم آب آسمانی ست یا زمینی؟ از این چشمه ای که، این دریایی که، این اقیانوسی که، این جویباری که آب ورمیداریم، ما نمیدونیم، چه میدونیم که همش آسمانیه؟ زمینیه؟ مخلوطه؟ پس این منت چیه؟ این اولاً.
ثانیاً، آب، آبه. آب کره مریخ با آب کره زمین هر دو آبه. آب در آب بودن، آبه. وقتی که آب بود، طهور است اگر خبیث عرض میشود که نباشد. بنائاً بر این دلالت این آیات، کل آب های زمین که خبیث نباشد، طهوره. یعنی طاهِراً فِی النَفسه و مُطَهِر لِغَیرِه، این بحث اول.
حالا، آیا آب فقط فاعل است یا منفعل هم میشود؟ فاعل بودن آب در بُعد مماس و در بُعد غیرمماس. فاعل بودن آب در بُعد مماس، یعنی خودش طاهر است. در بُعد غیرمماس یعنی مطهر است. آیا در طاهر بودن و مطهر بودن که مطهر بودن بُعد مضاف است، بعد دومی ست، نه مضاف مقابل آب مطلق.
طاهر بودن، بُعد اول است و مطهر بودن بُعد دوم است. آیا در طاهر بودن اولاً و مطهر بودن ثانیاً، شرطی غیر از عدم خباثت وجود دارد؟ نخیر. کتاباً و سنتاً هیچ شرطی وجود ندارد.
کر بودن، جاری بودن، باران بودن، چاه بودن، یا این آب را از بالا بریزن زمین، چون آقایانی که درصد فقهایی که قائل به این رای اند، خیلی زیاده و لذا خلافش رو تعجب میکنند گروهی که از فقه خبری ندارند چندان. درصد فقهای شیعه مخصوصاً که قائلند در عدم انفعال آب غیر باران و آب غیر چاه، آب غیر باران و آب غیر چاه، آب راکد، در عدم انفعال آب راکد بدون نجاست، شرط است کریت.
کریت از نظر مساحت، از نظر وزن، هم وزن، هم مساحت، در هر صورت کریت، کلمة واحده. یعنی کریت شرطه که اگر آبی به حد کر نباشد، حالا حد کر هر چه هست، اگر به حد کر نباشد، این آب منفعل است. ولکن انفعال رو کجا میگن؟
ما یک مثلثی در ارتباط آب قلیل که میگن منفعل میشه با نجاست داریم.
گاه آب بر نجاست وارد میشه، با آفتابه، با وسیله ای، آب میریزیم رو نجاست. گاه نجاست بر آب وارد میشه. گاه باهم موازات دارند. نجاست و آب نزدیک هماند، فاصله نجاست رو از بین می بره، نجاست و آب مخلوط میشن.
حالا، در هر سه صورت، اگر مقدار آب معین است، مقدار نجاست معینه و این مقدار نجاست، تغییر دهنده آب هرگز نیست. یک سر سوزن خونه مثلاً، مثال رو جوری میزنیم که مطلب واضح بشه.
اگر یک سر سوزن خون رو وارد آب قلیل کنند، میگن متجنس میشه. آب متجنس میشه، اگر نجاست را وارد کنند، اگر آب را وارد کنند، تطهیر میکنه. اگر قرین باشد، یعنی در این سه ضلع، دو ضلع نجاست، یک ضلع طهارت. آیا این سه ضلع با هم چه فرق داره؟ آب مقدارش معین، کمتر از کُر است. نجاست مقدارش سر سوزن خون.
در این سه ضلع آیا فرقی حساً، علماً، ظاهراً، واقعاً، حالا به دلیل می رسیم، به دلیل کتاب و سنت می رسیم، هست یا نه؟ چه علی خواجه، چه خواجه علی. چه محمد تهرانی، چه تهرانی محمد. محمد تهرانی، تهرانی است. تهرانی محمد، قمیه؟ نخیر، یکیه دیگه. این حساب دو دوتا چهارتاست.
اصولاً ما دین را اصولاً و فروعاً با عقل پذیرفتیم. عقلی که حکم کل عقلاست بدون هیچ اختلافی، اون عقل حجت بالغه درونی ست. خداوند دو حجت دارد. یک حجت بالغه درونی و یک حجت بالغه برونی. آیا حجت بالغه برونی را، نبوت ها را، وحی ها را، شرایع را با چی میفهمیم؟ با عقل. با چه عقلی؟ با عقلی که عقلا اختلاف دارند به ما هم عاقلا؟ نخیر. با عقلی که دو دوتا چهارتاست. با عقلی که دلیلش به قدری واضح است، به قدری روشن است که تکلیف، شخص مکلف، این حجت بالغه تکلیف او رو روشن میکند که اگر بر خلاف آن عمل کند، این عصیان کرده است و تقصیر کرده.
حالا، اگر مبنایی اصلی در دین، اصول دین، یا مبنای فرعی در دین، برخلاف کل عقول واضح بدیهی باشه، قابل قبوله؟ میشه؟ آیا هواپیما فرودگاه خودش رو بمباران میکند؟ درسته که سقوط کند از بین بره؟ آیا فرودگاه شرایع الهیه چیه؟ عقله. عقل شخص بالغ، زمینه است و فرودگاه است از برای هواپیماهای نبوات و معجزات و رسالت ها و شرایع.
بنابراین آنچه که قابل انکار نیست و متفق علیه است بین کل عقلا ولا سیما متشرعین، این است که اگر چیزی با صریح عقل مخالف باشد، قابل قبول نیست. چون عقل دارای سه بُعده. عقل در برداشت مطالب و مواجه با مطالب، سه بُعد دارد، چهارم ندارد.
یک بُعد، مطلب را احاطه میکند به طور محیط، کلاً میفهمد، قبول میکند، شکی ندارد. یا مطلب را کلاً رفض میکند، این هم معلومه. یا نه کلاً رفض میکند، نه کلاً قبول میکند. بله، قبول اولی دارد که هست این موضوع، ولکن چیست، نمیداند.
مثلاً خدا را، وحی را، خدا و وحی را، عقل با ادّله فطریه و ادّله عقلیه قبول دارد، اما میداند چیست؟ نخیر. یک بُعد می داند، یک بُعد نمی داند. در آنچه و آنکه میداند مکلف است بپذیرد و در آنچه نمی داند، می داند غلط است؟ نخیر. میداند صحیح است؟ بله. میداند صحیح است، نمی داند چیست. نمی داند کیست.
مثلاً در مواد ما، نیروی جاذبه عمومی هست یا نه؟ به دلیل کل علوم گذشته و فعلیه، هست. ولکن آیا حقیقت نیروی جذب عمومی چیست؟ نمیداند. خود ماده، خود ماده، آیا حقیقت صددرصد مطلق ماده، از برای غیر خدا هیچ میشه روشن باشه؟ نخیر. حتی برای پیغمبران.
برای اینکه علم مطلق، مساوی است با قدرت مطلقه. ماده اصلیه و مادة المواد که حروف اولیه تشکیل فیزیک هندسی مواد هستند، احدی واقف نیست، ولی ماده هست. ماده هست، اما نمیدونیم واقعش چیه، بله، مقداریش رو میدونیم. سطحش، وزنش، طولش، طعمش، چیزهایی رو میدونیم. چیزهای بیّن ظاهری رو میدونیم، ولکن آیا حقیقت ماده صددرصد، به قول مطلق، غیر مطلق چیست؟ نمیدونیم.
حالا علم دارای سه بُعده. آیا اگر گفتند دو دوتا چهارتاست در قم و گفتند دو دوتا شیش تاست در هندوستان، قابل قبوله؟ تناقضه. هرکی میحواد بگه. هرکسی بگه، اگر کل عالمین بگویند، کل عالمین برخلاف عقل گفته اند و خطا کرده اند.
حالا اگر از شرع چیزی را برای ما نقل کردند که این بر خلاف نصّ عقل است، بر خلاف نصّ محرز بدیهی کل عقلاست، قابل قبوله؟ قابل قبول نیست.
حالا، این مطلبی را که در ابتدای شروع بحث طهارت عرض کردم مختصراً، مفصلاً عرض میکنم. آقایون میگن که این شیء نجس را میشود تطهیر کرد. ولکن چجور؟ آیا در این مثلث تطهیر چجوره؟
مثلاً فرض کنید که لباسی که نجس است یا متنجس است، دستی که نجس یا متنجس است، چطور تطهیر میکنند؟ میگن سه ضلع داریم، دو ضلعش، نه. یک ضلعش، بله. نه چیه؟
اگر نجاست وارد آب شود، تغییر در آب، مثلاً سر سوزن خون، سر سوزن خون وارد آب کر بشود، تغییر در آب ایجاد نشود، پلید نگردد، خبیث نگردد، میگن متنجس شد، این یک ضلع.
ضلع دوم، اگر مقارن باشند نجاست و آب، یک قطره، یک سر سوزن خون، با کمتر از کُر آب، به هم وصل شن، نه او بالا باشه، نه این بالا وصل شن، اینجا میگن متجنس میشه.
ولکن، ضلع سوم، میگن اگر که نجاست عرض می شود که اگر آب وارد بر نجاست بشود و از نجاست بگذرد، نه به اونه، اگر آب وارد بر این لباس متنجس نجس بشود و بگذرد بریزد زمین، بریزد جایی دیگر، اینجا تطهیر می کند. میگوییم چه فرق کرد؟ آب مقدارش معین، نجاست مقدارش معین، چه آب وارد نجاست بشود، نجاست وارد بر آب بشود، یا مساوی باشن، چه فرق می کنه؟ چه فرق می کنه؟
آیا از اینجا تا تهران صد و چهل کیلومتره، از تهران تا اینجا صد و شصت کیلومتره؟ خب چه فرقی میکنه؟ اینجا تا تهران، تهران تا اینجا، چه فرقی میکنه؟
بر حسب کل عقول، در کل ابعاد، حتی از حیوانات هم سوال کنید همین رو میگن. هر کسی که دارای مقداری شعور است، چه فرقی میکند؟ از اینجا تا تهران صد و چهل کیلومتره، از تهران تا اینجا صد و شصت کیلومتره؟ کمتر یا بیشتره.
حالا، این آبی که میریزد روی نجاست، با اینکه میریزد و برخورد میکند میریزه زمین، این تطهیر میکنه. ولکن نجاستی که وارد آب بشد، تطهیر نمیکند. نمیشه. نجاست و آب که با هم موازی باشند، این عرض میشود نجس میشه. این اشکال اول.
اشکال دوم، سوال میکنیم، آیا این نجاست، این آب، در این ضلعی که شما دارید میگید، در این ضلعی که از سه ضلع برابر مساوی صددرصد عقلاً، حساً، علماً برابر است، ما بُعد دوم رو داریم صحبت میکنیم. در این ضلع تطهیر شما میگید که اگر دست یا لباس انسان متنجس باشد، آب بزند پاک میکند. کی پاک میکند؟ سوال داره. یا قبل از اینکه این آب آفتابه به نجاست برسه، پاک میکنه؟ قبل؟ چه معجزه ای ست واقعاً. قبل از اینکه شما به خانه تون برسید، در خانه تونید؟ قبل از عاقل شدن، عاقلید؟ قبل از، قبل از وجود موجودید؟ قبل از اینکه آب به این نجس برسد، پاک میشه؟ اینکه غلطه.
یا به این نجس برسه، بعد از جدا شدن پاک میکنه. خب چه فرقی میکنه؟ چه قبل از رسیدن، چه بعد از رسیدن، نرسیدن آب، این معجزه آب قلیله، این آب کُر این معجزه رو نداره. آب کُری که به نجاست نرسه، این مطهر نیست. نجاست اونجاست، آب کُر اینجاست. ولکن آب قلیلی که به نجاست نرسه، هنوز نرسیده پاک میکنه. این معجزه اش بیشتر از آبه. از آب باران، از آب اقیانوس، از آب دریا، از آبی که اکرار از کرهاست، این مطهرش بیشتره. چرا؟ برای اینکه آب کُر اگر نجاست بهش برسه، این مادامی که عین هست تطهیر نمیکند، آب کُره. ولکن این آب قلیل وقتی که نرسیده هنوز پاک میکنه. وقتی رسید پاک نمیکنه، وقتی انفصال شد پاک میکنه. چون سه بُعده.
در این سه بُعد، آیا مثل هم است یا غیر همه؟ در این سه بُعد، اون بُعدی که بعد مماس است، میگد که آب قلیل که رسید به نجاست، در رسیدن به نجاست در همون حال تطهیر میکند؟ یا قبل تطهیر میکند؟ یا بعد تطهیر میکند؟ قبل و بعد که مزخرفه. قبل از رسیدن تطهیر میکند، کُر هم قبل از رسیدن به نجاست تطهیر نمیکند. بعد تطهیر نمیکند، قبل که مزخرف است در کل ابعاد و کل معیار ها.
آیا بعد از انفصال تطهیر میکند؟ آبی که ریختید، قاطی شد، نجاست از بین رفت، بعد از این که جدا شد، اون وقت تطهیر میکند؟ این غلطه.
پس کی تطهیر میکند؟ در موقعی که آب مماس است و هم سطح است با نجاست، اینکه همون شد که، پس اگر نجاست با آب قلیل هم سطح باشد، قطعاً مطهر است. اگر مطهر نیست، اصلاً قلیل نمیشه تطهیر کرد.
(صحبت حضار) وقتی که قبلاً پایین بودن به محض اینکه نجاست بهش برخورد کرد
همین رو داریم بحث میکنیم، می گیم که این آبی که رسید به دست متنجس و نجس، چه موقع تطهیر میکند؟ قبل؟ بعد؟ یا مقارن؟ چهارم داریم یا نه؟ قبل که غلطه، بعد هم که غلطه، مقارن.
اگر مقارن است، بنابراین یعنی آب وقتی که به نجاست رسید، آب قلیل که به نجاست رسید در همون وصول، در همون اتصال تطهیر میکند؟ خب همون حرفی که ما داریم میزنیم.
خب در اون اتصال، چه آب روی، آب قلیل روی نجاست بریزه، نجاست روی آب قلیل بریزه، دو تایی باهم باشند، در هر سه بُعد، با هم بودن است که فعل و انفعال میشه. مگه اینطور نیست؟ در هر سه بُعد مثلث، در هر سه زاویه ملاقات آب قلیل با نجاست، در یک بُعد است که بحث نجاست و تطهیر از نجاسته، کدومه؟ بُعد ملاقات.
وقتی که ملاقات بین نجاست و آب قلیل حاصل شد. قبلاً که ملاقات نبوده، بعداً ملاقات نبوده، در اون ملاقات. خب، چطور میشود که آب در یک ملاقات مطهر است، در ملاقات های دیگر مطهر نیست؟ آب در ملاقات مماس عرض میکنیم، آب در ملاقات مماس هم سطح، در صورتی که آب را بریزند، فقط در صورتی بریزند، خب بریزند، بگو نریزند. چه از بالا بریزند، از پایین بریزند، از دو طرف بریزند، بالاخره اونی که مطهره کجاست؟ وقتی که تطهیر میکند در صورت مماسه.
در صورتی که این آب به نجاست برسد، نجاست به آب برسد، میشه گفت که آب اگر قبلاً ریخته شود به نجاست، مطهره. اگر آب بعداً ریخته شود، مطهر نیست؟ اگر آب و نجس با هم ملاقات، باهم، هرسه با همه، در هر سه ضلع، مطهریت آب و متطهر بودن نجس در صورتیه که به هم برسند. اولاً، ثانیاً، ثالثاً حالا فکر کنید آقایان.
ثالثاً آیا این چه حرفی ست که اصولاً، این طهارت و نجاست برای آب، از نظر معنوی ست یا از نظر مادی ست؟ از نظر معنوی که قبل طاهر است، قبل نجس است کسی نمیدونه، از نظر مادی ست.
این آب که متنجس است، یا نجس است، یا خود نجاست، خود نجاست که تقذر باید ازش کرد، خود نجاست در بُعد معنوی نجاست است؟ معنای انسان را، عقل انسان را، ایمان انسان را، فطرت انسان را، فکر انسان را نجس میکند؟ یا بدنش رو نجس میکند؟
(صحبت حضار) بدن دیگه
بدن، خب
وقتی که نجاست و قذارت بدنی اینطوری میشود که در فلان جا اگر ملاقات کرد فلان نجاست با فلان آب، نجس است، در فلان جا، پاکه. بابا زمان و مکان چه فرق داره؟ هر زمانی، هر مکانی، اگر بول منجس آب قلیل است، در هر زمان و هر مکان، نجس است.
اگر منجس نیست در هیچ زمانی، در هیچ مکانی، منجس نیست. پس چطور میشود؟ غایط مثلاً، غایطی که به مخرج غایط باشد، اگر با غیر آب پاک کنند، حتی اگر بو و رنگ بماند، پاک است. اما همین غایط اگر به دست انسان باشد و دست را بکند توی آبی که کمتر از کُر است، این نجس است. این پاکتر میشه که. این که بو و رنگ رو هم میبره. با آبه، این پاک تره یا اون؟
واقعا همه جای انسان شاخ در میاد از این حرفای فقهی. این فقهی که به نام فقه اسلام، (قطع صدا) فقه را، مسئله مسئله فقه را، وقتی که در تراز و ترازوی عقل بگذاریم و در تراز و ترازوی کتاب و سنت بگذاریم مخصوصاً کتاب، خیلی غلطه، همه موازین این تعبده، این تحمقه، تعبد نیست.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان ومعارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد