بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی الله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
مقدمه ای را عرض کنم حضور برادران برای تسویه حساب مثبت و منفی با کل حوزه های اسلام، شیعتاً و سنتاً در مثلث زمان، گذشته و فعلیه و آینده.
البته من ادعایی به حساب من ندارم. أنا در کار نیست إن شاء الله، هُو در کار است. گر چه هُو منکر زیاد دارد. و جاهل نسبت به هو زیاد است و خطا کار نسبت به هو زیاد است. اکثریت مطلقه هم دارند در کل زمان ها، مگر زمان درخشان ظهور ولی امر صلوات الله و سلامهُ علیه.
اما بر (قطع صدا)
مبنای مسلّم نزد کل مسلمین است، ما رو اون مبنا راه می رویم که دیگران نمی روند. راه را از نظر عقیدتی و یا حداقل لفظی و اعتقادی همه مسلمون ها می روند که دلیل اول ما قرآن است.
حالا در دلیل دوم، سوم، چهارم تا چندم که ادلّه اربعه شیعه و ادلّه سبعه اهل تسنن باشد، اختلافاتی هست. ولکن در دلیل اول از لحاظ دلیل بودن، هرگز اختلافی وجود ندارد.
من در سن حوزوی پنجاه و هفت سال که آغاز تلمذمون، نزد عارفِ عالمِ عابدِ مجاهد، أعلم العلما علی وجه الارض مرحوم آقای شاه آبادی رضوان الله علیه که عکسش بالای سرمون هست، بود و جاذبه درس ایشون از چند بُعد بود. بُعد اول بلا اول، بُعد قرآنی بود و بُعد دوم عرفان و اخلاق و عقاید بر مبنای قرآن.
سازمانِ زیربنایِ فکری، روحی، عقلی، فطری، تفکری، علمی و عملی تا اونجا که ظاهراً امکان داشته است، از پنجاه و هفت سال تاکنون و تا بعد هر قدر خدا بخواهد، محور اصلی قرآن بوده و خواهد بود و محور فرعی سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم.
روی این حساب باید چون اجتماعات ما، اجتماعات حوزوی اش، غیرحوزوی اش، سنی اش، شیعه اش، در درصد خیلی خیلی بالا که مخالفش بسیار کمرنگ می نماید، ما قدم در راه مخالف نهادیم. یعنی محور اصول عقایدی و محور فروع احکامی و در جمع، توحید و نبوت و معاد و برزخ و ابواب کلیه فقه ولاسیما، تفسیر، فلسفه، عرفان و حتی لغت و ادب را ما بر محور صد در صد قرآن قرار داده ایم و بر حسب نصوص آیاتی و هزارها روایات، از مصدر عصمت محمدیه صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام، قرآن کفایت است در بُعد خصوصی اش و در بُعد عمومی اش.
بعد خصوصی اش، نفی و اثبات های خاصی ست که قرآن کرده است و از برای کل مکلفین الی یوم القیامه روشنگرست و راه است.
و بُعد عمومیش بعد از ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ [النساء: آیه ۵۹] است که تبعاً رسالت رسول بر دو مبناست و ولایت اولی الامر نیز بر دو مبنا.
رسالت رسول بر مبنای وحی قرآنی ست اصلاً و بر مبنای رأی سنت است فرعاً که اتخاذ از کتاب می شود و یا لااقل مخالفتی با کتاب ندارد.
و دو بُعد معصومین غیر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، بُعد قرآنی ست و بعد سنتی. منتها، در بُعد قرآنی و سنتی پیغمبر وحی بلافصل به قلبش می شود ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ، عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ، بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ﴾ [الشعراء: آیات ۱۹۳ تا ۱۹۵].
ولکن سیزده معصوم دیگر که دوازده امام و صدیقه طاهره سلام الله علیهم اجمعین اند، اینها وحی بهشون نمیشه، بلکه الهام است از طرف خدا و تعلیم است از نظر مبدأ فیاض وحی که رسول الله (ص) باشد.
رو این اصول من شهادت می دهم عندالله و عندالمؤمنین، چه حاضران و چه غائبان که، چون قدمی استوار در طول این مدت گذشته و فعلیه و آینده هم به فضل الهی در راه شناختن و شناساندن، پی جویی معارف قرآن هستم، بنابراین من نفی و اثباتی دارم.
نفی، مرجعیت نمی خواهم، عُظما نمی خواهم، مقلد نمی خواهم، دست بوسی نمی خواهم، احترام نمی خواهم. چون جوّ نوعی اکثری بسیار پررنگ در کل تاریخ اسلام سنتاً و شیعتاً، بر محور صددرصد قرآن نیست. شاگرد نمی خواهم، جمعیت نمی خواهم، بارک الله و تعارف نمی خواهم، دست بوسی نمی خواهم، اینها که نمی خواهم.
اما می خواهم در راه تحقق بخشیدن اهداف ربانیه که با کمال تأسف هزاران تأسف، مسلمان ها، با یهودیان، با نصاری، با مشرکان، با ملحدان، وحدت کرده اند از برای ازاله معارف قرآن، بنابراین آماده ام، اصلاً، فرعاً، جاناً، مالاً، مسکناً، حیاتاً، مماتاً، آماده هرگونه ضربه ای هستم.
فحش ها، اهانت ها، دروغ ها، تهمت ها، سنگباران های در خانه، بستن در حوزه تفسیر، آماده سلب و ایجاب کلاً هستم و هیچگونه تقیه شقیه ای ندارم، مخصوصاً تقیه در برابر عوام الناس، مقلدان، تقیه در برابر مقلدان، تقیه در برابر مشهور و یا اجماع و یا اطباق و یا ضرورت مذهبی و یا اسلامی. این رو بارها عرض کرده ام، اما امروز به گونه ای مفصل عرض می کنم.
اصولاً بحث های علمی که مختلفٌ فیها هست، اختلافاتی درش وجود دارد. منتها اختلافات دو جوره. یک اختلافات بحث های علمیه و حوزویه که بر مبنای غیر کتاب است، بر مبنای غیر کتاب چندگونه تناقض و تضاد، خواهی نخواهی ایجاد می شود.
گونه اول اینکه مبدأها متناقض است. اجماعات، شهرت ها، فتواها، روایت ها، سنت ها، سنی ها، شیعه ها، سنی و شیعه ها.
وقتی که چشم پوشی از قرآن شود، از قرآن که اصل ماست، فرع ماست، حیات ماست، ممات ماست، افتخار بزرگ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است، اگر با عدم توجه به قرآن، یا توجه رو بنایی تحمیلی و تأویلی و تفسیر به رأی به قرآن، رو این اساس اگر که هست و تقریباً صددرصد. حوزه های شیعیه و حوزه های سنیه، بنابراین این اختلافات طبیعی ست.
محور سنّی، روایت سنّی ست. محور شیعه، روایت شعیه است. محور فلان فقیه شیعی، فلان کلامی، فلان فیلسوف، فلان عارف، فلان ادیب، فلان مفسر شیعی، فلان دسته روایت است. محور دیگری، دسته دیگر.
دسته ای، گروهی از روایات را موثق می دانند، دسته دیگر، گروه دیگر را. این تناقض بُعد اول و تناقض و تضاد در بُعد دوم، در اکثریت مطلقه علمای شیعه و سنی، تضاد و تناقض در فهم است. چون روایات ما اطلاعاتی دارد، یا قصوراً یا تقصیر (قطع صدا)
از نظر روات، گویندگانش، فهمندگانش، جویندگانش و پویندگانش. چون روایت احیاناً تقیه است. احیاناً برای بیان مطلب به طور مختصر و مجمل و کلی ست. احیاناً جعل است، احیاناً تقطیع است، احیاناً منسوخ است، بنابراین نظرات در بُعد دوم باز فرق می کند. این یک اختلاف.
این اختلاف بسیار وسیع است در طول تاریخ اسلام و هم اکنون و الی عن یظهر صاحب الامر صلوات الله و سلامه علیه که یأتی بکتابٍ جدید و سنة جدیده و دینٍ جدید علی العرب شدید.
امیدواریم که ما هم جزو جاروکشان آن حضرت باشیم. جزو کسانی باشیم که آن حضرت ما را می پذیرد.
بُعد دوم، بُعد دوم اختلاف، اختلافی ست که قرآن با سایر گفته ها و نوشته ها، آراء، اقوال، تقلیدها، اجتهادها دارد. حتی در بُعد اول، معارضه باید عالمانه باشه، اگر شیخ طوسی برخلاف شیخ مفید که استادش هست حرفی دارد، باید عالمانه باشد. اگر سید مرتضی، با سید رضی دو برادر اختلاف در بحث دینی دارند، باید عالمانه باشد، اختلافات جاهلانه بین جُهال است. اختلاف باید عالمانه و عادلانه باشد، حتی بر مبنای علوم اسلامی که قرآنی ندارد. چون علوم اسلامی ست، به نام اسلام است، پوشش اسلامی دارد، گرچه راه صددرصد اسلامی ندارد.
بالنتیجه، در بُعد بعدی اختلاف، کسی که قال الله می گوید، قال الله می جوید و قال الله را می پوید و قال الله را می فهمد، اگر اکثریت با او معارض هستند، معارضه باید جاهلانه نباشه، عالمانه باشه. باید عالمانه تر باشد، عادلانه تر باشد. برای اینکه احیاناً کسانی هستند (قطع صدا)
سنی ها که به قیاس و استحسان و استصلاح، استدلال می کنند، مخصوصاً اگر مقصر باشند، ممکن است معارضه عالمانه نباشد، گرچه اونجام باید عالمانه باشد.
ولکن کسی که به نص قرآن و یا ظاهر مستقر قرآن استدلال می کند، این مستحق فحش است؟ مستحق به تهمت است؟ مستحق افتراء است؟ مستحق سنگباران خانه است؟ مستحق چاقوکشی ست؟
بله، عوام الناس که تحت تاثیر آراء مختلف و متخلّف متضاد و متناقض، قرار گرفته اند، عوام الناس اند. معارضه شان هم احیاناً عوامی ست، جاهلانه است. ولکن کسانی که خود را شرع مدار می دانند، عالم ربانی می دانند، مجتهد و مرجع و مقلد می دانند از اونها بسیار بعید است که معارضه جاهلانه بکنند.
گوینده شما در کل ابعاد علوم اسلامی بر محور قرآن بحث می کند و سنت قطعیه و در کل علوم اسلامی با کل علمای اسلام اختلاف دارد. حال آنکه اختلاف عنادی نیست، اختلاف تبیینی ست. اختلاف احیاناً تجهیلی ست، اصول، اختلاف تعلیمی ست، اختلاف بیانگر است، همانگونه که قرآن بیانگر حقایق است در مقابل کل کسانی که راه را کج رفتند، یا ضالین اند یا مغضوب علیهم هستند، همچنین گویندگان رهرو راست قرآن و فهمندگان قرآن، پویندگان و جویندگان معارف قرآن نیز چنین اند.
اگر در تفسیر، در فقه، در اصول، در فلسفه، در عرفان، در سیاست، حتی در لغت و در ادبیات، در فصاحت و در بلاغت و در همه چیز بیانی، از نظر لفظی و از نظر معنوی ما اختلاف داریم، اختلاف مال ما نیست. با چهره (قطع صدا) و نص قرآن و مستقر قرآن است.
رو این حساب کسانی که به این بحث شرکت می کنند، هم راه دور و هم روش دور از روش های سنتی و هم و هم و هم، مالی هم که در کار نیست، جلالی هم که در کار نیست، شهرتی هم که در کار نیست، اذیت ها در کار است، تهمت ها در کار است.
یا مکن با فیلبانان دوستی یا بنا کن خانه ای در خورد فیل
بارها در محضر دوستان، از هزار نفرشون، هشتصدشون، دویستشون، پنجشون، یکیشون که به یک هم رسید بعضی وقتها، به یک نفر هم رسید، در طول بیست سال تدریس معارف قرآن در حوزه قم، بارها عرض کرده ام، شما اگر مایلید و معتقدید، عالمانه و عاقلانه و بر مبنای ایمانی، خب بسم الله، تشریف بیارید یا نوار گوش می کنید یا چی و اگر نیستید، مطلبی نیست. حتی اگر یک نفر هم نیاید، باز هم بیکار نخواهم بود، مشغول نوشتن و فکر کردن خواهم بود.
در بحث های فقهی ای که ما داریم، ملاحظه بفرمایید قرآن به دست می گیریم. در هیچ بحثی از بحوث، حتی در تفسیر قرآن احیاناً قرآن به دست نمی گیرند.
مطالبی را، قال فلانٌ، قال فلانٌ، قال فلانٌ، شهرت چنین است، اجماع چنین است، ضرورت چنین است، قول چنین است، مرحوم چنین چنان فرموده است، چون مرحوم است حرفش باید زنده باشه، ولی زنده حرفش مرده است و چون خدا زنده است، حرفش مرده است و چون خدا دیده نمی شود، حرفش مرده است. کمتر سراغ او می روند، کمتر او را می شناسند، کمتر او را عبادت می کنند، کمتر او را طاعت می کنند.
ما در بحث اجتهاد و تقلید در مَهامِّ مسائل با کل فقهای شیعه و سنی اختلاف داشتیم. این اختلاف یا قابل حل است یا قابل حل نیست.
قابل حل بودنش یا با چوب و چماق و فحش است که غلط است یا با استدلال است که صحیح است. ولکن تا کنون نه تلفناً، نه حضوراً و نه نوشته، ردی بر مطالب نیامده.
آیا نیامدن رد بر مطالب، بر اون مبنای واهی ست که کسانی می گویند که ول کنید، اگر سکوت کنید خودش نابود می شود؟ آیا من از شیطان شیطان ترم؟ خدا شیطان را رها کرد؟
خداوند تمام انحرافات شیطان، ضلالت های شیطان، گم روی ها، کج روی های شیطان را، آنچه شیطان کرده است و آنچه خواهد کرد و آنچه امکان دارد بکند، جواب داده. خدا که خداست، به شیطان که شیطان است، اعتنای رد دارد. شما بالاتر از خدایید؟ من بدتر از شیطانم؟ پس این عذر بدتر از گناه است.
جواب دارید جواب بدهید و این جواب اگر عالمانه باشد، یا بر مبنای قرآن است یا بر مبنای غیر قرآن. اگر بر مبنای قرآن است که شما قرآنی نیستید. اگر هم قرآنی باشید به حق، قرآن که با قرآن مضاده ندارد ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ﴾ [شورى: آیه ۳۸] است.
کسانی که علمای ربانی قرآنی هستند، فقهای قرآنی هستند، دانایان قرآنی هستند، با هم معارضه ندارند. راه واحد است. نماز که می خوانیم همه رو به قبله است. در قبله اختلاف نیست، همه رو به قبله است. هر کسی، در هر سمتی، در هر مقامی رو به قبله است. الفاظش الفاظ خاص مشترک و توجهش اتجاء بدنی ست، اتجاء خاص مشترک، گر چه توجهش، با مراتب اشخاص فرق داشته باشد.
کذلک، کسانی که از چشمه آب صاف روان بسیار عالی آب برمی دارند، چرا اختلاف کنند؟ حالا کم آب برداره، زیاد آب برداره، بله. اختلاف مال کسانی ست که از سرچشمه چشمه تازه آب صاف، آب برمی دارند، کسانی هم از گنداب آب برمی دارند، از لجن آب بر می دارند، از آب آلوده بر می دارند، اختلاف در اونجاست. چرا اختلاف؟
بنابراین اگر هم بر فرض اختلافات کمرنگی بین محققان حقیقی قرآن، نه محققان ادعایی، نه محققانی که زیر سُتوه قرآن، بر ضد قرآن فتوا می دهند، زیر پوشش قرآن گرایش علمی و عقیدتی و یا عملی قرآن ندارند.
وقت ما دارد تمام می شه با این مقدمه، ولکن بحث ما تمام نخواهد بود. بحث ما در چه بود؟ بحث ما در ضروری ترین ضروریات فقهی از نظر همه که ازاله نجاست مگر در موارد خمسه یا سته، منحصر به آب است؟ این رو قبول نداریم. بلکه زوال عین نجاست کافی ست در حکم به طهارت، به ادله ای که قبلاً عرض کردیم.
دو، کُریت هرگز شرط نیست. اولاً، کُر یعنی چی؟ (فی لسان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لا نجد لفظتة الکر اطلاقاً اطلاقاً إنما فی السنة البعض من ائمۀ الهدی علیهم السلام جاءَ لفظُ الکُر) ولکن (یختلف التطهیر، یختلف التطهیر من حیثُ المساحه و من حیثُ الوزن. إختلف اختلافاً شاسعاً متناقضاً متضاداً.
خب، از اینکه لفظ کر در لسان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هرگز نیست نه سنتاً نه شیعتاً، آیا دریافت نمی کنیم کُر حد خاصی از آب نیست که معتصم باشد؟ رسول الله که سادع اول شریعت است و بادع شریعت است، این مسئله عام البلوای شب و روز را مهمل ( قطع صدا) حتی یک مرتبه لفظ کر نفرموده.
در روایات شیعیه و در روایات سنیه لفظ کر از رسول الله نقل نشده. وانگهی، لفظ کُر از نظر لغت باید ببینیم چیه. یه مرتبه، ما میگیم لفظ کُر به اصطلاح خاص شرع است، نه همچین چیزی نیست، هرگز اینجوری نیست. لفظ کر در وزن اختلاف، در مساحت اختلاف، در مقدار اختلاف، اختلاف و اختلاف و اختلاف که متاسفانه صاحب جواهر اون حرف رو زده، تکرار نمی کنیم. تکرارش هم عجیب است.
پس بنابراین کر را باید از نظر لغت جستجو کرد. برای اینکه اگر از نظر اصطلاح شرعی جستجو کنیم دو غلط است. یک غلط از زبان رسول الله صلوات الله علیه، لفظ کر صادر نشده. (لم یصدُر هم رسول الهدی لفظة الکُر اطلاقاً لا سنتاً و لا شیعتاً)
و اما اصطلاحی که ائمه معصومین علیهم السلام در لفظ کر، حد کُر، حکم کُر، معنی ندارد. چون (وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) [نساء: آیه ۵۹] مقتبس از رسول الله اند. اگر از رسول الله اثری در باب کُر، در حد کُر نیست، ائمه چه می کنند؟
بنابراین نباید از اصطلاح و لفظ رسول الله پی جو شد که نیست و نباید از اصطلاح و لفظ ائمه که لفظ کر فرمودند پی جو شد. باید که در لغت جستجو کرد.
کر یعنی چی؟ (کُر الماءُ الکثیر فقط. الکُر هو الماء الکثیر و کثرۀ الماء تخترص حَسَب الاجواع، حَسَب الظروف، حَسَب الحاجیات، حَسَب النجاسات).
مثلاً میگن، فلان کس مال زیادی دارد، این فلان کس در میان کسانی که یک میلیون، نیم میلیون، دو میلیون کمتر دارند. مال زیادش میشه پنج میلیون، شیش میلیون. ولکن درمیان میلیاردها و تلیاردها، تلیاردرها، میگن فلان کس مال بیشتری دارد، یعنی بیشتر از تیلیارد داره. بیشترها، نسبی ست، کمتر ها، نسبی ست، متوسط ها، نسبی ست و چنان که در روایات، روز چهارشنبه یا شنبه بحث خواهیم کرد، روایت کُر، لفظ کُر در یک مشک آب، در دو مشک آب، در کمتر، در بیشتر، استعمال زیاد شده، آب کثیر.
حتی در اصطلاح روایتی کُر، در السنه ائمه معصومین علیهم السلام که وارد شده است، اگر از امام باشد که قسمتیش که وارد است از امام علیه السلام، لفظ کُر، این سه وجب در سه وجب در سه وجب، نیست. بلکه روایت داریم، سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم، این یک.
سه وجب در سه وجب در سه وجب، دو.
سه وجب در سه وجب، سه.
پس سه تا اختلافه. سه سه تا نه تا میشه. سه، سه تا سه تا بیست و هفت تا میشه. سه و نیم، سه و نیم، سه و نیم، می خوره به عرض می شود چهل. خب اختلاف کم نیستش که. نُه تا با چهل تا اختلاف نداره؟
یا قول صاحب جواهر رو بگیریم؟ صاحب جواهر، در کتاب جواهر بحث کر را که می کند، عرض کردم باید مکرر بگیم. مکرر بگیم که کمر فقه سنتی را بشکنه. کمر فقه سنتی باید خرد بشه. برای اینکه فقه سنتی برخلاف فقه کتاب الله است.
می گوید که خب حالا اگه کسی سوال کند، حرف ایشون، اگر کسی سوال کند (ماذا {29:09} بالحدود المتناقضه من حیث الوزن و من حیث المساحة الکر ماذا نعمه؟ یقول الائمه علیهم السلام لایجب أن یعرف الموضوعات یجهل الموضوعات {29:28} انما الله تعالی لم یبین الحقَّ و الحقیقه فی قَدَر الکر سعة و وزناً احتراماً للائمه یقول هل الاخترام لدین؟ احترام للائمه الدین اخترام لدین تخریم لدین، تضعیف لدین؟
خدا هم تقیه میکنه معلوم میشه، (ان لا یتقی ان لا یخاف یخاف مین یخاف من لا یعرف الموضوعات الاحکامیه)
آقا حمال ها، وزن رو می دونن، عمله ها، می دونن. دیوانه ها، میدونن. هرکسی که مختصری شعور دارد، می داند وزن رو، مورچه وزن رو می دونه. مورچه چیزی که حمل میکند، وزنش رو میدوند کمه، زیاده. چطور امام علیه السلام بین مساحت سه در سه که نُه با سه در سه در سه که بیست و هفته، تمیز نمیده؟ عجیبه.
اولاً موضوعات احکامیه را قطعاً باید امام بداند. (کما علی الامام المعصوم و لاسیما النبی ان یعرف الاحکام بعصرها کذالک الموضوعات الاحکامیه التی {30:50} الاحکام فکذالک الموضوعات غیر الاحکامیه).
موضوعات غیر، مثلاً فرض کنید که ده گرم روغن، با پنجاه گرم روغن، اگر کسی بین ده گرم روغن و پنجاه گرم که موضوع احکامی نیست، موضوع عرفی ست تمیز نده، این اصلاً بدتر از دیوانه است. از دیوانه هم دیوانه تره، شعور نداره اصلاً.
آقای محمد حسن، صاحب جواهر، شما چطور این هتک رو نسبت به مقام مقدس عصمت می کنید و شما شیعه هستید و من هم وهابی؟ نشد. شما شیعه هستید، با اینکه این حرف ها رو میزنید و گوینده ای که بر منطق قرآن حرف می زند، عرض می شود که این وهابیه.
می گوید که خداوند ملاحظه کرده است، مراعات کرده است ائمه رو، برای اینکه مفتضح نشند، برای اینکه مردم ندانند که اینها موضوعات رو نمی فهمند، مردم ندانن که این ها از دیوانه دیوانه ترن معاذالله، خدا لا سیبیل گذاشته مطلب رو، نگفته.
کُر، در لسان اخبار ما، ماء کثیر است و از قضا، نص اطلاقات قرآن، نص روایات متواتره، برای متنجس نشدن آب، هیچ شرطی قائل نشده است، مگر اینکه صفت نجاست به خود بگیرد. (الماء کله طاهر) حدیث عن رسول الله صلوات علیه شیعتاً و سنتاً بصورة متواتره کما یصدق الالله و غیره.
(الماء کله طاهر لایُنَجِّسه شیء الّا) الّا چکار می کنه؟ الّا حصره. حصر چیه؟ نصه. ما جائنا قوم الا زید. بقیه نیومدن دیگه. اگه بقیه اومده باشن که دروغه. (الماء کله طاهر الّا ما غیرَ لونهُ او طعمهُ او ریحه) اگر رنگ یا بو یا طعم که باید بحث کنیم، مگر نجاست می خورند مردم که طعم؟ حالا باید بحث کنیم.
اگر خصوصیات رنگی یا خصوصیات بوی نجاست را آب به خود گرفت، فقط در این صورت نجس است. اما اگر یک کر، به حساب آقایون که سه و نیم در سه و نیم در سه و نیم یا سه در سه در سه، وزناً أعلی الاوزان و مساحتاً أعلی المساحات بگیره، این اگر چند گرم کم باشه، اگر یک سر سوزن خون بهش برسه، این متنجس می شود، نه طاهر است نه مطهر.
اما اگر این چند گرم را اضافه کنیم، قبل از وصول نجاست، اگر این چند گرم را اضافه کنیم، اگر فیل درش بشاشه، اگر سگ درش بشاشه، اگر خوک درش بشاشه، اگر چندتا آدم درش بشاشند، مادامی که رنگش رنگ شاش نشده، این پاک است، میشه خورد میشه، وضو گرفت، میشه؟ خب خودت بخور، تو که فتوا می دی، خودت بخور. میشه خورد، میشه وضو گرفت، میشه غسل کرد. میشه؟ میشه مرد.
این چه حرفیه میزنی شما؟ حرفی بزنید که بشر پسند باشه، انسان پسند باشه. عاقل پسند باشه، مجنون پسند باشه، مجنون بپسنده، مجنون قبول کنه. واویلا از این فقه، از این تفسیر، از این عرفان، از این خرفان، از این فلسفه، از این ادب که بر ضد صریح عقل است.
و یکی از بزرگان می فرمود، خدا رحمتش کنه، نماینده آقای بروجردی در هامبورگ، مرحوم آقای محققی فرمود که در آلمان کافی ست که انسان آیات قرآن را درست بخواند و درست معنا کند، مسلمان می شوند. اما در روایات کافرتر می شوند. مسلمان کافر می شه و کافر کافرتر. مگر روایاتی که با نص قرآن و با ظاهر مستقر قرآن توافق داشته باشه.
حالا بحث هایی که ما در باب طهارت داریم و تکرار هم به چهره دیگر می شود، به این علت که چون اونقدر در مغز آمد که کریت شرط است، این اندازه، این مساحت، این وزن، کجا شرط است؟
از نظر دلیل کتاب و سنت که منفی ست. از نظر اقوال، از اقوال أقدم قدمای فقهای اسلام، قائل به عدم اشتراط کریت است و متأخرین بر حسب نقل صاحب حدائق، شیخ یوسف بحرانی که در فقه سنتی أفقه فقهاست علی الاطلاق، إلّا کسی که عرض می شود که اخیر و هفت جلد کتاب نوشت، آقای خونساری رضوان الله تعالی علیه که ایشون أفقه فقهای شیعه علی الاطلاق، نه اخباری ست صرفاً، نه اصولی ست صرفاً، بلکه قرآنی هم نیست البته، ما فقه سنتی رو داریم می گیم. فقه سنتی، در فقه سنتی فقه غیرقرآنی، نه اخباری صرف است، نه اصولی صرف است، این اولاً.
اولاً و ثانیاً بر حسب آنچه استاد بزرگوار ما، استاد أقدم أعلم ما آقای شاه آبادی می فرمودند، می فرمودند که این حدائق از وسایل الشیعه بیشتر روایت داره. از وسایل الشیعه روایاتش بیشتره. با اینکه کتاب فقهه.
خب حالا منم تجربه کردم و دیدم هینطوره. در حدائق دارد که بسیاری از متأخرین از علمای شیعه قائلند که کریت شرط در نظر اعتصام آب راکد نیست، دویست سال پیش ایشون اومده، دویست و چند سال پیش.
من عرض می شود که حدائق به خط زبان سابقه رو داشتم، و حاشیه مد ظله بود، فروختم به کتابخونه آقای حجت رضوان الله تعالی علیه، حالا کار نداریم. یک کسی می گفتش که کتب خطی برای اینکه رفع خستگی بشه. کتب خطی عتیق، خیلی گرانبهاست. گفتم بله، ولیکن گرانبها تر از کل کتب خطی، در دسترس همگان است. گفت چی؟ گفتم ماها خودمون، ماها خط خدا هستیم. عالم خط خداست، تخطیط خداست، بنابراین چی می گردید شما دنبال کتاب خطی علامه، کتاب با خط فلان.
وقتی که اصل و محور نزد ماست که کتاب الله است و سنت وارد رسول الله است، کتاب خطی هزار سال، دو هزار سال، کمتر، بیشتر این مطلبی نیست.
حالا در هر صورت، متأخرین که میگیم متأخرین. متأخر متاخرین، نه، متأخرین یعنی علمایی که زمان صاحب حدائق بودند، قبلش بودند، بسیاری قائل به این اند.
حالا اگر هیچ عالمی، هیچ سنی ای، هیچ شیعی ای، هیچ روایتی قائل به این مطلب نباشد، ولکن طبق نص اطلاق قرآن که بحث خواهیم کرد روز بعد ان شاء الله که ﴿وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا﴾ [الفرقان: آیه ۴۸] أنزلتُ که نیست، (أَنْزَلْنَا) است. حالا بحث خواهیم کرد. (أَنْزَلْنَا) ست. اگر أنزلتُ بود، خب به یک بُعد از ابعاد بود مثل ﴿وَإِنِّي لَغَفَّارٌ﴾ [طه: آیه ۸۲]. ولی (أَنْزَلْنَا) ست، مثل ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾ [الحجر: آیه ۹]. یعنی (ربّنا جمعیة صفات الربّانیه علی ضوء جمعیة صفات ربانیه المحلق علی کل ربّانیات لله تعالی انزلنا).
این آب تمام رحمت های مادی خدا را در بر دارد. (کافۀ الرحمات المائیه کافۀ الرحمات المادیه احیائاً لمیتات، ازالتة لناجاست، ازالة لاحداث کبیره و صغیره و ما علی ذالک ﴿وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ﴾ [الأنبياء:آیه ۳۰] آب اینه.
(صحبت حضار) ایشون خودش ناقله یا قائل هم هست؟
هم قائله هم ناقل. قائل کمه البته، ناقله.
(صحبت حضار) نه در زمینه کریت؟
نخیر قائل نیست، قائل نیست. ناقله.
خب حالا این ﴿وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا﴾ [الفرقان: آیه ۴۸] دیروز عرض کردیم بر حسب آیاتی که خواندیم از قرآن شریف، سه چهار آیه، (کل میاء الارض انما هی نازلة من السماء اطلاقا میه بالمیه).
حتی آیه ای که اشاره کردیم در سوره نازعات دلالت ندارد، ﴿أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا﴾ [النازعات: آیه ۳۱] بعد از ﴿وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا﴾ [الشمس: آیه ۵] است. ﴿وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا﴾ بنای آسمان، بنای ستارگان شد، بعد (مَاءَهَا) شد. مَاءَهَای زمین قبل از ساختن آسمان نبوده است.
بنابراین، اگر دیروز درصد بود امروز صددرصد است که (کل میاه ارض من السماء و لمل کانت کل میاه الارض من السماء ربنا یقول ﴿وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا﴾ [الفرقان: آیه ۴۸]. پس ماء طهوره. نه کل طهور مائه، کل المیاه طهورا.
حالا آب مادامی که آب است و آب نظیف است، قذر نیست، نجس نیست، متغیر به نجاست نیست، متغیر به خباثت نیست، مادامی که ماء است، طهوره. حالا، آب صددرصد صاف پاک از آسمان آمده در یه ظرفی، ولی کمتر از کره، باران هم بند اومده، باران بند اومد، کمتر از کره. این آب رو اگر کمتر از کر باشد، یک سر سوزن خون از آب بودن بیرون می برد؟ از طهور بودن بیرون میبرد؟ این چه حرفی است شما میزنید؟ اصلًا گفتن این حرف خجالت آورد است. گفتن بعض از فتاوا خجالت آور است.
تتمه بحث رو از نظر آیات و از نظر روایات، بطور تفصیل عرض خواهیم کرد روز چهار شنبه.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اللهم صل علی محمد و آل محمد