پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه صد و پنجم درس خارج فقه

وضو

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

(أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشیطانِ الرَّجیمْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶].

عدم دقت فقهای ما سنتاً و شیعتاً، نوعاً در قرآن، عدم دقت در معانی ظاهره و اسرار و دقت ها فقط نیست، بلکه در ادبیات قرآن هم دقت نمی کنند.

اینقدر کتاب الله پیش پا افتاده و مرذول است بی حساب است که حتی در ادبیاتی هم که خوانده اند، ادبیات عرب را که خوانده اند، با اینکه صددرصد درست نیست، استدلال به آیات قرآن در مسائلی که فکر میکنن، به ادبیات هم توجه ندارند.

از جمله همین آیه (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] (إِلَى) رونادیده گرفتند. فقط میگن وقتی که می خواهید نماز بخونی باید وضو بگیری. ثم تمام فقهای شیعه تقریباً و فقهای سنی هم احیاناً میگن که وضو را قبل از وقت نماز گرفتن به نیت نماز، درست نیست مگر بعضیاشون.

بعضی از فقهای شیعه یا سنی می گویند که اگر وقت مماس با نماز باشه، یعنی تنها به اندازه وضو شما وقت دارید قبل از وقت نماز و نماز را می‌خواهید اول وقت بخوانید، در این صورت وضو را قبل از وقت به اندازه وقت وضو بگیرید.

اما دیگران می گویند که اصولاً روی قاعده عقلی شون، می‌گویند چون وضو از مقدمات نماز است و نماز تا وقتش فرا نرسیده باشد واجب نیست و مقدمه هم وجوبش ترشح از واجب می کند، این سبب که هنوز نیومده، مسبب نیز نمی آید. یعنی مقدمه بودن وضو برای نماز و ذی المقدمه بودن وضو از باب سبب مسبب فلسفی گرفتند، علت و معلول فلسفی گرفتند.

همانطوری که در امور فلسفی اگر چیزی مقدمه عقلی ست برای چیز دیگر تا اون چیز دیگر نیاد  مقدمه عقلی هم معنا ندارد، این ها هم فلسفه را قاطی فقه کردن و بر خلاف نص قران و حدیث و سایر مبانی که عرض می کنیم میگن نخیر نمیشه.

نمیشه وضو را قبل از وقت نماز گرفت مگر برای نیت کون علی الطهاره که در جلسه قبل عرض کردم که نیت کون علی الطهاره کلاه گذاریه در حقیقت، پیش نمازی که میخواد بره مسجد نماز و نیم ساعت یک ساعت بیشتر کمتر فاصله دارد تا مسجد، مسجد هم نمیتونه وضو بگیره این وضو رو قبلاً میگیره برای کون علی الطاهره است یا برای امام جماعت بودنه این واضحه دیگه.

این حرف آقایون با کل موازین فلسفی عرفانی فقهی کتاب و سنت مخالفه. از جمله فتاوایی که عرض کردم بیشتر فقهای شیعه میدن، همین فتواست که برخلاف کل موازین اسلامی ست، عقل، فطرت، کتاب، سنت، روایت. البته تفسیریش رو در تفسیر مشاهده خواهید فرمود به طور اشاراتی که کافیست عرض می کنم.

از جمله مقدمه بودن وضو برای نماز  مقدمه عقلی نیست، یعنی منهای شرع، منهای کتاب و سنت، عقل مارا وادار میکند که وضو بگیریم؟ عقل حکم می کند که صلاه ذی المقدمه ای ست که از مقدمات واجب است برای وضو؟ هرگز.

اگر شرع نبود عقل نه حکم به وضو میکرد نه نماز، نه روزه، نه حج. این عقل مربوط به وحی اسلامی ست کتاباً و سنتاً که میگوید نماز دارای شرایطی ست، طهارت لباس، طهارت بدن، طهارت از حدث که وضوست یا غسل، حدث اصغر وضو، حدث اکبر غسل های مختلف است بنابراین شما بحث فلسفی دیگه نیارین.

خب ثانیاً میگیم اگه این بحث  فلسفی درسته صددرصد، آیا مطالب عقلی فلسفی استثنا پذیره؟ مثلاً دو دو تا چهار تا استثنا میخوره؟ علت و معلول، علت قبل از معلول است که ذی المقدمه برای شما علت است و مقدمه معلول است استثناپذیره؟ نخیر

پس چرا در چند جای فقه استثنا داره؟ مثلاً حج  آیا کسی که مستطیع برای حج است، آیا از همان روزی که جواز و امکان حج است آماده بشه؟ خب نمیرسه، اصلاً راهش نمیدن، نه با عرض می شود که وسایل سواری نه با هوایپما با هیچی راهش نمیدن.

بنابراین پس چرا شما میگید که کسی که مستطیع است برای حج باید قبل از وقت حج، یک مدتی که کافی ست از برای انجام مقدمات مقدمات را انجام بده تا وقت حج در مکه باشه؟ اینو ‌از کجا میگید؟ آیا این بحث فلسفی استثنا خورده؟ بحث فلسفی که استثنا پذیر نیست.

دوم اینا میگن که طهارت از حدث اکبر که حیض باشد و نفاس باشد و جنابت باشد و این حرف ها، بعضی نفاس ها، این شرط است در صحت وضو، خب در صحت روزه.

روزه ذی المقدمه است، از مقدماتش به نظر شما که درست نیست، حالا به نظر شما حرف میزنیم، به نظر شما فقها کلاً از مقدمات صحت روزه این است که حدث اکبر نداشته باشه، جنب نباشه، حائض نباشه، نفسا نباشه، عرض شود که مستحاضه به استحاضه متوسطه و قلیله هم فرض کنید نباشه.

اگر اینطور است پس چرا مقدمه قبل از ذی المقدمه آمد؟ این چند تا نقض از نظر فقهی که هیچ وجهی هم نمیتونن درست کنن. وانگهی اصولاً عقل حکم می کند ذی المقدمه ای که مقدماتی را قبل از خود دارد که نه مقارنش معنا دارد نه بعد، مثلاً در حال صلاه وضو بگیری، بعد از نماز وضو بگیری، خب سه مورده دیگه.

این وضو نسبت به صلاه دارای سه بُعده. وضو، غسل، تیمم. نسبت به صلاه که ذی المقدمه  است و این وضو مقدمه است سه بُعد داره، یا قبله یا مماسه یا بعده. مماس که که معنا نداره در حال نماز وضو گرفتن مسخره است، بعدهم که چه عرض کنم پس قبله.

چیزی را که ما می‌دانیم عقلاً نقلاً کتاباً سنتاً قبل از نماز است، می‌شود گفت که قبل از نماز واجب نیست؟ قابل گفتن نیست.

وانگهی بر مبنای این آیه (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] آیا قیام الی الصلاه از کی جایز است بلکه راجح است؟ از اول وقت ظهر، اول وقت صبح، اول وقت مغرب.

اول وقت عرض می شود که اگر کسی بخواهد اول وقت نماز را بخواند واجب است وضو را قبل از اول وقت بگیرد، بله؟ اگر تصمیم دارد نماز را اول وقت بخواند این کار درستیه یا نه؟ رجحان داره دیگه. نماز اول وقت أفضل است قطعاً.

حالا، کسی اگر بخواهد نماز اول وقت را به عنوان أفضل انجام بدهد و محدث است چیکار کنه؟ اول وقت رو بذاره وضو نگیره، غسل نکنه، تیمم نکنه، بذاره تا اول وقت بشه؟ این کارها رو بکنه بعد نماز بخونه؟ خب پس نماز تأخیر شد. این از مسلمات است نزد کل مسلمین که در اول وقت نماز خواندن رجحان داره.

خب کسی که محدث است قبل از اول وقت اگر وضو گرفتنش برای نماز درست نیست، پس بنابراین اصلاً نماز نخونه اول وقت دیگه.

وانگهی آیه نفرمود که إِذَا قُمْتُمْ فی الصَّلَاةِ، ببینید ما چند تعبیر داریم، آیاتم داریم، عرض می شود که إِذَا قُمْتُمْ فی الصَّلَاةِ، من الصلاه، بالصلاه، لصلاه، علی الصلاه. هفت تا تعبیر داریم، ببینید.

یک تعبیر قیام مطلق است بدون عرض می شود که مقام الیه (وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا) [جن: آیه ۱۹] نه الی دارد نه مع دارد نه ال هیچی نداره، این یک بُعد. شش بُعد دیگر هم داریم که عرض می شود که با عرض می شود که با حرف جرّی تادیه می شود تأدیه می شود، تأدیه با معنا. قُمتم

مثلاً در همین آیه خودمون، قمتم لصلاه، قمتم فی الصلاه، قمتم بالصلاه، قمتم الی الصلاه، قمتم مع الصلاه، قمتم علی الصلاه، هفت تا تعبیر داریم.

در این هفت تعبیر معنیشون فرق میکنه یا نه؟ خب فرق میکنه. تأدیه با الی ای که یا ل ای که یا ب ای که یا علی ای که یا مع ای که معنا رو فهمیده آیا قیام رو فرق نمیده؟

مثلاً (وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ) قام چی؟ قام برای چیز خاصیه؟ نخیر، (لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ) الی رسالت الله. وقتی که قیام رسالت اومد بر پیغمبر (كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا) [جن: آیه ۱۹] یا اینکه آیاتی که امر‌ به قیام می کنند در راه خدا.

خب این عده ای از آیاتی است که قیام دارد ولی نه ل دارد، نه ب دارد، نه مع دارد، نه الی دارد، نه فی دارد، قیام کلی ست. آیاتش هم زیاده. بعضی آیات قیام عرض می شود که ب دارد، مثلاً (وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ) [روم: آیه ۲۵] سوره ۳۰ آیه ۲۵.

(أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ) الی نیست، مع نیست، فی نیست، (بِأَمْرِهِ) این با بای هم تأدیه است و هم بایی که معنیش تبعیضه، به وسیله امر‌ خداوند، خدا آسمان ها و زمین ها قیام دارند، این قیامه دیگه (وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ) [روم: آیه ۲۵].

یا فرض کنید فیه (لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ) [توبه: آیه ۱۰۸] (تَقُومَ فِيهِ) قیام در مسجد، قبل نیست، بعد نیست، قیام در مسجد (أَنْ تَقُومَ فِيهِ) سوره ۹ آیه ۱۰۸.

یا فرض کنید که قیام من، (قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ) [نمل: آیه ۳۹] قضیه عرش بالقیس است که این جن و (قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ) [نمل: آیه ۳۹] (تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ) با الی، با مع، با ل، با با، مطلق، فرق می کند یا فرق نمی کند؟ سوره ۴۷ آیه ۳۹.

یا ل (وَأَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ) [نساء: آیه ۱۲۷] الی الیتامی نیست و سایر تعبیرات دیگه (وَأَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ) [نساء: آیه ۱۲۷] سوره ۴ آیه ۱۲۷.

یا (وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ) [بقره: آیه ۲۳۸] سوره ۳۴ آیه ۴۶. یا فرض کنید که قیام تعبیر به علی شده (لَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ) [توبه: آیه ۸۴] کسی که منافق است (لَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ) [توبه: آیه ۸۴]، این آیه هم فتوای خود آیه بر خلاف فتوای نوع فقهاست. نوع فقها یا کل فقها می گویند که شخصی هم که منافقه باید نماز میت برش خوند چون مسلمانه، آیه می گوید که (لَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ) [توبه: آیه ۸۴] اصلاً نایست تا اینکه نماز بخون، قبر منافق (13:26) (وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا) [توبه: آیه ۸۴] الی آخر.

خب، ما در این هفت تعبیر این هفت آیه، (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] داریم، اگر قمتم فی الصلوه بود هم غلط بود و هم معنیش این است که ما وقتی که در نماز ایستادیم، در حالی که در نماز ایستادیم وضو بگیریم، خب این که غلطه.

اذا قمتم لصلاه اگر بود، ل مماسه، یعنی وقتی که میخواید نماز بخونید بدون فاصله که ل در مماسه دیگه، الی فاصله است، ل مماسه، مع مماسه، فی داخله و و.

حالا، اگر قمتم لصلاه بود، یعنی فقط شما وضو را می توانید قبل از وقت مماس با نماز، حالا کسی که میخواد نماز ظهر یا مغرب یا صبح را اول اول وقت بخونه پس نمازش چند دقیقه است، قبلش که نیمتونه، ل که نیستش که، نه ل است، نه مع است، نه فی است، نه ب است، نه علی است، نه مطلقه، (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶].

حالا (قُمْتُمْ) از چی؟ ببینید (قُمْتُمْ) من دیگه، (قُمْتُمْ) من الی، (قُمْتُمْ) من مع، (قُمْتُمْ) من ل، (قُمْتُمْ) من فی، (قُمْتُمْ) من، من داره همه دیگه، حالا در اینجا (قُمْتُمْ) از چی (إِلَى الصَّلَاةِ)؟ انسان دارای دو حالت است

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار) من یعنی چی؟

یعنی از، تا

(قُمْتُمْ) این قمتم های البته غیر قیام کلی رو میگیم، قام عبدالله من نداره، ولیکن قیام هایی که داره میگه مثلاً قام علی قبره از چی؟ قبلاً نبوده. قام الی، قام ل، قام مع، قبلاً اینها نبوده، قبلاً قعود بوده، قبلاً قعود در این مورد خاص بوده بعداً قیام در این مورد خاص.

یا قبلاً قعود در کل ابعاد بود، بعداً، مثلاً رسول الله قبل از رسالت در کل ابعاد صلاه قعود داشته، قَام عبدالله در کل ابعاد رسالت قیام داشته، پس یک من داریم یک ل، الی عرض می شود که فی، مع، علی، اینا داریم. حالا این چیه؟ (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶].

روایت دارد که قمتم من النوم. قمتم من النوم یعنی چی اصلاً؟ یعنی فقط نوم است که حدثه؟ بله نوم ممکن است توجیه کنیم، امام (ع) برای تفهیم به سنی ها می گوید که قمتم من النوم ولی تفهیم نیست که، سنی ها میگن من این رو از کجا آوردید شما؟ نوم رو از کجا آوردید؟

چون سنی ها نوم را، مگر نوم ‌خاص، نوم را اصولاً حدث نمی دانند. چون نوعاً از مذاهب اربعه سنی، نوم‌ را حدث نمی دانند، امام می فرماید قمتم من النوم، اصطلاح غلطه، بلکه باید دو آیه دیگر استفاده بشه (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ) [الانفال: آیه ۱۱]  این دو خوبه خوبه (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) [الانفال: آیه ۱۱] این در باب طهارت خواهد آمد. این تلقی میشه،

پس نعاس اگر حدث نیست، لیطهروا یعنی چه؟ (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ) [الانفال: آیه ۱۱]. (يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ) طهارت بزرگه، (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) طهارت عامه. پس آیا نوم بول درش هست؟ غایط درش هست؟ نخیر، جنابت درش هست؟ نخیر.

نومی که هیچکدام درش نیست (إِذْ يُغَشِّيكُمُ). نعاس دو نعاسه، یک نعاسی ست که انسان خوابش می بره چشمش می خوابه ولی گوشش هنوز میشنوه، بر اساس حدیث زراره، یا زاره، بعضی وقتا چشم خوابه، گوش می شنوه. ولکن وقتی چشم خواب است و گوش می شنود قلب هم می شنود، یعنی موازات است و مساوات است بین گوش و قلب.

(يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) میگه اگر تمام وجود شما رو خواب گرفت، نه چشم تنها، اگر چشم را خواب گرفت و قلب بیدار است نخیر، اگر چشم را خواب گرفت و گوش رو هم خواب گرفت، خواب گرفتن گوش دلیل است بر خواب گرفتن قلب، پس وقتی که چرت تمام وجود شما رو می گیرد (وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) [الانفال: آیه ۱۱].

اگر اون حدیث مال امام بود امام باید به این آیه استدلال بکنه که این آیه دلیل قرصی ست بر اینکه دو تا طهارات داریم، یک طهارت (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) و طهارت دوم (وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ).

رجس شیطان چیه؟ در خواب انسان احیاناً محتلم میشه مثلاً یا قبل از خواب عمل جنسی انجام داده و خوابیده، ولکن این دو تعبیر دلیل است بر اینکه تعبیر اول اعم است، تعبیر دوم أخصه، پس در جای خودش خواهد آمد.

(لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) یعنی این خوابی که تمام وجود شما رو شامل میشه، این خواب خودش حدث است و إلا تطهیر نداره، تطهیر از خبث نیست چون خواب خبث نیست، تطهیر از نجس نیست چون خواب نجس نیست، تطهیر از حدثه.

اگر تطهیر از حدث نباشه، نجس و خبثی در کار نیست، بنابراین به این آیه استناد کرده. روی همین حساب (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] قمتم من النوم نیست، بلکه چیه؟

ببینید انسان یا خود را آماده می کند برای نماز یا آماده نیست. آماده نیست خواب است، بیدار است، درس میخونه، غذا میخوره، کارهایی می کند که آمادگی برای نماز نیست. (قُمْتُمْ) هم اینا رو میگیره. قمتم من النوم، من الطعام، من الشغل، من المطالعه، همه من ها رو می گیره، پس خصوص خواب رو نمیگه، خصوص خواب آیه خاص داره.

بنابراین (إِذَا قُمْتُمْ) [مائده: آیه ۶] یعنی وقتی که آماده شدی برای نماز، حالا آماده شدن برای نماز اینطور نیست که قبل از وقت به دو سه دقیقه بتونی وضو بگیر یا غسل، ممکنه غسل انسان برای حموم رفتن که سابقاً حموم توی خونه ها نبود، یک ساعت حموم رفتن طول داره اونجا غسل کنه و یک ساعت برگشتن دو ساعت طول داره.

پس (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] وقت معینی نداره، هر وقت آماده شدی برای نماز باید وضو بگیری، ولو عرض می شود که پنج ساعت باشه، شیش ساعت باشه، دو ساعت باشه، کمتر باشه بیشتر باشه هرچی میخواد باشه، این یک بحثه.

بحث دیگر این است که حالا اگر انسان آماده برای نماز نیست، صبحه، نماز خونده حدث سر زده، باز وضو می گیره، وضو می گیره برای خاطر اینکه علی وضو باشد برای نماز، اینجا آماده برای نماز نیست، آیا این وضوی برای نماز، قبل از آماده شدن برای نماز به حساب نماز میاد یا نه؟ این بحث دومی ست.

ولکن ما اندر خم یک کوچه ایم، آقایون اون اولیش رو قبول ندارند، میگن اگر مهیا شدی برای نماز ولو چند ساعت باشه، امام جماعتی یه کارایی دارای بالاخره، مهیا برای نماز، تهیه اون ها مقدمات داره، طهارت لباس، طهارت بدن از حدث، از خبث عرض می شود که از نجس، لباس مناسب، جای مناسب، خب این ها مقدمات لازم داره دیگه.

پس (إِذَا قُمْتُمْ) [مائده: آیه ۶] فقط این نیست که الان وقت نمازه، نماز بخون، نخیر، مقدماتی دارد نماز که این مقدمات تمامش (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] شامله، چه خواب باشد، بیدار باشه، هر چه می خواهد باشد.

بنابراین اگر این مقدمات پنج ساعت طول بکشه، چهار ساعت طول بکشه، بیشتر طول بکشه، کمتر طول بکشه، همه این مقدمات عرض می شود که (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] بنابراین لزومی ندارد که وقت مماس باشد.

اولاً ل نیست، الی است، الی فاصله داره، خود الی بین وضو و نماز رو فاصله میده، اگه ل بود مطلبی بود، تازه اونجا هم بحث داشتیم ولکن (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] به سوی نماز یعنی بین شما و نماز فاصله ای ست که در این فاصله، نماز مقدماتی دارد که با انجام مقدمات نماز، اول وقت بتوانید با احراز و انجام مقدمات نماز، نماز را بخوانید. یکیش هم وضویه، منتها أهمش وضوئه، اهم چیزهایی ست که لا یغفر است یا وضو یا غسل یا تیممه.

ولکن اگر انسان بدنش خبیث بشه نمیتونه، نجس بشه نمیدونه، مکان غصبی باشه نمیدونه، لباس چی باشه نمیدونه، این ها نماز درسته نمیدونه، ولیکن اگر وضو یا غسل و تیمم ندارد نمیدونه بعد دونست نماز باطله.

پس اهم (قطع صدا)

ازاله حدث اصغر است و حدث اکبر است. اما خبث و نجس و مکان غصبی و فلان، اگر نداند مطلبی نیست، اگر بداند باطله. بنابراین (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] اولاً با الی استفاده فاصله می کنیم، ثانیاً قیام (إِلَى) ش معلومه، (إِلَى الصَّلَاةِ).

مِن از هر حالتی که حالت نماز نیست، حالت مقدماتی نماز نیست، اگر انتقال پیدا کردید از حالتی که مقدماتی برای نماز نیست، هیچ مقدمه ای، نه مقدمه روحی، نه مقدمه جسمی، نه مقدمه لباسی، نه مکانی، هیچ مقدمه ای ارتباط به نماز نداره از اون حالت (قُمْتُمْ). پس (اذا قمتم من حالت و الاستعداده لغیر الصلاه الی حالت الاستعداد الصلاه) پس دو بُعده دیگه.

بُعد اول من که هر حالت غیر صلاتی ست. بُعد دوم (إِلَى الصَّلَاةِ). بنابراین آیه نص است در جواز بلکه وجوب. مثلاً کسی که میخواد اول وقت نماز بخونه، این واجب است قبل از وقت وضو بگیره، پس چرا شما میگید کونَ علی الطهاره؟

حرف شما، فتوای شما بر خلاف کل موازین است، حتی روایت داریم که (ما وقر الصلاه) بله (ما وقر الصلاه من اخر طهاره) اگر کسی طهارت برای نماز رو، اون طهارت اهمش حدثه دیگه، اگر تازه حدثی را که وضو و غسل و تیمم است تأخیر بندازد تا صلاه، (ما وقر صلاه) احترام نماز نکرده و این مطلب فقهی رو داره بیان میکنه.

مثلاً شما وعده دارید منزل امام صادق (ع)، سر ظهر، اگه سر ظهر خودتون رو مهیا کنید بیشتر احترام کرده اید یا از اول که بلند میشی خودت رو مهیا کنی؟ از اول روحاً جسماً آماده بشید، اگر شما هر چه تأخیر کنید، مقدمه رو خب کمتر توقیر کرده اید و هرچه مقدمه رو زودتر انجام بدید بیشتر توقیر کردید.

وانگهی در دو آیه قرآن است که عرض می شود که (فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ) [بقره: آیه ۱۸۴] خب آیا اصل وضو خیر است یا نه؟ این خیر رو یا انسان در وقت نماز انجام میده یا نماز  تأخیر میندازه. یا مماس یا قبل، اگر قبل انجام بده و علی وضو هم باشه، مثلاً چهار ساعت، سه ساعت، دو ساعت داریم به ظهر، این وضو میگیره به احترام نماز، از حالا مهیاست، این توقیر بیشتر کرده.

بنابراین ادله به قدری زیاد است فطرتاً عقلاً حساً فلسفتاً کتاباً سنتاً از هر بُعدی ادله به قدری زیاده که انسان تعجب می کند، متعجب می شود از سفاهت فقها که چرا شما میگد کون علی الطهاره، کلاه سر چی میخوای بذاری؟

حالا عرض شود که (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ) [مائده: آیه ۶] از خود آیه غسلتان و مسحتان را ما استفاده می کنیم.

غسلتان (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] مسحتان (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶].

ما به خیالات و تحمیلات و پیش فرض ها و انتظارات شیعه و سنی بر حسب روایات یا شهرت ها یا اجماعات یا اطباقات هیچ کاری نداریم. دلیل قرآنه، نه اجماع دلیله، نه شهرت، نه روایت، نه اطباق، نه شهرت، هیچکدومشون حجت نیست.

بنابراین آقایون که با پیش فرض های فتوایی یا پیش فرض های روایتی چه سنی چه شیعه و چه اطباق، اومدن آیه رو عوضی معنی کردن، ما به حرف اینا نگاه نمی کنیم، اگر نگاه کنیم رد می کنیم.

حالا (وُجُوهَكُمْ) ما چند بحث داریم در اولاً ترتیب، آیا بین وجه و ید و راس و رجل ترتیب هست یا نیست؟ بعضی از علمای اهل تسنن میگن که ترتیب نیست ولی کلاً میگن ترتیب هست.

حالا ترتیب از کجا؟ (فَاغْسِلُوا) مگه فای تفهیم نیست؟ یعنی غسل وجوه بعد از (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] هست یا نه؟ پس اگر أیدی را قبل از وجوه بشویید بر خلاف ترتیب نصه، فرمود (فَاغْسِلُوا) فای تفهیم، فا تفهیم به مماسه، تفهیم به مماس است در جایی که چیزی فاصله بین فا و عرض می شود که (26:57) علیه نیست.

خب (وَأَيْدِيَكُمْ) واو عطف به چیه؟ مگر واو عطف به وجوه نیست؟ هر حکمی معطوف علیه دارد، معطوف هم دارد. مگر فا در (فَاغْسِلُوا) تفهیم نبود (وَأَيْدِيَكُمْ) پس فایدیکم میشه.

تازه اگر واو رنگ معطوف علیه رو به خود نمی گرفت، رنگ فا را که تفهیم به عطف است (27:22). تازه، چیزهایی که ببینید که یک عمری ست با هم اند، با هم میشه انجام داد. اگر اموری رو با هم بشه انجام داد اگر سه تا، چهار تا، پنج تا بیشتر گفتند، واو دلیل بر تقدم مقدم نیست.

مثلاً میگی آقای کی، آقای کی، آقای کی، آیت الله بروجردی، آیت الله بروجردی بعده در لفظ با واو، ولیکن از نظر مقام قبله.

حالا از نظر ادبی اگر چند چیز را به واو عطف کردند و فایی هم در کار نبود و ترتیبی هم بین این ها نبود که یکجا می شود انجام داد، واو از برای ترتیب نیست

اما اگر چند چیز یکجا انجام نمی شود، صورت و دست و غسلتان و مسحتان با هم نمی شود انجام داد، یا غسله یا مسحه، غسلتان و مسحتان را با هم نمیشه انجام داد.

اگر چند چیز پشت سر هم با واو عطف شدند، این معنای دومه ها چون ما سه معنا داریم، چند چیز پشت سر هم با واو عطف شدند و فایی هم در کار نبود، حالا که این چند چیز رو یکجا نمیشه انجام داد، مقتضای فصاحت و بلاغت کلام چیه؟ این است که اولی را اول، دومی را دوم، سومی را سوم و چهارمی را چهارم، بله اگر به عکس باشه غلطه.

و لذا در روایت داریم که (ادعوا به ما وعده الله به) در وضو، آنچه را خداوند را به او آغاز کرده شما هم آغاز کنید، خب اول وجوه، بعد ایدی ست، بعد رئوسه، بعد ارجله، بالاتر از همه این ها واو.

اگر در واو هم شما خدشه ای داشته باشید، مثلاً، چون ممکن است چند چیز با هم انجام نمیشه، با واو عطف شده و چون واو برای مطلق جمع است، برای تقدیم و تقدم نیست، البته علما میگن هست، حالا فرض کنیم که ما اون مرحله آخر رو میگیم، اگر واو برای ترتیب اصلاً نیست، حتی در اموری که دیگه با هم نمی شود جمع کرد، دیگه فا چه کاره است اینجا؟ فا تکرار است.

(فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ) [مائده: آیه ۶] چرا؟ برای اینکه واو عطف می کند به اغسلوا، اغسلوا با تمام متعلقاتش معطوف علیه. و لذا ما یکی از جاهایی که به سنی ها می گیم، می گیم ایدی من المرافق، الی متلق به محذوفه، الی متعلق به اغسلوا نیست، چرا؟ برای اینکه بعد خواهیم گفت.

اگر الی متعلق به اغسلوا باشه چنانکه سنی ها خیال می کنند، میگن که رو صورت هاتونو بشویید و أیدیتان را تا مفرغ هاتان بشویید یعنی تا سر انگشت ها، میگیم در صورتی که الی متعلق به اغسلوا باشه. اگر الی متعلق به اغسلوا باشه پنج اشکال داره که بعداً میگیم.

یکیش این است که فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ واغسلوا وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ هم وجوه مرافق داره، هم ایدی مرافق داره، اینطوره دیگه، چون (فَاغْسِلُوا وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) (إِلَى الْمَرَافِقِ) می خورد به (وُجُوهَكُمْ) هم معطوف علیه به معطوف میاد و هم معطوف به معطوف علیه، رفیق اند با هم، رفیق مساوی اند.

خصوصیات معطوف علیه برای معطوف میاد و خصوصیات معطوف برای معطوف علیه بنابراین می شود فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ من المرافق وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ. مگر وجوه سنی ها مرافق داشته باشه، وجوه ما که مرافق نداره.

حالا این بحث اول که تفسیرش رو در تفسیر خواهید دید. پس ترتیب مسلمه. اگر ترتیب را عمداً یا سهواً یا اشتباهاً انسان ترک کند، ترتیب خاص وضو را انجام نداده و وضوش هم تبعاً باطله. مگه دلیل داشته باشیم که دلیل هم نداریم نه کتاباً دلیل داریم نه سنتاً.

خب (وُجُوهَكُمْ)، (وُجُوهَكُمْ) خب جمعه چون مکلفین جمع اند. (أَيْدِيَكُمْ) جمعه چون مکلفین جمع اند، (مَرَافِقِ) جمعه چون مرفق ها جمع اند، (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] چرا اینجا کعبین است و چرا اینجا مرافقه؟ این بحث بعداً خواهد آمد.

بحث قبلی، (وُجُوهَكُمْ) چیه؟ (وجه ما تواجه به و تواجه به) آنچه رو به روست، پشت سر نیست، یمین نیست، یسار نیست، رو به رو ست، اینکه رو به روست یعنی پیداست دیگه، پس توی چشم، توی بینی، توی دماغ، توی دهن را که سنی ها میگن باید شست، بر خلاف آیه است. اینا میگن توی بینی را هم باید شست.

استحبابش اگه کسی بگه قبوله، اگر استحباب شستن توی چشم و توی بینی و توی دهن، البته نه مزمزه، مزمزه غیر آب وارد کردنه، مزمزه را قبول داریم مزمزه مستحبه، ولکن  آب وضو را که در شستن صورت توی بینی کردند، توی چشم کردن، توی دهان کردن، توی بینی کردن، اگر هم روایت برای استحبابش داشتیم قبول نمی کردیم. چرا؟ برای اینکه وجوه نیست.

مگر روایت می تونه نسخ کنه قرآن رو؟ نه نسخ به زیاده، نه نسخ به نقیصه. اینجا اگر روایت داریم بعض وجوه، نسخ به نقیصه است. اگر روایت داریم به بیشتر از وجوه که وجوه مقدار ظاهر از (ما تواجه به) است، اگر مقدار باطن میگه این نسخ به زیاده است. در استحبابش هم اصلاً حدیث نداریم، اگر هم درش استحباب داشته باشیم سنت قطعیه قبول می کنیم از باب استحباب فقط، نه به عنوان فرض و وجوب.

بنابراین آقایون سنی ها که میگن توی چشم، توی دماغ، توی دهن، توی بینی و این سفیدی های بین گوش و اینجا رو میگیم این سفید ها یمینه، نه خلط، نه یمین، نه یسار بلکه وجوه، چون خارج از وجوه است، بنابراین شستنش واجب نیست.

اگر هم روایاتی سنی ها نقل کنند از پیغمبر که ندارند البته، اگر هم روایاتی ولو متواتر از پیغمبر نقل کنند قابل قبول نیست چون جزء وجوه نیست، چون وجوه را نه نسخ به نقیصین می شود کرد نه نسخ به عرض می شود که به زیاده.

خب حالا روایت داریم که (مَا دَارَتْ عَلَیْهِ الْإِبْهَامُ وَ الْوُسْطَی) این و این، میگیم کلیت نداره، بضی ها صورتشون بزرگه دستشون کوچیکه، بعضی ها دستشون بزرگه صورتشون کوچیکه، بعضی ها ابهام و وسطاشون به اندازه صورتشونه، یک مثلثی ست.

برای چه شما می گید بین الابهام و الوسطی؟ بله مگر حمل بر نوع کنیم. نوعاً صورت ها با دست ها این تناسب را دارند که بین این انگشت و این انگشت وقتی وضو می گیریم کل صورتی ست که قسمت جلو ست که قسمت عقب و قسمت راست و چپ رو عرض می شود که بله این درسته، ولکن کما اینکه آقایون فتوا می دهند متأسفانه، بعضی هاشون ولی بعد زیاد شد.

میگن فقط بین این انگشت و این انگشت، چه از صورت کوچکتر باشد، چه از صورت بزرگتر باشد این دلیل شاه عباسیه، این درست نیست.

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار)

بعضی ها میگن، بعضی ها میگن، ببینید فتواها مختلفه، بعضی ها میگن که اگه صورت بزرگتر بود یا دست کوچکتر بود باید میزان صورت رو گرفت، ولی عده ای میگن نخیر چون نص دارم، به آیه توجه ندارند که، چون نص داریم (بین الابهام والوسطی) حالا چه دست کوچک باشه، چه بزرگ باشه، چه صورت بزرگ باشه، فتوا داریم. این فتوا که درست نیست اصلاً خلاف نص قرآنه.

خب (وُجُوهَكُمْ). حالا (وُجُوهَكُمْ) ما یک وجه پوست صورت داریم یک ریش و موی صورت داریم. ریش دو قسمه، یک ریشی است که زیر رو گرفته وجه نیست، پس زیر شستنش واجب نیست، چون وجه نیست.

بله بحث سر این خواهد بود که آیا اگر ریش از چانه تجاوز کند، اون مقدار تجاوز کرده از چانه رو جزء وضو هست می شود شست، واجب است یا نه؟ این فکر کنید تا فردا و جلسه بعدی. اگر ریش بلند باشه عرض می شود که حتی نیم متر هم باشه، این باید شسته شه یا نه؟ آنچه در وجوه است وجوهه دیگه، آنچه بر وجوه است، این وجه یا دست راست و دست چپ و پشته؟ وجهه.

(صحبت حضار)

طبق اون که بعضی آقایون نظر میدن میگن وجوه مویی است که تا چانه باشه بقیه اش لازم نیست.

حالا و اما اگر موی صورت خفیف باشه، اگه موی صورت خفیف باشه، دو جوره. یک خفیفی است که زیر هم با شستن رو شسته میشه، مثل بعضی ها که کورکن مثلاً یا اینکه نخیر شسته نمیشه، اگر شسته نشود زیر، اون زیری که شسته نمیشود نباید شستش حتماً، اون زیری که شسته میشه میشوره انسان، اون زیری که شسته نمی شود لازم نیست که بله مستحبه، (کان رسول الله یخلل) رسول الله این موهای زیر هم، شاید موهای صورت مبارکشون مثلاً شاید موشون تنک بوده و اگر تنک نبوده یخلل واجب نیست مستحب ممکنه باشه ولی واجب نیست.

خب (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] تا بحث به ایدی برسد.

والسلام علیکم و رحمه الله

(صحبت حضار) اگه کم باشه هم

اگه کم باشه

(صحبت حضار) یعنی اگر نگاه کردیم صورت پیدا باشه

پیدا بشه، اگر پیدا بشه اون مقداری که پیداشت باید شست، اما مقداری که پیدا نیست مقداری که پیدا نیست آب خودش میره دیگه، اگر مقداری که پیدا نیست عرض می شود که آب خودش نره لزوم نداره آب برسونیم، چون از وجوه خارجه آنچه در وجوه است باید شست آنچه از وجوه خارج است لازم نیست.

والسلام علیکم و رحمه اللهم صل علی محمد و آل محمد