بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد وآل محمد
بحث در کمیت بحث رجلین بود که عرض کردیم از نص در (أَرْجُلَكُمْ﴾ استفاده می کنیم استیعاب عرضی را و استیعاب طولی را تا کعب اول.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ﴾ [المائدة: آیه ۶] و نه ارجلِکم.
احتمالات دادیم و رد کردیم. با سبر و تقسیم دلالی (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ [المائدة: آیه ۶] الی لکعاب نیست. چون کعبین مربوط به کل مکلفین نیست، پس فرد فرد مکلفین دارای کعبین اند.
و چون فرد فرد مکلفین هر رجلشون، دارای پنج کعب است، بنابراین مراد از کعبین، کعبین رجلین است و کعب اول از هر پنج کعب است.
برآمدگی روی پا، یک برآمدگی ست، و بعد پاشنه، یک برآمدگی ست، بعد قوة القَدَمَيْه، دو برآمدگی ست، بعد زانو یک برآمدگی ست. پنج برآمدگی است. پس کعاب نفرمود، کعبین فرمود دلیل است بر اینکه منتهای مسح نسبت به رجلین طولاً، برآمدگی اول است. بیشترش واجب نیست، اگر مستحب باشه، مطلبیه، واجب نیست. چون بیانیه وجوب است در آیه.
اینجا نوعاً آقایون استدلال میکنن در تبعیض به صحیحه اخوین که، (فَإِذَا مَسَحَ بِشَيْءٍ مِنْ رَأْسِهِ أَوْ بِشَيْءٍ مِنْ قَدَمَيْهِ مَا بَيْنَ الْكَعْبَيْنِ إِلَى أَطْرَافِ الْأَصَابِعِ فَقَدْ أَجْزَأَهُ).
نظرم است که با آقای خویی بحث می کردیم در وفات فرزند اولشون که عده ای از مراجع بودن، ایشون به این صحیحه استدلال فرمودن در وجوب تبعیض.
استدلال اینجوره که حضرت به أخوین میفرماید که (فَإِذَا مَسَحَ بِشَيْءٍ مِنْ رَأْسِهِ)، خب رأس عرض می شود که تبعیضه دیگه، (بِرُءُوسِكُمْ) [المائدة: آیه ۶]، (أَوْ بِشَيْءٍ مِنْ قَدَمَيْهِ) پس همونطوری که استدلال اینه، همینطوری که در رئوس تبعیض است، در قَدَمَيْهِ هم تبعیض است.
(مَا بَيْنَ الْكَعْبَيْنِ إِلَى أَطْرَافِ الْأَصَابِعِ). بین کعبین تا أَطْرَافِ الْأَصَابِعِ، شیئی از آن را مسح کند. اگر ما بین کعبین و أَطْرَافِ الْأَصَابِعِ عرض می شود که همونطور که ظاهر است، طول است، پس شیءٍ عرض است. بنابراین هم طولاً تبعیض است و هم عرضاً. طولاً تا کعب اول و عرضاً یک انگشت یا کمتر یا بیشتر. این استدلاله.
ما دو جواب داریم. یک جواب این است که اگر این صحیحه دلالت بر تبعیض روی پا عرضاً بکند نصاً، باز هم قابل قبول نیست. برای اینکه دو معارض داره.
معارض اول نص قرآن است که ﴿وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ [المائدة: آیه ۶]. ارجلِکم اگر بود، تبعیض بود. ولکن (أَرْجُلَكُمْ﴾ تبعیض نیست. بنابراین استیعاب مابین انگشتان تا کعب اول است طولاً و عرضاً. طولاً (إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾، عرضاً هم عرض می شود که نصِّ دیگه. بله.
عرض می شود که ﴿وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ [المائدة: آیه ۶] (إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ طولاً، (أَرْجُلَكُمْ﴾ هم استیعاب عرضی ست. و همچنین روایات صحیحه و معتبر است که (لاَ إلّا بالکف کُله)، چنانکه اشاره کردیم.
وانگهی خود این صحیحه هم دلالت نداره. برای اینکه این صحیحه تبیین امام صادق علیه السلام در مقابل نظر اهل تسنن است که میگن کل رجلین را رو و زیر را باید مسح کرد و یا شست، الاختلاف القولین.
چطور؟ (فَإِذَا مَسَحَ بِشَيْءٍ مِنْ رَأْسِهِ)، چرا؟ برای اینکه باء داره. باء برای تبعیضه، (بِرُءُوسِكُمْ) [المائدة: آیه ۶]. (أَوْ بِشَيْءٍ مِنْ قَدَمَيْهِ)، شیءٍ چیه؟ قدمیه ظاهری دارد، باطنی. رو دارد و زیر. اون ها هم رو رو، انگشتان تا کعب اول، این شیءٍ هست یا نه؟ قَدَمَيْهِ نوک پاهاست دیگه. چه رو، چه زیر، هر دو پائه. منتها اگر رو و زیر باشد، (شَيْءٍ مِنْ قَدَمَيْهِ) نیست، کل قَدَمَيْهِ.
کل قَدَمَيْهِ رو برادران سنی میگن. ولکن بِشَيْءٍ مِنْ قَدَمَيْه، صدق میکند بر اینکه بعضی از رو و زیر را که روست طولاً تا کعبین و عرضاً به طور استیعاب عرضی. بنابراین استیعاب عرضی رجلین، نص آیه است و با نص آیه هیچ روایتی، ولو متواتر باشد قابل قبول معارضه نیست.
خب حالا، بقیه بحث هایی که جزئی ست فعلاً واگذار می کنیم به تتمه بحث. الان روی این دو آیه میخوایم بحث کنیم. ببینید، راجع به طهارات ثلاث ما یک آیه داریم فقط، آیه مائده است. ولیکن راجع به غسل و تیمم دو آیه داریم. یکی همین آیه مائده است و یکی آیه نساء.
سوال، آیا در غسل، چه غسل جنابت، چه حیض، چه نفاس، چه غسل مسح میت، غسل های واجب، غسل های مستحب، مخصوصاً واجب، آیا در غسل اصلاً ترتیبی شرط است یا ترتیبی شرط نیست؟ سه احتمال است.
یک احتمال این است که ترتیب شرط است، اول سر و گردن، بعد راست، بعد چپ. کما اینکه قائل دارد. قائل هم زیاد داره. احتمال دوم این است که نخیر، بین طرف راست و چپ ترتیب نیست. بله بین سر و طرفین ترتیبه، ولی سر را که شستید اولاً، بعد چپ را یا راست را یا با هم بشویید، اشکال نداره.
قول سوم که مستفاد از آیه است، این است که هیچ ترتیبی وجود ندارد. اصلاً غسل ترتیبی ما نداریم. اگر ترتیبی داریم که در غیر ارتماس است، در غیر ارتماس یکجا نمی شود این سه عضو را شست، ترتیب واجب نداریم، ترتیب مستحب داریم. بله، استحبابش از روایت استفاده میشه، ولکن ترتیب واجب نداریم.
حالا سوال، در جواب این عرض می شود که رأی اول و دوم، رأی اول و دوم رو ما حمل بر استحباب می کنیم از نظر روایات. که روایات سه قسم اند. یه قسم روایات، رأی اول ناظر است که اول سر و گردن، بعد طرف راست، بعد طرف چپ. قِسم دوم از روایت این است که اول سر و گردن، بعد طرفین هر جور میخواد باشد.
قسم سوم مطابق ظاهر آیه یا نص آیه که هر جور میخواید بشورید. اول سر و گردن، یا اول پاها رو، یا اول دست راست رو، دست چپ رو، هر جور. هرجور بخواید بشویید این عرض می شود که درسته.
جواباً عرض می کنیم، اولاً ما راجع به وضو که یک آیه داریم، ترتیب بیان شده دیگه. ترتیب مربع بیان شده، اول صورت، بعد یدین، بعد سر، بعد رجلین و اگر راجع به غسل، ترتیب واجبی در کار بود، با اینکه دو آیه دارد، چرا در یک آیه هم ذکر نشده؟ دو آیه داره. وضو یک آیه داره و این ترتیبی که ذکر شده است، ترتیب واجبه.
واجبات وضو در ترتیب، ذکر شده و کیفیتی هم در کار نیست. اگر در غسل هم ترتیبی بود، حداقل در یک آیه، از دو آیه باید ترتیب ذکر بشه، و حال اینکه در هیچ کدوم از دو آیه ذکر نشده.
مثلاً در آیه مائده، ملاحظه فرمودید که، قرآن رو بیارید بهتره، آیه ششم سوره مائده. ملاحظه بفرمایین بعد از ﴿وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا﴾ [المائدة: آیه ۶] چجور؟ نداره. هیچ ترتیبی در (فَاطَّهَّرُوا﴾ [المائدة: آیه ۶] نیست. شستن تمام بدن هرجور میخواد باشه. چه مثلث باشد، چه مثنی باشد، چه موحد باشد، هر جور باشد.
(صحبت حضار) مطلقه دیگه؟
مطلقه بله، نص در اطلاقه.
ما دو نصوصیت در اطلاق غسل، دو دلیل بر نصوصیت اطلاق غسل استفاده می کنیم. یکی (فَاطَّهَّرُوا﴾ [المائدة: آیه ۶] ست، ترتیبی نداره. دیگر اینکه اگر ترتیبی در غسل بود، چنانکه در وضو ترتیب است، در یک آیه از دو آیه حداقل ذکر میشد. و حال آنکه در آیه عرض می شود که مائده (فَاطَّهَّرُوا﴾ [المائدة: آیه ۶]ست در آیه نساء هم (تَغْتَسِلُوا﴾ ست.
آیه چهل و سوم سوره نساء، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا﴾ [النساء: آیه ۴۳] اونجا (فَاطَّهَّرُوا﴾ [المائدة: آیه ۶] بود، اینجا (تَغْتَسِلُوا﴾ [النساء: آیه ۴۳] ست، حساب داره که عرض می کنم.
روی این دو اصل، راجع به غسل هرگز ترتیبی وجود ندارد و روایاتی که ترتیب مثلث را یا ترتیب مثنی را بیان کرده، در ترتیب مثلث، حمل بر استحباب اکبر می کنیم. در ترتیب مثنی، حمل بر استحباب بعدی می کنیم. در ترتیبی که نه مثلث است، نه مثنی، مطابق نص اطلاق آیه است، که چه (تَغْتَسِلُوا﴾ چه (فَاطَّهَّرُوا﴾ ، این عرض می شود وجوبه. پس روایات، دسته سوم، وجوب را بیان کرده. دسته دوم، استحباب اوسط رو بیان کرده. دسته اول استحباب اعلا را بیان کرده.
خب حالا، فرق بین این دو آیه در (تَغْتَسِلُوا﴾، و (فَاطَّهَّرُوا﴾. چرا در آیه نساء (تَغْتَسِلُوا﴾ [النساء: آیه ۴۳] ست و در آیه مائده (فَاطَّهَّرُوا﴾ [المائدة: آیه ۶]؟
برای اینکه آیه نساء رو ملاحظه بفرمایید آقایون، اگه در خدمت قرآن هستید، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى﴾ [النساء: آیه ۴۳] صلاة چیه؟ آیا صلاة خود نماز است فقط؟ یا خود نماز و مکان مسجدی نماز هم هست؟
از ذیل آیه استفاده می کنیم که مکان مسجد نماز هم مراده. برای اینکه ﴿لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ﴾ [النساء: آیه ۴۳] سبیل چی؟ سبیل صلاة. مگه صلاة، سبیل داره؟ مگه در صلاة، راه رفتن جایز است یا واجب است؟ بنابراین از این (عَابِرِي سَبِيلٍ) [النساء: آیه ۴۳] استفاده می کنیم که مراد از صلاة هم خود نماز است و هم مکان نماز که مسجده.
حالا ﴿لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ) [النساء: آیه ۴۳] قرب صلاة حرام است. چه خود نماز و چه مسجد (وَأَنْتُمْ سُكَارَى﴾ [النساء: آیه ۴۳]، در عالم مستی، همانطور که در عالم مستی نماز حرام است، دخول در مسجد، چه با نماز و چه بی نماز هم حرام است. همانطوری که خود نماز محترم است، همونطور هم مکان نماز هم، احترام نماز را بعضاً دارد.
خب (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [النساء: آیه ۴۳] مال زمانیه که بحثش بعد میاد. (وَلَا جُنُبًا) (قطع صدا)
که در حال سکر، در حال مستی، حرام است نماز خواندن، (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [النساء: آیه ۴۳] تا بدانید چه می گویید. چون یکی از پیش نمازها، یکی از خلفا، در حال مستی نماز میخوند به جای ﴿لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ﴾ [الكافرون: آیه ۲]، گفت أعبد ما تعبدون.
آیه نازل شد که ﴿لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ﴾ [النساء: آیه ۴۳] بداند چه میگوید، مستی از بین نرفته کلاً ولی میداند که چه میگوید. لا رو با غیر لا تمیز میده.
(وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ﴾ [النساء: آیه ۴۳]. اگر عبوری از سبیل صلاة دارید که بُعد دوم صلاة یعنی مسجد است، در این عبور حق ندارید که در حالت جنابت. که جنابت هم أعم است از جنابت معمولی عرض می شود که خروج منی یا عمل جنسی با زنان، یا جنابت عام که بحث می کنیم، جنابت عرض می شود که حیضی جنابت نفاسی، جنابت مسح میت که اون ها هم جنابت است، بعد بحث می کنیم.
خب ببینید، (وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [النساء: آیه ۴۳] تطهروا نفرمود که. خب، این (حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [النساء: آیه ۴۳] آیا نص در این نیست که غسل باید کرد فقط؟ برای چی؟ برای هر دو. برای نماز، اگر که انسان آب ندارد معذور است، می تواند تیمم کند. طبق آیه مائده که (فَاطَّهَّرُوا﴾ [المائدة: آیه ۶].
ولکن برای نماز در مسجد یا ورود در مسجد بدون نماز، (حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [النساء: آیه ۴۳] ست. بنابراین اگر چنانچه انسان میخواد وارد مسجد بشه، برای نماز یا غیر نماز، در حال طهارت ترابی جایز است یا نه؟ جایز نیست. برای اینکه طهارت ترابی، غسل که نیست.
اگر طهارت کلاً، طهارت وضو و غسل و عرض می شود که تیمم، هر سه با هم کافی بود حتی تطهروا میفرمود. ولکن راجع به نماز تطهروا فرمود، راجع به نماز و مکان نماز (حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [النساء: آیه ۴۳] فرمود. بنابراین آیه نص است در اینکه جایز نیست در حالت جنابت وارد مسجد شدن حتی با تیمم.
سوال، مگر در احادیث متضافره نداریم که (التراب أحَدَ الطهورین)؟ تراب یکی از طهورینه. میگیم بله، ولی (التراب أحد الطهورین)، تخصیص میخورد به این آیه. برای اینکه اگر که طهارت ترابی کافی برای نماز نباشد، پس معذور نباید نماز بخونه اصلاً. مگه نماز (لا تتركوا الصلاة بحال).
اگر چنانچه طهارت صلاتی، منحصر به طهارت مائی باشد یا وضو یا غسل، اصلاً کسی که معذور است نباید نماز بخونه. و حال آنکه به ادله کتابی و سنتی، (لا تتركوا الصلاة بحال). ولکن دخول در نماز واجبه. ولیکن دخول در مسجد هم واجبه؟
دخول در مسجد برای نماز در صورتی که عذر نداشته باشه انسان واجبه یا مستحب موکده. ولکن دخول در مسجد برای غیر نماز یا برای نماز، برای کسی که وضو یا غسل ندارد، با تیمم این حرامه.
شخصی که معذور است و تیمم می کند از وضو یا تیمم می کند از غسل مخصوصاً، باید در خارج از مسجد نماز بخوند. بله (وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ) [النساء: آیه ۴۳].
اگر عبور سبیل باشد، نه برای زیارت مسجد، این ور، اون ور شدن، برای اینکه اگر راهی غیر از راه مسجد نیست برای رسیدن به مقصدش، از راه مسجد فقط عبور می کند به سرعت.
ولکن سوال اگر راهی غیر از راه مسجد هست از برای عبورش، باز (عَابِرِي سَبِيلٍ) [النساء: آیه ۴۳] هست؟ این (عَابِرِي سَبِيلٍ) [النساء: آیه ۴۳]، حالت اضطراری ست.
(عَابِرِي سَبِيلٍ) [النساء: آیه ۴۳] که تجویز کرده است ورود متیمم را، غیر مغتسل را، یا غیر مغتسل غیر متیمم، یا غیر مغتسلِ متیمم، اینکه تجویز کرده است عبور را، تجویز حالت اضطراری ست، نه حالت عادی.
این آیه را البته بحث مفصلش رو بعداً خواهیم کرد. خب روی این اصولی که عرض کردیم، برای نماز، طهارات ثلاث مترتباً کافی ست. برای ورود در مسجد، چه برای نماز در مسجد، چه برای غیر نماز، ورود غیر عبور هرگز جایز نیست.
(صحبت حضار) این (تَغْتَسِلُوا) هم برای خود نماز است، هم برای مکان نماز؟
بله، بله
(صحبت حضار) بعد (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) از چی هستش؟
بحث می کنیم الان. این (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) میریم سوره مائده.
در سوره مائده و سوره نساء، راجع به تیمم فقط یک لفظ فرق داره (منه) است. آیه مائده، بله، ملاحظه بفرمایید. ﴿وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [المائدة: آیه ۶] برای چی؟ برای نماز.
برای اینکه ﴿إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ﴾ [المائدة: آیه ۶]، فقط نمازه. مکان نماز مشمول نیست. صلاة و مکان صلاة، فقط در سوره نساء. ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ﴾ [المائدة: آیه ۶] که بحث بعدیه.
حالا صحبت سر جنابته. آیا جنابت همونطوری که معمول است، معمول افکار است که جنابت در انحصار عمل جنسی ست، یا حالت جنسی ست؟ عمل جنسی با زن، یا حالت جنسی که حالت جنابت است. اینه فقط؟ یا نخیر، جنب اعم است. جنب یعنی دور. جنب هم مفرد استفاده شده، هم جمع.
حالا این جنابت، مثلاً که (الجار الجنب) یعنی چه؟ راجع به همسایه جنب که سفارش شده، به همسایه جنب باید کمک کنیم فقط؟ (الجار الجنب و صاحب الجنب). صاحب الجنب، جار نزدیکه. الجار الجنب، همسایه دوره. بنابراین جنب یعنی دور.
اصلاً جنب لغتاً و در اصطلاح قرآن، به معنی دوره. روی این حساب عرض می شود که (وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ) [النساء: آیه ۴۳] در اون آیه و ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [المائدة: آیه ۶] در این آیه، این عمومیت دارد. منتها از این عموم چه استفاده ای می کنیم؟ آیا همسایه دور است که باید تیمم کنه غسل کنه؟ یا نخیر، کسانی که دور از صلاة هستند؟ چون بحث صلاته.
هم در آیه مائده و هم در آیه نساء بحث صلاته، ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [المائدة: آیه ۶] یا (تَغْتَسِلُوا﴾ [النساء: آیه ۴۳] این در مورد صلاته. کسی که دور است از نماز. یعنی کسی که در این حالت، در حالتی ست که در این حالت، بدون شرط نمیتونه نماز بخونه.
حالا این جنب، جنب عمل جنسی باشد، جنب خروج منی باشد، جنب حیض باشد، جنب نفاس باشد، جنب عرض می شود که استحاضه کثیره باشد، جنب روز جمعه باشد، که خود روز جمعه جنابت آوره. روز جمعه انسان را دور می کند از نماز، مگر اینکه غسل کند. البته بدون غسل هم نماز درست است به دلیل، ولکن این جنابت ها که دوری قطعی از صلاة است در این حالت خاصی، مشمول ﴿إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [المائدة: آیه ۶] هست.
منتها در این آیه فرد شاخص و فرد اعلای جنابت را که لمس نساء است ذکر کرده. و لذا، سوال، آیا جنابت معمولی فقط با لمس نساء حاصل می شود یا با خروج منی هم حاصل میشه؟ با خروج منی هم حاصل میشه. خروج منی چه در خواب، چه در بیدار، چه حلال، چه حرامش، این جنابت آور است.
پس چرا ﴿لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ﴾ [المائدة: آیه ۶] در دو آیه مائده و آیه نساء ذکر شده؟ برای اینکه فرد أعلای و حلال محضش عرض می شود که تماس گرفتن با زنانه. لمستم هم نیست، ﴿لَامَسْتُمُ) [المائدة: آیه ۶].
وقتی که لمستم باشد، به قول سنی ها میگن سنی ها که اگر شما دست به دست زن زدید، وضوتون باطل میشه. یعنی این جنابته، ولکن ﴿لَامَسْتُمُ) لمستم نیست. لَامَسْتُمُ طرفینیه. طرفینی، قاطی شدن طرفینی، همون عمل جنسی ست و إلا عرض می شود که لمستکم النساء یا لمستم النساء این لمس خالی ست. این هم بحثش البته خواهد اومد.
بنابراین، در اینجا اینطور استفاده می کنیم که ﴿لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ﴾ [المائدة: آیه ۶] فرد أعلای محقق جنابت است. فرد بعدیش و بعدیش و بعدیش که با سنت قطعی ثابت می شود این است که، سنت قطعیه بیان گر این است که به طور کلی که اگر کسی خودش منی ازش خارج شد یا در خواب یا در بیداری یا حرام یا حلال، این هم جنب است. ملحق است به ﴿لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ﴾ [المائدة: آیه ۶] و همچنین روایات متواتره سنتاً و شیعتاً راجع به حیض همینطوره.
البته راجع به حیض، دلیل هم داریم در قرآن. عرض می شود که راجع به حیض عرض می شود که آیه حیض چیه؟
(صحبت حضار)
﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ﴾ [البقرة: آیه ۲۲۲] ببینید، (يَطْهُرْنَ) این طهارت از خونه، (تَطَهَّرْنَ﴾ [البقرة: آیه ۲۲۲] غسله. بنابراین راجع عرض می شود که حیض، غسل داریم ولی راجع به نفاس، نداریم.
راجع به استحاضه کثیره، نداریم. راجع مسح میت نداریم. آنچه را که نص قرآن است مانند حیض، خب معلوم. آنچه را نص قرآن نیست، ملحق است به نص قرآن در جنابت که اصل جنابت، دوری لازم بدون شرط است از صلاة. ولی شرط که غسل کردن است یا تیمم بدل از غسل است، این شرط اگر محقق شد، اون وقت جایزه.
اون وقت، بنابراین نفاس را، استحاضه کثیره را، مس میت را که غسل در این ها واجب است، این ها هم چون در این حالات حرام است نماز، در حالت مسح میت بدون شرط، در حالت نفاس، در حالت عرض می شود که استحاضه کثیره، چون حرام است انسان نماز بخونه و جنب است، یعنی بعید است وجوباً عن الصلاة، بنابراین در اونجا هم غسل لازمه.
بنابراین اصل مطلب را قرآن بیان کرده و فروعش را سنت قطعیه است به اون موضوع. تبیین موضوع در حقیقت، تبیین حکم نیست. سنت قطعیه تبیین موضوع کرده که اگر عرض می شود که نفاس بود یا استحاضه کثیره بود یا عرض می شود که مسح میت بود، این ها هم جنب اند، یعنی دور اند، از صلاة.
وقتی که جنب اند، دورند از صلاة، بنابراین آیات وجوب غسل برای جنب، به وجه عام شامل این جنب های دیگر هم می شود. ولی شامل الجار الجنب جنب نمی شود که جار الجنب یعنی همسایه.
(صحبت حضار) پس خود جنابت از کدوم آیه درمیاد؟ خود جنابت معمولی
از ﴿لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ﴾[النساء: آیه ۴۳] (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [المائدة: آیه ۶] هم در سوره نساء است، هم در سوره مائده
﴿أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ﴾ [المائدة: آیه ۶]، ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ﴾ [النساء: آیه ۴۳] که این دو تا، این چهارتا فرق داره. ﴿إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ) [النساء: آیه ۴۳] مرضی عذر است با وجود یا عدم وجود ماء.
(صحبت حضار) پس این جنب در اینجا عامه؟
بله جنب عامه، منتها
(صحبت حضار) پس چرا قبلش سکاری اومده؟ سکاری یعنی از زمان مانع اصلی…
برای اینکه سکر، مهم ترین حالاتی ست که منع از صلاة درش مضاعفه. برای اینکه اگر کسی جنابت های غیر سکر داشته باشه، نماز بخونه، مشکله. ولکن کسی که سکر داشته باشه، مست باشه، در حالت نماز کفر بگه، خب این بدتره دیگه. بنابراین سکری قبل از جنبه. سکر مانعیت بیشتر، و لذا جنب ذکر عام بعد از خاصه.
ببینید، ذکر عام بعد از خاص است و ذکر خاص بعد از عامه. ذکر عام بعد از خاص است. ﴿إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [المائدة: آیه ۶] بعد از (سُكَارَى) [النساء: آیه ۴۳] ست در سوره نساء. و ذکر خاص بعد از عام است، جنابت خاصی که ﴿لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ﴾ [المائدة: آیه ۶] است در سوره مائده و در سوره عرض می شود که نساء ذکر شده.
بنابراین سه ذکره در حقیقت. یک ذکر سکاری است، ذکر بعد جُنُبًا است، ذکر بعد خصوص جنابت لمس نساء است. خب
(صحبت حضار) حاج آقا در تکمیل فرمایش شما که فرمودید در غسل شرط نیست درش ترتیب، اینه که در تیمم در هر زاویه ترتیب است
خواستم بگم بله
مثلاً در وضو ترتیب ذکر شده که یک آیه است. در تیمم که دو آیه است ترتیب ذکر شده ﴿وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ﴾ [المائدة: آیه ۶]. که این واو عطف به فاست، بنابراین همینطور که در وضو ترتیب بود در، ولکن در غسل، تیمم نیست. در وضو تبیین شده در یک آیه، در تیمم تبیین شده در دو آیه، ولکن در غسل تبیین نشده. این عدم تبیین کیفیت و ترتیب در غسل، خودش دلیل است بر اینکه
(صحبت حضار) برای اینکه غسل اصله، تیمم فرعه
بله، بله
(صحبت حضار) حاج آقا اگه اول دست راست، بعد دست چپ، چطور شما از سنت قبول فرمودین که اول دست راست باشه بعد دست چپ؟
برای اینکه آیه در مقام ترتیب مربع هست، ولیکن در مقام ترتیب جزیی نیست. ببینید، اون روز عرض کردم نبودین شما. یا خودی است ترتیب، یا غیری ست.
ترتیب خودی، اول صورت، بعد یدین، بعد رأس، بعد رجلین. ترتیب درونی، در ترتیب درونی، بین اجزای صورت ترتیب نیست. بین سر هم ترتیب نیست. بین پاها هم ترتیب نیست. فقط بین دسته. ترتیب بین دست، بنابراین گم است در این ترتیب ها. یعنی آیه نه نص است و نه ظاهر است در ترتیب رجلین. بنابراین، سنت قطعیه بر خلاف نص یا ظاهر
(صحبت حضار)
اون مطلب دیگریه، این خودش دلیله. تیمم که فرع غسل هست، ببینید
(صحبت حضار)
بله بله
در مسح یا تیمم؟ تیمم، چه بدل از وضو باشد، چه بدل از غسل باشد، نص آیه ترتیبه و در وضو هم ترتیبه. ولیکن در غسل ترتیب نیست. با اینکه اشاره فرمودن، چطور غسل که اصل است، ترتیب درش شرط نیست، ولی تیمم که فرع است ترتیب درش شرطه؟ ما چه می دونیم. خدا گفته دیگه. این نص آیه است که در وضو ترتیبه، در تیمم ترتیبه.
(صحبت حضار) شاید اولویت داره
اولویت نیستش که، اولویت در جای ست که نص نداشته باشیم. وقتی که نص داریم که در غسل ترتیب نیست و در تیمم ترتیبه، چه کنیم؟ مثلاً فرض کنید که نظیر
(صحبت حضار)
بله نظیر این مثلاً که سوال میکنن از امام علیه السلام که در بول آیا بول أنجس است یا منی؟ می فرماید بول أنجسه. چطور بول که أنجس است غسل ندارد؟ منی غسل دارد؟ این عرض می شود که اولویت در جایی ست که نصی در کار نباشد.
مثلاً ﴿فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ﴾ [الإسراء: آیه ۲۳] ﴿فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ﴾ [الإسراء: آیه ۲۳]، عرض می شود که نسبت به لا تضربهما، این طریق اولویته و نصی در قرآن نداریم. ولیکن در تیمم نص در کاره.
(صحبت حضار)
نخیر نمیتونه، برای اینکه نصه.
برای اینکه اگر در غسل هم ترتیب بود، قبلًا عرض کردم، در دو آیه غسل ذکر شده و هیچ ترتیبی ذکر نشده. و حال اینکه تیمم در یک آیه است، در این آیه ترتیب ذکر شده.
(صحبت حضار) شامل حالات هم میشه؟
حالات سکر
(صحبت حضار) حالا از شراب باشد یا چیزهای دیگه
سکر هر چه میخواد باشه. سکر از شراب باشد، یا از غیر شراب. در هر حالتی که مثلا، در حالتی که انسان اون قدر خوابالوست، اون قدر خوابالوست که نماز میخونه، نمیدونه چی میگه، این سکره. سکر نوم، سکر شراب، هر سکری که انسان رو جوری غافل کند که این نمیدونه چی میگه. فقط کل سکر نیست ها. سکر خاص، (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [النساء: آیه ۴۳]. اگر سکر هنوز باقی ست. سکر بله؟
(صحبت حضار) اگر جنب رو به معنی عام بگیریم که، کسی که مست شد باید غسل بکنه
نخیر، برای اینکه در آیه مائده که سکری که در کار نیست. درسته؟ در آیه نساء که سکری در کار است، چجوره؟
(صحبت حضار)
یعنی اغتسلوا نداره، اغتسلوا فقط برای چیه؟ برای کسی ست بله،
(صحبت حضار)
و اما برای سکری. سکر که جنابت قوی تر است، این هم از مثال های نمونه است، سکر که جنابت که قوی تر است این عرض می شود که گفتن سکر مبطل وضو است. سکر مبطل وضو نیست.
سکر نه مبطل وضو ست، نه مبطل غسل. چون (حَتَّى تَعْلَمُو) [النساء: آیه ۴۳] نگفته حتی تطهروا. راجع به سکر فرمود (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [النساء: آیه ۴۳].
کسی که سکران است، چه قبل از سکر عرض می شود که طاهر باشد، چه طاهر نباشد، اگر قبل از سکر طاهر بوده است و بعد سکر تمام شد، باید که وضو بگیره یا غسل؟ نخیر، (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [النساء: آیه ۴۳].
و اما راجع به عرض می شود حدث اصغر و حدث اکبر که بعداً مفصل بیان میشه، برای این ها (حَتَّى تَعْلَمُو) نیست، اونجا علم هست. اونجا حتی تغتسلوا یا حتی تطهروا. خب حالا، راجع به این احداث.
(صحبت حضار) استاد در تیمم ترتیب شرطه، اول دست راست بعد دست چپ؟
نخیر، (وَأَيْدِيَكُمْ) دیگه.
عرض می شود که ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ﴾ [المائدة: آیه ۶] این (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [المائدة: آیه ۶] حدثه دیگه.
حدث اصغر است که بول است و غایط است و ریح است و نوم در آیه دیگر بیان شده ﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً﴾ [الأنفال: آیه ۱۱] تمام احداث رو نمیگه، احداث مهم ذکر شده.
احداث مهمه ای که شامل همه است ذکر شده که (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [المائدة: آیه ۶]. غائِطِ دستشویی ست. چه بول، چه غائِطِ و چه عرض می شود که بله، باد.
و اما سوال، اگر کسی رفت غائِط و خون ازش آمد، این خون هم به جای بول هست و به جای غائِطِ هست؟ نخیر. چون کسی که می رود دستشویی، برای خون ریزی می رود فقط نوعاً؟ یا نه یا برای بول و غائِط و، حالا این بحثش بعد میاد.
حالا، ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا﴾ [المائدة: آیه ۶] (فَلَمْ تَجِدُوا﴾ چیه؟ (فَلَمْ تَجِدُوا﴾ نفی وجود ماء رو می کند یا نخیر، هم نفی وجود ماء رو می کند در صورت سفر؟ چون سفر در اون موقع در خود شهر ها آب نبوده چندان تا چه رسد در سفر. یا هم نفی وجود ماء رو می کند، هم نفی صحت عرض می شود که آب گرفتن برای وضو یا غسل؟
﴿إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) [المائدة: آیه ۶] دلیل است بر اینکه شخصی که بیمار است، بیماری ست که استعمال آب در وضو یا غسل براش ضرر دارد، در این صورت (لَمْ تَجِدُوا﴾ ست.
پس (لَمْ تَجِدُوا﴾ [المائدة: آیه ۶] دو بُعدی ست. (لَمْ تَجِدُوا﴾ وجود ماء، که نیست در سفر معمولاً. در سفر یعنی در زمانی که سفر می کنید یا (لَمْ تَجِدُوا﴾، آب هست دریایی هست، ولکن انسان مریض است، نمیتونه استفاده کنه. ولکن چه مرضی؟ مرضی که استعمال آب براش منافات داشته باشه، نه قول ابن سیرین.
ابن سیرین گفته است که در باب عرض می شود که صوم، انگشتش خون اومده بود وضو رو، روزه رو نمیگرفت، گفتن چرا نمیگیری؟ گفت انگشتم خون اومده. این عادت داره، نه مرضی که با صوم منافات دارد. اینجا هم مرضی که با استعمال آب منافات دارد. قرینه رو در نظر میگیریم، مرضی که با استعمال آب منافات دارد یا وضو یا غسلش، این مرض موجب سقوط غسل، سقوط تیمم است و بدلش عرض می شود که، سقوط وضو و غسل است که بدلش تیممه.
حالا، ﴿فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا﴾ [المائدة: آیه ۶] تیمم قصده، قصد چجور؟ قصد با کوشش و کاوش. در اینجا به روایاتی سقوط میکند که اگر در چهار طرف در سفر، در چهار طرف، در زمین پست و بلند، دو تیر انداختن. در زمین صاف یک تیر انداختن. اگر دو تیر انداختن، یا یک تیر انداختن، عرض می شود آب نبود، تیمم کنیم؟
میگیم نخیر. ﴿فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا﴾ [المائدة: آیه ۶] اگر فرض کنید با صد تیر انداختن آب پیدا میشه و حرجی هم نیست، در این صورت نص اطلاق نص آیه دلیل است بر اینکه انسان باید که آب بیاره و غسل کند و یا وضو بگیرد. البته خصوصیات تیمم بحث مستقل بعدیست که خواهد آمد. ﴿فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا﴾ [المائدة: آیه ۶].
نظرم هست در جلسه استفتاء آقای خویی این بحث بود که اگر خاکی صعیدی پاک است، نجس نیست، ولی طیب نیست، قذارت داره. آب دماغ داره، آب دهن داره، فلان داره، ولی خاکه، آیا در این صورت صحیح و طیب هست یا نه؟ ایشون فرمودند که نوع فقها و کل فقها فتوا میدن که اینجا، تیمم واجب است.
ما عرض کردیم تیمم در اینجا حرام است، برای اینکه (صَعِيدًا طَيِّبًا﴾ [المائدة: آیه ۶]، طاهراً نفرمود. اگر صعیداً طاهراً فرموده بود، صرف طهارت کافیه، پاک بودن.
ولی (صَعِيدًا طَيِّبًا﴾ [المائدة: آیه ۶] پاکیزه. پاکیزه پاک است، ولی هر پاکی، پاکیزه نیست. این عموم و خصوص مطلقه. عرض می شود که (کل طیب طاهر و لیس کل طاهره طیباً). ﴿فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ﴾ [المائدة: آیه ۶] که بعد بحثش خواهد آمد.
و السلام علیکم
اللهم صل علی محمد وآل محمد