پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه صد و چهل و نهم درس خارج فقه

نماز

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

تعداد رکعات نمازهای پنجگانه در قرآن ذکر نشده است اصلا نه اثباتا و نه نفیا. روی این جهت ما بر مبنای سنت قطعیه صددرصد بین کل مسلمان های تاریخ، برمبنای عمل رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، نمازهای پنجگانمون هیفده رکعت است با خصوصیاتی که هست، اگر کسی سوال کند این هیفده رکعت در قرآن نیست و قرآن هم تبیان کل شریع است مگر هیفده رکعت بودن نماز شیع نیست؟

عرض میکنیم بیان قرآن دوگونه و دوگانه است. یک بیان نص و ظاهر تبیینی و تایینی حکمی و مصداقیست و یک بیان تحویلیست. بیان نص نص یا ظاهر تبیینی قرآن واجبات و محرماتیست که یا نصا یا ظاهرا یا اشارتا بیان فرمود. ولکن بعضی از احکام که درش اختلاف نخواهد بود قطعا به اعتماد عدم اختلاف بین کل مسلمین تاریخ از زمان رسول الله صلوات الله علیه تا انقراض عالم تکلیف اختلاف نخواهی بود، بیان سنت در این زمینه حجت بالغه ربانیه است.

( قل فلله الحجه البالغه فلو شاء لهداکم اجمعین ) بله اگر مطلبی در قرآن نبود نه نفیا و نه اثباتا و در روایات متخالفه بود این درست نبود. چون حجت بالغه نبود. همانگونه که قرآن حجت بالغه ربانیه است و سند صد درصد مطلق قطعیست اگر در سنت هم چنین جریانی پیش بیاد این بیان، تاریکلو بیان قرآن است و برمبنای آیاتی مثل ( اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم ) مخصوصا در بعد اطیعوا الرسول طاعت رسول بعد از طاعت خدا ذکر شده.

حالا برحسب آنچه از آیه میفهمیم بر حسب آنچه در نهج البلاغه از امیر المومنین علی علیه السلام است، اطیعوا الله فی محکمه کتابه و اطیعوا الرسول فی سنته جامع الغیر المفرغه، بنابراین سنت جامع غیر مفرغ غیر مختلف فیه متحدعلیه در کل تاریخ اسلامی و در حرکت نیست. راعیات یا راجب وجوب حمد و وجوب سوره وجوب رکوع و وجوب سجدتین وجوب تشهد و سلام هیچ اختلافی در ارکان عملی و نیتی ذکری صلاه نیست.

چشم. پس در بعد اول ( اطیعوا الله فی محکم کتابه ) اطیعوا الرسول این طاعتیست که یک طاعت دیگریست در بعد رسالت. رسالت رسول دارای دو بعد است یک بعد رسالت قرآنی و بعدی دیگر رسالت سنتی روایتی که در قرآن نیست. چون برای ما ثابت صدردرصد شده است که رسول الله صلوات الله علیه رکعات نماز رو اینطور تبیین کرده است، و صلوا کما رایتمونی اصلی، همون هیفده رکعت است بنابراین ما از پیغمبر میپذیریم چرا؟

برای اینکه پیغمبر رسول است نامه رسان است و این نامه رسان دارای دوبعده گاه این نامه رسان محدود است نامه اش به قرآن گاه نه خیر. چه از قرآن نقل کند چه ار وحی غیر قرآنی از اطیعوا الرسول بعد از اطیعوا الله میفهمیم که نامه رسان دارای دوبعده، یک نامه وحیانی قرآنیست و یک نامه وحیانی غیر قرآنی. پس همونطوریکه ما تبعیت از قرآن میکنیم در نامه وحیانی قرآنی که محکم کتابه است همونطور هم تبعیت میکنیم از قرآن در نامه وحیانی سنتی که قرآن دستور میدهه اطیعوا الرسول. اما البته این خیلی کمه خیلی کم ما احکامی داریم باید بگردیم پیدا کنیم و لذا زبانزد ما این است که هیفده رکعت نماز، چیز دیگرو باید بگردیم پیدا کنیم و این پیداکردن علتش که عرض کردم چون حجت بالغه الهی حجتیست که اصلا قابل اختلاف بین مسلمونها کلا نباشد و در درجه اول احکام کیفیتی صلاه همون تعداد هیفده رکعت است که هیچ مسلمانی بلکه هیچ نامسلمانی که نظر به اسلام کند اختلاف در تعداد رکعات نماز هرگز ندارد.

خب اما ( قل الامرکم ) قل الامرکم در جای خودش تحقیق و تبیین شده است که مراد فرمانداران معصومن پس از رسول الله صلوات الله، علیه بنابراین اطاعت بعد از قرآن دارای دو بعد است یک بعد اصلی بعد از اصل قرآنی که سنت رسول الله صلوات الله سلام الله علیه است و یک بعد فرعی بعد از اصالت رسالت روایت ائمه است.

همانطوریکه پیغمبر بزرگوار از خدا روایت میکند قرآن را و مطالبی که احیانا در قرآن نیست واجب التصدیق است همانطورم که اینطور است ائمه علیه السلام اگر مطلبی را از رسول الله نقل کرده ان که ما روایتی نداریم مثلا روایتی فرض کنید نه در شیعه نه در سنی مستقیما از رسول الله صلوات الله علیه فرض کنید نداریم. ولکن ائمه قطعا نقل کرده ان که پیغمبر چنین فرمود یا یک امام، ما محضر امام صادق علیه السلام بودیم حضرت فرمودن بدون تقیه بدون هیچ جهت خلاف فرمودن که پیغمبر چنین فرمود ما حرف این معصوم رو قبول کنیم به حساب عصمت.

ائمه معصومین رباط رسول الله. منتهی رباط رسول الله دو دسته ان یک رباطی که ولو زیاد باشند ولو عادل باشن ولو صحیح النقل باشن قابل اشتباه کردن هستن قابل تقیه کردن هستن پس این رباط ولو رباط متواتر باشد چندان قابل قبول نیست مگر در قرآن باشد.

ولکن اگر راوی معصوم است همانطوریکه رسول الله صلوات الله علیه معصوم است حرفش اشاره اش ظاهرش باطنش عملش لفظش فعلش ترکش تمام سنت قطعیه است، همچنین خلفای رسول صلوات الله علیه که در مقام طهارت ( انما یریدالله اجمعکم رجعا تطهیرا تا آخر، اینها نه قولشون قطعا صادقه. منتهی همانطور که اگر از رسول الله صلوات الله علیه به طور متواتر نقل شد مطلبی و این مطلب برخلاف قرآن بود قبول نمیکنیم و این سنت نیست. همونطور هم اگر ائمه علیه السلام ازشون روایات متواتره ای از دوازده امام به اضافه زهرا سلام الله علیها برفرضا بر فرض از این سیزده معصوم یک مطلب به طور تواتر به طور توافق نقل شد که از رسول الله روایتی نقل کنن که مخالفه قرآنه باز قابل قبول نیست ولذا

بله اینو عرض میکنیم. حالا اگر اولا ائمه علیه السلام هرچه روایت از رسول الله عه. حتی در روایات زیادی در رسائل الشیعه است که اگر من امام صادق علیه السلام اگر من مطلبی را از پدرم نقل کردم از جدم نیز نقل کنید از جد جدم نیز نقل کنید چرا برای اینکه ما رباط از رسول الله صلوات الله علیه ایم.

رو این اصل درسته درسته درسته بله حالا حالا، اگر بر فرض بر فرض در محضر امام صادق علیه السلام بودی و حضرت حکمی از احکام الهی رو نقل کردن خودشون فرمودن و نقل نکردن نقل نه از پدراشون کردن نه از رسول الله. حالا این نقلو میسنجیم اگر این نقل موافق قرآن است قبول میکنیم اگر مخالف قرآن است قبول نمیکنیم. اگر نه موافق قرآن است نه مخالف قران است چون امام برش وحی نمیشه مطلبی را بعنوان نقل کنه قطعا بر مبنای روایت رسول الله عه. ولو نگه. نمیگوید من از پیامبر نقل میکنم ولیکن موقف و مقام امام معصوم خلافت از رسول الله صلوات الله علیه است در کل جهات عصمت،

از جمله جهات محوری عصمت اینست که آنچه را پیغمبر بعنوان رسالت درش وحی شده آنرا به خلفای معصومین انتقال داده بنابراین اگر بر فرض محال امامی از ائمه علیه السلام مطلبی را خودش حکم کند و بدانیم از رسول الله نیست این موجب تکذیب این امام خواهد بود.

چون امام بیانش فرع است بر کلام پیغمبر کمااینکه کلام پیغمبر بیان فرع است بر کلام خدا. منتهی کلام خدا کلام قرانی یا کلام سنتی ولذا تکرار میکنیم اگر ما فرض کنیم بر فرض محال اگر در محضر پیغمبر بزرگوار بودیم و دانستیم اون حضرت خودش پیغمبر است ولی در قرآن دارد ( حر و ذلک المومنین ) پیغمبر بعد از نماز فرمود که احل ما میگیم پیغمبر تونیستی ( ولو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ) این بر فرض محاله محاله بنابراین اینجا سه موقف داریم مثلثی از تبیین احکام ضلع اوسع و محوریش قرآن است که قرآن تبیبن کرده است احکام حلال و حرام و واجب ضلع دوم رسول‌الله است که تبین کرده است از قرآن در بعد محوری و تبین کرده است از وحی ثانی خداوند وحی غیر قرآنی.

ولکن تبین قرآنی که مطلب اصلیست تبین سنت غیر قرآنی هم که مطلب دوم است ولکن آیا ائمه علیه السلام قرآنند وحی قرآن مستقلا برشون نازل میشه؟ نخیر. آیا وحی مثل هیفده رکعت که بر پیغمبر رسیده مثل این وحی بر ائمه نازل میشه؟ نخیر. چون ائمه رسول نیستن نه خدا هستن نه رسول. چنانکه رسول خدا نیست ائمه هم نه رسولن نه خدا. بنابراین ائمه مشرع نیستن از فکر خودشون احکامی رو تشریع نمیکنن و نقل هم نمیکنن مگر از پیغمبر.

 بنابراین چه امام صادق بفرماید که قال رسول الله چه نفرماید اگر بفرماید قال رسول الله که معلومه اگر نفرماید این قال رسول الله متوی است چرا برای اینکه اگر استناد معنوی و استناد باطنی امام صادق به قول اسلام نداشته باشد این از خودشه و امام از خود چیزی نداره. کمااینکه اگر پیغمبر مطلبی بفرماید و نفرمد که خدا فرمود مثلا بفرمد که نمازها هیفده رکعت است و نفرمد خدا فرمود میگیم خدا فرموده حتما. گاه قال الله بعنوان سنت است گاه قال الله متوی در رسالت است.

قال الله در بعد رسالت یا صریح است که قال الله است یا مطیع رسول الله است. چون رسول رسوله رسول رب رسول نیست رب هم نیست بلکه رسوله فرستاده. فرستاده که نامه رسان است نامه رسان نه به نامه اضافه میکند و نه از نامه کم میکند بنابراین موقف ائمه همونطوری که در جوامع الشیعه مرحوم آقای بروجردی نوشته که ائمه در فصل اول جلد اول، هم رباط عن الرسول، منتهی رباط معصومن. کمااینکه پیغمبر بزرگوار راوی عن الله است این بزرگوار راوی عن رسولن منتهی همونطورکه پیغمبر که راوی عن الله است خطا نمیکند ائمه علیهم السلام که راوی حضرت رسولن خطا نمیکند چه قال رسول الله بگن و چه قال رسول الله نگن.

بله نقل تبیین نقل تبیین بله. در ذیل و حاشیه فرمایش شما اصلا قرآن مفسری غیر از قرآن ندارد چون مفسر یعنی چی؟ مفسر تفسیر از فسره، فسر و سفر از یک معناست فسر یعنی آنچه در چهره اش غبار است مخفی است این غبار و این پرده را بردارند تا چهره را نمایان کنن. آیا بر چهره قرآن غبار است ظنیست شکیست؟ نخیر. موافق ضرورت قرآنی و ضرورت ایمان اسلامی بین کل فرقه مسلمونها قرآن از نظر دلالت و دول اقوا از کل بیاناته، از نظر دلالت افصح و ابلغ است از نظر مدلول امتن و اقواض و اقرب است.

بنابراین آیا کلامی که مانند خورشید و از خورشید روشن تر است نیازی به سایه بان دارد خورشید در روشنی بخشی اش نیاز به ماه دارد نخیر خورشید خود روشن کننده است بین است و مبین است و سایر ستارگان بینن به امید خورشید نیستن بنابراین قرآن که در حد اعلای روشن بیانی و فصاحت بلاغت قرار گرفته تفسیر نمیخواهد آیا کلام خدا اوضح و افصح و ابلغ است یا کلام رسول یا حالا عرض میکنیم ما تفسیر رو داریم عرض میکنیم.

ما یه تفسیر داریم یه تاویل داریم ما در تفسیر داریم بحث میکنیم. تفسیر فسق یعنی چهره گشودن آیا قرآن چهره اش پنهان است غبار دارد حجاب دارد؟ آیا خدا با حجاب صحبت کرده است یا بدون حجاب؟ آیا با غبار صحبت کرده بدون غبار؟ حتی اشخاص عادی اگر بخوان مطلبی رو به کسی تفهیم کنن بی غبار صحبت میکنن حتی دیوانه که سرش درد بگیره اخ سرم به جای سر نمیگه ای دستم بااینکه دیوانس.

بنابراین خدا متعال که در افصح کلام و ابلغ کلام بیان للناس هدی للناس نور و چی فرموده این قرآنش تفسیر خارج ندارد بله تفسیر داخل داره. قرآن مفسر خودشه مثلا ( ولا یاتونک بمثل الا جئناک بالحق و احسن تفسیرا ) ببینید ولا یاتونک بمثل مثل برای چی اصن مثل برای تبیین موثقه درسته. ما یه ممثل داریم یه مثل. گاه ممثل روشن روشن است بر همه مثل گاه نخیر. برای همه روشن نیست مثلا فرض کنید که ( خلق السماوات فی ستته ایام ) ستته ایام رو شنید ولی سماوات در جمعش روشنه در تعداد روشن نیست. درسته حالا آیاتی میگد ( سبع السماوات ) تبیین میکند تفسیر میکند این سماوات که جمعه. نه اینکه سماوات در قصور داره بلکه در سماوات خلق السماوت و الارض در سماوات مراد تبیین جمع بوده است فقط. تبیین تعداد نبوده، تبیین تعداد از آیات میشه

بنابراین قرآن ( یفسر بعضه بعضا ) چون قرآن خود مفسر خویشتن است حتی در لغاتش اصطلاحاتش در تمام جهاتش اگر گنگی در فهم آیه باشد از نظر گنگی دلالت نیست بلکه خدا نخواسته است بفرماید آسمان چندتاس خواسته آسمانهایی هست آسمانهایی هست در جای دیگر سبعه.

یا فرض کنید که ارض را در چند دوران خلق کرده خلق الارض خلق الارض ولکن در آیات فصلت ( خلق الارض فی یومین الا آخر، بنابراین قرآن یفسر بعضه بعضها. پس پیغمبر مفسر قرآن نیست ائمه مفسر قرآن نیستن بلکه مستفسر از قرآن. ولذا میفرمایید یعنی چه؟ اگر امام باقر علیه السلام فرمودن که هر چه ماگفتیم از ما سوال کنید کجای قرآن است فرمود کجای قرآن است نه کجای حرف من. به حجت مراجعه میکنیم به حجت مراجعه میکنیم بنابر مبنای حجت استدلال و استدلال میکنیم و جواب میگیریم و این استفسار از قرآن منتهی استفسار از قرآن معصوم بوسیله رسول و معصومین معصوم است بوسیله غیر، غیر معصومه. یا کوتاهی در تفکر یا تحمیل یا عرض میشود توسعه یا تصدیق چنانکه زیاده.

مثلا فرض کنید در این مثل عرض میشود که روایت معروفی که امام صادق علیه السلام به زلاله در جواب اینکه گفت یابن رسول الله از کجا بفهمیم که مثله بعضه؟ فرمود لمکان البا. خب با رو عرض میشود که زلاله توجه نکرده بود آیا با امام صادق آورد آیا معنی تبعیض امام صادق داد؟ با در قرآن هست معنی تبعیض هم هست چرا؟ برای اینکه ممصحو ممص متعدی به نفسه بنابراین با برای چی اومده؟ با زائده که نیست. والقول ان الزائده بائده زائده. زائده که نیست که. بله خبر لیس عرض میشود که زائد داره.

بنابراین استدلال به خود قرآن که افصح و ابلغ است میکند برای کسی که توجه نداشته. توجه نداشته یا قصور است یا تقصیر است. اگر قصور باشد که مکلف نیست اگر تقصیر است باید براش تبیین بشه. بنابراین حتی در نصوص قرآن و در ظواهر قرآن که اگر دقت شود و بر مبنای لغات افصح و ابلغ قرآن دقت شود مطلب بدست میاد ولکن این بدست آورندگان معانی قرآن و مستفسران از قرآن، معصوم که نیستن. بله کسانی هستن که تاری به معصومن بلکه در بعد عصمت علمی از قرآن استفاده احکام خدارا از نص ظاهر میکنن

کمااینکه ( و اعتصموا بحبل الله جمیعا ) معنیش همینه دیگه اینو بارها عرض کردیم و اعتصموا یعنی عصمت بگیری بوسیله قرآن چه عصمتی اول عصمت علمیست بعد عقیدتیست بعد عملیست. هر سه عصمت مربوط است به معصومین عرض میشود که معروف اما آیا عصمت اول که مقدمه عصمت عرض میشود که عقیدتیست و عقیدتا مقدمه عصمت عملیست آیا عصمت اول دستکم قابل امکان دارد بر مکلفین یا نه؟ اگر عصمت دلالی نصی ظاهر قرآن صد درصد مطالب نص و ظاهر قرآن را تبیین نکند، پس این و اعتصموا امر به محال است اعتصموا هم امر کل مومنین. کل مومنین باید بوسیله قرآن خود را معصوم دارند معصوم آیا کتاب معصوم از نظر علمیست درش اختلاف هست اختلاف برمبنای تقصیره قصور است تقصیر است کوتاهی است کوتاه نگریست بیشتر نگریست کمتر نگریست و اما اگر مستقیما به قرآن نگاه کنی بعنوان ( القرآن یفسر بعضه بعضا ) با این روایت مستقیم وحدت کامل شامل صد درصد بین استفاده کنندگان از ظاهر نص قرآن دستکم در احکام بله مراتب دیگری داره. اشاره لطایف حقایق تاویلات اینها اهل داره. تاویلات منحصر به معصومین علیهم السلام ان.

تاویل یعنی لفظ آیه نه نص است نه ظاهر است نه اشاره است نه است بلکه باید وحی یا الهام بشود که عمق دو رکعت نماز برای چیست. از قرآن استفاده نمیشه. این تاویله، ولکن نص و ظاهر که عبارتست بعد اشاره هست بعد وظیفه هست و طبق فرموده امیرالمومنین صلوات الله علیه که بررسی به روایت امام حسین علیه السلام که، ان کتاب الله علی اربعه عشا علی العباره و الاشاره و اللطائف و الحقائق فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و الطائف للاولیا و الحقائق للانبیا،

ازجمله انبیا عیسی بن مریمه، عیسی بن مریم که الان زنده است و تابع شرایط اسلامه این حقایق و تاویلات را میفهمد و بالاتر از عیسی بن مریم ائمه علیهم السلام که تاریتلو مقام عصمت اولیای محمدی هستن اینا بهتر از عیسی میفهمن. پس انبیا کسانین که مقام رفیع وحیانی یا مقام رفیع الهامی مقام رفیع روایت درست از معصوم وارد شده که با تطبیقش با قرآن اولا ما محک بفهمیم اگه محکو نفهمیم نمیتونیم که طلا رو بفهمیم.

اولا دلالت قرآنی رو برمبنای قرآن باید بفهمیم قرآن که گفت حرم حرم تموم شد بعد اگر ما صد روایت داشتیم برای اینکه حرام نیست قبول نمیکنیم. صد روایت صحیح موثق متواتر قبول نمیکنیم ولکن یک روایت ضعیف داشته باشیم مرسل است و ضعیف است و شمر نقل کرده قرآنه اینرو قبول میکنیم بنابراین حجت بالغه ربانیه در سه بعد یا دو بعد یا یک بعد کافیست. یک بعد کتاب الله است دو ‌بعد کتاب الله در رسول الله  است بعد سوم بیانات ائمه. بیانات رسول الله و ائمه تبیین نیست، تبین است بله برای ما تبیین است برای خودشون تبین است، تبیین اونها بر مبنای تبین قرآن است یا زار لمکان البا

رسول الله مشرع نیست بله مشرع پس نیست ( انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراک الله ) ارائه ارائه تشریع که نیست ارائه ارائه تشریع که نیست ارائه قرآنی تشریع نیست ارائه سنت تشریع نیست. جوابشو عرض کردم. اگر نصا به رسول الله برسن حجته قطعا با شرایط، ولکن اگر امام صادق حکمی را گفت که این حکم خداست و نگفت رسول الله فرمودن معلوم است که رسول الله فرمودن چرا؟ برای اینکه امام صادق رسول که نیست امام صادق.

مثلا فرض کنید که شما یک شاگردی دارید و گفتید شاگرد من هرچی گفت قبول کنید به حساب من قبول کنید. حالا شاگرد میگوید که آقا چنین فرمودن یا نگن. چه بگد آقا چنین فرمودن چه نگوید هردو بیان شماست چون این معتمد شماست در بیان حرفهای شما. یا حرفهای شما نصا میگوید که فلانی گفت یا اینطور. ائمه علیه السلام چون مقامی جز روایت معصومانه از رسول الله ندارن بنابراین چه اسناد به رسول الله بدن چه ندن، اسناد دادن و اسناد ندادن هردو مسند است گاه مثبت مسند صریح است گاه مسند متویست.

خب عرض میشود که آیه ای که میخواستیم بحث کنیم و امروز مقداری اشاره میکنیم و فردا بحث آیه رو شروع میکنیم آیه هفتاد و هشت سوره اسراست. آیا یه سوال در قرآن اشاره به پنج نماز شده است یا نه و اگر اشاره به پنج نماز شده است آیا این اشاره از آغاز عهد وحیانی مکی بوده یا برحسب گمانهایی در مکه دو نماز واجب بوده نماز صبح و عصر و در مدینه سه نماز دیگر اضافه شده این سواله دیگه. ما از آیات کلا مثلا سوره اسرا مکیست که از آیه عرض میشود که هفتاد و هشت سوره اسرا میفهمیم که هر پنج نماز در عهد مکی واجب بوده. از آغاز رسالت تا انجامش تا آخر تکلیف این پنج نماز بوده و هست این یک.

دوم آیا این پنج نماز ده رکعت بوده یا پنجاه رکعت بوده یا هفده رکعت بوده؟ روایت مختلفه پنجاه رکعت بوده بر حسب روایاتی پیغمبر بزرگوار در معراج چونه زد چونه زد به هیفده رکعت رسوند یا به ده رکعت رسوند اختلافه روایت مختلفه چون. یه روایت داره بعضی روایت دارد که پیغمبر بزرگوار این پنجاه رکعتو چونه زد و عرض میشود که به هیفده رکعت رسوند بعضی روایت چونه زد خدا به ده رکعت رسوند.

حالا چونه زدن پیغمبر معنیش تشریعه، آیا پیغمبر حق دارد که حکمی را که خدا طبق حکمت مطلقه فرموده است زیاد کند کم کند تقاضا کند؟ تقاضا نداریم در معجزات پیغمبر تقاضا نمیکنه. در معجزات که مثبتات اصل رسالت اند پیغمبر حق تقاضا ندارد بر اساس روایتی تا چه رسد در احکام که فرعن بر اصل رسالت بر عهد اصل عرض میشود که عقاید اصلی.

بنابراین روایتی داریم پیغمبر خواهش کرد خواهش کرد که خدایا بر امت من رحم کن کم کن کم کن کم کن یا هیفده رکعت یا ده رکعت کرد قابل قبول نیست. روایت دیگری دارد که نمازها در اصل ده تا ده رکعت بود که پنج تا رکعته یعنی صبح و عصر و مغرب و عشا و ظهر و پیغمبر به مغرب یه رکعت به ظهر و عصر و عشام دو رکعت اضافه کرد اینم قابل قبول نیست. پیغمبر رسول است رب رسول که نیست که، اگر رب بود مطلبی اگر رب رسول بود که این هم خودش و هم مرسل این نامه که آورده است، این هم نامه رسالتیست که از از مرسل و هم نامه ربوبیتیست که خب ولی پیغمبر ان انا الا رسول،

بنابراین ( لو تقول علینا بعض الاقاویل ) این تقول دو بعدیست یک بعد اینست که مطلبی را که خدا نفرموده است اجازه نداده بگه این مطلب دوم  تقول این است که خدا بر اجازه تشریع داده پیغمبر بگد چون من از طرف خدا اجازه تشریع دارم تشریع میکنم دو رکعت به نماز ظهر و عصر و عشا هردو تقبله و آیات زیاد داریم مثلا

( و لایشرک فی حکمه احد ) حکم چیه حکم خدا چن رکنه. یک حکم ربانی خاص است و یک حکم عامه. حکم عامش عرض میشود انبیا حکام شریعتن ولی حکم خاصش حکم تکوین حکم تشریعه در حکم تکوین و در حکم تشریع دو بعد منفیست یکی استقلال مشرع و مکون در برابر خدا.

دو خدا به پیغمبرانی به پیغمبری اجازه تکوین بدهد و اجازه تشریع هردو لا یشرک شامله. لایشرک مخصوصا بعد دوم مخصوصه شریک نمیکند با خود در حکم تکوین و در حکم تشریع احدی را.

بنابراین این روایت قابل قبول نیست از اول نماز هیفده رکعت بوده تا آخرهم هیفده رکعته و پنج نماز بوده نه سه نماز بوده نه دو نماز بوده و آیه محوری در کل آیاتی که بحث خواهیم کرد همین آیس.

( اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشهودا ) خب یک نماز که بینه قرآن الفجره. آیا چاهار نماز دیگرو از لدلوک الشمس الی غسق اللیل میفهمیم بعضی خیال میکنن نخیر، چون خیال میکنن دلوک الشمس همون ظهره بنابراین فقط نماز ظهر از دلوک الشمس و فقط نماز عرض میشود که صبح از قرآن الفجر و غسق اللیل هم نماز عشا. پس نماز مغرب در کار نباشد نماز عصرم در کار نباشد.

اینجا احتمالاتیست که ما با صبر و تقسیم منطقی که با سین با صبر و تقسیم منطقی و صبر و تقسیم دلالی استفاده میکنیم که هر پنج نماز مراده، چاهار نماز نصا و یک نماز ظاهرا و اشارتا.

مطلب بعدش دیگه حالا خسته شدم تتمش برای فردا که از این آیه و از آیات مشابه استفاده پنج نماز میکنیم.

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

بله بحث کردیم اونو اونو قبلا بحث اونو قبلا بحث کردیم. اگر سوالی هست در تتمه وقت هم ما به فرمایش آقایون گوش میدیم چی بلندتر صحبت کنید و لذا و لذا فرمود لو نشا معنی نمیکنیم لو نشا بله خب این یک سوال دیگه شما شما شما بفرمایید ضبط بشه که بعدا جواب بدیم خب اینو چیز کن