پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه صد و پنجاه و ششم درس خارج فقه

طهارت و نجاست

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد علی اله الطاهرین

چون بحث ما فقه است. یک مطلبی که مربوط به کل فقه است اسلامی است و شیعه و سنت عرض می کنم این از امتیازات شیعه امامیه هست و اون این است که برادران اهل تسنن که روایاتی در فقه از رسول الله صلوات الله علیه نقل می کنند دو نقصان دارد بلکه سه نقصان دارد

در این سه نقصان یکی این است که اونها از هر کسی نقل کنند گرچه اون کس معصوم است که رسول الله صلوات الله علیه ولی ناقلین که معصوم نیستند اگر ثابت هم شود که ابوغریره چنین مطلبی را قطعا خودش نقل کرده خوب ما ابو غریره معصوم نیست که قبولش کنیم. شاید دروغ گفته. اما نسبت به روایات شیعه که از طریق ائمه اهل بیت علیهم السلام است  قطعا معصومه و قطعا اگر زراره و غیر زراره نقل کرده باشند اینها خوب با تطبیق با کتاب الله قبول میشن شیعه و سنیا فقط یک مطلب اضافی در اینجا هست این است که چون ائمه معصومین علیهم السلام که مروی از نوع دوم هستند معصومند.

بنابراین، اگر بین روایتی که ائمه معصومین علیهم السلام نقل می کنند قطعا از رسول الله صلوات الله علیه و روایتی که برادران سنی نقل می کنند اگر تعارض شد منهای موافقت و مخالفت کتاب اون مطلب دیگری است. در کتاب نه موافقه نه مخالف. در اونجا ما روایت ائمه معصومین علیهم السلام رو مقدم میدانیم چون ثقل دوم است.

از معصوم نقل میکند و معصوم دومه یعنی اگر ثابت شد که امام صادق چنین فرمودند باز ثابت شد که فرض کنید ابوغریره چننی گفته ثابت فرق داره چون ابوغریره ممکنه خطا کنه اشتباه کنه گناه کنه امام صادق گناه نمیکنه اول رسول الله صلوات الله علیه.

گفتیم در مواردی که موافق یا مخالف کتاب باشه اما در جایی که مساله مختلف فیها است. نه موافق دارد نصا ظاهرا نه مخالف کتاب دارد نصا و ظاهرا اگر تعارض بین روایات منقوله از ائمه علیهم السلام شد که ثابت الصدوره. ثبت صدور این روایت امام صادق. این مال این. اما ثبت صدور این روایت فرض کنید از ابو غریره ما روایت امام صادق را قبول میکنیم یا روایت ابوغریره رو یا جمع میکنیم. خوب روایت امام صادق رو چرا چون امام صادق ثقل اصغر است ابرغریره ثقل اصغر نیست. ما در اینجا داریم عرض میکنیم درست فهمیدین کجا رو دارم عرض میکنم.

گفتم در جایی که موافق مخالف نباشد. در جایی که ما بعطیع الرسول اولی الامر منکم باید عمل کنیم در جایی که نه کتاب الله نص موافق دارد نه نص مخالف. نه ظاهر نه نص. در اینجا داریم بحث میکنیم اونجایی که کتاب الله خوب چرا ابو غریره ابو مریره و اینا فرقی نمی کنند برای ما که روایت شیعه و سنی. ولی ما بحثمون در اینجاست که نه موافق و نه مخالف نه نصا نه ظاهرا از کتاب الله مثلا نداریم. مگر مطلق بالا یا عام بالا ولی قبل از مطلق بالا و عام بالا این مطلب خاصی را که امام صادق علیه اسلام قطعا رأیش اینه یا ابو غریره رأیش اینه ثابت شد ابوغریره گفته و ثابت شد امام صادق فرموده کدوم رو قبول میکنید تعارض داریم. امام صادق رو. چرا؟ چون احد الثقلینه. ثقل اصغره. این یک امتیازشه. امتیاز دوم این است که برادران سنی که روایاتی از رسول الله صلوات الله علیه نقل کردند همه فرموده های اون حضرت رو نقل نتونستن بکنن. چون کسی در میان مسلمانها غیر از امیرالمومنین صلوات الله علیه و فاطمه صدیقه سلام الله علیها کسی غیر از این دو بزرگوار نبوده است که تمام علم رسول الله را تلقی کرده باشه.

میبینید حتی سلمانم نیست حتی ابوذرم نیست چون اینجوره بنابراین امتیاز دومی که در روایت اینو عنایت بفرمایید اقایون درست. امتیاز دومی که در عرض می شود که روایات شیعه هست اینه. که برداران سنی روایاتی را که نقل کرده اند همه انچه را رسول الله فرموده است نیست چرا؟

برای اینکه خوب طبیعیه مطلب رسول الله صلوات الله علیه آیا تمام رسالتش را برای ابوغریره پیاده کرد برای سلمان پیاده کرد برای ابوذر، نه. ولی برای علی چرا. برای زهرا سلام الله علیها چرا. درست است امیرالمومنین مقام ولایت و مقام امامت دارند بر زهرای نازنین سلام الله علیها ولکن زهرا سلام الله علیها هم آنچه را رسول الله از جانب خدا آورده است تلقی کرده است اینو سنی ها ندارن. این دو.

سه نمی خوام تعداد زیاد ولی سه هست سوم. روایاتی را که با اون وضع سنی ها از رسول الله صلوات الله علیه نقل کردند. فقط از رسول الله هس اونم بعضا ما، اما روایاتی را که شیعه نقل کرده اند از رسول الله هست از فاطمه زهرا است از علی است حین است حسین است از چهارده معصوم چهارده محور داره اونا یه محور دارن میبینید روایات ما در فقه داریم بحث میکنیم فعلا غیر فقه که ما صحبت نمی کنیم روایات ما درباید ها و نبایدها و شاید ها و ناشایدهای فقه اصغر که فقه عملی است و اینها. ما از چهارده شعبه نقل میکنیم شعبه اول رسول الله صلوات الله علیهه. ولی سیزده روای معصوم از رسول الله داریم از فاطمه تا امام قائم صلوات الله علیه. ولو اونها راویانشون از رسول الله معصوم نیستند اول و دوم و سوم قاطی نمی کنیمها هر سه باهم جدا.

روی این اصل روایاتی که شیعه در کتابهای مختلف صرفا حدیثی یا استدلالی یا هرچه از رسول الله صلوات الله علیه و ائمه معصومین نقل کردن دهها برابر رویات سنی هاست. دهها برابره. ولی خوب معنی این حرف این نیست که ما وقتی میخوایم در فقه استدلال کنیم فقط به روایاتی که از طریق ائمه از رسول الله نقل شده از طریق ابو غریره هم نقل شده مراجعه میکنیم چرا برای اینکه مسائل ما که یک جور نیست اگر مسائل ما یک جور بود مطلبی بود ولی نه مسائل ما که یک جور نیست. خوب بعضی از مسائل هست که در بعض خیلی زیاد که در قران شریف نص دارد یا ظاهر کنص دارد یا ظاهر عادی دارد و موافقت این مساله یا بر مخالف این مساله در اینجا روایت شیعه و سنی برای ما چه فرقی  میکند. اگر هزار روایت از طریق شیعه وارد شود و یک روایت ضعیف از ابوغریره باشد اما روایت ضعیف از ابو غریره مطابق نص اگر عزیز من مطابق نص یا ظاهر کتاب الله باشد روایت ابوغریره چون قران می گوید قبول میکنیم و روایت شیعه رو که مثلا هزار تا سلمان نقل کرده میگیم اون خوب اشتباه کرده معصوم که نیست اینجوریه مطلب.

صحبت نیاز هست ببینید ما دو بعد داریم یکی نیازه که نیاز است بعضی وقتا نیاز نداریم. خوب بی خود حر مع ذلک علی المومنین در باب نکاح ذانیه که قران میخواد به این اطلاعات مراجعه نمی کنم من که شمام مراجعه نمی کنید. این یکی. دوم احتیاج مبرمی که ما به ائمه علیهم السلام داریم تمتعات است تمتعاتی در روایات صادره از رسول الله صلوات الله علیه و ائمه علیهم السلام هست که ما اون مقدار اون مقدار تقوا اون مقدار تدبر را نداریم که بعد از نص و ظاهر تمتعاتی که به عنوان متن است اشاره است چه است بفهمیم. یعنی نصی است تمتع بر برا اینکه قران نص دارد ظاهر دارد اشاره دارد تمام این سلسله متون معنا المعانی است معنای اول معنای اول معنای دوم میدهد دوم سوم میدهد سوم چهارم میدهد تسلسل دارد اینجور نیست که اینا با هم تناقض داشته باشن یا تضاد داشته باشن.

می فهمم ولکن اگر ابوغریره برای ما روایت از رسول الله کرد کما اینکه در چیز داریم ابوغریره نقل کرده مام بعد که از رسول الله سوالی کردند که اگر ما نماز یادمون رفت چیکار کنیم فرمود هر وقت یادتون رفت انجام بدین به قول تعالی اقم الصلاع به ذکره. خوب این تذکر بر ما است ابو غریره نقل کرده بهشم ارادت داریم اصلا اما این عقل که متذکره تذکر میده. که اقم الصلا به ذکری یکی از احتمالات ادلی و معنوی این است که اگر یادت رفت نماز بخوانی هر وقت یادت اومد باید بخوانی پس اگر تعارض شد بین فائط بر حاضره مقدم است. اونجا اگر من قاصر بودم روایاتی که ابوغریره نقل کرده است به من تمتع داد به حساب اینکه از کتاب الله استفاده میکنیم فتوا می دهیم توجه کردین. پس سه بعد داره.

درست است که در روایت شیعه غلط زیاده جعل زیاده ترمیم زیاده چه زیاده چه زیاده اما محور کتاب الله داریم یک. یک محور کتاب الله داریم دو مطلبی که اول عرض کردم در اون مطالبی که کتاب الله نفی اثبات نداد و تعارض است بین روایت از امام صادق علیه السلام مثال امام صادق ثبت روایت او که از ائمه و ثبت قبول نمی کنیم مال امام رو قبول میکنیم چون وعطیع الله و عطیع الرسول و اولی الامر منکم کما اینکه ما از رسول می پذریم ما ثبات امر را در حاشیه کتاب الله کذلک از کل امر منهم که از ائمه معصومین علیهم اسلام است می چپذریم ما ثبت عنهم را منتها نمی شود ما ثبت عنهم با ثابت کتاب الله مخالف باشه. ما ثبت عنهم با ثابت مخالف باشه این موازینی است که جسته . گریخته عرض کردم حضور برادران. اما هم به ملاحظه اینکه ما ترتیب خاصتین داریم بحث میکنیم و همین که بعضی از برادران جدید در حوزه قران تشریف آوردند.

خوب این در جای خودش بحث کردیم اینجاش اینجا نیست. بحث مستقلی کردیمو خواهیم کرد ان شاالله. که چه اقداماتی چه عموماتی بود که افعال مختلف دارد در اطلاقات مهمله و در عمومات مهمله اذا ثبتا رسول الله صلوات الله علیه تفصیل کردن قبول میکنیم لم یثبت هم حالا این ثبت چه از طریق زراره باشد و چه از طریق ابوغریره باشد فرقی نمی کند. و لذا من در این در این مراجع دوم فعل به حساب مواصله بحث عرض می شود میارمه من این فتح الباری رو که هفده جلد است تمام روایاتی که برادران سنی از رسول الله صلوات الله علیه نقل کردند بیارم هم از زراره بیاریم هم از ابو غریره میاریم روایاتی که از رسول الله نقل شده است از طریق یا روایاتی از ائمه معصوم علیهم السلام نقل شده است از طریق فریق عرض می شود که طریق شیعه باشد.

حالا، این مقدمه رو عرض کردم برای کل فقه ما لازمه ما بحثمون به کجا رسید اینم عرض کنم. بعضی برادران که بسیار نازنین فکر میکنند و بسیار خوبند همتون اینطور هستین اما بعضی وقتا شیطون سر ادمو کلاه میزاره ما از آدم بهتر نیستیم که بهتریم؟ سر ادم کلاه گذاشت سر ما ادمها رو بعضی از شیطونها کلام میزارن اما باید این درس فارسی فقه رو کنیم به فارسی بگیم جوابشو من دادم اما دیروز که برادارن تشریف آوردن منزل ما جمعش کردیم. گفتیم ما روزهای تعطیلی را کلا حذف ساعت پنج بعد از ظهر تفسیر به زبان فارسی میگیم با اینکه حفظ عربیم بحث است والا من تنبه کردم که خداوند را با بعضی از چیزایی که ادم فکر میکنه ظاهرا درست نیست درسته چطور. نبده سی سال پیش در نجف اشرف آخر قران را که جلد سی ام فرض کردم با فاصله سی سال تبلوراتی در من هست بنابراین ما جلد سی ام رو محور قرار میدیم در دو جهت برای تعدیل یکی این است کل قران از تقریبا عرض می شود که به اشاره تقریبا کل معارف قران در جلد سی ام هست که اول وحی است نوعش و چیزی که اول وحی است نوعش دلالت استدلال است و کل قران را به طور اجمالی که مختصر میبیند.

دوم اینکه سی سال پیش فصل کردیم در نجف و فکر کردیم و نوشتیم و حالا که سی سال بیست و  نه سال فاصله شده است طبعا تبلوراتی داره و اون از ضوابط فقهیه است عرض می شود که اصول الاستنباط محو نخواهد شدا اصول الاستنباط قشنگ قدم به قدم اینجا بحث خواهیم کرد مثلا اولین سوره ای که ما در جزوه سی ام بحث خواهیم کرد سوره تتفی مگر نیست یه نفره. در نفر هم مطالب زیادی داریم در تتفی که من فکر کردم تتفی یادم نبود در تتفی ما قاعده استنباطی بسیار عالی در فقه اصغر اکبر داریم در داریم در جای دیگم داریم حالا.

ببینید ما هم تفسیرمون تقریبا خلاف امواج شیعه و سنی است و هم فقهمون در اولین اگر ما د رمسایل تخلف کردیم بحث داریم بعضی از برادران که می فرمایند تخلط انقدر بحث کردند که تخلیش گرفته میگیم خیلی خوب. اما حالا تخلیمون نمی خواد بگیره چرا؟ برای اینکه در مسایل تخلی ما عرایضی داریم حضور فقهای بزرگوار شیعه و سنی که این عرایضو به این آسونی نیست که هست یکی از بزرگان علمای تهران پیغام داده به وسیله یکی از برادران که تشریف دارن حالا که از برادران خیلی فاضل و خیلی فاضله واقعا در ترازه. گفتم من تعجب میکنم ایشون فقه تحصیلی که در قم بهترین مرکز اسلامی چطور تونسته بمونه. گفتم منم تعجب میکنم خداوند به ما یه استقامتی عنایت فرموده که هجوم کنم و توبه کنم حرف بزنم بروم ولی ما که از نظر تعبیری نرم شدیم و دیگه هجوم کمتر شد حالا ما در بابت تخلی ملاحظه کنید عرایضی داریم حضور علامه حلی علامه بزرگوار حدیثا مستقبلا ماضیا خواهد بود چون ایشون مرکز و محور بزرگ فقه اسلام است به طور مطلق ما عرایضی داریم. یکی از استادای بزرگوار ما مرحوم آقای شاهرودی بود که رساله ام داشت ایشون وقتی که میخواست اعتراض کند به انچه هست می فرمودند من یه نفهمیدنی دارم اینجا ولی من اونو عرض نمی کنم چون نمی تونم بگم نفهمیدم ولی فهمیدنی دارم و سوال میکنم.

بعضیا میگن که خوب شما همونطوری بگید ولی خوب دروغه چرا دروغ بگم. من یه چیزی فهمیدم که خلاف اون چیزی است که علامه بزرگوار فهمیدن حالا ببینید کدومشون میشه قبول کرد ما رسیدیم به اینجا چیه؟ راجب غسل مخرج غائط چه کنیم در مخرج بول که آقایون فرمودن آب مطهیر است اما وغسل مخرج الغائط مع التعدی فکر کردن. التبته اینها بر مبنای دومه ها چون مبنای اول این است که طوال نجاسه که شد دیگه مکان طاهره این مبنای ماست اما اگر این مبنا را قبول کردیم که زوال نجاست فقط باید با آب باشد الا در موارد خاصه از شمس الارض این مبنا داریم عرض میکنیم والا اگه مبنا نبود که اصلا این بحثا رو نمی کردیم ولی خوب ما که پا به پا با برادران بزرگوار فقیه عرض میشود قدیما و حدیثا راه بریم ببینیم چی میشه.

با کمال محبت همیدگه رو قلقلک میدیم و دعوا باهم نداریم. حالا ایشون فقط و قصد المخرج الغائط مع التعدد من تا اونجایی که دیدم ظاهرا همشم مهمات فتاوا رو کل فقهای شیعه این جور می فرمایند غسل المخرج الغائط مع التعدد. مگر از متقدمین سید مرتضی رضوان الله علیه علم الهدی که بقیه ام هستند چندتا دیگم هستن ولی اون و از متاخرین مرحوم فیض کاشانی رضوان الله علیه میگه اصلا زوال نجاست وقتی تمیز شد دیگه آب لازم نیست. ولیکن نوع اینطور می فرمایند در باب مخرج غائط که میگن بعضی وقتا غسل لازم است بعضی وقتا نیست غسل لازم است در کجاست؟ در چند جا بعدا اشاره خواهم کرد یکیش اینه که اگر از مخرج غائط غائط تعددی کرد یه مقدار از اون حاشیه که مخرج خارج میشود اونورتر رفت اون وقت در اینجا بحث دارم آیا اون ورترش نمیشه با آجر یا همش نمیشه با آجر حالا کاری به این جهت نداریم.

عرض می شود که موشکافی کنیم حالا در اینجا غسل المخرج الغائط مع تعدد؛ مع تعدد رو از کجا آوردین؟ یه روایت داریم روایت یتیمه کل روایت شیعتا سنتا است. ما به روایت پدرمادر دار هم نمی تونیم عمل کنیم مگر یقین کنیم چون وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ اونوقت در یک چین مساله عامی اونم با اون وزنی که عربا در مکه مکرمه و مدینه منوره داشتن نذرم نکرده بودن که تعددی نکنیم خرما خوردن آفتاب خورن همش تعددی آوره اینجور نیستش که بخورد در این هندسی بیاد بیرون. هندسی بیاد بیرون عرض می شود که اندازه دارد. این خیلیاش با تعددی میاد اونوقت برای چنین مساله عام البلوایی که هر کی اونجارو داره این مورد اطلاع است ولیکن مع التعددی این باید شست و عدم تعددی خواهد شدو یک روایتی اینه. ما تعبیر میکنیم روایت یتیم. نوشتم که متن ایشون اینه و غسل مخرج غائط مع التعدد و اینجا نوشتم ولا دلیل علیه الا یتیمه لا یستند الیها. چیو یتیم میگیم. بله، یکفی احدکم ثلاثه احجار اذا لم یتجاوز محل العاده در وسایل شیعه نیست در کجا نیست علامه است علامه ببخشید معتبر ما محقق علمی نیست محقق علمی که استاده علامه. ایشون در آداب الخبره معتبر صفحه سی و سه اینو به عنوان یومیه عرض فرموده است اگه در وسایلم بود صحیحم بود ما صحه بهش نمی ذاشتیم برای اینکه مساله عام البحث ولو بوده است یک دونه عرض می شود که روایت اونم از امام صادق فقط نقل کرده قبلیا کی بودن بعدیا چی بودن مبتلا همه نبودن یا بلندگوها روایت امام صادق به گوش از زمان پیغمبر یا زمان ما می رسونه ولی اطمینان من که حاصل نمی کنم اگر کسی اطمینان حاصل می کند مطلب دیگری است.

یکفی احدکم صلات جار اذا لم یتجاوز محل العاده بنابراین ما به این لم یتجاوز عمل نمی توانیم بکنیم به غیر از این حتی که به طور مختصر عرض کردم خوب. نشد ممکن است تجاوز کنه با اب بشویند و اب متغیر نشه. ولو در کل مکان اونم علف که اینجا اگر پاک کن یا با سنگ پاک کنه رنگش بمونه اگه بو نداره. چون در اب قضی اب است اب در صورتی متنجس میشود که احد اوصاف ثلاثه نجاست در اون منعکس باشه نه در خودش. در خودش مطلبی نیست که. هر کس خواست بو کنه باشه.

حالا، عرض می شود که بنده اینجا نوشتم که و انما هو الطریق الکفائت فی تعدد و سوا. عرض می شود که به غیر آب با چیزهایی که حلال است حتی اون چیزی که حرامه با استخوان میشه استنجا کرد کار حرام کرده اگر حالا که پاک میکنه دیگه مثل کسی که بولشو با آب مردم بشوره این پاک شده ولی کار حرام کرده مثلا اینجا و انما هو الطریق الکفائت فی تعدد و سوا. اینو ما دلیل نمی خوایم اینو من دارم عرض میکنم دلیل نمیخوایم ولی مع ذلک دلیل داره. کما فی موثقت یونس فی ال علی العباد لمن جا من الغائط او ما قال یقسل ذکر و یدهب الغائط . نگفته که تعددی نکنیم مستقله. یقسل ذکر گفتیم یه قطره ام کافیه و یدهب غائط یذهبو دیگه عدم تعددی ندارد و اون غیره نتوانستیم قبول کنیم به عللی که عرض کردیم الوسایل احکام الخلوت الباب اتاسع الحدیث الخامس و فی فتح الباری.

در فتح باری شرح صحیح بخاری جلد یک عرض می شود که صفحه دویست و شصت و یک عن البخاری به صمد عن ابن میمون قال سمعت عن مالک کان النبی صل الله علیه و اله و سلم اذا خرج کان کسی استمرار اذا خرن لحاجته و غلام معنا عداوتا من ماء یعنی یستنجیب و فی آخر و عنس یستنجب الماء این مال چیه؟ این فقط مال بوله دیگه مال غائط رو این حرفا رو نداریم اب بیاد. آب بیاد حالا اونجایی که آب نمیاد چی؟ اونجایی که آب نمیاد طبعا دیگه عدم تجاوز نخواهیم گرفت.

من روایت رو اشتباه خوندم روایت اینه. روایت دوم، فی الحسن قلت له حلل الاستنجاء حد قال لا حتی ینقا قال است بعضیا اونجا هر چی غائطه پاک شه. تجاوز کرده نکرده کرم باشه نیس خون باشه نیس نمی دونم چه بوده چه نبوده این حرفا رو نداره.

اون روایت مال مرحله بعدی است حالا، عرض می شود که وحدهم دلیلش اینه و بدونهی علامه می فرماید و بدونهی بنده عرض می کنم بل و معه تعدی من میگم بل و معه تعدی باشه و نباشد فرق نمی کند. ایشون می فرماید که یجزی و بدونهی یجزی ثلاثه احجار طاهر ثلاث خرف بنده عرض می کنم اما حدث ما نقتل محل عدم ال الا… مطلقا خوب صحبت می کنیم البته احوال در اینجا مختلفه. بعدنم من احوال برادران سنی رو عرض خواهم کرد. و احوال برادران شیعه رو تا اندازه شما می دانید و اشاره کردیم. با اون شرطی که ایشون می فرمایند که تعدی نکنه و ما عرض می کنیم تعدی عیب ندارد، چه تعدی غائط باشد این باشد اون باشد هر چه میخواد باشد. از محل معین خارج میشه در بعد دوم که میگیم اگر فرض کنید که آب لازه احیاناً. و اگر با غیر آب میخوان تمیز کنن د راینجا باید سه تا حجر باشه خوب غاوط فرق میکنه بعضی غائطا سی تا حجرم پاکش نمیکنه. واقعا اینطوریه ها. بعضی غائطا با یه حجر پاک میشه. حالا چیکار کنیم فقط بگیم سه تا حجر یعنی سه تا حجر بیشتر لازم نیس کمترم مانع داره. اگه کسی یه مثقال غائط کرده یه خورده زیادیشه سه تا حجر یا سه تا کهنه سه تا فلان. در احجارم وصف داریم ایا اگر یک حجر انقدی بودو فایده نداره باید سه تا حجر جدا باشد. مطلب اینه؟ خوب آخه این فقه که رسول الله هم ائمه فرمودن برای ما عقلا فرمودن دیگه برای اینکه برای کسانی که کر و خر و کور نفرمودن که کرو خر و کور قبول نمیکنه این حرفا رو که خوب حالا پس این سه تابودن برای چیه؟ سه تا بودن به طور معمول است معمولی بله. بعضیا سه بیشتر لازمه بعضیا سه تا کمتر کافیه اینطوریه اینکه فرمودن سه تا لزوم ندارد که ما بنویسیم که بله اگر با کمتر از سه تام پاک شد احتیاط مطلق این است که سه تا باشه میگیم با سه تا بهتر است به سه تای شما قبول نیست اینجا بلکه اگر با کمتر از سه تام بشود تمیز بشه چون حتی مگه نخوندیم حتی ینقی ما ثمت اونی که اونجاست بلکه پاک بشود و تمیز بشه بنابراین البته شرایط دیگرم ذکر فرمودن که حالا عرض میکنیم عرض می شود که بله اینجا بله عدد سه روایت دارد تنقیه المحل روایت دارد عرض می شود همه اینا روایت دارد. چون سه میگه یجزی غیر سه حتی ینقی مثمت ینقی محوره و اون برای اینکه ینقی چه واسه کمتر از سه چه بیشتر از سه. حالا داینجا بنده عرض کردم اینجا که ذلک و ماء الاستنجا المطلقا همه میگن همه فقهای شیعه و سنی فعل اجماع یک دونه هم ازشون خارج نیست. استنجا طاهر مطلقا حالا شرط در طاهر بودنش اینه ذرات نجاست درش نباشه. مگه میشه همچین چیزی. انسان یک جایی داره غائط میشوره توی ظرفی جایی جاییم نمیره تو مستراب میره اون غائطو میشوره عرض می شود که ریزو چسنبده خوب نوعا اینطوریه. اخه ذرات خواهد بود این ذرات بودن اکثریت مطلق است تقریبا اکثریت مطلق است اون وقت روایتی که به طور عرض می شود متواتر شیعتا و سنتا استنجا اون راس الزاویه است عبارت است از ما الاستنجا جایی که این ذرات درش هست این ذرات درش هست ولی لم تتغیر اونی که تغیر است اگر ما استنجا جوری باشد به این بوی غائط گرفته رنگ غائط گرفته یا اون یکیش گرفته غائط گرفته خوب در این یکی از این سه صورت این مثتثنی میشه برای اینکه نص از رسول الله صلوات الله علیه است بین الفرقین است خلق الله ما تزورا لاینجسه شی الا ماغیر تعمه نصه و از جمله نصوصی که ما استدلال کردیم در اینکه اگر ما تمیز باشد متنجس می شود به ملاقات نجاست ما لم یتغیر همین نص بود اضافه بر آیات کتاب و بعد ورایات بسیار زیاد که خوب در حاشیه مطلبه. خوب این مطلب مصممه اما حالا با این اب استنجائی میشه غسل کرد میشه وضو گرفت اقایون اختلاف دارن بعضیا میگن بله خوب پاکه دیگه آبه. بعضیا میگن چون چنینه ما چی عرض میکنیم؟ میگیم نه خارج از این دو بعد چرا؟ برای اینکه خبیث که هست. آب استنجا رو بیاشامد مثلا میشه؟ یعنی هیچ خبیثی در عالم پیدا نمیشه که آب استنجا را بخوره حالا اون ذراتشم بکنار اون ذراتشو عرض می شود که جدا کنه و بدیم بخوره. بعدشم بقیه رو انسان به صورت بزنه به ریش و سبیل بزنه یا وضو بگیره مثلا یا غسل کنه خوب این چون خبیث است ما استدلال میکنیم به آیه مبارکه سوره اعراف و وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ و یحرم علیهم الخبائث این ما که الان خبیث است برای خوردن خبیث است برای به چهره زدن خبیث است برای وضو گرفتن این سه تا رو عرض میکنیم خوب اینجا حرام است با این اب وضو گرفتن وقتی که حرام است با این آب وضو گرفتن خوب حالا تجویز نکنیم. تجویز نکنیم مگر آب همسایه رو داد میزنه نه شما بعد شما میرید وضو میگیرید نجسه. نه نجس که نیست ولی وضو باطله برای اینکه وضو عبادت است و این عبادت باید مورد اجازه باشد نه اینکه حرام باشه بنابراین ما کلمتا واحدا قوی قولا واحدا میتونیم عرض کنیم نه اظهر نه عرض می شود که چی که به استناد صریح آیه و یحرم علیهم الخبائث با اون آب نمی شود اون کارهایی که اثتخباس کاری کرد. کما اینکه ما روایتم نمی خوایم ولیکن روایات در اینجا ما داریم حالا عرض میکنم براتون. ببینید در اینجا اینطور نوشتم همه عبارت رو اینجا نوشتم مال علامه تمام شد. ذلک و ما قل استنجا طاهر مطلقا ما لم یتغیر من الخبائث فلا یجد استعماله فیما یستخبر و به معتبره عده صریحا و لاهبنا یکیشو میخونم و انت ما رواه الصدور فی العلل صفحه صد و پنج عن الاحول دخلت علی ابی عبد الله علیه السلام وقال لی البیته یکیشو عرض میکنم که نکات خاصی وجود داره. فقال لی سلعا ما شعت فرتشته علی المسایل مساله زیاد داره کدومو بگم وقتم زیاد نیست فقال لی سال ما بدا و قلت فعل بدا الرجل یستنجی چرا اینجا میگه اونی که همه احتیاج دارن ولو همه که بهش احتیاج دارن و مورد بحث و اختلافه ازش سوال میکنم. فقلت جئت الرجل یستنجی و یقع فی الما الاستنجا به فقال لابعث هیچ اشکالی نداره البته لا بعث رو نمی خواد انسان اینجا بیاره که بعدا انسان با این اب وضو میگیره بخوره اون لابعث رو من با نص تطبیق میکنیم شکی ندارید و فقد سکت ساکت شد و فقال اوتردی ما ثار علی بعث به اوتردی اوتردی چه آبی امام چرا؟ برای اینکه در چه بعدی فرمود لابعث؟ در بعد اینکه نجس نیست و منجس نیست در این بعده و نه اینکه خبیث نیست چون بحث سر نجاسته. فسکت فقال اوتدری لمسرا قلت فقال ان الما اکثر متتطهر اینو ما در جای خود روایت کردیم اینم از روایاتی است که دلالت بر اینکه بابا هر وقت آب غالب بر نجاست بود که نجاست محو در آب و اوصاف ثلاثه عوض نشد به نجاست این آب سوم باشه یه دریا باشه هر چی میخواد باشه. و مثله الا فی العله این علت اصغریه صحیحه و حسنه حمر بن الوسایل باب سیزده من ابواب المضاف بعدا عرض میکنیم بعد میریم سراغ وضو در باب وضو و غسل و تیمم ما در الفرقان حدود 90 صفحه بحث کردیم. اما همه رو نمی خوام اینجا بیارم خوب مطالعه بفرمایید مگر وقتی که درس خارج گفته میشه همه جوانب رو اقایون نقل می فرمایند نه ایشون مطالعه می فرمودند مطالعه می فرمودند بعد مطالبی که محتاج تبلور است و بعد بحث می کردند حالا ما اینجا نوشتیم نود صفحه نوشتیم چی البته ادعام ندارم حالا همه رو قبول کنن خوب بعضیا قبول ندارن چون انسان در حال تدرجه اونو مطالعه بفرمایید مام اینجا مقداری که متن با یه مقداری سواد عرض می شود که عرض می کنیم با سرعتی که مخل نباشد کما اینکه با سرعتی مخل نباشد بحث میکنیم حالا.

تتمه ای که در باب تخلی است. ولا یجترت فی عدم تنجسها هذا الما ما یقا یک من عدم ملاقاتهی لنجاسه اخری اگر قبلا کردن شرایط دیگم احیانا کرده است بیشتر گفتن یکی من عدم ملاقاتهی لنجاسه اخری با نجاست غیر غائطی مخلوط نباشد چه خونی که از معده بیاد و چه نجاستی دیگری. ما میگیم از کجا اومد در بعد اول که اصلا راحت نیست. زوال نجاست مطهره ولی در بعد دوم ما میگیم اون روایت یتیم که در یک جهت بود فقط روایت یتیمه فقط در یک جهت بود که تجاوز نکنه اما حتی راجه به این شهودی که برادارن دیگر می فرمایند اکثرا ما روایت یتیمه ام نداریم به اطلاقات ما توسل میکنیم اطلاقات اینکه شما می تونید استنجا کنید با غیر اب محل غائط رو تجاوز کند نکند ملاقات کند اونقد بوده که غائط اومد میگیم نه چون نجاست دیگری امد نه ما میگیم نه خیر نه شما نه ولا یجترت فی عدم تنجست هذا الما ما یقال من عدم ملاقاتهی لنجاست اخری و عدم خلط غیر الحدثین بحبها و عدم خلط غیر الحدثین بها بنجاست غائط از غیر بول و غائط چیزی مخلوط نشده باشد چه خونه چه چیزای دیگر چه نجاست دیگر اینو قبول داریم و عدم فسال اجسام متمیزه فیها اینو از کجا آورده آقایون عدم این اکثرشونه اقایون و عدم اجسام متمیز فیها اجزا متمیزه ای در این ما استنجا نباشد نوعا که هستش که شما اکثریت موارد شما امتحان کنید خودتون ببینید در ده تا بیستا صدتا اگه استنجا کند انسان و اب بریزه معمولا اون ذرات هس یا حل میشه همه حلاله خوب حلالی در کار نیست برای اینکه نوعا هست پس شما اکثرا و عدم تفاحشها و عدم تفحاشها المحل یا تفحشهما محلهما این هر دو رو میگنا عدم تفاحشهما محلهما بول رو در وصورتی یه قطره کافیه که از محل اون ورتر میشه غائط در صوتری که از محل اون طرف تر باشه که رد کرد و عدم سقل ید ما یستنجا به یا ما یستنجی به اینطور میگه اول ابو بریز بعد دستتو بیار اما اول اگه دستتو بیاری بعد اب بریزی اب از کجا بیاری اینو هم قبلو نداریم با کمال احترام و عدم زیاده الوزنه این خیلی جالبه وزنش زیاد نباشه. یعنی شما باید با یه ترازو وزن کنی اگه وزن معمولیه خوب با سنگ بشور و اما اگر وزن یه مقداری عرض می شودکه چند گرم بیشتره نه دیگه تموم شد با طل شد ولا ذلک بنده عرض می کنم لعد الا متغیره بهما کافه موارد ذلک و به صورته عامه مساله استنجا مختلف فیها بین فریق مسلمین و بین کل فریق نفسه هم شیعه باشه هم سنی با سنی و هم شیعه با سنی ولی خوب ما ضابطه قران داریم بر ان مطلب راحتیم. والاصل و واجب الثواب نجاست لما یجتر فیه حالا بنده این مطلب رو از آرا برداران سنی براتون نقل می کنم و مث اینکه وقتیم نمونده برای امروز و عند الحنفیه اقایونی که میخوان یادداشت کنن من از حدایق نقل کردم حدایق در این بحث اونجا یادداشت می فرمایند اگرم ندارید حالا می تونید فعند الحنفیه کصاحب بداع سناعه جلد اول صفحه هجده والبحر الغائط جلد اول صفحه دویست و چها و یک و مجمع الانهر جلد اول صفحه شست و پنج چی میگه لیس الاستنجا اما یخرج من السبیلین من البول و الغائط و دم و المنی بالاحجر و التراب و المد و دین الیابس. عرض می شود که ولایشتر فیه العدد مقصود محله پس این برادران سنی در این مطلب با ما موافقن کما اینکه یکی از برادران شیعه هم با م موافقه. و فی البحر الغائط الاغسله بالما الغسله بالما احد.

می دونم شما اطلاعاتتون زیاده، مطالعه زیاد دارین ولی من اینجا همه رو دارم نقل می کنم و یجب اینجور میگد که و فی غسله بالما ایشون اینطور میگه و یجب بالما انجاوزن نجس المخرج اینو قبول نداریم از خودمونم زیادداشتیم که تجاوز از محل کنه عرض می شود که و لا یغسل خارج لازم بود عرض می شود که از کرامات شیخ ما چه عجب. میگد که اگر ریحی از انسان خارج شه شستن لازم نداره وضو که بله. حالا عرض می شود که بعد تتمه و قال الشافعی شافعی خیلی مهمه و قال الشافعی الام جلد یک صفحه هجده منتخلی اوبال لم یتمسح بسلاسه احجار مرات او آجرات او ما کان طاهرا نحیفا من ما ینفی نقاعل حجارا ان کان من التراب والحشیش و خزر و غیر هما حشیش و هم بول و میگه هم غائطه در بولم لازم نیست با آب بدون ابم میشه مام عرض کردیم اینم درسته و اصل مطلب ما این مطلب ثابت میکنه و روایتم داریم.

و قال شیرازی فی المهدد. اونی که می دونیم تنقیته المحله اکثرشم قبول نداریم و قال شیرازی فی مهدد جلد یک صفحه بیست و شش یجب الاستنجا من البول و الغائط به سلاسه الاحجار و الما افضل و الابطل انجکم. پس اینم ما لازمه. و عند الحنابل جبن قدام فی المغنی جلد یک صفحه پانزده یجب الاستنجا اما یخرج من السبیلین معتادا معتادا رو قبول نکردیم کابول و الغادط او نادرا و یخیر و همینا و یخیر بین الما و الاحجار و الما اول التنفیض پس نوعا اینطوری دارن میگن نمیخوام استناد کنیما خوب اینام هستن اینام میگن بعضیا رو مخالفتشون می کنیم بعضیارو موافقت می کنیم بعضیا با فریقین موافقیم بعضیا با فرقین موافقیم بعضیا رو میگیم مخالف و مستند اصلی ما کتاب الله است.

بالاختصار علی الحجر بغیر خلاف بین اهل العلم جالبه ها. یعنی ادعا کرده است که کل سنیا میگن بولم با حجر بشورید اخه کجا درسته خوب نمیشه که حداث حدث کرد و من منذهب منا الا قاله به زوال العلم علی کل اسید المرتضی و من المتاخرین الفیض الکاشانی فردا انشاالله آقایون استدعا میکنن منم مطالعه می کنم این نود صفحه ایکه در قرآن است و چیزای دیگم خواستین مطالعه بفرمایین خیلی خب تا اونجایی که فرصت دارین مطالعه بفرمایید ما راجع به عرض می شود بعد غسل و تیمم بحث مختصری ان شاالله خواهیم داشت.

والسلام علیکم و رحمه الله برکاته

تا 45 دقیقه بود بقیه فایل خالی بود