بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد علی آله الطاهرین
بر حسب متن تبصره المتعلمین علامه بزرگوار، بحث ما در باب وضو در قدم اول بود که نیت باشه.
ایشون فرمودن که (علیکم السلام) (الفصلُ الثالث فی کیفیته و یجب فی سَبعَة أشیاء النیت مقارنتاً لِقصد الوجه أو لقصد الیدین المستحب و ستدماها حُکماً حتی یبرح).
در اصل نیت ما عرایضی داشتیم که تتمش اینه، چون در کل علوم اسلامیه و فقهاً که و فعلاً که در فقه اصغر بحث می کنیم فقه احکامیه، محور اول و وسط و آخر ما کتاب الله است.
بنابراین ما از آیه صد و دهم سوره کهف با دقتی که قبلاً در الفرقان کرده ایم و دقت بیشتری که حالا خداوند توفیق بدهد می کنیم، باید صحبت می کنیم که مسأله نیت در عبادات چه ابعاد سلبیه ای دارد و چه ابعاد ایجابیه ای دارد.
آیه صد و دهم سوره مبارکه کهف اینه (أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيمِ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰].
خداوند در عبادات دو شرط در اینجا مقرر فرموده. یک شرط سلبی و یک شرط ایجابی. در اینجا شرط ایجابی به صورت مجمل مقدم شده است و شرط سلبی هم مؤخر شده است و یکی از عللش این است که در اینجا مقصود از شرک که مانع سلبی ست، این شرک رسمی که بت پرستی باشد نیست.
بلکه اگر برای غیر خدا، شخصی غیر خدا، انسان کار به شرکت انجام بدهد، این عبادت عبادتی ریایی میشه و باطله، از این جهته و إلّا قاعدتاً در اصلاح عبادت، چه عبادت محضه باشد و چه هر کاری به عنوان عبادت انسان انجام میده، قاعدتاً جنبه سلب مقدم است بر جنبه ایجاب.
جنبه سلب این است که غیر خدا را دور کردن و جنبه ایجاب این است که فقط قصد تقرب الی الله محور باشد و اصل باشه.
پس به طبیعتِ الحال جنبه سلب بر جنبه ایجاب مقدمه، اما در بعضی از موارد جنبه ایجاب بر جنبه سلب مقدم شده است مثل همین آیه (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ) [کهف: آیه ۱۱۰] که خودش جنبه ایجابه. مماسلتاً جنبه ایجابه. این ایجاب هم قبل از اون ایجابه دومه.
ایجاب اول، اول تثبیت می کند که من در بشریت، جسماً و روحاً منهای توجه به درجات بشریه جسماً و روحاً، در جنبه بشریت (بَشَرٌ مِثْلُكُمْ) [کهف: آیه ۱۱۰].
امتیازی که دارم مرا از اصل بشریت بیرون نمی کند و مرا اله نمی کند، بلکه امتیازی در جنبه بشریت می دهد که با وحی خدا حاصل نمی شود، از جمله (يُوحَى إِلَيَّ) [کهف: آیه ۱۱۰] استفاده می کنیم.
اما محور و مرکز وحی ای که بر رسول الله صلوات الله و سلامه علیه می شود (أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ) [کهف: آیه ۱۱۰] حصر. حصرم در اینجا هم جنبه سلبی ندارد، بلکه جنبه ایجابی دارد، همون (إلاّ اللهُ) که در کلمةُ الاخلاص هست که (لاَ إلَهَ إلاّ اللهُ).
ولکن (أَنَّمَا) ایفاء می کند بیان جنبه سلب رو، چون (أَنَّ) دو بُعد دارد، یک بُعد انحصار الوهیت در این اله با صاد و یک بُعد هم انحصار الوهیت در غیر، یعنی غیر هیچ نیست.
خب (أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ) [کهف: آیه ۱۱۰] ما این بلندگو رو گذاشتیم برای اینکه مزاحمت نشه، اگه مزاحمت نیست قطعش کنید، ما همینطوری صحبت می کنیم برادران. میخواید احتیاطاً قطعش کنید، اگر زحمت افتادیم، بازش کنید.
خب (أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ) [کهف: آیه ۱۱۰] حالا (وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ) [کهف: آیه ۱۱۰] اینو ما بحث کردیم و عرض کردیم که در اینجا رجاء بر مبنای ایمانه. اگر کسی ایمان بالله الواحد نداشته باشد، طبعاً رجاء لقاء رب را نه در بُعد تکامل معرفتی و نه در بُعد جزاء یوم البرزخ و یوم القیامة نخواهد داشت.
بنابراین اول آیه با ذیل آیه مقداری با هم فرق دارند و وحدت هم دارند. وحدت در نفی شرک است و اثبات توحید است، اما جمله اول کل مراحل شرک را نفی می کند و کل مراحل توحید رو اثبات می کند.
اما در ذیل آیه بحث از اون عمومیت رفت کنار و اختصاص پیدا کرد به خدا پرستان چون (فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ) [کهف: آیه ۱۱۰] این مؤمنین رو میگه، مؤمنین بالله که موحد هستند در این طبعاً مرادن، مشرکین که نمیشه مراد باشن، اونا لقاء رب ندارن، ایمان به رب اونطور که شایسته است که ندارن، تا چه رسد ملحدین.
بنابراین (فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ) [کهف: آیه ۱۱۰] خب چه کند؟ به همون رجاء و به همون ایمان و به همون حالت نورانی دورنی اکتفا کند؟ نخیر (فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا) [کهف: آیه ۱۱۰] آنچه در درون است و ادعا می کنند که نورانیت ایمان و رجاء لقاء رب است، باید در برون نیز آشکار گردد.
(فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا) [کهف: آیه ۱۱۰] ایجاب مقدم شد. عمل صالح کدامه؟ عمل صالح اون ربی که (أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ) [کهف: آیه ۱۱۰]، یعنی برای خدا باشه دیگه، فقط برای خدا باشه.
منتها این فقط برای خدا باشد، کسی ممکن است خیال کند که میخواد شرک رسمی رو از بین ببره و کاری به شرک های غیر رسمی مانند ریا و غیر ریا نداره، ولی بعداً و همچنین در خود جمله (فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ) [کهف: آیه ۱۱۰] مال ملحدین نیست، مال مشرکین نیست، مال موحدین است، اما موحدین هم احیاناً در سیاه چال های شرک می افتند و شرایط ایجابی توحید و شرایط سلبی توحید رو مراعات نمی کنند.
و لذا (فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا) [کهف: آیه ۱۱۰] اون عملی که شایستگی مقام مقدس ربوبیت وحیده داشته باشد که (أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ) [کهف: آیه ۱۱۰].
بعد چی؟ (وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰] این شرک رسمی مراد نیستش که. شرک رسمی گذشت جریانش. عمومیت صدر آیه نسبت به شرک رسمی این گذشت، الان (بِعِبَادَةِ رَبِّهِ) ربش را عبادت می کند، اربابی نیست، رب است. رب اوست، اون ربی که (يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ) [کهف: آیه ۱۱۰]، این خداپرست است، موحد است و خدا رو عبادت میکنه.
ولکن جنبه ایجابی به قولٍ مطلق کافی نیست، ممکن است بگه نماز برای خدا خوندم ولی (وَلَا الضَّالِّينَ) [فاتحه: آیه ۷] رو برای حاج حسین آقا زیاد کردم، ولی خب برای خدا خوندم، میگن نخیر (وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰] اینی ست که مونده، می خوایم عرض کنیم که نکاتی دارد که حالا آقایون دقت بفرمایید، نظراتی دارید استفاده می کنیم.
(وَلَا يُشْرِكْ) که جنبه سلبی ست (بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰] اون صالح برای اینکه یک معنای نوعی و عمومی و عرفی موحدان ازش می فهمند و شاید ریا را یا مانند ریا را مضر ندانند، چرا؟ برای اینکه خب اگه این نماز را چه حاج حسین آقا باشه چه نباشه می خونم، اما اگر باشه (وَلَا الضَّالِّينَ) [فاتحه: آیه ۷] رو بلندتر مثلاً میگم.
شاید این رو توجه نکنن و لذا این آیه منحصر به فرد است در قرآن در ریا در عبادت که (وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰].
(أَحَدًا) رو اون روز عرض کردیم، (أَحَدًا مِمَّن تزع ربوبیة إلاّ اللهُ) یک نفر شیطان باشد، انسان باشد، جن باشد، پیغمبر باشد، ملائکه باشد، هر کس باشد، او رو به خدا شریک قرار ندهد در این عبادت. این محور اصلیه این (لَا يُشْرِكْ) عبارت است از نفی ریا.
حالا من همونطوری که صحبت می کنم فکرم میکنم قبلاً هم فکر کردم، آقایون عنایت بفرمایید، اونی که عرض میکنم توجه بفرمایید، بعد تحلیل بفرمایید و اگر نظری حالا دارید یا بعداً ما استفاده می کنیم. چون این تبصره الفقها رو که بنده یک دوره نوشتم، حالام دوباره داریم بحث می کنیم و تبلوراتی خواهد داشت و انسان دائماً در حال ترقی و تعالی ست، هر مقداری که خداوند عنایت کند و لطف کند.
حالا (وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰] این باء چه کاره است اینجا؟ باء مگه به معنی فی نمیاد ظرفیت؟ باء مگه به معنی معیت نمیاد، خب چرا.
مگر به معنی سببیت نمیاد خب چرا، در اینجا کدام است؟ خب هر سه باشه چطور میشه؟ هر سه (وَلَا يُشْرِكْ فِی عِبَادَةِ رَبِّهِ) (مَعَ عِبَادَةِ رَبِّهِ) (به سَبَبِ عِبَادَةِ رَبِّهِ). ها؟
حالا (مَعَ عِبَادَةِ رَبِّهِ) اونی که همه میدونن (وَلَا يُشْرِكْ مَعَ عِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا)، این عبادت رب، مَعَ نمیخواد، فقط برای رب است. اگر با رب کسی رو شما دخالت بدید ولو یک درصد ریا باشه، یک درصد برای حاج آقا فلان باشد، این ریا شد. ریا شرک خفیّ ست. قلیل باشد، کثیر باشد، مگر اونجایی که انسان نمی دونه ریاست.
مثل کسی که گفت من نماز جماعت نمی خونم مبادا ریا بشه، گفتم این کار شیطانه. شیطان مقدس شده اینجا، میخواد شما رو از جا دور کنه، نه انجا که محرز است انسان این کار رو با این کیفیت خاص انجام می دهد که اگر تنها بود اینجور انجام نمیداد، حالا چون کسی هست جمعی هستند، برای اینکه خودشو در مقام عبودیت بالاتر ببرد، این عبادت رو یک مقداری عرض می شود که پیاز داغ بهش میده و رنگ روغن بهش میده.
حالا پس
(صحبت حضار)
یکیشم اینه ولی این جا تبعیض نمی تونه باشه. حالا عرض می کنم. (وَلَا يُشْرِكْ) من که اونو نگفتم برای همین جهت بود، خب تبعیضم هست.
(وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰] یعنی بعض عبادت ربه؟ بعضی دیگش عیب نداره؟ مثلاً ما نصف نماز رو ریا کنیم نصفش رو نه؟ این جاش نیست اصلاً اینجا. درست فرمودید که یکی از احتمالات اینه.
حالا، فی (وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰] یعنی فی عبادت رَبِّهِ أَحَدًا؟ این عبادت رب فقط ظرف توحید است، فقط برای حق است، برای (أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ) [کهف: آیه ۱۱۰] است، حاج آقا نصیب ندارد، کربلایی نصیب ندارد، هیچ کس نصیب ندارد، اصلاً در اینجا غلط است.
پس فی عبادت رَبِّهِ لَا يُشْرِكْ أَحَدًا، این لَا يُشْرِكْ مطلق است، أَحَدًا هم مطلق است. اگر خاتم النبین هم تشریف داشتن شما با پیاز داغ بهتری نمازتون رو بخونید، این نمازی که برای خدا و خاتم النبیین خوندین، این ریاست. چون خاتم النبیین که الله نیستش که.
این (أَحَدًا) استغراق دارد نسبت به کل احدی (إلاّ اللهُ) که برای اون هم، ولو یک درصد مختصری که شما حالیتون باشه. اگه انسان حالیش نباشه که اون مطلب دیگری ست که مورد تکلیف نیست.
عنایت بفرمایید آقایون، خب این از نظر فی، منتها این فی اون مقدار معلوم و روشنش در حال عبادته. در حالی که اون دارد نماز شب میخواند یا نماز صبح می خواند که واجب است، در اون حال (لایشرک فی صلاة صبح احداً). این یک بُعدش در صورتی که کسی باشه، کسی نباشه (يُشْرِكْ) یعنی چه؟
بله ممکن است نماز شب بخونه برای تقویت بدن، اون یه اشکال دیگه داره، اونو عرض می کنیم. شما ببینید در جنبه اثباتی فرمود (أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ) [کهف: آیه ۱۱۰] یعنی برای زور گرفتن بدن نیست، برای هضم شدن غذا نیست، نیست، نیست، فقط برای خداست، اینکه بیان شد.
فلذا اگر کسی وضو بگیرد، هیچ کسم نیست، ولی این وضویی که می گیرد برای دو کار می گیرد، یکی نماز خوندن و یکی خنک شدن، خب باطله. ضمن رو کاری نداریما، ضمنی که (14:30) کاری نداریم.
اگر زمستان بود با آب داغ وضو میگیرد، با آب گرم وضو میگیرد این، وضویی که میگیرد هم برای نماز است، هم برای داغ شدن، مثل اینکه وضو کرسیه (أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ) [کهف: آیه ۱۱۰] می فهمیم و از این جمله.
(صحبت حضار)
میفهمم، میفهمم، ولی وضو رو برای کی خواستم؟ برای خدا. وضو رو با چی باید گرفت؟ با آب. اگر خصوصیتی از آب برای خدا نباشد بلکه برای خودم باشد، نمیگیم (لَا يُشْرِكْ أَحَدًا) اینجا رو نقض میکنه نه.
از جمله قبلی ملاحظه کنید، ما این جمله رو هی تکرار می کنیم، ببینید (فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا) [کهف: آیه ۱۱۰] آیا این عملی که هر دوانه است، صالح است برای محضر رب؟
این وضویی که، این نمازی که، این زکاتی که این هر دوانه است، من به جای اینکه به اون پیرزن کچل کور مردنی بدبخت بدم زکات رو به یه دختر زیبا و قشنگ که ممکنه صیغه کسی بشه بدم مثلاً، چی شد؟ زکات داده اما این عمل صالح نیست.
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
حالا عرض میکنم، اونو من بعد عرض میکنم چون اون روزم گفتم که نخیر با آب سردم وضو میگیریم خنکم میخوایم میشیم ولی ضمن مطلبه، این اصالت نداره، اینکه اشکال نداره. ما اونجایی داریم عرض می کنیم که نه ببینید پنجاه درصد وضوی من برای نمازه، پنجاه درصد برای خنک شدن، اینو دارم عرض میکنم مثلاً، از باب مثل دارم عرض میکنم. این به عنوان نمونه است. بعد اون جهات دیگرش که ممکن است انسان یه ریایی هم در کار باشه، حواسش جمع نباشه، نماز درسته.
ممکن است
(صحبت حضار)
با توجه، ببینید منکه میگم آقایون عنایت بفرمایید، منم خودم دارم فکر میکنم، آقایون لطف بفرمایید من چه عرض میکنم، نتیجه اونچه را که من فکر کردم در خواب و بیداری و در راه و در اینجا اینی ست که دارم عرض می کنم.
ببینید (وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰] بعد از چیه؟ (فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا) [کهف: آیه ۱۱۰] (فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا) بعد از چیه؟ (أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ) [کهف: آیه ۱۱۰]. عبادت، نماز، وضو، هر چه، حالا وضو، اینکه انسان میگیرد برای کی دارد میگیرد؟ برای (إِلَهٌ وَاحِدٌ) داره میگیره.
عبادتی که برای (إِلَهٌ وَاحِدٌ) است چیه؟ اونکه صالح باشه، در جنبه ایجابیش صالح باشه. آیا صالح است عبادتی که درصدی غیر خدا درش شرکت دارد؟ شرک نیست کاری به شرک نداریم، چون غیر خدا، غیر از من کسی نیست، من خودم تنها هستم.
خودم تنها هستم و میرم وضو میگیرم با آب گرم در زمستون و منظورم اینه ها، ما که نوعاً اینطور نیستیم یعنی هیچ کدوم این طور نیستیم که اگر فرض کنید که آب داغی نبود من وضو نمی گرفتم مثلاً خدای نکرده، در اینجا دارم عرض میکنم که درصد مهمی مال خداست و درصد مهمی مال گرم شدنه، در این صورت دارم عرض می کنم.
در اینجا عمل صالح نیستش که، این عمل همش برای خدا نیست، این بخشی مال خدا و بخشی مال غیر خداست و ریا نیست چون من تنها هستم، این ریا نیست فقط برای خنک شدن خودمه، (أَحَدًا) رو نمی خوایم در (لَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) بیاریم نه در (عَمَلًا صَالِحًا) میخوایم بیاریم.
(فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا) [کهف: آیه ۱۱۰] این عمل شایسته مقام (أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ) [کهف: آیه ۱۱۰] نیست. این هردوانه شد، عرض می شود که هست.
خب این در این بُعدش، اما در جنبه ریا اش. (وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰] اونو اول عرض کردم که بعداً خواهم عرض کرد که دو جنبه داره اینجا.
یک جنبه ایجابی دارد قصد قربت (عَمَلًا صَالِحًا) و یک جنبه سلبی برای موحدین، غیر موحدین که هیچی. یک جنبه سلبی دارد برای موحدین که (وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰] هیچ کس دخالت ندارد در (وَلَا الضَّالِّينَ) [فاتحه: آیه ۷] بلند من، در نماز با تعقیب من، هیچ کسی هیچ دخالت ندارد در توجه من.
در این صورت، این عمل، این عبادت، هم جنبه ایجابی رو دارد که اولش (أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ) [کهف: آیه ۱۱۰] (قطع صدا)
در حال عبادته، از حالا به بعد مطالبی که تعجب خواهید فرمود عرض میکنم.
(صحبت حضار)
کافیه دیگه، همون کافیه دیگه
(صحبت حضار)
برای خدا، مولا از من خواسته است که عمل صالح مقام (أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ) [کهف: آیه ۱۱۰] شما همین برداشتی که می کنید عرض بنده است منتها تعبیرمون یک خورده فرق میکنه با هم.
حالا دو مطلب دیگری میخوایم عرض کنیم. ببینید عرض نکردیم که در اینجا (وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰] باء به معنی ظرفیت هست، هست دیگه، اگه میخواست نباشه باید یه تعبیر دیگری در کار باشه.
وقتی که این بائی دارای چند معنا است که یکیشم تبعیضه که در اینجا معنا نداره، اما این سه معنایی که معنا دارد و آیات دیگر هم تلویحاً یا اشارتاً یا چه، کمک می کند، خب دو معنای دیگر هم دارد.
یک معنای بعد از فی عرض می شود که معنای سببیت، یکیش هم معنای مصاحبت. مصاحبت که فقط در این حاله، یعنی (وَلَا يُشْرِكْ) در مصاحبت عبادت قبلی نه، حالا که دارد عبادت می کند حالا (لَا يُشْرِكْ)، خب اینکه معلومه، اینو همه میدونن.
اما اگر چنانچه امروز به رفقا بگم که بنده امشب میخوام نماز شب بخوانم و چرا میگه؟ برای ریا. اینطوری دارم عرض میکنم. می گوید به گروه، می گوید بنده می خواهم امشب نماز شب بخوانم و اینقدرم طول میکشه و فلان، که ممحض نیت ریاست.
حالا اگر نماز شب رو تو خونش بخونه، هیچکسم نیست، چراغم روشن نمیکنه، آقایون این ریاست یا نیست؟ این یک.
دو، نماز شب رو خونده، عبادتی رو انجام داده با قصد خالص قبلاً هم نگفته، بعداً میاد میگه بله ما خیلی تشنمون میشه چون نماز شب میخونیم، این چطوره؟ اینم دو تا.
سومش همونی بود که اول عرض کردم که در حال عبادت که باء معنی مصاحبت باشد یا باء به معنی فی ظرفیت فعلی باشد، چه ظرفیت فعلیه باشد، چه مصاحبت باشد که فعلیه هست تبعاً، این که درش بحثی نیست که اگر انسان غیر خدا هم مدخلیت داشته باشد در کیفیت این عبادت نه در اصل، در اصل که کار خیلی خرابه.
در کیفیت این عبادت، در اصلش که بدتر، این عرض می شود که أشرک احداً، اما اگر در حال عبادت نیت قربته و واقعاً هم قربته خیلیم قربته، اما بعداً میگوید که من دیشب نماز شب خوندم تشنم میشه، خراب میکنه عبادت قبلی رو یا نه؟
اگه بحث رو فلسفی بکنیم، فیلسوف میاد میگه آقا خیر، چیزی که قبلاً گذشته حالا که چیزی نمیتونه سعی در ویران کردن اون باشه، ولو اینکه بعداً هم میشه. ساختمونو ساخته بعداً میاد خراب میکنه، کاری نداره که.
حالا ما بحث فلسفی که نمی کنیم، بحث عبادتی و معرفتی می کنیم و بحث عرفی می کنیم. شما اشکالات فلسفی رو فعلاً (21:28) یک جهت دیگر
اینجا ببینید از آیه می تونیم دو بُعد دیگر استفاده کنیم که باء سببیت باشد یک، باء ظرفیت باشد دو، معیت که یکه. حالا سببیت ظاهره. به سبب عبادت رب کسی را شریک قرار ندهد.
آیا در وقتی که من این عبادت رو انجام میدم، در اون وقت این عبادت رو وسیله از برای شرک قرار میدم فقط این ممنوعه؟ اگر قبل از اینکه عبادت رو انجام بدم، عبادت بعدی را وسیله قرار بدم، این (بِعِبَادَةِ رَبِّهِ) نیست؟
اگر من عبادت رو انجام دادم و خالص و صالح انجام دادم، بعداً گفتم که چنین و چنان برای اینکه مردم بدانند من عبادت می کنم، آیا سبب قرار ندادم عبادت قبلی رو برای شرک؟
چه عبادت بعدی رو سبب شرک قرار بدم ریا، چه عبادت قبلی رو سبب شرک قرار بدم برای ریا، أشرکت بعبادة ربّه، مگر این طور نیست؟ کجای آیه مانع این است که شامل این بشود؟ مگر اینا ریا نیست؟
کما اینکه البته اگر اینجا ما کافی نباشد برامون، آیات و روایات در این مطلب عرض می شود که زیاده، ولی اگرم هیچ آیه و روایتی بر این مطلب نباشه که انسان عبادتی رو هنوز انجام نداده، بگه من نماز ظهر میخوام برم فلان جا و اینجوری بخوانم و راهم مشکله و فلان و ریا، بعدم نماز ظهر و بر مبنای همون بخونه، نه عوض کنه نه ها، اون بحث دیگره، عرض میکنم، نماز ظهر رو بر مبنای همون بخواند.
پس با این عبادت رب که انسان انجام داده است، أشرکَ و اگر عبادت رب انجام داده، خیلیم با نیت خالص و صالح انجام داده، ولی بعداً گفته من این راه رو رفتم، گل و شل و فلان و فلان، نماز جماعت و فلان، در حضور گروهی، برای اینکه اون عبادت قبلی رو یک غیر خدایی درش دخالت داده، أشرکت بِعبادة ربیّ، مگر نه؟
پس در هر سه بُعد اینجا ریا میاد إلّا، ببینید مگر ما باب حبط نداریم در قرآن؟ شریف إشراک بالله حبط می کند و چیزهایی نظیر اشراک بالله، اعمال رو حبط می کند. خب ریا چرا حبط نکند؟
این ریا که شرک خفیّ است، اگر بعداً این ریا انجام شد ولو عبادت قبلاً روی اخلاص انجام شده، این ریا بعدی که اون عبادت قبلی را نشون می دهد و می گوید من انجام داده ام و به وسیله این عبادت قبلی، الان دارد شرک قرار میدهد این عمل صالح نیست، این عمل باطل است.
قبل نباشد بعداً باشد، ولی در یه جا یا در دو جا، حالا دو جا که عرض میکنم، یک جای مسلم، در یه جا. قبلاً این آدم گفت میخوام عبادت کنم و چنین و فلان ریا کرد، ولی بعداً حالش به جا اومد و حواسش جمع شد و خدایا اشتباه کردم نفهمیدم، الان تنهایی من این عبادت رو خالصاً مخلصاً لِوجهٍ کریم انجام میدم، بر مبنای اون فکر ریایی نیست، صحیح است یا نه؟ خب صحیحه دیگه.
برای اینکه ب رفت کنار، این ب اومد قبل از اینکه عمل انجام بشه، الان این عبادت وانگهی حبط میکنه، من که نیتم نیت خالص شد این نیت خالص حبط نمیکنه شرک قبلی رو؟
مگر نه این این است که خدا می فرماید به وجهٍ عام (قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ) [الانفال: آیه ۳۸] هان؟ (قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ) [الانفال: آیه ۳۸] قبلاً کافر بوده بعد مؤمن شده، آنچه را که می شود بخشیده بشه به وسیله ایمان بعدی بخشیده میشه.
حالا این شخصی که،
(صحبت حضار)
من حواسم پرت نشه گوش میدم بعداً
(صحبت حضار)
شرک، مگه ریا گناه نیست؟ ریا، ریا گناه دوبله است، چرا؟
(صحبت حضار)
حالا بذارید، بذارید شما، بذارید شما، فهمیدم من، ببینید
(صحبت حضار)
خرابش میکنه، (أشرک بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) خرابش کرد. مگر حبط نیست؟ مگر عمل طالحی نداریم که عمل صالح قبلی را حبط کند؟ شرک حبط میکند، این هم تالی تلو شرکه حبط می کند.
هوسی عرض نمی کنم آیه (وَلَا يُشْرِكْ بِسَبَبِ عبادت)، اگر چنانچه من قبلاً عبادتی انجام ندادم و بگم انجام دادم و ریا کنم که این حرمت دوبله دارد، هم دروغ گفتم هم ریا.
اما اگر راست گفتم چی؟ من که راست گفتم این عمل را انجام دادم، اما با گفتن راست، اون عمل راست رو هم کج کردم، عنوان ریا بهش دادم، أشرکت، این عبادت که قبلاً انجام شده است این را الان در این تعبیر و گزارش وسیله قرار دادم از برای اشراک، اینجا حبط می شود عمل.
اما به عکس چی؟ اگر قبلاً حالت اشراکی بوده و بعداً که من عمل رو دارم انجام میدم، در این حالت بعدی صافش کردم، درستش کردم، هم خیر شر را حبط می کند، هم شر خیر را حبط می کند، مگر این طور نیست در باب عقاید احباطی که ما در قرآن شریف آیات متعدد؟ کفر حبط می کند، ایمان حبط می کند.
(صحبت حضار) شر خیر را حبط می کند
حبط، حبط، میندازه کنار
(صحبت حضار)
خیرم شر رو حبط می کند، همه جا نه، همه جا که عرض نمی کنم.
مثلاً (إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ) [هود: آیه ۱۱۴] چی میخواد بگه؟ (إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا) [نساء: آیه ۳۱] چی میخواد بگه؟ حبطه اینا دیگه.
ببینید اگر انسان معاصی کبیره رو ترک کند ولو معاصی صغیره ای احیاناً انجام داد که از باب لممه، توبه هم نکرد، یه مرتبه انجام داد توبه ام نکرد، جبران نکرد، خدا میگوید که (نُكَفِّرْ) بله؟ (إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ) [نساء: آیه ۳۱] نه فقط این، (وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا) [نساء: آیه ۳۱].
یا در باب حسناتی که سیئات رو حبط می کند (إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ) [هود: آیه ۱۱۴] اصولاً یه بحثی ما در الفرقان داریم در ذیل این آیه و آیه عرض می شود که (إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ) [نساء: آیه ۳۱] که حسنات کبیره، این یکی از وسایل حبط سیئات صغیره است و سیئات کبیره یکی از وسایل حبط سیئات صغیره است، حسنات کبیره هم یکی از وسایل حبط هر چه حسنات صغیره است.
حسنات صغیره رو که به کبیره نرسد اگر انسان نماز میخواند. مثلاً فرض کنید که انسانی که زنا نمی کند، کار دیگم نمی کند، نمی کند، نمی کند، چشمش افتاد به یک زنی، استغفارم نکرد، حرامه ها، خدا اینو میبخشد، چرا چون (إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ) [نساء: آیه ۳۱]. زنا که نکرد، لمسم نکرد، قُبله هم نکرد، کاریم که نکرد.
(صحبت حضار)
تکرار عرض می کنیم. ما اینو عرض می کنیم، ما اینو داریم، ما اینجا که صغیره است عرض می کنیم، اینکه چشمش افتاد به حراماً افتاد، حراماً افتاد، بعد استغفار نکرد، خب از آیه استفاده می کنیم (إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ) بالاتر (وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا) [نساء: آیه ۳۱] بلکه بالاتر از این حرفا (إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ) [هود: آیه ۱۱۴] بعدم قضیه نمازه.
نخواستم آیه رو تموم کنم، گفتم که به طور اجمال در قرآن شریف زیاد داریم، در سنت عرض می شود که اسلام زیاد داریم.
و اینجا حالا ریا که شرک خفی ست، این شرک خفی را توحید جری از بین می برد، نمیبره؟ شرک اصلی را توحید از بین می برد تا چه رسد شرک خفی را.
اگر انسان قبلاً نسبت به این عبادتی که هنوز انجام نداده أشرک به، ولکن در حال عبادت که اصل قضیه است، این توحید خالصه و کامل و نیت کامل، خب این توحید کامل اون شرک خفی رو از بین میبره، اون ضرر نمیزنه و به عکس اگر چنانچه انسان اینجا با توحید و نیت خالصه (قطع صدا)
اون شرک این توحید بعضی را از بین میبره. این ریا که شرک بعضی ست، این توحید بعضی رو از بین میبره. کما اینکه ایمان، ایمان درست و حسابی که کفر قبلی رو از بین می برد، کذلک کفر بعضی ایمان قبلی را از بین می برد، ذلک تالی تلو ایمان اصلی که این تتمه قصد قربت است و تالی تلو کفر اصلی که عرض می شود تتمه الاشراک است، اون را از بین می بره.
بنابراین اینجا ما چه اشکال دارد فتوا بدیم که در هر سه بُعد حرام خواهد بود این نماز و حالت حرام ایجاد شده، بلکه بالاتر از این حرفا، ببینید
(صحبت حضار)
کجا معصوم بوده؟
(صحبت حضار)
بعد چی می فرماید؟ ریا، اگه توبه کرد بسم الله
(صحبت حضار) تمام مردم تو اعمالشون ریا هست
بذارید نخیر، باید بروز داشته باشه بدونیم، بروز داشته باشه و إلّا
(صحبت حضار)
و إلا صبر کنید، حالا جایی بریم که هیچ کدوم نمیتونیم بریم، بنده هم نتونم برم. عبادت خالص توحیدی کجاست؟ فقط آنجا که خدا رو در نظر داشته باشه، کی میتونه این کار رو انجام بده؟
(صحبت حضار)
نه نه فقط صددرصد هیچی در کار نیست. تمام مرجحات، تمام کیفیات، تمام خصوصیات، تمام خالصاً و مخلصاً لوجه الکریم و در نماز هم هیچی نمیفهمه جز خدا، اینو کی بلده؟ و خدایی که به ما دستور سلبی می دهد و دستور ایجابی می دهد، برای نوع داره میگه دیگه، این (وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ) [یوسف: آیه ۱۰۶] که در سوره یوسفه کمک می کند ما رو، چطور؟
برای اینکه اگر بنا بود که در جنبه ایجابی عرض می شود که (فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا) [کهف: آیه ۱۱۰] صالح مراحلی داره، مراتبی داره. یکی از مراتب صالح چیه؟ مراتب عالی صالح.
یکی از مراتب عالی صالح این است که هیچی جز خدا درش نیست، قلب خالی غیر از خداست، زبان خالیه، فکر خالیه، عقل خالیه، همه چیز خالی از غیر خداست، اینو که جز رسول الله و أئمه علیهم السلام نمیتونن انجام بدن که.
آقای خمینی گفتن، نگفتن من یک رکعت نماز نتونستم بخونم، مراد این بود دیگه، واقعاً نتونسته بودن، خب نمی تونیم بخونیم خب. یعنی تکلیف ما بیش از اون مقداری که قدرت داریم و استطاعت داریم عرض می شود که نیست. خب اینکه خداوند ارادت نمی کنه اراده نمیکنه.
(فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا) [کهف: آیه ۱۱۰] (صَالِحًا) الصالح نیست، (صَالِحًا) صلاحیتی از برای جنبه رب داشته باشد. صلاحیت چیه؟ شما اگه جنبه ایجاب بگیری و سلب نباشه، خب آدم گیج میشه ولی بعد (وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰] در (صَالِحًا) یک شرط است، در جنبه سلبیم یک شرط است برای مؤمن.
در (صَالِحًا) که این کار واقعاً برای خداست. عرض می شود که (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] اونی که منو وادار کرده وضو بگیرم خب نمازه، حالا یک ریزه پیزه هایی در کار باشد که نه ریا است و نه فلان، به حساب نمیاد، اونا نمیشه نفیش کرد. این مربوط است به کل مؤمنین که، اگر بخوام اون قیود شرایط عالیه رو ذکر کنیم، علی میمونه و حوضه، بلکه علی بعضی وقتا درمیره.
حالا در اینجا جنبه سلبی که (وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰] ریا رو از بین میبره، ریایی که انسان توجه داره، و در (فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا) [کهف: آیه ۱۱۰] اون قصه ای که اول اشاره کردم و حالام عرض میکنم.
انسان وضو میگیرد برای نماز و تبرید، برای نماز (32:54) خب باطله، عمل صالح نیست.
یک مرتبه نه، وضو میخواد بگیره خب بهتره که با آب گرم وضو بگیرم، چه با آب سرد بگیرم چه با آب گرم وضوئه، ولی بهتر است که با آب گرم بگیره، خدام گفته بهتره، مگه خدا نگفته است که شما با آبی که مناسب تره استعمال کنید؟ خب ولیکن اینجا قصد قربتم نیستا، با آب گرم قصد قربت ندارد، داشته باشد که اون مقام عالی و مقام بالاست که معصومین علیه السلام در تمام خصوصیات اصلاً و فرعاً و هیئتاً و جزئاً الهی بود، ولی در اینجا نه.
من خب با آب گرم وضو میگیرم بهتر است برای من، این أنا مطرحه، شرکم نیستا، ولکن اصالت نداره این. خب با آب گرم بهتر است من بهتر میتونم وضو بگیرم، اینکه بطلان ایجاد نمی کند که.
این نه أشرکت احداً، آب سرد که أحد نیست، آب گرمم که أحد نیست، عرض می شود که منم که ریا نکردم چون برای خودم ریا می کنم، برای خودم که نمیشه ریا کنم، چون غیر از من کسی نیست و اگر کسی دیگر بود مطلب دیگر بود.
خب اون وقت (صَالِحًا)، (صَالِحًا) هم مطلق است (فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا) [کهف: آیه ۱۱۰] عملی که صلاحیتی دارد، صلاحیتی دارد فرد اعلاش به جای خود اما برای خداست، بقال، کفاش، حمال، کی، کی، برای لات و عزی نماز نمی خونن و البته بعضی وقتام ریا هست، ولی در اینجا ریا نیست.
در اینجا که ریا نیست به طور قطعی براش ریا بیّن نیست، در اینجا خب وجه عمل، وجه الهی ست و لذا اگر حاج آقا می گوید (وَلَا الضَّالِّينَ) [فاتحه: آیه ۷] بلند نمیخونه، همون کوتاهی که هست، هست، اگرم بلند هست، بلند هست فرق نمی کند مثلاً، توجه کردید؟
(صحبت حضار)
نخیر ریا رفت نفیش کرد اگرم باشه.
اگر چنانچه صلاحیت ما به اون حدی بشود که ریا میخونه (وَلَا يُشْرِكْ) نفی میشه. (وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) [کهف: آیه ۱۱۰] این مال آیه دیگه.
دیگه خب همونطوری که خداوند خودش غنی علی الاطلاق هست و احتیاج به غیر خدا نیست در هیچ امر الهی، قرآنم همینطوره، منتهی ما ضعیفیم بعضی وقتا احتیاج به شرع دیگم داریم.
از جمله روایتی که میشه بهش استدلال و استناد کرد (قَالَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمْ إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ إِنَّمَا لِكُلِّ اِمْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ کَانَ هِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ، فَهِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْيَا يُصِيبُهَا أَوِ اِمْرَأَةٍ يَنکَحها فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ).
اضافه ای ندارد این حدیث. بله یک تبییناتی دارد که در جای خودش، ولی اضافه بر خدا کسی نمیتونه حرف بزنه که ما هر چه هست از قرآن استفاده می کنیم، خود رسول الله هم از قرآن استفاده فرمودند، منتها استفاده ایشون قوی تر از ماست.
ما اگر بخوایم قوی تر از قرآن استفاده کنیم به فرمایش مسلم الصدور رسول الله هم توجه می کنیم (إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ) جهات دیگرش که در اینجا مدخل زیاد نداره، بحث نمی کنیم (إِنَّمَا) حصره.
کدوم اعمال مراده؟ اعمال عبادی تبعاً. البته اعمال غیر عبادی هم میشد که عبادی باشه، انسان می شود که تمام کارهاش عبادی باشه، یکی از بزرگان علما نقل می کردند که ایشون مکروه انجام نداد، مباحم انجام نداد، میشه ولی خب میشه برای اقله می شود.
در اینجا (إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ) دو جنبه دارد. یک جنبه هر عملی، هر کاری، هر فعلی، هر حرکتی، هر سکونی، هر فکری، هر چی، این اصل جانش اگر بخواد الهی باشد، اگر بخواد تحقق بدهد به این جمله مبارکه (يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ) [انشقاق: آیه ۶] کدح از برای لقاء معرفتی یوم الدنیا باشد و لقاء اجر، که بالاترین اجر، اجر معرفت است بعد الموت، بعد از برزخ و قیامتم باشد، این مطلب دیگری ست.
ولی همه که اینطور نیستند، ما اکثراً در عبادات پامون لنگ است، در خود عبادات پامون لنگه تا چه رسد کارهای دیگه که این آبگوشت رو من میخورم، کاری کنم که این قربةً إلی الله مثلاً باشه.
حالا (إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ) جان عمل، عمل یه جسمی دارد، یک روحی دارد. اگر این روح نباشد خب جسم مرده است، میته است، به در نمی خوره، حالا در عبادات بحث می کنیم.
این نماز (إِنَّمَا بِالنِّيَّاتِ) این نماز رو حساب نیته. مراد از نیتم این است قصد اصل که نیست، همه دارند، دیروز عرض کردم، قصد تعیینم نیستش که، اینم عرض می شود که همه دارند (إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ) یعنی قصد قربت. قصد قربت الی الله باشه، اما اگر در عبادت انسان قصد ریا کند دو تا گناه کرده دیگه. یکی ترک واجب کرده، یکی فعل حرام.
اگر کسی از بیخ نماز ظهر و عصر رو نخونده ترک واجب کرده، اما اگر کسی نماز ظهر و عصر رو بخونه با ریا هم ترک واجب کرده هم فعل حرام.
ترک واجب کرده این نمازها کالعدمه و فعل الاحرام که ریا کرده، هم مشرک شده است از نظر عملی و هم ترک واجب کرده. پس این بهتر است که یا این عمل رو انجام نده یا جدیت کند که این عمل رو به وجه صالح و به وجه شایسته تا اون مقداری که امکان دارد انجام بده.
(إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ إِنَّمَا لِكُلِّ اِمْرِئٍ مَا نَوَى) اون وقت بعد شرط داره، (فَمَنْ کَانَ هِجْرَتُهُ) اصلاً مؤمن مهاجره همیشه، مگه این طور نیست؟ مؤمن مهاجره.
یک هجرت درونی دارد، یک هجرت برونی دارد، هجرت ها فرق می کنند. اصلاً مومنی نیست که راکد باشه که، مؤمن علی ضوء الایمان باید در حال ایمان تقدم داشته باشه، از عالم، حالاً، ظاهراً، باطناً، حرکت درونی داشته باشد، حرکت برونیم گواه بر حرکت درونی ست. از مکه به مدینه رفتن هجرت است، از مدینه به مکه هم بعضی وقتا هجرت است.
از بلد ایمان به بلد کفر رفتن احیاناً هجرت است برای دعوت کردن اون ها، از بلد کفر به بلد ایمان رفتن احیاناً هجرت است برای حفظ ایمان، مؤمن علی طول الخط مهاجره.
حالا (فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ) رسوله ضمنه البته، رسول که در جنب الله که نیست، رسول محمد که نیست، رسوله، الی الله، ما که نمی تونیم هجرت الی الله رو بدون رسول داشته باشیم، رسول باید بیان کنه، تبیین کنه (فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ) [ق: آیه ۴۵].
(مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ) یعنی خود رسوله، مگه خود رسول هجرت الی الله ندارد؟ هجرت الی نفسه ندارد. مام هجرت الی رسول نداریم، بلکه هجرت الی الله داریم.
(مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ) همون که خواسته همون (وَ مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْيَا يُصِيبُهَا أَوِ اِمْرَأَةٍ يَنْکَحها فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ).
کسی منبر خیلی عالی رفته، قشنگ چه چه خونده، روضه ام خونده، امر به معروف کرده، نهی از منکر کرده، میخواد فلان دختره رو ازدواج کنه، نمیگیم حرامه ازدواج اون دختر، ولی این عمل حرامه، چرا؟ چون ریاست. امر به معروف و نهی از منکر کرده، عبادات است، انسان برای دنیا این عمل را انجام بدهد، این طبعاً حرام خواهد بود.
یه جمله ای من روز پنج شنبه حضور برداردان عرض کردم در منزل تشریف آوردید، این باز تکرار می کنم چون خودم مقداری ادب میشم، برادرا که الحمدالله مؤدب اند.
که رسول الله صلوات الله علیه که محور معرفت است و محور اصلی ایمان است در کل عصر و مِصر، چرا نماز عصر و ظهر و جدا میخوند؟ فقط برای یاد دادن بود، نماز مغرب و عشا رو چرا با هم نمی خوند؟ بعضی وقتا میخوند. بعضی وقتا میخوند که (لَا حرج امتی) (40:28)
ولی در صحاح برداران سنی و روایات ما نوعاً نماز رو جمع نمی خوندن، بلکه با فاصله می خوندن. یک حسابش مربوط به ماست، (40:39)
این است که آقا در حضور حق مشرف شدن شرایط دارد. چقدر سلب و ایجاب دارد که من بتوانم در حضور رب مشرف شوم و (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) [فاتحه: آیه ۵] رو درست بگم، کار مشکلی ست، کار مشکل رو پشت سر هم نمیشه انجام داد، میشه؟
کار مشکل را، حالا برای ماها نه ها، ما هزار رکعت نماز بخونیم هیچی توش نیست، یعنی از ربوبیات و معرفت الله درش نیست، تو نماز تفسیر میخونیم، تو نماز مفاسد میخونیم، تو نماز جنگ می کنیم، تو نماز لعن می کنیم، این نماز نیست این هموناست. (30:28)
حالا خدام قبول کرده اون به حساب این است که ما خیلی وضعمون اینجوری ست، اما این تفرقه بین صلاطین، نماز ظهر رو ظهر بخونید، نماز عصر رو عصر بخونیم، چرا؟ اگه بخوایم نماز بخونیم، اگه بخوایم اقامه، نماز زمین خورده نه، اگر نماز مقاومی میخوایم بخونیم، چون (إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ) دیگه.
(فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا) [کهف: آیه ۱۱۰] اگر خدا به من امر نکرده بود که نماز بخون هرگز نمی خوندم حرام می دونستم، چرا؟ چون تو نماز من چیزی نیست از توجه به حق سبحانه و تعالی، این نماز من خالی ست از حق و خالی ست از توجه به حق و پر است از غیر حق و چون خداوند امر کرده و مراعات حال ما را فرموده است، ما نماز برای خداوند می خوانیم.
اللهم اشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لمَا تحبوه و ترضاه و جنبنا عمّا لا تحبوه و لا ترضاه
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته