پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه صد و شصتم درس خارج فقه

وضو

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد الله رب العالمین

صل الله علی محمد و اله الطاهرین

ما بحثمون در مقدمات ایه منحصر به فرد وضو است. که از منظورمون از منحصر به فرد به حسا این است که وجوب غسل و تیمم در آیه سوره نسا که سوره مکیه است امده است. ولکن وضو نیامده وضو فقط در یک آیه است و اون آیه سوره مائده است. ما مقداری بحث کردیم ظاهرا کافی بود در اینکه قبل از وقت نماز طهارت صلات جایز است یا نه گفتیم راجع است که واجب باشد و چه راجع باشد بالاخره راجع هست. و فعلا که در وضو داریم بحث می کنیم غسل هم حکمش وضو است و تیمم هم که بدل از غسل و وضو است احیانا نه کلا حکم وضو است این که میگیم احیانا حساب بعد است. عرض می شودکه مطالبی باید در این باب عرض کنیم یک مطلب این است که علوم اسلامی ما کلا بر مبنای علم معرفت و تزکیه باید باشه. ما دو بال از برای پرواز داریم یک بال علم و یک بال تزکیه بال علم و تزیکه دو بالند اما یکی زیر بنا است و دیگری رو بنا است.

زیر بنا عبارت است از تزکیه در چند بعد رو بنا عبارت است ازعلم در یک بعد. کسی که خود را تزکیه میکند این مثلثی را بر مبنای اسلام تزکیه کرده است. چون تزکیه نفس تزکیه حال تزکیه عمل  تزکیه معرفت و فکر و سایر تزکیه های روحی و جسمی فردی و اجتماعی که انسان مامور به ان است بدون علم نمیشه. منتها اجتهاد که نیست علم تحویلی است اگر انسان علم تحویلی بر احکام اصلی و فرعی و اسلامی داشت بر مبنای این علم تزکیه است. بنابراین علم و ما که علم تقلیدی است در بعد تقلید عرض میکنیم در بعد تزکیه تقلیدی نه در بعد تزکیه اجتهادی در بعد تزکیه تقلیدی این تزکیه یک قبلی دارد و یک بعدی دارد. قبلش علم تقلیدی صحیح است که بر مبنای علم تقلیدی صحیح تزکیه فطری عقلی فکری اخلاقی عقیدتی عملی فردی و اجتماعی فقط هیچ دست کمی از ایت الله بروجردی ندارد چرا؟ برا اینکه علم چه علم اجتهادی باشد و چه علم تلویحی باشد هر دو بر مبنای صحیح این چراغ راه تزکیه است. منظور چراغ راه تزکیه است چراغی را که خودتون با اجتهاد روشنی دادید یا چراغی را که دیگری روشنی داده است بعد اول اجتهاد است بعد دوم البته مراجعان چراغ راه تزکیه از نظر اجتهادی دارد عرض خواهیم کرد ولکن. در بعد اصلی ما برای تزکیه در ابعاد درونی و برونی که عرض کردم ما چراغ راه لازم داریم.  این چراغ راه در بعد چراغ راه بودن در بعد راهنمایی تزکیه بودن فرقی با هم چندان ندارد و یا در ابعاد دیگر است که عرض خواهیک کرد. بنابراین تزکیه صحیح و عمل صالح عقیده صالح اخلاق صالح فکر صالح هر چه صالح است از انسان مکلف به عنوان صحیح بر مبنای تقدم علم صحیح است که تقلیدی باشد یا اجتماعی.

و تقوا الله یعلمکم الله ان تتقوا الله یجعلوا لهم فرقانا خود تقوا معرفت اور است تزکیه بیشتر آور است بنابراین تزکیه دارای سه بعد است اولا. ثانیا تزکیه زیر بنا است علم روبنا است ولذا در چهار آیه قران شریف که تزکیه و علم با هم ذکر شده اند بر خلاف آنکه می رود همیشه تزکیه مقدم نیست. در سه آیه تزکیه مقدم است یزکیهم و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و یعلمهم الکتاب که تزکیه در سه آیه مقدم است بر علم. ولکن در یک آیه در منطق ابراهیم علیه السلام رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَيُزَكِّيهِمْ که اینجا تعیلم مقدم بر تزکیه شده بنابراین تعلیم مقدم بر تزکیه کلا نیست تزکیه مقدم بر تعلیم کلا نیست؟ بلکه تزکیه سه برابر تعلیم اهمیت دارد چون بی حساب نیست در سه ایه تزکیه مقدم بر تعلیم است و در یک آیه تعلیم و قبلا گفته در اون آیه که تعلیم قبلا اومده تعلیمی است که راه بر و چراغ راه تزکیه باشد اما علم بدون تزکیه هیچ نفعی ندارد بلکه ضرر دارد اگر شما علم به احکام پیدا کنید علم احکام معرفت شما را اخلاق شما را عقیده شما را عمل شما را درون و برون شما را تزکیه نکند این علم ثواب که نیست گناه هم هست. چراغ راه رو گرفتید و چشم بر هم نهادید به چاه می افتید. و به چاه می اندازید بنابراین امیتازاتی برای تزکیه بر علم و بر تعلیم وجود دارد. این مختصر امتیازاته.

برای کسی که تحصیل علوم اسلامی میکند به هر درجه و به هر مرتبه ای از مراتب میخواد برسد هر دو بال لازم است. بال تزکیه محوری و زیربنا و بال تعلیم روبنا است بنابراین اگر علم به اصطلاحات اصطلاحات فقهی اصولی فلسفی عرفانی منطقی سیاسی اسلامی هر علم اسلامی منهای تزکیه باشد یک پوست یک قشر مغز ندارد. طاقی است که جرز ندارد رنگی است که انکه بفهمیم دیوار است ندارد بنابراین این که در راه تزکیه پوشش کند البته تزکیه ای که علمی مقدم و علمی موخر دارد. نه اینکه تزکیه من انکه را که می پسندم عمل میکنم برای خودم نه خیر انچه را خدا می پسندد با چراغ وحیانی که خداوند مقرر کرده است از برای پیمودن راه تزکیه این تزکیهو کما اینکه اصل علمی بحث نیست از تزکیه هم بحث نیست. مراد از علم علم مادی نیست مراد از علم علم معنوی اسلامی بدون تزکیه نیست مراد از علمی است که چراغ راه تزکیه است بنابراین.مقایسه بین این دو اگر انسان تزکیه داشته باشد بر مبنای صحیح و چراغ راه صحیح که چگونه بفهمد چگونه عمل کند چگونه مقتدر باشد چگونه و چگونه این به دنبال و تقوا الله و یعلمکم الله ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا و از این قبیل ایاتی که در باب تزکیه است.

تزکیه برای سه بعد است بعد خودی و اصلی بعد مقدماتی و فرعی که چراغ راه است و بعد دنباله که هر قدر شما در راه خدا خود را تزکیه کنی خدا هم از ظلمات شما رو بیرون میاره. نوری به شما میدهد بینشی به شما میدهد که این بینش و نور را علمای اعلی و شهرمداران بدون تزکیه هرگز ندارند هرگز بصیرتی بین علمی که چون علم یا برمبنای تعلم است یا برمبنای تقوا الله علمی که بر مبنای تعلم بشری باشد بشری است و کال و است و مطلق نیست اما علمی بر مبنای تقوا الله باشد این علم را خدا می دهد یزلمکم الله اجعل لکم فرقانا علمی که خدا میدهد وحیانی است علمی که خدا میدهد الهام است و هر دو مطلقند در بعد خودشون ولکن علمی که شما تهذیب می کنید ولو علم تذهیب باشد علم فقه باشد علم چه باشد علم چه باشد اگر بر مبنای تزکیه نباشد این علم وحیانی نیست ولو عصمت علمی به وسیله قران برای انسان عرض می شود که حاصل می شود این مقدمه برای چی بود شما برای چی بود برای مطلبی بود که تاکنون من نگفتم در مرجع تقلید اعلمیت و اتقاعیت شرط است خوب اگر انسان در راه علم و عالم بودن کوشش کند و نظر راه تقواییت متقی به اتقا میشه؟ اگر در راه تقوا و اتقاییت منهای علم اجتهاد کند مجتهد اعلم میشه؟ چند بعد دارد انسان مکلف بین علم و تقوا. مخرج علم علم اجتهاد علم تخصصی است تقوا تقوای مشهور به شرایط یا نه علم است و نه تقوا یا هم علم است و هم تقوا. یا علم است بدون تقوا و اتقا یا تقوا بدون علم. خوب شخص مجتهد باید چی باشه باید هم اعلم باشد و هم اتقا. کسی که وارد تحصیل علوم شد اصلا به اخلاق و عقاید و تقوا و پرهیز و معارف اصلا کاری ندارد فقط صرف و نحو و معانی و بیان منطق و فقه و اصول تا می شود بی خیال خود اعلم این اتقا است. ایا کسی که در راه علم و اعلم بودن کوشش ها و کاوش ها کرده است زحمات کشیده است ولو علمش برمبنای قران و سنت باشد که نوعا نیست اگر اعلمیت بر مبنای قران و سنت که نوعا نیست اگر هم باشد ولکن در راه تقوا و اتقا بودن همانطوری که پیر که اتقا است بر مبنای تقوای صحیح شایسته تقلید نیست چون نمی داند همانطور هم کسی که اعلم است مطلقا بر مبنای کتاب و سنت صحیح و لکن پا در جریان تقوا و اتقا نمی ایستد این به طریق اولی شایسته تقلید نیست چرا؟ برای اینکه کسی که در راه تقوا گام برداشته تعهد ندارد حتی در اعلم بودنش تعهد ندارد حتی در اعلم بودنش اگر مطلبی فتواش بود ولی بر خلاف مطلب به دستبوسی برخلاف مرجعیت برخلاف مطلب خمس امام خمس بر خلاف احترام باشد چون تعهد ندارد بیان حقیقت را نمی کند اگر شما دایر باشد امرتون بین اعلم بی تقوا یا اتقای بی اعلم کدام مقدم است اتقا مقدم است چرا؟ برای اینکه  شخص اتقا تعهد دارد اولا از نظر عملی و از نظر علمی انچه را با تقلید صحیح تحویل میده انچه را که ما تقلید صحیح گرفته ایم اشکال ندارد چه من از خودم مرجع تقلید بگیرم چه از کسی که و حرف های مساله را که در ان …عمل کنم بنابراین یا ترک تقلید است که درسته یا تقلید از اتقای غیر عالم اضطراری است یا تقلید از اعلم غیر تقی اتقا که این اصلا باطل است برای اینکه و بَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه احسنه دارای دو بعد است در میان حسن ها علم های حسن تعهد های حسن اعلم احسن است و اتقا احسن است خوب بنابراین اگر انسان بخواهد مرجع تقلید احسن باشد هم باید از نظر علم احسن باشد که اغلبن حق است و هم ازنظر تقوا اتقا باشد حالا مراجعه کنید. این یک خط قرمزی است بر کل مرجعیتها در دو بعد. نگفتم ولی میگم یک خط قرمزی است بر کل مرجعیت ها. بر مرجعیت علمی بی تقوا دو اشکال هست در مرجعیت تقوت بی علم یک اشکال. مرجعیت علمی بی تقوا دو اشکال است چرا؟ یک اشکال هست که احسن است زیربناش اتقا است. اشکال دوم راجع به علم این اعلم است که بر مبنای کتاب در فتاوای علمای شیعه فقهای شیعه و سنی که در طول تاریخ اسلام نوعا بر ضد کتاب الله است این اعلم است این احسن بودن و بَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه یعنی اقرب الی الحق باشد. اقرب الی الحق باشد اقرب الی الحق علما احد الی الحق تعهدا تعهدو کاری نداریم کسی که اعلم علمای اسلام است علی الطلاق اعلم علمای شیعه علی اطلاق و لیکن اعلم است بر مبنای شهرت ها روایات غیر قابل قبول اجماعات ضرورتها میگویند ها و لکن صدها تناقض بر ضد کتاب الله دارد قابل تقلید هست؟ این یک بعد بعد دوم اگر هم اعلمی پیدا کردید بر مبنای کتاب الله و سنت رسول الله اتقاش کجاس؟ اتقاش کجاس؟ من میگویم با حالت تاثر می گویم تا خداوند تا جایی که امکان دارد در حال گفتن ساکت نمی تونم بشینم چون بعضیا میگن چرا ساکت نمیشی نمی تونم زبان قصر میشه و روح قهر میشه اگر انسان در منجلاب فساد و در منجلاب ظلمات و در منجلاب جریانها قرار بگیره چیکار میکنه. داد میزنه ولی داد عالی نیست. تکرار میکنم در مرجعیتهای تقلیدی اعلمی یک خط قرمز بر کل باید در بعد اول کشید. که فردای یوم الله و سنت رسول الله نیستند نود و نه درصد یک درصدم باید گشت با عرض می شود که پیدا کرد یا پیدا نکرد این اولا. ثانیا اتقا، آقایی که از اول شروع به درس خوندن کرده است اصلا به تقوا کاری ندارد به اخلاق و به عقاید و به مراحل ترقیات روحانی کاری ندارد نه ترقیات روحانی رو خوانده است نه شنیده است نه عمل کرده است این تقی نیست تا چه رسد که اتقا باشد بنابراین در دو بعد خط قرمز است بعد تقلیدها و مرجعیتها. حتی اگر ما پیر پاره دوزی پیدا کنیم حاج آقا جان زنجانی پیدا کنیم فلانی چلوکبابی پیدا کنیم که فوت کرد تقوا اتقا هستند و اتقا بودنشون مقتضی است که در دو بعد سالم باشند بعد اول تقلید صحیح بعد دوم علم وحیانی ربانی که وتقوا الله تقلید اینها بهتر است بلکه این یک بحثی که تا کنون نکرده بودیم یه مقدار عرض کردیم.

 بحث دوم، اصولا علوم اسلامی باید بر یک مبنا باشد بر مبنای ظاهر علم؟ خیر بر مبنای ظاهر علم و باطن علم. حتی اگر شما صرف و نحو میکنید صرف و نحو بر دو مبنا صرف و نحو بر مبنای یادگرفتن ظاهر ادبیات عرب که رو بنا است و برمبنایی که در آینده می توانید کتاب و سنت را حقا بفهمید بنابراین تنها علم کافی نیست تنها تعلم کافی نیست بلکه تعلم است و اتقا اتقا در همه جا زیر بنا است و تعلم روبنا است. مثلا در قران شریف آیه داریم که قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ادمهای سفیح سوال میکنند که اگر کسی عالم است مطلقا بر کسی که عالم نیست خیر این یعلمون خاصه چرا؟ برای اینکه إِنَّمَا یخْشَی اللّه مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ لله مراد است علم به الله نه لفظا نه اصطلاحا تبلور فکری تبلور عقلی تبلور عقیدتی اخلاقی معرفتی و عملی بنابراین آنچه کلا مقدم است تقوا است تقوای بدون علم نمیشه. تقوا یا با علم تقلیدی است یا با علم اجتهادی البته تقوای با علم اجتهادی بهتر است تا تقوای با علم تقلیدی. تقوای با علم تقلیدی همگانی است برای مکلفان و لکن تقوای با لعم اجتهادی همگانی نیست یک مجتهد باشه کافیه اصلا نباشه اصلا مشتری نداشته باشه. این تقوا همگانی است تقوا واجب همگانی است دانا و نادان و هرکه  ولکن علم اجتهادی اگرم هیچ مجتهدی امروز نداشته باشه اصلا نداریم مرجع حالا آقای بروجردی اعلم ازهمشون ببینید بنابر مبنا که در باب اجتهاد تقلید نکردیم اصولا حیات در مرجع تقلید خوب ببینید وتقوا الله و یعلمکم الله و ایه دیگری که عرض کردیم و ایاتی که عرض نکردیم تقوا را زیر بنا و مهم و تکلیف شخصی عینی کل مکلفین قرار داده. و انما یخشی الله من عباده علما انما حسره. خشیت الهی با علم صرف و نحو به دست میاد؟ خشیت الهی که مربوط به قلب است دلباختگی است دلباختگی در برابر حق از این که شما خوب صرف کنید نحو بلد باشید معانی بیان فقه اصول فلسفه عرفان شیطان از همه اعلم هست بلاشک. شیطان در کل علوم در کل علوم اصطلاحی و در کل علوم تکلیفی از کل اعلم است. پس شیاطین از ملائکه ولی تقوا نداره چرا اعلمه برای اینکه اگر اعلم نباشد اعلما رو نمیتونه گمراه کنه عالم ها را اعلم ها را کی میتونه گمراه کنه کسی که راه رو بلد باشه. اگر راه رو بلد نباشد شیطان از کل  قران را از همه حافظ تر است تفسیر قران را از همه حافظ تر است فقه را از همه اصول را از همه حالا که در مقابل. ان اکرمکم عند الله اتقاکم اقواکم نیست اعلمکم نیست اکرمکم نیست اتقاکم ان اکرمکم عند الله اتقاکم رو ما گم کرده ایم و فعلا روضه های ما بوده است و فعلا هست و تاکنون به این افتضاح نرسیده بود مرجع تقلید که یک بی سوادی رو بگن مرجع تقلید. یک خائنی بگم مرجع تقلیده فاسدی بگم مرجع تقلیده کسی که یزید یزیدتر است بگیم مرجع تقلیده از شمر شمرتره مرجع تقلیده بازم تعریف کنم ما هم مرجع تقلیدیم درست بله این مراجعی که مراجع درست اند هم اعلم نیستند هم اتقا نیستند اعلم نیستند بر کتاب الله نظر نیست و اگرم باشه اتقا نیستند برگردیم به این حرف که اگر کسی در علم تجارت تمام عمر زحمت کشیده می شود گفت چون تاجر درجه اول است بنابراین زاهد درجه اوله پزشک درجه اوله مهندسه نه خیر التزام دارد بنابراین کسی که در علم فقه و در علم شرعمداری بر مبنای صحیحی فرض کنید از نظر علمی جددیت کرده است زحمت کشیده است رنج برده است شب و روز فکر کرده است کار کرده اما در باب تقوا نرفته سات نه علما نه عملا نه باطنا نه ظاهرا چی میشه؟ شایسته تقلیده باز که تکرار میکنیم این من این شما این که در باب علم اعلم شده ایم حتما در باب علم کامل شویم کوشش کردیم زحمت کشیدیم بدون زحمت کشیدن بدون کوشش کردن بدون خواندن مراحل تقوا بدون عمل کردن ما اتقاییم؟ چه ربطی داره چه ربطیم داریم بنابراین چرا فلانی مگر صرف حق گقتن عمل میکنه مگر پیر بودن حاج اقا بودن دیگری بودن این سنخ اعلمش کرد این شایسته تره اگر صرف اتقا بودن اعلم کند شایسته تره علم علم قبلی است علم قبلی تقلید صحیح علم بعدی ولکن صرف اعلم بودن تقی میکند باتقوا میکند اتقا میکند و این چه در میان ما باید اگاه کرد که اعلم بودن دلیل بر اتقا بودن نیست چنانچه اتقا بودن دلیل بر اعلم بودن نیست. این یه مقدمه ای بود مناسبت داشت. ما در کل فقهیاتمون باید منهای معرفت منهای عرفان منهای عقاید منهای اخلاق منهای سیاسی و اسلامی باشیم خیر.علوم اسلامی به هم مرتبطند الله مورد است و علوم اسلامی هم مکتب دارد. فقه منطوج با اخلاق با عقیده با تربیت با تقوا همچنین فلسفه همچننی عرفان ادبیات منطق و احرا و الیق فقه هست. فقهی که محور کارهای ما ست فقه پوسیده منهای من یادم هست که موقعی با یکی مقایسه کفایی می کردم فقط برای اینکه چی میگن اینا من یه روز گفتم که ما در خدا شک داریم گفت چطور؟ تشریح کردم کردم موندم گفت به حضرت عباس خدا هست گفتم به حضرت عباس تو مسلمون نیستی این چه فقهیه این چه فقهیه که تو خدا رو نمی تونی ثابت کنی. تو زیر بنا که وجود خداست رو نمی تونی ثابت کنی میگی به حضرت عباس خدا هست گیج شده بود اصلا. بنابراین در کل معارف اسلامی و قران قران ایاه وضو بیاریم بعد. در ایه وضو داریم بحث میکنیم .

یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الی اصلاه یعنی فقط فقه نمی گه ها اخلاق میگه معرفت میگه طاعت حدث طاعت از همه جهت یا ایها الذین امنوا اذا قمتم الی الصلاه فغسلوا وجوهکم و ایدیکم مراتب فعلا وضو ومسحوا به رئوسکم و ان کنتم مرضا علی سفر او جا احدکم من القاید او نسا و لم تجدوا ماء فتیمموا سعید طیبا فمسحوا بوجوهکم و ایدیکم من بعد ما یرید الله یجعل علیکم من حرج و لکن یرید در این چهار پایه بر مطلب چهار پایه معرفتی. چهار پایه معرفتی در طهارت ظاهر طهارت باطن طهارت عقل طهارت عقیده طهارت اخلاق طهارت فکر طهارت ولکن یرید لیطهرکم و لیطمن امتن و علیکم لعلکم تشکرون چهارپایه رو امروز اشاره میکینم فردا بحث میکنیم ان شا الله.

خوب وضو حالا در وضو؛ البته وضو و غسل و تیمم هر سه رو عرض مکنیم ولکن فعلا وضو و بعد غسل و تیمم. وضو چهار پایه ترکیبی است و.. انسان دارد پایه تنظیف است خبر. با حالت خبر عرض کردیم که فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى تا در نجس این دو. سه حدث چیه؟ ببینید نجس و خبر اختیاریه نجس شدن و حمل خبر وجود و عدمش اختیاری است. میتوان انسان نجس شد پاک کنه پاک باشه نجس کنه میتواند چرک بشه پاک کنه پاک است چرک کنه این اختیاری است نفی اثبات اختیاری است اینکه نفی و اثباتش اختیاری است و اضطراری هم نوعا نیست این واجبه خوب سوم. حدث حدث اختیاریه نه خیر خوب اختیار چیه اگر انسان بی اختیار پاک شد حدث بی اختیاره پس کار بدی نیستش. بله خبیث شدن نجس شدن و استمرار داشتن کار بدیه ولکن کاری که از اختیار انسان خارج است که حدث این حدث یا از اختیار خارجه یا اختیاریه ضروریه از اختیار خارجه که خوابش بول یا اینکه بول دارد غائط دارد ریح دارد و چه دارد خوب اینو نگه دارم خدا اینا رو خلق کرده و تجویز کرده است که اینها بیرون بیاد بلکه ایجاب کرده بنابراین این کار یا واجب است یا مستحب است یا مباح است. ایا این حدث اصغر و حدث اکبر که یا واجب است یا مستحب است یا مباح روحو کثیف میکنه روحو کثیف میکنه؟ روح پیغمبر با احداث حدث اصغر و حدث اکبر کثیف میشه؟ اون روحی که در بالاترین مراحل طهارت است  إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا این روحی که اطهره انواع کل کروبیین و کل جن و کل انس و کل موجودات عالم است اونم کثیف بشه به وسیله غیر اختیاری؟ کثیف بشه به وسیله واجب خدا واجب کرده است در چنین صورت احداث حدث. با کاری که خداوند واجب کرده است یا مستحب کرده است بالاخره ضروری است ترکش حرج است با این کار احداث حدث در اون لحظه واجبه اگر د راون لحظه نباشه به امر خداست واجب است مستحب است پس چیه حدث چیه حدث باطن جسمی است جسم دو حالت دارد یک حالت ظاهر جسم است حدث و خبر. باید برطرف بشه یک حالت باطن جسم است نه باطن روح. باطن جسم است و این باطنی حساب داره باطن جسم که حدث است جنبه تطهیر دارد که عرض میکنیم باطن جسم انسان است که با حدث اصغر  یا حدث اکبر محدث می شود و بعد وضو یا غسل چهارم باطن روح است این وضو که انسان میگیرد روایتی که امام حسین می فرماید شما که وضو میگیرید اب به صورت می زنید رنگتون میپرد نگران میشید میبیند در برابر که هستم و که معنا دارد شستن صورت شستن صورت یعنی چشم پاک باشه زبان باید پاک باشه دهن باید پاک باشه دهان از خوردن حرام پاک باشه از گفتن حرام پاک باشه چشم از بینش حرام پاک باشد بینش چشم زبان خوردن تمام اینه این صددرصد باید باشه بنابراین با این اشاره میکنه اشاره است مغز انسان محور انسان است این محور انسان که مغز انسان است اگر پاک باشد ظلمات فسق و فساد و نیتهای بد نداشته باشد بلکه نور معرفت و نور تقوا و نور بر تحقق مراحل اسلامی باشد که در روایت از امام صادق علیه السلام اصول کافی العلوم الائمه و عبود الائمه الحواس و الحواس الائمه الاعضا امام الائمه قلب است حالا که دسترسی به قلب برای همه ممکن نیست دسترسی به عقل ممکنه مرکز عقل که پیش امدها و پیامدهای زشت و زیبای قلب و سر و عمل بر مبنای عقل است که عقلم بر مبنای فطرت است که عقل درست تبرج فطرت است و عقل نادرست عدم تبلور و انفجار و انحراف است این عقل مرکز مرکز عقل بله بناببراین یعنی غبار انحرافات را از مغز پاک کردن. بعد از پاک کردن غبار انحرافات توجه به حق داشتن. دو تا را مچ کردن یعنی پا به سوی خطا نرفتن این وضو هم اشاره به تطهیر جسم است هم اشاره به تطهیر روح است هم بعد رفع حدث است ظاهر جسم هم بعد رفع نجس هست ظاهر جسم بعد رفع کوتاهی جسم است نه کوتاهی روح ولکن کوتاهی جسم که در نظر هدف حاصل می شود تبلور پیدا میکند رفعش در امادگی بیشتر از برای تشرف به محضر حق تعالی پیدا میکند. بنابراین قران شریف در بیان احکام خشک نیست مثل ماها تمام ایاتی که مربوط به احکام علت حکمت نتیجه اخلاق عقیده معرفت لعلهم تشکرون لعلهم تعرفون لعلهم تشکرون لعلهم تعقلون لعل لعل لعل تماما داره بالا اوردن انسان است اگه تتمه ای از بحث ماند فردا عرض میکنیم  بعد داخل در ابحاث وضو میشویم.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته