بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله الرّب العالمین و صلّ الله علی محمّدٍ و علی آله الطّاهرین
(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶].
بعضی مواقع ما در تأمّل های عبارات فقهای بزرگوار اسلام ساعاتی و روزهایی فکر می کنیم و چون معصوم نیستند و معصوم نیستیم، احیاناً آخرش معلوم می شود که این تأمّل برای این بوده است که صاف اشکال نکنیم چون خود ایشون هم اشکال داشته مثلاً.
اما قرآن همش تأمّله، منتهی تامّل به عنوان تدبّر است، به عنوان تفکّر است. (أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا) [محمد: آیه ۲۴].
مقدمه ای که در متن قضیه ست که میخوام عرض کنم حضور مبارک برادران اینه که سوره مبارکه، آخرین سخن وحی آخرین است.
آخرین وحی که قرآن شریف است مکیّاً و مدنیّاً، سوره مبارکه مائده در چند ماه اخیر رسالت مدنیه نازل شده است و چون آخرین سخن وحی است از آخرین وحی، بنابراین جهاتی درش هست.
البته خدا علمش که تمام شدنی نیست و تبلور یافتنی نیست، اما چون با مکلفان سخن می گوید، تبعاً مکلفان باید قدم به قدم جلو آیند بر محور انوار و هدایات وحی و بعداً آخرین سخن وحی که آخرین جهت تربیتی و تعلیمی را نسبت به کل مکلفین جهان هستی دارد، دیگه اگر اجمالی قبلاً بوده یا نسخی لازم بوده یا تبلور و ترفیعی لازم بوده یا توسعه ای لازم بوده است، تبعاً در آخرین سخن وحی هست.
از این جهت است که سورة المائدة ناسخة غیر منسوخة. اگر در خود سوره مبارکه مائده احیاناً تناسخی باشد که ظاهراً نیست، مگر در باب اطلاق و تقیید و عموم و خصوص احیاناً، اما سرجمع، آخرین سخن وحی نسبت به سخن های گذشته وحی قرآنی حالت هیمنه دارد. حالت شمول و حالت نظر دارد و این حالت رو ما در سه بخش میفهمیم.
یک بخش این است که در بعضی از آیات مائده حالت ناسخیت می یابیم، نه نسخ معروف اصولی چون نسخ أعم است از اینکه تباین کلی باشد یا تباین جزئی باشد.
تباین جزئی هم یا از یک طرف باشد یا از دو طرف که عموم و خصوص من وجه است یا نه اطلاقی قبلاً بوده است در مائده تقیید شود، بعد از گذشتن زمان عمل که نسخ است یا عموم بوده است که در مائده تخصیص گردد که بعد از گذشتن زمان عمل نسخ است. اون نسخ اطلاق است، این نسخ عموم است.
یا به عکس، اگر مخصصی خاصی و مقیدی احیاناً باشد قبل از مائده، اون خصوصیت خاص را بعد از زمان عمل، گذشتن زمان عمل، تعمیم بدهند که این تعمیم توسعه است، نسخ توسعه ایست یا اگر قبلاً مقید بوده است در مائده مطلق کنند با فاصله زمان عمل که در تمام این پنج شش مورد نسخه.
سوره مبارکه مائده در سه بخش تا اونجا که ما میفهمیم و من فکر کردم تقسیم میشه.
یک قسم که آیاتی که احیاناً حالت نسخی دارند نسبت به بعضی از آیات گذشته. یک قسم آیاتی که حالت تبیینی دارند. بیان بیشتر. گرچه در آیه قبلی هم فکر می کردیم می فهمیدیم، اما همه کس فهم نبوده است. این حالت تبیینی دارد.
و یک قسم حالت ترقیه دارد. افرادی را اضافه می کنند، عناوینی را اضافه می کنند که یا قبلاً فهمیده میشده است از برای أخصین یا برای أخصین هم فهمیده نمیشده است و اینجا اضافه شده. فهمیده میشده است برای أخصّین یا خود یا از خود آیاتی که مورد برخورد است یا از آیات دیگر و در اینجا سر جمع ذکر شده.
حالا راجع به طهارات ثلاث چنانکه می دانید ما دو آیه داریم.
آیه چهل و سوم سوره مبارکه نساء مدنیه است و آیه ششم سوره مبارکه مائده که مدنیه است، اما مدنیه مائده بعد از مدنیه نساء است که معلومه.
در آیه مائده هر سه بخش از اختصاصات و امتیازات سوره مائده هست به طور اجمال.
مثلاً از باب نسخ، البته معنی نسخ اینجا این نیستش که آیه ای از آیات مائده آیه ای از آیات سور دیگر رو فقط نسخ کنه، نخیر، سنت رو هم نسخ کنه.
بر اثر چهل حدیث از طریق شیعه و احادیث بسیاری نیز از طریق برادران سنی، وضو قبل از نزول آیه مائده در مسح سر تبعیض نبود تعمیم بود و یا غَسل هم بود و نسبت به مسح پا یا مسح بعض بود چنانکه بعضی از روایات داشت یا غسل کل بود.
ولکن آیه مائده هم نسبت به سر تبعیض مسح بیان می فرماید و هم نسبت به پا، استیعاب عرضی و استیعاب طولی تا کعبین.
پس آیه مبارکه مائده که وضو را دارد و آیه نساء وضو را ندارد، جمله وضو در آیه مبارکه مائده نسخ میکند قسمتی از وضو رو.
حالا صورت یا دست کیفیتی داشته یا نداشته، داشته و نداشته فرق نمیکنه چون در اینجا مطلق است. این ثابت نیست که قبلاً کیفیت خاصی بوده وبا (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] از بین رفته.
این که ثابت است برای ما از نظر روایات فریقین این است که پا رو قبل از مائده میشستن، رسول الله میشستن، بعضی مواقع هم مسح بعضی از چراک نعل می کردند، اما عمده شستن است.
این یه قسمت که وضو اصلاً نبوده است در قرآن، حالام که آمده، این وضویی که در آیه مائده آمده است، وضوی قبلی را در مسحتین نسخ کرده است، این یه قسمت. قسمت دوم در بحث تیمم است.
در بحث تیمم هم آیه نساء میفرماید و هم آیه مائده می فرماید (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ) [مائده: آیه ۶] منتهی در مائده (مِنْهُ) دارد، در نساء (مِنْهُ) ندارد.
در (مِنْهُ) در جای خودش بحث کردیم و عرض خواهیم کرد که این (مِنْهُ) مردد بین امرین است. یا (مِنْهُ) میخواد نسخ کند آنچه را در سوره نساء است یا مبیّن است ناسخ نیست.
آیا در نسخ ما اطمینان شرط داریم یا نه؟ باید یقیناً ناسخ باشه یا نه؟ اگر یقیناً ناسخ نبود و ذو احتمالین بود، احتمال غیر ناسخ اینجا احتمال تبیینه. چطور؟
چون (مِنْهُ) در اینجا یا اینکه حالت تبیین، تبیین دارد یا حالت نشع دارد. حالت نشعش این است که (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ) [مائده: آیه ۶].
از (مِنْهُ) درمیاد که اثری باید از تیمم در دست شما باشد که پس تراب باشد که از تراب هم به دست شما نشسته باشد که (مِنْهُ) باشد که تبعیض میشه یا تبیین عرض می شود که تبیین میشه. اما ببخشید تبعیض میشه یا نشع میشه.
و اما اگر (مِنْهُ) تبیین باشد، چطوره؟ تبیین چیزی ست که ما از خود آیه نساء می فهمیم، منتهی همه نمیفهمن. از آیه نساء اینطور می فهمیم (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ) [مائده: آیه ۶] از چی؟ از (تَيَمَّمُوا) [مائده: آیه ۶] دیگه، چون قبل (تَيَمَّمُوا) ذکر شده.
(فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] (صَعِيدًا) هم فقط خاک نیست که بعد باز صحبت می کنیم. تمام وجه الارض است اونی که طاهره. خاک باشد، شجر باشد، مدر باشد، چه باشد، غبار داشته باشد (قطع صدا)
نکند این مسح به چی؟ به غباری که به دست آمده، نه به اصل مسح، من این رو عرض می کنم.
(صحبت حضار)
ببینید این عرض می شود
(صحبت حضار)
آخه مسحی اثر می خواد که قبلاً فرض اثر شده باشه، اینجا فرض اثر نشده که، فرض اثر در وضو شده
(صحبت حضار)
مگه هر صعیدی غبار داره؟ مگه هر صعیدی غبار داره؟
(صحبت حضار)
احتمال. احتمال میدیم، احتمال که زورمون میرسه بدیم، پس ناسخ نیست قطعاً. اگر ناسخ بود، توجه بفرمایید، این اگر روتوجه کنید.
اگر (مِنْهُ) در اینجا ناسخ بود که در آیه مائده فرمود (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ) [نساء: آیه ۴۳] (مِنْهُ) نداره که. اینجا (مِنْهُ) نداره. اینجا (مِنْهُ) داره (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ) [مائده: آیه ۶].
اگر (مِنْهُ) بخواد بگد که باید این مسحی که به وجوه و أیدی می کنیم اثری از اون تیمم داشته باشد بر دست، شد ناسخ، چرا؟
برای اینکه ما این اثر را در آیه مائده نمی یابیم، چون (مِنْهُ) ندارد. در آیه مائده که (مِنْهُ) رو ندارد. (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ) [نساء: آیه ۴۳] دیگه (مِنْهُ) ندارد. پس معلوم می شود که اون صعید طیب، چه غبار داشته باشه چه نداشته باشد.
حالا، اگر در آیه مائده با بیان
(صحبت حضار)
حرفمو بزنم.
اگر در آیه مائده این (مِنْهُ) میخواد نسخ کند عدم (مِنْهُ) را در اونجا. عدم (مِنْهُ) در اونجا مطلق می گذاشت مسح را، که چه چه در ماسح غباری باشد چه نباشد. چنانکه صعیداً مطلق بود. (مِنْهُ) هم نداشت مطلق بود.
اگر در اینجا (مِنْهُ) بخواد تقیید کند، تقیید مسح کند و تقیید صعید بکند باید نسخ باشد. ناسخ باید نسخ بشه دیگه. ناسخ که نسخ نیست. مخصص مگر نباید نسخ باشد؟ مگه نباید ظاهر بشد؟ مردد باشه چی؟ مقید، مخصص بالاتر از هر دو ناسخ، ناسخ که میخواست یک حکمی رو بردارد و حکم دیگه جاش بذارد، باید نص باشد یا نه؟
همانطوری که منسوخ نص است، باید ناسخ هم نص باشد.
حالا ملاحظه کنید، در اینجا، ضلع دوم از مثلثة الزّوایای امتیازاتی که در سوره مبارکه مائده است، پیاده شده است در آیه طهارات ثلاث، این دومیش که (مِنْهُ) در مائده.
اگر نسخ باشد کافی نیست، چون احتمال تبیین هست. تبیین برای کسانی که نمی توانند بفهمن، حوصله فهم ندارن، دقت نکردن. چطور؟ ببینید ما خودمون از کسانی هستیم که می فهمه از آیه نساء. چطور از آیه وضو رو فهمیدی؟
(صحبت حضار)
متعارضه
(صحبت حضار)
متعارضه، اینجا متعارضه، جامع متعارضین که نمیشه باشه که.
اگر تبیین باشد شرط نیست غبار باشه. اگر تبعیض یا نشع باشد باید غبار باشه. تعارضه. بله عرضم رو درست قبول دارم. ولکن اگه تعارض باشه چی؟
حالا ببینید توجه بفرمایین، در سوره مبارکه نساء که می فرماید (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ) [نساء: آیه ۴۳] ما (مِنْهُ) را به عنوان اینکه باید در اثر این تیمم باشد میفهمیم، نه اینکه دست نزده به زمین شما به صورت بمالید به دست ها.
نخیر دست زده به زمین، بر مبنای زدن دست به زمین بایستی که (وُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ) رو مسح کنین. اینو که ما میفهمیم، ولی همه نمیفهمن.
خداوند در سوره مائده که آخرین سخن وحی است از آخرین وحی میفرماید (فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ) [مائده: آیه ۶].
پس (مِنْهُ) اونی که واضح است دارد بیان می کند، اونی ست که ما فهمیدیم، بعضی جاها، اونی که واضح نیست و ظاهرم نیست تا چه برسد نسخ باشد، تا چه برسد ناسخ باشد، این است که (مِنْهُ)، چنانچه بعضی از فقها استدلال فرمودند که (مِنْهُ) یعنی باید به دست انسان غباری بچسبه.
مگر ما در آیه وضو نفهمیدیم که باید با رطوبت باقی در دست، سر و پا رو مسح کرد؟ از کجا فهمیدیم؟ از اینکه فرمود (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) [مائده: آیه ۶]. با چی؟ با دست.
خب اینجا این ماسح چیزی برشه چون که قبلاً ذکر شد که صورت و دست ها رو بشویید. نمی شود که انسان صورت و دست رو با هوا بشوره که، با آب شسته، پس چیزی برش هست. در اصل مسح نه شرط است که در ماسح چیزی باشد، نه در ممسوح.
اما اگر قرینه ای باشد که در ماسح هست، مسح یعنی باید از ماسح اثر کنه. اگر قرینه ای هست که در ممسوح چیزی هست، یعنی از ممسوح به ماسح اثر کنه. اگر در هر دو هست، هر دو، اگر هیچ کدوم نیست، هیچ کدوم. این دو.
سوم. این سوم رو بیشتر دقت بفرمایید. تمام مقدمات در این سومه که تبیین، نسخ نه، نسخ که عرض کردیم. عرض می شود که تبیین هم که عرض کردیم. سوم تبلوری هست و توسعه ای هست. آنچه را اونجا فرموده نشد در آیه نساء، اینجا فرموده اند. چطور؟
ببینید، البته عمده مطلب را جسته گریخته یا به طور مرتب عرض کردم، ولی اونی که میخوام امروز عرض کنم مطلب دیگری ست. در سوره مبارکه نساء فرمود چه؟
فرمود (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] (جُنُبًا) معنیش معلوم شد. دیروز یکی از برادران اشاره فرمودند. بعداً بهشون عرض کردم چیزی. حالا عرض می کنم مفصل تر.
معلوم می شود که (وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] جنابت در رابطه با آب است. اگر آب نبود خاک.
اما جنابت که به معنی بُعد است، مراد از جنابت و بُعد، بُعد معرفتی، بُعد علمی، بُعد اخلاقی، بُعد عقیدتی، بُعد عملی، بُعد چه نیست، چرا؟
برای اینکه فرمود که (وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] از حرفام مطلب دراومد. اغتسال است نه افتخار.
اغتسال است که این جنابت را از بین می برد. جنابت به معنی بُعد است. کدام بُعد را اغتسال از بین می برد؟ بُعد فکری را؟ بُعد اخلاقی را؟ بُعد وامستی را قبلاً ذکر فرمود؟ بُعد کسالت را؟ بُعد ریاء را؟ بُعد مکان را که غصبیه؟ بُعد لباس را که غصبیه؟ نه.
(حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] کدوم بُعدها رو از بین میبره؟ بُعدی که با آب از بین می برد، می رود که یک بُعد با اغتسال است. درست شد؟ این معین شد دیگه. پس ما از آیه نساء چی فهمیدیم؟ از آیه نساء دو بُعد فهمیدیم.
بُعد حدث اکبر، یکیش محتاج به غسل نیست، بُعدی که به وسیله سکر حاصل میشه (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [نساء: آیه ۴۳] فقط (تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) کافیه.
وقتی که روح انسان بُعد پیدا کرد با سکر، سکری که نمیداند چه میگوید، انسان اگر نمی داند با بچش چه میگوید این بعید است از انسانیت عادی تا چه رسد نداند با خدا چه میگوید.
که اون پیش نمازه رفت، نماز جماعت خوند، گفت (یا ایّها الکافرون أعبد ما تعبدون) مست بود. آیه نازل شد که (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) [نساء: آیه ۴۳] تو رو هم جزء مومنین حساب کردیم (لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [نساء: آیه ۴۳].
اگر مستی جوری ست که ندانید چه می گویید اونم در محضر معراج الصلاة، این کفر است. احیاناً کفر می گویید. نداند انسان با خدا چه میگوید.
اگر من با بچه دو ساله بخوام حرف بزنم، باید بدانم چه میگویم. اگر ندانم چه میگویم بچه دو ساله مرا مسخره میکند. مفتضح است. خب ببینید این اولیش.
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى) [نساء: آیه ۴۳] تا کی؟ (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [نساء: آیه ۴۳] شد؟ یعنی دوری بود. این دوری رو قبلاً گفت. رفقایی هم دارد که به جای خودش اشاره کردم.
بعد (وَلَا جُنُبًا) [نساء: آیه ۴۳] کدوم جنب؟ اون جنبی که ما از آیه مائده بفهمیم نه، أضیقه، چرا؟ (وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] اون جنابتی که اغتسال او رو از بین می برد اولاً، خب بعد هم تیمم.
جنابتی که اولاً اغتسال از بین می برد، جنابت ریا است؟ جنابت مکان غصبی است؟ اگر انسان در مکان غصبی نماز بخونه با غسل درسته؟
جنابت کسالت است؟ (لَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى) [توبه: آیه ۵۴] جنابت لباس غصبی است؟ جنابت بُعد روحی است؟ جنابت ظلمات عرض می شود که حجاب های ظلمت و حجاب های نور و حجاب های بینهماست؟ این ها که با آب برطرف نمیشه.
پس مراد اینجا اون جنابتی ست، اون دوری از صلاتی ست که با اغْتَسِلُوا از بین میره، اولاً اگر آب باشد (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا) [نساء: آیه ۴۳] تیمم بعد از این. درست شد؟
اما آیه مائده چی میگه؟ اینو عنایت بفرمایید برادران. من صبح ها که نماز میخونم، راه میرم مقداری توی بلوار امین و این راه رفتن دو خاصیت داره. یک خاصیت ملموسش خب از نظر بدن خوبه. دیگر اینکه من فکر می کنم چه بگویم حضور برادران.
آنچه را که نوشته ام و آنچه را فکر کردم و آنچه را مطالعه کردم تبلور میدم، فکر میکنم و ظاهراً بلااستثنا مطالبی به نظرم میاد که بر می گردم منزل یادداشت میکنم و حضور برادران عرض می کنم. شمام فکر بفرمایید.
در آیه مائده این بُعد سوم اینجاست، فرمود که (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] این معلوم. اما قبلش چی فرمود؟ (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] فاغتسلوا نیست، (فَاطَّهَّرُوا) حساب داره.
ببینید ماده اطّهروا، هیئت اطّهروا با ماده و هیئت (حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] فرق داره. این بیخود فرق گفته شده؟
مثال، اگر به کسی بگویند شستشو کن، خب أقل شستشو کافی ست. اما اگر بگن خیلی خوب شستشو کن، اقل کافی نیست. خوب شستشو کن، دوبله میشه، خیلی خوب سوبله میشه بالاتر میره. مگه اینطور نیست؟
اگر به کسی بگن دست به آب بزن خب معلوم، دست رو به آب میزنه. اگه بگن دست رو حسابی به آب بزن، این فرق کرد یا نکرد؟ پس دومی یا ناسخ اولی ست یا مطلب دیگری ست.
حالا در اینجا من سوال می کنم از برادران، فکر بفرمایید. ببینید در اینجا که میفرماید که (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] (حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] نیست.
(وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] نیست. با حتّی، اغتسال درمیاد. اغتسال هم از جنابت چیه؟ جنابت حدث اکبر است.
حدث اکبر چه جنابت معمولی باشد، نفاس باشد، استحاضه کثیره باشد، مس میت باشد بسم الله. اما اون ظلمات روحی نیست. بُعدهای روحی نیست، بُعد مکانی نیست غصبی، بُعد لباسی نیست که لباس غصبی، این ها نیست.
اما در اینجا چی؟ (قطع صدا)
نشد اخمرّ قرمز تر تر شد. اخمار چهار برابر شد، مگه اینطور نیست آقایون؟خب ما از نظر صرفی داریم بحث می کنیم. از جیب خودمون نمیخوایم مطلب بیاریم که.
مگر قرآن را نباید با ابزار ادبی فهمید؟ ما یک ابزار ادبی قوی معرفتی، تفکری و تدبری داریم، هر دوش رو باید عمل کنیم. خب باید پله اول رو ما بریم تا پله دوم رو بتونیم بریم.
پله اول (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] ببینید طهارت در اینجا چیه؟ ماده است. اطّهروا باب افعلّاله. افعلّال اطّهروا. اطّهرَ یطّهرُ اطّهار. اطّیهاراً نیست که باب عرض می شود افعیلال نیست.
خب، این اطّهروا این هیئت است. هم هیئت فرق دارد با عرض می شود که با فاغتسلوا، هم هیئت، چون فاغتسلوا باب افتعاله. باب افتعال یه مقداری تکلف هست، اما باب افعلّال بسیار است. از نظر هیئت فرق کرد.
(صحبت حضار)
افعلّال رو عرض میکنم. فاغتسلوا این باب افتعاله، اغتسلوا باب افتعاله، ولکن اطّهروا چیه؟ باب افعلّاله. شما که صرفی تر از ما باید باشید.
(صحبت حضار)
تفعّل هم قبول. تفعّل تقبله. افتعال هم تقبله. انفعال هم تقبله. مقداری زحمت کشید ولی افعلّال چی؟ افعیلال چی؟
افعلّال این ابعاد بالاتری رو دست میده. پس در اینجا دو امتیاز هست. ببینید در جمله مائده با جمله نساء فرق است، چون آخرین سخن وحیه باید تبلور بده. درست عنایت بفرمایین آقایون، دونه دونه.
(فَاطَّهَّرُوا) (وَإِنْ كُنْتُمْ) اونجام جنباً بود. اینجام (جُنُبًا)ئه، ولی (جُنُبًا) اینجا جنب تر از اونجاست. اونجا جنابتش کمتره، اینجا جنابتش واسعه، یعنی روح و جسم و همه رو میگه.
حالا (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶]، این (فَاطَّهَّرُوا) از لحاظ ماده طهارت، آقایون طهارت مختص به آب است؟ تطهیر میخواد کند انسان خودش را مختص به آب است؟ خب جسمش بله، روحش چی؟ مکانش چی؟ لباسش چی؟ فکرش چی؟ عقلش چی؟ طهارت مگه منحصر به طهارت ظاهری ست؟ بلکه عمده طهارت، طهارت روح انسان است.
مثلاً قرآن شریف میفرماید که انا (يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ) [الاعراف: آیه ۲۶] چی میخواد بگه؟
میگه لباسی برای شما فرستادیم، ریش هم فرستادیم، این ریش ها نه ها، لباس و ریش. لباس اونیه که به بدن میچسبه عورت رو حفظ میکنه و ریش لباس زینته، روشه.
ولکن (لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ) [الاعراف: آیه ۲۶] اینجا این لباس ظاهری، عورت ظاهری را می پوشاند اما (وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ) [الاعراف: آیه ۲۶] لباس تقوا که عورت های روح را می پوشاند، اون مهم تر است.
انسان انسانیتش مهم بستگی به روح هست. درست است جسم انسان باید بر محور نورانیت و نور زندگی کند. اعمالی که روی جسم انجام می دهد درست است که همونطور که روح سالم است، جسم هم باید سالم، اما از ظاهر عنوان باطن، عمده باطنه.
اون کسانی که میگن ما صوفیان صفا از عالم دگریم، عالم همه صور و ما واهب الصوریم، غلط کردند و غلط کردند. واهب الصور خداست. اینا خیال می کنند که بله ما واسط شدیم دیگه نماز (وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ) [حجر: آیه ۹۹]. حالا برگردیم.
ببینید طهارت، طهارت از نظر سعه أوسع است از (قطع صدا)
با آبه دیگه، مگه اینطور نیست؟ از نظر حقیقت معنا، اغتسال با آبه. عرض می شود که (وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] فهمیدیم اون جنابتی را می گوید که با آب برطرف می شود چه ظاهر بدن نجسه، چه بدن خبث درشه.
چه انسان عرض می شود که حدث اکبر سر زده، اینا رو درسته شامله، اما بقیه رو که دیگه شامل نیست، چون با آب که فکر خراب از بین نمیره، کسالت از بین نمیره، ریا از بین نمیره، چه از بین نمیره، اینا از این نمیره.
اما در اینجا می فرماید که (وَإِنْ كُنْتُمْ) [مائده: آیه ۶] (قطع صدا)
این طهارت أوسع است از اغتسال. اغتسال طهارت ظاهر آور است، اما تطهیر طهارت مطلق آور است. افرادش بیشتره.
(جُنُبًا) که این مطلب رو رسوند که (قطع صدا)
(وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ) [نساء: آیه ۴۳] خود (جُنُبًا) رو اگه به جنابتش آزاد میگذاشتن، همه بعیدها رو میگرفت.
ولکن (إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] مگر آقایون یکی از مراحل جنابت (تَغْتَسِلُوا) رو نمیگیره؟ چون با غسل کردن مستی از بین نمیره (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [نساء: آیه ۴۳] هم حاصل نمیشه.
پس در اینجا جنابت محول شد به اون جنابتی که (تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] با آب برطرف می شود که ابعاد ظاهری دارد، اما در اینجا (وَإِنْ كُنْتُمْ) [مائده: آیه ۶] (قطع صدا)
(فَاطَّهَّرُوا) از لحاظ ماده أوسع است، حدث ها را نسبت به روح، نسبت به جسم میگیره.
قبول داریم بعداً موارد خاصّه جنابت ظاهری را بیان فرموده، ولی بعد را معنی برای قبل گرفت. قبل خودش مطلبی ست، بعد خودش مطلبی ست.
(صحبت حضار)
نه. همین حالا عرض کردم. خاص بعد از عام است.
(صحبت حضار)
نخیر. این خاص بعد از عامه. حالا عرض می کنم (قطع صدا)
ما هم عام بعد از خاص داریم، هم خاص بعد از خاص داریم، هم خاص، همه اینا رو داریم که دلیلش (فَاطَّهَّرُوا)ست. (قطع صدا)
(جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] چون آورده اینجا آزاده. یعنی همه (فَاطَّهَّرُوا) فرمود، چند بُعد داریم. اون بُعد که بنده فهمیدم عرض میکنم شما توجه بفرمایید (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶]
اطّهار از نظر (قطع صدا)
أوسع است از اتساع، ولی هیئت چی؟ هیئت هم (قطع صدا)
اصول مس الماء کافیه حد ادناش مجزی ست و کافی ست، اما در اینجا چی میگه؟ میگه (فَاطَّهَّرُوا).
اگر مراد از اطّهار همون اغتسال بود، درست، اما در اینجا میفرماید (فَاطَّهَّرُوا) اگر این (فَاطَّهَّرُوا) (فَاطَّهَّرُوا) هم همون طهارت مائی رو بخواد بگه، پس اگر قبلاً با ده سیر آب غسل می کردید، حالا باید با پنجاه سیر آب.
این هم بر خلاف ضرورت کل مسلمین است که بهش اعتنا هم نداریم ما خیلی، ولی هست حالا و هم واضح است که اگر بنا بود که آیه مائده آیه نساء رو. (قطع صدا)
اگر معنای (فَاطَّهَّرُوا) (قطع صدا)
ها که کیفیتی که (قطع صدا)
بُعد مادی یعنی یه مرتبه که میشوری خیلی بشور، بُعد عددی یعنی اینکه یه مرتبه نشور. چند مرتبه بشور، ولو هر مرتبه مقدار اقل شستن باشه. مگه اینطور نیست؟ بله؟
مأوة الئاوی یعنی چی؟ (28:41)
یعنی شترهای ما که صدتان هر کدوم چند مرتبه مردن؟ یا نه (قطع صدا)
عددی نیست عُددی ست، یعنی یک عمل است اما خیلی غلیظ است و خیلی شدیده. شستن است زیاد است، عرض می شود ساختن است، زیاده. در اینجام دو احتمال ما میدیم (قطع صدا)
از خود این ماده و هیئت (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] چی میخواد کنه؟ (قطع صدا)
تغتسلوا شستن آب است، شستن با آب است (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] همین شستنه؟ اگر همونه پس چرا مبالغه شد؟ پس چرا زیاد شد؟ این زیادی چیست آقایون؟
(صحبت حضار)
افعلّال
(صحبت حضار)
(فَاطَّهَّرُوا). فتطهّروا نیست.
(صحبت حضار)
آقا اطّهّر یطّهّر اطّهاراً
(صحبت حضار)
نخیر باب تفعل نیست
(صحبت حضار)
اون میشه، اون میشه فتطهّروا.
(صحبت حضار)
نخیر اینطور نیست، مجازه، اگرم باشه مجازه. (فَاطَّهَّرُوا) اطّهاره باب، فاغتسلوا ببینید اگه باب افتعال بود، فتطهّروا کما که فاغتسلوا.
(صحبت حضار)
تفعّل هم نیست. افتعال هم نیست، افعلّاله، یعنی راست و حسینی بخوایم فکر کنیم افعلاله. احمرّ یحمرّ احمراراً، اطّهّر یطّهّر اطّهارا. چه فرقی کرد؟
(صحبت حضار)
شما عقلیش هم بیاری به درد میخوره
(صحبت حضار)
افتعل، اطّهر
(صحبت حضار)
اینجا اطّهر نیست. آقا فرمود. نه این که اطّهر نیست.
(صحبت حضار)
اطّهّر دو تا تشدید داره.
(صحبت حضار)
آقا میشه اطّهر. آقا طهور میشه اطّهر. اینجا اطّهّرست.
(صحبت حضار)
اینجا دو تا تشدید داره. بله. فاطّهر، ببینید آقایون، توجه کنین. بذارین ما به چهل سال قبل برگردیم دیگه، طوری نیستش که، پنجاه سال قبل.
فاط
(صحبت حضار)
(وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶]. (فَاطَّهَّرُوا) دو تا تشدیده. فاطّهروا نیستش که افتعال باشه که. (فَاطَّهَّرُوا)ست. ببینید
(صحبت حضار)
آقا (فَاطَّهَّرُوا) دو تا تشدیده. باب تفعّل نمیتونه باشه اینجا
(صحبت حضار)
خب حالا. توجه کنید این تغییر صیغه. تغییر صیغه که از مبالغه بیشتر از افتعال فهمیده میشه، از افتعال که ما مبالغه نمی فهمیدیم.
ولی اگه تفعّل هم بود که نیست، اونجا ما مبالغه میفهمیم. چه تفعّل باشد که نیست، مبالغه است. چه افعلال باشد که هست مبالغه ست. بالاخره مبالغه ست. ما در این جهت مشترکیم. این مبالغه ست.
حالا آیا این (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] مبالغه بر عدد است؟ اینی که ما عرض می کنیم. که جنب اعدادی دارد. یا نه مبالغه در عدد نیست مبالغه در کیفیت است؟
یعنی اگر قبلاً فاغتسلوا بود، حالا نه، اغتسالتون باید خیلی مبالغه داشته باشد. یا اینه یا اولیه. اگر دومی بخواد بشد نسخه، مگه نیست آقایون؟ اگر دومی بخواد باشد نسخ است و نسخ نصوصیت میخواد یا ظهور میخواد، هیچ کدوم نیست.
اما اگر عدد باشد، عدد باشد (إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] رو که دیروز عرض کردم تأیید میکنه. چطور؟ (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] یعنی دوری از صلاة یا دوری از محضر حق یا دوری از هر دو.
این دوری، دوری جسمی ست، دوری مکانی، دوری لباسی، دوری معنوی، دوری عرض می شود که با احداث متعدده مختلفه که غسل جنابت معمولی، غسل عرض می شود که حیض و استحاضه کثیره و غسل مس میت و، همه رو میگیره.
نمیگیره مگه؟ اون وقت (فَاطَّهَّرُوا) درسته در اینجا. چرا؟ ببینید تکلیف سنگین تر شد. در سوره مبارکه نساء تکلیف این بود که ظاهر را یا لباس را یا بدن را یا غسل یا مکان یا فلان.
اما اینجا خیلی بالاتر شد. طهارت روح، طهارت روح خیلی مشکل تر از جسمه. طهارت جسم رو هر بچه ای هم میتونه. کاری ندارد که.
اما طهارت روح است، چقد مصیبت میخواد. عرق آدم درمیاد، پدرجد انسان در میاد تا بتونه یه رکعت نماز بخونه. مگه نیست اینطور؟ ریا رو از بین ببر، ظلمات رو از بین ببر، پاک پاک پاک.
(إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [عنکبوت: آیه ۴۵]. حداقلشه انسان بتواند عرض می شود که انجام بدهد، بالاترش که هیچی. پس چی شد؟ نتیجه عرضی که من کردم و فکر کردم این بود، فکر بفرمایید.
(وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] (جُنُبًا) تمام بُعدها را می گیرد غیر از بُعد با حدث اصغر که قبلاً ذکر شد. همه بُعدها رو میگه تمام.
پس در تمام بُعدهایی که با آب برطرف می شود وضو لازم نیست. اینجا این اختلاف حل شد که غسل حیض وضو نمی خواهد، غسل نفاس وضو نمی خواهد، استحاضه کثیره وضو نمی خواهد، غسل مس میت وضو نمی خواهد، اینا واجباته.
در مستحبات هم خواهیم بعداً عرض کرد به دلیل عرض می شود که سنت. این مال این. پس (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] زحمت دارد، زحمت دارد چجور.
هم زحمت عددی دارد، هم زحمت عُددی دارد. زحمت عددی دارد که غیر از آنچه را جنب در سوره نساء فرمود اضافه شد، اونجا جسمی بود چون اغتسلوا بود.
و عُددی دارد برای اینکه شما در جنابت های جسمی و در بُعدهای جسمی میتونی با آب از بین ببرد، نبود تیمم کنید، اما در جنابت روح چی؟ در جنابت عقل چی؟ در جنابت فکر چی؟ در جنابت معرفتی چی؟ اون جنابت ها با آب از بین نمیره خیلی زحمت دارد، خیلی مصیبت دارد.
چون سوره مبارکه نساء، سوره ایست که آخرین سخن وحی است، اون بالاترین قله معرفتی را حق سبحانه و تعالی در اختیار ما میگذارد. (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] اما (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) [مائده: آیه ۶] مطلب دیگه هست.
داریم مصداق عمومی بیان می کنیم. (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) [مائده: آیه ۶] همه مریض میشن (أَوْ عَلَى سَفَرٍ) [مائده: آیه ۶] همه مسافرت میرن (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] همه هر روز میرن (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] زن دارا میرن. خب این اینطور نیست که بعدی بخواد قبلی رو تقیید کند. آخه چرا تقیید کند؟
(صحبت حضار)
می رسیم. (فَلَمْ تَجِدُوا) [مائده: آیه ۶] مال آخری ست.
(صحبت حضار)
بله.
(صحبت حضار)
ببینید فکر نکرده صحبت نفرمایید.
(صحبت حضار)
همه رو، خب خب خب، بعد چی؟ بعد اون بعد اون نمونه ای که همگانی ست داره میگه.
مثلاً (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] چرا فرمود؟ مگه منی بیرون بیاد، این جنابت نمیاره؟ اونی که معمولی ست فرمود.
اونی که معمولی ست و تقریباً یا تقطیعاً همگانی ست که عرض می شود که (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا) [مائده: آیه ۶] از چی؟
از اونی که مربوط به این دو مرحله ست. یا اینکه فرض کنید (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] وضو نشد، تیمم. (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] وضو نشد تیمم. (قطع صدا)
این فقط بُعد جسمانی رو آخر سر میگه، ولی قبلاً کلی فرمود.
مگر اینجور نیستش که خود گویندگانی که خیلی دقیق صحبت می کنند، کلیاتش رو میگن، بعد یک نمونه هایی میگن. آیا معنی نمونه ها این است که فقط نمونه ها همینه؟ بقیه نیست؟ نه کلی میگه و قاعده کتاب بیان همینه.
قاعده قرآن شریف مخصوصاً در آخرین سخن وحی همینه. جوری صحبت کند که شمول کند، تحلیق کند، شامل باشد بر کل مواردی که قبلاً فرموده است یا نفرموده. اگرم فرموده است کسانی توجه نکردن، حالا توجه کنند.
(وَإِنْ كُنْتُمْ) مثلاً فرض کنین در آیه سوم مائده. در آیه سوم مائده چیکار کرده؟ چند تا رو اضافه کرده؟ تحریم میته و دم و لحم خنزیر در سه آیه، یکی در سوره مکی انعام و سه تا هم در سوره عرض می شود که مدنیه نساء و انعام و عرض شود در سوره مدنیه نساء و سوره مدنیه مائده و بقره هست.
اما در مائده تفصیل داده، بله (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ) بعدش چی؟ (وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ) [مائده: آیه ۳].
ببینید. وراجی نیست. مطالبی که احیاناً نفیی ست، تبیین فرموده که این سخن آخرین از برای همه روشن باشد و حجت داشته باشه.
حالا برگردیم.
(وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] ما استفاده های بسیار بسیار زیادی تا اینجا که عقلمون رسید از آیه مبارکه عرض می شود که کردیم.
منتهی باید گدایی کرد. در حضور شیخ انصاری چه لزوم دارد ما گدایی کنیم؟بعضی اوقات ممکنه او از ما گدایی کنه. اگه ما بالاتر از اون باشیم یا مثل اون باشیم یا پایین تر از اون باشیم، بنده هم از شما گدایی میکنم.
ولی ما همه در حضور حق گداییم. همه در حضور حق گداییم. از نظر تکوینش، از نظر بیان شرحش، ما باید که همونطوری که از خداوند تکدی می کنیم و درخواست می کنیم
(وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ) [غافر: آیه ۶۰]. (قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا) [فرقان: آیه ۷۷].
خب این مال چیزهایی که ما از خدا میخوایم. اما در معرفت چی؟ این (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) [فاتحه: آیه ۶] که میگیم چیه؟ مگه ما در راه مستقیم نیستیم؟ چرا. ولی ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
باید دائماً تفکر کنیم در آیات مقدسات ربانیه. از امام رضا علیه السلام سوال کردن که آقا شما در سه روز یک قرآن رو ختم می فرمایید؟ چجوره؟ خود امام رضا قرآنه، اما ختمه، خوندن.
سه روز ختم می کنید. فرمود چون تفکر می کنم در آیاتش. خب قرآن بی نهایته دیگه. کلام الله است. منتهی تفکری که امام معصوم می کند به صددرصد میرسه، درصدی باقی نمیمونه، ولی ما برامون درصد باقی میمونه، بعضیا که هیچی از صد ما عرض می شود که وارد نیستیم.
حالا (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶]. (فَاطَّهَّرُوا) با (إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) مطلب روشن و در اینجا این قضیه و این قائله حل، به تفسیر مائده هم مراجعه بفرمایید. روایات هم دو دسته است که آیا با سایر اغسال وضو لازم هست یا نه؟ نخیر لازم نیست.
از خود این آیه هم میفهمیم که یکی از دو تکلیف رو انسان محدث دارد یا تکلیف وضو دارد برای رفع حدث اصغر یا تکلیف غسل دارد برای رفع حدث اکبر، اما جمع بین وضو و غسل ما نداریم.
فقط یک جا داریم که اون هم به نص سنت است و مخالفت با نص آیه هم ندارد و للکلام تتمّة تأتی بإدن الله تعالی.
اللهم اشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لمَا تحبوه و ترضاه و جنبنا عمّا لا تحبوه و لا ترضاه
و السلامُ علیکم