جلسه صد و هشتاد و یکم درس خارج فقه

غسل

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶]

ما فقهمان اگر بخواهد فقه قشری باشد تا اندازه ای قشر ایمانی ما رو درست می کند، اما اگر فقه ما اونجوری که در قرآن بیان شده است و در سنت بیان شده است، متناً در قرآن و حاشیتاً در سنت، اونطوری که بیان شده است، این فقه قشری نیست.

عملی ست با معرفت، با اعتقاد، با اخلاق عملی، سیاست عملیه، اجتماعیات عملیه و آنچه را که حق سبحانه و تعالی از فقه اصغر اراده فرموده است.

و نه تنها ما اگر فقه معرفتی را در نظر بگیریم، فقه لبی خواهد شد و قشر فقه که فقه اصغر است کامل خواهد گردید، بلکه نکاتی هم درباره فقه اصغر که مورد اختلاف است، ما از فقه معرفتی استفاده می کنیم.

جمله ای که مقدمتاً باید عرض کردم و عرض هم شده است و هر چه بگویم، اول خود گوینده بهره می گیرد و بعد شاید برادران دیگر و از برادران استدعا دارم چون استعدادها فرق می کند.

من خودم رو عرض می کنم، استعدادم جوری نیست که در بعضی مطالب بتوانم خودم رو نگه دارم، ممکنه فریاد بزنم مثلاً. در سوره حمد یادمه در (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) [فاتحه: آیه ۵] اون کسی که ضبط میکرد گفتم فریادش رو ضبط نکن.

چون ما استعداد که نداریم که، مثل همام، که وقتی امیر المؤمنین صلوات الله علیه صفات متقین رو برای همام بیان فرمودند، آخر سر غش کرد و مرد. خدایا ما نمی خوایم غش کنیم، میخوایم حالا کار کنیم فعلاً، با کتاب تو کار داریم.

و لذا از برادران استدعا می کنم بعضی مواقع که در بیان فقه معرفتی به مطالب بالا رسیدیم، من از حضرت اقدس حق تقاضا میکنم و برادران هم تقاضا کنن که ما منفجر نشیم.

چون به نقص خودمون که ما نگاه می کنیم و به اون کمالی که از ما خواسته شده است ملاحظه می کنیم، ممکن است مثل همام منفجر بشیم، ما که همام نیستیم، حمام نرفتیم که ما. منتها اون ح حوظ، این با ه هوتی، حمام معرفت.

خب عرض می شود که خب این معمولی ست که حضور هر بزرگواری، به محضر هر بزرگواری مشرف شدن مخصوصاً اگر تشرف برای یک امر بزرگی باشد این شرایطی دارد.

شرایط ظاهری دارد، شرایط باطنی دارد، شرایط هر دوانه دارد. شرایطی دارد که اگر به محضر یک بزرگواری شما میخواید مشرف شوید، اگر از نظر زمان یا وقت یا تعبیرتون، نگاه کردنتون، فکر کردنتون، برخوردتون مناسب با محضر شریف اون بزرگوار نباشد، خب این ناجوره.

حالا در صورتیکه اون بزرگوار ظاهر و باطن براش ظاهر است. یک مرتبه نزد بزرگواری انسان تشرف حاصل میکند که به باطن انسان آگاهی ندارد به طور نفاق وارد می شود و حرفای منافقانه و برخورد منافقانه و او هم گول میخورد یا نمیخورد یا هر چه.

اما اگر بخوایم تشرف کنیم به محضر حضرت اقدس حق سبحانه و تعالی (إِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى) [طه: آیه ۷] ظاهر ما و باطن ما، باطن موجود ما، باطن آینده غیر موجود فعلی ما، همه به طور یکسان در محضر حضرت حق سبحانه و تعالی بیّن است و آشکاره.

بنابراین نمازی که خدا میخواد خودندش خیلی کار مشکلی ست، بسیار کار مشکلی ست. اینکه رسول الله فرمودند (قُرَّةُ عَيْنِي اَلصَّلاَةِ کَانَ اذا همَّهُ امر استراحه الی الصلاة) اون استراحت قدسیه محمدیه صلوات الله علیهه.

والاترین استراحت های رسول الله صلوات الله علیه که در بالاترین قله های معرفت الله هست، این است که اگر جنبه یل الخلقی حجابی ایجاد کرد، (استراحه الی صلاة).

رسول الله که در لیل معراج ثم دنا (ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى) [نجم: آیه ۸] (فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى) [نجم: آیه ۹]، مقصد همون (أَوْ أَدْنَى) [نجم: آیه ۹]ست، اما ادنی رو با فاصله گرفتن از کل کائنات می تواند عمل کند که از خود بیخود شدن است، که خودی در کار نباشه.

اما وقتی که به عرض تکلیف برمیگردد و با مکلفین میخواد صحبت کند بیخود شدن که بیخود شدن است، بیخوده، رسالت از بین میره، پس این حجاب نورانی ست.

اینکه رسول الله صلوات الله علیه با مکلفین برخورد داشته باشد، حجابه اما حجاب نورانی ست، حجابی ست که گفتن باید باشه، میخوای رسول باشی باید اینطور باشه.

منتها حجابی ست که رسول الله در خلوت های با حضرت حق سبحانه و تعالی در نماز ها، در قرائت ها، در نماز شب ها، در قیام لیل ها، اون حجاب های نورانی هم برطرف میشه.

اما ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. ما غرق در حجاب های ظلمانی هستیم چون غرق در حجاب های ظلمانی هستیم پس دائم الجنابه هستیم.

جنابت یعنی چه؟ یعنی دوری. جنابت دوریه. در بیست و چهار جای قرآن شریف لفظ جیم، نون، ب، با صیغ مختلفه ذکر شده. جنباً در چهار جای قرآنه.

در چهار جای قرآن لفظ جنب ذکر شده، در بیست و دو جای دیگر قرآن این جیم و نون و ب با صیغ مختلف دیگر ذکر شده. در کل این بیست و چهار جایی که لفظ جنب ذکر شده است با صیغ مختلف، در شیش جاش به معنی نزدیک بودنه و در هیجده جاش دور بودنه.

هیجده جا دور بودنه (فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ) [حج: آیه ۳۰] (وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ) [ابراهیم: آیه ۳۵] و همچنین و همچنین. هیجده جا این لغت به معنای دور شدن است و دور کردن است و دور بودن است.

حالا ما از نظر لغوی وارد میشیم که فقه سلیقه ای نباشد که درست نیست، چون من اینطور خیال میکنم پس اینطور باید باشه، من کی هستم؟

ما از طریقه لغت وارد می شویم و یکی از مفاتیح ظاهری قرآن شریف هم عبارت است از لغت.

آیا معنای لفظ جنب و جنابت همانی ست که در عرف متشرع معروفه است و معموله است که مام بچسبیم به همون؟ همانطور که لفظ کراهت در عرف فقها به معنای مرجوحه و در عرف قرآن نخیر، أغلظ حرمه است،‌ پس ما هنوز اندر خمه یک کوچه ایم، از اول لغتم باید بررسی کنیم، خب بررسی می کنیم.

قرآن که بهترین کتاب است در کل ابعاده معرفتی، آیا در معنا کردن لغت بهترین نیست؟ در صرف و نحو معانی و بیان و چه و چه که این ها قشر هستند، در لوب که بهترین لوب در قرآن شریف هست، در بالاترین قله است، آیا در قشر که راه معرفت مرادات رب است نیست؟ تبعاً هست و هست تر از سایر هست هاست در کل ابعاد کمالی بیان و عرض می شود که تبیین.

حالا جنابت در قرآن شریف، از نظر لغوی بحث کنیم، نظیرم داریم، این به معنی متقابلین آمده. بعضی وقتا به معنی نزدیک آمده، جنوب، چرا جنوبه؟ به دو حساب.

یکی اینکه نزدیکه خود قبل است. دیگر اینکه نزدیکه مشرق است. نزدیک مشرقه. عرض می شود که شمال و جنوب و مشرق و مغرب، حالا یا هر چیز دیگه یا فرض کنید (وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ) [نساء: آیه ۳۶] (الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ) یعنی رفیقی در پهلوی شماست. پهلوی شما به شما نزدیکه، رفیقیم که پهلوی شماست به شما نزدیکه.

عرض می شود که (فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ) [زمر: آیه ۵۶] یعنی چه؟‌ ما همه در جنب خداییم مگه اینطور نیست؟ منتها جنب مکانی که نیست، جنب زمانی که نیست، جنب به معنی قربه.

(صحبت حضار) جَنب با جُنب فرق میکنه؟

دارم میگم فرق میکنه. صبر کنید یک خورده.

یه مرتبه ما به خدا نزدیک، یه مرتبه خدا به ما نزدیک. خب خدا که به ما نزدیک است علماً، قیومیتاً، تصرفاً، ولایتاً، یار نزدیکتر از من به من است این عجب تر که من از وی دورم. (أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ) [ق: آیه ۱۶] أنَا أقربُ الیکم. این که معلومه، اونکه محتاج تحصیل نیست. این طرفی محتاجه تحصیله.

ما که به وسیله حجاب های ظلمانی، تازه بالاترش حجاب های نورانی، از نظر معرفتی، از نظر شناختی، از نظر عبودیتی، از نظر رضایتی از حق دور هستیم، باید این دوری ها رو برطرف کنیم. همه جنبیم، همه دوریم دیگه. همه باید از حالت جنابت بیرون بیایم.

رسول الله کلاً از این جنابت و بُعد در روز معراج بیرون اومد،‌ بقیشم این اگر بُعدی بود، بُعد نورانی بود و بُعد نورانی مقرب بود. بعضی وقتا بُعد مقربه.

بُعد نورانی مقرب بود اگر رسول، مسئولیت رسالت رو انجام نمیداد که هیچی، اصلاً بیرونش می کردند از سلک عرض می شود که عبودیت.

برگردیم، ببینید لفظ جنابت عرض کردیم، این جیم و نون و ب،‌ با صیغ گوناگون، به المعجم مراجعه کنید من نگاه کردم، هیجده جا به معنیه دور کردن است، دور بودن است، دور از چه حالا کاری نداریم.

و در شش جای دیگر به معنای نزدیک (وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ) [نساء: آیه ۳۶] نزدیک، (وَالْجَارِ الْجُنُبِ) [نساء: آیه ۳۶] دور. (وَالْجَارِ الْجُنُبِ) [نساء: آیه ۳۶] هر دو جَنب و جُنب،‌ هر دو از یک ماده هستند، اما (الْجَارِ الْجُنُبِ) [نساء: آیه ۳۶] دور (الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ) [نساء: آیه ۳۶] نزدیک، نظیرم دارد در لغت.

مثلاً ضرب و اضراب. ضرب زدن است، اضراب اعراضه. اعراضه از ضرب نزدن است، مگه اینطور نیست؟ ضرب و اضراب.

همچنین در باب صوم مگر ما نداریم (عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ) [بقره: آیه ۱۸۴]؟ اطاقه با طوق فرق دارد.

طاقهُ یعنی طاقتش طاق شد، اطاقهُ طاقت از بین رفت. به عکس گفتم من، طاقهُ طاقت داره، اطاقهُ طاقت نداره، من اول به عکس گفتم.

خب طاقه که ثلاثی مجرد است، عرض می شود که یعنی طاقت دارد، ولی اطاقه یعنی طاقت ندارد، ازاله طاقت است، یعنی طاقتش به طاق رسیده دیگه زور ندارد، قدرت ندارد.

و لذا یک شخصی که میخواد صوم بگیره، در یکی از سه حاله یا می تواند روزه بگیرد تمام توانایی که شرع مقرر کرده یا نمی تواند مگه حرج باشه.

یا نخیر می تواند ولی مسافر است، می تواند ولی چنین است. دسته سوم (عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ) [بقره: آیه ۱۸۴].

کسی که اگر روزه بگیره، خیلی برش سخته، واقعاً مثل اینکه جونش بالا بیاد، اما مریضم نیست، پیره، پیرزنه، پیرمرده، جوان خیلی لاغره، خیلی، این رفته هفت هشت سال در عراق زندان بوده، حالا دیگه هیچی پوست و استخون مونده (عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ) [بقره: آیه ۱۸۴] اونی که برش واجبه (فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ) [بقره: آیه ۱۸۴].

اما بعد (فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ) [بقره: آیه ۱۸۴] همین که برای مشکل است روزه بگیره، مسافر نیست، مریضم نیست، ضرر نداره، اما سخته، اونی که سخت است روزه بگیره (مَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا) اگر خود را به زحمت بیندازد در گرفتن روزه (فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) [بقره: آیه ۱۸۴] الی آخر.

این از نظر تحقیق لغوی.

حالا لفظ جیم و نون و ب، جَنَبَ یعنی نزدیکش بود، پهلورم میگن جَنب چون نزدیک به انسانه. نزدیکه به سر انسانه،‌ نزدیک به انسانیت انسانه (وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ) [نساء: آیه ۳۶] همچنین.

(مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ) [زمر: آیه ۵۶] همینطوره. ما همه در جَنب الله ایم،‌ یعنی هیچ گاه نمی شود که ما از محضر خدا دور باشیم،‌ بلکه خدا به ما از نظر علم و از نظر قیومیت نزدیک تر است به ما،‌ (أنَا أقرب إلیه) از حبل ورید،‌ از جان انسان،‌ جانان به جان ما نزدیک تر است،‌ اما این عجب تر که من از وی دورم.

پس جَنب دو معنا داشت. خب وقتی در قرآن شریف جیم و نون و ب،‌ با صیغ مختلفه هیجده بار در دروی استعمال میشه که باب تفعیل است،‌ باب افعال است،‌ باب چه هست،‌ ثلاثه مجرد نیست و شیش جا یا مصدر است عرض می شود که یا جمع است،‌ جمع ماده است یا جمع مصدر است که جُنب،‌ عرض می شود که چهار جاش لفظ جُنبه و دو جای دیگرش لفظ دیگره.

(وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ) [حج: آیه ۳۰] (فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ) [حج: آیه ۳۰] (وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ) [ابراهیم: آیه ۳۵].

این هایی که در قرآن شریف هست،‌ پس چرا ما گیج بشیم و متحیر بشیم و باور نکنیم و سخت بشه قبولش که بابا خب جُنب یعنی دورها؟

(وَالْجَارِ الْجُنُبِ) [نساء: آیه ۳۶] یعنی همسایه دور، مفرد، یا اینکه (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] اگر دورها هستید از چی؟ از نماز.

بعضی وقتا لفظ دور و لفظ جنابت استعمال می شود در قرآن و معلومه از چی (فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ) [حج: آیه ۳۰] (وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ) [ابراهیم: آیه ۳۵] بعضی وقتا ذکر میشه یا اینکه (وَالْجَارِ الْجُنُبِ) [نساء: آیه ۳۶] یعنی اونیکه از من دوره.

خب و نوعاً  ذکر میشه، حالا اینکه میگیم بعضی وقتا یعنی بعضی وقتا انسان بگد که دور از چی؟ نگفت، اما قرآن شریف که ذکر میکنه دور از چی. حالا در اینجا موضع بحث چیه؟

(صحبت حضار)

قرینه است دیگه پس چیه؟

مثلاً در همین (الْجَارِ الْجُنُبِ) [نساء: آیه ۳۶] (الْجَارِ الْجُنُبِ) قرینه موجوده، یعنی همسایه بنده که جُنبه، یعنی محتلم شده؟ نه یعنی دوره از من دیگه، قرینه است.

(صحبت حضار)

قرینه داره دیگه.

حالا در اینجا، در اینجا بحث راجع به نمازه (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] تا (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶]. فوری بچسبین به اون جنبی که معمولاً در ذهن ماست و اصطلاحم درست کردن، نخیر (إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] اگر دورید. از کی؟ از خدا، از تشرف به محضر خدا.

بهترین چیزی که ما را به خداوند نزدیک می کند و باید حجب را برطرف کند، حجب ظلمانی را برطرف کند، حتی حجب نورانی را برطرف کند، نزدیک شویم ما از نظر کیان انسانی، معرفتی، عقلی، فکری، روحی، وجدانی، به حق سبحانه و تعالی نماز است دیگه. پس این نماز شرایط داره.

همانطور که اگر میخواید با یک آیت الله کبریی ملاقات کنید، نمی تونید برید تو خونش، برید تو مستراح داد بزنین آیت الله، خب نمیشه یا یه شورت پاتون کنید برید در حضور آیت الله بشینید، آیت الله، خب این نمیشه.

لباس تشکیلات دارد، زمان شرایط دارد، مکان شرایط دارد، زبان شرایط دارد، خصوصیات دارد. حالا از باطنمون مطلع نیست، از ظاهر که مطلع است ما باید مراعات کنیم تا چه رسد محضر حق سبحانه و تعالی که ظاهر و باطن برای او یکسان است.

اینطور نیست که باطن سخت تر باشه فهمش نسبت به ظاهر. این ما هستیم، این کائنات هستند. خب با این مقدماتی که ما از خود منطق قرآن و لغت قرآن و ابعاد معرفتی قرآن استفاده می کنیم، باید این مطلب برامون روشن بشه که تا لفظ جُنب در قرآن بود، این نیستش که حتماً با زنش کاری کرده یا فرض کنید خواب دیده شیطونی شده مثلاً، نه این یکیشه.

تازه بالاتر، آقایون کسی که با زنش بخوابه و کاری بکنه چرا لغتاً جُنبه، چرا؟‌ چرا؟ باید بگیم وَتَرَ، خب چرا جنبه،؟ چون دور شد. دور شد از حالتی که شایسته صلاة است، باید غسل کنه خب.

پس ببینید این به عکس شد قضیه. این مجاز شد تازه. اگرم مجاز نباشد به مناسبته. به چه مناسبت به کسی که امناع کرد یا اینکه با زنش کاری کرد، بکند امنا یا نکند، چرا میگن این جنبه؟ چرا؟

اگه دور نشده است از چیزی، خب چرا میگن جنب؟ بگن امناء، بگن وَتَر. پس اینجاست، حرف در اینجاست، حرف در اونجا نیست، به عکس شده قضیه.

خب حالا، در حال صلاة خداوند میخواد شرایط رو بیان کنه دیگه، چون صلاة عمود الدین و عماد الیقینه، خیلی شرایط دارد، همه رو بگه؟ دونه دونه دونه دونه چی مانع است، چی شرطه، بگه؟ نه.

قرآن که کتاب قانونی و کتاب محوری و اصلی ست، امهات مطالب را باید بیان بفرماید و جزئیاتی که بیان این جزئیات به تفصیل، مفصل می کند قرآن رو و لازم نیست، حالت ضابطه ای و قانونی هم ندارد، آنچه حالت ضابطه و قانونی دارد در قرآن موجود است، دویست ضابطه فقهی ما از قرآن استفاده می کنیم، دویست تا، دویست تا.

مطالعه کنید قرآن رو آقایون،‌ من مطالعه میکنم، همش مطالعه میکنم و مطلب هی اضافه به دست میارم بعد از چهل پنجاه سال.

و منی در کار نیست، قرآن کتاب الله است و اقیانوس بیکران معرفت است. حالا کلیات رو قرآن میگه. خب جزئیات با سنت ثابت میشه، مگه طوریه؟‌

ببینید چیزهایی که مانع جسمانی ست از صلاة، مانع مکانی ست، مانع زمانی ست، مانع لباسی ست، جمعاً مانع ظاهری ست، باید بگم یا نه،؟ صلاة خیلی مهمه.

آقا تشرف حضور حضرت حق سبحانه و تعالی که بالاترین مقامات تقرب است، شرایطش این نیازمند به تفصیل است و تبیین است و قرآنم (بَيَانٌ لِلنَّاسِ) [آل عمران: آیه ۱۳۸].

خب آیا در قرآن شریف ما نیت حیض ذکر شده است؟ حدث بودن حیض ذکر شده است؟ حدث بودن نفاس؟ استحاضه کثیره؟ حدث بودن مس میت؟ حدث موقت بودن سکر؟ حدث بودن نوم؟ نوم بعضی آیات، سکرم بعضی آیات، ولی خلی از حدث های کبری، حدث های اکبر، این ها در قرآن به خصوص ها ذکر نشدند.

قرآن ضابطه میده میفرماید که (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) [مائده: آیه ۶] اونی که شب و روز بهش مبتلا هستیم خب اینجا فرمود (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] خب چیکار کنیم؟‌

حالا قیام الی صلاة داریم، خب چه کنیم؟ این صلاتی که بالاترین مراحل تقرب الی الله سبحانه و تعالی ست و بالاترین نمونه ها و شکل های ظاهری و باطنی تشرف است، خب چه کنیم؟

خب اینجا سه مطلب فرموده دیگه، اونی که همه قبول دارند سه مطلبه. ولی مطالب زیاده. یک، یک اونی که شب و روز بهش مبتلا هستیم.

آقا در شب و روز که ما هیفده رکعت در پنج نوبت یا سه نوبت نماز میخونیم، خب چند مرتبه حدث صادر میشه؟ بگیم یه مرتبه، اونی که خیلی نگه داره که خیلی ناجورم هست، خب دو مرتبه سه مرتبه، اگر توالت نره بالاخره چیزای دیگه است، خواب است، چنین است، چنان است.

خب اینکه معمولی ست، به طور محوری ذکر می شود این حدث، ابعادشم اینجا ذکر می شود و در جاهای دیگه.

ابعاد حدث اصغر در ایجا ذکر می شود که (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶]،‌ (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) حدقل سه تا رو گفته، بول غایت، باد.

باد حتماً هست، ممکنه بول و غایط نباشه، باد هست چون بعضیا هستن که بیخ خرشون رو میگیره و خیال می کنند بول نیست یا غایطه، میرن میبینن باده خالیه، معذرت میخوام.

پس بادم هست. پس خروج ریح چه یواشش چه بلندش در (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] هست، اگه بوله غایط نباشه، قدره مسلم خروج ریح هست. این سه تا.

یکی دیگش رو جای دیگه فرموده (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ) [الانفال: آیه ۱۱] (يُطَهِّرَكُمْ) از چی؟‌ از نعاسی که یغشیکم، یعنی خوابی که غالب است. غالب است بر سمع و بصر که غالب بر قلب است، حدیث زراره و امام صادق علیه السلام، اینم این.

دیگر از چیزهایی که حدث موقت میاره، چون بعضی حدثا باید با طهارتی ازالش کرد، بعضی حدث ها حدث موقته، ازاله نمیخواد، مگر اینکه خودش از بین بره.

مثل چی؟ مثل سکر. سکر همینطوره که در آیه نساء میفرماید (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى) [نساء: آیه ۴۳] پس حدثه، منتها حدث موقته، حدثی که خودش زایل میشه.

(لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ) [نساء: آیه ۴۳] یعنی وضو هم بگیرید؟ خب نه دیگه (حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ) [نساء: آیه ۴۳] الی آخر.

بله اگر سکر جوری ست که مانند نوم غالب می شود بر حواس انسانیه انسان، نمی شنود و نمی بیند و قلب هم خوابه، در اینجا چنانچه علامه بزرگوار فرمودند، مام عرض کردیم الحاق نیست، استناده به دلیل قرآنی ست، این خواب علت مهم اینکه حدث است، این است که قلب انسان میخوابد.

قلب که خوابید، خورده خواب بر حسب نص قرآن حدثه،. حالا قلب خوابیدن یا با این خواب معمولی ست یا با غش کردنی ست که مثل خواب کل حواس انسان رو بگیرد یا معاذ الله با سکری ست که کل حواس انسان رو بگیرد.

چه سکر باشد اینجوری، نه هر سکری و چه غش کردن اینجوری و چه خوابه اینجوری، این سه تا هر سه مشمول آیه مبارکه (يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) [الانفال: آیه ۱۱]. این (يُغَشِّيكُمُ) چه (يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ) چه يُغَشِّيكُمُ السکر، چه يُغَشِّيكُمُ الغشوه.

مناط و محور عبارت است از تغشیه که عرض می شود که چشم و گوش، چشم و گوش که دریافت انسان رو بکند نیست و وقتیم که گوش مخصوصاً خوابید، قلب هم خواب است، خواب از نظر عرض می شود که عالم تکلیف و عالم دنیا.

ببینید در موارد مختلف کل احداث ذکر شده. فقط بعضی احداث در قرآن ذکر نشده است، چون مال همه نیست. استحاضه قلیله، خب وضو میخواد. خب مرد که استحاضه نمیشه که، عرض می شود که استحاضه متوسطه، خب در یک بُعد غسل میخواد وضو هم میخواد، استحاضه کثیره وضو نمیخواد به عقیده ما، وضو نمیخواد استحاضه کثیره غسل میخواد.

راجع به استحاضه کلاً نمیگه در اینجام که وضو میگه چون وضو ماله همه است، اما غسل از حیض، غسل از نفاس، غسل از استحاضه که ماله زناست فقط.

در اینجا فرمود (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) [مائده: آیه ۶] (الَّذِينَ آمَنُوا) شامل کل مکلفین است که مردان و زنان به طور نصی طولی، جامعه کل مکلفین زن و مرده اینه.

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] که این روزمره احتیاج داریم (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] بعد چی؟ دوم (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] اینجا دو حرفه.

یک حرف این است که حدث اصغر انسان رو دور نکرده اصلاً و چیز دیگر است به نام حدث اکبر که انسان رو دور میکنه. یه مرتبه نه، مطلب این نیست، حدث اصغرم مقداری دور کرده است که با وضو طهارت حاصل میشه یا با تیمم بدل از وضو.

ولکن خدا میخواد کلی بگه. اونیکه، نکته رو دقت بفرمایید، اونی که احتیاج روزمره بود از نظره حدثی و از نظره وضوئی اول فرمود، اما اونیکه احتیاج روزمره نیست و هر روزه نیست و همیشگی نیست و همگانی هم نیست، این رو به یه لفظ کلی فرمود.

(وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] اینجا رو عنایت بفرمایید (وَإِنْ كُنْتُمْ)، ای همه (الَّذِينَ آمَنُوا) که (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] آماده اید از برای نماز، گفتیم وضو بگیرید اما (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] یعنی دوری غیر از حدث اصغر دیگه، اگه حدث اصغرم دوری باشه، نباشم که هیچ.

(صحبت حضار)

اگر، بذارین حرفم یادم نره، اگر شما دوری پیدا کردین که این دوری یا بیشتر از حدث اصغر است یا حدث اصغر دوری نیست، چون دو بُعد در اینجا داریم.

یک مرتبه است که تحصیل شرط است، یک مرتبه ازاله مانعه. ببینید، یک مرتبه، فرق داره ها، تحصیل شرط با ازاله مانع فرق داره.

یک مرتبه شرط الصلاة این است که علی طهارتاٍ ماء انسان باشد، از حدث اصغر طهارتُ الماء، نه این است که حدث اصغر مانع مضر بوده، بُعد آور بوده،‌ نخیر بُعد آور نیست ولی شما که بُعد آور درتون حاصل نشده اما در حالی که حدث اصغر صادر شده باید قرب طهارتی درتون ایجاد بشه که وضو است یا تیمم بدل از وضو.

یا اون طرف رو بگیم اما (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] ای (الَّذِينَ آمَنُوا) که میخواید به محضر قرب حق مشرف گردید، شما همتون باید از دوری ها دور شود، جسم ما از آنچه که ما را از صلاة دور می کند، از معرفت و تشرف به حضرت حق دور می کند.

بالاتر از این فقه معرفتی، فقه اکبر، روح ما، اون ظلماتی که در ارواح ماست که در بعضی جاهای قرآنم داره، مثلاً ببینید (وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى) [توبه: آیه ۵۴] این توبیخ منافقینه، لا یقیمونه نیست در اینجا.

(لَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى) [توبه: آیه ۵۴] کسالت مال چیه؟ مال روحه. کسالت مناسب با نماز مال روحه و إلّا بدن هر چی هم خسته باشه روح زنده و شاداب باشه کسالت نیست.

اگر انسان در حال کسالت، در حال کدورت، در حال دوریه روح، خستگی روح، از محضر حق، به محضر حق بخواد برسه خب این نماز که نماز نیست، این نماز زمین خورده است، نمازه اقامه شده و مقامه نیست.

ببینید این حدثه. کسالت روح حدث است، منتها بعضی حدث ها رو باید غسل کرد، نبود تیمم کرد، بعضی حدثا رو باید خودش رو برطرف کرد.

کسالت با غسل از بین نمیره، با وضو از بین نمیره، با تیمم از بین نمیره. قسمتی از حدث ها هست که این ها تقصیری نیست قصوریه، تقصیری نیست یا اگرم تقصیری هست بالاخره با غسل و تیمم و وضو از بین نمیره.

عنایت بفرمایید برادران (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] در آیه نساء فرمود (وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] ما فعلاً این آیه رو بفهمیم تا اونجا رو بتونیم بهتر بفهمیم.

(وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] ای کسانی که به محضر رب میخواید مشرف شوید، یک دستور راجع به حدث اصغر را ما گفتیم اینجا.

ولکن غیر از حدث اکبر، غیر از حدث اصغر که با وضو یا تیمم بدل از وضو برطرف میشه، حدث دیگری هست، این حدث دیگر ماله جسم است فقط؟

آیا مال جسم است که اگر حیض است یا نفاس است یا جنابت است یا چه هست با غسل برطرف شود؟ و إلّا با تیمم؟ یا نه، همه بُعدها را میگیرد؟

منتها اون بُعدی که دیگه دارد بحث می کند، عرض می شود که (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً) [مائده: آیه ۶] این قسمت بدنی رو داره بحث میکنه.

مام چون نوعاً بدنی هستیم، قسمت بدنی،‌ اگه قسمت روحی رو بحث کنه که علی میمونه و حوضش، همه ما باید بریم گم شیم اصلاً.

ولکن قسمت بدنی و قسمت حیوانی انسان که این دیگه عمق معرفت لزوم ندارد که، با همق معرفتم می شود که انسان بدنش رو بشوید، بول را بزداید، غایط رو بزداید، خون رو بزداید، چه.

ببینید اما، ما هر آیه ای رو در وضع خودشم ملاحظه کنیم.

(صحبت حضار) آیه (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] یک مجازی ست که از حقیقت جلو افتاده فلذا اگر

نخیر مجاز نیست،‌ مجاز نیست خودش حقیقته.

(صحبت حضار) خدا هیچ وقت اجازه نمیده که از محضرش دور بشویم، با اجازه خودش

صبر کنید شما

(صحبت حضار) هیچ وقت این اجازه نمیده

بذارید ما برسیم هنوز اندر خم یک کوچه ایم، هم من هم شما. بذارید برسیم

(صحبت حضار) و اگر هم بخوایم دوری معنا کنیم از نظر معرفتی نیست

حالا میبخشید شما، صبر کنید

(صحبت حضار)

صبر کنید از اطاله سخنم استغفار کنید، یخورده صبر کنید، چون من یادم میره، نقص در منه، توجه کنید.

ببینید (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] ابعادی داره. بُعد بدن، الصلاة، بدن که از خدا دور یعنی چه؟ بدن که، بُعد بدن الصلاة،‌ بُعد بدن الصلاة، یا نجاست بر بدنست یا خباثت بر بدن است یا حداثت بر بدن است، حدث دیگه،‌ سه بُعده دیگه.

یا حدث اکبر است هر چی میخواد باشه یا اینکه چون اصغر گذشت یا حدث اکبر است (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] حدث اکبرم در ابعاد مختلفه جنابت معمولی و حیض و نفاس و استحاضه عرض می شود که کبیره و مس میت یا حدث است یا خبثه.

اگر کسی مقنیه رفته توی مستراح، معذرت میخوام اومده بیرون و تمام لباسه بدنش چیزه (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] نمیگیرد اینو؟ این بدنش دور نیست از حالت صلاتی؟

یا اگر کسی بدنش نجس نیست، نجس رسمی، اما پر از قذارات است، لباسش، بدنش، یکیش پر از قذارات و کثافات و خباثاتی ست که پاک است عرفاً اما این (وَيُحَرِّمُ) [اعراف: آیه ۱۵۷] هر دو رو میگه،‌ چون خطاب به

(صحبت حضار)

خطاب به انسان است، خطاب به انسان است که دارای دو بُعده. یک بُعد روحی مستقیم، یک بُعد روحی غیر مستیم با جسم.

تمام اعمالی که از ما می شود سر بزند یا نزند در اینجا اونی که مبعده ان الله است یا مبعده ان الصلاة است این مورد نظره، توجه کنید.

پله اول، بدن در نجاست و خباثته ظاهری (إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] یک. دو بدن در حدث که مقداری باطنه، احداث مختلفه، این دو. سوم لباس انسان اگر خبیث باشد یا نجس، سوم منفصل.

چهارم،‌ مکانی که انسان هست اگر در این مکان نماز بخوند مال مردمه و راضیم نیستند، این هم بعید است. این مکان انسان را بعید میکند که از اینکه بتواند نماز بخواند.

پنجم لباسی که در بدنه انسان است، این لباسی ست که غصب است و با لباس غصب نمیشه نماز خوند. این رو هم بیرون کنید (إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] منتها طهارت هر کدام با یک چیزه، این مراحلی جسمانی.

مراحل روحی اگر انسان در حال کسالت است (وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى) [توبه: آیه ۵۴] اگر انسان در حال غفلت است (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴].

اگر انسان در حالتی ست که همینطور که در غیر نماز هم کار حرام می کند، در نمازم کار حرام میکنه، در غیر نماز خیره می شود به زنه اجنبیه و با شهوت و تلذذ نگاه میکنه، تو نمازم چه زنه خوبیه، همینطور نگاه میکنه، میگه (فَاطَّهَّرُوا)، (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶].

اگر شما این حالته بُعد ان صلاة و بُعد از محضر رب را دارید، چه از نظر جسمی که به اختیار روح است و چه از نظر روحی که به اختیار روح است و چه نبودن شرط است و چه بودن مانع است (فَاطَّهَّرُوا).

تفسیرات رو کی بگه؟ خب سنت. سنت

(صحبت حضار)

توجه کنید، سنت قطعیه رسول الله صلوات الله علیه خب بیان میکنه،. حیض حدث است غسل میخواد، نفاس حدث است غسل میخواد، استحاضه کثیره حدث است غسل میخواد، مس میت حدث است غسل میخواد، اینا رو سنت قطعیه میگه، قرآن کلی میگه. قرآن میگه (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] کلی گفت.

(إنّما علَينا أنْ نُلْقيَ إلَيكُمُ الاُصولَ و علَيكُم أنْ تُفَرِّعوا) گوش کنید، نه اینکه من دارم حرف میزنم، چون بر محوره استنتاج از قرآن دارم صحبت میکنم، بعد فکر کنید بهتره، توجه کنید.

حالام فکر بفرمایید، این (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] که (جُنُبًا) کمرش بیل خورده است که فقط اون جنابت مجازی رو بگیره؟‌

اونی که به حساب با زنش خوابیدن و با حساب إنّا دور است از حالت صلاة، فقط او را بگیرد؟ خب چرا بقیه رو نگیره؟ آقا اگر من گفتم انسان و شما عادت کردید که انسان رو به زید بگید، به امر نمیگید، امری که ملاتر از اونه انسان نمیگید، خب تقصیر شماست، آیا در حدث بودن، جنابت حدث تر است یا حیض؟

در جنابت انسان غسل میکنه نماز میخونه، در حیض که نماز نمیتونه بخونه. جنابت حدث تر است عرض می شود که یا اینکه نفاس حدث تر است، این دو تا؟ نفاس حدث تر است، جنابت حدث تر است یا اینکه ببخشید، جنابت رو شما در نظر بگیرید وقت نمیخواد، این رو غسل می کنید نبود تیمم می کنید.

اما حیض رو باید صبر کنه حیض تمام شه، بعداً از حدث حیض غسل کند و همچنین عرض می شود که نفاس، وانگهی شما در الفاظ آیه باریک بشید.

ببینید (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] چرا فرمود؟ چرا؟‌ (وَإِنْ أنتم جُنُبًا) چرا نفرمود؟ (كُنْتُمْ) چرا؟ آخه ماضی برای چی اومده؟ حساب داره ببینید.

اگر مراد از جنابت فقط این جنابت اصطلاحی بود (وَإِنْ أنتم جُنُبًا) حالت جنبه انسان دیگه،‌ ها، ولو دیشب جنب شده حالا جنبه.

اما کسی که حیض بوده است و حالا دم حیض منقطع شده الان حیض ازش میاد؟ نه، کانت حائضاً، الان حدث موجوده، این (كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶].

ببینید این (كُنْتُمْ) حساب دارد ماضی بودن، این ماضی بودن اشاره می کند به اینکه اینجا در مقام بیان قاعده است فقط جنابت خوابیدن با زن نیست. (إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] خب اگه حالا خوابیده با زنش بخواد نماز بخونه چی؟‌ نه.

(إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] دو بُعد را میگیرد،‌ یک دوری از حدثی که انسان را دور می کند از صلاة که این حدث با شرایطی می شود با غسل برطرف بشه، این بیشتر حدثای اکبر تقریباً اینطوره یا قسمتیش اینطوره.

حدث حیض اینطور است، عرض می شود که حدث نفاس اینطوره که باید بگذرد زمان حیض و بگذرد زمان نفاس تا اینکه این (فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] اطهار کند.

یک طهارت است، یک اطهاره. طهارته حائض این است که خون بند بیاد، این دست خودش نیست. طهارت نفسا این است که بچه بیاد، خون بیاد، دست خودش نیست،‌ (فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] و لذا در باب حیض عرض می شود که (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] (يَطْهُرْنَ) کاره کیه؟ کار زن که نیست خودش.

(فَإِذَا تَطَهَّرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] این کار خودشه (فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲] این وسط چیه؟ وسط مرجوحه، یک جائزه غیر مرجوح داریم، یک جائز مرجوح داریم، یک حرام.

حرام اینه (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] نه جلو، نه عقب (لَا تَقْرَبُوهُنَّ)،‌ (وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲] خون بند بیاد.

وقتی خون بند اومد اینجا چطوره؟ نفرمود بده، نفرمود خوبه. بد نیست برای اینکه یعنی حرام نیست. حرام نیست، چرا؟ ‌برای اینکه (يَطْهُرْنَ) شده. جائز مساوی الطرفینه راجحم نیست، چون تطهر حاصل نشده. ببینید چقدر لطیف قرآن شریف صحبت میکند.

(وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ) اونم چجور؟ (مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ) [بقره: آیه ۲۲۲] کجا (أَمَرَكُمُ)؟ (نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳]

به چی میگن حرث، حرث؟ حرث زن جلوست فقط دیگه، عقب که حِرسه،‌ (فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] پس ما استدلال، از جمله استدلال که می کنیم به این آیه استدلال می کنیم که از پشت نه، چون از پشت حرث نیست، یک در بلیارد هم حرث نیست.

از پشت کسی با زن مشغول بشه،

(صحبت حضار)

شما مثل اینکه پیرمردم هستین، مثل اینکه میل دارین حِرث کنید.

(صحبت حضار)

این نه جاش اینجا نیست حالا من اشاره کردم، حالا برگردیم.

ببینید به عنوان ضابطه، اینجا مستحبه. به عنوان ضابطه (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] سوال،

(صحبت حضار)

بله، میخوام همینو عرض کنم، حالا اینجا نزدیک تره ببینید (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] هر بُعدی، حدثی، خبثی، نجسی، جسمی، روحی، هرچه دارید بزارید کنار، آدم با یک بار ظلمت بره نماز بخونه روحیش، (فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] منتها (فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] در جسمیش چیزی ست که اگه نشه نماز باطله، در روحیش خدا مراعات کرده ما رو و نماز باطل نیست، یعنی نماز، نماز داغونه (40:09)

حالا بعد میفرماید که (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) [مائده: آیه ۶] چی میخواد بگه؟‌ (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] این غسل اولاً از جنب بودن و تیمم ثانیاً بدل از غسل که آب نیست، ماله کدوم جنابته؟‌ ماله جنابت ریاست؟ جنابت ریا که با آب از بین نمیره که.

ماله جنابته لباسه که پر از نجاسته؟ این باید بشویید و إلّا غسل کنید که فایده نداره، چه ربطی به هم داره؟ ماله خباثت در بدن و لباس؟ نه.

یه قسمت خاصی را که روزمره است و معمول است و این سکو پایینه اون رو بعد داره میگه. عرض می شود که اگر سفر بودی (ان کنتم علی سفرٍ)، عرض می شود که (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) [مائده: آیه ۶] (ان کنتم علی سفرٍ) بله؟

(صحبت حضار)

(وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] بعضی وقتا من اسم خودمم یادم میره، مثل اینکه دعای آقایون مستجاب شده ما تونستیم درست حرف بزنیم یا اینکه به جاهای حساس معرفتی خیلی نرسیدیم.

(أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً) [مائده: آیه ۶] پس این بُعدی ست که آب حلش میکنه. اگه آب نبود تیمم، اما هر بُعدی رو حل نمیکنه.

نمی شود انسان به جای اینکه عباش رو بشوره بره فرض کنید که تیمم کنه یا بره خودش غسل کنه یا قلبش اگر ناسالم است و ناپاک است، برود با غسل اون قلب رو پاک کند، قلب که شسته نمیشه.

اینجا فقط در اون بُعدی ست که با شستن ظاهر بدن که رفع حدث میشه، با تیمم کردن است که به جای غسل که واجبه (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً) [مائده: آیه ۶] این رفع موقت حدث میشه.

آقایون در آنچه را که بنده عرض کردم در تفسیر مراجعه بفرمایید، بعد نکاتی دیگری هم در اینجا هست که از جمله أهم نکات اینه، که احادیثی که در باب غسل غیر جنابت بحث میکنه، درست دقت کنید غسل حیض، غسل نفاس، آیا کافی از وضو است یا نه؟‌ این آیه ازش در میاد که این غسلی که در این جاست (فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] کافی از وضوست قطعاً.

اگر مخصوص به جنابت معروفه باشد، اونای دیگه نخیر باید وضو گرفت. اما اگر جنابت کل جنابت ها باشد در اون ابعادی که مربوطه با آب است برطرف کردنش، بعد مربوطه به تیمم است برطرف کردن موقتش در اینجا چیه؟‌

در اینجا کافی ست از وضو، یعنی غسل حیض کسی کرد وضو نمیخواد، غسل نفاس وضو نمیخواد، غسل استحاضه کثیره وضو نمیخواد، غسل مسه میت وضو نمیخواد، اینجا اختلافه بین طرفین فقیهین، فقها عرض می شود که حل میشه، با این دقتی که ما در فقه قشری و فقه معرفتی قرآن عرض می شود که می کنیم.

اللهم اشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لمَا تحبوه و ترضاه و جنبنا عمّا لا تحبوه و لا ترضاه

و السلامُ علیکم