جلسه صد و هشتاد و دوم درس خارج فقه

غسل

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶]

همانطوری که اعضاء وضو دارای کیفیتی نسبت به شستن هاتون نبود، در ترتیب رو هم آیه وضو بیان کرده بود، فقط در یدین بود که سنت قطعیه ثابت کرده است که دست راست بعد دسته چپ جلوست.

و آنچه را ما به عنوان اطلاق یا عموم از آیه وضو فهمیدیم مرجع بود از برای موارد شک که اگر تعارض نصوص بود در موانعی یا خصوصیاتی، ما بدون اینکه تمسک به تساعد کنیم یا تمسک به صحت سند یا وثوق سند کنیم، چون درصد یقین از بین رفته بود، آیه رو (قطع صدا)

احکام نیز چنینه.

(وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] در (فَاطَّهَّرُوا) از نظر مساحت غُسل معلومه یعنی کل بدن رو، ولکن از نظر کیفیت معلوم نیست.

آیا (فَاطَّهَّرُوا) مراد بر حسب اصطلاح برادران فقیه، غسل ارتماسیه دفعی ست که جانب ندارد یا غسله تدریجی ست که جانب مثلث یا جانب مثنی دارد یا جانب ندارد؟ هیچکدام معلوم نیست.

بنابراین ما می توانیم اکتفای به این اطلاق بکنیم، مگر آنکه سنت قطعیه ثابتة الصدوری وارد شده باشد که بلامعارض است و دلالتش هم بیّن است که این اطلاق را اگر بتواند تقییدی بکند.

ولی وقتی ما به روایات مراجعه می کنیم، روایات شیعی بیشتر و سنی کمتر، میبینیم تعارضکی در دلالت این روایات هست.

قسمتی از روایات که از نظر سند هم صحیح هستند، (قطع صدا) این همان اطلاقی که از آیه استفاده می شود دلالت می کنند.

اونطوری که در صفحه صد و شصت و هشتم الفرقان در پاورقی بنده یاداشت کردم، خب در متن این است که (والغسلُ حَسَبَ ظاهِرَ السُنه بَینَ ترتیبیاٍ و ارتماسی) که این ترتیبی و ارتماسی هم ما روش حرف داریم، حالا عرض می کنیم.

(وَ لَا ریبَ فشترارت ترتیب ما فی ترتیبی) لا ریب حرف اوله، ولکن لاریب رو از بین میبریم، بعد از نظر قول قوی میگیم اصلاً ترتیب وجود نداره. این جمله رو مقدمتاً عرض کنم بعد بریم سراغ روایات.

(صحبت حضار)

به دلیل چی؟

(صحبت حضار)

رئیس در کجاست؟ در غسل رئیسه؟ در فکر رئیسه، در غسل که رئیس نیست.

خب ببینید، آقایون می فرمایند که ما غسل دو جور داریم. یک غسل ترتیبی داریم و یک غسل ارتماسی. خب چرا اینطور تقسیم فرمودن آقایون؟ مراد از ارتماسی چیه؟

آیا مراد از ارتماسی، ارتماس دفعتاً واحده است که در چند تا صحیحه هست؟ اگر این مراد نیست، مراد از ارتماس تو آب رفتن و زیر آب رفتنه، حالا یا تو آب رفتن یا زیر آب رفتن یک جاست یا تدریجی ست.

مگر نه این است که شما می شود وضو رو ارتماسی بگیرید؟ صورت رو بکنید تو آب، دستم بکنید تو آب، این جاتم بکنید تو آب، ولی سر و پاها که تو آب رفتنی نیست، اون ارتماس هست یا نه؟‌

مطلق ارتماس مگر معنیش این نیست که عضوی را داخل آب کنید یا نصفش رو اول، نصف دیگش رو بعد؟ یا اعضایی رو داخل آب کنید، مقداری رو اول، مقداری رو بعد، یا اینکه یک جا، مگه همش ارتماس نیست؟

(صحبت حضار)

همش ارتماسه، صبر کنید، اینا همش ارتماسه.

مراد برادران فقیه چیه؟ اینکه می فرمایند غسل یا ترتیبی ست یا ارتماسی، آیا مرادشون از ارتماس، ارتماس دفعتاً واحده است که أَجْزَأَهُ، چنانکه که در صحاحی دارد؟ خب چرا نمی فرمایند ارتماس دفعتاً واحده؟ چرا فرمودن ارتماسی؟ چون ارتماس ما دو جور داریم آخه.

یک ارتماس این است که تبعض است، دست رو، بعد پا رو، بعد چه رو، بذاریم تو آب یا ارتماس توی آب رفتن است یا ارتماس زیر آب رفتن است، هر دو ارتماسه.

اگر شما زیر یک آبشاری بایستید که دفعتاً واحده همه بدنتون رو بگیره، ارتماس هست یا نه؟ خب.

و مراد از ترتیبی چیه؟ مراد از ترتیب این است که تبعیض بشود اجزاء غسل شما و در این تبعیض، ترتیب باشد. خب هر دوش از برای کلامه، پس تعبیر رو عوض کنیم خوبه.

غسل از نظر شستن کل بدن در تقسیم اول دو جوره. یک جور تبعیضی ست، یک جور هم دفعی ست، غیر از اینه؟

دفعی، چه تمام بدن رو یک جا زیر آب باشه یا یک جا زیر آبشار باشه، این دفعی ست. حالا این دو قسمت دفعی رو کاری نداریم، دفعی ست.

یکی تبعیضی ست. تبعیضی یعنی بعض بعض ما بشوییم اعضای غسل را یا بعض بعض ارتماساً بشوییم یا بعض بعض آب بریزیم بشوییم، پس غسل دوجور است. البته ما ملا لغتی نیستیم که از نظر تقسیم بخوایم بیخودی بحث کنیم، نه. این حساب حکمی داره در اینجا.

چون محور حکمی داریم در تقسیم غسل، ما اینجا عرض می کنیم. غسل یا تبعیضی ست یا دفعی ست. خب اینجا باید سوال کرد.

آیا غسل باید دفعی باشد؟ اگر دفعی باشد همون نیت واحده برای کل بدن کافی است یا نیت واحده برای کل بدن کافی نیست بلکه دفعاً که شما زیر آب هستید، سه مرتبه در نظر بگیرید، سر، راست، چپ، یک جا؟

یا نخیر می شود غسل رو تبعیضی هم انجام داد؟ اگر غسل را می شود تبعیضی انجام داد که حتماً می شود، چون اون وقتی این آیه مبارکه نازل شده بود که حوض و نمیدونم استخر و مستخر و این حرفا که نبوده، آب میریختن.

خب قطعاً باید که برای مراعات اکثریت مطلقه، تبعیض در غسل بشود. حالا این غسل که نوع دومش تبعیضی ست، آیا این تبعیض چجور است؟ تبعیض ترتیبی ست یا تبعیض غیر ترتیبی؟

اگر تبعیض غیر ترتیبی باشد یعنی چه؟ یعنی کم کم بشویید، ترتیبم نداره، اول سر، بعد راست، بعد چپ. نخیر اول چپ، بعد راست، بعد سر، نخیر اول راست، بعد چپ، بعد سر. این تبعیض بدون ترتیبه، آیا اینجور است؟

یا نخیر این تبعیضی ست که مثنی ست، اول سر و گردن را، بعد کل بدن را هر جور خواستید یا تبعیضی ست که مثلث است چنانکه برادران فقیه نوعاً میفرمایند که تبعیض مثلث به این معنا که اول سر و گردن را، بعد طرف راست را، بعد طرف چپ را که اگر طرف چپ را مقدم دارد بر طرف راست، بعد از سر و گردن یا بعد از سر و گردن همه بدن رو یک جا بشوید، یک جا زیر آب کند، این مثلاً باطل است.

نظرم هست یکی از استفتاعاتی که از آقای خویی کرده بودند در خیلی وقت پیش، این بود که یک بنده خدایی، مدت سالیان درازی این غسل که می کرده است طرف چپ را بر راست مقدم میداشته، چه باید کرد؟‌

ایشون خب میخواستن فتوا بدن طبق نوع که این غسل باطل است. ما بهشون عرض کردیم که خب دلیلی که ما نداریم که ترتیب باشد بین چپ و راست، وقتی که دلیل نداریم، خب شهرت است یا اجماع است یا چه، فرمودند شما فتوا میدین؟ گفتم بله ما میگیم قویُ قولاً واحداً. حالا بگذریم.

ببینید پس غسل دو جوره، از نظره اصلی، اصل تقسیمی. یک جور عرض می شود که تبعیضی ست، یک جور دفعی ست.

در دفعی که مسلماً غسل صحیح است که یک جا بدن انسان زیر آب باشد یا زیر آب که از بالا میاد یا زیر آبی که انسان رفته است توی آب، هر دوش این دفعی ست، این مسلمه، خب روایتم میخونیم.

چون (فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] هست دیگه، این شاه فرده، ببخشید امام فرده (فَاطَّهَّرُوا)ست، یعنی بهترین فرد شستشوی تمام بدن است، این که شکی ندارد که.

اما تبعیضی چطور؟ اگر غسل انسان بخواد تبعیضی باشد، خب در این تبعیض که من تمام بدن را خورده خورده میشویم که یک جا نمی شویم که دفعی نیست که هر جور باشه درسته، یا نه اول باید سر و گردن باشه، بعد کل بدن؟

یا بیشتر نه،‌ اول سر و گردن باشه، بعد طرف راست باشه، بعد طرف چپ باشه، خب این اگر غسل تبعیضی بود نه ترتیبی، چون از اول انسان بگه ارتماسی و ترتیبی یعنی مطلب تمامه. بُعد سومم داریم آخه.

اگر ما اون ترتیبی که برادران دیگر فقیه تقسیم می فرمایند غسل یا ترتیبی باشه یا ارتماسی،‌ پس این فتوا رفت کنار که اگر شما تبعیضاً غسل کردین و اون ترتیب مثلث یا ترتیب مثنی نداشتید، این غسل نیست.

خب این تازه اوله کلامه، خب ما فقیهی داریم که اینجور فتوا میده، میگه دلیل نداریم، پس شما از اول تقسیم رو جوری بکنید که تمام فتاوا بتونه داخل بشه.

اگر بخوایم تقسیم رو جوری کنیم که تمام فتاوا بتواند داخل باشد، پس از اول نفرمایید که ترتیبی و ارتماسی، چون ترتیبی یعنی تبعیضی که درش ترتیب شرطه، از اول بفرمایید تبعیضی.

در این تبعیضی بعضیا ترتیب مثلث رو شرط می دانند، بعضیا ترتیب مثنی رو، بعضیا ترتیب رو شرط نمی دونند. پس اینطوری تقسیم می کنیم (الغسل إمَّا تبعیضیاً تدریجیٌ و إمَّا دفعیُ) اینطوری باید گفت.

خب حالا، آیه مبارکه که (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] خیلی قشنگ از توش اطلاق در میاد، میشه گفت در مقام بیان نیست خدا؟‌

می شود مرحوم آقای آخوند رضوان الله علیه شد و بگیم هر مطلقی رو نمیشه کاریش کنیم؟ مقدمات اطلاق میخواد، باید احراز کنید در مقام بیان است و احراز کنید تقیه نیست و احراز کنید چنین است، خب خدا که تقیه نمیکنه. خدا همیشه در مقام بیانه.

اصلاً یک خط سفید باید روی قرآن قرار داد، خط قرمز نداره (هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ) [آل عمران: آیه ۱۳۸] تموم شد دیگه. این قرآن بیانه.

خداوند در مقام بیان هرچیزی ست که لازم است، اگر مقید فرموده است مقید، مخصص فرموده است مخصص، عام فرموده است عام، مطلق فرموده است مطلق.

مگر، مگر اونجایی که خداوند مرادش مطلق نیست، قیودی دارد که اگر این قیود رو اینجا بخواد بفرماید مثنوی هفتاد من کاغذ شود، اینجا سنت قطعیه هست. مثل (أَقِمِ الصَّلَاةَ) مثلاً.

فوقش اینکه در اینجا تردید کنید، خب اینجا در مقام بیان هست. در مقام بیان هست ولی در مقام بیان بودن دو جوره. یک مرتبه است در مقام بیان کل خصوصیات است ظاهرش که همینه، چون (هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ) [آل عمران: آیه ۱۳۸].

یک مرتبه نخیر در مقام بیان ضابطه و قاعده کلیه است و بعداً یا در کتاب یا در سنت، قیدی به طور مسلم وارد و صادر شده قید میزنه، اینم مطلب دوم.

خب حالا (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] بیانه، بیان کیفیت، بیان کمیت، بیان بُعد هندسی، بیان بُعد فیزیکی، تمام ابعاد اغتسال رو در اینجا خداوند در مقام بیانه و چون ترتیب در اینجا ذکر نشده است، ارتماس ذکر نشده است، تبعض ذکر نشده است، هیچکدام شرط نیست.

نه تبعض، نه ارتماس دفعتاً واحده شرط است و نه در تبعض عرض می شود که ترتیب مثلث شرط است، سر، راست، چپ و نه در ترتیب مثنی شرط است که سر بعد همه بدن. این ها رو خداوند به قول مطلق فرموده، حالا به روایات مراجعه می کنیم.

آیا ما از روایات میتونیم در بیاریم که تبعیض مقیدی در کاره؟ یعنی ترتیبی در حال تبعیض شرط است، در صحت غسل یا نمی توانیم؟

خب اینکه مسلم است که در غسل ارتماس دفعتاً واحده برحسب روایات صحیحه، که (إِذَا اِرْتَمَسَ دفعتاً وَاحِدَةً فقد أَجْزَأَهُ) مطالبی میفهمیم.

از جمله اینکه وقتی که دفعتاً واحده بدن زیر آب بود یا توی آب بود یا زیر آبشار بود، اگر نیت کند غُسل را کافیه، دیگه تو نیت نباید وسوسه ایجاد کنه، بگه بله من تو حوضم، همه بدنم تو حوضه، اما نیت میکنم غسل رو، سر راست چپ. نه نمیخواد اینا رو، همه، سر راست چپ دیگه نمیخواد، این بازیه دیگه، چون سر و راست و چپ همه تو آبه دیگه، فقط شما باید نیت غسل کنید، نیت کافیه، در اینجا دیگه تشکیک در کار نیست.

خب حالا روایت رو ملاحظه کنید، (فمما یدل عل طلیق الغُسل) ما به جای اطلاق میگیم طلیق،‌ فرق نداره از نظر معنایی.

(کصحیحة زراره قَال سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ غُسْلِ اَلْجَنَابَةِ)

جنابت چون گفتیم که همون کلی ست، این (سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ) زراره داره سوال میکنه، زراره که داره سوال میکند از امام صادق علیه السلام از غسل جنابت، زراره است سوال میکنه، مش حسن حمال که نیستش که چیزی ندونه مثلاً.

این زراره است فقیهه یا آیت الله گلپایگانی ست، آیت الله خویی ست، داره از امام صادق سوال میکنه و مسئله هم مختلف فیه بین شیعه و سنته.

همینطورم هست. بعضی از شیعه ها میگم که حتماً اگر غسل را تبعیضی انسان انجام داد ترتیب شرط است، کسی هم گفته است ترتیب شرط نیست یا نه، او رو چه عرض کنیم.

اما سنیا میگن ترتیب شرط نیست، برادران کوچکتر سنی ما میگن ترتیب شرط نیست. برادران بزرگتر شیعی ما گروهی می فرمایند ترتیب شرط است و گروهی می فرمایند ترتیب شرط نیست.

در چنین جوی زرار داره سوال میکنه. یکی از فرمایشات آقای بروجردی که واقعاً باید نصب العین قرار داد، استاد بزرگوارمون همینه، که نه این است که شما ملا لغتی فقط روایت رو نگاه کنید، اون حالی که این روایت صادر شده، کسی که سوال کرده، کسی که مورد سواله.

اگر از پیغمبر کسی سوال کنه خب تقیه نداره، اگر از ائمه سوال کنه در زمینه تقیه ممکن است تقیه داشته باشه، در زمینه ای که تقیه نیست، تقیه نداره. اگر زراره سوال کنه، زراره که نمیاد مطالب پیش پا افتاده رو سوال کند که.

زراره ملا بوده، نه ملایی به این معنایی که حالا ما داریم میگیم نه، خب در عصر ائمه علیه السلام بوده و مسائل اصلی عرض می شود که آراء ائمه دستش بوده، حالا این داره سوال میکنه.

اینکه زراره دارد سوال می کند (سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ غُسْلِ اَلْجَنَابَةِ فَقَال حده) چی میخواد بگه؟ اونی که از آیه میفهمد انسان، اون رو میخواد سوال کنه؟ خب میفهمد (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] همه رو دیگه، خب همه رو دیگه.

حالا، این سوالی که زراره داره راجع به این نیست که همه رو باید شست یا بعض کافیه، نه، میخواد بفرماید که آیا واجب دیگری که از آیه استفاده نمی شود، در غسل هست؟ که اول سر و گردن را، بعد دست راست را، بعد دست چپ را؟ مثلث،.

یا اول سر و گردن را بعد همه بدن را که مثنی ست، یا اول و دوم و سوم ندارد که سنیا میگن اول و دوم و سوم ندارد، نه ترتیب مثلث است نه ترتیب مثنی، این رو داره سوال میکنه.

یه مطلب دیگه،‌ یه مطلب دیگه مستحبم سوال میکنه، اون غسلی که خلاصه خداپسند است و شاداب است و خب میگه اول دستات رو بشور مستحبه دیگه، اول دست های خود را بشوی، بعد، ببینید سه بُعدی ست این بیانی که امام صادق علیه السلام می فرماید و ائمه، مخصوصاً در وضوئات بیانیه.

یک بُعد مستحباتی که مسلمة الاستحباب است، بیان کرده خب معلومه، یکی هم واجباتی که مسلم الوجوب است بیان فرموده، خب اینم معلومه.

مسلم الاستحباب از کجا؟ اونجا که در آیه نیست، در آیه نیست، اگه بیارن استحبابه. مسلم الوجوب کجا؟ اونجا که در آیه هست، آیه هم واجب رو بیان میکنه.

اما اونی که نزد ما مردد است که وجوب دارد یا استحباب چه می کنیم، اگر مردد است که اینی که امام صادق فرمودند وجوب دارد یا استحباب چه می کنیم؟‌

میگیم وجوب دارد؟ مگه وجوب نص نمی خواد؟ ما میگیم استحباب دارد دیگه، کما اینکه که در باب وضوم همینطور بود دیگه. حالا اینجا ملاحظه کنید.

(سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ غُسْلِ اَلْجَنَابَةِ فَقَالَ تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ كَفَّيْكَ) مستحبه دیگه قطعاً دیگه، نمیشه بگیم واجبه (ثُمَّ تُفْرِغُ بِيَمِينِكَ عَلَى شِمَالِكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ) این آدابه.

با دست راست آب وردار، بریز به دست چپ، بعد فرج رو بشور، نجسه دیگه، میگه با دسته راست نه، حرام که نیست، ولی خب دست چپ یه کارایی انسان انجام میده با دست راست کارای دیگه، هر کدوم برای کارهایی ست.

بله، (ثُمَّ تُفْرِغُ بِيَمِينِكَ عَلَى شِمَالِكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ وَ مَرَافِقَكَ) مرافق اطراف فرج (ثُمَّ تَمَضْمَضْ وَ اِسْتَنْشِقْ) اینا همه مستحباته دیگه،‌ هم شیعه قبول دارد مستحبه، هم سنی قبول دارد مستحبه.

(ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ) چی داره میگه؟ همون که آیه، از آیه میفهمیم، بله (حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳] در سوره نساء همین گفت (تَغْتَسِلُوا) شستن کل بدن است و همچنین (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] این شستن کل بدنه.

این دیگه لزوم ندارد که مثلاً از معصوم انسان سوال کنه، یعنی اینقدر آدم باید که نادان باشه که از معصوم سوال کنه که (فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] یعنی چه؟ خب (فَاطَّهَّرُوا) یعنی (فَاطَّهَّرُوا) دیگه، یعنی همه بدن رو شستن.

امام میخواد اونی که، اون چیزی که از آیه در میاد و واجب است اونو بیان کنه، اونی که احیاناً مستحب است و مختلفٌ فیه بین شیعه و سنی هست یا مختلف بین روایت است، اون رو نمیفرماید. چرا نمیفرماید؟ چون واجب نیست، اینجا مشکل حل میشه.

ببینید (ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ) چه جور؟ (مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ) دو مطلب فرمود. خب اول مستحبات فرمود دیگه.

دوم، (ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ) کل بدن (مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ) از سر (إِلَى قَدَمَيْكَ) تا دو پا، بعد چی؟ (لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ) اینجام اختلاف است بین ائمه و گروهی از فقهای سنی.

گروهی از فقهای سنی میگن که غسل جنابت کافی از وضو نیست باید وضو هم بگیره، امام میگد کافی از وضوست. چرا؟ امام استنتاج از آیه می کند.

مگر از آیه ما نتونستیم بفهمیم که اول وظیفه محدث به حدث اصغر رو بیان فرمودن بعداً (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] یعنی تموم شد اون.

اگر حدث اصغره وضو (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] و چه، (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] اگر حدث اکبره (فَاطَّهَّرُوا) دیگه وطهروا نیست، دیگه عطف نیست، دیگه وضو نمیخواد، اینجا غسل کافیه.

این مطلب رو که با مقداری دقت باید فهمید، اینجاست که امام دارن دست زراره میدن که زراره اگر بحث کردی با برادران سنی، در جواب اون ها بگو از آیه ما میفهمیم که اگر انسان غسل کرد دیگه وضو لازم نداره، خب این یک مطلب فرمودند.

مطلب دیگره چیه؟‌ (ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ) این (لَيْسَ قَبْلَهُ) یک مطلبی میفهمونه، میخواد بفهمونه (مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ) (مِنْ إِلَى) مربوط به غسل نیست، از سر شروع کن تا پا، اینو نمیخواد بگه، البته احتمالاتی هست عرض می کنیم.

چرا؟‌ برای اینکه بعد فرمود (لَيْسَ قَبْلَهُ) یعنی این جور شستنی که، این جور شستنی که تمام بدن رو شستی (لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ) نه قبلش وضوئه، نه بعدش وضوئه، برخلاف آنچه برادران سنی میگن.

بعد (كُلُّ شَيْءٍ أَمْسَسْتَهُ اَلْمَاءَ فَقَدْ أَنْقَيْتَهُ) هر چه از بدن را به آب مالیدی، پاکش کردی، نه پاک از نجاست، نه پاک از خباثت، پاک از حدث اکبر کردین.

حالا، از کجای این حدیث ما استفاده می تونیم بکنیم یا برادران اینجا فتوا می دهند به ترتیب مثلث یا ترتیب مثنی؟ از کجا می تونیم استفاده کنیم که اول باید سر باشد، بعد راست، بعد چپ؟

فوقش اول سر بعد کل بدن، فوقش دیگه. ببینید فرمود که (ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ) این (مِنْ) آقایون چیکاره است؟‌

آیا ظرف لغو است،‌ ظرف مستقر است؟‌ آیا (مِنْ) متعلق به (تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳]ست؟‌ همانطور که در باب وضو داشتیم دیگه.

عرض می شود که (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] (إِلَى الْمَرَافِقِ) رو ما با چند دلیل ثابت کردیم متعلق به محذوفه، متعلق به (فَاغْسِلُوا) نیست که حرف سنیا اینجا بالاخره کاری نداشت، یعنی روشن نشد، ثابت نشد.

در اینجام (ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ) یعنی (تَغْسِلُ جَسَدَكَ الکائن) کجای جسد قدش؟ نه همه جسد،‌ از دَم تا دُم، از سر تا ته.

از سر تا ته نمیخواد بگه که از سر شروع کن تا ته ختم کن، اینو که نمیگه که، نه، این احتمال، این (مِنْ) متعلق است به محذوف (ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ) (مِنْ) ابتداء غَسل نیست، ابتدای مغسوله، (قَدَمَيْكَ) هم انتهای غسل نیست انتهای مغسوله.

مثل این میگن که به خادم مسجد از محراب تا در مسجد جارو کن، یعنی چه؟‌ یا اینکه از در مسجد تا محراب جارو کن، هر دو یکیه. اگه گفتن از در مسجد تا محراب جارو کن یعنی از در مسجد همینطور فرت و فرت بریز تو محراب، نه، میخواد بگد حد هندسی و مساحتی که تو باید جارو کنی اینه، این احتمال هست یا نه؟‌

خب اگر این احتمال باشد که (مِنْ) در اینجا متعلق به محذوف باشد (ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ الکائن) خب این مقدمم هست که، ظرف محذوف که واجب الحذفه، مگه مقدم نیست؟‌

خود تقدم دلیل است بر ترجح. بگید احتمال، ما به احتمال بسنده می کنیم، اکتفا می کنیم. احتمال است که در اینجا (مِنْ) ابتدای غَسل نباشد و متعلق به (تَغْسِلُ) نباشد، بلکه متعقل به کائن باشد.

(ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ الکائن مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ) این کجاش نص است در اینکه ترتیب در تدریج شرط است؟ اصلاً نیست.

خب اینم که مبتلا به احتمال بود که،‌ اینم که مبتلا به احتمال بود، بنابراین مطلب رو امام صادق علیه سلام برای زراره جوری بیان فرمودند که از آیه فهمیده می شود.

از آیه (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] طهارت کل بدن، شستن کل بدن فهمیده میشه، منتها هیچی شو نگذارین، از سر تا پا.

میگن فلانی از سر تا پا محبه، یعنی محبت از سر شروع میشه بعد میاد شکم، بعد میاد پا، این که نیستش که،‌ یعنی به تمام وجود دیگه، در اینجا میخواد به تمام وجود خود را بشویید، همان که ما از آیه مبارکه (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] میفهمیم.

(صحبت حضار)

وضعش، بازم ابتداست، بازم ابتداست، بازم ابتداست

(صحبت حضار)

بازم ابتداست، فرق نمیکنه.

خب ببینید، این حرفاش رو ما خیلی زدیم در باب وضو اینجا تکرار نمی کنم برای این جهته.

(صحبت حضار)

خب ببخشید، ‌وسائل باب بیست و پنجم از جنابت، حدیث پنجم، ببینید چطور میشه امام صادق علیه السلام، امام معصوم برای زراره تالی تلو معصوم در فقه و معارف دینی که میخواد غسل را، کیفیت غسل را بیان کند، اگر کیفیت ترتیبی داشت غسل، چرا بیان نکرد؟ خب مستحب رو بیان کرد، واجب رو بیان نکرد؟ میشه همچنین چیزی؟

می شود اونی که اصله، می شود شما نماز شب بخونید، نماز صبح نخونید؟ آخه این چه نمازیه آخه؟

امام معصوم که دارد ترتیب غسل، عرض می شود که وضع غسل را، کیفیت غسل را بیان می کند، اگر از کیفیت های واجبه اون ترتیب مثلث بود یا ترتیب مثنی بود، چرا امام نفرمود؟ یا فرموده ما نمیفهمیم، امام نخواسته ما بفهمیم؟ خب باید تبیین کنه دیگه.

ما که مسئله ای میخوایم برای مردم بگیم واضح برای مردم مسئله میگیم. چطور امام علیه السلام که از برای زراره ملای بزرگوار درجه اول در عصر خودش، داره مسئله میگه، اونم مسئله ای که مبتلای به آراء سنی هاست و دائماً عرض می شود که جست و گریز است در این مسائل، هیچ تصریح نفرمود؟

نه اینجا ندارد، نه صراحت دارد نه ظهور داره و حال آنکه مزمزه کردن، دست ها رو اول شستن، با دست راست به چپ ریختن، به عورت ریختن، چیکار کردن، این واجب رو نه، این چطور میشه؟‌

پس این حدیث نص ست در عدم ترتیب. اینکه میگم نص به این حسابه ها، یعنی اگر احتمالم داشته باشد که (مِنْ) متعلق به اغسلوا باشد، احتماله.

وقتی که احتمال بود پس اراده ندارد امام علیه السلام که اول از سر باید شروع شه، چون اگر اراده بیانی معنا داشت که اول از سر باید شروع بشه، خب تصریح میفرمود. اینکه تصریح نفرمود، (عدم التصریح، تصریح علی العدم) مگه اینطوره؟ اینطور نیست. عدم تصحیح یعنی بر عدم

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار)

نه دیگه اینطور که عرض کردیم نه

(صحبت حضار)

یه طوری که من فهمیدم دیگه. حالا شما هر طور میل دارید بفهمید، این یکی.

(صحبت حضار)

اگر از امام صادق، اگر واقعاً

(صحبت حضار)

فرمایش شما رو تأیید می کنه. اگر واقعاً ترتیبی بود از زمان پیغمبر تا زمان امام صادق بیّن بود، پس چرا از امام صادق سوال کنند؟ دارین تأیید می فرمایید شما این عرض بنده رو.

اگر از زمان پیغمبر تا زمان امام صادق که حدوده صد و پنجاه، صد و شصت ساله، در این صد و پنجاه، صد و شصت ساله، مسلمون ها غسل تبعیضی میکردن یا نمیکردن؟ و این غسل تبعیضی

(صحبت حضار) سیره رو قبول نداریم

اونایی که ما میگیم شیره است، سیره نیستش که

اگر سیره صددرصد باشد، خود پیغمبر بزرگوار، خود پیغمبر بزرگوار اگر کاری مستحب باشد صددرصد اون کار رو انجام نمیده، چون اگر صددرصد انجام بده این سنت عملیه است، دلیل بر وجوبه، حتماً باید مستحب رو بعضی وقتا ترک کنه.

علی رءوس الاشهاد حتماً مستحب باید ترک کنه که معلوم بشود واجب نیست. بیشتر باید انجام بده که معلوم بشود مستحبه، مکروه رو، مرجوح رو، مرجوح رو حتماً باید بعضی وقتا علی رءوس الاشهاد عملاً مرجوح رو انجام بده که معلوم بشه حرام نیست و نوعاً باید ترک کنه که معلوم بشه مرجوحه.

واجب را صددرصد باید انجام بده که معلوم بشه واجبه، حرام رو صددرصد باید ترک کنه. همانطور که در بیان اینجور است در عمل هم اینجوره، بلکه عمل راوی تر از بیانه، چون در بیان ممکن است مطالبی باشد که در عرض می شود که عمل نیست.

(صحبت حضار)

ولی در اینجا نه

(صحبت حضار)

بله تأیید می فرمایید، بله.

دوم، (وَ صَحیحةُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) أَبَا اَلْحَسَنِ موسی بن جعفر است (عَنْ غُسْلِ اَلْجَنَابَةِ فَقَالَ تَغْسِلُ يَدَكَ اَلْيُمْنَى) الی عَن قال (ثُمَّ أَفْضِ) أَفِض هم درسته، منتها أَفِض لازمه، أَفْضِ متعدیه. أَفْضِ، أفضاء.

(أَفْضِ) بریز (عَلَى رَأْسِكَ وَ جَسَدِكَ وَ لاَ وُضُوءَ فِيهِ). واو چیکارست اینجا؟‌ واو در اینجا ترتیب درست میکنه؟‌ از کجا؟ واو که برای مطلق جمع میاد. بریز بر سر و بدنت، این (وَلاَ وُضُوءَ فِيهِ) همون بیانی که اونجا بود.

(صحبت حضار)

مورد اختلاف داره میگه. اگه اونا میگن وضو، ما میگیم وضو نیست.

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار)

بله چشم

(ثُمَّ أَفْضِ عَلَى رَأْسِكَ وَ جَسَدِكَ وَ لاَ وُضُوءَ فِيهِ) معلوم میشه محور آخریه، میخواد بگه بابا سنیا که میگن وضو باید بگیرید، بیخود میگن. از آیه فهمیده میشه وضوء نیست.

این (ثُمَّ أَفْضِ عَلَى رَأْسِكَ وَ جَسَدِكَ) اولاً اگر خیلی کسی بخواد چیز کنه میگیم مثنی ست، اول رأسه، بعد جسده. وانگهی آیا گردن داخله سره؟ رأس غیر از گردنه دیگه. تازه حرف اونا در نمیاد.

اون کسی که میخواد بگه سر و گردن اول است، اگر مثنی قائل باشه،‌ سر و گردن اول است و کل بدن دوم است، در نمیاد چون (عَلَى رَأْسِكَ) (رَأْسِكَ) سره، خب منتها کسی سرشو بریزه، بعد پاش رو، بعد سینش رو، بعد گردنش رو، اینم که مشموله این هست.

در هر صورت (ثُمَّ أَفْضِ عَلَى رَأْسِكَ وَ جَسَدِكَ وَ لاَ وُضُوءَ فِيهِ) این واو در اینجا برای مطلق جمع است و از مطلق جمع ما ترتیب نمیفهمیم. ظهور در ترتیب نداره تا چه رسد نص باشد در ترتیب، بنابراین اینم حدیث دوم است که مطابق آیه مبارکه، دلالت بر اطلاق دارد.

سوم، (وَ صَحیحةُ يَعْقُوبَ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ) باز همون امام عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، و فیه

(صحبت حضار)

نخیر، اگه فا بود، بله. فا نیستش اینجا، در وضو فا بود.

در این حدیث سوم (ثُمَّ يَصُبُّ الماء عَلَى رَأْسِهِ وَ عَلَى وَجْهِهِ وَ عَلَى جَسَدِهِ كُلِّهِ) این (عَلَى جَسَدِهِ كُلِّهِ) چی میخواد بگه؟‌ آیا سر جزء جسد هست یا نه؟‌ سر جزء روح که نیستش که، سر جزء جسده. اینکه فرمود که، ولو احتمال قبول بفرمایید.

ببینید فرمود (ثُمَّ يَصُبُّ الماء عَلَى رَأْسِهِ وَ عَلَى وَجْهِهِ وَ عَلَى جَسَدِهِ كُلِّهِ) یعنی چه؟‌ یعنی همه. چه سر و اینا رم گرفت. (جَسَدِهِ كُلِّهِ) نمیخواد بگه بقیه، نفرمود (علی تتمة جسده) نه،‌ (عَلَى جَسَدِهِ كُلِّهِ) آب بریزد بر کل جسد.

حالا بریزد چند جوره. یک مرتبه خوابیده آب اینجوری میریزه، یک مرتبه ایستاده آب اینجوری میریزه،‌ یک مرتبه اونجوری آب اونجوری میریزه.

اینجور نیست که ریختن آب به کل جسد منحصر باشد به اینکه انسان ایستاده مثلاً یا اینکه فرض کنید از دوش داره میاد، از دوش داره میاد ممکن است که سرش زیر دوش نباشه، از اینوری بریزه، از اونوری بریزه مثلاً، اینم دلالت نداشت.

خب این احادیثی که مطابق اطلاق آیه است و تبیینی که در این احادیث ست دو چیز است فقط. یک مستحباتی بیان فرموده. دیگر مورد اختلاف بین شیعه و سنی را بیان فرموده است که به وضو در اینجا لازم نیست. (لاَ وُضُوءَ فِيهِ) (لاَ قَبلَهُ وَ لاَ بَعدهُ).

خب، اما احادیث دیگر،‌ موثقة زراره، همون زراره ای که اون حدیث را از امام صادق نقل کرد و اون بیان رو داشت، حالا زراره داره حرف میزنه، منتها از امام پنجم داره نقل میکنه.

(کَمُوثقة زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ غُسْلِ اَلْجَنَابَةِ قَالَ أَفِضْ عَلَى رَأْسِكَ ثَلاَثَ أَكُفٍّ) آقایون ثلاث أکف واجب است؟ ثلاث أکف مستحبه.

خب کسی که معمولاً سرش مو نداره، حالا مو هم داشته باشه مطلب دیگری ست، مو نداره خب یک کف، اونم کفای عربی که میریزه رو سرش، خب این خیس میکنه سرشو دیگه. سه تا چیه؟ مستحبه.

(وَ عَنْ يَمِينِكَ وَ عَنْ يَسَارِكَ) ببینید (أَفِضْ عَلَى رَأْسِكَ ثَلاَثَ أَكُفٍّ وَ عَنْ يَمِينِكَ وَ عَنْ يَسَارِكَ) واو هست، مطلق جمع است، ترتیب نیست، ثُمَّ فرمود (عَنْ يَمِينِكَ وَ عَنْ يَسَارِكَ) نفرمود (علی یمینک و علی یسارک).

من احتمال قوی میدم که (عَنْ يَمِينِكَ وَ عَنْ يَسَارِكَ) این باشه، به سرت آب بریز، بعد از راست بریز، یعنی چه؟ یعنی از راست بریز به چپ که از چپ بریزی به عورت. حدیث اول زراره مگه این نبود؟ از چپم بریزید به راست که باز بریزی بر روی عورت، کاری به بقیه بدن اینجا ندارد، احتمال است.

خب، پس اینطور شد که (أَفِضْ عَلَى رَأْسِكَ ثَلاَثَ أَكُفٍّ وَ عَنْ يَمِينِكَ وَ عَنْ يَسَارِكَ إِنَّمَا) (إِنَّمَا) (قطع صدا)

میگه واجب شستن اصل شستن است، کیفیتی ندارد، کمیتش معلومه که تمام بدنه.

اصل شستن هیچ کیفیتی إلّا مثل روغن مالی ندارد، قدر اقل شستن در اینجا صدق کنه، از کجا به کجا، از این ور به این ور، این حرفا نیست. مگر (إِنَّمَا) حصر نیست؟‌

از حصر میفهمیم که کیفیت شستن منحصراً، اونی که مقدار اجزاء است، این است که مثل الدهن باشه، اگر کیفیت دیگریم شرط بود که کیفیت هندسی اگر شرط بود، این کیفیت فیزیکی ست، به مقداری که تر کند.

اما اگر کیفیت هندسی هم در شستن شرط بود که اول سر و گردن، بعد راست بعد چپ، یا اول سر و گردن بعد کل بدن خب میفرمود. پس (إِنَّمَا) مخالفه این حرفه.

پس ما از برادران فقیه حق داریم سوال کنیم چطور شما این حدیث رو جزء ادله ترتیب آوردید؟ از کجاش ترتیب میاد؟ اگرم از واو شما مثلاً یه ظهورکی برای ترتیب میفهمیدین، (إِنَّمَا) مطلب رو حل کرد.

ببینید (إِنَّمَا يَكْفِيكَ مِثْلُ اَلدَّهْنِ) التهذیب جلد اول صفحه صد و سی و هفت، رقم سیصد و هشتاد و چهار.

بعد و صحیحةُ محمد بن مسلم، ببینید محمد بن مسلم همه رو از ایشون داره نقل میکنه، ایشون تناقض نقل نمیکنه، چون ایشون خودش

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار)

میگه در غسل، ببینید در غسل یک مساحت معلوم، ولیکن این مساحت که کل بدنه، آیا کیفیت المائی درش شرطه؟ اینجا نه،‌ هیچ کیفیتی درش شرط نیست.

اگه بخواد بگه (مِثْلُ اَلدَّهْنِ)، یعنی اقل قطع، خب اگر کیفیت دیگری شرط بود کیفیت هندسی اون بود که عرض میکردم.

خب (وَ صَحیحةُ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ سَأَلْتُهُ) محمد بن مسلم و زراره هر دو برادرند در فقاهت و هر دو عرض می شود که مثل اینکه هم مباحثه هم بودن در فقاهت،‌ اینجوری ان، هم وزنن در حقیقت.

(سَأَلْتُهُ عَنْ غُسْلِ اَلْجَنَابَةِ فَقَالَ تَبْدَأُ بِكَفَّيْكَ فَتَغْسِلُهُمَا ثُمَّ تَغْسِلُ فَرْجَكَ ثُمَّ تَصُبُّ عَلَى رَأْسِكَ ثَلاَثاً ثُمَّ تَصُبُّ عَلَى سَائِرِ جَسَدِكَ مَرَّتَيْنِ) (مَرَّتَيْنِ) مستحبه دیگه،‌ حد بالاش اینه.

ببینید حد بالای بالا، حتی اگر امری هم بود که مردد بود بین وجوب و استحباب نسبت به کیفیت خاصه که سر اول، بعد راست، بعد چپ، خب چون در این حدیث مستحباتی ذکر شده که همه می دونند مستحبه.

واجباتیم که همه می دانند واجب است بر محور قرآن،‌ پس اگر چیزی ذکر شد در حدیث که ندانیم واجب است یا مستحب،‌ (قطع صدا)

احتمال استحباب خب میدیم،‌ مگه (تَبْدَأُ بِكَفَّيْكَ) امر به صیغه مضارع نیست که آکده،؟ باب اکید است در اینجا. پس این قاعده کلی رو ما داریم.

در حدیثی که صرفاً واجبات ذکر نشده، بلکه قطعاً مستحباتی هم ذکر شده و قطعاً واجبات مسلمی هم ذکر شده، اگر یک بُعد سومی در کار باشد، چیزی را امر کردن در ضمن امر مستحب، در ضمن امر واجب، چیزی رو امر کردن که مختلف فیه بین الامته، نمی دانیم مستحب است یا نمیدونیم واجبه، با نمی دانیم واجب است، بگیم واجب است؟‌

به حجتی هم که مستحب رو ذکر کرده، ممکنه مستحب باشه، منتها مستحبی که ما نمیشناسیم.

(صحبت حضار)

اون جواب داره،‌ اطلاق آیه، من میدونم اطلاق آیه،‌ اطلاق آیه کافی نیست؟ چطور اطلاق روایت کافیه، اطلاق آیه کافی نیست؟ کمرش یبل خورده. خب

(صحبت حضار)

مقام بیان چی؟‌ مقام بیان وضوء راست و حسینی ست،‌ یعنی واجبات و مستحبات. منتها واجباتش رو،‌ اونی که از قرآن فهمیدیم که فهمیده میشه،‌ اونیم که درست توجه نمی کنند خب از قرآن انسان استفاده میکنه با دقت، مستحباتیم که قرآن نداره،‌ اما اونی که مردده چی؟‌

اینکه بینه ها. وقتی که یه نفر آدم یه چیزی رو میخواد بیان کنه که توش واجب داره،‌ توش مستحب داره،‌ اگر مرددی هم یکی از این چیزها رو که واجب است یا مستحب،‌ با مردد بودن که نمیشه حکم بر وجوب کرد که، نمیشه گفت چون امر داره،‌ خب مستحبم امر داره. اینم یکی.

(و فی صحیحة حَكَمِ بْنِ حُكَيْمٍ وَ أَفِضْ عَلَى رَأْسِكَ وَ جَسَدِكَ فَاغْتَسِلْ) تموم شد (أَفِضْ عَلَى رَأْسِكَ).

ببینید در تمام اینجا،‌ شما یه جا نمیتونید پیدا کنید،‌ در روایت شیعه که نه،‌ سنی هم نه تر،‌ که ترتیب مثلث هیچ جا پیدا نمی کنید و لذا من عرض میکنم حق با آقای خویی است که،‌ یعنی خب همه حقن ولی خب ایشون بهتر فهمیدن،‌ ماهم بهتر فهمیدیم که اگر ترتیبی باشد ترتیب مثناست،‌ اول سر و گردنه بعد کل بدن.

اما بین راست و چپ هیچ سری اصلاً نداریم. اصلاً قطعاً بین راست چپ ترتیب نیست،‌ اگرم احتمال بدیم بین سر و بقیه ترتیب است روی احتمالم که فتوا نمیدیم،‌ اما نخیر بین راست و چپ هرگز ترتیب نیست.

اگر باشد بین سر و گردن ترتیبه،‌ یک دونه حدیث در این مطلب ما نداریم،‌ اگرم داشته باشیم که بعداً عرض میکنم،‌ یک حدیث یتیمی که در مقابله این همه احادیث قرار گرفته اولاً و در مقابل اطلاق کتاب قرار گرفته ثانیاً.

ما چطور به اون می تونیم تمسک کنیم؟ مثل حدیث حمیری عرض می شود که راجع به شستن صورت.

(صحبت حضار)

یک جا مطلبی نیستش که، شکی ندارد که.

(صحبت حضار)

در تبعیضی شرطه.

خب ببینید، و کذالک (و صحیحة حَرِيزٍ المقطوعه الوارده فی الوضوء کما تقدم من قوله فیها وَ كَذَلِكَ غُسْلُ اَلْجَنَابَةِ) این از و کذالک برادران میخوان استفاده کنن.

این صحیحه حریز مقطوعه در باب وضو دارد که اول صورت را، بعد دست راست را، بعد دست چپ را، بعد سر را مسح، بعد پا را مسح، ترتیب بود دیگه. اون وقت دنبالش میگد (وَ كَذَلِكَ غُسْلُ اَلْجَنَابَةِ) این از (كَذَلِكَ) چی استفاده کنیم؟‌ بگیم که همینطور که در وضو ترتیبه، در غسل جنابتم ترتیب هست.

در وضو ترتیب مربع بود و در اینجا ترتیبه مثلثه. (قَالَ هُوَ بِتِلْكَ اَلْمَنْزِلَةِ) چجوری ؟‌ (وَ اِبْدَأْ بِالرَّأْسِ)

(صحبت حضار)

بله

(وَ اِبْدَأْ بِالرَّأْسِ ثُمَّ أَفِضْ عَلَى سَائِرِ جَسَدِكَ) توجه کنید آقایون، (قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ نَعَمْ) روی اینم حرف داریم ما.

ببییند این غسل جنابت هم مانند وضوست،‌ در چی؟‌

یک چیزش مسلمه، همانطور که در وضو نباید مالید باید غَسل کرد، حداقل غَسل لازم است، در غُسل هم حداقله غسل لازمه، اما مکان وضو معلوم، مکان غسلم معلوم.

اما در بُعد دوم هم مانند وضوست؟‌ بُعد دوم که وضو دارای ترتیب بود بین این اعضا، در غسلم ترتیبه. این از کجا این کَ در میاد؟

اگه گفتن زیدٌ کالاسد،‌ خب شجاعت معلومه، باید دمم داشته باشه؟ باید دندونم داشته باشه پاره کنه؟ این کَ که ازش در میاد که شباهت المائی هست، اما آیا شباهت صددرصد است نود درصد است،؟ خب یه درصدم باشه کافیه.

در اینجام شما که میخواید استدلال بفرمایید به اینکه (وَ كَذَلِكَ غُسْلُ اَلْجَنَابَةِ) بگید همانطور که در وضو از نظر ماده شستن بود حداقل و از نظر کیفیت، اول و دوم سوم، بگید (وَ كَذَلِكَ غُسْلُ اَلْجَنَابَةِ) این سوالی، سوال می کنیم،‌(وَ كَذَلِكَ غُسْلُ اَلْجَنَابَةِ)؟‌ سوال می کنه، (قَالَ هُوَ بِتِلْكَ اَلْمَنْزِلَةِ) بله همینطوره.

ما عرض می کنیم که اگر (قَالَ هُوَ بِتِلْكَ اَلْمَنْزِلَةِ) که محاله،‌ چرا؟‌ اگر (قَالَ هُوَ بِتِلْكَ اَلْمَنْزِلَةِ) به حساب اون ترتیب رباعی ست که در وضوء بود، خب در اینجا باید ترتیب رباعی باشه، در اینجا ترتیب ثنایی بیان کرده.

ملاحظه کنید ترتیب ثناعی (قَالَ هُوَ بِتِلْكَ اَلْمَنْزِلَةِ وَ اِبْدَأْ بِالرَّأْسِ ثُمَّ أَفِضْ عَلَى سَائِرِ جَسَدِكَ) ثناعی شد پس.

پس (بِتِلْكَ اَلْمَنْزِلَةِ) نشد،‌ چون کیفیت هندسی وضو اول صورت، بعد دست راست، بعد دست چپ، بعد سر، بعد پا که پنج تا بود. در اینجا اگر اونچه که (43:08) دو تاست که.

پس بنابراین کیفیت رو نمیخواد بگه، میخواد عرض می شود که مقدار غسل رو بگه. مقدار غسل، اون مقداری که حداقل غسل باشد، این هم عرض می شود که مطلب دوم.

بعد (و موثقة سماعه و حسنة زراره عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَنِ اِغْتَسَلَ مِنْ جَنَابَةٍ وَ لَمْ يَغْسِلْ رَأْسَهُ ثُمَّ بَدَا) بله این بخواد دلالت کنه حرفی نیست،‌ یعنی هست.

(مَنِ اِغْتَسَلَ مِنْ جَنَابَةٍ وَ لَمْ يَغْسِلْ رَأْسَهُ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَغْسِلَ رَأْسَهُ لَمْ يَجِدْ بُدّاً مِنْ إِعَادَةِ اَلْغُسْلِ). چی شد؟ اینجا ترتیب ثانوی ست.

این نصه، این موثقه نص است در اینکه ترتیب بین سر و سایر جسد که ثناعیه ها، این ترتیب لازمه که اگر (مَنِ اِغْتَسَلَ مِنْ جَنَابَةٍ وَ لَمْ يَغْسِلْ رَأْسَهُ) بقیه بدن رو شسته ها،‌ سر رو نشسته (ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَغْسِلَ رَأْسَهُ) میخواد سرشو بعد از بدن بشوره (لَمْ يَجِدْ بُدّاً مِنْ إِعَادَةِ اَلْغُسْلِ) شستن سر بعد از کل بدن کافی نیست،‌ بلکه بعد از کل بدن. این یک حدیث رو ما داریم،‌ چیکار کنیم؟ در مقابله این همه احادیث؟

که یا ازش استفاده کردیم، که یا ازش استفاده کردیم عدم ترتیب را یا احتمال  ترتیب دادیم. یک دونه حدیثم نداریم