بِسْمِ اللهِ الْرَحْمنِ الْرَحيم
الْحَمدُ لِلّهِ رَبِ الْعالَمين وَ صَلِ اللهُ على مُحَمَّدٍ وَ على آله طاهِرينْ
این اراده الهی ست که تناسب های زمانی را و حوادث زمانی رو مقرر می فرماید، فکر ما نیست. بین الهلالين عرض کنم در تفسیر مبارکه الفرقان که به عنوان الفرقان و القرآن مبارک است البته، ما که اشتباه هم می کنیم.
یه چیزهایی پیش میاد که فکر ما و قلم ما، فهم ما قوی تر بشه و انفجاری تر و قوی تر مطالب رو بنویسيم، در بحث هام چنانچه مشاهده فرمودین همینجورها بوده.
امروز هم که شب وفات مادر نازنینمون صدیقه طاهره سلام الله علیها ست، از قضا بحثمون همون تناسب رو داره، بحث غَرَرْ. غُرور.
در قرآن شریف بیست و هفت مرتبه غین و ر، و واو و غ، غرَّهُم، (لَا يَغُرَّنَّكُمْ) [فاطر: آیه ۵] غُرور، غَرور، به مناسبت های مختلفه ذکر شده و ما اجازه بدید باز متحیر بشیم از فقهای بزرگوار خودمون که وقتی كه راجع به قواعد فقهیه بحث می کنند یا اصلاً آیات قرآنیه در اون باب به میان نمیاد یا اگر به میان بیاد خیلی ضعیف و اشاره ای و احیاناً آخر سر آیه مجمل است و مهمل است و ما رجوع به روایات می کنیم.
برادران عزیز فقیه، بیست و هفت مرتبه خداوند در قرآن شریف غُرور را نسبت به هر یک از نوامیس خمسه ذکر فرموده است و شما که کتاب مرقوم می فرمایید مثل قواعد فقهیه مرحوم بجنوردی رضوان الله علیه، اصلاً اشاره به قرآن نمی کنید، می رید سراغ روایات.
روایات هم که سند نداره (ألْمَغْرور يَرْجَعُ إلی مَنْ غَرْ) اینو نقل می فرمایید، اصلاً شک می کنید که روایت است یا نه، بعد هم که روایت است آیا سند دارد یا نه، قابل قبول است یا نه، بعد می رید سراغ اجماع، بعد به شک و تردید و اشبه و تردد و فلان و این حرف ها می افتید .
برادر عزیز خب شما در خدمت قرآن که بودید. می شد به جای اینکه بگردید و پیدا نکنید این جمله رو به عنوان حدیثی، در قرآن شریف نگاه کنید و پیدا کنید بعضی از این آیات را که لفظ غُرور را دارد.
بنابراین (کَما هُوَ دَعْوُنا دائماً وَ دائباً) به کتاب الله مراجعه می کنیم. لفظ غُرور در قرآن شریف در بیست و هفت جا ذكر شده حالا ما تقسیم بندى می کنیم.
اولاً غرور به عنوان فاعلى یعنی گول زدن، به عنوان مفعولی یعنی گول خوردن و غرور دارای سه بُعد است.
گول زننده، گول خورده، وسیله گول زدن و گول خوردن، يه وسیله ای باید باشد که شخص گول زننده گول بزنه و شخص گول خورده گول بخوره، در این سه بُعد هست، این بخش اول، محوری.
بخش دوم، اين غرور چنان كه در باب ضرر و ضرار است و در ابواب دیگری که مشابه است، این غرور در نوامیس پنجگانه هست. کسی را گول بزنند بکشند، ناموس نفس،
کسی را گول بزنند عقلش رو زیرپا بگذارند، تعقل میکنه میفهمه بگن نه تو عقلت در مقابل که و که و که این ها کار نمیکنه.
یا کسی رو که گول بزنند عقیده باطل به خوردش بدهند یا عقیده حقی را که دارد از او بگیرند با گول زدن، این ناموس سوم که ناموس عقیده و دینه.
ناموس چهارم ناموس عِرض است. کسی را گول بزنند و آبرویش رو ببرند. به دست خود اون شخص و به عمل خود اون شخص و به قول خود اون شخص، به کار خود اون شخص، آبروی اون شخص برود، گول بزنند.
چهارم، پنجم غرور در باب اقتصاد است. کسی را گول بزنند مالش را بخورند، چیزی را گران تر به او بفروشند، چیزی را ارزان تر از او بخرند، چیزی را که فاسد است و اشکال دارد به او بفروشند و از این قبیل ها.
پس غرور دارای سه ضلع که مثلثی را تشکیل می دهد، این در یکی از پنج بُعد پیاده می شود و این پنج بُعد را که در این مثلث حساب کنید، سه ضرب در پونزده نمیشه، بلکه خود این پنج تا
(علیکم السلام)
خود این پنج تا ابعادی پیدا خواهند کرد یا مثل شیطون گاو پلنگ که هفت تا میشه، همچنین غرور هم همینطوره. گاه نسبت به هر پنج تاست، گاه نسبت به چهار تاست، گاه سه تاست، گاه دو تاست، گاه یکی، گاه اون چهار تا، گاه این چهار تا، گاه اون چهار تا، تعداد زیاد میشه.
پس غرور دارای ابعاد زیادی ست که درک اسفل غرور عبارت است از اینکه انسان کسی را هم در جانش گول بزند، هم در عقیده اش، هم در عقلش، هم در مالش، هم در عرضش، گول بزنه. کما اینکه
(علیکم السلام)
شیطون گاو پلنگ هم دارای ابعاد سبعه جهنمیه است. این غرور هم در نوامیس خمسه دارای ابعاد گوناگونی ست. (إنَّ رَبَنا سُبْحانَخ و تعالى يُرَبينَ مِن ناحیة ألْسلبية تارةً وَ مِن الناحیه ألإيجابية أُخرى حَتی نَتَرَبى بتربيةٍ قُدسية ربانیة حَسَبَ ألْقُرآنُ ألْعظيم طبعاً اصلاً وَ حَسَب سُنَه مبارکة قُدسيةَ مُحَمَّدياً صَلَواتُ اللهِ عَلیهِ فَرعاً كَهامِشْ كَشارحْ).
بعد، ماده غرور، در این مثلث می خوایم صحبت کنیم. (ألغُرور يُشَكِل مثلثاً من ألأضلاع ألغار، ألْمَغرور، ما يُغَرُبه) سه تاست (ثم ألغار إما هو شیطان رجیم و لا يُغَرَّنكُم بِاللهِ الغَرور شيطانُ خارجي أو ألشياطينِ جِنِ و ألإنس ألَذينَ هُم عملاً ألشيطانُ ألأوَّل أو ألشياطينَ ألداخليون ألْنَفْسُ ألأمارةَ بالسوء ألنَفسُ ألأمارةَ بالسوء مِنْ ناحية ألعِلم مِنْ ناحيةِ ألعقل من ناحيةِ ألمال مِنْ ناحيةِ ألحال منْ ناحیةٍ ما إلى ذلك).
مواردی داره دیگه، گاه علم غرور میاره، عقل غرور میاره، عبادت غرور میاره، مال غرور میاره مقام غرور میاره، این ها همه غروره، (وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ) [فاطر: آیه ۵].
(علیکم السلام)
غَرور که مبالغه در غرور است که محور اولی و مرکز اصلی و قله غرور است (لَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ) [فاطر: آیه ۵].
حالا (ما يُغَّرُ بِه) مواد غرور (ما يُغَّرُ بِه بصوره فليقه الدنيا ولا يغرنكم فلا تَغُرنكم الحياه الدنيا و لا يغرنكم بالله الغرور الحياة الدنيا بالامتها بالجملتها مادةٌ للغرور).
البته حيات دنيا دو بُعد دارد (كَمَا يَقُولُ إِمَامُنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَسَلَامُهُ عَلَيْهِ مَنْ أبْصَرَ بِها بَصَرَتْه وَ مَنْ إبْصَرَ إليها أعْمَتْه مَنْ أبْصَرَ إلَيْها فَالدنْيا حَياةُ ألْغُرور مَنْ أبْصَرَ بِها فَالْحَياةُ ألْعَقْليه ألايمانية).
دو بُعد داره دیگه، خود دنیا که بد نیستش که.
مثلاً قرآن که خودش خوبه، این که شکی نداریم، ولی اگر چیزی قرآن را وسیله اظلال قرار بدهد این اون طرفی میشه دیگه. عبادت که خودش بسیار خوبه، اما عبادت را وسیله اظلال قرار بدهد انسان که این خیلی بده.
پس به نحو عام اونیکه وسیله غرور است، به مبنای اینکه مغرور کننده شیطان باشد، مغرور شده کسی که نفس اماره به سویش قوی تر است، این الحیاة الدنیا ست.
بعد از جمله مَا یُغَّرُ بِه ماله که به وسیله مال، از جمله امانی ست (ألْأماني هيَ ألْآمان ألْكاذِبْ ألْكاذِبْ طَبْعا ألْتَخَيُلاتِ ألْكاذِبْ ألْبَراقْ تَخَیُلاتِ ألْواهية ألكاذِبه ألبَراق هي كذلك تضُر) این هم غُروره.
به آیات قدسیات قرآن شریف که مراجعه می کنیم، البته مراحل گوناگونی را از مَا يَغّرُ بِه ذکر می فرماید. دنیا به وجه عام، عرض می شود که امانی (لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ) [آل عمران: آیه ۱۹۶]
(تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ) [آل عمران: آیه ۱۹۶] تَقلُباً كيانياً تقلباً مادياً تقلباً من حیث ألاولاد و ألخدَم تقلباً ألإنسانُ ألفقير لا يُقدر أن یتقلب.
مكانش نشسته، مسکینه فقیره چیه و اما آدمی که مملکت دارد مال دارد قدرت دارد عنوان دارد، این دائما یه روز اینجاست، یه روز لندن، یه روز آلمانه، یه روز کجاست، یه روز کجاست، همینطور میگرده برای شهوات خودش، چه شهوات ظاهريه باشد، مادیه باشد، شهوات سیاسیه باشد، شهوات کیاسیه باشد، هر چه می خواهد باشد.
بنابراین ابعاد مختلفی دارد غرور و ما چرا خفه کنیم قواعد اسلامی و فقه اسلام رو؟ این خفه کردنه. خفه کردن اول این است که ما در بحث قاعده غرر که می خوایم صحبت کنیم، بریم سراغ روایات که هست یا نیست، اگرم هست شهرت هست یا نیست، تازه اینو بندش کنیم فقط به مال.
اگر کسی شما رو از ناحیه مال مغرور کرد، دیگه کاری به حال، کاری به عقل، کاری به فکر، کاری به علم ندارد، این حلومی که به نام علوم در حوزه های ما نقش گرفته این مغرور می کند ما رو، خیال می کنیم همه چیز داریم، هیچی هم نداریم.
وقتی ما از کتاب و سنت دور بشیم که ما چیزی نداریم. این مغرور کرده است ما رو، این حیات دنیاست و حیات بدتر از حیات دنیاست که، به درد دنیام که نمیخوره.
این علومی که در حوزه ها می بینید نه به درد دنیا میخوره، نه آخرت، این بدتر از دنیاست، این اونورشه.
حالا، آیاتی که در این باره هست مقداری روش صحبت می کنیم، البته بعضی ها به منطق کفار مغرور اند، کفار میگه اینا مغرورن، ولی مغرور نیستن اینا، گول نخوردن، گول شماها خوردید.
از جمله بسورة أنفال ألآية ألتاسعه و ألاربعون (إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ) [الانفال: آیه ۴۹] (الدين غرٍ دين مادةُ ألغرور يعني ألدين ألإسلامي، ألذينَ ألمنافقون و ألذين في قلوبهم مرضٌ يعني ألكفار ألرَسميين و ألمنافقون ماذا يقول من ألدين ألمسلمين يقولون غَرَّ هولاء)
هولاء مفعول دينُهُم.
دین این ها اينا رو گول زده، معتقد به خدا شدند و نبوت شدند و معاد شدند، دیگه از شهوات و از مادیات و از غُریات و از این ها که به تعبیر فارسی ش از خریات است، این ها عرض شود که دور شدن، محدود شدن.
نخیر این غرور نیستش که خدا که گول نمی زند انسان رو. (إنما يَغُرُ ألضعيف ألجاهل ألعاذل ألذي لیس فی قدرة تَتَحَكَم و لا تقوی تتحکم)
اصولاً استهزاء مال کیه؟ مال جاهله، غرور مال کیه؟ مال جاهله. بله اگر جواب غرور را با غرور دادید به عنوان (فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ) [بقره: آیه ۱۹۴] این دومی غرور نیست، دومی استهزاء نیست.
اما اگر کسی بیاید از جهل کسی بخواد استفاده کنه، جهل اقتصادی او، جهل علمی او، جهل دینی او، جهل عقلی او، جهل نفسی او، جهل عِرضی او، يا از جهل او استفاده کنه یا جهل برای او ایجاد کنه.
یه مرتبه است زمین زمینه دارد برای کثافت کاری، یه مرتبه نه، زمینه رو درست می کند. حالا زمین فکرهای انسان ها و عقل های انسان ها یا خودش کوتاه است، از کوتاهی افکار مستضعفین استفاده کنند یا نه کوتاه می کند و لذا میگد که شیطان
(الشیطان اول مَا یعمل مع بنین الانسان مَع کلِّ المکلفین لأهتَنِکَّنَّ ذریة إلّا قلیلاً) أهتَنِکَّنَّ یعنی أستهمرهم اما هم حمیر یبقیهم علی حمرتنهم و اما لا یجعلهم حمیراً) (ها من ناحیتین ألْظرف ألاول یستفید لجهل جاهِل و ألظرفُ ألثاني إنه یجعل ألعاقلْ جاهلاً یجعل العالم جاهلاً یجعل ألتقي شقياً) (14:41)
اینطوری دیگه، بالاخره وقتی میخوان یک تخم خوب یا بدی را بکارند، باید زمینه درست باشد. یه مرتبه زمینه، زمینه ای ست که مناسب با فساد است، خب تخم فساد رو می کارند.
یک مرتبه زمینه مناسب با فساد نیست، زمینه رو درست می کنند. این آدمی که درست است میان خرابش می کنند، آقا چرا سراغ این قرآن که کتاب قاری ها و روضه خون هاست میرید؟
بیاید این علوم را، مشتقات را، نمیدونم معنی حرفی را، چه را و چه را و چه را یاد بگیرین تا وقتی که به دهتون، به شهرتون رفتین، بگن آقا فاضل است، آقا علامه است، آقا مجتهد است. این ایجاد می کند زمینه اظلال را، زمینه گول زدن و عرض می شود که منحرف شدن رو.
حالا در اینجا (إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ) [الانفال: آیه ۴۹] (ألجَواب لا أنتم مغرور لأنَكُم کفار) و لذلك در بعضی از آیات دارد که (إِنِ الْكَافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ) [ملک: آیه ۲۰] آیه اُخرى، جواب (إنِ ألكافرون إلا ما علی غُرور مو علی غرور لا مِن غرور في غرور غارَ بين في یم ألغرور)
کفار که عقل ها را و فطرت ها و فکرها را و حس های صحیح را و دریافت های درست را زیر پا می گذارند، این ها دائما گول خوردند.
(فی غرورٍ، فی غرورٍ نفسياً عقلياً معرفياً عقيدياً عُرضياً مالياً في کل مراحل في غرور کما یقول ربّنا سُبحانَهُ وَ تَعالی (إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ) [عصر: آیه ۲] الانسان بطبیعة الحال لفي خسر (إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ) [عصر: آیه ۳].
این (إِلَّا) البته متقین رو این جدا میکنه.
حالا (طبیعه ألحال في ألكفار إنّهم غاربون في یم ألغرور) چرا؟ برای اینکه شهواتشون رو رجحان دادند. این جهت حسی و مادی و حیوانی رو غلبه دادن، گوش هاشون رو (وضع أصابعهم) (جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ) [نوح: آیه ۷].
اینطوری کردند، گوش های خود را از شنیدن حق و چشم های خود را از دیدن حق و افکار خود را از یافتن حق، دریافت حق، پوشانده اند که مبادا حق بیاد و این ها محدود بشن در شهوات و حیوانیت های خودشون.
خب (من ألأيات إلتي تدل أن رأس إلزاوية مما یقرب به الآیه ألخامس ألثلاثون سوره ألجاثيه (ذَلِكُمْ بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَغَرَّتْكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا) [جاثیة: آیه ۳۵].
(وَغَرَّتْكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا) [جاثیة: آیه ۳۵] حیات دنیا (غَرَّتْكُمُ) است در یک باب و زهرتکم است در باب دیگر. همانطوری که در کلام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه.
حیات دنیا را اگر أبصرها باشد فقط چشمش به ظاهر حیات دنیا باشد، (يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا) فی سوره الروم (يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ) [روم: آیه ۷] اذا نظروا و تنظروا و فکروا و لبسوا و عاشوا بذل الحیاه ظاهر الحیاة الدنیا وما نظروا الی مستقبلها و ما نظروا الی عنقها و ما نظروا الی بیکها) (18:22)
(يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ) [روم: آیه ۷] این (غَرَّتْكُم) میشه و اما (إذا أبصر بها إذا جعل حیاة الدنیا منذاراً وسیله انتک محصل و کظارف فی حقل الحیاة الدنیا اذا انت اعتمد نفسک محسن تحسن علی معارف وعلی علوم و علی کمالات و علی زهادات و علی ما یرید ربنا سبحان تعالی تقدیماً للحیاة الأخری اذن لا تَغُرنکم للحیاة الدنیا هُنَا الحَیاة لَیسَ الدنیا).
چون دنیا دو معنی دارد، یک دنیا ازدنی اینه، یک دنیا ازدانیه. دنیا ازدانی یعنی پست، ازدنی هم یعنی پست، ولی دانی یعنی نزدیک.
(الدنیُّ هوَالخائف الذلیل الرذی الدنی الدنیا من الدنی طبعاً تَقُر ولکن الدنیا من الدانی بمعنی القریب أقرب حیاه التکلیفیا لمثلنا نحن متکلفین هذا الحیاة).
نزدیکترین حیاته. از نزدیکترین حیات ما استفاده چی باید بکنیم؟ استفاده بکنیم که حیات بعدی و حیات بعد البعدی رو ما عرض می شود که حیات خوبی و حیات سعادتمندی تشبیه بکنیم.
(فالحیاة الدنیا لغویاً ادبیاً إمَّا مِنَ الدنیَّ یعنی قلیل ذهید و اما من الدانی القریب) هر دو هم هست.
حیات دنیا هم أقرب الحیاة است به سوی ما، هم در یک بُعد پسته. (من أبصر الیها أعمد تبصر الحیاة الدنیا من الدنی ولکن من أبصر بها بصرته تبصر الحیاة الدنیا من الدانی القریب) (20:23).
خب، آیة الأخری امانی، (الامانی مِن مواد الغرور فی السورة الحدید الآیة الرابع العشر) (وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ) [حدید: آیه ۱۴].
(الغرور هُوَ الشیطان رأس الزاویه فی الغرور)
(وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ) [حدید: آیه ۱۴] أمانی چیه؟ أمانی جمع أمنیه است، آرزوهای فاسد (الآمال الکاذبه، الآمال القاهله، الآمال الجاهله التی لیست وراءها إلّا النار)
اما کسی که آرزوی مقام بالاتر دارد بر اثر معرفت الله بیشتر و تقوی الله بیشتر، این امانی نیست. من يه روز به خداوند عرض کردم خدایا اگر من آرزو دارم که زنده بمانم و الفرقان تموم بشه اینکه جز امانی نیست که، این که آرزوی کاذب نیست، این آرزوی حق است.
خدایا ما رو مبتلا به آرزوهای باطل مفرما. اما آرزوهای حق که من بمانم که بتوانم بیشتر معارف قرآنی رو بنویسم و نشر دهم كه این آرزوی حق است.
و لذا أمانی انبیای صلوات الله علیهم أجمعین أمانی بسط رسالات بود و أمانی توسیع دعوت های الهیه بود که ماندن اون ها به نفع دعوت ربانیه عرض می شود که بوده است.
نعم، آیات دیگری هم هست که مثلاً سورة الانفطار الآیه السادسه (يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ) [انفطار: آیه ۶] (لم یغر فی ربک و لا الی ربک و لا علی ربک و لا من ربک بربک، جعلت ربک سبباً لکیفکون مغرورا طبع من حسبی، رب لا یفرق بین المومن الکافر رب لیس له یوم الجزاء رب رئوف من راس الکل) (22:42)
سپس خدا را وسیله گول خوردگی، وسیله مغرور شدن قرار داده، خدا رو قبول داره ها، نکته خیلی لطیفه، (دقیق جداً رقیق و رشیق جداً).
(يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ) [انفطار: آیه ۶] باء به معنی سببیا طبعاً مَا غَرَّکَ مَا هِیَ مادة الغرور بواسطة رَبّک). این خیلی عجیبه مثل مسجد ضراره (وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ) [توبه: آیه ۱۰۷] و الی غیر ذلک.
اگر مسجد را وسیله اخراج از مسجد انسان قرار بده. (مسجدُ الرحمن سیر و سیر مسجد الشیطان) خب این خیلی بدتره، قوز بالا قوزه.
حالا (يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ) [انفطار: آیه ۶] خب جواب بدین، به وسیله رب، انسان مغرور شود و زندگیش زندگی حیوانی و شهوانی باشد، اصلاً توجه به عالم برزخ و عالم آخرت نکند و رب را وسیله قرار بده.
رب هست، اما این رب اونقدر رئوف و رحیمه که خب چرا تو جهنم ببره؟ چرا تو آتش ببره؟ چرا تکلیف کنه؟ چرا ادعا کنه من یکیم؟ خب یکی دیگه ام باشه ها.
(یجعلون الرب الخالق وسیله لتقریر الشرک لتقریر لا اخلاقیه لتقریر الظلم لتقریر عَدم یومَ الحساب لتفریع ولو کان یوم الحساب فربنا سبحان علی لا الداخل احداً فی النار و لَو کان مثلاً يجعل الدَرَجات و المراتب لالمکلفین ولکنْ کلُّ فی الجنة مثلاً) (24:20).
خب این رب را وسیله غرور قرار دادنه و این خیلی خطرناکه. ابوبکر و عمر که خلافت اسلامی را وسیله کتک زدن زهرا قرار دادن، این ها از ابوجهل و ابولهب بدترن، ما برای اینکه به خلافت اسلامی برسیم، برای اینکه استمرار پیدا کند یا الله، یا الله، یا الله، این ها خطرشون برای اسلام بیشتره.
سیلی بزدند به صورت مادرمون زهرا، در خانه را آتش بزنند، پهلوی نازنین زهرا را بشکنند، اهانت کنند (مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ) [انفطار: آیه ۶].
این مغرور بودن غیر از مغرور بودن ابولهب و ابوجهل و فرعون و نمروده. فرعون میگه من این طرف، خدا هم اون طرف، نمرود اینطور میگه، ابولهب اینطور میگه، ابوجهل اینطور میگه، ما این طرف (يُحَادُّونَ اللَّهَ) [مجادله: آیه ۲۰] یُشَّاقونَ الله.
دو قسمت می کنند کوون را و کیان را و کار را. خدا اون طرف، خدا با بنده هاش اون طرف، ما هم با رفقامون این طرف.
اما خود اسلام را وسیله قرار دادن برای نفی اسلام، مثل اون احمقی که در روزنامه کثافت نوشته بود اون جمله رو که ولایت فقیه انقدر قوی است، نمی خواستم این حرف رو بزنم، مسمومه.
ولایت فقیه اونقدر قوی است که می شود توحید را ابطال کرد برای حفظ ولایت فقیه. نبوت را ابطال کرد، به جای خدا لات بیاد، به جای پیغمبر ابوجهل بیاد، به جای نماز رقاصی بیاد، به جای روزه شیپور بیاد، لاتار بیاد، شطرنج بیاد، مطلبی نیست.
خب حالا می رسیم هنوز، ما خودمون رو از دو جهت فرزند فاطمه می دانیم. من خودم رو، نه کسانی که از نظر نسب اینجور. جده اعلامون فاطمه زهرا سلام الله علیها ست از نظر جسمی و از نظر معنوی.
(بَِضْعَةٌ من الرسول الله) (فاطمه بضعه من)
این بضعه از جسمه فقط؟ خب پسر نوح بضعه از جسمش بود.
(ابن نوح کان بضعه من جسم نوحاً علیه السلام ولکن کان من الکافرین لاً بضعة مِن الروح القدسی محمدی صلوات الله علیه کما أنَّ علی علیه السلام بضعة مِنه نهط روحی کما ان الکافة القدسیین الرسولیین و رسالیین معصومین و من سوا من العدول هُم بضعه من الرسول صلوات الله علیه) این بَضعه و تکه روحی ست.
حالا (يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ) [انفطار: آیه ۶] جواب داریم ما، این چه جهالتی ست و چه حماقتی ست که اولاً ما مغرور شویم به اونچه نداریم.
(أنا فقیر فی غنای و کیف لا اکون فقیراً فی فقیر) این دعای حضرت سید الشهدا علیه السلام است، در روز عرفه که (أنا فقیرٌ فی غنای).
من در دارا بودنم هیچی ندارم، همش مال توست، تو به من دادی (فکیف أکون فقیر، فَکیفَ أکونَ غنیاً فی فقیری) این آدم مغرور میشه خب دو بُعد داره این مغرور شدن.
یک بُعد که مغرور می شود من دارم، پول دارم، عقل دارم، مال دارم، علم دارم، دلار دارم، دارم، بابا نداری، همه این ها عاریه است، خداوند به عنوان امتحان به تو عنایت فرموده است، به عنوان عاریه است، به عنوان همیشگی نیست، این مال قطعی شما نیست، خودتون هم مال خودتون نیستید، اولاً.
ثانیاً، اونقدر انسان غرور بشه و گول بخورد که خدا را وسیله گول زدن خودش قرار بده (مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ) [انفطار: آیه ۶].
این ربی که مقام ربوبیت تکوینیه، مقام ربوبیت تشریعیه، مقام ربوبی در بُعد توفیق در همه چیز دارد و همش رحمت است، همش عنایت است، همش لطف است، کریم است، واسع الرحمن است، واسع المغفرة است (ربک الذی رباک فی کل نواحی، کل النواحی، رحیم فی کل النواحی) به سبب خیر، انسان برای خودش و برای دیگران شر ایجاد کند.
(بربک الکریم نفسک اماره بالسوء التابعه لشیاطین الشیطان الخارجی ولا یَغُرنکم بالله الغرور الماده الخارجی و الداخلی الحیاة الدنیا الافکار الخاطعه الامانی الکاذبه وَ غرتکمَ الأمانیّ وَ غرتکم بالله الغرور).
عرض می شود که و از جمله چیزهایی که انسان را مغرور می کند در سوره مبارکه آل عمران آیه بیست و چهار، آل عمران الآیة الرابع والعشرون (وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ) [آل عمران: آیه ۲۴].
(المقصود مِن الدین هُنا دین شرک المشرکون علی قَرار الشرک کان یفترون علی ربنا سبحان و تعالی افتراعات عده و غَرهم فی دینهم ما کانوا یفترون)
مشرک میگد که طبق آیات متعدده در قرآن شریف، مشرک میگد که من اصلاً چرا موحد بشم خدا رو فقط بپرستم چرا؟ نخیر من اگر بخواهیم خدا رو بپرستم اهانت به خداست خدا رو بالا بردم، خدا رو پایین آوردم.
نه، من باید مخلوقات بسیار عالی خدا را بپرستم به او میرسه (ما نعبدهم إلّا یقربون الی الله زلفا کانت کلمتهم الفلسفیه کلمتهم المقبول عند المحاتین هولاء المشرکون لماذا موحد ربنا و لماذا اصلاً نعبد ربنا میم ربنا و میم نحم اذا نحن عبدنا ربنا دون وسیط فقط نزلناها علی ربوبیه وترفعناها و رفعناها انفسنا الی مکانه ربوبیه کانَ یوجهون شرکاً بصورتهم الدینیه) (31:33)
خدا رو خیلی دوس داریم، چون خدا رو خیلی دوس داریم علاقه داریم، بنابراین نه (لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ) [نحل: آیه ۳۵] اگرم واقعاً خدا میخواست که ما تنها او را عبادت کنیم، خب جلو رو میگرفت، جلو رو نگرفت.
پس شما موحدین کشکی حرف می زنید. شما موحدین که خدا رو عبادت می کنید خب دروغ میگید، اصلاً به خدا نسبت دروغ می دید، چون اگر خدا میخواست نمیذاشت شما دیگری رو عبادت کنی، نمیذاشت ما دیگری رو عبادت کنیم.
(نحن نعبد غیر ربنا و ربنا ما منعنا التکویناً و هذا دلیل علی رضاق أننا نعبد غیراً حتی توسع عبادتنا الیه سبحانه و تعالی و غرهم فی دینهم ماکان یفترون افترا شرکیاً افترا لاحلفیه تحریماً لما فرض الله فرضاً لما حرم الله و ما الی ذلک مِن اصول الدینی و من فروع و من غَرَّهُم) (32:43)
این خیلی مشکله. انسان معتقد باشه از نظر عقیده مذهبی، از نظر عقیده دینی، دین را به حساب خودش، عقیده را به حساب خودش وسیله قرار بدهد برای اینکه با خدا و با شرعیات و با الهیات و با رسالات دعوا کنه.
از جمله آیاتی که لفظ غرور دارد، سورة لقمان الآیه الثالث والثلاثون (فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ) [فاطر: آیه ۵] (الغرور صیغه مبالغه معدن تقریر معدن اغراء)
ما چند تا معدن داریم. معدن خارجی اغرا شیطان اوله، معدن داخلی اغرا نفس اماره به سوء، بعد برمی گردیم، معدن دسته دوم و سوم و چندم خارجیه عرض می شود که مغرور کردن شیاطین جن اند، شیاطین انس اند، مال زیاده، اولاد زیاده و همچنین و همچنین و شیاطین داخلی که ماده غرور هستند، غرور به علم خودم، غرور به عقل خودم، علم کشکی ها، تازه راستش هم درست نیست.
(العلمُ هُوَ ححاب أکبر حتَّی إذَا کانَ علماً نورانیاً إذا أنا عندی علمُ نورانی و غررتُ بهذا العلم و تغررت و غررت بهذا العلم لستُ مِنْ أهل السعادة).
این وسیله ست. این علم وسیله ست، این معرفت وسیله است، این زهد وسیله است، این به راه خدا رفتن، راه وسیله است، برای وصول به اون مقامی که حق سبحان تعالی برای ما میخواد.
(فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ) [فاطر: آیه ۵] (أو فی سورة الغافر الآیه الرابعة) (فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَادِ) [الغافر: آیه ۴].
خب شخص مؤمن که دستش خالیه از مقام و از پول و از پله و چه و چه، این بشینه بگه به، این کفار هی گاه اینجا، گاه اونجا، گاه اونجا، این قصر، اون قصر، این ساختمان، اون ساختمان، این مزرعه، اون مزرعه، فلان، میگه (لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ) [آل عمران: آیه ۱۹۶].
(إما کفروا في إلبلاد أو تقلبهم فی إلبلاد أو غُروركَ في ألبلد) تمام این ها مراده حالا به چیز مراجعه بفرمایید.
(لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ) [آل عمران: آیه ۱۹۶] اين تقلب این ها، اینکه که حرکت دارند (حرکة اقتصادیاً حرکة سیاسیاً حرکة علمیاً حرکة کذا حرکه کذا هولاء الحرکیون فی الحیاه الدنیا لا یغررک تقلبهم فی حرکیات حیوانیه و الشهوانیه)
تمام دنیا را یک ور بگذارید، یک رکعت نماز، یک الله بگید، این در مقابل تمام این ها ارزش دارد.
بله و همچنین آیات دیگری مثلاً راجع به آدم (فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ) [الاعراف: آیه ۲۲] این غرور بهشتی بود، آخه غرور ها بعضی وقتا جهنمیه، بغضی وقتا بهشتیه.0
غرور اما غرور الی الجنه حسب الظاهر او غرور فی الدوره)
خالص بودن در جنت خدا بیشتر بودن. آخرت را، اتجاع به آخرت را، قرب به حق را، به جنت حق را وسیله غرور قرار داد شیطان. شیطان خیلی حقه بازه، بعضی وقتا، خیلی وقتا انسان میخواد باهاش کشتی بگیره عرقش در میاد، مخصوصاً نماز.
در نماز انسان میخواد یک رکعت نماز درست بخواند، واقعاً خیس عرق می شود با این شیطان، چرا؟ نه چون شیطان قویه، ما ضعیفیم، ما ضعیفیم.
چون ما ضعیف هستیم شیطان بر ما غالب میشه حتی تو نماز مسأله برای ما حل میکنه، مسأله شرعی حل میکنه، آیه حل میکنه، فقه حل میکنه، اصول حل میکنه، فلسفه حل می کنه، عرفان حل می کنه، خرقان حل میکنه، زودترم حل میشه، چرا؟ چون شیطان تو نماز حقه بازی میکنه میره کنار یک مدتی یک مقداری که رفت کنار، حجاب بزرگ رفت کنار، این حجاب رفت کنار، حجاب نورانی درست میشه، حجاب نورانی حله این آیه قرآنی در نماز، خدا نفرموده اینطور بشه، اگرم اینطور شد استغفار کنید.
در اینجا می فرماید که (فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا) [الاعراف: آیه ۲۲] هم سوآت ظاهری، هم سوآت باطنی.
اینا خیال میکنن خیلی مامانین، عرض می شود نخیر اینطور نیست و ما از جد بزرگوارمون آدم گله داریم، چرا گول شیطان رو خوردی؟ ما هم گول می خوریم اما جنابعالی وضع دیگری داشتی. شما چرا گول شیطان رو خوردی؟ البته بحثش در آیات مربوطه گذشته ست.
بعد سورة الملک الآیة العشرون (إِنِ الْكَافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ) [الملک: آیه ۲۰] کافرها در غرور اند، غرق در غرور اند، چنانچه بحث کردیم.
(يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ) [نساء: آیه ۱۲۰] سوره النساء الآیه میرعشی (يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا) [نساء: آیه ۱۲۰]. موعودات شیطان (الموعودات شیطانیه مِن مواد الاغراء من مواد الغرور).
این وعده میده دروغ، ولی ما دروغش رو می پذیریم، کما اینکه در سوره ابراهیم است (وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ) (وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ) [ابراهیم: آیه ۲۲] الی آخر.
و همچنین آیات دیگری که در باب غرور هست، ما این مثلث رو در پنج مورد از موارد تکلیفی انسان سلباً و ایجاباً پیاده میشه که (ناموس الحیاة و ناموس العقل و ناموس العقیده و ناموس العِرض و ناموس المال و غرور شیطان غرور ابالسه، اغراء ابالسه و لا تنحصر بموضعه الخاص والتشم هذاالموارد الخمسه).
از لحاظ عقیده، ببینید ابوبکر و عمر به رفقاشون کمک کردن، کمک کردن به عنوان غرور، این غروری که بعداً ماده بزرگش که خلافت است میاد و از باب الغای، الغایة تبرر الوسیله، غایت ما خلافت است، چون غایت ما خلافت است بنابراین وسیله، حالا فدکش رو بگیریم، چکش بزنیم، خونه اش رو خوب کنیم، در خونه ش رو آتش بزنیم، لگد بزنیم به در.
(قال فیها فاطمه قالَ و إن) (قطع صدا)
این شد الغایة، این یکی از ضوابط صهیونی است، قالَ و إن.
فاطمه از بین بره، کشته بشه، بچه سقط بشه، خونه ش خراب بشه، عرض می شود که رد حرف به او بشود، دختر پیغمبر است باشد، پیغمبر مهم تر است یا دخترش؟ ما میخواهیم استمرار بدهیم خلافت رسول خدا صلوات الله علیه رو و این استمرار با یه فردی که پیرمردتر است و چه است و چه است، علی بیست و پنج سالشه چیزی نیستش که، ابوبکر خب این سنش بالاست، حتی یه حمله ای عرض کنم که خودم هم بتونم حرف
(الی ابی بکر،الی ابی بکر قال ارید ان زوج ببنتک عشر و رسول الله ثلاث خمسون ابوبکر ماذا عجب قال إنَّما انا أخوک) سنمون بالاست هر دو (إنَّما أنا أخوک قال نعم ولکن هذه حلال)
حلاله بر من، تو حالا سن بالاست یا پایین رو چیکار داری؟ تو حق رو در نظر بگیر.
حالا این ها یه برنامه ای چیدن، من تعصب تشیع ندارم اما تعصب اسلامی که دارم که. ما از روایات برادران سنی هم نقل می کنیم اگرم بودن ما این حرفا رو میزدیم، حتی ما بعضی وقتا یه جوری حرف میزنیم که بعضی سنی ها فکر می کنن من سنی ام، نخیر من نه سنی ام، نه شیعه، سنی به اون معنا و شیعه به این معنا ما نیستیم.
(قالَ بضعله علی عشره قصة الآیة التحریر شرحا ما یناسب یوم وفات الصدیق الطاهرة السلام الله علیها قضت لا الوقت ولکن نقول اهتدوا حفلا ولما سقیف حتی یسقف) (41:49)