پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه دویست و سی و هفتم درس خارج فقه

نماز (سجده)

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

تناسباتی است که مربوط به اختیار و آگاهی و …جریان کار ما نیست،خداوند درست گفته،بحث ما راجع به سجده است و امروز هم روز صاحب السجده الطویله است،امام سجاد صلوات الله علیه،این مناسبات برای ما حساب شده نیست،کما اینکه در بسیاری مباحث قرآنیه،در بحث تفسیر فارسی و در بحث تفسیر عربی،مناسباتی بود که به لطف و اراده حق سبحانه و تعالی اتفاق افتاد و کما اینکه این از باب ….. و کما اینکه در بسیاری از مباحث مهمه معرکة الآراء قرآن جریاناتی پیش می آمد که ظاهرش شر بود ولی باطنش خیر بود،جوری بود که فکر ما،مغز ما،عقل ما،بیشتر حرکت کند و بهتر بتواند با اون انفجار فکری و تعقلی و تدبری مطالب نوشته شود با اینکه ادعا ندارم که همه آنچه را که شاید ما فهمیده ایم و نوشته ایم اما به یاری حق سبحانه تعالی در راه تعلم از معارف الهیه در محور قرآن انشالله تا نفس داریم هستیم،تبریک عرض می کنیم به حضور همه برادران شیعه،بلکه همه مسلمانها،بلکه همه انسانهای آزاد مرد و آزاد زن عالم،همه کسانی که توجه به حق و حقیقت دارند،به مناسبت میلاد پرنور پر سرور امروز ،حضرت علی بن الحسین صلوات الله و سلام الله علیه،از القاب ایشون ذوالثفنات است،سید الساجدین است،و از این قبیل ها،اینو معنی کنیم بعد برسیم دنباله بحث سجده را که مربوط به ایشون است.آیا اینکه حضرت سید الساجدین صلوات الله علیه سید الساجدین اند،این حتی نسبت به رسول الله صلوات الله علیه که اول العابدین بوده و اول عبادت در رتبه سجده است در ظاهر و باطنش،وحتی نسبت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سیدالساجدین است،و حتی نسبت به امام حسن مجتبی عموی ایشون سیدالساجدین است،یا نسبت به امام حسین و سایر ائمه سیدالساجدین است،سیدالساجدین به طبیعت الحال معنی اش این است که تمام ساجدین عالم مخصوصاً مکلفین از انسانها تحت الشعاع قرار می گیرند در مقام سجده لله،و ایشون سید الساجدینند،غیر این نیست،ما دو بحث داریم ،یک بحث در باطن جریان و یک بحث در زمینه جریان،و ظاهر جریان،مثلا از باب نمونه،نسبت به امام حسن وامام حسین علیهم السلام حدیث از رسول الله صلوات الله هست که الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ اِمامانِ قاما اَوْ قَعَدا،امام حسین با قعود امام حسن در یک بعد است از نظر واقعیت نگهداری اسلام،ولو از نظر ظاهر قیام امام حسین با زدن است و خوردن است و کشتن است و کشته شدن و دربه در گشتن،اما قیام سلبی امام حسن مجتبی علیه السلام در بعد صلح به حساب خانه نشستن و سکوت کردن و چه میاد،اما اگر ما در عمق وظایف بنگریم،اگر امام حسن مجتبی علیه السلام در زمینه برخورد امام حسین علیه السلام با جریان مضاد روز بود،امام حسن هم همون امام حسین بود،و اگر امام حسین علیه السلام زمینه و در زمان ولایت و امامت امر امام حسن مجتبی علیه السلام بود،امام حسن در زمینه امام حسین علیه السلام بود و قیام نمی کرد،اون هم که امام نبود،برای اینکه زمینه ها فرق میکنه،مثلاً باقرین علیهم السلام که به تعبیر دیگر،صادقین علیهم السلام،مظهر تدریس سنت اسلام را نقلاً از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم داشتند،آیا امام باقر و امام صادق علیهم السلام زمینه امام حسن بودند،امام حسنی نمی کردند ، اگر در زمان و زمینه  امام حسین  بودند ، حسینی رفتار نمی کردند،ائمه علیهم السلام در دومین مرحله عصمت  و طهارت الا الاطلاق الجنة و الانس و الملائکة اجمعین بعد اول رسول الله صلی الله و علیه و آله و سلم است،و مرحله ثانیه چون تفاوت هایی در کار است دوازده امام معصوم ، و با اونها حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها،گرچه زمانهاشون و زمینه هاشون و زمینه فعالیت هاشون چه از نظر سلبی و چه از نظر ایجابی فرقها دارد،کسانی که عقلشون در چشمشونه،میگن امام حسین شجاع بود امام حسن نه،کسانی که علاقه به سکوت و آرامش دارند و استراحت دارند،میگن امام حسن امام بود نه امام حسین،کسانی که فقط جریان تدریس و شاگرد درست کردن را در این مظهر اسلامی قبول دارن میگن نه امام حسن و نه امام حسین،امام صادق و امام باقر،امام چهارم نه پنجم نه ،عرض شود که امام پنجم و ششم چرا،امام های دیگر مثلا نه اما ،اگر از نظربسیار قوی وعمقی و اسلامی و بر محور رضای حق تعالی بنگریم نه تنها الحسن و الحسین امامان قاما اَوْ قَعَدا،بلکه همه ائمه معصومین امامند،چه علی وار کار کنند و چه حسن وار چه فاطمه وار و چه حسین وار،چه زین العابدین وار،چه باقر وار،چه صادق وار،چه بقیةالله وار،که عمرش از همه طولانی تر و تاسیس دولت جهانی اسلام به وسیله ایشان است،بله مطالب دیگری در بحث های دیگری هست که فعلاً اینجا جاش نیست،خواستم جواب بر این سوال رو عرض کنم ،که حضرت سید الساجدین علیه السلام که ذوالثفنات بودند به اون معنای صحیحش یا سیدالساجدین بودند یا حمزه سیدالشهدا بود،یا امام حسین سیدالشهدا بود،یا امام باقر فقیه اهل البیت بود،امام صادق فقیه اهل البیت بود،امام رضا مناظر با اهل ملل و ادیان بود،درمیان اهل بیت امام زمان علیه السلام سلطان و السلاطین به معنای واقعی حقیقی اسلامی است بر کل عالم تکبیر اینها معنیش نیست که ، اینها فرق دارند،در مقامات در علمشون،در عدالتشون،بالاتر از عدالت عصمتشون،و بالاتر از عصمت عادیه بالاترین مراحل عصمتشون،هیچ کدامشون در هیچ حالی در هیچ قالی در هیچ افعالی،درهیچ زمینه ای در هیچ زمینی درهیچ زمانی در هیچ مکانی،ذره ای تخلف از اراده حق سبحانه و تعالی نکردند سلباً،و ذره ای اضافه نکردند بر آنچه مراد واجب و مراد راجح رب العالمین سبحانه و تعالی است ،این عقیده شایسته ایست که امام شناسان به حق نسبت به ائمه معصومین علیهم السلام دارند،ظهور سجده سید الساجدین بیشتر از سایر ائمه،اما سجده در واقع معنا در همه یا تحقیقاً و یا ظاهراً،تحقیقاً و یا تقدیراً یکسان بوده،حالا سید الساجدین که بسیار در زندان بود،بسیار دور از معرکه حکومت بود،دورش کردند،اما آیا سید الساجدین فقط دعا می خوند،فقط در بیقوله ای می نشست و سجده می کرد،فقط کارش نماز بود،ساکت بود از شر و شوری که حکومت بنی امیه و بعداً بنی العباس ایجاد کردند،ساکت رو که زندان نمی کنند،مگر ساکت رو کسی زندان میکنه،مگر با مورچه کسی کار داره،با اون انسانی که کار دارد به کار این کاردارها کار دارند،منتها گاه طرف مقابل شمشیر دارد،گاه مهمتر از شمشیر زبان هدایت دارد معرفت دارد،عصمت دارد تقوا دارد،و کسانی که زمامدار حکومتهای به نام اسلامی و در حقیقت ضد اسلامی هستند اینها نمی خوان در مقابل کسی را بنگرند و ببینند که ممکن است یا حتماً تأثیراتی دارد در امت اینها،اگر مبنای حکومت و مبنای حاکمیت ظلم است،جهل است،حماقت است،زر است،زور است،تزویر است،مسلمان جا نداره اونجا،در مرحله بالاتر زین العابدین جا نداره اونجا،باید در یک بیقوله باشد،تو مسجد راهش نمی دن،تو منبر راهش نمی دن،آزاد نیست،حالا زمان باقرین چون سگ و گربه باهم دعوا داشتن دیگه فرصت نداشتن که برن درس باقرین رو به هم بزنن،اما سگ خودش تنها باشد گربه خودش تنها باشد،نمی تونن از باقرین درس بگیرن،نمی شد در مسجد النبی بنشینند و این همه جمعیت قال الصادق گو و قال الباقر گو باشد،چرا قال العلی ابن الحسین ما زیاد نداریم در احکام،حساب این است که کسانی که زمامدارهای زمان خود و جریانهای حاکمیت خود هستند اینها ماه را بالای سر خودشان نمی خواهند ببینند،نمی تونن ببینن،می خوان سیطره و سلطه بر قدرتها پیدا کنند،چه قدرتهای ظاهری،شمشیرها و چه قدرتهای باطنی،معرفت ها،علم ها،تقواها،فضیلت ها،تأثیرهای عمیق و رسول الله صلوات الله علیه مأموریت به تعبیرظاهری فقط ندارد که،بلکه اون بعد دوم است،بعد اول  قُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغاً،در جانهاشون باید بنشیند قول بلیغ،برسد گفتار وصال،همانطور که قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ،حجت پروردگار رسا است به اعماق فطرت ها و اعماق عقلها و فکرها و حتی حس ها و واقعیت ها ،همچنین حاملین حجج رب العالمین که اول رسول الله صلوات الله علیه است و بعد ائمه هدا و بعد سایر شرح مداران هستند،اینها باید با زبان بگویند با عمل بگویند،با ترک بگویند،با ایجاب بگویند،با نوشته بگویند،بگویند و بگویند و بگویند معارف حق را که از گوش ظاهر به گوش هوش و گوش فطرت و عقل و فکرت و تدبر و عمق روح انسان برسد و لذا حضرت ولی امر صلوات الله علیه یکی از جملات گریه آور و نکبت بار برای مخالفین این است که فرمود ما منا الا مقتول او مسموم، همه ما یا مقتولیم یا مسموم،نه فقط حسین مقتول است حسن هم مقتول است،امیرالمؤمنین مقتول است،زین العابدین مقتول است ،یا مسموم یا مقتول،حضرت سجاد مقتول است،خوب چرا اینها را کشتند و چرا سم دادند و چرا زندان کردند،چرا محدود کردند،چرا وقتی یک نفر می خواد بیاد سؤال کنه خانش کجاس،خانش بصره،کجا اومده سؤال کنه مدینه،مثل اینکه راهش دورتر از حرم تا اینجاست،اونوقت میرسد اونجا نمی تونه بره درخونه امام صادق سؤال کنه وضعیت اینطوری شده بود،چی کار کرد،یه طبق خرید مقداری خیار گذاشت سرش گفت خیار آی خیار به زبان خودش،رفت در خانه خیار،در زد، خوب خیار فروختن که مطلبی نیستش که،عرض می شود که کسی آمد دم در،گفت خیار و بعد گفت به امام بگو با ایشان کار دارم آمد داخل سؤال رو پرسید و خیارها رو فروخت و رفت،خوب اینجور محدود بودن ائمه ما،حتی امام صادق و امام باقر در فطراتی،اون یه فطره خاصی بود که بین بنی امیه و بنی عباس دعوای سگ و گربه بود،فرصت نداشتن که درس امام صادق رو تعطیل کنند،فرصت نداشتن درس امام باقر رو تعطیل کنن،اما خوب هرگز نمی خواهند که امام صادق ظهور دهد سنت رسول الله صلوات الله علیه رو و امام باقر ظهور دهد و لذلک ما منا الا مقتول او مسموم،تاریخ تکرار میشه،ای پیامبر بزرگوار،ای علی عزیز و ای مادر نادمیون فاطمه،و ای همه ائمه،ما اگر بخواهیم شیعه باشیم و حامل رسالت شما در بعد مادون عصمت باشیم،خوب بایدکه ما تمام بلاها را و تمام مصیبت ها را از طرف یزیدهای….،ابوسفیان های …. و بی ریش،از طرف شمرهای حوزه و غیر حوزه،از طرف تمام اینها باید بچشیم اما انضلام نکنیم،اگر توی سرمون زدن در رو بلند کنیم توی سر اون طرف بزنیم یا نذاریم توی سرمون بزنن،انضلام نکنیم،نمی خواستم بحث به اینجاها بکشه،امام سجاد صلوات الله و سلام علیه حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ،چقدر لذت داره سجده،بالاترین مراحل روحی در عبودیت و معرفت روح سجده و بالاترین مراحل جسمی در جسم عبودیت و معرفت و خضوع ،جسم سجده است،و بحث دیروز ما به اینجا رسید که تقسیم می کنیم و دنبالش رو باز تا وقتی که وقت داریم عرض می کنیم،اول از نظر ادبی سَجَدَ فعل لازمه سَجَدَهُ غلطه،سجد له صحیح است خوب چرا سجد به نیست چرا سجد له است،ببینید بعضی وقتها حرف تأدیه فقط تأدیه است هیچ معنی دیگری نداره{صحبت حضار}،…. اما بعضی وقتها هردووانه است،بعضی وقتها هر دووانه بیشتر،هردووانه حرف جد این است که هم تأدیه است و هم معنای اضافی بر تأدیه دارد،از جمله لله نه سجد لله،سجدت لله که میگی سجدت الله غلطه،سجدت الی الله غلطه،سجدت علی الله غلطه ،سجدت من الله غلطه،فی الله غلطه،مع الله غلطه،هر چی حرف جد بیاد غلطه،برای اینکه سجده ای که به عنوان مظهری بسیار بسیار رفیع از مظاهر عبودیت است،به عنوان عبادت حق حتی به عنوان احترام هم نیست،میشه ما سجده کنیم به عنوان احترام حق نه عبودیت،احترام خوب اعم از عبودیته،عبودیت یعنی آخرین مراحل خضوع،در کل ابعاد نسبت به مقام مقدس حضرت حق سبحانه تعالی، اما سجدت لله یا اسجودوا لادم این ل چی کارست اینجا ،ببینید ما یک مسجودٌ عِلیه داریم کعبه،سجدت الی الکعبه،کعبه که مسجود له نیست،مسجودٌ عَلیه هم که نیست،کعبه مسجودٌعِلیه،سمته، وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ،نه اینکه کعبه معبود ماست،مسجودُعِلیه ماست، مسجودٌ عَلیه ما نیست،بلکه مسجودُعِلیه است،یعنی این سجده از نظر …. به طرف کعبه است،اما مسجود کیه، مسجودٌعِلیه کیه،الله است،الله که طرف ندارد، أَینَما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه،اما برای اینکه ما طرف داریم،جسم داریم،جانب داریم،برای اینکه بتوانیم اخلاص در مرحله عبودیت را در بالاترین مراحلش ابراز بداریم که جسم ما هم با روح ما ،همسان و هم پیمان و همراه و همگام باشد، وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ،این سجده اِلی،یک سجده علی هم داریم،سجده بر دیوار نه خوب سجده نیست اصلاً،بر هر زمین و زمینی هم می شود این بحثش رو باید بکنیم،این سجده علی است و یک سجده ل،سجده الی ل دارد،سجده علی ل دارد،سجده ل بعضی وقتها ل دارد بعضی وقتها به معنی دیگر،سجدت الی القبلة لله،سجدت علی الارض لله،سجدت لادم لله،ملائکه فرمودند دیگه، وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ ،یعنی اسجدوا لادم لله،سجده یک مرحله ای است از مراحل عبودیت که در انحصار حق سبحانه تعالی است،فطرتاً،عقلاً،فرداً،اجتماعاً،کتاباً و سنتاً،یک بحث …. عرض کنم،آیا خداوند بر محالات ذاتیه قادر است یک سوال،دوم آیا خداوند بر محالات مصلحتی قادر است،بقیش که دیگه معلومه ان الله علی کل شیء قدیر،شی ای که امکان ذاتی دارد و صلاح عرض می شود که وقوعی دارد خوب شک ندارد،اما جواب سوال اول ، آیا خداوند بر اعدام خودش قادر است،آیا خداوند بر ایجاد خدایی مانند خودش قادر است،چی بگیم،بگیم قادر نیست،نه،میگیم قدرت تعلق به محال ذاتی نمی گیرد تقصیر قدرت نیست قدرت به شی تعلق می گیرد محال ذاتی شی نیستش که  لا شیءِ ،در اول جزء بیست و نهم الفرقان ملاحظه کنید ان الله علی کل شیء قدیر بحث فی قدره،یعنی بحث فلسفی بر محور قرآن است،آقا قدرت بر چیزی تعلق می گیرد که امکان شدن دارد،اما موجودی که امکان شدن ندارد شی نیست،شریک الباری شی نیست خیاله،یا اینکه اجتماع نقیضین شی نیست،ارتفاع نقیضین شی نیست ،اعدام خدا شی نیست ،اینها از محالات ذاتیه است، اگر هم انسان تصور می کند نه اینکه تصور می کند محال رو،چون هر چه زور میزند بفهمد نمی فهمد می گه پس محاله،نه این است که ما اجتماع نقیضین را تصور می کنیم می گیم محاله ممکنه که ولو تصور در ذهن،ممکن میگه ممکنه در ذهن ممکن باشه در خارج نه،من یادم هست آموزش منطق می خوندم در 50 سال پیش ،…. اون می گفت نه من می گفتم آره هنوزم میگم آره،اصلاً در محالات ذاتیه شما تصور هم نمیتوانید بکنید فقط تصور استعاره می کنید شما،کما اینکه در منطق محال است تصور استعاره می کنید،مگر می شود که یک هم یک باشد هم دو،تصور کنم من،صورتی در یک هم خودشه هم نقیض خودشه نمیشه اصلاً،{صحبت حضار}،خداوند لاشی را شی نمی کند،ایجاد می کند شی را کما اینکه یا ایجاد می کند لا شی را ،یا ایجاد می کند شی را،چند جوره ایجاد سه جوره که باز در بحث قدرت هست باید مراجعه کنید،ماده اولیه رو که خداوند آفرید وهیچ چیز جای خدا نبود چی کار کرد،خلق الماء…… این رو فرقش رو توجه کنید و مراجعه کنید،حالا خداوند اگر ایجاد بخواهد بکند خدایی را مانند خودش این اجتماع نقیضین است،چون وقتی ایجاد کرد حادثه،حادث که ازلی نیست،می شود ازلی را ایجاد کرد،آخه بین ایجاد کردن و ازلیت که لاحوت است تناقضه،مگر می شود تناقض ایجاد شود اگر تناقض متناقضین ایجاد گردد،پس متناقضین نیستند پس متحد ذاتی  است پس ممکنه،این ان الله علی کل شیء قدیر به این حسابه،شی خوب چند چیزه،یک شی مطلق الله،یک شی محدود اشیا ممکنه موجوده،یک شی ممکن الوجود مصلحت نیست ایجادش کنم،یک شی که بوده الان نیست،یک شی ای که نه بوده نه هست نه خواهد بود نه امکان داشته نه امکان دارد نه امکان خواهد داشت لا شی،ما یک شی مطلق داریم که الله است و یک لاشی مطلق،لا شی ای که نه سابقه شیئیت داشته و نه می تواند،نه فعلاً شیئیت دارد و نه می تواند،در مثلث زمان نفی می کنیم شیئیت را از او نه مصلحتاً بلکه ذاتاً می گوییم ما لاشی مطلق نداریم  داریم به همین معناست،لاشی مطلق آیا مشمول ان الله علی کل شیء قدیر هست این که شی نیستش که،این از نظر دلالی،از نظر واقعی اگر قدرت تعلق نگیرد به محال برای ضعف قدرت نیست برای ضعف محال است چون محال قبول قدرت نمی کند نمی خواهیم در این بحث کنیم،این محال ذاتی،یک محال مصلحتی،عبادت غیر خدا،سجده غیر خدا حتی توحید غیر خدا،اینجا فقط …..،این ممکن است درخارج هست دیگه زیاد ما داریم،ملحد داریم مشرک داریم .. این که هست،اما از نظر فعل الهی امکان ذاتی دارد امکان مصلحتی چی،خوب ندارد،میشود خداوند رسول الله را به قعر جهنم ببرد و بسوزاند،امکان دارد اما محال است این کار را بکند،محال هم بالاختیار بر مبنای مصلحت عدالتی،تا چه رسد فوق عدالتی عصمتی،تا چه رسد فوق عصمت که مال خدام عصمت نیست چون عصمتی را که ما بحث می کنیم عصمت اعطا شده است،در بعد بشری و در بعد ربانی ولکن عصمت ربانیه عصمت ذاتیه است در عین اون که اختیاریه است و اختیاریه است در عین اینکه ذاتیه است،خدا کارهایی را نمی کند و نخواهد کرد با اینکه میتواند،می تواند ظلم کند اما محال است بکند،می تواند برخلاف حق انجام بدهد اما محال است انجام بده،معصوم کیه،معصوم غیر الهی ،معصوم میتواند گناه کنه یا نمی تواند،اگه نتونه که رجحانی بر ما نداره ما بر او رجحان داریم،واقعاً اگه بعضی ها اینطوری خیال می کنن می گویند معصوم کسی است که نمی تواند گناه کند،این که میشه آجر،آجرم بلد نیست دروغ بگه بلد نیست غیبت کنه،بلد نیست گناه کنه،اون فضیلت بر ما نداره،اگر ما یکی از ده هزار گناه را به اختیار ترک کنیم ما افضلیم بر اون کسی شکما می گیدکه معصوم است و هیچ اختیاری ندارد،اختیار دارد ولی اختیارش به قول رسول الله … جزناها و هی خامده خیلی حرف بالاست ما که نمی فهمیم،میگه نفس اماره پیامبر در مقابل عقل وحی او تسلیم است ذره ای تخلف نمی کند به اختیار رسول الله،ما عقلمون نمی رسه….نه شیطان خارجی یعنی نفس اماره،این نفس اژدرهاست او کی مرده است،از غم بی آلتی،بی حالتی،بیماری افسرده است،این بین…. بر این مطلب بود که سجده که غایت عبودیت است برای کسی که خودش عقل داره،در مقابل سجده لله فطرت قبول ندارد،عقل قبول ندارد،حس قبول ندارد،عاقل قبول ندارد،دیوانه قبول ندارد،هیچ با شعوری قبول ندارد که دو رو با یک برابر کند قبول دارین،دو دو است خوب یک یک است،حالا دو خوب دوتا خوبه ،دو بد دوتا بده،یک رو نمی شود که با دو برابر دانست،حضرت حق سبحانه تعالی و بالاترین سطح عبودیت است که از اون بالاتر از نظر باطن نداریم از نظر ظاهر هم نداریم،اینو حتی مثلا در مقابل پیغمبر ما سجده کنیم،در مقابل غیر خدا سجده کنیم،کما اینکه قرآن شریف از قول اهل جهیم نقل می فرماید،تاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ،إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ،مساوی کردن غیر خدا با خدا نه در نیت فقط در عمل ،عملاً همونطور که برای خدا سجده می کنید برای امام رضا هم سجده کنید،فرض کن نیت شما این است که نخیر این سجده برای خداست اون برای امام رضاست،امام رضا رو خدا کردی یا خدا رو امام رضا کردی،آخه بعضی از چیزها هست که عملش خرابه نیت هم نمی خواد،آخه بعضی اعمال نیتیه، من جلوی پای کسی بایستم،اگر به نیت احترام است خوب به نیت اخترام است و مسئله بد،به هیچ نیتی بینابین،اگر معاذالله کسی برود جلوی مرجع تقلید بایسته شرق و شرق چک بزنه بعد بگه من نیتم بد نیست،این عمل بده،بدی نیت نمی خواد اصلا،عملی که خود عمل بد است،اصلا خوبی بردار نیست،یه مقداری قرآن رو بزارید زمین حالا ضرورت مطلب دیگرش رو کاری نداریم،یه مقداری قرآن رو بزاره زمین پاش رو بزاره روی قرآن بره لامپ رو بپیچه،بگه من نیتم که بد نیست،نه عمل خود از نظر فقهی اینطوره،نه عمل خود عمل بد است،برای شما بد است،نزد شما بد است،نزد بینندگان بد است،تنها باشید بد است،کسانی باشند بد است،حالا آیا ظلم میشه خوب باشه یه وقتی،ظلم یعنی نابرابری در هر جهتی،اونوقت خدا میشود امر به ظلم بکنه،خدا که دراین آیه می فرماید تاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ،إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ،برابر داشتن و برابر قرار دادن رب العالمین با مربوبین این ظلم است،آقا در یک احترام از احترامات بین خدا و خلق برابری عملی انجام بدهیم نیت رو کار نداریم،این ….. است یانه ،یک صدم دو صدم پنجاه صدم صد در صد،صد در صد کسانی هست که مشرک هستند بدتر از اون کسانی که ملحد هستند،اصلا احتراماتشون فقط برای دنیا و برای لات و اوزاست به خدا کاری ندارند،پس سه بعد دارد،نهایت الخضوع سه بعد دارد یک فقط لله مظهر بسیار روشنش سجده است یک،دو نسویکم برب العالمین برای خدا سجده برای لات هم سجده لات پرستا،برای محمد بن عبدالله سجده برای محمدیون،خوب اون سجده به لات کرده اینم سجده کرده است به محمد بن عبدالله،این حرام است اونم حرام است،این شرک است اونم شرک است،چون تسوی برب العالمین است و مگر ممکن است خداوند امر به ظلم کند ولو یک میلیاردم،آخه بعضی از عناوین هست که قابل استثناء نیست ،ظلم قابل استثناء نیست،مفت خواری قابل استثنا نیست،مفت خواری همیشه حرام است،عدل همیشه لازمه ،اینا قابل استثنا اصلا نیست،و مگر امکان دارد خدواند بفرماید که ظلم به تعابیر گوناگون قرآن حرام است،حرام فطری است،حرام شهودی است،حرام حسی است فردی است اجتماعیست،بگه الا فلان جز ظلم حرام که نیست بلکه واجب هم هست،میشه ،راجع باشه،جایز باشه،خوب اگر اینطور باشد ببینید ما اگر در درون احکام رو به فطرت سرزنیم و بعدا عقل و بعدا حس و بعدا اجتماع ،حتی حس حیوانات،و قبل از همه و با همه و بعد از همه کتاب الله وسنت رسول الله، در هر پنج بعد سجده به غیر لله یا شرک است و یا الحاد است و یا حرام است،چهارم نداریم دیگه،شرک است که هم برای الله هم برای غیر الله،یا حرام است خیلی حرام بالا،برای خدا سجده می کند عبودیتا،برای غیر خدا احتراما،و لکن عمل یکسان است،نیت مهم نیست عمل یکسان است،همونطور که نسبت به خودهامون ِانَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ مگه نداریم،شما اگر بین اتقا و تقی در اکرام برابری قایل بشید درست است آقایون خیر،افضلکم ،…… اینا نیست، انَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ،وقتی که عندالله اتقا اکرم است عندنا هم اگر از عبادالله باشیم اتقا اکرمه،حالا اگر شما بناست از دو نفر احترام کنید هر دو مومنند،یکی علی است یکی سلمان،برابر احترام کنید درست است،تسویه است،تسویه بین بیشتر و کمتر حرام است،سلمان را علی کردن است و علی را سلمان کردن است یا هردو را برابر کردن است تا چه رسد به مقام رب العالمین،{صحبت حضار}،اون فوقش یه نوع احترامه بگید من رسول رو عبادت نمیکنم فقط احترام است،ببینید اگر ما بخواهیم خدا را سجده کنیم احتراما درسته،سجده بر خدا فقط عبادته،اما سجده برای غیر خدا سه جوره،یکی سجده برای غیر خدا که فقط او مسجود باشه الحاده،یکی سجده برای غیر خدا که اشراک باشه درصدی هم خدا باشه،یکی هم سجده بر غیر خدا که نه الحاد است نه بت پرستی است نه یک پرستی غیر خداست نه چند پرستی با خداست پرستش در کار نیست بلکه نهایتا احترامه، می گیم و ان نسویکم برب العالمین بعد پاینتر شرکش اینه چون بعد از محرمات این هم مرز شرک است،مثلا در قرآن شریف در آیات  سوره اسرا زنا رو ذکر می فرماید،…. هم ذکر می فرماید،شرک رو هم ذکر می فرماید،با هم قاطی کرد،یا در بعضی از موارد داخل شرک است بعضی از اعمالی که بسیار بسیار محرمند که هم مرز شرک است یه خورده هل بدید مثلا از شرک بدنی و ظاهری به شرک عقیدتی برمیگرده حالا سجده لغیر الله یکی از سه حالت بیشتر نیست اگر هست بفرمایید،یک فقط اسجدو لغیر الله اگر باشه الحاده،دو اسجدو لله و لغیرالله عبودیتا شرکه،سه اسجدوا لله عبودیتا و اسجدوا لغیر الله احتراماً حرامه،ازمحرمات غلیظه است دیگه غیر از این ما نداریم ،سجده کردن برای غیر خدا حتی معناییش روکاری نداریم ما ،جسم این جسم انسان که به عنوان بالاترین خضوع و بالاترین خنوع در برابر حق سبحانه تعالی از نظر جسم میخواد بشه،همانطوری که از نظر معنا و روح و علم و عقیده و قلب میزان خضوع لله مناسبت با مقام الله دارد و مناسبت با خلق ندارد،در بعد ظاهر هم همونطور که سجده که بالاترین خضوع ظاهری است برای الله برای غیرالله اگر سجده کند اگر عبودیتا باشد که در بعد توحید سجده غیرالله الحاده،اگر عبودیتا شرکتی باشد شرک است،و اگر احتراما باشد اخترام است یعنی بر خلاف احترام است که همانطور که برای خدا پیشانی به زمین میزارم امام رضا رو هم میخوام زیارت کنم پیشانی به زمین میزارم ،من یادم هست آیت الله بروجردی رضوان الله علیه،خوب بعضی ها هستند که خجالت می کشند نهی از منکر کنند،ایشون قرار شد قم بمانند در سنه 23 بود که ما سه سال از قم آمدنمون گذشته بود و می شد درس ایشون بریم،مشهد مشرف بودند ما مشرف بودیم،ایشون مقید بودن که من با ایشون حرم برم یه بچه بیست ساله،مشرف شدیم حرم دیدیم که ایشون می ایستاد دم حرم، هر کسی که افتاده بود به سجده با عصاش می گفت بلند شو آقا بلند شو مخصوصاً آخوند،آخوند بلند شو برای اینکه تو آخوند دو تا گناه می کنی یک سجده لغیر الله کردی اونم پشت به قبله،قبلش هم درست نیست اونجا،دوم همه می بینند دهاتیه بقاله چقاله حاجیه مشهدیه خوب اگر سجده ایه ما هم بکنیم،این سجده لغیرالله در هر بعدی از بعدهای سه گانه اش الحاد است یا شرک است یا حرامه،مقنص است و ما در آیات بسیاری که بحث درسمون تتمتاً و عمقاً آیات خواهد بود و خوب هست به اینجا رسیدیم،قرآن شریف در شش جا امر می کند ملائکه رو که اسجدو لادم،عرض کردم به جلد اول تفسیر الفرقان مراجعه بفرمایید ،منم خودم مراجعه کردم،جای دیگه هم هست اینجا مراجعه بفرمایید،و من مختصری رو اشاره می کنم شما مفصلش رو مراجعه بفرمایید، وإذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم،خوب الا آدم که نیست الی آدمم که نیست لادمه خوب،اسجدوا لادم آیا تقدیری دارد یا ندارد،اگر اسجدو لادم تقدیری ندارد خدا امر به شرک کرده یا امر به بدترین گناهان کرده،مگر خداوند امر به ظلم می کند،مگر خداوند اجازه می دهد که ظلم انجام بشه اونم ظلم به ساحت ربوبیت،ظلم به ساحت ربوبیت بدترین ظلم است،پایین ترش ظلم به ساحت قدس انبیا و ائمه و پاینترین و پاینترین وپاینترین،اما خداوند به خودش اجازه بدهد بالاتر از اون رجحان دهد بلکه واجب کند که اگر ترک این واجب را کسی بکند،مثل شیطان معلق میشه پدرش درمیاد،این ظلم به ساحت ربوبیته،خداوند امر کند ملائکه را که بهترین بندگان او بودند غیر از آدم که به آدم سجده کنید،خوب ابلیسم سجده کنه همه به آدم سجده کنید،اگر آدم مسجود ملائکه است عبودیتاً چند بعد محال مصلحتی است،اگر احتراماً این در مرز اشراک بالله است این ظلمه،تسویه بین خدا و غیر خداست،ملائکه که بهترین مخلوقات خدا هستند بعد از انسانهای کامل اینها مامور میشن که در برابر آدم که خیلی فاصلش از محمدبن عبدالله صلوات الله علیه زیادتر است،هزارها آدم رو باید روی هم بزاریم تازه محمد نشود،اونوقت ملائکه نازنین مامورند و واجب است اونطور واجب حتمی که به آدم سجده کنند یا عبودیتاً و احتراماً،اما پایینتر و پایینتر و پایینتر از ملائکه که مومنین عادی باشند حالا در سنت اسلام عرض می کنیم اینها حق ندارند به پیغمبر که خیلی و خیلی وخیلی بالاتر است از آدم و آدمها سجده کنند،نص قرآن است به وجه عام یا اطلاق و نص سنت است چنانکه در پاورقی تفسیر الفرقان در چند جا بنده نقل کردم و مخصوصا در اول الفرقان که جلد اول است و ظاهرا در سوره جن هم همینطور،خوب حالا اینجا چی کار کنیم،واذ قلنا للملئکه اسجدوا لادم،اینجا ل ای ،علی ای ،الا ای،اینجا افتاده،افتاده مبینه ها،یه مرتبه یه چیزی رو ساقط می کنن این معلوم نیست این گنگ می کنه کلمه رو،یه وقتم نه یه چیزی رو که بسیار بسیار بین است می اندازند،مثلا سلامٌ علیکم نگفتم درسته سلام خوبی نیست اما واجب است جواب بدی یا نه بله،علیکم معلومه دیگه من که میرسم به شما میگم سلامٌ یعنی به شما دیگه،حالا وقتی که فطرتاً عقلاً کتاباً سنتاً فکرتاً ثابت است در هر میزانی از موازینه ولو کمترین شعور که نمی شود بین خداوند و خلق خداوند نمی شود در احترام برابری قایل شد عبودیت که هیچ،بنابراین اینجا لزوم ندارد که ل دوم گفته بشه،مثلا اصل مطلب اینه،اذ قلنا للملئکه اسجدو لادم لله،لله هست ل دوم ل اختصاص است ل اول ل انتفاعه،اینا با هم فرق داره خوب،خداوند که برای او سجده می کنیم خداوند منتفع از سجده ما که نیست ،اگه همه عالم ابلیس گردند خدا که کم نمیشه از خداییش،اگر همه عالم هم اول العابدین یا محمد بن عبدالله باشن خدا خداییش بالاتر نمی رود،بالا و پایین نمی شود خدایی خدا در هیچ بعدی از ابعاد اولوهیت و ربوبیت ،اگر سجده بشود یا نشود یا کم شود یا زیاد،پس سجده لله نامش برای تأدیه هست از نظر اصل تأدیه و از نظر معنا،سجده کن برای خدا برای اختصاصه،یا برای اختصاص نیست برای انتفاع است ولی خدا انتفاع میبره از سجده ما ،پس اسجدوا لادم چون آدم منتفع است در هر کاری که برای مصلحت او انجام میشه،پس اسجدوا لادم یعنی این سجده نفعش به آدم میرسد اما مسجودعلیه عبودیتاً کیست الله است،پس اذ قلنا للملئکه اسجدوا لادم لله ،یا خَرُّوا سُجَّدًا برای یعقوب و عیال یعقوب نسبت به یوسف و خَرُّوا له سُجَّدًا یعنی خَرُّوا له لله سُجَّدًا،سجده شکره،مثلا سجدت لله لولدی درسته یا نه ،سجدت لله لمقامی مکانتی لعبودیتی توفیقی درست است یا نه ،آیا این دو ل با هم فرق ندارد،سجده لله سجده اختصاصی برای خداست عبودیتاً نه انتفاعاً،اما چرا من الله را سجده کنم نماز که نیستش که در پی نماز،چرا الله را سجده کردم برای اینکه من چیزی رو که خواسته بودم عنایت فرمود،ولد داد،معلم داد، وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ،چون آدم معلم الملائکه شد و بالاتر معلم عوارضی شد که اونها رو از ابلیس بودن بیرون بیاره پس یک سجده شکر لازمه ولی سجده شکر می گویند زمین مرجع خودش را پیدا می کند ،قل هو الله احد اون مرجع ظاهر ندارد هوی باطن الله است دیگه ،در سوره توحید ملاحظه بفرمایید الفرقان هوی مطلق الله است ،زمین مرجع خودش را پیدا می کند،حالا در اینجام و اذ قلنا للملئکه اسجدوا لادم،اسجدوا من تعبیر خودم را دارم میگم که سجده آور نباشه.