بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
یکی از مستحنس ترین مسائل فرعی مسئله قصر نماز و افطار روزه است و این سومین بار است که ما داریم در این دو مسئله بحث میکنیم. اول در نجف اشرف بحث کردیم علیک سلام و از کل فقها به وسیله برادرانی که در درس حاضر بودند خواستیم که اگر اشکالی یا جوابی دارند مرحمت کنند یا ما قانع بشیم یا اونها قانع بشند جواب نیامد مسئله چه بود
مسئله این بود که آیا حد قصر در سفر هشت فرسخ است یا مسیر فیهن است. آقایون گاها میفرمایند که هشت فرسخ است در طول زمان ها زمان سابق زمان لاحق در کل زمان ها در هشت فرسخ میفرماین قصر است و کمی هستن مانند شهید اول صاحب مداره صاحب حدایق و دیگران که در مسافران ذکر کردیم اینا میگن که مسیر سی یومین مناته. در اینجا با استدلالاتی از خود این دو نوع حدیث ما نظر دادیم که مسیر سی یومین منات است منتهی در روایات دارد به عقل بالسیر و عقل بالمسیر ما این عقل بین رو قبول نداریم به دلیلی که بعد خواهیم عرض کرد.
بعدا در قم بحث کردیم یک استحداث دومی ایجاد شد که مسیر سی یومین رو نیز قبول نداریم بلکه در صورت خطر کاستی از کیفیت نماز است ولکن این خطر نباشد هرگز کاستی نه از کمیت و نه از کیفیت نماز نیست. روزه هم همچنین روزم که سفر چه غیر سفر اگر خطر نباشد ضرر نباشد عسر نباشد حرج نباشد واجب است. اگر حرج باشد مستحب است اگر عسر باشد عسر یا ضرر یا خطر هر چه که قریب همند در این صورت روزه حرام است و این سوم بارست که ما داریم بحث میکنیم و این بحث ها تبلورهایی داره تبعا علت تکامل و تبلور در بحث این است که چون این مسئله اولا عام البلواست و ثانیا نوع فتاوا درصد بالای فتاوا قدیما و حدیثا متاخرین متاخرون تاخرین نظر هشت فرسخ رو دارن و بنده در سن هیجده نوزده سالگی بیست سالگی که نظر اجتهادی پیدا کردم ازون وقت نظرم مثل یوم ولکن در اثر غلبه افکار حوزوی غلبه اجماعات غلبه ضرورت ها فتاوا قدیما و حدیثا توجه عمیق تری به قرآن نکرده بودم بعد با توجه عمیق تر به قرآن آخرین مرحله را ما پیمودیم که اصولا کاستی در نماز هرگز نیست نه در رکعاتش نه در کیفیتش، مگر در صورت خطر که با تغییر کیفیت این خطر برطرف میشه.
در روزه هم افطار هرگز نیست مگر در صورت عسر. این مسئله ای که دو استحداث دارد یک استحداث موضوعی دو استحداث وجوب استحداث موضوعی اینست که مثلا من سار ثمر فراسخ فقد شقل یومه روایات ازین قبیل زیاد داریم که کسی که هشت فرسخ راه برود سفر کند یک روز راه رفته پس شقل الیوم عرض میشود که مناته حالا این استحداث حکمی نیست استحداث موضوعیست یعنی در سابق که پیاده یا وسایل مال میرفتن هشت فرسخ نوعا یک روز راه بود ولکن الان موضوع عوض شد با وسایل سریع السیری که امروز اینچنین میکنن تقریبا هشتاد نود برابر میشه بنابراین حکم همانه اگه قبول کنند البته ما قبول نمیکنیم در هشت فرسخ قصر در کمیت است ولی اگر هم قبول کنیم که در هشت فرسخ مسافرت قصر در کمیت است هشت فرسخ مدام نیست بلکه هشت فرسخ به مناسبت زمان میگیم.
اگر هشت فرسخ در یک روز راه طی شود هشت فرسخه اگر در دو روز راه طی شود فرق میکنه کمتر طی شود فرق میکنه اگر هشت فرسخ در چند روز طی شود همین بنابراین منات چیه؟ منات مسیر فی یومین. یک روز راه به وسایل عادی در اکثر سیرها در اکثر سفرها این مسئله مستحدثه از نظر موضوعیست نه از نظر حکمی. و اما مستحدث چه کسانی که قائلند که در هشت فرسنگ کلا قصر کمی میشود چه کسانیکه در یک روز راه میگن قصا عرض میشود که قصر کمی میشود که امروز حدود هزار و دویست کیلومتر صفه یعنی یک روز راه با وسایل عادی حدود هزار و بیشتر کیلومتره چه اونها و چه اینها اینها میگن قصر قصر کمیست.
قصر کمی یعنی از چهار رکعت دو رکعت سقوط میکند و دو رکعت بموند ولیکن ما عرض میکنیم که قصر قصر کیفیست و قصر کمی هرگز نیست بله قصر کمی ابعادی داره گاه قضا قصر کمیست یعنی از نظر رکعات یک رکعت کمتر کمتر میشود برای کسی که در حال اضطراره کسی که در حال احتضار است و یک رکعت یا کمتر بیشتر میتوند بخوند همون یک رکعت کمتره یا کسی که در حال غرق است یک تکبیر احرامه یا کسی در حال احتضار است اون مقداری که حال دارد نماز بخوند حال ندارد ساقط میشه این قصرها در موقع بله فرق نمیکنه این نه نمونه است غرقا یا غیر کسی که به جز یک تکبیر احرام وقت ندارد همین یه تکبیر احرام جای نمازشه جای نماز ظهر و عصره مغرب و عشاس جای نماز صبحه.
حالا عرض میشود که در صورت اعذار البته بحث میکنیم ولکن اگر اعذار قطعی باشد خوف باشد عسر باشد خطر باشد قصر در کیفیت است به مقدار زوال خوف. هیچگاه قصر در کمیت وجود ندارد مگر در موقعی که اصلا نتواند رکعات نماز را چه چاهار رکعتی چه سه رکعتی چه دو رکعتی کلا انجام بدهد یک رکعت این رکعت کمتر که این قصر در کمیت در اثر ناتوانیست کلا نتواند نه مریض بشه برا اینکه اگر بیمار باشد نمیتواند راه برود یا دشمن حیوان دنبالش کرده این قصر در کیفیته یعنی بجای ایستادن میدود بجای رکوع و سجود اشاره میکند اما از چهار رکعت نماز دو رکعت هرگز کم نمیکند اینا مطالبیست که ما بر مبنای استدلال عقلانی و استدلال قرآنی و احیانا استدلالی حدیثی بر این مطلب استواریم. حالا اصولا یک صبر و تقسیمی در موقعیت نماز در بین عبادات میکند. آیا نماز موقعیت عبادتیش در فروع احکام چه موقعیتیست؟
عرض میکنیم همونطوری که توحید در اصول دین افضل و اولی و برتر کل اصول است که اصل نبوت اصل معاد که اصول دین است و اصل عدل اصل مذهب که اصول مذهب است کل این دو یا چاهار اصل فروع اصل توحیدن ازبرای لفظ الله ما وقتی مراجعه به قرآن میکنیم دوهزار و ششصد و نود و هفت مرتبه الله چه مکتور چه مذموم چه مرفوع در قرآن ذکر شده. این اصل الاصول در اصوله در فروع احکامی هم اصل الاصول نماز است نماز در حدود صد یا صد و دو سه مرتبه در قرآن ذکر شده صلاه صلاه صلاه زکات کمتره البته همیشه صلاه با زکاته ولی بعضی وقتا صلاه هست زکات نیست صلاه اثباتا صلاه نفیا صلاه تعریفا خصوصیات شرایط ملاحظات معنوی ملاحظات لفظی کل جهاز صلاه در قرآن صد و سه بار تقریبا ذکر شد ولکن بقیه عبادات زکات با الفاظ مختلف سی مرتبه با لفظ زکات یکی کمتره خمس فقط در یک آیه سوره انفال جهاد در چند آیه است امربه معروف و نهی از منکر چند آیست حج چند یعنی درجه اول عددی وقددی در عبادات فرعی در احکام فقیهی عبارت است از صلاه.
بنابراین همانطوری که توحید سر سلسله معارف اصلی و عقیدتیست همونطور هم صلاه سرسلسله عبادات هستیست رو این جهت نماز به این آسونیا ترک نمیشه. ترک نماز کلا ازبرای حائض برای نفسا برای مجنون برای اینکه زن ها مرگ است این حرفا ولیکن کسی که میتواند نماز را به رکعاتش انجام بدهد چاهار رکعتی سه رکعتی دو رکعتی انجام بدهد هرگز تعداد رکعات کم نمیشود مگر از نظر کیفیت که در فان خفتم فرجالا او رکبانا در سوره بقره یا در سوره نسا عرض میشود که ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا و در کل قرآن حتی یک آیه و حتی یک اشاره سفر میزان قصر نیست میزان قصر در این دو آیه نصا و در آیاتی اشارتا فقط میزان قصر در کمی صلاه خوف است خطر است ضرر است در کیفیت فقط. ولی در کمیت هرگز قصری در کار نیست. حالا ما سوال میکنیم آیا تعداد جنگ ها زیاد تر است یا تعداد سفر؟ بله عرض میکنم عرض میکنم کمیت کیفیت کمیت یعنی تعداد رکعات خود رکوع ها رکوع واقعی سجده واقعی تشهد واقعی قیام واقعی وقوف واقعی. اینها مجموع عرض میشود کمیت کیفیت. کمیت تعداد رکعاته ولیکن چجور این رکعات انجام میشه قیاما رکوع دولا شدن سجود سر سجده بردن تشهد می ایستن. پس کیفیت چگونگی رکعات است خود رکعات کمیت است ماده صلاه است کمیت صلاه است و کیفیت چگونگی انجام این رکعات است. آیا انجام به طور عادی بدون خوف بدون حرج بدون ترس که رکوع رکوع است سجود سجود است تشهد تشهد است قیام ولکن احیانا نمیتاند قیام کند خب میشیند هم نشستن هم قیام هم رکوع هم سجود یه بارش حرج است یه بارش عسره خب دراز میکشد یا دراز کشیدن برای عسره چون خوفه خوف دشمن است پس هم ایستادن برای عرض میشود حمد و سوره هم رکوع کردن هم سجود کردن هم تشهد هم وقوف براش عرض میشود که یا عسر است یا حرجه. حرج و عرض میشود رجالا او رکبانا فان خفتم فرجالا او رکبانا
بله بله بله بله اونجا مثل مثل جنگ رسول الله بود که گروهی در نماز شرکت کردن گروهی پاسداری میکردن و در نماز هم رکوع و سجود نبود بلکه فقط قیام بود کمااینکه نقش مهم ترش در فاذا کنت فیهم فاقمت لهم صلاه که بحث خواهد آمد حالا در نماز پیغمبر بله در نماز امام حسین فرمایش شما. نماز پیغمبر شکی دیگر بود که سه دسته در جماعت شرکت کردن یه دسته که راس رسول الله بود تمام رکعات را کیفا و کما انجام داد یک دسته فقط یک رکعت با یک سجده بعد تتمه نماز رو خودشون فردی انجام داد و دسته سوم حالا اون بحث فرق میکنه.
حالا عرض میشود که اصولا آنچه اهمیتش بیشتر است و نیاز به اون زیادتر است و عام البلواتر است طبعا قرآن بیشتر ذکر میکنه چنانکه لفظ الله خیلی بیشتر از سایر الفاظه و آنچه کمتر است کمتر و آنچه هیچ نیست هیچی. آیا صرف سفر یا هشت فرسنگ یا مسجد الیوم اگر موجب قصر صلاه است کاستی کم یا کاستی کیفی صلاه است یک اشاره نباید در قران داشته باشه یک اشاره؟ یک اشاره نداره یک اشاره در سراسر قرآن ازبرای کاستی نماز چه کما چه کیفا به حساب سفر نداریم ولکن به حساب خوف داریم به حساب خوف دو آیه رسمی داریم و آیه دیگرم داریم مثلا یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر قاعده کلیست. اعمالی که برمبنا عباداتی که برمبنای عسر نیست احیانا عسر است و احیانا عسر نیست اگر عسر بود این عبادت
میشه یا بعضا بعضا اینجور که بعضیش معصل است بعضیش معصل نیست کلا دیدید کلا معصل است مثلا روزه روزه که کلا معصل است کل روز رو انسان افطار میکنه و واجب است که افطار کنه ولکن بخش برداریست ولکن نماز ازنظر اهمیت فوق العاده ای که دارد که بر حسب آیات زیاد و روایت زیاد اصلا قابل ترک نیست ولو کمش کیفش ولو یک تکبیره الاحرام باشد باز جایگزین نماز عرض میشود که هست. حالا ما سوال میکنیم از کل فقیهان از کل دانایان از کل کسانی که توجه مختصری هم به مطالب فقهی دارن سوال میکنیم آیا تعداد سفرها زیادتر است یا تعداد جنگ ها؟ تعداد جنگ ها یک هزارم هزارم سفر است و جنگ خیلی کم است وقتی که جنگ هست یک مدتی جنگه بعد میخوابه ولکن سفر همیشه هست هر روز و هر شبو همیشه همگان نوعا سفرهای زیادی دارن پس اگر سفر محور است محوری موضوعی از موضوعات قصر از کم یا کیفی یا هر دوش یک اشاره بشه اشاره هرگز نشده ولکن راجع به خطر هم تصحیحات داریم هم داریم تصحیحش فان خفتم فرجالا او رکبا خوفه در یکی از نماز پنجگانه خوف جانی خوف مالی خوف ناموسی خوف هایی که نوامیس اصلی پنجگانه که واجب به حفظ است اگر خوف بر بعضی ازین نوامیس یا کل این نوامیس باشد باید که وسیله ای این خوف برطرف شه وسیله وسیله کیفیست دویدن است سواره یا پیاده فرار کردن است اما کم؟ نخیر
سوال و بعد قصر شد آیا اگر ما کیفیت نماز را انجام دهیم و کمی کیفیتو کاملا انجام بدیم و کمیتو انجام ندهیم آیا در این صورت خوف برطرف میشه؟ نخیر اگر نماز چاهار رکعتی را ما در حال دویدن از ترس دشمن از خوف در حال دویدن سواره پیاده نخوانیم عرض میشود که کم رو مراعات کنیم خوف برطرف میشه؟ نخیر بنابراین آنچه خوف را برطرف میکند فرار از کیفیت است فرار از ایستادن رکوع کردن سجود کردن قیام ایستادن و تشهد ازین حرفاس بنابراین بله بر اون شرط نیست برای اینکه اون مقداری که امکان داره مراعات بشه اگر امکان ندارد ازینور ازونور پشت به قبله رو به قبله دست راست دست چپ بنابراین این کیفتا کیفیت قبلی کیفیت قیام کیفیت رکوع سجود تشهد این کیفیتها اون مقدار ازین کیفیتها که کاستیش موجب فرار از خوف است لازمه. ولکن اگر شما نماز چاهار رکعتی چهل رکعت در حال دویدن بخوانید این مطلبی نیست ولکن اگر اون چاهار رکعت ایشون شما یه نیم رکعت در حال ایستادن بخونید عرض میشود که بمب میاد و عرض میشود که خطر دشمن متوجه است.
بنابراین در کل قرآن دو آیه نصا مبنی بر خوف است یک آیه نسا است که خوف از کشته شدن است عرض میشود که و اذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلاه ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا اگر فقط این آیه بود میگفتیم خوف از مرگ خوف از کشته شدن فقط اونجاست که کاستی در نماز بشه ولکن آیه بقره تامین میدهد فان خفتم کلی خفتم از کشته شدن از ازبین رفتن جان مال ارث ناموس هرچه که عرض میشود که اهم است. یعنی میشود اون اهم را انجام داد و این مهم را در ضمنش انجام داد میشود جمع کرد بین حفظ جان و خواندن نماز. خواندن نماز در حال دویدن به حفظ جان برای اینکه فرار از معرکه جنگ و فرار از خطر کردن است و آیات دیگری که اشاره کردیم که آیات یسر آیات حرج آیات عسر.
آیات عسر کلا در مواردی که موضوع مثلا جهاد عسره خب جهاد عسره دیگه خود جهاد اصلا موضوعا عسره برا اینکه جان دادن و جان گرفتنو کشتنو کشتن ولکن امر به معروف نهی از منکر زکات خمس حج اینها گاه عسر است گاه عسر نیست نوعا عسر نیست. در اینجا که عسر نیست واجب است در اینجا که عسر است یا اجوب کلی برطرف میشه یا اجوب بعضا برطرف میشه. اگر طواف نتواند به طور شایسته انجام بدهد به طور دیگری که نیابت میکند انجام بدهد اگر نزدیک نشد دور زمین نشد هوا هوا نشد زیرزمین و ازین قبیل. حالا وقتی مراجعه کلی به آیات قرآن در عذر نسبت به صلاه و نسبت به قیام میکنیم میبینیم که در صلاه هیچ عذری حتی کیفیت نماز رو کم نمیکند مگر خطر با مراجعه دقیق به این آیات و بررسی کامل عرض میشود که بعدم نظر احادیثو میخونیم. حالا سوال آیا نماز که سر سلسله واجبات فرعیه احکامیست در چه صورت ترک میشود یا کاستی میپذیرد؟ قاعده کلی اصولا در دوران امر بین اهم و مهم اگر نشود این دو واجب رو جمع کرد یا اهم و مهم ایجابی دو واجب یا اهم و مهم سلبی یا حرام اگر دو واجب اهم نشود جمع کرد اهم مقدم است اگر دو حرام اهم مهم نشود جمع کرد حرام اهم باید ترک شه حرام اهم باید ترک شه حرام مهم واجب میشه در دو واجبم اگر نشود جمع کرد بین واجب اهم واجب مهم واجب مهم حرام میشه اگر واجب مهمو انجام بدید و واجب اهمو از دست بدید هیچ واجبی انجام ندادید ولکن اگر واجب اهمو انجام بدید واجب مهم ترکش ترک واجب نیست برای اینکه در دوران امر بین اهم مهم اهم ثابت است و مهم ساقط است چه ایجابی باشد که دو واجب چه سلبی باشد
کدام واجبه از احکام فرعی واجب تر از نماز است؟ کدام واجب برابر با نماز است؟ هیچ واجب ما هیچ واجبی نداریم که وجوبش برابر با نماز باشد یا حتی اهم از نماز باشد واجب فرعی زکات خمس امر نهی جهاد و و و و در اونو عرض میکنم اونو عرض میکنیم. یه توافقاتی و تشابهاتی بین نماز روزه هست و اختلافاتیم هست اینو عرض میکنیم بعدا بحث بعدیست. خب حالا این نماز که اولا آیات اقیم الصلاه اقامه صلاه را امر واجب حتمی برای کل مکلفین در زمان های ادا یا زمان قضا قرار داده این واجب کلیست. هر چه با این واجب هر واجبی علیک سلام با این واجب مبارزه کند یا این واجب کمتر است یا حتمی برابر است آیا ما عبادتی برابر با صلاه داریم حج برابر با صلاته؟ نخیر حج در عمر یه مرتبه ولی صلاه هر شبانه روزه. ازنظر توالی زمانی و ازنظر اهمیت موقعیت عبادی نماز فوق کل عبادات است.
بنابراین اگر نماز با واجبی دیگر تعارض کرد و نشد جمع کنید نماز اگر شد جمع کنید و اون واجب رو برای حفظش ما از کیفیت نماز باید بکاهیم بله رکعات نماز تنظیم میکنیم ولکن اگر شد جمع کنید هر دوست اگر نشد جمع کنید کلا فقط نماز است و غیر نماز نیست مثلا فرض کنید که مسجد نجس شده وارد مشجد شدیم نجس عرض میشود که حالا آیا واجب فوریست این یا نه بله ولکن اگر در حال امر بین اذا نودی لصلاه است و نماز است که اگر نماز را نخوانیم نجاست ازبین ببریم نماز قضا میشه نماز مقدمه. پس نماز همه جا پیش گام است اولا بر کل واجبات مقدم است و ثانیا اگر تعارضی بین نماز و واجبی دیگر انجام شد جمع میکنیم حتی المقدور. حالا تا چه رسد در
بله بله بله باید باید بدون وضو نماز بخونید واجبه بله بله واجب بله برای اینکه جان مهم تر است یا وضو؟ جان مهم تره دیگه حفظ جان مسلمان از وضو مهمتر است حتی اگر شما بخواید نجات بدید این غریق رو نه وضو نه غسل نه صلاه شما مثل غرقا یه وقتم وقتم دارد میمیره یک الله اکبر میگه جای نماز نجات میدید پس جمع میشه پس باید جمع میشه بین نماز منتهی کمیت و کیفیت اصلی نماز ازبین میره فقط اشارتا عرض میشود که این مسئله رو عرض میکنیم که اصولا گرچه مقدمه آخره ما در دو بعد اصلی به عنوان مکلف موحد باید زندگی کنیم. یک بعد اصلی که اصل اصول است مرحله توحید است لا اله الا الله و الله که اتصال وحدانی و معرفت توحیدی با حق سبحانه وتعالی ظاهرا و باطنا و لفظا و عملا باید داشته باشیم خود اون صلاته توحید خودش صله اصلیست صلاه صله فرعیست.
صلاه که دارای ده معناست معنای اصلیش که بحث کردیم و عرض خواهیم کرد از صلا النور است یعنی گیرانه نور چون بین بندگان خدا و خدا فواصل و حجب ظلمانی و حتی حجب نورانی است برای اینکه این حجب نورانی حجب ظلمانی و حتی حجب نورانی بره کنار فقط توجه به خدا باشد صلاته پس صلاه افضل الاعمال است عمود الدین است عماد الیقین است کان رسول الله صلوات الله علیه اذا قمه امر استراح الی الصلاه پس همانطوری که فقدان توحید فقدان ایمان است فقدان صلاه هم فقدان ایمان است و لذا در باب خود عرض خواهیم کرد که شخص نفسا شخص حائض نمازو و وضو و غسل براش واجب یا حرامه بلکه بجای نماز باید بنشیند رو به قبله دلیلم داریم بنشینه رو به قبله عرض میشود که و همون اذکار نمازی رو یا شبه اذکار نمازی رو انجام بده خب حالا سوال با این مقدمات با این خصوصیات حالا بعد بعد مطلب رو بعد اینا اشاره است بعد درش دلیل روایاتیست اولا آیات است نه روایات اقیم الصلاه مخاطب کل مکلفانه دیگه بنابراین در هر حالی در هر حال منتهی دلیل قطعی عبارت است که نماز رسمی با طهارت رسمی ازبرای حائض و نفسا نیست بدل هست بدل ذکره.
بنابراین روایاتی که بدون اختلاف میفرماید که به جای نماز خواندن رو به قبله بشیند ذکر بگوید این روایات قابل قبول است چون موافق آیات اقم الصلاه است. اقیم الصلاه و آیات دیگر که مثلا فرض کنید اقم الصلاه لذکری منات ذکر است اگر صلاه رسمی نشد ذکری که با شرایط کیفی و کمی صلاه نیست هست اینو باید مفصل ذکر کنیم. حالا بنابراین در تعارض بین صلاه که اهم واجبات است و واجبی دیگر که برابر است فرض کنید که میشه البته یا واجبی دیگر که کمتر است صلاه مقدم است کما و کیفا مقدم است حتی اگه یبار دیگر ترک بشه تا چه رسد اگر شما سفر میکنید مخصوصا سفر هشت فرسخ هشت فرسنگ سفر میکنید میرید ده تابستون برای خوش گذرانی کارتونو رها میکنید بیکار راحت با ماشین سواری وسیله عرض میشود که خوب میرید خیلی راحتید هیچ عسری نیست هیچ حرجی نیست دلتون میخواد بیشترم نماز بخونید مثلا کسی که میره به مشهد کسی که میره مشهد مشهد کار و شغلو تجارت و که درسش نیستش که فرار کرده و دلش میخواد بیشتر نماز بخونه پس در اونجا آیا کی مزاحم است که یا حرج است یا عسر است یا خوف است یا ضرر است یا خطر است که و قبل از بحث روایتی این بحث میکنیم که
آیا به طور کلی این قاعده و این قانون فقاهتی ثابت هست حتی یک در هزار استثنا ندارد که در دوران امر بین اهم و مهم است که اهم مقدم است اما اگه دوران نباشد آیا چه دورانیست بین چاهار رکعت نماز خوندن در کهک که حد مثلا هشت فرسخه یا به عبارتا بین نماز خوندن در کهک نماز تمام خوندن چه دورانیست به اینکه نماز چاهار رکعتی بخوند یا اینکه برای سفر دو رکعت خب سفر چیکار میکنه سفر چه عسریست چه حرجیست چه اذیتیست چه ضرری چه خطریست حتی کم. ما در مورد عرض میشود که استدلال میکنیم که اون موردم آقایون میگن عرض میشود که چیزه بدون خطر بدون ضرر بدون خستگی بدون چی در اون موقع واجب است نماز چار رکعتی دو رکعت خونده بشه که اگر در سر هشت فرسخ چاهار رکعتی خونده بشد نماز باطل است ولو تارک الصلاه اینجا نداره
حالا بنابراین بر خلاف این قاعده مسلم صد در صد قطعی فقهی که در دوارن است که کاستی روی میدهد اما اگه اصلا دوران نباشد چرا کاستی روی بدهد؟ نه در کم صلاه نه در کیف صلاه نه در طمانینه صلاه در هیچ صلاه اقم الصلاه صددرصد انجام میشه و ما چرا چاهار رکعتو دو رکعت کنیم دو رکعت برای چی بیفته؟
میگن روایتی هست که پیغمبر اکرم صلوات الله علیه فرمودن که خدا ترحم کرد و لطف کرد به مسافرین از امت من که دو رکعت نماز بخونن آیا ترحم است بر امت که بزرگترین واجبات رو بدون هیچ علتی ترک کنند اگر ترحم است نماز ترک کنن اگه مربوط ترحمه نماز و روزه و حج و زکات و امر و همه رو ترک کنند اگه ترحمه پس ترحم معنی نداره علت غلطه این علت علیله برای اینکه شما چون هیچیتون نیست چون اشکالم نداره چون راحت ترید نماز چاهار رکعتو دو رکعت بخونید یعنی چه یا چون با وطنتون یکسانید بلکه اصولا سفر که میشه کار انسان شغل انسان گرفتاری انسان خفیف تر میشه حالا بگیم برابره حالا چون هیچ چیزی در کار نیست چون هیچ علتی در کار نیست شما چاهار رکعتو دو رکعت بخوانید چرا برای چی؟ اصلا اگر نه کتاب و نه سنت دلیل بر نقض این فتوا نبود که در هشت رکعت در هشت فرسخی باید نماز رو قصر خوند ما بطور عقلی این مطلب رو تصحیح میکردیم. عقل مطلق این مطلب رو تصحیح میکند
بابا چیزی که واجب است چرا از بین بره چرا کم بشه یا از بین رفتنش این واجب کلا انجام نشه یا کم بشه چرا کم بشود واجب چی معارض است؟ سفر مزاحم است سفر که بیشتر راحت است بیشتر عرض میشود که شغل انسان کمتر است و عرض میشود در سفر راحت تره تازه آیا نماز چاهار رکعت خوندن برای کسیم که خستست این عسر است این حرجه کسی خستست کار کرده حمالی کرده عملگی کرده خستست خیلی خستست خیلی خستست به قدری خستست که از پدر جد سفرم خسته تره این نماز دو رکعت میخونه چهار رکعتو دو رکعت میخونه بله حرج اگه باشه اگر انسان به طور تمام قوا رو مصرف کنه تا ایستاده نماز بخونه اینجا مستحب است نشسته مستحب است ولی واجب نیست یعنی از وجوب ایستاده از وجوب میفته ولی استحاب برقراره پابرجاست چرا؟
برای اینکه حرج مثل حرج اگر کسی من تطوع خیرا فهو خیر له دو آیه فمن تطوع خیرا فهو خیر له کسی که کار خیری را به زحمت انجام بدهد براش بهتر است و لذا حج متسکع کافیست از حج مستطیع چرا من تطو خیر فهو خیر له. بنابراین هیچ علتی هیچ موجبی ازبرای کم کردن و کاستی از کمیت نماز در سفر چنانکه در حذر وجود ندارد چنانکه در روزه هم مطلب عرض میشود که همینه.
حالا ما از آیاتی که قصر صلاه مقرر کرده است که قصر عرض کردیم در کیفیت است نه در کمیت در این آیات بحث میکنیم بعد از بحث عقلانی امروز و بعد از بحث عقلانی عرض میشود که کتابی قرآن میرسیم به سنت. سنت درست است که بعضی از برادران در جواب کتاب مسمی نوشتن نه صد و نود و دو حدیث است بر قصر صلاه یعنی بر اینکه نماز دایر میشه اولا این احادیث یک لسان نیست سه لسان است ثانیا اگر بجای صد و نود و دو حدیث هزار و صد و بیست حدیث باشد صحیح باشد موثق باشد اجماع باشد این اگر بر خلاف نص قرآن باشد قابل قبول نیست اینجا هم بر خلاف نص عقلانیست هم بر خلاف نص وحیانی. نص عقلانی و نص وحیانی تنصیص است بر این مطلب که اصولا کم کردن دو رکعت نماز چاهار رکعتی به طور کلی غلط است.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اللهم صل علی محمد و آل محمد
خب عرض میشود که نه برای اینکه در رکعات نماز صبح یا ما میدونیم حکمت یاما نمیدونیم اگر نمیدونیم حکمتو چون میگیم نص سنت قطعیه هست که نماز صبح دو رکعته ولی افضله با اینکه دو رکعته افضله ولکن آیا چاهار رکعت نماز ظهر چهار رکعت افضله یا صبح دو رکعتش خود نماز ببین مثلا نماز صبح نماز صبحی که دو رکعت افضل است سه رکعت چاهار رکعته این دو رکعت افضل است یا یه رکعتیش کنیم یه رکعت کنیم باطله نه بله بله ولی وقته وقت حکمت این است که اصولا صبح انسان از خواب ناز بیدار میشه از خواب ناز بیدار شدن و توجه کردن به خدا این جریانه چون افضل اعمال چون بهترین اعمال عملیست که به سختی ان تطوع خیرا
مثلا فرض کنید که اگر فرض کنید که در پاریس کسی نماز بخونه مسخرش میکنن میخندونن نماز میخونه این ثوابش زیادتره ولو نماز رو عرض میشود که با شرایط خیلی عمیق و معنویم نخوانیم بنابراین این نماز صبح البته این حکمتو میفهمیم اگه نمیفهمیدیم طبق نص عمل میکردیم که رکعت منات نیست بلکه دستور مناته دو رکعت سه رکعت چاهار رکعت بعدم خواهیم عرض کرد که اگر از چاهار رکعتی دو رکعت بیفته چرا از سه رکعتی یه رکعت نمیفته؟
چون مسئله عام البلواست باید یک اشاره در قرآن بشه یا نه میدونم بله ولی فرق داره این فرق داره فرقش اینست که فرق اینست که اصولا عرض میشود که جنگ بیشتره عرض کردم جنگ بیشتره یا سفر بیشتره؟ چون عام چون عام البلوا چون عام البلواست باید ذکر شه نخیر چون چون عام البلواست باید ذکر شه اگر عام البلوا نبود این بود چرا این فقط یکیشه رکعات اما ببینید اطیعوا الرسوله دیگه خب اینجا دو سواله دو سواله که آیا بیشتر بودن سفر محرز است یا بیشتر بودن جنگ؟ خب صبر کنید صبر کنید نه نه مفهوم نمیگم سفر خیلی بیشتر از جنگه بنابراین اگر سفر به حساب فقط سفر موجب قصر است یک اشاره میشد برای اینکه در جنگ دو آیه داریم رسما و آیات دیگر این اولا ثانیا هیفده رکعت نماز تنها مسئله ایست که در قرآن ذکر نشده و به حساب سنت قطعیه شیعه و سنیست لکن روایت سفر متناقضه متناقض و متعارضه حتی اگه روایت متعارض نبود متناقض نبود چون برخلاف نصوص قرآنیست قابل قبول نیست تتمه بحث رو انشاالله برای فردا عرض میکنیم.