جلسه سیصد و دهم درس خارج فقه

اقتصاد اسلامی (خمس)

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

در حرف‌هایی که بین اهلش اختلاف است، گروهی اینطرف و گروهی آنطرف را گرفته‌اند، کار مشکلی نیست که انسان با حجتی که برای یک طرف است در مقابل طرف دیگر بایسته. اما اگر همه یکجور سخن گفتند با ادّله ای که ذکر کرده اند، اگر کسی بخواهد در مقابل اون‌ها حرفی بزند، باید دلیل او قوی تر از همه اون‌ها باشه و إلاّ خودش رو مفتضح کرده.

اگر علامه حلّی رضوان الله علیه دلیل قویّ ای بر عدم تنجّس آب‌ها و چاه ها نداشت، در مقابل این شهرت عظیمه بین علمای زمان خودش و قبل از خودش که می‌گفتند چاه ها متنجّس میشود، و نضح ………. معیّنه یا غیر معیّنه برای تطهیر چاه‌های متنجّس است، اگر ایشون دلیل قویّ ای نمی‌داشت، نمی‌توانست این حرف را بزنه و این دلیل قوی دو جوره. یا دلیل قوی اش سلبی است و یا دلیل قوی اش ایجابی است.

دلیل قوی سلبی‌اش این است که آنچه را که شما دلیل حساب می‌کنید، به این دلیل و به اون دلیل دلالت ندارد. روایاتی که می‌گوید اگر………. افتاد، اگر خنضیر افتاد، اگر. …… افتاد، اگر چه افتاد، اگرچه افتاد، اینقدر بکشید، فرض کنید دلالت دارد بر وجوب نضح. اما وجوب نضح دلیل بر نجاست نیست. خب این از یک باب؛ این از باب سلبی. و اما از باب ایجابی، ادله ای که اثبات نجاست می‌کند در میاه، اصلاً شامل آب چاه که ماده هم دارد، سرچشمه هم دارد، متغیر هم نشده است، نمی‌شود. روی این دو جهت سلبی و ایجابی علاّمه بزرگوار توانست این حرف را به طور کلّی سلب کند.

حالا در باب سیادت که مقادیری ما صحبت کردیم، اولا و ثانیاً و ثالثاً و هرچه بیشتر ما عرض داریم. هم تمسک به ادله سلبیّه می‌کنیم و هم تمسّک به ادله‌ی ایجابیّه می‌کنیم. مرحله اولا، اصل سیادت را که انتساب به هاشم می‌دانند، که سیادت به معنای آقایی و بزرگواری است، قبول نداریم. چون بزرگوارتر از ایشون، رسول الله (ص) است. در مرحله دوم که سیادت و بزرگواری در اختصاص رسول الله (ص) است و بین تمام بزرگان طول و عرض تاریخ زمان و مکان اینکه انتساب از طریق پدر فقط به رسول الله انسان را ابن رسول الله می‌کند، سید می‌کند، چه می‌کند، این رو هم قبول نداریم؛ کتاباً و سنتاً که تحصیل بیشتری لازم ندارد.

در مرحله سوم، اگر هم و اگر هم. اگر اول؛ اگر سیادت انتساب از طریق پدر به هاشم است یا از طرف مادر هم و دوم، انتساب از طریق پدر به رسول الله است و از طریق مادر هم. سوم عرض میکنیم هر انتسابی که سیادت آور باشد، خمس آور نیست. یعنی بیت المال مسلمین به بیت المال اسلام در زمان رسول الله (ص) و أئمّه معصومین (ع) دو بیت المال نبوده، یک بیت المال بوده. ما استناد به واقع تاریخی نمی‌کنیم، بلکه ما غلام دلیل هستیم. استناد به کتاب می‌کنیم و اگر سنتی هم واقع کتاب است، قبول می‌کنیم، اگر روایتی موافق نیست تبعاً قبول نمی‌کنیم.

حالا در این آیه{وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى} تا اینجا که سادات به هر معنی از معانی، چه هاشمی، چه محمّدی، از طریق پدر، از طریق مادر، چه اصلاً در کار نیست. بعد{وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ} یَتامی که جمع است. الف لام هم که به جمع آمده استغراق جمع است. یعنی کلّ یتامی مسلمین در طول زمان‌ها و مکان‌ها از زمان نزول آیه الی یوم القیامه الکُبری، بلکه قبل از نزول آیه هم، چون غَنِمْتُمْ، شامل قبل هم می‌شد دیگه. غَنِمْتُمْ شامل قبل هم میشد. تمام یتامی؛ کسانی که پدر ندارند و کودک هستند و بالغ نیستند، به حساب یُتمْ نه به حساب فقر، یُتمْ در مقابل مسکنت در مقابل ابن السبیل بودن، به حساب یُتمْ چون کسری دارند از ناحیه پدر را از دست دادن در حالت کودکی و عدم بلوغ، این رحمت را اسلام نسبت به اون‌ها کرده که از خمس بخشی باید به اون‌ها داده بشه.

خب این الیَتامَی رو که در دو جهت صددرصد است، یک جهت یَتامی؛ جمع، و جهت دوم الیَتامَی؛ استغراق و جمع یعنی کلُّ بلکُلِّ، صددرصده صددرصد. یتیمان صددرصد در صددرصد این‌ها مورد چهارم خمس اند.

وَ المَساکینْ همچنین، وَ بنِ السبیلْ همچنین، ابنُ السبیل، أبناءالسبیل نفرموده، همه جا ابنُ السبیل داره. جنسی است که سرش الف لام دراومده، الف لام که سر جنس دراومده معنیش استغراقه. پس بنابراین یَتامی صددرصد، عرض می شود مساکین صددرصد، ابنُ السبیل صددرصد.

خب کدام قدرتی است که می‌تواند این صددرصد را پنج درصد کند؟ ده درصد کند؟ پنجاه درصد کند؟ حتی نود درصد کند؟ نمیشه و اگه گفتند{کُلُّهُمْ أجمَعونْ} کُلُّهُمْ أجمَعونْ، اگر بخواد بگه إلاّ فلان، از أجمعون دست برداشته، این نسخ کرده در حقیقت. نسخ نصّ معنیش اینه دیگه. این نه اینکه ظاهر است در اینجا، این نصّ است. الیَتامی نصّ است؛ استغراق فی الاستغراق صددرصد. وَالمساکین همچنین، وَ ابن السبیل همچنین. ظاهرم نیست. اگر ظاهر هم بود برخلاف ظاهر نمی‌توانستیم ما حدیثی و یا نظری را قبول کنیم. ولی در اینجا سه تا نصّ است به دنبال هم، کما اینکه {فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ} نصّ است در اینکه در راه الوهیّت باید مصرف بشه؛ تقویت عقیده الوهیّت. لِلْرَّسولْ رسالت، ذی القُربی استمرار رسالت. نه مال رسول قاطی ذی القُربی میشه، نه مال ذی القُربی قاطی الله میشه، نه مال الله قاطی رسول و ذی القُربی میشه. البته هر کدام به مقدار حاجت خودش، اینو بعداً خواهیم عرض کرد که این شش تا، تقسیم شش گانه برابر نیست، که اگر600 تومن باشه، 100 تومن، 100 تومن، 100 تومن، 100 تومن، 100 تومن، 100 تومن، نخیر، نفرمود علی حدّ تساوی، نه{لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَی} یتامی و مساکین و ابنُ السبیل بعد شکمیه، { لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَذِي الْقُرْبَى}بعد معرفتیه. این بیت المال که خمس است که 20 درصد از کلّ غنائم است، خداوند دو بخش کرده. یک بخش مربوط به أهّم است و یک بخش دوم مربوط به مهمّه. بخش اول که مربوط به أهّم است، تقویت مقام الوهیّت، عقیده الوهیّت، بعد دوم رسالت و استمرار رسالت که در معصومین (ع) است، همش جنبه روحی است. تقویت کردن روح مسلمان ها، روحشون، سیدها فقط؟ آیا{لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَذِي الْقُرْبَى} این تقویت عقیده اسلامی است فقط برای سادات؟ غیر سادات نه؟ برای همه. فرق ندارد سادات و غیر سادات.

مرحله دوم هم مرحله‌ی شکمی است. مرحله شکمی در وسط مساکین اند، گرسنه اند، ولی اول و سوم گرسنه نیستند، سومی گرسنه فعلی است؛ ابنُ السبیله، همون معنایی که آقایون می‌کنند فرض کنید یا معنی که ما می‌کنیم به طور عام. ابنُ السبیله، اگر این آدم برود دنبال کار، در جای خودش باشد، این کار أهّم را در نظر نگیرد، زندگیش رو انجام میده ولی کار أهمّ رو درنظر گرفته، تحصیل می‌کنه و چه و اولیش هم یَتامی. این {الیَتامَی}{وَالیَتامی وَ المَساکین وَ ابنُ السبیل}که با هم عطف اند، لِ جدا نداره. به چه حسابه؟ به حساب اینکه احتیاج شکمی و احتیاج بدنی مسلمان‌ها از بیت المال مسلمین در حاشیه احتیاج معرفتی است. اگر کسی دین ندارد، شکم یعنی چه؟ اگر کسی معرفت اسلامی ندارد، دیگه یَتامی و ابنُ السبیل و مساکین و این حرف‌ها یعنی چه؟ مسکنت روح و یُطمِ روح مهم‌تر است اینکه برطرف شود تا اینکه مسکنت جسم و یُطمِ جسم؛ البته این مباحثی است که بعداً باید عرض کنیم.

مطلب ما امروز اینه که این {وَالیَتامی وَ المَساکین وَ ابنُ السبیل} رو بیاد اختصاص بدهد به سادات، اونهم از طریق هاشم، اونهم از طریق پدر، از طریق مادر نه و اختصاص هم ندیم به طریق رسول الله که این سادات خب خیلی البته قلیل خواهند شد. یعنی یتامی و مساکین و ابنُ السبیله از سادات از طریق پدر الی رسول الله که أقّل قلیل اند. از سادات از طریق پدر الی هاشم یک مقداری بیشتراند. اما اگر شما صد فقیر و صد مسکین و صد یتیم در اسلام حساب کنید، ده درصدش سادات نخواهند بود. این ده درصدش که فرض کنین سادات هستند، آیا این ده درصد شد الیَتامی همه؟ وَ المساکین همه؟ وَ ابن السبیل همه؟ پس با آیه جور در نمیاد. و اونروز عرض کردم حضور برادران که در کلّ آیاتی که لفظ یتامی دارند، کلّ آیاتی که مساکین دارند، کلّ آیاتی که ابنُ السبیل دارد، یکجا اشاره به این ندارد که یتیم که، یتیم چه، یتیم نسل کی، سید باشد، سید نباشد، فلان زمان باشد، فلان زمان نباشد، نخیر یتیم بما هو یتیم. اصلاً این مِنَ القَضیای الّتی قیاساتِها مَعَها است. مثلاً{لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ}این چیه؟ نص هست یا نه؟{لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ} مِنَ القَضیای الّتی قیاساتِها مَعَها …………….. کل ……… باطل. پس بنابراین نمیشه بینِ الأبِ و علم بگیم حلاله، این باطله خوب. بین أب و علم بطلانش بیشتره که. بین زوج و زوجه اینم باطل است. بین الکافر و المسلم اینم باطل است. یا فرض کنید {وَ حَرَّمَ الرِّبا} ربا محرّم است لِأنَّهُ منَ الباطل. باطل یعنی مجانی، مفتی، بدون مقابل. این بدون مقابل، چون بدون مقابل است، حرام است{يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ}{وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى}اگر به سعی بیشتر و به زور باشد و در مقابل چیزی نباشد، این مِنَ القَضیای الّتی قیاساتِها مَعَها است. همچنین و الیَتامی لِأنَّهُ یَتیمْ نکه لِأنَّهُ یَتیمٌ سیدٌ مِنْ طریق الأبْ، وَ المَساکین همچنین و ابنُ السبیل همچنین.

بنابراین از چند جهت ما حساب می‌کنیم، از چندین جهت حساب می‌کنیم یتامی و مساکین و ابنُ السبیل صددرصد اند.

(صحبت حضار)

ببینید ما حرفی رو به ده پونزده نفر، بیست نفر داریم صحبت می‌کنیم که این حرف عالمی باید بشه. چرا؟ برای اینکه بابا کتابی که عالم اسلام قبول دارد و غیر مسلم هم به حساب اسلام قبول دارد، قرآنه. ما بر محور قرآن داریم بحث می‌کنیم. اولا، ثانیاً، ثالثاً، عاشراً، کاری به عدد نداریم، حالا ملاحظه کنید.

اولاً، الیَتامی و المساکین و ابنِ السبیل جمع مُحلّی به لام است استغراق، یک. ثانیاً در کلّ قرآن این سه که ذکر شده اند، هیچ جا اختصاص ندارند. ثالثاً خود یُتم خود مسکنت، خود ابن السبیل بودن، اینا علت حکم اند و مِنَ القَضیای الّتی قیاساتِها مَعَها هستند.

اگر شما بگین روایات، حالا ما قبلاً چشممون رو هم میذاریم، میگیم روایات، فرض کنید صدها روایت، مطلبی نیست؛ شیعه، سنّی، میعه، همه، نفی کردند فرض کنید که سادات این‌ها عرض می‌شود که یتامی و مساکین و ابن السبیل فقط ساداتند اونم از طریق پدر یا از طریق پدر و مادر هردو. مگه ما قبول می‌کردیم؟ اگر یک اشاره مُتِمَّکنه ای در قرآن باشد؛ اشارَهَ الممّکِنه ظُهور. اگر یک ظهور مستقری در قرآن باشد تا چه رسد، چه رسد به نصّ و این نصّ یک مرتبه هم در قرآن باشد یا این ظهور مستقر یک مرتبه در قرآن باشد، فقط قرآن می‌تواند او را نصّ کند. اگر صدها روایت اگر ضرورت باشد قبول نمیشه کرد. خب ما نمونه داریم آقایون. برادران بارها عرض کردم، مگر نه این است که ما در باب مُحرّمات نسبی با شیعه و سنی اختلاف داریم؟

-محرمّات رضاعیّه. با شیعه و سنّی اختلاف داریم. شیعه و سنّی در مُحرمات رضاعیّه میگن که هفت تا. ما میگیم دو تا. چرا؟ فتاوا وووو نظرات این‌ها همه می‌گویند که هفت تا حداقل بالاتر هم میرن. بالاتر هم میرن حتّی عرض می‌شود که محرّمات رضاعیّه نسبی هیچ، محرّمات رضاعیّه محنصر به عرض می‌شود که مُصاهره هم این‌ها آقایون می‌گویند. ولی ما طبق نصّ قرآن شریف که یک نصّ است در سوره نساء هست،{وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ} تموم شد. طبق بیانی که در تفسیر است ملاحظه بکنید و ما چند مرتبه عرض کردیم. آخه ضرورتی نیست یعنی چه؟ آخه ما دو ضرورت داریم؛ یک چیزی که خیال می‌کند انسان و آمده از اسلام است. چرا؟ چون همه گفتند. ولی وقتی که به اصل اسلام و به محور اسلام که قرآن است مراجعه می‌کنیم، می‌فهمیم نخیر اینطور نیست. خب اشتباه کردند؟ یک مرتبه نه چیزی را همه گفتند و قرآن هم همونو قبول دارد، خب این ضرورته. ضرورت راست حسابیِ آدمکی اینه. اما چیزی که همه گفتند. اولاً ما همه‌ای نداریم. مگر شما می‌تونید تمام علمای صاحب نظر اسلام رو آراءشون رو جمع کنید صددرصد؟ مگه همه مؤلّف بودند؟ مگه همه شاگرد داشتند؟ مگه همه حوزه داشتند؟ مگه همه مؤلّف بودند؟ مگه همه تألیفاتشون چاپ شده و به دست رسیده؟ نه. تازه، فرض می‌کنیم تمام علمای اسلام، علمای فقیه اسلام، تمام نظراتشون در باب مُحرّمات رضاعیّه به ما رسیده و می‌گوید که هفت تاست. میگیم قبول نداریم. چون آخه ما ضرورت رو کی قبول می‌کنیم؟ ضرورتی که کشف کند از رأی اسلام. اما اگر ضرورتی اون‌ها حساب می‌کنند که نقیض است با رأی اصلی اسلام که قرآن است، خب ما قبول نمی‌کنیم.

حالا در بحث خودمون، اصلاً سیادت یعنی چه؟ از نظر معنوی و از نظر مقامی که روز چهارشنبه ما بحث کردیم، اما این سیادت رو یک چیزی ما درست کنیم و براش حقّ مادی قرار بدیم. هم حقّ معنوی و هم حقّ مادی. حقّ معنوی قرار بدیم چون سیّد است، چنین‌تر است. نخیر{إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ} حقّ مادی قرار بدیم چون از فرزندان پیغمبر است از طریق پدر اونم، مادر نه، چون از فرزندان پیغمبر است، بنابراین خمس زیادتر بدیم{قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى} شما به هر آیه ای از آیات که راجب به تفضیل‌ها و برتری ها نگاه کنید، چه تفضیل معنوی باشد و چه تفضیل مادی، بحث سیادت در کار نیست. پسر پیغمبر است، دختر پیغمبر است، داماد پیغمبر است، چی پیغمبر است، این‌حرف ها در کار نیست. بلکه رسول الله (ص) تمام جاهلیّت ها رو زیر پا گذاشت. یکی از جاهلیّت ها نسب است. نسب و سبب در باب ارث بله، در باب ارث مطلبی است. در باب ارث یک حقّی است که خداوند مقرر کرده است برای اونایی که اولا هستند به شما. بعد مرتبه دوم، بعد مرتبه سوم، إلاّ الکفار، إلاّ القاتلین، إلاّ الکذا مثلاً.

اما در باب لفظ سیادت که در فارسی به علاوه در عربی معنا نمیده. در عربی غیر مجتهدِ مقلّد، مثلاً به شیخ باقری میگن سید……….و یعنی آقای……… یعنی آقا. خب میخوام ببینم آیا کسانی که از طریق پدر یا از طریق مادر یا از طریق پدر و مادر به رسول الله منتسب اند اینا آقان بقیه خانوم اند؟ شما خانومید؟ شما خانومید؟ شما خانومید؟ چیه؟ یا نه، آقای به معنای عظمت بیشتر از نظر معنا، عظمت بیشتر از نظر معنا چون پسر پیغمبر است، خب پسر نوح هم پسر پیغمبر بود و آیاتی که اونروز خوندیم و شما توجه دارید. یا عظمت بیشتر از نظر مادی است به چه حساب؟ اینقدر گیج بود أستغفرُ مَعاذ الله، رسول الهدی که 20 درصد که 10 درصدش مال سادات ما و یتامی ما و مساکین ما که این مایی که آقایون برای شما در نظر گرفتند، این‌ها عرض می‌شود 10 درصد ار فقرا عرض می‌شود هستند، 10 درصد از یتامی و مساکین و ابن السبیل؛ 10 درصدند. شما 90 درصد از اون زکات پیزوری اونجوری که 9 تا چیزش کردین، اگه همشم باشه هیچی نیست، یعنی یک جیب پرِ پُر داره میکنه که، یک جیب خالی که عنکبوت توش لونه انداخته مثلاً. خب چطور میشه؟

یک دسته چون فرزندان پیغمبر هستند، انتساب به اون حضرت دارند، یا گشادتر و وسیع تر انتساب به هاشم دارند ولو نه از طریق پیغمبر، این‌ها اینقدر بخورند که عرض می شود که زیادی بیاد و یک دسته اینقدر نخورند که سکته کنند از گرسنگی و بدبختی. هیچ شیطانی این کار رو نمی‌کند که ما نسبت به پیغمبر دادیم. هیچ غافلی اینقدر غفلت نمی‌کند در تقسیم اموال خودش، خودش، تقسیم اموال خودش، تا چه رسد تقسیم اموال دیگران.

از نظر روایت عجیبه، ببینید، شما به آقایونی که اهل روایت هستند، بگید بهشون، بگید شما به آیه کار ندارید، حالا کار ندارید، روایت دو دسته است. ما حالا براتون نقل می‌کنیم. یک دسته روایت که روز چهارشنبه خوندیم مقدار زیادی که نخیر این یتامی و مساکین و ابن السبیل سایر مسلمین اند، کلّ مسلمین ؛ بله {لِلّه} نسبت به الوهّیت، رسول فقط رسول، اونم مقامی. {ذی القُربی} هم أقرب أشخاص من الرسول در بعد رسالتی که أئمّه اند بِسم الله. روایاتی که براتون خوندیم اگه روایتی باشه، تمام این روایت که خوندیم و بقیش رو هم مطالعه کنید، می‌گوید که وَ الیتامی لِکُلِّ المُسلمین، وَ المَساکین لِکُلِّ المُسلمین ابنُ السبیل لِکُلِّ المُسلمین. بعد فقط ما سه تا دونه روایت داریم که یکی مرد و یکی مردار شد و یکی به عذاب خدا گرفتار شد! ملاحظه کنید حالا. این روایات رو که ما در تفسیر اشاره کردیم به وسائل شیعه. وسائل الشیعه عرض می‌شود که صفحه 355، جلد زکات و خمس که جزء ششم باشه، ببینید.

(صحبت حضار)

در صفحه 355، حدیث اینه، عَنْ أبی عبدالله (ع) عَنْ زَکریّا بن المالکِ الجُعفی، عَنْ أبی عبدالله (ع) أنَّهُ سَئَلَهُ مِن قولِ الله عزَّ و جلّ وَالعلموا أنَّما غَنِمتُمْ مِن شیء فَأنَّ لِلّه خُمُسَهُ وَ لِلْرَّسول وَ لِذی القُربی وَ الیِتامی و المساکین و ابنُ السبیل فَقالْ أمّا خُمسُ الله عَزَّ وَ جَلّ فَلِرَّسولْ یَضَعَهُ فی سبیل الله (تقویت بعد الوهیت) وَ أمَّا خُمسُ الرسول فَلِأقاربِه (أقارب که أقرب باشند) وَ خُمسُ ذَوی القُربی فَهُم أقرَباهُ وَحدهَا. هُم کیان؟ أئمّه. چرا؟ برای اینکه أقرب أقارب به رسالت اینا هستند. وَ الیَتامی، یتامی این یکی از سه حدیثی است که می‌خواد دلالت کنه، میخواد بهش استدلال کنند بر اینکه این سه تا فقط سادات حساب اند. وَ الیَتامی، یِتامیَ أهلِ بَیتِه. آقایون اهل بیت رسول کیا هستند؟ معنی کنید. أهل البیت کیا هستند؟ السلامُ عَلیکَمْ یَا أهل البیت، أهل بیت نبوّت کیا هستند؟ خب 13 تان دیگه. شما چطور می‌خواید بگید که تمام کسانی که انتساب عرض می‌شود که از طریق پدر و از طریق مادر أهل بیت اند؟ اهل بیت رسول الله در عرف اسلام، در عرف تشیّع، أهل بیت رسول الله مثلاً{إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ} همه سادات اند؟ أهلَ البیت، أهلُ البیت رسالت است. أهل بیت رسول در ناحیه رسالت اند. أهل بیت جسمانی نیست، أهل بیت رسالتی است، أهل بیت رسولی است. کما اینکه در آیات متعددی در این باب هست. یا اینکه

(صحب حضار)

-حالا بدترش هم عرض می‌کنیم. خب أهل بیت

(صحبت حضار)

-حالا عرض می‌کنیم. دارد یک یتامی ما، یتامی أئمه یعنی.

این امامی که هنوز بالغ نشده و یتیمه. اینطور میشه دیگه، أهل بیت معنیش اینه.

(صحبت حضار)

-همینو داریم بحث می‌کنیم. همینو داریم بحث می‌کنیم ما. اینجا ما دو ایراد داریم، ایراد اول است که به کسی که استدلال می‌کند به این روایت که یتامی و مساکین و ابن السبیل سادات اند، میگیم نه. چرا؟ والیتامی، یَتامی أهلَ البیتهِ، یَتامی أهلَ البیتهِ کیا هستند؟ صغیرهای از معصومین. ولی اشکال داریم، برای اینکه معصومین، صغیر و کبیرشون، این‌ها نیازمند شخصیِ مادّیِ شکمیِ خمس نیستند. این مطلب دیگریه. ولکن حرف اول اینه که والیتامی، یَتامی أهلَ البیتهِ حالا با اشکالی که داره، ولکن این معنا رو فقط میتونه داشته باشه که اینجا سه احتماله دیگه؛ یک، یَتامی أهلَ البیتهِ یعنی تمام سادات، دو؛ یَتامی أهلَ البیتهِ یعنی یتامی از معصومین که أهل بیت معصومین اند، خب سوم این است که نخیر اینم درست نیست، برای اینکه یَتامی أهلَ البیت، آیا کدوم امامی است که در حال سقرش این یتیم اینجوری بود که محتاج بود چیزی بهش بدن؟ حتی به عنوان یُتمش حتی؟

حالا، وَ الیَتامی یَتامی أهلَ البیتهِ فَجَعَلَ هذه (ببینید، روایت رو ببینید، یکی از سه روایت که بهش استدلال کردند، این اولش که اینطور،) وَالیَتامی، یَتامی أهلَ البیتهِ که معصومین رو میخواد بگیره بعد، فَجَعَلَ هذهِ أربَعهِ ….. فیهِمْ بعد وَ أمّا المَساکین وَ بنُ السبیل فَقدْ عَرِفتَ أنّا لاَ نَأکُلَ الصَّدَقه وَ لاَ تَحِلُّ لَنا. چی شد؟ فَهیَ المساکین وَ أبناء السبیل راحت!. خیلی هم عجیبه ها. آقا روایتی که؛ سه تا روایت دارد، روایت اول که میخواد استدلال کند که این سه تا سادات‌اند، اولیش که هیچ که یتامیَ أهلَ البیت، بعد که مساکین و ابنُ السبیل؛ مسکین به عنوان مسکنته، ابنُ السبیل به عنوان ابنُ السبیل بودنه، میدونید ما که عرض میشود که پولی که داریم نمی‌خوریم. پس این روایت نقیض در اون چیز که اینا میخوان استدلال کنند. که وَ أمَّا المَساکینْ وَبنُ السبیل فَقدْ عَرِفتَ ألاّ لاَ نَأکُلُ الصَدَقَه وَ لاَ تَحّلُ لَنا فَهِیَ لِلْمَساکینْ وَ أبناء السبیل، به ما ربطی نداره، نه ما و نه اهل بیتی که صغارشن. این روایت که اینطور. اولا و ثانیاً دلالت ندارد. بعداً

(صحبت حضار)

-بله درسته، مخصوصاً در دوتای آخری. عرض می‌شود مساکین و ابن السبیل که از ما نیستند، غیرمان.  ولکن آقایون چه می‌فرمایند؟ می‌فرمایند سه تای آخر، سه تا فقط سادات‌ها هستند.

روایت دوم، روایت دوم 356؛ باز روایت دومه در اینجا از نظر عدد هم، عَن أحَدِهِما (ع) فی قولِ الله تَعالی وَ اعلَموا أنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیء فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِرَّسول وَ لِذی القُربی وَ الیَتامَی و المَساکینْ وَ بن السبیل، قَال خُمسُ الله فی الامام و خُمسُ الرَسول فی الامام وَ خُمسُ ذَوی القُربی لِقَرابتِ رَسولُ الامام (چرا؟ چون ذی القربی است) وَ الیَتامی یَتامَ الرسول (مثل اولی) و المَساکین مِنهُم (نقیض با اولی شد.)

اولی چی گفت؟ گفت نه ، اما مساکین و أبناء السبیل غیراند، چون ما صدقه نمی‌خوریم. تناقض چنین میاد، وَ المساکین مِنهُمْ وَ أبناء السبیل مِنهُم فَلاَ یَخرُج  مِنهُمْ إلیَ غَیرِهمْ.

اینجا سوال داریم. البته سوالات زیاده، یکیش اینه: فرض کنید این نقیض رو قبول کردیم، حالا با صرف نظر، آقایون با صرف نظر از روایت قبلی و روایتی که چهارشنبه خوندیم براتون که این سه تا همه مسلمین است، فرض کنین قبول کنیم، اما می‌گوید وَ الیِتامی یَتامَ الرسول، یتامَ الرسول کیان آقا؟ یعنی بچه‌های یتیم پیغمبر، مگه پیغمبر بچه یتیم داشت؟ وَ المَساکین مِنهُم؛ مَساکین از یتامی رسول، یتامی نداشت رسول تا مساکین داشته باشه!

(صحبت حضار)

-آخه نمیشه آخه بابا، اگر نوه‌ی صدم من بچه یتیم داره یعنی یتیم منه؟ خب به من چه ربطی داره آخه؟

(صحبت حضار)

وَ أبناءُ السَبیل، أبناءُ السبیل چقدر باید این سَبیل رو سِبیلش کنند و درازش کنند که به نسل صدم برسه؟ آقا أبناءُ السبیل مِنْهُمْ. بابا أبناءُ السبیل از أئمّه، یتامیِ أئمه، مساکینِ أئمّه، أبناء السبیل أئمه، نمیگوید فرزندان این‌ها، بابا یک وقت میگوید فرزندان أئمه برو تا هُمْ فیهَا خالدون ، یک مرتبه نه می‌گوید یتامیِ أئمّه، مساکینِ أئمّه، أبناء السبیل أئمه، این سه تا باید در خود أئمّه باشه. اولاً نیست، ثانیاً اگرم باشه پس أئمه است؛ غیر چیه پس؟ پس این دلالت نداره. شما یک نصّی بیارین تازه قبول نمی‌کنیم، اگر نصّی هم بیارید که این نصّ بگوید یتامی و مساکین و ابنُ السبیل از طریق پدر یا مادر یا هردو به رسول منتهی بشن یا هاشم، اونم قبول نمی‌کنیم، چون بر خلاف آیه است. چون مگر ما می‌تونیم نصّی را قبول کنیم، دلیل رو قبول کنیم که مُستهجن کند قرآن رو؟ آیا قرآن که می‌گوید{وَ الیَتامی والمَساکین وَبنِ السبیل} که استغراقه صددرصده، آیا استعمال لفظی که استغراق صددرصد داره در بعض…… مستهجن هست یا نه؟ تخصیص مستهجن، تقلید مستهجن، حتی نصّ هم باشه، نصّ مستهجنه؛ نص هم باشد مستهجنه.

اگر گفتند صددرصد مردم اهل قم چنین، بعد گفت یک درصد، این نسخش هم مستهجنه تا چه رسد تخصیصش یا تقلیدش در اینجا نه تقلید پذیر است، نصّ در قرآن هم که نداره، اگرم مَعاذَ الله بر فرض محال داشت که ما گیج می‌شدیم.

(صحبت حضار)

-بحث سر رسالت اسلامی است. وَ الیتامی، یتامی که با این رسالت ارتباط دارند، نه یتامی عرض می شود که بودایی ها و  برهمایی ها.

خب حدیث دیگر که خیلی مفصّله و این حدیث سوم خیلی هدفه. حدیث اول و دوم که، حدیث سوم در صفحه 358، من همه حدیث رو براتون میخونم ، چه واویلایی دارد، اونوقت این سه حدیث اولاً دلالت ندارند، ثانیاً با هم تناقض دارند و با قرآن تناقض دارد در جهات مختلف، شما میخواید به اینا استدلال کنید که اگر کسی از طریق پدر یا مادر یا هر دو به رسول یا هاشم متصب بود به ایشون خمس می‌رسد؟ حدیث اینه.

یکی از فقهای بزرگوار قم که با هم بودیم یک موقعی، من میدونستم که ایشون هم مثل دیگران توجیح کرده حدیث رو؛ حدیث سوم رو که این حدیث ولو سندش ضعیفه ولی چون بهش فتوا دادند باید قبول کرد، به روش نیاوردم……… رساله هم هست و مرد خیلی قوی هم هست. گفتم که یکی از خرافاتی که بر خلاف متن متین اسلام مقرر شده است، این روایته؛ روایت رو براش مقداری گفتم وَ أمَّا المَنسوبونْ عرض می‌شود که إلَی اُمَّهَاتِهِمْ از غیر طریق هاشم، فَقَدْ قَالَ الله تَعَالوا فَدعوهُمْ لِآبائِهِمْ، گفتم اون احمقی که این حدیث رو جعل کرده است، این احمق قرآنم نخونده. چون این آیه سوره احزابه و اُدعواهُمْ آبائِهِمْ مال ادعیاءه. آیا حَسَنینْ أدعیا اند؟ یک خورده نچ نچ کرد ایشون و خب آدم با انصافیه، نچ نچ کرد و گفتش که بله سندش هم ضعیفه، گفتم متنش که ضعیف‌تر از سندشه. بهش فرمودم شما بیخود در درس این حرف رو زدی. آقا این که هم متنش ضعیف‌تر از سندشه و هم سند ضعیف‌تره، یک دونه حدیث در بین کلّ احادیثی که ما داریم به این دارن استدلال می‌کنند. برچی؟ ببینید، بر دو مطلب.

یک، سید است که به او خمس چهارم و پنجم و ششم می‌رسه؛ یتامی و مساکین و ابنُ السبیل؛ یک.

دوم که بدتر از اینه، شرط سیادت در کلّ روایات شیعه و سنی همین روایته. یک شعر جاهلی است و یک روایت جاهلی. شعر جاهلی که بارها شنیدید از من؛ بَنونَا بَنُو آبِنائنا وَ بنَاتِنَا بَنوهُّنَ ابنَاءِ الرّجَال الاباعدی، شعر جاهلی. و روایت جاهلی هم همه چی میخوایم بخونیم. این روایت جاهلی هم مانند شعر جاهلی منتهی جاهلی تر از اون جاهلی عرض می‌شود شعره. روایت اینه: روایت هشتم از صفحه 358 عَنْهُ عَنْ أبیهِ حَمَّادُ بْنُ عِيسَى قَالَ عَنْ  بَعْضُ أَصْحَابِنَا مُرسَلْ عَنِ اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ ( چقدر افتراء برای امام ها زدن ) قَال الخُمْسُ فی خَمسَهِ أشیاء مِنَ الغَنائِمْ وَ القوسُ مِنَ الکُنوز…… یؤخَذ مِنْ کُلِّ واحد تا برسد به اینجا وَ یُقْسَمْ بَینَهمُ الخُمْسْ علَی سَتَّهِ أسْهُمْ سَهمُ لِلّه وَ سَهمُ لِرَسولِ الله (ص) وَ سَهمُ لِذی القُربی وَ سَهمُ لِلیَتامی وَ سَهمُ لِلمَساکینْ وَ سَهمُ لِأبناء السبیل……………وَ سهمُ الله وَ سهمُ رَسول الله لِاولی امرِ مِن بَعدِ رسول الله وِراثَهً ! نفهمیدیم. چی وِراثَهً ؟ این ها مال مقام ارث نیستش که. اینکه لِرسول الله ارثه به بعضی‌ها می‌رسه؟ یا رسول الله از خدا ارث برده؟ سهمی که سهم خداست و دست رسول میاد، ارث از خدا برده؟ یا سهم أئمه بعد رسول الله، ارثه؟ ارث نیست که، مال شخص نیست که ارث باشه که. این اشکال اول.

(صحبت حضار)

-یعنی دروغ دیگه، حالا به دروغ ترش هم می‌رسیم.

-ببینید حاج آقا، ما تمامون عمّامه هامون برمی‌داریم که نه شیخ باشیم، نه سیّد، بعد بحث می‌کنیم. من عمامّم رو برمی دارم که شیخ نباشم، شمام بردارید سیّد نباشید، بعد صحبت می‌کنیم.

(صحبت حضار)

-ارث نیستش که. عزیزم اگر یک مرجع تقلیدی مرد و چند میلیون پول داشت، ارث می‌رسه؟ این مال مرجعیّته، پسرش که مرجع نیستش که.

در اینجام ذوی القُربی که این مال خمس، بخشی از خمس دست اون‌هاست، این به چه حسابه؟ مال خودشونه؟ نه، مال مقامه. مگه مقام ارث می‌رسه؟ مقام که ارث نمی‌رسد که.

(صحبت حضار)

-مقام امامت.

-حالا گوش کنید. بله حالا.

وَ لَهُ……… ببینید، توجه کنید، وَ سهمٌ لِذی القُربی وَ سَهمٌ لِلیَتامی وَ سَهمُ لِلمَساکین وَ سهمُ لِأبناءِ السبیل وَ سهمُ الله وَ سهمِ رسول الله لِاولی الامر مِنْ بَعدِ رسول الله وِراثَهً. دروغ اول. وَ لَهُ ثَلاثَهَ أسْهُم. لَهُ یعنی رسول الله، سَهمانِ وِراثَهً وَ سهمُ مقسومٌ لَه مِنَ الله، سَهمانِ وارثَهً یعنی پیغمبر سه سهم داره. عرض می شود که دو سهمش وراثته و سهمی مقسومٌ مِنَ الله است وَ لَهُ ثَلاثَهَ أسْهُم. سهمانٌ وراثَهً. لِرسول الله سه سهمه؛ سَهمانُ وِراثَهً ، دو سهم است وراثته از کی که غلطه، به کی باید گفت. یعنی این دو سهم مال پیغمبر که یکی مال الله، یکی مال رسوله، سهم می‌رسد به ذی القُربی، به این معنا. وَ سهمٌ مَقسومٌ لَهُ مِنَ الله، سهمی است که از خدا به او رسیده، پس سه سهمه. وَ لَهُ نِصفٌ خَمسِ……………. وَ نِصفُ الخُمسِ الباقی أهلِ بیتهِ فَسَهمُ لِیَتاماهُم وَ سهمُ لِمَساکینِهِمْ وَ سهمُ لِأبناء سَبیلِهِمْ یُقَّسَم بینَهُم علی الکتاب و سنّتْ الی عَنْ قَال وَ إنمّا جَعَلَ الله هَذا الخُمس ( از همه احادیث باب خمس بدون دلالت تر و به دروغ تر) ملاحظه کنید حالا، وَ إنمّا جَعَلَ الله هَذا الخُمس لَهُمْ خَاصَّه دونَ مَساکینِ النّاس وَ أبناء سَبیلِهِمْ عِوَضً لَهمْ مِنْ صَدقاتِ الناس. غیر سیدها صدقه می‌گیرند، خب این‌ها صدقه نمی‌گیرند؛ عِوَضه. بابا اخه……. صنّار که صدتومن نیست عزیزم، شما حساب بلد نیستی؟ عِوض صنّار که از باب زکات میرسه به 90 درصد از غیر سادات، 100 تومنه به غیر سید میرسه، این چه عوضِیه؟ این چه معاوضه ای ؟ اگر شما هزار تومن بدید و یک کبریت بخرید، این خریدن خریدن………… است، این درست نیست اصلاً. پس این چه عِوَضِیه؟

بله، عرض می‌شود که تَنزیحً مِنَ الله لَکُمْ قَرابت مِنْ رَسول الله و کرامتً مِنَ الله لَهُم أنْ أوسَاخِ الناس. خود این حرف شما از أوساخُ الناسه.

بابا مصرف خمس همون مصرف زکاته. بابا از این چشمه یک ظرف برداری، این نجسه، خبیثه، ده ظرف برداری، پاکه. این چی شد؟ خلاف………و خلاف ضرورت داری حرف می‌زنی. وَ جَعَلَ لَهُمْ خَاصَّهً مِنْ عِندِه مَا یُغنیهِمْ بهِ أنْ یُسَیِّرَهُم فی موضوعِه ………… والمَسکَنهَ. نخیر بچه‌های پیغمبر عزیز باشند، بچه های غیر پیغمبر ذلیل باشند، شیخ طوسی، شیخ مفید، شیخ انصاری، اینا ذلیل باشند، توسرشون بخوره اما سید ممد علی، سید نقی، این‌ها همه باید که عزیز باشند. چی شد؟

قرآن می‌فرماید که{إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}صحبت بچه من و دختر من و نوه من و این‌حرف ها که نیستش که بلکه وَلاَ بَعضِ صَدقاتِ بَعض علی بَعض نفهمیدیم، چرا زکات به بعضی از سادات، به بعضی از سادات عیب نداره این ادناس نیست، نفهمیدیم. اگر سید زراعت کند، دنس نیست؟ شیخ زراعت کند، دنسه؟ اگر سید حیوان داشته باشد، حیوانات توش دنسه، اگر سید دنس نیست، پس این چیه؟

(صحبت حضار)

-یعنی به شیخ که تعلق پیدا کند نجس میشه.

وَهولاء الذینَ جَعلَ الله الخُمس هُمْ قَرابتُ النبِیّ. الذین ذَکَروهُم الله قَال وَ أنذِر عشیرتکَ الأقرَبینْ………………………………………..لَیسَ فیهم مِنْ عهد قُریش فلاَ مِنَ العربْ أحَدٌ وَ لا فیهِم و لا منهم فیها هَذا الخمس لِلموادیهم. خیلی روده درازی کرده بدبخت …………….. خواسته بچسبونه مطلب رو. اما ملاحظه کنید.

لَقد تَحِّلُ الصَدقات الناس………… وَ هم والناس سِواهُم فَمن کانَ ( روایت جاهلی اینجاست) فَمَن کَانَ أمُّهُ مِنْ بنی هاشم وَ أبوهُم مِن صاهرِ قُریش فَإنَّ الصَدقات تَحِّلَ لَهُ وَ لیسَ لَهُ مِنَ الخُمسِ شیء.

 کسی که مادرش از بنی هاشم است ؛ از طریق رسول و یا غیر رسول، ولکن پدرش از سایر قریش است، فَإنَّ الصَدقات تَحِّلَ لَهُ وَ لیسَ لَهُ مِنَ الخُمسِ شیء لِأنَّ الله یَقولْ أدعوهُم لآبائِهِمْ. خب محدث دیوانه‌ی بیشعور که تو نه شعور داری، نه آدمی، خرخاکی هم اینطور فکر نمی‌کنه. عزیزم تو به سوره احزاب مراجعه کردی؟ این {ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللّه} مال ادعیا هست که توام ادعیا هستی. تو اگه بچه بابات بودی، بچه ننت بودی که این غلط رو نمی‌کردی.

این آیه، اولاً استدلال نکن، اگر تو استدلال می‌کنی، به جایی که بشود حرف زد. {ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ} مال ادعیاء هست، یعنی پسری که از شما نیست، {ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ} خب پس حَسنین هم از ادعیا هستند!

حَسَنین عرض می‌شود که اینا از طریق مادر به پیغمبر متصل‌اند، از طریق پدر که نیستند، پدرشون که پسر پیغمبر نبود. پس حَسنین از ادعیا اند. پس بنابراین شما موافق بنو امیّه و بنی عباس این حدیث رو جعل کردی. بنی امیّه و بنی عباس در طول تاریخ أئمّه در یک کلمه که زیاد بحث داشتند، می‌گفتند، ما أبناء رسول الله هستیم. میگیم نخیر شما أبناء رسول الله نیستید، به چه دلیل؟ یک دلیل شعر جاهلی، یک دلیل هم که بعداً جعل کردند این حدیث رو أمّا مَنَ أمُّهُ مِنْ بنی هاشم وَ أبوهُم مِن صاهرِ قُریش فَقَد قَالَ الله ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ.

یا اصلاً ما سیدکلّی نداریم، یا اگر سید داریم، از طریق پدر و از طریق مادر یعنی چه؟ بلکه تمام سادات از طریق مادر به رسول الله منتسب اند، مگر اینطور نیست؟ مگر اصل سیادت رسول الله نیست؟ آیا اصل سیادت هاشم است؟ اگر هاشمه مگر عرض می‌شود که عقیل از سادات نبود مگه؟

اینجا، یک بابی رو ما عرض می‌شود که باز کردیم که روایات بسیار زیادی راجب به اینکه اسلام فقط یک صندوق داشت و این صندوق زکات بود، خمس بود، مکات بود، هرچی بود، اصلاً سابقه ندارد که رسول الله (ص) یا یکی از أئمّه معصومین مال‌ها رو جدا بذارن؛ این مال سادات، اون مال غیر سادات. و حال اینکه مال سادات خیلی زیادتر است، مال غیر سادات خیلی کمتره. پس چرا عقیل در اینجا بدبخت شد؟

در اینجا من در صفحه 232 الفُرقان در آخرش اینطور نوشتم، فَقَدْ کانَت لَهُ مِنْ…………… فاطمَهَ وَ لَمْ یُفَضِلّهُاَ عَلی غِیرِهَا مِنْ فُقَراء المُسلِمینْ فَضلاً أن یَختَصُّهَا بِنِصفِ الخُمس فَأن علیٍّ امیرِالمؤمنین (ع) قولوا إنّی نَظَرتُ فی کتابِ الله فَلَمْ أجِد لِوُلدِ إسماعیل عَلی وُلدِ إسحاق فضلاً . نه فضیلت معنوی، نه فضیلت مادی. در پاورقی، وَ فی شَرحِ النَهَج لابن أبي الحدید عَنْ علي بن محمد بن أبي سيف المَدائنی عن فضيل بن الجعد قال آكد الأسباب في تقاعد العَرب عن أميرالمؤمنين(ع) أمر المال فإنه لم يكن يفضل شريفاً عَلى مشروف و لا عَرَبيّاً علی عِجِمیّاً.

بابا در شرف معنوی و شرف علمی و شرف تقوایی، بابا شکم ها مساویه. شما بگی به اونی که کفایی میخونده اینقدر بدیم به اینکه نفایی میخونه اینقدر بدیم! یعنی چه؟ این مال، مالی است که مربوط به شکم هاست. ببینید، دو بخشه این مال، یک مال مربوط است به لِلّهِ و لِرَّسول وَ لذی القُربی و در راه دعوت الی الله است. هرکس دعوت الی الله بیشتر کرد. و یک مال هم مال شکم هاست، این مالی که مال شکم هاست، که زکوات باشد یا این سه بخش دوم خمس باشد، این مال شکم هاست، آیا شکم کسی که کفایی میخونده گنده تره؟ کسی که………. میخونده کوچیک تره؟ نفهمیدیم! این مربوط به شکم هاست و لذا تقسیم به سَویّ از سنت های دیرینه سابقه زمان رسول الله و أئمّه (ع) بوده.

ببینید، المال فإنه لم يكن يفضل شريفاً عَلى مشروف و لا عَرَبيّاً علی عِجِمیّاً……………….. وَ أیُّ مَا رَجَلٍ إستَجَاب الله وَ رَسولَه وَ صَّدَقَ مِلَّتَنا وَ سْتَقبَلْ قِبلَتَنا فَقدِسْتوجَب حُقوقَ الاسلام وَ حدودَه. قبول، فَأنتُمْ عِبادَ الله وَ المالْ مَالُ الله یُقَسِّم بَینَکُمْ بِسَّویهِ.

عبادالله کیان؟ فقط سادات اند؟ فقد شیخ هان ؟ یا هر دو ان؟ عباد الله عبارت است از عباد الله. لاَ فَضلَ فیهِ لِأحَدٍ علی أحد.

اگر فضلی برای سادات بر غیر سادات در اون سه بعدی که احتمال دادیم که این دو صندوق چرا دو صندوقه؟ که چهارمش درسته. آیا دو صندوق اند چون مال سادات بیشتره؟ غلطه؛ مزده. اگر مال سادات با مال غیر سادات برابره این مامانی تره، اینم غلطه. اگر مال سادات و غیر سادات برابر است عِدَّهً و شَرفاً، پس این چه مرضی است که از این جیبم مال اون‌ها، بابا هر دو جیب که یک مصدر دارد.

لاَ فَضلاً فیهِ أحدٍ علی أحَد وَ لِلْمُتَّقینَ عند الله قَدً أحسَنُ الجَزاء… متقیّن مزدشون رو قیامت می‌گیرند نه تو که نماز شب میخونی تو 200 تومن بگیر، او که نماز شب نمیخونی 100 تومن بگیر. لَمْ یَجعَلِ الله الدنیا لِلمُتقینَ أجراً وَ لاَ ثَواباً وَ مَا عندالله خیرٌ لِلابرارْ وَ مِن کَلامِهِ فی الفیء خاصِّ برَسول الله (ص) وَ أمّا هذَا الفیء فَلَیسَ لی بِأحَدٍ علی أحدٍ أثَرَهْ فَلیسَ لأحَدٍ علی أحدٍ أثَرَهْ فَقدَ فَرَق الله مِن تقسیمه.

خدا تقسیم کرده، خب تقسیم جاهلانه کرده شما میگی؟ تقسیم جاهلانه که شما داری میگی هیچ شمری اینطور تقسیم نمی‌کند، تقسیم کرده و أنتُم عِبادَ الله المُسلِمون وَ هذَا کتابُ الله بِه أقررنا و لَهُ أسلَمنا وَ فی….. طلحَهُ عَن زبیر، طلحه و زبیر که از با شخصیت ها و شاخص ها بودند. در اینجا که اعتراض می‌کنند طلحه و زبیر، لَمْ یُفَضِّلْهُما علی غیرهم ما یَقول وَ الله لاَ أستأثِرُ علیکُمَا و لاَ عبداً مُجدهَا درهَمٍ و لا دونَ لاَ أنا وَ لا وُلدی هَذینْ الحَسنْ وَ الحُسینْ. و همچنین راجب به عرض می‌شود که عقیل که عقیل خب از بنی هاشم بود، خب عقیلی که اینقدر ابله وَ قد رَأیتُ……………. قَد استماعنی مِن بُرِّ هذا،  مِن بُرِّ هذا فقد مال شیخ ها بود فقط؟ اگه مال شیخ ها بود که به عقیل نباید بدیم. پس مخلوط بود.

البته ما بحث هایی در بیت المال داریم که دنباله این مطلب، چند روز رو باید بحث کنیم و آقایون اگه نظراتی دارید که می‌شود مثلاً مطلب ما رو ردّ کند یا جور دیگه کند ما حاضریم استماع کنیم. اینطور نیست که من چون اینجا نوشتم نمیشه عوض کرد، نخیر میشه عوض کرد. در تمام کتاب هایی که بنده نوشتم، اینو نوشتم در بعضی صفحاتش حتی در رساله نوین توضیح که این صفحه بازه، صفحات بازه. اگر کسی اعتراض داره، اگر وارد است، ما وارد می‌کنیم، اگر وارد نیست که باید درست کنه.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد