جلسه سیصد و چهل و نهم درس خارج فقه

حج

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

﴿الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ  فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ﴾ [البقرة: 197] یک سیری ما در محرمات احرام می کنیم، البته اون مباحث خلافیش رو ما بر محور قرآن بحث می کنیم. از تبصره الفقها که فعلا گفتن صفحش لزوم نداره، 286 جلد اول، ما اینجا عرض کردیم که و و محرمات الاحرام و الحج المطلقا الاربعه عشر کما هنا و زیاده. ایشون چهارده تا ذکر فرمودن، ما عرض کردیم که نخیر، خیلی بیشتره. و زیاده کما تعطی تعبدبک و علی تقو الله فی حضیره الاحرام تقربا الا ربک کما یرا کلها تنهیات اما یبعدک عن الله او یقربک علی غیر الله و من ذلک متن صید البر و امساکه و اکله و الاشاره الیه و الاغلاق علیه و ذبحه. اینها بر کی حرام است؟ ﴿ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ [المائدة: 95] در قرآن شریف دارد. ﴿حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا﴾ [المائدة: 96] ، مَا دُمْتُمْ حُرُمًا، معنیش ما دمتم محرمین نیست فقط. اگر مراد حالت احرام بود فقط، می فرمود ما دمتم محرمین. فرمود ما دمتم حرما. حرما، داخلین فی الاحرام او داخلین فی الحرم کسی که نه در حالت احرام است و نه در حرم است صَيْدُ الْبَرِّ بر اون حرام نیست. بله، قاعده صید این است که به حساب احتیاج و اندازه احتیاج باشه. و لذا صید الهو، اگر کسی سفری کند در صید الهو این سفرش سفر قصر نیست، بر حسب اونچه همه علما می فرمایند. صید، دو صید است. یک صید لهو است و بازی کردن با جان حیوانات است، طبعا دورم نمی ریزه می خوره. یه مرتبه نه، یک صید حاجت است. چون حاجت دارد که از گوشت استفاده کند و قدرت گوشت حیوانات غیر صیدی را ندارد یا کم دارد، در اینجا صید می کند. یک بز کوهی، یک پرنده ای، یه چرنده ای رو که صید است، صید می کنه. این بحثی است در جای خودش که صید در اصل حلال نیست، فقط در زمینه نیاز حلاله و همین زمینه نیاز هم اگر صید بر است از برای و انتم حرم، حرامه. این چند بعد داره. یکی اینکه محرم است در غیر حرم. دیگر اینکه در حرم است و غیر محرم. دیگر اینکه در حرم است و محرم. در هر سه مورد، صید البر حرام است بطور مطلق، بلکه از محرمترین محرمات حالت احرام به حساب میاد. حتی اگر شخص محرم، در حرم یا غیر حرم و شخص در حرم، محرم یا غیر محرم صید کند و صید را بکشد، این میته میشه. میته میشه برای کی؟ برای خودش و از برای محرمین. و اما از نظر محلین نه. اون مطلب دیگریست که عرض خواهیم کرد. یکی از مورد اختلاف ما با آقایون این.ه میته نسبی است. یعنی برای خود این محرم که کشته است صید را و از برای محرمین دیگر یا کسانی که داخل حرم هستند، بر اونا حرامه. اما اگر از اون گوشن صیدی که محرم یا داخل حرم یا هر دو، صید کرده اند، بیارند برای کسی که نه در حرم است و نه محرم، از برای او میته نیست به نص قرآن.

خب، {صحبت حضار} میته نسبی است، میته کلی نیست. به دلیل خود آیات. برای اینکه ببیند ﴿حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا﴾ [المائدة: 96]  برای کی حرامه؟ برای کسی که از حرمه. یعنی داخل حرم است یا محرم است یا هر دو. {صحبت حضار}  بله وقتی که میته باشه حرامه یا نه؟ بله. خب، حالا روایت میاد که میته میشه، بسم الله میته میشه. ولی میته نسبی میشه. چرا؟ برای اینکه بر کی حرامه حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُما  بنده نوشتم فی حرم او احرام. خب، این بحث مجمل در اینجا. البته این صید بر، صید بحر که نیستش که. اگر کسی محرم است و مثلا از مسجد شجره محرم شده آمده جده و در جده از دریای سرخ مثلا صید کند، ماهی بگیرد، این مطلبی نیست. برای اینکه نص قرآن حرمت صید بر است، ما دمتم حرما. خب، این صید چیه؟ آیا صید کردن است فقط؟ خب، صید کردن، صیده. یا صید را گرفتن است که دیگری صید کند؟ خب، این باز هم صیده. چون صید مراحل داره دیگه. هر چه ارتجاء به صید دارد، این صید است. اگر چنانچه میگن شما نگاه کن، به من بگو که از اینجا در نره، من بزنم. محرم زد یا داخل فی الحرم زد، شما کمک کردید به صید، پس عمل شما هم حرامه. کی؟ اگر شما محرمید، اگر داخل حرم هستید. {صحبت حضار}  اگر خارج از حرم هست و محرم نیست {صحبت حضار}  اگر خودش صید کرده یا محرم یا داخل حرم، حرامه. {صحبت حضار} به حساب آیه نه، به حساب آیه اینطور که مَا دُمْتُمْ حُرُم، قید زده،  این حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمً  صید کردنش،کشتنش، خوردنش، نگاه کردنش، حبس کردنش، تمام این مراحل، این مَا دُمْتُمْ حُرُمًا است. {صحبت حضار} هم خود جنس صیده، هم صید کردن است، هم کشتنش، تمامش صیده، درسته؟ {صحبت حضار} نشد، توجه کنید. آخه صید چند بعدیه. یک صید این مصدر یعنی صید کردن. یک صید، خود حیوان مصیده. حیوان مصید ما دمتم حرما صیده، هر دو صیده. صید فقط، اینکه آیاتی که هم صید داره همینطوره کلا. صید، هم عمل صید است، هم حیوان مصیده که مصدر به معنی مفعوله، مصدر به معنی مفعول، مصدره. بعد اینجا نکته ای راجع به عرض می شود که حرمت صید و انت یا محرم تصبح محرما فی موقف احرامک لزیاره ربک کیف تصید اذا خلقا من ربک الا ما تحتاج الیه فی حیاتک دون عن تجتاح حیوانا لا تحتاجه فقد صرتها کذا صید لربک بما لبیک دعوته و تسد زیاره یصیدک هنا حتی یحررک ان اعباء العبودیه و رقیه لغیرک. ما وقتی صید می کنیم حیوان رو از زندگی نجات میدیم، می کشیمش، می خوریم. ولی خداوند ما رو صید کرده، ما رو زنده کنه. ما مرده های در اتجاء الی غیر الله رو خداوند صید کرده، حلال هایی رو بر ما حرام کرده است کلا، ما رو لخت کرده است، از لباس و از منزل و از شهوات و از چه، ما رو صید کرده است، در صید عملی قرار داده است که ما مرحله حیاتی بالاتری پیدا کنیم { 09:00} لکی یعنبرک بعبودیته فالصید فی نفسه شقاوه و قساوه و اذیه احل لک منه قدر الحاجه و هو الصید البحر طعام لکم و لصیاد و ذلک حرم الله الآمن قدر ایمانک فکیف تعدوا منه الی صید فلا تصد ما انت هنا صید لربک این صید لبرک چه در حرم باشید، چه در احرام باشید چه هر دو. ولیربیک الا توذی قدر المقدور من سواک حیوانا فضلا عن انسان و یک بعد دیگر این است که حتی المقدور مادامیکه ضرورت قطعی قطعی اولی و اوجب نیست، انسان نباید به دیگری صدمه بزنه. حتی به خودش هم، تا چه رسد به حیوانی، تا چه رسد به انسان،ی تا چه رسد به محرمی و غیر. خب، و النساء، دیگه از محرمات در متن اینطوره و النساءوطعن و تقبیلا و لمسا و نظرا بشهوه و عقدا و لغیره شهادتا علیه. اگر کسی رو نه عقد میکنه، نه عقد براش میکنن، اما نشسته شهادت میده بر عقد؟ میگه نه. چون اینجا انسان در حال احرام از دیگران بریده و به پروردگار پیوسته. حالا که خود را از دیگران و حتی از خود بریده است و به پروردگار پیوسته است، چطور عقد میکنه؟ و لو حلال. ولی پیوند دادن، هیچ پیوندی درست نیست. تمام پیوند، نمیگه زنت رو طلاق بده، اما تمام پیوندهایی که بوده است باید بطور کلی از بین بره. اما پیوند دادن حلالی به حلالی و حتی شهادت دادن، تا چه رسد برای خودش کل اینها به حساب رفث میاد. چون حالت جنسی است و حالت عرض می شود که شهوانی است. بنده اینجا نوشتم او اقرارا به او تقریرا و تغریرا ایا حتی اقرار هم بکنن در همون سلکه. ایشون میگن والاستمناء. بنده عرض میکنم و قد تشملها کل فلا رفث حله و حرامه ولا فسوق فانه رفث فسوق. در استمناء ما به آیه مومنون هم استدلال کردیم. برادران بزرگوار فقیه می گشتن دلیل پیدا کنن از قرآن و پیدا نکردن چون نگشتن. ولکن آیه مومنون دلالت کامل داره ﴿فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ﴾ [المؤمنون: 7] وراء ذلک یعنی غیر از این شهوت هایی که مربوط به زنها است. غیر این شهوت مربوط به زن، تقبیلا، لمسا، امنائنا، جماعا، همه اینها هستو اما فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ ، این وراء ذلک، چه عمل جنسی باشد، چه تقلید شهوانی باشد، چه امناء باشد، هر چه باشد تمام اینها وراء ذلک است، بنابراین طبق نص آیه مبارکه، استمناء حرام میشه. ثم ولا رفث این بحثی است که ما داریم. ثم ولا رفث لیس لیختص بما مع النساء بل تعمک الذکر و انثی او خنثی جماعا و استمنائا و لمسا و تقبیلا او ای قبیل من رفث الجنس فجنس الرفث هو محرما علی المحرم فضلا عن رفث الجنس. جنس رفث، رفث جنس. فرق میکنه. فضلا عن محرمه المطلقا و هو قسم الاعظم من محرمات الاحرام لانه فیه بارزه الشهوت الجنسیه التی هی ابرزه الشهوات بعد داریم والطیب بعد و المخیط. مخیط رو دیروز بحث کردیم، اما جمله ای که اینجا عرض کردیم ملاحظه بفرمایید. ماتن می فرمایند علامه، والمخیط لرجال. بنده عرض می کنم و منعه طبیعه الحال حالت الاحرام اذ لابد لک ان تتخلا فیها ان نفسک و نفسیاتک و قدر المقدور عن مصنوعاتک حتی تتخلا بنورالقرب الی ربک و ان انت المحرم محرم فی ستر من ربک فلما زائدا التصدر بما هو من مصنوعک که لباس باشه. تا می رسیم، و ما یصدر ظهر القدم از محرمات احرام. {صحبت حضار} چرا نوشتیم اینجا. نوشتم ذلک اللهم الا القفاضین و هو ساتر اللیدین و انه یحرم علی النساء کما یحروم علیهن ستره {13:33} بعد میگیم ثم الحذر هنا لا یخص ثوب المخیط بل هو کل ما یتقمس و یتصور مخیطا و غیر مخیط اذا فبین المخیط  والثوب عموم من وجه لا یحرم الا الثوب مطلقا دون مطلق المخیط الا اذا کان ثوبا. اصلا مخیط محور نیست. در هیچ روایتی اصلا . در اقوال هست. در اقوال هست که مخیط حرامه. این غلطه. نخیر ثوب حرام.ه مهما کان غیر مخیط بعد و ما یصدرو ظهر القدم البته این از برای مرده. چون طبیعت مرد تکشف و و طبیعت زن تستره. پس زن، ظهر قدمش، باز باشه نیست. کما اینکه آقایون مثل اینکه زنها رو هم اینطوری کردن که جوراب پاش نکنه و کفش چجوری نخیر این حرفا نیست. {صحبت حضار}

و ما یصدرو ظهر البدن ایشون می فرماید، بنده عرض می کنم در رجال فقط. ایشون و ما یصدر ظهر البدن قیدی به رجال نکردن، ما عرض می کنیم لرجال فقط قضیه الستر کامل علی النساء و ظهور ما امکن لرجال فلابد لظاهر قدم الرجل ان یکون ظاهرا غیر ستیر به تمامه کالجورب و الخوف فما اشبه من ما یصدر تمام ظهر القدم. آقایون میگن که از این نعلین ها نمیشه پا کرد. خب نعلین که تمام پشت پا رو نمی پوشاند که. دوخته است. خب، دوخته باشه. مگه دوخته {15:14}. نه دوخته مانه، نه پشت پا رو کاملا می پوشانه. بلکه پشت پا را اگه بپوشاند مانند جوراب و مانند پوتین، اشکال دارد. حالا می خونیم ولا سیما بالساق دون ما دونها فلا {15:30} ما اشبه و مما یجمعه المروی عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم ان رجلا قال یا رسول الله صلوات الله علیه ما یلبس المحرم من الثیاب قال قال رسول الله صلوات الله علیه لا یلبس القمیص ببینید مخیط هست؟ لا یلبس القمیص وللعمائم وللسراویلات تمه وللبرانس وللخفاف الا احد لا یجد علیه فالیلبس فین، نعلین نیست. اروسی نبوده، یا خف بوده یا  نعلین. اروسی نبوده. الا احدا لا یجد علیه فالیلبس خفین والیقطعهما اسفل من الکعبین. یعنی اون بالا نیاد. این خوف پوتینه که ساق هم گرفته ولکن این باید که یک مقداری باز کند که تمام ساق رو نگیره ولا تلبسوا من الثیاب شیء مسحه {16:28}  و لیس هنا و کما فی غیره من احادیثه العصمته الطاهره مانعیت المخیط. ابدا نیست. هیچی نیست. هیچی اصلا نیست، همه فتوا بهش میدن و بینهو و بین هذه عموما من وجه. خبف  والفسوق، فسوق رو آقایون معنی کردن کذب. خب چرا فسوق کذبه؟ فلا رفث ولا فسوق. چرا نفرمود لا کذبه؟ فرمود فلا رفثه ولا فسوق ولا جدال، آقایون میگن کذب. والفسوقه الکذب بنده عرض میکنم و باحرا ما فوقه او ما اشبه فسقا عن طاعت الله و لیس الکذب الا لانه من افسقه. من افسقه البته. لافسقه هست، این هم داریم. لا هوالفسق فقط و کیف تفسق یا محرم هنا کذبا و سواه و قد لبیک ربک بما دعاه و کل فسوق هو الفسوق عن تلک التلبیه و کل فسوق اذا بلیه و رزیه ا فسق فی اجلی مجالاه طاعه و مجالاه العباده والفسوق فسوق عن {17:34} خب، پس اینکه میگن فسوق کذب است، ما قبول نمی کنیم فقط کذب است. این یکی از مصداق های جلی کذبه و الا اگر بدتر از کذبه، افتراء باشه. یه کسی افتراء ببندد به کسی، خب این حرام نیست؟ حرمتش بالاتره و کفاره اش هم قویتره. بعد ایشون می فرماید والجدال والجدال لا رفث و لا فسوق و لا جدال ولا جدال رو ایشون می فرمایید که و هو قول لا والله و بلی والله ، اینطور نیست. بلکه این حد عدنی رو گرفته. بعضی جاها حد اعلی رو گرفته، بعضی جاها حد ادنی. جدال، ما جدال حرام داریم، جدال کفر داریم، جدال فسق داریم، {صحبت حضار} اینجا که  می گوید لا جدال، جدال بالتی هی احسن رو که نمیگه که، … جای این اینه، جایاین  است که انسان دعوت الی الله کند و جدال بالتی احسن بکند. اما جدالی که توش این جمله بیاد لا والله و بلی والله، بله، یه مرتبه هست که قسم خوردن واجب میشه بر انسان مطلب دیگریه. اما اگر قسم خوردن واجب نیست، برای بحث بین من و شما، من میگم لا والله شما میگین بلی والله، نمیشه. و حال اینکه لا والله و بلی والله، صدقا در غیر حالت احرام، حرام که نیست. اما صدقا در حالت احرام، حرامه. چرا؟ برای اینکه شما به زیارت الله می رید، چرا اللهرو  اینقدر کوچک کردید، در غیر ضرورت بهش قسم می خورید؟  ولا تجعل الله حرضتا لایمانکم خدا رو در معرض قسم قرار دادن، و لو صدق هم قرار ندین. در غیرش حرمت اینجوری ندارد ولیکن در اینجا حرمت دارد پس اینجا حد ادنی رو گرفته. اما اگر چنانچه حد بالاتر باشه چی؟ خب جدال با حیوان، جدال با انسان، جدالی که توش زد و خورده، جدال، تمام اینها بطور کلی حرامه. پس چرا حد ادنی رو میگیره؟ بنده عرض کردم که ادنی کما کان الکذب من اعلی الفسوق فصادقه هو من ادنی یعنی صادق الجدال صادق الجدال هو من ادنی و کذبه هو من الاعلی. جدالی که دروغ است و غلط است و خلاف واقع است. فالجداله محرم مطلقا هناک جدال اذ ولا جدال تنفی جنسه مستغرقا دون ماستثناء فالممارات والتضارب والتلائم وما اشبه هی جدالاه فوق ادنی شکی نداره که. این اون رو لعن کنه، اون این رو فحش بده، این لنگی به کله اون بزنهريال سر مسائل شرعی حتی اگر باشه. فکیف تحرم الادنی هنا دون سواه فما قول لا والله هنا و الکذب هناک الا مصداقا من ادنی المصادیق و علی ها. ادنی المصادیق لا ولله در جداله. اعلی المصادیق که من اعلی المصادیقه عرض می شود که کذبه که در باب لا فسوقه. دون الختصاص بمختص لاخلافا لنص القرآن و انت یا محرم  محرم لربک فی حرم امنه بالایمانک فکیف تخرق ستارا و منه الی جدار. اینجا جای التیام هست و جای محبت هست و جای دور کردن تمام منافیات است. جدال یعنی چه؟ و حتی التی لیست محرمه فی غیر هذه الحال و قد ترکت ای جدال عندما لبیک لربک ان تدخل و تدخل فی حضن امنه خضم امانه فاین لک من جدال بعد و تقطعه الراس لرجا.  البته لباس احرام و رجال که ما بحث کردیم، اما پوشاندن سر از برای مردان. این پوشاندن دو جوره یا سه جوره. یک پوشاندن بی فاصله است عرق چین، عمامه، کلاه دیگر. یه پوشاندن است که {21:26}یه صورت پوشاندن، اگه بچسبه اشکال داره؟ ولی یک عرض می شود که پیچه ای بذارن که فاصله گیر اشکالی نداره. این هم یه پوشوندنه. برای سر هم همینطور. یا کسی مثلا فرض کنید که کلاه بذاره سرش کلاه اینجا و اینجا و اینجا وصل بشه، اما بالا تاق داشته باشه. خب، این هم پوشاندنه. پوشاندن دیگر، زیر سایه رفتن است که بحث دیگری داره خودش. پس در اینجا دو پوشاندن ممنوع است. اونی که صدق پوشاندن سر بکنه. کلاه به سر نهادن، چه تاق کلاه به سر بچسبد و چه نچسبد، این برای مرده. و از برای زن پوشاندن روست که دیروز یه اشاره ای کردم و مطالبی داریم در اینجا.

 اینجا در متن می فرماید علامه وتقطعه الراس لرجال عرض می کنیم تکشفا الربه دون ستار الا عمی سواها. تکشف رب {22:18}، ظاهرا و باطنا. ستاری در کار نیست. و کذلک تقطعه الوجه لنساء. این هم حرامه. فلا تتنقب اذا متصلا و سواه. آقایون میگن که متصلش اشکال داره و منفصلش اشکال نداره و ان اینکه در روایتی که داریم، دارد که زن رو را نپوشاند. خب، چرا در مرد که نباید کلاه به سر بگذارد، شما اشکال می گیرید هر دو رو؟ هم کلاهی که تاقش چسبیده است، هم نچسبیده. و اما راجع به زن، شما میگید چسبیدش اشکال دارد و نچسبیدش اشکال ندارد. این تلک اذا {22:55}و اینجا روایت هم داریم فی حسن الحلبی ان ابی عبدالله علیه السلام قال: مر ابو جعفر علیه السلام بامراه المتنقبه و هی محرمه نقاب زده، محرمه. فقال احرمی و اسفری و ارخی ثوبک من فوق راسک. ثوب رو از فوق راس بگذارید مطلبی نیست. ارخی این ثوب که بالاست، اینطوری ارخاء کنه بندازه فانک اذا تنقبت لک یتغیر لونک. حالا سوال، این تنقبی که مان هست، تنقبی است که رو را می پوشاند پس آفتاب نمی خورد، پس سرما نمی خوره، پس تغیر لون پیدا نمیکنه. نه از گرد و غبار، نه از آفتاب. خب این مختص است به اونی که بچسبه. خب اگر بچسبد که بیشتر آفتاب تاثیر می کند تا اگر نچسبه.  اگر شما فرض کنید که چتر رو در اونجایی که هوا خیلی داغ است و آفتابه، به سر بچسبونید عرض می شود که بهتر سر محفوظه؟ یا فاصله بدید؟ فاصله بدید بهتر محفوظه. در اینجا امام می فرماید که فانک اذا تنقبت لک یتغیر لونک. این دو بعد دارد. یک بعدش، نقابی است که چسبیده به صورته، خب، لم یتغیر. یه بعدی که فاصله داره باز هم یتغیر بیشتره که. یه فاصله داشته باشد، این آفتاب دیر تر می خوره. فقال رجل الی این ترخی. تا کجا بندازه؟ فقال تقطی عینیها. چشماش رو بپوشونه. خیلی خوب. قال قلت یبلغ فمها. ولی چجور؟ یه جور که صورت پوشیده نشود. چهره زن باز باشه و این آدرسش هم کافی، چهار، 322. قرب اسناد 160و تهذیب یک، 467.

و صحیح العیس  ان الصادق علیه السلام المراه المحرمه تلبس ماشائت من الثیاب غیر الحریر البته روایت است که حریر و منع کرده غیر الحریر و القفازین و کره النقاب، کره حرمته دیگه. حرمت مغلظه هم هست. با اینکه دنبال کافرا هی میگردن میگن مرجوعین درسته. کره النقاب. کافی، چهار، 342. مقنعه، صفحه 71 . اقول الکراهیه لا تعنی مرجوحیه بل هی حرمه مغلظه و کما یقول الله تعالی که بحث هایی داریم. و فی الفقیه. {صحبت حضار} و فی الفقیه عن الباقر علیه السلام قال المحرمه لا تتنقب لان الاحرام المراه فی وجه ها و احرام الرجل فی بیت. همه رویات همین رو میگه ها لان الاحرام المراه فی  وجه ها و احرام الرجل فی راسه. خب در راس، هر دو بعد رو میگه ممنوعه. ولیکن در وجه زن، شما یک بعد رو بگید ممنوعه، چسبیده باشه، اما فاصله بگیره که اینا یه پیچه ای می زنن که اینطوری بیاد. یه بازی هم در میارن که. و فی الکافی مر ابو جعفر للباقر علیهم السلام لامره محرمه قد استترت بمروحه همین کاری که حالا دارن میکنن. قد استترت بمربحه. یک بادبزنی گرفته اینطوری، نچسبیده که. مثل اینکه  اون وقت هم گفته بوده ها. {صحبت حضار}  مر ابو جعفر للباقر علیهم السلام لامره محرمه قد استترت بمروحه فاما فالمروحه بقضی به فی ان وجه ها یه چوب دستش بود، پرتش کرد تو صورتش. نهی از نکر عرض می شود که {صحبت حضار} فامت المروحه عن وجه ها. جامع احادیث شیعه، یازده، 110. خب، پس بنابراین ما به آقایون بزرگوار فقیه عرض می کنیم که شما چرا راجع به زن این حرف رو در آوردید که فاصله بده؟ {صحبت حضار}  صریح روایت هم همین بود که عرض می شود که احرام الرجل فی راسه احرام المراه فی وجه ها یعنی چه؟ یعنی اون سر رو نپوشونه. این هم صورت رو. یا در اونجا که اگر صورت را بپوشانید این صورت تغییر نمی کند. خب، تغییر کردنش در چسبیده بیشتره یا در باز، در فاصله دار؟ تغییر کردن در چسبیده بیشتر تغییر میکنه. اگر اصلا نذاره، تغییر میکنه. اگر به صورت بذاره، مقداری تغییر میکنه و اگر که فاصله بده، تغیر اصلا نمیکنه یا کمتر تغییر میکنه. پس اینجا الحمدالله التی قدم مفعول عن فاضل شد در حقیقت. {صحبت حضار} ببینید ما یک عرض می شود که کلاه به سر گذاشتن داریم، یک زیر سایه رفتن داریم. بحث دیگریست بله این بحث دومیه اصلا. یعنی این دو بحث جداست. مثلا زن، زن تنقب برش حرامه. ولی زیر سایه رفتن حرام نیست. مرد کلاه به سر گذاشتن برش عرض می شود که حرامه، هر جور که میخواد باشه و یک حرام دیگر، زیر سایه رفتنه. اگر زیر، از زیر مثلا یک چتری بگیره، چتر کلاه نیست، اما این حرامه، در حال سیر البته. که این {صحبت حضار}  اون مستثنی است، ولی باید کفاره بده. حالا می خونیم. عرض می شود که بله، بنده اینجا نوشتم که بعد از و تقطعه الراس لرجال نوشتم تکشفا الرب بدون ستار الی ام سواه و کذلک تقطعه الوجه لنساء فلا تتنقب اذا متصلا و سواه که روایت رو نقل کردیم. ما هو احرام الوجه الی ای وجه کما الرجل لراسه علی سواه و کذک یحرم الارتماس حالت الاحرام رجالا و نسائا و خناثی روایت داریم که لا یرتمس المحرم ولالصائم فی الماء که ما از همین روایت استدلال کردیم، چندتا روایت، استدلال کردیم که همونطوری که ارتماس حرام است در حال احرام، در حال صوم حرامه. اما همونطوری که احرام رو باطل نمیکنه، صوم رو هم باطل نمیکنه. پس ارتماس مبطل صوم نیست. هیچ دلیل نداریم بلکه نص دیگری هم داریم که صوم باطل نمیکنه. اگر هم این نص رو هم نداشتیم، از صرف اینکه حرام است در حالت صوم ارتماس، بطلان ثابت نمیشه. {29:34}  این که خیلی مبطلابه {29:37} خب ما سوال میکنیم از فقها اولا {29:41} یعنی اگر شما در مسجد شجره محرم شدید و در راهتون در قهوه خانه ای رفتید، خب، {29:53} مانعی نداره تو قهوه خانه سقف داره مطلبی نیست. یا در اونجایی که توقف کردید، میخواید از این قهوه خانه، به اون قهوه خانه برید، در حال سیر نیست، خب، چتر بگیرید. باز مانعی نداره. اما کلاه سر گذاشتن نه ها. کلاه به طور کلی عرض می شود که حرامه. اما چتر بگیرید مانعی نداره. یا فرض کنید در سر رو پوشوندن، انسان می خوابد و سرش روی بالش میاد و پوشیده میشه. این کلاه سر گذاشتن نیست. این فرق میکنه با کلاه به سر گذاشتن.

 حالا در {30:19} دو بعده. یک سایه گرفتن، دو این است که در حال سیر سفری باشد. نه در حال سکون و نه در حال سیر غیر سفری. و لذا، من یادمه در منا که به منا رسیدیم، سفرمون تمام شد تقریبا تا مادمیکه به مکه نرفتیم. اونوقت در منا، فرض کنید که می خوایم از اینجا، بریم اونجا برای حلق. بریم اونجا برای رمی. این سیر سفریه؟ نه. ما چتر می گرفتیم، آفتاب هم زیاد بود دیگه، {30:56}  بعضی ها می گفتن آقا این که حرامه. گفتم خب، پس بیاین با هم بریم تا بهتون. بگم این استضلال در حال سیر سفری است و نه هر گونه سیری و الا شما تو خانه ای که سکونت کردی در منا، پس در اون خانه شما نمی تونید که تو حیاط از این اتاق به اون اتاق برید.  چیزی به سرتون مثلا بگیرید. پس این استضلال در حال سفر است، نه در حال کل سیر و نه در حال سکون. این مطلب اوله. مطلب دوم این است که استضلال حرامه. استضلال، سایه گرفتن از چیه؟ از خورشیده. شب چطور؟ اگر روز ابر بود چطور؟ اگر شب شما در حال احرام سوار ماشین شدید و از قضا تو ماشین گرمتر هم هست. اگر بیرون ماشین باشی خنک تر هم هست. تو ماشین گرمتره. بنابراین نه شما جلو گرما رو گرفتید تو ماشین، نه بارون میاد، جلو بارون رو گرفته باشید، نه آفتاب است، جلو آفتاب رو گرفته باشید، تستر از هیچی نکردید. البته، بعد اول تستر، تستر شمسه که آقایون همشون میگن. ولکن آقایون ملحق میکنن به تستر از شمس، کل زیر سایه رفتن در حال سیر رو. آقایون از کجا در میارین این حرف رو؟ ما در نص حتی یک اشاره نداریم که کلا زیر سایه و زیر سقف رفتن در حال سیر سفری، ممنوع است. ما نداریم ما استضلال {32:18} من یادمه در سی سال قبل که ظاهرا سفر اول حج ما بود یا سی و دو سال قبل. ما اجتهادا رفتیم سفر حج رو و این مسائل برای ما روشن بود، از جمله همین مسئله و اونجا زیاد اعتراض می شد. ما دلیل باهامون بود دیگه. ما با اون دلیلی که اگر شما آخوندید، اگر عالمید، اگر آیت الله اید، اگر حجت الاسلامید، اونی که ما دلیل داریم، اظهر من احرمت لهه. خب، شب که عرض می شود که خورشید نیست و نور خورشیدی نیست، حرارت شمسی نیست و روزی هم که اگر سایه باشد و ابر باشد و آفتاب نباشه، اونهم اظهر در اینجا معنا ندارد. بنابراین بطور کلی اونجایی که عرض می شود که در صورتی حرام است زیر سایه رفتن که در حال سیر سفری باشید و آفتاب و نور آفتابی باشد. البته استثناء داره. زنها مستثنان، بچه ها مستثنان، پیرمردها مستثنان. اما کسانی که نه زن اند و نه بچه اند و نه پیرمرد، اینا مستثنی نیستند. بله، اگر حالت ضرورتی پیش آمد که ضرورتا زیر سایه رفت در حال سیر سفری، این حرام نیست. اما کفاره دارد. حرام نیست. اما کفاره رو شاخ اینجا بسته، حتما باید کفاره بده. کجا کفاره بده؟ بحث کفاره رو ما بعدا خواهیم آورد. چه در قربانی، چه در کفارات مطلقه عرض می شود که احرام. خب پس ما یه مطلبی کم کردیم از برادران فقیه که زیر سایه رفتن از خورشیده. یه مطلب رو هم اضافه می کنیم برحسب احادیث. کم می کنیم بر حسب احادیث و زیاد می کنیم بر حسب احادیث. زیاد به این حساب که اگر بارون میاد، بارون میاد در مکه که اونجا هم بارون میاد، بعضی وقت ها برف میاد، تگرگ میاد، حتی یه موقعی بهار بود که یک تگرگ بسیار بسیار شدید آمد که اصلا بازار و خیابون رو بهم زد، ماشین ها می رفتن رو هم سوار شدن تا یک هفته بچه ها جنس پیدا می کردن. مسجد الحرام پر از آب شد، بچه ها شنا می کردن. خب، اگر چنانچه بارون آمد و عرض می شود که هوا ابر شد، بارون آمد، برف آمد، در اینجا انسان چتر بگیره یا نه؟ آقایون میگن اشکال نداره. روایت میگه اشکال داره. لمن احرمت له، اونچه از صدمات از فضا می رسد خود را حفظ نکن. اگر صدمه حرارت خورشید است، {34:20}  اگر صدمه باران است، بذار خیس بشی. {صحبت حضار} اگر ضرر دارد، خطر دارد، استثنا است، کفاره هست. صحبت {34:46} ببینید این حرمتش هست مادامیکه هرج و اینها نیست. اما اگر هرج بود و ضرر بودف حرمت می رود کنار اما کفاره موجوده. بنابراین از کل حوادث برونی کونی، نه آنکه ایجاد میکنند. از کل حوادث برونی کونی، چه آفتاب باشد، چه بارون و برف باشد، چه سرما باشد. سوز و سرما میاد شما چتر رو همچین میگیرید که سرما به طرف شما نیاد. نخیر این هم حرام است. چه بارون، چه باد، چه سوز. بنابراین قدر مسلم این است که در دو بعد ما اختلاف با فقهای عزیز اسلام داریم، فقهای عزیز شیعه البته داریم. یک بعد همین است که در جنبه ایجابی است و یک بعد در جنبه سلبی است. اینجا ایشون فرمودن {35:30}بنده نوشتم، علی الرجال فقط دون النسائی و الاطفال و دون من یطیقه دون تضلیل من الرجال. منتهی اطاقه دو جوره. یک اطاقه سنی است، یک اطاقه احیانی است. اینجا اطاقه سنی مراده کما اینکه در باب صوم هم همینطوره ﴿وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ﴾ [البقرة: 184] این اطاقه عرض می شود که سنی است، نه اطاقه احیانی. در اطاقه احیانی هر وقت تونست باید روزه بگیره. و ان الطروا جا بفدیه و اصل الاستقلال هو عن الشمی نورا او وحرا فلا یکون الا النهارا مشمسا و اما اللیل و النهار غیر المشمس فلا یشمل ما دلیل ثم یاتی الکلام فی سائر التستر {صحبت حضار}  آخه تستر از شمس فقط نیست. از کل حوادث آسمانی است. از شمسه، از بارونه، از باده {صحبت حضار}  تستر از چند چیز حرامه. تستر از نور آفتاب، حرارت آفتاب، بارون، باد، سرما، گرما، تستر از اینها حرامه. کما اینکه بر حسب احادیث که ما می خونیم براتون. {صحبت حضار}  نه این بعد اوله. اونی که عرض کردم که این استضلال که حرامه، در بعد حرفی که آقایون میگن. از بارون و انسان یک مانعی می گیرد که بارون و سرما و گرما نیاید، اونو بدلیل استضلال ما نمی گیم، به دلیل دیگر عرض می کنیم که روایتش رو میخونیم. خب ببینید ثم یاتی الکلام فی سائر التستر که الان داریم بحث می کنیم. المطر، او سلج او حر او برد و ما اشبه ارتیاحا ان ما یوذی در پاورقی، روایتی ما نقل کردیم. و مما یدل علی حضر التستر من غیر الشمس کما هی ما رواه بالاحتجاج للحمیری کتب {37:36}   هذا و تلک المنعه عن ضلال و ما اشبه هی یسر فی هذه السبیل مهما کانت عسیرا فان مع العسر یسری اللهم الا حرج مرفوع فضلا عن  صرر و عسر مهما کان فیه ما لغیر المسموح لهم کفاره والمعتبر غیر المسئولهم کیا؟ غیر زن و بچه و .. والمعتبره لا تختص الحضر باستدلال عن شمس روایت معتبره که یکیشون رو خوندیم. بل و تصرح بالضر عن برد او مطر او حر او برد و هنا سائرا یخص بما عن الشمس سائرا یخص بما عن الشمس ثم وغیرها لا یختلف فیه سیر و سواه. این بحثی است که در تفسیر مفصله، مفصلتر در مناسک. اجل و حدیث اضح لمن احرمت له یفرض امتثال هذه الصعوبات المتحمل علی المحرمین ثم و اضح و ما اشبه قد تفرض علی المحرم این احتمال اول البته. این اضح لمن احرمت له یعنی همینطور خیال کنه. شما عمدا برو تو آفتاب. ولی نه، میگه اگر آفتاب اومد، اضح لمن احرمت له. نه آفتاب بگیر، بذار آفتاب بخوره. ما اول اینطور عرض کردیم . ذلک و اضح و ما اشبه قد تفرض علی المحرم عن یسیر فی اشراقت الشمس ولکن لا دلیل علی فرضه بتلک الحکم و انما المعلوم هو عدم الاستضلال عن الشمس. این هم مال استضلال. بعد دیگه محرمات اصلی بسیار مهمی نیست و یک مقدار مختصری مونده است که شنبه بحث می کنیم ان شاء الله علی فرض الحیات، بعد هم منتقل میشیم به منسک اول از مناسک احرام عمره یا حج که طواف باشه، ان شاء الله. وٱلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ ٱللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ. استاد استضلال رو حرام میدونید؟ نخیر استضلال رو حرام نمی دونم. {صحبت حضار}