پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه سیصد و نود و پنجم درس خارج فقه

عقود (تجارت‌های حرام)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله الطاهرین، بحث ما بحث مکاسب محرمه است، که قبل از عقود. (؟) ما برای فقهای بزرگوار خودمون دو تأثر داریم، یک تأثر این است که میفتن توی اقوال روایات متناقضه و اقوال متناقضه و از نظر (؟) و از نظر چه و چه و چه، وقت زیادی مصرف میفرماین، سالیان دراز و هی هم مرتب در این سالیان دراز توسل به رای است و توسل به فتواست و احوت اقوا میشه، اقوا چه میشه، این وقت گرفته میشه. حالا، اگر این وقت مفصل مصرف میشد و به نتیجه ی صالحی و درستی می رسیدند، خب خوبه. چقد خوب است که انسان در راه خدا قدم بر داره مقصد، مقصد الهیست، راه هر قدر هم گیر و گور داشته باشه، و هر قدر هم زحمت داشته باشد این خوبه. اما خب اینطور نیست،

تأثر دوم این است که آقایون به محور توجه نمی فرمایند، اگر در مسائل فقهی که مراجعه می فرمایند و بحث میکنند محور اول را که قرآن شریف است درنظر می گیرند، دیگه گیری نیست. فقهای بزرگوار ما چند جورن، که اینجور ازش خارجه. یعنی اول آیات مقدساتی که مربوط به بحث است در نظر بگیرند، تعداد آیات رو، تفاوت آیات رو، فکر در خصوصیات آیات و این حرفا، این که نیست در بینشون، بعضیا هستن که اول اصل را در نظر می گیرند، اصل چیست؟ بعد میرن سراغ روایات اقوال. بعضی اول اقوال رو در نظر میگیرن، بعد میرن سراغ اصل و… بعضی هستن اول روایات رو در نظر میگیرن، بعد میرن سراغ چه. بعضیا هستن در (؟) اول اجماع چیست، شهرت چیست، چون محور اجماع و شهرت است بعد سراغ چیزهای دیگه میرن. خب اینها راه رو طویل میکند، مفصل میکند، به نتیجه درستی هم نمی رساند، در آخر سر هم احوت هست و تأسي و تردد است وشک است و…

حالا در باب مکاسب محرمه، در باب مکاسب محرمه اونقدر اقوال ذکر فرمودن شیخ بزرگوار، شیخ مرتضی انصاری رضوان الله علیه، قبل از ایشون صاحب جواهر، قبل از ایشون علمای دیگر که اقوال زیاد نقل میکنند، و ادله زیاد نقل می فرمایند، و شیخ بزرگوار شیخ انصاری رضوان الله علیه، چند صفحه تحقیق کرده، هی بالا رفته، پایین اومده، محتمل است این باشد، محتمل است اون باشد، چنین است، چنان است، در ضمن بعضی وقتا آیه میاد، بعضی وقتا ضمنی دارد. حتی اونکه حالت ضمنی دارد، اون حالت ضمنی هم آقایون درست بهش توجه نمیکنن‌. مثلا، فرمود شیخ در این بحث میفرماید که مکاسب محرمه، بیع ما یعمل صنماً، بیع ما یعمل خمراً بیع ما یعمل چه، این اعانت علی الاثم است، خب آیه که اعانت ندارد که، آیه و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان، اعانت نداره که. شما چرا آیه رو (؟)

یکی از اعتراضاتی که ما داریم به استاد بزرگوارمون آقای بروجردی همین بود، که چند روز بحث میفرمودن، شیخ بزرگوار که لفظ اعانت رو آورده در قرآن کریم که لا تعاونوست، تعاون غیر از اعانت است، همینم هست ولی البته ما نسبت به فرمایش آقای بروجردی هم جواب داریم ها، هر دو بزرگوار اشتباه فرمودن، ولی بلکه اشتباه اون فوق الاشتباست، خب به خود آیات آقایون مراجعه بفرمایید، وقتی به خود آیات مراجعه فرمودید، قبل از اینکه شهرت چیست، اقوال چیست، روایات چیست، احتمالات چیست، که مغز انسان رو پر کند از مرجحات و مرجوحات چیست، که با مغز پر از مرجحات وقتی که به آیه رسید بگه دلالت ندارد، یا به روایت غیر مشهور رسید بگد این چنینه چنان است، اون محور اصلی که متن است، آیات مقدسات قرآن کریم رو در نظر بگیرید، بعد مطلب عادی میشه. مثلا، در باب حدود ده روایت، که در این جهته ما عسیر عنبی را یا عسیر تمری را بفروشیم به کسی که میدانیم خمر میکند، به کسی که خمر میکند، نوع این روایت میگد حلال. ما ائمه این کارو میکنیم روایت (؟) این روایت مطلب خیلی (؟)

روایاتی که یا نص است یا ظاهر است در اینکه شما اگر آب انگور یا خرما را بفروشید به کسی که می دانید خمر میکند و خمر خواهد کرد، نوع این روایات یا تقریبا کل این روایات در این منطق لا بعث است، خب بهتراست ، این کار رو نکنن، خب آقایون بفرمایند چیکار میکنن؟ خب روایت داریم شهرت عظیمه ی قدما و متأخرين و متأخر متأخرين و و و چنینه. چی میشه؟ این دو تا، دو تا مطلب در مغز انسان استوار میکند و مستحکم میکنه، وقتی به آیه اگر رسید میگه بله این، این میگه، اینو نمیگه، چرا؟ برا اینکه محور روایته دیگه، روایت که نص است، صریح است، ظاهر است،  متواتر است، چه است، چه است… و اینکه این کار حلاله، وقتی به آیه تحریم که می رسد، چه آیه تحریم بخصوصه و چه آیه تحریم به عمومه، این آیه یا میذاره کنار یا نگاش نمیکنه، یا آیه غلط نقل میکنه، یا یه وجوهی براش میتراشه و یه کلنگ هایی به مغز آیه میزند که آیه دلالت نکند، جرأت نکند دلالت کند بر مطلب. ما در اینجا قضیه رو قضیه پنجم میکنیم، این آیات (؟) ما در کل مکاسب محرمه آیات داریم، یا خاص، یا عام. در کل مکاسب محرمه که آقایون بحث می فرمایند و این قدر نشیب و فراز دارند و اقوال دارند، انقد دو قود دارند، ادله دارند، روایت دارند، چه دارند، خب همه ی مسلمون ها قبول دارن که آیات درجه اول است در بحث های فقهی و غیر فقهی که باید کرد. از جمله آیات آیه اول سوره مبارکه مائده، و تعاونوا علی البر و التقوا و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان، نه تنها آیه تعاون، آیه اعانتم داریم. دو تام داریم، دو تا آیه راجح، و اعانه علیه قوم الآخرون، اعتراضی که بر پیغمبر بزرگوار داشتن گروهی از مشرکین، که و اعانه علیه قوم الآخرون گروه دیگری اعانت کردند با این پیغمبر بزرگوار، اعانت در مقام ضمه دیگه، پس اعانت (؟) اگر اعانت در کار بدی در نزد کسانی که بد میدونن بد نیست، خدا  باید دو اشکال کنه، یکی اعانه یه اشکال است، دیگر اینکه اعانه نبوده، ولی خداوند و اعانه علیه القوم الآخرون رو نقل میفرماید از مشرکین و بعد اعتراضیم در اینجا در کار نیست.

عرض میشود که اعانه علیه القوم الآخرون در یک آیه است، سوره ی بیست پنج، آیه چهار، إن هذا، إن هذا إفك و اعانه عليه، ببخشيد إن هذا الا إفك و اعانه عليه قوم الآخرون. به آقای بروجردی عرض میکنیم شما اگر گیر در تعاونید، اعتراض بر شیخ انصاری دارید که ایشون میگن اعانت حرامه و دنبال میکند این اعانت و شما در بحثتون دو سه روز فرمودین که آیه تعاون در اصل اعانت نداره، بله این آیه تعاون دارد، ولی آیه دیگر اعانت داره،این اولا، ثانیا، ثالثا بحث میکنیم.

إن هذا إلي إفك و اعانه عليه القوم الآخرون، دو مرتبه است در اینجا، یک، اعانت شده است در این افک. دو، این افک چه هست. این افک چه هست قرآن جوال داده، که اثمه، دومیش جواب جواب نمیدیم، که اگر افک چه است اعانت دیگران در این اثم حرام نیست مثل ساکت شدن. سکوت از این مطلب دلیل است بر اینکه اعانت بر افک حرام است. اعانت بر اثم حرام است. این یک آیه.

آیه دوم سوره کهف، آیه نود و پنج، فأعينوني این جنبه ایجابیست، اونجا جنبه سلبیست اینجا ایجابی، فأعينوني بقوة، این سدی که میخواست درست کنه عرض میشود که برا اینکه یعجوج و معجوج اون طرف جوانان نیان، فأعينوني بقوته، امر کرد به اعانت، پس اعانت در عمل واجب چیه؟ واجبه. اعانت در عمل حرام، حرام، طبق آیه قبلی، اعانت د‌ر عمل واجب، واجب است طبق آیه دومی. خب این دو.

سه، آیات اثم، کل آیات چهل و هشت گانه اسم، دلیل است بر اینکه، مکاسبی که شما میگید مکاسب محرمه، تمام اینها حرامه. فروختن چوبی که، آب انگوری که، آب خرمایی که، هر چیزی که باهاش عمل حرام انجام میشود، علماً، این حرامه علیه السلام. هم خودش اثم است، هم رساننده به گناه است. ما یه چیزی داریم که خودش گناه نیست، بلکه انسان رو هول میدهد طرف گناه، یا هول، یا اینکه انسان رو شل میکند در ادای واجب. اگر کاری، قولی، سکوتی، فعلی، عملی هر چی، نفعی، اثباتی، اگر انسان را به طرف حرام توجه بدهد نه سلب تامها، انسان رو به طرف حرام هول بدهد، وسیله بشد، وسیله از نظر آقایون برای انجام عمل است، این بعد سوم.

بعد (؟) اگر هر کاری و یا هر سکوتی یا نوشتنی، یا هر گفتنی، هر چیزی، انسان رو شل کند از انجام واجب، هر دو در تعبیرقرآن اثم است. اثم، ما یقطع عن الواجب، یا واجب فعل است یا واجب ترک. اگر یقطع از ترک حرام که (؟) این حرامه. اگر یقطع در فعل واجب که این واجب را باید انجام داد، مقدمات واجب را باید انجام داد، اگر چیزی انسان (؟) میکند از واجب، این حرام است. این خودش اثم است. پس فروختن چوب به کسی که اینو ور میدارد آلات قمار درست میکند یا صمن درست میکند یا چه درست میکند که حرام است، خود این فروختن اثم است به طرف حرام توجه دارد، به طرف حرام روی دارد، دیگه هول دادن بالاتر از اثم عادیست، میداند که اگر اینو بفروشد ور میداره عرق میکنه، شراب میکنه، خب پس این قصد شد. این یک بعد از اثمه.

بعد دیگر این است که نخیر، فلانی که یه حرام رو باید ترک کند، این حرام رو باید ترک کنه انجام نده، این کار اون رو به انجام حرام کمک میکند، به طرف انجام حرام می رساند، ولو قطعی نباشد، باز این اثمه. این در بعد خودش اثمه. اگر بعد اول رو درش گیر داشته باشن در بعد دوم اثمه یعنی چی؟ عرق خودرن حرامه و مست کردن، مست کردن حرامه، پس عرق خوردن حرامه، پس عرق درست کردن حرامه، پس عرق خریدن حرامه، پس مایعی را که عسیر عنبی یا (؟) که انسان عرق میکنه ، این خریدنش حرامه، پس این چیزی که میفروشد حرامه. تمام این حرامه. رسول الله فرمودن که در خمر ده چیزو خدا حرام کرده، چرا؟ از کدوم آیات در آورده رسول الله؟ از آیات اثم، آیات اعانت، آیات معاونت. آیات اثم، آیات اعانت، آیات معاونت، تمام این آیات ،این مکاتبی که شما فرمودین محرم است، و درش گیر دادین مثل بیع العنب ممن تعلم انه یعلمه الخمراً این آیات تماماً تحریم شد، حالا بحث میکنیم ما.

سوم، چهارم، چهارم، من یشفع شفاعة حسنه يكن له سوره نساء مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا (؟) شفاعة حسنه، نه شفاعة الا حسنه، شفاعة سيئة نه شفاعة الا سيئة، خود شفاعة حسنه است، خود شفاعة سيئة است، که این هم محور چهارم. پس چهار محور ما در کل بحوث مکاسب محرمه داریم. مکاسب حالا هر چی میخواد باشه، هر چی میخواد باشه.

تعاون علی الاثم، اعانت، خود اثم، و همچنین مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا که سوره مبارکه نساء آیه هشتاد و پنج، مراجعه به تفسیر بفرمایید منم مطلع کردم عرض میکنم حضورتون. این چهار آیه. هر یکی از این آیات جواب تمام مشکلاتیست که شیح محمد حسن صاحب جواهر، شیخ مرتضی انصاری، و غیر و غیر و غیر… قبل و بعد، هی رفتن بالا اومدن پایین، شما مکاسب رو ملاحظه کنید، این مکاسبیست که من در اواخر (؟) مجبورم کردن مکاسب درس بدم، این را درس دادم مقایسه هم کردم. البته همشو درس ندادم، مقداری درس دادم بعد گفتم بسه دیگه، بدونید که من مکاسب میدونم، شاید از خود شیخ انصاری هم بهتر بفهمم، ولی نه اینکه من مکاسب درس نمیدم و تفسیر قرآن میگم، این دلیل بر این نیست که من مکاسب بلد نیستم. این همون مکاسبه، و یه یادداشت هایی هم در حاشیه اش مال بیست سال، چن سال، بیست و چند سال پیش است. این قدر که ایشون بالا میره، خیلیا ازش قویه..‌. مرحوم آقای حجت کوه کمری می فرمود که کسی مکاسب شیخ انصاری رو خوب بفهمد، من نمیگم مجتهد است،  ایشون اجتهد است.بنده یه ایشون عرض میکنم نه مجتهد است، نه اجتهد، برا اینکه محور در این کتاب مبارک و سایر کتاب های مبارک فقهی، اقوال است و اجماعات است و شهرت هاست و فوقش ضرورت هاست و روایت است و این حرف ها. محور قرآن نیست، و اگر قرآن در میون بیاد یا لفظ رو غلط نقل میکند، یا مستفاد رو غلط نقل میکند، یا به آیه غلط استدلال میکنن، یا کاری میکنن که آیه از دلالت بیفته، مثل یه آدمی که به واسطه خیلی قوی، خیلی بینا، خیلی فهمیده، خیلی فلان بیاد این دورش فحشش میدن، تو جاهلی تو هیچی نمیدونی، در بین مردم اینطور میشه دیگه، مردم بهش مراجعه نمیکنن، مثل تبلیغات شو.

در قرآن کریم علی طول الخط تبلیغات شده، (؟) ظنی الدلالت، منی الدلالت، چه هست، فلان است، فلان است، چه، در مغز طلاب علوم دینیه، این یک کتاب اینطوری شده، وقتی هم که در فقه احیانا بهش میخوان استدلال کنن، جوری میکنن که از دلالت بیفته، یا بدلالتانند آیه را مطابق آنچه را قبول دارند. یا سلب کنن دلالت آیه را نسبت به آنچه آیه بر خلاف اون حرفیست که دلالت داره.

حالا، ما اول در تعاون بحث میکنیم. البته مکاسب محرمه این تمام ابوابشو میگیره، تمام ابواب. عرض میشود که بیع نجس، بیع شیعی که حرام است استعمالش نوعا، بیع خود صنم، بیع خود خمر،  بیع خود اعیان نجسه، بیع چیزهایی که تحول به نجس پیدا میکنه، تمام اینها مکاسب محرمه است. بیع جاریه مغنیه برای خوانندگی، برای خوانندگی نباشد که مطلبی نیستش که، جاریه مغنیه برای خوانندگی، و از این قبیل و از اون قبیل. تمام اینها در تحت الشعاع این چند تا آیه مبارکه هستن، و روایت رو بعدا البته برای آقایون میخونیم. مخصوصا روایتی که به طور (؟) تقریبا یا متواتر، ده یا چند بیشتر روایت شد که بیع العنب ممن تعلم عنه یعمله خمرا او یعملوا خمرا لا اشکال، لا بعث. ما ائمه این کارو میکنیم، ما باغ انگورمون رو میفروشیم به کسی که میدونیم خمر میکنه، از این افترائات به ائمه زدن، و آقایونم خب به حساب اینکه قال فلان، قال فلان زیاده، این در ذهنشون آمده است و به آیات توجهی ندارن.

باب تعاون

تَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوىٰ وَلا تَعاوَنوا عَلَى الإِثمِ وَالعُدوانِ بحثی ما در سوره مائده داریم مراجعه بفرمایید، من عرض میکنم. ما یک اعانت داریم، یک تعاون، اعانه زیدُ عمراً یعنی چه؟ یعنی عمر داره کاری انجام میده، ولی زید کمکش میکنه. مثل اعانت در باب وضو. در باب وضو اگر به من کمک کردن در وضو، وضو نگرفتن اونها، من وضو گرفتم، ولی کمک کرده، آب ریخته به صورتم، ریخته رو دستم. وضو رو من میگیرم، درصد وضو همش مال منه، اون کمک کرده در مقدمات. اونجاییش که البته حرام نیست، که حرام نیست. پس اعانت این است که ما یک فعل اصل داریم و یک فعل فرع داریم، فعل اصل مال فاعل اصل است، که این سنگ را بلند میکند، فعل فرع مال فاعل فرعه، که این یه جورایی زیر این سنگ رو خالی میکنه یه جوری بشه که این بتونه بلند کنه مثلا، یا طناب میاره، یا نمیدونم جرثقیل میاره یا چه میاره و این کمک میکند، اگرم در خود فعل اصل کمکی کرد درصدش کمه. اگر یک آدمی که پنجاه کیلوگرم میتونه بلند کنه، شما بهش کمک کردی به اندازه یک کیلوگرم، چهل و نه کیلو رو اون بلند کرده، شما معینی، تعاون بهش نمیگن. ولیکن ما اونجوری بحث نمیکنیم، (؟) خود این فعل را چه واجب باشد چه حرام باشد، زید داره انجام میده، شما در اون فعل کمکی نداری. شما در مقدمات، چون مقدمات داره دیگه، شما در مقدمات اون فعل کمک کردی، این اعانته، فأعانه عليه قوم الآخرون گر چه اونم عرض کردن اعانته، ولی ما اینکه صرف الوجود اعاتت است داریم بحث میکنیم، گرچه آدمی که این آب انگور رو میفروشه، انگور رو، خودش اصلا نمیخواد شراب بخوره، دوست نداره، حرام میدونه، چه… ولی میداند که داره این کارو میکنه. پس مقدمه ی این آقا در این اختیار اون گذاشت، که خود اون شراب درست میکنه و کار همه مال اونه. ولی این طرف اعانه، این تعاونه. این مال اعانت.

با تعاون تفاوته دیگه، بله؟ تعاون زیدُ و عمرُ فی حمل حجر، دو تایی با هم بلند میکنن، حالا درصد این کم، درصد اون زیاد، هر دو برابر. که اگر درصد این یک درصدم باشه،  درصد اون نود و نه درصد، باز این تعاون صدق میکنه، اعانتم هست بله. بعضی گفتن تعاون هست، اعانتم هست. تعاون هست منتهی تعاون ضعیفه، اعانت قویه، تعاون ضعیف اعانت قوی، در اونجایی که درصد کار زید نود و چند درصده، درصد کار من در بلند کردن این سنگ درصد خیلی کمیه، این هم تعاون است و هم اعانت است. تعاون است بالاخره درصدی از این کار من انجام دادم، اعانت است برای اینکه درصد من کم است، ولی بعضی وقتا تعاون است صرفا، بعضی وقتا اعانت است صرفا. پس سه بخشه، یا تعاون است صرفا، هر دو درصدی دارند در اینجا، یا اعانت است صرفا که تعاون درش نیست، یعنی مقدمه را اون انجام میده، ولی من مقدمه را انجام میدم، گاه نه، هم اعانت است و هم تعاون است، مثل اون مثالی که عرض کردم، که درصد در اصل عمل از من کم است و در او زیاده، این نسبت به فعل من هم تعاون است، هم اعانته.

خب آیه مبارکه می فرماید و لا تعاونوا علی الاثم والعدوان، تعاون دراثم و عدوان نکنید، این آیه رو صاحب جواهر اینجا آورده اند ذکر کرده اند علیه السلام، و همچنین شیخ انصاری، و همچنین وهمچنین و همچنین… صاحب جواهر میگد که این اعانت نیست، مقداری بحث میکنه، اعانت هست، مقداری بحث میکنه، مرحوم شیخ انصاری باز میگد اعانت نیست، بحث میکنه، اعانت هست، بحث میکنه، اینجا آقای بروجردی چند روز بحث میکردند. کان یقول شیخ البروجردی الإعانة الفعل عن المعامله و المعاملة الفعل عن الإعانة، عرضشونم در این بعد درسته.

معاونت، میگه در خمر درست کردن هر دو کمک داشتن، ولی اعانت این است که نخیر، در خمر درست کردن بایع عنب هیچ کمکی نداره، کاری نداره اصلا، بلکه عنب میفروشد ممن یعمله خمرا أو يعلم عنه يعمله خمرا بیع العنب، ممن تعلم عنه یعمله خمرا او یعمله خمرا و لو انت لا… این تعاون نیست، آقای بروجردی دو سه روز‌ بحث میکردن، هر روزم هی تکرار میشد چون یه اشکال بسیار مهمی بر صاحب مکاسب بود شیخ انصاری که بابا شما که میگید تعاون از باب تعاون حرام است، بعد به فکر میفتید که حالا که از باب تعاون حرام است پس این روایت رو چیکار کنیم، بعد میفتید تو دست انداز اینکه باید چیکار کنید، اصلا از بیخ ما دستتونو میگیریم، میگیم این تعاون علی الثم نیست، بلکه اعانت علی الاثم است، و آیه و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان داره. لا تعنوا علی الاثم و العدوان یا فی الاثم و العدوان، آیه نداریم. این حرف ایشون بود.

خب چند تا جواب داره، یک جواب این است که معاونت و اعانت چه فرقی دارند وقتی که هر دو در بعد اثم اند؟ چه من درمقدمه کمک کنم، و چه در اصل، ممکن است در مقدمه صد در صد کمک کنم، در اصل یک، اعانت است یا نه؟ بله. ممکنه در مقدمه هیچ کمک نکنم، در ذی المقدمه یک در صد کمک هست یا نه؟ کدوم مهم تره؟ اولی مهم تره که. اولی اعانت است معاونت نیست، تمام مقدمات رو من درست کردم، اون فقط داره درست میکنه، این اعانته. این مهم تره یا نه، من در مقدمه کاری ندارم، در ذی المقدمه هم کاری ندارم، یک در صد از ذی المقدمه رو یه فوت کردم آتیش بیشتر روشن کردم مثلا، چی مهم تره؟ پس شما چرا فرق میگذارید بین اعانت و معاونت؟ میگیم چون آیه معاونت دارد، ولی اعانت ندارد، پس بنابراین اعانت در اثم حرام نیست، معاونت در اثم حرام است، این اشکال است.

نقول معاو الاثم، اثم ما یقطع عن الواجب او یحرم الی الحرام، اینجا هم خودش اثمه هم ذی المقدمه اثمه. خود این اثمه، وقتی که خود فروختن آب انگور به کسی که شراب درست میکند، این به حرام نزدیک کرد یا نه؟ خود این اثمه، خودش اثمه. از واحب که ترکه شد و خمر است که ترکه درست کردن خمر است، از واجب دور باشن اول این خودش اثمه، تعاونم هست در این اثم، چرا تعاون نیست؟

انسان الیبیع العسیر العنبی لمن یقطاعوا خمرا المبایعه تعاونوا او لا، خود مبایعه. این کسی که میفروشد و میداند اون خمر میکنه با اون کسی که میخرد و میخواهد خمر کنه، تعاون بر این معامله هست یا نه؟ خود این معامله اثمه، خود این معامله اثم نیست چون ما فقط خمر رو گرفتیم، توجه کنید، خود این معامله برحسب معنی لغوی اثم خودش اثمه، برا اینکه خود این بیع الشراء که این میگه بیع تو میگی اشتریتُ، اونکه فروخت، اونکه خرید. فروختن این و خریدن اون که با هم منضم شد، این دو تا به طرف حرام سوق میدهد یا نه؟ یبطع عن الواجب یا نه؟ بله.

اگر مقدمه ای نباشد به اعان نزدیک تره یا باشه؟ خب باشه. پس این به طرف حرام نزدیک میکند، بنابراین تعاون است. این دو. سه، آیا خود اون عملی که انجام میده طرف که عنب رو میداره خمر میکنه، این خودش اثمه یا نه؟ بله. خب اگر کسی در مقدمات اثم کمک کرد و تعاون کرد، آیا، حالا فرض کنید مقدمات اثم، اثم نیست، فرض کنید مقدمات اثم، اثم نیست، میگیم اگر کسی در مقدمات حرامی با کسی کمک کرد، به طرف حرام توجه نداده است؟ داده. نهی از حرام واجبه. نهی لفظی، نهی عملی، سکوت از عمل حرام حرامه، تا چه رسد کمک کردن در انجام حرام، اگر شما کمک کنید کسی رو، مقدمه ای رو انجام بده که در انجام حرام کمک است، این چطور میتواند حرام باشد؟ پس اثم چه خود این و چه مقصد. پس لا تعاونوا علی الاثم و العدوان کمرش اینجا شل نیست، اینطور نیست که آقای بروجردی در اینجا اینو رد کردن که اینجا تعاون است و اینجا اعانته. عرض میکنیم حضرت آقای بروجردی خب ما دو آیه هم در اعانت داریم که خوندیم براتون. دو آیه، یکی سلبی، یکی ایجابی. آیه ایجابیش، ان هذا الا افک افتراء و اعانه علیه قوم الآخرون، و عرض کردیم، که اعا… بله؟ سوره بیست و پنج آیه چهار، سوره فرقان آیه چهار. ان هذا الا افک افتراء و اعانه علیه القوم الآخرون، اعانته. اعانه

اگر اعانت قوم الآخرون در افتراء حرام نیست، چرا خدا سکوت فرموده؟ دو مطلب باید جوابشو درست کنیم، یک، این الان مشرکینه. در قرآن شریف، هر چه را که خداوند از کسی نقل کند، اگر قبول داره یا سکوت یا تایید میکنه، اگر قبول نداره رد میکنه. یا اینجا رد میکنه یا جای دیگه، اینجا نه اینجا رد کرده نه جای دیگه. اعانت بر افک، اگر کسی افکی را و دروغی را آورد و گروهی در این دروغ اعانت کردن، نه تعاون، گروهی در این دروغ اعانت کردند، اگر این حرام است که مام داریم همین حرف رو میگیم، و اگر حرام نیست خدا چرا جواب نداد؟ (بحث با دانشجو) سکوت دلیل است بر اینکه حرمت نیست. باید که تا اونجایی که استدلال علیه نشه رد، ببینید، اگر چنانچه، اگر افک باشه، بله؟ چنانچه از این اگرها در قرآن شریف داریم، هذا احسن من هذا… این (؟) روی حساب اصول موضوعه برای طرف مقابل، اگر چنانچه اعانت بر اثم حرام نیست، بله؟ اینجا دو جواب داریم، یک، لیس هذا افک، دوم، اعانت بر افکم حرام نیست. خدا اولی رو جواب داد، دومی رو جواب نداد، چون دو مرتبه داره میگه دیگه. ببینید إن هذا الا إفك افتراء این حرامه، و اعانه علیه القوم الآخرون، هم پیغمبر بزرگوار افک کرده که حرامه، هم دیگران اعانت کردن، اگر اعانت دیگران حلال است و حرام نیست، قرآن شریف باید جواب بده تعاونوا (؟) نه خود موضوعه. چون دو تا موضوع داریم دیگه، یکی افک یکی اعانه، دو موضوعه دیگه. یکی اصله، یکی فرعه، موضوع اصل اِفکُنه ، موضوع فرع اعانه. هر دو رو باید جواب بدیم، یکی رو جواب داده، دو تارو جواب نداده که. دو تا مطلبه دیگه.

و در باب عرض میشود که ایجابیش که وجوب باشه، فاعینونی بقوه واجب است اعانه ی در این امر خیر، تعاون نیست. اعانه در امر خیر واجب است. این مربوط به باب اعانت. پس به آقای بروجردی عرض میکنیم، اولاً، تعاون اگر هست، تعاون جواب داره. ثانیاً، اعانت نداریم. ثالثاً، معونة الظالمین حرام است یا نه؟ به نص القران و سنة معونة الظالمين لا اعانة الظالمين و تعاون الظالمين. آیا در باب ظالمین باید که تعاون در ظلم بشه تا حرام باشه؟ یا اعانه؟ آیا چیزی که نهی میکند، فقط نهی از تعاون میکند که ظلم را اگر با هم انجام بدین، یا نه، اگر کسی ظلم میکند و کمک کنید هم؟ ما دوم این که آیات داریم و روایت بسیار که باب معونة الظالمين اصلا معونه تعاون نیست، معونه اعانت است، خب تعاونم که (؟) چه دو نفردر ظلم کمک کنن هر دو ظالمن، چه معونه ظالم چه… . اما اگر کسی ظلم کنه، من ظلم نمیکنم إني اكلي إبلي لهارون با هارون، یبعث ابل للحج و هارون قوة (؟) این استفاده قوت در شتر پیاده، این حرام. نباید در مقابل اهل حق باطل قوت بگیرد به نا حق. گاه قوت میگیرد به نام باطل، گاه قوت میگیرد به نام حق. لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ (؟)

حالا، ایشون این شترها رو کرایه میگیره و پولم بیشتر میده و با کمال احترام عده ای رو میبره حج، این عمل حرامه. آیا سلمان جمار خودش برد حج، خودش این کارو کرد؟ نه، این کرایه داد. این اعانت علی الاثمه، اعانت علی الحرامه. خب ما به شیخ مرتضی انصاری رضوان الله علیه و صاحب جواهر و آقای بروجردی و دیگران میگیم، حتی اگر اعانت ما در قرآن نداریم، ولکن، آیا این از مسلمات نزد شما هست در فقهتون که معونة الظالمين محرمه. و معونه الظالمین ظلم فرعیست، ظلم اصلی خود عمل ظلمه، حالا سوال، هل ان هذا الذی یشترت علی من و یعمل خمرا ظالم او لا ظالم ان تلما طبیعه و عنب و تعلم لیعمل خمرا أ أنت الظالم نعم، حتی اعانه الظالم فی ظلمه هم نمیخواد، حتی اعانه الظالم فی (؟) هم حرامه. این هارون الرشید که میفرستد برای حج، اینکه حج که ظلم نیستش که، این عدله، ولی عدلیست که ظلم او را رو پوشونی میکنه. این عدلی انجام میده، حجی، چنینی، چنانی، وعظی، خطابه ای، قرآن … فلان. که بعد عمدش این است که میخواد خودشو اهل حق نشون بده.

و مرحله ی دیگر عرض میشود، آیه مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا اینو باید بحث کنیم، آقایونم ملاحضه می‌فرمائید. این آقایون میگن مقدمات حرام، حرام، مقدمات واجب، واجب. مقدمات موصله ما نمیخوایم، مقدمات موصله علی الواجب نمیخوایم، نه مقدماتی که انسان رو نزدیک میکند به واجب، حالا صد در صد نیست، مقدماتی که انسان رو نزدیک میکند به حرام حالا صد در صد نیست، موصله ما نداریم. المقدمات موصلة (؟) موصلة للواجب واجبة و للمحرم محرمة بالدليل آيات (؟) منها آيات شفاعة ، آیه شفاعه آیات اثمم که هست و آیه اعانت هست و آیه تعاون هست، و لکن این آیه به یه حساب دیگری دلالت داره. ما قبل از اینکه در این آیه بحث کنیم، که ظاهرا وقتی هم نداشتیم، یه تقسیم باید در اینجا بکنیم که در مکاسب ملاحظه میکنید.

ببینید، بحث در این است که بیع العنب ممن یعمله خمرا این چنتا احتمال داره. یک، طبیع العنب لمن یعمله خمرا و تشترة عليه آقایون این شرط رو میارن برای اینکه روایت درست کنن دیگه، این روایت درسته آقایون … که شرط میکنن این آدم که عنب میگیری به شرط اینکه خمرش کنی. خب این شرط مبطله اصلا، به شرطی که اینو خمر کنی و میدانی خمر میکند، این یک.

دو، طبیع العنب و لا تشترط انما تقصد پس این داره خمر درست میکنه، این آقام باغ انگورشو میذاره به قصد اینکه این عنب خمر بشه، ولی شرطم نمیکنه، تقصد، این نظر دوم. ولیکن تعلم عنه یعمله خمرا. سه، تبیع العنب و لا تشترط و لکن تعلم عنه یعمله خمرا، از خلال کلمات میتونیم این تقسیمات در بیاریم اضافه ام (؟) یبیع العنب لا یشترط و لا یقصد آخه همه جا قصد کرد که، کسی که پاشو بذاره رو چنتا قرآن بره بالا، این قصد (؟) میخواد؟ بعض الامور قصدیه و بعض الامور غیر قصدیه. پاشو بذاره رو قرآن بره بالا قصد نمیخواد اصلا، یه کسی خمر بفروشه که قصدم یادش نیست، گاهی اوقاتم تلخه، اون اموری قصدی است که اگر قصد کنی بله و اگر قصد نکنی نه، مثل دست به سر یتیم مالیدن، گاه اوقات برای احترام و تفقد است، گاه اوقات برای اینکه میخواد کتک بزنه. این قصدیه، اما یا اونی که ممحد است در اینکه بده، دیگه قصد نمیخواد.

حالا یبیع العنب و لا یشترط عنه یعمله خمرا و لا یقصد و لکن یعمل قد عنه یعمله خمرا این قصد میخواد؟ این اعانت کرده یا نه؟ کرده دیگه. چون میداند که این چاقویی که دست این آدم میده الانه شکم پاره کنه، آقا این آدم داره دنبال چاقو میگرده که شکم پاره کنه، الان آماده است، هیچی هم نداره، با دست هم نمیشه، چاقو رو از این آقا خرید، اینم میدونه، چششم باز داره میبینه، خب این قصدم داره میخواد پول گیرش بیاد، (؟) نه شرط میکنه، نه قصد میکنه، بلکه اون طرفم باهاش بدم نیست، با اینم خوب نیست، نه با این خوبه، نه با اون بده، فقط به قول لبنانیا (؟) قرض توسله یه پولی به دست بیاره حالا بعدش هر چی میخواد بشه، این نه شرط میکند که یعمله خمرا و نه قصد میکند که یعمله خمرا، و لکن یعمله خمرا در خارج هست، اینم بعد سوم.

بعد چهارم این است که نخیر، نه اوله، نه دومه، نه سومه، ظن به این دارد که یعمله خمرا، یقین ندارد، ظن به این است که یعمله خمرا، این بعد چهارم. و در هر چهار بعدم دو بعده، از اول شروع کنیم، یشترط عن یعمله خمرا و یعلم عنه یعمله خمرا و لکن ذالک نظر علیه هذه او ماء (؟) این چیه؟ حرامه یا نه؟ این اول. دوم، یقصد عن یعمله خمرا و یعلم عنه یعمله خمرا و لکن… این دوم. سوم، نه یشترطه نه یقصد، یعلم من یعمله خمرا و لکن ما … این سه. چهارم، یظن عنه یعمله خمرا و لکن ما عمل خمرا، چهارم. هشت تا شد، این چهار بعد که هر کدومش دو بعد داره، هشت تا شد، کدومش حلاله، کدومش حرامه، بعضیاش تجریه، بعضیاش واقعی، ما در تجری بحث میکنیم اینجا، مناسبت همین جا. و در واقع هم بحث خواهیم کرد. و این محور (؟) محور ما چهار آیه است . آیه تعاون، دو آیه اعانت، آیات اثم، آیه مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا اصلا این آیات نیومده است، فقط آیه ای که اومده است تو دست و بال آقایون، آیه لا تعاونوست، فقط، لا تعاونو اینطورش کردن. که آقای بروجردی اونطور فرمودن، آقای صاحب جواهر هم به جای اینکه بگه تعاون هست در اینجا که نیست، گفته اعانت است، آخه اعانت چیکار به تعاون داره مثلا؟ اینها رو آقایون مطالعه بفرمایید در آیات و در تفسیر اگر که حاضر نبودین این مطالب، من خودم مراجعه میکنم کلا، آیاتی که آیات مادری و آیات محوری بحث است ما مراجعه میکنیم. اللهم الشرح الصدورنا…