پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه چهارصد و چهارم درس خارج فقه

عقود (تجارت‌های حرام)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین، ما راجع به غنا و لغو به طور مطلق بحث کردیم. اینجا در صفحه ی سیصد و شصت و هشت، علامه بزرگوار می فرماید والقمار، ما اینجا نوشتیم و احسن لتعبیر القرآن (؟) المیسر قرآن قمار نداره. حیث تحلق علی کل میسر بشرط و سواء در میسر بودن شرط مالی در کار نیست که بحث خواهیم کرد. جعالة خاصة وسواها حتی با مال و اولاد انسان التحاق میشه. و هو المُیسر لمحظورات، مَیسر اینه میسر که آسان میکند محظورات رو. اگر حرام رو به زحمت انسان انجام داده خب حرامه. اگر به آسانی انجام بده، حرام تره، چون دم دست. و هو المیسر المحظورات کالهو و اکل اموال الناس والعداوه والبغضا و سد عن ذکر الله و عن صلاة و هل انتم منتهون و کل ما یلحی عن ذکر الله و عن مفروضات الله لیلهی عداوة او بغضا و ما اشبح لانتحاء عن مفروض او انتحاء الی مرفوع الحا میکنه، یا اینکه انسان رو سرگرم به خودش میکنه که واجب انجام نشه، یا کند بشه، یا حرام انجام بشه، یا تند بشه در حرام. و هو حرام و ان کان من باب الاثم و هو المبتع عن المفروض فعلا او ترک. ذلک فکافة المغالبات محرمة مغالبه که خود قمار هم یکی از معانی قمار اتغالبه، مغالبه. مغالبه این برد و باخته، مال باشد، نباشد، هر چه میخواد باشد. الا المستثنات کالتی تصاعد علی الستعدادات الحربیه فسواء الکانت تلک المغالبات برحم او لا و آلات خاصه او لا فانها یجماها عن له. این چهار بعدی که شیخ انصاری و دیگران ذکر فرمودن، اگر لهو است حرامه، اگر لهو نیست حرام نیست، مگر اکل مال بالباطل در کار باشه.

و اجمع منه ما فی ایت المائده انما یرید الشیطان، حالا، بله؟ اینو ما باید حالا بحث کنیم، حالا وقت بحثمون، ما در بحث امروز  با برادر بسیار بزرگوار مرحوممون آقای خمینی بحث داریم، البته با برادران دیگر بزرگوار هم که مرحومینند و (؟) باز بحث داریم. با آقای خونساری بحث داریم، با شیخ انصاری بحث داریم، با صاحب جواهر بحث داریم، با همه بحث داریم، اما اینی که دم دست است مرحوم آقای خمینیست. با همه ی اینا بحث داریم. ببینید، در باب قمار که آقایون بحث می فرماین، اولا از نظر لغت صحبت میکنیم. قمار رو لغویین چن جور معنا کردن. یک معنای قمار این است که درش مالی باشه، که رهن در کار باشه. البته. ما یرهن، ما فیه رهن، قمار کنند ، یعنی برد و باخت کنن، و درش عرض میشود که مالی باشد، این یک. معنی دوم که برا قمار کردن، مام نمیخوایم اعتماد به دومی بکنیم، لزومم نداره. اصلا لزوم ندارد که بگیم اون لغوی درست میگه، یا این لغوی درست میگه، یا شک کنیم، یا چه. معنی دومی که از لغویون نقل میشه، القمار من المقامره و هو المغالبه و هی المغالبه در مغالبه که مال نخواهی بود که. چه مغالبه کنند، در نتیجه مالی رو کسی به دیگری بده، چه مغالبه کنن، نخیر بنده در این عمل قمار، معاذالله من ناجح شدم و شما ساقط شدید. من بردم و شما نه. من بردم برام کف میزنن، برا اون کسی که نبرده اه میزنن. اینطوری میشه دیگه. این مغالبه است دیگه، این مغالبه نیست. فقط مال است که اگر داده شد، مال اون حد پایینشه اصلا. کسانی هستن میلیاردها دارن، اگه ده میلیون بده، صد میلیون بده، ککش نمیگزه. پول داده، ولی اونی که براش خیلی مشکل است، هی من ببازم اون ببره؟ پس عمده ی در باب قمار مال نیست. بله، اگر مالی در بین باشد و قراردادی در بین باشد، این اکل مال بالباطل است، و اما اگر مالی در بین نباشد، چیزی که به تعریف الحال در قمار هست، لهو است، و لهو دارای چهار بعده، دو بعد بشری، و دو بعد الهی که با هم بحث میکنیم.

آقایون اولا در باب قمار لفظ قمار را آوردند، رو میسر کار نکردن. حتی در میسرم روایت نقل کردن که کلُ قِمارٍ مَيسر گفته اند، یا کل میسر لهو، اینم گفتند، ولی، به این ترکیب نکردن. اونی که محور کارشونه این است که در باب قمار چه باید کرد. اونوقت اینجا تشکک فرمودن که چه از نظر لغوی چه از نظر معنی عرفی، آیا قمار آنیست که درش برد و باخت مالی باشه، یا نه. بعضی میگن که انصراف دارد به اونجا که برد و باخت مالی باشه. اگر برد و باخت مالی نباشد، اینجا قمار نیست. این یک بحث است با آقایون داریم. دوم، فرض میکنیم قمار انصراف دارد و انصرافشم حجت است بر اینکه مراد از قمار اونجاییست که برد و باخت مالی باشه. اما خب بعضی از قمارها هست که برد و باخت مالی نیست اما میسر است، اما لهو است، شما اونجا چیکار میکنین؟ شما چرا اصلا صحبت لهو رو نمیکنید؟ شما در باب قمار که وقتی راجع به شطرنج بحث می فرمایید، در کتب مفصله ی فقه، وقتی راجع به شطرنج بحث می فرمایید خب میگید چن جور، اگر آلت قمار باشد و برد و باخت باشد، که شطرنجی که آلت قمار است معمولا و برد و باخت درش هست، اگر هر دو هست، حرامه. خب این شکی نداره، حتمیست. و اگر چنانچه نه برد و باخت است و نه لهو است، که این فرض رو نمیشه کرد در شطرنج. نه برد و باخت است و نه لهو است، نه ضرر مالی دارد که اکل مال بالباطله، و نه لهو است، میفرمایند حرام نیست. ما چنین فرضی رو نداریم. حالا بحث خواهیم کرد. یا اگر چنانچه برد و باخت مالی هست، با آلت قمار نیست. اینجام میگید حرامه. اگر آلت قمار هست، برد و باخت نیست، اینجا بحث ماست. آلت قمار هست، برد و باخت نیست، در اینجا چن (؟) بعضیا میفرماید که اگر شطرنج، که آلت قمار هست برد و باخت درش نباشد، میگیم صرف نبودن برد و باخت تحریم میکنه. بعضی بالاتر میره مثل آقای خمینی که سوال شد از ایشون، رضوان الله علیه، که اگر شطرنج از آلیت قمار افتاد، برای برد و بخت نبود، بلکه برای قوت دادن به فکر بود، این ریاضة فکریه، این قوت فکریست که عرض میشود که در شطرنجی که مدت ها احیانا طول میشکه یک ماه و بیشتر طول میکشه یا کمتر، در اینجا، در ضمن این بازی قوت فکری و قوت ریاضی و قوت حساب برای طرفین ایجاد میشه. فرض اینطور بوده، که سوال کردن، که اگر چنانچه شطرنج عرض میشود که برد و باخت درش نیست، این یک جور. از آلت قمار بودنم خارج است برا اینکه فقط برای ریاضت فکری و تقویت فکریست. دلیلی که ایشون فرمودن که با این فرض حلاله. ما هم اینجا با ایشون حرف داریم. میگیم مگر گیر فقط برد و باخت است، در قمار. مگر گیر فقط آلت قمار است. این گیر مهم تر را که لهو است شما فراموش فرمودین، هیچکدوم نگفتن.  لغو باشد، لهو باشد شما نفرمودین. صبر کنید ببینید چی میشه، داریم بحث میکنیم تازه. ما قبلا صحبت زیاد کردیم ولی حالا به طور مرکب داریم بحث میکنیم یه خورده توجه کنید من چه عرض میکنم، بعد من گوش میدم.

بببنید، ما سه بعد داریم. یک بعد قمار است، نه مال در کار است، نه لهو در کار است، نه لغو در کار است. قماره، اینو آقایون بحث میکنن. خیلیاتون میگید این حرامه. اگر آلت رسمی قمار است. این یک. بعد دوم این است که چه قمار باشد چه نباشد، برد و باخت مالیست. اینم نوعا قریب به اتفاق می فرمایند که حرام است. بعد سوم، میگه اگر برد و باخت مالی نباشد، و صدق قمار هم نکند، چون مغالبه در کار نیست، میگیم چه مغالبه ای، صدق قمار نکند چون مبالغه ی مالی در کار نیست، پس قمار نیست. اینو حرف داریم، مگر مغالبه مناسب قماره؟ بعدا، میگیم فرض کنید قمار یعنی مغالبه ی مالی، که اگر مغالبه ی مالی نباشد، و آلت قمار هم نباشد، شما دارید فتوا میدید به حلیت. اینکه فتوا میدین به حلیت، شما فقط سلب دو بعد در نظر گرفتین. یکی از اونا (؟) برد و باخت مالی نبوده، و یکی قمار نبوده. یعنی آلت خاص قمار نبوده. نه برد و باخت بوده در کار، نه آلت خاص قمار بوده. شما اگر برد و باخت بشود و اکل مال بالباطل شود، مطلقا میگید حرامه، درسته. اگر قمار باشد، با برد و باخت، میگید حرامه. اما اگر قمار باشد بی برد و باخت، بعضیا میگن حرامه، بعضی میگن… اما اگر که آلت قمار نباشد، این از آلت خاصه قمار بودن بیرون رفت، یا اصلا نیست. مثل کبریت انداختن (؟) یا نه از آلت و حالت خاصه قمار بیرون رفت، به چه حساب بیرون رفت؟ میگیم چون برد و باختی در کار نیست. پس معنیش این است که قمار یعنی اینکه برد و باخت داره، این اولا. ثانیاً، اگر برد و باخت در کاره، مغالبه در کار هست یا نه؟ بله. میگید، نخیر، اونی که از لفظ قمار ما میفهمیم، برد و باخت مالیست. اگر برد و باخت مالی نباشد، قمار نیست. پس اگر قمار نیست، حرام نیست، میگیم پس درسته.

ممکن است برد و باخت مالی نباشد، که شما قمار رو منحصر به معنا میکنید. آلت خاص قمار نباشد، اما لهو باشد، و لهو هست. در شطرنج کلا لهو هست حالا بحث میکنیم. اضافاتی در بحث ها داریم ولی به طور مرکب و عرض میشود که به طور ملزم میخوایم بحث کنیم. در باب عرض میشود که همین شطرنج، آقای خونساری در جامع المدارک دارن. در عرض میشود که کتاب مکاسب شیخ هست، در جواهر هست. میگد که، هی میرن بالا، میارن پایین. میگن فرض کنید که این لغو است، روایاتی هم دارد که این لغو است، و من الباطل است. کی گفت لغو حرامه؟ آقای خونساری می فرماید، و صاحب جواهرو صاحب عرض میشود که شیخ انصاری. کی گفت لغو حرامه؟ میگیم خدا. ما بعدا بحث خواهیم کرد، آیات لهو، آیات لغو دلیل است بر حرمت لغو. شما از برد و باخت مالی بردید کنار. از رسمیت قمار بردید کنار، اگر لغو باشه میگید کی گفت لغو حرام است؟ میگیم خدا گفت لغو حرام است، این اولاً. ثانیاً، میگه اگه لغوه، میگه اگه لغوه حرام نیست، بحث سر اینه آقا. عجب حرفیه. ایشون میگد اگر لغو است، کی گفت لغو حرام است؟ میگیم خدا. بحث میکنیم، بعدا بحث میکنیم آیات متعدده ی لغو، که لغو را خداوند از محرمات قطعیه قرار داده در قرآن شریف. همونطوری که لهو. لغو حرام است، لهو حرام است، اثم حرام است، ذنب حرام است، عصیان حرام است، چه حرام است. این جزو محرماته. حالا، ما میگیم چیزی که مفعول عنه کل برادران فقیه قرار گرفته است این است که، لهو رو نیاوردن، کاری به لهو نیست. لهو رو نیاوردن، ما سوال میکنیم. قرآن شریف اولا لفظ قمار ندارد، لفظ میسر داره. روی میسر مقداری صحبت کنیم. سه جای قرآن میسر داره. یکی در سوره بقره است، دو تام پشت سر هم، در سوره مبارکه مائده. ما آیه مائده رو مقداریش توجه کنید. إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ یک، مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ دو، فَاجْتَنِبُوهُ سه، لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ چهار، وَالْبَغْضَاءَ پنج، وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ شیش، وَعَنِ الصَّلَاةِ هفت. هفت تا چماق زده تو سر کسانی که با این دو تا ، حالا چهارتا، ذکر شد، إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ، تا اینجا سه تا، رجس مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ تا اینجا سه تا. اما اون دو تای اضافه، عرض میشود، اون چهارتای اضافه برا چیه؟ إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ انصاب و ازلام نداریم، انصاب و ازلام پایین تره. انصاب و ازلام از خمر و میسر پایین تره. مازو علی النسب که حالت شرکی دارد، حالت قماری و برد و باختم دارد، چه. اونو نگفته،  یادشم نرفته ها، إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ انصاب و ازلام رو نیاورده، فی الخمر والمیسر وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ. ببینید، در اینجا صحبت مال هست (؟) انما اصلا توش ماله؟ اصلا نیست.

چهار مطلبه که هیچکدومش مال نیست. اگر در ضمن مال بیاد مطلبیه، ولی هیچکدوم مال نیست. حالا، ما چند بحث در اینجا داریم. بله. مَیسِر چیست؟ ما یه مِیسَر داریم، یه مَیسَر داریم، یه مَیسِر داریم، یه مَیسِره، در قرآن. یُسر داریم، مَیسِر داریم، مِیسَر داریم، مَیسَره داریم، اینارو داریم. خب، البته مَیسِر، با مَیسَر با مِیسَر فرق میکنه. مثلا فرض کنید که ان کانت (؟) در باب رباست. و ان کانت ذو (؟) فنظرة الی مَیسَرَه، مَیسَر نیست، مِیسِرم نیست. فنظرة الی مَیسَرَه، هم یُسر است، هم زمان یسُر است، هم حالت یسر است، که کاملا دلیل تامه است، میخواد ظابطه کلی رو بگه نه فقط در باب ربا، در غیر ربا، این میسر است. یسر دیگه، یسر آسانیه دیگه. یسر در مقابل عسرِ، اینکه معلومه. حالا، مَیسِر، مَفعِل، مسجد، مکان، مکانیه، مکان ها فرق میکنه. در یه مکانی که سخت است زنا. مسجدالحرم که نمیشه زنا کرد که. ولی توش زنا کرد خب معلومه‌. در یه مکانی که آسونه زنا، همه دارن زنا میکنن، اونم داشته زنا میکرده. اونم حرامه، اینم حرامه، ولی در اینجا مَیسِره. در اینجا حرامیست که به آسانی، مکان حرامیست که این مکان و این جمع، ممانعتی نداره اصلا. تمام موانع رفته کنار، فقط این مانع تقوا در کار نباشه، این آدم می افتد به گناه. و سوال، اگر در جایی موانع حرام نباشد و انسان حرام را انجام، در این بعد داریم بحث میکنیم، موانع حرام نباشد و انسان حرام رو انجام بده، رفتن در این مکان بدتر است، یا رفتن در مکانی که موانع حرام هست، غیر موانع هم هست، اونجا بدتره. معلوم است. اونجایی که تمام موانع حرام رفته کنار نیست، به آسانی یه اشاره کنه حرام انجام میده، رفتن به این مکان حرام تر است یا نه؟ به زمانی که، به مکانی که، به آلتی که، به حالتی که، به وضعی که، حرام انجام میشه، دو جوره. یه مرتبه است، به آسانی حرام انجام میشه، یه مرتبه است، نه مشکلات دارد، موانع دارد، کمیته دارد، ممیته دارد، بالا دارد پایین دارد. آیا کجا رفتنش حرام تر است؟ اینجایی که آسان تر است، اونجایی که انسان به حرام آسان تر میرسد حرام تر است، اونجایی که سخت تر به حرام میرسد، اونجا حرمت دارد، ولی حرمتش کمتره. هر دو اثم است، هر دو شفاعة السیئه است، هر دو ذنب است، هر دو چنینه. اما، حرامی که میسر است، حرام تر است، یا حرامی که معسر است، یا نه میسر است، نه معسر؟ حرامی که به زحمت انجام میشود، عرض میشود که در این بعد داریم، در بعد خود عقوبت نه. در اون خیر. اگر حرامی وسائلش نزدیک تر است ومکانش و زمینه اش و جوش بیشتر است، در اونجا انسان باید فرار کنه؟ یا اونجایی که نه جو. اونجایی که جو آماده نداره، چقدر باید فعالیت کنه تا حرام انجام بشه مثلا؟ اما در اونجایی که جو آمادگی دارد، خیلی آسان است، یه اشاره کند تمامه مطلب. در اونجا که کشتن یه نفری مقدمات دارد، این بیا، اون بیا، اون بیا، اون بیا، حرام است رفتن در اونجا. در جایی که فقط یه شصت تکون بدی طرف کشته میشه، اونجا حرام تر است، چرا؟ چون مَیسِر است. یعنی مکانیست که به آسانی میتواند انسان حرام رو انجام بده، این معنی مَیسِره.

حالا، پیغمبر عرب بوده، پیغمبر عرب بوده، صبر کنید، پیغمبر عرب بوده، مام عربی بلدیم، و ما که نزد پیغمبر، جواب، من خیال نمیکردم که کسی باشه این حرفو بزنه. ولکن، آیا اگر اطاعتی آسون باشه حرامه؟ نماز خوندنی در یه جایی آسونه، مسجدالحرام همه نماز میخونن، (؟) عزیزم، وقتی فکر کردین صحبت کنین، بابا جون این میسر که مکان یُسرِ، یا یسر حرام است یا یسر حلال،  اگه یسر حلاله که بهتره که. آقا مَیسِر در لغت عرب بخوانید، مفعِل مکان است، (؟) و در تمام اینها، و در تمام اینها بر مبنای لُغَت ما معنا میکنیم، نه بر مبنای لَغَت. بر مبنای لُغَت، مام حمال لغتی نیستیم، ولکن، کتاب و سنت و لغت و روایت و عرب و مرب و همه، میگن مفعل، اسم مکان است، چیکار کنیم؟ در اونجایی حمال نیستیم که معانی اختلاف داشته باشه. اگر معانی مختلفی بر چیزی نقل کنند، ما اجتهاد میکنیم، اون معارفه. ولی مفعل همیشه در لغت عرب، هر عربی و هر عرض میشود چیزی، مفعلش مکان است. مسجد، معقل، عرض میشود که منزل، همش، همش، در هر جا (؟) کتاباً، سنتاً و لغتاً، مفعلش مکان است. حالا پیغمبر دلش نیومده، پیغمبر انقدر یعنی بیسواد بوده یعنی؟ سواد لغت عربی نداشته مثلا؟ شما دارید میگید پیغمبر اینطور میگه. اینایی که میفرمایید، میدونین پیغمبر چی میفهمید؟ پیغمبر از میسر قمار نمیفهمید، پیغمبر از میسر، میسر میفهمید، چون میسر اعم از قماره. ممکنه قمار نباشد، میسر باشد. ممکنه میسر باشد، قمار نباشد. بین المیسر والقمار امور من بحث عقل پیغمبر نمیرسه به این؟ این فاقتلوا وجوهکم و ایدیکم دست نبوده اصلا؟ یه خورده ساکت باشید، یه خورده ساکت باشید، یه کم. یه خورده صبر کنید من حرف بزنم، بعد گوش میدم. ببینید آقایون، ما نه نوکر علما هستیم، نه نوکر بازاری هستیم، نه نوکر دیگران هستیم. ما مفتاح فهم عربی چیه؟ لغات عربیست، ادب عربیست، صرف و نحو، اونی که متفق علیه بابا متفق علیه هست بین کل لغویین، کل ادبای عرب، کتاباً، سنتاً، یا کتابای دیگه، بابا مفعل اسم مکانه. پیغمبر نفهمید؟ شما چطور پیغمبرو به نفهمی نسبت میدید؟ پیغمبر نفهمید اسم مکانه؟ پس چی میفرمایید؟ میگید ما فکر کنیم، چی فکر کنید؟ آقا شما که فکر میکنید، باید از مجزای کلید درو باز کنید، نمیشه شیلنگ برداشت رفت تو خونه مردم. آقا بنده تا کلیدو بردارم معطلی داره، ولی شیلنگو بردارم برم؟ نه. آقا با کلید، کلید فهم عربی لغت است عزیز من. در، از نظر لغت، اگر تمام فقها، تمام مقها چیزی گفته باشند، قرآن خلافو میگه. قرآن میگه میسر، قرآن در سه جا میسر داره. میسر لفظیست که معنای خودش رو صد در صد عوض کرد، نه اضیق است، نه اوسع. اگر قمار بود چرا قمار نه. قمار که اخص از میسر است احیانا، و اعم است از میسر احیانا. میسر یعنی مکانی که در اونجا به یسر انجام میشود کاری، چه کاری؟ یا کار واجب، اوجبه. یا کار حرام، احرمه. (؟) اینکه میگن تدبر کنید در قرآن، تدبر نه اینکه بگد کاسب سر محل سوال کنید، نه. تدبر کنید از ناحیه لغت، از ناحیه ادب، از ناحیه آیات به آیات، دلالات آیات، بدون فکر اینکه فلان کس چه گفت، فلان کس چه گفت. به من چه که فلان کس چه گفت. وقتی که ما لغت میسر را در قرآن شریف نگاه میکنیم، اگرم در روایت مثلا احیاناً دارد که، القمار من المیسر، بله، ولکن میسر خود قماره؟ نخیر. ممکن است که به وسیله ی، یعنی مکانی باشد که به آسانی انسان به زنا بیفته ، قماره؟ به آسانی به آدم کشی بیفته، قماره؟ به آسانی به دزدی بیفته، قماره؟ نخیر. بین المیسر والقمار عموم الخصوص… گاه قمار میسر است، گاه نیست. گاه میسر قمار است، گاه نیست. گاه کاری هم قمار است و هم میسر است. گاه هیچکدوم نیست، نه قمار است، نه میسر است. کی گفت اینو به شما؟ به ما کی گفت؟ لغت گفت. چه حرفیه. به ما، لغت گفت. این لغت میسر که در لغت عربیست، این میسر اسم مکان است، و اگر خداوند در اون زمان میسر رو به قمار اصلاح کرده، میگیم خدا نیست، چرا؟ خدا بلد نبوده حرف بزنه. بابا، این مصداقه عزیزم، مصداقه عزیزم. مگه ما نوکر روایتیم. نه نوکر روایتیم، نه نوکر درایتیم، نه. ما نوکر لغتیم، بر میزان لغت، ما عرض میشود که معنا میکنیم. پس میسر اسم مکانه. حالا.

این بعد اول میسر، بله؟ ولکن کل خمر میسر؟ کل خمر میسر؟ نه. یه نصف استکان میخوره، بله، بله، یه نصف استکان میخوره مستم نمیشه. میسره؟ میسر نیستش که. به حرام نمیندازه، یه پره ای نصف استکان بخوره، هیچوقتم مست نمیشه. چه حرفی میزنی. حالا، این بعد اول بحث است که إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ میسر، بحث اولش گذشت، بحث دوم. بحث دوم، میسر یعنی مکان آسانی، مکانی که به آسانی میرسد انسان به چیزی. خودش موجودیت نداره ها، مقدمه است. به آسانی میرود تهران، به سختی میرود تهران. اگر تهران رفتن واجب است، به آسانی رفتن اوجب است. اگر به تهران رفتن حرام است، به آسانی رفتن حرام تر است. دیگه سوم و چهارم، پنجم ما نداریم. حالا، در اینجا خداوند بدا رو داره میگه یا خوبا رو داره میگه؟ بداست که رجس فلان فلان، یا خوباست؟ این حرف که در جهنم باز شده، به روی کار بد باز شده یا به روی کار خوب؟ به کار بدتر باز شده. یعنی اون چیزی که بدترین کار است، و اصلا دنبالش انسان نباید بره و هیچی نکنه، اونا داره بحث میکنه. و لذا انما الخمر و المیسر اونوقت شرکم قاطی کرده، والانصاب و الازلام. انصاب و ازلام مال مشرکین بوده. دو تا از اعم ذکر فرموده است، انما الخمر و المیسر و دو تام از مشرکین که معمولا مشرکین این کارو میکردن طبعا. مگر کسانی که تازه مسلمونن و لیز میخورن احیاناً به اشراک.

ببینید، هفت تا باب جهنمی را به روی کسانی که این کارو میکنن باز کرده.  پس بنابراین از محرمات مغلظه است. از واجبات و از راجحات و از مستحبات و از مرجوحات نیست. پس خود آیه دلیل است بر این دو مطلب. یکی  از نظر لغوی میسر، مکان یسر، یسر رسیدن به کاری. اون کار چیه؟ اون کار، کار حرام ترین است، نه کار حرام عادی، و نه کار حلال. چون اگه کار حلال باشد که، هفت در جهنم به روی کار حلال باز میشه؟ تازه به روی کار حرام عادی هفت در جهنم باز نمیشه، یه درشم باز نمیشه احیانا. حرام عادی، حرام است که انسان نگاه کند به زن نامحرمی و زنا نکرد، این در جهنم به رو اون باز نمیشه. تلنگری بهش زدن مثلا. پس، ببینید، میسر در بعد دوم یعنی حرامی که، در مکانی، چون، فعل ما راجع به حرام، چند مقدمات داره، زمان مناسب، مکان مناسب، جو مناسب، قدرت مناسب، آلات مناسبه، مناسب، مناسب، مناسب. تمام این مناسبات حرامه. و انسب مناسبات در اون مکانیست که وضع جوریست که به آسانی انسان میتواند خمر بخورد. به آسانی میتواند آدم بکشد، به. نه، نه، بودن، نه بودن در این مکان به عنوان اینکه یسر باشد به سوی حرام. و الا مکان که یسر نیست که. میدونم، میدونم، عزیزم، اگر گفتن که مسجد خوب است، یعنی خود در و دیوار خوبه، یا رفتن به مسجد و نماز خوندنش؟ میسر به حساب یسر وصول به مقصدیست، مکان مقصد نمیرسه. مکان نه قاصد است، نه مقصد، نه فاعل است نه، هیچکدوم نیست. پس میسر یعنی مکانی که، یعنی جوی که، مکانی که، جوی که، زمینه ای که، و هر چه تعبیر کنید، در اینجا رسیدن به حرام آسان است. اگر در جایی که رسیدن به حرام آسان است، در اونجا بروید، و برای رسیدن به حرام، حرامه. ولی برای نهی از منکر مطلبیه، برا شما آسان نیست. شما اگر برا نهی از منکر در عرق، شراب خونه برید، سخت تره نهی از منکر. در پاریس برید سخت تره، در تهران آسون تره. شما که نهی از منکر میکنید کاری ندارید، بحث نیست. بحث کسیست که این زودتر لیز میخورد به سوی حرام. کسی که به آسانی و خیلی سهولت لیز میخورد به سوی حرام، این انما اومده. انما چی میخواد بگه؟ انما نمیخواد بگه که حرام فقط این است که. انما اون حد اعلای حرام رو ذکر فرموده است. پس، چرا، (؟) گاه اوقات حصر واقعیست، گاه اوقات حصر نسبی. میفهمم، اینم مکان به حساب عمله دیگه، عرض کردم که. نبودین شما. مکان به حساب عمل است. شما نمی فهمید مسجد ثوابه یعنی چه؟ شما نمیدونی؟ شما نمیدونی؟ نمیدونی، خب اگه نمیدونی که حرف نداریم ما.

حالا،این میسر که مکانیست که، مکان یسر وصول الی الحرام است و اغلظ الحرام است، خود مکان که نمیتونه حرام باشه، بنده هم که حرام نیستم، استفاده یسر از مکان حرام است، این معلوم است که، بیّنه دیگه، از این واضح تر نمیشه که. حالا، این میسر، قمار باشد، مال باشد، اولاد باشد، چاقو باشد، نوشتن باشد، رقص باشد، هر چه میخواد باشه. اگر چنانچه انسان به آسانی به شهوت بیفتد، اگر انسان بشیند فکر کنه بخواد به شهوت بیفتد، خب مشکله مخصوصا برای پیرمرد. کسی که رقاص و خواننده و ساز و تنبور و ممبور، فوری گل میکنه همه چیزش. درختام گل میکنن، این آسون میسر شد. لهوی که انسان را به شهوت نزدیک کند، بعضی وقتا به شهوت نزدیک میکند، بعضی وقتا نزدیک نمیکند، بعضی وقتا دور میکند، اینکه دور میکند که واجبه. اگر چنانچه یه کاری انسان را به عمل حرام نزدیک کند، نه تنها عمل حرام، حرام است، بلکه اون کاری که، اون زمینه ای که، اون جایی که، زمینه است برای وصول آسان به این حرام، این حرام خواهد بود. آیه اینو داره میگه، إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ یک، مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ دو، فَاجْتَنِبُوهُ سه، لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ بعد این، عرض میشود که چهارتا در این سه شرکت دارند، در چهار تای دیگر إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ این دو تارو گفته، فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ خمر و میسر.

 خب، خمر یک عنوان، یک عنوان. ببینید، قاعده قرآن شریف اینه، اگر قرآن بخواد کلیات بگه، همه کلیات نمیفهمن. بخواد جزییات بگه، کلیات.ش قرآن هم فرد میگه هم ضابطه. این، و هر کس چنان است. ببینید، (؟) من کم باشه، غیر کم باشه. قاعده دار باشه، نباشه. اینجا، خمر یک موضوع بسیار مهم است که خیلی آسان میکند محرمات رو. عقل را میبرد، محارم نمیفهمد، مال دیگران نمیفهمد، و، و، و. این یک نمونه و یک عنوان بسیار بین میسره. سوال، آیا فقط میسر بودن خمر حرامه؟ نخیر. میسر بودن قمار، میسر بودن مکان و زمان و آلات و. پس این به عنوان اول یک عنوان، یه عنوان جزئی رو بیان فرموده، که إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ بعد چی؟ فقط خمر؟ نخیر، والمیسر. هر زمینه و مکانی که انسان را به آسانی به حرام، خمر به آسانی، اگر انسان خمر نخوره، بیخود میدوه، عربده میکشه؟ به قول اون یارو گفتش که یه مستی دیدم که تو خاک روبه، داره میگه درشکه وایسا، حالا سگه داره اونجا واق واق میکنه، درشکه وایسا. آیا انسان به طور عادی انقدر بی عقل و هرزه و حروم لقمه میشه؟ نه. به آسانی، خمر آسان میکنه. همونطوری که خمر آسان میکنه، به عنوان موضوع اولی و موضوعی که در اینجا ذکر شده که، قله ی موضوعات شخصی است، بعد والمیسر آنچه به آسانی انسان را به مهلکه و حرام بیاندازد، حرامه. برسند، بله. این اهم از بیع. ببینید، در آنچه نسبت به خمر انجام میشه، چی؟ ده چیزه، که رسول الله فرمودن ده چیز از آیه میفهمیم، یکی اینکه میکارد برای خمر، درست میکند، نگاه میدارد، میفروشد، میخرد، میخورد، و، تمام (؟) اگه بیع فرموده بود انقدر شمول نداشت. فی الخمر و فی المیسر در میسر، در جایگاهی که زمینه ی، زمینه ی آسانیست از برای ورود به حرام، هر حرامی باشه. حرام عقیدتی باشد، حرام عملی باشد، هر حرامی. همونطوری که خود محرمات حرام هستند، وسائل سخت حرام، حرام است. وسائل آسان حرامه. چون وسائل آسان، همونطوری که تو دریا غرق شدن حرامه، نزدیک شدنم حرامه. دورم یه خورده باشید که ممکن است برسی حرامه. ولی آیا پنج متراز دریا دورتر باشید این بدتره؟ یا نیم متر دورتر باشید؟ خب نیم متر،چون نیم متر موج میاد احیاناً انسان رو میبره. اینجا مثلثیست از حرمت، یکی خود حرام، و دیگر نزدیک به حرام بودن. که (؟) ولو دور است اما امکان وصول آیه به حرام هست. این هر سه حرامه، با درکات مختلفی که دارند. پس میسر اینه.

حالا، اسم آلت نمیگم من، نگفتم وسیله، گفتم، گفتم مکان، وسیله رو نگفتم. نگفتم مِیسَر. بگید، کجا؟ بگید، کجا؟ تمامش مکانه، بی مکان نمیشه اصلا. چون مکان یعنی چه؟ ببینید، مکان یه مرتبه در و دیوار و تخته است، یه مرتبه هم نه، مکان جایگاه. جایگاه میسر، این جایگاه میسر زمان و مکان و آلت و حالت و مالت و منفصل و همه رو در برداره. فصاحت قرآن همینه. بله؟ میخوام برسیم حالا، ما هنوز به اینجا نرسیدیم هنوز. ما در مقدمات کاریم. مرحوم آقای بروجردی گفت بسم الله الرحمن الرحیم (؟) گفت آقا، گفت در بسم الله اشکال داری؟ ما در، میگم ما در، (؟) ما در مقدمات بحثیم فعلا. حالا، صفت نیست که میسر، عامه بعد از خاصه، عامه لعد از خاصه. جاء من زید من کل المومنین. عام بعد از خاصه. این قاعده فصاحت قرآنی. حالا، در اینجا، ببینید، گاه اوقات میسر ممکنه سه چیزو بگه. گاه اوقات میسر لهوه، گاه لهو نیست. همیشه میسر لهوه، چرا؟ برا اینکه لهو چی بود؟ لهو اینکه انسان را به خود سرگرم کنه، از واجب باز داره یا به حرام نزدیک کنه. اینجا به حرام نزدیک میکنه یا نه؟ پس لهوه.

حالا، آقا زمینه ای که، زمینه ایست که انسان رو هول میدهد به حرام، به حرام نزدیک نکرده دور کرده؟ جایگاه دیگه، معدا که عرض میشود که مقصده. شما باید حرف آخر (؟) بیارید. من همه اینهارو حساب کردم. تمام، (؟) عجله دارید شما، اشتباه متوجه شدید. همه ی اینا جواب داره، ببخشید معذرت میخوام. همه ی اینا جواب داره. من حسابش کردم، یادداشت کردم، بیخود حرف نمیزنم من. توجه کنید، شما با خود صحبت میکنید ولی عجله دارید یه خورده. حالا، پس این میسر. لهو، میسر، ذنب، عرض میشود که و،و، و. تمام اینها بر شطرنج اطلاق میشه، چطور؟ ببینید، شما میگید شطرنج اگر از حالت برد و باخت افتاد، این یه حرام. میگید از حالت قمار افتاد. فرض کنید ما قبول کردیم که قمار مغالبه مالیست، بر فرض مثال، از  حالت قمار افتاد. اکل مال باطل نیست، قمار هم نیست، مگر محرمات فقط این دوتاست؟ محرم تر از اکل مال بالباطل در قمار، میسر است و لهو است. این هم میسر است و هم لهو است. چطور میسر است و لهو است؟ شما داری اینطور فرض میکنید، آقای خمینی و بعضی دیگران که به طور دیگری، به طور مجمل تری فرمودند، که، سوال، اگر چنانچه شطرنجی که ما میشناسیم، که قله ی کل قمارهای عالم است، قمارهای اعیان. قله ی کل قمارهای اعیان است که اگر قمار با قاب، یا با ورق، یا سه ساعت، چهار ساعت، پنج ساعت، شیش ساعت، ده ساعت میکشه، این یک هفته، دو ماه، سه ماه میکشه. یه کسی برا ما نقل کرد که من با کسی ورق بازی میکردم، قمار، پولم در کار نبودا، ولی خب مزه داره دیگه، این ببره اون ببره. گفت ورق بازی میکردم، من اداری بودم اونجا، توبه کرد البته، نماز شبم میخونه. میگفت من عرض میشود که قمار بازی میکردم با ورق، عرض میشود که شب شد، صبح شد، فردا، فردا شد، خوابیدم، خوابیدم، خوابیدم، خوابیدم، چون یه بیست و چهار ساعت بیدار بودم، خب یه بیست ساعتی خواب. میگفت یکشنبه بلند شدم، من خیال کردم شنبه است. من جمعه این کارارو کردم، شنبه، رفتم اداره گفتم آقای فلان شما دیروز کجا بودی؟ آقا دیروز جمعه بود، نخیر دیروز شنبه بود، درگیر شد بین (؟) آقا دیروز جمعه بود، نخیر دیروز شنبه بود، معلوم شد که در این قمار آنقدر طول کشید که خوابشم ممتد شد، قمار ممتد، خواب ممتد، شنبه شد، عرض میشود که یکشنبه شد شنبه به نظر این آقا. این مال قمارهای عادیه. در، شما که وارد نیستید، منم وارد نیستم، ولی اونطور که ما همش میدونیم، هم در روایات ما داریم سابقه داشته، هم هست در عالم که جمعی احیاناً قمار شطرنج بازی بکنند، این صحبت یه روز و دو روز و، بله، هست احیاناً یه ساعت و دو ساعت. ولی یه عده بد دنبالش میرن، بد دنبالش میرن. اینجوریست که کشش میاد، مثل آب شوره. اگر انسان تشنه است، آب اصلا نخوره بهتره تا اینکه آب شور بخوره. آل شور بخوره که دوبله و سوبله و روبله میشه این تشنگی. این آدمی که بهش مزه میکند، پا در بعد فکری، در بعد مالی، در بعد حالی، در بعد قالی، هر چه میخواد باشه. این آدمی که در شطرنج این وزیرو میذاره جلو، اون شاه رو میذاره عقب، اون کارو میکنه، این آیا میسر هست یا نه؟ بحث میکنیم. مالم در کار نیست، ولی مغالبه در کار هست یا نه؟ بخواد یا نخواد هست. بخواهند و نخواهند مغالبه در کاره. اینکه برد، (؟) اینکه باخت، باخت. برد، برد از نظر شخصیت، باخت باخت، پدرش درومد. اگر این کسی که باخت، از نظر معنوی که سقوط کرد در این معامله، اگر براش صد میلیون دادن آسون باشه، خیلی آسون تر است از اینکه این آبروش در اینجا بره. این مغالبه در اینجا اقواست، اگر حتی، حالا میرسیم، به اینم میرسیم، به اینم میرسیم. پس در صورتی که شطرنج میسر هست، مغالبه داره، لهوم هست، آقایون هر سه رو فراموش فرمودن. فرمودن اگر، توجه کنید، فرمودن، بله، اگر، توجه کنید، توجه کنید، آقایون نگفتن هیچ حرام نباشه، گفتن اگر برد و باخت نباشد و صدق قمار نکند، فقط این دو تارو گفتن، تموم شد. ما بهشون میگیم یادتون رفت بقیه رو بگید؟ اگر بقیه رو نمیگفتید این فتوا رو نمیدادید. شما در میان چهار پنج تا عنوان، اونی که ساده تر است ذکر کردید. که اگر این قمار صدق نکند، که صدق میکنه کاری نداریم. قمار صدق نکند، کاری به قمار نداریم. اگر قمار صدق نکند، برد و باخت نباشد (؟) حلال است، نخیر دروغه. قمار صدق نکند، اکل مالم نباشه، ولی عناوین محرمه دیگر صدق کند اونو چی میگید شما؟ (؟) گذاشته مال شما؟ ببینید، ما اینجا اولاً، ثانیاً، ثالثاً، رابعاً، تا پنج شیش تا ایراد دارین. که مقداریشو ما عرض کردیم که میسر اعم است از قمار، ولو قمار نباشد، و میسر باشد، شما نفی، شما اثبات حرمت نکردید. و اثبات حلیت کردید. یه جا، یه کاری که، این کار پنج عنوان داره، هر پنج حرامه. شما گفتید اگر این اون نباشه حلاله، یعنی چه؟ سه تای دیگه چی؟ یادتون رفته بگید؟ یا اون سه تا حلاله؟ در اینجام اونی که میسر است، کاری به قمار نداریم، کاری به برد و باخت نداریم. لهو است، کاری به قمار و برد و باخت نداره. شما میسر و لهو را که عمده و محور و قله ی حرمت است در آیه مبارک مائده فراموش کردید، نه سیبیل گذاشتید، نه سیبیل فقهی. و فقط میگید که اگر برد و باخت نبود. تازه، اشکالات و اشکالات و اشکالات که آقایون روش مطالعه بفرمایید، و کتبی که در دسترسی دارید، عنایت بفرمائید، چون مطلبی نیست که من بین هفت هشت ده نفر بخوام این حرف رو بزنم. این حرفیست که در روی کره زمین، در مقابل همه داریم میزنیم. و ضبطم میشه، هر جا رفت اگر جواب دارند بفرمایند. هم از نظر لغوی، هم از نظر استدلال به آیات که البته مورد توجه نیست.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوه و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا والسلام علیکم و رحمه الله.