بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین، ما در این ده، دوازده عنوانی که در قرآن شریف خداوند تحریم فرموده است، بعضی عناوین رو بحث نکردیم، و دیروز عرض کردم که بقیه هم مطلع بشن. دوازده عنوان ما داریم که، یازده تاش در قرآنه و یکیش در حدیث. البته اون یازده تایی که در قرآنه، در حدیثم هست، ولی اونی که قرآن دارد در این دوازده تا یازده تاش هست، و یکیش که قماره نیست. قمار در قرآن نیست. ولکن بقیه، قول الزور، لعب، لغو، لهو، میسر، تفاخر، تکاثر، شفاعه سیئه، ذنب، اثم، تعاون علی الاثم، اینا همه رو داریم. و بحثم در امهات این عناوین ما کردیم. اما اونی که بحث نکردیم، و دنباله بحثه، برادران سوال فرمودن، این بازی های فوتبال و دو و والیبال و والی، عرض میشود که چه، والیوال و این حرفا، اینا چی میشه؟ اینا رو باید بحث کنیم ما. اینو من آیاتشو دقت کردم، فکر کردم، و اونچه را من فهمیدم عرض میکنم حضور برادران، اگر نظری داریم استفاده میکنم. ببینید، در باب لعب ما بیست آیه داریم. در باب لغو هم آیاتی داریم. اولاً، ممکن است چیزی لغو باشد، خب لعبم هست حالا. لغو باشد، لعب هم باشد. ولکن، ممکن است لعب باشد، لغو نباشد. و بینهما عموم و خصوص مطلق. هر چه لغو است، لعبم هست. انسان که این کار بیخودی این میکنه بازی دیگه، کار اصلی که نیستش که، بازیه. منتهی بازیست که لغوه، ملغیست. حالا ابعاد لغو چیه؟ عرض میکنم. اما لعب، ممکن است بازی کنه لغو نباشد، ممکنه بازی میکنه که رفع خستگی کنه، حرام. این بازی نه بالفعل محرماتی رو لازم داره، نه نتیجش محرماتیه، بلکه این بازی فوتبال میکند، بازی والیبال میکند، بازی الک دولک میکند، بازی گشتن و تفریح کردن میکند، بازی چه میکند. رفع خستگی کنه، هیچ حرامی هم در کار نیست، ولی بعضی وقتا نخیر، بازی میکند با کتاب خدا، بازی میکند با خوض در آیات الله، بازی میکند با شریعت الله، بازی میکند، حرام دیگه. می خود لعب، دلیل بر حرمتش ما نداریم. حالا بحث میکنیم. ولکن لغو کلا حرامه.
حالا، آیات لعب رو آقایون در نظر بگیرید که مرحله ی اولاست. عرض میشود که، ما از المعجم براتون میخوانیم. در لعب ما بیست آیه داریم. این بیست آیه با سیل مختلف. ببینید، در کل این بیست آیه، یا یک آیه یا همه بیست آیه. حالا یکی، یک آیه داریم که دلیل است بر حلیت لعب، یعنی بازی، به عنوان (؟) اگر بازی در کار باشد، و عنوان محرمی با او نباشد، و در نتیجه او هم عنوان محرمی انجام نشود، نه موجب محرمی دارد، نه نتیجه محرمی دارد، محالاً با محرم. اگر که یه عده ای با هم بازی کنند، و این بازی مستقیم محرماتی نباشد در مثلثی که عرض کردیم، این هیچ دلیلی بر حرمتش ما نداریم. خب سوره یوسف آیه دوازده، وقتی که میخواستند برادران یوسف، یوسف رو بگیرند، خب پدر میدونست که چرا میخوان بگیرن، چون متوجه بود. کمانکه آیاتی از سوره یوسف دلیل بر این مطلب است که میدونست که یوسف رو خواهند برد و نخواهند کشت، و چنین خواهد شد، چنان خواهد شد. کمانکه در اون تعبیر رویا هم اینو دیدید. در تعبیری که یعقوب برای خواب یوسف کرد، گفت تو مقام عظیمی خواهی پیدا کرد و چنین و چنان، ولکن لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَىٰ إِخْوَتِكَ حالا در اینجا، میخوام ایشون رو بگیرن أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ این دو بعد داره. یه بعد این است که او را بفرست با ما فردا که با ما یرتع، که با ما یلعب، وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ، این یک بعدش، بعد اول. که، پس این بازی کردن، رفتن بیرون از شهر و بازی کردن این برادرانی که بزرگن، و این برادر کوچک که یوسف است، این بازی کردن به صرف بازی کردن حرام، نیست. اگه حرام بود، به وسیله حرام میخوان از یعقوب یوسف رو بگیرن؟ از پیغمبر بزرگوار الهی، فرزندان پیغمبر، که میخوان یوسف رو با یه حیله ای، با یه وضعی بگیرن، بازید همش وجه خوب داشته باشه. یعنی چهره، چهره ی خیلی خوبی راجح باید باشه، نه چهره عادی، آخه یه مرتبه است یه چهره حرام است(؟) این حرامه اصلا، چه اینجا، چه اونجا. یه مرتبه چهره عادی دارد که مباحه، یه مرتبه نه راجحه، حالا راجح در حد (؟) باید یک چهره راجحی داشته باشد، این یرتع و یلعب، یرتع که چریدن است، رفتن توی سبزه زارها و گشتن و منتهی چریدن حیوان خوردنه چریدن انسان رفتن و گشتن نگاه کردنه مثلا، و استشمام هوا کردن. خب پس این أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ در بعد اول که ارسلهُ مَعَنا خب، مَعَنا غَداً که چی؟ یرتَع یعنی معَنا و یلعَب مَعَنَا بعد، وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ اگر میترسی پدر، پدرمون یعقوب که این اذیتی بشه، گمی بشه، مثلا حمله ای بهش بشه، إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ، این بعد اول.
این دومیست که عرض میکنم حالا، این دومیست. این احتمال اول درستم هست، از نظر ادبی درسته، چرا؟ چون که ارسلهُ مَعَنَا بفرستید با ما. یعنی ما با هم میریم. با هم میریم، با هم که میریم یرتع، یعنی معنا، چون معنا از اول تا آخره دیگه. این احتمال که هست که، احتمال نمیشه ازش گرفت. این اولاً. ثانیاً، یه کی بیاد بگه نخیر، احتمال دوم حتما که ارسله مَعَنا، ما یه شغلی داریم، اونام یه شغلی. شغل ما چیز دیگه است که(؟) خب اینام میرن بیرون چیکار کنن؟ نه چیزی بکارن، نه… نه تجارت کنن نه، تو مزرعه، آخه تو مزرعه کسی میره برا چیه؟ خب برای یرتعه حداقل، اگه یلعبم نباشه، برا یرتعه. ولکن معمولا اگر کسانی میرون بیرون میخوان تفریح کنن فقط یرتعه نگاه میکنن؟ دیگه نمیدوان؟ دیگه اینور اونور نمیرن؟ پس این موید دومه. حتی سوم رو عرض میکنم. که نخیر ارسله مَعنا، ما کاری دیگر میکنیم، ما نه یرتع داریم، نه یلعب داریم، نه میگردیم، نه بازی میکنیم، ما کار دیگر میکنیم ، چه کار میکنیم، چه میکنیم، ولکن یوسف که بچه است، از خونه بفرستید بیرون با ما، که این بچرد و بازی کند. سوال، اگر یلعب حرام است، درسته یوسف بچه است، اما جائز است که انسان بزرگ بچه را به چیزی که بر مکلفین حرام است وا دارد؟ عرق حرام است که انسان بدهد بخوره، به بچه بخوراند. (؟) حرامه به بچه بخوراند. هر حرامی حرام است. درسته بچه مکلف نیست، ولکن بزرگ ایران بچه را ببرد و کار حرامی این بچه انجام بدهد با بودن اینها و رفتن به کمک اینها. (؟) مطلبو ما نداریم، نه خود انسان باید گناه کنه، نه غیر مکلفی را به آنچه مغبوظ رب است وا داره. بله، اگر غیر مکلفی رفت کاری انجام داد، مثلا معاذالله، اگر غیر مکلفی رفت لواط کرد، یا لواط داد، بگید این مکلف نیست و چنین و این حرف ها. ولکن، خود شخصی که بزرگ است برادرشه، پدرشه، بگه حالا که بر تو حرام نیست برو این کارو بکن، (؟) میشه؟ عرق بخور، مال مردم بخور، دزدی کن، زخم بزن، چه کن. تمام محرمات اصلیه، این درست است بالفعل بر مکلفین حرام است، بر غیر مکلفین نه، اما مکلف حق ندارد کمک کند غیر مکلف را، بلکه بالاتر. بلکه مکلف باید جلوی غیر مکلف راه بگیرد، و این در فقه ما هست.
لهو صحبت نیست، لعب. صحبته، لهو، لعبه. حالا این بحث دومه که آیا، آیا لعب بازی بچگانه را میگن، یا نه بازی بزرگم هست؟ ببینید، ما دو جور آیه، اینکه از توی ملجم میخونم به حساب اینکه هر دو هست. ببینید، در قرآن شریف چهار آیه داریم، انما الحیات دنیا لعب و لهو،لعب و لهو، لعب و لهو، سه تا. لهو و لعب چهارمی. چرا لهو جلو افتاد؟ اونجایی که لهو جلوتر از لعب افتاد مراد از لعب، بازی کردن کردن بزرگاست. اونجا که لعب قبل از لهو افتاد، سه آیه است، یعنی بازی کردن کوچک ها. ما در بازی کردن بزرگا داریم بحث میکنیم. ما نمیگیم که بزرگا اگر لعب کنه، عروسک بازی کنه، اونکه وقت نمیکنه، نه. بزرگا اگر بازی کنند، بازی که مربوط به بزرگاست، نه مربوط به کوچیکا. ما بازی مربوط به کوچیکا رو که نمیگیم که. حالا، خود لعب، لعب به قول مطلق، چه لعب بچگانه باشد، چه لعب بزرگانه باشد، چه لعب مطلق باشد، لعب به قول مطلق اگر حرام است، چطور این رو دارن، عرض میشود که در باغ، در باغ نشون میدن، و سبزه نشون میدن، و دارن این رو عذر قرار میدن، و وسیله ی کمک قرار میدن که یوسف رو بتونن بگیرن. أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ خب اینکه، کسی کسی که پس فردا میخواد پیغمبر بشه. بببنید، انبیا قبل از نبوتشونم درشون صلاح شرط است، و اما کسی که میخواد پس فردا نبی بشه و وحی بهش بشه، این طهارت به تمام معنا درش شرطه، حتی از مکروهات و مرجوحات. خب اگه لعب واقعا از محرمات است، اینا میخوان یوسف رو از یعقوب بگیرن أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ (؟) یلعب چیست، نخیر. (؟) بازی، حرامه. بازی کوچیکی، بازی بزرگی، بازی مطلق، این، عرض میشود که حرامه، یا حداقل مرجوحه، شما برا کار مرجوح حتی مباح. حتی اگر مباح است، نه مرجح دارد، نه مرجوح است، این موجب نمیشود که یعقوب زیر بار بره و فرزند رو بده. این مطلب اول.
دوم، ببینید، یوسف تابع شریعت موسی علیه السلام است، پس در شریعت موسی لعب بدون ملحقاتش هست، بدون (؟) باهاش باشه. بازی کردن، بازی کردن کوچک جای خودش، بازی کردن بزرگ هم جای خودش. اصولا بازی کردن از محرمات در شریعت تورات نبوده است. خب، یوسف که تابع شریعت توراته دیگه. یوسف، بله؟ من اشتباه کردم. این شریعت عرض میشود ابراهیم. من اشتباه کردم. این تابع شریعت ابراهیم. اشتباه. چون تابع شریعت ابراهیم است، بنابراین در شریعت ابراهیم لعب حرام نمیشه. شریعت موسی هم حرام نکرد، شریعت… حالا با اونا کار نداریم. شریعت قرآن که دارد نقل میکنه، لعب رو حرام نکرد. خب این شریعت قرآن لعب رو حرام نکرد، بنابراین لعب بر حلیت خودش باقیست. همین یک آیه برای استدلال ما کافیست و نوزده آیه دیگر. در نوزده آیه دیگر لعب رو تحریم کرده، چرا؟ برا اینکه یستهزء بایات الله. خوض فی آیات الله، یستهزء برسول الله. بازی کنند با آیات خدا، با (؟) با احکام خدا. احکام خدا بازی نیستش که، احکام خدا جدی باید گرفت. احکام الهی رو باید جدی گرفت ولو عمل نکنه. اما کسی که به بازی بگیرد ولو در قبول، به بازی بگیرد در عمل، این اهانت بسیار بالاست نسبت به عرض میشود که الهیات، حالا آیاتش، ببینید، سوره توبه، آیه شصت و پنج، وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ، سوالک چیه؟ سوالک موکب رسالاته. اگر سوال کنیم شما چکار میکنید، کارتون چی بوده آخه؟ خب کار شما که انسانی، کار (؟) چه بوده. لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ، خوض چیه؟ خوض حرام. خوض به آیات الله. اگر کسی فرو برود در آیات الله، برا اینکه گیری پیدا کند رفع کند. در تمام قرآن خوض در این معنا استعمال شده. که خوض در آیات خدا، و خوض در امور الهیه، یه مرتبه، انسان تفکر میکند که حق را به دست بیارد، این خوبه. یه مرتبه کاری نداره، به این طرف، اون طرف، خب این. یه مرتبه نخیر، این آدم نه تنها قبول نمیکند، نه تنها بی طرف نیست، بلکه طرف، این میرود، میگردد تو آیات، مثل هفتاد و دو مرتبه، این حرف ها. یه چیزی پیدا کند که بر خلاف ادب عربی باشد، بر خلاف عقل باشد، بر خلاف چه باشد، خوض میکند، دقت میکند، جدیت میکند که، برای رد آیات خدا چیزی میدا کنه. این خوضه. ببینید، وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ پس نلعب کجا حرامه؟ نلعب در باب خوض. بازی کردن با آیات خدا. این آیه رو به اون آیه، این آیه رو به اون آیه، که تناقض در بیاد و بتواند رد کند آیات الهی رو.
خوض در کل قرآن در این معنا استعمال شده. خوض نیست، خوض نیست. خوض یافتن نیست، خوض یافتن نیست، خوض، خوض فرو رفتنه. نه، نه، برا یافتن نه. خوض فرو رفتن در حق است برای ابطال او. در قرآن، همه جای آیات خوض این معنا رو داره. تمام، برای ابطال حقه. برای اثبات حق، خوض اصلا نداریم ما. این تفکر است و تدبر است و تامل است و این حرفا. خب این یک. پس نه این است که لعب فقط، لعب حرامه، نخیر. لعب در جو نخوضُ. این یک آیه. آیه دیگر سوره زخرف، آیه هشتاد و سه. فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا ببینید، کیا رو. اون کفاری که حاضر نیستن حرف حق را گوش بدن. اصلا حاضر نیستن. دیگه ولشون کن، فایده نداره. ولشون کن بره، گور دست پدرش هر جا میخواد بره، ما اینطور میگیم. حالا، فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا برن، فرو برون در آیات خدا و (؟) آیات خدا که(؟) نمیشه. و یلعبوا، یلعبوا بایات الله، زندگی اینها لعب بشه. البته ابعادی دیگر داده لعب که عرض خواهیم کرد. و همچنین سوره ی عرض میشود که معارف، آیه چهل و دو. که همونه فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ ببینید همش خوضه. آیه نود و یک، سوره انعام. قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ ببینید، فی خوضهم یلعبون، لعب در خوض. نه لعب برا تفریح و برای آزاد شدن فکر و، آدم خانواده بشه برا مطالعه. اینکه لازم میشه احیاناً.
عرض میشود که، سوره اعراف، آیه نود و هشت، أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَنْ يَأْتِيَهُمْ ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ چرا یلعبون؟ اینا بازی میکردن سرگرم بودن به کارهای بازی، ولی سرگرمی که الحا میکرد از رسالات الهی. واقعا اگر واجب هم که باشه همینطوره. حتی اگه نماز ظهر جلوی نماز جمعه رو گرفت، این لهو است و حرامه. لعب همینطوره. لعب، اگر انسان دارد یه بازی که فی نفسه این بازی حلال است، فکرو باز میکند، خستگی رو برطرف میکنه، ولکن از نماز میندازه، ولکن از واجب میندازه، این لعب حرامه. در اینجام همینطوره. أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ یلعبون در چه؟ یلعبون در انکار حق. فقط بازی میکنن مثل بچه ها و توجه به تکالیف الهیه ای که به آیات الهی (؟) ثابت است تصمیم ندارن. پس این لعبیست که دو بعد حرام داره، یک، همه ی زندگی بازی شد. دو، اگرم همه ی زندگی بازی نیست، تجارت دارن، زراعت دارن، فلان، اما بازی میکنن جوری که نشود آیات خدا رو گوش بدن، و در آیات خدا تفکر کنن.پس این، این با قرینش و با همراهش حرام میشه. همچنین سوره انبیاء، آیه دو، مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ آقا وقتی که آیات خدا میخونن که بازی معنا نداره، گوش داد. رسول الهی که میاد و رسالت الهی رو بیان میکند، اینو باید گوش داد، اینا بازی میکنن. یا بازی خودشون میکنن، یا با آیات الهی بازی میکنن. اینم باز با قرین خودش. سوره دخان، آیه نه، بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ غریقن در شک، ولکن شک مقصره. قاصره کسی که اصولا شک دارد، مکلف نیست، شک مقصر. کسی که زندگیش اصلا فرو رفته در شکه و بازی میکند در همون زندگی فرو رفته در شک، در حال تکذیب که انکار و تکذیب آیات اللهه. سوره دخان آیه نه. بعدی سوره طور، آیه دوازده، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ ببینید، فی خوض یلعبون. انعام آیه سی و دو، وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا خب، اینو از قرآن میخونیم. عرض میشود که در خدمت قرآن هستیم باز کنید. ما چهار آیه راجع به این داریم که، کیان حیات دنیا چیست؟ بله. آیه شصت و چهار از سوره عنکبوت، اینجا عنکبوت. سوره عنکبوت، آیه شصت و چهار، وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ این یکی از چهار آیه است که لهو مقدم بر لعبه. خب این لعب مال کیه؟ لعب بزرگانه. اشخاصی که لهو میکنن، لهو مال کوچیکا نیستش که. پس ترتیبی که در اینجا ذکر شده اول لهو است. یعنی به حد بلوغ رسیده که میشود لهو انجام بده. و بعدشم لعبه. ان العب الملهی. بازی میکند، بازی که خوض است، بازی که ملهیست، بازی که از واجباتش او رو منع میکنه. وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ حیوان این حیات سریعه. دنیا حیات و زندگی بکیه، موانع داره. موانع در پیشرفت هست. باید موانع بولیرطرف کرد. ولی آخرت، حیوانه، یعنی حیات سریعه. چون آخرت عالم نتیجه است. حالا، قاعده ی زندگی انسان، زندگی انسانی و بر مبنای زندگی انسانی، زندگی ایمانی. با زندگی ایمانی لهو نمیسازد، لعبی که انسان رو از زندگی انسانی باز دارد نمیسازد. پس ببینید باز لهو در اینجا به حساب لعبه. بله، عرض میشود که، لعب، لهو اونیست که صریحاً بازدارنده است، لعب اونیست که صریحاً برای بازدارندگی نیست ولی عملا بازدارنده است. بازی میکنه، بازی میکنه، نمیخواد با این بازی نمازو نخونه، نه ولی اتوماتیکی نماز خونده نمیشه. ولی لهو اونیست که نخیر، این مطلب بینه، که باز اون مطلق میشه(؟) سوره دیگر، سوره ص، که سوره سی و هشته، باز کنین قرآن رو، آیه هشت، آقایون هر کدوم قرآن داشته باشین همیشه، ما رو قرآن (؟) آیه هشت، عرض میشود که، بله؟ مثل اینکه این، من اشتباه کردم، بله. سوره محمد، آیه سی و شیش، سوره محمد، که سوره چهل هفته، آیه سی و شیش إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ ببینید، لعب مقدمه، در سه آیه لعب مقدمه. تدرج زندگی رو… اول انسان بچه است لعبه، بعد لهوه. وقتی که بزرگ شد لهوه. إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ درست است اون لعبی هم که قبل از لهوه این اختصاص به بچه ها ندارد که، خداوند بچه ها رو از بازی منع نمیخواد بکنه، نه. بزرگا دو جور لعب دارن یک لعب بچگانه دارن، یک لعب بزرگانه. خداوند هم از لعب بچگانه او رو نهی میکنه، هم از لعب بزرگانه. ولی کوچکا رو که منع نکرده از لعب بچگانه. کوچک، بچه باید بازی کنه، دستشو تکون بده، پاشو تکون بده، بدوئه، عرض میشود که با گل بازی کنه، چه کنه. اینا که مکلف که نیستن. پس اینکه انما الحیات دنیا حیات برا چی؟ برا مکلفین داره بحث میکنه. زندگی دنیا و زندگی پس فقط لعب است و لهو است. پس این لعب اعم است از لعب کوچکان که بزرگان انجام میدن، یا لعب بزرگان که بزرگان انجام میدن. اما لعب کوچکانی که که کوچکان در حال کوچکی انجام میدن که مورد مزمت در اینجا نیست. اینم یه آیه.
عرض میشود که سوره حدید آیه بیست، این مفصل ترین آیه است، آیه سومش عرض میشود که قبلا بود که من، لعب بازی، لعب بازی، هر بازی، هر بازی، بازی، اصلا لعب، اصلا لغت لعب از نظر عربی لعب یعنی بازی. نه لعب یعنی بازی، شما به لغت مراجعه کنید، لعب یعنی بازی. حالا میرسیم، میرسیم حالا، ما کار نمیگیم بازی، کدوم کار بازیه. عرض میکنم، حیات دنیا به حساب دنیا بودن و عدم توجه به آخرت، این همش لعبه، چرا؟ نه، چون بازی دو بعد داره. یک بعد اولی لغوی بازی، واقعا همه بازی میدونن. بعد دوم این است که بازی نمیدونن، اما در بعد حق بازیست چرا؟ کسی که کافر است و تجارت میکند، تجارت بازی. این تجارت خسارته. زراعت میکنه، این بازیه، در عمق بازی. بعضی وقتا در ظاهر بازیست، بعضی وقتام نخیر، در ظاهر تجارت است، زراعت است. ولکن چون چسبیده به دنیا عرض میشود که، و واتمعنوا بها شده، اکباب بر دنیاست. کسی که فقط رو دنیا دارد کار میکند واقعا بازیست، چرا؟ برا اینکه اون کاری کار انسانیست که عمق داشته باشد. اما کاری که با تمام عمق انسان انجام میده، و آخرت رو در نظر نمیگیره، و رضایت خدا رو و نظر نمیگیره، خب بازیست دیگه. این بازیست. اون یه بعدش، اون یه بعد بازی. اجازه بدید ما آیات رو بخونیم، بعد من روی لعب بحث باید بکنم. چون اینکه(؟) میفرمایید مال بحثیست که فرد دنبال این آیات باید باشه. چون این لعب چیه؟ بله؟ همش جائزه. منتهی لعب عرض کردم دو جوره، یه لعب واقعا این کار بچگانه است، کار بچگانه است. بزرگان، کار بچگانه است. یه مرتبه نه، کار بچگانه است بعد ظاهر نیست، در واقع چون این کاری که داره میکنه عاقبتش بده، عاقبش بد شده، این کار لعبه. که اینکه و جعلنا هواءً منصورا یا خداوند حبط میکنه، خداوند تمام اعمال کفار رو، ولو (؟) حبط میکنه، این تاثیر اصلا نداره. این لعب شد (؟) این در بعد عمقی لعب خواهد شد. حالا ما در بعد اول داریم بحث میکنیم. آیه سومی که هست، سوره ی انعام آیه سی و دو، حدیث رو بعد میخونیم. سوره انعام، آیه سی و دو، وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ اَفَلَا تَعْقِلُونَ آیه چهارم، سوره حدید که عرض کردم. سوره حدید، آیه بیستم، اعلَموا این مفصل ترین آیه است، راجع به وضع حیات دنیا که لعب و لهوه، أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَ زِينَةٌ این ترتیبه ها، اول لعبه، بعد (؟) بعد لهوه بزرگ شد، بزرگ شد یه مقداری جون میگیره زینة، بعد بیشتر بگیرد تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ بعد مازاد شد تَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ این مراتب داره حیات دنیا. حالا، اگر انسان با حیات دنیا به حساب دنیا زندگی کرد و به آخرت توجه نداشت همه اینا هست. لعب و لهو و زینت و تفاخر و بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ الی آخر. بعد می فرماید که وَ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ متاعه، آدمو گول میزنه. آخه متاع رو باید داد پول گرفت، اگه روی خود متاع انسان واسته و خیال کند خود این اصالت داره، این غروره دیگه. پول برا این است که انسان بره و خرج کنه. اگر به خود پول بچسبه هی زیاد کنه این غروره دیگه. این متاع غروره. این متاع غرور رو از حالت غروری باید در آورد و واقعا متاع حیات آخرت کرد، که اِنَّ اللَهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة الی آخر. حالا، این آیاتیست که مربوط به لعب.
حالا، لعب دارای چند بعده. یک بعد کلی. کل اعمالی را که، افکاری را که، علومی را که، عقایدی را که، تجارات و زراعاتی که، هر چه این عمل، چون انسان انجام بده، اگر این باطن داشته باشد، نه لعب است، نه لهو است، نه زینت است، نه تفاخر است، تکاثر. برا خداست. اگر میاد یخورده راه میره، برا اینکه فکر باز بشه بتونه فکر کنه راجع به آیات خدا. (؟) اگر فرض کن میدوئه، اگر الک دولک بازی میکنه، وقتی طلبه بودیم اوائل، پونزده شونزده سال بودیم ، میرفتیم تو بیابونا با طلبه ها الک دولک بازی میکردیم. میخوام تطهیر کنم مطلب رو. این الک دولک بازی میکنه، خب این هفت تا درس خونده، سه تا درس داده، ده تا، خودش میمیره. واقعا هم اونوقت من (؟) ولی حالا از اونوقت جوانترم، از پنجاه سال پیش من جوان ترم. انقدر درس و مطالعه و بالا و پایین که زردانبوک که اگه عکس اون موقع بود خودم میترسم ازش. کار اشتباهی هم. خب، میرفتیم بیرون مثلا عرض میشود که الک دولک بازی میکردیم. اگر انسان حیات دنیا را من ابصره بها کند این وسیله از برای توجه به حق باشد، وسیله از برای کار و قدم در راه خدا گذاشتن باشد. این مستحب است، واجب است، راجح است، اما اگر همین حیات دنیا رو ابصره الیها باشه. این را برای خودش عمقی ندارد، خدایی در کار نیست، قیامتی و کار نیست، همش لعبه. این چه درسیست. ولو بچه بازی در مرحله ی ظاهر نیست، ولی کار بچه چیه؟ کار بچه عمق داره یا نه؟ نه نداره. بچه که بازی میکنه، این فرض کنید که خشت هارو روی هم میذاره میخواد اتاق بسازه عمق داره؟ واقعا اتاق میخواد بسازه؟ این یه صورتی دارد، باطن ندارد. کاری که صورت دارد و آدم خیال میکند که باطن داره و باید باطن داشته باشه، اما باطن ندارد، بچه بازیه دیگه. بچه بازیه. کسی که زراعت میکند، تجارت میکند، چه میکند، چه میکند، چه میکند، هر چه بدست بیارد در راه شهوات و در راه باطل مصرف میکند، و کاری به جهت الهی ندارد، این عمق ندارد کارش. تمام این کارهاش پوچه، حابطه. که خداوند در آیات حج عرض میشود، حبطت اعمالهم. این اعمال صد نار برای بعد الموت ارزش ندارد. برای این زندگی دنیا هم ارزش صحیح ندارد. مخصوصا که وقتی خداوند اینو ازش بگیره. وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ کسی که اعراض کند از ذکر حق، اصلا میسر دنیا (؟) که ولو میلیاردها داشته باشه. این همش بازیه. تمام زندگی بازیست. چون اصل بازی چیه؟ این است که این غایت صحیحی ندارد. غایت باطل داره، بازیه. غایت نداره اصلا، باطله. اگر غایت صحیح دارد البته این کار درسته. ولو انسان برود، کشته شود، جانش، مالش، در راه خدا از دست بره، برای خداست این لعب نیست. جان از دست داد، ولی عمق داره. اما، اگر این جان و مال و زندگی حفظ بشد، و بر خلاف شرع باشد این حفظ، که نرود جان فدای اسلام کند، نرود مال غذای اسلام کند، موندن این مال، و موندن این جان لعبه. بودن این جان، و بودن این مال و بودن این(؟) لعب نیست، چون عمق نداره. اما اگر بره و گذشته شه، مالش از بین بره، این لعب نیست، این در مقابل لعبه. پس بنابراین ما بعد معنوی رو اگر از نظر حیات دنیا عرض میشود که حساب کنیم، تمام کارهای اهل دنیا که رکون بر دنیا دارن، این لعبه. اونو ما بحث نمیخوایم بکنیم. همینطوره، برای ما حیات علیاست. صبر کنید. الحیات دنیا، این عالم تکلیف رو بعد دارد، و این دو بعد بسته به عمل ماست، اگر ما ابصر الیها بود دنیا میشه، اگر ابصر بها بود علیا میشه. زندگی در این عالم برا پیغمبر ها و صالحین حیات علیاست. حیات علیاییست که حیات علیای بعد، در بعد از قیامت ایجاد میکنه. نه، میخواد بگه طبع مطلب اینه. یعنی اینکه ما خلق کردیم، طبعش از نظر اکثر مردم، که اکثرهم فاسقون تبعش نیست، اگر اکثرشو برگردونی بله. یعنی حیات دنیا رو حیات علیا کنی. یعنی از جان و مال و مقام این عالم استفاده در راه حق کنی. بازم لهوه، بازم لعبه، زینته، تفاخره، نه حتی واقعیه. ببینید، میگد بابا، این آب فقط غرق میکنه، موج زیاده، اون کسی که فقط قشنگ شنا بلده چی؟ این خارجه از این چرا؟ چون شنا بلده. نه اکثریت، بله خیلی. نه آقاجون، توجه نفرمودید، ببینید، اینکه میگه حیات دنیا، این حیات دنیا فرمود، نفرمود این عالم، این عالم که نگفت، حیات دنیا. این حیات دو بخشه، یک بخش برا کسانی که زندگی میکنند و زندگیشون حیات علیاست، مثل صالحین. در همین جا، ولی حیات علیاست. اینا اقلیه. یه قسمتی نه، اینا دنبال شهوات و هوس ها و اینها میرن، برا اینها حیات دنیاست. در اون جریان دارد که، امیرالمومنین عبور کرد بر گروهی که داشتن دنیا رو مزمت میکردن، فرمود چرا دنیا رو مزمت میکنید؟ دنیا رو خدا خلق کرده، و صالحین و انبیاء و بزرگان متقین در این عالم بار بستن و بار خیلی گران بستند و رفتند و به مقامات عالیه رسیدن. نه، این بسته به عملشونه. اگر شما معامله ی سبزی بکنید و فقط اینجا رو (؟) کنید، زینتة، تفاخر، لعب، لهو، همه. اما اگه نه، تمام اینا به کنار همشون لله، گرسنگی لله، سیر بودن لله، پول داشتن لله، همشون لله میشه. پس این انما در اون بعدیست که فقط ظاهرو در نظر گرفت. (؟) بله، (؟) نفرمود الحیات، ما در اینجا همه زندگی داریم، ولی بعضی زندگیمون زندگی پسته، بعضی زندگیمون بلنده. پس حصر واقع نیست، حصر نسبی نیست. این واقعا صد در صد کسانی که زندگیشون زندگی پست است، چون با این عالم در زندگی پست عمل میکنند، صد در صد این لعب و لهو است. دیگران صد در صد این حیات علیاست. خب، ببینید، ما اونو کاری نداریم فعلا. ما در بحث فقهیمون که با مسلمون ها داریم بحث میکنیم و بحث مال مسلمون هاست به این کاری نداریم اصلا. با چی کار داریم؟ با اون لعبی، لعبی کار داریم که به حساب کفار و به حساب نظر الی الدنیا فقط نیست. مومنه، مسلمانه. مومن است، مسلمان است، مکلف است، آیا بازی کند چطوره؟ (؟) چرا؟ برا اینکه اون لعبی که دنبالش لهو است و تکاثر است و تفاخر است، اولا، ثانیا. آیات لعب رو میگه. اون لعبی که درش خوض است و استدلال به آیات اللهه. اما صرف بازی کردن چه اشکال داره؟ منتهی بازی دو جوره.
یه مرتبه یه آدم بزرگ مثل بچه بازی میکنه. این کاری که مال بچه است، آدم بزرگی، نمیگیم حرامه، ولی کار بدیه آخه. این بچگانه است. ما در این بحث. لغوه به قول شما، لغوم آخه… چون در لغو، آیات لغو کلا لغو رو حرام میدونه، و اینجا. اگه ملهی باشه بله، اگه ملهی بود. مثلا فرض کنید یه بزرگی با یه بچه ای که این بچه زبون خیلی مختصری داره، فلان، به زبان اون با اون حرف زد، بچه کرد خودشو، این که اشکال نداره. بله. و اما اگر به کار غیر عقلایی کرد و هیچ ضررم نداشت، اینو باید بحث کنیم. ببینید ما در بحث لغو نیامدیم هنوز، فعلا لعب رو داریم بحث میکنیم. لعب این عرض میشود که بحث اوله. بعد بحث لغو. لغو اون است که ملغیست. لغو اصلا از خود لغو بر میاد که لغو ملغیست. الغا میکند انسان را از آنچه بر او واجب است. فلذا کل آیات لغو میگن لغو حرامه. اما لهو، عرض میشود که لعب اینطور نیست. حالا در لعب، یه مرتبه بازی بچگانه است، ما اینو فعلا کاری نداریم. یه مرتبه نه، بازی بچگانه نیست، مگه فوتبال بازی بچگانه است؟ مگه والیبال بچگانه است؟ مگر عرض میشود که بسکتبال بچگانه است؟ این بازی هایی که در عالم میکنند و چقدر سر و صداست، چقدر تماشاچی، این بچگانه نیست، اینا بزرگانه است. این بازی هایی که بزرگانه است، بازی هست اما اگر لهو نیست، اگر خوض فی آیات الله نیست، اگر عرض میشود که و حرامی در بر ندارد. نه حرامی قبلا، نه با خودش، نه بعدا در بر ندارد، این چرا حرام باشد؟ ما از آیه عرض میشود که نلعب راجع به اخوه یوسف با یوسف استفاده نمیکنیم که لعب به وضع خودش اگر اینطور نباشد، اینطور نباشد حلاله. اینطور نباشد، با خوض و موض و این حرفا نباشد. دوم، اون لعبی که در انمای انما الحیات دنیا نیست. این به طور کلی از امور آخرت و معنویت. یه مرتبه نخیر، مومن است و در حال ایمانش این یک بازی فوتبال و والیبال و چه و این حرفا میکنه و غرض عقلایی ام داره.
غرض عقلایی دو بعده، یک ، تقویت بدن. انسان بدنش قوی بشه، بعضیا این نظرو دارن. بعضیا نه به نظر تقویت بدن نیست، بلکه صرف اینکه یه مقدار رفع خستگی بشه. رفع خستگی شدن، و عرض میشود که در مسابقه بردن یا چه، اینا. خب اگر این توش عدواة و عن ذکر الله و عن الصلاة نباشد، این چه اشکالی دارد؟ این فوتبال بازی هایی که میکنن نمیگیم همه اینطوره، این فوتبال و والیبال و بسکتبال و چه و شنا که معلومه. شنا که جزو… این بازی هایی که میکنن، اگر برد و باختی بین بازی کنندگان اصلا نباشه، ما اینجارو بحث میکنیم. اگر ببینم بازی کنندگان برد و باختی نباشد، این نه قمار است، قماره، لهوه، نه،.شفاعة السیئه است، نه. اثم است، ذنب است، اعانت بر اثم است، ظلم است؟ هیچکدام از عناوین اصلی محرمات و از عناوین فرعی محرمات بر این منطبق نیست. این چه اشکال داره؟ مخصوصا اگر چنانچه لعبی کند بزرگ، شخص بزرگ، شخص بزرگ لعبی که کار بچه نیست، کار بچه بحث دیگریست. کار بچه نیست، کار بزرگ است، این کارو نمیکنه، برا اینکه یه مقدار رفع خستگی بشه. دائما که نمیتونه انسان بشینه ذکر بگه، دائما مطالعه کنه. هستش بله، مغالبه است. نخیر، چه اشکال داره؟ بله؟ مغالبه ده (؟) ولی مغالبه ای که اون چهارتا توشه نیست. صبر کنید، قمار که اینا نیست، ما صحبت برد و باخت داریم، ببینید، قمار این است. ولی مغالبه هست. بله؟ نیست، هر چه، هر جا باشه هست. ما که نمیخوایم تعیین چیزی کنیم. اگر، بله، ببینید، بله؟ این بحث اهم و مهم بحث دومه. ببینید، اگر واقعا مغالبه ای در کار بیاد که موجب عداوت بشه، هیچی مجوز این نیست. چون مهم ترین محرمات در اسلام ایجاد عداوت و بغضاء و سد عن ذکر الله و عن الصلاة. این بحث فرداست. ما در بحث اهم و مهم فردا، عرایضی خواهیم داشت، ولی حالا خود مطلبو داریم عرض میکنیم. خود اینکه لعب است، و این لعب نه قبلش، نه باهاش، نه بعدش، محرماتی در کار نیست. و مخصوصا اگر چنانچه برای رفع خستگی باشد، رفع خستگی بدنی، رفع خستگی فکری ، که انسان، کارهای انسانی و (؟) اونجام بده. احیاناً واجب میشه. احیاناًواجب. احیاناً اگر واجب نباشد و راجح نباشد، این امر حرامی نیست. نه دلیل بر حرمت داریم به عنوان اینکه از محرمات اصلیه است، نه به عنوانی که این ملازم با محرمات، محرماتی هست. یا (؟) از محرماتی هست، که بعدا حرامه انجام بشه. یا قبلا حرام میشه. بله، اگر واقعا یه فوتبال هایی یا والیبال هایی یا چه، یا چه، این موجب (؟) و عن الصلاة بشه، این حرامه. بالاتر از این، لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله، این اموالی که از راه حلال به دست آوردن، اولادی که حلال است، چنین است، چنان است، اگر این اموال و اولادی که حلال اند انسان رو از واجبات الهی باز دارد، خود معامله (؟) انداختن برای فرزند، لباس خریدن، مشغول درسش بودن، اگر این وظائفی که نسبت به فرزندان و خانوادش انجام میده، اگر اون رو از واجبات الهی باز داره، این لهو است و حرامه. ما داریم همه رو جدا میکنیم دیگه، داریم جدا میکنیم. میشه؟ اگر شد حرامه، انگور شد حرامه. ولکن، معمول مطلب این است که در والیبال، ببینید، ملاحظه بفرمایید، وقتی که یکی برا یکی مرده، و کشته مثلا، دست میده همدیگه رو میبوسن، این عادی شده بینشون. این، اینجور نیست که این دو تا رفیق با هم دشمن بشن و بزنن به تیپ و تار هم. بله، خب بعضی وقتام اینطوره. اگر بعضی وقتا که اینطور است، واقعا ایجاد، انقدر ظرفیت ندارد این طرف که تحمل کند اگر مغلوب شد، مثلا دشمن منصرف نشه. اگر ظرفیت نداره بصیره خودش دیگه، ان الانسان علی النفسه بصیراً پس به وجه عام داریم بحث میکنیم. به وجه العام بازی هایی که درش تفریح است و تفریج است و رفع خستگی و فکریست و، رفع خستگی بدنیست اشکال نداره. مگر این رفع خستگی و فکری که حرام قوی در مقابلشه. مثل رفع خستگی فکری، یا تقویت فکری در شطرنج که دیروز عرض کردم. در شطرنج فرض کن تقویت فکریه. اولا، ثانیا، ثالثا، رابعا و چه، این حرامه هیچ. اما در اینکه مبنای بر این نیستش که مال کسی رو انسان بخوره یا فرض کنید که عداوة و بغضاء و چه ایجاد کند اینها نیست. بله، اگر مشارکت و کار باشه حرامه. مشارکه، در غیر مورد (؟) در غیر موارد خوف و حافر و (؟) که امور جنگیست، اگر مشارکه در کار باشد و (؟) در کار باشد اکل مال بالباطل خواهد بود با نخواهد بود بحث داریم. فرض کنید خواهد بود، اما، اگر سومی در کاره، دولت است که، یا تشکیلاتیست که یه جایزه گذاشته که(؟) نه برنده، نه بازنده، اینها عرض میشود که پولی نمیدن. نه پولی از اون میگیره، نه پولی میده. شخص سومی در کاره، این چه اشکال داره؟ این شخص سوم که در کار است، موجب است که، مسابقه و مغالبه و استباق و پیش روی در این اموری که موجب تقویت بدن است و تقویت فکر است و چه است بشه، و در این سه بعد اصلا عرض میشود که محدودی در کار نباشه. حالا تتمه بحث رو ان شاءالله هم در باب لعب و هم در باب لغو ان شاءالله (؟) خواهیم داشت.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوه و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا والسلام علیکم و رحمه الله.