پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه چهارصد و چهلم درس خارج فقه

تجارت و بیع (خیارات)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صلی علی محمد و آل محمد

بحث درباره ی خیار حیوان بود اصل خیار حیوان را آنچه را که فهمیدیم حضور برادران عرض کردیم اما مسقطات خیار حیوان . همانطور که مسقطات خیار مجلس را عرض کردیم .

مسقطات خیار حیوان ، اصل خیار چنان چه که عرض کردیم اول روز اول در بحث خیار مربوط است به این که کمال رضا حاصل نیست یا اصولاً کمال رضا حاصل نیست یا به حساب احتمال غبن و عیب و شرط و چه این حرف ها .

 بنابراین سقوط خیار که بر مبنای عدم کمال رضاست در زمانی که رضا کاملاً عاقلانه و بر مبنای دقت و ایمان حاصل شه . چه در خیار مجلس از مجلس معامله بلند شده یا نشده .

 چه در خیار حیوان سه روز است یا بیش از سه روز ، چه در خیار عیب تصرف کرده است جاهلانه یا نکرده . یک رنگ کلی دارد اصل خیار و یک ایجاباً و یک رنگ کلی دارد سقوط خیار سلباً .

یکی از چیزهایی که خیار حیوان را از بین میبرد تصرف است آقایون میفرمایند تصرف ، حالا این تصرف  را بیاد روش بحث کنیم .

آدم یک مرتبه تصریح میکند که من خیار خودم را اسقاط کردم قبل العقد مع العقد بعد العقد اختیاری که سه روزه راجب حیوان هست این را اسقاط کردند. اگر عاقلانه و عادلانه باشد البته این مطلب درست این لفظ.

 یک مرتبه هم هست از مجلس مبایعه بلند میشود خیار مجلس در اونچه که حیوان نیست ساقط میشود چون ظهور دارد در کمال رضا .

یک مرتبه است تصرف میکند در خود اون مجلس ، در خود مجلس که هنوز خیار مجلس است مجلس مبایعه هنوز تمام نشده تصرف میکند یا در سه روز خیار حیوان در ضمن سه روز تصرف میکند .

آقایونی یک از محورهای اسقاط خیار را تصرف در منتقل علیه میدانند . حیوانی که منتقل شد جنسی که منتقل شد چه خیار حیوان در حیوان چه خیار مجلس در مجلس چه شرط در شرط در هر چه .

اگر شما تصرف کردید در منتقل علیه ثمناً یا مثمناً این تصرف دلیل بر رضاست ، اینجا ما سوال داریم .

یک مرتبه است انسان در این حیوان تصرف میکند که بفهمد قابل معامله است یا نه .

یک الاغی را فروختن ، خب این الاغ راه میره یا نه اصلاً ؟

 تحمل داره یک نفر سوارش بشه یا نه؟ خیلیم گردن کلفت و گنده ولی دلیل نمیشه.

 اگر من سوار این الاغ شدم در ضمن این سه روز که بفهمم این الاغ مقصود من را انجام میده و بالاخره راهوار هست یا نه راهرو هست یا نه این تصرف چه دلالتی بر رضا دارد ؟

این تصرف ، تصرف مالکانه نیست این تصرف به حساب اینست که بفهمم که من میتوانم راضی باشم به این معامله یا نمیتوانم راضی باشم. پس مطلق تصرف دلیل بر رضای کامل نیست.

 اون تصرفی دلیل بر رضای کامل است که به عنوان امتحان نباشد ، اما به عنوان امتحان باشد این هرگز دلیل بر کمال رضا نیست . پس اوون برادران فقیهی که مطلق تصرف را فرمودند ما عرض میکنیم به چه حساب شما فرمودید ؟

حتی اگر نسّی داشتیم که نداریم اگر نسّی داشتیم که نداریم بلکه بر ضدش داریم چون روایات ما متضافر است بر این مطلب که پس رضا حاصل شد.

همشون نه بعضیا ، بعضیا .قبلاً این بحث را ما داشتیم که قبل از بیع چه طور ؟ حالا در بیع . قبل از بیع را همه قبول دارند .

قبلی از اینکه من جنسی را بخرم امتحان کنم ببینم خب به در خریدن میخوره یا نه؟ اگر با اجازه بایع است ولو جنس از بین بره از جیب بایع رفته ولی بعد البیع داریم عرض میکنیم .

حالا مطلب داغتر میشه یک امه ای را خریدید شما ، امه ایکه خریدید خب هم خادمی بودن او و هم به درد جنسی شما خوردن او اینها همه مطرح است دیگه .خب این امه ای که خریدید نگاه نکنید این امه ای که خریدی دست بهش نزنید اصلا ؟ آخه بفهمید این امه آخه چه جوریه ؟ شما یک ماستی که میخواید بخرید یعنی نمیخواید اونجا بچشید نه این ماستی که میخواید بخرید نچشید بخرید شاید زهر مار باشه شید تلخ باشه شاید ترش باشه .این امه را اگر تصرفات مقتدرانه نه عمل جنسی را عرض نمیکنم ها عمل جنسی را مقتدرانه نیست بالاخره دارن همشون اگر تصرف

خب یک نفر میارید نشون میدید . من خودم لازم نیست که ، من خودم نباید بفهمم زنها بهتر میفهمن .

نه اونجای باریک را عرض نمیکنم اونجاهای وسیع را عرض میکنم یعنی اونجاهایی که به جریان اصلی نرسیده همبستری نرسیده .

یا این امه را که میخرد چه طور انسان زن بگیره حق داره سرش را ببینه صورتش را ببینه اگر نمتوند از راه دیگر بفهمد درست که وضع دستش چه طوره دستش را ببینه نه جاهای بد را نه ببیند اندام را ببیند که اندام اشکال نداشته باشد ، در روایات ها هم داریم.

در روایات ما هست در نصوص ما هست که {انما تشتریها به اقلا ثمن فنظر علی ما تشتریها }

میگفت با گران ترین قیمت میخرید نه قیمت مالی فقط نیست که فقط مهر باشه و نفقه . بلکه قیمت هم زندگی بودن و همسر بودن است که تا مادام العمر بطبیعت الحال در عقد دائم باید زندگی کنیم پس بدان که چی میخری .

گفتن دیگران اگر برای شما اطمینان نیاورد و ندانستی شما قبل از اینکه عقد اجرا شود میتوانید این زن را منهای اونچه را که در اختصاص ازدواج است میتوانید ببینید کسی بگه پس من ببوسمش چی ؟ نه دیگه اون نیست چون بدون بوسیدن میفهمی قابل بوسیدن هست یا نه .

اما چیزی که بدون دیدن قابل دریافت نیست یا درست نمیتوند انسان دریافت کند خب این را انسان ببیند . کسی بیاد بگه پس فرج را ببیند نخیر اون دیدنی نیستش که اون با توصیف معلوم است که این چه جوره.

بله داریم اگر قرناء باشد موجب فسخ است خیار فسخ است اگر قرناء باشد اگر مجنونه باشد ، اگر چنان که در باب خیارات فسخ چهار گانه مرد و هفت گانه زن در باب نکاح خواهیم آمد .

پس بنابراین اینجور نیست که هر گونه تصرفی مسقط خیار ، تصرفی موجب رضاست.

کدام تصرف موجب رضاست ؟ اون تصرفی که اگر این زن اگر این امه مال شما بود و دیگر خیار نداشتید با او چی میشد بکنید ؟ اون کار.

اما اگر این زن حالا مال شما نیست و میخواید بخرید یا خریدید و در حال خیار حیوان ثلاثۀ الایام هستید ، اختباراتی که شما را راضی میکند صد در صد براین بیع این اختبارارت درست .

نگاه کردن میگد نگاه نکن ، خب نگاه کنه بالاخره انسان به گل نگاه کنه خوشش نمیاد ؟ خب این ملازمت داره .

اگر انسان به یک کنیز زیبای بسیار زیبای رعنای دلربایی نگاه کند .

این نگاه کنه خوشش نیاد بدشم بیاد خب این انسان نیست .

نمیشود نگاه کنه خوشش نیاد .بله نگاه کردنی که بعد اون دنباله ها دارد که اون دنباله ها دلیل بر کمال رضاست مطلب دیگریست .

اما یک وقت نگاه نکن چون اگر نگاه کنی خوشت میاد . خب بالاخره قبل از بیع هم این جایز است تا چه رسد بعد البیع که در زمان خیار حیوان .

پس تصرف اون تصرفی که مانند لفظ صریح و مانند اسقاط صریح عملاً یا نفساً و مانند لفظ صریح دلیل است بر عرض میشود که کمال رضا .

ما از آیه این مطلب را میفهمیم آیه إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ و از روایات هم این مطلب را کاملا بدست میاریم .

ملاحظه بفرمایید

( استاد در خصوص باب نکاح میشه گفت که همونجوری که دست و پا و صورت اینها را که مرد هم میفهمه زن هم میفهمه پس باید زن دیگه اختبار کنه همچنان که در برخی )

هر دو خوب هر دو خوب هر دو همچین میکنه که ببینه پاشم اگر لازم ببینه

( استاد صحبت هست)

میفهمم بله

(فقط به زنها بگه مثلا زنی را بفرسته بگه که اختبارش کنه )

اگر اون کافی نبود اگر زنی در کار نبود یا زنی بود که این عرض میشود که نمیخواد درست مطلب را بیان کنه یا فرض کنید یک ارتباطاتیست بین زن و شوهر که دیگران نمتونند بفهمند .

خب این باید که جوری با اون صحبت کند جوری رفت و آمد کند که با این رفت و آمد با این صحبت بداند این قابل دوام زندگی هست یا نه.  این را کلفت نمیتواند بفهمد ، مادر نمتونه بفهمه.

 چون معامله ای که دختر با مادر دارد با پدر دارد با خواهر دارد با شوهر ندارد .معامله اصلی را عرض نمیکنم ها معامله سطحی مقدماتی که زن داری و شوهر داری .

پس باید این ها همدیگر را درست دریافت کنند. البته این مطلب رسم شده خوبم هست البته . که اول یک عقد منقطعی انجام بشه من دون اون قضایا که باهم رفت و آمد کنند همدیگر را بفهمند همدیگر را بشناسند بعدا عقد دائم بشه و اما اگر عقد منقطع حاضر نشد طرف مثلا حاضر نشد مرد یا زن یا هر دو که عقد منقطع بشه خب این شرع اجازه دارد که اون مقداری که لازم است برای رضایت بر مبنای زناشویی صالح شرعی اون مقدار میتونند از هم اختبار کنند .

این اختبار دلیل بر مطلبی نیست و لذا در باب خیار حیوان عرض کردیم که خیار حیوان در باب نکاحم میاد .

در باب نکاح وقتی خیار حیوان امد این انکحت گفت قبلت هم شد .

بعدا خب اون سرش را باز میکند منهای آخر قضیه همدیگر را میفهمند در سه روز این ها هر دو اختیار دارند هر دو حیوانند دیگه ، حیوان ناطقند منتها .

در سه روز اختیار دارند که اگر کمال رضا حاصل شد بسم الله اگر کمال رضا حاصل نشد اونوقت میتونند فسخ کنند .

فسخ غیر از طلاق یک انفساخ است یک فسخ است یک طلاق یک بطلان .

این بطلان که نیست . عرض میشود که انفساخم که نیست بلکه فسخ کردن و طلاقم که در کار عرض میشود که نیست.

 گاه اتوماتیکی از بین میره انفساخ است یا بطلان گاه به فعل طرفین از بین میره که فسخ کند یا فسخ نمیتواند بکند طلاق میکند در مواردی که جایز اینجا در باب

( فسخ نمیگن چون این الان صیغه که نخوندن )

 خوندن ما خوندن را داریم بحث میکنیم ما اونجایی که خوندن داریم بحث میکنیم .

(خب اگر صیغه خوندن خب مسئله طلاق )

نخیر صیغه خوندن بعضی وقتا مسئله انفساخ بعضی وقتا فسخ بعضی وقتا طلاق چون خیار برای همین دیگه چون خیار فسخ این طلاق نیست .خیار فسخ این عقدی که شد این عقد را از بیخ از بین میبرم هم مهر از بین میره هم خصوصیت به طوری کلی از بین میره.

( پس این اگر عقد دائم بسته باشن چه طور میشه فسخش کنند؟ چون که اون حالاتی که مثلا فرض کنید قرناء بودن یا مجنونه باشه یا چیزی باشه اوناهم نیست ولی فقط صرف نخواستن اگر اینطور )

این را ما باید که در باب نکاح مفصل اینجا اکتسابی در حقیقت ما خیار حیوان بحث میکنیم حالا در خیار حیوان حداقل را بگیرید. در خیار حیوان الاغی من خریدم حالا  سوار نشم ؟ خب باید سوار شم ببینم این راه میره یا نه اگر آقایون میفرمایند که شما تصرف نکن حتی در بعضی از روایت میخونیم در بعضی از روایت داریم که اگر شما یک عبد امینی خریدی گفتی آب بیار تصرف کردید .

بابا باید بدونم این میتونه راه بره یا نه ؟ این آب بیار تصرف کردی این دلیل بر این رضا نیست این تصرف برای اینست که ببینم این کالایی که من خریدم کلاه سرم رفته یا نه ببینم این راه میره یا نه . کر هست یا گوش داره میتوند آب بیاره یا نه خب این را آقایون میفرمایند خب ما چه کنیم اینجا ؟

(این اون را فسخ میکنه اما آیا اینجا هم مثلا وقتی که میبینیم که این از صفاتی که ما میخواستیم نداشت اونوقت خب فرق میکنه)

اون مسئله دیگری چون

(طلاق دیگه ، طلاق صورت )

ما نمتونیم تو دعوا نرخ تعیین کنیم چون بعضی وقتا طلاق بعضی وقتا فسخ بعضی وقتا انفساخ بعضی وقتا بطلان

(منظورشون اینه که اون عیوبی که در زن ممکن باشه آیا)

 مافعلا خیار حیوان داریم میگیم عیوب کاری نداریم ، خیار حیوان

( همون خیار حیوان مثلا میگه فرض )

مسئلۀً یسقط هذا الخیار صفحه 225 مکاسب شیخ بزرگوار رضوان الله علیه اینجا روایت را میخواهیم بخونیم براتون .

{مسئلۀً یسقط هذا الخیار بامورٍ احد اشترات سقوطه ی فی العقد ولو شرط سقوط بعده ی فقط سر} این را کارش نداریم{ و الثانی اسقاط هو بعد العقد }

اونجا فی العقد اینجا بعد العقد {فقط تقدم امرا }یکیشو نفرمودن که اسقاط قبل العقد . قبل العقد میگه این عقد ما خواهیم کرد من خیار حیوانش را از حالا میگم نه این را نفرمودن قبلا عرض کردیم.

والثالث از تصرف که بحث ماست {ولا خلاف فی اسقاط هی فی الجملۀ نه بالجمله فی الجملۀ  لهذا الخیار}  یعنی بعضی وقتا تصرف اسقاط میکنه بعضی وقتا نه .

حالا{ و یدله علیه الاجماع عن نصوص صحی صحیۀ ابن رعاب فان احدت المشتری فی مشترا حدثاً قبل ثلاثۀ الایام فذلک رضاً منه و لا شرط لهوا } تا اینجاش احدث حدثاً قبل از این سه روز در این حیوانی که مشتری خریده احداث حدث کرد. یعنی یک کاری کرد که مالک این کار را انجام میده یا اصولاً  یک کاری کرد سوارش شد گفت آب بیار یا چه کرد حالا هرچه{ وان احدث ال}

(چون خیار برای یک نفر نیست، احدث حدث ممکن این آقا راضی باشه اون طرف )

درست ولکن وقتی که معامله شد طرفین میتوانند تصرف کنند در منطق علیه یا نه ابتدا ؟ میتونن دیگه .

حالا این تصرف یا تصرف اختباریست یا تصرف مالکیست. اگر مالکی باشه خیار ساقط شده اگر اختباری باشه خیار ساقط نمیشه بحث سر این .

فرق میکنه باید ببینیم چیه . حالا اگر گفت آب بیار مالکی ؟ سوار الاغ شد که تا حجتی میره یا نه این که مالکی نیستش که حجتی کاریم نداره . میره و برمیگرده میخواد ببینه راه میره یا نه این تصرف مالکی نیست .

حالا روایت را ملاحظه کنید {فان احدث مشتری فی مشترا حدثاً قبل الثلاثۀ }حالا مشتری حیوان داره میگه .

{قبل الثلاثۀ الایام فذلک رضاً من }ظاهر مطلب این است که این که احداث حدث کرده این رضاست . خب مگر ما باید مقید کنیم دیگه احداث حدثی که برای ابطلاء و امتحان نیست بلکه کاری بکند با اون حیوان که داد میزند این کار برای اینکه رضای کامل حاصل شده .

احداث حدث کل تصرفات را شامل شما رضایت دارید پاشو بکنه کلشو بکنه چش در آره؟ نه ، یا امه را بگیرد به کار نه .احداث

(اسبست مثلا میبره نعل میزند)

احسنت این احداث حدث دیگه .بله ؟

(تصرف مال)

حالا،  بله این احداث حدث ما همین را داریم میگیم . میگیم آیا این اسب قبل از نعل زدن میتونه درست راه بره یا بعد از نعل زدن ؟بعد از نعل زدن.

 ما قبل از نعل زدن که نمتونیم بفهمیم که چه طور راه میره پس باید نعل بزنیم این ابطلاعاً تا بفهمیم چه طور راه میره پس این نعل زدن احداث حدث است و دلیل بر کامل رضا میشه باشه میشه نباشه قرائن میگه شرط در اینجا میشه باشه میشه نباشه .

حالا این خصوصیات را در روایات داریم ولی باید معنا کنیم ملاحظه کنید{فان احدث المشتری فی مشترا حدثاً قبل ثلاثۀ الایام فذلک رضاً منه}کجا ؟ همه جا ؟ نه.

اگر احدث حدثاً که دلیل است بر این که راضیست کاملا بسم الله اگر احدث حدثاً که برای امتحان است برای رضایت نیست نه البته این طور نیست .

(این سه روز )

سه روز بله .

{ولا شرط لی لهوا هین من حدث}  حدث چیه ؟ {قال ان لامسا او قبل او نظر منها الی ما کان محرم علیه قبل الشراع }

صبکحم الله بالخیر. خب چی ؟حدث چیه ؟ اون حدث که دلیل بر رضای کامل است بعد از رضای اول به عقد و الا مثلا حس لامسه را قبول داریم لمس لازم نیست با لمس چی میخواد بفهمه ؟ خب هیچی.

اون لمس بله این دلیل است بر رضا .

او قبل، قبل هم نمیخواد چون میفهمد که این قابل بوسیدن یا نه دیوارم میشه بوسید .پس قبل یعنی امتحانی نیست .

اما در سومی ما عرضی داریم {او نظر منها الی ما کان محرم علیه قبل الشراع }مگر ما کان محرم علیه فقط فرج ؟ نه سینشو پشتش سینش سرش ، چه طور در نکاح دائم .بله ؟

(نحوه نظر )

ببیند فقط میگه نظر، نمیگه نظر عن شهوتٍ . وانگهی این را قبلا عرض کردم .

(قبلش که حرام بوده براش نظر )

خیلی خب بله اگر انسان نظری

(شهوت انگیزم )

نمیشه ،حالا ببینید اگر انسان زن بسیار زیبایی میخواد ازدواج کنه بعد باید ببین تا ازدواج کنه یا نه ؟ ببینه .میشد زن زیبا را ببینه خوشش نیاد ؟ شهوت دیگه اتوماتیکیه .

نمیشه انسان گلی ببینه خوشش نیاد اصلا یا بدش بیاد اینکه نمیشه .یک مرتبه نظر عن ریبۀً هست چون ریبه غیر شهوه هست .ما یک نظر خوش آمد داریم یک نظر شهوت داریم یک نظر ریبه .

نظر ریبه اونست که انسان را میکشه به اونجاها . نظر شهوت تلذذ میارد ببیند تا تلذذ یک مرتبه نه نظریست نه ریبه است نه شهوت است که برای تلذذ برای اینست که ببینیم قابل ازدواج هست یا نه ولی اگر اتوماتیکی و طبیعتاً این خوشش میاد دیگه . اگر اسمش شهوت بزارید یا نزارید بالاخره شهوت اتوماتیکه ، این شهوت اتوماتیکی با صرف نظر حاصل میشود و تعمدی در کار نیست و برای جریانی نیست این شامل اون هست یا نه ؟ {او نظر منها علی ما کان محرمً علیه قبل الشراع } این بعد سوم را ما نمتونیم قبول کنیم برای اینکه اگر نظر کند به این زن نظری که نظر خریداریصد در صد است خب رضاست.

اما اگر سینش ببینه آقا سینش یک زخمی باشد به پشتش مخمی باشد پاش شلی باشد اینا نگاه میکنه اگر اینا رو ابطاعاً نگاه کنه قبل از شراع که جایز نبود که قبل یا قبل از شراع جایز بود ؟ قبل از شراع میتوانست پستان این امه را ببینه؟ خب نمتونه شاید پستان نداشته باشه اصلا خب چه کار کنه ؟ باید ببینه چه جوریه یا فرض کنید بالاخره شکل ها فرق میکند دیگه شکل های صورت هم هیمنه.

 بعضیا هستند صورت زیبا بقیش نا زیبا .بغضیا بقیه زیبا صورت نازیبا چی کار بیاد کرد ؟ بعضیا هر دو زیبا بعضی هر دو قبیح .

پس این باید که غیر از صورت اونهارو هم که از نامحرمان میپوشاند این بتواند ببیند اگر صرف نظر موجب رضاست بله. اگر نظری باشد که با قرائن ازش فهمیدیم رضاست بسم الله. بنابراین نسبت به این بعد که صرف نظر کردن علی ما یحرم عن نظر علیها قبل الشراع این صرف این را ما نمتونیم قبول کنیم .

{و صحیحۀ الصفار کتبت علی ابی محمد علیهم السلام فی الرجل اشترا دابۀً من رجلٍ فاحدث فیها حدثاً من اخذ الهافر }نعلش را کند {او نعلها } نعل زد {او رکب زهرها فراسخ علهوا عن یردها فی ثلالثۀ الایام التی لهو فیه الخیار بعد الحدث الذی یحدث فیها او یحدث فیها او الرکوع الذی یرکبها فراسخ فوقع اذا احدث فیها حدثاً فقد وجب الشراع انشالله }

این بهتر از اولیست چه طور ؟ ببیند آخرش فرمود اذا احدث حدثاً ولی همش نیست .حدثاً یدله علی الرضا .

واین سه مورد همش یدله علی الرضاست چه طور ؟ ببینید من اخذ الحافر کندن نعل پوسیده این اسب که این امتحان نیستش که. بله در زدنش امکان داره امتحان باشد برای راه رفتنش فقط ولی کندن نعل که این دیگه امتحان نیست .پس اگر نعل این حمار را کند یعنی به این معامله کاملاً راضیه این قبول.

این احداث حدثی که دلیل بر رضای کامل . {او من اخذ الحافر او نعلها } خب نعلها دو بعد داریم یک مرتبش نعلش میکنیم که راه بره بفهمد که میتونه راه بره یا نه این دلیل بر رضا نیست این جا عرض کردیم .

یک مرتبه هم نه گفت این اسب یا این الاغ را عرض میشود که این نعلش پوسیده است یا نعل نداره میخواد نعل پوسیده را برداره نعل کنه که بتونه اصلاً باهاش راه بره نه اختبار این نعل کردن بله.

 اما اگر نعل کردن بر رکود باشه نه و خود روایت است بر این که این نعل برای رکوب نیست چون او رکب پس نعل برای رکوب نیست.

نعلی که برای رکوب نباشه کندن نعل که بر رکوب قطعا نیست خود نعلم که نعل کردن برای رکوب نباشد این دلیل رضاست کاملا .

بعد میفرماید {او رکب زهرها فراسخ} اگر فراسخ نبود ایراد داشتیم ما .

برای اینکه صرف اینکه سوارش بشه خب سوار شه ببینه میتونه راه بره یا نه اما فراسخ ، آقا با یک کیلومتر کافیه با صد متر کافیه این اسب میدوه یا نه؟ یا چه جور میدوه اما شما فراسخی همینطور بیاد از اینجا تا فرض کنید که با این اسب بدویید مثلا خب این لزوم ندارد که .

فراسخ ، بله ؟ فراسخ . یک فرسخ هم همینطور .ببنید ما کاری با فراسخ نداریم .اون مقداری که برای امتحان کافیست دلیل بر رضای کامل نیست. اما اگر سوار شد و به مقدار زیادتر از لزوم اختبار و امتحان بود اونجا رضاست به فراسخ هیچ کار نداریم اصلا. چون ممکن است که جاده شوسه باشد نباشد فرق میکنه دیگه .

{لهوا فی یردها ان ثلاثۀ الایام التی فیه الخیار بعد الحدث الذی یحدث فیها }اینجور حدث ، اینجور حدثی که دلیل بر کامل الرضاست .نه اون حدثی که مردد باشه دلیل بر ابطلاست.

{اول الرکوب التی فراسخ فوقع اذا احدث فیها حدثاً } از این قبیل {فقد وجب الشراع انشاالله } .

انشالله به این حساب که خب یک وقتا واقعا اینطور نیست این آدم سوار این الاغ شده رفته راضی هم نیست سوار شده فراسخی هم رفتع هنوز راضیم نیست ظاهر چیه ؟ ظاهر رضاست. اما اگر بعداً ثابت کرد که بابا من به خدا راضی نبودم به این دلیل به این دلیل به این دلیل اینجا دیگه رضا حاصل نیست.

ولذا  انشالله به حساب ظهور مطلب است. ظهور اینه ولکن باطل ممکن است جور دیگر باشد با ادله ی دیگر اثباتاً ثابت بشه ولی اگر ثبوتاً راضی نیست ولکن عملی که میکند دلیل بر رضای کامل.

 ثوبتاً راضی نیست اثبات هم نمتونه بکنه حکم شرع چیه؟ اینست که اینجا فقط وجب البیع و دیگه خیار حیوان از بین میره .

{ و فی الذیل صحیحۀ متقدم ان قرب الاصناف قولت ارأیت ان قبله المشتری } که قبلا هم خوندیم اینجوری دیگه است یک خورده فرق داره .{ان قبله المشتری او لامسه فقال اذا قبل او لامسه او نظر منها الی ما یحرم علی غیره فقط ان قبل شرط ولزم البیع }این را هم که قبلا با یک خورده عبارت فرق داره قبلا عرض کردیم که جریان چیه .

پس روی هم رفته ما یک نقطه داره بحثمون و اون نقطه کمال الرضاست . کمال الرضا ثبوتاً کمال الرضا اثباتاً .کمال الرضا ثبوتاً کسی نمیفهمه قبل از ثلاثۀ الایام ایشون واقعا راضیست سه روز هم نگذشته نه گفته نه تصرف  کرده چه بله این را خودش بینی و بین الله خیار نداره اما اگر بخوان درمحکمه بیان به این نمیشه ثابت کرد که ایشون کمال الرضاست . پس ثبوتاً یک مطلب که واقعا کمال رضا حاصل هست پس خیار نیست کمال رضا حاصل نیست پس خیار هست .

این دوتا را ما بحث نداریم این محور اصلی.

 ولکن اگر مثبت و مظهر داشته باشد که کمال الرضا نیست ولو ده روز گذشته مثبت و مظهر داشته باشد کمال الرضا هست ولو روز اول ما دنبال مثبتیم منتها چون معمولا سه روز است .

مطرح فرمودند . آقایون تبصرۀ الفقها را باز بفرمایید .

(در نکاح آیا هر شرطی یا هر عیب کوچکی را میتونه مثلاً کافه باشه یا نه؟ مثلاً انگشتاش کوچیکه یا مثلاً شکمش کوچیک )

بسته به وحدت مطلوب و تعدد مطلوب این را باید ببینیم چه جوریه .اگر شما یک زنی میخواید بگیرید که انگشتاش چند سانتی متری باشه یا این قید و غیر این نمیخواید اصلا ولو حوریه بهشتی اصلا باطل از بیخ .

 یک مرتبه تعدد مطلوب اینا فرق میکنه در کل معاملات .

در صفحه 380 {کما ولا یعنی خیار الحیوان } خط ششم { الا ستاً ان ثلاثۀ الغبن و ما اشبه التی تنافیه صالح الرضا فهو اذا فی خیار لصاحۀ السلعیه حیوانیه و ما اشبه بایعاً او مشتریاً او وکیلاً عنهما }اونوقت هیس این هیس در بعضی ابعاد کل ابعاد نیست اینجا که عرض میشود {المتبایعان بالخیار ثلاثۀ الایام فی الحیوان و فیما سواء الذلک من غیر حتی یفترقا } اون اصح احادیث صحیحه که دیروز از کتاب مکاسب شیخ بزرگوار ما نقل کردیم و مطلبی که قبلا گفتیم .

{ و هنا فی الحیوان تعنی ما یخس صاحب الحیوان عین کان بایعا او مشتریاً }

شما میگید که فقط مشتری . { بایعاً او مشتریاً او هما معاً فانهما فی الحیوان سیان ذلک وان تلف فیها هذا المدۀ قبل القبض او بعده عند البایع }

چرا ؟ ببینید این حیوان را خریده و تصرف هم نکرده حالا در مادامی که خیار هست البته، او چیزی که مسقط خیار مطلب معلوم .

این حیوان را خریده  و سه روز هم تمام نشده حیوان را گرفته پولم داده مسقطات خیاری هم انجام نشده اگر این حیوان در ضمن سه روز تلف شد بدون تقصیر مشتری اون ثمن تلف شد بدون تقصیر بایع در اینجا از جیب کی رفته ؟ این حیوان از جیب بایع رفته چرا ؟ چون هنوز بیع ثابت نیست که. قبضم داره دلیل نمیشه که چون قبض لزوم آور نبود در اینجا در بسیاری از موارد آقایون میکن غبض لزوم آور ولی اینجا را میفرمایند قبض لزوم آور نیست .

ما عرض میکنیم قبل القبض هم اگر رضای کامل باشه لزوم آور. ولی در اینجا مسلم است بین طرفین که قبض هم شده است اما خیار هنوز موجود و بیع متزلزل صد در صد مال مشتری نیست صد در صد مال بایع نیست ولکن رجحان با کیست ؟ رجحان با بایع چون اگر برگرده به بایع برمیگرده.

 مشتری در یک بعد خیار میتواند این را رضای کامل داشته باشه تا لزوم پیدا کند بیع. بنابراین این از جیب کی خواهد رفت ؟ فمن البایع.

 در اونجا که بایع حیوان و من المشتری داره میگه که مشتری عرض میشود که به جای ثمن حیوان بده فرق میکنه

{اذ لم یلزم العقد بعد بقض و سواه } نه به قبض چون خیار هست نه سواه چون مسقط نیومده.

{اللهم الا به اسقاط الخیار ولم یسقط} که نشده { ما لم یحدث المشتری فی حدث} که بحث کردیم .

(بقض و سواه منظورتون )

سوا قبض یعنی مسقط . قبض در جاهای دیگر الزام آور اینجا الزام آور نیست چیز دیگر در اینجا الزام آور که چیه ؟ اسقاط .اسقاطم نشده ، بقبض و سواه .

{اللهم الی به اسقاط خیار و لم یسقط مالم یحدث المشتری فیه حدثاً } ولی به این قید { یدله علی کامل الرضا }منتها دلالت میخوایم ثبوتاً کافی نیست بلکه اثباتاً یا لفظ باشد یا عمل باشد یا چی .

{و اما الحدث }

( بینی و بین الله این بالخره مشتری اگر ثبوتاً راضی کامل باشه بایع هم نمتونه اثبات بکنه بینی و بین الله بالاخره این بیع درسته یا درست نیست ؟ )

بله درست شکی نیست

(درسته ؟)

بله خب درسته

(یعنی اون راضی کامل بوده )

بله درست یعنی اینکه راضی کامل شد بایع هم نمیدونه ، اگر راضی کامل هست قبل از ثلاثۀ الایام بعداً بخواد پس بده نمتونه چرا ؟ برای اینکه بینی و بین الله راضی شد دیگه چه طور پس بده ؟

( نه من منظورم اینست که شما میفرمایید که ساقط میشه )

اثباتاً برای غیر ببینید ما یک سقوط واقعی داریم در اون که بحث نداریم . ما بحث اثباتی داریم برای موقعی اختلاف بشه دعوا بشه درنگی در کار بیاد داریم بحث میکنیم .

( نه منظورم اینست که اگر مشتری به اصطلاح ثبوتاً راضی باشه . قبل از این سه روز این حیوان تلف بشه }

خب ؟

( در اینجا شما میفرمایید که )

از جیب مشتری

(از جیب بایع میره )

نخیر از مشتری گفتیم الا این و سواه ببیند {اذ لم عقد یلزم العقد بعد بقبض } درسته ؟

قبض که لزوم آور نشده و سواه اسقاط هم که نشده تا لزوم آور باشه پس چون لزوم نیست و خیار هنوز باقیست . حالا اگر ثبوتاً باشه ثبوتاً ، اثباتاٍ باشه اثباتاً هر کدومش حکم خودش را داره .

(این با سواه نبود منتها ثبوتاً یعنی این راضی بوده )

تو اینجا نداریم این حرف . ببنید اینجا این حرف { وان تلف فیهذا القبض او بعد فمن البایع } به عنوان ضابطه چرا ؟ برای اینکه لزوم پیدا نکرده .

و اما اگر لزوم پیدا کرده که خب بله از جیب طرف میره دیگه .

(بینی و بین الله لزوم پیدا کرده منتها بایع خبر نداره .)

بایع خبرنداره بهش خبر میدیم واجب بهش خبر بدیم دیگه

(استاد مثلا درباره ی گوسفندی خریده درباره ی شیرش در این سه روز شیرش را دوشیده و خورده حالا فسخ میکنه آیا طوری نیست ثمن این شیر را بیاد بده ؟ )

فرق میکنه اگر چنانچه کامل الرضا بوده .

(کامل الرضا نبوده )

اگر کامل الرضا نبوده پول شیر را بیاد بدی پس چی ؟

( خب این در معاملات ، در باب نکاح که اهمیتش بیشتر در این مدت سه روز که استمتاع کرده ازش حالا به نظر یا به لمس )

گفتیم استمتاع دو جوره یک استمتاع اتوماتیکیست برای اختبار یک استمتاع هم زنش. استمتماع اختبار باشد که لزوم نیاورده استمتاع زنش که لزوم آورده.

(حالا که فسخ کرد چرا نباید چیزی بده اونجا شیر باید پول شیر را بده ولی اختبار بودهاینجا چرا نباید بده ؟ )

بله خب این در جای خودش باید بحث .باید بحث کنیم دیگه .

عنایت بفرمایید آقایون ، اینکه ما اینجا تفهیم میاریم چون در بحث خودش باید بیاد ما کلیه مطلب را بحث میکنیم اونوقت اینجا در حیوان فعلا داریم بحث میکنیم اما حیوان انسانی جای خودش همانطوری که اشاره کردند .

{ و اما الحدث الذی هو الرضا تصرف العادل فی الحیوان و لا اسقاط خیار }

اینکه عرض کردیم.

 تصرفی در حیوان میکند که بالاخره لازمه ی تصرف عادلانه است و تصرف عادلانه در مال مردم من میخوام این فرش شما را بخرم این الاغ شما را بخرم قبلا سوار میشم یا نه ؟ قبلا سوار میشم این راه میره یا نه. اگر قبلا سوار شدم و بدون تقصیر من افتاد پاش شکست از شماست دیگه چون تصرف عادلانه است و من امینم و دراین جا بالاتر که.

در اینجا که بیع هم شده و هنوز خیار در اینجا تصرف بیشتری میتونم بکنم .

{فقد یکون علیه العرش ان رد } بله . اما اگر این الاغ را سوار شد راه برد و بعداً در بین راه پاش شل شد و بعدا که رضای کامل حاصل نشده خواست پس بده. اینجا عرش و قد یکون که باید بده در کجا ؟ در اینجا که به عنوان امانت بوده است که نیست .اما اگر به عنوان امانت نبوده است در اونجا بیاد عرش را باید بده ولذا قد در اینجا داریم { وقد یکون علیه العرش ان مدۀ  و لعیب الحادث من غیرتفریطه ی احدثهوا هو قضیه تصرف او غیره هی دون تفریطٍ انهو لا یمروا قد بالسابق الحادث دون تفریط } اینم مطلبیست .

یا یک عیبی بعداً حادث شد بعداً یک عیبی حاصل شد و خود این مشتری حیوان تفریطی نکرده . این الاغ خودش شل شد خودش تب کرد خودش چه شد خودش چه شد {من غیر تفریطه ی احدثهوا هو قضیۀ العادل التصرف }

 این مقدار تفریط دو بعد یک مرتبه دیگری اومده یک کاری کرده به من تقصیر نیست ، یک مرتبه نه بنده تصرفی کردم برای اختبار و تعدی نکردم در اینجا چه طور میشه؟ در اینجا این عیب مانع رد نمیشه برای اینکه قبلا عیبی بوده بعدا عیبی حادث شده عیب قبلی موجب خیار بوده عیب بعدی هم موجب خیار چرا ؟ برای اینکه عیب قبلی که از من نبوده مربوط به خود بایع است خب معلوم موجب خیار و عیب بعدی هم که از من نبوده است که و اگر از من بوده است به عنوان اختبار و امتحان بوده بنابراین این امانت در کار است و شخص امین که نباید چیزی بده بنابراین اینم مانع رد نمیشه .

بله ؟

(بسابق الحادث )

{بالسابق الحادث دون تفریط لا یمن الرد بالسابق الحادث بدون تفریطٍ } یعنی اینکه این که حادث شده است بدون تفریط منع نمیکند رد بیع را بالسابق را .{فالضابطه هنا کما فی ما اشبه من خیارٍ }

بله ؟ منع نمیکنه . عیب بعدی مانع از خیار بیع قبلی نمیشه چون عیب بعدی من مقصر درش نیستم. چه من خودم ایجاد کردم برای اختبار چه دیگری ایجاد کرده چون من دیگه مقصر نیستم دیگه من .

(پس این حادث نباید جا داشته باشه دیگه خودش میگه که )

لا یمن الرد بالسابق چی؟ الحادث دون تفریطٍ

خیلی خوب برای اینکه زیادی دراینجا که اشکال نداره که اگر زیادیست .

{فضابط الهنا کما ما فی اشبه  من خیارٍ هو بقاعهوا ما لم تسقط المعاملۀ باساقط الرضا فحتی احداث عیب فی السلعۀ بتفریط دون ان یدله علی رضا انهوا لا یسقط الخیارهوا فلهوا رد هو عرش تفریط }

درسته . ببیند من نمدونم عیب داره چون نمیدونم عیب داره رضایت کامل حاصل شد رضایت کامل حاصل شد تصرفی کردم تصرف ظالمانه .

به حساب ملک خودم دیگه تصرف معاذالله ظالمانه و مهتدیانه این ملک کردم چون عیب را نمیدانم غرر را نمیدانم خب در اینجا برنامه چیه ؟ چرا خیار نداشته باشم؟ چون اگر

(جنس را سالم تحویل بدن نمیخوان ناقص )

عرش را میدن ، شما نخواید باید بخواید چرا ؟ برای اینکه من تقصیرم چیه ؟ بنده در یک جنسی به عنوان اینکه ظاهرش درست هیچ اشکالی نداره درست من تصرف کردم و کمال رضا بر این مبنا ولی بعد که معلوم شد عیب داره معلوم شد کمال رضا نبوده واقعا رضا نبوده دیگه ثبوتا هم نبوده اثباتاً هم نبوده بنابراین اگر من عیبی قصوراً که هیچی اگر تقصیراً من زدم تو سر این الاغ و کلش شکست مثلا یا هر گه کردم.

 اگر تقصیرا یک کاری کردم این حیوان ولی نمیدانم که این عیب دارد و نمیدانم که هنوز خیار دارم چون کمال رضا حاصل نشده در اینجا مانع از رد بالخیار نیست خیار هنوز زنده است منتها چون من این کار را کردم ان تقصیرٍ عرض میشود که من عرش را باید در اینجا بدم .

شما بنویسید مشکلی نیست.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان

الهی آمین

  و معارف القرآن العظیم

بعد خیار شرط را آقایون مکاسب را مطالعه بفرمایید خوب ، مطالعه مکاسب خیل خوبه که نظرات فقهای بزرگوار را ما ببینیم بعد ببینم بر محور کتاب و سنت چه باید کرد .

والسلام علیکم.