بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد
جملهای که در بیع شرط در تبصره علامه هست اینه و یجوز اشتراطه لأحدهما أو لهما أو لثالث واشتراط مدة یرد فیها البائع الثمن و یرتجع المبيع، فان خرجت و لم یأت بالثمن کاملاً لزم البيع و التلف من المشتري فی المدة و النماء له این همه حرفیست که در خیار شرط علامه بزرگوار دارد.
ما محور کارمون کلا در فقهیات و غیر فقهیات طبعا قرآنه. ما قبل از آنکه و یا بدون آنکه به روایات و نظرات و اقوالی نسبت به خیار شرط و شرط خیار نظر کنیم، از آیاتی مانند أَوْفُوا بِالْعُقُود و تِجَارَةً عَنْ تَرَاض این مطلب را به عنوان ضابطه کلی و قاعده عمومی استفاده میکنیم.
سوالی که دیروز بود مربوط به اینجاست که همانطوری که میشود انسان معاملهای را بالفعل انجام بدهد اما تحقق معامله از زمان انجام معامله نباشد، از زمان آینده باشد چه بیع باشد، چه اجاره باشد، چه غیر اینها باشد فرق نمیکنه. خب اینو ما از أَوْفُوا بِالْعُقُود استفاده میکنیم. اگر میشود قرارداد کند انسان در معامله خود که من این فرش را به شما میفروشم و شما میخرید اما از یک ماه دیگر الان معامله میکنیم اما از یک ماه دیگر اگر این قرارداد، قرارداد عاقلانه است و غرر و سفاهت و ضرر و اینها ندارد چرا قبول نکنیم؟ بله نمیشود که انسان بگوید که الان فروختم به شما این زمین رو یک ماه قبل، یک ماه قبل تموم شد گذشت الان کاری نمیتونیم بکنیم ما. قراردادم غلطه نه انشائش درسته نه قرارداد درسته. اخبار بله من به شما بگم که من به شما یک ماه قبل فروختم این خانه رو اگر راست بگم درسته اگر راستم نگم که هیچی این مطلبیست. اما الان نه انشائش درسته نه قرارداد. ما سه چیز داریم جوابی که من دارم از اینه یا انشاء است یا اخبار است یا قرارداد که نه انشائه نه قرارداد. این که من عرض میکنم قرارداده.
(سوال) حالا عرض میکنم حالا عرض میکنم (انشاء اخباری باشه چی؟) حالا عرض میکنیم ببین چی میشه. ببین جوابی که من فکر کردم چطوره. نسبت به زمان گذشته اگر من بگم که بعت این اگر اخبار میکنم خب بله قبلا این کارو کردم یا راسته یا دروغ. اما اگر بخوام انشاء کنم نسبت به گذشته خب انشاء از حالا به بعده دیگه، حداقلش حالاست اما اگر بخوام قرارداد کنم که نه انشاء است نه اخبار است که حالا عرض میکنیم اینم غلطه. من قرارداد کنم نسبت به گذشتهای که گذشته این چیه؟ گذشت تموم شد قرارداد چی (خود قراردادم انشائه دیگه) حالا میخوام همینو بحث کنیم دیگه اصن صحبتای ما هم همینه که انشائه یا نه. این قرارداد و پیوندی که ما میخوایم انجام بدهیم نسبت به گذشته که معنا ندارد بله نسبت به حال معنا دارد. اما نسبت به آینده معنا دارد یا نه؟ اینو داریم بحث میکنیم.
ببینید (سوال) نه نه مگر آقایون این حرف رو ندارن که میشود در بیع یا در معاملهای دیگر قرارداد اختیار فسخ برای أحد المتعاملین بشه منفصلا؟ بنده به شما این خانه رو میفروشم از یک ماه بعد تا یک ماه شما اختیار دارید. این… درست دقت کنید اینکه از یک ماه بعد تا یک ماه شما اختیار دارید از حالا اختیار دارید؟ نه. اینکه من قرارداد کردم ایجاد اختیار از حالا کرد؟ نه. اخبار از خیار شما کردم مخبر البیعی در کار نیست. اگر من با شما قرارداد نکنم که یک ماه بعد شما اختیار داشته باشید و مورد قبول نباشد این اخبار یعنی چه؟ اخبار کنم که شما یک ماه بعد خیار دارید. از کجا دارید؟ شرع که مقرر نکرده، مام که مقرر نکردیم پس اخبار دروغه. ما از آقایون سوال میکنیم نقضهها، این جواب نقضیست، جواب حلی هم عرض میکنیم. جواب نقضی اگر نمیشود انسان قراردادی کند الان که نسبت به آینده تحقق پیدا کند قرار، پس در خیار چرا اینطوره؟ چه فرق است بین قراردادی که نسبت به خیاره و قراردادی که نسبت به متن معامله است؟ فرق داره؟ نه. شما چه بگید که من به شما فروختم این خانه را امروز به مبلغ چه، چه از یک ماه دیگر شما مالک این مال و من مالک اون ثمن باشم. یا اینجور بگیم که مورد بحثه یا نه من امروز خانه را به شما فروختم در مقابل این ثمن که هر دو نقده ولکن یک ماه دیگر تا ده روز برای شما خیار فسخ قرار دادم چه فرق دارد؟ این قرار دادن خیار فسخ نسبت به آینده یا اثر معامله نسبت به آینده چه فرق دارد؟ هیچ. البته این چیز نقضیه که کل آقایون قبول دارن این مطلب رو که میشود خیار منفصلی مقرر کنند در معامله نه خیار متصل. این یه خیار متصلیست که شرع مقرر کرده خیار مجلس است، خیار حیوان است، خیار غبن است، چه است و یک خیار متصلیست که ما مقرر میکنیم میگیم بعد از مجلس عقد که خیار مجلسه متصلا خیاری داشته باشیم که اتصال به خیار قبله. یک خیار منفصله ما در خیار منفصل بحث داریم. در خیار منفصل که همه آقایون فقهاء قبول دارند که میشود خیاری را در آینده چند روزی مقرر کرد بالاتفاق بین المتعاقدین یا برای بایع یا برای مشتری یا …. این چیه؟ این اخبار است؟ دروغه. انشاء است؟ شما که گیر دارید. شما ببینید انشاء که کرد انسان منشأ فورا ایجاد میشه اینکه فورا ایجاد نشد این مال آینده است پس اخبار نیست. انشائم اگر این گیرو دارید و این گیر قبول است حالا در بحث در انشاء میکنیم اگر این گیرو دارید و این گیر قبول است که اگر انشاء کرد انسان چیزو رو منشأ همون موقع باید حاصل بشه خب اینکه اون موقع حاصل نمیشه خیار بلکه این خیار منفصله. پس چه در اینجا در اینجا هر چه بگید ما هم همینو میگیم فعلا نقضاً بعد حلاً بحث میکنیم. اگر بگید که انشاء بعد هم میگیره میگیم در اصل معامله هم همینطوره. اگر بگید انشاء بعد رو نمیگیره اخبار هم نیست و شما نمیدونید چیه خب نمیدونید چرا قبول میکنی؟
مطلب سوم در اینجا هست قرارداده این قرارداد تعهده. تعهد میدم که بنده الان زمین را به شما میفروشم مبادله عقدی الان انجام میشود اما تحقق این معامله از یک ماه بعد است از حالا تا یک ماه بعد نه ثمن مال این طرف است نه مثمن مال این طرف است الا اینکه طبق این تعهد و قرارداد حق ندارند معاملهای انجام بدن که اون زمان آینده رو هم شامل بشه، نشه مطلبی نیست. بنده از حالا خانه رو به شما میفروشم از یک ماه بعد خانه مال شما، از حالا نه. من میتونم قبل از یک ماه خانه را یک ماهه بفروشم خانه را یک ماهه اجاره بدهم. اگر بفروشم یک ماهه که خیار شرطه، بیع شرطه یا اگر بخوام اجاره بدم من تصرف در ملک خودم کردم اما اگر من بیش از یک ماه بفروشم یا بیش از یک ماه اجاره بدم اینجا تخلف کردهام از معاهده و معاقدهای که با شما کردم. خب در اینجا یکی از دو حرف رو میزنیم. نسبت به خیار منفصل معامله منفصل عن العقد که هر دو یکیه هیچ فرقی با هم ندارن خیار منفصل که شرط در ضمن عقده یا معاملهای که منفصل است از عقد، عقد قبله ولکن اثر تبادلی معامله مال بعد است، این دو با هم هیچ فرق ندارند. نقضی اینطور که عرض کردم اما حلی.
حلش این است که اولا در انشاء بحث میکنیم مگه در انشاء ما بحث فلسفه داریم اصلا؟ اصلا بحث فلسفه نیست. در انشاء این است که شما میگید چنین، اینچنین بر حسب قرار یا این حالا حاصل بشه یا قرار بدیم بعد حاصل بشه. چون شما در انشاء قاطی نکنید مسائل فلسفی و منطقی رو، بگید علت که آمد معلول بلافاصله میاد. ما بحث علت و معلول نداریم چنان که در بیشتر ابواب اینطوره مثلا آقایون گیری که در طهارت قبل از وقت صلات دارند همینه. گیر روایتی نیستا گیر قرآنی نیست، گیر روایتی نیست فقط گیر فلسفی دارند. میگن اگر ما قبل از ظهر وضو بگیریم به نیت نماز برای ظهر خب وجوب برای وضو یا رجحان، وجوب از امر از برای وضو چه رجحان چه عرض میشود که وضو، امر از برای وضو تراوش ترشح میکنه از چه؟ از وجوب صلاه. وجوب صلات که هنوز نیومده. هر وقت وجوب صلات آمد اونوقت امر به وضو میاد پس حالا من وضو بی عقد دارم میگیرم. آقایون اینطور گیر کردند ما میگیم گیر نکنید شما چرا؟ برای اینکه اینجور نیست که هر وقت واجب شد نماز اونوقت وضو وجوب و رجحان داره نخیر. این مقدمه قبل از انجام ذی المقدمه یا وجوب احیانا یا رجحان کلا دارد صحبت از ثمن و مثمنم نیست قراردادیه. میگد این ذی المقدمه رو که انجام میخواید بدید مقدمهاش را خوب است که زودتر انجام بدید اگر در وقت بسم الله که واجب است، اگر زودترم انجام بدید کار بهتریه. این اصن ربطی نداره باب علت و معلول. قراردادیه این. قراردادی رو کسی با کسی میکند که نه خبر است و نه انشاء است مطلبی نیست.
پس ما سه جواب داریم. یک: نقض. نقض به خیارهایی که منفصله هست از عقد اخبار است، انشاء است یا چی. اخبار دروغه، انشائش شما گیر دارید پس سوم باید بگید این یک.
دو: در خود انشاء بحث میکنیم. انشاء بحث علیت و معلولیت نیست بلکه من که میگم بعت بله الان فروختم اما اثر این بیع را قرارداد میکنیم از یک ماه دیگه. انکحت از حالا نکاح صیغش حاصل میشه ولی قرارداد میکنیم که اثر این نکاح برای یک ماه دیگه. دست خودمونه این صحبت علت و معلول و انشاء به معنی فلسفی و معلول انشاء که منشأ است این حرفا نیست اصلا، در فقه این حرفا وجود نداره اصلا. این در جواب دوم در انشاء.
سوم: میگیم خیلی گیر داری خیلی فلسفه مغزی شما رو گرفته که نمیتونید از فلسفه نجات پیدا کنید حتی در عرفیات، در عرفیات هم نمیتونید از فلسفه نجات پیدا کنید میگیم آقا قرارداده. این قرارداد رو ما نمیتونیم بکنیم. کسانی که حوزه ندیدند، این حرفا رو نمیدونند، اصلا وارد نیستند عقود دارند یا ندارند؟ خب بله. این عقودی که دارند مثلا راجع به خیارش، خیار بعدی خب معامله هم معامله بعدی. همونطور که از حالا میشود من بگم بعت شما بگید اشتریت و از حالا حاصل شه، میشد گفت بعت واشتریت معامله الانه ولکن اثر را طبق قرارداد بعدا کما اینکه در باب نسیه و عرض میشود که سلف هم همینطوره. در باب نسیه من میفروشم به شما جنس نقد، قیمت نسیه. به عکس من میفروشم به شما قیمت نقد، جنس نسیه میشه. سوم هم میشه من میفروشم به شما هم جنس و هم ثمن برای آینده منتقل میشه اما الان معامله شده این کالی به کالی نیستا. اگرم کالی به کالی باشد ما در کالی به کالی بحث خواهیم داشت صحبت میکنیم که اگر بیع کالی به کالی این جزء عقود است چرا باطل باشه آقایون؟ در جای خودش خواهیم آمدا. در بیع کالی به کالی که آقایون میگن باطله. میگه بنده این ضبط صوت رو به شما فروختم به مبلغ صد تومن. صد تومن بعد، ضبط صوتم بعد از حالا تا اون بعد عرض میشود که تبادل مالی نیست بلکه عقد شده این چه اشکال دارد مگه عقد نیست؟ اگر جهالت باشه، غرر باشه، سفاهت باشه، چه باشه در جای خودش خواهد آمد ولکن ما کاری به بطلان یا صحت کالی به کالی نداریم. اونی که گیر است در اینجا این است که اگر عقد بخواد منقطع باشد از زمان انجام که زمان اجرایش با زمان انجامش فرق داره. از حالا معامله انجام میشه و آثاری دارد که عرض میکنیم، از حالا معامله انجام میشه که از یک ماه دیگر ملک شما، از یک ماه دیگر این زن شما، از یک ماه دیگر اجاره شما، از یک ماه دیگر هدیه شما من از حالا هدیه میکنم که یک ماه دیگر مال شما. من یک مالی دارم همیشه مال منه بله؟ ساعت دوازده هم هست میگم ماه اول مال شما ماه دوم، مال موقتا، هدیه موقت مگه هدیه موقت ما نداریم؟ من هدیه میکنم به شما یک ماهه نمیشه؟ کی گفته است در هدیه باید که علی طول الخط من اینو به شما ببخشم؟ نخیرکما اینکه در اجاره. من هدیه میکنم به شما یک ماه اول هدیه شما، دوم شما، سوم شما تا دوازده ماه دوازده نفر مالک موقت این مالن علی الترتب که من نمیتونم بهم بزنم.
در باب اجاره همینطور در باب اجاره من این خونه رو یک ماهه به شما اجاره میدم حالا تا یک ماه، از یک ماه بعد به دیگری، بعد دیگری، بعد دیگری دوازده تا بیشتر کمتر من اجاره دادم و حالا اینکه الان اجاره و صیغه اجاره و عقد اجاره حاصل شده اما نتیجه کیه؟ نتیجه انتقال منفعت بعضی متصل است، بعضی منفصل است، بعضی بعد است، بعضی بعد، بعضی بعد. حرف تازه است در فرع عرض میشود که در فرع ظاهریش. اما در عمق ضابطیش نخیر. أَوْفُوا بِالْعُقُود اون چیزی که مانع است در قرآن شریف و سنت ذکر شده تراضی نباشد، غبن باشد، سفه باشد، جهالت باشد، ضرر باشد، مال حرام باشد، ثمن حرام باشد، چه باشد، چه باشد همه اینا رو ما … میکنیم اما اونی که هیچ عقلی و هیچ روایتی و هیچ آیهای منع نکرده است بلکه آیه مبارکه أَوْفُوا بِالْعُقُود به عنوان ضابطه کلی او رو تثبیت کرده و تصدیق میکند در تمام معاملات اینطور. در بیع و در اجاره و در نکاح و در هبه و معوضه باشد، غیر معوضه در وکالتو، آقا جنابعالی یک ماه وکیل منی از حالا میگم شما بعد از یک ماه وکیل منی، شما بعد از دو ماه، شما بعد از سه ماه چه اشکال دارد آقا؟ اگر شما اشکالتون در انشاء است نظیرشو دارید. اضافه بر اینکه ما در انشاء گفتیم که علیت و معلولیتی در کار نیست و میشود انسان از حالا بگد که ما از حالا قرارداد میکنیم و این زمان رو تقسیم میکنیم بخش اول چنین، بخش دوم چنین. از حالا معاهده میکنیم وانگهی یک مطلب واضحتر، مگر این ملک مال من نیست تا وقتی که زنده هستم؟ اگر نفس باشم بله؟ در تمام آناء در تمام ساعات و ماهها و اینها این مال منه. چرا من مال خودمو حق ندارم به هر جوری دلم میخواد منتقل کنم اگر منافی با موازین شرعی نباشد؟ این منافی نیست. بنده این مال خودم را در بیع شرط که آقایون قبول دارن دیگه. مگر در بیع شرط خود آقایون کلا قبول ندارند که که حالا یه مقداری بحث میکنیم که این جنس را، این خانه را میفروشم به شما، شما تا سر سال یا سر سال دوتاست یا تا سر سال هر وقت پول آوردی معامله برگرده که میبینیم قبول میشه کرد یا نه؟ اینو بحث میکنیم یا نه سر سال یه روز، دو روز، سه روز، چند روز شما اگر پول را آوردید این ملک برمیگرده اگر پول رو نیاوردید ملگ برنمیگرده. همان طوری که اینطوری میتونیم بکنیم خیاری را مقرر کنیم در راس مدتی که با این خیار معامله کلا برگرده و خیار فسخه همچمنین در خود معامله ما خود معامله رو انجام میدیم الان بالفعل اما عمل این معامله و اثر این معامله در بخش متصل زمان نباشد بلکه در بخشهای بعدی زمان باشد. منتها در بعضی از عقود برای انسان قابل قبول است سود در بیع، در اجاره، در هبه، در چه قابل قبوله ولیکن در باب نکاح و طلاق مشکل قبولش مثلا. ما جایی رو عرض میکنیم که مشکل نباشه قبولش.
ببینید این مرد هست میخواد زنی بگیره. این مرد که میخواد زنی بگیره فعلا عقد نکاح را اجرا میکنند به هر طور صحیح ولکن خود همسر بودن تحققش از یک ماه دیگست، از یک سال دیگست چه اشکالی داره آقایون؟ (اشکالی که اینجاست که آقا وقتی که نکاح عقد نکاح خونده شد این دیگه حلال شده …. حرام کردن….) صبحکم الله بالخیر مثل اینکه اینجا نبودید نه نه نه نبودید اگه بودید این حرف رو نمیزدید. اگر اینجا بودید آقا عزیزم (نظر) آقاجان مگه در بیع اینطور نبود؟ ( بیع با این فرق میکنه دیگه) صبحکم الله بالخیر ببینید شما مثل اینکه میخواید حرف بزنید فقط. اگر اینجا بودید این حرف رو نمیزدید. باباجون در بیع که من مال خودم رو الان میفروشم از یک ماه دیگر مال شما، در فاصله یک ماه مال شما نیست خب. در نکاح هم همینطوره دیگه، چه فرق میکنه آخه؟ که باطل….. چرا؟ شما اینجا باشید ببینید من چه عرض میکنم. چه فرق است بین بیع و اجاره و مساقات و مزارعه و شرکت و هبه و چه و چه؟ اگر منفصل (در بیع هم اگر چنانچه … نشه باز شرعش مساله پیدا میکنه) عرض میکنم که، ببینید اصل معامله رو دارم عرض میکنم ( خب اصل معامله در نکاح هم که ) آقاجان توجه کنید اصل معامله، نذارید من زیاد حرف بزنم. اصل معامله دقت کنید چی میگم اصل معامله میگم از حالا من به شما از یک ماه دیگه رو میفروشم. اجرای صیغه از حالاست ولکن یک ماه دیگه مال شماست ولی برای (نظر) اون کالی به کالی میشه مطلب دیگریه ما کاری به اون نداریم ما بحثمون سر چیز دیگست. اگر کالی به کالی رو اشکال کردیم اشکال دوم بحثه نه اشکال کالی به کالی. کالی به کالی ما قبول نداریم که غلطه اولا، ثانیا اگرم غلط باشه میگیم فرض کنید که میگه آقا ثمن رو شما الان بده ثمن رو بگیر میخوای کالی به کالی نباشه دیگه، ثمن رو بده اما مثمن از حالا تا یه ماه دیگه مال شما نیست اینجا یه قرارداد میکنیم که اشکال کمتر بشه. آقا بنده این میز رو به شما میفروشم به پونصد تومن. پونصد تومن الان میگیرم اما این مال شما نباشد تا یک ماه دیگه. این أَوْفُوا بِالْعُقُود میگد که این قرارداد رو انجام بدید. چه اشکال دارد؟ اون اشکالی که احیانا بود که انشاء نوشتن اون که در بعد اول و دوم و سوم برطرف شد.
حالا در باب نکاح مال بیع ایقاع هم نیست. در باب نکاح اون پیادمدهایی که داره عرض میکنیم حالا. همونطوری که در باب حالا مثال میزنیم بهتره بنده اگر این خانه را به شما فروختم از حالا انجام شد عقد ولی از یک ماه دیگر مال شما خب در این یک ماهه من نمیتونم اجاره بدم؟ چرا. میتونم یک ماهه بفروشم یا نه؟ چرا. میتونم در این خانه باشم یا نه؟ چرا، چون مال منه اما اگر این خانه را من بفروشم از حالا تا دو ماه، نمیتونم چون یک ماهه بعدیشو فروختم. مثل اجاره دیگه من که این خانه را به شما اجاره دادم از یک ماه دیگه تا یک ماه میتونم به دیگری اجاره بدم و تا یک ماه میتوانم در خانه بنشینم اما اگر این خانه را که از یک ماه دیگر تا یکسال اجاره دادم من بیام از حالا اجاره بدم که اون حق دیگری هم در اینجا صلب بشه. این بر خلاف أَوْفُوا بِالْعُقُود است، بر خلاف وجوب عرض میشود که انجام تعهدات است، بر خلاف المؤمنون عند شروطهم است. پس بنابراین این پیامدها رو داره یعنی از حالا بدونید که از حالا ملک شما نیست، مورد اجاره شما نیست. بله از ماه دیگر هست یعنی من نمیتوانم ماه دیگر که شد به دیگری بفروشم یا اجاره بدم. از حالا نمیتوانم ماه دیگر که حق شماست به دیگری بفروشم یا اجاره بدم. این در باب بیع، در باب اجاره، در باب هبه، در باب مساقات، در باب شرکت، در باب چه.
حالا در باب نکاح البته این غریب به نظر میاد شما ببین مطلب چیه و اشکال کجاست اگر اشکاله ما هم گوش میکنیم. این زن رو شما میخواید بگیرید الان نمیخواید بگیرید. نه شما شوهر او خواهید بود حالا تا یک ماه، نه او زن شما ولی حالا اجرای صیغه میکنید برای جهات عاقلانهای. برای اینکه اگر بخواید یک ماه دیگر که آمادهاید این زن رو بگیرید خب ممکنه شوهر کنه مثلا، یک ماه دیگه ممکنه زیر بار نره، ممکنه شوهر کنه، ممکنه چه باشه برای اینکه جلوی این امکانات رو بگیرید که از بین نرود این مقصد شما میگید از حالا مهر اینقدر، ازدواج دائم یا ازدواج موقت ولکن حالا عقد را مانند بیع انجام میدم اما نتیجش منفصل از یک ماه دیگر.
سوال: خب در ضمن این یک ماه محرمند؟ خب نه مثل بیع دیگه. در باب بیع اگه از یک ماه دیگر بود مال طرف بود؟ خب نه ثمن بر حسب قرارداد. در اینجا هم تا یک ماه دیگر آیا این عرض میشود که ازدواج هست، محرم هستند؟ خب نه. کار ازدواج میتواند بکنند؟ خب نه. میتوانند همدیگر را عرض میشود که ببوسن و ببینن به عنوان زن و شوهر؟ خب نه هیچی نیستند فقط ماه دیگر که شد این زن از حالا قرارداد شد که از ماه دیگر زن اینه یعنی اون وقت که رسید تمام شد زن و شوهرن دیگه عقد نمیخواد، قرارداد دوم نمیخواد، عقد نمیخواد اینها با هم زن و شوهر هستند.
بله مطلبی هست آیا اگر چنانچه در فاصله یک ماه این زن بخواد صیغه کسی بشه کمتر از یک ماه میشه یا نه؟ هم نخیر هم بله (نظر) حالا عرض میکنم حالا عرض میکنم حالا عرض میکنم حالا عرض میکنم صبر کنید (…. منشأ این عقد بعد از یک ماه اگر در کنار این یک ماه صیغه کسی بشه بالاخره باهاس عده نگه داره…) نه حالا عرض میکنم بذارید شما، بذارید شما، صغیره است، یائسه است مثلا اینطوری صغیره است، یائسه است عده نداره اینطوری. یا صغیره است یا یائسه است یا دخول نخواهد شد که عده نداره. جوری در این یک ماه ازدواج کند که عده ندارد و سر یک ماه بلافاصله زن او باشد به حساب عقد چه اشکال داره؟ عده هم که نداره که. شما در زن یائسه حساب کنید عرض کردم مسائل سادست باید روش فکر کرد. شما در زن یائسه حساب کنید، زن یائسه که الان با شما بعد با اون بعد با او ولی عقده پنج دقه این، یه ساعت او، دو ساعت اون، نیم ساعت اون فلان چون عده ندارد، عده ندارد و فقط مادامی که عقد شماست دیگری نمیتواند با او همبستر بشد و کار عرض میشود که زناشویی ظاهری و باطنی انجام بده. این مثالش، مثال حجت نیست ولی مثاله.
حالا در اینجا این زن را از یک ماه حالا مدت رو بیشتر میکنیم که روشنترمون بشه از یک سال دیگر این زن زن شماست و شما هم شوهر او هستید مهرم معینه دادید یا ندادید کاری نداریم مهرم معینه اما در ضمن این یک سال این زن صغیره یا این زن یائسه یا زن غیر صغیره و غیر یائسه که دخول نمیخواد بشه میشود در این ضمن شوهر کند؟ هم نه هم آره. اما آره خب چه اشکال داره؟ در این مدت که شوهر نداره که. نه حامله است، نه در عده است، نه چه است چرا شوهر نکنه؟ این مال آره. نه نه در صورتیه که شما شرط کنید بگید آقا شما زن منید از یه سال دیگه ولی در این بین شوهر نکنیدا این مطلب دیگهای شد المؤمنون عند شروطهم (نظر) نه نه شرط میکنه بله حالا اون چیز دیگست ببینید یه وقت هست بنا بر اینه اونم همینطوره یه مرتبه شرط صریحه، صریحا شرط میکند که اینجور خب این تخلف … نمیتونه بکنه. اگر شوهر کند شوهر کردنش درست نیست چرا؟ برای اینکه این یک شرطه بله شرط شرعی کرده. اما اگر این قید رو ندارد براش فرقی نمیکنه شرطم نمیکنه بنا بر اینم نیست، یه مرتبه عقد مبنی بر اینه مثل مردم عادی، مردم عادی خب وقتی میگد از یک سال بعد زن من باش خب میخواد دست بهش نخوره دیگه، دست خورده رو نمیخواد دیگه. یه مرتبه عقد مبنی بر اینه یه مرتبه شرط میکنه. یه مرتبه نه غیرت میرتی در کار نیست خیلی یا فرق نمیکنه پیرزن شصت سالست این فقط محرمیت میخواد میخواد رخت براش بشوره یا میخواد فرض کنید چه کنه. در صورتی که شرط نمیکند و عرض میشود که جریان خارجی هم این مطلب را تثبیت نمیکند خب چه اشکال دارد این زن در این ضمن شوهر کنه؟ بله اگر این زن شوهر کند جوری که مقداری از وقت آینده ازدواج اینه این معامله باطل است اصلا و اگر که این عقد را بکند که مقداری از وقت عقد اول در ضمن باشد اگرم معامله صحیح باشد صحیح است تا اون وقتی که وقت شوهر اول نیست. اگر وقت شوهر اول رو گرفت اونجا زنا خواهد بود زنای چی؟ زنای محسنه خواهد بود چرا؟ چون این زن شوهرداره و در اون وقت این زن و شوهر میتوانند همبستر بشن حداقل زنا خواهد بود و حد بالاتر زنای محسنه خواهد بود. بنابراین مانعی اصلا در کار نیست ولو نگفتهاند. من خیال میکنم و یقین دارم تاکنون احدی نفرموده ولکن یه نفر فرموده که قبولش نداریم نوعاً اون خدا، أَوْفُوا بِالْعُقُود این عقد است عرض میشود که سفاهت نیست نمیدونم جهالت نیست، غرر نیست، مرر نیست، چه نیست چه نیست چه نیست و اینکه اسلام شریف وسعت دارد حساب داره ما مضیقش کردیم. اگر ما بر مبنای صحیح روی ضوابط قرآنی فکر کنیم بسیار بسیار وسعت داره. اگر میتونستید شما قبول کنید و منفجر نشید میگفتم طلاقم همینطوره حالا بحث میکنیم. میشد بگد در باب طلاقم مثلا اینطور بشه که بگد شما طلاق اما از یک سال دیگر.
آقایونم میگن انشاء. انشاء چیه؟ انشاء پدر عده رو درآورده اصلا. این آقایون فلسفه رو آوردن توی فقه و گفتند انشاء. انشاء از منشأ کنده نمیشه بنابراین همون حالا باشه و لذا بعضی وقتا یه کارای بدی انجام میشه که من حیا میکنم بگم. یه کسی در یه جایی علاقه به یه زنی پیدا کرده حالا کی بوده چی بوده و به او گفته است که چون این زن خیلی زیبا بوده و اونم دلشو برده این زن شوهر داشته بهش گفته که خانم شما وقتی که ازدواج کردید انشاء کردید؟ خانم گفته انشاء یعنی چه؟ گفته پس عقدتون باطله رفته این زن رو گرفته. بعد علت بستن به امر مرحوم امام رضوان الله علیه که دستور دادند در … رو ببندید هم همین بود که حالا بسته شد و اینا کاری نداریم ببینید این انشاء بلا داشته. یه بلائیست که مورد سوءاستفاده علما حاصل میشود احیاناً یا کسانی که علمانما هستند. آقا انشاء کردی؟ نه. خب اگه اینه پس أَوْفُوا بِالْعُقُود همش غلطه چون این انشائی که شما دارید میگید هیچکی بلد نیست خودتونم باید زور بزنید تا انشاء کنید. بعضی اصن که انشائشون نمیاد مثل کسانی که وَلاَ الضَّالّینشون نمیاد هی گفت وَلاَ الضَّ وَلاَ الضَّ وَلاَ الضَّ ماموره گفت مرض. خب این نماز نیستش که. ما یه چیزایی که آسون است سختش کردیم و در سخت خودمونم گیر کردیم اما به بحث عادی مطلب که برسیم مطلب اینطور نیست.
بنابراین ما بیع شرط به تمام ابعادش که هفتا مرحوم شیخ انصاری ذکر فرموده ما عرض میکنیم بیشتر است و چنتا اضافه هست و همچنین و همچنین بیع شرط به کل ابعاد صحیحه منتها در بعضی مواقع هست که غرر هست در کار مثلا بازم روی این مطلب فکر کنید منتقل به این مطلب دوم میشه. مثلا فرض کنید که بنده خانهای را به شما میفروشم قیمت خانه اگر بیع قطعی باشد دو میلیون تومنه اما اگر بیع قطعی نباشد و من یکساله به شما بفروشم طبعا یه میلیون تومنه شکی نیست ولکن اینجا قراره خیار بشه. قرار خیار دو جوره. یک جور است که شکی درش نیست قرار میذاریم سر سال تا یک سال بفروشم. سر سال اگر چنانچه پول رو آوردید برمیگرده اگر نیاوردید مال مال کسیست که پول رو داده است. خب ما رو همین مقداری حرف داریم. اینو شما یه ساله فروختید یا کلا فروختید؟ یا نه یک ساله نه کلا؟ اگر شما یک ساله فروختید دیگه خیار یعنی چه؟ آقا یک ساله فروختم خانه را به شما تمام شد سر سال اتوماتیکی برگشته دیگه مگه غیر اینه آقایون؟ شما مکاسب رو مراجعه کنید ببینید فرق حرفها چقدره. اگر چنانچه در بیع شرط که شرط مدت خاصه میگم من یک ساله این خانه را به شما فروختم فروش دائمی و کلی نیست. دیگه میایم میگیم که اگه سر یک سال پول رو آورد، آورد اگه نیاورد نه یعنی چه؟ سر یک سال مثل کسی که شما یه زنی رو یک ساعته، یک ساله عقد موقت کردید سر یک سال دیگه نه عقدیه، نه هبهایه نه که سر یک سال اتوماتیکی برطرف میشه دیگه مگه غیر اینطوره؟ در اینجا هم همینطوره وقتی شما یک ملکی رو یک ساله مثلا فروختید و هیچی هم نگفتید آقا یک ساله فروختم این ملک را به شما یک میلیون تومن. سر یک سال پول بیارید نیارید، اینور بشه اونور بشه انفساخ نیست، خیار فسخ نیست هیچی نکرد در حقیقت. سر سال شرط میکنید خیار فسخ را یا برای بایع یا برای مشتری. مثلا فرض کنید برای کسی که این خانه رو فروخته برای این شرط میشه که اگر که سر فلان مدت این مالی که فروشنده گرفت برگردوند به طرف چطور میشه؟ ببینید برمیگرده معامله که خیار فسخه ولکن اصل معامله چیه؟ اصل معامله بیعه بیع علی طول الخطه که این ملک ملک شماست علی طول الخط همیشه اما اینجا یک شرطی میکنیم که سر سال اگر پول آمد اختیار دارید معامله برگرده اگر سر سال پول نیامد اختیار برگشت معامله رو ندارید اینم یه جوره.
حالا سوال در اینجا میکنیم اگر بیع شرطی که معمولا ما میفهمیم بنده خانهای را خریدم کلا اما سر یک سال یا دو سال اگر پول را آوردید اختیار فسخ دارید اگر ندارید …. اگر پول رو آوردید چجور؟ شاید شخص معذور بود اینجا نَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ نیست؟ هست. شاید شخص معذور نبود شما رو پیدا نکرد چیکار کنه؟ خب در مواقع عذر چی؟ در مواقع عذر که خداوند عذر او رو قبول میکند در معامله عذر قبوله. ممکن است شما سر وقت مسافرت کردید و طرف نمیتاند پول رو بیاره به شما بده پولم موجوده به کی بده؟ خب پول امانت شرعی نزد خودش خواهد موند یا نزد حاکم شرع یا نزد ولی شما اگر چنانچه ولی دارید. پس اینطور کلی نیست که علامه بزرگوار میفرمایند و دیگران که اگر پول را آورد داد بسم الله این معامله میتونه که برگرده اگر پول رو نیاورد داد این خانه دو میلیونی همونطور یه میلیون میره از بین. نخیر اگر پول داشت آورد داد، اگر پول داشت که شما نبودید ولی اینجا هم به همون حسابه، اگر شما بودید و این پول نداشت اما نَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ اینجا رو نمیگیره؟ وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ فقط باب رباست؟ نه. وَإِنْ كَانَ ذُو ذا نفرمود که. اگر میفرمود وَإِنْ كَانَ ذا عُسْرَةٍ یعنی در باب ربا فقط. در باب ربا اگر کسی ربایی از شما خورده حالا توبهای حاصل شده باید بده اگر نداشت فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ. خب در اینجا هم همینطوره. در اینجا شما یک میلیون پول را گرفتهاید سر سال اگر بدهید اختیار فسخ در کار هست که برگردونید مالتون رو اما سر سال مال نبود شما هم قبلا حساب نمیکردید مال نخواهد بود یه مرتبه از اول حساب میکنید که هست نیست اون هیچ چیزه. یه مرتبه نه، حساب نکرده جوری شد که سر سال این مال رو ندارید اینجا فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ چه اشکال دارد؟ باید صبر کند مقداری که این بنده خدا پول تهیه کند برگردوند مادامی که قابل تحمل است اونجا که قابل تحمل نیست مطلب دیگهایه که تعارض جهتین و مصلحتین خواهد شد. این هم مال این مورد.
ما به طور کلی یک قانون کلی در باب بیوع و در باب کل معاملات اشتراط خیار اگر چنانچه سفه نباشد، غبن نباشد، جهالت نباشد، کلاه گذاشتن نباشد، کلاه رفتن سر کسی نباشد، مال مردم را خوردن به باطل نباشد، خوراندن به باطل نباشد این گیرهایی که در کتاب و سنت موجود است نباشد به طور کلی این معاملات صحیحه حتی در ایقاعات ما این حرف رو میزنیم. این هم مطلب دوم.
مطلب سوم در باب اون سه جهتی که إِلَّا شَرْطٍ خَالَفَ كِتَابَ اللَّه او سنت رسول اللَّه او خالف العقد. این خَالَفَ كِتَابَ اللَّه چیه؟ حرّم حلالا ، احلّ حراماً. این حرّم حلالا احلّ حراماً در کل روایت تحریم عملیست، تحریم تشریحی که نیست. مسلمون که تشریح نمیکنه. مسلمون که نمیاد بگه من این خانه را به شما فروختم به شرط اینکه یک کاسه عرق بخورید. نمیاد مسلمون این کار رو بگه به شرطی که کاسه عرق بخوری چی؟ عملا بله میشه اما به شرط اینکه شما یک کاسه عرق بخورید و حلال بدانید که تشریح باشه. مسلمان این کار رو اصلا نمیکنه. و مورد روایت اینکه که إلا شرطاً احلّ حراماً او حرّم حلالا تحلیل و تحریم تشریحی نیست. تازه اگرم تشریحی را بگیرد اختصاص به تشریحی ندارد بلکه خیلی کمرنگ تشریحی را شامل است چون دو مسلمان که با یکدیگر معامله میکنند که در معامله خانه یا فرض کنید فرش یا چه نمیخواد حکم خدا رو زیر پا بذاره بگه خدا میگه حلال من میگم حرام. وانگهی اگرم شامل باشد به طور کمرنگ شامل این بعده و دو بعد دارد. تحلیل حرام و تحریم حلال دارای دو بعده. یک بعد بگد که من به شرطی این خانه را به شما میفروشم که نماز را حرام بدانید، نمیشه این نیست. یکی نه من به شرطی معاذ الله این خانه را به شما میفروشم که نماز نخوانید این تحریم کرد واجب را. تحریم واجب عملا هست تشریحا که نیست که. یا به شرطی من زن تو میشوم زن بگه به شرطی زن تو میشوم که زن نگیری تو اگر زن بگیری من اختیار طلاق داشته باشم نمیتونه. این الزام میکند شوهر را که زن نگیرد این الزام دو جوره. یه مرتبه میگوید زن نگیر در صورتی که زن گرفتن ظالمانه بشه این خوبه این خوبه. اما اگر زن زن دوم گرفتن عادلانه باشد و طبق موازین شرع باشد این زن بگوید من چون دلم نمیخواهد به شرط اینکه تا آخر زن نگیری پس این تحریم حلال شد. تحریم حلال تشریح که نیستش که. بنابراین این شخص عرض میشود که مخالف کتاب اللّهه چون مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ این تجویزه. فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ اگر این اساس رو بخواد تحریم عملی کند نه تحریم تشریحی، تحریم عملی الزام کند مرد را که زن به طور عادلانه نگیرد. کما اینکه اگر مرد الزام کند زن را میگد من به شرطی اصلا مسجد نروی نماز نخوانی نماز بخونی نه. بله اگر شرط کند چیزی که مرجوح است یا چیزی که حرام است خب حرام دوبله حرام میشه. شرط کند به شرط اینکه جنابعالی نمازها را اول وقت بخوانی اگر میسره باشد چیزی که راجح است اینو ایجاب میکنه اما شرطی که بخواد الزام کند انسان را بر ترک واجب، الزام کند بر ترک جائز حالا واجب مطلب دیگریه. الزام کند انسان را بر ترک جائز، حتی الزام کند بر ترک مکروه یعنی مکروه رو حرام کنه. حالا اینجا ترک جائزه. احیاناً زن دوم و بیشترگرفتن جوازه، احیاناً رجحانه، بالاترش وجوبه احیاناً. اگر این مرد احیاناً نمیتوند خودش رو کنترل کند مگر زن دوم بگیرد یا عقدی یا غیر عقدی این واجب را این دارد تحریم میکند این زن یا این راجح را تحریم میکند یا این جائز را تحریم میکند در اینجا حرّم حلالاً و لذا حرّم واجباً نفرمود یا فرض حراماً نه، حرّم حلالاً.
حرّم در واقع چهار بعده. حلال مستحب رو حرام کنه یا اینکه واجب رو حرام کنه یا مباح رو حرام کنه یا مرجوح رو حرام کنه حرّم حلالاً. او احلّ حراماً حرام را تحلیل کنه تحلیلش یا اینکه حرام رو واجب کند یا مستحب عملنا. حرام واجب، حرام مستحب، حرام عرض میشود که راجح، حرام مرجوح. اگر حکم خدا را عملاً بخواهد عوض کند نه تشریحاً. اگر تشریحاً بخواد حکم خدا را عوض کند بگد به شرطی که جنابعالی نماز را واجب ندانید اینکه اختیاری نیس اولا. این که هیچ این کمرنگشه. یا نه به شرطی که آنچه را که خداوند جائز کرده است هرگز انجام ندهی که انه حرامه پس حرّم حلالاً. یک چیزی که خداوند واجب کرده به شرط اینکه این واجب رو بعضی وقتا ترک کنی نه تشریحاً بلکه عملاً در اینطور موارد به طور کلی این عقد عرض میشود که یا باطل است اگر وحدت مطلوبه و اگر تعدد مطلوب است مطلب دیگریست.
اگر وحدت مطلوب باشد میگوید به شرطی که اصلا زن نگیری من زن تو میشوم، از اول باطله اگر وحدت مطلوب. اما اگر تعدد مطلوبه میگد نه من حاضرم زن تو باشم زنم بگیری حاضرم زن تو باشم اما اگر زن بگیری به من اختیار طلاق بده که الزام میکند این مرد را که این مباح رو انجام نده و تهدید میکند که اگر این مباح رو انجام بدی با شرایط جوازش من اختیار طلاق داشته باشم. این وکالتا بر چه مبناست؟ وکالت بر طلاق این باید یه مجوزی داشته باشه میگیم مجوز نداره. چون وکالت در طلاق بر مبنای تحریم عملی حلال است. عملا نباید زن بگیری و اگر چنانچه زن گرفتی من اختیار طلاق داشته باشم. پس شرط اختیار و وکالت در طلاق از طرف زن علیه مرد که اگر تو زن بگیری که اگر یه کار مباح دیگری بکنی بخواد این کار مباح رو برش تحریم عملی بکند این در وحدت مطلوب موجب بطلان عقد است و در تعدد مطلوب خیار میاره یعنی چه؟ اگر چنانچه اونم به زور خیار میاره البته. میگد به شرطی که زن نگیری که اگر زن گرفتی من اختیار طلاق داشته باشم خیارهها این وکالت در طلاق نیست. اختیار طلاق میگیم این خیار از کجا میخواد بیاد؟ همینجا حرف داریم دیگه. ما گفتیم لعلَّ در کتاب ولی این اختیار بر مبنای مشروع میاد یا بر مبنای غیر مشروع؟ تحریم حلاله این اختیار طلاق بر مبنای غیر مشروعه که اگر اون مرد خواست زن بگیره اختیار. چه خود عقد بر مبنای حرام باشد حرامه چه خیار شرط بر مبنای حرام باشد حرامه هر چی در قرارداد بر مبنای حرام باشد این از بیخ حرامه . اگر وحدت مطلوب است باطل، اگر تعدد مطلوب است خیارآور نیست این شرط غلط است و باطله اگر تعدد باشه. اگر وحدت مطلوب باشد اصن مورد باطله میگه من فقط در صورتی زن شما میشم که زن نگیری ولی میخواد زن بگیره این از اول عقد باطله. و اما اگر تعدد مطلوب باشد خیارآور نیست بلکه عقد لزوم واره چون خیار بر مبنای شرط خلاف کتاب الله، خیار بر مبنای حرام که تحلیل حرام باشد یا تحریم حلال باشد و لذا من در کتاب نوشتم عَلَّهُ عَلَّه رو اینجا معنا میکنیم لَعَلَّه شاید، خیلی طرف زور بزنه بگه خیاره و الا اصل مطلب این است که این خیار نخواهد بود و این شرطی که مخالف کتاب الله است یا مخالف مقتضای عقد است این عرض میشود که باطل خواهد بود. منتقل میشیم به خیار غبن ظاهرا اینطوره. آقایون تذکره الفقهاء رو داشته باشید ما فردا مقداری میاریم انشاءالله که کم کم دارای کتاب بشیم اهل کتاب بشیم.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد