بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ما از چند جهت از آیات مقدسات قرآن عمومن و یا خصوصن این مطلب را به طور مسجل و ثابت استفاده میکنیم که عقد چه عقد دائم و چه عقد منقطع لازمو طرفینست . بارها عرض کرده ایم اما تفصیل نداده ایم آقایون عنایت بفرمایید اصولن آیا کسی هست از فقها که عقد نکاح را لازم نداند؟
حالا در عقد منقطع بحث است اما عقد دائم نکاح کسی هست که لازم ندارند، یا امکان دارد که عقدی از یک جهت لازم باشد و از جهت دیگر جاعز، ما دو جور عقد داریم یا عقد از طرف موجب و قابل هردو لازمست یا از طرف هردو جاعزست ،دیگه سوم نداریم، که یه عقدی ما داشته باشیم که از یک طرف لازم و از طرف دیگر جایز نداریم خود فقهام قبول دارند
و از نظر عدله قرآنی و سنتی هم چنینه، آیه مبارکه أَوفوا بِالعُقودِ عقد نکاح رو تبعن میگیرد شکی نیست. حالا بحث در عقد دائم نکاحه ، عقد نکاح دائم واجبول وفا هست یا نه، وفا چیه ، نعنی عقد دائم اینست که این مرد شوهر این زنست مادامل عمر دائم اینه دیگه و این زن زن این مردست مادامول عمر
وفاش چیه یعنی مادامول عمر بهم نزنن دیگه اگر بدون جهت ملزمه ای که بحث خواهیم کرد ما جهات ملزمه رو در کل عقود لازمه خیار وجود دارد مقابله وجود دارد بطلان وجود دارد و چه و چه اینارو ما نمیگیم میگیم عقد لازم لو کلیه و طبعه که چیزی در کار نباشد از اول یا وسط خرابش کنه و داقونش کنه یا خیرا ایجاد کنه اونو داریم بحث میکنیم
بیع اگر در بیعی نه خیارست نه قرر است نه چه هست نه چه هست اشکالی ندارد این بیع خب لازمه ،نه بایع میتواند برگردد و نه مشتری ، حالا عقد نکاحم همینطور در عقد نکاح که شراعط جوازش مقررست ، حقه ای و قرری و ضرری و خطری و چه در کار نیست شرایط سلبی نه و شرایط ایجابی هست در اینجا خب عقد لزوم دارد و لزوم طرفینیست برای اینکهيأيهَا الَّذينَ ءَامَنوا أَوفوا بِالعُقو یعنی زن مشموله اوفو هست که تا جان دارد بن این مرد باشد و نتوند طلاق بده خودشو و نتونه بگیره اما مرد مشمول نیست چی شد ، مرد از الَّذينَ ءَامَنوا در این عقد دائم خارجست ، که مرد هروقت میل دارد این زنو طلاق بده زن دیگر بگیره این زنو طلاق بده زن خوشگلتر بگیره جوون تر بگیره ، همچین چیزی ما نداریم اصلن از اول میخواست نگیره از اول که این زن را گرفت آیا تجارتن ان تراض بود یا نه اگر تجارتن ان تراض بود و روی حساب این زن را گرفته است مادامیکه مانعی ضرری خطری شقاقی نشوزی که مجوز باشد یا واجب کند طلاق رو پیش نیامده باشد همانطوری که زن حق ندارد شوهر را طلاق بدهد مردم حق ندارد زن رو طلاق بده
همونطور که زن حق ندارد خود رو طلاق بده از شوهر ، مردم حق نداره خود رو طلاق بده از زن تعبیرو عوض میکنم برای اینکه تمام مراحل رو میگیره .
بله، مام ایقای یه طرفه داریم بحث میکنیم این یک طرفی مثه وقف اگر وقت میکنن مالی را برای کسی اون کس باید قبول کنه یا نه یا قبول نکنه ، باید قبول کنه دیگه اگه نکرد میشه خب حالا قبول کرد ،حالا قبول کرد میشه حالا که وقف کردیم ازش بگیبریم خب نمیشه یه طرفه باشه
ما در اون بحث کردیم قبلن که همش دو طرفیه یه طرفیم باشه ،یک قراردادیست که این قرارداد بین من و منفعت موقوفن علیه شده ،این قرارداد من میتونم بهم بزنم نه اون طرف چطور اونم نه چون قبول کرده، من وقف کردم علی طولل خط اونم قبول کرده نه من میتانم بهم بزنم و نه او کاری به یکی دوتا ما نداریم ما این هی اصرارو تکرار داریم برای اینکه مطلب خیلی عجیبه اصلن اصن گیج میشه آدم که فقه چرا اینجوری شده اصلن
باید از اول پرونده فقه رو باز کنیم و نگاه کنیم و بر میزان کتاب و سنت بسنجیم بزرگی بزرگان به جای خود به قول آقای بروجردی ولاکن بزرگتر از بزرگی بزرگان اینست که حق رو انسان با دلیل بفهمد قبول کند به دلیل رد کند با دلیل ما در کل عقود نداریم عقدی که یه طرفش لازم باشد یک طرفش جایز باشد، خب جواز یک طرفه یعنی چه ، معنی جواز یک طرف یعنی اون طرف که علیه او لازمست زن نتواند طلاق بگیرد نتواند خود رو جدا کند
اما مرد میتونه مرد هروقت کیفش باشه دلش بخواد این زن رو طلاق میده یه زن جوون تر میگیره زن کم خرج تر میگیره زن پولدارتر میگیره زن خوشگل تر میگیره از این حرفا
نداریم همچی چیزی در اسلام ما نداریم اصلن بیارید شما در آیاتو روایات به عکس داریم البته بحث میکنیم، این اولن ،که اوفو بالعقود عقد نکاح دائم رو که دداریم بحث میکنیم حالا منقطعم میگم ها عقد نکاح دائم رو میگیرد وقتی عقد نکاح دائم گرفت الذین امنوا هم مردست هم زن
همونطوری که زن باید ملتزم باشد به این عقد تا آخر عمل الا، مردهم باید ملتزم باشد به این عقد تا آخر عمر الاا ، اما اگر برای مرد الا حاصل نشه چرا طلاق بده ، اگه برای زن هم حرجی و خطری و ضرری حاصل نشده تازه اگرم حاصل شد باید رفعش کنه ما بحث کردیم بازم اشاره میکنیم ، اگر نشوزی از طرف زن بود دو مرحله ای باید رفع بشه
از طرف مرد بود دو مرحله ای باید رفع بشه عرض میکنم حالا که تفسیرشو باید بحث کنیم ، که اونجایی که اصن هیچ چاره ای اصلن نیست مگر اینکه این زن جداشه ، مگر اینکه این مرد جداشه ، یا هردو با هم نمیخونن یا یکیشون با دیگری نمیخونه در اینجا استمرار این نکاح خلاف شرعه این زیر پا گذاشتن حدودولله و آیا استمرار ازدواج واجب ترست یا حفظ احکام خدا واجب ترست ؟
خب معلومه دیگه ، اما ما کلیشو داریم بحث میکنیم، که این مردها که معمولن میگن ما خب خواستیم طلاق بدیم میدیم بعد کار دیگه میکنیم نه این خاستیم نیست این شرایط داره
شرایطی که عقد را نه جایز میکنه عقد لازم را بهم میزند، مانند موارد دیگر عقود لازمه که فرض کنید که تخلف شرطی مثلن باشد ، قرری باشد خیار مجلسی باشد ، خیار حیوانی باشد ، خیار چه باشد اینها
خب ما اینجا چند مطلب داریم، یک اینه ، و عدله دیگرم در قرآن شریف داریم دلیل زیاد قرآن یک دلیل از این باشه کافیه ولاکن ،به قرآن مراجعه بفرمایید ،سوره نسا آیه بیست یک وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ حالا اردتم روی شرایط ، وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا که اینجا بین عمر با یه زنی اختلاف بود، عمر گفتش که مرسوم نباید بشه زنه از پایین منبر این آیه رو خوند بعد عمر گفتش که کل ناس افقه من عمر حتی المخدرات، وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا ۚ أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا دو بعد داره انطاره دیگه بعد سلبی بعد ایجابی
بعد سلبی، این مالی که شما به این زن دادید بعنوان نفقه بعنوان مهر بعنوان هدیه ، یکی دادید اگه میخواید حالا طلاق بدید پس بگیری یعنی چه ،یعنی من اشتباه کردم تو زن به درد من نمیخوری کارایی کردی باید پولارو بگیرم اینطوری میشه دیگه مثه کسی که جنسی خریده صدتومن داده بعد میان جنسو پس میدن میگه آقا این جنس ارزش نداره حالا ارزشم داره اینکه ارزش نداره پولو میگیره این بهتانه دیگه در اینجام مبادله مال جنس هردو شده آیا مبادله مال مهمتره یا مبادله مال و نفس
در باب ازدواج مبادله اصلی مبادله نفسین است و در ضمنش مبادله مالیست، حالا در اینجا ۚ أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا اول بهتانه چرا این مالو از این زن میگیری این بهتانه میگن که مهرو گرفت نمدانم چیو گرفت این بهتانه یعنی این زن ارزش نداشته و کاری کرده است که بیحساب اون کار من دارم طلاق میدم این یک ،دو
وَإِثْمًا مُبِينًا اثم مایوخر الواجب این یک بدبختی هایی و پیامدهای روشن کننده ی بسیار بدی دارد که تا آخر این زن نتونه شوهر کنه چون شوهرش طلاقش داد پولارم گرفت ، این جهت سلبی ،
ایجابی، وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَىٰ بَعْضُكُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ مرد با زن زن با مرد ، قاطی شدن، قاطیه بر مبنای مراضات ، وَأَخَذْنَ این مراد این جملست وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا ببینید اگر یک مسلمانی به یک مسلمانی میثاقی بست بر مبنای شرع میتونه بهم بزنه ، نمیتونه
آیات عهد زیاد آیات میثاق زیاد، آیاتی که الزام کرده است که اگر شما حتا با کافر و با مشرکین هم معاهده ای بستید اگر بر خلاف شرع نبوده فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ مگر اینکه نقض کند.
تا چه رسه دو نفر مسلمان با هم میثاقی بستن اگر میثاق یا حالیست یا مالیست یا نفسی، فرق میکنه ،اینجا هرسه ، این میثاق هم مالیست هم نفسیست تبادل شخصینه هم حالیست با هم زندگی کردنه میثاقیست در مثلث میثاق ، اضافه بر اینکه میثاقیست که دارای سه ضلعست و هر ضلعی کافیست در تثبیت غلیظا ، میثاق خیلی محکمست معلومه اگر مالی رو انسان مبادله میکنه خب ماله اگرم رفت مطلبی نیست
اما اگر مبادله نفسینه تا اخر عمر با هم زندگی کردنه این میثاق غلیظه غلظت این غلظت اصله جانه میثاق جانیست میثاق روحیست میثاق وجودیست میثاقه در اینست که دو فرد یک فرد بشن و دو زندگی یک زندگی بشه
خب حالا ، سوال ،فقهای بزرگوار اسلام شیعتن و سنتن اگر میثاق غلیظی اونم در سه بعد اگر میثاق غلیظی محکمی اخذ شد و شما قبول کردید بله اگر زن از شوهر میثاق گرفت شوهر قبول نکرد عقد نیست ،شوهر از زن میثاق گرفت زن قبول نکرد عقد نیست ، ما در اونجا که عقده که تجارتن ان تراضه طرفین راضی هستند در اینجا که أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا که این زن خودرو در اختیار شما گذاشت در عقد دائم تا آخر عمر این میثاق غلیظه شما گفتن میثاق غلیظو بهم بزنید دوتا بهم زدنه
یک بهم زدن که مهمترست طلاقست و یک بهم زدن کمترست مال گرفتن از اونه ، چون که صد آمد نود هم پیش ماست در صورتی که گرفتن چیزی از مالی که به زن دادید حرام است گرچه قنطار باشد یک عرض می شود که بار شتر طلا باشد اون حرامست با اینکه مالی امر منفصلیست آیا میثاق ازدواجو چرا بهم بزنید مگر میثاق غلیظی که زن با شوهر گرفت میثاق مالی بود فقط ، نه
مهم میثاق اینکه دو فرد یک فرد باشن و با هم تا آخر عمر باشند مگر چنین میثاقی در عقد دائم نیست آقایون ، من نمیخوام معذرت میخوام تکرار میکنم چون برخلاف ضرورت فقه حرف میزنیم برا که ضرورت اینه این خلاف ضرورته ،که شوهر هروقت بخواد طلاق بده نخیر این اخذن آیاتی که بش استدلال نشده یعنی به قرآن کاری ندارن اصلن ، أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا این میثاق غلیظه موکده صددرصد را تا آخر عمر در هر سه بعد که مهمترینش بعد وحدت نفسین باشد و هردو با هم باشند زنو شوهر چطو بهم میزنید
زن حق نداره بهم بزنه ،مرد حق نداره بهم بزنه بله اگه با هم توافق کردن مردو زن هردو توافق کردن بهم بزنن مطلبیست مثه بیع مقابله داره مقابله در بیع یا یک مانعی پیش آمد از استمرار عقد موانع خیار موانع عرض می شود که خیار فسخ موانع چه موانع چه که در جای خودش ما در اصل مطلب داریم عرض می شود که بحث میکنیم پس این رو ما سرش ایستادیم روش ایستادیم که حق ندارد که مرد بدون علت موجله طلاق بده
و قرآن رو هم که مطالعه میکنیم در دو رشته آیات این مطلب تثبیته در دو رشته از آیات اول خود سوره نسا ، وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ نشوز مخیف داره نمیگه طلاق ،عجیبه ها ،این زنی که نشوز مخیف دارد مالن عقیتن جنسن عفتن و آخرش ، نشوز مخیفه یعنی این تخلفیست در زندگی زناشویی از این زن تحقق پیدا کرده که این مخیفه یعنی شیرازه زندگی رو داره بهم میزنه نمیگه طلاق
چی ، وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ مادامیکه دیوار شما ریزش کرد نباید مینداختید بیرون ،پزشک بدن مادامیکه بیمار رو ولو درصد کم بشه میشه معالجه کرد به هرجورست باید معالجه کنه بیمار لگد بزنه فلان شخص بده جیغ بزنه دکتره میگفت به من فحش میداد بیمار من آمپول میزدم ، وظیفشه،مادامیکه امکان دارد این معالجه بشه چرا این رو طلاق بده ،نخیر ، فَعِظُوهُنَّ نشد، وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وقتی ما با هم میخوابید پشت کنید به زن که این شخصیت زن داقون میشه دیگه اول عظوهن اثر نکرد مرحله دوم وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ که شخصیت زن در اینجا داقون بشه نشد وَاضْرِبُوهُنَّ باب نهی از منکر همینه دیگه همین سه مرحله رو داره منتها زن انسان نزدیکتره شوهر انسان نزدیکتره
تا اینجا ، خب فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا اما اگر اطعنکم نشد طلاق بدید نخیر بازم وَإِنْ خِفْتُمْ بعدم خارج خانه اگر در داخل خانه نشد مرد با این سه جریان زن را از نشوز مخیف بیرون ببرد که بشود با او ادامه زندگی بدد وَإِنْ خِفْتُمْ خطاب به اولیا امورو حکام شرع وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا خودشون نشد ،تا مادامیکه میتانن زنو شوهر خودشون درست کنن خودشون بیرون نره قضیه افتضاح نشه اما اگر نشد وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا چی ، وفاقن هان، اصلاحن ، إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا ۗ اگر بخان اصلاح بشه ،هردو، هم زنو مرد هم حکمین هم شما ، اگر اراده اصلاحی در کار باشد خدا هم کمک میکند و اما اگه نشد چی ؟
اون وقتست که سومی ندارد اول قضیه داخل بیت بود دوم قضیه خارج بیت ،سوم چیه ،سوم طلاقه چرا ؟برا اینکه إِلَّا أَنْ يَخافا أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ دیگه هردو میترسند که حدود خداوند پایمال بشه اگر مرد بترسد حقوق الله پایمال بشه و چاره ای از برای استمرار نیست که بشه استمرار داد مرد طلاق میدهد رجعی ،اگر زن باشد فققط و چاره ای ندارد طلاق میشود خلع ،اگر هردو هستند طلاق میشود مبارات ما نه در خلع نه دائم رمبارات نه در رجعی جایی نداریم که مرد آزاده در طلاق است
برا اینکه بعد از این دو مرتبه مرحله إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ پولو بده در ره وضع جوریست که این مهرو زن بده و در ره، بعدشو در مبارات کلشو در خلع این پول داده است برای مرد
بنابراین ما از نظر ادله قرآنی که قور میکنیم و دقت میکنیم اصن هیچ اثر جای پایی برای طلاق بدون الزام ما اصلن نداریم، اگر الزامی باشد که الزام مهمتر باشه حالا، این گیری که ایجاد میشد و قابل برطرف شدن نیست دوجوره گیری که ایجاد میشد قابل برطرف شدن نیست دوجوره ، یک گیریست که شر زمین میمونه احکام خدا زیر پا میره خب این واجبست طلاق این واجبه یک گیری که نه حرجه اگر این مرد بخواد با این زن زندگی کنه حرجه، واجب نیست اما راجحه
راجحه ها ، واجب نیست راجحه ما دو آیه در قرآن شریف داریم عرض می شود که راجبه این مورد،که وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا یا فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا یکیش فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ یکیش فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ
من تطوع خیرا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ اگر خودرا به زحمت بیندازد در این خیر ازدواج استمرار بدهد خود را به زحمت میندازه با حرج مستحبه اون واجب نیست ، اما اگه عسر باشه، چون سه بعد داره یا تجاوز به شرعست که حکم خدا زیر پا میمونه این که هیچ واجبه یا تجاوز به شرع نیست تجاوز به منم نیست بلکه این حرجست من به زحمت میوفتم خب باشه زن به زحمت بیوفته خب باشه ،مرد به زحمت بیوفته باشه با زحمت استمرار زندگی بدن ولا سیما اگر مدتی گذشته و اولادی در کاره ولی واجب نیست این دو
سه ، سه اینست که اگر مرد استمرار این ازدواج بده ضرر میبیند شخص،زن ضرر می بیند اینجا هم عرض می شود که طلاق واجبه منتها وجوبش کمتر از اونجایست که حکم خدا زیر پا میره در این سه مورد یا جایزست طلاق چون ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ یا واجبست طلاق ،و یا اوجبست طلاق اما همینطوری بدون این سه جهت مرد بگه من طلاق رجعی میدهم ، طلاق رجعی تازه رجوعشم درست نیست در اینجا خود طلاق درست نیست رجوعشم درست نیست
بنابراین نوع طلاق هایی که داده میشود این طلاق ها طلاق نیست یعنی زن هنوز زنه این آدمه، این زن رو این اقا طلاق داده و بدون ملزم طلاق داده اگر بدون به حرج طلاق داده بدون ملزم طلاق داده بدون خوف اینکه ان لا یقیما حدود الله باشداین طلاق باطله و این زن هنوز زن این آقاست اگه آقام مرحوم شد این زن ارث میبره از این آقا طلاق نیست اصلن درست نیست
این یه بحث ، دوم عقد منقطع ، عقد منقطع عقد لامزست یا نه؟ خب بله چرا لازم نیست. میتونه زن برگرده ،اگر شما یه زنی رو عقد منقطع کردی پنج ساله ده ساله یه ساله یه ماهه یه روزه ، آیا اگر این عقد درسته میتونه این زن بهم بزنه خب نه ،پس عقد لازمه . از طرف زن و از طرف مرد ،سوال پس چطور شما فقها میفرمایید که مرد میتواند بقیه مدت را ببخشد
چون مرد پولی رو داده فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً این پونزده تا دیگه ،در باب استنتا استنتا نباشه اصن عقد نیست اگر شما زنی رو عقد منقطع میکنید و هیچ استمتاعی نه چشمشون نه دستتون نه پاتون هیچی ،نمیبره اصن عقد نیست در منقطع این باطله اصلن ولذا این محرمیته کهایجاد میشه که فلان شخص نوش در امریکاست فرض کنید که شما این نوه رو صیغه کنید برای اینکه مادرو میخواید ببرید مکه نمیشه محرم نمیشه
برای اینکه شرطه ، در باب نکاح دائم شرط نیست استمتا ولی در باب نکاح منقطع شرطست حدقل استمتا نظری بکنید که از نظر شما لذت جنسی ببرید مثلن،همین نظر . با بچه یه ماهه که نمیتانه با بچه دو ماهه که نمیتانه کثافطاش مشغوله شما مثلن اینو محرمش کنید که صیغش کنید تا مادرش مثلن محرم ، نمیشه حالا حرفی که در لزوم عقد منقطع داشتیم در عقد منقطعم نمیشود گفت طرفین جایزه خب نمیشه پس طرفین لازمه یک طرف لازمه یک طرف جایزه از طرف زن لازمه حمتن باشه تا آخر اگه عقد درسته ولی از طرف مرد نخیر این پنج تومنو بخشیدم میشه نخیر
سوال، مگر نه اینست که مرد این مدت را بعنوان استمتا طلب دارد از این زن ، مگه طلبو نمیشه بخشید این سواله دیگه ، بنده از یه آقایی هزارتومن طلب دارم میگم بخشیدم این بخشش حاصل نمیشه جوا هم بعله هم نه اگه قبول کرد میشه نه نه مگه در هبه شما اگر مالیو به کسی هبه کردی باید قبول کنه یا نه ،اگه قبول نکرد مال اون میشه ،خب نه این که همه فقها قبول دارند
هبه کاردی مال اون میشه اگه قبول کرد حالا اگر این زن وضعیش جوریست هرطور حالا ، این زن میگه نمیخواهم که این مدت را به من ببخشی من در این مدت زن شما هستم شما نمیتونی مدتو ببخشید توی این بخشش ایجابستو قبول ،شما بخشیدید اونم باید قبول کنه بخششو قبول نکرد هیچ به گردنت قشنگ افتاده سصاف این زن تا پنج سال تا ده سال هرچه هست بگه مگر مقابله کنند
مقابله که مرد بگد من بخشیدم زنم بگه قبول کردم اما اگه مرد نگه بخشیدم زن نمیتونه آزاد بشه مرد بگه بخشیدم و زن قبول نکنه نمیشه باید که هردو موافق در جریان این مباهبه باشند اون پولو داده به او اونم عرض می شود که مدت رو ببخشه پس عقد منقطع هم این عقد لازمست
کی گفت این احکام رو ، ما همینو داریم میگیم بیخود میگن ،عقد لازمه
عزیزم عقد مگه لازم نیتس آخه میگنو کاری نداریم ببینید چی باید گفت چی میشه گفت میگویین هرچی میخوان بگن میگیم عقد لازمو طرفین یا جایزو طرفینه یکیش لازمه یکیش جایزه
نخیر، نیومده بخشش به شرطه قبول عرض میکنم قبوله همه قبول ولی به شرط ،ببینید مگر نه اینست که این هبه اگه هبه نکند این آزاد میشه زن ، نمیشه حالا اگه هبه کنه مگه در باب هبه شما به ما یاد ندادین فقهای بزرگوار شرطست طرف قبول کنه اگه قبول نکرد چی این زن میره بالا میاد پایین میگه من حاضر نیستم این ده سال پنج سال پونزده سالی که من چیز کردم من برای اینکه اگر ایشون ببخشه میگم عیبی داره پس نمیره سراغش کسی دیگه نمیره باهاش ازدواج کنه
یه چیزایی دیگه اونا نباشه فرض کنید ،اینم دو مطلب مطلب سوم، نمیتونن
مگر اینکه شرط خیار باشه مگه شرط خیار باشه عزیزم در باب بیع مگه در باب بیع شرط خیار باشه .
اگر سکوت و رضاها باشه بعله قبوله .
موارد فرق میکنه دیگه اگر تدابیر قبلن شده و سکوت کنه و سکوتشم رضاش باشه قبوله اگه نباشد نه ، مطلب سوم، این خیلی مهمه این همش مهمه ،مگر شما در باب بیع خیار قائل نیستید خیار مجلس ،بله، البیان بالخیار ما لم یفترقا و یفترقا خیال البیع کسی بیاد بگه که خب بله این ماله بیعه مال اجاره که نیست مال شرکتو مضارعه و مساقاتو چی که نیست مال بیعه
دو جواب داریم یک ما دو جور روایت داریم یکی البیعانه ، یکیم روایت عام دارید تمام معاملات درش خیاره این بحثشو قبلن کردیم . و اگرم روایت نداشتیم در قرآن شریف مگه نمیفرماید که تجارتن ان تراض منکم ما از همین آیه خیار در میاریم چون یک رضایت رضایت اول این معامله رو کردو فرشو فروختو پولم گرفتو اینها رضایته ولی رضایت همچی صفت نچسبیده و لذا مادامیکه که در مجلس بیعن خیار هست
اگر از مجلس بیع به اختیار رفتن یعنی رضایت کامل شد فقط کمال از بیع در روایت داریم فقط رضیا فقط کمال البیع همه روایات باب خیار مجلس بر محور آیه تجارتن ان تراض منکمه ، پس این تراضی باید تراضی صددرصد باشه اگر العان گفتش که أنكحت نفسي إيّاك علی ملیون اونم قبول کردو بعد همینطور که نشسته دیدی نه مثه اینکه نه ناجوره خب فسخ میکنه
فسخ میکنه چرا خیار فسخ داره دیگه مگه در قرآن شریف نمیاد تجارتن ان تراض مهمترین تجارت تجارت دوبلست ازدواج تجارت دوبلست دیگه ،هم تجارت حالیست و هم مالی ،آقایون نفرمودن نه نفین و نه اثباتن ما عرض میکنیم که در اینجا خیار هست به عدله کتاب و سنت اولن عرض می شود که تجارتن ان تراض منکم محورست از برای کل خیارات اینجا خیار مجلست است
چرا شما خیار عرض می شود که خیارهای مختلفی در باب نکاح دارید دیگه اگر نکاح کرد شرط کرده بود که این زن چنین باشه بعد چنان در آمد بهم میخوره اصل عقد بهم میخوره بدون اینکه شما خیار کنید بعضی وقتا اعمال خیار میاد شما خیار قاعل هستید در باب نکاح چرا خیار مجلسو قائل نیستید اگر بناست خیار نباشه چرا شما اینجا خیار میکارید در بعضی جاهاش
اگر بناست خیار باشه چرا بادنجون جاش میکارید . بنابراین خیار مجلس اینم در باب عقد هست .
چهارم، شما عادت کردید کل فقهای اسلام عادت کرده اید که ایجاب از زن قبول از مرد خلاف عرفستو خلاف شرعست ، خلاف عرفست خلاف شرع ،آیا زن دنبال مرد میره خیلی کم البته وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۗ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ بعله این زن واقعن چقدر ایمان داشته و چقدر به پیغمبر عشقو علاقه داشته رفته گفته یا رسول الله منو بگیر فرمود خیلی خوبه بد نیستش که ولو در عرف ما میگه عرض می شود که سبکه نخیر سبک نیست این روی علاقه ای که به رسول داره نه به جسم پیغمبر جسم جای دیگم پیدا میشه
قوی ترش هم هست جوونترشم هست . این وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ این استثناست ، اما از استثنا خارج میشیم آیا نوعن زنان دنبال مردان میروند که ازدواج بشه یا مردان دنبال زنان خب مردان چطور شد پس در باب عقد بعکس شد که زن باید بگه انکحت نفسی ایاک شما میگی قبلتو ، چرا همچی کردین
زن که جلو نمیوفته که آقا مرد خواستگاری زن میره یا زن ، مرد ،مرد دنبال ازدواج زن میره یا زن ، مرد ،مردست که باید بگه من شمارو ازدواج کردم تا اون قبول کنه که سکوتو رضایت خب مرد پس چیطو شما به عکس کردی اگر ما اینوری کنیم میگه باطله در یک جلسه ای یکی از فقها تشریف داشتن منم بودن من ایجاب خوندم ایشون قبول
گفتم انکحت علی زینبن گفت چی شد گفتم قرآن اینطور میگه میخوای قبول کن میخوای نکن خب میشه ، گفت دلیل گفتم فَلَمَّا قَضَىٰ زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا زوجناهاک نفرمود، یا خدا اشتباه کرده یا شما
فَلَمَّا قَضَىٰ زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا پس ایجاب از کیه از مرده قبول از کیه از زنه، هم عرفی هم شرعی یا قضیه عرض می شود که دختر شعیب علیه سلام که میخواست به موسا بده إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ مثه اینکه بلد نبوده صیغه نکاح ،نه خدا بلد بوده نه شعیب مثه اینکه ما بلدیم ما ملاها خیلی بلدیم چهارده مرتبم میگیم
إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ کدوم جناحن مرد کدوم عقبه زن ، پس ناکح و موجب و خاستگار مردست نه زن .
إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَىٰ أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ کدوم مقدمه کَ مذکره یا معنث، وکیل بحث نیست اصن عزیزم صحبت وکیل نیست .
میگد من میخواهم شما مرد را به ازدواج این دختر آورم نه دخترو به ازدواج شما، پس اون ایجاب از کیه طلب از ایجاب اونکه جلوست کیه مرده ،هم خدا اینو قبول داره هم پیغمبرش ما قبول نداریم .
میفهمم ،اخبارست ،اخبارست کار درست نیست کار غلط،ببینید یکیش اخبار نیست . فَلَمَّا قَضَىٰ زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا اینکه اخبار نیست که ، نه راجبه فَلَمَّا قَضَىٰ زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا خبر دمره داره میده یا خبر صاف میده یا انشاعه یا خبره اگه انشاعه یعنی همین الان زوجنا اگه خبره آیا به عکس داره میده یا خبر مصابه میده ، آقا زیدو امرو خانه اول زید بعد امر میگن اول امر بعدن زید
این درست نیست که ،اگر زوجناکها چه انشا باشد چه خبر اگر زن مقدمه زوجنا ایاک باید باشه چرا زوجناکها شد ببینید هم شرع و هم عرف و این تحمیل است بر زن که خانوم شما بیا خودتو به ازدواج آقا بده . من خود را به ازدواج این آقا دادم مثلن دائمن یا پنج ساله در مقابل فلان خب روش نمیشه زن چون میخواید اجبار کنید به زن برخلاف عرف شرع که نمیاد برخلاف عرف برخلاف طبعو فطرت مردم حرف بزند.
ما کلی داریم بحث میکنیم. مثه همون عرض می شود که اینم عرض می شود که وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ مطلبی نیست میگد دختری اومده شمام پنجاه سالته دخترم چارده سالشه میخواد زن شما بشه چون شما خیلی عالمو علامه هستید قبول کنید چرا قبول نمیکنید.
من که اینجارو نگفتم انشاع من زوجناکها رو عرض کردم ، درسته ببینید نه در اینجا دو احتماله یکی اینکه العان زوجناکها یکیم که اخباره چرا انشا چه اخبار کدوم جلوعن مرد ،در اینجام که حتمن اخباره 3343 بدلیل احتینتین خب اخبار میده اینکارو خواهم کرد اینکارو خاهم کرد یعنی همین کارو خواهم کرد که کهاست یا هاکه ، کهاست دیگه
عزیزم اگر اخبار میکند که من قبلن خانه امر رفتم بعد خانه زید، حالا میشه گفتش که اول خانه زید رفته بعد خانه امر دروغ میشه دیگه اینجا اخباره فرض کنید زوجناک ها ،خب اضافه بر اینکه چه چه زوجناکها چه ارید ان انکحک لفظ نداره که قبلن بحث کردیم و اون مطلبی که قبلن عرض کردم فردا باید جوابشو آقایون ایشالا فکر کنید بدید که روز چارشنبه این سوالو من کردم آقایون تشریف داشتید اون من امروز مطرح نکردم جوابشو بدین بله نیاز نداره اصلن
یه کسیست میگه اقا هزاتومن میدم و شما بیست چهار ساعت در خدمتتون هستیم جنسی ، صحبت نکاحو مکاحو زواجم نیست و هیچ اشکال شرعیم ندارد آیا این اشکال دارد یا نه آقایون توجه کنید آقایون میگن اشکال داره ما عرض میکنیم اشکال نداره خب این همین یه مطلب که در باب نکاح اگرم ایجاب قبولی لازم باشد ایجاب مال مردست نه مال زن ، ایجاب که مقدمست مال مرده قبول مال زنه و لذا در روایت داریم سکوتها رضاها
رضا یعنی چی قبوله دیگه ، قبول داریم یا نه ،اون کسی که توی بعضی از جاها کفش میزاره روی دامادی که کفش میزاره روی پای زن آیا مرد میتونه روی پای مرد یا زن روی پای مرد ،مرد همش رو پاشه
عرض شود که این رسمه در بعضی جاها که تمام کارها رو کردن دارن میرن حجله و مجله این حرفا عقدم اخوند نیومده بخونه یا اومده نخونده این مرد که پاشو گذاشت رو پای این زن و زن نکشید یعنی تموم شد دیگه عقد میخواتد چیکار عقده دیگه این که بالاتر از عقده حالا عقد با کفشه
حالا این ایا زن پاشو میذاره آیا ایجابو کی کرد ایجاب کفشی رو کی کرد ایجاب کفشی رو مرد کرد یا زن ، در خود جریان حجلم کی جلوتر میوفته مرد جلو میوفته یا زن در همه مرد جلو میوفته
این بسه ،بسته به دست شماست دیگه زور کی بیشتر باشه