پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه پانصد و پنجاه و نهم درس خارج فقه

نکاح

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ سوالاتی درباره این آیهمحوری که مربوطست به ازدواج دادن پسران و دختران چه احرار باشند و چه غیر احرار باشند عرض کردیم و از برای پاسخ به این سوالات این سوالات تکرار میشه، یکی از سوالات اینست که ایا نکاح بر مبنای اسلام با شرایط شرعیه ای که کتاب و سنت مقرر کرده اند به طور کلی چه حکمی از احکام پنجگانه را دارد

ما یک حکم اصلیه اولیه عام داریم و یک احکاماستثنایی فرعی ما دنبال احکام استثنایی فرعی فعلن نیستیم این مرحله دوم مرحله اولا حکم اصلیه بعنوان ضابطه و قاعده رو ما دنبالش هستیم. آیا در اصل شوهر دادن دختر و زن دادن پسر که هردو اضب هستند این از واجبات اسلامیه است یا از راجحات اسلامیه است یا از مباحاتست یا از مرجوحاتست از محرمات که نیست تبعن مگر در بعضی از موارد

خب ما از انکحو چه میفهمیم، سوال، مگر امر دلیل بر وجوب نیست کلن، الا در صورت وجود قرائن، خب در اینجا که میفرماید وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ   مخاطب اولیاع عمومی دختران و پسرانند خودشون نیستن ، به خودشون گفته نمیشود که انکحو، انکَح به پسر که اذب است انکح ، انکِح که نیست انکح به نکاح در آورد

به دختر انکحی نمیگن انکحی این انکحو یعنی به ازدواج در آوردن، به ازدواج در آوردن پسر برای دختر و دختر برای پسر این انکحوست پس خطاب در اینجا به اولیا پسران و دخترانست اولیا نه به اون معنای خاصی که اگر پدر نخواستاین پسر زن بگیره ازدواجش باطله یا پدر نخواست این دختر شوهر کنه ازدواج باطله به این معنا نه

همون ولایت عرفی و عادی که تبعن پدران و مادران عموها و داییها  عمه ها خاله ها و اینها، اینهاکه بزرگتران زندگی خانوادگی هستند فهم بیشتر و دسترسی بالاتری دارند از برا اینکه دختران را شوهر بدهند و پسران را زن بدهند خطاب به اینهاست

البته اینم از سوالات بود که باز بعد بحث میکنیم حالا کسانی که معمولیت دارن این کارو بکنند انکحو به ازدواج دهید الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ پسران  اذب را از خودتونکه احرارن و چه دختران اذب را  این واجبست امر وجوبه دیگه امر که وجوب است کاریش نمیشه کرد بنابراین تمام پدران و مادران و اولیا عرفیه امور زندگی خانوادگی باید پسران که به حد ازدواج رسیدن و دختران که به حد ازدواج رسیدن اینهارو به ازدواج دهند

پس اکثر مردم گناهکار میشن دیگه ترک واجب کردن این سوال، جواب بعله قبول است که امر معنایش وجوبه مگر قرینه در کار باشد اما اینجا قراعنی در کارست چطور ، قرینه داخلی و قرینه خارجی ، اول قرینه داخلی نفرمود و انکحو هرکس که زن ندارد و هر کس که شوهر ندارد به هرجوری هست نخیر الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ  اگه پسری زن دارد واجبست زنش بدیم بازم دختر که معلومه که نمیشه در حالی که شوهر داره شوهر کنه نه الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ یعنی پسران اذب و دختران اذب را شما به نکاح بدهید اما هرکی نخیر

إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ  همین میشد که دست خالیه از طرفی دست خالیه این اولیا امور این پسر این دختر وسیله اقتصادی و مادی ازدواج ندارد بلفعل حالا که ندارد بلفعل میگه با این حال إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ سوال، اگر پسری ضرورت ازدواج ندارد و دختری ضرورت ازدواج ندارد آیا با وجود فقر و نقص اقتصادی رغبتی به ازدواج داره اصلن

این اجبار کردنه، کسی که نمیخواد ازدواج کنه اصن ضرورت ازدواجی ندارد ضرورت ازدواجی ندارد از نظر درونی از نظر برونی فقیرست ،‌هم از نظر داخلی احتیاج به ازدواج نداره از نظر خارجی مالی که ازدواج کند چه دختر باشد چه پسر ندارد اصن میلی به ازدواج داره اصلن که انکحو بیاد ضمینه ندازه زمینه رو قرآن میگد که إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ  در دوبعد یک بعد خطابه به اولیا ازدواج دادن پسرو دخترست که إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فقر اینها مانع این انجام این وظیفه نباشه اگر اینها فقفیرند خداوند به وسیله این ازدواج اینهارو غنی خواهد کرد اونجایی که غنی میکند معلومه جایی که نمیکند مطلب دیگریه

بعد خطاب دوم هم به این ایاما که بناست اینهارو زن بدن یا شوهر بدن، وَلْيَسْتَعْفِفِ   واجبست شما استعفا کنید طرفینیه ،‌که میزان در وسط معتدل باشه وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا   کسانی که قدرت بر نکاح از نظر مالی ندارن چون بحث ماله دیگه بحث فقره از نظر مالی و اقتصادی چون قدرت بر ازدواج ندارن خب اینهام ترمز کنند. اونها وظیفهاست انجام بدن اما اینهام ترمز کنن پس بینابین قضیه وجوب به این معنا نیست که در هر حالی اینها باید اون کارو بکنند نخیر وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا  اینام خودداری کنند اگر نمیتوانند از نظر اقتصادی و فقر اقتصادی ازدواج کنند اینهام خودداری کنند یک بعد مهمش خودداریست که بعد ابعاد دیگرو عرض میکنیم

پس زمینه کجاست زمینه أَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰإِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ  وَلْيَسْتَعْفِفِ   زمینه ایست که پسر و دختر میخواهند ازدواج کنند، احتیاج دارند ندارد که چی ، احتیاج دارن به ازدواج طبیعتا هر عضب دختری و هر عضب پسری این معذبست که همینطور بمانه احتیاج دارن اما مانع داره مانع فقره اینکه مانع فقره میگن نخیر این فقرم مانع نشه پس در اینجا ازدواج دادن چی میشه آقایون واجب

اگر چنانچه اینها ضرورت دارن و مانع مالی هم ندارند واجبه حتا اگر مال مالی هم دارند شما حساب نکنید که اینها فقیرند إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ بعدم سفارش به اونها پس بحث بحث وجوبه در کجا در اونجا که نکاح واجبه در اونجایی که شوهر کردن دختر از نظر حاجت ازدواجی و زن گرفتن پسر از نظر حاجت ازدواجی واجبست اینکه واجبست خودش که نمیتونه، خودش پسرست در خانه دخترست در خانه قدرت ندارد پس شما اولیا هستید به او کمک کنید در انجام و تحقق بخشیدن این واجب وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ بعدم إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ بعدم وَلْيَسْتَعْفِفِ  ، پس زمینه وجوب رو داره امر میکنه نه هر زمینه ای رو و الا اگر چنانچه شوهر کردن این دختر حرامست به عللی زن گرفتن این پسرم حرام است به عللی باید زن کرد او

امر به حرام میکنید یا اگر شوهر کردن یا زن گرفتن مرجوحست یا رجحان دارد بعنوان استحباب بازم انکحو ،‌نه دو مطلب در اینجا ذکر شده یکی اضوبت که مقتضای اضوبت نیازمند بودن به ازدواج است و این  اضوبت که موجب نیازمندی به ازدواج است و خود این پسر و خود این دختر باید به وسیله ای از تخلفات جنسی خود رو دور کنند که یک موردش ازدواج پسر یا دخترست اگر چیزی مانع است که فقرست إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ این یک ، دو دو زمینه خارجی که شبیه به اینه زمینه خارجی اینست که اصولن آیه در اینجایی میاد که فقره

اصن آیه در زمینه وارده شده که فقره ، ولذا  ان یکونو ان کانو نیست ها ان کانو یعنی اگر  باشند شرطه که تحققم نداره مثلن ان یکونو اگر میباشند اینها،‌ببینید این عرض می شود که و وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚ إِنْ يَكُونُوا  یعنی این دختران و پسران اضب اگر فقیر هستند مانع از این نمیشود که شما این واجب رو تحقق بدهید پس امر عقیب حضره این بعد بحث دوم

مگر امر عقیب حضر مگر دلالت بر وجوب دارد ،‌نه ،‌مثلن در باب حیض ، در باب حیض وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ ۚ  واجبست فاتوهن اینکه حیض تموم شد حتمن باید که انسان چه کنه اینکه نیستش که اینکه وجوب ندارد که این فاتوهن امر عقیب حضره یعنی در زمانی که این حیض بود وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ هیچ کار جنسی نباید باش کرد نه اونجوری نه اونجوری که بحثشو نمیخوایم بکنیم

ولاکن حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ  امره وجوبه نه ،‌امر رقیبه حضره اینا اون حکمی که قبلز حیض داشت چه بود اگه لازم داشتید واجب رجحان بود مستحب مرجوح بود مرجوح همونه دیگه یعنی این امر میخواد چیکار کنه این امر همون حالتیه که قبلز حیض داشت همون حالت هست

حالت قبلز حیض بعضی وقتا باز حرمت عمل جنسیست مثه اینکه فرض کنید در حال احرامه این زن در حال روزست اگر در حال احرامستو در حالت روزه استو حائض نیستو نفسا نیست در اونجام باز امر داریم نه ، اون حالت اولیه تکرار میشه حالت اولیه وجوبن رجحانن حرمتن مرجوحیتن همه تکرار میشه اینجام همینطوریه در اینجام چون زمینه دو زمینست یکی اذاب امت کسانی که اذبن مخصوصن اذب درجه اول دختری که هنوز شوهر نکرده پسری که هنوز زن نگرفت وهردو به حد زن گرفتن و شوهر کردن رسیده اند

سوال، پروردگارا اگر فقری در کار باشد باید اینکارو بکنه میگه بله و انکحو فقر مانع نیست پس اینجا امر عقیب حضرست ، با این بیان این مطلب رو درست دریافت میکنیم که آیه نمیخواد وجوب ازدواج درست کنه نخیر ، چون پسرها و دخترها که هنوز خودشون نان خور پدرو مادرند نان خور پدر هستند و در این خانه هستند و خودشون نمیتونن که ازدواج رو انجام بدن در اینجا کمک میخوان اگر کسی میرود به جبهه و خودش به تنهایی نمیتواند وظایف جبهه رو انجام بده امرست به کسانی که میتوانند به او کمک کنند بروند به او کمک کنند تا اینکه وظیفه جبهه در اینجا تحقق پیدا کنه

حالا در جبهه زناشویی این دختر و این پسر که نوعن اضبندو فقیرندو نمیتوانند ازدواج کنن کمک میخواد شما که آگکاهترین شماکه قدرت بیشتری دارید حالا حتمن باید خونه بخرید حتمن باید درامد داشته باشید نخیر یه اتاق تو خونتون اضافست ،‌بدین به این داما بدین به این عروس تا کم کم جون بگیره کم کم اگر بخوایم حساب کنیم که از اول باید خانه و تشکیلاتو مشکیلاتو باید این پسر چهل پنجاه سالش بشه دخترم از حالت بیوفته اون وقت دیگه باید همدیگرو بو کنند

به درد ازدواج نمیخوره همدیگرو باید نگاه کنند مثلن ،‌نخیر این خداوند که برای پسر یه حدی معین کرده است که این باید یکاری بکنه و برای دختر یه حدی معین کرده باید یکاری براش بشه خدا اشتباه کرده ، آیا خدا اونهایی که غنی هستد اینکارو کرده اون که فقیرند نمیشه

قبول داریم بله ما قاعده اولیه رو داریم بحث میکنیم ببینید اینجا تکریم و شتریح با هم میخوانن ایا خداوند اون پسران و دخترانی که پول دارند اونها برن ازدواج کنند اونکه ندارن نه سماغ بمکند نمیشه که ، اینا باید یه طوری بشه بلخره حالا یه طور سلبی باید بشود یا طور ایجابی بشه در عضاب داریم بحث میکنیم ها غیر عذاب مطلب دیگریه خب پس بنابراین این جریان ازدواج یک جریانیست که سنت سنییی کل رسالات الاهیه است مخصوصن در رسالات اسلام این مطلب اول

پس این ایه در زمینه وجوب است در دو بعد یکی بعد خارجی که عقیبه حضره یعنی کسی پول نداره زن بگیره مثلن کسی که پول نداره خودش بخوره خودش زندگی کنه خب بره زن بگیره دختری که خودش تو خونه یه قالیچه کوچولو نداره جانماز نداره بره شوهر کنه جهاز بده مثلن چون زمینه حضره چون زمینه حضره ولو احتمال حضر باشه ها نه تحقق حضر و معمولن حضره دیگه

که الان در بین ما هست این پره تا که میشد حالا میخواد بره زن بگیره خودش گرسنه مونده یا این دختره این چون زمینه امر عقیب حضرست امر در اینجا نه وجوبست نه استحبابست نه چه است همون حالت عرض می شود که که فقر نباشه

اگر فقر نباشد و پسری اضب و دختری عضب باشد لازم باشد دیگه در این کمک گرفتن از اولیا هم نمیخواد بلکه خودشم میره به بابش زن میده اگه زنش مرده یا زنش بدرد نمیخوره ، عرض می شود که حالا این مرحله اولا

مرحله دوم احکامی که احکام خمسه ای که ما داریم ایا کدامش با اصل ازدواج اسلامی تطابق داره و جوره ، وجوب که معلومه در چند بعد که بحث خواهیم کرد ، حرمتم هست در جایی که انسان ازدواج کنه و این ازدواج انسان را به حرام بیندازد یا به معامله و معاشرت حرام با زن یا با معامله معشارت زن با مرد هردو ، زن با مرد مرد با زن هردو با هردو ، هردو با هم اگر این ازدواج از اول ناکامیست و یا بعد میدانیم ناکامیست و موجب پایمال کردن بعضی از حدود و احکام الاهیست از اول این ازدواج حرامه نمیمونه

در سوره بقره راجبه وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ ۚ  عرض می شود که وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَین حَتَّىٰ يُؤْمِوا  وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ ۚ بعد البته تاییدم داره وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ بعد نسبت به مومنم همینطوره چرا آخرش أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ اگر یک مرد مشرکی رو شما یک زن مسلمان بهش بدید چی میشه چون مرد سلطه دارد بر زن دیگه و قاعده سلطه گری مرد بر زن اینست که بر عقیده او سلطه پیدا کند أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ چه از نظر عقیده و معرفت و چه از نظر عمل

پس اگر ازدواجی موجب دعوت الی نار باشد این ازدواج حرام است ، حالا لزوم ندارد که این مرد فقط مشرک باشه نخیر یک مرد عرق خور قمار بازه چه چه چه هست و اگر دختر شمارو بگیرد این دخترم از حالت ایمان دور میشد مبتلای به فسق میشد ایا این ازدواج حلاله یا نه حرامه چون نار مراحلی دارد نار درکاتی داره چنان که جنت درجات دارد نار هم درکات دارد أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ منتها بعنوان ضابطه کلی داریم بعنوان استثنا ،‌بعنوان ضابطه کلی تبعن چون مرد سلطه دارد بر زن اگر مرد کافر باشد و زن مسلمان این به طور اتوماتیکی مرد زن را به نار دعوت میکند به عکس اینطور نیست و لذا  به عکسش جایزه وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ اگر شما یک زن یهودیه ای را زن نسرانیه رو ازدواج کنید این حلال است چرا برا اینکه نوعن چون مرد سلطه دارد بر زن یا مرد به ایمان خود و زن به ایمان خود باقی می ماند یا مرد زن یهودیو نسرانی رو مسلمان میکند به عکس بسیار نادرست به عکس بسیار کمه مگر در اونجایی که بنا باشد که زن ها سلطه بر مردا داشته باشند مطلب دیگریست

حکم عوض نمیشه اما عرض می شود که موضوع عوض میشه اما موضوع معمولی چنینه، بنابراین نمیشود زن مسلمان با مرد کافر ازدواج کند ، اما میشود مرد مسلمان با زن کافر در بعد کتابی که معلوم و در بعد غیر کتابیم که بحث خواهیم کرد ، پس هر ازدواجی که موجب دعوت الی النار باشد حرام اگر موجب دعوت الل جنه باشد اگر یک پسری ازدواج نکند انحراف پیدا میکنه دختری ازدواج نکند انحراف پیدا میکنه این ازدواج واجبست إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ خطاب به اولیاع  وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ که اونم دارای دو بعدست و دارای چند بعد است که بعدن خواهیم عرض کرد

ازدواج واجب ازدواج حرام ، ازدواج راجحم داریم ، ضرورت نداره ادم ازدواج کنه اما خوبه مثه مستحبات خب ما یه واجباتی داریم در عبادت یه مستحباتی‌،واجبات اون احکام عبودیی واجبست که نباشد این فسقه حالا که مستحبات احکام عبودی راجحه است در ازدواجم همینطور ازدواج گاه واجبست گاه راجحست گاه حرام است میرسیم سراغ مرجوح و مباحش

ازدواج در چند بعد میتواند واجب و یا راجح باشد اینجا انعطاف به ازدواج های رسول الله صلوات الله علیه که این کتاب آیات رحمانیم که بحث علل ازدواج های متعدد رسول الله رو ما ذکر کردیم این مورد انسان حتیاج خواهد شد .

در چند بعدست که ازدواج برای انسان یا واجب میشه یا راجح یک نیاز جنسی دو نیاز تشکیل خانواده کسی نیاز جنسی نداره کم داره نیاز تشکیل خانواده ، نمیشه خواهرو عمه و خاله اونجوری که به مرد باید درست رسید زیرو رو اونا نمیتونن برسن ولی زن که محرمیت دارد و ازدواج دارد و از تمامشون برای همدیگه روشن خواهد بود پس اول نیاز جنسی ، دوم نیاز تشکیل خانواده سوم نیاز ایلاد

اگر بنا باشد مردها و زنها همه تصممی بگیرن که ازدواج نکنن یا ازدواج کنند ایلاد نشه نسل بشر خشک میشه خب خداوند امر میکنه وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ ۚ واجبه ، اصله اول در باب ایلاد وجوبه بعله بعضی وقتام حرامه ، بعضی وقتا راجحه بعضی وقتا مرجوحه مباح نداریم ما ، اصله ایلاد واجبست بعنوان قانون اولی ، که نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ ۖ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ ۚ واجبست که برای مصلحت ایمانی و مصلحت اجتماعیه ایمانی قدمو هم در اینجا بدرد میخورد هم بعد که اینهم خودش بحث خواهد داشتو بحث خواهیم کرد این سه بعد ،

این سه بعد بعدهای درونیست بعد برونی، در بعد برونی اگر شما با فلان زن ازدواج کنید چون مقامتون مقام دعوت الی الله است و دعوت الی الله در انحصار یک طاعفه ای نیست باید طوایف دیگرو به خود جلب کنید جذب کنید اگر شما با طوایف دیگر ارتباط پیدا کردید ارتباط مساحره ای پیدا کردید داماد این طاعفه شدید بهتر میتواید با اون طاعفه بحث کنید و دعوت کنید اجتماعی

این اجتماعم ابعادی داره یا اگر با فلان زن ازدواج کنید با خانواده اون زن شما نزدیک میشید قومو خویش بهتر میتوانید نقش دعوت الاهی رو انجام بدید یک ، دو زنیست که شوهری داشته ، و این شوهر در جنگ کشته شده و این زن در میان زنان خیلی کوچکو خیلی پست نشان داده میشه مخصوصن زنانی که معمولن چنینه میگن خب نگذارید شوهر تان برن جنگ برن بیوه میشید و کسیم دنبالتون نمیره در اینجا اگر رسول الله این زن را ازدواج کرد رجحان اجتماعی داره یعنی تشویق به جهاده

دیگر نمونهاش همرو ما داریم در کتاب تفسیر مفصلن و در این آیات رحمانی به طور مختصر میگد اگر یک زنی شوهرش مرتد شده و این زنم نزدیکه  به ارتداد است به حساب ارتداد شوهر دو انفصال لازمست یک انفصال این زن مسلمانست با ارتداد شوهر شوهرش جدا میشه دوم اینست که این زن هم که وقتی که شوهرش ارتداد پیدا کرد یه مقداری ممکنست تمایل به ارتداد پیدا کنه یا اگرم تمایل پیدا نکرد این زن دیگه شوهر چطور بکنه

کدام مومن میره سراغ این زنی که شوهرش ابوسفیان بوده شوهرش ‌که بوده اینجا پیغمبر که داعی الی الله است این زن رو واجبست که با او ازدواج یعنی ازدواج پیغمبر هم واجب بوده نه مستحب نمیگیم جریان جنسی نبوده خب پیغمبر از همه چی بالاتر از همس هم ظاهرو هم باطنو عرض می شود که قبوله ولاکن تمام جهات مادی و ظاهری تحتو شعاعه اونی که شعاعه بالاتر دارد دعوت الی الله پیغمبر بزرگوار در سن بیست پن سالگی با خدیجه چهل ساله دو شوهر کرده و چند فرزند داشته ازدواج کرد

پیغمبر بیست پنج ساله زیباترین افراد بود موقعیتم بهترین موقعیت بود هنو پیغمبر نشده بود که لگد بزنن هنو قرآن نازل نشده بود که فحشش بدن خب در اون موقع بهترین دختران مکه رو میتانست بگیره چرا خدیجه رو گرفت حساب داشت چون خدیجه از نظر معنوی از نظر ظاهری از نظر مالی میتوانست همسر پیغمبر باشد و کمک در ابعاد اقتصادی و غیر اقتصادی باشه

بله، برای اینکه پیغمبر قبل از مشترع شدن به شریعت اسلامم متشرع بود و 2602 گویی خب بحثیست خودش ، بیشریعت که نبود خب بله اون وقت پیغمبر بزرگوار چند سال با خدیجه بود؟ پیغمبر بزرگوار بیستو پنج سالش بود ازدواج کرد کی به مدینه تشریف اوردن، سن پنجاهو سه سالگی بیست پنج تا پنجاهو سه تا اون وقت زن نگرفتن در مدینم یکسال موند زن نگرفت بعد یه زن پیر گرفت عایشه رو اول نگرفت چرا حساب داشت تمام رو حسابه زن گرفتنای پیغمبر دو بعد داره قبوله یک بعد حاشیه ایست و یک بعد اصلی بعد حاشیه ای خب پیغمبر زن میگیره مگه جسم نداره پیغمبر کسی که جسم داره کار جسمی باید بکنه دیگه نمیشه گفت پیغمبر شهوت نداره این نقصه این اصلن

پیغمبر شهوت ندارد این نقصه ، ولاکن اون بعد اعلای که مهمتر بود و محور بود در کل ازدواج های پیغمبر و بر کل کارهای پیغمبر مصلحت ملزمه ای یا حداقل راجحه ای باید در کار باشد زن شهید را ازدواج کردن ، زنی که شوهرش عرض می شود که مرتد بوده ، زنی که در اسارت از یهودیها این زن رو اسیر کرده پیغمبر این زن را اسیر کرد این زن کنیز پیغمبر شد بعد پیغمبر آزادش کرد بعد ازدواج کرد بعد گروه بسیار دیویست خانواده یهود مسلمان شدن ببینید ، حالا میخونیم

دیویست خانواده یهود مسلمان شدن این مرد چیه ، اولن این زنو اسیر کرد اذیتم نکرد ازادم کرد ازدواجم کرد این شد ملکه اسلام این زن یهودیه دختر یهودی که به اسارت گرفتن شد ملکه اسلام روی این حساب ترقیب شدن دویست خانواده یهودی مسلمان شدن نه تنها این تمام دختران یهودی که در این جنگ دست مسلمانا افتادن تمام این دختران را مردهای مسلمان ازاد کردن ، ببینید این چه اثاری داره تمام ازدواج های پیغمبر دارای اثاره

حالا، این ازدواج هایی که انسان میکنه یا ابعاد درونی و شخصی دارد مادیو معنوی یا ابعاد برونی دارد و اجتماعی دارد و یا کل ابعاده و پیغمبر بزرگوار که کل فی الکل است در تمام خلق و در تمام علوم و در تمام معارف در تمام اعمال در ازدواج هم نوعن حد وجوبست یا رجحانی و لذا یه موقع رسید که دیگه نه لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ تموم شد .

اگر همرم طلاق بدی همرم بمیرن یک دونه زن حق نداره این پیغمبر که تا بیست شیش زن گرفت ، وقتی وفات فرمود نه زن داشت، مدتیم سیزده زن با هم بودن این پیغمبر لا تحل دیگه حرامه دیگه ، سیاسیسه، قضیه ازدواجو لا ازدواج پیغمبر قضیه جنسی فقط نیست جنسی بود خب یکی تا چهارتا مثلن اما این قضیه سیاست رسالتیست سیاست دعوت الی الله تا اینجا که پیغمبر هرچی زن گرفت با تمام قبال عرب بیستو شیش زن گرفت بعضیارو قبل از ازدواج رد کرد بعضیش یک ولی با بیستو شیش قبیله عرب در شبه جزیره عربستان این داماد شد یعنی نزدیکتر شد

مثلن فرض کنید که پیغمبر بزرگوار عایشه رو گرفت چرا ،‌تنها دختر باکره ای گرفت با پیغمبر چقدر فاصله داشت پیغمبر پنجاهو چهارسالش بودو عایشه فرض کن نه سال ده سال چقدر فاصله است چرا برا اینکه از ابوبکری ابوبکر بخواهد دیگه عیب داره مگه عیب داره آقا داماد عرض می شود که فرض کنید ابوسفیان بشید که ابوسفیان از ابوسفیانیش بکاهه پیغمبر بزرگوار دوتا دختر داد به عرض می شود که عثمان مثلن خب چرا از عثمانی عثمان بکاهد

با عمر چنین از عمری عمر بکاهد که اینا بزرگان قریش بودند یا بنی امیه قریش عثمان اموی بود و اون دوتای دیگر قریشی اینها از سرکردگان قریش بودند و بنی امیه که از مکه اینها ملحق به رسول الله صلوات الله علیه در ظاهر ایمان آورده بودن حالا هرچی ، مرحله ای از مراحل دارد خب اینهارو باید که از عمری عمر از ابوبکری ابوبکر از عثمان، که اگر این ارتباط مصاحبه ای نبود عمر عمرتر بود ابوبکر ابوبکرتر بودو عثمان عثمان تر بود دیگه

پس این حساب داره ، نمیشه گفتش که کفر بودن شرطست پس کفر نبود در کفرم باید بحث کنید البته این بحثی که ما کردیم این بعد عرض میکنیم یکیاز شرایط ازدواج کفعه دیگه مگه اینطور نیست کفع بودنه یعنی همتا بودن این همتایی دارای دو بعده ، یکی اینکه دوتا روح با هم بخواند، از نظر عقیده معرفت ایمان چه چه چه این دوتارو با هم بخوان نمیگیم مثل هم باشند در یه راه باشند مومن این مومن اون عرض می شود که مسلم این مسلم هرچی این کفع باشند دوتا روح با هم گره میخوره

دو ، دو جسم با هم جور باشند چون ازدواج فقط ازدواج دو روح نیستش که ازدواج ازدواجه دو روحست در اصل و دو جسمست در فرع ، اصله ازدواج چیه ؟ جفت شدنه دو مردو زن که با هم فاصله دارند جفت شدن این دو روح با هم . که بیشتر بتوانند در جریانات روحی عرض می شود که تکامل و تبیین داشته باشند این بعد اصلیست این بحث حالای ماست اون جریان قبلی رو بعدن بحث میکنیم

که این  کفع بودن بعد دوم بعد جسمیست ، دیگه در بعد جسمی نه سن شرطست نه شغل شرطست نه چه شرطست این جسم با اون جسم جور باشه نه پیرمرد صد ساله دختر دوازده ساله بگیره این بعد جسمیش جور در نمیاد  ، این پیرمرد به هیچ وسیله ای از وسایل نمیتونه راهم نمیتونه بره مثلن یا زن هشتاد ساله پسر بیست ساله مثلن این چه کفعیست

کفع بودن از نظر روحی مناسب و از نظر جسمی مناسب و اینجا پنج احتمال ما داریم، خب آخه اون به دردش میخورد حالا شما برای بعضیا بیارین بدردشون میخوره ، عرض می شود که حالا عرض میکنیم پنج قسمه یا هم از نظر روحی و جسمی کفعند، هم روحشون با هم میخونه هم جسم ، نمیخوایم بگیم که این هم مرتبست نه پیغمبر اکرم از نظر روحی با عایشه میخوند با حفسه میخوند

جناب نوح با زنش که مشرکه بود از نظر روحی ازدواج جناب لوط با زنش که کافر بود این نه خب داریم تقسیم میکنیم نمیخوایم ترجیح بدیم ترجیحو مرجوح یا از نظر روحی و جسمی با هم کفعند با هم میخونن ، یا هیچ کدوم با هم نمیخونن این دو ، نه جسمی نه روحی یا جسمی میخواند روحی نمیخواند یا روحی با هم جورست جسمی با هم جور نیست.

این چهار مرحلست دیگه، حالا ما به این چهار مرحله اکتفا میکنیم تا بعد بقیش ، آیا لازمست کفع بودن از نظر روحی اگر لازمست پس زن نوح و زن لوط عایشه پیغمبر حفسه پیغمبر از نظر روحی چه تناسب تعارض بوده ، آیا لازمست از نظر جسمی ، خب بله لازمست ولاکن آیا از نظر جسمی یعنی حتمن پسرو دختر یکسان باشند در بهشت اینطوره ها در بهشت سنا بالا نمیره و اگه در دنیام همینطور بود در دنیام پسر بیست ساله و دختر بیست ساله اگه سنشون بالا نمیرفت خب همیشه خوبه علت اینست که چون در بهشت سن نیست ولی در دنیا اینطور نیست در دنیا یخورده بر زن میگذره پیر میشه باید گذاشتش کنار جای دیگه رفت .

عرض می شود که خب این از نظر جسمی باید هم سن باشن با هم حتمن نه باید اگر یک محوری از محاور اصل ازدواج جریان جنسیست باید بشه آخه اون مرد با این زن بشه این زن با اون مرد بشه حالا کمو زیادشو کاری نداریم حالا این مرد فرض کنید پنجاه سالشه چل سالشه شصت سالشه و این زن بیست سالشه پونزده سالش چارده سالشه اگر گیری در کار نباشه از نظر جنسی کمو زیادش مطلبی نیست بلکه بعضیا جور دیگن وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِی که بعد ازدواج روحی منظوره

یکی از تجار دوتا از سه تا از تجار هرسه دختراشونو تقدیم کردن به مرحوم اقای کاشانی مرحوم اقای کاشانی هفتاد سالش بود هفتاد پنج سالش بود دخترا بیستو چند ساله بودن این صحبت جسمی نیست چون محور در ازدواج محور این میخوان متبرک بشن وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِی إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ تتمه بحث باشه