پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه پانصد و شصت و دوم درس خارج فقه

نکاح (اذن ولی دختر باکره)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

از جمله موارد گمراهیه فقهی ما که درصدش بسیار کم بود الحمدالله قضیه ولایت پدر دختر باکره است بر او در باب ازدواج ، این رو هم بعد از اینکه مراجعه دقیق تر به قرآن شریف کردیم صددرصد برا ما روشن شد که پدر دختر باکره بر او ولایت در باب ازدواج نداره، البته در اینجا اقوال مختلفه ای بین علمای شیعه و سنی هست و روایات گوناگونی چه بعنوان تفسیر آیه مربوطه و چه به عع عام هست اما چون محور ما صددرصد قرآن شریفست و موافقست اصلن ما احتمال نمیدهیم که در جواز تا چه رصد در صحت عقد دختر باکره شرط باشد ولایت پدر

چون سه حرفست در اینجا حرف اول اینست که دختر باکره ولاسیما غیر رشیده حالا کلن میگیم دختر باکره که هنوز ازدواج نکرده است شرط صحت ازدواج او با یک مردی اینست که پدر راضی باشه، قول دوم و احتمال دوم اینست که شرط صحت نیست بلکه شرط جوازه مثلن فرض کنید نمونش اگر انسان با یک زنی معاذلله زنا کرد خب این معلومست که اسمش زناست اما در حال حیض یا در حال نفاس یا در حال احرام یا در حال نذر عدم عمل جنسی اگر عمل جنسی انجام داد این زنا نیست حرامه یه پله پایینترست از زنا همچنین در باب نکاح هایی که آقایون میفرمایند محذورست به وجهن عام ما بحث میکنیم اونی که فعلن مورد بحث است نکاح دختر باکره بدون اذن پدر بالاتر با مخالفت و عدم رضایت پدر این بین سه احتمال ، یا اصلن نکاح باطلست یا نکاح صحیح است اما حرام است مثله عمل جنسی در حال حیض و در حال نفاس این حرفا یا هیچکدوم نیست نه نکاح باطلست و نه این نکاح صحیحه حرامست صحیح اما عمل جنسی حرام اینم نیست بلکه نکاح هم صحیح است و هم جایزه

آیه ای که مورد بحث است آیه دیویستو سیو هفته سوره مبارکه بقره ، وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۚ وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ بعضی از روایات نسبت به تفسیر من بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ وارد شده است که معنا کرده است که این ولی امرهاست ، عرض می شود که در صحیحه عبدالله ابن ثنان ان الصادق علیه السلام در جلد سوم تهذیب حدیث دیویستو بیستو چهار که اینطور میگد الذی بیدهه عقد النکاح هو ولی امرها، ولی امر این دخترست ولی امر این دختر بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ است که معنا کرده باشن مراد از ولی امرها پدرش باشه

خب حالا اینکه صراحتی نداره ولی امر این دختر بطور مسلم که حالا ازدواج کرده  و طلاق گرفته کیه مسلمه شوهره دیگه ، اون یکه مسلم است که ولی ارم این دخترست که ازدواج کرده و حالا قبل از عمل جنسی من قبل ان تمسهون طلاق داده است اورو ولیو امرهای خیلی بینی که شک درش نیست کیه ولایت شوهرست بر این زن

اما ولی امرها پدر این دختر باشد از کجا در آوردیم پس اینو ما تعبیرم حتا نمیکنیم میگیم اصلن دلالت ندارد بر اینکه ولی امرها پدر دختره، این مال اینجا بعد در بعضی از روایات داریم که تعدادشم کم نیست که دختر باکره در صورتی میتواند ازدواج کند که پدرش اجازه بده ، اگر پدرش اجازه نده نه

بعد سوم روایاتیست که اصلن اجازه پدرو شرط نمیداند روایات متعدده ای شیعتن و سنتن به عدد کاری نداریم حالا روایت داریم میخونیم شیعتن و سنتن روایات متعدده ای است که مراد از الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ شوهر است نه اینکه پدر دختر باشه

و روایت دیگر حالا ما به جای اینکه دنبال سندهای این روایات و حتا متن های این روایات و شهرت ها و یا اجماعاتی احیانن نسبت به مضامین روایات باشد برویم وقت خود و دیگران رو تلف کنیم معلوم نیست سر کی میخوایم بتراشیم ما به سرچشمه مراجعه میکنیم سرچشمه کل این بحث ها قرآن شریف مخصوصن آیاتی از جمله ایه دیویستو سیو هفت سوره بقره حالا ما از اول دونه دونه کلمات رو بدون اون جهات اختصاصی درونی و برونی عقیده من اجماع شهرت روایت میخوایم بحث کنیم

وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مخاطب کیه ، مخاطب طَلَّقْتُمُوهُنَّ پدر دختر است مگر پدر دختر با دختر ازدواج کرده که طَلَّقْتُمُوهُنَّ مراد معلومست که شوهرست ، اصن بحث در این آیه و آیات قبلی پدر دختر نیست بلکه در کل قرآن پدر دختر مورد بحث نیتس یکجای قرآن والدول بنت نیومده اصلن نه به تعبیر …

آیات قبلی قرآنو باز کنید آقایون در آیات قبلی اونی که مورد بحث استو مورد نظر است در نفو اثبات عبارتست از زوجین نه پدر زوج نه مادر زوج نه پدر زوجه نه مادر زوجه هیچکس اصلن مورد بحث نیست. عرض می شود که بعله ، آیات همه مربوطست به زوجین ، وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ ۚ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ کیا ؟‌شما یاد میکنید این زنان را در عده در عده نباید کی ؟‌یعنی پدر دختر در عده دختر سراغ دختر نره نه دیگه اون کسی که میخواد با این دختر ازدواج کنه

وَلَٰكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا ۚ وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ کی ؟ پدر دختر لَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ یا کسی که میخواد با این دختر ازدواج کنه وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ از هیچ پیداش نی پدر دختر هیچکس دختر و هیچکس پسر اصلن در این آیات پیداش نیست

در کل قرآنم همینطوره در کل آیاتی که لفظ نکاح داریم لفظ زواج داریم لفظ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ‌ بِهِ مِنْهُنَّ  داریم در کل آیات قرآن اصلن پدر دختر پیداش نیست . فقط یکجا پیداشه، فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ  ما داریم فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ کیا کنیزها ،‌این کنیز را با اذن اهلش ازدواج کنید تازه اهلش دوتاست پدرش مالکش اونم بحث …

اونجام همینطوره فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ به اذن اهلهن به اذن مالکش میخوای ازدواج کنی با این کنیز به اذن پدرش چون اهل این کنیز هم پدرست و هم مالک است ، مالک حتممن داره اگر پدر داره جزوه اهله اگر پدر ندارد که اهلش همون مالکه من یادم است که در لبنان در این سفر اخیر یک دختری رو من …

 چون خصوص کنیزها مورد بحثه ، آیه همینو میگه مراجعه به قرآن بکنید آیه خصوص همینو میخواستم عرض کنم در این سفر اخیر یه دختر پسری رو آوردن که من عقد بکنم گفتم که خب پدرو این حرفا دختر گفت پدر من راضی نیستو ما با هم عرض می شود که من درست تحقیق کردم که نه این دختر با این پسر میخوره و این دختر با این پسر میخوره پدر اجازه نده نده من در حضور جمع اینو عقد کردم بعد که تشکیلات شدو به ضدوخورده طرفین اونها داشت میرسیدو چنین شدو چنان ده پونزه تا ماشین رفتیم بیروت مجلس عرض می شود که اعلا و این حرفا بگذریم یه آقای شیخی اونجا بود گفتش که شما اینارو عقد فرمودین چون شما نظرتون اجتهادی و قاطع است میپذیرم اما فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ گفتم به قرآن مراجعه کن اهلن یعنی کنیزها

انقدر ما بی سوادیم ، آقا یا نگو یا اگر میگویی به قرآن مراجعه کن. فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَ  اذن را نسبت به هن کنیز گفته ، نسبت به هن غیر کنیز نگفته ما که غیاث نمتونیم بکنیم حالا در اینجا وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ اگر شما طلاق دادید این زنهارو قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ هنوز دختره مخاطب کیه کسی که طلاق میدهد خب در قرآن شریف وقتی که ما به آیات طلاق مراجعه میکنیم این معنارو که در حدیث است استفاده میکنیم که لطَّلَاقُ بِیدِ مَنْ أَخَذَ بِالسَّاق نه اونجوری که آقایون میفرمایند ها ، که زن نتونه طلاق بگیره یا مرد هرجور میخواد طلاق بده نه رجحان در بعد جدایی مربوطست به مرد به این معنا که بعدن در باب طلاق تفسیر خواهیم داد

حالا اینو فرمود که هیچ جای قرآن ندارد که اگر زنی شوهرش را طلاق داد یا زنو شوهر یکدیگر را طلاق دادن نه ،‌فقط شوهر طلاق داد . إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ ببینید همش فاعل طلاق دادن زوجست نه زوجه است نه زوجه با همست نه پدر دختر است نه پدر پسر است این نیست

اونی که در مورد نکاحست اونهایی که در زمنیه نکاح حضور دارندو باید داشته باشند دختر و پسرند و اونکسی که طلاق میتواند ببدد در کل آیات طلاق فقط شوهرست شوهر و زن با هم نیست زن تنها با هم نیست تا چه رصد که پدر دختر باشدو که ، که نسبتب به طلاق مثلن ایشون نقشی داشته باشد

حالا در اینجا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً ما معین کردید چون ، گاه اوقات است که انسان مهری معین نمیکنه مهرول مثله ،‌گاه اوقات مهری معین میکنه این نصف مهرول مثماست این مهری که مقرر شده است بعنوان مهرول مثل برای دختر باید به او داده بشه بمیرد نمیرد طلاق بدهد ندهد باید به او داده بشه ، و اگر چنانچه مهری را تعیین نکرد به مهرول مثل بر میگرده یعنی بعدن توافق میکنن که مهر انقدر باشه توافق بر مبنای صحیح عرفی اگر بنا بود که مهرش فرض کنید پونصد هزارتومنه من قبل ان تمسوهن نصفش میشه دیویست پنجاه هزارتومن چه تعیین حالا اونجایی که تعیین کردرو میفرماید مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ نصفش

نصفش به چه حساب ، این نصف دو بعد دارد یک بعد اینکه بیایم کلی بگیم بگیم اگر که این دختر جدا شد یا با طلاق که اینجاست یا با مرگ در جای مرگ بدون دخول نصفه از کجا این حرفو میزنید قرآن فقط در مورد طلاق داره میگه ما که نمیتونیم موت رو قیاس به طلاق کنیم در فتاوا هست البته ولی قبول نداریم ، در مورد طلاق نفرمود فان فصلن عنکم، چه به طلاق باشد چه به موت باشد چه به ارتداد باشد انفصال چند جوره یا به ارتداد است یا به موتست یا به طلاق است نه ، در این ابعاد گوناگون انفصال فقط انفصالی که با طلاق حاصل میشه وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ قاعده ، نصف مهر را باید این مرد به زن بده،‌نصف دیگر نه در اینجایی که قبل از عمل جنسی او رو طلاق داده باشه بعد ،‌الا داره اول عنوان قانونه بعد عنوان استثناست عنوان قانون عنوان فرضست که واجبست این نصف را به طور قانونی به طور کلی این نصف مهر را باید این مرد به زن بده البته استثناعات داره مثلن در باب طلاق خلع در باب طلاق مبارات در باب طلاق مبارات که قسمتی از مهر بر میگرده در باب طلاق خلع که کل مهر رو میتوند مرد پس بگیره اگه نداده نه اونا استثناعیه موارد استثناعی چند موردست یکیش اینجا ذکر شده و بقیش در إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ

ببینید اون استثناست پس اینجا یک محور اصلیست که قانونیست و ضابطه ایست که فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ حتمیت دارد که قبل از عمل جنسی اگر طلاق داد این نصفو بده الا یک الا اینجاست یک الا در باب خلعستو مبارات که جای خودشه

إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ خب این یعفون کیه ،‌ ببینید ازنظر صیغه ای بحث کنیم ، یعفو یعفوان یعفون کیه یعفون مذکره، پس اول یعفونه یعفو یفعوان یعفون تعفو تعفوان یعفون آقایون فکر کنید روش من چنتا سوال میکنم

بله در اصل یعفونیه ولی اینجا چی باید بشه اینجا یعفونست حالا چطور در اصل باید یعفوون باشه اینجا یعفونست ، این زنه ، اینجا زنه، صبر کنید إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي دومی مذکره اولی معنسه دومی مذکره أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي چون یعفو که مذکره ، خود این یعفو قرینه قطعیست برای اینکه یعفون زنه منتها خب این یعفون که زنه یعفوون باید بشه ، چرا در قرآن یعفوون نیست یعفونست ؟

یفعلنه یفعونه ،‌یفعلنه یفعونه ،‌چرا ضمیر نمیذارن و خاندنشم فرق میکنه هم عرض می شود که جذر میزارن رو واو که یعفوون میشه عرض می شود که و هم در خوندنش عمده خوندنه آیا یعفوونه بخوانیم یا یعفونه بخوانیم ، این آقایون سوالیست که بعد جوابشو بدین

چی ؟‌نخیر اینطور نیست اینو فکر کنید آقایون ، به این سادگیم نیست خیلی حالا اونی که مسلمست اینست که یعفون مال زناست چرا ، به دلیل قطعیه أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ سوال، در اینجا بحث عفوه ، اولن این نصف دیگر مهر را کی احقست نسبت به اون مسامحه کنه سلبن یا ایجابن ؟‌مصامحه ایجابی که یعنی این نصف رو بده فرضن نصف دیگر رو هم بده ، چون آیات متعدد داریم که مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ حتا اضافه بر مهر ، ببینید متعوهن یعنی یه چیزیم اضافه بر مهر بدید

قاعده کلی اینست که زن را وقتی که از شما جدا شد به علتی از علل جدای قاعده اینست که مهر که دادیم حالا کاری به نصف در اینجا نداریم مهرو که شما صدهزارتومن مهر کردید دادید یه چیم اضافه بدید وَمَتِّعُوهُنَّ ،‌ وَمَتِّعُوهُنَّ مهر نیستش که وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا  الی اخر اینجای خودش اینو بحث خواهیم کرد در باب مهر اینجا اشاره میکنیم

ما چند چیزست که حتمن باید به زن بدیم یکی مهره ، دو نفقست سه هدایایی که به او میدیم حق پس گرفتن نداریم چهار وقتی که طلاق دادیم اینجا وَمَتِّعُوهُنَّ امره دیگه وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ ببینید حقن این محور تقواست و الا در مقابلش چیه خلاف تقواست و تقواست

بنابراین اینجا یه سوالو ما میکنیم البته یه مرتبه انسان مطلبی رو قبلن پیش خودش جلوه میده و محکم میکنه بعد برا اون میخواد دلیل بتراشه خدا نکنه ما اینطور باشیم نه میخوایم ببینیم از آیه چی میتونیم در بیاریم ،‌اگر در میاریم که ولایت دارد بر دختر نه پدرش بلکه مادرش خواهرش برادرش دختر خالش حرفی نداریم ولی وقتی که از آیه در نمیاد بلکه از خود این ایه و آیات دیگر در میاد که هیچکس ولایت در دختر نداره ‌کمااینکه بر پسر نداره ‌کمااینکه بر پسر پدر پسر ولایت در باب ازدواج ندارد بر دختر هم پدر دختر در باب ازدواج ولایت ندارد این نه و آره رو ما باید از قرآن استفاده کنیم

حالا إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ اینو میخوام عرض کنیم که التبه من دهتا اینجا یادداشت کردم دهتا اشاره یا صریح یا کصریح که به این عشرتون کامله استدلال قوی قطعی ولو یکیش باشه کافیه استدلال قویه قطعی میکنیم بر مبنای این ایه و آیات دیگر در این مورد که الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ محالست پدر دختر باشد .

نه گفتم اون روز اشاره کردم طلاق به دست مرد هست با شراعط به دست زن نیست الا استثناعن این من .. در ضمن گفتم حالا میرسیم ببینید عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ فرض کن به دست هردوست ولی قاعدتن و قانون به دست کیه قانون اسلامی ؟‌مرده با شراعط اینو من در ضمن عرض کردم برای همین جریان صحبت میکنیم حالا  طلاق رو کی میده مرد،‌زن نمیده ولو در جایی باشد که لازم باشد مردو طلاق میده

در جاییم که طلاق لازم باشد طلاق رو مرد میده اگر مرد نداد از طرف مرد حاکم شرع میده از طرف زن نیست ببینید من این جهتو قبلن تذکر دادم برای اینکه این ایراد وارد نباشه حالا ما سوال میکنیم از باب قاعده و ضابطه اصلی نصف مهر را این مرد به این زن که قبلن تمسوهن باید بده و نصف دیگر نصف دیگر رو در بعد سلبی و در بعد ایجابی در بعد ایجابی که نصف دیگر رو هم تو مرد بده از باب متعوهن از باب چه از باب چه

این مهمتره یا نه همون نصف رو هم زن بگذره کدوم ارجحه آقایون ،‌آیا مرد اون نصف دیگر را هم بدهد یا اون نصف را بدهد و نصف دیگر ندهد ارجحست خب زن ارجحه خب مرد ارجحه  در چند بعد ارجحه در بعد مالی در بعد حال که اگر مرد اون نصف دیگر رو هم بدهد نشان خواهد داد که من طلاق دادم این زن رو گیری در این زن نبود و الا اون نصفم نمیدادم هیچی نمیدادم بیرونش میکردم هیچی نمیدادم

پس اینکه وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۚ به این حسابه یعنی در تمام ابعادی که در ایه ما دقت کنیم و درست صاف نگاه کنیم می فهمیم که در اینجا هیچ نقشی غیر از پسر و دختر ندارند ما این دهتایی که یاداشت کردم بهتون عرض کنم ببینید ، عرض می شود که اگر مراد از الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ پدر دختر بود باید بگه او یعفوَ والدها چرا گفت الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ چرا گفت ؟‌

مضافن بر اینکه در کل قرآن ما نداریم که والد بنت ولایت داره اونم چه ولایتی ولایت بر اینکه اون نصف مهر را هم که مرد باید بده ببخشه این خیلی عجیبه ها ، خود مرد که شوهر این زنست حق ندارد صننار از مال این بکاهد حق ندارد به زور بهش مهرو ندهد آیا پدر دخر که این مهر مال او نیست میتوند ببخشه، أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ اگر پدر دختر نیست چطور ببخشه مال دخترو ببخشه

مال دختر را مگه مال اونه ، نه ، مگه دختر راضیه نه ،‌اگه راضی باشد که یعفووَ این یعفون خاهد بود پس اولش لسرهَ به تسریح نداره دو ،  2334 چطور پدر دختر حق دختر را که مهره ببخشه ، سه و کیف لا یذکر معها زوج بابا اینجا اونایی که دربین هستندو در جریان هستند زنست که اول ذکر شد ، مردست مرد اصن ذکر نشه یعنی در اینجا یا اینکه الا ان یعفون این زن اون نصفه خود را هم ببخشید یا اینجور یا نه زن نبخشد بلکه پدر زن ببخشه یعنی در هر دو بعد خاک تو سر زن میشه

یا خود زن اون نصف را که شوهر میده ببخشد یا اگر این نمیبخشد یا میبخشد پدر این زن بیاد ببخشد ، یعنی در هر دو بعد زن باید سرش کلاه بره اصن شوهر در میان نیست. که شوهرم بیاد ببخشه بگد من همرو میدم اینم نیست پس سوم و کیف لا یذکر مع الزوج چهارم ، والزوج متقدمون علی ابیها و علیها در بخشش کدام مقدمن پدر مقدمه زن مقدمه یا شوهر مقدمه ،‌خب شوهر مقدمه

چون وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ این زنو شوهر با هم بودن که این زن زن پدرش که نبوده که این زن زن این مرد بوده پس اونی که شایسته است ببخشد چرا بیرون میرید این یا زنست که مقدم افتاده یا اینکه خود شوهرست ، پنجم الَّذِي بِيَدِهِ ترقیبون اکثر چرا فرمود الَّذِي بِيَدِهِ نفرمود که الزوج ببخشید والد الزوج و نفرمود اونچه را که ما استفاده میکنیم از زوج چرا فرمود الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ این ترقیبه ، نه گفته زوجه که قبلن گفت ،‌الان ان یعفو نه گفته زوج و نه گفته پدر زوج بلکه بعنوان ترقیب مثلن میگیم فلانی باید صد تومن بدهد آقای حاج علی نقی کاشی ملیاردر دو هزارتومنبده

این ملیاردو چرا گفتیم ملیاردر برای ترقیبه و الا فلانی صد تومن آقای فلان صد تومن اقای فلان دیویست تومن این که قید میذاریم مثلن فلانی رفت منبر مردم متوجه شدن اما فلانی که عالم علامه خطیب شهیرست چنین شد این قیودو بر چی میزنن این قیودو برا این میزنن که مطلب بالاتر نشون داده بشود در اینجا ایا بخشیدن زن بالاترست یا بخشش مرد مرد چرا ،‌برا اینکه مرد انسان گر ببخشد این تبرعه صاحت زنست این زن میتونه بره شوهر کنه لکه بهش نمیخوره اگر جدا شده جدایی برای اوقات تلخی نیست اگر اوقات تلخیو هیچی حساب نکردن بود خب مردی که نصف باید بده نصفم نباشد بده چرا همرو داد ببینید در اینجا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ ترقیبه

خب میخوان ترقیب پدرزنو بکنن پدر زن  چه ترقیبیه ترقیب کنند پدر زن  بیا جناب پدر زن  نصف را تو ببخش ،‌نصف را ببخش پدر زن  در بیاد و این شوهر نصفم نده این ترقیب نیست که به عکسه این ترعیبه بخشیدن پدر زن  اون نصف را هم این ترقیب نیست این ترعیبه ، ترقیب در کجاست در اونجا که دو کفه با هم باشه کفه اول الا ان یعفون زن ببشخه کفه دوم أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي شوهر شوهر احراععه حقست که همرو بده

زن شایسته است نصف را نگیره ولی شوهر شایسته است که همرو بده این ترقیبه ششم لیس عقده النکاح ایجابین ایا مراد از عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ چیه ؟ اگر مراد از عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ ایجابیه خود نکاحه اینجا سه نفرن حداکثر یا دو نفر ، نکاحی که بین زنو مرد میشود این عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ و پیمان نکاح که میشود اونی که همه قبول دارند چند نفرن زنو مرده اونی که اختلاف داریم پدر شوهره چطور اونی که درش اختلاف داریم و سومه الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ اونه،‌که حصرم هست

اما زن نه ، کاره ای نیست مرد کاره ای نیست بعضی گفتن که زن کاره ای نیست که اگر پدر زن  عقدش کرد اون ولو قبول نداشته باشه مثلن درسته ولاکن ،‌آیا میشود گفتش که زن کاره ای نیست . مردم کاره ای نیست محور در پیمان زناشویی فقط پدر دختر است پس بیاد دووتارو بگید بگید پدر دختر برای دختر پدر پسر برای  پسر اما محور در ارتباط زناشویی پدر دختر این حصر شد که

پس زن در دستش نیست. مردم در دستش نیست فقط پدر دختر در دستشه ، نسبت به هردو که انهو ولایت داره پس این بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ بعد یک شخص خاصی باشد که اجازه جهت ایجابیه نکاح فقط نه بالاتر از این دستش باشه ، اجازه جهت ایجابی نکاح خب زن هست خب مردم هست مرد ایجاب زن قبول ، از نظر جهت ایجابی ولیکن از نظر بهم زدن کی قوی ترست ، از نظر بهم زدن اون اصل بهم زدن که اصل طلاق است به دست کیه مرده

پس الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ در مجموع جهت ایجابی و سلبی کیه ، شوهره ، پدر زن  چیکارست . پدر زن  اگر هم اگر هم پدر زن  در اصل عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚایجابی دخالت داشت در سلبش چی ؟‌در طلاقم دخالت داشت . اگر شرط باشد که پدر زن  اجازه بده یکی از اجازه های پدر زنه که سومیست اول زنه بعد مرده بعد پدر زن  ، ولاکن در بعد دوم عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ که سلب باشه که طلاقه هیچ دخالت دارد پدر عرض می شود که دختر نه پس چرا فرمود الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ اونم حصر

اولن حصر بیدهی ظرفه و مقدمست دلیل بر حصره کسی که فلان مال به دستشه یعنی  کس دیگه نه حصره پس این الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ به طور منحصر دست مرده آقا به طور منحصر جهات ایجابیشم نیست تا چه رسد ایجابی سلبی هردو

به طور منحصر دست زنستو مردستو شوهر ، عرض می شود که سومم باشه اما به طور منحصر در میان این سه تا فقط به دست پدر دخترست که قبول کند یعنی اجازه بدهد ، دختر کاره ای نیست این حصر درست نیست . اولن ،‌ثانین الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ فقط جنبه ایجابی نمیتونه باشه حرام=هم جنبه ایجابیست و هم سلبی هم در عقد دخالت دارد و هم در طلاق دخالت اصیل

دخالت اصیل در طلاق او دارد ولو زن فرعه این غیر از شوهر نمیتوند باشد این البته اختصار عرض می شود که این تعداد که عرض میکنیم بعله ، هفتم و ان تعفو اقرب الی التقوا کی ، اینکه شما ببخشید به تقوا اینست که شما کین پدر دختره اگر پدر دختر حق دختر را ببخشد به تقوا نزدیکترست اینکه بدتر میکنه قضیه رو که این به تقوا نزدیکتره وانگهی آیا در این آیات وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ کی بود ؟ وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ پدر دختر بود ؟ وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ این سه تا ،  لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ برای کی برا کس دیگه ها ‌؟‌

طَلَّقْتُمُوهُنَّ شما ، مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ شما وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً شما فنصفُ‌بعهده کس دیگه این که نیستش که إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ مگر اینکه این زن صرفنظر کند نصف هم نگیره أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ این یه ترقیب اول وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ شما اگر ببخشید یعنی اون نصفم که نباید بدید اون نصفم بدید تمام مهرو بدید أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ باز این کیه این پدر زنست ؟‌

که این بدتر میشه اگر پدر زن  بدون اجازه زن اون نصف رو هم ببخشه که شوهر بره راحت یه زن دیگه بگیره اون نصفه اینکه أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ نیستش که هشتم ولا تنسبو الفضل بینکم یادتون نره با هم زنو شوهر بودید ارتباط زناشویی داشتید خب حالام ‌که جدا شدید بیا کمک کن خب این فضل بینکم بین پدر دخترست دختر یعنی ، نفهمیدیم یا بین پدر دخترست با شوهر ، اصن خیلی عجیبه ها وقتی که انسان تو عمق قضیه وارد میشه به عمق جریان خب 3220 که چی میشه

وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ ۚ نهم ،‌ وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا خب اتو نسا خطاب به کیه ؟‌باید صدقات نساع رو بدهید حالا فرد اول زوجه ،‌زوج حتمن باید این مهر رو بده ، نه تنها مهر بلکه بعنوان قانونی و وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ باید بده پس عاتو خب دو اگر این مهر این زن دست شوهر نیست ، بلکه دست پدر زنه ، پدر زنم عاتو ، خب این عاتو سازش دارد به اینکه پدر زن  اگر این نصف مهرم نگیره عیب نداره این با عاتو مخالفت داره این درست مناقضه

وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً دهم ، و لاتاخذو منهن شیئا نباید صننار از مهر زن بگیرید شوهر حق نداره ، اون وقت پدر زن  حق داره ، پدر زن  حق دارد که این صنناری که حالا بناست این نصفی که بناست شوهر بده این رو عرض می شود که بیاد لاسیبیل بزنه و ببخشه نخواستم به دهتا برسونم ولاکن همینطور که من فکر میکردم این مراحل ده گانست

حالا، بله ، صدقه به گدا میدن، از نظر لغوی اینطوره صدُقه یعنی اونچه را که صدقن لله باید شما بدین با کمال احترام این صدُقست اما صدقه گدایی فقیری چیزی فرق لغوی داره فرق معنوی داره حالا …

دهمیش بله ، ولا تاخذو 3415 شما حق ندارید از اون چیزی که دادید بگیرید خب شوهر حق نداره بگیره ، و بلکه شوهر باید که کند به زن میخواد یا به مرد چرا زن جلو افتاد، اینم یازدهمیشه چرا زن جلو افتاد ، آیا در بخشش حق مهر مرد مقدمترست شجاع ترست پولدار ترست بهترست صحیح ترست یا زن چرا زن جلو افتاد این مقدمست میگه این حمال که روزی صدتومن داره پنجاه تومن داد شما که روزی هزارتومن داری خب بیشتر باید بدید حمالو جلو میندازه

اگر اون گنده رو جلو بندازه حمال پدرش در میاد اون هزارتومن من چقدر بدم نه میگد این ادمی که ندارد انقدر میده و رجحان دارد شما که بالاترید پس در اینجا تقدم زن برای چیه ؟ آیا تقدم زن برای اینه که میگد الا ان یعفون این زن اون نصف رو هم ببخشه یا آخه او خیر ابه قصدن به او و ابهمی وشروک و اضرابون بها و ایضا او چیز دیگست در ایجا مگر اینکه این زن ببخشد یا اگر خودش نخواست ببخشه پدرش ببخشه بله ، خب این زن که در اینجا مقدم میداره این مقدمه برای یه جریانیست که الان ان یعفون مگر این زنها ببخشند اون نصف را یا بالاتری الذی الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ به چند جهت باید ببخشه ،

یک بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ دو أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ سه وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ ۚ چهار وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ و الی آخر