پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه پانصد و شصت و سوم درس خارج فقه

نکاح (اذن ولی دختر باکره)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ ما منظورمون این نیست که این مطلب را که پدر دختر ولایت در ازدواج او ندارد ایرو تحمیل کنیم بر قرآن یا بگردیم از قرآن در بیاریم نخیر میخوایم بگیم که این ایه مبارکه راجع به اثبات و یا نفی ولایت پدر دختر در ازدواج دختر چه میگوید

اولن باید ما در جو آیه قرار بگیریم جو آیه ، اگر ما در جو منطقی و معنوی آیه قرار نگیریم کسری میاریم در جو آیه قرار بگیریم چنتا سوال میکنیم اولن مهریه زن ها حالت باید دارد کلن یا نه ، بعله ، وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا سواعن کانت الصدقات بعید الازواج او اباء‌البنات او غیرهم فرق نمیکنه عاتو هرکس این مهر دستشه دیگه فرق نمیکنه

منتها این مهر بر عهده زوجست واجبست عاتو دو بعدیست هم بر تو واجبست که از جیب خودت بدی و هم حالا که دتستته باید تحویل بدی . عاتو یک بعد پیدا میکند اگر هر دختر دست پدر دختره دست مادر دختره دست خواهرشه دست هرکه هست عاتو نسبت به اونها گفته میشه چرا برای اینکه مالمال این دخترست مال اون کسی کهاین مال دست اوست که نیست این یک بعد

پس اگر هم نصف مهر دختر در طلاق قبل از مجامعه دست پدرست پدر باید بدهد به دختر ، نه انکه حالا که این مال دست پدر نیست دست شوهرست از طرف دختر این مهر را ببخشد این با عاتو منافات دارد ، این یک ، دوم  حل یجوزو لوالد البنت ان یتصرف فی اموالها الخاصه غیر الصدقات مطلبیست دیگه ، یجوز او لا یجوز لا یجوز ، دختر باکره ای که حالا باکره مورد بحثه که در خانه پدرست  و هنوز شوهر نکرده است یک اموال خاصه سوزن زنی کرده است بافته سات دوخته است تدریس کرده است چه پولی داره آیا نفقه پدر بر این دختر واجبست خب نه

خب حالا در هر صورت این مالی که مربوطه به دختر است چه دست دختر باشد و چه دست پدر حق دارد پدر در مال این دختر تصرف کند ولاسیما جایی که احتیاج ندارد، الوالد لیحتاج الا مال البنت حل بهو الحق الیتصرف فی مال البنت تبعا لا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً   یه حساب باید در کار باشه

بدهی دارد دختر چه هست چه هست ، اما در صورتی که چیز در کار نیست فاذا اکل الوالد مال بنته من دون سماح فقد اکل مالها بالباطل اکل باطلست دیگه خب این سوال زمینه سوال سومه ، که اگر در مال خود دختر خود پدر برای خودش حق ندارد تصرف کند آیا حق دارد مال دختر را بعضی ببخشد ، به احرا لا ، اذا لا یجوزو لهو ان یتصرف فی مال بنته لنفسه فباحرا لا یجوزو ان یتصرف فی مال بنته لغیره این شوهر غیره یا نه ،‌این دختر شوهر کرده من قبل ان تَمَسُّوهُنَّ هم هست ، 0513 معلوم بعنوان قاعده الا ان یعفون اذا عفت هذه البنت غیر المدخول بها ان النصف المروضها عفت أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ اگر این پدر دختر باشه

بله، نه ، نه حالا به عکسه قضیه حالا که به عکسه آیا پدر واجبول نفقه دختره خب نه ، مخصوصن در اونجایی که پدر نیازمند نیست در عکس ما داریم صحبت میکنیم حالا در اینجا الا ان یعفون مگر اینکه اون نصف را هم که واجبست قبل از عمل زناشویی شوهر به دختر بدهد دختر ببخشه ، خب بعد ، أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ این الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ رو میگه والدو زوجه یعنی چه ؟  یعنی دختر نمیبخشه او معنیش همینه دیگه ها

0620 معنیش اینه دیگه ، الا ان یعفون این دختر ببخشد أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي و غیرو ببخشد ، اگر این غیر عبارتست از پدر دختر یعنی پدر دختر بدون رضایت دختر اون نصف را هم ببخشد به اجنبی ، این حرمتش بالاترست ، من الضروریات اسلامیه این شکی نداره ها من الضروریات اسلامیه انو لا یحل ما 0651 قرآنم که صریح آیاتیست لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ ۚ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ الی اخر چه حق دارد پدر در مال دختر تصرف کند به نفع غیر ، دخترم راضی نیست دختر فریاد میکشه ابروم رفت پدرم در اومد اگر این پولو ببخشه من دیگه هیچی ندارم پدر میگه نخیر این رفیقه منه این چنین من میبخشم

پس پدر زمینه ندارد این اولن ، ثانین 0729 بحثیست دیگه ، آیا زن بهترست حقش را ببخشد یا مرد بهترست که حقی را ببخشد ، زن حق را ببخشد الا ان یعفون اون نصفم نگیر ، شوهر حقی را ببخشد یعنی اون نصف که هیچ نصف دیگرم میزارم روش و بیشتر بهت میدم کدوم  احقن، خب شوهر احقه چرا شوهر اصن ذکر نشد اگر أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ شوهر نیست بلکه پدر دخترست ، این چنتا ضررست ، و چند جریان عجیبه اولن حق ندارد که پدر دختر مال دختر را به غیر ببخشد ، ثانین اگرم حق داشت چرا شوهر در بین نیومد ،

إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ تقولون والدول بنت او الزوج خب زوجم اضافه میکرد ، آیا پدر دختر ببخشد بدون رضایت دختر این درست ترست یا شوهر به چی به خواهر ببخشد ، این دو ، سوم چرا شما بخششو یطرفه کردید ببینید اگر این نصف مهر جریان بخشش سلبی ایجابی دارد جریان سلبی که دختر نصفو نگیرد ، جریان ایجابی که تمام رو بش بدن

خب چرا شما یطرفه کردید میگید فقط دختر یا خودش باید ببخشد یا پدر دختر ببخشد هردو به نفع زوج، زوج چیزی نبخشه اصلن رجحانم ندارد وجوب سر جای خودش ایا رجحانم ندارم که شوهر به جای نصفول مهر کل مهر را بدهد قرآن که افصحه کلامست و ابلغ کلامست چطور اونی که حرام است گفته اونی که ارجحست نگفته اونی که حرامست اینست که پدر دختر با دادو فریاد دختر که قبولم نی چون او داره دیگه یعفون او یعنی اون قبول نداره اگه دختر قبول داره که یعفون تموم شد

اذا قبلت الزوجه و افت خلصت ، دیگه عفی روی عف که نمیاد که پس أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚاگر مراد والدول بنته یعنی دختر نبخشیده نمیخواد ببخشه و پدر دختر ببخشد و قبول میشه ، چطور شوهر در جریان نیومد این مرحله سوم ، چهارم ، حل هذا الطلاق طلاقن رجعی او بائن ، والبائن خلع او مبارات او غیر مبارات اینو بحث کنیم اینا زمینه بحثه

خب ببینید طلاق باعن دو جورست سه جورست ، یک طلاق خلعست یک طلاق مباراتست یکی نه خلع است و نه مبارات نه دوتایی با هم دعوا دارند نه زن دعوا داره نه خلعست و نه مبارات ، بلکه طلاق از طرف مرده مرد میخواد طلاق بده در اینجا گاه رجعیست و گاه باعنه

طلاقو الصغیره بائن ، طلاقول یاعسه باعنه طلاق غیر مدخول بها باعن خب باعنه دیگه اینا همش باعنه او وهبت المده للمنقطعه باعن ، شما زنی رو عقد منقطع کردید یه ساله در ضمن مدتی رو ببخشید این عرض می شود که طلاق طلاق باعنه یعنی رجوع نداره باعن عده داره ها ولی رجوع ندارد این طلاق باعنه ما در عده صحبت نمیکنیم حالا

حالا سوال در اینجا اینست که اینکه إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ قبلش وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ همرو میگیره یا نه ‌؟ طلاق طلاق باعنست کلن معلومه کلن باعنه چرا برا اینکه قبلز مجامعته دیگه این طلاق باعن یا طلاق باعن صرفست از طرف شوهر یا باعن از طرف زنست که این خلعست یا باعن از طرف مردوزنست که مباراته همه اینارو نمیگیره ؟ ای سوال جدیدیست ما میکنیم ها

وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ ، سوا ان کان طلاق رجعی نیست طبعن سوا ان کان طلاقن باعنن فقط او خلعن او مبارات ، چه فرق میکنه دیگه خب ،‌مگر نه اینست که در طلاق خلع یا مبارات کل مهر یا بعض مهر را حق دارد مرد بگیره پس چرا میفرماید که إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ جواب اینه ، ما یک قاعده اصل داریم یه قاعده فرع در قاعده و ضابطه اصل مرد باید اون مهر را که اینجا نصف مهره بده

مگر اینکه زن ببخشه یا مرد تمام مهر رو بده اما مرد اجبار کند که زن مهر را بده یا بعض مهر را بده یا چقدر بده این اجبار جزو قاعده نیست ، بله إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ ۖ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ ۗ در اونجا این خوف دو خوفه یکی بقای زوجیت خوفه خب طلاق ، خوف اولی، بقاعه ززوجیت خوفه خوفست که احکای از احکام خدا زیر پا در اینجا بره خب در اینجا جای طلاق این مرحله اولای خوفه ولاکن آیا این خوف کافیست بر اینکه چه طلاق مبارات باشد چه طلاق خلع باشد مهر را شوهر بگیره اگه نصفول مهرست نصف مهر اگه کل مهرست کل نه کافی نیست  این خوف دوم میخواد

همینو میخوام عرض کنم مرحله دوم خوف دومه یعنی چی ، بله باید طلاق بده طلاق نمیده میگد من طلاق نمیدم مگه اینکه همه مهرو بدی نصف مهرو بدی اینجا الا ان یخافا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا ، وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ اینجاست ،‌در بعد اول که طلاق یا خلعست یا مباراتست که یا هردو با هم دعوا دارن خب طلاق خوفی نیست ، این حرف جدیده ها که از قرآن میفهمیم اگر زن مهر را نبخشد خوفی در  کار نیست ، حدودی از حدودالله زیر پا نمیرد در اینجا حق دارد که مرد بگه حتمن مهرتو بده نه چون قاعده چیه ، فنصو ما فرضتم فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ پس اصل اینه

پس در کجاست که مقداری از مهر یا کل مهر را مرد حق دارد بگیره در اونجایی که خوف دومست خوف دوم خوف مالیست اول خوف حالیست بعد خوف مالیست خوف مالی که اگر این مال ردوبدل نشود اون مهر رو هم بگیرد یا چه در اینجا حقوق الله و حدود اللهی یه مقدار پایمال میشد در اینجا

اما در مرحله اولا فی المرحله اولا لیس یجب علی الزوج ان یدفع المهر نصفن او کلن بل اضافتن الا ذلک 1527 ما چهار ایه در قرآن یا پنج ایه راجبه متعوهن داریم ملاحظه کنید عرض می شود که بله سورتول بقره الایه میتین وحدهو اربعون وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ متاعن مهر نیستش که ، صداق نیست صداق لفظ صداق داره وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ بله ، این صدوقات مهره ، اما در اینجا وللمطلقاته کل مطلقات للمطلقات باعنن رجعین خلعن مبارات غیر غیر صغیر کبیره مدخول بها غیر مدخول بها یائسه غیر یائسه المطلقات

وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ اگر مراد از  متاعن مهر بود میفرمود صدوقاتهن ، المتاعو متاعون چیزی ، چیزی همراه زن کنید حاال که از خونه شوهر میاد بیرون حالا که این زن از خانه شما میاد بیرون دوتا بیرون نره یه بیرون بره فقط جدا شد نکاح اما نه اینکه بیرون رفت همینطور موندو بعد عرض می شود که دنبالش نرندو چه و این حرفا

وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ، واجبه ، به این آیم عمل نشده طلاق میدن مهرو زور زورکی میدن چیزی اضافه نمیدن باید بدید حتمون علی المتقین ان یدفعو اضافتن الی صدقاتهن عند طلاق شیئا یناست ، یناسب در آیات بعدی میاد الایه ثانیه ، نفس السوره الایه میتین ستو و ثلاثین ، و متعوهن ، متعوهن صدوقات نیست مهر نیست اینا نیست

و متعوهن یعنی مالی به اونها بدید لطف مالی به اونها بکنید اضافه بر جهات اخلاقی و وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ کسی که موسعستو دست دل بازست به اندازه دست دلبازیش الی المقتر مقتر مقتَر نیست مقتر الانسان الذی عندهو مال ولاکن یقتر ، این اشتباه معنی شده در آیه ها علی الموسعه آدمیست که مالیم نداره ولی دستو دل بازه این موسعه

آدمیست که مالی دراد اما دستو دلش بستست علی الموسع قدره ، الذی یوسع فی صرف المال ولو لم یکن عنده مال کثیر علی الموسع قدره چطور به همسایه هزارتومن میدی خب به این زن ده هزارتومن بده و علی المقت قدرو کسی که خیلی سختشه که مال خرج کنه که واجب رو شما به اندازه ای که میتوانی شما که ملیاردری خب حالا ده ملیون بش بده پنج ملیون بش بده مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ احسان واجبو لا

احسان ، برخلاف اونچه میگن احسان مستحبه یعنی چه احسان مقابلش اساعت ، الاحسان قابل الاساعه ، بین بین نداریم کار یا خوبه یا بده دیگه حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ ف حَقًّا عَلَى الْمتقین و حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ ماذا وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ واجب و وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ الایه الثالثه سه تا ایه داریم ،‌سورت الاهذاب الایه اتان و الاعربعون فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا ازادش کن نه با داد دادو قالو دعوا و کتک بیرونش کن نخیر همونطوری که اصل نکاح این اتصال جمیل بود با محبتو و داد بود جدا شدن هم هرچه هست باید با کمال عرض می شود که اخلاق باشه

ولی نه تنها اخلاق فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا جمال من نهب هم من هست تمام و هم اضافه ای تا اونجایی که امکان دارد باید به این زن بدید چرا ؟‌ برا اینکه زن نکبت نشه ، گردو غبار زندگی زنو نگیره ، معلومم باشد این مرد هم مهر را داده است هم اضافه داده جوریست که چون این زن اصلن بدرد نمیخورد من طلاق دادم نخیر بدردم میخوره من نتونستم باش زندگی کنم من نتوانستم با این زن زندگی کنم با کمال معذرت بعضی هستن که اینطور کردن تمام مهرو داد تمام خانرم داد ملک خانرم داد اثاث خانرم داد با هم اشنام هستن

به هم علاقم دارن ولی خب زندگی زناشویی نمتونست ادامه پیدا کنه این درست که تمتیعه خب در این صورت خیلی مطالب برا ما روشن میشه که قبلن توجه نداشتیم که بعدن در بحث طرفینیه و در بحث خلعو مباراتو اینها مفصلشو خواهیم عرض کرد ولی مطلبی که در اینجا هست

بر میگردیم، حالا که بعضید از اینکه نصف مهر ثابتست که مرد باید به زن بده خب این نصف مهر دادن دو بعد دارد ، یک بعد مربوطه به زنست ، اذا عفت ان النصف الذی هو حقها لعنها لم یدخل بها هذا راجح جدا عف ، أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ او چیز دیگست همون نیست .

او چیز دیگه هست . نمیشه گفت او همونه ، اما هذا و اما هذا هردو که نیست اما هذا و اما هذا یعنی اذا لم یکن هذا فهذا ، إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي  ده بیستا درست کنیم ده بیست دلیله ، الا ان یعفون پدر زن  بجای شوهر ببخشه این او نشد که این هوعه ،‌این بدتر کردن قضیست پس باید طرف مقابل چی باشه ، یعنی ترقی کنه مرحله اولا که زن را جلو انداخت الا ان یعفون این زن ببخشد حق خودش رو ، خود این زن اگر این حق خودشو بخشید چی میگن، میگن بین اینا دعوا نبود اداوت نبود این اما اگر این زن محتاجم باشه این زن این حق را بخشید ، این یک صفایی بعدز فراق ایجاد میکند . و بالاتر از این

غلطه، غلطه ، غلطه دیگه خلافه نصه ، اخه حق نداره ، حاکم شرع طلاق بده ،‌بنده چنتا طلاق دادم و عرض می شود که چشم طرفم چارتا بشه وقتی که طلاق لازمه اگه اون طلاق داد داد نداد ما طلاق میدیم پهلوی میرزای شیرازی رفته بودن یک زنی که چنینست چنانستو من دیگه زندگی برام اصن مهال شده و این حرفا این شوهرو خواست میرزای بزرگ شیرازی شوهرو خواست گفت اینو طلاق بده اینطوری گفت طلاق نمیدم فرمود طلاق نمیدی نه خیلی خب اگر تو خودت طلاق بدی طلاق خلعست ، طلاق خلعم حق داری مثلن مالی بگیری ولاکن اگر تو طلاق ندی ان اطلقها بالحکمیه شرعیه ما فی رجوع و علیک الصداق

گفت بله طلاق میده، اینطور نیست که اگر شوهر طلاق نداد قضیه خارجیه غیر از قضیه حکمه، یعنی همون طوری که مرد میتواند در بعضی از اوقات طلاق بدهد در بعضی ابعادم نمیتواند طلاق بدهد زنم همینطوره در بعضی ابعاد میتواند طلاق بگیره در بعضی ابعاد نه در جایی که حرج باشد میشود در جایی که عسر باشد می شود اگر شوهر طلاق نداد میرد نزد حاکم شرع یا خودش خودشو طلاق میده دوتا شاهد عادل دو نفرو شهادت ان طلقت نفسی ان زوجی، ان طالقن ان زوجی اصن نمیخواد کسیم حاکم شرعم نمیخواد اگر خود زن آگاه باشه به مطلب

اگر زن اجتهادن یا تقلیدن آگاه باشد که در زمینه حرج و در زمینه عسر که این شوهر میخواد مال بگیره اذیت کنه خودش دو نفرو میاد اینجا میشینه آقایون عادلن میگه ان طالقن ان زوجتی خلاص مام امضا میکنیم تموم شد رفت شوهر هر غلطی میخواد بکنه بکنه

اینجا دیگه در اسلام سحه بزارد اسلام بر ناراحتیهای زن اون ناراحتی که از طرف مرد ایجاد میشه خب حالا ببینید این ما هرچی فکر کنیم باز دلیل زیاد میشه ولی یک دلیل کافیه ها ولی خب دلیل زیاده دیگه اونقدر خداوند در این چند جمله دلیل اورده است که انسان قرق در عدله میشه ، الا ان یعفون این زن ببخشد ، بعد ترقیه یا نه ؟

یا ترقیه یا ضده ، یا تاکیده همونه تاکید همون که نمیشه إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ یا اونجا گرسنگی بود خورد یا اونجا گرسنگی بیشتر بخور خب یا نمیخواد دیگه گرسنگی بخورد دیگه در ااینجام إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ مگر این زن ببخشد او یعفو الذی اگه زن نمیبخشد پدرش ببخشد این چی شد این بدتر شد که نه

الان ان یعفون مرحله اولاست مرحله بالا بالاتره حل احرا للزوج ان یدفع کل صداق  للزوج غیر مدخول بها ام احرا للزوجه ان تصرف نظر ان النوص کدومش مرد دیگه ، مرد دارد زن ندارد ، خب همینطوره دیگه مرد نفقه خورست زن نفقه خورست مرد نفقه ده است بنابراین اونی که دستو بالش بازترست و توانش بیشترست در اینکه کمک مالی به زن کند مردست ، چرا زن جلو افتاد برا تشدیعه مرده

ربنا صبحاتنا قدم سماح زوجه الا ان یعفون حتی یحرز الزوج او یعفو الذی بیدهی عقده النکاح به امورن عده که اینو قبلن اشاره کردیم اینو باز بحث میکنیم. مرد همرو ،‌حالا این چار جوره ، بین زوجین چهار جور در باب این نصف مهر هست ، اربع سوار، ولکلن حکم، الزوجان اذا اصبح طلاق طلاق صحیح تبعن، و قبل الدخول اما ان  الزوجه تحب حقها و اما ان الزوج یدفع حقها مضاعف، و اما انهما یحبان و اما ان هما لا یحبان چارتا شد دیگه

از نظر نمیخوایم احتمال زیاد کنیم . حالا هرکدوم حکمه، اگر چنانچه نه زوجه از نصفش صرفنظر میکند و نه زوج حاضرست تمام رو بده خب نصفو باید بده دیگه ،‌نصف رو باید زوج به زوجه بده و اون ترقیبانی که در اینجا هست اون اینجا تحقق پیدا نمیکنه این ، یه مرتبه عکسه، الزوجه تقول ما ارید حتی النص، و الزوجه یقول ارید ان ادفع الکل ، این نورست طرفینه ها این توافقطرفینیه که هردو به آیه عمل کردن الا ان یعفون زن عمل کرده میگه من نصفو نمیخوام او أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ مردم عمل کرده میگه همرو میدم خب اینجا نرون علا نورست دیگه نورون علا نورست در اینجا زن برا اینکه جو بهتری ایجاد کند و در خارج مطلب جوری باشد که دعوا نبوده اختلاف نبود زن با میل خودش مالو به شوهر داد گفت حالا که چیزی انجام  نشده من این نصفم که حق دارم به تو میدم

مرد هم مردانگی کرد میگه که نخیر من به جای نیم ملیون تومن که شما بخشیدید من یک ملیون به شما میدم بلکه متعوهن اضافم میدم . خب این یه نور علا نوره یه مرتبه نخیر زوجه از نصف خود میگذرد زوج نه ، یا زوجه از نصف خود نمیگذرد زوجه میگه من بقیه رو هم به تو میدهم در هر چار مورد اون مواردی که مورد ترقیبه کجاست اون موارد که مورد ترقیبست سه مورد هست ، یک مورد که خارجه نه زوجه میبخشد نه زوجه نصف رو میبخشد و نه زوج میگه همرو

این خارجه از قاعدست از تقویم خارجه، ترقیبه کامل نورون علا نور ان یعفون و کذالک یعفو الذی بیده عقده النکاح حتا تنازع در رحمتست اینجا ، تنازع در رحمته این میگه حتمن متعوهنم در کارست این ترقیب طرفینیست ، و در ترقیب ترفینی علت اینکه خداوند زن رو جلو انداخت برا اینکه مرد تشجیع بشه میگه بابا این زن که نه باید و نباید و نباید و ندارد و کم دارد این اگر مردی باید مردانگی کنی و بیشتر باید اینکارو انجام بدید این در صورتیست که الا ان یعفون بعد أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ بحثه احتمال ما میدیم که پدر دختر در کار باشه

اصن اسمش نبوده در کل قرآن ، فی کلل آیات القرانیه اشارت الاشرات التی فیه النکاح و لازواج لا دوره لوالد الزوجه لا هبتن لصدقاتها ، و لا وجوبن لاذنهی ان تکنح هیه ، رجل همینطوری پس نداریم در کل قرآن ما عرض می شود که ندریم بلکه به عکس داریم به عکس آیاتی که 2911 است چه است چه است چه است حالا در این ایه در این ایه ملاحظه کنید از چند جا ما استفاده میکنیم که  الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ نمیتواند والد زوجه باشد .

عقده النکاح عقدتان ، عقده ایجابیه عقده سلبیه ثم الجمع بین العقدتین العقده سلبیه لا تسما عقده الطلاق 2939 عده حق العقده ، النکاح عقده عقد ولاکن جمعن نکاح و طلاق عبارتن ان الذی بیدهی عقده النکاح بیدهی عقده النکاح ایجابن باید اجازه بده شوهر ، سلبن طلاق میتونه بده با شراعطش فالذی بیده عقده النکاح شخصن واحد فقط لزوجه الزوجه بیدها عقده النکاح کفرده من الفردین ولاکن قروت علا أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ جار و مجرور قدم دلیل الحصر الذی بیدهی عقده النکاح یعنی 3015 اگر مراد از عقده النکاح خود عقدستو رضایت به عرض می شود که عقدست مگه زن دخالت ندارد ؟

زن دخالت داره دیگه ، هم زن هم مرد ایجاب از یکطرف از یکطرف ، فالذی بیدهی عقده النکاح من النحل ایجابیه الزوجان علی عقل تقدیر، بله پس الا ان  إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ نمیتواند این شخص ثالث باشه حتی نمیتواند زوجه باشد این زوجست

الطلاق بیده من اخذ اسلام ، الزوج بیدهی امران اثنان ، الامرول اول هو مشترک مع زوجت ، قبول نکاح ،‌والامرو ثانی خاصن قانونین به شرایط میگوید الزوج، الطلاق بیده من اخذ اسلام میگوید کسی که هم عقد شرکت دارد و هم در طلاق ، این احقو احراست که تمام مهرو بده الذی بیده عقده النکاح من النحل ایجابی مشترک، و نحل سلبیه مختص هم ماذا احرا ان یعفو یعنی یدفع کل مهر

این مرحله اولاست، پس این والدو زوج چیکارست، مگر والد زوج اگر هم لو کان لوالد زوج اذنون واجب هذا اذنون ثالث الزوج الزوجه والدو زوج اذنه ثالثه ‌،اذن ثالث که نمیگن بیده عقد النکاح بیدهی عقدتون نکاح مال یک فرد خاصست بین زوجین

شخص خارج که حتا ولایتش در ازدواج معلوم نیست اگرم ولایت معلوم باشد ایا این ولایت جوریست که زوجه راضی نیست . زوجم راضی نیست والدول بنت تزویج کند هل یقول احدن او یمکن یقول حد ، انهو هنا رجلن و هنا امرعه لیس لایهما اذن و سماع فی الزواج بل والدول بنت هو الذی یقول انکحتک ایاها من دون رضاهما هیچکس نی این حرفو بزنه

پس کجا 3225 نکاح است ، عقده نکاح مخصوص در بعد ایجابی دست اون نیست. دربعد سلبیم ایا طلاق رو میتونه والدول بنت بده نه پس الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ عبارتن ان شخصو الخاص هو الزوج این مرحله اولای ایه ، بعدش وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ ۚ خدا که پرت نمیگه مثله ما وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ ۚ فضل فضله زواج بین میم و میم بین زوجین لا بین زوجین و ابول بنت

ابول بنت چیکارست اینجا اصلن در کجا دخالت داره اصلن وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ ۚ الفضل الذی حسل بینکما الزوجان نفسین مالین خلقین کذا و کذا این فضله دیگران این ارتباطو نداشتن خب زن باید لطفهایی که شوهر کرده از نظر میره پس یعفون شوهر باید این زنی که باهاش کاریم انجام نداده حالا میره و این لکه دار میشه و شوهر کردن براش سخت میشه همر ببخشه

پس مقتضای اینکه توجه داشته باشند به فضیلت زوجیت این جوری زوجیت ناکام وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ ۚ اینست که هل ان تذکرول فضل بین الزوجین یخلف ان  یسامحه والدول بنت ان نصفها به عکس میشه ، اینکه رضل میشه و لا تنصبه رضل میشه ولاتنسب الفضل بینکم اون لطفی که اون محبتی که بینتون بود فراموش نکنید چون محب بینابین بود بنابراین علارقم زوجه حق دارد والدول بنت این نصف رو هم ببخشید که بدبدبخت تر بشه این دو

سوم ، …

بله ، منافات نداره محبت هست اما نمتونن زندگی کنن هست ها محبت هست یعنی از نظر ایمانی هردو ایمان ولکن جور نمیاد با همدیگه اخلاقشون جور نمیاد وضعشون جور جریان بدنیشون جور نمیاد ممکنه دیگه ولذا اصل نکاح من اینو یادم رفت بگم و ان تعفو عقربو لتقوا کی و ان تعفو یعنی کی ؟‌

یعنی زنها ، زنها که تعفو نیستند تعفو مذکره ، یعنی والدول بنت ان یعفو والدول بنت حق بنتهی و حی غیر راضیه اقرب لتقوا ان التقوا اون داد میزنه فریاد میکنه طلاق بده توهم نفو برخلاف رضایت این عقربو لتقوا او تقوا اینجا دو تقوا ما داریم یک تقوای غریب داریم یک تقوای عقرب التقوا ان غریب الا ان یعفون این زن ،‌جلو بیوفته ببخشه

والتقوا الاقوا و انتعفو یعنی شما شوهر ها اگر ببخشید یعنی اون نصفی که باید بدید بدید نصف دیگرم که نباید بدید ببخشید اقربو للتقوا یعنی اتقاع میشود از کدورتها ،‌از لکه هایی که نسبت به این زن وارد میشه میگن این زن خب این شوهرش طلاق داد اگر عیب داشت باید با کتکو دعوا  و پولم نده اون صننارم نده باید دستی بگیره

پس این و وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوی اولن ثانین کجا والدول بنت در اینجا بود که ان تعفو خطاب به او باشه ؟‌یا نه ، این إِلَّا أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ این خطاب به والدول بنته ، بعد میگد که خب چرا والدول بنت اگر این نصفو ببخشد خوبه میگه تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۚبابا مخاطب اونجا کسه دیگه و اینجا کس دیگه جور در نمیاد

وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ در اینجا …

صحبت زجر نیست . نشد ، نشد ،‌نه چون اصل طلاق به چه مبناییست ،‌نخیر صحبت زجر نیست ببینید زن که میبخشه اگه نبخشه طلاق نمیده قرآن میگه اذا طلقتم طلاق داده ، طلاق انجام شده ، وقتی که طلاق انجام شده بعدن فنصف ما فرضتم بعدز طلاق نصفه قبلز طلاق که نصف نیست بعدز طلاق نصف ما فرضتمه خب بعد از طلاق دیگه از چی بترسه زن تموم شد دیگه

میفهمم ببینید نه ، این صحبت بعدز طلاقه اصلن ایه اینه دیگه ،‌بله وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ  طلقتم تمومه طلاق شد ، مهرم درست شده اولن کار به موضع خاص نداره ثانیت اگر باشد این بعد از طلاق داره بحث میکنه فنصف ما فرضتم

نصفه ،بله طلقتم ایه میگه ایه میگه طلاق دادید وقتی که طلاق دادید زنهارو و قضیه جنسی انجام نشده واجبست مرد نصفو بده خب زن چرا بده زن مجبور نیست در اینجا در صورتی مجبورست که اگر این نصف رو نبخشد طلاق حاصل نمیشه طلاق حاصل شده وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ  یعنی این طلاق حاصل شده پس بنابراین الا ان یعفون دختره أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ ۚ عبارتست از عرض می شود که زوج

تتمه دارد بحث هم از نظر قرآن هم از نظطر روایات که سه چهار جور روایت ما در این باب داریم