بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
به مناسبت این بحثی که علامه حلی رضوان الله تعالی علیه در تبصره دارند، که اگر مردی می خواهد با زنی ازدواج کند، حق دارد به او نظر کند که بحث کردیم، ما منتقل به بحث کلی حجاب می شویم. بحث حجاب بحثی است بسیار بسیار مهم که دارای سه زاویه است. یک زاویه افراط، زاویه تفریط، زاویه معتدله. گروهی هستند که در حجاب افراط دارند و می گویند اصلا زن برهنه هم باشد مطلبی نیست. یک زیبایی است، یک زینتی است که مردم ازش خوششون میاد چنانکه در اروپا و در آمریکا و در کجا و کجا و کجا، این حالت افراطی را نسبت به زنان دارند و اون بی حجابی ای که از برای زنان قائل اند و خوب می دانند، برای مردان قائل نیستند. هیچ وقت در اروپا این مطلب نبوده، اگر بعد بشه چه عرض کنم که مرد هم مانند اون زن های برهنه، برهنه الا موضعی را می پوشانند که اصلا از نظر نظر قبیحه مثلا؛ بعضی ها هم نمی پوشانند. این جهت افراطی است و این جدید نیست. در جاهلیت اولا و جاهلیت وسطی هم بوده است و در جاهلیت قرن بیستم هست و بعدتر چه بعدا چه خواهد شد. مثلا فرض کنید که عده ای از زنان بت پرست در جاهلیت قبل از اسلام و تا نزدیک اسلام، برهنه طواف می کردند دور خانه خدا. برهنه طواف می کردن و شعر هم گفتن که ما یا بعضیشو یا کلشو یا هیچیشو ستر می کنیم و نمی کنیم. این جاهلیت اولی است راجع به حجاب که بی حجابی مطلق است. و جهت تفریطی عبارت است از بعضی از حجاب ها که زن از خانه بیرون نرود و تمام وجودش را بپوشاند. سر و صورت و دست و پا و حتی حجم بدنم معلوم نباشد که این مستطیله. مستطیله خیال کنند مربعه. حجم هم پیدا نباشه. هیچی از این زن پیدا نباشد، این هم یک اختلاقی است که در جاهلیت تفریطی شده است. مرحله وسطی عبارت است از آنچه را که اسلام آورده است، به عنوان معتدل ترین و بهترین و نزدیک ترین ترتیبی که در کل ابعاد احکامی فردی و اجتماعی دارد در باب حجاب هم داره.
حالا حجاب اسلام چیست؟ از کی اسلام حجاب را مقرر کرد؟ و از اون هنگامی هم که اسلام حجاب را مقرر کرد، چجوری است این حجاب؟ آیا حجابی است که صورت و دست و اندام و اسکله بدن که هیچ بلکه حجم بدن را هم باید بپوشانند؟ چادر زیبا هم نباشد بلکه چادر کهنه باشد، مردم نگاه نکنند؟ مبادا چیزی بشه؟ اینه مطلب؟ یا اون کاکول هایی که میذارن و تو خیابون های بلاد اسلامی و غیر اسلامی می روند، اونجا هم که اسلامیه حالا کاکول رسم شده میذارن و زیباتر می کنند خودشون رو و بهتر نشون میدن خودشون رو در اون حجاب غلط، اونجوره؟ خب از نظر اونچه واقع است، خب جریانات گوناگونه. ولی حقیقت غیر از واقع است. حقیقت از واقع اخصه. واقع آن است که انجام شده است و می شود و خواهد شد در مثلث زمان که بین افراط است و تفریط. اما حقیقت آن است که شرایع انبیا آورده اند و مخصوصا شریعت آخرین که عنوانش عنوان خلود است و بهترین راه را پیش پای مکلفین، گذارده است.
ما الان یک بحثی داریم قبلا که بعدا وارد در بحث حجاب می شیم، مربوط به حجابه. این بحث از این سوال شروع میشه، آیا پیغمبر بزرگوار که آمدند و مبعوث به رسالت شدند، از همون حالت اولی، تمام احکام را کما و کیفا فرموده اند؟ یا نخیر، بعض احکام را کما و کیفا فرمودند و بعضا کم و کیف بالاتر رفت؟ یا نخیر، بعض احکام را اصلا نه کما فرموده اند نه کیفا فرموده اند و بعدا فرمودند؛ که خیال میشد حجاب از این سومیه. این طور خیال میشه. اینطور خیال میشد حتی کسانی که به قرآن هم احیانا مراجعه می کنند، می گویند آیاتی که راجع به حجاب نازل شده است در دو سوره مدنی قرآن است که سوره نور است و سوره احزاب. در سوره احزاب بیشتر راجع به حجاب زنان پیغمر صلوات الله علیه است و مؤمنین هم، مؤمنات هم مشمول، و در سوره نور ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ﴾ {نور: آیه 30}و ﴿ وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ﴾ {نور: آیه 31} الی آخر. چون در دو سوره مدنیه آیات حجاب وارد شده است، پس در مکه حجاب اصلا نبوده است، بعضی این طور خیال می کنند. اصلا! اصلا در مکه حجاب نبوده است، اون وقت اصلا به خیلی جاهای بد می رسه ها. اصلا حجاب نبوده است یعنی اسلام از برای زن حجابی اصلا نیاورده است در مکه مکرمه که 13 سال لخت و عور بودن مثلا. همونطوری که زنان جاهلیت احیانا لخت با عورت نا پوشیده طواف میکردن مثلا، اسلام اصلا هیچ ستر حجابی از برای زن ها نیاورده، به اینجا کشیده میشه دیگه. معاذ الله به اینجا کشیده می شود که خدیجه اینچنین مثلا، ولو سرش لخت. زهرا (س) این چنین مثلا، ولو سرش لخت. بدترش که نسبت به اون هایی که روشون حساب نمی کنیم، مسلمون های خیلی عادی، این مسلمون های عادی وقتیکه حجاب در اسلام نیست، هم زن علاقه دارد لخت باشد، هم مرد علاقه دارد زن لخت باشد، که دسترسی به یکدیگر بیشتر باشد مثلا.
خب این سه احتماله. یک، اینکه اسلام از اول، از اول که پیغمبر بزرگوار اصول ثلاثه رو بیان فرمود، در ضمن اصول ثلاثه و بعد از اصول ثلاثه شروع کرد تمام احکام را بیان کردن. نمیگیم تمام احکام یه جا. صلاه را فرمود بعد خصوصیات کم کم. حج را، خصوصیات را. امر و نهی رو، خصوصیات رو. جهاد رو، خصوصیات رو، و و خصوصیات رو. این مسلم که اینطور نبوده. این مرحله اولی که تمام احکام را یکجا کما و کیفا آنچه را که الان در قرآن کلا موجود است در آغاز اسلام در عهد مکی بیان شده. این که حالا بعد بحث می کنیم نمیشه.
دوم، این که نخیر، احکام تدریجی بیان شده که بعضی ها اینطور خیال می کنند. مثلا، حرمت شرب خمر بعضیا فکر می کنن در مکه نبوده است، در مدینه آمده است. در حال آنکه حرمت شرب خمر در کل ادیان بوده است. در مکه هم از اول بوده است در مدینه هم بیشتر و تا الی قیامت بوده، منتها از نظر بیان کیفیت فرق میکنه. در از نظر کم، که اصل حرمت شرب خمر است این قبل از این که پیغمبر هم، پیغمبر بشه حرمت بوده. در شریعت انجیل در شریعت تورات، در کل شرایع الهیه، حرمت این ماده خبیثه شیطانیه بوده است منتها مراحلی دارد. حرمتش و مراحلی دارد، حدش و خصوصیاتش. بعضیا خیال میکنند که نخیر، خمر اصلا در سور مکیه نیامده است، در سور مدنیه آمده است. در سور مدنیه در سوره مائده و سوره بقره آمده است. آخرین آیه ای که پنجمین آیه است که راجع به حرمت خمر آمده ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ﴾ {مائده: آیه 90}الی آخر. و قبل از اون در سوره بقره ﴿ وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾ {بقره: آیه 219} که بعضیا خیال میکنن که این حرمت استفاده فرض کنید نمیشه، چون تدریجیه مثلا و حال اینکه قضیه برعکسه، اینطور نیست. ما پنج آیه حداقل راجع به خمر داریم که یک آیه اش چهل و هشت مرتبه تکرار شده، حرمت اثم. حرمت اثم در 48 آیه مکیه و مدنیه تکرار شده و مهمترین اثم، خمره؛ چون اثمی است که انسان رو از واجب میندازه. که انسان خمر بخوره، از صلاه میندازه، از حج میندازه، از چه میندازه. و لذا عرض می شود که قُلْ إِنَّمَا، سوره انعام ﴿قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ﴾ {اعراف: آیه 33}این آیه ای است که تمام مجامع محرمات رو به اجمال خداوند بیان کرده به تفسیر مراجعه بفرمایید ﴿قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾ {اعراف: آیه 33} هم اصول محرمات اصلی را و هم محرمات فرعی را والاثم. سوره انعام مکیه دیگه والاثم. اون وقت سوره بقره اگر تبیین هم درش نمیشد، ما دقت می کردیم می فهمیدیم چون اثم عبارت است از ان ما یبطئ عن الواجب؛ آنچه انسان رو کند می کند از انجام واجب. اما بالاتر از این چی؟ اگر چیزی کند نمی کند از واجب، اصلا واجب رو از انسان حرام می کنه، انسان رو به حرام می اندازه، واجب رو از انسان حرام می کنه. خمر اینطوره دیگه که، در سوره مبارکه بقره ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ﴾ {بقره: آیه 219}یعنی این بالاترین اثمه. و در آیات مکیه که از جمله آیه انعام است، این می فرماید که: ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ﴾ {اعراف: آیه 33} تا آخر. آیات اثم که 48 آیه در کل قرآن است، خمر را در بالاترین مراحل محرمات بعد از اشراک بالله و اینها بعد از اصول ثلاثه قرار داده، این یک.
دوم، آیه نحل، آیه نحل که اضافه بر تحریم خمر، تحلیل می کند، آب انگور ثلثان نشده غیر مسکر را، بر خلاف کل فقها، فقها و فتاوا. آب انگور ثلثان نشده غیرمسکر، اگر مسکر باشد که عرض می شود که حرامه. اما آب انگور ثلثان نشده ای که مسکر نیست به نص آیه مبارکه سوره نحل، این چیه؟ آیه سی هفته یا شصت و هفت یادم نیست. آیه رو بخونید، کی یادشه؟ 12:27 نخیر، سوره نحل. احسنت آیه رو بخونید. بله؟ ﴿وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ﴾ {النحل: آیه 67}ببینید خدا چقدر ما رو آهو فهم میکنه. من هیچ وقت یادم نمیره ولی خب باید یادم بره که خیال نکنم من چیزی ام. گرچه چیز بودن در بعد قرآن که خوبه ولی خب خدا هم میخواد که اگر نوری هست این نور رو بیشتر کنه. ﴿وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ {النحل: آیه 67}ببینید، وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ، من تبعیضه. بعضی از ثمرات نخیل و اعناب رو هم نخیل خرما هم عناب، وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا، بعضی علمای عرب گفته بودند سَکر یعنی سُکَر، یعنی شکر، خیلی عجیبه. سَکر یعنی مسکرا، مسکر، مسکر اثم نیست؟ مسکر که عقل رو از بین می برد، این اثم نیست؟ که محرمات رو انسان نمی فهمد واجبات رو نمی فهمه. ومِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا، آقایون به این آیات که میرسن احیانا که هیچ وقت نمیرسند، احیانا 13:45 میرسند، میگه بله، این حلال بوده. چون تَتَّخِذُونَ قرآن خطاب به مؤمنین داره میکنه وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا، پس سکر که مسکر است حلال بوده و وَرِزْقًا حَسَنًا هم دنبالش حلال بوده. میگیم بیچاره رِزْقًا حَسَنًا در مقابل چیه؟ در مقابل سیئه است. رزق حسن حلاله، رزق سیئه که حلال نیست و الا می فرمود تَتَّخِذُونَ مِنْهُ َرِزْقًا حَسَنًا هرچی میخواد باشه. عرق باشه، شراب باشه،کنیاک باشه، منیاک باشه، نه، تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا پس این دو اتخاذ است. یک اتخاذ وخاذ است، غلط است، که اتخاذ سکر و مسکره، و یک اتخاذ ایمانی است. مگر اگر خداوند خطاب به مؤمنین کرد که این کاری می کنید یعنی درست می کنید؟ دیروز آیه شو خوندم دیگه که ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا ﴾ {نساء: آیه 43}یعنی الَّذِينَ آمَنُوا بر مبنای ایمان مست میشن؟ مگه به مؤمن که خطاب کردن تو این کارو میکنی، یعنی درست میکنی؟ خب مؤمن غلط هم میکنه. مؤمن کار درست هم میکنه، کار غلط هم میکنه. ریا هم میکنه مثلا. منافات با ایمان بالا دارد ولی منافات با اصل ایمان که ندارد. وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا، پس ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ دو بعده، منش دو بعده، یک، مسکر، یک رزق حسن. خب آب انگور ثلثان نشده غلیان، غلیان، شدت غلیان، اما ثلثان نشده و قطعا سکر نیست که فقها هم رو میگن. قفها میگن آب انگوری که غلیان پیدا کرده، حالا غلیان با نار یا با خورشید. غلیان پیدا کرده است و ثلثین نشده است و قطعا مسکر نیست، آقایون فقها اختلاف دارند. بعضیا میگن هم نجسه هم حرام. دیگران میگن نجس نیست حرام هست، دیگه سوم نداره، سوم رو قرآن میگه 15:46 این دهاتی که بدبخت اینقدر انگور داره، انگورارو چیکار کنه؟ آبشو بگیره میگنده. شیره کنه، همش شیره نمیخواد. خب میخواد این آب رو یه مقداری بجوشونه، که با جوشوندن این آب، بمونه؛ این آب انگور بمونه. چیکار بکنه؟ کار درست با این رزق حسن چیه؟ این است که این آب انگور جوشونده بشه، نه شیره بشه که دو ثلث بره و ثلث آخرش شیره باشد و نه از بین بره.
قرآن میگه رِزْقًا حَسَنًا، شما میگید حرامه؟ قرآن تصریح دارد که این که از ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَ، اینا بین این نخیل و اعناب فاصله گذاشتند آ، بعضیا میگن که اعناب اینطوره، نخیل اینطوری، بعضیا میگن که هر دو اینطوره. افتادن توی چاله ها. آیه خیلی بینه. این یک آیه در قرآن است در کتب فقه هم نیست. اصلا در کتب فقه این آیه مانند خیلی از آیات وجود ندارد. وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا، پس آب انگور غلیان شده ثلثان نشده ای که مسکر نیست به نص قرآن رِزْقًا حَسَنًا است. به روایاتی که آقایون استدلال می کنند که خود روایات مسخره است. فقط یک چیه که جورواجور نقل می کنند نمیخوام تفصیل بدیم. میگن که بله خداوند عرض می شود که انگور رو به آدم نشون داد و فرمود که این دو ثلثش مال شیطانه و یک ثلثش مال تو، تو چی میگی؟ گفت بله، منم دو ثلث رو نمیخوام، یه ثلث رو میخوام. خب پس انگور رو نباید بخوره آدم چون انگور دو ثلثش برا شیطانه یک ثلثش… چی شد ایم؟ آقا اون دو ثلثی که مال شیطان است که ثلث 17:26 دو ثلث نرفته باشد، مسکر باشد اما اگر دو ثلث نرفته است و مسکر نیست که رِزْقًا حَسَنًا هست. صد تا روایت هم داشته باشیم ما قابل قبول نیست در مقابل آیه. اون وقت، آخر آیه ﴿انَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ {النحل: آیه 12}می فرماید اونی که عقل داره و می فهمد شرافت انسان به 17:47 چون عقل از بین می ره و اونی که عقل دارد اگر آب انگور ثلثان نشده است مسکر نیست، عقل مقتضی است که بخوره؟ پس عقل اونجا مقتضی است نخوره، اینجا مقتضی است بخوره. هم شراب خورها رو خداوند زیر چوب آورده و هم کسانی که فتوا می دهند و عمل می کنند که آب انگور ثلثان نشده با غلیان، اگر مسکر نشده باشد یا هم حرام هست و هم نجس یا حرام نیست، میگه شما عقل ندارید. عقل .. ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ {النحل: آیه 12} نمیخوام تفصیل بدم؛ این یک نمونه. ببینید بعضی احکام هست که از نظر بیان حرمت یا وجوب تدریج داره، شکی نداره. شکی نداره، برای اینکه این کسی که مشرک بوده حالا مسلمان شده و لفظا هم مسلمان شده، این رو باید کم کم کم به راه آورد دیگه، ولی کم کم در یه بعدی کم کم نیست، در بعد اینکه خدا پرست باش و بت پرست نباش که نمیشه هر دو رو بپرستی، میگه ولی مدتی من هم خدا رو هم بت رو، این که نمیشه، اونا رو نمیشه. ولی در بعضی احکام میشه. و لذا در جنگ طائف که پیغمبر بزرگوار جنگ کردند با طائفی ها بعد از شکست مسلمانان بعد از فتح مکه، جنگ کردن اول شکست خوردن بعد مسلمانان غالب شدند. بعضی از این مشرکین طائف آمدند گفتند، قبول داریم مسلمان بشیم ولی دو شرط داره یا رسول الله؛ این دو شرط رو قبول می فرمایید؟ فرمود چی؟ فرمود یکی نماز نخونیم، یکی هم لات رو نکشی. یکی از بت هاشون لات بود. فرمودند برای کشتن لات ها اومدم، برای نماز اومدم. اون رو نمیشه تجزیه کرد. أخذ العصا من الوسط این نمیشه. ولیکن، در احکام، یک قسمتی رو اصلا در مکه نفرموده، 8 تاست، عرض می کنم. اصلا در مکه 8 جور حکم رو نفرموده. چون زمینه اش نبود. یک جور احکامی است که به طور تدریج فرموده؛ از نظر کمش و از نظر کیفش به صورت تدریج. خب در شراب هم همینطوره. شراب، آیات اثم، تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا، و همچنین، آیه يَا أَيُّهَا اونم عرض می شود که چیزه، یا سوره نساء که مدنی است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى﴾ {نساء: آیه 43} اینم تحریمه. ولی این لحن تحریم کجا که اثم است، سکر است، رزق سیئه است، یا نماز نخون در برابر سکر. این لحن کجا و لحن چهارم ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا﴾ {بقره: آیه 219}، این در کجا ؟ آخری کجا؟ آخری سوره مائده. إِنَّمَا الْخَمْرُ، هرچی فحشه به خوردن خمر و ازلام و انصاب و شطرنج و مطرنج و قمار هایی که اونطوریه. ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الأَنْصابُ وَ الأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾{مائده: آیه 90}، ﴿إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ﴾ {مائده: آیه 91} عمر گفت، انتهین و انتهینه. اینجا. اینقدر احمق بود عمر که اون 4 تا آیه فایده نکرد؛ اینجا گفت انتهین و انتهین. اینجا گفت البته در روایات سنی ها، انتهین و انتهین. خب ببینید، این تدریج در بیانه. حرمت همونه، حرمت در شریعت تورات بوده، در شریعت نوح بوده، شریعت ابراهیم بوده، شریعت انجیل بوده، بوده بوده. بوده اما در اسلام که حالا مشرکین میخوان مسلمان شن یا غیر مشرکین از کتابیین، در آغاز جریان دعوت، اثم بعد سکرا بعد لا تقربوا الصّلاه بعد إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ بعد إِنَّمَا حَرَّم تا آخر که این مطلب عرض می شود که بالا میره.
در این وسط که بعدا راجع به حجاب میخوام عرض کنم؛ در این وسط احکامی است که در مکه اصلا نبود. در مکه صلاه جمعه بود آقایون؟ نه. سوره جمعه سوره مدنیه است. پس مکه صلاه خودت تنهایی میخواستی نماز بخونی نمیشد تا صلاه جمعه ای که عرض می شود که جمعیت باید جمع شن و خطیب جمعه باید خطبه بخوانه و خطبه سیاسی و اخلاقی و… پیغمبر تو مسجد الحرام نماز میخوند، سرش عرض می شود که معده گوسفند میریختند. خب اینکه زمینه نداشت. نه اینکه در مکه این حکم از احکامی نبود که از احکام اسلام باشه، حکم اسلامی است ولی زمینه اش اینجا نیست. در مکه صلاه جمعه نبود، یک. دو، در عهد مکی و شطری از عهد مدنی تا تقریبا سال ما قبل الآخر وفات رسول الله، که سوره مائده نازل شد، وضو اینجوری نبود، وضو یه جور دیگه بود. وضو بود آ، وضو بود، نماز بی وضو نمیشه که. وضو بود در کل ادیان نماز با وضو، نماز با غسل، اینا بوده. در اسلام هم همچنین وضو بوده. اما یکیشو من عرض میکنم حالا. یکی از چیزایی که در وضو بین ما و سنی ها اختلاف است اینه؛ سنی ها پاها را میشویند، هم روی پا هم زیر پا غسل می کنند، ولی ما روی پا را مسح می کنیم. چهل روایت تقریبا از طریق خود شیعه هست، سنی به جای خودش. به وسائل مراجعه کنید. چهل روایت تقریبا یه خورده بالا پایین. از طریق شیعه کان رسول الله صلی الله علیه وسلم: یغسل رجلیه قبل المائده. خب با وضو بوده اونطوری بوده. حالا بقیه اش چجوری بوده بحثی نداریم ما. پاهاش رو میشست قبل از مائده، حساب داشته. ولکن، آیه مائده که نازل شد، ﴿إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾ {مائده: آیه 6}خب، پس غسل معادل به مسح شد. منتها سنی ها به همون قضیه باقی موندن، شیعه ها هم نصفش رو قبول کردن نصفش رو نه. اون نصفی که قبول کردن، اصل مسحه، اونی که نه میگن با یه انگشتش هم کافیه. قرآن میگه و ارجلکم بابا. یکی از فقها رو من پریشب خواب دیدم که یک کسی بهش 23:38 می کرد گفت آقای آیت الله، ارجلکم! چی چی نوشتی در رساله که بعض مسح. اَرْجُلَكُمْ ! اَرْجُلِكُمْ که نیستش که حالا خواب که حجت نیست در بیداری اینطوره. آقای آیت الله العظمی، اَرْجُلَكُمْ! شما چرا میگی بعض المسح!. خب ببینید، وضو بوده است، حتما بوده، بدون وضو که نمیشه، ولکن این، غسل رجلین بوده حالا در شرایع سابق بوده یا نبوده، اگر بوده است استمرارش در شریعت اسلامه و اگر نبوده، سنت رسول الله. سنت پیغمبر سه بخش است؛ یک بخش قبل از نص کتاب. یک بخش با نص کتاب. یک بخش بعد از نص کتاب. سنت قطعیه ها! سنت قطعیه رسول الله که اطیعواالله و از اطیعوالرسول، یک بخش. پیغمبر که اول تشریف آوردند، در اون لحظات اولی، آیا به شرع اصلی اسلام جدید که دنباله اسلام های سابق است، عمل میکردن یا عمل نمیکردن؟ عمل میکردن دیگه. با چی؟ آیات که هنوز نیومد. هنوز آیات نیومده دو بعدی است؛ هنوز که آیاتی راجع به فلان حکم مثلا روزه، این هشتایی که عرض می کنیم یکیش روزه است. وجوب روزه بر حسب نص قرآن چه عهدی؟ عهد مدنی است دیگه، سوره بقره. سوره بقری از سوری است که اوایل عرض می شود هجرت مدینه، نازل شد. سوره بقره است فقط آیات صوم. آیاتی که بر مسلمین صوم را واجب میکنه، نه آیاتی که ﴿إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا﴾ {مریم: آیه 26} که او صوما سمته. خب آیا در عهد مکی روزه نبوده است؟ میشه ؟ در عهد مکی آیه ای از برای روزه اسلام نبوده، بله! اما سنت نبوده؟ چرا بوده. سنت دو بعد داره؛ یک بعد این که، همون روزه ای که در شرایع قبل بوده، استمرار پیدا کرده است از برای مسلمون ها، سنت رسالت قبل، این یک. احتمال اول. احتمال دوم، و اگر هم در اسلام روزه جور دیگر شده است، پیغمبر با وحی سنت، چون قرآن که اونجا در مدینه که نیومد 25:23 با وحی سنت، پیغمبر بزرگوار روزه ره به جوری که ما نمیدانیم و فعلا هم لزومی هم نداره بدونیم، انجام میداد.
مرحله ی دوم، یا مرحله ی سوم توی این دو احتمال؛ مرحله دوم یا مرحله سوم، آیه سوره بقره است ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ﴾ {بقره: آیه 183} قبل کیا؟ قبل از مسلمین زمان مدینه، مسلمین زمان مکه، قبلکم نبودن؟ فقط یهود و نصاران؟ فقط یهود و نصاری و اتباع شریعت نوح و ابراهیم و اینها هستند؟ نخیر! یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کی ان؟ بله 26:32 نخیر قبلکم اند. چرا؟ چون دو قبل ما داریم. ببینید ما دو قبل داریم؛ یک قبلکم به عنوان 26:40 موجودین، در این حکم، یک قبلکم در شریعت قبل. هر دو قبله، مثل این جریان عرض می شود عرض می شود که راجع به پیغمبر بزرگوار ﴿وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا﴾ {احزاب: آیه 53} معنی کنید. حرام است بعد از پیغمبر زناشو بگیرید وقتی فوت کرد پیغمبر؟ نه بلکه طلاق داد 26:59 همشون اینطور بودند؟ همه اینطور بودند؟ این اولا .. معنی نداره. چرا معنی داره. در چند جهت معنی داره، چرا، ببینیدکسانی که در مدینه هستند، در مکه بعضی از مسلمون ها مردند و در مدینه هم قبل از نزول این آیه مردند. 27:20 خطاب به کل کسانی که در مدینه هستند. حالا این چند بعد داره بذارید من عرض کنم. این کسانی که وجود دارند در مدینه، این آیه نازل شده، الی یوم القیامه الکبری، محکوم اند به این حکم یا نه؟ خب، قبلکم چند بعد داره؛ یک، شرایع قبلی، قبلکم. دو، مسلمان هایی که در مکه بودند و در مکه هم فوت کردند اونها قبلکم نیستند؟ قلبکم در وجود نیستند؟ گوش کنید، قبلکم در شریعت؟ میگیم مختصه. مگه قلبکم در شرع؟ نخیر. قبلکم در شرع، قبلکم در وجود. 27:59 چرا نمیگیره؟ کمرش بیل خورده؟ چی؟ عزیزم قبلکم. ببینید کم کی اند؟ آیا در مکه این روزه واجب بود یا نبود؟ این روزه. 28:12 اصلا شایع همینطوره. ببینید وقتی که آقای فلان حاشیه می زند به عروه، کل عروه رو میذاره کنار یا نه، اونایی که جدیده میاره بقیه رو قبول داره. پس شرایع همینه دیگه. چون شرایع الهیه سلسله موصله. اینطور نیست که هر پیغمبر اولوالعزم بیاد همه اونی که گفته از بین ببره، نخیر! درصد از بین بردن و نص، کمه زیاد نیست. اونی که بوده، باقی است یا مادتا یا کیفیتا باقی است، یا بعضیا رو خیلی کم به ندرت میذاره کنار. ﴿وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ﴾ {نساء: آیه 23} بسم الله. رو اون احتمالی که جمع بین اختین در شریعت تورات جایز بوده روی اون احتمال. حالا، یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ ، از کی میگیره؟ از حالا الی یوم القیامه. خب، من قبلکم، قبل از اینکه آیه نازل شه، اون کسانی که در مکه مردن، مسلمان بودند. کسانی که قبل از مکه، قبل از اسلام یهود و نصاری بودند کتب علیهم یا نه؟ 29:20 کی؟ کی میگه این حرف رو آخه؟ اینکه الحاده که این کفره. آقا دین ابراهیم که گذشت نسخ شد به دین تورات و دین تورات به انجیل، پیغمبر دوتا کفر انجام داد یعنی؟ این چه حرفیه؟ پیغمبر شریعت تورات رو، شریعت انجیل رو گذاشت کنار به دین ابراهیم، کفره اصلا این. اگر یه نفر آدم شریعت ابراهیم رو بمونه، تورات اومد بگه نه، انجیل، نه؛ این کفره خودش، این پیغمبر کافر کردنه! حالا ما تفاسیر نمیخوایم عرض کنیم ما میخوایم نمونه عرض کنیم. این روزه، این روزه در الذین من قبلکم در عهد مدنی یا الذین آمنوا واجب بوده است یا نه؟ کل مؤمنین زمان قبل این حال، روزه که در کل شرایع قبلی واجب بوده، خب در شریعت اسلام از آغاز مرحله شریعت اسلام واجب بوده. چجور؟ ما عرض کنیم؟ جور خاصی که پیغمبر به وحی قرآن، به نص قرآن، از عهد اوائل عهد مدنی الی یوم القیامه میگه اینه که ﴿أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ﴾ {بقره: آیه 184} چی حرام است، چی جایز است، چجور است، اولش کیه؟ آخرش کیه؟ این خصوصیات که بیان تکمله کیفیتی است بوده، اما اصلا ماده صوم بوده. پس نمیشود گفت که در مکه صوم نبوده. من قبلکم اولا، ثانیا، کل احکام .. بله؟ ثمره اینجا است که میخوایم عرض کنیم که راجع به حجاب که مورد بحث ماست، آیا اصلا بوده یا اصلا نبوده؟ ثمره ش اینه. خیلی ثمره مهم داره در کل احکام ما، این یک. این دو، جهاد؛ ما در کل آیات جهاد و قتال یه دونه مکی نمی بینیم. چرا؟ یعنی جهاد و قتال از در شریع اسلام حکم واجب نیست؟ چرا، چون زمینه نبوده. اونجا باید خودهاشون رو نگه دارند. حتی دفاع هم نمیشد اونجا بکنن. حتی دفاع تا چه رسد جهاد. دفاع اگر کسی به انسان هجوم کرد نمیشد کاری کنند مگر اون مقداری که امکان داره. امکان خیلی کم، تا چه رسد جهاد. جهاد کنن و برن جنگ کنند و چنین و چنان کنن. جهاد نبوده! امر به معروف و نهی از منکر که پله قبل از جهاده، در کل آیات امر و نهی در مکه نیست. فقط در مثل سوره لقمان و غیر لقمان، نقل می کند قرآن شریف، ﴿يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ﴾ {لقمان: آیه 17} نقل داره میکنه این نقله، این نقل فقط چی رو ثابت میکنه؟ ثابت میکنه این شریعت تورات که لقمان تابع شریعت تورات بود، در امر و نهیش باقی است در اسلام، نمیگه در اسلام اینطور. در اسلام اینطور را ﴿الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَر﴾ {توبه: آیه 112} یا آیات زیادی که کلا آیات مدنی است. خب در مکه نمیشد. در مکه نمیشد که امر به معروف. خودت معروف رو نگه دار و خودت منکر را ترک کن، خودشم مشکل بود. تا چه رسد بیاید بیوفتد توی تشکیلات و بله دعوت رسول الله، اون دعوت رسولی و رسالی بود، اون عرض می شود که لازم بود، جهاد نبود، امر به معروف نبود، نهی از منکر نبود، خمس نبود. خمس در سوره انفاله دیگه، در مکه خمس نبود، ولی هیچ اعطای مالی نبود؟ در مکه زکات بود یا نبود؟ ما سی آیه راجع به زکات داریم؛ شونزده آیه در مکه و چهارده آیه در مدینه. خلافا لمن یقول که زکات واجب مدنی است، واجب مکی نیست که علامه طباطبایی هم در این چاه افتاده، این جملات رو فهمیده. چون با فقه قرآن کاری نداشتند. ولکن، زکات دو مرحله داره، یک اصل وجوب زکات نسبت به کل منافع، یک، مقدار زکات و موارد زکات. خداوند اصل وجوب زکات را در شونزده آیه مکی بیان فرموده، ولکن مقدار زکات در مورد مصرف و در مورد شمول بیشتر، و در مورد اشیاء این رو در سور سوره انفال و سوره توبه و سوره چه و آیات زیادی در .. خب ببنید پس زکات بوده. اونوقت، اگر هم ما از این آیات ثابت نمیکردیم که زکات بوده، زکات در شرایع سابقه بوده، در شریعت تورات و انجیل بوده و این استمرار دارد در شریعت اسلام. پس زکات المالی بوده. کمش چجور، کیفیتش چجور، مطلبی است. اما کم و کیفی که بعد از هجرت مدینه حاصل شد، هم در مورد قبلش هم در مورد شمولش هم در مورد مصرفش که این ثمانیه که در سوره توبه ذکر شده است، ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ﴾ {توبه: آیه 60}این در غیر این سوره نیست، در سور مکی اصلا نیست. پس زکات بوده اما به این کیفیت و این کمیت عرض می شود نبوده.
حج، خب حج نبوده خب، نمیشد حج کنند. حجی که اسلام مقرر کرده است، عمره اش، حجش و هر دو رو، این در مکه نمیشد. بعد از اونکه پیغمبر بزرگوار هجرت کردند به مدینه و بعد از سالیان درازی، یک عمره القضایی با یه توافقی انجام شد اونم با اون سختی و مصیبت. خمس نبوده؛ کیفیت خاص زکات مدنی نبوده. حج نبوده. امر و نهی نبوده. جهاد نبوده. دفاع نبوده. صوم به این ترتیبی که در سوره مدنی است عرض می شود که نبوده. وضو به این ترتیب نبوده. هفت، هشت تا، وضو به این ترتیب، ولی بوده. ولی بوده است، ارکان واجبات و ارکان محرمات. ارکان رو داریم عرض می کنیم. ارکان واجبات که در هیچ شرعی نمیشه واجب نباشه. ارکان محرمات که در هیچ شرعی نمیشه حرام نباشه، این ارکان کلا در مکه بوده و در مکه دارای سه بعده. دو بعده. چون یک بعد سوم در مدینه است. دارای سه بعده. یک بعد اینکه به استمرار شریعت تورات و انجیل، شراب حرام، زنا حرام، لواط حرام، نماز واجب، روزه واجب، چه واجب، چه حرام. ارکان واجبات و ارکان محرمات که با تغیر شرایع، اینا تغیر پیدا نمیکنن و عوض نمیشن. این یک.
دو، سنت؛ قبل از نزول آیاتی در مکه، چون در مکه موقتا بود جریانات، چون وضع جور نبود دیگه. در مدینه است که آیاتی که نازل شد مخصوصا آیات مائده استمرار دارد الی یوم القیامه. در مکه مکرمه پیغمبر اکرم، سنتی، وحی ای به عنوان سنت به پیغمبر نازل شده که وضو را اینطور بگیر. ما چه میدونیم که در شرایع سابقه پا شستن بوده؟ احتمالا. وضو را اینطور بگیر، نماز را اینطور بخون، عرض می شود که و چه کن و چه کن، و در واجبات و محرمات، فرعیه، و حتی در واجبات و محرمات اصلیه نه از نظر کیفیت نه از نظر اصل؛ کیفیت انجام واجباتی مثل نماز، کیفیت نماز، کیفیت روزه، کیفیت چه. این کیفیت ها، یا استمرار کم و کیف واجبات و محرمات اصلی است از شرایع قبلی یا سنت پیغمبر بالا و پایین کرده، این دو.
مرحله ی سوم، در مدینه. از جمله باب الزنا است. ما در قرآن شریف نه آیه راجع به زنا داریم فقط. فقط یک آیه اش مکی است. فقط یک آیه اش در سوره اسراء، آیه مکی است. ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا﴾ {اسراء: آیه 32} یک آیه. یک آیه. در … حسابه همش، مثل ما بی حساب نیست که همینطور یه جا بیخودی حرف می زنیم یه جا باخودی حرف نمی زنیم. تمام رو حسابه، کلمات رو حسابه، نقطه ها رو حسابه، عبارات رو حسابه، تکرار رو حسابه، کیفیت بیان رو حسابه، تمام رو حسابه. در این نه آیه ای که بیشترش در سوره نور است، حدود چهار، پنج آیه و کمترش در دیگر سوره های دیگر مدنی است، در سور مکیه که اونم تازه بعضیا خیال کردن که سوره اسراء سوره مدنی است، نخیر مکی است. سوره اسراء که سوره مکیه است از خود 37:35 سوره در میاد. در اونجا اوایل سوره اسراء، وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا، همین یک جمله همه کار کرده. ما لاتقربوا راجع به زنا در هشت آیه مدنی نداریم، لاتقربوا نداریم، بله. وَلَا يَزْنین و چه و چه، لفظ زنا، زنا را نهی کرده، خود زنا، خود زنا معلوم نیست چه جوریه. مقدمات چی؟ مقدمات قریبه و مقدمات بعیده زنا را قرآن شریف در هیچ جا، نه اطلاقا نه نصا منع نکرده است. فقط در یکجاست که هم مقدمات قریبه هم مقدمات بعیده هم ذی المقدمه رو منع کرده که نقطه اولی در آیه منحصر به فرد مکیه است که در سوره مبارکه اسراء است، وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا. لا تزنون نیست. کما اینکه ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ﴾ {انعام: آیه 152} لَا تَقْرَبُوا الزِّنَا غیر از لَا يتزْنُونَ است. زنا نکن، غیر از اینه که نزدیک به زنا نشو. نزدیک چیه؟ نزدیک به زنا نشدن یعنی مقدمات موصوله الی الزنا. مقدماتی که انسان را به زنا می رساند. یا مقدمات قریبه یا مقدمات بعدیه. مقدماتی که سهم من سهامش ابلیس النَّظرَةُ سَهمٌ مِن سِهامِ إبليسَ 39:58 حسره طویله. اون نظره ای که روی ریبه است مخصوصا جای خواری است که به جای بد میرسد، اون نظره، لاتقربوا است. خود زنا رو نمیگه. حساب داره. مثلا ﴿انَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ﴾ {توبه: آیه 28}یعنی نزدیک مکه هم حق ندارن برن. طائف نزدیک مکه است، طائف هم نمیتونن برن، جده هم نمیتونن برن. نزدیک نباید برن. نه اینکه وارد مکه نشن. چون المسجد الحرام مراد اینجا مکه است با ادله ای که در خود آیات هست. حالا در اینجا، راجع به زنا که اصل محور در حجاب و در عدم تماس و در نظر از روی شهوت نکردن و نظر از روی ریبه نکردن، تمام این ها مقدمات در سوره واحده مکیه ولَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا، یه جا هم مقتاً دارد مال زنا نیست وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ سوره مدنی نساء ﴿ وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا ﴾ {نساء: آیه 22}یه اضافه داره مقتا اضافه داره. ولی در لَا تَقْرَبُوا الزِّنَا مقتا ندارد اون مثل اینکه بد تره، زن پدر عرض می شود زن پدر رو رو انسان بگیره این از زنا بدتره مثل اینکه از زنا هم بدتره. ولیکن، ولَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا این همه کار رو کرده. این حجاب میاره، نبوسیدن، به حرمت بوسیدن میاره، حرمت دست مالیدن میاره، حرمت نظر ریبه میاره، حرمت نظر شهوانی میاره، حرمت دست دادن میاره، میاره میاره، بعضیا هم حرمت نمیاره. یه زن هشتاد ساله ای که آدم نگاش کنه غش میکنه، حالا دست بهش بزنه مطلبیه؟ باید خیلی 40:44 با دست بهش، دست بهش، نه به جای دیگه، دست بهش. با دست بده، یاد آقا موسی صدر رحمت الله علیه که فوت کرده اگر، این یکی از این پیرزن های یه جای دنیا اومده بود، ایشون دست داد باهاش. بعد داد و قال و غوغا گفتم بابا گفتم این قربه الی الله دست داده، چون دست دادن به این اصلا یه زن هشتاد، نود ساله مثلا. نمونش رو من دیروز عرض کردم.
حالا، این ولاتقربوا الزنا، نزدیک زنا نشوید، نزدیک نزدیک خود زناست، اون نزدیک دیگه خودشه. نزدیک، ملامسه، ملاعبه، دست دادن، بوسیدن. نزدیک دورتر، نگاه کردن از روی ریبه. دورتر، از روی شهوت و و و . اون نظراتی که اون التذاذاتی که، اون شهواتی که اون ریبه هایی که، اون با هم بودن هایی که، اون دست دادن هایی که، اون چه زدن هایی که، اینها مقدمه است از برای زنا؛ چه درصدش بالا باشد درصدش پایین، همش تقربوا است دیگه. اگر گفتن نزدیک به خانه من نشو، 10 متری نزدیکه، 1 متری هم نزدیکه، 50 متری هم نزدیکه؛ منتها خانه فرق میکنه. یه خانه ای است که خیلی محذور هست نزدیک شدنش، این بعد هندسیش زیاد میشه. یه خانه ای است که نزدیک شدنش محذور نیست، بعد هندسیش کمتر میشه. بعد هندسی قرب زنا خیلی وسیعه. حتی در روایت دارد که اگر یک زنی باشد، برای همه نمیگن برای ما پیرمردا نمیگن برای شمتا جوانا میگن اگر در یک جایی دختری نشسته است، جاش گرم شده، شما جای گرم او ننشینید، چون خراب می شود حالت. بعضیا این ریختی ان دیگه. بعضیا زمین 42:18 کارشون خراب میشه. یه طلبه ای گفتش که این ضربت رو من هرچی گشتم این ضمیرش پیدا نکردم. یه تیغ وررداشت هی تراشید تراشید، بعد پشت صفحه دید هندونه، تا دید هندونه جنب شد. حالا اون مطلب دیگریه. این لاتقربوا زنا را اگه ما دقت کنیم، دقت درست بکنیم، نه اینکه برخورد همینطوری، اگه دقت درست روی لاتقربوا زنا کنیم، تمام کار هایی که به زنا میرساند درصد بالا، اونچیری که عقلایی است. اونچیزی که عقلایی است، درصد بالا باشد یا کم باشد، حالا میرسیم به حجاب. حجاب اصلا نبوده در مکه؟ میشه؟ لاتقربوا زنا چرا آمد؟ لاتقربوا الزنا میخواد حالی کنه ما رو. در مکه حتما حجاب بوده و از چند بعد اثبات می کنیم حجاب بود ولی نه این حجاب. این حجابی که ﴿يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ﴾ {احزاب: آیه 59} نبوده. يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ در سوره احزاب. و این حجابی که در سوره عرض می شود که ببخشید، يُدْنِينَ در یک سوره است، ﴿وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ﴾ {نور: آیه 31} سوره دیگر. در این دو سوره، يَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ نبوده، يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ نبوده ولی خمر بوده جلابیب بوده. چطور؟ اگر خمر و جلابیب نبود چرا اینها رو واقع حساب کرده؟ میگد که زید، لباس خود را قشنگ محکم کند، این یعنی لخته؟ نه دیگه، یعنی لباس تنشه. اگر زید لباس تنش نیست که نمیگن که دکمه هاتو ببند. به کسی میگن دکمه های شلوارتو ببند که شلوار پاش باشه. به کسی میگن کلاه سفت سرت بگیر که کلاه سرش باشه. اگه کلاه سرش نباشه، کت تنش نباشه، شلوار پاش نباشه و لخت باشه، میگن آقا دکمه هاتو ببند؟ اینکه غلط است که. حالا، این يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ یعنی که جلابیب باشه، یعنی لباس سرتاسری تنت باشه. زن ها در عهد مکی، قبل از عهد مکی، این ها لباس سرتاسری داشتند؛ مخصوصا مؤمنین. زن های مسلمان در مکه که مسلمان شدند همینطور لخت و عور؟ نه دیگه اینا جلابیب داشتند، راجع به پوشش سر، خمر داشتند؛ خمر جمع خماره. خمار یعنی رپوش سر، منتها باز نگه میداشتن. همین جلو پیدا بود، هم جلو پیدا بود هم این جاها یه خورده پیدا بود این مرحله اولی است. و عرض می شود که این خمر. جلابیب یعنی لباس سرتاسری. هم لباس سرتاسری بود، یا از شانه به پایین، یا از سر به پایین، بعضیا هم خمر بود. این لباس سرتاسری هم جلوشو باز میذاشتن مثلا. حالا جلو باز می شد سینه پیدا بود، چه پیدا بود، اونجای بد نه البته چون زیرش لباس بود، این لباس رو بود. پس قرآن نیومده است حجاب بیاره اومده است حجاب رو تصحیح میکنه؛ میگه این حجاب حجاب تر بشه. نمیخوایم بگیم بد حجابی بوده اونوقت. چون اونوقت حکم نبوده دیگه. در اون وقت حجاب بوده است، بر حسب استمرار سنت رسالتی، در تورات هم داریم. در تورات ما حجاب داریم، منتها حجاب نه اینطوری که ما داریم میگیم. استمرار سنت رسالتی در باب حجاب بوده است. احتمالا احتمال قوی، به حساب اقوا بودن شریعت اسلام، در سنت رسول الله حجاب بالاتر رفته ولی هنوز در قرآن نیومده. و بعدا در سوره مبارکه نور، مدنی و در سوره احزاب، مدنی، هم نسبت به جلباب، سرتاسری و هم نسبت به خمر که روسری است، دستور داده. بعد ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ﴾ {نور: آیه 31} که بحث از فرداست. ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا … وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ﴾ {نور: آیه 31}الی آخر. که این هم خودش خیلی بحث داره، بسیار بحث داره. این هایی که عرض کردیم مقدمات بحث است.
اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان…