بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
مقدماتی را راجع به حکم حجاب، حضور برادران از موارد مختلف فقهی در عهد مدنی و مکی، عرض کردیم تا به اینجا منتهی شد که در میان نه آیه که نهی از زنا می کند در قرآن شریف، یک آیه مکیه است. و هشت آیه مدنیه. و اون یک آیه مکیه، در سوره مبارکه اسراء است ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا﴾ [الإسراء: 32]. این لاتقربوا زنا که فرموده، چنان که عرض کردم، این تحریم خود زنا نیست. بلکه مقدمات زنا رو هم این آیه تحریم کرده. نزدیک نشوید به زنا. و این نزدیک شدن به زنا، یعنی مقدمات زنا. چه مقدمات موصله قطعیه باشد و چه مقدمات عادیه غیرقطعیه باشد، بر حسب تعبیر روایات مستفیضه که النَّظرَةُ سَهمٌ مِن سِهامِ إبليسَ. نظر از روی شهوت و بدتر از روی ریبه کردن به زن نامحرم، تیری است از تیر های شیطان. همه تیر ها به هدف نمیخوره، ولکن {01:45} و نظره قصیره اوجبت حسرتا طویله. ما چی در میاریم اینجا؟ آنچه محرم است، قطعا زناست. اما نگاه کردن، چون نگاه کردن است حرامه؟ اما مصافحه کردن با زن اجنبیه، چون مصافحه است، حرامه؟ اما بی حجاب بودن او، چون بی حجاب است، حرام است؟ اینها حرمت اصلی ندارند. ما سه جور حرمت داریم.یک، حرمت اصلی، خود زنا، حرام.یک حرمت ایصالی، وصلی که انسان را به زنا می کشاند. یا قریبا و با بعیدا. سومی رو لفظ حرمت بگیم به حساب احتمال، ولی حرمت نباید داشته باشه. اگر برخوردی با یک زن اجنبیه، یک مردی داشت که هیچ ممکن نیست عادتا، هیچگاه سهم من سهام ابلیس نیست، هرگز به جریان زنا و بلکه به کمتر از زنا هم نمی رسد اصلا، دارد با یک زنی مباحثه می کند مثلا یا هرچی. این چرا حرام باشه؟ فرض کنید که من دون قصد، خوشش هم آمد، شهوت نه ها. این ترکیبات رو عرض کردم چند روز پیش. فرض کرد من دون قصد، خوشش هم آمد، خب از گل انسان بدش نمیاد که. خب، در این صورت حرام است؟
اصولا، قاعده اولیه مقتضی چیست؟ قاعده اولیه مقتضی این است که زن، مرد را نبیند و مرد هم زن را نبیند. زن از مرد، حجاب و مرد هم از زن، حجاب. اینه قاعده اولیه؟ خب چرا؟ ما نداریم. بلکه قاعده اولیه، جنبه سلبی است که زنا در کل شرایع آسمانی حرام بوده و هست الی یوم القیامه. در کل عالم تکلیف، زنا در اون حدودی که دارد، خصوصیات، حرام. و مقدمه حرام، هم حرام است به ادله ای از جمله ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا﴾ [الإسراء: 32]. اون کاری که، اون دیدنی که، اون برخوردی که، اون جریانی که انسان را نزدیک می کند به زنا، این هم حرام است. چون لاتقربوا، کل این مراحل رو میگیره. اما اونجایی که اصلا قرب نیست، به هیچ وجه من الوجوه قرب نیست، در اونجا دیگه نه لا {04:28} میاد نه لا تقربوا الزنا میاد. دو رشته آیاتی هم که در قرآن شریف از برای وجوب حجاب آمده است، غیر اون چیزی است که مفرطین و مفَرطین می گویند که باید ما بحث کنیم.
حالا، در باب ارتباط حرام زن با مرد، مرد با زن، ما چند مانع می بینیم، شرع مقرر کرده. موانع ایجابی، موانع سلبی. از جمله موانع ایجابی که عفاف ایجاد می کند و از دست انسان نمی رود جریان که به جای بد برسه، خود ازدواجه وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ بحث کردیم قبلا، ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا﴾ [النور: 33] یکی از ابعادش اینه که حالا زن گرون نگیره، زن ارزون بگیره مثلا. در حالی که این زن ارزون گرفت، نمیتونه ادامه بده زندگی رو، خب طلاق مثلا بده. البته این رو تفصیلا بحث کردیم و تکرار نمی کنیم. اگر هیچ چاره ای نیست بعد از ازدواج مگر طلاق دادن که هم اون زن راحت بشه، هم این مرد، وَلْيَسْتَعْفِف این هم طلاق دادن والیستعفف. اما ما جهت ایجابی رو داریم عرض می کنیم. جهت ایجابی، انسان عفاف خود را حفظ کند، دو جهت د ارد. یک جهت ایجابی دارد و جهات سلبی درونی و برونی دارد. جهت ایجابی حفظ عفاف که انحراف جنسی پیدا نکند انسان، خود ازدواج کردنه. ولذا روایات در باب ازدواج، مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ فَلْيَتَّقِ اَللَّهَ فِي اَلنِّصْفِ الآخر و الی آخر. ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ﴾ [النور: 32] الی آخر. این محور ایجابی. بعد محور های سلبی دارد. مردی که نمی تواند ازدواج کند، زنی که نمی تواند ازدواج کند، بعد اول محور سلبی، خود عفافه. باید عفاف داشته باشه، خودداری کنه. باید هرجور که هست خودداری کند از انحراف جنسی، هم مرد و هم زن. اینک جریان سلبی درونی است. قدرت صلب انحراف را بر مبنای تقوا و بر مبنای ایمان، باید تقویت کنه تا در برابر اون انحرافاتی که احیانا پیش میاد، اسقامت کنه. این یک مرحله سلبی متنی است. مرحله دوم سلبی این است که چه دخترش و چه پسرش، مزاج جسمی را اونگونه تقویت نکنند که از دستشون در ره. کما اینکه در بعضی روایات دارد که خب کمتر چیزای مقوی بخورید. مزاج جنسی را و مزاج جسمی را اونگونه نذارند، نه این که مریض بکنه خودش رو، بکشه خودش ور ملخ بشه، نه. اونگونه مزاج جسمی را تقویت نکنند که از دستشون در ره، یا به سختی بیوفتند، یا هی نتونند مطالعه کنند. مثل بعضی ها. این مرحله دومه.
مرحله سوم، نگاه نکنن به مفاتن زن. اون جاهایی که دخترهایی هستند، زنان هایی هستند، حتی المقدور نره، اگه دید، نگاه نکنه، اگر نگاه کرد، نگاه کردن سیخ نگاه کردن که ﴿يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ [النور: 30] فرمود. این چشم رو صاف نندازه و هی نگاه کند پدر صاحب بچه در بیاد. این هم یک جهت از جهات سلبی. ولی آیا این جهات سلبی، در اینکه انسان منحرف نشود از نظر جنسی، مربوط به مرده؟ نخیر. هم مربوط به زن است، هم مرده. مرد عفاف، زن عفاف. مرد جوری کند که این جریان اتفاق نیوفته از نظر مزاجی، زن این چنین. مرد نگاه نکند، زن نشون ندهد. مرد نگاه نکند، خب زن هم نشون ندهد. همش مرد نیست، همش هم زن نیست. مرد نگاه نکند و زن نشون ندهد. ذلک در سوره احزاب، ﴿ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ﴾ [الأحزاب: 59]} آقایون به این آیه که رسیدن یک « لا » هم اضافه کردن. أَدْنَى أَنْ لا يُعْرَفْنَ. بابا چی لا؟ خدا که بلد، بلد بود لا بگه. ان یعرفنَ. {صحبت حضار} هر دوش هست، منتها مرد ها قوی تره. چون نگاه کردن زن به مرد، اون بلا رو نمیاره که نگاه کردن مرد به زن میاره. هردوش هست.
حالا، این آیه مبارکه سوره احزاب که، ﴿ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ﴾ [الأحزاب: 59] خیلی مطلبه، آقایون « لا » اومدن اضافه کردن. بعضی ها کم می کنن، بعضی ها اضاف، نه. نه کم کنید، نه زیاد. این که زن تحجب کند، تحجب دلیل بر چیه؟ عفافه. وقتی عفاف زن را مردان فهمیدند، پس دنبالش نمیوفتن. پس أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ به عفاف، فَلَا يُؤْذَيْنَ. کاری نداریم بعضی مرد ها این چیزا سرشون نمیشه، نه. نوعا. به طور نوعی، مرد به دنبال زنی می رود که می شود دنبالش رفت. زن به دنبال مردی می رود که می شود دنبالش رفت. اما اگر وضع غیر این است.، این وضع استثنایی نه. مرد که خب شهوت جنسی دارد، زن هم شهوت جنسی دارد، فاعلا و قابلا هر دو. اما، این زن که عفاف درونی دارد، این کافی است که مرد دنبالش نیوفته؟ از کجا معلوم؟ باید این عفاف ظهور پیدا کنه. ظهور این عفاف این است که مفاتن خود را، زینت خود را، آنچه را که موجب است که مرد فریب بخورد و دنبال این زن بیوفته، ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ، یعنی بالعفاف. چون اگر ظهور نداشته باشه، یک زنی است میگه من لخت میرم بیرون، عفیفم. از کجا بدونم؟ خود لخت رفتن، این نا عفیفه و یک زنی میگد من اصلا چارقد سرم نمی کنم، هیچی سرم نمی کنم، من عفیفم. مردم از کجا بدونن؟ فرضا تو صد در صد عفیف، اولا. ثانیا، ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ، بشناسند شما را اون مردانی که دنبال چنین زنانی می روند، پس دنبال او نرند. اون زانیه خب دنبال اون ﴿الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً﴾ [النور: 3] الی آخر. ببینید، وقتی به آیات ما درست دقت کنیم، مطلب اصلا غیر است، جور دیگره.
حالا، چون جاذبه جنسی بین زن و مرد بر حسب مراحل هست، خب نمیشه جاذبه از بین بره، خدا درست کرده. خدا مرد رو مرد درست کرده، زن رو زن. خب بعضی از مقدسها میگن ما زن نمیگیرم. بعضی از قوم و خویش های ما زن نمیگرن. پنجاه سالشه. چرا زن نمیگیری؟ آخه این کار خوبی نیست، شهوانیه. گفتم از پیغمبر بالاتری تو؟ این حرفا چیه؟ خدا چرا تورو مرد کرد؟ خب بود تو رو نه مرد کنه نه زن. خدا مرد رو مرد خلق کرده، زن رو زن خلق کرده. مرد اگه مردانگی نداره، بر خلاف خدا داره کار می کنه. اگر مردانگی رو ابراز نمی کند و اعمال نمی کند، این خلافه. مگه مردی که مرد نیست، زنی هم که زن نیست. این مطلب دیگریه. خدا مرد رو مرد خلق کرده و زن رو زن، در بعد جاذبه جنسی این جلوی این رو کلا بگیره آدم؟ نمیشه. باید به عفاف ایجاد بشه. عفاف ایجاد بشود در بعد ایجابی که زن گرفتن رو که میتونه و در بعد سلبی، از نظر درونی مرد و زن، عفاف. از نظر برونی زن و مرد، عفاف. عفاف برونی مرد، نظر نکردن. عفاف برونی زن، حجاب کردن. همه به عهده زن نیست، همه هم به عهده مرد نیست. دیروز عرض کردم. بعضی ها این ها میرن بالا هی، میگن زن صورتش هم، دست هاش هم، حجم بدنش هم، که نه معلومه مربعه، نه معلومه مثلثه، نه معلومه مستطیله، همه اش. چرا؟ راجع به صورت، میگه خب صورت که خیلی زیباست. میگیم تو میخوای در باب خدا حکم بدی؟ بابا این عفافی که لازم است که این پنبه و آتش به هم نرسند، این طرفینیه، نه پنبه باید بره جلو و نه آتش بره جلو. فقط آتش نره جلو؟ پنبه بره جلو؟ یا فقط پنبه نره جلو؟،آتش بره جلو؟ هم پنبه نره جلو، هم آتش نره جلو. این مرد و زن، عفاف برونی را که ایجاد می کنند، هم مرد هم زن. زن حجاب کن تا اون جایی که میشه، مرد نگاه نکن تا اون جایی که میشه. و الا همه رو به عهده زن بذاری، زن توی بقچه بره، توی گونی بره، بیرون هم نره و وقرن رو به همه بزنن. وقرن مال زنان پیغمبره، حساب دیگه ای داره. ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ﴾ [الأحزاب: 33] مال زنان پیغمبره، یه حسابی خاصی است که بعد باید بحث کنیم. اون زن حتما تو گونی بشین تکون نخور؟ این نیست. پس این عفاف ها در بعد ایجابی و در ابعاد گوناگون سلبی، باید بشه.یکی از ابعاد سلبی نسبت به زنان، حجاب کردن است. مفاتن را بیرون نینداختن است. ابداع زینت نکردن است. زینت را نشون ندادن است. ﴿وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى﴾ [الأحزاب: 33]، مثل برج خودش رو نشون نده. خب برج رو همه می بینن. ای زن خودت رو برج نکن. نه رنگ لباس، نه وضع لباس، نه زینت، نه چه. جوری نشه که از حالت عادی بری بیرون و تو رو دوبله ببینن. حالا یوبله اش هم درست نیست، دوبله ببینن تو رو. بالا تر از اون چه هستی، با زینت کردن، با زینت کردن هرجور هست.
مطلب دیگری که مال امروز بود به ترتیب بحث اینکه، این زنا که در تمام شرایع حرام بوده، شکی نیست. زنا از اصول محرمات است، در کل شرایع. ولکن، دوتا آیا داریم. آیا حد زنا هم در کل شرایع بوده است؟ یک. دوم، آیا حجاب در کل شرایع بوده است؟ این دو. خب بله. حد زنا حتما بوده است.. این در همه منکرات هم اینطوره. در تمام منکرات به حد منکر بودن حدی دارد. منتها حد لزوم نداره که صد تا ضربه شلاق فقط باشه. یه حدی داره، یعنی جلوگیری داره. در باب نهی از منکر ما جلوگیری هایی داریم یا نداریم؟ مننتها منکرات فرق میکنه، زمینه ها فرق می کند، اوضاع فرق می کند. کلا نمی شود از برای منکر دروغ گفتن حتی جلوگیری نباشه، حد یعنی جلوگیری. جلوگیری از منکر دروغ گفتن، مال مردم خوردن، زنا کردن، چه کردن، چه کردن، جلوگیری حتما هست. منتها صورش فرق می کند، چهره ها گوناگون است، بر حسب زمانها، بر حسب زمینه ها و شرایع. این بعد اول، که در بعد شرایع، زنا حد داشته. حتی زنا حدش در شریعت اسرائیل، در شریعت تورات، قوی تره. اعدامه. اونجوری در تورات داره. حالا بوده یا نبوده، چه عرض کنیم. ولی این مطلب مسلمه که بعثت على الشريعة السهل السمحاء. یعنی اینجا سخت گیری کمتره، احکام باز تره، احکام وسیع تره و سخت گیری در اینجا کم تره، حد هم کمتره. و لذا در شریعت تورات راجع به شرب خمر کرد، میگد، شخصی که، جوانی که شرب خمر کرده، در خیمه اجتماع جمع کرده و او را بکشید، مثلا. و از این قبیل در سفر لاویان. سفر لاویان تورات، سفر احکامه. کل اش احکامه. بنابراین، این حرمت زنا در کل شرایع بوده، حد زنا هم در کل شرایع بوده.
سوم، حجاب نبوده؟ میشه؟ آخه چطور می شود شما گوشت خیلی تازه، خوب عالی رو جلوی گربه بذارید، درش رو هم نذارید؟ این دیوانگی است. خب گربه گوشت رو میخوره. علاقه گربه به گوشت بیشتره، یا علاقه این نر به ماده؟ یا اون ماده به نر؟ خب معلومه. پس یه فاصله ای باید باشه آخه. آخه نمیشه بی فاصله بگن که مرد به زن نگاه هم نکن، بابا لخته داره راه میره، نگاه نکنم؟ این حرمت زنا که حرمت اصلی محوری است.، این باید جلوگیری آن در کار باشه. جلوگیرهای درونی، جلوگیرهای برونی. درونیش، تقوا، عفاف. برونی، اون خود رو بپوشد، شما نگاه نکن، با هم در یک، و لذا اگر یک زن و مرد اجنبی، در یک جایی که در بسته است، نمینونه کسی باز کنه از بیرون، از تو میشه. همه فقها هم فتوا میدن، درسته. در یک جایی در یه اتاقی با هم، دارن نماز می خونن، حالا یا با جماعت، یا فرادا. این حرامه، نماز هر دو باطله. ما میگیم باطله، آقایون میگن حرامه. چرا؟ آخه پنبه و آتش رو بغل هم بذارید، ممکنه باد بیاد به هم بخوره دیگه، ناجور میشه اینجا. مخصوصا اگر که جوان باشند. بله، عرض می شود که خب، بنابراین حتما همونطور که زنا حرام بوده در کل شرایع، حدی هم داشته، چجور بوده کاری نداریم که. ما در اسلام دو جور حد داریم. یه جور حد در سوره نساء، یه جور حد در سوره نور که حالا عرض می کنیم. حد بوده و حجاب هم بوده. ما در هیچ شرعی از شرایع، نمی تونیم اصلا تصور کنیم که، بله زن در شریعت ابراهیم مثلا، خب لخت هم بیاد بیرون مطلبی نیست. نمیشه این حرف رو زد. این از محرمات اصلیه است. چون از مقدمات موصله الی الزناست قطعا. بابا خودشون رو می پوشونن، هزار جور می پوشونن، چه، اون وقت این حرفا پیش میاد، چه جور میشه. ولکن یه مطلبه و اون مطلب اینه که، آیا در عهد مکی، حد بوده یا نبوده؟ سیزده سال عهد مکی که سه سال بیشتر است از عهد مدنی که ده سال بوده. در این سیزده سال که آغاز اسلامه، زنا حرام بوده؟ قطعا شکی نیست. بر حسب اون آیه ای که بوده و اگر هم آیه نبود که استمرار شرایع سابقه. ولکن حد بوده یا نه؟ میشه گفت حد نبوده؟ به چند جهت حد بوده، اگر هم ندونیم چی بوده. ما نمیدونیم چی بوده. حدی که در اسلام هست یکیش در سوره نساء است که عرض می شود که بله ﴿وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا﴾ [النساء: 15] آیه منسوخ است در بعدی، منسوخ نیست در بعدی دیگر. خودش هم داد میزنه من منسوخ خواهم بود. خودش میگه این دارویی که میگم موقته، بعد جور دیگه خواهد شد، چطور؟ وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ، اولا، فاستشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ، باید ثابت بشه. اینطور نیست که شوهر فکرش بد و مثلا خیلی چیزه و میگه این بارش کجه. نخیر، چهار تا شاهد باید دیده باشد، اثبات بشه که این زنا انجام شده، حتی دیدن خودش هم در اینجا کافی نیست. دیدن خودش هم کافی نیست. دیدن خودش در سوره نور هست که ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ﴾ [النور: 6] الی آخر، اون مطلب بعدیه. ولی اینجا، ﴿وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ﴾ [النساء: 15] ، قبل از شهادت هم، اینارو حبس کنید در خانه تون، أَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ، در اون خانه ای که مناسب است که دیگه رفت و آمد نشه، نه خودش بره، نه دیگری بیاد. یه جایی که خلاصه این حبس موقته. ﴿حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا﴾ [النساء: 15]. سبیل، چندتا سبیله.یک، ببینید حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ در صورتی است که این تا بمیره، خرابه حالش. اون باشه، همونجا باشه. یک مرتبه نخیر، توبه می کنه. اگر توبه کرد، توبه نصوح، یکی از سبلی است که خدا مقرر کرده، أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا. مگر توبه سبیل نیست؟ اگر توبه، توبه واقعی هست، این محو نمی کند گناه رو؟ چرا. این یک سبیل.
سبیل دوم، این است که در سوره مبارکه نوره ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾ [النور: 2] صد جلده. کی؟ اونی که ﴿فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ﴾ [النساء: 15]. پس حکم در این بعد عوض شد. پس ما دو حکم راجع به زانیه و زانی. راجع به زانی هم ﴿وَاللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنْكُمْ فَآذُوهُمَا﴾ [النساء: 16] شلاق نیست؟ رجم نیست؟ حبس در خانه نیست؟ بلکه آذوهما اذیت، ایذاء کنید، جلوگیری بشه دیگه. ایذاءکنید، برحسب مورد دیگه. ایذاء کنید این دو نفر را يَأْتِيَانِهَا مِنْكُمْ عرض می شود که ﴿فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا﴾ [النساء: 16] این هم باز شاهد است بر اینکه ﴿حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ﴾ [النساء: 15] در صورتی که هنوز توبه نکرده. اما اگر توبه کرد دیگه این دیگه حبس در خانه نخواهد بود. پس در این آیه یکی آذوهما است. یک فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ. هم آذوهما، هم اَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ، نسخ شده است با آیه نور. منتها در بعد آذوهما، اوسع است و در بعد اَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوت، اضیقه. اَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ، بینه چیه. ولی آذوهما، این مراحل داره.
ما این دو آیه رو در دو سوره مدنی، ما نسبت به هم داریم. اما آیا در مکه مکرمه که این آیات نازل شده، در اونجا چون این آیات حدی نیست، حد نبوده اصلا؟ خب چند تا احتمال هست در اینجا. یه احتمال این است که حد نبوده اصلا. قابل قبول نیست، قابل قبول نیست که این قاعده کلی نهی از منکر است که جلوی منکر به هر جور است، باید گرفته بشه. نمیگیم حتما شلاق، حتما ملاق، نه. جلوی منکر گرفته بشه یا در، یا حبس در خانه مثل آیه نساء، یا جور دیگر است، یا جور دیگر. پس حد، نمیشه گفت اصلا نبوده، این یک.
دو، شریعت اسلام که آمد، دیروز تفصیل دادیم، شریعت اسلام که آمد، آیا تمام احکام شریعت انجیل و تورات رو برداشت گذاشت کنار از صفر شروع کرد؟ نخیر. در بعضی از احکام، نسخ. در بعضی از احکام، تبلور. خب، پیغمبر بزرگوار که آمد، از همون آن اول که آمد، مسلم زنا حرام و چه و چه. چرا؟ چون در شریعت تورات حرام بوده. این که در شریعت تورات و انجیل، حرام بوده است، این حرام قبل از نزول آیاتی در قرآن شریف در مکه مکرمه، پس باید استمرار داشته باشد، اون حدودی که در اونجا بوده، احتمال دوم.
سه سه قوی تره. سه این است. که چون شریعت اسلام، اسهل است از سایز شرایع، اسمح است، « بعثت على الشريعة السهل السمحاء. بنابراین اون حدی که تورات مقرر کرده است برای زنا که کشتن است، قطعا در عهد مکی نبوده. اولا اگر بود، یک جا اشاره میشد، نبوده. ثانیا، کل شریعت اسلام، شریعت سهله سمحه است. پس چیه؟ سوم اینه، پیغمبر بزرگوار به عنوان این که نبی است و نبی آخرین است، به عنوان سنت برش احکام حد زنا نازل شده است. این بعد سوم. بعد اول که نه که کلا نه. بعد دوم که همون حدودی که برای زنا، زانی و زانیه، در شریعت تورات و انجیل بوده، همون، اون هم، نه. اول بیشتر نه، دوم نه، سوم رو قابل قبول است. با این سبر و تقسیمی که از نظر احکامی می کنیم، سوم قابل قبوله که حدی مقرر بوده است، نه خیلی بالا و نه خیلی پایین. منتها این حد به عنوان سنت. بعد در عهد مدنی، حد مبدل شد به این عرض می شود که جریان خاص. نسبت به زنان زانیه ﴿فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ﴾ [النساء: 15]، غیر تابعه و نسبت به مردان عرض شود که فآذوهما، ﴿حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ﴾ [النساء: 15].
خب، اما حجاب، حجاب که وقایع است از جریان زنا. جلوگیر است، عفاف برونی است. عفاف درونی محفوظه. کل مسلمون ها عفاف درونی باید داشته باشن. اما حجاب که عفاف برونی است.،این یک چیز لازم است در کل شرایع. منتها فرق میکنه، مقداری فرق میکنه. در یک شریعتی مثلا فرض کنید که حجاب این است که این روسری رو بندازن و چادر هم بندازن، اما روسری رو که انداختن، مقداری مو ها پیداست، مقداری گلو پیداست. این سرتاسری هم مقداری پیداست. امکان داره این طور. کما اینکه در عهد مکی اینطور بود دیگه. در عهد مکی، به دلیل خود آیات سوره نور و آیات سوره احزاب، ﴿وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ﴾ [النور: 31] پس خمر بوده. دیروز عرض کردم، اگر خمر و روسری نبوده، پس چرا مسلم گرفته خدا؟ پس در عهد مکی هم حجاب بوده، منتها حجاب خفیف تر بوده. حجاب، چون احکام بعضی ها اینطوره، بعضی ها به تدریجه. خفیفه، بعد اشده، بعد اقوی است، از نظر تعبیر و از نظر خود واقعیت و از نظر جزا و از نظر عمل و از نظر چه. حالا، حجاب در عهد مکی هم روسری بوده است و سرتاسری هم بوده، اما روسری ها که لزوما بوده است از برای مؤمنات، قل للمؤمنات، قل للمؤمنین، این روسری و اینها بوده، طبق استمرار سنت شریعت سابقه، یا طبق سنت رسول الله بر حسب وحی سنت بوده است که از خود آیه در میاریم، حالا در آیات مدنیه، این رو بالاتر میبره.
راجع به خمر، رسری ها ﴿وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ﴾ [النور: 31]. این خمر، اینجوری مینداخته، این ورش اینجور، فقط سر پوشیده؟ نخیر. وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ. علی صورهنَّ نیست. آقایونی که فتوا میدن صورت رو هم بپوشه. از کجا میگید شما؟ فرمود که این روسری ها رو به صورت بکشه مثلا؟ یا نه روسری ها رو به جیوب بکشن، به سینه ها و چه و این حرفها، بعد یک پوشیه هم بذارن رو صورتشون؟ خب قرآن داره با ما حرف میزنه دیگه. اگه بود خب میفرمود دیگه و نمیشه اصلا، حرجه. حالا کاری به اون جهات نداریم. ﴿وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ﴾ [النور: 31] جیوب اینجاست. اینجا نیست، اینجا نیست، اینجا نیست. از اینجا به بعده که گلو پیدا نباشد، پستان ها پیدا نباشد، چیز، گردن پیدا نباشد، مفاتن پیدا نباشد، اینکه دیگه حرج نیست که. این مال خمر.
بعد در سوره دیگر، يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ در سوره احزاب ﴿يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ﴾ [الأحزاب: 59] جلابیب این سرتاسریه. این چادر سرتاسری که بهش جلباب گفته میشه، این بوده، منتها همینطور که بوده، حالا یا دکمه داشته یا نداشته، این همینطور باز بوده، نه اینکه زیر باز بوده، نه. باز بوده دیگه. این یدنین. یدنین یعنی چی؟ یعنی اگر پاها، ساق ها، پیداست، پیدا نباشه. اگر این سینه مقداری پیداست، جلباب کنید. پس بنابراین، آنچه واجب الستر است در حجاب اسلامی به طور کلی از این آیات، این است.که تمام بدن پوشیده، الا صورت و دو دست ها. آیا روسری دست ها رو میگیره؟ نه. آیا لباس سرتاسری دست هارو میگیره؟ اون دستکشه که دست ها رو میگیره. نه رو سری که عرض می شود که، خمر هست، خمار هست، عرض شود که صورت و دست هارو میگیره و نه جلباب.
ثم مرحله سوم، آیا سرتاسری جوری است که ساق پا ها رو هم میگیره؟ جوراب پاشون بوده؟ جوراب نداشتن که. ساق نه، خود پا، خود پنجه پا. خود پنجه پا رو آیا جلباب ها میگرفته؟ اصلا معمول جلباب نیست که روی پنجه پا هم بیاد و رو زمین هم بیاد بکشه همینطور که بعضی ها اینطور مثلا خیال می کنن. پس اونچه مستثناست، درجه اول وجه و کفین است که نه روسری ها و نه چادر های سرتاسری میگیره و درجه دوم، عرض می شود که کف پا و روی پا، ساق نه، ولذا {28:40} ﴿وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ﴾ [النور: 31] چی؟ پاهاش رو به هم نزنه که این جلباب بره کنار، زینت پیدا شه. چون پابند هم نداشتن. خب زینت دو نوع زینته. یک زینت است که این عرض می شود النگوی پاست که میزنن، خلخاله و بعدش زینت بالاتره. یعنی ساق پا و مچ پیدا بشه، طرف غش میکنه دیگه، این بدتر میشه. پس هر دو زینته. یک زینت ذاتی داریم و یک زینت عارضی و عرض شود که {29:29} {صحبت حضار}
لیعلم فقط، این مال لیعلم است فقط. نفرمود که ولایضربن. پا زدن به زمین، باید یواش مثل مورچه راه بره. نخیر، {صحبت حضار} اون مراحل بعدی است. اونچه رو که از آیه استفاده می کنیم، حالا چیه؟ اونچه که از آیات استفاده می کینم، که وجه و کفین که آقایون احیانا احوط مطلق کردن یا اینکه فتوای قرص دادن که وجه و کفین مستثناست، وحال اینکه ما موارد بسیار زیاد داریم که وجه و کفین بعضی وقتها واجب ظاهر بشه. از جمله در باب احرام. در حال احرام. در حال احرام، احرام رجله فی راسه و احرام مرأه فی وجه ها. روایت سنی و شیعه به طور متضافر. احرام رجل فی راسه. سر رو نپوشونه. احرام المرأه فی وجه ها، صورت رو نپوشون. چیشد؟ در کجا؟. مگه تو اتاق مهم میشه؟ مگر زن که مُحرم هست سعی ندارد، یا طواف ندارد، مگر رمی ندارد، مگر ممی ندارد؟ در جمعه. در صورتی که فرد جریان این است که صد درصد در جمع محرمین حجاج معتمدین است، اگر زن صورت را بپوشاند، این کار حرامی کرده. پوشاندن صورت کار حرامه، کجا؟ اونجا که همه دارن میبینن. ببینیند، خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله کاشانی رضوان الله علیه، ایشون خب سیاسی بود، فقیه بزرگواری هم بود، یادمه که ایشون به این هم استناد می کرد، ما هم به ایشون می گفتیم که به اینجا استناد میفرمایید به جای دیگر هم استناد بفرمایید. خب این خیلی بینه که در حال احرام همه هم قبول دارن، منتها آقایون نظر رو جور دیگه اش کردن. میگن بله حالا که صورت رو نباید پوشوند، یه حصیری اینجا آویزون کنیم وه ویه جوری هم باشه که به صورت نخوره. آقا به صورت نخوردن بحث نیست. پوشاندنش حرامه. مگه مرد، فقط سرش کلاه بذاره حرامه؟ بالا سرش هم چیزی بگیره حرامه. دو تا حرامه. هم سرش بذاره، هم بالا سرش چیزی بگیره، حرامه، مگه در {31:27} استثنایی.
خب، زن هم پوشاندن صورت حرامه. دارد روایت باب احرام، امام باقر عبور کردن به یک زنی که این زن، با یک چیزی صورتش رو قشنگ پوشونده بود. فرمود که احرمی احرمی فان احرام المرأه فی وجه ها و احرام الرجل فی راسئه. خب، زد کنار زنه. خب، اینطور نیست که حالا که زد کنار زن و صورت پیداست، بنابراین ملازم است با دیدن. نخیر، این ملازمت نداره. زن باید عفاف ظاهری داشته باشد که بپوشاند اونجایی که میشه پوشوند. مرد هم باید عفاف داشته باشد، نبیند. اون دیدن هایی که عرض می شود که شهوت است یا ریبه است.، بدتر از شهوت، اون ها نباشه. طرفین باید حجاب داشته باشن. منتها حجابی که زن دارد، بیشتر از مرده. چون مرد بیشتر دنبال زنه؟ یا زن دنبال مرد بیشتر میره؟ حجاب مرد کمتره، حجاب زن زیاد تره. اما زن صد درصد حجاب که وقتی داره راه میره تو خیابون، معلوم نیست که این آدم داره راه میره، یا اینکه مثلا چیز دیگه داره راه میره یا بقچه دارن میبرن، یا دارن پیت میبرن مثلا، این نیستش که.
پس این ملازمه ای که احیانا درست میکنن که بله، زیبایی زن در صورتشه. آخه شیطان چیکار کرد؟ شیطان گفتش که ﴿أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ﴾ [ص: 76] روی این قیاس، پس خدا اشتباه کردی که منی که از آتش خلق شدم، در مقابل آدمی که از خاک. بابا تو شیطانی اشتباه کردی که اصل مطلب دستت نیست. حالا مگه اصل مطلب این است که به صورت زن نگاه کردن اشکال نداره؟ نخیر، به صورت زن نگاه کردن هم از روی شهوت، حرامه. ولکن، منافات نداره که زن صورتش رو نپوشاند، واجب نیست بپوشانه و مرد حرام است که با شهوت و ریبه به این صورت نگاه کند. چه ملازمه ای بین این دو مطلب هست؟ شما در تمام روایات شیعه و سنی بگردید. تمام روایات شیعه و سنی، برید پیدا کنید. یه آقای بزرگواری که خیلی مثلا از اونوری اینطوریه، نمیشناسینش شما، این یک کتاب نوشته که در وجوب پوشیدن صورت و دست ها. یه چیزایی استدلال کرده این آدم، آدم خنده اش میگیره و نوعا روایت سنیه. یک اشاره ای که قابل اعتماد باشه در روایات شیعه، در روایات سنی، وجود ندارد که واجب بوده است زن در عهد مدنی صورت رو بپوشانه. بعکس {صحبت حضار} اونجایی که خدا گفته است پوشیدنش واجب نیست، اولا. ثانیا، یغضوا رو که هنوز بحث نکردیم. منافات ندارد که زن واجب نباشد صورت را بپوشاند، ولی مرد هم حرام باشد نگاه کند. این رو گفتم، چند مرتبه عرض کردم. {صحبت حضار} ببینید، آخه اینا رو ما بحث نکردیم هنوز که، ما داریم کم کم داریم میریم جلو. ما از اول گرفتیم مقدمات رو داریم کم کم میریم جلو که ببینیم چی میشه. حالا هم من حوصله می کنم هم شما حوصله کنید، ببینیم به کجا می رسیم. در باب حجاب مطلب چیه ؟ مثلا، روایات متناقض نقل کردن در شیعه. یک روایت این است که سلمان وارد شد خانه امیرالمؤمنین، نگاه کرد به حضرت زهرا سلام الله علیها، دید رنگ و روی حضرت پریده است، زرد شده. عرض کرد چرا؟ فرمود چنین وچنان. خب، سلمان، با اون مقام تقوا و ایمان. زهرا با اون بالاترین درجه عصمت. زهرا صورتش رو نپوشانده و سلمان نگاه کرده. پس حلال بوده. منتها نگاه کردن سلمان، سلمانیه. نگاه کردن سلمان به حساب سلمانه، این یه روایت. روایت دیگه، خب اینکه که قابل قبوله.
دوم. دوم این است که یه پیرمرد کوری وارد شد خانه امیرالمؤمنین، یه مرتبه حضرت زهرا بلند شد و رو رو پوشوند. پوشوند قشنگ، صورت رو پوشوند. به ایشون عرض شد که خب اینها که کورن اند. این دو نفر وارد شدن کور اند. حضرت به اون ها فرموده باشد که من که میبینم. چه ربطی به هم داره آخه؟ اونها کورن. آخه بابا حجاب می کنید از اینکه اون نگاه نکنه. من که میبینم؟ من که میبینم چی میخواید بگید؟ میخواید بگید که خب همونطور که نگاه کردن اونها به من، حرام است. اما کور اند نمیتونن نگاه کنند، نگاه کردن من زن هم به اونا حرام است؟ اولا زهرا حرام است؟ زهرا با اون مقام عالی عصمت، حرام است نگاه به مرد بکنه مثلا؟ این یکی. دوم، مگه اگه اینطوری کرد، چشمش بیرون بود، نمیشه ببینه؟ حتما باید صورت و ابرو و گونه و اینها پوشیده باشه؟ خب این رو، اون کسانی که از اون ور هستند که باید همه وجود رو پوشوند حتی از کور. از کور، از خر، از کر، از لال، باید که حجاب کرد. بعضی ها هم از این طرفی که نخیر حالا موهای زن هم بیرون باشه چطوره؟ مگه صورت خوشگل تر از مو نیست؟ اگه صورت جایزه پس مو هم {36:27} مثلا. البته فقها نمیگن این حرف رو. ولی خب، بعضی دلشون میخواد این حرفا رو بزنن.
ما وقتی که بر محور آیات مقدسات، با توجه کردن به ظروف نزول این آیات، با توجه کردن به اصل که مربوط به زناست وارد که بشیم، این مطلب غیر اینه. حالا، بحثی رو که ما خواهیم داشت، اول این بحث در آیات سوره مبارکه نور است که عام است و بعد آیات مبارکه سوره احزاب که خاص است، نوعا. آیات مبارکات سوره احزاب خاص است ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ﴾ [الأحزاب: 33] یا ﴿لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ﴾ [الأحزاب: 59] الی آخر. پس محور اول عبارت است از آیات سوره نور، محور دوم آیات سوره احزاب. آقایون روش مطالعه درست بفرمایید. من نه تنها مطالعه می کنم اون چه رو نوشتم، نخیر. شما ملاحظه میفرمایید که عرایضی که من میکنم، … اشاره است.
اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم ووفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی والسلام علیکم