جلسه پانصد و هفتادم درس خارج فقه

حجاب

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

برخلاف آنچه گروهی خیال می‌کنند و مخصوصا اصولیین، مقدمه واجب، واجب است و مقدمه حرام، حرام و آیاتی به وجه عام یا به وجه خاص، بر این مطلب دلالت دارد در چند بعد که متفرقا عرض کردیم حضور برادران. اگر کاری واجب است، واجب است که انسان مقدماتی که تسهیل می‌کند، تقدیم می‌کند احکام، انجام اون کار رو باید انسان عمل کند. معنا ندارد که یک کاری واجب باشه و مقدماتش واجب نباشه. چون اگر مقدمات واجب نیست، انسان مقدمات رو انجام نمیده، پس واجب انجام نمیشه. نمیخوایم این بحث رو کنیم. و هر قدر واجب، وجوبش قوی‌تر باشد، مقدماتش، مخصوصا موصله و بعدا مقدمات مقربه، بعدا و حتی مقدمات بعیده، اینها وجوبش بالاتر خواهد بود. همچنین محرّمات، محرم هر قدر حرمتش قوی‌تر باشد، مقدمات موصله‌اش حرام‌تر است و مقدمات مقربه‌اش کمتر حرام است و مقدماتی که ولو بعید است، اما راه رو ولو به نحو بعید باز می‌کند از درون حرام، آنها هم حرام است. اصولا در کل واجبات وقتی محرز شد چیزی واجب الهی است، انسان باید همت بگمارد تمام آنچه را که وسیله است از برای وصول این واجب، انجام بده. اگر کوتاهی کند، کوتاهی در انجام واجبه و اگر چیزی هم حرام است، کل آنچه انسان را به حرام می‌اندازد، انسان باید ترک کند و کل آنچه انسان را از حرام باز ‌می‌دارد، آن را باید انجام بده و این مقتضای وجوب واجب و حرمت حرام.

 این مقدمه برای این جهت بود که بعضی از احکام در کل شرایع الهیه، وجوبا و یا حرمتا، وجود دارند. تفصیل دادیم، اشاره دارم عرض می کنم. حرمت قتل، حرمت زنا، در، از نظر اصول حرمت شرک و از این قبیل. خب این حرمت زنا که در کل شرایع الهیه بلااستثناء هست، خب این زنا مقدماتی دارد. مقدماتی دارد برای مردها و از برای زن‌ها. مقدمات درونی دارد، مقدمات برونی دارد. مقدمات درونی برای مرد که عفیف نباشد. مقدمه برونی از جمله که با نظر شهوت بنگرد. مقدمه درونی برای زن که غفیفه نباشد و مقدمه برونی برای او که بی‌حجاب باشد. حجاب درونی و برونی نداشتن مرد و حجاب درونی و برونی نداشتن زن، موجب است که جنسین به هم نزدیک شوند و اون جریان محظور مهم که زناست، تحقق پیدا کنه. نتیجه، پس ما نمی‌توانیم بگیم که اگر در شریعت تورات و انجیل و سایر شرایع، زنا حرام بوده، حجاب واجب نبوده. نمیتونیم بگیم؟. زنا حرام اما آنچه جلوی زنا را می‌گیرد، واجب نیست؟ عفاف واجب، اما آنچه این عفاف را تایید می‌کند، واجب نیست؟ این نمیشه. ما دنبال نص توراتی و یا نص انجیلی هم نمی‌گردیم. درسته، من در کتاب {04:30} اگه اینجا باشد. اولش این مطلب رو یادداشت کردم، آیه‌ ای از انجیل متی، هرکس از روی شهوت به زنی نظر کند، در قلب خود زنا کرده. حرف، حرف خوبیه. زنای قلب. هر کس به زنی نظر کند، در قلب خود زنا کرده. این نوشتم که السید المسیح والحجاب یقل السید المسیح فی ما یقول عن المرأه و حجابها و النظر الیها حسب نقل متی، فصل پنجم، آیه 27، قد سمعتم انه قیل للقدماء لا  {05:15} این همگانی است، و اما انا فاقول لکم ان کل من ینظر الی الامراه لیشتهی ها فقد زنا بها فی قلبه فان کان عینک الیمناع تعسرک فقلعها و القها عنه. فقلهعا البته نه اینکه چشم رو دربیار. یعنی حواست جمع باشه که این چشم رو به هم بگذاری. لانخیر لک ان یهلک احد اعدائک، هلاک شهوانی است نه هلاک اصلی. باید اینجا رو معنا کنیم و الا اگه چشم انسان به زن می افته باید چشم رو دربیاره مثلا. یا اینکه عورت رو بکنه بندازه دور. خب این نمیشه. لانخیر لک ان یهلک احد اعدائک ولا یلقی جسدک کله فی جهنم. خب این نصی است که ما از انجیل نقل کردیم و در قرآن هم که آیاتی که راجع به حجابه. حالا این تایید  {صحبت حضار}خب، اگر که چون فقط زنا حرام نیست، نظر از روی ریبه و شهوت به زن هم حرام است. این رو ما داریم میگیم. این که درسته، ما هم این درست رو داریم میگیم. ما هم این رو داریم میگیم دیگه. مثل اینکه، نه اینکه خود زناست. خود زنا که نیستش که. مثل اینکه، مقدمه است. چون این مقدمه زناست در عداد سیئات زنایی حاصل میشه. منتها یا زنای عورته، یا زنای عقله، یا زنای قلبه، یا زنای چشمه، زنای لسانه، زنایه دسته، زنای مسته، اینها زناست همش. اونهایی که انسان را نزدیک می‌کند به عمل جنسی حرام و زنا، اینها زناست.

حالا عرض می‌شود که ما لزومی ندارد که در کتب مقدسه عهدین، تورات و انجیل بگردیم و پیدا کنیم که این آیه، آیه حجاب پس استمرار دارد در شریعت اسلام، پس در عهد مکی ولو روایت نداشته باشیم، آیه داشته باشیم حجاب واجب نیست. نه حجاب بوده. منتها مطالبی است که عرض می کنم. قطعا اگر شما لازم است این مال خودتون را، برلیان خودتون را، طلای خودتون را حفظ کنید. ها، خب اینجا دو لزومه. یک، حرام است کسی این طلای شما را بدزدد. دو،  حرام است این طلا را همینطور آزاد بگذارد. آدم طلا رو آزاد بگذاره، در خانه رو نبنده، در صندوق رو نبنده و مردم بیان رد بشن، گرسنه هم هستن و شما انتظار داری که طلا رو ندزده. این دو بُعدی است. حفظ مال دو بُعدی است. یک بعد ایجابی است و یک بعد سلبی. بعد ایجابی این است که شما، مال خودتون رو مخصوصا که اگر بسیار گران بهاست در معرض افراد بدون قفل و بست و قید، نگذارید. حس ایجاب، این حکم ایجابه. حکم سلبی این است که اشخاصی مال شما رو تصرف نکنند. نمیشه یه طرفه باشه. بگویند نخیر، شما مالتون رو همینطور بگذارید. شما گوشت رو بگذارید جلوی گربه و گربه نخوره. پیش کنید نخوره. نخیر، میخوره. گوشت رو باید قایم کنید نخوره. این دو بُعدی است. جریان جنس هم همینطوره. یک زن زیبای، رعنای، طناز مناز، چنین و چنان، اگر خود را حجاب نکند و با اون وضع کالبرج بیرون بیاید و یک جوان بدبختِ، سرسختِ گرسنه از نظر جنسی، بگن نگاه نکن. این حاضره کور بشه و نگاه کنه. پس یه طرفه نیست قضیه. یعنی هم زن باید تحجب کند و هم مرد تحجب کند. همه بر عهده زن نیست و همه هم برعهده مرد نیست. زن تحجب کند ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ﴾ [النور: 31] تحجب باطن کند، عفاف. تحجب، عفاف خالی کافی نیست. بابا زن خیلی عفیفه، معصوم، مثال میزنیم دیگه. زن بسیار عفیفه، اما برهنه میاد بیرون. خب نمیشه، دنبالش می افتند دیگه. به عفت کاری ندارند. زن اضافه بر حجاب درونی، باید حجاب برونی داشته باشد تا درون و برون کمک کنند که مرد‌ها دنبالش ندوند. مرد هم اضافه بر حجاب درونی، حجاب برونی که نگاه نکند، نگاه از روی شهوت نکند، تماسی نگیرد که این تماس وضع رو خراب کنه. پس این حجاب طرفینیه. نمیشه زنا حرام باشد، اما مقدماتش از زن، حرام نباشد، مقدماتش از مرد، حرام نباشد. یکی از مقدمات زنا در زن که قوی‌تر است از مقدمات مرد، این است که زن، اونجور خیلی زیبا و رعنا و تنها و اینها بیاید بیرون. خب این مرد بدبخت هر چی باشه داغون میشه. بعض این جریان زمان شاه بود. بعض این جریان زمان شاه علیه اللعنه الله که تیرهای چراغ برق حرکت باید بکند. خب این نمیشه گفتش که این زن آزاد است هر جور میخواهد بره بیرون. خب اگر این زن آزاده، این مرد بدبخت هم آزاده دیگه.

پس روی این حساب، باید ما روی حساب فکر کنیم و روی حساب دقت کنیم و نظر بدیم. نمی‌شود گفت که حجاب در عهد مکی، واجب نبوده است. نخیر حجاب در عهد مکی واجب بوده است، منتها دو مطلبه. یک مطلب، آیا همون حجابی که در عهد مکی واجب بوده است و ما از آیات سوره نور و سوره احزاب میفهمیم که جلابیب داشتند و خمر داشتند، همون حجاب واجب بوده در شریعت اسراییل؟ آیا در شریعت اسراییل یک دختر زیبای یهودی یا در شریعت مسیح یک دختر زیبای مسیحی، این جلباب، سرتاسری داشته ولی باز بوده جلوی اون، اینطوری بوده؟ یا روسری داشته ولکن جلو و ملو و این حرفها  باز بوده. میشه این؟. نمیشه. برای اینکه خود این، مقدمه حرام است. مقدمه حرام است از طرف زن، کما‌ اینکه مقدمه از طرف مرده. پس نمی‌شود گفت که در عهد مکی، اگر چنانچه حجاب صد در صد نبوده است، بلکه درصد بوده است، همین درصد شریعت بوده. نه، چون احکام کم کم وارد می‌شده. بعضی احکام اینجوره. اول نه، بعد نه‌تر،  بعد بالاتر، بعد تر، بعد چه. کما ‌اینکه زنا ما نداریم در عهد مکی که حد خورده باشه کسی مثلا. نمیگیم حد نبوده، ولی مطلب اینه که کم کم باید این جریان عرض می شود که بیان بشه، نمیشه از اول تمام رو مثل سیل ریخت رو سر مردم. خب در میرن. مردم لا اله‌ الا الله را جونشون درمیاد بگن. جونشون در میومد در عهد قریب به شرک، در عمق شرک. تا چه رسد که تمام احکام را، همه واجبات و همه حرام ها را، همه مستحبات و همه مرجوحات رو همه رو بیان کنه. پس این حجابی که در عهد مکی بوده، برخلاف خیال خیلی‌ها که درصدش بالاست، بله در مکه حجاب نبوده و آیات حجاب. نخیر، در مکه حجاب بوده است و این از دو بعد استفاده میشه. یک بُعد که مقدمه حرام، حرام است و این حجاب نداشتن و مفاتن زن پیدا بودن، مقدمه حرام است، زن کمک کرده است به مرد. همانطور که مرد اگر کمک کند به زن در زنا کردن، همانطور هم زن کمک کند به مرد، در زنا دادن، هر دوش حرامه. چه قصد کند و چه قصد نکند. زنی میگد من هیچ قصدی ندارم، لخت و عور میرم بیرون، خب مرد‌ها نگاه نکنند، این نمیشه. نمیشه، این صحبت‌ قصدی نیست. بعضی مطالب بدون قصده. مطلب بدون است. اصلا قصد در اینجا کاره ای نیست. قصد هیچکاره است در اینجا. بنابراین در عهد مکی، حجاب بوده است واگر حجاب متوسط بوده است، نمی‌شود گفتش که حکم اسلام این بوده فقط. حکم تدریجیه و نمی‌شود گفت که حکم شریعت تورات و انجیل فقط این بوده است. چون مقدمه حرام در همه حالات ودر همه شرایع، عرض می شود که حرام است.

حالا، این امری که نسبت به حجاب آمده است، جهات سلبی و ایجابی بین زن و مرد تقسیمه و نسبت به هردوشون آیات مبارکه سوره نور را … ملاحضه بفرمایید. عرض می شود که  سوره بیست و چهار. بله، ببینید، قبلا آیات مربوط به دخول در خانه‌ها بود. اشخاصی بودند میرفتند بدون اطلاع در خانه شخصی وارد میشدند، خب زن هم بی‌حجاب نشسته، اینها خیال می‌کنند که حالا بدون اجازه وارد شدند، مطلبی است. ولکن بی حجاب بودن خب مطلبی نیستش که. ولکن این موجب فسادهایی شده بود. از جمله روایتی که داریم که قبل از نزول آیه حجاب به طور رسمی این حجاب صد درصد که اسلام می‌گد، یک زنی رفت، دختری رفت خدمت رسول الله صلوات الله علیه، عرض کرد یا رسول الله، این جوان مرا بوسیده، این جوان، جوانه، اون هم جاهای داغ و هوای داغ که عرض می شود که پیرمرد نود ساله جوون میشه از نظر جنسی، حالا شما برید معلوم میشه. تنها هم نرید البته. چون تنها برید ناجور میشه. خب در اونجا این جوان، این دختر گفتش که این جوان من رو بوسیده، خب آیه نازل شد. یا روایتی دیگر  یک جوانی داشت به دختره نگاه میکرد، نگاه کرد نگاه کرد نگاه کرد، همینطور بدون اختیار، اتوماتیکی خورد صورتش به دیوار، یک شیشه .. رفت در صورتش فرو، و خون آمد جاری. رفت یا رسول الله ببین چیه، آیه حجاب نازل شد. ببنید، زمینه زمینه ای بود که اون موقع آیه حجاب باید نازل بشه، چرا؟ برای اینکه عفت درونی کافی نبود از برای حفظ طرفین. این پنبه بلاخره نزدیک آتش است، باد میاد و آتش میخوره دیگه. برای اینکه جلوی باد را بگیر میگه ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ [النور: 30] ﴿وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾ [النور: 31] و هر قدر احتمال زنا دورتر باشد، حجاب کمتر است و اونجاکه احتمال زنا اصلا نیست، حجاب نیست و اونجایی که اصلا زن و مردند دیگه، قاطی اند صد درصد، اونجا که معنی ندارد که. پس خود حجاب مراتب داره.

این طور نیست که مادر زن، فرض کنید که  مثل دختر انسان بتوند بی‌حجاب باشه. نخیر، مادر زن بی‌حجابی دارد، حجاب دارد نسبت به داماد. دختر بی‌حجابی دارد، حجاب دارد. عمه، خاله و و اینها مراتب داره و قاعده کلی اینه که اصولا چرا حجاب واجبه؟ برای جلوگیری از زنا. هر قدر احتمال زنا و انحراف جنسی بیشتر، حجاب لازمتر و درصدش بیشتر. حجاب لازم تر، از نظر اصل و درصد حجاب نسبت به اندام زن عرض شود که بیشتر و هرقدر احتمال کمتر باشد، حجاب کمتر، تا اونجایی که احتمال اصلا نیست. هیچ وقت یک کسی به مادرش، مثلا امکان دارد که، مگر بعضیا که خیلی خرابن. من نظرمه در بیروت یکی از من سوال کرد مسئله‌ای رو، من رو سوار ماشین کرده بود، روش نمیشد که بگه خودمم. گفت آقا اگر انسان در خانه‌اش دخترش از پلکان پشت بوم میره بالا و پر و پاش پیدا شد وآدم حرکت کرد و رفت کاری انجام داد، این ثابت نمیکنه که این دختر مال خودش نیست؟ میخواست بگه که اگه دختر خودم بود که این کار رو نمیکردم. گفتم نخیر، ثابت نمی‌کند که دختر مال خودش نیست، ثابت می‌کند که این حیوانه. رنگ و روش پرید و دیگه هیچی نگفت. حالا استثنائات را کاری نداریم. چون قوانین به حساب استثنائیات که نیست. قوانین به حساب وضع عادی است که درصدش بسیار بسیار بالاست. حالا، نسبت به کسانی که حجاب نسبت به آنها لازم نیست، خب زن که هیچی، مادر و خواهر و دختر خواهر و دختر برادر و عمه وخاله و عرض می شود که اینهایی که حجاب لازم نیست، چرا؟ برای اینکه درصد اینکه انسان تو چاله بیفتد نسبت به آنها، خیلی کمرنگ است، خیلی. آنقدر کمرنگ است که روی اون حساب نمیشه. کما اینکه نسبت عرض می شود که زنانی که بازنشسته‌اند. خب زن بازنشست، این تبرج نباید بکنه، اما ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ﴾ [النور: 60]  نه همین ثیاب. اون خمار و اون جلباب. اون رو رو. اونی که رو میپوشن، زیر رو که نه.  اونوقت عرض می شود که ﴿وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ﴾ [النور: 60]  و بعکس، عرض می شود که ﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾ [النور: 31]  اما یه بچه ده ساله است که کار هم میتونه انجام بده، هم علما و هم عملا، این نامحرمه. اما پسر بیست ساله‌ای که اگه علم هم دارد، اما نمی‌توانه کار هم انجام بده اصلا، هیچی کار نمیتونه انجام بده، خب این نامحرم نیست. یا مرد هفتاد و هشتاد ساله و بالاتر که این، ﴿غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ [النور: 31] است، این رو قبلا عرض کردم و باز تاکید می‌کنیم برای اینکه خب بحثمون خیلی مهمه، بحثی که معرکه آرائه. غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ، یعنی مردی که این حالت جنسی ندارد. یا اصلا ندارد یا در این وضع ندارد. اصلا ندارد یا در وضعی است که صد درصد  حال، کسی که صد درصد حالت جنسی ندراد، خب این، حجاب یعنی چه؟ یا زنی که قواعد من النساء است، حالت جنسی ندارد و بازنشسته. خب یعنی چی؟ استثناء را بگذارید کنار که پسر پونزده ساله‌ای میگفت اگه زن هشتاد  ساله‌ای هم گیر بیارم من خودم رو گم می‌کنم. اون رو کاری نداریم. اون جهات عامه و جهات ضابطه‌ای رو ما داریم عرض می شود که عرض می‌کنیم. بنابراین لزوم حجاب بر اینه. هر قدر احتمال انحراف بیشتر، لزوم حجاب در مرد و زن هر دو، بالاتر تا به جایی برسد که در روایت داریم که اگر یک جایی دختری نشست، زنی نشست و گرم شد، تو اونجا نشین. چون بعضی ها حالشون خراب میشه دیگه. نمیخواد بگه حرامه، میخواد دور کند این پنبه و آتش را از هم و عرض می‌شود که کار به اونجاهای بد نرسه.

حالا، در شان نزول همین آیات سوره نور، اون حدیث دومه که پسره گفتش اینطور شد. عرض می شود یکجا هم پیغمبر اکرم شوخی فرمودند ها. این هم عرض کنم، باز یه پسری، دختره بردش خدمت پیامبر، عرض کرد یا رسول الله این پریده من رو ماچ کرده. چیکار کنم.؟ حضرت اول شوخی کردند، فرمودند خب باید که جرا بشه، تو هم اون رو ماچش کن. البته این شوخی بود. بعد فرمودن این غلط ها رو دیگه نکنی ها. این حرامه. عرض می شود که اول، حالا، این آیات که مناسبت نزولش همینجور جریانات است، ما باید که کلمه کلمه دقت کنیم و روش بحث کنیم. عرض می شود که بله، آیات قبلی راجه به بیوته. ببینید، قبلا خب جریان نسبت زنا بود. نسبت زنا داده شد به ناموس رسول الله، به عایشه هر چی هم بوده، نسبت زنا داده شد و آیات، شلاق وار به سر و مغز کسانی که این نسبت رو پخش کردند در مدینه، زده شد. در مدینه در حضور رسول الله، بین مسلمانها که ایمان به رسول الله آورده اند، این مطلب رو پخش کردند، حالا نمیتوانند پخش کنند؟ حالا بدترش را پخش می‌کنند . حالا، خب تا رسید به اینکه ﴿الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ﴾ [النور: 26] خبیثات، کلمات خبیثاته، نه اشخاص خبیثه و الا خب زن نوح هم خبیثه بود، کافره بود. این کلماته ﴿الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ  وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ  أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ﴾ [النور: 26]  از جمله ادله. مما یقولون. نفرمود مما یزدوجون. اولئک، کسانی که پاکند از حرف بد دورند. نه می‌گویند حرف بد و نه درباره آنها باید گفت. اما کسانی که خبیث‌اند به حرف بد نزدیک‌اند. هم حرف بد رو می‌زنند و هم درباره آنها حرف بد میشه زد. یک زنی که، یک مردی که چهار شاهد آمدن نزد حاکم شرع عادل، گفتند زنا کرده، زنا داده، خب این مبرئون نیست. بعد، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ﴾ [النور: 27] به چند جهت. یک، تو خانه مردم اصلا وارد شی بدون اجازه؟ شاید اسباب جوری است که {21:56} خجالت می‌کشه، یک. دو، تو خانه زنه، دختره، عمه است، خاله است. خب اینها همیشه که لخت نیستند، بعضی وقتها لباس تنشونه. حالا که لباس تنشه، در حالی که لباس تنشه، فرض کنید هم روسری داره، هم جلباب، هم سرتاسری. ولی حجاب که نیست. اگر روسری دارد و سرتاسری ولی حجاب که نیست، شما وارد خانه‌ای بشوید بدون اذن، خب بی حجاب نشسته. اونجایی که در رختخواب اند، مطلب دیگریه، بچه هم حق نداره وارد شه. اونجا بچه هم حق نداره که آیات سوره نور این مطلب رو میگه. ولی اونجایی که نشستند، سر سفره‌اند و فرض کنید حجاب دارند یا حجاب ندارند، ولی لخت نیست، شما ورودتون موجب است که این چشمتون به ناموس مردم بیوفته. این مقدمه مطلب. بعد ﴿فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا﴾ [النور: 28] و﴿لَيْسَ عَلَيْكُمْ﴾ [النور: 29] تا ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ [النور: 30] تحلیل بحث رو شما تفصیلش رو ه تفسیر مراجعه بفرمایید، ولی تحلیل‌های اضافه ای یا استمراری که ما داریم. قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ. مومنین کی اند؟ مومنین سنی‌ها رو نمیگیره؟ یعنی سنی‌ها واجب نیست که مثلا چشمشون رو هم بگذارند؟ زنهای سنی واجب نیست که حجاب کنند مثلا؟ پس مومنین سنی‌ها رو نمیگیره آقایون؟ شما خب به علما سوال کنید. شما که میگید المومن، یعنی شیعه. کجای قرآن داره المومنین یعنی شیعه؟ قبول داریم ایمان درجات داره. قرآن که عرق خور رو هم میگه المومن، خب شما میگید کسی که شهادتین و چه و این حرفها و  نماز و همه این حرفها رو داره، میگید نخیر، شما یه اصطلاحی درست کردید که المومن یعنی شیعه. حالا هرچی ..  نخیر، قل للمومنین. اینجا قل للمومنین نه تنها سنی رو، نه تنها، عرض می شود که منافق رو هم میگیره. مگر منافق محکوم به حکم اسلام نیست؟ مگر احکام واجب اسلام رو نباید عمل کنه، مگر محرمات بر او حرام نیست؟ اگر یک منافقی، کسی که در باطن مشرک است، اما در ظاهر اقرار به لسان کرده است، این در صفوف ظاهری مسلمانان باید باشد، اگر نماز نخوند وادارش کنید، اگر عرق خورد ،جلوش را بگیرید، اگر زنا کرد جلوش را نگیرید؟ چون آیات فقط خطاب به مومنین، مومنین شیعه است یا مومنینی که در قلبشون ایمان است. نخیر. قل  ل المومنین. اصلا خود المومنین، ایمان دارای این مراحل است دیگه. مرحله زبان، مرحله قلب، مرحله عمل. قلب مهمتر از همه است دیگه. خب، کسی که به زبان اقرار کرد، آمن باللسانه اولی؟ بله، در بعضی آیات داریم که قرائن قطعیه است که مراد، ایمان به لسان نیست. بلکه ایمان به قلبه. ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا  قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ﴾ [الحجرات: 14] معلوم. ولی جایی که قرینه ندارد و قید ندارد، اگر گفتند المومن، خب این پله اول رو نگیره؟ کسی که زبانش اقرار کرده است و زمانش پناه داده است او را به اسلام، این جز المومنین نیست؟ خب این مرحله اولی.

 قل ل المومنین، المومنین، جمع محلی به لامه و این جمع محلی به لام، مربوط است به کی؟ مربوط است به مکلفین دیگه. حالا بچه چی؟ اگر یک بچه‌ای که مکلف نیست، مادون تکلیف است، اما هم علم دارد، هم قدرت عملی دارد بر جریان عورت نساء، این هم باید نگاه نکنه؟ این رو آقایون بعد جوابش رو بدید. این المومنین مگر بچه‌های مادون تکلیف رو میگیره؟ نه. خب حالا {صحبت حضار} ما شنیدیم که احیانا، بچه هشت ساله، نه ساله، رفته با خواهرش این کار رو کرده. {صحبت حضار}  ببینید قدرت داره. اما شعور تکلیفی هنوز نداره. قدرت جسمی داره، کسی که قدرت جسمی و جنسی داره، اما شعور تکلیفی ندارد و  خداوند چیزی رو بر او واجب نکرده، اونجا رو ما داریم میگیم. ما قبل از بلوغ رو که نمیگیم. بعد از بلوغ رو که نمیگیم، قبل از بلوغ. قبل از بلوغ که ما عرض میکنیم ها. {صحبت حضار}

 نه، پس یه مطلب سوم در کاره.  نه مکلف است مستقیم از طرف الله، بله؟ و نه مکلف است از طرف ما. چیکار باید بکنیم؟ در اینجا واسطه میخوره، واسطه این است که عرض می شود که راجع به اطفال، مگر در همین سوره مبارکه نور ندارد که  راجع به اطفال، اگر شما در مواقع خاصه هستید که در رختخواب خوابیدید و معلوم است که لباس خواب تنتونه، اطفال باید اجازه بگیرند و بیان. {صحبت حضار} احسنت، شما مکلفی جلوش رو بگیرید. همچنین اگر یک پسر ده ساله‌ای دارید که به عرض می شود که دختری این طور زل نگاه میکنه ولو مکلف نیست، شما باید جلوی این رو بگیرید. ببینید اینجا واسطه میخوره. نه اینکه خداوند مستقیم حکم کند. نخیر، شما باید جلوش رو بگیری. مثلا یه بچه دو ساله است، داره خواهرش رو خفه میکنه، آیا هیچی نگیم؟ ما مکلفیم، باید جلوشو بگیریم دیگه. این تکلیف عرض شود که بُعد دومه. حالا ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ [النور: 30]، خب این مِن چیکاره است در اینجا؟ مِن، تبعیضه؟ یا من، نشوه؟ مِن، چیکاره است؟ خود يَغُضُّوا، غض چیه از نظر لغوی؟ غض یعنی چشم رو کلا رو هم بذاری؟ این غض نیستش که. غض معنی هم گذاشتن چشم نمیده، بلکه غض شکستن چشمه. نه زل زل نگاه کن، نه کور شو. معنی غض اینه. يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ، یعنی از چشم‌هاشون بشکنند. نه زل زل نگاه کند، هی سیخ نگاه کند که قضیه شهوت و ریبه و جریان و فلان. نه چشم رو هم بذاره کلا. بعضی ها زُل زُل نگاه میکنن، بعضی ها هم، هم میذارن. نه، میگه وسط. میگه شما چشمت افتاد، النَّظرَةَ الاُولى لک، روایت، و الثّانِيَةَ علَيكَ. چون ثانیه، {28:34}. اینطوری میشه دیگه. یعنی دفعه اول که چشم افتاد، حالا فوری کور میشه. نخیر، حالا یه چشمی افتاد مثلا. {صحبت حضار}  

پس خود َیغُضُّوا معنیش این نیست که شما چشم رو کلا هم بگذارید. نخیر، ﴿يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ [النور: 30] این یک. دو، خب يَغُضُّوا یعنی رو؟ یغضوا یعنی از همجنس یا خلاف جنس؟ خب از همجنس که نیست، مردها، مردها رو نگاه نکنند مثلا. این که نیست. در اینجا چون ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾ [النور: 30] اول داریم، بعد ﴿وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ﴾ [النور: 31] داریم، یعنی مرد نسبت به زن، زن نسبت به مرد، در این حده. مرد يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ نسبت به زن. زن ﴿يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾ [النور: 31] نسبت به مرد. خب چی رو؟ همه بدن رو؟ اگر همه بدنه، پس بنابراین، خب مرد هم مثل زن، همونطوری که مرد باید که به زن نظر شهوت نکند و زن باید حجاب کنه، پس زن هم نظر به مرد میکنه، مرد هم حجاب کنه. پس هم زن حجاب کنه، هم مرد. هم زن تو چاقچول بره، هم مرد. هر قدر اون تو کیسه میره، این هم تو کیسه بره. اینطوریه؟ نه، این غض مربوط به عوورته. اصلا آیه این رو میخاد بگه، احتمالات رو داریم عرض میکنیم ها. این قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ، بشکنند چشمهاشون رو از چی؟ از همه چیز زن؟ نه، عورت مورد بحثه. کما اینکه و یحفظوا فروجهم، ببینید ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ﴾ [النور: 30] دو بُعدیه، یعنی هم به فروج دیگران نگاه نکنند، چه همجنس باشه، چه غیر همجنس. {صحبت حضار}

 میخوایم تحلیل کنیم که همینطور نگیم که قرآن همون رو میگه که ما داریم میگیم. همونی که فتوا. نخیر، ببینیم قرآن چی داره میگه. آیا از این سرچشمه چی داره بیرون میاد؟ آب داره میاد بیرون یا چیز دیگه داره میاد بیرون. {صحبت حضار}  قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ ، چشمها را بشکنند. از چه؟ فروج بحثه اصلا. و یحفظوا فروجهم. یعنی یغضوا من ابصارهم فروج الآخرین و یحفظور فروجهم. یعنی هم خود نگاه نکند به فرج های دیگران و هم فرج خود را بپوشاند بهش نگاه نکنند. نسبت به زن و شوهر استثناست، قبول داریم. اون استثناست، ولی به وجه قاعده کلی و ضابطه، مومن نباید نگاه کند به فرج های دیگران. مومنه نباید نگاه کند به فرج دیگران. حالا دیگران، یا همجنس باشه، مرد به مرد. یا غیر جنس باشد، مرد به زن. زن به زن یا زن به مرد. بعضی زنها خیال میکنند که اگر یک زنی مثلا عورتشون رو ببینه اشکال نداره. چرا اشکال نداره؟ چه زن عورت شما رو ببینه، چه مرد ببینه، این فرق داره مگه با همدیگه؟ {صحبت حضار}  توجه کنین، دو کار باید بکنند مومنین.  یکی چشمهاشون را  بپوشند که به عورت ها نگاه نکنند، دیگر عورتهای خود را بپوشند. عین قضیه حجابه ها. زن باید خود را بپوشد که مرد به او نگاه نکند و مرد هم باید چشم رو بپوشد به او نگاه نکند، طرفینیه قضیه. حجاب طرفینی.

حالا در باب عورت، در باب عورت حجاب یک طرفی نیست، حجاب این طرف نیستش که شما نگاه نکن به عورت او، ولی او بیرون بندازه ایراد نداره. نخیر این نیست. هم او باید محفوظ بدارد، هم شما. شما دو بُعدی حکم داری، اون هم دو بُعدی، شما چشم را بپوشان و عورتت را هم بپوشان، او هم چشمش را بپوشاند و عورتش را بپوشاند. نسبت به خودتش نگاه کنه مطلبی نیست. انسان نسبت به عورت خودش که اگه نگاه نکنه، که مطلب ناجور میشه.

 قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ مرحله اولی است و یحفضوا فروجهم. ما کاری نداریم که ثابت است که زن همش عورته. اصلا صحبت عورت نیست. زن همش فرجه؟ عورت هست، فرج هم هست. فرج یعنی فرج. فرج سوراخ جنسی. دماغ سوراخ جنسیه؟ دهن؟ گوش؟ عرض می شود که اینها که نیستش که.  {صحبت حضار}  فرج اخص است از عورت. خدا نفرمود که ویحفضوا عوراتهم تا بگیم زنها همه وجودشون عورته. ما از آیه در نمیاریم. آقا از  جای دیگه مطلبی است ها، میرسم. از آیه درنمیاریم که زن همش عورته. چون یحفضوا فروجهم، همه زن فرجه؟ {صحبت حضار} البته این بحث فقط اشاره‌ای است، باید که عمیقا بهش فکر کنیم. ﴿ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ﴾ [النور: 30] عجیب. اگر مرد به عورت دیگری نگاه نکند پاک‌تره، اگر نگاه بکند پاکه مثلا؟ نگاه بکنه پاکه؟ یا به عورت زن نگاه نکند، خب این بهتر است. اما اگر نگاه کند باز مطلبی نیست؟ این هم یه سواله که خب باید فکر کنیم ببینیم جوابش چیه. {صحبت حضار}  هم مرد مومن مکلف، نگاه به عورت همجنس یا غیر همجنس نکند و هم زن مومنه موکلفه، نظر به عورت همجنس و غیر همجنس نکند. تا اینجا صحبت حجاب نیست، حجاب بَعده. و قُلْ لِلْمُؤْمِنِات يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ بَعد ولا یبدینَ، از اینجا شروع میشه حجاب. حجاب از اینجا شروع میشه، ولی آقایون طمعشون ما شاء الله بالاست، بعضیها که میخوان به قرآن هم مراجعه کنند برای اون فتوای عجیب و غریب، میگه نخیر قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا، همه چیز را بپوشند، و قل للمومنات یغضضن، فروج هم یعنی همه وجودشون. اون همه وجودش رو بپوشه و این هم هیچ نگاه نکنه. این از آیه در نمیاد.

بعد البته، بعد از اینکه ﴿وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ﴾ [النور: 31]  {صحبت حضار}  نه دیگه کاری به حجاب نداره، اون حجاب عورته. در حجاب عورت از نظر خود عورت و چشم که عورت را می بیند. حالا چشم عورت را ببیند، حرامه. دست بزند چطوره؟ خب حرامتره دیگه. دست و پا و ما و این حرفها این حرام میشه دیگه. حالا چشمه. بحث سر چشمه. این چشم عرض می شود که عورت هایی که بر او حرام است، نباید ببینه.  وَلَا يُبْدِينَ محله دوم، ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ [النور: 31] خب چجور لَا يُبْدِينَ؟ مرحله سوم، ﴿وَلْيَضْرِبْنَ﴾ [النور: 31]. آقایون دقت بفرمایید.

اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و ایمان و معارف القرآن العظیم ووفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی والسلام علیکم