بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
گاه اوقات است که حکمی از احکام به نظر انسان جلوه دارد، بر حسب اکثریت آراء، شهرت، اجماع، چه و چه و چه، این از نظر عامل برونی و از نظر عامل درونی هم، انسان برای خودش قیاس میکنه. آیا صورت زن زیباتر است؟ یا سرش زیبا تر است؟ اگر سر خالی رو نشون بده بیشتر انسان توجه می کند؟ یا سر را بپوشاند و صورت رو نشون بده بیشتر توجه می کنن؟ این هم قیاسه. یک تبعیت از عامل برونی که شهرت ها، اجماعات، فتاوات، چه و چه و چه که البته روایت توش نیست، روایت اصلا نداره. از جایی که بر خلاف کتاب و سنت، این فتواست که پوشاندن صورت بر زن واجب است، خلاف کتاب و سنت است. این از اونجاهایی است که نمونه هایی رو عرض کردیم. ولکن، عوامل درونی و عوامل برونی، چه مربوط به فقه سنتی باشد و چه مربوط به فقه پویا باشد و چه مربوط به فقه تشریعی باشد، این سالوس فقه، عوامل درونی و برونی احیانا دارند که تحمیل می کنند بر کتاب الله مطالبی را سلبا یا ایجابا، که فقه نیست که. این فقه نیست. ما یک فقاهت داریم، یک سفاهت. فقاهت نیست. فقاهت قرآنی این است که ما خالی از کل عوامل درونی و برونی سنتی و پویا و تشریعی و علم و ملم و چه، صاف نظر کنیم به آیات. منصفانه دقت کنیم روی آیات تا بفهمیم خدا چه می فرماید. نه تا بفهمیم که آیا خدایی حرف من رو میخواد بزنه یا نه. اگه حرف من رو میخواد بزنه، همونه. اگر حرف من رو نمیخواد بزنه، نخیر، مراد این است توجیح کنم مثلا. حالا در آیات حجاب این گونه است. ما هرچه دقت کنیم و هرچه اصرار کنیم که از آیات حجاب، وجوب پوشاندن وجه و کفین را به دست بیاریم، اصلا به دست نمیاریم، بلکه نقیضش رو به دست میاریم. آخه گاه اوقات، آدم این طور فکر میکنه، بله احیانا از آیات حجاب، پوشاندن وجه و کفین، به دست نمی آید. نه اثبات است و نه نفی است. اگر نه اثبات است و نه نفی است، چیزی در قرآن نه اثبات فرموده است، نه نفی فرموده است، انسان میگه سنت قطعیه اگر مطلبی را اثبات کرد، این منافات با قرآن ندارد. چون قرآن نه اثبات کرده است و نه نفی کرده است. اونم در جای خودش خیلی درست نیست، مگه در بعضی موارد.
ولکن اینجا اینطور نیست. اینجا از جاهایی است که قرآن شریف، بخشی از حجاب را اثبات کرده است و بخش دیگر که وجه و کفین است، نفی کرده است. حالا بعضی میخوان که این حجاب وجه و کفین رو تحمیل کنند از قرآن دربیارند، این رو میخوان دربیارن. نخیر، چون سه مرحله است. یه مرحله که از آیات حجاب، انسان بتوند اثبات کند ولو اشارتا که وجه و کفین هم از مواضع حجابه. یه مرتبه نه، پایین تر میاد. میگد که حالا اگر هم آیات حجاب دلالت ندارد بر اینکه وجه و کفین رو باید پوشاند، ما بر پله دوم قدم برمیداریم. میگیم نه اثبات می کند وجوب پوشاندن وجه و کفین را، نه نفی می کند. قرآن راجع به ﴿وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنّ﴾ [النور، 31]، گلو. ﴿يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ﴾ [الأحزاب، 59] {04،29} بدن. اما نسبت به وجه و کفین، نه اثبات می کند، نه نفی می کند که در اینجا بیایم منتقل بشوند به سنت قطعیه ای که اثبات کند حجاب وجه و کفین رو. این دو سه تا غلطه. یکیش، چنین سنتی رو نداریم. دوم، اگر هم سنتی داشتیم، قطعا این سنت بر خلاف کتابه. چون کتاب مرحله سومی رو می پیماید. مرحله سوم آیات حجاب این است که وجه و کفین؟ نه. بقیه بدن؟ بله. هم اثبات است و هم نفیه.
حالا ملاحظه کنید رو آیات. ببینید با اون مقدمه ای که قبلا عرض شد، که در مکه مکرمه حجابی بوده است، حالا بر هر مبنایی. مبنای شرایع سابقه یا مبنای شریعت اسلام، حجابی بوده است. و قرآن شریف حجابی را بیشتر از حجاب موجود در مکه و بر مبنای حجاب موجود در مکه دارد میارد. در حجاب مکی، روسری بوده اما ول بوده نسبت به الان. در حجاب مکی، جلباب بوده، سرتاسری بوده اما احیانا ول بوده. می خواد این ول بودن روسری را که گلو ها پیدا بود و ول بودن این جلباب سرتاسری رو که جلوی بدن محفوظه ها، جلوی بدن که احیانا سینه پیدا بود، احیانا ساق پا پیدا بود، این رو حجاب فوق الحجاب می خواد مقرر کنه. حالا آیات رو ملاحظه بفرمایید. در سوره ی مبارکۀ نور، آیه عرض شود که سی و یک، آیه سی، ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ﴾ [النور، 30] که شأن نزولش رو من در پاورقی تفسیر آورده ام ملاحظه کنید. چند شأن نزول داره. ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ﴾ [النور: 30] این کاری به حجاب نداره. صحبت حجاب نیست اصلا. آیه بعدیه حجاب. چرا؟ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ، با اون دو احتمالی که در من هست در اینجا عرض می کنیم. قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ، چی چی رو؟ همونی که وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ. نسبت به فروجهم که عورت های مؤمنین و مؤمنات هست، باید غضی مِنْ أَبْصَارِهِمْ در کار باشد. نه ببینند، نه نشان دهند. نه ببینند فروج هم جنس و غیر هم جنس را و نه جوری باشد که بشود ببینند. دو حجاب است در اینجا نسبت به فروج. یک حجاب که فروج را بپوشانید که نشود دید. حجاب دوم، اگر فروجی احیانا پوشیده نباشد، شما حرام است ببینید که حجاب دوبله است در حقیقت. قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ، معلوم است که در یغضوا همه چیز نیستش که. چشم ها رو روی هم بذاری هیچی نبینی؟ کور بشه آدم؟ این که نیستش که. پس چیز خاصیه. اون چیز خاص خب دلیل میخواد. اگر بر مبنای دلالت میخوایم بحث کنید نمی تونیم بگیم که یغضوا من ابصارهم، تمام اندام زن را، کو تمام اندام زن؟ صحبت اندام زن در اینجا نیست. صحبت فروج است اصلا، چه فروج مذکر چه فروج مؤنث. قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ، فروجهم در اینجا دلالت بینه دارد که مورد غض من ابصارهم، فروجه، نه کل شئ که نمیشه باشه اصلا و نه کل بدن زن یا کل بدن مرد یا چه. چون دلیل میخواد دیگه. این یغضوا من ابصارهم، خود یغضوا، نص. اما یغضوا چه چیز را؟ اون چیز را خداوند در ذکر کرده وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ.
سوال، چرا فروجهم رو قبلا ذکر نفرمود؟ خب یه مرتبه ذکر {08:51} مثلا، شما میگید اینطور، قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ فروجهم وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ، چه لزومی دارد تکرار؟ یه مرتبه، العاقل یکفیه الاشاره که نصه. یک مرتبه وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ، بگو به مؤمنین نگاه نکنند و فروج خود را حفظ کنند. یعنی همونه دیگه، چیز دیگه در کار نیست. نمیگه ماست مردم رو نگاه نکنید یا در و دیوار مردم نگاه نکنید یا سر مردم رو نگاه نکنید. نه، بحث، سر فروجه. پس این آیه، آیه حجاب نیست، این مقدمه است.
در حجاب، دو بعد دارد حجاب. البته حجاب درونی، حجاب برونی، حجاب چه اینها رو قبلا عرض کردیم. ولکن، مرد نسبت به زن و زن نسبت به مرد دو بعد است. {صحبت حضار} در آیه اونی که محور قرار داده راجع به حفظ، که محور اصلی اونه دیگه. ببینید، محور اصلی این است که فرجی حفظ بشه. محور دوم حفظ فرد، نگاه نکنید. {صحبت حضار} نشد اون مرحله دوم رو عرض می کنه. ببینید ما الان خالی هستیم از تمام حرفایی که راجع به حجاب زدن. زن همش عورت است، همش مورت است، اینها رو بلد نیستیم. ما خودمون رو خالی میکنیم از تمام عوامل درونی و برونی، میخوایم ببینیم خدا چی می فرماید. ما اگه در مکه بودیم، این حرف رو میتونستیم بزنیم که خانما این روسریتون رو بکشید اینجا؟ نه هنوز نیومده. یا اینکه این سرتاسری رو بکشید جلو، خب نیومده هنوز چی کار باید کرد؟ {صحبت حضار} چون دو بعد داره. یک بعد پوشاندن عورت، یک بعد کسی نگاه نکند به این. دو مبحثه. میگه هم تو نگاه نکن، هم اون بپوشونه. کما اینکه در حجاب هم همینطوره. مگه در خود حجاب این نیست که هم زن حجاب کند و خود را بپوشاند و هم مرد نگاه نکند. {صحبت حضار} دلیل میخواد این آخه. این عامش رو شما ثابت کنید. چون عام، ا ین یغضوا من ابصارهم، سه بعدی است دیگه. یک بعد این است که مؤمنین چشماشون رو هم بذارند، از هر چیزی. یا مؤمنین چشماشون رو هم بذارن، از اونی که اینجا هست، فروجه این دو. سه، صبرکیند، سه مؤمنین چشماش رونو بشکنن برای. حالا اون رو بحث می کنیم شکسته و نشکسته اش رو. مؤمنین چشماشون رو بشکنن از کل زن؟ کو؟ خب نیست. ما فروج داریم اینجا. مگه همه زن، زن همه اش فروجه؟ بله؟ نخیر. نشد نشد، ببینید، نشد. قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ، این یک غاض داریم، یک مغضوض داریم. غاض مؤمنین اند، مغضوض چیه؟ فروجه. فروج، چه فروج مرد ها باشه، چه فروج زن ها. مال فروج مرد ها رو اینجا گفته. وقتی که مؤمن نمیتوند به فرج مؤمن نگاه کند، به فرج مؤمنه میتونه؟ یا اصل اونه مطلب.
حالا، قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ، زاویه سوم مثلث اونی که ثابته. غیر ثابت نمیشه گفت که. اونی که ثابت است باید بپوشانند مؤمنین، من ابصارهم، من تبعیض. یعنی از چشم، از نظر چشم ها بکاهند، زل زل نگاه نکنند. زن رو نه. یعنی چشم ها جوری نباشد که عورتی هم بود ببینند. این چشم باید که درست باز نباشه، صد در صد نباشه که اگه عورتی هم پیدا بود نبینه اصلا. چون با باز کردن چشم و دقت کردن دیده میشه. اگر شما سطحی کتاب رو ببینی میشه بخونی؟ نه. یه مرتبه چشم رو هم میذاری، عبارت هیچی نمیتونی بخونی. چشم رو باز می کنید، احداق النظر است قشنگ ﴿فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيهَا﴾ [النور: 28]. یه مرتبه نه، بین بینه. بین بین نمیتونی بخونی. حالا، نه چشم رو کلا کور کنن به هم بذارن که شاید یک فروجی در کار باشد، نه چشم رو جوری باز کنن که اگه باشه، قشنگ ببینه، عرض شود که، بین بینه. بین بین یعنی این چشم جوری باشد که اگر احیانا فروجی بود، این اگر هم چشم خورد نفهمد، اینطوری. مثل کسانی که میان از شما رد میشن توی خیابون، نمیفهمید شما. چشم ها هم بازه ها، ولی متوجه نیستی.
خب حالا، قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ که این رو گفتم بحث بعدیه. وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ، دو کار کنند. یک، چشم هارو بشکنند که به فروج دیگران، زن و مرد، نگاه نکنند. دوم، {صحبت حضار} ببینید، هرجا که احتمال رویت و باز بودن فروج بود، یغضوا. و الا، بنده توی خونه دارم در و دیوار نگاه میکنم، یغضوا، دیوار فرج نداره که. نه، اونجایی که جاشه. عرض می شود که اونجایی که جای فروج است و قابل نگاه کردن، اونجا یغضوا. همه اش که یغضوا نیستش که. یغضوا در اونجا که میشه نگاه کرد دیگه، شکی نیست که. اگه میخواین جای دیگر رو نگاه کنین، خب مطلبی نیست.
قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ که دو بعدیه و وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ. هم نگاه نکنند به کل فروج، فروج مؤمنین چه مرد باشه چه زن. و هم وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ که دو ستر است. یک حجاب نسبت به فرج است که منظور علیه است و یک حجاب نسبت به اون کسی که نظر می کند، دو حجابه. ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ، بهتره. {صحبت حضار} این پله اول حجاب که حجاب نسبت به عورت است. ﴿ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ﴾ [النور: 30] خب، ببینید، {صحبت حضار} قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ، یعنی رجال. قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ، یعنی مردان مؤمن از چشمان خو بشکنند، چی را؟ فرج ها را. فرج های کی رو؟ چه زن، چه مرد. مگه مال زن فرجه، مال مرد فرج نیست؟ یا مال مرد بپوشه، از زن نه؟ از اونی که افرجه نپوشانه؟ از اونی که فرجه بپوشانه؟ پس این قُلْ لِلْمُؤْمِنِين، مأمور و مخاطب مؤمنین اند، رجال. ولی رجال بپوشانند من ابصارهم، چی چی رو؟ اون هایی رو که باید حفظ کرد. زن باید فرج رو حفظ کنه، از زن و مرد. مرد باید فرج رو حفظ کنه از مرد و زن. این که از مسلماته که قابل چیز نیست. حالا، این که میگد يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ، یعنی فرج ها را چه فرج هم جنس، چه فرج نا جنس که ناجنس مهم تره دیگه. زن ها هم همینطور. زن ها هم چه فرج هم جنس، چه فرج غیر هم جنس. پس این حجاب طرفینی است، نسبت به المؤمنین مردان و المؤمنات زنان.
اونوقت مطلب در اینجا حالا بعد می رسیم به یغضوا. ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ. سوال، خب، اگر مرد ها زل زل نگاه کنند، اگر فرجی در کار بود ببینند مرد و زن، این زکیه؟ که اگر یغضوا ازکی است، این مطلب چیه؟ نسبت به زنان هم همینطور. جواب، اینجا سه مرحله است جریان. مرحله اصلی این است که برسد به اون جریان، زنا. خب این {17:01} اونجایی که به فرج نگاه کند و به جایی نرسه، این نسبت به اون زکی هست یا نه؟ نه. {17:12} این نسبت به اون زکیه. یک نفر آدم رو بکشند بده. سیلی بزنند بده، نسبت به نزدن، اما نسبت به کشتن، زکیه. یعنی شرش کمتره دیگه. نمیخوایم توجیه کنیم، میخوایم مطلب رو بفهمیم. این ذَلِكَ أَزْكَى از چه؟ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ از اینکه مبتلا شوند به زنا. چون محور اصلی زناست. یا زنا، یا زنا نه نگاه کردن، یا نگاه کردن هم نه. این میخواد بگه که زنا که نه، که این {17:42} از زنا بیاد این رور تر که زنا نمیشه و شما نگاه می کنی اما زنا نمیشه، عرض شود که حالا که زنا نمیشه این، زکی است نسبت به زنا، ولو {17:54} است نسبت به نگاه نکردن. این ذَلِكَ أَزْكَى این یک معنا، یک جهت.
جهت دوم، مگر در قرآن شریف افعل نمیاد در جایی که افعل در کار نیست؟ این برای مماشاته دیگه. مثلا، ﴿وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ﴾ [البقرة: 221] مگه مشرک خیره؟ میگیم بابا اگه مشرک خیره، اگه یه مرد مشرک پولدار با جمال، چنین، اگه خیره، بابا عبد مؤمن از اون بهتره. این باب مماشاته. در این جا هر دو جهت رو میشه گفت. هم از باب مماشات و هم از باب تناسب این نظر به فرج، نسبت به بعدی. نسبت به بعدیی که عمل زناست، این ازکی است. پس ازکی است در دو بعد. {صحبت حضار} این دو.
سه، یه کسی بگه که آقا من آدمی هستم که اگه به فرج کسی هم نگاه کنم، هیچیم نمیشه، ممکنه یه کسی اینطور بگه. پس من طاهرم. مثل ﴿غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ [النور: 31] همونطوری که به الاغ نگاه کنم طوری نمیشم، به آدم هم نگاه کنم طوری نمیشم، مثل آجر مثلا. میگه نخیر. ذلک ازکی. یه چیزیت میشه، تو ادعا داری که نمیشه، نخیر. نوع مردم چنین اند دیگه، ولو پیر مرد. پیر مرد هم که ازش کاری نمیاد، نگاه کنه یه چیزیش میشه. بالاخره ازکی، یعنی این پاک تر است که شما توجه نادرست نابسامان جنسی نکنید، ولو به جنس هم مبتلا نشه. این سه بعد در ازکی. هر چه فکر کنیم مطلب می فهمیم، الا اینکه اینها تحمیل نیست ملاحظه می فرمایید ما نسبت به شواهدی که از آیات داریم، ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ ببینید، به ما یَصنعون، خدا میدونه چیکار می کند، دیگه سر خدا نمیشه کلاه گذاشت. من نگاه می کنم طوری نیست. مثل یه واعظی میگفتش که من همونطور که به گل نگاه می کنم، تعبیرش این بود، به گل نگاه میکنم، به یک زن خوشگل هم نگاه می کنم. گفتم بابا این کردن، با اون کردن فرق داره. این نگاه کردن، اون نگاه کردن. با گل هیچ وقت شما هم بستر نمیشید، اما با زن جوان که نگاه میکنید بالاخره به اون جا ها میرسه. این سر خود را کلاه گذاشتنه. یا زنی بگد که من اینقدر عفاف دارم که لخت هم برم بیرون کسی نمیتونه دست به من بزنه. خب دنبالت میوفتن. پس از طرف مرد و از طرف زن، این جریان حجاب باید که برقرار باشه.
خب حالا برگردیم. یغضوا من ابصارهم. غض چیه؟ ببینید غض از نظر ادبی فعل متعدی بلاواسطه است دیگه. ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ﴾ [الحجرات: 3] بله مدح میکند مومنینی که در نزد پیغمبر صداشون رو بلند نمی کنند. إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ، کسانی که صداشون رو می شکنند در نزد پیغمبر اکرم، چنین و چنان اند. خب، این {صحبت حضار} إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ، کسانی که صوت هاشون رو در نزد پیغمبر می شکنند. آیه دیگر هم دارد کهصداتون رو بلند نکنید در حضور پیغمبر. {صحبت حضار} يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ یعنی اصلا هیچی حرف نزنن نزد پیغمبر؟ یا هیس هیس کنند؟ نه. آرام، بشکنند. صدا رو از اون بلندی بشکند، صدا آروم بشه. یه چند وجب با پیغمبر فاصله داری، چرا داد میزنی؟ خود داد زدن اهانت است نسبت به ساحت مقدس رسول الله. {صحبت حضار} ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ﴾ [الحجرات: 3] مدح میکنه. خب، این غض اصوات، اولا متعدیه. ثانیا، یعنی اصلا صدا نمی کنند؟ نه. بین بینه. کما اینکه ﴿وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا﴾ [الإسراء: 110] نه داد بزن در نماز، گوش مردم کر بشه، نه یواش بگو که نشنوی. این بین ذلک، دو بعده. یک بعد صلوات جهریه است که خیلی بلند نیست. یک بعد صلوات اخواتیه است که انسان می شنوه. بین ذلک هم صلوات جهریه است هم اخواتیه. در اینجا، گاهی اوقات انسان فریاد میکنه، نخیر. که این صدارو هرچی میشه بلند میکنه. گاهی اوقات یواش میگه خودش هم نمیشنوه، طرف هم نمیشنوه، این هم نه. إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ، یعنی شکستن صدا، اون صدا، اون جوهر صدا خیلی بلند نباشه.
حالا، در اینجا سؤال میشه که یا ایها الذین آمنوا، ببخشید، قل للمومنین، ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾ [النور: 30] اینجا دو وجه است. یک وجه این است که مفعول محذوفه. قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ العورات. چون متعدی به نفسه دیگه. منتها مِنْ در اینجا یه کاری میخواد بکنه. يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ العورات که عورات رجال و عورات نساء. اونوقت، این مِنْ أَبْصَارِهِمْ، مِنْ برای {24:08} که نیستش که، مِنْ برای تبیین عرض می شود که یک خصوصیتی در غض. پس اینجا، بشکنند از صدا، از نگاه کردنشون. يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ بشکنند از نگاه کردن. یه مرتبه نگاه نکردنه اصلا، یه مرتبه نگاه کردن قوی است، یه مرتبه نگاه وسطه. نگاه وسط در جایی که محظور است نگاه کردن. اگه محظور نیست که کتاب میخواد نگاه کنه؟ باید با دقت نگاه کنه. اشخاص رو میخواد پیدا کنه، با دقت. اون جایی که محظوره برخورد دید است به فروج رجال یا نساء که محرم نیستن این نساء، در اینجا، يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ. این مِنْ تبعیضه و یغضوا هم غضه. شکستن در شکستن. شکستن در شکستن، به این معناست که مرحله وسط هم حتی نباشه. در جایی که عوراتی ممکن از نمایان بشه و توجه نکنند و عورات پیدا بشه، ببینید اصل شکستن نه. شکستن در شکستن. از چشم شکسته نیز بشکنند. یعنی اگر شما صد درصد می بینید، بعضی وقتها هم هیچ درصد، حالا پنجاه درصد هم نباشه، سی درصد، بیست درصد، جوری که راهتون رو ببینید، بتونید راه برید، نه اینکه بیوفتید زمین. پس این يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ، در حقیقت دوتا شکستنه. یکی شکستن اینکه صد درصد نبیند. شکستن دوم به طور وسط هم نبیند. چرا؟ برای اینکه زمینه، زمینه عورات در کاره. اگه زمینه عورات در کار نباشد، مگه نباید انسان با چشمش دقت کنه ببینه. وقتی که جایی حرف میزنن، انسان باید گوش بده، نباید درست گوش بده؟ اگر نمیتونه سماعه بذاره. اگر میخواد کسی را کتابی رو ببیند و استفاده کنه، نباید دقت کنه؟ چرا. اگر چشم درست نمیبیند، خب عینک بذارد. اما، در جایی که نگاه کردن محظور است، گاه انسان عمدا نگاه میکنه، اون که هیچی. گاه انسان، زمینه ای است که هرچی هم نگاه کنه مطلبی نیست، اون هم هیچی. گاه انسان زمینه ای است که عوراتی در کاره و همه نیستن که یحفظوا فروجهم. همه که یحفظوا فروجهم ندارن که. کسانی که یحفظوا فروجهم ندارن، یا دارد، غفلت داره. یک آدمی است که غفلتا اومد توی حیاط، شما بالا پشت بومید دارید {26:22} ، یه باره چشم افتاد مثلا. میگیم نخیر. در جایی که زمینه ظهور عورت هست، زمینه قوی باشد، متوسط یا هرچه، که امکان عادی هست که چشم به عورت بیوفته، این چشم را دوتا غض کنید. یکی غض یغضوا، غض دوم، من ابصارهم. من عیونهم هم نیست. من ابصارهم. نمیگه چشم، ممکنه چشم اینطوری باشه یا قشنگ تر ببینه. بعضی ها هستن چشمون ضعیفه، چشم رو اینطوری میکنن قشنگ تر ببینن. نه، من عیونهم نیست، من ابصارهم. از دید. از دیده نه، از دید. از دید بشکنن، دو شکستن. خب این دو شکستن چیکار میکنه؟ جبران میکنه. چنان که پوشیدن عورت، جلوی نگاه کردن رو میگیره ولو دقیق نگاه کنند، هرچی هم دقیق نگاه کنه، وقتی که شلوار و رو شلواری، رو پاشه، خب این کجا رو ببینن؟ همون طوری که اون جلوگیری میشه، همچنین از ناحیه نگاه کردن هم، این یغضوا من. در زمینه ای که عورتی یا احیانا، یا غفلتا، یا عمدا، یا هرچه، ممکن است پیدا باشد، این حجاب غضی در دو مرحله میکند. غض شسکتن است، نفرمود که یغمضوا جفونهم، یغمضوا ابصارهم. یغمضوا، غمض نیست، یغضوا، غض شکستنه. بکشند از نگریستن، و در این شکستن هم، شکستن دوم. دو شکستن در نگریستن باشد، فقط مقداری که میتوند راه بره و به زمین نیوفته. این مرحله اولی است که کاری به حجاب اصلا ندارد. آقایون هرچه اصرار کنن، از کجا آیه حجاب در میارن؟
حجاب آیه بعدی است. وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ ، نه این هم دنبال اونه. ﴿وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ﴾ [النور: 31] تموم شد. تا اینجا، حجاب اول نسبت به مردان، درباره مرد و زن. نسبت به زنان، در باره مرد و زن تموم شد. وَلَا يُبْدِينَ ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ [النور: 31] خب، زن زینت هایی دارد. یک زینت ذاتی دارد. یک زینت عارضی دارد. عارضی بدون لباس دارد. عارضی با لباس دارد. عارضی با بزک دارد. چهار زینت. یک زینت، صورت این زن، چهره این زن، چی این زن، زیباست. این زینت ذاتی است. یک زینت این است که لباسی را جوری به تن می کند که این لباس جلوه میده. بعضی ها اصلا بد ترکیب اند، اما لباس شون خیلی خوش ترکیب نشون میده. حتی بعضی ها از اینهایی که مانتو شلوار پاشون می کنن خوش ترکیب تر از اونایی اند که اونجوری در میان. این مرحله دوم زینته که لباس نباید جلب کند، جلب نظر کند به کسی که لباس پوشیده. نمیخوایم که گونی بپوشه، یا کرباس بپوشه، نه. لباس جوری زرد و سرخ و سفید و شلنگ و ملنگ نباشد که مردم رو جذب کند. این مرحله ی دوم. عرض می شود که مرحله سوم، این بزک کردن است. بزک کردن و خود را زینت جسمی دادن که مرحله دوم این میشه. مرحله اول خود بدنه. مرحله دوم روی بدن، زینت کردنه. مرحله سوم لباسه. این مرحله سوم. مرحله چهارم، مرحله چهارم، با صحبت کردن، با غنج آمدن، با منج آمدن، با چه، جلب نظر کردن. تمام آنچه را که جذب میکند طرف رو به حساب اینکه این زینت است، به حساب زیبایی، زیبایی بدنی، زیبایی عرض می شود که بزکی، زیبایی لباسی، زیبایی برخوردی، این زیبایی ها که موجب جلب نظر مردان اجنبی است، این ها باید به طور کلی باید که ممنوع باشد و خب یه زیبایی هایی است که این هست و معمولا حفظ نمی کند، صورت. قرآن میگویید، ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ﴾ [النور: 31]. آشکار نکنند زینت خود را. این جا رو که آشکار نکنند، یعنی زینتی است که مستوره معمولا. اون زینتی که معمولا مستور است، اون رو میگن آشکار نکنند. و الا چیزی که مستور نیست، آشکار نکنند؟. کسی که هیکلش معلومه یک متر و نیمه، آشکار نکنه؟ این زن یه متر و نیم، هیکلش طولشه، عرضش هم نیم متره، میگند این حجم رو آشکار نکند، خب هست دیگه. مگه توی قبر بره، توی خونه باشه. اونجا میگن لَا يُبْدِينَ که این اظهار لازم داره. یک فعل بعدی است. به طبیعت الحال یه مطلبی هست. اگر به طبیعت الحال یک زینتی، یک، هرچی هست، این دیگه ابداء ندارد. میگد لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ. به کی داره میگه؟ زن هایی که رو سری داشتند از نظر پوشش سر، و سرتاسری و جلباب داشتند از نظر پوشش بدن. خب، ابداء چی میشه؟ یعنی این پوشش سر، سر هم بردارن مو پیدا بشه. اینجا کاری به گردن هنوز نداره، چون بعدا ﴿وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ﴾ [النور: 31] بعده. این پله دومی است که دارد طی می کند قرآن شریف. پله اول که راجع به عورت بود، این پله دومه. ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ [النور: 31]، ما ظهر منها که ابداء نیست. استثناء منقطعه دیگه. بله؟ اگر یه زینتی خودش به طبیعت الحال ظاهر است، مثل صورت. صورت به طبیعت حال ظاهره. یا زنی است که موی صورت رو گرفته با چیز، خب این هم به طبیعت الحال ظاهره، نمیشه صورت رو بپوشونه که. این صورتی که به طبیعت الحال ظاهر است و با وضع عادی ظاهر است، جلو گرفتنش دلیل میخواد، اینکه ابداء بشه نمیگن که. پس از زمین ابداء، صورت بیرون باشه و صورت حجاب نداشته باشه، از زمین ابداء خارجه. ابداء به کجا است؟ ابداء به اونی است که موجوده. اونی که موجود است، روسری است. ابداء زینت، برداره موش رو نشون بده. ابداء دوم، سرتاسری است. سرتاسری که هست حالا به جلو و که چیز هست، کاری نداریم. این ور رو نشون بده، این دست رو نشون بده، این زیر بغل رو نشون بده، این پا رو نشون بده. پس لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ، اینجا در مرحله اولی مربوطه به چیه؟ مربوط به اون زینت هایی است که بادی نیست، ظاهر نیست، نسبت به حجاب مکی. وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا، ما ظهر منها ابدائی نیست. اونی که خودش پیداست، اصلا زمینه ابداء نداره. کجا وجه و کفین در اینجا باید که ستر بشه؟ اگر ما ظهر منها، اندام رو میگید، اندام زن اگه تو گونی باشه، توی چادر باشه، کجاش ما ظهر منهاست؟ این چه زینتی است که ما ظهر منهاست؟ زینتهن، چادر زن زینتهنه؟ مگه اون چادر های عرض می شود که خیلی رنگی منگی و یا بوی عطر و این حرفها. ولکن، این زن که با لباس معتدل و لباس و نو و عادی و محتشم میاد بیرون، اگر زینتهن کل بدن این زن است و کل لباس این زنه، که لَا يُبْدِينَ چیه؟ خب، بگید از خونه بیرون نیاد اصلا. بگید از خونه بیرون نیاد، فقط تو خانه باشه. و الا این زنی که جایز است بیرون بیاد و جایز است برد معامله کنه، جایز است بره مسجد، جایز است بره در جنگ جراحی کنه، این زینتهن نمی شود به این معنا انسان بگوید که یعنی کل وجود زن با چادری که می پوشد، این زینتهن است. این لَا يُبْدِينَ نیستش که. پس این لَا يُبْدِينَ مرحله اولی است که این روسری رو مقداری بزنه کنار ابدائه. اما عرض شود که روسری نداشته است بعد بگذارد که این ابداء نیستش که، این پوشوندنه. این مرحله دومه. ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ [النور: 31]
سوم، خب، ظهر منها دو تا بود. ظهر منها دوتا بود، یکیش وجه و کفین بود که ظهر، پوشانده نبود اصلا. یک ظهر ای است که خدا میخواد آن را بپوشاند. چی؟ این گلو رو. قسمت های جلوی بدن که احیانا پا پیدا میشه، چی پیدا میشه. این حجاب مرحله سومه. اول عورت. بعد إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا. بعد ﴿وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ﴾ [النور: 31]. باز هم، ما ظهر داریم که استثناء بخوره. ما ظهر یعنی این روسری که بود، خب گلو پیدا بود. گلو پیدا بود، سینه پیدا بود، چه پیدا بود. این هم ما ظهری است که استثناء به ما ظهر میخوره. مَا ظَهَرَ مِنْهَا إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا. اولا ما ظهر منها، اونی است که به طبیعت الحال ظاهر است. ثانیا، اونی هم که به طبیعت الحال ظاهر است، اون هم استثناست. وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ. سوال، آیا زن که بخواد صورتش رو بپوشونه، با روسری بپوشونه؟ آره؟ اصلا با روسری میشه پوشوند؟ اون نقابه. اون نقاب و پیچه و میچه و این حرفهاست. اصلا با روسری نمیشه صورت رو پوشوند. مگر اینکه اینطوری کنه. خب حالا با روسری نمیشود پوشوند، بنابراین وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ میگد که اون جاهایی که با این روسری باز، پیداست از گلو، وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ. پنج شش دلیل داریم برای اینکه اینجا صورت قطعا مستثناست. یک، نفرمود وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرَهٌنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ. اینکه غلط بود که. این روسری رو بزنن همه اش رو به اینجا. یعنی سر پیدا باشه؟ این که نمیشه. ثانیا، وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ، یعنی بعضی از این روسری را که آزاد است و باز است، بعضی از سر رو پوشونده. ولی بعضی از این روسری که آزاد است و باز است، این رو اینطوریش کنن. عَلَى جُيُوبِهِنَّ، که این گلو ها رو بپوشاند که إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَای دوم رو باید که پوشاند.
در آیه ی سوره احزاب ﴿يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ﴾ [الأحزاب: 59] که حجاب … سرتاسریه. حجاب بالا اینجور و حجاب سرتاسری عرض شود که اونجور. ﴿وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ﴾ [النور: 31] به گردنه. بعد ولا یبدین که این مرحله بعدیه. مرحله بعدی که این محول به روز شنبه ظاهرا خواهد شد، چون آقایون نوعا میروند به اعتکاف، ما فردا چنانکه عرض کردیم، م جلسه رو داریم، ولکن خب، روز های دیگر که اعتکافه بحث مال اونوقت خواهد شد.
بله، وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِن، خمار رو مفروض گرفته و نمی گوید خمار را به صورت بیندازید. و الا اگر میشد خمار را که روسری است به صورت بی اندازند، می فرمود که وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى وجُوهِهِنَّ و جُيُوبِهِن. چرا فقط جیوب گفت؟ اگر هم امکان داشته باشد که روسری را به صورت بندازند، چرا خدا گفت؟ نگفت؟ مگر خدا در مقام بیان حجاب نیست؟ اگر حجاب صورت واجب است، چرا گفت گلو رو بگیر، صورت رو نگفت؟ اینطور نیست که صورت رو نگفت، اعم از اینه که واجب باشه یا نه. به چند جهت. یکی اینکه خمر صورت گیر نیست، یک. دوم، اگر خمر که روسری است صورت گیر بشه باید بگد وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى وجُوهِهِنَّ. اگر عَلَى وجُوهِهِنَّ میگفت هم صورت رو میگرفت، هم گردن رو. ولی اینطور نیست. اگر صورت رو امکان داشت بگیره، این روسری رو جوری بود که صورت رو ممکن بود بگیره. خب، با گفتن عَلَى وجُوهِهِنَّ، جیوبهن هم مشمول بود. روسری رو جوری کند که صورت رو بگیره. خب اینجا را هم میگیرد تا اینجا. این که فرموده است عَلَى جُيُوبِهِنَّ، و نه فرموده است که وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى وجُوهِهِنَّ یا وَلْيَضْرِبْنَ که احتیاط بالاتر که اگر کسی گیر داره هندسی، به عنوان هندسی تا اینجا باشه، نخیر، وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى وجُوهِهِنَّ و جُيُوبِهِن، نفرمود. در این مثلث فقط عَلَى جُيُوبِهِنَّ. نه عَلَى وجُوهِهِنَّ است که لمحتا و اشارتا جیوب رو هم بگیره و نه عَلَى وجُوهِهِنَّ و جُيُوبِهِن است که هر دو رو بگیره. فقط جُيُوبِهِنَّ. پس منحصرا حجاب اینجاست.
بقیه اش رو شما باید بگید یا باید خدا بگه؟ اگر صورت حجاب دارد باید خدا بگه. تا اینجاش رو که ما فهمیدیم که این مقدار حجاب است، خدا فرموده. خب بقیه رو از کجا باید دربیاریم؟ از کتاب باید دربیاریم که کتاب اینجور میگه. سنت هم که زمینه ندارد در اینجا. اگر سنت بود که نیست. اگر سنت بود و واجب میکرد حجاب رو بر صورت، می گفتیم که بر خلاف نص مستفاد از قرآن شریف است. تتمه مطلب برای بعد ان شاء الله.
اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم ووفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان مالا تحبه و لا ترضی والسلام علیکم.