بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
میان مردان و زنان، ما دو محور بحث داریم. یک بحث محرمیت، یک بحث حرمت ازدواج. و این دو بحث را قرآن شریف در سه سوره بیان فرموده است. بحث محرمیت به عنوان محرمیت که ابداء زینت زن جایز باشد برای محارم، در دوازده مورد سوره نوره. و بحث حرمت ازدواج در سوره مبارکه نساء در دوازده مورده. و در سوره مبارکه احزاب، شش مورد رو به عنوان محرمیت ذکر فرموده. البته سومی را نمیتوانیم پایه انحصار محرمیت در شش نفر بگیریم. چون وضع زنان پیغمبر، وضع خاص است. با اینکه ﴿وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ﴾ [الأحزاب: 6] به مقتضای امّیت، سه چیز است یا حداقل دو چیز است، اینجا یک چیز حساب کرده. أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ در بُعد حرمت ازدواج است، چنانکه انسان با مادر سُلبیش حق ندارد ازدواج کند، با زنان پیغمبر هم، اگر طلاق داده است یا پیغمبر وفات فرموده است بعد از عده، حق ازدواج با اونها ندارند. اما آیا این وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ، مقتضی محرمیت هست؟ هرگز. بلکه از نامحرمان دیگر، نامحرم تر. ﴿وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ﴾ [الأحزاب: 53]. دیگر زنان اینطور نیستند. پس این دلیل می شود که اون شش موردی که در سوره مبارکه احزاب ذکر فرموده است، اون شش مورد مربوط است به زنان پیغمبر صلوات الله علیه.
ببینید، ﴿لَا جُنَاحَ عَلَيْهِنَّ﴾ [الأحزاب: 55]در بُعد چه؟ در بُعد اینکه محرمیت در کار باشه. ﴿فِي آبَائِهِنَّ وَلَا أَبْنَائِهِنَّ وَلَا إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ﴾ [الأحزاب: 55] شش مورد، و دو مورد دیگر که ملحق است، ﴿وَلَا نِسَائِهِنَّ وَلَا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ﴾ [الأحزاب: 55] شد چند مورد؟ شد هشت مورد. ببینید از این هشت مورد، در سوره مبارکه نور چهار مورد اضافه داره. اون چهار مورد اینجانه. این دلیل است بر محدودیت بیشتری نسبت به نامحرم بودن و محرم بودن زنان پیغمبر بزرگوار. یعنی اگر دوازده جور مرد محرم اند از برای زنان، نسبت به زنان پیغمبر فقط هشت جور محرمیت موجوده، اون چهار جور دیگر رو ذکر نفرموده. این از برای احترام خاصی که زنان پیغمبر دارند. پس در این آیات احزاب، ما زیاد گیر نیستیم، بلکه اصلا گیر نیستیم و البته مراجعه خواهیم کرد.
اما در سوره مبارکه نور، دوازده مورد محرمیت است و در سوره مبارکه نساء، دوازده مورد حرمت ازدواجه. یه مقداری اینجا صحبت کنیم تا سوالاتی که اینجا هست بکنیم و آقایون جواب بدهند. آیا کدام از این دو بُعد مهمتره؟ آیا حرمت ازدواج مردی با زنی به وجه کلی، که هیچ وقت حلال نشه، حرمت ازدواج مردی با زنی به وجه کلی، این مهمتر است؟ یا حجاب زنی نسبت به مردی، زنانی نسبت به مردانی، این مهمتر است؟ اولی مهمتره، چرا؟ برای اینکه اگر حرمت ازدواج به وجه کلی شد، خب اگر بیاد ازدواج کند که این با محارم ازدواج کرده که، از اول تا آخر حرامه. عملی انجام بشه، نشه همه اش حرامه. ولکن در محرمیت، و نامحرم بودن. در نامحرم بودن، اینکه نامحرم است، یک مقدمهای است احیانی از برای وصول به جریان زِنا، که اگر جریان زنایی انجام نشود، حتی این نظر کردن از روی شهوت به نامحرم، زن به مرد نامحرم، مرد به زن نامحرم، این ولو حرام است و یکی این، حرمت سبکی است، حرمت قویای نیست. اونی که حرمت اصلی دارد زناست. اما در باب حرمت ازدواج اصلی با مادر با خواهر با دخترخواهر، دختر برادر، با عمه، با خاله، با که، با که، اونهایی که حرمت اصلی دارند، این در دو بُعد حرامه. هم در بُعد اول که با آنها ازدواج کردن و هم در بُعد دوم معاذالله عمل جنسی انجام دادن و در بُعد بینابین نظر از روی شهوت به اونها نگاه کردن، این یک مقدمه است که عرض کردم.
مطلب دیگه. این حرمت ازدواج، این چند جوره. گاه حرمت ازدواج است از اول تا آخر. زن از هنگامی که مادر می شود تا آخر. این حرمت دارد دیگه. ولکن مادر زن اینطور نیست. مادر زن، مادامی که شما زنی نگرفتید، مادر او چرا حرام باشه؟ ولی وقتیکه زنی گرفتید، این مادر زن می شود و حرام میشه. اما مادر شدن این نیست که قبلا مادر بوده است، بعد مادر تر بشه، نخیر. ما چند مرحله داریم نسبت به حرمت ازدواج. یک مرحله، حرمت صد درصد از اول تا آخر. از اول که دختر است حرام تا آخر، از اول که مادر است حرام تا آخر، عمه است حرام تا آخر، خاله است حرام تا آخر، دختر برادر است، دختر عرض می شود که خواهر است، از اول تا آخر حرام، به طور کلی. این که به طور کلی حرام است از اول تا آخر، روی این مبنا پس اینها محرم اند. چرا؟ برای اینکه اصولا نامحرم بودن به چه حسابه؟ نامحرم بودن به این حساب است که نظری بکند و جریانی بشود و اون جریان آخر انجام بشه. اما در صورتی که از اول محرومیت است، یعنی حرمت ازدواج و حرمت نظر عن شهوت و حرمت اموری که مربوط به زنان و مردان است باهم، از اول تا آخر حرامه، این خودش یه حجابی است. ما سه حجاب داریم دیگه. یک، حجاب درونی زن و مرد. دو، حجاب برونی زن و مرد که زن حجاب کند و مرد نگاه نکند، این دو. سه، حجابی است از طرف خدا. البته اون دوتا هم از طرف خداست، ولی حجابی که خدا میگوید حرام است با این زن ازدواج کنید علی طول الخط. خود این مانع نمیشه؟ خود این حجاب نیست؟ اینکه حرام است با مادر با خواهر، با دختر خواهر، با دختر برادر، با عمه، خاله، این حرام است علی طول الخط با اون ازدواج کنید، این خودش حجاب نخواهد شد؟ چراف این حجاب خود مانعیت ایجاد میکند که نظر عن شهوت بشه. بنابراین محرمیت در اینجا باهاش ملازمه. اصولا محرمیت به چه حسابه؟ محرمیت به این حساب است که در جایی که خداوند مقرر میکند محرم است، یعنی اینجا خیلی دور است جریان ارتباط جنسی، اصلا نمی شود یا بسیار دوره. اونجایی که اصلا جریان جنسی نمی شود، یا بسیار دور است و نزدیک نیست، در اونجا تبعا محرمیت موجوده. خب این مرحله اولی.
مرحله دوم، زنانی که ازدواج با اونها حرام است نه از اول که موجود شدند. دختر از اول که موجود شد، مادر از اول که موجوده، عمه، خاله. دوم این است که، نه اینکه از اول، از اول که این عنوان برای اونها آمده است و تا آخر. از اول که این عنوان، عنوان محرم آمده است و تا آخر. مادر زن، دختر زنی که با او جمع شده است، زنی که به انسان شیر داده است، زنی که به خواهر این مرد، زنی که به برادر این زن، شیر داده است، این از اول تا آخر به طور کلی حرام. اما قبل از اینکه شیر بدهد، حرام بود؟ قبل از اینکه مادر زن بشود حرام بود؟ قبل از اینکه دختر زن مدخوله واقع باشد، حرام بود؟ نه. این مرحله دوم.
مرحله سوم این است که نخیر، این الان حرام است، عنوانی دارد که این عنوان حرامش کرده ولی این عنوان قابل تغییره، قابل از بین رفتنه. پس حرمت هم از بین خواهد رفت. مثل کی؟ مثل خواهر زن. آیا می شود انسان با خواهر زن ازدواج کنه؟ نه. ولی مادامی که خواهر زنی است که در قباله نکاح اوست. اما اگر این زن را طلاق داد و طلاق بائن داد یا طلاق غیر بائن رجعی داد و عده رجعی گذشت، می تواند زنه رو بگیره؟ خواهر رو بگیره؟ بله. اینجا جمع حرامه. اینطور نیست که ذاتا خواهر زن، حرام باشه. خواهر زن مادامی که خواهرِ زن است و این زن شماست، ازدواج با اون حرامه. پس این یک عنوانی است که ایجاد می شود، ولکن استمرار ندارد. ممکن است استمرار را از بین انسان ببرد یا خودش از بین بره. این سهمرحله است در باب حرمت ازدواج.
در باب محرمیت، خب این حرمت ازدواج، بُعد اولش ملازمه با محرمیته. بعد اول حرمت ازدواج، ملازم است با محرمیت. اونی که از اول که موجود شده است تا آخر که هست و هستید، حرام است ازدواج با او. روی چندین مبنا این محرمیت هست. چون حجاب دائمی در کاره، فاصله دائمی درکاره. اضافه بر حجاب و عفت درونی، اضافه برچه، این حجاب دائمی درکاره. بنابراین نمی شود پسر به مادر، مادر به پسر یا انسان به دختر یا به چه و اینها. اما مرحله دوم. مادامی که این عنوان هست، تا هستید و هست، این حرمت ازدواج داره. خب در اینجا محرمیت هست، اما سوم دیگه محرمیت نیست. در سوم، خواهر زن را نمیتوانید ازدواج کنید. محرمه الان؟ نه. چون خواهر زن، این خواهرِ زن بودن قابل زواله، بعد زوال پیدا می کنه و از این قبیل. پس مرحله اولی، خیلی بین. مرحله دوم، در حاشیه اش. مرحله سوم بیّن است سلبش. که اگر یک زنی رو انسان نمیتواند ازدواج کند برای یک عنوانی که زایل میگردد، اگر اون عنوان زایل شد، پس حرمت ازدواج از بین میره. پس یک موقع حرام است ازدواجش، یک موقع حرمت ازدواج از بین میره. رو این جهت ایشون محرم نخواهد بود. چون اگر مادامی که حرمت ازدواجه، محرم باشه، بعد که حرمت ازدواج از بین رفت، محرمیت از بین بره یا برعکس، این قابل قبول و قابل عرض می شود پذیرش نیست. {صحبت حضار} در مرحله سوم، ما دلیل داریم برای اینکه محرمیت وجود نداره، چرا؟ یه مدتی محرم باشند و یه مدتی محرم نباشند. ببخشید، دلیل داریم برای اینکه حرمت ازدواج این همیشگی نیست. بعضی وقتها حرمت ازدواج هست، مادامی که خواهرِ زنه. وقتی خواهرِ زن نبود، حرمت ازدواج از بین میره.
اما راجع به محرمیت. آیا محرمیت ملازمت دارد با عرض می شود که حرمت ازدواج؟ نه.محرمیت ملازمت با حرمت ازدواج ندارد. نامحرم بودن ملازمت دارد با عدم ازدواج؟ نه. اگر چنانچه زنی با یک مردی محرم هست، حتما حرمت ازدواجه؟ نخیر. مثلا، ﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾ [النور: 31] که بحث خواهیم کرد امروز. اون طفلی که حد بلوغ نیست و غالب بر عورات النساء، از نظر علم و عمل نیست. اما اگر طفلی است که ده سالشه، هشت سالشه، چند سالشه، مادون تکلیفه، ولکن میداند زن چه داره و میتواند کاری انجام بده، این نامحرمه. ولی آیا اینکه این نامحرمه، خب مرحله قبلیش، اگر چنانچه این طفلی است که لم یظهروا است، این محرمه. ولکن می شود بعدا نامحرم بشه یا نه؟ قبلا محرمه دیگه، قبلا محرم است، بعدا که این طفل بزرگ شد و ظهر علی عورات النساء، چی میشه؟ چی میشه؟ نامحرم میشه. پس محرم بود، نامحرم میشه. نامحرم بود، محرم میشه. این میتواند با هم عرض می شود که تقابل داشته باشه یا فرض کنید که {صحبت حضار} یا فرض کنید که، یا عرض می شود که، یا رجالی که أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي که بحث امروزه ﴿أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ [النور: 31] مردی که تابع است و حاجت جنسی ندارد، این محرمه یا نه؟ بله. میشه نامحرم بشه؟ خب بله. میره یه مقداری عرض می شود که میگو میخوره و چه میشه وفلان میشه و خیلی قوی میشه و از پس چند تا زن هم برمیاد، این نامحرم میشه دیگه. محرم بود، اما نامحرم میشه. پس این ملازمت با هم نداره. حالا ما این دو رشته یا سه رشته آیات رو باید مطالعه کنیم، فعلا ما در آیات سوره نور هستیم. ملاحظه بفرمایید به اینجا رسیدیم. عرض می شود که، بله {صحبت حضار}
﴿أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ﴾ [النور: 31]﴾ [النساء: 3] که زنهایی که کنیز اند، زر خرید اند و مشرکه هستند. ﴿أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ [النور: 31] اصلا الْإِرْبَةِ یعنی چه؟ ببینید، اینجا دو عنوان قید شده. مِنَ الرِّجَالِ، خب، بعدش میگوید طفلی که میداند و میتواند کاری بکند، نامحرمه. اما در مقابل، رجلی که دارای دو عنوان هست، این محرمه. اون طفل است نامحرم و این رجل است محرم. چطور؟ دو قید داره. أَوِ التَّابِعِينَ یعنی این مَرده، اما در زندگی خانوادگی تابع است، در حاشیه است، اصل نیست. مرد اگر شوهر باشه، اصله. اگر برادر باشه، تابع باز نیست. اگر پسر باشه باز تابع نیست. تابع یعنی در حاشیه زندگی این خانواده میماند. یا نوکر است، یا کارگر است یا چه است، بالاخره یه کسی است که در حاشیه زندگی است. این تابعینه. او التابعین، تابعین در زندگی. منتها دارای یه قیده، غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ . اربه چیه؟ آیا اربه شهوت است؟ نه. اگر اربه شهوت بود، می فرمود غیر اولی الشهوته من الرجال. مردی که شهوت اصلا ندارد، جوان باشد، پیر باشد، تابع باشد یا نباشد فرقی نمیکنه. مردی که اصلا شهوت ، خواجه است. مردی اصلا هیچی نداره. ولکن سن بیست سال داره، بیست و پنج سال داره، این باید تابع هم باشه؟ نخیر، تابع هم نیست، مستقله. مستقلا زندگی میکند و آقایی هم میکند بر این عرض می شود که خانواده ولکن محرم است یا نه؟ خب محرمه، چرا؟ برای اینکه جریان نامحرم بودن به حسابه چیه؟ به حساب شهوت داشتنه. شهوت داشتنی که ممکن است با نگریستن، نگاه کردن، به یک جایی دیگر برسه. بنابراین اربه، معنیش شهوت نیست. اربه یعنی الحاجتُ القَویه. ﴿غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ [النور: 31]یعنی مردانی که حاجت قوی به جریان جنسی ندارند. سوال. خب یک مرتبه هیچ حاجت ندارد، این که هیچی که تابعین لازم ینست. یه مرتبه نخیر، حاجت دارد، اما حاجت قوی نیست. اگر حاجت قوی به جنس ندارد، اما حاجت دارد. این محرمه؟ اگر اینطوره خیلی از مردا محرماند. مردایی که تو خیابون راه میرن و زن هم دارند، زن هم دارن، حاجتی هم چهل پنجاه سالشه، شصت سالشه مثلا، مثل ماها. اینکه حاجتی به جریان جنسی دیگر ندارند، اصلا حاجت ندارند یا حاجت خفیف دارد. حاجت داره، خفیفه. حاجت پسر بیست ساله نیست مثلا. اگر حاجتی دارد به جریان جنسی و حاجت خفیف است، این باید محرم باشه؟ پس خیلیها محرم خواهند بود. {صحبت حضار} عدم حاجت جنسی، یعنی هیچ شهوتی نداره. حاجت جنسی دارد دو جوره. یکی شهوت دارد، خیلی قوی نیست که پدر صاحب بچه را دربیاورد و یکی هم قویه. آیا اگر اصل شهوت را دارد و قوی نیست، این محرمه؟ خب آیه مه دارد این رو میفرماید که. ﴿أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ [النور: 31]، خب، غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ، اربه، از اَربِ. اَرب، حاجت قویه. حاجت قویه جنسی و شهوانی، نداشته باشد. خب، این رو برطرف کنیم، دو قسم میشه. یکی حاجت اصلا ندارد، غیر اولی الشهوه میشه. یکی حاجت دارد، حاجت قوی ندارد، این داخله. پس ما سه بُعد در اینجا داریم نسبت به مردان. یک مردی است که حاجت اصلا ندارد که هیچی. یک مردی است که حاجت دارد و حاجت قوی نیست. پس این باید که محرم باشه. چون آیه میفرماید که غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ، یعنی اون مردانی که حاجت قوی ندارند. اینجا رو باید چه باید کرد؟ باید دقت کرد، حسابی. اضافه بر آنچه که در تفسیر ما داریم باید که دقت کرد، البته اصول مطلب رو من در تفسیر نوشتم. ببینید این دو قیده. کما اینکه در باب یتامی اینطوره دیگه. ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ﴾ [النساء: 6] ببینید، هم بَلَغُوا النِّكَاح است، هم آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا. اگر به حد رشد رسیده، به حد بلوغ و نکاح نیست، مال یتیم رو ندید. اگر به حد بلوغ رسیده، به حد رشد نرسیده، مال یتیم رو ندید. چون در یتیم مراعات مضاعفه. در غیر یتیم میشه. در غیر یتیم اگر رشد داره، بالغ نیست، مالش رو بدید. اگر بالغ است، رشید نیست، مالش رو بدید. مگر اینکه سفیه باشه. اما در باب یتیم، در باب یتیم یک شرط قویتری قرار داده اند که هم باید بدنش رشید باشد، بلوغ، بلوغ نکاح و هم باید فکرش رشید باشد. هم رشد بدنی و هم رشد فکری که صد درصد مأمون باشد مالی که دست او میدیم. پس ما نظیر داریم که در غیر یتیم اینطور نیست ولکن در یتیم اینجوره. حالا در اینجا، در اینجا دو قید خداوند ذکر فرموده است. یک قید، التابعین. دو، غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ. مردی است که شهوت عادی دارد، شهوت قوی نیست. اما این شهوت عادی را هم جریانی هست که جلوگیر می شود، تابعین… یک مردی، یه غلام سیاهی، هرکی، این نوکر این خانمه و تابع تابعه. در زندگی هم صفره و شهوت مائی هم داره، اون شهوت ما، اگر چنانچه این مرد تابع نبودو در حاشیه زندگی نبود و آزاد بود و چه بود، خب اون حجاب میآورد، لازم بود حجاب دیگه.
و اما این التَّابِعِينَ، خود تابع بودن و پیرو بودن در زندگی، حجابٌ ما. جرعت نمیکند حتی نگاه جریان بکند. جرعت، اصلا فکر نمیکند که چنین جریانی حاصل بشود، حتی اگر نگاه کند، حتی اگر عن شهوت باشد، این عن شهوت، سهم من سهام الابلیس نیست. اون نظری سهم من سهام الابلیس است که این به جایی بتونه برسه. اما این نظر مانع دارد. این نظر ولو عن شهوت، نمیخوایم بگیم حلال، این نظر عن شهوت، اگر این نوکر به خانم خانه کرد، این مانع دارد. اضافه بر مانع درونی و مانع چه. این مانع است که تابع است در زندگی. کسی که تابع است در زندگی، مثل بقیه تابع ها. یه بچه ای که دو سالشه، پنج سالشه، در خانه تابع است، این نمیتواند آمر باشد در اینکه خانه را عوض کنید، سفره را چجوری بیندارید. خب نمیشه دیگه ولو دلش بخواهد. حالا این مردی که مَرده، چهل پنجاه سالشه، هرچه هست. بالغه، رشیده، فلان، ولکن اربه نداره، اما شهوت ما، دارد. جلوی اربه رو باید گرفت، جلوی شهوتٌ ما، را هم باید گرفت. شهوت ما، در غیر تابعین، جلوگیر خب نداره. اما در تابع، خود تابع بودن چیه؟ جلوگیره. چون در تابع بودن جلوگیری هست، بنابراین شهوت ما، این موجب حجاب نخواهد بود، چون واجب کردن حجاب برای چیه؟ برای اینکه موانع ایجاد شود. الان مانعٌما، که تابع بودن است، موجوده.
حالا در اینجا یک فکر وسیعی میتوانیم بکنیم نسبت به موارد دیگر محرمیت که در اینجا ذکر نشده. مثلا در اینجا مادر زن نیست، دختر زن نیست، مادر رضاعی نیست، خواهر رضاعی نیست، اینها نیستنش که. این دوازده موردی که ذکر شده، چندین فرد اند که اینها محرماند و در اینجا ذکر نشدهاند. چکار باید کرد؟ باید بگیم آیه نساء این رو نسخ کرده. در آیه نساء که اضافه داره ببینید، آیه نساء ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾ [النساء: 22] ازدواج با زن پدر حرام است، علی طول الخط. حتی اگر {23:13} باشه، زن نباشه. این محرمه یا نه؟ آیا زن پدر محرمه یا نه؟ اینجا نیست. این یک. ﴿عَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ﴾ [النساء: 23]، اینجا نیست. ﴿أُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ﴾ [النساء: 23] اینجا نیست. ﴿َأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ﴾ [النساء: 23]، اینجا نیست. ﴿رَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ﴾ [النساء: 23]، اینجا نیست. ﴿وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ﴾ [النساء: 23] هم که معلومه. خب ،آیا این مواردی که اینجا نیست، من سوال دارم میکنم که آقایون فکر کنید، برای فردا جواب بدید. مواردی که اینجا نیست، آیه نساء میخواد نسخ کند این را، نسخ به اضافه، نسخ به زیاده؟ وحال اینکه ناسخ و منسوخ باید به هم نگرش داشته باشند. اگر آیهای بناست منسوخ باشد، باید یک اشارهای بکند که جایی و زمینه و مجالی برای ناسخ داشته باشه.کما اینکه در باب زِنا همینطوره دیگه. در باب زنا، ﴿أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا﴾ [النساء: 15]، ﴿وَاللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنْكُمْ فَآذُوهُمَا﴾ [النساء: 16] یا اینکه راجع به زن که در خانه حبس کنید اینها رو، ﴿حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا﴾ [النساء: 15] سبیل در سوره نور ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ﴾ [النور: 2] همیشه آیاتی که منسوخ است، خودش اشاره دارد به اینکه من موقت ام و همیشگی نیستم. آیا در این آیه نساء، اشارهای هست که محارم دیگری هم وجود دارند که اون محارم دیگر رو در سوره نساء بیان کنه؟ خب باید اشاره داشته باشد تا آیات نساء، آیه نساء، اون چند موردی که ما شمردیم که محرماند، اونها ملحق به این محارم دوازده گانه بیشه. اینجا دوازده محرم موجوده و اونجا هم پنج شش محرم دیگر موجوده، به حساب حرمت ازدواج. یا اینطوری میخوایم بگید که، ممکن است حرمت ازدواج علی طول الخط باشد، اما محرمیت نباشد. میشه؟ مادر زن در هر صورت حرمت ازدواج نسبت به او ثابته. اما محرمیت میشه نباشه؟ یا دختر زن مدخول بها، یا نساء آباء، یا عمات یا چه؟ این، اون بخشی که اول عرض کردم که اگر حرمت ازدواج در درجه اول است که علی طول الخط، یا در درجه دوم است که از هنگامی که این عنوان پیدا شد، مادر زن شد، دختر زن شد، مادر رضاعی، خواهر رضاعی شد، از اون هنگام تا آخر عمر هر دو، این حرمته. خب این در اینجا باید که چی باشه؟ باید محرمیت باشه. خب، این محرمیتی که در اون پنج شش موردی که در آیه نساء از لحاظ حرمت اولیه و حرمت ثانویه استفاده میشه، خب چرا در سوره نور نیامده؟ این چرا را در چند جهت ما جواب داریم با فکر، آقایون فکر بفرمایید، ببینیم چی میشه. {صحبت حضار} ﴿أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ﴾ [النور: 31]، تابعین چی اند؟ ببینید، {صحبت حضار} عرض می شود که این مردی که غلام است تو خونه و تابع است و اصالت در زندگی نداره، همین تابع بودن، جلوی شهوت رو میگیره یا نه؟ میگیره.، پس، پس هر چیزی که جلوی {صحبت حضار} پس هرچیزی شهوت را کلا بگیرد به وضع عادی، این موجب چیه؟ محرمیته. خب مادر زن چطوره؟ دختر زن چطوره؟ زن پدر چطوره؟ پس زمینه درست کرد. ببینید، البته بیشتر باید فکر کنیم ها، این زمینه درست کرد. پس نمیتونیم تابعین رو بگیم فقط مردانی که در خانه شما تبعیت دارند، نخیر. التَّابِعِينَ کسی که به حساب تبعیت، اصل شهوت داشتنش موجب حجاب نیست. چون اربه، یعنی شهوت زیاد و احتیاج زیاد. اگر احتیاج زیاد ندارد، شهوتٌ ما هست، ولکن احتیاج زیاد نیست، این احتیاج زیاد، اگر مانعی در کار نباشد، حجاب است. اگر مانع در کاره، مانعی که از تابعیته، تابعیت این نوکر است در اینجا. یا نوکر این مادر زن است. مادر زن، این خب مانعی در کار است که انسان اگر هم شهوت داره و اربه نیست، اگر مانعی درکار است که به مادر زن توجه کند. یا دختر زن یا عمه یا خاله یا فرض کنید که زن پدر یا فرض کنید مادر رضاعی، این خفیف تره، مادر رضاعی یا خواهر رضاعی، اینها موانعی در کار هست که باید بحث شه، آقایون بیشتر روش فکر کنید. {صحبت حضار} مثلا فرض کنید راجع به طفل الان داریم بحث میکنیم. ببینید، ﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾ [النور: 31] خب طفل، غیربالغ رو میگه. طفل جَمعه، منتها جمع عرض می شود که مفرد نداره که اونی که مفرد داره اطفاله، اطفال جمع طفل مفرده. ولیکن خود طفل، هم جمع استعمال میشه و هم مفرد استعمال میشه و اینجا جمع استعمال شده به دلیل لَمْ يَظْهَرُوا. لَمْ يَظْهَرُوا که جمع است، پس چرا در اینجا، اطفالی که، یعنی کسانی که مادون تکلیف اند، کسانی که مادون تکلیف هستند و اینها لَمْ يَظْهَرُوا، ظهور در اینجا به معنای چیه؟ یعنی قلمه علمیه و عملیه. ولکن اگر مراد این است که مطلع نباشند زنان عورت دارند، خب بچه دو ساله هم مطلعه. یک نوهای من دارم پنج شش ساله، بهش گفتم تو ریش نداری، پس دختری. گفت نه بابا جون من پسرم. هرچی گفت، گفت میخواین بیارم بیرون ببینید. میفهمه این. ببینید، این پسر و دختر رو میفهمه. پس اطلاع بر عورت نساء دلیل نمیشه. آدم اطلاع دارد برعورت النساء، کاری هم نمیتونه انجام بده، نه شهوت داره و نه کاری میتونه انجام بده. اینکه موجب حجاب نخواهد بود. بنابراین اینجا نفرمود که لم یعلموا. خب دنبال، اگر کسی نمیداند، اگر کسی اطلاع نداره ولی قدرت داره، این رو میخوام بگم، اگر کسی اطلاع ندارد که زن یعنی چه و مرد یعنی چه، ولی قدرت داره، این هم فایده نداره، به جایی نمیرسه. کسی ندانه، ببینید کسی که میل دارد نون بخوره، نمیدونه نون کجاست{30:41} ببینید دو تا شرط، دوتا قید، در اینجا هست. یک، بداند زنان چه دارند. دو، بتواند با آنچه دارند، جریانی انجام بده. این دو با هم شرطه. تعبیر لَمْ يَظْهَرُوا در اینجا، اذا ظهروا، اگر ظَهَرَ، غلبَ. غلبه، چون خود ظهور، ظهر علیه، یعنی غلب علیه. این غلب علیه، اگر من ندانم که فلان شخص اونجاست، غلبه پیدا میکنم؟ اگر بدانم قدرت ندارم، غلبه میکنم؟ پس هم باید بدانم، هم بتوانم. دانستن نسبت به عورات النساء و توانستن نسبت به عورات النساء، این ظَهَرَ است. در اینجا میفرماید، ﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا﴾ [النور: 31] ولکن بعکس. اگر طفلی است که این مادون تکلیفه، هم علم دارد، هم قدرت دارد با نساء کاری انجام بدهد، این نامحرمه. بچه ده ساله، پسر ده ساله. بعضی وقتها پونزده ساله هم نامحرم نیست، بیست ساله هم نامحرم نیست. بعضی وقتها پسر ده ساله نامحرمه، چرا؟ هم میداند و هم میتواند و شده که با خواهرش جمع شده، خرابش کرده مثلا. پس اون اطفالی که مادون تکلیفاند و هم ظهور علمی دارند، غلبه علمی و هم غلبه قدرتی دارند، اینها نامحرماند. چون اصلا نامحرم بودن برای اینه که اصلا به اونجا نرسه، اگر به اونجا برسه به حساب اینکه ظهور و غلبه علمی دارد یا غلبه قدرتی دارد، این نمیشه. {صحبت حضار} یه دفعه با آقای خمینی راجع به این بحث میکردیم باز نجف، ایشون طبق همون جریان معمول فقاهت، گفتن باید بحث کنیم، طفل داره، باید، گفتم خدا بحث کرده، طفل فرموده، لم یظهروا هم لم یعلموا نیست. ایشون میگفتن لم یعلموا، گفتم لم یعلموا؟ بنابراین نوه دو ساله سه ساله شما هم باید کرد سرش، این دست نیست که. قرآن می فرماید، لم یظهروا که به اون دو قیده. هم غلبه علمی است و هم غلبه عملی است. و اما اگر در مقابل، رَجُل باشه، رجل باشه که غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَال است. نه غیر اولی الاربه، تابعین غیر، شهوت و ما، دارد ولکن تبعیت و در حاشیه بودن مانع است از اینکه شهوتٌ ما، او ظهور پیدا کند و حتی قدرت رو از او سلب میکنه.
ببینید، گاه اوقات علم دارد، قدرت دارد، قدرت از او سلب می شود در جریان تابعیت. اینجا حجاب در کار نیست. گاهی اوقات علم ندارد، قدرت دارد. فایده نداره. قدرت دارد، علم ندارد، فایده نداره. پس هم باید علم داشته باشد، هم قدرت. حالا، این قدرتی که ندارد، یا اصلا ندارد، شهوت نداره. یا نخیر، شهوت دارد، جلوی قدرتش را چیزی گرفته. جلوی قدرتش رو این التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الاربه گرفته. این رو آقایون روش فکر کنید، همین آیات رو. هم آیات سوره نساء رو و هم آیات سوره احزاب رو که بعدا ان شاء الله.
اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم ووفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی والسلام علیکم.