پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه پانصد و هشتادم درس خارج فقه

محرمات نکاح

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی آله الطاهرین

فی المُحَرّمات: ما اینجا دو رشته بحث داریم؛ 1: بحث بر مبنای فقه 0:33 که تفسیر علامه حلّی که متن کتاب ماست. و یک بحث آداب بسیار دقیق غیر مقید 0:46 ، و اجماعات و حتی ضروریات احکامی فقهیه که برمبنای آیات تحلیل کننده ازدواج است در قرآن که مهمترین آیاتش، آیه نسا باشد و چه آیات دیگر که در سوره‌های دیگری است. ما در اینجا اولا به طور فهرست‌وار فرمایشات علامه را که نمونه‌ای است از کل فقه تشیع عرض می‌کنیم و بعد انتقاد می‌کنیم. منتها عرض دوم با انتقاد دوم بر محور آیات سوره نسا است که با این 1:30 . علامه در صفحه 115 تفسیرالفقها می‌فرماید که؛ 1:42 نَسَب رفت کنار. سَبَب حرمت ازدواج چند چیز است؛ 2:04 نتیجه: 2:08 اگر انسان زنی را با عقد(چه دائم و چه منقطع) یا باملک یمین که کنیز اوست و زن او حساب میشه، اگر با او 2:31 مگر شرط است در حرام بودن مادرزن، انسان با زن عملی انجام بدهد؟ نه خیر. برحسب نص آیه و روایاتی هم موافق آیه، در مادرزن شرط نیست که دخول به زن شده باشد 2:55 که بعدا این قید را خواهند زد. در صفحه بعدی؛ 3:03 علامه بزرگوار چرا تناقض می‌فرمایید! فاصله‌ای نشد، شما اولا قید دادید حرمت مادر زن را که 3:21 وبعدا شما این قید رو در عبارت بعدی برداشتید که؛ 3:30 میتونیم توجیه کنیم تناقض رو؟ مثلا اینجوری. در عبارت دوم فرمود 3:44 این (عَقَدَ) عقد دائم و منقطع هست اما نسبت به ملک یمین نیست. نسبت به ملک یمین نمی‌گوید؛ مَن کان لَهو ملک یمین 3:59 این عقد رو میگه چون تحلیل دارای سه بُعد است. دو بُعدش عقد است که عقد دائم یا منقطع و یک بُعدش ملک یمین است که در اونجا عقد است. آیا می‌شود اینظور توجیه کرد این تناقض ظاهر بین دو متن علامه را؟ که دفعه اول فرمود؛ و مَن 4:18 قید وضع را ذکر کرده برای اینکه اضافه بر عقد، ملک هم هست. اگر مملوکه باشد این زن اگر وعد با او شده باشد، مادرش حرام است. اگر وعد نشده باشد(داریم توجیه میکنیم هاا) مادرش حرام نیست. اما در باب عقد نه خیر. اگر عقد کند زنی را (چه دائم و چه منقطع) در اینجا چه با این زن کاری انجام داده باشد و چه نه، حرام است. دومی را از عبارت دوم می‌فهمیم و اولی را از عبارت اول. اگر اینه، میگیم باز اشکال داره. چرا؟ برای این که اگر ایشون فرق میگذارد بین مادرِکنیز انسان با مادر زنی که عقد دائم کرده یا منقطع این فرق در عبارت باید روشن باشد. چطور؟ اونجایی که در حرمت مادر این 5:20 شرط است عقد بودن، جدا ذکر میکنه. اونجایی که شرط است در عدم حرمت، مثل بودن ذکر کنیم (یعنی دو عبارت دیگه) 5:32 عقد رو جدا ذکر کنه. در مرحله دوم عقد رو ذکر کرده 5:47 با این توجیه، دعوای ما راجب به ملک یمین خواهد بود. اگر زنی رو انسان عقد نکرده است(نه دائم و نه منقطع)، این در جنگ اسیر گرفته و مِلک او شده و به حساب ملکیت با 6:09 که ما داریم قبول هم کرده است که اون زن، زن این مرد باشد(بدون عقد چه دائم و چه منقطع) هم مملوکه باشد و هم 6:19 اگر با این زن وعد کرد مادرش حرامه؟ وعد نکرد حرام نیست؟ چرا؟ مگه قرآن نفرموده که؛ وامهات نسائکم. وامهات نسائکم یعنی چه؟ یعنی النسا 6:33 ؟ مگر کنیز انسان، زن انسان، معنی زن بودن این است که تمام استفاده‌های مرد از زن، بین این مرد و زن حلاله. نسائکم به شما می‌خواهد تفکیک بدین به اونجایی که زن شماست با عقد دائم یا منقطع یا با ملک یمین با شرایطی که ما میگیم یا با تحلیل که اینا میگن. اینا میگن اگر شما کنیز خود را تحلیل کنید به کسی دیگر(عقد نکنید نه دائم و نه منقطع) 7:10 هم نکنید بلکه مرحله چهارم است که شما بگید که آقا این کنیز من امشب مال تو با اون شرایطی که اینا میگن. خب در اینجا هم این پس 4 مرحله‌ای میشه دیگه. پس اگر چنانچه عقد شرط باشد(فقط عقد دائم یا منقطع) واگر عقد شرط نباشد 4 تا میشه؛ عقد دائم، عقد منقطع، برحسب حرف اونا ملک یمین، هبه. در ملک یمین و هبه 7:38 ملک یمین. در اونجایی که این زن کنیز و مملوک انسان است و عقد هم نخوانده(نه دائم ونه منقطع) ولی حاضر است که زن این مرد بشه، نساکم شامل این نیست؟ چرا نیست؟ ایشون حرفی که زدند بر حسب روایات است، روایات برخلاف آیات است که بعدا بحث خواهیم کرد. و امهات نساکم قید ندارد اما  ﴿وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ﴾  {نسا: آیه 23} این قید دارد که بعدا بحث خواهیم کرد. اگر که صِدق کرد که مادرِزن است، دیگه شرط نیستش که عقد باشه، ملک یمین باشه، شرط نیست دخول کرده باشد، دخول نکرده باشد، بلکه صِدق مادر زن کافیه. 8:19 . گفتیم اونو ما به حساب نمیاریم بلکه اونجایی که مملوکه است داریم بحث می‌کنیم. اونی که خیلی مسلمه اگر این زن مملوکه شماست(عقدی اصلا نیست) اما کارهایی که با زن انجام می‌دهند، با این می‌شود انجام داد کلا این زن شماست یا مرد شماست یا هیچ کدوم؟ زن شماست دیگه. قرآن می‌گوید؛ وامهات نساکم، امهات نساکم شامل این است. این یک بحثه. ایشون می‌گوید که؛ 8:50 چون بحث در این بود که؛ 8:56 مادرش حرام است کلا، دخترش چطور؟ اگر کسی زنی رو گرفت و با این زن عمل جنسی انجام داد، دختر این زن حرام. خب قبول به حساب  وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ برای دخترِ دختر چی؟ چرا 9:19 مگر دخترِ دخترِزن غریبه انسان است؟ اگر مراد از رَبَائِبُ دخترانِ زنِ انسان بود از دیگری، چه دختر 9:31 چرا نفرمود وبنات نساکم، در اینجا خاصه. بین رَبَائِبُکم اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ و بین بَناتِ نسائکم اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ 9:47 مطلقه. یعنی این طور نیست که هر دخترِزنی رَبیبه‌ باشه. هر ربیبه‌ای دخترِزن است(یعنی دختر 10:02) ولاکن اگر نوه این زن(این زن یک دختری از پسرش دارد یا پسری از دخترش دارد، از غیر این شوهر) او ربیبه است؟ 10:12 اگر فاصله نباشد ربیبه است و اگر فاصله باشد ربیبه نیست که اینم یک اشکال است. خب 10:23 خب الان داریم اشاره و بحث می‌کنیم. عزیزم ربائب دخترِ زنی است که 10:35 باشه والا اگر مراد دخترِزن بود که 10:39 می‌فرمود که؛ و بَنات نِسَائِكُمُ اللَّاتِي، اصلا ربیبه 10:44 تا 10:53 زن انسان یک دختری دارد از شوهر دیگر و اون دختر هم یک دختری دارد(خب اون دختر رو باید بگیرن اگر اونو میخای) آقایون میگن؛ نه و فلانی میگه بله، آقایون میگن نه دیگه که دلیل هم ندارند، اینم یک. بعد میگن؛ 11:07 اینکه قرآن شریف می‌فرماید که؛ ﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾  {نسا: آیه 22} این قید دارد که 11:24 عقد باشه؟ اینجام اشکال داره چون قید داره. میگن اگر یک زنی موطوعه به ملک باشد یا موطوعه بالعقد باشد 11:35 حرام است و میگیم دو تا قید در خودش دارد؛ 1: قید وضع کردی: عرض بشود که وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ، این مَا نَكَحَ قید 11:54 2: قید عقد هم نداره 11:59 میرسیم حالا. ببینید اینجا میگه 12:13 ، اولاده رو داریم یحث می‌کنیم 12:20 ببینید و اولاده رو داریم بحث می‌کنیم، انسانی موطوعه به ملک اَبا العقد را، عرض بشود که یک پسری موطوعه پدرش را که به ملک موطوعه است یا به عقد موطوعه است را میخاد بگیره، این حرام است 12:39 اولا موطوعه بودن شرط نیست؟ وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ اعم از عقد است 12:47 زنا است، حلال است، حرام است که بعدا خواهیم پرداخت. ثانیا شما میگید که بالملک ابا العقد: اولا موطوعه بودن شرط نیست و ثانیا ملک و عقد شرط نیست. اگر نه ملک است و نه عقد بلکه با یک زنی زنا کرده، اگر با زنی کسی زنا کرد، این زن هم بر پدر این آقا و هم بر فرزند این آقا حرام است. بر فرزند حرامه به دلیل وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ اینا طلبتون باشه هااا، این اعتراض هارو ما داریم(اعتراضاتشو بگید تا بعد ما از آیات استفاده کنیم که چجوره). و مَن 13:34 این چرا میگه و مَن عقدا؟ چرا قید عقد میزنی؟ اگر کسی 13:45 نیست ولم یدخل بها هست، یک زنی را به ملک یمین داره(این زنی که به ملک یمین دارد چه دخول و چه غیر دخول) حَرُمت علیه امها ابدا، این دو تا قید رو شما بی‌خود دادی، باز از آیات نسا ما استفاده می‌کنیم. صِرف اینکه زنی برای انسان حلال باشه(چه با عقد دائم یا منقطع چه با ملک یمین و چه عمل جنسی کرده یا نکرده باشد) عرض شود که؛ و امهات نسائکم، این سه تا نسائکم میتونه 14:26 صِرف نسائکم، نسائکم مربی است یا مثلثی است(اینکه میگیم مربع یا مثلث، اونجایی که کنیز خود را هبه کند به کسی در یک مدتی اونو میگن که زنشه ولی ما میگیم نیست) حالا مثلث اینکه یا عقد دائم یا منقطع یا ملک یمین 14:47 . بعد میگوید و بنتها 14:51 اینجا ما حرف داریم؛ میگید شما دختر این زنی را که شما گرفته‌اید و دخول هم نکرده‌اید، دخترش بر شما حلاله اگر طلاق بدهید مادرش را اما مادامی که طلاق نداده‌اید دختر او را نمی‌توانید بگیرید(اینجا ما دعوا داریم که اونروز اشاره کردم) چون قرآن میفرماید که؛ ﴿وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ﴾  {نسا: آیه 23} دیگه نگفت طلاق. اگر این زن رو انسان گرفته و عمل جنسی نکرده است و این زن دختر از دیگری دارد، چه لزومی دارد برای گرفتن اون دختر و ازدواج اون دختر چه لزومی دارد که اینو طلاق بده. این زنی رو گرفته و به این زن دخول نکرده، آیا دختر این زن از غیر این مرد مَحرم است با این مرد یا نه؟ خب مرد محرمه چون شرطش دخوله، خب اگر دخول نکرده است فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ استقراق نفی، نفی ازدواج؛ یعنی اگر به این مادر دخول نشده است هیچ اشکال ندارد در هیچ زمانی و در هیچ شرطی که دخترش را بگیرد. شما اینو قید میکنید و میگه نه، ایشون قید میکنه، میگه ؛ فان 16:33 در قرآن که طلقها نیست و در سنت هم نیست(نه در قرآن و نه در سنت طلقها شرط نیست) بله شما میتونی ایراد کنی و بگی که آقا جمع بین مادر و دختر حرامه، مادر زن داشتن حرامه و جمع بین مادر و دختر حرام نیست(اون جمع بین الاختین حرامه). خب در اینجا که مادر هنوز در عقدش است و عقد دائم هم است، اگر با این مادر کار جنسی انجام نداده 17:11 تا اینکه این لفظ آخر تمام شد و نکاح حاصل شد، مادر چی میشه؟ بلا طلاق ملاحظه میشه(غیظ باشد و چه باشد و…) چرا بلا طلاق؟ برای اینکه مادرزن از ابتدا حرام است ازدواج با او نه استمرارا، اگر کسی از اول مادرزن است ازدواج نمیشه کرد، اگر دربین راه مادرزن شد، حالا مادر زن شد چون این مادر کاری نکرده و این دختر که ازدواج کرد باهاش(عقد کرد) تا این عقد تمام شد 17:45 بلافاصله این شد مادر زن(تا مادر زن شد، مگر مادر زن رو میشه طلاق داد؟ ) اگر کسی مادر زن رو عقد کنه، عقد میشه اصلا؟ نمیشه. اگر هم کسی زنی رو عقد کرده و مادر زن هم نبوده، بعدا دختر او را قبل از طلاق مادر ازدواج (عقد) کرد، اینجا فوری بلاطلاق منقطع میشه و نمونه زیاد داریم و اگر هم نمونه نداشتیم به نصّ آیه ما عمل می‌کردیم. 18:12 اُخت الزوجین عینا که نمیشه حرام باشه برای اینکه معنی حرمت عینی اینه که اگر کسی با یک دختری ازدواج کرد، با این دختر که ازدواج کرد خواهر هم داره، اگر به مجرد اینکه با این دختر ازدواج کرد کارش حرامه کلا پس اگر این دختر رو طلاق داد بعد از گذشتن 18:36 حرمت عینی نیست، این حرمت جمعی‌است. ما یک حرمت جمعی داریم و یک حرمت عینی، مثلا مادر زن حرمت عینی است، حرمت جمعی نیست(جمع بین مادر زن و دخترش با اون شرط، اولا جمع نمیشه و ثانیا تا دخترش رو عقد کرد، مادر منقطع میشه) در اینجا 18:58 خب اینجا مطلبی داریم که بعدا اشاره می‌کنیم. اگر چنانچه یک زنی ازدواج کرد یا به عقد دائم یا منقطع، چه دخول شده باشد و چه نشده باشد(چون جمع بین الاختین درونش دخول شرط است) کما اینکه حرمت مادر زن درونش دخول شرط نیست اما ازدواج با دخترِ زن حرمتش در شرط دخول است. حالا اگر یک دختری رو ازدواج کرد(عقد کرد) چه دخول کرده و چه نکرده، مادامی که این زن اوست با خواهر او نمی‌تواند ازدواج کند. 19:41 اما بحثمون، آیا الحاق دارد یا نه؟ اگر چنانچه این خواهر را که ازدواج کرده طلاق داد و طلاق رجعی است ، در مدت طلاق رجعی می‌تواند با خواهر این زن که طلاق رجعی داده ازدواج کند؟ نه چون المطلقه رجعیتین زوجتون، نه به دلیل روایت بلکه به دلیل قرآن. ﴿وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا﴾  {بقره: آیه 228} 20:13 المطلقه رجعیتین زوجتون رو از اینجا استفاده می‌کنیم که وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ، رَدِّهِ چیه؟ نکاح جدید؟ نه. ببینید وقتی این زن رو طلاق رجعی داد، صددرصد جدا نشده چون اگر صددرصد جدا می‌شد وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ میشه. پس جدایی معلقه، یعنی مقداری جدا شده که اگر عدّه گذشت مقداری دیگر هم جدا بشه اما اگر هنوز عدّه نگذشته، مقداری جدا شده است و 20:48 و اون مقداری که جدا شده است با رجوع و با شرایط این مرد که این زن 20:57 این بدون عقد جدید، نه لفظه نه چه و چه، بدون عقد جدید زن اوست. پس از المطلقه رجعیتین زوجتون رو از این آیه با تفاسیری که بعدا خواهیم داشت استفاده می‌کنیم. سوم: اگر چنانچه از عدّه خارج شد چی؟ 21:15 نداشت. اگر این زنی رو که انسان گرفته و خواهر داره، این زن رو طلاق داد و عدّه ندارد(اصلا عده نداره، مثل اونجایی که عده داشت و گذشت، اگر عده داشت و گذشت میتونه خواهرش را بگیره؟ خب بله) اما اگر عده نداشت(طلاق باعنه) خب اینجا میتونه بگیره؟ سوم: در باب اینکه اگر کسی عقد کرد یک دختری را عقد منقطع، در عقد منقطع اگر وقت تمام شد یا بخشید، رجوع هست در کار؟ نه. اگر بخواهد مجددا باید عقد کنه دیگه یعنی این از طلاق خود که عده است و از 22:00 که عده است، بینونتش بیشتره. منتها بینونت داریم و یک رجعت. رجعت این است که مرد می‌تواند در ضمن عده به زنش رجوع کند با شرایطی؛ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا این رجوع کند. سپس دو بینونت داریم:1: بینونتی است که نه رجعت است صددرصد و نه مقابل است صددرصد. در رجعه، حق رجوع با مرد است اما در طلاق خلع و مبارات حق رجوع با مرد نیست بلکه حق رجوع با زن است، یعنی چی؟ اگر زن رَجَعت الی ما بَدَلَت چه در خلع و چه در مبارات چی میشه؟ 22:41 از برای رجوع مرد با شرایط حاضر میشه بنابراین بائن مطلق نیست. در اونجایی که طلاق خلع است یا مبالات ، در عده طلاق خلع و در عده طلاق مبارات چون طلاق بائن است با اینکه امکان رجوع با این وسیله است در اونجا کتابا و سنتا واجماعا بلاخلافین می‌گوید که در ضمن، در مدت عده زن که عده طلاق خلع دارد و عدع طلاق مبارات، می‌تواند این مرد خواهر او را بگیرد. اگر خواهر و را گرفت دیگه اینجا منفی میشه یعنی اذا رجعت الی وزرت فایده نداره. این رجوع آمده اصلا، چون رجوع مقدمه این است که مرد رجوع کنه؟ وقتی که مرد خواهر را گرفت رجوع کنه. ببینید نمی‌خواهیم قیاس کنیم. پس در این مرحله از طلاق بائن که طلاق 23:38 است در اینجا بدون اختلاف همه می‌گویند(کتابا، سنتا، اجماعا، شیعتا، و همه) که در اینجا اگر خواهرش رو بگیرد، حق دارد در عده  اما سوال سوم رسیدیم: در باب بخشیدن زنی که انسان عقد منقطع کرده، اگر وقتش را بخشید یا فرض کنید که تمام شد اینجا بائن است یا نه؟ خب بله، به هیچ وجه حق رجوع ندارد، نه حق رجوع رجعی دارد چون رجعی است، نه حق رجوع خلع و مبارات دارد چون خلع و مبارات است(در خلع و مبارات حق رجوع با شرط داشت) در اینجا این شرط 24:19 حق رجوع اصلا ندارد. پس در اینجا جمع الاختین نیست، یعنی اگر یک دختری رو گرفت و ازدواج کرد و عمل جنسی کرد و بعد طلاق داد(البته عقد منقطع) بلافاصله می‌تواند خواهرش را بگیرد. چرا آقایون میگن نه؟ آقایون شهرت در اجماع دارند میگن نه. آقایون میگن که عده 24:45 میگیم که این عده دارد اما طلاق بائن است دیگه. مگر در طلاق خلع و مبارات عده نبود؟ و بائن بینابین بود، در طلاق خلع و مبارات که در یائسه نیست، صغیره نیست، غیر مدخلوبها نیست، مدخلوبها چه است و این 25:01 این عده دارد. در این سه حیظ و نفاس که 25:09 در این عده نمی‌تواند شوهر کند. قبول اما شوهر می‌تواند در این عده طلاق خلع و مبارات به این رجوع کند؟ نمیتونه. مگر این 25:21 این بین بین است. بین بائن مطلق و رجعی مطلق است. زنی که عده‌اش بین بائن و مطلق و رجعی مطلق است در اینجا می‌شود خواهرش را در عده گرفت اما زنی که بائن مطلق است نمیشه گرفت؟ کتابا و سنتا می‌شود گرفت، آقایون فتوا میدهند که نمیشه، چرا؟ یک روایت ضعیفه پیدا کردند که میگن نمیشه، این روایت خلاف نصّ کتاب و سنت است. بعد می‌فرماید که؛ و کذا 26:40 اینجا حرف داریم: خب ایشون این طور میگه: اگر که دخترِخواهرِ زنش رو باید بگیره یا دخترِبرادرِ زنش رو میخاد باهاش ازدواج کنه، خب این جمع بین اختین که نیست و جز مُحَرّمات نیست(جز 15 محرمی که سوره نسا گفته نیست و جز 16 محرمی که یکی از محرمات این است که آدم غیر زانی، زن زانیه میگیره یا زن عفیفه با آدم زانی ازدواج میکنه، 16 محرم در قرآن، ما 16 محرم در قرآن داریم که 15 تاش در آیات سوره نسا است و یکیش ر سوره نور است و مائده) خب جز اونها آیا دخترِ خواهرِ زن هم هست؟ نیست. دخترِ برادرِ زن هست؟ نیست. این یک مطلب که ضعیف می‌کند حرمت را یا اینکه بطلان رو ذکر میکنه. اگر ما در روایاتی داریم که چنانچه که کسی بخواهد دخترِخواهرِزن یا دخترِبرادرِزن را ازدواج کند با وجود این زن که منکوحه اوست، این محتاج به اجازه است. اگر روایت اینطور داریم که البته داریم. محتاج به اجازه اوست که اگر اجازه ندهد، حرام می‌شود که این دخترِخواهر را یا دخترِ برادر را بگیرد. حرام میشود یعنی چه؟ یعنی ازدواج حاصل نمیشه اصلا(مثل ازدواج با مادر، خواهر و…) حاصل نمیشه، نه، ازدواج حاصل می‌شود اما حرام است. مگر عمل جنسی که حرام است نداریم با زن خودش در حال احرام، روزه، حیظ و… مگه نداریم؟ مگر اگر جایی گفتند حرام است یعنی واقع نمیشه؟ مثلا در باب رکوع، در باب سُم؛ لایرتمس الصائم. لایرتمس الصائم میگه حرام است شخص صائم اگر قبول کنه، ثابت شد که حرام است شخص صائم و مُحرِم؛ لایرتمس الصائم والمحرم فی الما. حرام است شخص روزه دار و شخص درحال احرام است در آب ارتماس کنه، اون حرمت رو قبول کردیم. آیا این قبول حُرمت ملازم است با اینکه باطل می‌شود روزه کسی که ارتماس کند؟ 29:00 مگر در حال روزه دروغ گفتن حرام نیست؟ غیبت کردن حرام نیست؟ حرمت 29:08 ممکن است صحیح باشد اما در عین صحّت، صحیح حرام است. گاهی اوقات باطل است و حرام است، دوبله میشه. گاهی اوقات صحیح است و حرام است، یک جهتش حرمت داره. ما نمی‌تونیم از اینکه لایرتمس الصائم والمحرم فی الما استفاده کنیم که اگر صائم در آب ارتماس کرد روزه‌اش باطل میشه، این اشکال اول. اشکال دوم: محرم چطور؟ خب آیه ای که روایت می‌کند دوم هست. اگر حرمت ارتماس در آب برای صائم ممکن است، برای مُحرِم هم ممکن است(پس شخصی که محرمه اگر ارتماس کرد در آب باید احرامش چی بشه؟ باطل بشه. 29:47 اگر ما روایاتی که در این باب هست قبول کردیم، قبول کردیم که دخترِخواهرِزن را یا دخترِبرادرِزن را بدون اجازه‌اش حرام است ازدواج کنید، اگر قبول کردیم، فقط استفاده می‌شود که این ازدواج حرامه اما ازدواج نمیشه؟ چون ذاتی که نیست، حرمت که ذاتی نیست. مثل حرمت ازدواج با مادر که نیست که ذاتی باشه. ما 15 مورد ازدواج ذاتی حرام داریم اما ازدواج با زن زانیه، ازدواج ذاتی نیست چون اگر زن زانیه از زنا استغفار کند، حلال میشه اما مادر، خواهرو.. هر جور باشه حرامه. این 15 مورد که در سوره نسا هست حرمت ذاتی دارند و هیچ وقت قابل حلیّت نیست اما اگر زنی زانیه است و شما غیر زانی، این زن اگر توبه کرد یا ازدواج موقت یا دائم شما با او موجب توبه او می‌شود، این ازدواج حلال خواهد شد، این حرمت ذاتی ندارد. حالا در اینجا؛ ازدواج با دخترِخواهرِزن یا با دخترِبرادرِزن، این حرمت ذاتی ندارد بلکه حرمت در صورت عدم اِذن دارد. این حرمت در صورت عدم اِذن بطلان است؟ نه خیر(اعم است، بطلان است و غیر بطلان) کما اینکه نظیرش رو داریم. اگر کسی با پسری معاذالله 31:13 کرد، خب آقایون فتوا میدهند که خواهرِاین پسر ازدواج با او حرام است و باطل. ما میگیم اگر حرامه باطل است(دلیل بر بطلان نداریم ) و این مسئله اتفاق افتاده. که یک کسی با یک کسی یک کاری کرده و خواهر اون ازدواج کرده و حالا بچه هم داره(بچه و نوه و..) اومد از من سوال کرد که این ازدواج چطوره؟ آیا باطل است؟ گفتم بله 31:41 بنابراین که حرام باشد، ولدالحرام مثل ولدالحیظ، ولدانفاس ولدااحرام، ولداسُم پس فی کل ما یقول الحول اشکال.اینجور نیست که ما در بعضیا حرف داریم. یکی میگفت این رساله عملی شما چند درصد اختلاف داره، گفتم 60-70 درصد، چیزی نیست خیلی کمه. 32:09 اینو ما قبول نداریم. 32:16 تا 32:25 خب ما میگیم 32:27 اگر کسی با یک زنی زِنا کرد (خصوصا زنای محارم) دخترش حرام بشه؟ چرا حرام بشه؟ قرآن که 32:44 کرده؛ ﴿وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ﴾  {نسا: آیه 23} نه من نسائم دخلتم بهن، مِنْ نِسَائِكُمُ . زنی که 32:53 کرده زنشه؟ با اینکه این زنی که زنا کرده ممکنه یک وقتی هم این زن توبه کند میشه باهاش ازدواج کرد اما کسی که با عمه‌اش ازدواج کنه نِسَائِكُمُ است؟؟ خیلی عجیبه هااا . قرآن می‌گوید که؛ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ، نِسَا است. چرا شما توسعه میدین؟ نمی‌شود آیه رو که تنفیذ دارد، نه می‌شود توسعه داد و نه 33:22 (هم توسعه برخلاف قرآن است و هم 33:24 برخلاف قرآن است) اگر صِرف عمل جنسی با زنی کردن، دختر او را حرام می‌کرد، چرا اینجا خداوند فرموده نِسَائِكُمُ . خب راجب به وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ که بعد بحث میکنیم. وَلَا تَنْكِحُوا 33:40 . اگر پدر انسان با زنی زنا کند، ازدواج با اون زن حرام است چون مَا نَكَحَ. مَا نَكَحَ رو هم استفاده می‌کنیم که این عقد است، عمل جنسی است، حلال است، حرام است، زنا است، شبهه است و… نَكَحَ لفظا، عملا، حرام باشه یا حلال استفاده می‎‌کنیم. اگر چنانچه اینجا هم مثل اونجا بود خب توجه فرمایید که؛ وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ که دو بُعد داره. یکی وصفیه ویکی موصوله. وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ یعنی 34:14 اگر با زنی، پدر انسان یک نکاحی انجام دارد چه لفظا و چه عملا چه حراما و… ، مَا نَكَحَ فرمود. ولی در اینجا می‌فرماید؛ نِسَائِكُمُ ، وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ چرا قید زد؟ چون که اگر امر بود می‌فرمود؛ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نسائن دَخَلْتُمْ بِهِنَّ، 34:40 یا زانیه است و چه است یا به 34:44 ما مقید هستیم به خصوص چون خدا که وقتی این جملات رو فرمود، روی حساب فرموده دیگه، مثل ما نیست که بی‌حساب حرف بزنه که بخایم گشاد و تنگش کنیم. مثلا فرض کنید که یک پسری با یک زنی زنا کرد، بعد پدرش میتونه اینو بگیره یا نه؟ خب بله چون نص در این باره نداریم، به عکس هستش. ببینید وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ ولی وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ ببینیید در اینجا مَا نَكَحَ است که اعم است ولی وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ . 35:22 کیه؟ عقد دائم، منقطع و ملک یمین، از این سه مورد خارج نیست. یعنی یک زنی که حلال نیست با این پسر، با این زن این پسر زنا کرده، اگر این پسر با این زن زنا کرد، پدر میتونه این زن رو بگیره؟ خب بله اما آقایون می‌گویند که نه . چرا میتونه؟ چون قران گفت؛ وَحَلَائِلُ . اما راجب به عکسش فرموده؛ وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ، این حَلَائِلُ نیست. نفرموده وَلَا تَنْكِحُوا حَلَائِلُ ، خدا اگه بلد بود که حَلَائِلُ . این حَلَائِلُ اخذ است از مَا نَكَحَ . اخذ در دو بُعد است که این هم یک مورد. 35:56 اینم قبول نداریم، پس تا آخر قبول نداریم بره تا فردا…