جلسه پانصد و هشتاد و هشتم درس خارج فقه

محرمات نکاح

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین  

تتمه بحث در باب مُحَرّمات نکاح بود که با یک مقدمه‌ای بحث رو دنبال می‌کنیم. جریانات حوزه‌های ما و متفرع بر حوزه‌های ما، اجتماعات اسلامی ما، به حساب اینکه از قرآن بسیار دور‌اند، ماها را هم که با قرآن تماس داشته‌ایم بیشتر از همه، تقریبا دور کرده‌اند و به همین حساب است هنگامی که ما {00:58} در فقه نبودیم، احیانا مسائلی به عنوان ضرورت مذهب یا بالاتر ضرورت دین، می‌پذیرفتیم، ولکن بعدا که {01:15}در فقه و فتوا شدیم، روز به روز بیشتر آگاه و هوشیار شدیم که بعضی از ضرورات، خلافش ضرورته. بعضی از شهرت‌ها و اجماعات، خلافش ثابت است از نظر قرآن و اگر اختلاف فتوا ما داریم احیانا که خیلی هم کم است، اون کم هم به حساب این نیست که متکئ ما قرآن است. کسانی که متکئشون و مَصدرشون و مرجعشون روایات و اقوال و شهرت‌ها و اجماعات و ضرورت‌هاست، بسیار بسیار زیاده، اما اگر ما اتکاء به کتاب معصوم کنیم که صد درصد معصوم است که قرآن شریف مظلوم است در میان ما شیعه‌ها و اون سنی‌ها و هردو، هر قدر اتکائمان زیاد‌تر باشد، وحدت نظر و وحدت فتوا بیشتره. ما نمونه‌هایی در بعضی از علمای بسیار بزرگوار اسلام علی الاطلاق داریم که بدون مراجعه به کتاب الله، فتوا دادند و شهرت پیدا کرده، البته این قصور و تقصیر، و تقصیر مع القصوره که چرا شما به دلیل اول توجه نکردید؟ چون شیخ طوسی و مُقَلِده شیخ طوسی که شاگردان شیخ طوسی بودند، اجماع و یا اطباق کردند بر اینکه اذا شهد الولد علی والده لا تقبل شهادة، شما مراجعه به قرآن نکردید علامه بزرگوار و در تبصره مرقوم فرمودید همین جمله رو که اذا شهد الولد علی والده لا تقبل شهادة. مراجعه نکردید به قرآن. قرآن رو که حفظ نبودید. اگر هم مثل سُنی‌ها حفظ‌اند، توجه نکردند و حال آنکه خلاف دو نَصّ قرآن شریف است که آقایون آگاهید ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ  إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا﴾ [النساء: 135] خب، چنین چیزهای از مثل علامه حاصل شده. بنابراین، ما یا نباید در فقه وارد شویم یا درست وارد شویم و فقه اسلام رو از آغاز مطالعه دقیق و صحیح بکنیم. شُهرت‌ها، اکثریت‌ها، اجماع ها، اطباق‌ها، ضرورت‌های مذهبی بلکه ضرورت‌های اسلامی در مسائل فرعی، بلکه در مسائل اصلی هم مناط نیست.ما چندتا ضرورت داریم که خب غیر اون خلاف اسلام است. اما بسیاری از ضرورت‌های حتی عقیدتی و بعدا ضرورت‌های فقاهتی، چه ضرورت‌های فقاهتی بَین الاُمته الاسلامیه به طور کلی، مثل مُحَرّمات رضاعیه و چه ضرورت‌های مذهبی در بین شیعه و در بین سنی، از آغاز باید مطالعه و بررسی کنیم که کتاب الله چه نظری داره. البته احیانا خود انسان هم وحشت میکنه، ما در باب صلاة مسافر که بیست و پنج شش سال پیش در نجف به برادرانی که آیات الاحکام بحث می‌کردیم باهاشون گفتیم که نماز مسافر {04:56} اون موقع که حالا اون رو قبول ندارم {05:03} چه در قصر نماز مسافر و چه در افطار صُم، به برادران عرض کردم به فقها هم مراجعه بفرمایید فقها هم زیاد بودند مثل حالا نیست که خالی شده نجف و قم هر دو، به فقها مراجعه بفرمایید، اگر جوابی دارند که قانع کننده است ما استفاده می‌کنیم. تا در این لحظه که جوابی، داده نشده مگر یا سکوت یا بعضی از حرفایی که خب شایسته خود گویندگان است. و بعدا که ما دقت بیشتری کردیم در آیات قصر، قصر در کیفیت، قصر در کمیّت، حالا مدتی است معتقد هستیم به اینکه شما کُره ماه هم که برید نمازتون تمامه، روزه رو هم باید بگیرید، اِلّا در صورت عذر که حرام میشه که مستحب است روزه رو بگیرید و اگر هم نگیرید مطلبی نیست. اگر چندتایی اینجور هست، چون خب خیلی کار مشکله، بر خلاف کل فقهای اسلام نظر دادن. این خیلی به نظر عوام نه تنها، بلکه به نظر علما، فقط ایشون درست می‌گویند؟ علما همه اشتباه می‌کنند؟ این عقلش نمیرسه که بابا ایشون که خودش مطلبی نیاورده از جیب خودش. مثالی که خوب است ما بزنیم در این جریان این است که فرض کنید یک بچه دو سه ساله، دو سه ساله، شما آب لازم دارید، یه بچه دو سه ساله این بچه میره سر چشمه صاف، تمیز، خوبِ {06:28} که بهترین آب دنیاست در لبنان که سنگ مثانه رو میریزه، اگر از این آب یک لیوان آورد و گذاشت جلو شما، بعد هم صد تا پیرمرد هشتاد و نود ساله رفتند از گنداب آب آوردند، کدوم رو میخورید شما؟ اولی رو میخورید. آیا همه پیرمردها غلط کردند؟ خب بله غلط کردند. یا غلط به تقصیر یا قصور یا هردو است. تا چه رسد، اگه یک بچه نیست، یک آدم چیز فهم واردِ مطلعه، یه دونه هم هست. رفته و از منبع فقهی قرآن ﴿حُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ﴾ [النور: 3] رو داره نقل میکنه، فتوا هم نمیده ﴿وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ  قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ ﴾ [النساء: 127]… فتوا نمیده، نقل فتوای خدا رو میکنه. گناه است ما نقل فتوای خدا را بکنیم که حُرِمَ در کجا؟ کُتِبَ در کجا؟ شما میگید خلاف علماست؟ مگر خدا با علما محاده دارد؟ مگر مُشاقّه‌ای در کار هست؟ چون مُشاقه با خدا و محاده با خدا که وعده عذاب نسبت به او داده شده، معنیش اینه مشاقه با خدا یعنی اَنتَ فی شق و انا فی شق. خدایا تو حسابت جدا و من حسابم جدا. محاده یعنی خدایا تو در حد خودت، ما در حد خودمون. حد را، شِق را و نصیب را از خدا جدا کردن، یا قصورا یا تقصیرا یا هردو یا زیاد یا کم، غلط است، غلط است، غلط است. چه کنیم؟ حالا در مسائل ما اینجوری هستیم دیگه. ما در بعضی مسائل که قبلا هم باز در عقاید گفتیم، باز حرف داریم. در خلود مثلا. در خلود راجع به خلود ابدی فی النّار میگیم آخر داره. حالا هم میگیم آخر داره، ولی باز یک مقداری حرف داریم که بعدا صحبت خواهیم کرد در مناسباتی که در باب معاد خواهد آمد.

اینها معنیش این نیست که خب چطور شده است که اول نظر اون بود؟ بابا قدم قدمه دیگه. قدم اول، قدم دوم، قدم سوم. قدم اول در پنجاه و چند سال پیش که ما خیلی فقیه نبودیم یا کم بودیم، می‌گفتیم این همون هشت فرسخه،  بعد که فقه شدیم گفتیم هزار و دویست کیلومتر، بعد که اَفقه شدیم و چرا افقه شدیم؟ قرآن همون قرآنه، کتاب همون کتابه، ولکن واقعا یک مطالبی است از بَس گفتن، اطمینان بخشه. دیگه انسان مراجعه به مصدر به طور دقیق نمی‌کنه، ولی وقتی که به مصدر به طور دقیق مراجعه کرد و تمام گیر و گور هارو در کنار، تمام حرف‌ها، تمام اَقوال، تمام فرمایشات، تمام فتاوا رو، گفته‌ها و نوشته‌ها رو، اینها رو گذاشت کنار، مطلب چیز دیگری میشه. و به فضل الهی ما تَقیّه هم نداریم، از شیعه تقیه کنیم؟ ما از سنی‌ها تقیه نمی‌کنیم. از شیعه تقیه کنیم و خودمون یک نظر بدیم و بعد در کتاب رساله مطلب دیگر بنویسم؟ اینکه…

ما در باب نکاح به سیزده مورد مُحَرّمات برخورد می‌کنیم که قرآن حرام نکرده، قبلا عرض کردیم. به چند مورد هم مُحَلّلات برخورد می‌کنیم که قرآن حرام کرده، چکار کنیم حالا؟ سه بخشه دیگه. یک بخش مُحَرّمات نکاح است که قرآن و سُنَت و آقایون هم خب تَبَعیّت کردند که شده جز ضروریات فقه اسلامی یا فقه شیعی. ولکن یک بخش حرام نکرده‌اند نکاح رو، قرآن حرام کرده. نکاح زانیه و و و. یک بخش قرآن حلال کرده، اینها حرام کرده اند. یکیش اینه و یکیش مثلا نکاح با کتابیات ﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ﴾ [المائدة: 5] قرآن حلال کرده، آقایون نوعا میگن حرامه. یا تخصیص میزنن آیه رو به وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ، یعنی عقد منقطع. عزیزم عقد دو فرد داره. یک فردش دائمه، یک فردش منقطعه. کدوم اصله؟ دائم. پس لفظ عقد، نص است در عقد دائم و ظاهر است در منقطع. خب شما چرا نص رو می زنید کنار؟ آخه از نظر قاعده اصولی هم، از نظر قاعده اصولی هم اگر یک عامی داریم یا یک مطلقی داریم، بعضی افرادش صد درصد‌اند، بعضی ها درصد‌اند، بعضی ها هیچ درصد‍‌اند، در این که صد درصد است، نصه. در آن که درصد است، ظاهره. در اونی که کمتر است، مُحتمله. شما چرا وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ، برای خاطر چندتا روایت با اینکه روایت هم متعارضه ها، مراجعه می‌کنید آقایون بعدا بحث می‌کنیم، برای خاطر چند تا روایت که نکاح کتابیات جایز نیست، خب بعضی ها هم جایز هست. اینها اومدن چکار کردن؟ میگن اونی که میگه جایز نیست، دائمه و اونی که جایز هست، منقطعه. اونی که میگه جایز نیست، دروغ میگه، اونی که میگد جایز هست مطابق قرآنه. اونوقت میخوان وقتی هم که سراغ قرآن میان، چکار میکنند اینجا؟ کاری، بلائی که سر این روایت این رو میارند، سَر آیه میارند. در روایت این بلاها رو نمیارن، سر آیه. میگند که ﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ﴾ [المائدة: 5] یعنی زنان عَفیفه با عقد منقطع. آقا، این نکاح که فرد اصلیش نکاح دائم است و فرد فرعیش نکاح منقطعه، خب در فرد اول، این نَصّ است. در فرد ثانی ظاهر است. شما چرا نص رو میزنید کنار، ظاهر رو گرفتید؟ اینها ظاهر فردی نیست، ظاهر جمعی است که نکاح در هردو بُعدش، چه دائم و چه منقطع. بحث سر این نیستش که ما از نظر مبانی فقهی و قواعد فقهی، ضوابط فقهی، ادله فقهی اختلاف داریم، بله اختلاف داریم، ولکن در اونی هم که اینها قبول دارند، باز حرف درست نیست. اون ضوابطی هم که قبول دارند، درست نیست. مگر نباید حدیث رو ارجاع به کتاب کرد؟ چرا نمی‌کنید؟ مگر نباید به عنوان دلیل اول به کتاب مراجعه کرد؟ چرا نمی‌کنید؟ مگر اگر مراجعه کردید، باید اصل را به اقوال  علما و شهرت‌ها و فتوا و روایت بدید و قرآن رو تحمیل کنید برش؟ و اینجور کار زیاد شده. و ما در این نقطه از زمان که واقع شدیم و از عزرائیل هم وقت گرفتیم صد سال، کار داریم خیلی. کار داریم. افرادمون کمه از نظر کمّیّت، ولی از نظر کیفیت بسیار قویه. حالا ببرند، بزنند، فحش بدن، زندان کنن، مندان کنن، بکشن، مطلبی نیست. اینها چیزی نیست. کتاب خدا در زندان است و ما آزاد باشیم؟ کتاب خدا در زندان مسلمانهای درجه اول است که در حوزهات علمیه هستند. ما آزاد باشیم؟ امام صادق رو زندان کردند، من بخوابم؟ امام حسین رو دارند تیکه پاره می‌کنند، من بشینم نگاه کنم؟ مهمتر از امام حسین و امام صادق، کتاب خدا است، لگد بهش میخوره، یا قصورا یا تقصیرا یا چه یاچه یا چه که سرجمعش حماقت ما و شیطنت استعماره، ساکت باشیم؟ اگر هزارها بار من و من‌ها و شما و شما‌ها را اعدام کند آمریکا و غیر آمریکا، یهود و غیر یهود {13:46} برای خاطر اینکه یکدونه آیه {13:49} برای حفظ این کتاب الله. پیغمبر، علی، حسن، حسین، فاطمه، ائمه، همه فدای این کتاب الله شدند. چون ثقل اکبره. خودمون رو ملاحظه کنیم برای اینکه دست مارو بیشتر ببوسند و سهمیه بیشتر بدهند و آیت الله بیشتر بگن و فلان و بیسار کنند، ما وثیقه بگذاریم؟ از این مطالب زیاد شنیدید ولی یک خورده تبلور پیدا کرد.

سیزده مورد مُحَرّمات ذکر کردند، هیچ کدومش حرام نیست، این سیزده موردی که من یادداشت کردم و قبلا حضور برادران عرض کردم، ولکن یک وجه کلی میخوایم بحث کنیم و بعدا بحث آیات و روایات و البته مقدم آیات. سوال، از جمله مُحَرّمات می‌گویند که اگر کسی زن شوهرداری را، حالا این که مسلمه، زن شوهرداری با علم به آنکه شوهر دارد، برای خود عقد کند، یا دائم، یا منقطع. حالا چه کاری بکنه و چه نکنه. حالا عقد کند، آقایون این حکمش چیست؟ خب آقایون {14:52} و همه که این زن وقتی هم که شوهرش مُرد یا شوهرش طلاقش داد و می‌شود با او ازدواج کرد، این مرد به جرم اینکه قبلا روی حماقت، روی جهالت، روی عمد، روی هرچه، اون رو برای خود عقد کرده، این بر او حرامه. ما چند تا سوال داریم … حرامه، حالا قبل از اینکه به دلیل نَقلی کتاب و سُنت درسته. در سنت که روایت متناقضه، روایت متعارضه. کتاب که نمی‌گوید حرامه. حالا قبل از این ما سوال می‌کنیم، چرا حرامه؟ برای اینکه یک زنی را که نمی‌شود عقد کرد، چون یا در عّده است، در عده وفات یا طلاق است، یا چون زنی که شوهر دارد که بالاتر از هردو، این رو برای خودش عقد کرده. سوال، … بله ابتدائا بحث نمی‌کنیم. این زن شوهردار که مَش ملا علی شوهرش که زنده هم هست، بقال سر محل، این زن شوهر دار رو اگر برای خودش عقد کرد، با این عقد کردن، این زنش خواهد شد بالاخره یا نه؟ خب نمیشه دیگه، نمیشه، {صحبت حضار} زن انسان نشده ولو عقد کرده و خیال کرده که این عقد خیال غلط یا جهالت عمدا و خیال کرده، خیال غلط که این عقد، او را زن این میکند، زن دو شوهره میشه یا زنی که شوهر نداره … ولو بدونه ها، ولو بداند ولی بیشعوری کنه، … این کاری که کرد، این زن که زن این نشد که. حالا که زن این نشد، بعد، حالا گیر داره، بعدا که گیر برطرف شد، عده تمام شد، عده طلاق یا وفات، یا اون شوهر طلاق داد و دیگه در عده نیست، بعدا چرا نتونه بگیره؟ چرا؟ این یک حرف. اما حرف دیگه. اگر چنانچه این زن را در عده و یا در حالی که شوهر داره، برای خود عقد کرد و ترتیب آثار عقد داد و با او جمع شد، یعنی با اون زِنا کرد، چون با او زنا کرده است بر او حرام میشه، مطلب دوم شد، بخوایم خیلی توزیع کنیم اینطور میشه. چون با این زن، با یک زنی انسان چه با عقد، چه بی‌عقد، چه عمدا، چه، اگر زنا کرد، این زن در بعضی موارد ازدواج شما با او حرامه و در بعضی موارد حلاله بر حسب آیه نور ﴿الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ﴾ [النور: 3] راجع به مشرکش نسخ شده، آیه دیگر نسخ کرده و راجع به غیر مشرک نسخ نشده ﴿وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ  وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ﴾ [النور: 3] چند صورته؟ یا هردو زنا کارند و توبه نکرده، حلاله ازدواجشون. یا هردو عفیف‌اند، معلومه حلاله. یا یکی زناکار است و دیگری زناکارنیست، حرامه. یا هردو زناکار‌اند یکی توبه کرده، دیگری نه، باز هم حرامه. به دلیل آیه. {صحبت حضار} فرقی نمیکنه، یکی زنا کرده توبه نکرده. اگر یک زنی یا مردی زناکرد و توبه نکرد، این زانی هست یا نه؟ الان در حال گناه هست یا نه؟ استاد توبه از کجا معلومه؟ خب اون مطلب دیگریه بعد بحث می‌کنیم. حالا آدمی که زنا کرد، این مردی که الان مورد بحثمه، این مردی که رفت، اون زنی که نمی‌شود باهاش ازدواج کرد، عقد نکاح انجام داد و بعد با او جمع شد. خب در اینجا از چند حالت خارج نیست دیگه. یا این مرد می‌دانسته است که این عمل حرام است، پس زنا کرده است و زن هم می‌دانسته پس زنا کرده است، پس هر دو زانیه‌اند. یک جور دیگه هست دیگه. ما تمام شقوق رو عرض می‌کنیم. اگر مرد می‌دانسته است پس زنا کرده است، عَقدش غلط بوده و زن هم می‌دانسته پس زنا داده است و عقد باطل بوده، بعد از اینکه این مانع برطرف شد، اگر هردو به حال اولی باقی‌اند، زانی هستند، خب ازدواجشون طوری نیست به نص آیه نور. … و اگر هردو توبه کرده اند، باز هم حلاله. اگر یکی توبه کرد و دیگری نه، اینجا حرامه. پس در این مثلث یک بُعدش روایت درست میگه. اون روایتی که هست، درست میگه. در این مثلث توجیه می‌کنه روایت رو به این بُعد، شاید این روایات، اگر وارد شده اند، اگر از مصدر معصوم صادر شده است، شاید این روایت نظر دارد به بعد، به ضلع سوم از این مثلث مُحتَمَلات که این مردی که رفته است، زنی را که ممنوع بوده است ازدواج، عقد کرده است و با او جمع شده، روایت هم با او جمع شده رو خیلی روش حساب می‌کنه، اگه جمع نشده، مطلب دیگریه، تفصیلش رو عرض می‌کنم، با او جمع شده است و بعد از اینکه مانع این زن برطرف شد، ازدواج این مرد با این زن، چه دائم و چه منقطع، حرام است. میگیم در هر سه صورت حرامه؟ نه. در یک صورت حرام است. این دوتا زناشون هردو می‌دونستند، حالا که هردو می‌دونستند رو داریم بحث می‌کنیم. هر دو می‌دانستند که حرام است و عقد ازدواج حاصل نمی‌شود و هردو عمل جنسی کردند با اطلاع، پس هردو زنا کرد ه اند، زن زنا داد، مرد زنا کرد، اگر گیر برطرف شد ولی به حالت خود باقی باشند، حلال. اگر هردو توبه کردند، حلال. اگر یکی توبه کرد و دیگری نه، حرام. چرا؟ چون عقد کرده است؟ نه، چون عقد که ایجاد حِلّیّت نکرد که. مگه عقد کاری کرد؟ این آدمی که عقد نکرده است، زن ممنوعه‌ای رو، بعد ممنوعیت برطرف شد، عقد میتونه بکنه یا نه؟ بله. حالا هم که عقد کرد، خب چه فرق کرد؟ میخوان چوبش بزنن چرا این کار رو کرده؟ این دلیل میخواد، چوب بهش بزنند به این مرد، به این زن که چون قبلا شما زنا کردید و بیخودی عقد انجام دادید، حالا که زنا کرده بود، عقد نکرده بود، اگر با زن شوهر داری زنا کرد عمدا، با زنی که در حال عده است، زنا کرد عمدا بدون عقد. اونجا رو آقایون نمیگن حرام میشه. خیلی جالبه ها {صحبت حضار}  ولیکن یکی زنا‌تَره، عقد کند با علم به اینکه این حرام است، این زنا‌تَره. آخه ما تعجب می‌کنیم، آقا دو دوتا بیشتر از چهارتاست؟ نفهمیدم. آخه بعضی وقتها دو دو تا بیشتر از چهار تا شده در فتوا. اینجا همینطوره …. یا این مرد با این زن هردو می‌دانند که عقد نمی‌شود که عقد کردند و جمع شدند، بعدا حرام. اما اگر چنانچه زنا کرد با زنی که در عده است، زنا کرد اصلا، عقد هم … اگر زنا کرد رسما، در اینجا حلال. چی شد؟ اگر گیر سر زنا است، خب هردو زنا کردند. پس گیر سر چیه؟ سر این است که زنی را که نمی‌شود عقد کرد، عقد کرده است، یا عقد دائم یا عقد منقطع. پس چیزی نمونده اینجا. {صحبت حضار}  به این معنا که چه شما که این پارچه رو از من میخری، چه لفظ بیعت اشتریت باشه، چه نه، داد و ستد باشه. اگر ممنوع نیست، معامله درسته. در اینجا هم اگر این زن ممنوع باشه ازدواج او، چه ازدواج با نوشتن، چه با گفتن، چه با پا رو پای هم گذاشتن، مثل اونی که در بعضی دهات هست، بالاخره عقده. عقد یا لفظی است یا کتبی است یا عملی. نمی‌خوایم بگیم عقد عملی خود زنا است، نه خود زنا رو من نمیگم که نه. مُقَدم بر اینکه با هم جمع شوند، یک کاری انجام شد که قرارداد ازدواج است. چه با لفظ، چه با کتابتف چه با عمل. {صحبت حضار}  شوهر دار است در عده. هر عقدی از عقد‌ها، صدتا هم عقد بکنه، این که زنش نمیشه که. پس با این زنا کرده. حالا، حالا که با این زِنا کرده. آیا اینکه فتوا داده می‌شود، بعضی از روایات هست که بعدا وقتی که گیر عده و گیر شوهر دارش برطرف شد، حرام دائم است با او ازدواج کنی، این حُرمت دائم برای چیه؟ برای زِناست؟ خب دومی هم زِناست، شما که نمی‌گید. یک نفر از علمای اسلام شیعتا و سننت این حرف رو نزده. چون زنا کرده است، به حساب زنا توبه کند یا نکند یا هر چه، هر چه هم توبه کند، به حساب زنا، این ممنوع است  الی الابد با این زن ازدواج کند، مگر نگفتند؟ چطور {23:50} تازه کسی که عقد کرده است، یک خریت المایی انجام داده، یک خیالکی که ممکن است زنش بشه، این هست دیگه. ببینید، خب کدوم بَد‌تره؟ کسی که رسما زنا کرده با زن شوهردار، این بدتره کارش؟ یا کسی که یک کلاه شرعی احمقانه گذاشته روش که عقد کرده مثلا؟ مثال این رو بهتون بگم یا نه؟ یک طلبه‌ای می‌گفت من تعجب کردم، گفت کفایه هم میخونم. تلفنا گفت به من. بعدا نمیدونم دیدمش یا نه. گفت من با یک آقایی که با خانمش که هردو جوان بودند مسافرت می کردیم. من چون با هم هستیم، من این خانم رو صیغه کردم برای خودم که حلال باشه. زن شوهر دار رو. خب نمیشه گفتش که این،  این حماقته، حالا روی این حماقت خیال کرده مَحرَمه مثلا. حالا این سوال رو من میکنم. اگر چنانچه هر قدر هم بدانه حکم خدا را، هر قدر بدانه، اما حماقت اونقدر غلیظه، اونقدر قویه که اومده است عقد کرده برای خودش زن شوهردار رو، خب چرا عقد کردی؟ اگر دین ندری که کاری باهات نداریم. ما با مسلمانها داریم کار، صحبت می‌کنیم. اگر دین داری پس این حماقت و مخبط بودن جوری مغزت رو گرفته که حدس میزده که بله خب یه راهی دارد که این حلال بشود مثلا. این زنا حرام‌تره؟ یا زنای رسمی با زن شوهردار؟ خب زنای رسمی. وقتی که زنای رسمی با زن شوهردار بدتره، چرا زنای رسمی با زن شوهردار یا زنی که در عده است، این مانع از نکاح وقتی که برطرف شد گیر، نخواهد بود؟ اما اونی که پایینتره این خواهد بود. به قرآن که ما مراجعه می‌کنیم. قرآن شریف تمام مُحَرّمات النکاح رو ذکر کرده. چه اصلی و چه فرعی، اصلی، مادر، خواهر، دختر، دختر خواهر، دختر برادر، عمه، خاله، زن شوهر دار، اینها رو ذکر کرده. فرعی، زن زانیه و تو زانی نیستی، مرد زانی و زن زانیه نیست. همه رو قرآن شریف ذکر کرده. نمیشه گفت که قرآن شریف اکتفا کرده است به نکاح‌هایی که حرام است اصلا. کما اینکه در باب اجزاء مُحَرمه اَنعام، هم همینطوره. ما یه مدتی خیالانده بودند مارو، مقداری، پلهی ای بالاتر از این، خیالونده بودند ما رو که بله، در قرآن شریف اینکه ﴿أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى﴾ [المائدة: 1] این مراد خود اَنعامه، به اجزا کاری نداره. ولی وقتی به آیه مراجعه کردیم، ﴿وَالدَّمَ﴾ [البقرة: 173]، خب دم از اجزائه یا خود از انعامه؟ پس به اجزاء هم کار داره. آقایون میگن چهارده جزء از اجزاء عرض می شود که حیوانات حلال گوشت، حرامه. قرآن میگه دو جزء. دو جزء دیگه. دو جزء حرامه. چهارده جزء … مثل قضیه مُحرّمات رضاعیه که قرآن میگه دوتا … مگه دم از اجزائه یا خود حیواناته؟ دَم از خود بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ یا از اجزائه؟ مورد دوم که اضافه نمی‌کنم. مورد دوم: {صحبت حضار}نه کی گفته حرامه، مگه از خبائث باشه. حالا عرض می‌کنم. مورد دوم، مورد اول در خود اینجاست، الدّم. مورد دوم در آیه سوره اعراف است: ﴿وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾ [الأعراف: 157] پِشکل حیوان حلال گوشت رو بخوره آدم؟ حلال که نیست. بولش چطور؟ این خبائثه. خب حالا دیگه چیه؟ آیا بیضه‌اش از خبائثه؟ نه؟ بله، کسانی که در مغزشون رفته است، روی اجتهاد یا روی تقلید که حرامه، میگن نخورید. ولی اگر خالی کنید مغز رو از اجتهاد و تقلید، خیلی هم بعضی ها میگن خوشمزه است. انایی که خوردن، ما که نخوردیم و ظاهرا نخواهیم خورد. بد که هست بالاخره ولی از الْخَبَائِثَ نیست. این بیضه‌اش میگن چون محل مَنی است. خب این حرفها چیه میزنید؟ … حالا اون مثال البته دلیل نمیشه. محل مَنی است، الان که منی نیستش که. الان این رو کباب کنند خیلی هم خوشمزه است. آقایونی که خوردن میدونن. {صحبت حضار} حالا این بیضه، حالا {28:00}مطلب دیگری که اصلا نمیشه خورد،. اگر کسی خورده بگه، نمیشه. این بیضه حیوان، خب این بیضه که مطلبی نیستش که. بیضه رو کباب می‌کنند برای کمر درد و برای ممر درد و برای چی چی درد و اینها عرض می شود که خوبه. و از این قبیله و قص علی ذلک فعلله و تفعلله. خب این محرماتی آقایون ذکر کردند و آن مُحرمات اصلی نکاح را ذکر کرده، یا مُحرمات عرض می شود که تلحیقی نکاح رو. مُحَرّمات اصلی مَحارم‌اند، مُحَرّمات تلحیقی یا نَسَب است یا رضاع است. سه جور، سه جور مُحَرّمات که یا اصلی اول، یا اصلی دوم تلحیقی که نَسَبه، زن پدر انسان، زن پسر انسان وکه، یا مُحَرم در قدم سوم که عبارت باشد از مُحَرّمات رضاعی، بقیه رو نه … ذکر کرده {صحبت حضار} نخاع هم عربیه. اینکه میگن مغز حروم، فتوا مغز رو حرومش کرده. ببینید، آخه لُغَتا که معنیش مغز حروم نیستش که. اسمش مغز حرومه. خب حالا، این مغز حروم که یک چیزی است در کمر این حیوان، در طرفین و در وسط، این اگر ذهنمون رو خالی کنیم از فتاوا، چون فتاوا خبیث میکنه بعضی وقتها. خب بعضی وقتها هم فتاوا خبیث میکنه و بعضی وقتها فتاوا طیب میکنه. مثل بول شتر. شیخ بزرگوار انصاری رضوان الله علیه و علینا جمیعا در اینجا بحث فرموده‌اند مُفَصَلا که بول شتر برای استشفا خوبه. بول شتر، کدوم شتری است که بول شتر رو بخوره برای استشفا. خب این رو فتوا میاد حلالش کنه. آقا فتوا خبیث رو طیب بکنه و طیب رو خبیث. ما قبول نداریم خب. اینکه ﴿وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾ [الأعراف: 157] یعنی طیب به طبیعت الحال انسان. طبع انسان به ما هو انسان، چِندِشِش بشه خبیث. طبع انسان به ما هو انسان، خوشش بیاد طیبه. ولی استثناء هم داره. استثناء هم دارد شکی نداریم. ولی اینکه به عنوان ضابطه، به عنوان ضابطه، يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ، بعضی ها هست که چندش میشه انسان، ولکن اینها اشکال نداره. بعضی ها وقتها که چِندِش نمیشه میگه اشکال داره. گوشت خوک منهای فتاوا چِندِش نمیشه انسان، ولی اشکال داره، نصه. توجه کردید؟  {صحبت حضار} ببینید ما این چهارده تا. عرض می شود که مغز حروم که میگن، بیضه، و عرض می شود که و چیزهای دیگراونجایی که، طحال، طحال روایت داره از قضا. روایت این است که طحال چون مرکز دَم است، حرام است. از امیرالمونین صلوات الله علیه نقل میکنند. جواب، خب ﴿أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا﴾ [الأنعام: 145]  عزیزم. اون دَمی که در طحال است، مسفوحه یا غیر مسفوحه؟ پس خلاف نص قرآن از امیرالمونین نقل کردین شما و خب،  دَمًا مَسْفُوحًا. دم دو بخشه. یک دم مسفوح است. یک دم غیر مسفوحه. دَمی که ریخته شده است و طبیعت الحال در ظرف حرامه. دمی که مانده است حلال. ولو آقایون اختلاف کرده‌اند. یکی از آقایون فرموده است که بله اون دمی که مونده، اگر در جای خود اون عضو رو خواسته است مثل تو گوشت، حلاله واگر از جایی دیگر است حرامه. خب مسفوح که نباشد این، دیگری میگد که اگر این دَم در عضوی از اعضاء مُحَرّمه حیوان است حرام است. در اعضا مُحَلّله است، حلاله. این هم یک فتوا. سه چهارتا فتواست، هر سه چهارتا جوری دیگر است. {صحبت حضار} یا همش خونه، پس اون حرامه. اگر طحال، اشکال زیاد داره، البته از بس اشکال داره، آدم گیج میشه. بعضی ها افتادن تو حوض غرق میشه، چه یک متر، چه صدمتر، بالاخره غرق شده، در اینجا ببینید فتوا غرقه، اونقدر اشکال داره که هر چی ما فکر کنیم باز اشکاله. ولی یک اشکال کافیه که برخلاف نص قرآنه. این مقدمات امروز رو عرض کردم بعد از مدتی که حضور برادران نبودیم و تبعا به چند علت من نباید بتونم صحبت کنم ولیکن خداوند توفیق داده، مخصوصا اون سی و دو سالی که عزرائیل به ما وقت داده، پس امیدوار شدیم که میتونیم باز فکر کنیم و باز کار کنیم. حالا به ترتیبی که قبل از رمضان ما در بحث محرماتی بودیم که قبول نداریم، محرماتی که قبول داریم و اونها قبول ندارند، در اینها بحث خواهیم کرد.

اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم ووفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی والسلام علیکم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم