جلسه ششصد و یکم درس خارج فقه

محرمات نکاح

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

 درباره ی نکاح غیر زانی با زانیه غیر تاعبه و نکاح غیر زانیه با زانیه غیر تاعب بر مبنای آیات نور و آیات دیگر هم که در بعضی از موارد ناسخ است بحث کردیم . فعلن روایاتی که از شیعه و سنی در این باره وارد شده . ما در بحث روایی خیلی غنی هستیم نه نیاز به رجال داریم نه نیاز به نساع داریم نه نیاز به شهرت داریم نه اجماع داریم نه ضرورت داریم گفته اند نگفته اند سه روایت هست نیست آخه محک دستمونه اگر محک دست یه پچه پنج سالم باشه سرش کلاه نمیره .

اگر پیرمرد هشتاد سالم باشه محک نداشته باشه سرش کلاه میره تا نوک ناخن پاش کلاه میره مادامیکه ما در خدمت قرآن شریف هستیم و محورها و اصول بحوث را از قرآن شریف که ابینه بیان است و انطق نطقست استفاده میکنیم روایاتی که نفین یا اثباتن یا توسعتن یا ضیغن وارد شده است اینا مارو گیج نمیکنه ما بر این متن و بر این محک میسنجیم انچه را موافقست روی چشم و تبلوراتیم داره چون هرقدر کسی در قرآن وارد تر باشه نکات بیشتری میفهمه

ما میفهمیم حاشیه منهو عصیامن غیره هست دیگه اگر شما متن کتابی رو فهمیدید آنچه را ماتون گفته است فهمیدید اما این فهم مراحل دارد اگر کسثی حاشیه ازدواج و در حاشیه نکاتی رو که او فهمیدستو شما توجه نکردید اون نکات رو گفت شما میتونید بفهمید که این حاشیه واقعن منهوست جورست با متن یا جور نیست .

تربهاتیست . اما اگر فرض کنید حاشیه نوشتن و حاشیه برخلاف نص متن کتابست یا برخلاف ظاهر مستقر متن کتابست اینجا کسی که حاشیه زده خواسته رد کنه یا جعله ازین حرفا روایاتی که در شیعه و سنی داریم و حالا واردست حالا فرض کنیم تمام این روایات نصن و قطعن متن بسیار درست و سند بسیار صحیح کلمتن واحده اگر برخلاف قرآن حرف میزد ما راحت بودیم .

نه سند میخواستیم نه رجال میخواستیم نه قاعل میخواستیم نه چه میخواستیم ولاکن این روایات در بعضی از ابعاد اگه از نظر ظاهری نگاه کنیم متعارضست متناقضست و در بعد دیگری که دقت کنیم در اینجا توجیه است مادامیکه میتوانیم توجیه کنیم روایت معصوره از معصوم علیهم السلام رو که با قرآن مخالف نباشه خب نمیریزیم دور ، مرحوم استاد بزرگوارمون علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه یکی از علل نوشتن تفسیرش همین بود اول چهار جلد نوشته بودش قولوهو تعالا ما عده ایمان بودیم وادارشون کردیم که چار جلدو کرد بیست جلد و خودمونم تصحیح میکردیم.

یکی از  علل بزرگ این بود که ایشون در مقابل یک 0350 در تبریز بود دیگری که کلن انکار حدیث کرده بودن گفتن حدیث اصلن نه اصلن نه اون کسی که انکار حدیث کرده بود به این حساب که به احادیث درست دقت نمیکرد میگفت نه این حدیث که برخلاف چه هست پس رد میکنیم.

کلن احادیثو ، ایشون این تفسیرو نوشت یکی از علل نوشتن تفسیر همین بود که آقا احادیث که هست شما دقت کنید بعضیا بیان مصداقست بعضیا بیان مفهوم محدودست خب بعضیام جعل شده بعضیام تفصیل شده ما نه کلن سلب میکنیم و نه کلن ایجاب میکنیم آن را که کلن ایجاب میکنیم فقط کتاب الله است .

احادیثی که از رسول الله صلوات الله علیه و از ائمه معصومین علیهم سلام به ما رسیده است نه کلن ایجاب میکنیم که همینه اگه بگیم همینه یعنی اینا معاذلله نادان بدن فاسق بودن لامذهب بودن چه بودن چون احادیث لامذهبی زیاد ما داریم احادیثی که مبدع نادانی دارد مبدع لامذهبی دارد حساب توش اصلن نیست ما زیاد داریم که غلطست .

اینکه احانتست ما بگیم صد هزار حدیث از امام صادق متناقض این که احانت است اگرم بگیم اصلن نیست خب دروغه مگه ائمه حرف نداشتن بزنن مگر ائمه بزرگوار ما وظیفه نداشتن که تبییناتی بکنن در احکام نکاتی را و دقت هایی را به ما اشعار کنند خب داشتند پس بینابینه

ما باید که با چند جهت توجه اگر لازم نبود که هیچی در بعضی مواقع اصن لازم نیست دنبال حدیث بریم هیچی اینجا همینطوره در جایی که وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ خب داخل حدیث بگه چه ،‌حدیث میخواد بگه چه ندیدیم حدیث رو نه وسایل شیعه رو دیدیم نه دورول منصورو دیدیم نه جامعول بیانو دیدیم نه فتحول بابی رو دیدیم نه صحاحه سته رو نه صحاحه اشترو دیدیم اصلن اصن ندیدیم

وقتی که قرآن به وضوح تبیین میکند چنانکه در این آیات سوره نور وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ و آیات دیگرم عرض می شود که تقییدو اینهاست احتیاج به حدیث ندارد چیه ولاکن چون ما در حوزه هایی داریم زندگی میکنیم که نه اصالتول حدیثن و به قرآن کاری ندارن ما میگیم نخیر شما خیال نکنین ما قرآن بلدیم حدیثو بلد نیستیم چون که صد امد نود هم پیش ماست حدیث است احادیث چندجوره

‌کمااینکه در باب احادیث صلات مسافرم اون بحثی که ما کردیم آقایون ملاحظه فرمودید حالا وسایل شیعه جلد چهاردهمه از بیست جلد باب استحباب اختیارول مومن العارفته للمتعه و جواز صمتو بغیرها عنوان اینه ایشون اول فتوا رو داده اول ایشون فتوا رو داده بعداحادیث نقل میکنه

حالا عرض می شود که حدیث اول صفحه چهارصدو پنجاهو دو ، ان محمد بن العیس قال سالتو ابا عبدالله علیه سلام ان المتعه وقال نعم ، اذا کانت عارفه اهل معرفت باشه چه معرفتی ، یعنی واقعن عارف عارفه باشه از اهل عرفان باشه مثلن یا مسلمان باشه مگر مسلمان بودن شرطه نه ، عارفه در بعد اونسویت است زنی را که انسان میخواد ازدواج کنه باید بداند که این ازدواج میشود یا نمیشود.

و شما بدانید که این ازدواج درست است یا نه ، یعنی …

بعله در جاهای دیگه بعله اینجا اینطور نیست حالا بعدشم معلوم میشه عرض می شود که اذا کانت عارفتن معرفت نسبت به بعد جواز زناشویی جهت جواز یعنی بداند که در عده نمیشود بداند در عده وفات نمیشد در عده طلاق نمیشود بداند که در حال احرام نمی شود ایرم بدونه خب برای اینکه شما میخواید با این عقد منقطع کنید باید بدونید که این گیری نداره خب در چه صورت میفهمیم گیر نداره علم غیب که ندارید باید سوال کنید اگر سوال میکنید باید بدونید باید بدونید چه مانع است چی مانع نیست

اگر نداند چه مانع ازدواج هست با او و چه مانع نیست خب چی سوا لمیکنید پس عارفتن در اینجا معنیش اینه و قال نعم اذا کانت عارفتن قلنا و ان لم تکن عارفه قال فاعرض انها ، نمیشه . حصره حصر بسیار زنی که اصن نمدونه وضعش چیه خب باید بدونه دیگه یا اینطرف یا اون طرف و از خودشم که نمیشه فهمید

قال فاعرض انها و قلها فان قبلت فتتزوجها و ان ابت ان ترضا به قولک فدعها و قل لها ،‌قل لها چیو قل لها شراعطی که در ازدواج با زن هست اگر این شراعط رو پذیرفت فتوزجها پذیرفت که بله شرطست که در حال عده نباشد در حال چه نباشد اگر پذیرفت بسم الله و ان ابد ان ترضا بقولکه فدعها اگر قبول نکرد یا قبول نکرد به این معنا کهنخیر ما معتقد به این حرفا نیستم یا نخیر اگرم معتقد هستم مقید نیستم حتمن باید که شوهر نداشته باشه حتمن باید در عده نباشد حتمن باید زانیه نباشد نه ،‌

حدیث دوم، ان الرضا علیه سلام فی حدیث انهو سعله ان المتعه فقال لا ینبغی لک انت تزوج الا بمومنتن او مسلمه ، لا ینبغی چیه ، خب مومنتن او مسلمه مومنتن او مسلمه تبعن در بعد ازدواج زناکار بودن رو میزاره کنار دیگه بله ، در بعد ازدواج زناکار بودن خب بعدشم در عده بودن در چه بودن زناکار بودنو میزنه کنار خب لا ینبغی چیه آقایون میان لا ینبغی رو بهش چسبیدن میگن لا ینبغی یعنی مرجوحست ما میگیم لا ینبغی حملو لا ینبغی 1010

اصن لا ینبغی در بعد تکریمه در بعد تشریع یعنی مهال در بعد تکریم وَ ما يَنْبَغِي لِلرَّحْمنِ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً  یعنی مشروحه ، خداوند مرجوحستو مکروهست که فرزند اختیار کنه نمیشه مهال است زاتن اتخاذ ولد نه بعنوان ولادت نه بعنوان انتخاب که تبعن میباشد برا خداوند این مهالست تکوینن لا ینبغی در قرآن شریف در تکوین اینطوره و در تشریحم آقایون میگن لا ینبغی یعنی شایسته نیست شایسته نیست رو میگن که بعله این مرجوح است خب در لغتم همینجوره

حدیث سوم ، ان الحسن تفلیسی ، قال سعلت رضا علیه سلام یتمعت من الیهودیه و النسرانیه و قال یتمتع من الحرت المومنه اخذ علیه و هی اعظم حرمت منها قبوله دلیل چیه آیه ماعدست وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ پس  وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا عفیفه باشند که عقد دائم و چه عقد منقطع جایزست اما مومنه خب بهترست .

حدیث چهارم حسن بن علی ان بعض اصحابنا یرقول ابی عبدالله علیه سلام قال لا تتمتع بالمومنه و تضلها خب اینم یه حرفی شد چه مومنی منتها یه مومنه ایست که باکره استو هنوز ازدواج نکرده است شما میبینید که یه ساعت صیغش میکنید خب درست نیست دلیل شد این ، سرمایه اینطوری از بین رفت نمیخاد بگه حرامه که نمیخواد بگه حرامه ولی این سرمایه به طور کلی از بین رفت اینم لا تتمتع بالمومنه و تضلها این شیخ رضوان الله علیه به حدیث توجه نفرمدن و فرمودن که هذا شازون عرض می شود که ایشون فکر کردن که لا تتمتع بالمومنه و تضلها این یعنی متعه کردن و عقد منقطع کردنه با زنی که دارای ایمان است این فرض کنید مورد نهیه ایشون میگن هذا شاذا نخیر خیلی درست است

بعد باب دوم که این باب اصرحست و روایاتی که در این باب هست در سلب مطلب وارده بابو کراحته تمتع بالزانیت 1242 ایشون میگه کراهت نخیر حرمت مقللست که حالا بحث میکنیم و تحریم التمتع بذات البعض و العده و المطلقه علی غیر سنه ، حدیث اول محمد بن اسماعیل بن بضی قال سعل رجلن ابلحسن رضا علیه سلام و ان اسمه ، ان رجلن یتوزجول مرعته مبعتن و یشترعو علیها ان لا یتلو ولدها الا ان قال فقال لا ینبغی لک انت تزوج الا به مومنتن یه حدیث

الا به معمونتن حدیث دیگر او مسلمتن ، مومنتن او مسلمتن یعنی مسلمان باشه ولاکن مسلمانی که این پالونش کج نباشه ، اون وقت استدلال امام استدلال میکنه به قرآن قال الله عز وجل فان الله عز وجل یقول الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ ۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ خب لا ینبغی رو امام استدلال کرده به حرم ،‌خب حالا حرف درشه

خب میگن لا ینبغی اون حدیث اولی دیگه دومم که به آیه توجه نکردن فقط لفظ لا ینبغی این لا ینبغی مرجوحست گفتن مرجوحست شما ازدواج کنید با زنی که معمونه نیست با زنی که زانیه است بعد با زنی که غیر زانیستو معموسنت بابا خود استدلال به نص آیه کرده خب این چه کسیست که به نص آیه وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ استدلال میکنه و مرجوح میفهمه

چرا همچی میکنید . دوباره بخونم . ان رجلن یتزوجو مرعتو متعتن و یشترس علیها ان لا یسب ولدها الی ان قال فقال لا ینبغی لک انت تزوج الا به مومنتن در نسخه دیگر به معمونتن او مسلمتن چرا لا ینبغی،‌ لا ینبغی مرجوح میگن آقایون چرا ، فان الله عز وجل یقول  الزانی تا آخر

و رواهو شیخ به حسابی ان احمد بن محمد نسبه الی ان قال لا تتوزوج الا به معمونه اینجا میگن لا ظهور در حرمته ، و ینبغی ظهور در استحبابه لا ینبغی ظهور در مرجوحیت کراحته ، و ما  اگر بخوایم حمل کنیم اگر بخوایم حمل کنیم …

اگر بخوام ما حمل کنیم عرض می شود که ظاهر را بر نص ظاهر در حرمت لاست ، و عرض می شود که نص در مرجوح بودن لا ینبغیست ،‌اینکارو کردن میگیم آقا اولن ثانین لا ینبغی نص در مرجوحیت نیست لغتن و استدلالن بلعایه ، وانگهی اگرم باشه شما یک نص بالاتری و نص فوقی دارید که حُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ اگر هرچه روایت نصه بر خلافه آیه باشد ما قبول نمیکنیم

حدیث سوم، ابن ابی یعفو ان  ابی عبدالله علیه سلام قال سعلتو ان المرعه قال سعلتو ان المرعه ولا یضرا ما حالها و لا یدری ما حالها میخواد با یه زنی ازدواج کنه نمدونه حالش چیه حال درستیه حال خرابیه نمدونه اگر تزوجو 1618 قال 1622 و ان عجابتهو الی الفجور فلا یفع خب خیلی بینه

میگد که این زن میگه خب بیا با هم بریم اگه قبول کرد که با هم بریم خب معلوم میشد پالونش کجه اگه نه ، البته خب عرض می شود که 1639 ببینید چون نمیدونه این مردد است که این زن در چه وضعیه چون مرددست در چه وضعیه از خودشم سوال کنه فایده نداره از خود زنی که وضعش معلوم نیست چیه اینو تصدیق کنه ایرو تکذیب کنه معلوم نیست میفرماید که یتعرضو لها این برخورد قضیه عمل جنسی باش بکنه که بیا با هم بریم فان عجابتها الی الفجور قبول کرد فلا یفعل ازدواج با او نکنه

این لا رو لا یفعلو آقایون که اینجور در حرمته میگن که به حساب نص لا ینبغی در کراهت ما عرض می شود که اون نص رو مقدم میدونیم و میگیم که مکروهه اینم نبود . حدیث سوم ان عدتن من اصحابنا یادم آمد مرحوم آقای آسید محمد حجت رضوان الله علیه که نزد ایشانم من میرفتم 1735 زمان آقای بروجردی قبل از ایشون شاید مثلن چلو پنج شیش سال پیش

یادمه نکته خوبی ایشون داشتن در اخطارول حدیث میفرمودن که این عدتن من اصحابنا رو آقایون میگن مرسله آقا عدتن من اصحابنا ، عده ای از اصحاب ما این مرسله بازم چو ناسم نبردن فلان فلان حالا عدتن من اصحابنا ان احمد بن محمد برقی ان داود بن میگه عده ایمان از بزرگان گفتن حالا حتمن بگه آشیخ محمدعلی آشیخ محمدتقی همه رو باید گفت نه دیگه بزرگان گفتن

ان داود بن اسحاق الحزا اینا همشون شاغل بودن ها بیکار نبودن ان محمد بن فیض قال سعلتو ابا عبدالله علی سلام ان المتعه قال نعم ، اذا کانت عارفه یک دلیل نصی در اینجا که مراد از معرفت شیعه بودن نیست اینه بعدش و ایاکم والکواشف والدواعی و البقایا و زوات الازواج اینا غیر عارفن کسانی که کواشفن همه چیشون بازه والدواعی میخوانن به سوی خود و البقایا زناکار ها دوادل ازواج شوهر دارها قلتم الکواشف

کواشف کیان؟‌قال اللواتی یکاشفن و بیوتهن معلومه و یعتین در بازه 1857 کواشف بازه در بسته نیست . قلتو فدواعی قال اللواتی یدعون الا انفسهن و قد عربن بل فساد قلت فل بقایا قال المعروفات بالزنا قلت فدواتو الازواج قال المطلقات علی غیر سنه مطلقات که طلاقش باطله این دواتول ازواجن خب پس چیشد نعم اذا کانت عارفه

پس نعم این سوال کرد سوالو جواب کرد 1928 متعه از چیه وجوبه شاید استحبابه دیگه جواز دیگه سوال از متعه کرده سوال از جواز کرده میگه جواز در صورتی که عارفه باشه اما اگر عارفه نباشد من الکواشف دواعی بقایا زاوتول ازواج اینا باشد متعه اونها جایز نیست پس این فتوایی که آقایون میفرمایند که انسان بره برا اینکه برش ثابت بشه صیغه کنه یه ساعته بیاد بیرون عرض می شود که چی چی بشه چی شد و حدیثم مثه اینکه

حدیث چهارم ان محمد بن فضی قال سعلت ابا الحسن علیه سلام ان مرعتل حسناعل فاجله هل تهبو للرجل ان یتنت الهال یومن او اکثر زنیه خب زیباست خیلی ولی حالش خرابه و شما دوست دارید که یه نفر مومن با او ترتع کند یه روز چند روز عقد منقطع کنه ، موردم عقد منقطعه چون عقد دائم رو کسی نمیره با اینها بکنه آقایون خیال کردن که عقد منقطع جاعز عقد دائم عرض می شود که مثلن حرام

بعضی گفتن هردو جایز بعضی گفتن نخیر عقد منقطع جایز مرجوح و عقد دائم حرام چرا برا اینکه در روایت عقد منقطعه بابا چون  عقد منقطع است زمینه ازدواج زمینه این که کسی برد یه ساعت دو ساعت با فاجعه فاجعه که نمیاد دائم بکند که خب روایت اینه ان المرعتول حسنا ان فاجره هل تحبو شما للرجل ان یتنتع بها یومن او اکثر فقال اذا کانت مشهورتن بالزنا فلا یتمتع منها و لا ینکحها لا رو در حرمت حمل میکنیم بر نص در لاینبغی به 2118

باب نهم صریح بابو عدم تحریم تمتع بالزانی ان اسره، خیلی عجیبه ها بابو عدم تحریم تمتع بالزانیه و ان اسرت زانیه ای که اسرار داره شبو روزو تو بیا من برو این حرفا میگه اشکال نداره اینو تمتع

حدیث اول ان ضراره قال سعلهو عمار و ان عنده ان الرجل البته اینجا مضمرست مضمرم حساب داره چون امام صادق امام باقر اینا خیلی آزاد نبودن که حرفشون رو نقل کنن و مخصوصن امام کاظم علیه سلام ولذا سعلهو مضمره سعلهو عمار ان عنده ان الرجل یتزوجول فاجره متعتن قال لا بعثه و ان کانت تزویج الاخر فلیحسن بابه ، پس دو تزویج داریم در اینجا یه خورده فکر کنیم روی حدیث اگر شد درستش کنیم نشد بسم الله هیچی

عن الرجل یتوزجول فاجره فاجرست زنی که پالونش کجه عنده ان الرجل یتزوجول فاجره متعتن قال لا بعثه حدقل حرمت نداره ، و ان کانت تزویج الاخر فلیحسن بابه اما اگر باب فاجره بخواد ازدواج دائم بکند نخیر درشو ببنده یعنی چه این دو مرحله داره

یک معنای درشو ببنده یعنی این کارو نکنه یک معناش اینست که فرزند درست نکنه این دومی که درست نیست برای کسی که منقطع باشه چه دائمه خب فرزند نباید درست کنه چرا برا اینکه اگر فرزندی بخواد درست کنه خب این زن که قیدی نداره پس معلوم نخواهد بود فرزند مال این هست یا مال اونه یا مخروطه شرکت سهامیست .

خب ، بله، میخوام عرض کنم بله سومیش هست که نه اگر چنانچه تزویج دائمست فلیحسن بابه جلوی زنارو بگیره خب این ضمیر مذکر به کی بر میگرده آقا به زن یا مرد خب پس فلیحسن بابه یعنی جلو زنارو بگیره بابها که نیستش که فلیحصن بابه .

زنا مونثه، نه نه ، نه نخیر اینطوریه فلیحسن بابه باب خودش رو خودش یه دری باز شده الان از نظر انسوی با این زنی که به طور دائم گرفته در خودشو ببنده یعنی راه نده کسیو دیگه و اگر ازدواج دائم میکنه در خودشو ببنده بعله در ازدواج با زن عفیفه در بستن نمیخواد در بستست خودش زنی که عفیفه است اون در بستست خودش اما کسی که در بازه اون درو ببنده نزاره کسی بیاد.

خب نزاره کسی بیاد معنیش چیه معنیش اینست که این ازدواج در صورتی صحیح است که جلوگیری از استمرار زنا بشود. این جلوگیری دو جوره یه مرتبه فلیحسن بابه که این زنو وادار میکنه توبه کنه خب خوبه ‌کمااینکه بحث داریم از باب نهی از منکر یکی اینکه نخیر توبه نمیکنه اما صفت محکم نگه داشته و نمیذاره کاری انجام بده مثه یکی بعضی روایات دارد که یه کسی کنیزش خیلی ناجور بود

این معذرت میخوام براش یه بیجامه ایمان درست کرده بود که با قفل کرد زنجیرو قفل که کسی نتونه کلیدشم دست خودش بود فلیحسن بابه این باب به طور کل اگر انسان بتواند با یک معاذلله زانیه ازدواج کند و آن دائم درشو ببندد خب اینجا مطلبی نی اما اگر درش باز باشه چی نمیشه

خب اما ما حرفمون اینه در یتزوجول فاجره متعتن قال لا بعثه چرا این خلاف نص قرآنه مگر اینکه در اینجا قید کنه ، یتزوجول فاجرت متعتن قال لا بعثه بشرط اینکه از باب نهی از منکر باشه به شرط اینکه دختر دست از این کار برداره به شرط اینکارو بگیره منتها در عقد دائم این قوی ترست در عقد منقطع ضعیف تره چون در عقد دائم دائمن میخواد با این زن باشه پس فلیحصن بابه کلن ولاکن در عقد منقطع یه ساعت دو ساعت پنج ساعت ده ساعت یه ماهه این  فلیحصن بابه کلی نیست مادامی که با تو هست اینکار را انجام ندهد مگر تقلیل حرام واجب نیست این زنی که معاذلله بناست در عرض یکسالی که شما عقد منقطع میکنید با تعداد زیادی مثلن اگر شما یک سال اورو از حرام نگه دارید و نگذارید کسی با او باشد این از باب نهی از منکر امینه هست یا نه آقایون

 بله ، اون روز عرض کردم سه شنبه که حتا اگر توبه  نکند اگر این زن توبه نکندآیا واجبست که انسان به یک ترزی به یک تریقی از طرق عملن جلوی زنارو بگیره ولو توبه نکنه یک زنی فاحشه رسمی معاذلله ولاکن این زن رو انسان تحت حفظ و تحت قبضه زوجیت خودش قرار بده و یکسال دو سال پنج سال بیشتر کمتر در این دائمش که معلومه در اینجا که محدوده این رو به طور اتوماتیکی نزارد این کار بد انجام بده مطلبی نیستش که اینم این

پس نتونستیم ما از این همه احادیث حدیثی در آریم که بشه روش حساب کرد و اگرم بشه روش حساب کرد از نظر دلالت مثه این حدیث خب برخلاف نص وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ خواهد بود

حدیثی دیگر علی بن یعسین که وزیر بود از قضا 2701 زمان هارون مثه اینکه ایشونم دلش میخواسته کارایی بکنه بلخره ان علی بن یقسین قال قلت لابل حسن علیه سلام نسائو اهل المدینه تا گفت نسا اهل مدینه قال فواسق اینها فاسقه هستند یه موقعی بود که وضع مدینه جوری شده بود که یزید وقتی که قضیه 2724 درست کرد و ریختن و چه کردن با زنهای مدینه میگد اون موقع البته نسا المدینه تا سوال کرد قال فواسق

فاسقه هستند پالونشون کجه همه که نیست که درصدی درصدیه قلتو فاتزوج منهن قال نعم 2745 که نص میگن نهی، نص حدیث اینست که با زن فاسقه پاولنش کجست ازدواج بکن جواب ، ببینید نساع اهل مدینه فواسق یعنی همشون نه ولی عده زیادی ، فاتزوج منهن یعنی از زنان مدینه یک بعد درصد است یک بعد صددرصد درصد زیاد از اینها فواسقن اما صددرصد نیستن ایا در جایی که بیشتر یا عده زیادی فواسقن یا زناکارن آیا میشود از اینها یکی ازدواج کرد نمدونیم از اوناست یا نه بله

پس شما از کجا میارید نصه شما اینطور خیال کردید بگید که قلتو لابل حسن علیه سلام نساعو اهل المدینه قال فواسق مراد از فواسق همه است که نه ، همه که نیست خب همه نیست ولاکن نوعیت اینطوره حالا که نوعیت اینطوره در فلان بازار کلاه سر انسان میزارن آیا همه نه فلان جنس بخرن اگه حواستون جمع باشه بله نباشه نه اگر انسان حواسش جمع باشه و محک دستشه و سرش کلاه نمیره خب بره بخره ولو نودو نه درصد این هست که این باشد در اینجام همینطور

قلت قال فواسق قلتو فاکثرت منهن هن به کجا بر میگرده هن به فواسق بر میگرده یا نساع اهل مدینه ، 2902 نسا اهل مدینه که نوعش اینطورن اتزوج قال نعم پس کجاش نصه اگر میخواست نص باشد بر خلاف نص وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ بود که قابل قبول نبود.

حدیث سوم اسحاق بن جریر قال قلتو لابی عبدالله علیه سلام ان عندنا بالکوفه امراتعن معروفتن بالوجوب معروفه معروفه که دیگه معروفه ایهلو ان اتزوجها متعتن قال فقال رفعت رایه پرچم داره قلتو لا لو رفعت رایتن پرچم نداره چون قدقنه میگیرنش و الا اگر نمیگرفتن پرچمم داشت

قال نعمت زوج ها متعتن عجب زنی که مشهور به فسق است تزوجها متعتن تا اینجاش که تزویجه قال ثم اسقا الا بعض موالید بعد این فرمایش به بعضی از اطرافیانشون به طور سری مطلبی فرمودن فاسر علیه شیعن فلقیتو مولا اون مولا رو یا از شیعیان خیلی خاص بوده یا از بندها های زرخرید بوده از خاص ها بوده فقلتو لهو ما قال لی فقال انما قال لی ولو رفعت رایتن ما کان علیه فی سبیلها شی

تا اینجاش چی شد یعنی دوبله شد قضیه هم پرچم دار هم بی پرچم با این زن هر وضعی هست میشود اما آخرش انما فرمایش امام انما یخرجها من حرامن الا حلالن از دستگاه زنا دادن اورا میبرد به دستگاه حلال اما اگر میرود معاذلله در جای بدو فاحشه خانه یک ساعت دو ساعت سه ساعت میره این از حرام به حلال برده نخیر

حرامه دوبله شد . یعنی زانیه عده ندارد اما حالا که این ازدواج کرد با این یک ساعته نطفه ای باشه عده میشه و این وادار کرد این زن را که حرمت بیشتر یعنی حل داد اورو به حرمت بالاتر قبلن اگر زنا بود عادی بعدن زنای به ذاتول عده خواهد  بود یا زنای به ذاتول بعد مثلن اگر هنوز مدت تمام نشده

بعله این حرف خوبه 3129 دوران امره دوران امر بین امرینه که این مرد با اون زنی که پرچم دارد چنین است چنان است چنان است ازدواج منقطع چون دائم کسی نمیکنه دائم عرض کردم کسی نمیکنه این کارو بحث سر منقطعه ، اگر ازدواج منقطع کرد با این زن یه ماه دوماه یسال یا هرچند این هیچ اشکال نداره ولو توبه نکند

ولاکن چون اون زن را از حرام به حلال می رساند ولو اتوماتیکی بدون توبه یعنی در اختیارش قرار میگیره اما اگر در اختیارش قرار نمیگیره چی یه ساعت این یه ساعت این یه ساعت اون اینکه بدتر شد که

بله چی ،‌نشد حرام تر میشه بعدن حرام تر میشه . نشد حرام تر میشه . ولذا ما یه ساعتو قبول نداریم دیگه ما یگیم این زن باید در اختیار این باشه که دیگه زنا نده

اونجاشو باز عرض می کنیم که اشکال داره بله اگه اینطور باشه اشکال داره . این در صورتیست که ایرو از حرام نجات بدهد یا توبه کند یا اگه توبه نکند 3243 این حفظ بشه نه یه ساعته و الا

کجا، در کجا ؟ فرق میکند . چرا ؟‌ببینید اگر یک ساعت با این عرض می شود که چنین کند و یک ساعتو زنا نداده یک ساعتو زنا نداده ولی در یک ساعت اولن ایرو تشتیع کرده است به زنا میگد توهم که زناکار هستی …

میدونم خود متعب تشییع میکند یعنی اگر با زانی انسان متعه کرد و توبه ای در کار نبود و منعی در کار نبود این تشتیع نیست خودش یکی از ابعاد بحثی که ما نکردیم همینه که بعدن عرض خواهم کرد که چند جهت دارد که نکاح با زانیه الا در صورت اهم الا در صورت جریان اهم نکاح با زانیه این تشتیع به زناست

به جای  اینکه انسان دوری کند از او که به وسیله دوری سرد کند این تشتیع به زنا است یعنی این زن رو میاد ازدواج میکنه باهاش ولو مدت کم خود این ازدواج در حقیقت باریکلا میسازه این زن رو که بله میشه با شما حتا به طریق حلال به طریق حرام که معلومه به طریق حلالم میشه

این حدیث که میگد که یخرجها من حرامن الا حلال در کل ابعاد که ما نمیپذیریم در جایی که …

فرق نمیکنه بله ، درسته اونجایی که فرق نمیکنه قبول داریم و اما اونجایی که فرق میکنه در دوران امر بین اهمو مهم حرام است ازدواج با زانیه ، از طرف دیگر واجبست او را از زنا نگاه داشتن . واجبست او را از زنا نگاه داشتن اگر اهم بود در بعد مدت حسابی البته بسم الله بجای صدتا زنا دادن ایشون فرض کنید یک زنا میده اما نودو نهتاش این ازدواج حلاله منقطعه اما در جایی که ده دقیقه این ده دقیقه اون ده دقیقه اون اینکه مسخرس که اصلن قابل قبول نیست.

حدیث چهارم ، علی بن عیسی فی کشفول قمه نقلن من کتاب الدلایل تا کتبتو الی ابی محمد علیهم السلام قد ترکت تمسعو ثلاثین 3439 متعه نکرده است . ثم نشتو لذالک تازه بعد از سی سال حالم جا امده و میخوام اینکارو بکنم و کان فی الحی امراتن وصفت لی بجمال طایفه ما در این قبیله ما یه زنیست که خیلی زیباست. فمال قلبی الیها ، و کانت تعاعرن لا تمع ید لامسه ، وکرهتها خب حالش خراب بود ولو زیباست اما 3507 ثم قلت قد قال الائمه تنتع بالفاجره این حدیث آمد که شما ائمه فرمودید که تمتع بالفاجره چرا ؟

فانک تخرجها من حرامن الا حلالن ، و کتبتو الی ابی محمد علیهم السلام اشاورهو فی المتعه و قلتو ایجوزو بعد هذه السنین سی سال زنگ در زدن اتمتع اونم متعه به این مشهور به زنا فکتب انما تهی سنتن و تمیتو بالعتن فلا بعث خب تا اینجاش مطلقه دیگه تهی سنتن چون متعه سنته و تمیتو بدعتن که عمر گفته حرامه خلاف عرض کرد

اما 3555 به طور کلی اگر مرجح در دوران نقض نداشته باشد اینجام همینطور و ایاک و جارتوکل معروف بالعهد اونا نه و ان حددتتک نفسک ان آباعه قالو آباعه قالو که اونم که مشهور به زناست ولی من میگم نه چرا ؟‌ ان آباعک یتمتع بالفاجره فانک تخرجها من حرام الی حلال فان دلیل فان هذهی امراتن معروفتن بالحرج اگر با او عقد منقطع کنیم میره همه جا میگه که آقای آیت الله چنین چنین کرده مثلن

و ان هذهی امراتن معروفتن بالحد و هی جارتن و اخافو علیک استفاقتل خبر منها فتترکها فترکتها ولم اتمتع بها و تمتع 3646 میگیم بله ول کردم 3651 این تمتع بهاست فشترنها حتا علی امره تمام شهر پیچید که این با این زن همه جایی اینکارو کرده و سارعه الی السطلان وقرن بسببها مالن نفیسن یک جریمه ای هم ابروش رفت هم مالش رفت 3710 من ذلک به برکته سیدی این همینجوری

ان ابی عبدلله علیه سلام فی المتعه قال ما یفعلها عندنا الی الفواجر این خوبه، کدوم متعه متعه با زانیات اما اصل متعه این باید تقیه باشه دیگه . این عرض می شود که روایاتیست که در این باب هست در دورول منصورم هست که بعدن اشاره خواهیم کرد و سرجمع این یکیه مادامیکه در دوران امر اهمی در کار نباشد متعه عقد منقطع یا عقد دائمه فاجره مشهوره نه حالا روایت نوعه مشهوره به زناست روایت نوعن صاحب پرچمستو مشهور به زناست ولی آیه از آیه صاحب پرچم مشهور به زنا ما نفهمیدیم الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً این بعد اول رو این شاملست و بعد دوم و سوم

اگر زنا کرده استو توبه نکرده است شما با او ازدواج کنید و این نهی از منکر در کار نباشد این حرامه اگر نهی از منکر در کار باشد نهی از منکر یا توبتن یا عملن در کار باشد این درسته بنابراین نه آن چیزیست که آقایون میفرمایند و نه اونچه را که بعضی گمان میکنند که حتا اگه توبه هم بعدن بکند .

اگر بعدنم توبه کند نمیشود چون حالا این حرامه البته یک مطالبی دیگری هست در حاشیه عرض میکنیم و بعد به بحث دیگر میپردازیم.

اهم یعنی جلوی زنای این زن رو بگیرید ‌کمااینکه برا من نقل کردن که کسی میگفت که من رفتم به ناحیه ده سابق تهران و بیست موجود که حالا از بین رفته صورتن و به یه زنی گفتم که من حاضرم با شما ازدواج کنم و شما دست بردار گفت حاضرم خب اگه واقعن چنین باشه که یک زنی رو از منجلاب نجات دادن با ازدواج یا منقطع یا دائم خب این مرجع داره قطعن که از باب نهی از منکر قطعن بلکه واجب میشه و گرچه سخته

از باب نهی از منکر که این عرض می شود که هم زن گرفته خرجی باید بده و هم باید عرض می شود که یحسن بابه هم باب رو ببنده اگه اینطور باشه بسم الله اما صرف اینکه انسان برد بر اینکه شهوت خودشو منتفی کنه و عرض می شود که نکاح زانی این درست نیست به عللن شتا که قسمتهاییشو عرض کردیم قسمتیم