جلسه ششصد و دوازدهم درس خارج فقه

محرمات نکاح

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

در سال تحصیلی گذشته آخرین بحث فقهی در باب نکاح منقطع اما یه مسئله ای در کار است که مربوط است به قبل محرمات نکاح و محارم که مسئله بسیار مهمیست من روش زیاد فکر کردم و برخلاف آنچه در الفرقان ودر تذکره الفقها و جاهای دیگر نظر دادیم نظر میدیم منتهی مقدماتی رو در حضور برادران عرض کنم که این خیلی مشکل و مکتشفل نیافت چطور کسی که فقهش قرآنیست قبلا برمبنای قرآن نظری میدهد و بعداز مدتی نظر مخالف او را میده. مقدمه مختصر اینست که فقه های ما دارای دو مبناست یک مبناش ناپیداست در طول تاریخ فقه که مبنای اصالت قرآنی باشه اصالت قرآنی آنگونه که قرآن دلالت دارد نه آنگونه که نویسندگان آیات الاحکام برمبنای روایات اقوال مینویسن و میفرماین و نه اونگونه که فقها فتوا میدهن که به فقه سنتی که احیانا در حاشیه نظرات فقهی و قرآن هم مراجعه میکنن بلکه نظر درین متین مستقل دقیق با بررسی کامل بدون توجه به اقوال و نظرات دیگران و بدون اونکه عوامل درونی مخالف یا غیر موافق یا عوامل برونی مخالف یا غیر موافق تاثیر داشته باشد در برداشت از آیات. پس قسم اول فقه ما و همچنین سایر دیون اسلامی ما این است که مبنای اصیل صحیح بادقت محوری قرآنی داشته باشد که این یا ناپیداست و یا کم پیدا.

قسم دوم سایر اقسام فقه است فقه سنی فقه شیعی در سنی مذاهب گوناگون در شیعی مذاهب گوناگون مذهب اطباری مذهب اصولی مذهب چه مذهب چه انظار گوناگونی که در فقه قسم دوم است که مبنای اصیل قرآنی و عمیق قرآنی ندارد در این قسم فقه اختلافات بسیار زیاده. اختلاف بین مذاهب سنی ها با هم شیعه ها با هم شیعه با سنی ها با هم اختلاف نه در زمانهای مختلف که این زمان با زمان گذشته بلکه در هر زمانی نسبت به خود فقهای اون زمان، اختلافات بسیاری در برداشت های مختلف و مسائل گوناگون روایتی و اجماعی و شهرتی در بین فقها بسیار بسیار زیاده. درصدش اونقدر زیاد است که اگر انسان درست مراجعه کند اصلا گیج میشود.

علامه حلی که درجه اول از فقهای سنتی اسلام و از عرفای سنتی اسلام و از متکلمین سنتی اسلام است در بین شیعه و سنی یا درجه اول است یا در درجه اول است ایشون نه تنها در کتابهای مختلف فقهیش فتاوای متضاد میده بلکه در کتاب واحد در همین تبصره که ما بعنوان متن قرار دادیم در تبصره الفقها مطالب متناقض و متضاد در متن تذکره موجوده اول نظر جوری بوده و بعد نظر جور دیگر میشود.

یا فرض کنید شیخ بزرگوار شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در کتب گوناگون فقهی و حدیثی که دارن نه تنها این کتاب با اون کتاب اون کتاب و اون کتاب در خود همین یک کتاب اختلافاتی در خلاف مطلبیست در مبسوط مطلبی در عرض میشود که استبصال مطلب دیگری یا شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه که اقدم فقها و متکلمین اسلام است تقریبا و یا تحقیقا در بعضی جاهای من لایحزل مطلبیست که من لا یحزل الفقیه درست است حدیثه اما ایشون طبق متن حدیث فتوا داده طبق همین متن حدیث هم که فتوا داده ان بعضی جاها چند صفحه میگذرد ضد اونچه را که قبلا فتوا داده ان در چند صفحه قبل در

خب این اختلافات بسیار زیاد که درصدش هم بسیار بسیار زیاد است نه در مذهب واحد نه در مذاهب گوناگون بلکه در مذهب واحد در شیعه در سنی در شیعه و سنی و نه در زمانهای متتابع بلکه در زمان واحد و نه استناد به اجماع این میکند و او خلاف اجماع او استناد به اجماع میکند اینهم اجماع او شهرت این شهرت در بعضی از مطالب تفسیری حتی نظرم هست که شیخ طوسی و شیخ مفید هردو ادعای اجماع کردن در این مطلب تفصیلی که آیا ابلیس از فرشتگان بود ملائکه بود یا از جن یکی از این دو بزرگوار که علمین اعلم اقدمین هستند به اجماع استناد کردن که ابلیس از ملائکه بود خلاف نص قرآن دیگری ادعای اجماع کرده است که از جن ولی یکیش درست غلط معلوم است ولی او ادعای اجماع اینهم ادعای اجماع.

کسانی که استناد به روایات میکنن روایاتی که از نظر صحت گوناگونن از نظر وصول گوناگونن از نظر گوناگونن از نظر شهرت موافق یا مخالف اجماع موافق یا مخالف اجماع منظور یا اجماع محصل یا اطباق اطلاق لفظیست که استاد اعلم الاعظم مرحوم آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله تعالی علیه تکرار میفرمودن و تعبیر بسیار جالبی داشتن که اونهم عرض اطباق اطباق به این معنا نه اجماع نه اجماع منقول و نه اجماع محصل که مرحوم آقای بروجردی میفرمایند اجماع منقول را منظور چیه اجماع محصل اجماع محصل که برحسب اصطلاح اصولی آقایون عده ای از علما در عصر واحد فتوایی دادن و مخالفین در میان اینها نبوده است میفرماید اجماع محصل است این اجماع محصل اون حسابهایی که آقایون میفرماین مثلا باید که از اما بالاتر از اجماع محصل اطباق اطباق یعنی مثلا قدمای فقها که قریب به زمان معصومین علیهم السلام یا متصل به اون زمان یا در خود اون زمان مثل علی بن آقای قمی بوده اند اطباق یعنی نظرات فقهی که بله این غیر اونه نخیر اون غیر اونه متحافظه اطباق به این معنا اونطوری که آقای بروجردی میفرمودن من عرض میکنم بعد نظر به که مثلا فرض کنیم علمای بزگواری که در اقدم اعصار فقهی بوده اند نه در یک زمان یک زمان که اجماع محصله در اقدم اعصار فقهی بودن مانند سیده مرتضی ابن ابی عقیل شیخ مفید شیخ طوسی ابن بابویه که که در اعصار متلاقه نزدیک بهم بودن و اینها مصدرشون در فتاوا روایات بوده است اینها فتواشون فتوای سلیقه ای نه در بعد اخباری خاص نه در بعد اصولی خاص و نه در بعد اجماعات و نه در بعد شعرات بلکه در بعد اقوال بوده است که اینها مورد وصوقشون بوده است یا اطمینان به وصوق ائمه داشتن همین ها با هم وقتی که اجماع کنن میگن اطباق اطباق.

ببینید تمام اینها آنچه را از اونها رسیده است اینست که جز این نیست این بالاتره دیگه اینم قبول نداریم به یه جهت یه جهت اینکه شما بروجردی بزرگوار و دیگران که اگر این حرفو شنیده باشن شما این اطباقی که حاصل شده است آیا این توافق صددرصد است بین کل علمای قدیم یا بین اینایی که هستن اینهام که بودن در اعصار قدیم همه آثار نوشته داشتن همه فتواهاشون بارز بود نه پس در چند بعد به این صددرصد نیست اطباق یک تمام اینها آثار نوشته پخش شده نداشتن تا بدونیم که تمام اینها نظر هست یا نه دوم اینکه عده ای از اینها اصلا معلوم نیست نظراتشون چیه مگر فقهای اعصار سابع قدیم فقط همین چنتا بودن خب زیاد بودن معلوم نیست الان که زمانیست که جهان بهم نزدیک شده است همه فقها نظراتشون معلوم نیست وانگهی اگر فرض کنیم تمام فقهای اسلام در طول تاریخ اسلام از زمان غیبت کبری الی یوم ظهور ولی امر صلوات الله علیه فرض داریم میکنیم ها همشون یه نظری دارن تمام صاحب نظران نظر دادن و مام دیدیم اطباق صددرصد کلی اما اگر برخلاف نص قرآن بود قبول کنیم؟ نه چون اطباقی بالاتر از قرآن که ما نداریم اطباق چی میخواد نشون بده اطباق میخواهد نشون بدهد که تمام علمای اسلام حکم خدا را چنین میدانن چنین فهمیدن چنین فتوا دادن ولکن حکم خدا که در قرآن شریف حرم ذلک مثال میزنم البته نمیشه کاریش کرد برگردیم این فقه سنتی ما که کتاب الله در فقه سنتی رنگی ندارد نمودی ندارد اصالتی ندارد ضمی الدلاله است اونم ضم خاصی که به اندازه روایت که ضم خاص است بهش اعتماد نیست اگر روایتی که ضمی الدلاله و ضمی السند است مثلا استدلال کنن نمیگن اگر قرآن باشه اگر آیه باشه ولی اگر آیه ای دلالت کند بر مطلبی خیلی هم روشن که اینها میگن ضمی الدلاله است این آیه را نمیشود عمل کرد به نظر اینها مگر اینکه روایتی هم باشد دیگران هم گفته باشن و از معصومین مثلا روایتی صادر شده باشد یا به ما رسیده باشد قسمتی از مطالب که تکراریست حساب داره  مثل فبای الا ربکما تکذبان که تکراریست مثل سوره حمد که در نمازها تکراری اما تکراریست که مثل کلمه لا اله الا الله  دخلت عذابی که به شرطها و شروطها خب این دوجور

 حالا من نمیخوام تبرئه کنم خودم رو از اختلاف نظر فقهی نخیر معصوم که ما نیستیم معصوم است که بطور مطلق آنچه را از اول گفت تا آخرم همون رو میگوید و خواهد شد غیر معصوم است که احیانا خطا میکنه منتهی خطاهای غیر معصوما فرق میکنه احیانا این بزرگوارانی که دقتشون زیاد فکرشون زیاد درکشون زیاد نوشتشون زیاد طول مدت تحصیل و تدریسشون بسیار زیاد اما مبناشون کتاب معصوم نیست مبناشون دلیل معصوم نیست روایات معصوم نیستن جعل داره تقطیع داره منسوخ داره تقیه داره نقیه دارد همه را دارد هر کسم نظری میگه اون میگد صحیح است اون میگوید صحیح نیست اون میگد دلالت دارد اون میگد ندارد اونکه میگد دلالت دارد شهرت برخلافشه اجماع برخلافشه اطباقه اجماع محصله چنین است چنان است

بنابراین مبنای فقه سنتی معصوم نیست چون مبنا معصوم نیست ولذا اختلافات بسیار بسیار زیاد حتی در مذهب واحد تا چه رسد در مذاهب گوناگون هست و حتی در زمان واحد هست حتی در کتاب واحد چنان که اشاره کردیم هست این اختلافات زیاده بله این فقهای سنتی هم باز دو دسته ان یک دسته حرن در همون فقه سنتی غیر معصوم یک دسته حر نیستن اون دسته ای که حرن در همین فقه سنت غیر معصوم اگر اون مبنایی که به نظرش یا شهرت یا اجماع یا صحیحه یا موثقه یا چه اومد اگر بعد دید اون درست نیست صریحا میگد این حرف من درست نیست آقای بروجردی رضوان الله علیه مکررا در درس که باب اجاره ازشون فرمودن بعنوان کل عقول چنانکه این مسئله را در حاشیه خط بزنی اینجوری کنی فقیهی که حر است کاری نداره که اگر من چنین گفتم چنین چنان خواهد شد.

مرحوم آیت الله عظمی حکیم رضوان الله تعالی علیه در اواخر عمرشون تصحیح کردن که اهل کتاب ذاتا پاکن اونقدر تلگراف و تلفن و فحش مطلبی نیست این آزادیه منتهی آزادی ها نسبیست آزادی مطلق ما کم داریم خب این فتوا رو عوض میکنه چرا برهمون مبنای فقه سنتی هیچ اون مبنا که اونگاه میدید حجت است الان که نه حجت اقوال یا اون حجت نظرم هست مرحوم آیت الله عظمی آقای خویی رضوان الله تعالی علیه که در مجلس استبتاع ایشون ما شرکت میکردیم مرحوم صدر بزرگان تشریف داشتن شرکت میکردیم ایشون یه شب تشریف آوردن و فرمودن که این الاسلام یجب ما قبل رو من که رجالی هستم و منکه اونجا کارکردم و من که سند قوی دونستم الان به حساب چنین و چنان من این سند درست نمیدونم بنابراین بعل اسلامی که ما قبلا ما عمل نمیکنیم و ایشون عرض کرد به آیش عمل میکنید یا نه فرمودن آیه داره گفتن بله قل للذین کفروا ان ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف بعضی از کسانی که الان میخوان مرجع بشن یا اونوقت فوت کردن اعتراض که آخه چی گفتن بله کتاب قرآن آقای خویی فرمودن نخیر قرآن در فقه هم خب این بله این بله کتاب عرض میکنم کتاب مگه نیست خودیست از نظر اینکه بله دلیل اول است یعنی واقعا از نظر اینکه نص ندارد زنبیل گذاشتم حالا اجازه بدید شما اصلیش رو استاد اصلیشو استاد داره مثل اینکه میگن باید ساختمون سازا رو خوب بسازن معمار نیست مهندسم نیست بنا هم نیست عمله عمله چیکار میتونه بکنه عمله رو ‌بنا بگن تا بتونه کار بکنه حالا نمیخوام اون حرف عرض کنیم امروز که روز اول بحث ماست امسال این مبنا رو ‌من دارم عرض میکنم نه برای چون این نه برای اینکه بخوام خودمو تبرئه کنم در این نظر شما که مادرزن هم مانند دختر زن است در نامحرم بودن قبل از دخول و در محرم بودن بعد از دخول میخوام جواب همینو بدم دارم جواب همینو میدم بله شما عجله کردی

مرحوم آقای فرمودن بسم الله الرحمن الرحیم اخوان ملکی که الان تشریف دارن ایشون میگه ایشون در مشهد خود آقا فرمود بسم الله اشکال داری حالا هنو من نگفتم مطلبو عرض میشود که ببینید این فقهای سنتی هم حالا فقه قرانی داریم بحث میکنیم دربارش این فقهای سنتی دو دسته ان یک دسته حرن مراتب گوناگون یک دسته حر نیستن کسی رو من سراغ دارم که شصت سال پیش میخوام جوری که نفهمید کیه شصت سال پیش برحاشیه داده هنوزم همونه یک دو شصت سال پیش و بعدش و بعدش و بعدش درس فلان شخص بزرگوار میرفت که فتاوای ایشون با او صددرصد یکی اختلاف داره من فتوا امکان داره خب حالا نمیخوام حاشیه کنم خب ما یک فقه سنتی حر داریم در عینی که سند معصوم ندارن اختلاف زیاده یک فقه سنتی تقلیدی داریم آقا فلان مسئله چی شهرت چنین که خودت چی میگی شهرت این مقلده این مقلد است منتهی تقلیدشم باطله کسی که مقلد است و تقلیدشم باطله چطور میتونه مرجع باشه کسی که خود مقلد شهرت است مقلد اکثریت است خودش ظن نداره اگرم داره میترسه بگه تقیه میکنه چه میکنه این آدم که تقلیدش اصن باطل است چطور میتوند مرجع تقلید بشد شما ازش تقلید کنی حالا برگردیم به خودمون.

فقه اول که فقه برمبنای کتاب الله عه فقهی که برمبنای کتاب الله است چون کتاب الله بیان للناس است تبیان لکل شی است نور است هدایت است خفا ندارد همونطوریکه عصای موسی در بعد اعجاز حسی خفا نمیتونه داشته باشه صددرصده یخورده خفا داشت که معجزه نبود که. قرآن شریف که معجزه علمیست معجزه معرفتیست معجزه لفظیست معنویست معجزه در کل ابعادیست که منقطع النظیره یا اگر که دلالتش قطعی نباشد که عوجه و لم یجعل له عوجا خب این خب کسی که دقت میکند فکر میکند برمبنای لغت برمبنای قرآن تفسیر قرآن به قرآن این فتوا میده چطور میشود چند سال پیش مطلبی رو میگه و حالا عوض میکنه. من خودم اینطورم دیگه که دو سه تا فتوا هست البته دو‌سه تا بیشترم نیست. یکیش مسئله نمازه مسافراس.

نماز و روزه مسافر رو ما در سی سال پیش گفتیم مسیره یومین به اقرب السیر غوغا ایجاد شد در حوزه ها و بعد از گذشتن بیست و هفت هشت سال بیست و سه سال ما عرض میکنیم نخیر کافی نیست بلکه ان خفتم ان کمااینکه این جزوه هایی که آقایون ملاحظه کردید مسافران بحث همین بود که به عربی هم تفهمیم شده که مناس خوفه اینو میخوام بحث کنم.

مناس خوفه این یک دیگر از مسائلی که ما برخلاف اونچه را که نوشته ایم و گفته ایم قبلا در طول سی سال فقاهت رسمی فی فقاهت عرض میکنم تقسیم میکنم. در طول سی سال فقهات رسمی و افطائی که قبلش خب مطالب دیگری بود فقهات بوده اما فقهات رسولی افطائی نبوده در طول سی سال از جمله قضیه امهات نسائکم امهات نسائکم رو من در تفسیر نوشتم در تبصره الفقها نوشتم در رساله نوشتم در کجا که این مطلق است و نص اطلاقه اما ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم اللاتی دخلتم بهن مقیده. مدتی من در فکر بودم و در حال تروی بودم در حال فکر و تروی این مطلب برام روشن تر از اول شد خیلی. اول چقدر روشن بود و بین بود برای ما به جهاتی که عرض میکنم نه جهات قرآنی قرآنی به جهاتی که امهات نسائکم چه دخول چه غیر دخول محرم است ولی ربائبکم بشرط دخول محرم است اگر دخول نباشد محرم نیستن حالا مطمئنم صدر درصد و بیش از صددرصد که نخیر هردو مانند همن. هم به کتاب استدلال میکنم هم به سنت.

از نظر روایات روایاتی که حالا این حرفو میزنیم قبلا نمیگفتیم چرا برای اینکه از قرآن اینطور برداشت میکردیم به عللی که عرض میکنم. از قرآن اینطور برداشت که امهات نسائکم نص است در اطلاق بنابراین پنج شیش تا روایت صحیحه برخلاف عمیق نیست اما حالا بعکس عرض میکنیم نص در اطلاق نیست به علل که عرض میکنم و روایاتی که در این باب داریم روایاتی دو دسته ان یک دسته میگن مادرزن و دخترزن برابرن یک دسته میگن که نخیر مادرزن مطلق است و دختر زن مقید است به دخول. دسته اول که حکم برابری میکند و برحسب اونچه ما میفهمیم فعلا موافق است با قرآن، از نظر تعداد روایات از نظر صحت، سند ازنظر اتقان دلالت، ازهرنظری بر اون روایت دیگر ترجیح دارد اگر روایتی میخوایم بحث کنیم و‌اونکه موافق است با قرآن همین روایاتیست که عددا و صحتا و دلالتا تقدم دارن چون موافق است با قرآن اونطوری که ما میفهمیم. حالا این دوتا. دوتا سه تا فوقش پنجتا من حساب کردم بیشتر نیست.

منتهی این مطلبو عرض کنم فقاهت دارای مراحلیست یک فقاهت بعنوانیست که شما خودتون دارای قدرت اجتهاد هستید برای خودتون اجتهاد میکنید مسئله ای برای خودتون بررسی میکنید. اگر شما استطاعت حج ندارید و استطاعت حج براتون خیلی بعید است چه لزومی دارد در مسائل حج اجتهاد کنید اگه مرجع نیستید مرجع نیستید. کسی که مرجع تقلید نیست ازش تقلید نمیکنن فتوا برای غیر ندارد و برای خودش فتوا دارد که این قدم اول اجتهاده نقطه اولای اجتهاد برای خود اجتهاد میکند این فقط برای مسائلی که مورد احتیاطه برای احتیاط سنت یادم است آقای قمی فرمودن که من خواستم برم مکه شروع کردم اجتهاد کردن چون قبلا نمی‌خواستم برم اجتهاد نکرده بودم مسئله نیست که و الا در کل مسائل من اجتهاد کنم واهم اکثرشون مورد احتیاج من نیست بله در مسائل نماز است و روزه است و چه هست و چه هست اما مسائل خمس که من خمس ندارم بدم زکات که ندارم بدم عرض میشود که مسائل حین وفات که مرد حین وفات نمیشه و و و و مرجع تقلید هم نیست خب اینجا فتوا خب این یه این مرحله اولاس که در زمان مرحوم آقای بروجردی برای ما این مرحله این یک که بعدا وقتی تبلور پیدا کرد از نجف به این طرف از سی سال قبل به اینطرف تقریبا خب کسانی بودن که میخواستن نظرات قرآنی دریافت کنن ما نظرات قرآنی رو فتاوای قرآنی رو کم کم کم کم یواش یواش این یک مسئله.

مرحله دوم وقتی که ما در حوزه فقه وارد شدیم در قم و در نجف و در تهران و در اینجاهایی که وارد شدیم و این حوزه ها صددرصد غیر قرآنی بود یا احیانا ضد قرآنی آیا انتظار از فردی که در چنین غرقابی غرق شده است و خفه نشده نظر ایسنت که تر نشه میشود انسان برد توی یه حوضی که پر از قیر است اصلا قیر بهش نچسبه این خیلی مهم است که این آدم درصد این که قیر بهش نچسبه این درصد زیاد باشه و درصد داشته باشه که کم باشه. ما وقتی که در حوزه فقه وارد شدیم در قم سه سال از تحصیلاتمون گذشته بود آقای بروجردی آمدن میتونستیم درس بخونیم و فقه هم فقه سنتی با اینکه ایشون فقهشون درس ایشون درس آقای حجت آقای خوانساری درس آقای صمد خونساری درس این بزرگان فقه و همچنین درس بزرگان عرفان مانند مرحوم آقای شاه آبادی مرحوم مهدی آشتیانی مرحوم احمد آشتیانی درس عرفان مرحوم مهدی اصفهانی درس تفسیر مرحوم آقای علامه طباطبایی و و و دروس ادب دروس عرفان دروس فلسفه دروس فقه دروس کلام دروس اخلاق دروس چه دروس چه غرق در این نمیخوام تبرئه کنم میخوام حقیقت بیان کنم.

کسی غرق در این دروس میشود تدرسا و تدریسا و کتابتا آیا انتظار اینست که صددرصد بتواند قرآنی باشد اونم در کی ؟در اون موقعی که هنوز حالت تبلور به خود نگرفته در سی سال قبل هنوز حالت تبلور به خود نگرفته یعنی عوامل درونی و عوامل برونی درصدش خیلی بالا بود که احیانا برخلاف آیه انسان نظر بده ولی خداوند لطف کرد عنایت کرد محبت کرد همه کار کرد که در طول تاریخ سی ساله افطاع چارپنج تا بیشتر اختلاف پیدا نکرد چقد خداوند عنایت فرمود که اصالت قرآنی را ما در فقه که اصالت قرآنی در فقه اصلا در فقه شیعه نیست در فقه سنی هم نیست. هم در فقه سنی هم در فقه شیعه نیست این اصالتو خداوند عنایت کرد و حفظ کرد طوری که نظرات فقهی که مخصوصا در تبصره الفقها ما داریم الان اگر اختلاف دارن یه دو سه تا یا چاهارتا خیلی بالا بره پنج تا اونم قسمتیش تبلوره.

در باب صلاه غصب تبلور است در باب صم مسافر از تبلورم اونظرف تر است. خب این یک این یک حجاب این حجابی که بی حجاب شدن انسان از این حجابی که کل برون و درون انسان را گرفته است این همه تقیه ما هیچ وقت نداشتیم این یه کاره باید بکنه این درصد نظرات فقه سنتی رو در ما باید خیلی نقش بده نداد نداد یک. مطلب دوم عدم عصمت است آیا امام صادق علیه السلام اونطوری که ایشون از فقه قرآن برداشت میکنن صد درصد من و شمام میشه دو ‌درصد نباشه سه درصد نباشه ولیکن خداوند لطف میکنه که همون دو سه درصد و پنج درصد ده درصد جبران میشه قبل ازاینکه مرحوم بشیم و اینطور شده و ظاهرا بعدا که نخواهد شد یا اگرم باشه جزو همین دو سه دسته بود این مقدمه ایست که اونجا عرض کردم.

حالا حالا من آیاتی که راجب محرمیت است و راجب محرمیت است نسبت به کل مسلمین آیاتی که راجب محرمیت است برای کل مسلمین آیات سوره مبارکه نور. که قبلا بحث کردیم حالام باز نظر میکنیم. آیه بیست و سه سوره نور بیست و یک و ببخشید بیست و دو بیست و سه حرمت علیکم امهاتکم الی آخر این آیه، آیه محرمیت سوره نسا است که اونهایی که ببخشید بعکس در سوره نور آیه محرمیت است در سوره نسا آیه محرمیت است. این محرمی که محرمیت گاه اوقات هردو ذاتی هستن گاه اوقات نسبی هستن. حرمت نکاح با یک زن گاه ذاتی علی طول الخط اصلا عوض نمیشه ما داریم رو این بحث میکنیم محرمیتم اینطوره گاه محرمیت مطلقه است و محرمیت هم مطلقه هست که محرمیت در سوره نسا و محرمیت در سوره نور. در سوره نسا آیه بیست و دو بیست و سه عرض کردم و در سوره نور آیه سی و یک.

ببینید در این دو آیه که یکیش محرمیت نکاح است نسا و یکیش محرمیت زنان ذاتا محرمیت ذاتی و محرمیت ذاتی که نه نسبی حالا حرامه بعد حلال میشه حالا حلاله بعد نخیر. محرمیت علی طول الخط هرکاری بکنید این زن و مردن محرم همن یا محرمیت علی طول الخط هرچه بشود این زن و مرد یا از اول یا از حالا به بعد اینها محرم النکاحن. خب در میان اینها شما داماد رو پیدا میکنید که محرم است یا اینکه پدر از شوهر مادر را پیدا میکنی برای ربیبه. برای ربیبه که در آیه نسا برای ربیبه و امهات نسا قید خورده اما در سوره نور که باب محرمیت است داماد در کار نیست ازواج بناتکم در کار نیست و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن عربی میفهمید دیگه و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن او ‌آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن حتی ما ملکت ایمانهم نداریم او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربه من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء الی آخر.

خب اینجا مگر حدس نیست بله گفتم از اول این اگر از اول تا آخر محرمیت صددرصد باشد اینو ذاتی حساب میکنیم اونوقت محرمیت ارضی هم که اطلاق میخواد بگه یه محرمیت ارضی اطلاقه یه مقیده اینجا مقیده ابتدای بحثمون این مال اینجاست آیا در اینجا که لا یبدین زینتهن داماد در کار است نه البته ممکنه اعتراض کنید که عمو و دایی هم در کار نیست قبول میکنم این جواب داره اینجا عمو و دایی هم ذکر نشده عمو و دایی در اینجا ائماهن نیست اقوالهن ولی در باب محرمات ازدواج محرم ذاتیست که با عمو ازدواج کند دختری یا با داییش ازدواج کند این هست ولکن بله میخوایم بحث کنیم دیگه حالا بحث کنیم امهات نسائکم

حالا امهات نسائکم که بحث ماست ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم اللاتی دخلتم بهن این دوتا کین؟ این دو تا که امهات نسا است یا مطلق مقید و ربائب که دخترزن است که مقید این دو تا بطور اطلاق جایی پیداشون نیست مطلق اینجام قید خورده ربائب قید خورده دیگه حالا امهات داریم بحث میکنیم. ربائب و امهات مسلم ربائب و مورد بحث الان امهات قید خورده. اما محرمیت مطلقه برای غیر اینها محرمیت مطلقه برای محرمیت مطلقه برای غیر اینها. در محرمیت هم چارتا ذکر نشده یک داماد، شوهر انسان محرم است ذکر نشده. دوم عرض میشود که شوهر مادر که اینهم در محرمیت اصلا ذکر نشده. اینجام که ذکر شده قید خورده عمو و دایی، عمو و دایی در باب محرمیت در سوره نور ذکر نشده سوره نور در سوره نور عرض میشود که اینهایی که ذکر شدن اینها هستن دیگه. عمو دایی نیستن، بعولتهن ‌آبائهن آباء بعولتهن ابنائهن ابناء بعولتهن، عمو و دایی در اینجا باید بحث کنیم قبلا هم گفتیم ولیکن اینجا باید بحث کنیم.

راجب عمو و دایی دلیل قرصی برای محرمیت با شرط داریم اما محرمیت در چه حدی در حد یبدینن چون خود حجاب و خود محرم بودن نامحرم بودن مراتب داره. زن نسبت به شوهرش چقدر محرمه اینجا پدرشم همونطور محرمه نسبت به شوهر درجه اول پدر و فرزند درجه دوم برادر چه درجه سوم آخرین مرحله عبارت است از دایی و عمو. دایی و عمو محرمن محرمیت ضعیف دارن. یبدین زینتهن نیست ابدا زینت نیست چون سه مرحله دارد که بعدا باید بحث کنیم.

خب حالا در آیه ای که محارم را ذکر میکند در سوره نور این دوتا وجود ندارن که امهات نسائکم و ربائبکم در سوره نور بعنوان محارم ذکر نشدن و اونجا علت داره دیگه و لا یبدین زینتهن الا الا مگه حرف نمیاره زن نسبت به داماد منفیه چون حذفه ابداع شوهر دخترش زن داماد زن برای دامادش زینت راست کند در این عرض میشود که آیه یا دختری که دخول به مادرش داشته دختری برای شوهر مادرش که این دختر از کس دیگس. دختری برای شوهر مادرش ابداع زینت کند این در سوره نور نیست نه نیست بلکه منفیست چرا برای اینکه الا استثنا این از ادات حذفه. بنابراین این دوتا محرم نیستن بله عمو و دایی مطلب دیگه ایست که بعد بحث میکنیم اما این دو تا رو داریم بحث میکنیم که داماد که شوهر دختر است و همچنین شوهر مادر این دختری که از جای دیگس اینها بهم ابداع زینت نمیش بکنن و در سوره نور اینجا نیامده.

خب ببینید ما یک محرمیت مطلقه داریم به تمام مراتبش یه محرمیت مقید داریم چرا این عرض میشود که داماد زن و همچنین شوهر مادر زن به حساب محارم نیامدن چون اینا محرم مطلق نیستن اگر اینها بطور مطلق محرم بودن هردو باید در سوره نور جزو محارم ذکر بشن. ذکر نشدن چون محرم مطلق نیستن محرم مقیدن محرم مقید دومیش معلومه و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم اللاتی دخلتم بهن شرط داره. پس محرمیت دختر زن از کس دیگر مقید است به اینکه دخلتم بهن با مادرش عمل جنسی شده باشد اگر نشده باشد محرم نیست و در سوره مبارکه نور محارم به قول مطلق ذکر شده. اونم محارم درجه اول محارم درجه اول و دوم به قول مطلق که عمو و دایی خارجه. عمو و دایی رو از جای دیگر میدانن محرمن در مرحله سوم محرمن عمو و دایی محرمن چرا؟ برای اینکه در آیه نسا حرمت ذاتی ازدواج دختر با عموش یا با داییش این حرمت ذاتی به قول مطلق موجوده پس استفاده میکنیم که اینجا محرمیت در بعد بعدی هست درسته.

خب حالا این محرمیت مطلقه در اون جایهایی که هست در هر مرحله ای مراحل ازبرای داماد نیست و ازبرای عرض میشود که شوهر مادر از دختر دیگر نیست. فقط ذکر شده اینجا که ذکر شده ربطش چیه آقایون باز فکر کنید این مقدمه مطلب و امهاتکم و امهات نسائکم و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم اللاتی دخلتم بهن این من به کجا میخوره؟ کل فقها تا اینجا که من دیدم یکیشون اینه میگن این من یا تبیین گویس یا تبیینیه اس. اگر تبیینیه باشد مربوط به بعده. ببینید امهات نسائکم من نسائکم امهات که بعض دخترا که نیستن که امهات نسائکم من نسائکم اللاتی دخلتن بهن پس من در اینجا چی میشه؟ تبیین اما آیه ربائب و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم میشه چی؟ تبیین. آقایون دو تاچیزه. یک میگن استعمال معنای واحد درست نیست در اینجا من باید دارای دو معنا باشد بمعنای ابتدایی و نشوی مال ربائبکمه و معنای تبیینی مال امهات نسائکمه. نمیشود دو معنای متضاد از برای من باشه بنابراین برمبنای بطلان احتمالات در واحد در اینجا نمیشه این یک.

دو میگن رکیکه واقعا این دومیش خیلی رکیکه میگه رکیکه چرا میگن که و امهات نسائکم این حضور مطلبو عرض میکنم آقایون کیف کنن و امهات نسائکم و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم اللاتی میگن من نسائکم پس دو‌بله میشه. امهات نسائکم من نسائکم و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم من نسائکم تکرار میشه رکیکه میگه اگه تکرار نشه رکیکه چرا؟ برای اینکه اگر من نسائکم به امهات هم بخوره خب باید تکرار بشه منتهی اگر اینطور باشه اگر این من در بعد تبیین و امهات نسائکم بخوره میشه. امهات نسائکم کدوم نسا؟ من نسائکم اللاتی دخلتم بهن .ممکنه ذکر نکرد نباید ذکر کنه چرا؟ برای اینکه با یه مرتبه ذکر کردن اگر شامل هردو باشد ذکر کنه. بله با یک مرتبه ذکر کردن اگر از نظر ادبی درست بشه و شامل هردو باشد چرا دو مرتبه ذکر کنه کجاش رکیکه؟ بله رکیک در این صورت که میفرمود و امهات نسائکم من نسائکم اللاتی دخلتم بهن و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم اگه اینطور بود غلط بود جور دیگه باید بشه اگر امهات نسائکم مطلق است که جزو عددیش بعدا میخونیم اگر امهات نسائکم مطلق است باید جوری ذکر بشه که صددرصد نص در اطلاق بشه چجور؟ اینطور بعکس بشه و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم اللاتی دخلتم بهن فان لم تکونوا دخلتن بهن و امهات نسائکم امهات بعد بیاد وقتی که امهات بعد بیاد دیگه قید نمیخوره ولی امهات که قبل بیاد در اینجا به علل شتاع احتمالا قویا احتمالا در چند بعد قویا در چند بعد کتابا و سنتا امهات نسائکم مقید است ربائبکم.

تتمه مطلب برای فردا این زمینه بحث است که کنید. نسائکم به هردو میخوره نسائکم به هردو میخوره برمبنای استعمال لفظ در اکثر معنای واحد که بحث میکنیم انشالله یک باره من نسائکمو دارم میگم من نسائکم یک آیه این من نسائکم یه بار اومده این به دو جا میخوره عرض میشود که بعضی. این آقایون فکر کنید تا فردا ببینیم چی میشه شاید آقایون رایمونو عوض کرد اعتماد کرد چون معصوم نیستیم هیچکدوم ولکن من تمام

من نسائکم بله من نسائکم اللاتی این من نسائکم هم به ربائب میخوره هم به امهات من مطمئنم اگه احتمالم باشه تازه اگر احتمالم باشه ما دلیل داریم حتی اگر احتمال احتمال دارد که من به هردو بخوره. پس بنابراین آیه صریح نیست برای اینکه امهات مطلقه. خب اگر قرآن شریف عبارتی میخواد بگه که این عبارت صریح باشد یا غیر صریح. صریح بهتره یا غیر صریح بله صریح. خب اگر اینجا احتمال اینست که امهات مقید باشد یا مطلق خب صریحش این بود که بعکس کند اول ربائبو بعد امهاتو. مگه قرآن افصح بیان نیست قرآن که افصح بیان است افصح کلامه حتی احتمال نیژ قولی هم نباشد با بعکس کردن عبارت این متعین نیست متعین است در دلالت قرآن که غیر عوجه اگر احتمالات ادبی احتمال ها اگر احتمالات ادبی بر خلاف مقاصد الهی باشد این عوجه عوجه. پس وقتی این احتمال ادبی که از نظر ادبی درسته ولو ‌احتمال ما یقین داریم این احتمال ما در احتمال که درجا بزنیم میگیم اگرم احتمال اینکه من دوبعدی باشد پس مطلق بودن امهات دلیل ندارد بعد البته ادله دیگری که حالا عرض خواهیم کرد.

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و السلام علیکم و رحمه الله

اللهم صل علی محمد و آل محمد