پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و چهاردهم درس خارج فقه

حجاب

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

ما بر مبنای آیاتی از قرآن شریف که از جمله آیه بقره است هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا که از لکم استفاده میکنیم که تمام مقتیات ربانیه به وجه قاعده کلیه و ضابطه عامه ازبرای انتفاع ماست. انتفاع هم یعنی به کار بردن و استفاده کردن روی این حساب و آیات دیگر ما اصالت الحظر نیستیم بلکه اصالت الاباحه هستیم. اصالت الحظر می گوید که شما و آنچه را خداوند آفریده است مال خدا هستید و بدون نص اجازه رب العالمین حق تصرف ندارین. این یک مطلب عرفانیست که در جای خود صحیح و در اینجا غلط. در مقابل ما از آیات مقدساتی استفاده میکنیم ‌که اصالت الاباحه ایم اصل مباح بودن هر فکری هرعلمی هراخلاقی هرعقیده ای هرکاری هر نفیی هراثباتی، در کل آنچه را که خداوند به ما در عالم ما عنایت فرموده الا اونجایی که نهی فرموده و قد فصل لکم ما حرم علیکم والسلام آنچه را که بر ما حرام است قطعا بدون شک و بدون ریب در قرآن شریف یا خصوصا یا به عنوان قاعده کلی ذکر شده.

ما یک دانه حرام نداریم در اسلام که در تفصیل داده نشده باشه. البته این بحث دیگریست خب دوباره هم باید بحث بشه. روی این مبنا ازدواج با کل زنان که از جمله مطالبیست که از افراد قاعده کلیه اصالت الاباحه باید حلال باشه. مگر آنچه را که پروردگار عالم تحریم کرده همه زنان باید محرم باشن مگر آنرا که خداوند منع فرموده. همه ی خوراکی ها و آشامیدنی ها جایز است ما استفاده کنیم مگر آنچه را که خداوند فصل، تفصیل داده است که این حرام است که عقل در کتاب است و به عقیده ما قرآن کریم، کل واجبات و کل محرمات را به هرصورتی از صورتهایی که حجت باشد بیان فرموده است.

خب حالا ما در این مواردی که در آیه نساء آیه بیست و دومه سوره نسا ذکر شده است که حرمت نسبی ازدواج با بعضی از زن ها و حرمت سببی حرمت رضاعی اونکه مسلم است طبعا باید که ما بپذیریم. و اما اونجایی که ما تردید داریم هرقدر این طرف و اون طرف میرویم تردید داریم ثابت نمی شود ازبرای ما که ازدواج با فلان زن حرامه. گرچه گروهی میگویند حرامه گرچه بسیاری می گویند حرامه اکثر مطلق میگویند حرامه که مادر زنی که به اون زن دخول نشده. آیا مادر زنی که به اون زن دخول نشده است حرامست ازدواج با او یا مانند دختر زنی که به او دخول نشده است حلال است ازدواج با او؟ پله ی اول تردید داریم اگر ما تردید داشتیم بعدا به تیاو التی و به جایی نفیا و اثباتا نرسیدیم نه برا اون ثابت شد که حرام است ازدواج با مادر زن غیر مدخول بها و نه ثابت شد که حلال. قاعده قاعده اصالت غیر اینست که حلاله این مرحله ی اولی.

مراحل بعد را حضور برادران عرض کردیم که حتی احتمال اینکه من نسائکم اللاتی دخلتم بهن هر دوانه باشد هم به امهات نسائکم که تبیین نسا است هم به ربائبکم. به هر دو بخورد احتمال این کافیست که دلالتی بر اطلاق امهات نسائکم در کار نباشد و سایر جهاتی که حضور برادران عرض کردیم.

حالا اگر اکثریت علمای اسلام شیعتا و سنتا قائل شده اند به اطلاق امهاتکم اللاتی و ام امهات نسائکم اگر قائل اطلاق شدن در اون حجت نیست. اگر احیانا روایت علویه ای داریم که ها اینکن برای ما حجت نیست و چنانکه روایات صحیح صحیحه السند و صریحه و متعدده از نظر عددی بیشتر داریم که طبق احتمال و بالاتر یقین دلالی فصاحتی و بلاغتی آیه امهات نسائکم هم مانند ربائبکم عرض میشود که مقیده. اگر چنین باشد ما نمیتوانیم اون روایات دسته دوم را حمل بر کاری بکنیم حمل بر چه بکنیم؟ حالا میخونیم. این روایاتی که هم از نظر دلالت اقوا از نظر سند صحیح است از نظر عدد بیشتر است چیکار میتونید بکنید؟ حتی اگر هم برخلاف تقیه بود، خلاف این روایات و خود این روایات هم موافق تقیه بود باز حجته.

در صورتی میتوانیم که این رانی که در این روایت است چون بر خلاف اکثر علمای شیعه است و موافق اکثر علمای سنه است به حساب اکثریت علمای سنی تقیه شده است باز نمیتونیم بگیم باید ببینیم محور چی میگه محور چیه محور قرآن شریف است. کمااینکه در باب میراث چنین است و در ابواب دیگر نیز چنین است. که مثلا مرحوم صاحب جواهر رضوان الله تعالی علیه و علینا جمیعا در اینجا بعد از بحث بسیار مفصلی کردن، آخر سر میفرماید که اون روایاتی که به طور مطلق ماترک مردان را از برای زنان به عنوان ارث معلوم کرده چون موافق است با رای عامه، تقیه است میگیم نخیر چون موافق است با نص قرآن این تقیه نیست.

در اینجا مثلا شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه و دیگران که این روایتو حمل بر تقیه کردن که یک نفر بودن حمل بر تقیه جایی باید کرد که خلافی در کار باشد وقتی اکثریت مطلقه علمای شیعه و علمای سنی باهم متوافقن خیلی خیلی کم از علمای شیعه هستن که دو نفرو ما خبر داریم صدوق در ملاح ظل، ابن ابی عقیل در کتابش. از علمای سنی هم خیلی کم دو سه تا ما سراغ داریم از مولفین چهار پنج تا از هزاران هزار علمای شیعه و سنی که تعدادی از کتابهاشون در دست ما است یک درصد بسیار کمرنگ بسیار مختصری ازین آقایون خواندن امهات نسائکم مطلق است. آیا برای خاطر اون چند نفر از علمای سنی و چند نفر از علمای شیعه، امام باقر و امام صادق تقیه فرموده است و فرموده است که هردو مانند همن هردو مقیدن این چه تقیه ایه؟

چرا نگفتن چون قرآن گفته همه باید بگن همه باید بگن از امیرالمومنین تا امام حسن عسگری تا امام حسن همه باید بگن؟ بعضی از مسائل هست که هیچ امامی نگفته یا ما نگفتیم. بابا اینو خود قرآن گفته که امهاتکم که حکم نسائکم خودشه. قید نیستش که عزیزم امهات نسائکم که قید نیست خودشه. میخوایم بگیم امهات نسائکم قیدی دارد که دخول به نساء باشه یا نه؟ اینو داریم بحث میکنیم عزیزم. حالا روایتو ملاحظه میفرمایید این روایات از چند حال خارج نیست اگر بگیم این روایات جعله خب جعله به چه حساب ضد اسلامیه؟ ضد اسلامی بودن این روایات باید نشان داشته باشه. به قرآن که ملاحظه میکنیم میبینیم تو قرآن نیست بلکه خب خارجه قرآنه. اگر بگیم این روایات به عنوان تقیه است که تقیه نیست حتی اگر ما آیه ای در این باب نداشتیم. این آیه سوره مبارکه نسا اصلا نبود. ما بودیم این دو دسته روایات و این اقوالی که اکثر چنین است شیعتا و سنتا و اقل چنان است، باز هم در فقه روایتی ما وظیفمون این بود که اون روایاتی که هردو را مانند هم مقرر کرده است قبول کنیم چرا؟ سندا دلالتا بعد صد در صد از تقیه در اونها هست ولی در اینها این حرفا نیست.

حالا این روایتو ملاحظه کنین عرض میشود که کتاب النکاح عرض میشود که مسائل الشیعه جلد چهاردهم باب بیستم صفحه سیصد و پنجاه و چهار، ما اول اون روایاته علوی را که یک روایت است گرچه به الفاظ گوناگون نقل شده است ما نقل میکنیم. محمدبن یعقوب عن ابی علی الشعری عن محمدبن عبدالجبار عن محمدبن اسماعیل عن الفضل بن الشاذان عن صفوان بن یحیی عن منصوربن هاذن قال کنت عند ابی عبدلله علیه السلام. اولا فضل بن شاذان از اصحاب امام رضا علیه السلام بعید است که از اصحاب امام صادق علیه السلام باشد این یکم، ثانیا بعضی ازین افرادی که در سند هستن موثق نیستن. حالا کاری به این جهات نداریم.

قال کنت منصور بن هاذن میگوید کنت عند ابی عبدلله علیه السلام فعطاه رجل فسئله عن رجل تزوج امراه فما قبل ان یدخل بها ایتزوج به امها. خود مسئله ماست. فمن یدخل بها زوج امها اون زن مرده حالا یا طلاق یا مرده یا هرچی. فقال ابوعبدلله علیه السلام قد فعله رجل منا فلم یربه بعثا. سوال این رجل منا کیه؟ امام صادق که استناد میفرماید به فعل رجل منا فلم یربه بعثا، بنابراین امام صادق علیه السلام قبول دارن ولایرابه بعثا این شخص باید معصوم باشه ولاصیما اگر قول غیر معصوم بر خلاف قرآن باشد برخلاف حق باشد، اینجا باید که اون رجل منا امام باقر علیه السلام باشه یا امام چهارم باشه یکی از ائمه قبل. یکی از ائمه ای که قبلا بودن و فوت فرمودن. قال فقال ابو عبدلله علیه السلام قد فعلوه رجل منا فلم یربه بعثا سوال دیگر، نه امام خواسته است این لم یربه بعثا که مادر زن با ربیبه یکسانن و هردو قید دارن خواستن تقیه کنند ولذا خودشون چیزی نفرمودن از رجل منا نقل کردن جواب جای تقیه نیست.

بله فلم ببینید فقال ابوعبدلله علیه السلام قد فعلوه رجل منا فلم یر نر که درست نیست. فلم یر خب نرم باشه نرم باشه تازه نر میشه دختر میشه. قد فعلوه رجل منا فلم یربه بعثا. تقیه نمیتونه باشه چون عرض کردیم چون این آراء اکثریت مطلقه علمای شیعه و سنی بر خلاف این قیده. پس امام تقیه نکرده اینجا فقلت له جعلت لذا ما تسخر الشیعه الا به قضا العلیون. نسائم بعد امام بله. قبل از امام از آراء صحابه چنین بوده آراء صحابه متصل به ائمه و آراء بعدی تماما این بوده و لذا آراء صحابه رو از روایت متقابل استفاده میکنیم که از باقرین علیه السلام نقل شده. وانگهی علمای سنی و علمای شیعه که در یه مطلبی شهرت دارن بر چه مبنا؟ سنی ها بر مبنای ائمشون شیعه ها هم بر مبنای ائمه. سنی ها که اکثریت مطلق برمبنای ائمشون رای دارن پس از اون اول تا بعد همش عنوان تقیه صلب ایجابیس چیه فرق نمیکنه ما از کجا بفهمیم که امام به عنوان تقیه فرموده؟

از اونجایی که ائمه اربعه اکثرا اینطور فرمودن امام هم برخلاف واقع مطابق اونها خب اگر ائمه اربعه اکثرا اینطور گفته اند پس سنی ها تبعیت دارند و اگر ائمه ما همشون اینطور فرمودن پس شیعه ها این تبعیت دارن. بنابراین در یه احتمال تقیه اصلا وجود نداره. حالا چی صبر کنید شما مثل اینکه شب نخوابیدین یعنی فقلت له جعلت لذا ما تسخر الشیعه الا به قضا العلیون. از اینجا میخوان امیرالمومنینو اذیت کنن. در بسیاری از موارد است که بر خلاف شیعه، فتوایی رو از امیرالمومنین موافق سنیا نقل میکنن بعضی وقتا ظلم دوبله میشه. بر خلاف شیعه و سنی از امیرالمومنین مطلبیو نقل میکنن. این یکی از دوجا فقلت جعلت لذا این شخص میگوید که ما تسخر الشیعه الا بقضا العلیون یعنی چه میخواد چیکار کنه؟

میخواد تناقض ایجاد کند بین نظر امام صادق و امیرالمومنین. اینطوره دیگه برااینکه امام صادق فرمودن که رجل منا این کارو کردو فلم یربه بعثا یا فلم نربه بعثا روایت دیگه هم هست میخونیم فلم یربه بعثا یا فلم نربه بعثا این راحت تر میشه خب اگر اینطورست پس امام صادق فتوا رو فرمودن. خب این شخص شیعه که میگه جعلت لذا میخواد مطلبی را از حکومت از حکم امیرالمومنین نقل کند که امهات نسائکم مطلق است چون مطلق است و ربائبکم مقید است پس میخواد تناقض ایجاد کند بین رای امام صادق و امیرالمومنین. نمیشه که این چه شیعه ایست وانگهی در اینجا اونطوری که عرض کردیم و اینطوری که فهمیدیم این جای تقیه نمیتونه باشد چون این رای بر خلاف کل علمای شیعه و سنیست الا شظا چه ائمه شیعه چه ائمه سنی. پس این جای تقیه نیست پس تقیه مقابلشه. مقابلش تقیه است مقابلش تقیس اینطوری میشه تقیه یعنی برای حفظ کلام خدا بر خلاف رای اکثر شیعه و سنی رای دادن خلافش تقیه میشه چطور؟

ما فقلت جعلت لذا ما تسخر الشیعه الا بقضا العلی علیه السلام فیها و الشمخیه. شمخیه یعنی الشریعه الشامخه یعنی تشیع توی شامخه. در تشیع که شامخست یا فی هذا السجیه. هذه باید باشه اللتی ابتاها ابن مسعود انه لا بعث بذلک ثم عطا علی. قضا علی رو اینها محور میدارن و ما هم محور میدونیم شکی نیست. میگد ابن مسعود هم فتوا داد بر اینکه این دوتا باهم دشمنن میخواد برسد کانه قد فعلوه رجل منها ابن مسعوده اگر فد فعلوه رجل منا ابن مسعود است چرا امام صادق به قول ابن مسعود تمسک میکند خودش معصومه. ثم عطا علیا فسئله فقال له علی علیه السلام من عین اخطها این فتوا رو که هرجایی میشنوم از کجا گرفتی؟ قال من قول الله عزوجل. باز این مطلب رو ثابت میکنه که معلوم میشود به قول الله عزوجل میشود استدلال کرد اینها عربن دیگه. میشود به این آیه مبارکه استدلال کرد که هر دو مقیدن. اینها عرب بودند که بر خلاف عربیت که پس احتمال این مطلب هست. همینقدر که احتمال این مطلب که هردو مقیدن که من نسائکم به هر دو میخورد باز دلیل مقابل رو از بین میبرد.

قال من قول عزوجل و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم اللاتی دخلتم بهن فان لم تکونوا دخلتم بهن فلا جناح علیکم ببینید فقال علی علیه السلام ان هذا مستثنات و هذا مرسله غلطه عبارتی. هذه باید بگه هذا چیه مگه زن مذکر میشه؟ پس در این روایت زن مذکر شده زن مذکر شده. ان هذا مستثنات و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم اللاتی دخلتم بهن مستثناست. استثنا کرده یعنی دختر زنی که دخول نشده است این اشکال نداره و هذا مرسله عبارت باید اینطور بشه ان هذه مستثنات که نزدیکه و تلک مرسلات پس دو غلط داره این عبارت یکی هذه شده هذا دیگر تلک شده هذا. ان هذا مستثنات و هذا مرسل نقل شده و امهات نسائکم الا ان قال فقلت لها ما تقولو. بالاخره شما چی میگی؟ از امام صادق سوال کردن بالاخره شما چی میفرمایین؟ فقال یا شیخ تخفرونی ان علیا قضا بها فتسئلونی ماذا ما تقولو فیها تو میخوای بین من و علی دعوا بندازی به من خبر میدی خودت داری خبر میدی که علی اینطور حکم کرده و از من سوال میکنی چی میگم.

خب این کسی که خبر داد به امام صادق که علی اینطور گفته یعنی امام صادق نمیدونست علی اینطور گفته خبر نداشت حکم خدا چیه؟ که بیان بگن علی اینطور گفته تو میخوای تناقض بین رای من و رای رای او درست کنی؟ اصل اول اینست که امام صادق فرمود که قد فعلهوا درسته عکس اونچه استدلال میکنن قد فعلهوا رجل منا فلم یربه بعثا یا فلم نربه بعثا تقیه نیست صریح است در اینکه امهات نسائکم مانند ربائبکم قویه. بعد سوال میکند بعد از اون نقدی که میکنه از امیر المومنین که شما چی میگین؟ میگه عجب از من سوال میکنی رای رو میدم بعد میگی علی اینطور گفت بعد میگی تو چی میگی. میخوای تناقض میریزی عرض میشود که این قال علیا بر خلاف حق است. اون که از علی علیه السلام نقل کرد اون بر خلاف حقه. اگر حق او بود از اول امام صادق علیه السلام بدون اینکه رجل منا نقل کند چه کند چه کند میفرماید که قال علی علیه السلام اون مرسله است و عرض میشود که این مقیده هست. پس چه دلالتی دارد این روایت این روایت که از نظر سند اینطورست و از نظر دلالت اینطورست مشوتش این چه دلالت دارد؟ اینجا سوال به وسط میاد که اقول لا یقفا انا علیه السلام ابقا اولا لتقیه کما ذکر الشیخ و غیره. نه ایشون و نه شیخ طوسی فرصت نداشتن فکر کنن که تقیه زمینه ندارد اصلا.

خب عرض میشود که حدیث دوم محمدبن الحسن به اسناده عن محمدبن احمدبن یحیی عن حسن بن موسی الحشارعن غیاص بن کلوب عن غصاب بن عمار عن جعفر عن ابیه عن علی علیه السلام فی حدیث قال ولامهات مبهمات دخل بالبنات قولا قد یدخل بهن و حرموا و ادحموا ما ارحم الله. ما میگیم که نخیر اینجا مبهم نیست بلکه مقید است ابوا الله معنا ندارد و این روایت تقریبا عبارت را عوض کرده است با آنچه را که ما قبلا نقل کردیم بله یعنی مطلق. مبهم یا مطلق یعنی قید ندادیم و امهات نسائکم مبهما یعنی نگفته است که امهات نسائکم اللاتی دخلتم بهن خب جوابو بده از خود آیه باید بگیم.

حدیث دیگر به اسنادی عن الحسین السعید عن ابن ابی عمیر عن جمیل بن دراک و حماد بن عثمان یا حماد بن عثمان عن ابی عبدالله علیه السلام این حدیث در مقابل اون دو حدیثه چنتا حدیث میخونیم. قال الام والبنت سوا اذا لم یدخل بها تموم شد نصه دیگه. این نظیر سندی دارد نظیر دلالتی دارد نصه قال الام و البنت سوا اذا لم یدخل بها سوال اینست این گفته قرآن است. و رباح الکلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن بن ابی عمیر که المجمع علی تطبیق روایته هست قال الشیخ هذا مخالف للقرآن کاس شما کی با قرآن کار داشتید که الان مخالف و موافق پیدا کنین با کجای قرآن مخالفه؟

حدیث دیگر الام و البنت سوا اذا لم یدخل بها. یعنی به زنش زنی که انسان گرفته ها اگر به این زن دخول نکرده مادر و دخترش یکسانن چی میشه؟ یعنی خیلی معذرت میخوام یعنی معذرت چرا بخوام یعنی میتوند که سه زن رو یکجا بگیره مادر دختر نوه. قبل ازینکه کاری با اینا انجام بده هرکار میخواد میکنه و اینها زناش هستن. بله اگر یکی ازینها را عمل جنسی کرد بقیه حرام میشه. اگر مادر بزرگو عمل جنسی انجام داد دخترش حرام میشه.

بله حالا عرض میکنم معناشو اگر مادربزرگ رو عملی انجام داد دختر مادربزرگ که ربیبست دیگه حرام میشه اما دختر دختر چی؟ حرام نمیشه چون ربیبه دختره. اگر چنانچه این زن رو که مادر داره دختر داره اگر با این زن عمل جنسی انجام داد هم مادرش حرام میشه هم دخترش چرا؟ مادرش مادر زن مدخول بها و دخترشم عرض میشود که مدخول بها. اگر با نوه کاری انجام داد دوتا مادر حرام میشن چون دوتا مادر هردو امهات نسائکم هستن. امهات نسائکم چه نزدیک چه دور چه دور همه رو میگیره ولی ربائبکم همین اولی رو میگیره ربیبه دختر ربیبه و دختر دختر ربیبه اینها رو نمیگیره.

نمیشه نمیشه این خدمت حرامه نمیشه. ببینید صبر کنین شما ببینید سه نفرو گرفته مادر بله مادر مادر و دختر این که سه تا متتابعن. بله جده و مادر و دختر سه تارو باهم ازدواج کرده این سه تارو باهم ازدواج کرده مگه جمع بین اینها حرام است؟ حرام است خب حالا کی حرام میشه؟ اگر چنانچه این کوچیکه رو عمل جنسی انجام داد هم مادرش حرام میشه هم مادر مادر چون امهات نسائکم چیه؟ قید به نزدیک نداره که ولو با فاصله. مادربزرگو باهاش عمل جنسی انجام داد اگر با مادربزرگ عمل جنسی انجام داد دخترش که وسطیه میشه ربیبه حرام میشه منفصل میشه بدون عرض میشود طلاق اما دختر دختر ربیبه نیستش که اینها.

نشد حالا میرسیم اون قیدیست که بعدا باید صحبت کنیم حالا رو اون حساب بنابراین خب یه مطلبیس که از این عرض میشود که مسئله در میاد. اگر مادربزرگو گرفت درسته نوه مادربزرگ رو از غیر خودش گرفت جمع بین این دو هیچ اشکال نداره از اول تا آخر هیچی راحته راحت. این جده رو گرفت و این نوه اینم گرفت نوه این جده ربائبکم نیست من نسائکم نیست. نوه رو میگم آخه بله خب برا اینکه جایز است دخول به نوه نوه یا نه؟ بله وقتی جایز شد انجام داد انجام شد مادر بزرگ عرض میشود که مادر زن میشه و منفصل میشه. خب بله ببینید چون این مسئله سابقه نداره این مادربزرگی که دخول بهش شده دختر این مادر بزرگ ربیبه است حرامه نوه این مادربزرگ از قید این آدم چیه؟ این ربیبه نیست حرامه درسته

حالا اگر چنانچه ربیبه معنیش همینه دیگه ربیبه معنیش همینه که از غیر این مرد از غیر این مرد دختری دارد این زن از غیر این مرد دختری که این مثلا ببینید یک زنی گرفت این زن دوتا دختر داره یک دختر خودشه دختر دختره بله دختر خودش ربیبست اگر دخول به مادر کرد حرام میشه. اما دختر دختر که ربیبه نیست پس میتواند جمع کند بین جده و کی و دختر ربیبه اگر جمع کرد بین مادربزرگ و دختر ربیبه این هیچ اشکالی نداره نه آیتا و نه روایتا.

حالا سوال شما اگر چنانچه با مادر بزرگ کاری انجام داد که دخترش حرام میشه ربیبه اگر با این نوه کاری انجام داد بعدا بعد اونی که با مادربزرگ ازدواج جنسی کرد بعد با این عرض میشود که نوه که دختر ربیبست کاری انجام داد تا این کارو انجام داد مادر بزرگ چی میشه؟ منفصل میشود بدون طلاق. سوال چرا جایز است با نوه کاری انجام بده؟ خب زنشه خب اگر زنشه کاری انجام داد اون منطلقه میشه خب بشه تقصیر چیه این وقتی که حلال شد مثل همون قضیه ایه که قبلا ما مکرر صحبت میکردیم که چی آهان اول نبودین اینجا نبودین نه ما اصالت الاباحه ایم مگر اینکه شرع جلو رو بگیره شرع جلو رو گرفته کجا گرفته نه در قرآن نه در سنت علما شما انجام دادید اگه نشد. چرا نمیشه خب چطور میشه خب بشه خب بشه خب بشه خب عرض میشود که اینم یه روایت. حالا سنتم نداریم برخلافش نه قرآن برخلافشه نه سنت بلکه قرآن تایید میکنه مطلب رو. در همین آیه که ما داریم میخونیم و امهات نسائکم و امهاتکم اللاتی بحث قبلیست دیگه بحث قبلیس

خب دیگر صحیحه دیگر قلت عن الباقرینه یکی از امام صادق علیه السلام و یکی از امام باقر از امام صادق دو روایت نقل شده اولیش رو خوندیم گفتیم که خب دلالت نداره دومی که نص بود دراینکه عرض میشود که مادر و دختر در قید برابرن. حدیثی دیگر باسنادی عن الصفار عن محمدبن عبدالجبار عن العباس بن معروف عن صحیحه عن صفوان بن یحیی سندو کاری نداریم ولی خب حالا کسانی که سندی و مدنی هستن.

عن محمدبن اسحاق بن عمار قال قلت له رجل تزوج امراه و دخل بها ثم ماتت ایحلله ان یتزوج امها یتزوج امها قال سبحان الله کیف تحلله امها و قد دخل بها این معلومه این معلوم قال قلت له و رجل تزوج امرئه فهلک قبلا یدخل بها تحلله امها قال و مالذی یحرم الیه امام صادق علیه السلام اینجوری از امام باقر علیه السلام که اینها نص است در اینکه اصلا متحیر است امام تعجب میکنه و حال اینکه دخول به دختر نشده است چرا مادر باید حرام بشه حالا مادر که حلال است چیه؟ یعنی حلال است با او ازدواج کنی آیا حلال است با مادر ازدواج کنه اگر دختره طلاق بگیره اینو کی گفت؟ قرآن شریف نص متن آیه نسا که شما رفتین سراغ حرف اول من حرف دومو داریم بحث میکنیم ما میگیم مادرزن و دختر زن یکسانن در قید دخول.

حدیث دیگر محمدبن علی بن الحسین صدوق در من لایحضره الفقیه، چون اسمشم چون من لایحضره الفقیه اسمشم اینست به همین حسابه که ایشون فتاوایی که میدادس طبق روایات خودش اهوت و اقوا واجب و حرام نمیگفته و قدما و اقدمین چنین بودن. اقدمین روایتی را که حجت می دانستن و طبق اون نظر داشتن خود نص روایت رو نقل میکردن بنابراین من لایحضره الفقیه کتاب رساله عملیه فتواییه مرحوم محمدبن علی بن حسین آقای قمی که زیارت رفتیم انشالله ایشون در من لایحضره اینطور میگه به اسنادی عن جمیل بن دراج عنه سول ابوعبدلله علیه السلام عن رجل تزوج امراه ثم طلقها قبل ان یدخل بها حل تحل له التها معلوم است که این مسئله مورد بحث بوده اصلا بعضیا بله بعضیا نه قال الام والابنت فی هذا سوا اذا لم یدخل به اهداهما هل لدلهر احرا یعنی چی هل یعنی میتواند با دیگری ازدواج کنه مادر گرفته کاری نکرده با دختر ازدواج کنه دخترو گرفته با مادر عرض میشود که با دختر کاری نکرده با مادر ازدواج کنه کی بعد از طلاق اون؟ نه کمااینکه در خود آیه نسا فان لم تکونوا دخلتم بهن فلا جناح علیکم استقرار نفسی بود. وقتی استقرار نفسه دیگه شرطش طلاقش شرطش ملاقست دیگه این حرفا نیس دیگه شرط. بله قال الام والابن فیها در دخول و عدم دخول مادر زن و دختر زن ساده حرف میزنه دیگه.

اقولوا تقلا لفی فی مثله حدیثی دیگر، العیاشی فی تفسیره عن ابی حمزه قال سئلت ابا جعفرعن باقر علیه السلام عن رجل تزوج امراه وطلقها قبل ان یدخل بها فتحل لامتها قال فقال قبقا فی هذا امیرالمومنین لابعث به فی تزوج امراه و طلقها قبل ان یدخل بها ان تحلل ابن ابن رو میگه دیگه ان الله تقول و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم اللاتی دخلتم بهن فان لم تکونوا دخلتم بهن فل جناح علیکم ولو تزوج الابنت ثم طلقها قبل ان یدخل بها لم تحل لهو امها ،همون روایتی که اول خوندیم علویست. قال قلت له الیس هما سوا پس در نظر اینطور بوده. این نظر هما سوا در کار بوده در زمان ائمه علیه السلام نظر هما سوا در کار بوده ولو کان اکثر علمای شیعه و سنی باهاش مخالفن بوده در کار. قال فقال لیس هذا مثل هذه ان الله یقول و امهات نسائکم لم یتستن فی هذه اینجا هذه تلک درست شده ولی بقیش خرابه. هذه تلکش درسته ولی بقیش کم کم. کم اشترک فی تلک هذه منها مبهمه لیس فی هاشرطن و تلک فیها شرطن.

این این مسئله بعد راجبه ربائب مقداری باید ما صحبت کنیم که مطرح کردیم و تا چند دقیقه ای که وقت داریم حضور برادران عرض میکنیم فکر کنید روش. البته سوالاتی برادران دارید که خب در ضمن هم فرصت کم است و هم و بعدا هم وقت کمه ما فکر کردیم وعده ای که بهش بدیم یک جلسه بین السائله و المجیب درست کنیم انشاالله اگه موافق باشید از این پنجشنبه خواهد بود. صبح های پنجشنبه وقتم وسیعه بین السائل والمجیب که سوالاتی که راجب این بحث هاست و چه سوالات دیگری و کلی که انشاالله خدا به همه ما توفیق خواهد داد. دیگه مثلا ساعت هشت خوبه دیگه ساعت هشت ما بله ساعت هشت مثلا تا یازده ساعت هشت تا یازده نه بله قدیم که گذشت حالا آقایون چیه عرض میشود که نظر دارید بفرمایید در وقتش که بعدا صحبت

راجب ربائب آیا برحسب اونچه آقایون علما میفرماین این فی حجورکم غیرغالب است؟ مگه غالب اینطوره مگر غالبا زنی که دختر داره در دامن انسانه ولو یه ساله باشه دوساله مطلبیه شوهر کرده بود چی؟ مگر غالبا انسان زنی که میگیرد و دختر داره این زن جوانه این غیر غالب مثلا چیه؟ اینو میخوایم بحث کنیم دیگه غیر غالبه چی میگه ربیبه یعنی چه؟ مگه دختر بیست ساله تحت تربیت پدر نیست نشد. ربیبه نگفته بچه نگفت الطفل بنت الصغیره اینو نفرمود ربیبه مگر عرض میشود که خداوند رب العالمین نیست همه ما بچه ایم تکلیفش میفهمم میخوام بگم اینکه ربیبه فرمود معنی ربیبه چیه؟

آیا ربیبه یعنی بچه کوچولو؟ نخیر ربیبه یعنی دختری که امکان وقوعی تحت تربیتی شما بودن براش هست. خب این فقط باید بچه باشه یا بزرگ هم میشه خب بزرگ هم میشه باشه زن منم بچه نیستش که اگر بزرگ تربیت شده دیگه استمرار تربیت در خانه شما مادامی که شوهر نکرده لازم نیست تحت نظر شما نباید باشه؟ مادرو شما گرفتین دخترو تو خیابون ولش میکنین یا تو خونه شماست و تحت نظر شماست؟ ما که نمیگفتیم نمیشه نگفتیم بله اینطور میشه اینم یه اشکال حالا میخوایم این چیز کنیم بحث کنیم دیگه

خب این عرض میشود که و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم اللاتی دخلتم بهن ربائب دو قیده یک ربیبه پس دختر ربیبه نوه ربیبه همه بره کنار اگر دختر زنی که انسان میگیره معمولا در حیض انسان باشه دیگه دختر دختر دختر دختر اینا دیگه دیگه نیست اضافه بر اینکه اگر اینطور باشد که این خب سن بالایی باید داشته باشه تا نوه داشته باشه نتیجه پس فی حجورکم این غیر غالب نیست فی حجورکم تبیین ربائبکمه. ربائبکمو ما با صرف نظر از اجتهادات و استعاها و تقلیداتی که یعنی دختر زن از قید نخیر دختر زن از قید با دو قید یک قید تحت تربیت شما باشد از وقتی زن میگیره دیگه از وقتی که مادرشو میگیرد این در زیر پوشه ی تربیت شما باشد و برای اینکه خیال نشود که این زیر پوشه تربیت شما باشد قید خاصی هم داره باز من عرض میشود که فی حجورکم میفرماید در حجر یعنی در دامن انسان یعنی واقعا مقید است اونچه اگر دختر زن بچه ای یه ساله دو ساله که در دامن این شوهر جدید است باید خیلی از بره کنار.

وانگهی مگر فی حجورکم مقید به اینکه دامن کوچک بودن بچه باشد؟ نخیر حجر تربیتی ربائبکم حجر تربیتیست فی حجورکم قید تربیتیست و این حجر تربیتی دو حجره یک حجر تربیتی این مردیست که مادر این دخترو میگیره. اون دختر قطعا مادامی که شوهر نکرده حتی شوهر هم خواست فرض کن بکنه این تحت نظر این خواهد بود. این عرض میشود که یه حجر تربیتیه. یه حجر تربیتیست که منظور از مادره که دیگه بحث نکردیم

من نسائکم اللاتی دخلتم بهن نفرمود من نسائکم اللاتی دخلتم بهن و رب بینهم نداریم حتی یک ساعت هم تربیت نکرده فرض کنید که این دخترو از شوهر دیگر داره و این دخترو بردن جایی دارن بزرگش میکنن بعد که این زن شوهر کرد این دختر هم ورمیاره پهلوی شوهر هیچ وقت پهلوی این زن تربیت نشده تربیت زن درش شرط چون نسبت به خود مرد فرمود و ربائبکم فیکم مرده فی حجورکم من نسائکم اللاتی دخلتم بهن دیگه قید دیگری ندارد.

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا

السلام علیکم

 اللهم صل علی محمد و آل محمد