پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و هفدهم درس خارج فقه

نکاح منقطع

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

بحث ما راجع به متعت النسا بود، احیانا لفظا و یا معنا و یا در هر دو جهت در مجتمع ما مخصوصا بین زنان، این متعت النسا منفور است. خب ما چرا لفظ را یک لفظی بیاریم که سواستفاده بشه؟ معمولا در عرف فارسی میگن صیغه. مگه عقد دائم صیغه نداره؟ اونهایی که صیغه رو شرط میدانند مگر این صیغه در اختصاص عقد دائم است خب عقد منقطع هم صیغه داره بلکه اضافه هم داره. چون مهر در یکی از متون صحتش این است که مهر معین بشه مگر اینکه زن ببخشد.

حالا این لفظ صیغه که شامل عقد دائم و منقطع است چون در عرف معمولی عمری و دنباله رو عمری این ازش سواستفاده میشه ما نمیگیم قضیه رائناست. رائنا که در لغت عربی معنای بدی نمیده اما یهودیا میگفتن رئنا معنای رائنا عوض میشد. رائنا یعنی ما را مراعات کن یا رسول الله صلوات الله علیه و یهودی ها میومدن میگفتن رئنا. مومنین میگفتن رائنا معناش درست بود ولی این لی میکردن له میکردن رئنا. رئنا در لغت عبرانی یعنی ما گوش نمیدیم هرچی حرف میزنی اسکن میکنیم مخالفت میکنیم. آقایون گفت که یا ایها الذین امنو لا تقولوا رائنا تقول انذرنا. خب انذرنا سواستفاده نمیشه ولی رائنا میشه.

این یه‌ قاعده ی کلیست. اگر از یک لفظی که معنای درست مراد است، در بعضی از لهجه ها یا در بعضی عرف ها مال ما عرفه در بعضی از لهجه ها و لغت ها یا در بعضی از عرف ها از این لفظ سواستفاده میشود، ما یک لفظی میاریم که سواستفاده نشه. نمیگیم صیغه مطعم نمیگیم چون لفظ مطعم با این که این اعم است از عقد دائم و عقد منقطع بلکه تمتع در عقد دائم دائمیست و در عقد منقطع، منقطع است. بنابراین صدق خارجی و واقعی تمتع به قول مطلق از نظر طول زمان در عقد دائم بیشتر است طبعا تا طلاق نگیره تا موت نیامده. ولکن در عقد منقطع منقطعه. اما لفظ مطعم که گفته میشود چه در عرف فارسی و چه در عرف عربی باز منفوره پس چی بگیم؟ عقد منقطع.

من یه جزوه ای نوشتم به نام فتایاتنا در بیروت، گرفتاری بین دختران و پسران دانشجو و سایر دختران و پسرانی که در جایی باهم همکار بودن زیاد بود از من سوال کردن چه کنیم خب ما جزوه ای نوشتیم فتایاتنا. در این فتایاتنا یکی از بحث ها اینه که ما لفظ صیغه، لفظ مطعه، لفظ چه لفظ چه نیارید حتی لفظ نکاح هم خواستید نیارید. شما پسر دانشجو با این دختر دانشجو که در یک کلاس هستید با هم هم درس هستید همدیگرو میبینید با همدیگر سخن میگویید، برا اینکه به جاهای باریکتر نکشه و حرام نشود شما پسر به اون دختر پیشنهاد کنید که ما چند سال با شما هم درس هستیم همکلاس هستیم، همدیگرو میبینیم باهمدیگر صحبت میکنیم، بیایید این جریان تماس ظاهری رو ظاهری دیگه این رو ما محلل کنیم. من یک کادوئی به شما تقدیم میکنم شما هم در این مدتی که چهار سال است پنج سال است عرض میشود که به من حلال باشید به من محرم باشید و چه باشید، این عمل شد. در کل دانشگاه های لبنان این جریان عمل شد به مصر هم رفت جای دیگه هم رفت، لفظ رو ما عوض میکنیم معنا همونه.

خب قرآن شریف هم، ضروری نه حد بذاریم در مطعه که هست در دائم نیست عزیزم مگر طلا ذنی فقط خود اون جریانه؟ مگر خود اون جریانه خود دیدن خود چه کردن قبل از اون جریان. خب عرض میشود که راجب متعت النسا دیروز عرایضی رو حضور برادران عرض کردیم که قبلا هم عرایضی عرض کرده بودیم تفسیر نمیدیم و تکرار نمیکنیم. آنچه را که باقی از بحث متعست عقد منقطع یا متعت النسا این با عقد دائم اشتراکاتی دارند و فرق هایی دارن. در کل قرآن شریف لفظ نکاح دو جور ذکر شده است. یک جور لفظ نکاح و زواج با غیر طلاق که منحصر میکند ماها رو به عقد دائم، یک جور هم لفظ نکاح و زواج که غیر طلاق ندارد بنابراین اعم میشود از عقد دائم و عقد منقطع و حتی امه که حالا مورد بحثمون اون نیست ما این دوتا رو داریم بحث میکنیم.

اما در متعت النسا و عقد منقطع ما از نظر نصی یا ظاهر کالنص یک آیه بیشتر در قرآن شریف نداریم. در کل آیات زواج و نکاح لفظ تمتع وجود ندارد. لفظ متعه و لفظ تمتع و لفظ انقطاع و لفظ چه اصلا وجود ندارد فقط در این آیه مبارکه سوره نسا است که بعد از و احل لکم ما وراء ذلکم، آیه بیست و چهارم بیست و چهارم سوره نسا و احل لکم ما وراء ذلکم ان تبتغوا، احل چی بحث سر چی بود؟ بحث سر زواج بود دیگه بله نکاح. اول و لا تنکحوا ما نکح ابائکم، نکاح این نکاح در تمام مراحلی که حلال است و حرام است ذکر شده و دیگه قاعده کلیست. و احل لکم ما وراء ذلکم، این ذلکم یک امام دارد و یک ورا دارد، امام پیش روی شماست و ورا پشت سر شماست.

آنچه پیش روی شماست اونهاییست که قبلا ذکر شده اینا محرمند و آنچه ورا است حلال است به قول مطلق و احل لکم ما ورا ذلکم ولی چجور؟ ان تبتغوا باموالکم محصنین غیر مسافحین که این هم سومین آیه ایست که دلالت دارد بر اینکه نکاح حتی در منقطعش فرق میکنه. نکاح در دائم یا منقطع یا حتی زنی که کنیز است این شرط است که این عفیفه باشه به طور مسلم زانیه نباشد اگر این زن زانیه باشد نه عقد دائمش درست است نه عقد منقطعش درست است نه زن کنیزی که به عنوان کنیز بودن زن شما شده زن شما شده است و اونم کنیز بودن اگر این زن معاذالله زانیه است و غیر تائبه است، عمل جنسی با این زن حرامه و عنوان زوجیت با این زن حرامه فقط مملوکیت این زن میمونه. چون دو بعده دیگه از هم جدا میشن. فقط این زن مملوک شماست و شما عرض میشود که مسئولید که او رو تربیت کنید تا اونجایی که امکان داره.

حالا و احل لکم ما وراء ذلکم که چی ؟ ان تبتغو باموالکم محصنین، هم خود را نگهبان باشید از انحراف جنسی هم طرف را نه فقط خودتو. اینطور نیستش که شما که با یک زنی ازدواج میکنید فقط برای مصلحت خود ولو اون طرف نابود بشه اون طرف ضرر کنه. خیر محصنین نفرمود محصنین انفسکم غیر مسافحین و انفسکم بلکه غیر مسافحین هم فرمود باز این نکته رو اضافه میکنیم محصنین در حالی که شما در این ازدواج در ماورا نگهبان خودتون هستید از انحرافات جنسی، غیر مسافحین سفاح و زنا نمیکنید، بنابراین اگر چنانچه یک زنی چه دائمه چه منقطعه چه کنیزی که زن شماست در بعد دوم هم در بعد اول زن شماست اگر چنانچه این زن زانیه باشد نکاح این زن زناست حرامه. اون مسافح هم عرض کردم مسافحه یعنی عمل جنسی حرام است. عمل جنسی حرام تحقق پیدا میکند نسبت به این زنی که یا دائمه باشد یا منقطع باشد یا کنیز باشد در بعد جنسی اگر این زانیه است و تائبه نیست عمل جنسی با این زن و استمرار نکاح این زن در هر بعدی از ابعاد چه خواهد بود؟

این سفاح است یعنی این حرام است بودن این زن، زن شما حرام است. عمل جنسی با این زن حرام است مانند عمل جنسی در حال احرام در حال عرض میشود که سند در حال حیض در حال نفاس در حال نذ عدم عمل جنسی. بله؟ سفاحه دیگه سفاح اهم عرض کردم سفاح هم.

خب بعدش فما استمتعتم به منهن ببینید آخه حساب دارد الفاظ قرآن شریف مخصوصا. اونقدر حساب دقیق است اونقدر دقیق است که یه موقع عرض کردم حضور برادران امکان ندارد که لفظی را در قرآن عوض کنید به لفظ دیگر ولو لفظی که با او مقارن در عمل باشد ولی همون معنا رو بده. در الفاظی که یک معنا را می دهند به خیال ما در واقع یک معنا نمیدهند درست است که یک معنا را مردم نوعا میفهمند از چند لفظ، اما خب اگر قرآن شریف یکی از اون الفاظ را ذکر کرد و لاصیما اگه استمرار در اون ذکر باشد این یک جهت خاصه ای در کار هست. در کل آیات نکاح چه اونهایی که مقرون به طلاق است و چه اونهایی که مقرون به طلاق نیست لفظ استمتاع وجود نداره همونجا هست فما استمتعتم به منهن فاتوهن، فما استمتعتموهن نیست نه فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه.

خب این جا از چند جهت که قبلا عرض کردیم آقایون هم به الفرقان مراجعه مفصل بفرمایید من اشاره میکنم. این به این ضمیر به ما برمیگرده این که چند جهت استفاده میکنه در اینجا آن مقدار که استمتاع بردید به اون مقدار از این زنان خب هن به چی بر میگرده؟ هن به کل زنانی که ما ورا ذلکم هستن. ببینید کل زنانی که ماورا ذلکم هستند در بعد غیر کنیز دو جورن یک بعد عقد دائم است که آیات متعدده ای هست که مهر لازم است و این حرفا فقط مهر نه در استمتاع، فقط مهر لازم است کل آیات نکاحی که چیزی را غیر از نکاح ذکر میکند فقط مهر است چه به لفظ صدقات، اتوا النسا و اتوا النسا صدقاتهن محن و چه به عنوان اجر که در آیاتی که راجع به رسول الله صلوات علیه هست که اجور اینهارو بدین.

اما استمتاع در هیچ کدام از این آیات در کار آیا این دلالت بر این نمیکند که عقد دائم از این جهت مطلقه؟ در باب عقد دائم و انکحوا الایاما منکم والصالحین من عبادکم و امائکم اونش که دائمه البته ائم عقده دیگه در عقد دائم اگر شرط است استمتاع چرا یک اشاره در کل قرآن نشده ؟ چون دو بعد دارد عقد، یک بعد عقد این است که این زن محرم انسان بشود و نان خور انسان بشد و تمام تلذذات جایز باشد منهای اخیر بعد دوم هم اخیر. اگر چنانچه حتی تمتعات اولی لازم بود در باب نکاح دائم تا چه رسد اخیر خب یک آیه اشاره میکرد پس در اینجا باید گفت سه مرحلست، یک بین زن و مردی علقه زوجیت ایجاد گردد بدون هیچی، دو علقه زوجیت بین زن و مرد حاصل شود اما تمتعات مقدماتی دیدن بوییدن بوسیدن چه چه باشه اما عمل جنسی نباشد این دو، سوم عمل جنسی هم باشد.

در کل آیات نکاح که تقید ندارد به نکاح منقطع که نکاح منقطع به ذن هم شامله در کل آیات نکاح فقط اولی. همین که اما تمتع ظاهرا مقدمتا عمل جنسی انجام بدید این حرفا اصلا ما عرض میشود که نداریم. این یک آیه منحصر به فرد است در کل قرآن بعد از و احل لکم و ماوراء ذلکم ان تبتغوا باموالکم محصنین غیر مسافحین فما استمتعتم به منهن، از کل زنان دسته دوم زنان دسته اول که که محرمات نسبیه محرمات سببیه محرمات رضاعی و مسارحه بود اونا که هیچی استمتاع غلطه اصلا نکاحشم غلطه استمتاع هم غلطه تا چه رسد بقیه ولکن اینجا دو بخش فرمود ماورا ذلکم، ماورا ذلکم دو بخشند منهن هن میگیم

ببینید اگر چنانچه مراد در اینجا فقط عقد عرض میشود که دائم بود یا عقد دائم منقطع میکنن فما استمتعتم به ایاهن مثلا همه رو بگیره منهن تبعیضه بعضی ازین زنان رو خب آیا تم که کل رجال هستن با بعضی از زنانی که حلال است ازدواج میکنن یا با کل؟ حلیتو عرض میکنما واقعیت عرض نمیکنم این کم که احل لکم ماورا ذلکم این مردها که مخاطبند در بعد ازدواج نسبت به ماورا ذلکم یعنی نسبت به زنانی که حرام نیست ازدواج، بعضی را فقط چه شانا چه فعلا یا کل را؟ خب کل را ولو بعضی زنها بمونن ولی میشه میشود ازدواج کرد. پس چرا فرمود فما استمتعتم به منهن از این ها، این از دو بعد دارد یک بعد از تبعیضی است یک بعد به عنوان ما. اون مقدار که از بعضی از این زنان استمتاع کردید فاتوهن حجورهن فریضه.

اگر ما درست دقت کنیم و آنچه را که در خارج گفته شده است، سنی ها گفتن یا بعضی از علمای شیعه تشدید کردن اونها رو بذاریم کنار و درست به آیه صاف نگاه کنیم از جهات متعدد میفهمیم که این یک نکاح جدیدی که در کل قرآن این نکاح به عینه و بخصوصه اصلا ذکر نشده فما استمتعتم به منهن از کل زنان ماوراء ذلکم شرط استمتاعه. فاتوهن اجورهن فریضه اما اگر استمتاع نشد فقط عقد نکاح اگر فقط عقد نکاح موقت دائم عرض نمیکنیم، چون در دائم که شرط نیست که. در دائم دوم سوم شرط نیست فقط اولی در عقد موقت اگر چنانچه استمتاعی در کار نبود اصلا یا طرف زیر بار نرفت یا قابلیت نداشت یه زن کور پیر کچل افلیج خمی که نگاه کردنش کفاره داره استمتاع اینجاست، قابلیت نداره ولو او بخواد زن میگه هرچی من نمیدونم خبر ندارم عرض میشود که اما اگر یک زنی که اصلا قابلیت استمتاع ندارد بلکه به عکسه اگه کسی نگاش کنه اوقاتش تلخ میشه و بازم استفراغ میکنه با زن خودشم نمیتونه بخوابه

اگر در اینصورت خب این این عقد دائم بسم الله ولی عقد منقطع استمتعتم نیست یک. این یک بعدی که استمتعتم دو، زنی که جوان است و چه است و به درد میخوره اما مردی که صدوبیست سالشه صد سالشه اصلا نگاه نمیتونه بکنه چشم هم نداره گوش هم نداره چه هم نداره ولی باید متعه کنه این از طرف مرد اگر هردوانه باشد که قوز بالا قوز میشه ظلمات بعدها فوق بعد که استمتاع هم از طرف مرد داره هم از طرف زن. چهار، نخیر میشود از زن استمتاع برد مرد هم میتونه استمتاع ببره ولی اصلا زن مردو نمیبینه مرد هم زنو فقط اینکارو کردن که به قول معروف مادرزن محرم بشه. اینکارو کردن که چنین خب نه استمتعتم تحقق ندارد باید شانیت داشته باشد تحقق داشته باشد و تحقق استمتاع به این نیست که عمل جنسی انجام بشه ولو یک نظری بشه.

کسی در تهران از ما خواهش کرد که شما ممکن است که این عرض میشود که دختر رو به من محرم کنید که این کار مرا انجام بده گفتم در صورتی محرم میشد که شما قشنگ نظر شهوانی بکنید گفت آخه چطور گفتم اینطوری اگر شما تونستین نظر شهوانی کنین این پله اول است، پله اولی که فما استمتعتم به منهن در اینجا حاکم میشه پس تحققه. ما استمتعتم نمیگه اگر شانیت داره ولو شما اینکارو نکن شانیتمون فرار میکنه. شانیت داره شرط کرده است این زن که اصلا منو نگاه نکنه، نخیر ما استمتعتم تحققه استمتاعه و تمتعتم یعنی استمتعتم یعنی طلب بهره جنسی اگر شما طلب بهره جنسی کردید و این طلب تحقق پیدا کرد ولو در اولین قدم که نگاه کردن یا بوسیدن یا چه یا چه عرض میشود به هر طوریکه هست.

در اینجا فاتوهن اجورهن فریضه نمیخوایم به اجورهن استعمال کنیم استدلال کنیم که کمااینکه بعضی از روایت نخیر اجر نسبت به زنان پیغمبر دارد و زنان پیغمبر همه دائمات بودن. پس اجر ببینید بله اجر اعم است از عرض میشود که صدقات نسا و از مهریه زنانی که منقطع هستن منتهی اونی که خاص است به زنان دائمه و اتوا النسا صدقاتهن نحله این مال منقطعه، مال منقطع مخصوص به اجره اما اگر لفظ اجر به قول مطلق ذکر شد هم دائمات را میگیرد که صدقاتهن اس هم منقطعات رو میگیرد که مهول اینهاست. از نظر تعبیر میفرماید و لذا صدقاتهن در باب نکاح دائم است یا اون چرا که میفهمیم اینجا عرض میشود که ارجحه.

پس ما به اجورهن میتونیم استدلال کنیم بله روایت دارد که هن مستاجرات. آقایون فقهام استدلال میکنن به این روایت که از این اجورهن ما میفهمیم که اینجا نکاح منقطع میگیم نخیر نمیفهمیم. چون نکاح دائم هم استعمال شده و اگر دلالت دارد به هن مستاجرات این بعد دومو میخواسته بگه. زنان دائمه و زنان منقطعه هر دو اجر میگیرند منتهی مال زن منقطعه اجرتر است و لذا از ارکانه اصلا در نکاح اگر زن ببخشد قبلا یا بعدا ببخشد و یا هرچی ببینید فما استعتمتم.

میفهمم اگر شما عرض میشود که گنجشکی رو آسمون داره میره طلب کنید بیاد و نمیشه بیاد، طلب معنا داره دیگه اصلا طلب معنا نداره اما اونجایی مطلوب امکان تحقق داشته باشه و اگر مطلوب امکان تحقق دارد امکان دارد اما به دست شما نرسیده طلب معنا نداره. فما استمتعتم خود ما این ما مقدار و اصل تمتع را هر دو رو میگیم. اگر که اصل تمتع بود معنیش این بود که اگر تمتع ما از این زن حاصل شد ولو یکساله شما عقد منقطع کردید اما یک دقیقه تمتع ما حاصل شد تمام مهرو بدیم؟ این نیست نخیر اون مقداری که استمتاع کردید.

شما اگر زنی رو عرض میشود که عقد منقطع کردید یکساله معمول یکساله اینست که هفته ای یک شب مثلا هفته ای دو شب هفته ای چه یا اما اگر بنا شد که ماهی یک شب و شش ماه یک شب سه ماه یک شب اون به اون مقدار. اون مقداری که عادیست که با این زن استمتاع کنید اگر ازون مقدار عادی کمتر شد به اون مقدار کمتر باید مهر درنظر گرفته بشه و اگر از مقدار عادی زیادتر شد باید زیادتر بشه دیگه هرچی پول بدی آش میخوری.

اگر از مقدار عادی زیادتر شد که پدر صاحب بچه رو میخواید دربیارید خب بیشتر باید بدید اگر از مقدار عادی کمتر شد خب کمتر اگر به مقدار عادی شد همون که مقرر کردید. شما که پول میدید یه تومن میدید یه تومن آش میخورید دو تومن دو تومن آش میخورید سه تومن سه تومن چاهارتومن پنج تومن بعضی وقتا هم زیادی میشه بالاخره مقابل پولتون شما آش میخورید. اگه جواب نباشه طرف غلطه اصلا نشد اون دعای از خداس و اما اگر شما یک مغازه ای درش بسته میخواید ماست بخرید دیگه ماست بده ماست بده خب ماست نداره خودشم نیست. شما مثال میزنیم فما استمتع ببینید توجه کنید حالا یخورده بالاتر میریم صبر کنید.

اگر شما طلب ماست خریدن کردید از طرف پولش را بدهید یعنی فقط طلب یا که ماستا؟ جواب بدید اگر شما طلب کردید از این ماست فروش ماست بده، اگر ماست نداد باید پول بدی یا مقداری بدی یا ماست که داد پول بدید پاسخ اجورهن عزیزم اجرت چیه اجر فقط طلبته. مثل اونیکه دم چلوکبابی میرفت و نونشو میگرفت بخار میخورد آخر سر آخر گفت پول بده گفت چشم پولو از جیبش درآورد ریخت زمین بعد گذاشت جیبش گفت چی شد گفت صدا شد. آره دیگه حالا بله استمتاعه آخه طلبش. ما نمیگیم صفر نمیشه ما به دو جهت میگیم جهت اولو خب ایشون نمیتونن زیر بار ما جهت دوم میگیم. جهت دوم این است که فاتوهن اجورهن، این اجر چیه؟ اجر طلب است که اون داره فرار میکنه هرچی شما دنبالش میدویید فرار میکنه هرچقد میخوای نگاه میکنی خودشو میگیره این اجر چیه باید به عکس باشه باید یه دستی بده.

تقسیم میکنیم میگیم استمتاع دو بخش داره اون بخشی را که استمتاع کرده با دیدن و با دست و با چه و این حرفا، اون بخشو میده و اون بخش دومو نمیده چون غرض توسله دیگه چون بخش دوم اهم است بنابراین اون بخش دومو نمیده بعد تقسیم میشه پروسه. هر چی کارگر برا شما کار کنه همون مقدار پول اگر یه ساعت یه ساعت هشت ساعت هشت ساعت ده ساعت ده ساعت. پس این کارگری این غیر از عقد نکاحه. ببینید در نکاح دائم در نکاح دائم میشود شرط بشود که اصلا استمتاع نکند میشه ها در عقد دائم میشود شرط بشه اصلا استمتاعی در کار نباشه بله خب لغو است احیانا ولکن اگر چنانچه کسی غرضش این است که طرف زن او بشه و او هم شوهر این بشه برای جهات دیگری از نظر ارتباطی عرض میشود که محرمین ولکن در باب استمتاع مثل اجاره، انسان برود پول اجاره بدهد تو خانه نشیند چیشد پول بده ماهی اینقد پس تو خانه نشیند راشم ندن بره کتک هم بهش بزنن نمیشه.

فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن اجر اینها رو به مقدار استمتاع، اون مقداری که تحقق پیدا کرد. حالا در مراحل بعدی اونجایی که قابلیت نیست یا از طرف زن یا از طرف مرد اما اونجایی که قابلیت هست واجب است که زن زیر بار بره دیگه خودش قبول کرده این عقدو هم زن زیر بار بره و هم مرد زیر بار بره. اینطور نیست که هر وقت مرد خواست زن بله، هروقت زن خواست مرد نه این غلطه. یه طلبه ای بود در قم این یه زن گرفته بود میگفت آقای صادقی این رد میشه چرا؟ گفت داره رخت میشوره دستاش تا اینجاست من میخوام میگه نه. گفتم تو احمقی خب وقت رخت شستن که اینکارا رو نمیشه کرد که. حالا این جریان جنسی طرفینیست هم از طرف مرده از طرف زنه. اینطوری که هروقت مرد بخواد زن اگه بالای کوه ابوقبیس هم باشه باید بیاد پایین نماز میخونه نمازو بشکنه مثلا روزه مستحبی بگیره بشکنه نخیر این طرفینیه.

همون طوری که مرد احتیاج جنسی دارد زن هم دارد در صورت امکان و در صورت خاص و عرض میشود که احتیاج گاه زن احتیاج دارد گاه مرد احتیاج دارد گاه هردو اگه هردو، هردوانه اگر یکیست یکوانست. نه میدونید برا چیه برا اینکه مرد دنبال زن میره اصولا برای ازدواج یا زن دنبال مرد میره. کدوم بیشتره مرد خب پس باید پول بده این یه جهتشه. اونا هم یه بحثه باید بکنیم نخیر باید بحثو بکنیم. بحث هاییست که باید بکنیم بله. عرض میشود که حالا هن بله باید همه رو باید بحث بکنیم فی کل ما یقولون اشکال قضیه اینه ها. فی کل ما باید صحیح گیری کنیم در حقیقت در عرض میشود که مطالب اسلامی

حالا از چند جای آیه بله اونجا جهت دوم میاد پیش. نگفتم جوابش اینه جهت اولو گفتم لازم بود جهت دوم بیاد چطور؟ آیا مردان بیشتر میتوانند کار کنن و مال بدست بیارن یا زنا؟ مردا پس زنا منم متعه رو دارم میگم دیگه متعه دائم. باشه ببینید زنی که متعه میشود یا غیر متعه زن بیشتر میتواند از نظر نظام اقتصادی اسلامی و نظام عفافی اسلامی مال بدست بیاره یا مرد؟ خب مرد بنابراین به عهده مرد است خرج زن. در عقد در جامعه هم اینه. نمیشه این برخلاف سنت اسلامیست که زن بیشتر کار کنه چون بیشتر کار کردن از نظر بنیه جور نیست از نظر عفاف جور نیست از نظر خرج جور نیست از نظر معذورات جور نیست، ما اون جامعه رو قبول نداریم اصلا چون اسلام اومده جامعه رو بسازه نیومده مطابق آنچه را که جامعه سلیقه دارد عمل کنه. حالا ما از یک جای آیه هم بدست بیاریم کافیه ولی از چند جهت. کمااینکه در حرمت مادر زن که شش هفت روز بحث کردیم ما پنج شیش دلیل داشتیم ولی دو سه تا کافیه. اگر شما صد دلیل بیارید هر کدام علیل باشند صدتاش یک نیست صد تا صفرو بزاری یک نمیشه این نمیشه اما اگر شما یک دلیل قرص بیارید ولو یک دلیل باشه خب این کافیه. در اینجا ما از چند جای این آیه استفاده میکنیم که این متعت النسا است منتهی در این متعت النسا خب اختلافات بسیار زیادی که پونزده قوله قبلا بهتون عرض کردم در الفرقان مراجعه کنید.

پونزده قول در متعت النسا ما داریم ولکن آنچه را که میتوانیم بر مبنای قرآن قبول کنیم این است که چنانکه این آیه بر حسب خود آیه و برحسب کل مفسرین و کل محدثین و کل اصحاب اصحاب رسول الله این آیه، آیه متعت النسا است حتی در روایت دارد که ابن عباس آیه رو که میخوند میخوند فما استمتعتم به منهن الی اجل مسمی سوال کرد الی اجل مسمی گفت از بس روشن است که این آیه در متعت النسا است ما الی اجل مسمی رو میگیم جزو آیه نیست ولی الی اجل مسمی هست. این مطلب که اگر اختلافی بود در دلالت آیه خب مطلبی بود که لازم بود بحث کنیم دلالت داره یا نه اما وقتی که این کتابا و سنتا و فتوا بین شیعت و السنه در آغاز جریان این آیه اثبات کرده است که متعت النسا جایز است باید خود قرآن نصش کنه نمیشود غیر قرآن نص کنه اگر شما نسبت به رسول الله صلوات علیه میگین نص کرده است در سنت میشود لا تقول علینا بعد اقابیل.

این بحثو با در اشراف دینی مکه کردم با این گرسنگی تموم شده بودند ولیکن اشراف دینی و امام جماعت مسجد حرامه چه و چه گفتند جناب شیخ شما میدونیم متشیع هستین و چی هستید ولیکن ملائمید شما در دو چیز ما صحبت داریم گفتم بفرمایید گفتند متعتین همون متعت النسا رو بحث میکنیم. گفتم متعت النسا چیست؟ گفت عمر حرام کرده. گفتم چرا اهانت میکنی به خلیفه عمر به خلیفه عمر چرا اهانت میکنید گفتند روایت متواتر است روایت متواتر است از او که اسناد مختلفی نقل کرده که متعتان کانتا فی رسول الله صلوات الله علیه حلال و انا احرمهما اعقاب علیهما متعت النسا و متعت الحل گفتن بله اینطوره ثابته. گفتم این روایتو ما نمیتونیم قبول کنیم ولو ثابت باشه و یا متواتر چرا؟ برا اینکه اگر این روایتو قبول کنیم یعنی جناب خلیفه خلیفه المسلمین خب تعبیر میده اونجا. جناب خلیفه المسلمین عمر بن خطار رضی الله تعالی عنه و عنا ایشون اکثرا و افضلا به تعبیری میشه گفت چطور گفتم طبق سه آیه در سوره مائده

و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک سه تا داره هم الکافرون، هم الفاسقون، هم الظالمون ترتیب حالا. کسی که در وضع وضعش اینجوره کسی که وضع معرفتیش وضع اجتماعیش این است که در جایی که باید بیان کند حکم خدا رو ساکت بشه این کافر است ظالم است فاسق است. اما بالاتر کسی که حکمی را میگوید بر خلاف حکم خدا اکفر است اظلم است افسق است. شما میخواید بگید الخلیفه العمر اکفر و اظلم و افسق، اینطور میخواید بگید بعد گفتن نه تنها خلیفه عمر شما نسبت به این که رسول الله نقل کرده پس رسول الله هم اکفر و اظلم و افسق اگر رسول الله اکفر و اظلم و افسق است و خلیفه عمر چنین است بنابراین ما دیگه اصلاحی بر کار نداریم.

وانگهی خود این روایت دلیل است بر اینکه عمر است که بعد از اینکه زمان پیغمبر گذشت پیغمبر گذشت و ابوبکر هم گذشت مقداری از خلافت عمر گذشت بعدا در این مرحله سوم ایشون داره نص میکنه پیغمبر نمیتواند نص کند. چطور میتواند یک خلیفه ای از خلفا که اگر معصوم هم بود نمیتونست نص کنه برا اینکه متعتان کانتا فی ضمن رسول الله ذن رسول الله حلالا و انا احرمها نگفت رسول الله حرم نگفت بعدا ابوبکر حرم و انا احرمها شما چیکاره اید که چیزی که خداوند تجویز کرده است و یک ضرورت اجتماعیست جنسیست در میان مرد و زن شما بیاین اینو عرض میشود که حرام کنید.

خب بله بعد که این مطلب شد گفتن شیخ ما آقا قبول کردیم مجبورن قبول کنن. حالا ما یک شوخی میکنیم گفتم بفرمایید گفتند خب حالا متعت النسا میخوایم گفتم من اینجا غریبم و شما مباطن ما از صیغه های شما لازم داریم ما اسیر زن نداریم به شما بدیم اگر اومدی ممکن. خب فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه فقط امکان نیست که، امکان که تحقق پیدا کنه. خب اینو اولم نمیبینه خب ده سال دیگه تو این ده سال که عقد نیستش که عقد خب همینو میخواستم عرض کنم همینو میخواستم حالا عرض کنم فرمودین حالا سوال که میفرماین نفرمود فما استمتعتم به مهن فاتوهن، مهر کی باید داده بشه؟

در کل آیاتی که مهر صدقات اجر ذکر شده میگن اول دخول اول عقد ولی خب اینجا اتوهن اجورهن فریضه مگه اولیت ندارد اولیت در صورتیست که چی ما استمتعتم اولیت داشته باشد. ما سه اولیت میخونیم اولیت عقد اولیت مااستمتعتم، اولیت اتوهن بله اگه اون گفت نمیخوام پس بسم الله اگه گفت بعد بدیم بسم الله ولکن اونی که به طبیعت واجب است اینه مثلا بنده از شما جنس میخرم شرط هم نمیکنم واضح است که پول را حالا بدم یا بعد بدم باید حالا بدم مگر اینکه شما راضی باشی و مهم تر باب نکاح است در باب نکاح که فقط این نیستش که یک مالی رد و بدل مثلا نخیر. این شخصی که خود را در اختیار شما در زندگی توام واحد شما میذارد پس مقتضای خود عقد عقد نکاح مثل سایر امور. کمااینکه بر حسب آیاتی که به رسول الله خطاب است که وقتی که نکاح میکنید در صورتی این نکاح شما تحقق دارد که مهر بدهید بله مگه در صورتی که زن مهرو ببخشه یا بگه بعد بدید یا بگه حالا کم کم بدید و چه.

خب در اینجا فما استمتعتم به منهن استمتاع با چیه با زن منقطع اول عقد نکاح است چه لفظ باشد چه کحف باشد و چه باشد، این مرحله اینجا دوم شروع کند به استمتاع ببیند چه کند چه کند چه کند تا آخر ولکن صدق میکند استمتاع فاتوهن اجورهن، اگر عطیان اجر عرض میشود که و دادن مهریه ای که در عقد منقطع است این ملازمت نداشته باشد با فما استمتعتم چه فرمود فما استمتعتم فاتوهن. مگر خود اجر اینا رو اول داد پس استمتاع از اوله. اگر چنانچه استمتاع از اول نبود خب این بر خلاف تمام قرار قرار های عرض میشود که عقد نکاح بود که در قرآن شریف ذکر میکند.

بنابراین باید همون آن وقتی که این عقد انجام میشود اگر حالا این دختر اینجا وجود دارد بسم الله حالا اگر حالا وجود ندارد الان عقد میشه تحقق میشه بعد یه عرض کنم ببینید این یه موقع هم عرض کردم ولی خب پذیرشش سنگینه ولی حالا عرض میکنم وقتی که شما یک چیزی رو میفروشید لازم است که همون آن که میفروشید تبدیل بشه خب نه، بله ما کاری به کار اون قبول داریم هم کاری بکردین هم نقد هم نسیه هم طلب چاهار جوره آقایونی که میگن کاری به کاری غلط است خود این حرف غلط است دلیل چون ندارد. چرا اوفوا بالعقود میگوید قراردادها را وفا کنید اگر من با شما قرارداد کردم که یک بعد از ظهر فلان جا باشین چون یک بعد از ظهر حالا نیست درست نیست بله ماله قبل نمیتونه باشه قرارداد از حالا هست تا بعد. قرارداد حالی باشد قرارداد مالی باشد قرارداد معنوی باشد قرارداد مادی باشد هرچی میخواد باشد.

حالا در موضعی مثال زدم که در باب نکاح روشن بشه. این مطلب دیگه ای شد از بحث ما خارجه. صبر کنید اینا از بحث ما خارج میشه الان عجیبه ها عجیبه عجیب میگم آقا جان این فرش را به شما فروختم از فردا پول را هم شما بریز از فردا ساعت هشت این کاری به کاری اینو من دارم میگم. خب صبر کنید در سلف چیه در نسیه چیه فرمایشی میکنین چشم اگر مشخص نبودن غرر است یه طرف باشد دو طرف باشد سه طرف باشد.

خب ببینید اینو دارم مثال میزنم من در باب بیع که چهار جوره آیا شما سه جورشو قبول کنید اگر سه تا بیشتر موافق با نظرتون هست شما سه جورو قبول کنید. که بیع نقد است و بیع نسیه و بیع عرض میشود که سلف. حالا شما در بیع سلف مگه جنسو بعد نمیدید پولو در جنس نسیه جنسو حالا میدید پولو بعد پس بعد بودن ضرر نمیزنه به انشا پس چرا آقایون در کاری به کاری اشکال میکنن میگن آقاجون بنده این فرشو تا یکماه لازم دارم شما اون پولتو یکماه لازم دارید من این فرش را از یک ماه بعد حالا عقد میکنیم از یک ماه بعد تملیک شما میکنم و این پولم از یک ماه بعد مال من. سر یک ماه من حق ندارم فرش ماله شما شما هم حق ندارید پولو معطل جای دیگه کنید نخیر. چون اوفوا بالعقود این قرارداد بین ما شد بله اگر که غرری باشد در کار مطلبی نیست غرر در نسیه هم همینطوره در نقد هم همینطوره در سلف هم همینطوره فرق میکنه. این مثال بود عرض کردم حالا در باب نکاح اینو در باب نکاح یه موقع عرض کردم دنبال نکردیم ما.

در باب نکاح یه زنی که این زن الان گیر داره ازدواجش گیر داره گیر شرعی داره یا حالا نمیخواد ولی برا یه ماه بعد میخواد چرا نشود که از حالا بگد ان کحت نفسی ایاک بعد شهرا بمبلغ کذا چه اشکال داره نگفتن آقا نگفته باشن مگه باید گفت بله اونی که باید بگه گفته. اوفوا بالعقود انکحوا الایاما ندارد حالا انکحوا شما سبب رو ایجاد کنید مسبب در وقت معین بعدی ولو قبل نمیشه ولو از حالا میشه و نسبت به بعد هم خواهد شد. بر اون حساب چه اشکال دارد که همون طور که در باب بیع در باب اجاره هم در باب اجاره من این خانه رو از شما اجاره میکنم از سال آینده پولشم سال آینده میدم. از سال آینده خانه اجاره منه حق نداری به کسی اجاره بدی منم حق ندارم اجاره رو به هم بزنم. کاری به کاری داره در اجاره کاری به کاری در بیع کاری به کاری در مضاربه در مساوات در وقف در وقف. بنده این خانه خودم البته این دارم مثال میزنم خودم وقف نمیکنم، بنده این خانه خودم را وقف میکنم از سال دیگر حالا صیغه وقف اجاره میکنم این خانه وقف است از سال دیگه. خب تا سال دیگه خانه ماله منه ولی نمیتونه بفروشم چون اگر بفروشم موضوع وقف به طور کلی از بین رفته.

بنابراین در کل اقوف در کل عقود مالی و در کل عقود غیر مالی فقط زمان گذشته مستثناست و الا زمان حال و زمان آینده مطلبی عرض میشود که نیست در باب عقد منقطع هم همینطور عقد دائم هم همینطور در عقد دائم میگد که من شما را عقد میکنم الان برا خودم از دو سال دیگه عللی داره یا هرچه. یا اینکه در عقد منقطع این زن که الان گیر دارد یا نمیخواد اینو عقد منقطع میکند از یه ماه دیگه. از یه ماه دیگه سر یک ماه این زن دیگه نمیتوند ازدواج کند چرا برا اینکه از یه ماه دیگه بدون عقد مجدد در ازدواج این عرض میشود که مهر باید داشته باشد.

از الان خود را به عقد از یک ماه دیگر در میاره. مثل بیع دیگه بله بله اگر زن دیگری بگیره بگیره ولی موقت دیگه دائم نمیتونه بگیره. این الان سه زن داره چاهارتا زن داره بله اگر چاهارتا زن داره الان میتواند که زن پنجم دائمی را از یک ماه دیگه بگیره چون در یک ماه که اشکال نداره ولکن در یک ماه که رسید یا باید اونی که گرفته طلاق بده یا یکی ازینا طلاق بده یا منطلقه میشن یعنی جدا میشن بدون عرض میشود که طلاق مثل اینکه یکی قبلا پنج تا زن داشته این مسئله رو داریم در باب نکاح، قبلا پنج تا زن داشته مسلمون شده چی میشه هر پنج تا برن کنار یا یکیشون بره کنار یکیشون بره کنار بدون طلاق دیگه در اینجا هم همینطوره.

نخیر از حالا این عزیزم مثل بیع دیگه در بیع که همون کاری به کاری شو نه، در بیع که عرض میشود سلف که شما خرمن گندم پنج ماهه دیگه رو دارید میفروشید از حالا دارید میفروشید بله ولی فروش حالاست انتقال از کی از بعده، از حالا که ماله شما نیستش که از حالا این گندمی که من فروختم به شما از حالا مال شما نیست از حالا این گندم ماله منه ولی حق ندارم به دیگری بفروشم چه این گندم هست چه نیست. آخه بحث معمولا اینطوریه که چون این گندم الان وجود ندارد اونی که میگه سه ماه دیگر که این گندم موجود شد و خوشه ها داد اونوقت مال شما حالتو میگیرم این یجورش طرفه یجور دیگه نخیر، الان این خانه موجوده پول رو الان من میگیرم ولکن خانه رو از سه ماه دیگر از چند ماه دیگر به شما تحویل ملکی میدهم نه اجازه نه تحویل ملکی این سلفه. این معامله سلف چه موجود نباشد و مجبور است طرف باشه چه موجوده فرق میکنه.

در اصل مطلب که عقلایی که ذاتا عن تراضه، ضرر نیست کلاه نیست جهالت نیست لغو نیست و واقعا لغوم نیست اگر این زن را الان که میگد حالا نمیخوام اگر شما از از حالا یک ماه دیگر دو ماه دیگر شما بر خودتون عقد نکنید میره شوهر پیدا میکنه پس بنابراین به صرف شماست به نفع شماست اون زن هم همینطور. اون زن اگر زیر بار رف، زیر بار نرفت ممکنه شوهر دیگری پیدا شه چه پیدا شده کسه دیگه، هم برای مرد و هم برای زن این عرض میشود که به صرف است که کاری بخواد انجام بدن. مهر رو عرض میشود که و همچنین خود ازدواج این کاری به کاری بشه قیاس نمیخوام بکنم میگم در تمام این موارد مشموله قیاس یعنی چه. من قید میکنم اینکه قید کنم از ماه دیگر اشکال داره چرا اشکال داره؟ سبحکم الله در صورتی که از اون وقت تحقق پیدا کنه. مگه در بین نمیگه اوفوا بالعقود احل لابیع یعنی چه؟ صبر کنید صبر کنید در احل لابیع چیه عزیزم در احل لابیع یعنی بیع هرجوری هست در عقد هم همینطوره.

در احل لابیع میگه همین آن آقا سلف داریم آقا نسیه داریم آقا صلم داریم. در یک ماه نخیر چون زنش نیست. نشد نشد نشد نشد در این یک عزیزم در این یک ماه زنش نیست، فاعلیت این عقد از یک ماه دیگره چون فاعلیت عقد از یک ماه دیگر در کل ابعاد مهر و ارث و میراث و این حرفا بنابراین در این یک ماه این زنش نیست ولی یک ماه که گذشت زنش خواهد بود به عقدی که قبلا کرده. شما نمیخوام عرض کنم که چرت و پرت صحبت میکنید ولی چی میخواید بگید شما این نه زنش هست صد در صد نه زنش نیست صد در صد. حالا داریم این زنش نیست صد در صد چون در یک ماه حق نداره چون عقد نداره، زنش هست باز صد در صد نیست چرا؟ برا اینکه این زن سر یک ماه شوهر دیگر میتونه بکنه. سبحتکم الله خیر

اللهم صل علی محمد و آل محمد