جلسه ششصد و سی ام درس خارج فقه

نکاح (حقوق مشترکه زن و شوهر)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد الله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله طاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

در باب قسمو نشوز که دیروز شروع کردیم بر حسب نظم تبصره علامه بزرگوار حلی رضوان الله تعالی علیه اینجا بهترین جاییست که راجع به حقوق مشترکه و مختلفه زوجین بالاخص و حقوق مشترکه و مختلفه مردو زن بالاعم بحث میکنیم.

میزان اصلی ما قرآن شریفست . و در قرآن شریف دو آیه واردست یکی در سوره بقره دویست و بیستو هشت دومی در سوره نسا سیو چهار،

آیه دویستو بیستو هشت بقره و سیوچهار سوره نسا معرکه آرا است که در این باره که آیا مردان بر زنان تصدق و فضیلتی و افضلیتی دارند و یا ندارند.

کسانی که در مبنای فکر جاهلی قبل از اسلام و به تعبیر دوم فکر جاهلی فقاهت بر مبنای جاهلیت عربی و غیر عربی همیشه زنان را توسری خور قرار داده اند گرچه مقادیری از جاهلیت های قبلی را کنار زده اند اما بقایایی از جاهلیت های قبلی در باره ی تعدی مردان به زنان مانده است که متاسفانه از نظر فتاوا این بقایا باقی مانده

و قرآن شریف تمامی جاهلیت ها را قلم سیاه و قلم قرمز رویش کشیده است و ما بر مبنای قرآن بایستی بحث کنیم دیگر تاسفات بزرگ کسانی که اهل قرآن و معارف قرآنی هستند بر اینها تاسف بزرگ یکیش اینه که کسانی که اهل قران  نیستند یعنی گاها فتاوایی و نظراتی برخلاف قرآن مستقر کنند بعنوان اسلام اکتفا به اون جریان مستمره فکر جاهلی و فتوای جاهلی نمیکنند بلکه احیانا به آیاتی هم استدلال میکنند برای اثبات این فکر  چه اون آیات دلالت منفی و مثبتی نداشته باشد،‌و چه دلالت منفی و مثبتی داشته باشد.

در میان کل آیاتی که نسبت به حقوق طرفین زن و مرد به وجهل عام یا زنو شوهر به وجهن خاص مورد این گونه استدلال های غلط هست اول آیه مبارکه دیویستو بیستو هشت سوره بقره عوذ بالله من الشیطان الرجیم وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ ۚ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ۚ وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ در چندجای این آیه مخالفت فتوایی وجود دارد اونی که مورد بحث است حقوق مشترکه و یا مختلفه بین زنان و مردان است یا به وجهن عام یا در بعد زناشوییکه بحث میکنیم

آیه دوم سوره مبارکه نساع سیو چهار، لرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ  تا میرسد به باب نشوزو شقاق از طرف زن اولا و از طرف مرد ثانیا. در کمال تاسف در این به این آیات که آقایون مفسران یا نویسندگان آیاتو احکام یا نویسندگان تفسیر در جزوه های مستقل رسیده اند اون فکر اول جاهلی را بعنوان استمرارش نقش داده اند و فتاوای مشهوره هم که موافقت با کتاب الله و سنت رسول الله صل الله علیه و آله وسلم ندارد باز نقش داده اند و تاسف بزرگتر اینجاست که حتی استدلال به این دو آیه هم کرده اند.

ما نسبت به مطالبی که برای ما زندگی ساز است و سازمان اصل زندگی ما بر اون مطالب است هرقدر اهمیت ساختن زندگی و احتیاج زندگی مخصوصا از نظر روحی و معنوی بیشترست باید بیشتر دقت کنیم

چرا وقتی فلاسفه عرفا فقها منطقیین سیاسیین اقتصادیین مورخین و غیر و غیر چرا وقتی به آیات و مقدسات قرآن میرسند و حتی مفسرین چرا نظر عمیق و مستقل نمیکنند چرا نظر حاشیه خیلی بسیط میکنند

قرآن شریف از برای تذکر و دقت فوق دقت کلما کرّرته یتضوَّع  هرقدر در آیاتو مقدسات قرآن در دو جنبه انسان بیشتر فکر کند مطالب نوتری بدست انسان میاد. جنبه اول جنبه سلبیست که انسان در نظر کردن به آیات مقدسات قرآن عوامل درونی و برونی که نقش میدهد به آیات جدا از کلمات خود آیات دارای نقشست خداوند تمام نقش های مقسوره صحیحه را از نظر لفظی و معنوی به آیات داده است چه خود آیه و چه آیات دیگری که بیان گر مقصود خدا در آیه مورد بحث است

پس عینک زدن و شیشه های گوناگون در عینک قرار دادن که آیه رنگ به خود بگیرد رنگ افکار جاهلی رنگ افکار عقلا رنگ افکار فلاسفه رنگ افکار عرفا رنگ افکار ادبا فقها اصولیین منطقین منطقیین این غلطه .

صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً  لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ یا سبفت الله من اشتباه میخونم سبفت الله ظاهرا سَبقاً در لغت یعنی سبقت در قرآن میشه سبقت الله رنگی که خداوند مقرر کرده نه رنگ خدا خدا که رنگ ندارد رنگی را که خداوند مقرر کرده است از برای دید ما که حقایق را با اون رنگی که خداوند مقرر کرده است درست بنگریم ربانی بنگریم مطابق مقصود حق بنگریم نباید عوض کرد.

آیاتو مقدسات قرآن سبقت الله است ،‌از نظر دلالی ربانی از نظر مدلولی ربانی از نظر هدایت فطرت اه و عقلها و علمها و فکرها ربانیست استمرار دارد و دوام دارد الی یوم دین چرا ما رنگ دیگه بهش بدیم چرا ما تحکیم کنیم این نظرات عقلی ناقص خودمان را بر صریح آیاتو مقدسات قرآن چرا عوامل درونی و برونی باید رنگ بدهد که رنگ ربانی را از آیات بگیرد و رنگ دیگر بدهد

آیه اول خب بحث از چند مطلبست اصلا بحث در آیه اول سوره بقره آیه دیویستو بیستو هشت مربوطست به طلاق و عده طلاق و رجوع در طلاق و حقی که مردو زن نسبت به یکدیگر دارند بعد از طلاق اونی که مورد بحث ماست اینجاست

وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ۚ  در ذلک یعنی در این مدتی که دوطرف وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ ۚ  ،‌ یتربس میشه تربس ،‌تربس و انتظار عده زنان مطلقه 0952 در این تربس وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ  فی ذلک یعنی در این تربس،‌در این تربسی که سه تهره است و سه حیز است تهره اول تهر غیر مواقعست و حیز سوم آخرین لحظه حیز است برخلاف آنچه نوعا میفرمایند که اولین لحظه حیز در اینجا وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ  اینجا یه حقی هست برگشتن مرد به زنش در عده رجعیه و برگشتن زن به مردش در عده رجعیه یا تمام شدن عده رجعیه که مرد بخواهد و رجوع نکند زن یا زن بخواهد و رجوع نشود و قبول نکند مرد مرحله سوم حق چیه ؟

چون دو حالت داره دیگه . مادامی که زن در عده رجعیه است حقو احق درکارست ،‌از برای مرد و زن . ولی مادامی که در عده رجعیه است عده رجعیه عرض میکنم در اونجایی که عرض می شود که  یائسه نیست زن صغیره نیست زن مفقود واه است و و و احتمال حمل است دراینجا اگر چهار پنج ماهه همدیگرو ندیدن عده رجعی نیست اصلا عده رجعیه برای احتمال حملست ولو احتمال کم که در باب طلاق بحث خواهیم کرد انشالله

حالا در عده رجعیه که حق شرعی برگشت این زوجیت به حال اولی هست در اینجا دو حق موجودست یک احق و یک حق ، زن میتواند برگشت کند به مردش با شرایطی مرد میتواند برگشت کدن به زنش با شرایطی ، اما برگشت مرد در عده رجعیه به زن که بدون عقد مجدد این نکاحی که در اول صددرصد ارتباط ایجاد کرده بود و طلاق رجعی صددرصد را برد و قضیه درصد شد درصد شدن قضیه بر حسب این آیه بر حسب روایاتی که بر مبنای این آیه است که 1209 زوجت یعنی صددرصد است نه زوجت یه درصده ما یک عقد صددرصد ارتباط داریم و یک طلاق صددرصد انفصال داریم و یک طلاقی که نه صددرصد ارتباط باقی ماند و نه صددرصد انفصال حاصل شد

صددرصد ارتباط باقی نموند چون طلاق شد و صددرصد انفصال حاصل نشد چون وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ  ینی عقد جدید نمیخواد عقد جدید نمیخواد ینی زنا کند این مرد ، برگشتش عقدست نخیر برگشتش اون درصدی که انفصال حاصل شد جبران کردنه، درصدی اتصال هنوز باقیست که این زن  باید در مدت عده عده رجعیه در خانه شوهر باشد نگاه کردن زن به شوهر نگاه کردن شوهر به زن محضور ندارد

نسبت به هم اجنبی هستند اما نه صددرصد نامحرم هستند نه صددرصد کمااینکه ارتباط زوجیت این زن با این مرد نه ارتباط صددرصد است که کاملا ورش باشه چون طلاق گرفته نه انفصال کلیست مانند طلاق دائم که طلاق غیر مفعول بها باشد و صغیره باشد یائسه باشد طلاق خلع باشد طلاق مبارات باشد که تمام اینها طلاق دائمیست

در حالی که عده رجعیه بر این زن است نه طلاق بائنست که بینونت همه پرده های زوجیت پاره شده و برگشتی اصلا در کار نیست مگر با عقد جدید با شرایط و نه اینست که ارتباط اصلا در کار نباشه و وَبُعُولَتُهُنَّ  البته مطالبی هست که بعدا در باب طلاق خواهیم عرض کرد اینکه مربوط به زوجیته عرض میکنیم.

حالا عرض کردم یه مطالبیست که من در باب طلاق باید عرض کنم اصلا مربوط به طلاقه ، این جا صورتا استدراده ، ولی سیرتا نه دارین دقت میکنید که از آیه راجع به حقوق زوجین چی در میاریم حالا وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ  این در زمانی که عدست . خب این زمانی که عدست دو حال داره در یک حال مادامی که عده تمام نشده است یک حقی داریم و یه احقی

آیا مرد سزاوارترست در عده رجعیه رجوع کند یا زن سزاوارتره ،‌زنم سزاواره چرا برای اینکه ارتباط طرفینیه ،‌آیا عقدی که اول شد و ارتباط صددرصد شد صددرصد طرفینی نبود بود،‌دقت کنید صددرصد طرفینی بود .

ایجاب صددرصد قبول صددرصد و زوجیت ارتباط محرمیت زناشویی صددرصد طرفینی بود یا نبود ؟ حالا

طلاقی که حاصل شد این صددرصد مبدل شد به درصد نیمه کاره است تقریبا میخوایم بگیم چندتاست نیمه کارست نه به کلی از این مرد جداست و مرد از او جداست و نه به طور کلی اتصال دارد مانند اول بنابراین حساب کنید اگر بشود رجوعی در عده رجعیه بدون عقد حق هردوست چرا؟

چون هم مرد درصدی شوهر این زنست و هم زن درصدی زن این مردست پس حق هردوست اما اینکه حق هردوست حق برابرست ، زنومرد در این حق درصدی که دارند در برگشت به حالت اولای زوجیت که صددرصد بشه و این طلاق و انفصال جزیی که حاصل شده از بین بره بین زنومرد برابریه نخیر.

وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ  احق حقو میبره کنار ببینید نهاین است که زن هیچ حقی ندارد خب ، اون شوهر اینهاینم زن اونه و صددرصد این انفصال حاصل نشده حق برا زن درکار هست ولی اگر حق برابر برای مرد بود چه مرد رجوع کند إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ۚ چه زن رجوع کند چه هردو رجوع کنند فرق نمیکند

ولکن مادامیکه حقو احق درکاره احق مقدمست بر حق نمیتواند حق انجام بشد و حال اینکه احق انجام نشده یعنی نمیتواند زن بدون رضایت شوهرش در عده رجعیه رجوع بکند به شوهر که مثل اول صددرصد بشه و زن و شوهر صددرصد بشن نمیتوند اما مرد اینکارو میتوند بکند که طبق مصلحت

طبق مصلحت 1649 که در جای خودش بحث خواهیم کرد اینطور نیستش که سیطره صددرصد مرد در بعد طلاق کمااینکه در بعد عقد نیست اینجا همینطوره حالا پس این یک حقو احق حالا یک حق فعلی داریم و یک حق آینده داریم در حق فعلی هم مرد حق دارد در عده رجعیه برگشتن و هم زن حق دارد اما چون مرد احقست زن نمیتواند برگشت کند کمااینکه در باب ارث اینطوریه

ونظیرش در باب ارث در باب ارث ما طبقه اولو دومو سوم داریم هرسه حق دارند اما طبقه اول احقست بعد دوم احقست بعد سوم احقه، اگر طبقه اول موجودست که فرزندان بلافصله شما هستند و این فرزندانم فرزند دارند آیا فرزندهای فرزندان با وجود فرزندان ارث برند نه ولو صنار ،‌در اینجا فرزندان شما مورث احقند از نواده های شما اونام حق دارند ولی حق فعلی ندارند

بله اگر فرزندان دست اول هیچکدام نباشند بعد نوه ها باشند این نوه ها طبقه چندمن آقایون ؟ اول ببینید طبقه اول ترتبیست طبقه اول ترتبیست بین فرزندان بلافضل و فرزندان مع الفصل که سه حالت داره یا فرزندان بلا فصل هستند با فرزندان معلفصل فقط بلافصل داره

یا فرزندان معلفصل هستند بلافصل نیست همینا میبرند دیگه طبقه اول

طبقه اول ترتبی اند . یا نه فرزندان بلافصل هستند و فرزندان معلفصل بعدی هستند بعدی نیستند اون بعدی که فرزندان معلفصلند اصلا نمیبرند حق دارند اما چرا؟ برای اینکه احق در کاره ینی فرزندان بلافضل در کارند اگر ده فرزند داره یکی از اینها موجوده نهتایی دیگر مرده اند و فرزندانشون هستند کی ارث میبره؟ فقط اون یکی

چون عرض می شود که  وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ  این مثال بود عرض کردم

حالا در اینجا، این برا اولین باریست که داریم به این ترتیب عرض می کنیم حالا در تصویر نوشته ایم یا نه کاری نداریم چون کون در ترتیست و ما باید فکر کنیم و بر مبنای آیات مطلب بفهمیم. در جا زدن از برای شخص مکلف و شخص عاقل حتی غلطه

قدرتش حیاتش الوهیتش ربوبیتش این فرق کردنی نیست اما ما فرق کردنی هستیم منتها بعضی وقتا در سراط قدم بر میداریم وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ آخر نداره بعضیا بر خلاف صراطست بعضی وقتا 1943 حالا این یک حق که این حق مشترکست بین زن و مرد در چه حالی؟ در حالی که عده رجعیه است ولکن بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ شوهرها سزاوارترند که زنهارا در عده رجعیه برگردانند به زوجیت

زن هام حق دارند ولی ترتبیست مادامی که این شوهر حق است زن حق نداره و نمیشود گفت زن هیچ حق نداره اگر زن هیچ حقی از زوجیت ندارد حق انفصال کلیست اگر با این طلاق رجعی زن هیچ حق زوجیت ندارد پس انفصال کلیست اگر انفصال کلیست نه زن میتواند رجوع کند نه مرد بدون عقد مگه میشه زناست

پس انفصال کلی با طلاق رجعی حاصل نشده پس بنابراین زن زن این مردست و مردم شوهر این زنست بین المرین نه صددرصد ازدواج و زوجیت است نه صددرصد جدایی

پس درصدی از زوجیت بین اون زن و مرد در مدت عده رجعیه وجود دارد پس هردو حق برگشت دارند منتها حق برگشت مرد بالاترست و حق برگشت زن پایینتره

اگر چنانچه حق برگشت مخصوص به مرد باشد و زن هیچ حق برگشت نداشته باشد یعنی در بعد زن اصلا زوجیت درکار نیست اگر نسبت به زن اصلا زوجیت درکار نیست پس عده رجعیه نیست پس مرد چطور رجوع میکند نه حق دارد نه احقست این احق بودن در زمینه ایست که هردو حق دارند در بعد متنی در بعد متنی و محوری بعد از طلاق رجعی در مدت دوره دیگه هم زن زن این مردست شیعا ما و هم مرد شوهر این زنست شیعا ما صددرصدیست

ولکن مرد احق است چرا ؟‌طبق مصالحی ،‌چون اصولا کاری که نوعا مرد انجام میدهد این کار روی دقت و عقل و ملاحظه بیشتره .

این اولیش،‌اولا مردای دیگه مگه حق دارند در عده رجعیه ،‌در عده رجعیه مردای دیگه حق فقط باطل داره، عزیزم در عدست ، در عدست در عدست این زن مادامی که در عدست اگر کسی با این ازدواج کند چی ازدواج در عدست غلطه اصلا پس حق اصلا نیست حق فعلی دوبعدی وجود دارد

حق شانی برای دیگران حق فعلی که دوبعدی وجود دارد یکی احق است که مردست به شرط اصلاح و یکی پایینتر از حق عادیست که مال زنه و نمیتونه اعمال کنه دوم اونکه اشاره فرمودین

اینکه خب این در حال عده ممکنست که این زن بخواد زن کس دیگه بشه ولو در حال عدست اگر شوهر به این زن رجوع کند بله حق داره خیلی خب، ولکن زنم میتونه این رجوعرو قبول نکنه صبر کنه فرار کنه تن نده تا عده تمام شه بعد بره شوهر دیگری کنه

پس سه تا حق ،‌حق شوهر حق زن حق مرد دیگر، حق شوهر فعلیست و احق  است. حق زن فعلیست و مرتبه دومه ، ولکن حق مرد دیگر فعلیت نداره شانیت داره و اون شانیت کار فعلیتو نمیکند.

اگر عده تمام شد البته خب این زن میتونه بره شوهر کنه هیچ شوهر قبلی احق اصلا شوهر قبلی نمیتونه مانع بشه وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ این در همین بابه در سوره بقره نکند که زن وقتی که خلاص شد و آزاد شد میتونه شوهر کنه غیرت مرد بیاد بگه که من نمیذارم شوهر کنی باید به من برگردی نخیر، شما با دیگران برابرید ولی مادامی که د رعده رجعیه است در اینجا مرد احق است بالفعل زن احق بالفعل ، مادامی که عدست ولکن بعد از عده که نشده نسبت به بعدل عده دو بعده یکی اگر بعدلعده حاصل شد نه زن حق دارد به این شوهر و نه مرد حق دارد به این زن چون با انقضا عده انفصال زوجیت صددرصد میشه اصلا حق نیست توجه کنید حواسم پرت نشه

این مرحله اولاست اما نسبت به مردان دیگری که بتوانند با این زن ازدواج کنند بالفعل که نمیشه بالفعل در عدست 2425 شعنن چی ،‌آیا  چون اگر عده تمام شد زن میتواند با مرد دیگر ازدواج کند و مرد دیگر میتواند با این زن ازدواج کند این شان در حال فعلیم موثره ، یکی از آثارش اینست که زن تن نده

با شرایط صحت رجوع مرد که احقست و ذلک رجوع کرده مرد اما زن زیر بار نمیره فرار کنه تن نده صبر کنه، عده تمام میشه تا این و بعدا با کس دیگری ازدواج کند نه بعدا نمیشه چون اگر بالفعلم بود بدعت بود

اگر در عده رجعیه بالفعل هم میتوانست زن شوهر دیگر بکند و مردشم میتونه به او برگرده باز کی حق بود؟ مرد، پس دو پله عقبه احق اول مال مرده بعد حق مال زنه بعد بگین مال مردان دیگر حتی اگر بر فرض محال بتوانند در عده رجعیه با این ازدواج کنند

زن حق ندارد در عده رجعیه رجوع کند بدون رضایت مرد ،‌آیا مرد دیگر حق دارد در عده رجعیه با این زن ازدواج کند؟ ببین ازدواج عرض می شود که  در حال عده است . خب پس احق چی شد ؟‌احق در حالت فعلی مرد بر زنش

احقه حتی نسبت به شانی اگرم مردی دیگری حق دارد بعدلعده با این زن ازدواج کند که این حق مال بعده ولکن این مرد که احقه چون عده رجعیه است پس شوهرش احق است در دوبعد یک بعد فعلی و یک بعد شانی

اونوقت قید دارد در اینجا که کل فقهای اسلام بر خلاف این قید فتوا دادند شیعتا و سنتا کل مذاهب،‌قرآن پس اگر این آیه نبود اگر این آیه نبود 2612 معنا داشت؟‌طلاق داده شده ،‌وقتی که طلاق داده شده دیگه رجوع یعنی چه ؟ مگر میشود زنی را بدون عقد به زوجیت خود آورد . باید عقد بشه حالا عقد لفظ باشد کتب باشد هرچه باشه

باید عقدی و قراری در کار باشد و مانعی در کار نباشد تا بتواند زنی با مردی ازدواج کند. عده رجعیه را ما از کجا بفهمیم اصلا در کل قرآن همین یه آیست در کل قرآن این حالت بینابین رو از این آیه میفهمیم اگر این آیه نبود حالت بینابین درکار نبود وقتی مرد زن را طلاق میداد وقتی این ورق را پاره کرد زن خب پاره کردند دیگه چه تا آخر پاره کنند  که نصف میشه بالاخره پاره میشه دیگه ورقه سالم بود

ورقه سالم نیست به درد اونچه را که ورق سالم است نمیخورد . در اینجام وقتی که این طلاق حاصل شد بین این مرد و زن جدایی حاصل شد صددرصد 2707

خب صددرصد مگر عقد چند مرتبه شد وقتی که عقد شد انکحت و قبلتو انجام شد صددرصد فاصله رفت کنار و صددرصد ارتباط زوجیت در کل ابعاد زوجیت حاصل شد . حالا اگر این زوجیت را پاره کردند با طلاق با صرفنظر رجعیت عرض میکنیم ها با صرف نظر از حالت رجعیه اگر این ارتباط را پاره کردند با طلاق هر طلاقی میخواد باشد دیگه زوجیت در کار نیست .

حق نه راجع به زنست نه راجع به مردست از کجا فهمیدیم تعبدا آیه 2742 نه نکاححن ، اگر صحبت نکاح است خب بعد از عده هم نکاح،‌چنتا شوهرم بعد بکنه و طلاق بگیره نکاح است بمیره نکاح است نه ، اینجا که ردست رد زوجیت نیست ،‌رد تکمله زوجیتیست که مقدارشو عرض کردم

این که تکمله زوجیت یهمقدار از بین رفت از کجا فهمیدیم از خود آیه ، بنابراین این حالت بین الامرین است طلاق کلی عقد کلی اینجا زن نه رهاست کلا و نه ارتباط صددرصد زوجیت دارد .

در اینجا شرط کرده خدا ،‌اصلش رو و فرعش رو اصلش بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ فرعش إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا این مرد در صورتی احق است که برگردد به زنش در حال عده رجعیه و صددرصد بشود این زوجیتی که در 2835 که إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا حالا ارادهو دو احتماله ولی این یه احتماله اگر این مرد که رجوع میکند اراده اتصال داره ینی چی ،‌بما میفهمونه که این طلاقی که داد مرد این زن رو ،‌و طلاق رجعیست حق ندارد مرد طلاق رجعی رو رد مگر در موقعی که فسادی در کار باشد.

اگر نشود با این زن ادامه زندگی دادن یا نشود از مردست یا نشود از زنست یا نشود از هردوست . اگر بشود طلاق معنا نداره، در باب طلاق خواهیم عرض کرد طلاق اصلا معنا ندارد درجایی که استمرار زوجیت گیری اصلی نه نسبت به زن دارد نه نسبت به مرد نه همه نه حوس نه فلان میخوام بگن اینو ولش کنم چون خرج نمیتونم دوتا بدم نه،‌گیر اصلی که إِلَّا أَنْ يَخافا أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ این یه بعدشه و ابعاد دیگه که عسری باشدو یا حرجی باشد یا چه که بعدا بحث خواهد کنیم

بنابراین در اینجا همانطوری که اصل جریان محرمیت و ازدواج بینابین زوجیت بینابین بعد از طلاق رجعی از خداست قیدشم از خداست ،‌ خب پس نمیشود گفتش که بله این إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا موعظست خیلی عجیبه ما چی هستیم ما فقهای 2954 چه هستیم، این عرض می شود که  إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا موعظست بابا قرآن همش موعظست مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ‌ قرآن همش موعظست در بیان واجبات موعظست در بیان محرمات موعظست در توحید موعظست در نبوت در معاد موعظست در برزخ موعظست در بایدها نبایدها شایدها همش موعظست ببین موعظست اخلاقه

در بعضی مراحل میگن که بله این حکم اخلاقیست واجب نیست اخلاقیه،‌یکی از سیئات اخلاقی زنا است یا نه ،‌پس زنا حلاله حرام نیست . چون اخلاقیه دیگه . فرض میکنیم زنا اخلاقی نیست . حد زدن رجح کردن و چه کردن اخلاقیه؟ خب بُعِثتُ لِاُتمِمَّ مکارم همه قرآن همه اسلام اخلاقست این اخلاق باید دارد نباید دارد شاید دارد نشاید دارد

و بین المرین دارد یا اینکه بعضیا میگن که این امر امر ارشادیست علامه بزرگوار طباطبایی که بالای سر ما تشریف دارند از هردونظر در گذشته و فعلانم احترامشون رو قائل هستیم راجع به عَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ اینطور توجیه فرمودند ،‌بله این نهی نهی ارشادیست چون در جنت تکلیف نبوده چه فرمایشی میکنید شما

اگر تکلیف نبوده چرا خدا تکلیف کرد چرا هفت جای قرآن فرمود گناه کردی، تکلیف نبود گناه کرده؟ بچه ای که مادون تکلیفست اگر کاری بکند که برای بزرگان حرامست این بچه مکلف بوده؟‌اگر دارای تکلیف نیست پس چرا مکلف شد چرا عطا فرمود ،‌چرا تابا فرمود هفت جای آیات مبارکه بقره و جای دیگر دارد که این عرض می شود که  گناه کرده

اولا ثانیا، کدوم جنت است که عالم تکلیف نیست برزخست بعد از نور چیست قیامتست تموم، دنیا که عالمه تکلیفه در کل کرات آسمانی اگر مکلفینی هستند خب مکلفند نمیشه گفت مردن پس تکلیف نیست.

خب،‌حالا در اینجا این قیدی که پروردگارمیذاره در اینجا وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ۚ یکی، ایجاب و یکی سلب از آیات دیگر اینجام طریق اولاست

اگر مرد اراده اصلاح ندارد ینی اراده برگشت به حالت اصلاحی و به حالت صلحی و سازشی قبل از طلاق ندارد چون چرا طلاق شد برای اینکه نمیشد زندگی کنه چون نمیشد باهم زندگی کنند بعضی وقتا هردوگانست بعضی وقتا از طرفه زنه بعضی وقتا از طرف مرده

این مرد چون نمیشد با این زن زندگی کند ولذا این زن رو طلاق داد حالا که این زن رو طلاق داد چون این نمیشده اگر بعدا لا تَدْرِی لَعَلَّ اللهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً در باب طلاقه اگر این مرد بعد خودرا اصلاح کرد زمینه رو جوری کرد که اگر برگشت به این زن برگشته است به حالت قبل از طلاق که میشد با این زن استمرار زوجیت بده دراین صورت إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ۚ ان اصلحو که نمیشه اصلاح مال بعده ینی جبران کردن اون اشکالاتی که اون خلاف صلاح هایی که اون فسادهایی که قبلا شده بود منجر به طلاق شده جبرانش بعد از برگشته

خب، آقایون میفرمایند که اگر سوال کنید استفتا بفرمایید چه شیعه چه سنی اگر مرد در عده رجعیه به قصد اضرار برگرده اصلا میخواد برگرده که این زنو اذیت کنه محقرش کنه بزنتش چیکار کنه تا این زن مجبور میشه مهریشو ببخشه کمااینکه زیاده

میگن این عمل حرام ولکن رجوع حاصل، خب آقا بالاتر از این اگر یک مردی نه اراده اصلاح دارد و نه اراده اضرار دارد پس چطور برگشته خب مرد قید داده وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا در آیه دیگر ولا تضیغو عَلَيْهِنَّ  عرض می شود که  وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ ببینید وَلَا تُضَارُّوهُنَّ ایجاد ضرر در این بین نکنید که بر این زن فشار وارد کنید که در اثر فشار هم مهریشو ببخشه و هم طول بکشه شوهر کردنو آزاد شدنش

از عده رجعیه نباید مرد سو استفاده کند در هیچ بعدی از ابعاد چه بعد مالی چه بعد چه چه بعد چه ،‌خب در اینجا فتاوا کلا شیعتا و سنتا بر صراط نص آیات حالا این محور اول که بعدا باز در باب طلاق صحبت خواهیم کرد ببینید پس اینجا یک درجه ای مرد بر زن داره اینطور نیست؟

ینی خداوند این درجه را از برای مرد قرار داده که در طلاق رجعی مرد احق است زن احق نیست بله،‌شما در تمام قرآن بگردین اگر درجه دوم پیدا کردین، بگردین. تمام سراسر قرآن رو بگردین اگر درجه دوم برای مرد نسبت به زن پیدا کردید که این رو در بعده طلاقه در بعد ازدواجه البته احتمال دیگر هم است که منافات با این نداره که اوسع که وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ در کل رجال اینست ها

ولی حالا در باب طلاق داریم بحث میکنیم وقتی که طلاق داده شد مرد درجه ای یک درجه دارد بر زن که وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا بدش وَلَهُنَّ  ، چی میخواد بگه خیال نکنید که مرد بر زن درجه دارد درجات دارد سیطره دارد چه دارد نخیر، قاعده کلی وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ آنچه بر زنست نسبت به شوهر بر شوهر است نسبت به زن در زندگی زناشویی از نظر اخلاقی از نظر مالی از نظر حالی از نظر مزاجعت از نظره چه از هر نظری از نظرات زیر پوشش شریعت اسلام تکالیفی که زن نسبت به مرد دارد مردم نسبت به زن دارد

اینطور نیست که مرد بیشتر ، تا چه رصد صد برابر 3547 لا و لا معست این غلطه ، خب اگر کسی سوال کنه پس اگر وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ   این صددرصد است پس چطور شد که وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ چرا مقدم شد میفرماید که وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ درجه نه فضیلت معنوی نه فضیلت ثوابه نه عند الله رجال بهشت تو بهشت بیشتر میرن نه بدون عمل صالح احقن نخیر این درجه مصلحتیست کماانکه مرد مردست زن زنه، خب زن مرد نیست مردم زن نیست

خب مرد رجوعیت دارد مرد بر زن درجه رجوعیت دارد خب زنم بر مرد درجه رجوعیت دارد اگر مرد نبود زن نبود زنم نبود مرد نبود این درجه بحث مفصل خواهیم کرد انشالله که قبلا هم عرض کردیم ولی بر مبنای آیه دوم که الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ  که این درجه ای که خداوند برای مرد نسبت به زن قرار داده یا اینکه فضیلتی که قرار داده یا چه قرار داده این در بعد جزا و در بعد مقام و در بعد قرب بعد نیتس بلکه از نظر مصلحته

در برابر قانون همه یکسانند، در برابر قانون رب العالمین همه یکسانند منتها مرد نسبت به مرد بودنش زن نستب به زن بودنش بعضی وقتا زن مقدمست بر مرد در بعضی جاها بعضی وقتا مرد مقدمه بر زن در بعضی جاها بعضی وقتا برابرند با همدیگه و در هر سه بعد برابرند .

در دو بعد خیال میکنه انسان برابر نیستند یک شعونی دارد مرد که زن ندارد پس اگر مقدمه،‌یک شعونی دارد زن که مرد ندارد پس زن مقدمه،‌یک شعونیست که برابرند در برابر حکم خداوند خیال میشود که این مثلث دارای سه زاویست نخیر یک زاویست

هم سه زاویست هم یک زاویه ،‌سه زاویست که در فلان چیزها مرد مقدم است در فلان چیزها زن مقدمست در امور دیگر برابر

یک زاویه است چون در زاویه تقدم مرد در بعضی جاها و در زاویه تقدم زن در بعضی جاها و در زاویه برابری در برابر حکم خدا اولا، اگر یک کسی برا شما هشت ساعت کار کنه هشتصد تومن بدین ده ساعت هزارتومن دو ساعت دویست تومن یه ساعت صد تومن هیچ هیچ

ظلم کردین ،‌آیا در اینجا کسی که فلان عمله که قویتر است چرا این عمله که قویتر است یک ساعت کار کرده 3809 یه ساعت کار کرده اون عمله دیگر ضعیفتر است چرا ده ساعت کار کرد عرض می شود که  بیشتر دادید ،نخیر هرکدام در مقابل حق و در مقابل قانون برابرست .

ما یک برابری حقوق زنو مرد داریم کورکورانه و یک برابری با چشم باز،‌برابری کورکورانه اینست که زن و مرد صددرصد در عین اینکه مرد جهات خاصه ای دارد که زن ندارد و زن جهات خاصه دارد که مرد ندارد برابرند صددرصد این ظلمه،‌ظلمه،‌ اگر شما فرزندانتون رو همرو یکجا دوست دارین ولکن بچه یکساله رو با مرد بیست ساله که فرزند شمان هردورو یک جور لباس میگیرین یک مقدار غذا میدین این غلطه

این برابریش برابری ظالمانست برابری عادلانه اینست که  به مقدار بچه دوساله لباس دوساله و غذای دوساله

به مقدار مرد بیست ساله غذای بیست ساله و لباس بیست ساله در اینجا هم همینطوره

حالا آقایون اینجا میخوان از این جمله وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ سو استفاده هایی بکنند یک مردان بر زنان درجه ها دارند نخیر درجه ،‌ دو این درجه درجه معناییست خب نه ،‌آیات زیاد داریم در این مطلب کماانکه عقلو فطرتو وجدان شاید ،‌سه این کدوم درجست در تمام قرآن بگردید آقایون ما استفاده میکنیم در همه قرآن بگردید اگر یک جا یکدونه درجه خداوند معرفی کرد برای مرد و برای زنان غیر اینکه فرموده وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ همین فقط درجش همینه

درجات که نیستش که درجتن،‌ببینید اول امور فرمود قاعده کلی که وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ اگر مرد صد تکلیف نسبت به زن دارد زنم صد تکلیف داره برابریه در برابر عدل الهی و در برابر حکم الهی اینها برابری دارند مساویند منتها ولرجال برای مصلحت رجولت به جهات مختلفه ای تصمیم قویترست تفکر بیشترست و مال رو مرد میدهد و چه و چه و چه مرد احقست در رجوع در عده رجعیه به زن به شرطی که ان ارادو اصلاحا پس …

میدونم ولی ثوابش زیادتره میخوام دو بحث داریم دو بحثه یکیش درجه ، البته بحثش زیاده مثلا درجه صبرانیست بلاهت همه رو قبول کردیم اگر همه اینارو قبول کردیم که مرد عقلش بیشتر مالش بیشتر قدرتش بیشتر حتا ایمان بیشتر فرض کنید همه بیشتر بیشتر بیشتر آیا این نقطه این است که ولایت ظالمانه بر زن داشته باشه

آزادی زن رو محدود کند که نسبت به الاغ اینقدر محدود نمیشه کرد،‌نسبت به گربه نمیشه اینقد محدود کرد آزادی زنان را شوهران جوری محدود کردند بدون حساب، آقا معنی ولایت چیه ،‌مگه ولایت ینی کرشو خرشو کور شو ، نخیر ولایت ینی شما که پولدارتری بدنبال فقیر باشید که کمک کنید ، نه تو سرش بزنید.

شما که علم زیادتر دارید بدنبال کسی که علم ندارد یا کمتره برید که تعلیمش کنید. شماکه تقوای زیادتر دارید قدرت بیشتر دارید نفوذ الهی بیشتر دارید عقل بیشتر دارید نسبت به کسانی که پایین ترند که این حفره ها پر بشه

عزیزم همه اینارو ما قبول کردیم فرض کنید اگر همه اینارو بر فرض مهال قبول کردیم که درجه درجه در تمام ابعاد فرض کنیم، در تمام ابعاد دارد حتی درجه فضیلتی تقوا تقوا بالاتر علم بالاتر عقل بالاتر مال بیشتر قدرت بیشتر چه بیشتر همه رو فرض کنیم بیشتر

فرض کنید درجه 4145 ولیکن درجه زورگویی در کاره،‌اگر مرجع تقلید شما برشما درجش بالاتره میتونه زور بگه به شما یا نه باید دنبال شما ولایت بر شما که اشتباه نکنید با کمال ملایمت ولایت که زورگویی نیستش که، ولایتی که عده ای خیال کردند که هرچه من میگم همان ولو بر خلاف فطرتو عقل باشه اون ولایت نی خجالت است

ما چند مرحله و چند پله بحث داریم که در تمام این مراحل و در تمام پله ها این ولایت هایی که این زورگوییهای مردان بر زنان یا زنان بر مردان زورگوییهایی که از هر مقامی از مقامات بر خلاف مصلحت بلکه به عنوان افساد میشه این زورگویی ها به طور کلی غلطه قرمز میکشیم دورش

درجه وحدته دیگه عزیزم جاع رجلن ینی چه ،‌جاع رجل،‌یه درجست

ببینید اگر فرمودیم که الدرجه،‌یعنی یه درجه ،‌اگر ما لغوی بحث میکنیم اگر الدرجه بود جنس بود استقراق بود فرد بود اگر درجات بود جمع بود درجتین بود دوتا بود درجتن یکیه و اون درجتنو دوبعدی ما حساب میکنیم یک در کل قرآن هیچ درجه ای خداوند برا مرد بر زن ذکر نکرده اصلا به این دلیل

بعد دوم 4309 که در اینجا ولهن عرض می شود که  وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ بیشتر از این .