پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و سی و یکم درس خارج فقه

نکاح (حقوق مشترکه زن و شوهر)

بسلم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله طاهرین

به وجهن عام قرآن شریف امتیاز بیطرف مقرر نکردهاست از برای مردان نسبت به زنان یا زنان نسبت به مردان. و این دو آیه مبارکه سوره بقره که دیروز مقداری بحث کردیم و سوره نسا برخلاف اونچه گروهی گمون کرده اند امتیازی برای مردان نسبت به زنان عندالله مقرر نکرده است .

خب ما دو جور امتیاز داریم یک امتیاز که بر مبنای سعی است عملست جسمیت است فی سبیل الله چه کوچک باشد چه بزرگ باشد مرد باشد زن باشد هرکه باشد هرچه باشد وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى امتیاز دیگر داریم که امتیاز تکوینیست، کسی قدرت مالیش قدرت بدنیش عقلیش علمیش فکریش کتبیش بیشترست از دیگران بیشتر بودن این نیروها مسئولیت را زیادتر میکند

و نه اینکه اگر بر کاری این نیروهای بیشتر مسئولیت را هم عمل نکرد یا کم عمل کرد بر دیگران امتیاز دارد بلکه گناه او بیشتره ، کسی که قدرت بیشتری دارد در انجام واجبات و ترک محرمات اما تخلف کند یا سستی کند گناه این بیشترست از کسی که نیروی کمتری داره بنابراین این دو بعد دو بعد کلیه فطریه عقلیه قرآنی و بر مبنای تمام عدله قابل قبول است.

درست است که پروردگار عالم انسان هارا از جهاتی گوناگون آفریده است ولی در بعد فطرت همگان یکسانند . اما در بعد ادراکات عقلی و در بعد علمی و در بعد نیروی بدنی و در بعد نیروی بیشتر مالی و سایر جهات فردی و اجتماعی احیانا به سعی انسان است و احیانا به سعی انسان نیست.

آن نیروهایی که بر مبنای سعی انسان حاصل شده است فی سبیل الله است عجرش به همان اندازه و فی سبیل شیطان است عذابش به همان اندازه . اون نیروهایی که خداوند مرحمت فرموده و اون نیروهایی که شخص مکلف برای خود افزوده است چه نیروی اول و چه نیروی دوم اگر بر مبنای فی سبیل الله مطرح گردد هر اندازه سعی بالاتر باشد اجرش بیشتره وهرقدر تخلف بیشتر باشد گناهش زیادتره

و هرقدر سعی کمتر باشد و گناهش کمتر ثوابش و گناهش طبعا کمتره. این وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى در سوره مبارکه نجم بعنوان یک استقراق من دون استثنا آنچه را که عند الله در برزخ و در قیامت و همچنین در عالم تکلیف دنیوی عندالله رجحان دارد فقط بر مبنای سعی است .

مجانی خداوند چیزی به کسی نمی دهد بله سرمایه میدهد سرمایه ی عقل بیشتر فکر بیشتر نیروی بدنی زیادتر جنس مرد بودن جنس زن بودن و هرچه بودن یا در خانواده ای که اینها بودن در اون خانواده تاثیر دارد در تاثیر خوب یا بی تربیتی بعد اینها هست اما اختیار مکلف باقیست و بر مبنای اختیاری که دارد نسبت به داده های رب العالمین اتعیات حق و نسبت به آنچه را خودش فعالیت کرده است هر مقدار مسئولیت را بهتر انجام بدهد ثواب زیادتری دارد ایمان بیشتر عدالت بیشتر تقوای بیشتر در برزخ قیامت نتیجه زیادتر و هرقدر کمتر کمتر

این یک قاعده کلیست بنابراین نمی شود گفت که خداوند چون بخشی از انسان ها را مرد خلق کرده است این مرد بودن یه فضیلتیست احیانا رضیلت خواهد بود . مگر ابوجهل و ابولهب مرد نبودند مگر شمرو یزیدو تمام اینها مگر مرد نبودن ، که اینها از تمام موجودات پست ترند.

مگر زهرا سلام الله علیها زن نبود از ابراهیم ها و موسی ها و عیسی ها و نوح ها بالاتره مرد بودن سند فضیلت نیست و زن بودن هم سند رزیلت نیست اگر در روایاتی ما مشاهده میکنیم که مرد بودن فضیلت است و زن بودن رضیلتست حتی برادرا که تشریف دارند از کتابی از کتابها که نمیخوام بگم چیه ، نقل رواتی کرده اند که اون شخص نویسنده از کتاب دیگری نقل کرده که زن ها خوبشون بدند

زن ها خوبشون بدن یعنی چه این حرفا چیه شما میزنید این افکار جاهلیست حماقتهای عمیق جاهلیست که حتی خوب های زنهارو بد کرده ، ما اصل اولین و اصل آخرین مون و اصلمون در تمام افکارمون در تمام علوم و عقایدمون که بر مبنای فطرت و عقل سلیم است کتاب الله

آیه ای که مورد بحث بود و تتمه ای دارد امروز از این آیه هرگز ما نمیتوانیم استفاده کنیم که زن ها درجه ای عند الله بر مرد ها دارند نخیر در قرآن شریف لفظ درجات و درجه ما داریم هم درجات عند الله ، اینکه هم درجات عندالله درجات در بعد فضیلت است تمام الله إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ اصلح بودنست که اکرم عند الله درست میکند

نه اینکه مرد مردتر بودن زن بودن زنتر بودن شهری بودن دهاتی بودن عرب بودن اجم بودن بزرگ بودن کوچک بودن حتی عالم بودن جاهل بودن نخیر فقط یک محور دارد درجه عند الله که اتقاکمست، اینها اصول مسلمه ایست که برمبنای این اصول مسلمه ما در فقه اکبر که فقه معرفتیس و همچنین به دنباله اش در فقه اصغر باید درست فکر کنیم دیگران که میگفتندو همه گفتندو روایت زیادست اینا از برای ما مطرح نیست

اونچه مطرحست از برای ما کتاب  الله حالا این ختم رو بذارید برای بعد اجازه بدین شما صبر کنید من جواب سوال شما و برداران دیگر رو در بحث امروز چنانچه دیروز بود عرض میکنم این مقدمه ایست که عرض کردم

حالا راجع به طلاق در طلاق رجعی که ما از آیه بقره این مطلب رو خوندیم که وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ في ذلِكَ گفتیم چرا احق از لفظ بهولتن هم احق رو میفهمیم . چرا از واجهن نفهمیم. چرا رجالهن نفرمود فرمود بهولتهن ، بعل معنی تفضل ، بعل یعنی اونکه تفوق دارد اونی که رو قرار گرفته است اونی که دارای سلطه است

حالا اگر مرد ها بر زن ها تفوق دارند رو حساب مرد بودن، به حساب اینکه مرد است تفوق دارد زورگویی کند ؟ خیر مگر زن ها باید که زیر بار ظلم مردها برن چون زنند و نیروی اونها کمتر است.

اصولا تمام نیروهای خداداد و تمام نیروهایی که مکلفین تهیه میکنند تمام در مزرعه عبد و فضل باید مطرح گردد. هیچگاه رب العالمین کسی را به عنوانی که قدرت بیشتر عقل بیشتر علم بیشتر نام بیشتر فکر بیشترست اجازه یک ده میلیاردم ظلم به او نداده است در برابر حق همگان یکسانند.

و هرکس که بیشتر در راه حق قدم بردارد البته حض الهی برای او زیادترست در تمام نشعات سه گانه گرچه در دنیا معلوم نیست اما در برزخ و در قیامت بیشتر از همه وَأَنَّ سَعۡيَهُۥ سَوۡفَ يُرَىٰ بعولتهن به این حساب مرد وقتی که ازدواج میکند مالی میدهد یا میگیره؟

دوبعدی میدهد ، بعد اول مهریه است . بعد دوم خرجیست که میدیم نفقه ایست که میدیم بنابراین در زندگی مشترک که قاعده اشتراک در بعد اول اینست که اگر دو نفر با هم اشتراک در زندگی دارند دنگی مصرف کنند مقداری او و مقداری این ولی خداوند به ملاحظه ضعف بدنی مرد ملاحظه عفت زن و ضعف بدنی زن و چه و چه و چه مقرر فرموده است که مردان مهریه بدهند نه بگیرند مردان نفقه بدهند و نه بگیرند این اصل اولیه

پس یک تفوقی از نظر دادن مال مردان بر زنان دارند اما تفوق ظالمانه نیست خداوند مقرر کرده است که تو دهنده باید باشی و زن گیرنده

اگر زن دهنده و تو گیرنده در حال استثنا مطلبی نیست اما از نظر نظام کلیه اقتصادی اسلامی در بعد زندگی زناشویی مرد حداقل در دو بعد دهنده است که یک بعد مهر باشد و بعد عرض می شود که  نفقه حالا وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ في ذلِكَ چرا احق ، مقداری میدهد که مقدار دوم این مرد که با این زن ازدواج کرد ادعا کرد که تا آخر عمر کنارش باشه یا بین راه بره ؟ تا آخر عمر، مهری که معیین کرد مهره برای مدت موقت بود یا تا آخر عمر ، تا آخر عمر، بله نفقه که داد مادامی که زنش است نفقه میگیره اما هبه هایی که کرده هبه هایی که به زن کرده است و مخصوصا این مطلب اتفاقیست بین علما که اگر زن به مرد یا زن به شوهرش یا شوهر به زن چیزی رو هبه کرد این قابل برگشت نیست اگر طلاقم حاصل شد قابل برگشت هرگز نیست.

خب پس بنابراین اینجا مرد حق دارد که در رجوع به زن احق از زن باشد در دو بعد حداقل ،‌بعد اول انچه را دیروز عرض کردم چون تصمیم گیری مرد قوی ترست تفکر مرد نوعا قویترست و صبر مرد نوعا بیشترست صبر زن نوعا کمترست و تفکر زن نوعا همش میگیم نوعا کمترست

انفجاری که در زن حاصل میشودنوعا بیشترست و در مرد کمتره روی این نوع داریم بحث میکنیم بنابراین رجوع در عده رجعیه هم برای زنست هم برای مرد زن حق دارد اما مرد احقست .

یک این جهت دوم در بهولتهن این بعوله ینی روی جریان است در زندگی مشترک. چون روی جریانست در زندگی مشترک یک در بعد مرد بودن به این حسابهایی که عرض کردیم دو در بعد اینکه وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ در آیه نسا

از اموال خودشان نفقه میدهندو مهریه میدهندو عرض می شود که  هدایایی میدهند بنابراین این احق است که برگرداند زن رو چون تا آخر عمر این زن مال ایست . بله این مرد مقصرست حالا مقصر نه این علت طلاق رجعی اینست که مرد نتوانسته است با این زن زندگی کند یا از نظر اخلاقش یا از نظر چش چون مرد نتوانسته است با این زن زندگی کند اورو طلاق بده طلاق رجعی

قابل برگشته اما در طلاق خلق که هردو سببند مباراست یا زن سبب است خود در اینجا حقی اصلا در کار نیست مرد حق ندارد رجوع کند زنم حق ندارد رجوع کند که معلومه در رجعی هم حق نداره اما در طلاق خلع یا مبارات که هردو باین هستند اگر زن رجعت فی ما بدنن در اونچه را که زن بخشیده است کل مهریه را در خلع یا بعض مهریه را در مبارات زن حق دارد برگردونه وقتی برگردوند عرض می شود که  عده باینه عده رجعیه خواهد بود.

زمینه حاصل میشد برای اون احق مرد که وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ في ذلِكَ پس اینکه مرد احقست بی حساب نبود به حساب مصلحت زناشویی بود. بحساب اینکه دهنده مرد بود و برای تا آخر عمر داده است بنابراین این احقست که این زنو برگردونه به شرطی که إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً و در  آیه دیگر وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ ۚ آیه هفده وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ ۚ حالا

مطلب دوم ببینید زنو شوهر سه حال دارند در هر سه حال حقوق برابره در محضر حق اینجور نیست که او بیشتر حق داره این کمتر نخیر در برابر عقل در هر سه حال یکسان است

یک حال زناشویی دو هنگام طلاق سه بعداز  طلاق آیه کدومو داره میگه آیه که میفرماید وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ دَرَجَةٌ مال کجاست؟ آیا زمان زناشوییه نه اگرم بود باز معنا نداشت مال زمانه طلاقه بر خلاف اونچه نوعا میگویند نه که بحث میکنیم مال بعد از طلاقه مال بعده طلاقه اصلا وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا  بعد ولهن، حد یقینی ثابت اینه بله کلنم بله ولیکن حد یقینی ثابته وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ۗ  کجاست؟ این یک درجه کجاست؟

اگر هم در زمان زناشویی بود هم در زمان طلاق بود هم بعداز طلاق بود درجات میشد در زمان زناشویی که این زنوشوهرند با هم اگر مرد تفوقی بر زن داشت در حقوقی و در حال طلاق هم اگر طلاق فقط به دست مرد بود اضافه بر هردو بعد از طلاق هم عرض می شود که  درجه ای بود از برای مرد به زن پس درجات میشد یا درجتین میشد درجتن تا تای افرارست، تا همینجا

این تا تای افراده یک درجه از برای شوهران بر زنان هست کی؟ در ضلع سوم این مثلث زناشویی ، ضلع سوم بعد از طلاقه بعد از طلاق درجت چیه اینه که وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ  این یه درجست چیز دیگه نیست اگر غیر از این بود درجتن میشد یا درجات میشد .

فقط داره درجتن پس فقط یک مورد است که برای مرد درجه ایست نسبت به زن اونهم به مصلحت هم مرد هم زن اونهم در طلاق رجعی و در عده رجعیه است که چی وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا ۚ  خب در زمان زناشویی چی؟

منفیه . یک آیه در قرآن شریف به این مطلب اشاره ندارد و اگر داشت که تعارض بین آیات میشد این آیه نص است در این مطلب که یک درجه است برای مردان نسبت به زنان اون هم بعد طلاقه اما قبلش، بعد دو قبل بود. یک قبل که همگان میگویند و دومیشم همگان میگویند یک قبل

در زمانیکه اینا با هم زنوشوهر هستند حقوق مرد بیشتر از زنه دروغه، یک حقم بیشتر از زن ندارند . این که حق در مقابل عدل جای خود اما اصولا حقی ولو یکدونه مرد نسبت به زن عرض می شود که  ترجیح نداره .

این یکی، چه روایاتی درست کردندو مطالبی درست کردندو 1822 که به پیغمبر بزرگوار نسبت میدهند اورو همان حدیثی که دیرو خوندم که آیا زنم نسبت به مرد حقی دارد بله ولکن خیلی کم یه درصد ینی چی ؟

ینی چه، اگر حق زنست بر مرد چطور یک درصد نداره. صددرصد دارد اگر حقست اگه باطلست که هیچی اگر باطلست نه مرد نسبت به زن نه زن نسبت به مرد اگر حقست در دست هرکی میخواد باشه.

 درصد بر مبنای عدل و میزان عقل ولا اینها در عین حال طلاق در باب طلاق خواهیم عرض کرد . آیا طلاق فقط به دست مردست . اینطور میگن آقایون روایتم اینطور نقل می کنند الطلاق بيد من اخذ بالساق  کی گفته دسته مرده طلاق کی گفته بله احقو یه مطلبیست کمااینکه در باب رجوع احقو بر مبانی 1917 در باب طلاق ایا مرد میتواند استبداد داشته باشد در طلاق دادن زن در هر وقتی نخیر ما از آیات مبارکاته طلاق و از آیات مبارکاته نکاح استفادمون طرفینیه

اینو قبلنم عرض کردم بازم تکرار میکنیم چون مطلبیست که همگان مخالفتند همه فقهای اسلام شیعتا و سنتا تا اونجایی که ما اطلاع داریم مخالفند

توجه کنید بحث بعدی، این آیه دومین آیه ایست که بحث میکنیم آیه اول تموم نشده هنوز حالا اینجا طلاق به دست که میتواند باشد . عدل دست که بود در باب بیع که بایع مشتری هستند از طرفین ایجابو قبول بود و رجوع از طرفین بود در فسخشم همینطور بود.

نمیشه گفتش که ما یه عقلی دارم که لازم الطرفینه یک عقلیه که جایز الطرفین یک عقلی که از یک طرف لازمه از یک طرف جایز

أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً  را در قرآن شریف دارد . زنها میثاق قلیل گرفتند میثاق عادی در مبنای زوجیت در عقد دایم که اینطور نیست که حق با مرده فقط هرگز، میثاقن غلیظا ، میثاقن غلیظا از باب ازدواجه عزیزم.

کی میگه این حرفو نیست همچین چیزی در وحی اینطور نیست. در وحی مثلا چیه؟

معامله که نیستش . نخیر . ما در معاملات داریم به هر چیزی معامله نیستش که رهن نیستش که . ینی من از شما طلب دارم چون طلب دارم واطمینان ندارم چیه شما میگین این چه معامله ایست این معامله نیست . من اصلا این خودش لزوم به آیه ین معناست که من این مال رو از شما گرفتم به حساب اینکه پولمو بدین هروقت پولمو دادی خب باید بدم دیگه مادامی که پولو ندادی خب نمیدم . هروقت پول دادی چی میدم

بله ببینید آخه در مورد طلبه دیگه بنده یه میلیون تومن از شما طلب دارم برای اینکه مطمئن بشم که یه میلیون بر میگرده یه چیزی از شما میگیرم درسته خب من میتونم که از شما نگیرم والا اگر گرفتم شما میتونی از من پس بگیرید مادامی که پول ندادین

چون به صلاحه منه چون به صلاحه منه ولی در نکاح که اینطور نیست عزیزم چون به صلاحه منه میبینید من میتوانم این مالی که از شما گرفتم شمام خیلی از خدا میخواید که مالو به شما پس بدم در چه صورت در صورتی که مطمئن هستم. اگه مطمئن نیستم که حق ندارم اگر مطمئن هستم این مال رو به شما پس میدم این به صلاحه کیه؟‌به صلاحه شماست که دارم میدم

ولی مرد که زنو طلاق بده به صلاحه زنه، زن بدبخت میشه 2224 این به ضرر اونه. اگر به صلاح ، مثلا بنده مالی رو از شما خریدم یه میلیون تومن به شما پس میدم میگم این ده هزارتومنم بگیر خب اینکه به صلاحه شماست اما در جایی که به شما پس میدم خرابشم کردم یا اینکه کاریشم نکردم حق ندارم

ما عقدی نداریم که در یک طرف لازم باشد و در یک طرف جایز اولا این عقد نیست ثانیا اگرم عقد بود از یک طرف لازم بود از یک طرف جایز به حساب منفعت و سود طرف بود اینجا نیستش که طلاق دادن اگر طلاق نیست سودی نیستش که

خب اگر اینجا باشد که رجعی نیستش که ببینید ما سه جور طلاق داریم که در بحث طلاق باید صحبت کنیم. در طلاق رجعی طرف مرده، طلاق عرض می شود که  بائن طلاق بائن یا از هردوطرف است اشکال یا از طرف زنه اگر اشکال از طرف مردست طلاق رجعیست اگر از طرف زنست طلاق خلع است اگر از طرفینست مباراته در هر طرفی سه بعد داره

یا حرجه یا عذرست یا إِلَّا أَنْ يَخافا أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ  چاره اینه حرج باشد جایز میکند از هر طرفی طلاق رو اگر این زن ادامه زندگیش با مرد حرج اس خطر نیست ضرر نیست و احکام خدا زیر پا نمیره ولی حرجه طاقت فرساست در اینجا ر  جایز است این زن طلاق بگیره

و اگر مرد زیر بار این جواز نرفت زن میتواند که اگر خودش اهل معرفت فقه است خودش طلاق بده خودشو والا به حاکم شرع مراجعه کنه و حاکم شرع لازمست این موضوعه حرجی رو از بین ببره

یا معالجه کنه قضیه رو یا کاری کند که این حرج از بین بره و اگر کاری نشد که حرج از بین بره واجبست بر حاکم شرع نه حرج در جایی که نه احکام خدا زیر بار میره نه عذره

این یک،پله اول ، حالا یا حرجی که خود ایجاد کرده یا شده فرق نمیکنه حرج خودساخته یا آمده در هر صورت و دوم عذر،‌عذر ینی این مرد در ادامه زندگی ضرر میبیند عقیدتا علما معرفتا اخلاقا مالا چه چه این ضررر بیخود بدون جهت که تقدیرست یا اکراهست یا هرچه ضرر میبینه در اینجام واجب کرده است طلاق رو

اگر عذر از طرف زنست طلاق از طرف زن واجب اگر از طرف مردست مرد.

اگر از طرف هردوست سه ، إِلَّا أَنْ يَخافا أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ  نه عذر از طرف زن است و نه مردست نه حرج از طرف زن است نه مرد است هردو با هم رفیقو خوبو بخندو بگو و زندگی ولکن ادامه این زندگی احکامی از احکام خدارو زیر پا مینهه هردو هم خوشحالند ها بدشون نمیاد هردو میرن رقاص خونه هردو میرن شراب خونه هردو میرن کجا کجا کجا خوشحالم هستند این به زنو مردو مسلمان که هردو از هم راضی هستند صددرصد برا همدیگه میمیرند نه حرجی هست نه عسری است بعد سوم که اعم از دو بعد اولست إِلَّا أَنْ يَخافا أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ  واجبست حاکم شرع اینارو طلاق بده

خب کجاست که مرد مستقل است در طلاق ،‌هرجور شد زن رو بتونید طلاق بدیم. به شرط است در باب طلاق مفصل خواهیم عرض  کرد شرط داره مرد در صورت حرج یا عسر یا خوف ترک عند الله زن همچنین هردو همچنین این طور نیست که هروقت مرد دلش بخواد یه خشوکلتر دید حالا مثلا میخواد با او ازدواج کنه مالش نمیرسه اینو طلاق بده.

این یک اولا عقد لازم طرفینه، ثانیا کی گفته هرکس طلاق بدست مردست فقط بله تفوق بر مرده تفوق عادلانه البته . کمااینکه در رجوعم اینطور است وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ في ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً  در رجوع هم مطرح میشه همینه

خب ببینید این وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ  فقط در عده رجعیه است . در بائن نیست در حال طلاق نیست در زوجیت نیست پس در حال زوجیت رجال بر نسا این درجه رو هم ندارند این درجه هم که بر مبنای حقست ندارند .

ولی در حالی که زنشه خب طلاق نداده که در حالی که زنشه رجوعم حق ندارد که چون رجوع به زن به شرطی که أَرادُوا إِصْلاحاً  این درجه است اونم بر مبنای عدالت همین درجه بر مبنای عدالت در حال زوجیته در حال طلاقم نیست که مفصل عرض خواهیم کرد طلاق به دست شرع یا زن یا مرد یا عرض می شود که  هردو

اما آیه قوامین سوره مبارکه نسا قرآن رو باز کنید آیه سیوچهار بعضی از برادران ما که افاضل طراز اول هستندو نوشته های زیادی دارندو اینها یک کتابی نوشتند درباره این آیه همش نقل است که اینورو اونورو اونور در نتیجه ظلم به زن

آقا شما یا به آیه استدلال نفرمایید یا با عوامل درونی و برونی قال و قیلو فلان آیه رو خراب نکنید. ما کلمه کلمه آیه رو توجه میکنیم که چی میخواد بگه آیه الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ  این دیگه بعد از مرگ نمیگه بعد از طلاق هم نداره طلاق رجعی نداره در حالت طلاق نیست کلا الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ  مردان کلا نسبت به زنان قوامند.

آیا قوامیت ببنید فضیلتیست که با عدل جور نیست قوام یعنی چه قوام این سوره مبالغه قائم،‌قام علیه ینی دیده بان میشه . چرا قام علیه برااینکه ممکنست جهلا یا تفسیرا یا قصورا تخلف کنه إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً  کجا؟ اهل کتاب دو دسته اند یه دسته هستند که اگر یه دینارم بهش بدین اطمینان نیست إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً  اما کسی هست که اگر قیدهارم بهش بدین نمیخوره

پس بنابراین این قیام علیه برای چیه آقایون برا حفظ طرفین یا حفظ طرفه تکامل طرفه طرف پایین نیوفته این ولایته قام علیه،  قام لهو نیست ، قام منهو قام الیه نیست قام فیه نیست قام علیه یعنی یه شخصی که قعود داره دیگری نسبت به او توجه کند که این قعود برطرف بشه قیام بشه

کسی که ایستاده است و میتواند راه بره و کسی که نشسته نمیتوانه راه بره این قامه علیهم دستشو بگیره راش ببره اما اگر این از شما بهترم راه میره قویترم هست باز قام علیه ی قام علیه علمی قام علیه عقلی قام علیه فکری قام علیه بنیه جسمانی قام علیه مالی قام علیه معرفتی کجاست همین همش ولایته ینی چی ینی این نسبت به او پاسداری کند

بهترین تعبیر که از قام علیه است پاسداری مثلا خداوند که از صفاتش در آل عمران دوبارست . کسانی که احیانا دور امیر المومنین صلوات الله علیه بودند که همه خاک پای اون حضرت حساب نمیشیم اینا تفوق داشتند کان علیم کسانی که در جنگ به معیت امیر مومنین جنگ کردند دفاع میکردند از بیع اسلام و دفاع میکردند که امیر المومنین کشته نشد قام علیه بودند قام علیه از نظر هرجی،

قام علیه از نظر علمی بله عالم بودند قام علیه از نظر تقوا با تقواتر قام علیه از نظر مال مالش بیشتر بود قام علیه از نظر قدرت قدرت بیشتر ولکن تقوای بیشتر قبوله در تقوای بیشتر کسی ولی است نسبت به دیگری که این کسی که ولایت دارد قام علیهم تقواش بالاتر باشه چون تقواست و اما اگر کسی قدش بلندتر است و من قدم کوتاهه  میخوام بیاد این بالا وردارم قام علیه ینی این قد بلنده حالا فضیلت داره نخیر ممکن قد بلنده خیلیم رضیلت داشته باشه این جمله عرض کنم یه خبر خیلی جالبه امیر المومنین صولات الله علیه با عمر و ابوبکر راه میرفتند حضرت در وسط بودند اینا اینطرف اونطرف اینا دراز بودند حضرت کوتاه تر یکیشون گفتش که انت فی بیننا کنون لنا  میخواست اهانت کنه لنا اینش پایینه لام و الف بالا حضرت فرمود 3047

حضرت گفتند دلیل نمیشه که انچه را که بر مبنای سعی استو بر مبنای تقواست بسم الله انچه را که بر مبنای سعیو تقوا نیست نه پاسداری و این پاسداری کجاست ، اصلا وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ  همه پاسدار یکدیگریم ما دوجور پاسداری داریم .

یک جوری است که مومن باید پاسدار خودش باشه پاسدار افکارو معارفو اخلاقو عقایدو اعمال خودش باشه یک، دو قدم دوم پاسدار دیگران ، اگر شما مال اضافه دارین پاسداری اونی که نداره بهش بدین

عقل اضافه پاسدار اینکه عقلش کمتره علم اضافه پاسدار کسی که علمش کمتره عرض می شود که  و هرچی شما اضافه دارید و قابل انتقال است باید این چاله ها رو پر کنید.

حالا شما که اگر دارای قدرت زیادتر رستم هستید قدرت دارید زیاد و مثلا آیت الله اراکی حفظ الله انشالله خدا حفظشون کنه که بعدا بلوا ایجاد نشه خب ایشون یک پیرمرده خیلی پیرمرده یه ادم قلدور قوی  اومد دستشو گرفت بلند کرد نماز بخواند ببینید قام علیه ایشون مقدمست بر آقای اراکی

از قام علیه شما نمیتونی این مطلبو در بیاری ، حالا ..

حالا ما بحث میکنیم حاال عرض میکنیم الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ  اولا مردان قوام بر زنانند ببینید بسیار اینها دیدبانی دارند این قوامون هم انشا است هم اخبار،‌ هم باید باشد هم هستند هستندو باید باشند لازم است که مردان نسبت به زنان دیده بان باشند ، پاسدار باشند . چرا؟

از خود اینکه لازم است مردان نسبت به زنان پاسدارو پاسبان باشند در میاد که مردان ترجیح دارند ، در نمیاد در نمیاد ترجیح بلکه به عکس درمیاد یعنی زنان خصوصیاتی دارند که خودشون نمیتوانند این خصوصیات رو حفظ کنند لازم است مردان که نیروی بیشتر دارند باشند

ممکنه این در بیاد نمیخوام بگیم فقط اینه بالاخره نمیشود شما یکطرفه فکر کنیم که الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ  فقط مردانند که بر زنان فضیلت دارند فضیلت نیست قام علیه ینی پاسداری مردان پاسدار زنانند این قاعده کلیست بله زنانم پاسدار مردانند

مردان در بعد مردانگی پاسدار زنانند و زنان در بعد زنانگی پاسدار مردانند و پاسداری طرفینیست به دلیل آیاتی از جمله وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ  اگر مرد مومن نسبت به زن مومنه پاسداری دارد و قوامست آیا تفوق است نه

وظیفه است نخیر، به هر ترتیب میگه که پاسداری تقوایی داشته باشه اگر پاسداری هم باشه مرجع تقلیدست مرجع تقلیدستو عادلستو ولی این پالون دوز این عمله مثلا ازش سوال میکنه حالا این مرجع تقلید پاسداره ولی ممکنه این پیر پالون دوز که در مشهدم است از خیلی آیت الله ها صفاتش بالاتره

فضیلت نیست واجبست از نظر روشنی کلی علمیه این مرجع که مسائل رو به این پیر پالان دوز بگه که این پیر پالون دوز از خیلی از مراجع بالاتر است از نظر تقوا ینی بر این واجبست واجبست که اینکارو انجام بده

علم ،‌بله از نظر تقوا ولایت داره اگه از نظر تقوا ولایت داشته باشه درسته،

اما پاسداری کسی که از نظر تقوایی قویترست بیشتره و لازم ترست و مقدسترست یا پاسداری علمی ،‌پاسداری تقوایی ، بعضیا بیشتر کمترو نمیخوان بکنه ببینید اصولا یک بحث کلی اینست که اصولا مسلمان پاسدار است.

پاسدارای معروف رو  نمیگم ها ، حالا لغت دیگه داشتیم میگفتیم چون خیلی خلاص شده قضیه پاسدار معناش ، نگهبان . در اون کتاب امر به معروف و نهی از منکرو نوشتیم نگهبانان اسلام . نگهبانندن همه باید نسبت به یکدیگر پاسدار نگهبان مراقب ، دیدبان باشند.

بالا نسبت به پایین تر پایین نسبت به بالاتر . بالاتر نسبت به پایینتر چه بالاتر شرعی باشد چه بالاتر 3510 چه پایینتر ، این پایینترم کسی که جاهل است کسیکه عقیدش ضعیفست کسی که اخلاقش ضعیفت کسی که تقواش ضعیفست اینم باید درست پاسدار باشه چی هست که بهتر میتونه طرفینیه، پس اینطور نیست که کسی که پاسدار دیگریست و طرف مورد پاسداری اوست او بر ای افضل باشه ای بر او افضل این یه قاعده کلیست.

در بعد پاسداری بلکه این از او قویترست که ای رو خداوند مقرر کرده که باید حفظ بشه خودش نتونست دیگری اگر خودت نتونستی که کاری بکنی دیگری شما نمیتوانید خودتون در خانه بنایی کنید پول بدین بنا بیاد بنا بر شما مقدمه

خب اینکه فضیلت نشد که شتر از ما قویتره ، شتر افضله؟

چون یه بحثیست که در طول تاریخ اسلام حرفایی بر خلافش زیاد زده شده اینست که ما اگر این بحث رو مقداری بیشتر صحبت کنیم ودقت بیشتری کنیم و تکرار بشه اصولا ببینید این اولا ، الرجال قوامون چون نیروی مردان از نظر مالی از نظر غیرتی از نظر قدرت جسمی از نظر اینکه پول میدن زن پول نمیده که از چند نظر نیروی مردان در پاسداری و نگهبانی بیشترست پس مسئولیت اونها زیادتره

زنان مردان را نگهدارند و مردان زنان را ، نگهبانی کدوم قویتره مردان، مردان زنان را نگهدارند عفافشون لکه دار نشه زن خودش نمیتونه مردان زنان را نگه دارند از بعد اقتصادی در بعد اقتصادی مرد دهندست زن گیرنده

مردان زنان رو نگهدارند که اگر حجوم به زن شد زن نمیتونه خودش رو حفظ کنه مرد هم خودشو و هم زن رو پس این در این بعده به علت اینکه چیزهایی زنان ندارند که مردان باید مراقبت کنند و چیزهایی زنان دارند که مردان باید مراقبت کنند به عکس چیزهایی مردان دارند که زنان باید مراقبت کنند و چیزهایی مردان ندارند باز اینطور مراقبت طرفینیه، و از خود آیه میفرماید

ببینید رو این جمله فکر کنید آقایون  الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ، بِمَا فَضَّله الله علیهم  نیست، چرا؟ صحبت مفصلتری داره حساب داره دو مطلبه بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ  یه وحدت داره

اگر انسان انسان دارای سرست دارای پاست دارای دست است دارای گوشه خب اگر سر درد کنه پا باید بره پا درد کنه باید زبون صحبت کنه همه باید کمک کنند چون یک واحدند زنو مردم که ازدواج کردند ینی یک واحدند این یک واحد هم بعض این واحد بر بعض دیگر مفضل است

سر بر پا مفضل است پا هم بر سر مفضلست روده و معده بر چشم خواسته باشه چون چشمم مفضلست هرکدوم یه جهتی داره که دیگری این جهت رو نداره پس همه باید مراقب باشند

باید چشم مراقب دستوپا باشد دستو پا مراقب چشم باشد معده مراقب صحت بدن باشد همه مراقب یکدیگرند فضیلت نیست نمیشه گفتش که معده انسان چون جای کثافته نه ، نه آقا چشم در جای خود معده در جای خود هرکدام دو وظیفه دارند چشم برای خود وظیفه دارد و برای جاهای دیگر بدن که خراب شد درد گرفت باید برود و عرض میشود که نزد پزشک و همچنین الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ  مباعضه است چی حالا فضلَ آیا این فضلَ فضیلت به سعی است ؟

خیر، واللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ  ینی چه ، بنابراین 3857 از همه مون بهتره چون پولش از همه بیشتره این نشد که 3859 این ینی این بیشتر پو.ل داره بیشتر پول داره که این سنگین تره تکلیفش مسئولیتش بیشتره نه اینکه این  ثوابش زیادتره هرکس پول بیشتر داره بهشتی تره زور بیشتر علم بیشتر فکر بیشتر قدرت بیشتر مقام بیشتر عنوان بیشتر نه این بیشتر این رفوزگیش بیشترست این مسئولیتش زیادتره

این فضل بعنوان این نیست که برتری دارد عندالله إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ  حالا در اینجا در بعضی جاها زنها بر مردان مفضلند در بعضی مردان بر زنان بعضی چیزا مردان دارند زنان ندارند بعضی چیزا زنان دارند مردان ندارند بعضی چیزا مردان بیشتر از زنان دارند بعضی چیزا زنان بیشتر از مردان دارند

چون زندگی واحد میخواد تشکیل بشه باید پاسداری طرفینی باشد . الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ  دو مطلب ذکر شده یکی بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ  دو بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ  ، بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ  رجاهنش جهت مالیست .

بهت پول میده کسی که داره پول میدهد و این زن را ازدواج کرد مرد داد نفقه داد این باید بیشتر مراقب زن باشد که از دست نره یا زن بیشتر مراقب باشه . یا زن مراقب مرد باشه خب این بیشتر که این پول داده بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ  این پول داده است زحمت میکشد نفقه داده است چه داده است چه داده است جون داده حالا عرض میشود که اینجا بگیم که در این جهت یکسان نخیر، مرد بیشتر باید پاسداری کند نسبت به زن ناموس اوست عرض میشود که زن مادر فرزندان اوست

عرض میشود که پول داده است و چه و چه چون داده است این داده است و اون گرفته است اونکه داده است و از جیبش رفته است این بیشتر باید پاسداری کند یا زن ؟ بله هردو پاسدارند اما پاسداری مرد در اون جهاتی که زن ندارد یا کمتر دارد بیشترست

زنم نسبت به مرد پاسداره، تتمه مختصری دارد که انشالله برای فردا عرض میکنیم.

فردای بحث البته .

چهارشنبه بحث فقهی جاش اخلاقه و ما فکر کردیم با مقدماتی که در اخلاق عرض کردیم حضور برادران همان مبنای کتاب الله است و لکن کتاب عرض می شود که چیز رو مصباح الشریعه امام تقی علیه السلام رو متن قرار میدیم نظرم است که در نظر که ما شبای پنجشنبه بحث میکردیم در مدرسه امیر المومنین عده ای قش  میکردند.

از بس عمیق است این کتاب اخلاق ، ولکن مبنا مبنای قرانی یک سری 4124 میخواهد که روزهای چارشنبه و البته 4128

السلام علیکم و رحمت الله