پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و سی و سوم درس خارج فقه

نکاح (حقوق مشترکه زن و شوهر)

بسلم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله طاهرین

در باب رقابت و پاسداری و پاسبانی نسبت به دیگران و به تعبیر دیگر موعظه و امر به معروف و نهی از منکر اشخاص دارای درجاتی هستند. همانگونه که اگر خود انسان مومن خودرا نساخته است ساختن دیگران در اون بعد ویرانی که مربوطه به اوست معنا ندارد أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى‌ ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ ‌يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ

اولین قدمی را که موظفست انسان مکلف و مومن بردارد اصلاح خودست ، و در اون ابعادی که خویشتن را اصلاح کرده است بعضا یا کلا باید پاسبان و پاسدار دیگران باشد به کسانی که نقصان هایی دارند و ویرانی هایی از نظر علمی عقیدتی اخلاقی عملی مالی و نیرویی دارند آنرا به مقدار محدود جبران کند پس مرحله اول خود انسان است و مرحله دوم دیگران

و این دیگران دارای درجاتی هستند وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ  يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَكَ ۖ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ اولین فردی که و اولین افرادی را که انسان باید نسبت به اونها سازندگی داشته باشد حفره ها و نویرانی های اونها را در بعد تکلیفی پر کند و جبران کند و جمالاتی را که ندارند و یا کم دارند جبران کند اولین فرد کیست ؟ آیا پدر و مادر انسانند آیا فرزندان انسانند پدر و مادر انسان طبقه اول میراثند و عقربینند شک ندارد حتی قرآن شریف للوالدین و اقربین فرموده که والدین نمونه بسیار بارز اقربینند و از همه اقربین نزدیکترند آیا  در باب سازندگی در بعد سلب نهی از منکر و در بعد ایجاب امر به معروف پدران و مادرانو فرزندان به انسان نزدیکترند چون در ارث نزدیکترند چون در محبت مثلا نزدیکترند یا نه

زن انسان به انسان از همگان نزدیکترست درست است زن انسان قبل از اینکه با انسان ازدواج کند هیچ گونه محرمیتی و غرابتی با او نداشته اما به وسیله ازدواج این دور فرد اول نزدیکان نسبت به انسان میگردد سازندگی که مرد نسبت به زنش و سپس زن نسبت به مردش باید داشته باشد این سازندگی از پدرانو مادرانو فرزندانو تا چه رسد خواهران و دیگران بیشترست

در چند جهت، یک جهت ارتباط تنگاتنگی که ایندو موجود با هم بر مبنای ازدواج میگیرند از نظر جسمی معلوم و طبعا از نظر روحی هم تا بتواند این دو موجود با هم یکسان شوند وحدت پیدا کنند ما وحدت اینگونه بین فرزند و پدران و مادران نداریم گرچه وحدت دارند

بین انسان و فرزندانش نداریم گرچه وحدت دارند اما وحدت مماسی که میشود گفت بلافاصله باید باشد عبارتست از زوجین ، زوجین دو فردند که از هم دورند اما به وسیله ازدواج ادغام میگردند که بعضکم من بعض ، ما تعبیر بعضکم من بعض را نسبت به ذوجین داریم اما نسبت به دایره اقربین و نزدیکان نداریم درجه اول قربی که از نظر جسمی مرد دارد با زن اوست و زن دارد با شوهر اوست

وقتی که درجه قرب جسمی در مرحله اولا قرار گرفت چون ازدواج ادغام یک جسم در جسم دیگر فقط نیست بلکه ادغام یک انسان است در انسان دیگر  تمامی مراحل انسانیت انسان در بعد جسمی و در بعد روحی در بعد درونی و در بعد برونی در باب زناشویی باید در یک دیگر ادغام گردد

و اینکه کفع بودن شرطست کفع تنها از نظر جمالو مالو اینحرفها نیست کفعه به این معنایی که این دو ابزار تشکیل یک واحد بگونه ای صددرصد با هم مناسبت و سنخیت داشته باشند که بتوانند وحدت صددرصد پیدا کنند تمام دوعیت ها از نظر جسمی و از نظر روحی از میان برداشته شود

اقرب اشخاص نسبت به شوهر زنست و نسبت به زن شوهرست . اولا در این بعد . ثانیا انسان که ازدواج دائم میکند معنی دوام ازدواج اینست که همیشه تا هنگام مرگ باهم باشند . این باهم بودن شرعیست عرفیست تشریحیست تکوینیست و همگانیست . اما در باب پدران و مادران چنین نیست مرد یا زن پسر یا دختر به حدی که رسیدند از پدران و مادران جدا میوشوندو زندگی جدا تشکیل میدهند و همچنین بعکس انسان نسبت به پدرو مادر پدرومادر نسبت به انسان اینها اینگونه نیست که تا آخر عمر با هم همزندگی باشند تا اینکه اون رسیدگی که در درجه اول در سازندگی و امرونهی لازمست مقرر باشد به وضع اولی

اما یک زنو مرد که باهم ازدواج میکنند در ازدواج دائم که داریم بحث میکنیم تا اخرین نفس این هماهنگی و بعضکم من بعض و وحدت باید باشه بنابراین مسئولیت مرد نسبت به زنش از لحاظ پاسداری الرجال قوامون علی النسا مسئولیت زن نسبت به مردش از لحاظ پاسداری و همچنین پاسبانی هردوانه

0847 بر این مبنا اینگونه نیست که موعظه و امر و نهی در جاهای خود یکسان باشد مرحله اولا وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ  و اقرب الاقربین در عشیره انسان عشیره کسانی هستند که معاشر با انسانندو مماس با انسانندو از انسانندو انسان از اونهاست در درجه اول ارث که ما میفهمیم که والدین هستند به اولاد و زوجین

اما زوجین در تمام درجات سه گانه هستند والدین و اولاد در درجه اولند نوه ها درجه دوم منتها درجه دوم که یعنی درجه اول نباشه بعدا درجه دوم … بعد درجه سوم چه

بنابراین وظیفه ای را که مردان نسبت به موعظه و امر و نهی و نگهبانی و قوامیتو پاسداری دارند در درجه اول نسبت به زنان اونهاست و در بعد دوم زنان هم نسبت به شوهران روی این حساب است که خداوند در کل قرآن این ترتیب رو ذکر نفرموده

موعظه و امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتبیست مراتب سه گانست اما این مراتب سهگانه با این تاکید و با این تفهیم و یکجا فقط در اینجا ذکر شده است وَ الّاَتی تخَافُونَ نُشوزَهُنَّ  نسبت به مادران نیست خواهران نیست برادران نیست پدران نیست مادران نیست دیگران نیست اونها هم وظیفه است وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ کلیت دارد نزدیک باشد دور باشد تا آنجا که میتوانید شما رسایی داشته باشید در پر کردن چاله ها و جبران کردن ویرانی ها وظیفه دارید

اما درجه اولی که لابد من است عبارتست از زنان نسبت به مردان و مردان نسبت به زنان از این جهت با این مقدمه ای که آقایون ملاحظه فرمودین آیه سیوچهار آقایون قرآن هارو باز کنید ما از حفظ نمیخونیم چون از حفظ دچار اشتباه شدیم زیاد الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ با توضیحاتی که عرض  شد

بعد درجه اول از زنان فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ درجه مقابل اول نقطه روشن روشن ترین نقطه نسبت به زنان فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ بعد تاریک ترین تاریک ترین نقطه ای که می شود در زن انسان باشد که تحملش بسیار بسیار دشوارست وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ زنهایی که ناشزه هستند و از نشوز اونها بر زندگی زناشویی و فرزندان میترسید نه صرف نشوز چنانکه دیروز عرض کردیم خب حالا وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ باید طلاق بدین حتی این جمله رو عرض کنم قبلا بعنوان یه تردد بودو مطلبی بود البته

اما اگر معاذلله زن انسان انحراف جنسی پیدا کرد خب این طلاقه ،  انطلاقه نه ، نه فوری انطلاقست بدون طلاق و نه فوری طلاقه تعهد دارد بسازد این زن مادامی که زن اوست بهتر میتواند اورو بسازد که فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ اگر اورا طلاق داد خود این طلاق وضع او رو بدتر میکند و از شما دور میشود و شما که آگاهو آشنایید به ویرانی های وجود او بنابراین سازمانی از برای این زن حاصل نخواهد بود.

حالا این حرفی که قبلا به عنوان تردد عرض میکردیم حالا بر مبنای آیه دیگه صحبت میکنیم ببینید این وضعی که بین زن و شوهر است چند جوره هف هشت جوره اون آخرین مرحله کل آیات طلاق و یک احتمالم در این راه نیست که اگر اهمی در کار نباشد مرد بتواند زنو طلاق بدهد یا زن بتواند طلاق بگیرد.

اگر اهمی در کار باشد و نشود جبران گردد و نمیتواند مرد جبران کند نسبت به زن و نمیتواند زن نسبت به مرد جبران کند اینجاست که وَ إِنْ يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ باز در سوره نسا است آیه ایست که بعد از جریان عرض می شود که وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا آیه عرض می شود که صدوبیستو نه وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ همین سوره نسا وَلَوْ حَرَصْتُمْ ۖ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ ۚ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا تسلحو چیه ؟ تسلحو مراحلشو در همین آیه نسا که داریم بحث میکنیم بیان فرمود که صحبت میکنیم

بعد وَإِنْ يَتَفَرَّقَا  کی؟ اونجا که اصلاح نشه اتقاع نشه اصلاح نشه اگر بخواهید بکنید انجام نشه اگر اصلاح نیست جای درست کردن نیست و اون خرابی که در مردست یا در زنست نمیشود با تمام جدیت های شخصی و جدیتهای برونی اصلا نمیشود کار انجام داد یا حرج است یا عسر است در هر صورت يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ ۚ  کی؟ نه اون هنگامی که بیخود طلاق بدهد مرد و نه اون هنگامی که بیخود طلاق بگیرد زن حساب داره حالا از این جا ، در اولین آیه که مربوطست به نشوز زنان مراتبی رو ذکر فرموده حالا مراتب رو ما از خارج احتمالات عرض میکنیم آیا اگر بین زنو مرد حرجی نیست عسری در کار نیست و خوف نشوزی در کار نیست و چه نیست و چه نیست میتواند مرد حوسی طلاق بدهد زن رو ؟ زن میتواند هوسی طلاق بگیره

حرامست ، چرا؟ چون عقد عقد دائم بوده . عقد دائم لازم الطرفینه در ایجابش در سلبشم لازم الطرفینه که قبلا عرض کردیم علت باید داشته باشد که یا جایز باشد یا واجب باشد این انفصال حاصل گردد یا از هردو یا از هردوتا طرفین یک

دو اگر نشوز عادی در کار باشد و مخیف نباشد نشوز عادی گناه عادی که ویرانگر زندگی زناشویی نیست چه از زن باشد چه از مرد بله نهی از منکر لازمه باید نهی از منکر کنند یکدیگر را اما اگه نهی از منکر کردند و فرض کنید اثر نکرد ولی چون نشوز مخیف نیست و ویرانگر نیست طلاقست نه

سه اگر نشوز مخیفست که آیه داره بحث میکنه وَ الّاَتی تخَافُونَ نُشوزَهُنَّ آیا صرف اینکه زن از نظر عقیدتی یا اخلاقی یا عملی یا مالی یا معاشرتی به جوری دارد زندگی میکند که ویرانگرست قابل تحمل در زندگی مماس واحد زناشویی هرگز نیست فوق حرج است فوق عسرست ینی نمیشود با یه چنین زندگی کرد که به عکسشم در آیه بعدیست در اینجا باز مرحله سومه طلاق نیست

چه، وَ الّاَتی تخَافُونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ چهار، وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ پنج وَ اضْرِبُوهُنَّ شش تمام شد نخیر ، بلکه وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما هفت ببین اگر تمام این مراحل اثر داشت یعنی این زن نشوزش مخیف است و این مرد در وضع شخصی در خانه بدون اینکه کسی بداند بحث میکنیم عِظوهُنَّ انجام داد وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ  انجام داد وَ اضْرِبُوهُنَّ  دیگه انجام اقتلوهن دیگه نیست چون باب اصلاح درست کردنه اینارو انجام داد ولکن باز فایده نکرد

در اینجا اصلاح درونی به اصلاح برونی منجر میشه ینی مرد که نتوانست زن را درست کند یا بلعکس در آیه دیگر زن نتوانست مرد را از نشوز مخیف بیرون ببرد این به بیرون منتقل میشه وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما  مخاطب عوض شد مخاطب دیگرانند دیگران کی هستند کسانی که امور مسلمین رو امور خانوادگی دست اونهاست

حاکم شرعه عادله عاقله فهمیده ی روی میزانه روی حساب این چیکار کنه این میترسه این حاکم شرع آگاه شد بر جریان اینها زن رفت گفت مرد رفت گفت یا هرچه آگاه شد و باید آگاه بشه وقتی آگاه شد وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا یریدا دوتسات یکی حکم من اهلهاست دومی حکم من اهله که این دوتا اگر اراده اصلاح دارند يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا

دو اگر این زنومرد در این آخرین مرحله نزاع مقداری هم اراده اصلاح داشته باشند که این اراده اصلاح را نتوانست فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ  حل کنه و بخودی خود حل نمیشود اما به وسیله حکمین قابل حلست بنابراین إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً  بعد دوم هست

بعد سوم اینست که هردو إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً  دوتا دوتاست یک حکمین دو این دونفر که زنوشوهر هستند اگر در این زمینه هم قابلیت شایستگی دارد و موجودست هم فاعلیت ، قابلیت بین این دو زنومرد به طوری که تمام فاصله ایجاد نشده است مقداری نور امید در کار هست اما این نور امید که وفاق ایجاد کند این به وسیله درونی و داخلی نشد  کشید به خارجی پس بنابراین اینجا زمینه وجود دارد ثم این حکم من اهلهی حکمن من اهلها باید کسانی باشند که حکم عادل باشند عاقل باشند دانا باشند با بررسی کامل حکم از طرف مرد با حکم از طرف زن با هم بحث کنند صحبت کنند با زنو مرد صحبت کنند پس ان یریدا اینجا هردوانی خواهد بود

إِنْ یُرِیدَآ إِصْلَحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَآ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً خَبِیراً  بعد چه؟ این مرحله هفتم بود مرحله هشتم آیه صدوسی سوره نسا وَ إِنْ يَتَفَرَّقا  اینجا یتفرقا ببینید در اینجا مرحله اخیره این بود که إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما  اما اگر لا یریدا اصلاح یا زنومرد اراده اصلاح ندارند یا اوندو اگه اون دو اراده ندارند که باید عوضشون کنند نخیر اصل زنو مرده اگر زنو مرد اراده مختصری درباره اصلاح دارند با حکم من اهله و حکم من اهلها میگه خدا کمک میکنه این اراده مختصره اصلاح را روزنه امید را زیادتر میکند موانع رو حواجب رو اختلافات رو از بین میبرد تا برگردند به زندگی عادی خودشان

اما اگه این نشد بعدش و ان یتفرقا که آیه صدوسی سوره نسا وَ إِنْ يَتَفَرَّقا که بعد و ان تصلحوا که وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ ۖ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ ۚ  درون بزنگاه جریان داره میگه در اونجایی که اختلاف زیاد میشه چون زن متعدده وقتی زن متعدد بود عدالت کردن مرد بسیار کار مشکلیست انحرافاتی که و نشوزهایی که از مرد و از زن و از هردو ایجاد میشود زیاده وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا  اما اگر اصلاح نشد مرحله اول اصلاح چی بود قبلا خوندیم که وَ اللاَّتي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ  وضربوهن مرحله دوم اصلاح عرض می شود که وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا  هردو مرحله کند شد

هم مرحله شخصی و هم مرحله اجتماعی مرحله شخصی در سه راهش که بحث میکنیم و مرحله اجتماعیم در دوراهش که اگر ایندو یه روزنه اصلاحی در بینشون باشد و ایندو حکمم که باید حکم هایی شایسته باشند يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما  آخر سر وَ إِنْ يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ  اما اگر طلاق بیخود بده چی؟

اگر این مراحل طی نشده و بدون جهت طلاق از طرف مرد یا از طرف زن حاصل شده حرجی در کار نیست خوف از اینکه حدود الله از بین برود و تعدی بشود از بین میره فقط روی خیال غلط و روی هوس زن مرد را یا مرد زن را یا هردو یکدیگر را از این وحدت عرض می شود که ببرند کنار و جدا بشوند خب اینجا يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ  تضمین نیست

تضمین يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ  اینجاست کمااینکه در آیات مبارکاته آل عمران که وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ  و و و خصوصیاتی رو خداوند بیان کرده ، شرایطی دارد ایمان اصلی و ایمان محکم که هم نگه دارنده مومنین باشد و هم در مقابل کفار استقامت کند بعد نْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى  چی؟ اینا

و الا پس چرا اسرائیل اومد اعراب صدو چند میلیون زد کنار دو میلیون اسرائیلی ببینید اون شرایطی که موجبست که نتوانند کفار غلبه کنند بر مسلمین نتوانند جای اونهارو و حیثیت اونهارو و قدرت اونهارو عرض می شود که از بین ببرند و ناچیر کنند با این شرایطه کنتنم خیرو امتن و و و که پنج شیش شرطست که در اینجا آیه ذکر شده

در اینجا همینطور در اینجا وَ إِنْ يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللَّهُ كُلًّا مِنْ سَعَتِهِ  هر طلاقی نیست طلاق هاییست که چون روی حساب نیست بدبختی بعد از طلاق هم برای مرد و هم برای زن عرض می شود که بیشتر خواهد بود.

حالا در اینجا بر میگردیم به آیه ی عرض می شود که سیوچهار همین نسا،

کلا، حالا این خصوصیات که خداوند ذکر یک مطلبو یادمون نره یا عرض کردم که یکی از اشتباهاتی که همگان فرموده اند در مراجع به آیه که مراجعه درستی نبوده است همینه که وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ  اگر بترسید ناشزه گردد

غلط کمتر اگر ناشزه بود اینم غلطه نخیر تخافون نشوزهن یک دلیلش دیروز عرض کردم دلیل دوم باز از خود آیه اونم از خود آیه است ببینید در آیه فرمود که فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ آخر آیه فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ درچی ؟

پس این زن عسیان کرده است و تحقق دارد عسیانش و نشوزش نشوز مخیف متحققست که این سه مرحله باید که انجام بشه اما اگر چنانچه نخیر میترسید بعدا ناشزه شه چون میترسید بعد ناشزه بشه العان مطیعست یا آتیست ، خب بعدا احتمال میدهید که بعدا نشوزی حاصل بشه چه مخیف چه غیر مخیف الان چیه ؟ الان چیزی نیست خب اگه الان چیزی نیست پس  فان اتعنکم یعنی چی ؟

این که فاذوهن برا اتعنکمه وهجروهن مرتبه دوم برا اتعنکمه وضربوهن برا اتعنکمه خب اتعنکم در وجهی که عده متحقق باشه اگر کسی عرق نخورده حتما تازیانه بزنیم ، اگر کسی هنوز وقت نماز نشد هنماز نخونده یا وقت نماز شده نماز خواهند خوند حالا چون نماز نخونده بگیم تارک الصلاته

این هم مطلب دوم حالا راجع به این سه مرحله عرض می شود که وَالاَّتِي تَخَافُون‌َ نُشُوزَهُن‌َّ فَعِظُوهُن‌َّ  مرحله اول موعظست، اینطور نیستش که اگر کسی کار منکری را انجام داد قبل از موعظه دادو قالو زدنو دور شدنو آبرو ریختن این حرفا نیست ، کلا در باب امر به معروف و نهی از منکر اینه 2609 زنان چون هن رجحان و الا اصلا اینها قهرمانند ، اینا قهرمان نیستند که با عرض می شود که شاخ شونه کشیدنو داد زدنو فحش دادنو چه کردنو این حرفا نیست در بهم زدنو ظرف شکستون سر سفره چی پرت کردن این با دیگرانم غلطه

فرد اول کسانی که استحقاق دارند که شما نسبت به اونها قوام باشید و اشتباهات اونها رو برطرف کنید زنانند و مرحله اولا و درد اول و قدم اول فَعِظُوهُن‌َّ  با کمال ملایمت زن بله قبول دارد این کار بده یه کاریست یه نشوز مخیفیست میرود در جلسه توده ای ها کم کم داره توده ای میشه کم کم خانه رو توده ای میکنه کم کم چه میکنه  این بده ولکن صرف دانستن کافی نیست

بسیارست که انسان میداند چیزی بده اما انجام میده اما اگر موعظه کنید این موعظه این انسان رو وادار میکند که ترک کند ولذا قرآن شریف میفرماید ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ  اول وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ  دوم وَجادِلهُم  ببیند ثلاث

ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ  حکمت چیه ینی انفساخی در عقل اوست . دورست عقل او از حقایق دورست معرفت او از حقایق از نظر علمی از نظر عقیدتی از نظر اخلاقی دورست چون دوره بِالحِكمَةِ  نزدیک کن حقایق رو به عقل نزدیک کن به فطرت نزدیک کن این فاصله ای که بین انسان مکلف و حقایق قرار گرفته و موجب شده است که منکری را انجام بدهد یا معروفی رو ترک کند بِالحِكمَةِ 2750 همینه حکمت از حکمته دابه است حکمت دابه دهانه حیوانه، اگر حیوان دهان نداشته باشد سر هرجا بخواد میره اسبه هرجا بخواد میره ولی دهنه داشته باشه دهنه دست عاقل باشه به هر طرف بخواد میبره

حکمت اینه حکمت یعنی پیوند دادن این گسستگی که موجب نابسامی شده است در این انسان ترک واجب میکند یا فعل حرام خود ترک واجب  و یا فعل حرام و هرگونه انحرافی که در انسان مکلف ایجاد میشه چون گسستگی چون بیماریست در این انسان

اگر یک انسانی بیمارست و روی بیماریش فریاد میزنه پهلوی طبیب ببرید سر طبیب هم داد میزند طبیب اگر طبیب معالج است و بیمار نیست بیاد به داد او گوش بده آمپول میزنید داد میزنه چه میکنه بیماره ، خودتون میدونید بیماره بیمارو باید معالجه کرد بیماری روحی از بیماری جسمی بالاتره

کسی که قلبش بیمارست عقلش بیمارست علمش فکرش اخلاقش عقیدش عملش بیمارست خیلی اوقات میشود که توجه نداره

در بیمار جسمی انسان توجه دارد سر درد میکنه پا درد میکنه دل درد میکنه چه میشه جه میشه ولی بیماری روحی درد نداره چون درد ندارد نوعن توجه ندارد چون نوعن بیماران ازنظر روح و از نظر ردیف توجه ندارند 2910 باید اول به او نشون بده بیماری بعد با کمال ملایمت اگر داد زد خب بزنه اگر هرچه کرد بکنه چون بیماره اگر بیمار نبود که نیازمند به شما پزشک نبود

و مخصوصا زن ، زن نسبت به مرد تحملش کمتره رعونت و لطافتش بیشتره تعفلش از مرد تا اندازه ای کمتره مگر استثناعاتی و روی همین حساباست که مرد با زن ازدواج میکند مرد شوهر است زن شوهر نیست مگر اونهایی که استثناییه مرد شوهرست بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَٰلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا

حالا این مرحله اولا فَعِظُوهُن‌َّ  با کمال محبت حالا ، اگر مرد نیست که خب نمیفهمه چیزی چون خودش درست نیست تا چه زنو درست کنه خب این منتقل به دیگری میشه به مادرش به پدرش به برادرش به عمه اش به دیگری فاضوهن نقطه اولاست که متوجه به خود مردست فاضوهن موعظه ،

این موعظه بعداز کی بعد از چه بعد از اینکه این نشوزهن کاریست که این زن میکند یا کرده است استمرار دارد واین نشوز و تخلف مخیفست و میداند حرامه اگر نداند که اظوهن معنا ندارد

اگر میداند که عرض می شود که عظوهن بعداز مرحله میدانه، اگر نمیداند که عظوهن معنا ندارد بعکس تعریف کردند اگر نمیداند این زن که این کار حرامست و این نشوز مبین حرامت است که اینجا جای موعظه نیست اول جای حکمته ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ  اول، اینجا حکمت موجوده یعنی اون معتقدست که این کار حرامه نیازمند موعظست خب در اینجا فعظوهن موعظه کردو کردو کرد یا تخفیف شد یا نشد بالاخره اصل نشوز مخیف از بین نرفت چی؟ پله دوم

پله دوم وَاهْجُرُوهُن‌َّ فِي‌ الْمَضَاجِع‌ِ  نه ان الْمَضَاجِع‌ِ  نکته لطیفی داره همش درسته. عقل اینست که زن با مرد ازدواج کرد مرد با زن دائمی اصل اینست که هم مزجع باشد نه هم عمل نه هم مزجع باشد . مگر اینکه ضرورت

ولذا  وحجروهن در اینجا که شقاق نشوز مخیف در کارست کارهایی این زن انجام  میدهد که موجب تنفرست ببینید موجب تنفرست موجب تنفر جوریست که موعظه کرد اثر نکرد حالا بعد از اثر نکردن موعظه که طبعا مردی که موعظه کرده است ناراحت میشه نگران میشه اوقاتش تلخ میشه مثلا قهر میکنه سر یه شور شدن یه بینمک شدن قهر میکنه

حالا در اینجا که این زن چنین میکند که نشوز مخیف دارد و مردهم موعظه کرد اثر نکرد با اینکه زندگی رو او تشکیل داده با اینکه زحمتارو او میکشه در اینجا باید هم قهر میکنه در حال عادی اینطور نیست که حتما باهم باشند هم مزجع قهر کرد ، قهر کرد نمیگد که وهجروهن ان المزاجین ، فی المزاجه ، آقایون اشتباه کردن میگن ان المزاجین این از سرت جدا کن نخیر ، فی المزاجین دو حساب داره یک حساب سلبی و یک حساب ایجابی

حساب ایجابی نیست که مزجع نباید ترک بشه حتی در اینحال، حتی در این حال باید باهم باشند در کل مراحل بیداری و در کل مراحل خواب حتی المقدور در بعد اولیه و اصل اولی باید که باهم باشند حتی در این حال که عظوهن اصر نکرد و طبعا نگرانی ایجاد میکنه میگوید عرض می شود که وَاهْجُرُوهُن‌َّ فِي‌ الْمَضَاجِع‌ِ  این بعد اول

بعد سلبی این بعد ایجابی بود بعد سلبی، ببینید زن وقتی که در مزجع با مردست بالاترین جریانی که حاکمیت مال زن خواهد بود وقتی که در مزجع نیستندو دورند گردو خاک داره او چنینو فلانو نه 3301 ولی وقتی که خدا محیای خواب کرده است و  خدا چنین کرده است و در مزجع قرار میگیرند این بالاترین قله جاذبیت زنست نسبت به مرد

خب زن در موعظه اثر نکرد چه کنه؟ وهجروهن ، در اینجا که بالاترین جاذبه زنست و بالاترین حاکمیت زنست باید این حاکمیت زن در شما مرد اثر نکنه پشت کنید به زن خورد بشه شخصیتش خورد کنید شخصیتش رو چرا ؟ برا اینکه این نشوز مخیف دارد و شما با موعظه اثر نکرد و میخواد استمرار بدهد

پله دومی که در باب نهی از منکر از زنست خب این نسبت به  پدرانو مادران فرزندان معنا نداره که اصلا این ترک اختصاصیه برای باب عرض می شود که زوجین

وهجروهن فی المزاجع نه ان المزاجع ، نه من المزاجع، فی المزاجع در مزاجعی که باهم هستید و باهم میخوابید پشت کن به زن ، این یا تاق باز خوابیدنه یا رو کردنه یا 3403 پشت کن به زن این پشت کردن دو معنا داره یک اصلا من تورو زن حساب میکنم دو اصلا نباید رو به تو کرد توجه به تو نباید کرد این خورد میکنه شخصیتو

یعنی جای شما جدا جای خانمم جدا ان تجاوز ولی فی المزاجع، در خود مزجع ، مزجع واحدست ولی وهجروهن فی المزاجع، حالا اگر اثر نکرد وضربوهن چی شد؟ اول موعظه است که ساختن این زنست اگر گیر عرض می شود که موعظه میکند، مرحله اول لفظیست مرحله دوم عملیست خورد کردن شخصیت در مزجع ها ، نه اینکه تو کوچه و محله و دادو قالو پدرو مادر نه این شخصیه این سه مرحله مراحل نهی از منکر شخصیست

وهجروهن فی المزاجع شخصیت زنانگی زن را و جاذبیت زن را و جالبیت زن را و سیطره زن را و قوامیت زن را در اینجا خورد کن، اگر این زن بخواد اصلاح بشه میشه نشد وضربوهن کتک میزنه مگه باب نهی از منکر این نیست مگر در باب نهی از منکر آخرین مرحله 3510 نیست مگر؟

هست دیگه کسی نمیگه که خب زنارو هی بزنید نخیر این حرفا نیست زنام مردارو بزنند مردا زنارو بزنند کجا؟ در مرحله سوم در جایی که عظوهن اثر نکرد وهجروهن حالا وهجروهن فی المزاجع در غیر مورد زنومرد

اگر شما هرچه عرض می شود که نصیحت کردین هرچه مطملب گفتین هرچه خواستید درست کنید نشد دور میشید، سلام نکنید ، حتی جواب ندین مگر زهرا سلام الله علیها به عمر جواب داد ؟ نداد . به اریب جواب نداد خواست با این سلب اثبات کنه که اینها آدم نیستند خب این دور شدند ولی اگر در زاویه قرار دادن این شخص که شما رفتید دور شما زن دور شما مرد دور شما برادر دور شما پدر مادر دور شما کاسب بقال عطار دو این است خودرا در زاویه قرار گرفت این به خود میاد 3603 میشه

اگرم نشد اینجا باشه همینطور ، باشه همینطور که خودش خراب بماند خرابتر و دیگران رو خراب کند نخیر و وضربوهن ، ولذا ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ ۖ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ  آیه دیگر وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ  اگر الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ در بعد ایجابی اثر نکرد بعد سلبیست که 3636 پس مرحله بالاترش جهادستو فصال استو عرض می شود که از این حرفا با مراحلی که داره بنابراین اینطور نیست که بیاد ایراد کند به قرآن شریف که بله خدا گفته است که شما اگر بترسید زن یه موقعی آشو شور کرد شما از حالا کتکش بزنید اینطور نیست مراحلی دارد که متاسفانه دانایان و نادانایان باهم شرکت کردند در نادانی و به آیه توجه نفرمودند

این سه مرحله که در اینجا در مقابل برای زنها هم است که در آیه مبارکه صدوسی همین سوره نساعه که صدوبیستوهشت وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا  ببینید اینطور نیست که فقط زن ناشزه بشه خب مردم ناشزه میشه منتها اگر زن ناشزه بشه این ترکیبهایی که خداوند مقرر فرموده و مرد قدرتش بیشتره و چه و چه و چه ولکن اینجا رو اجماله، وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا  دوتا شد یکی نشوزه این مرد با زن است در زندگی جدا نشده است اما جوری که جهنم کرده است زندگی رو به این زن هست مرتب میگه که آرزو میکنه این زن نباشه اصلا این مرد نباشه

این نشوزست او اعراضا یا نه نشوز نیست ولی این زن رو كَالْمُعَلَّقَةِ  ، فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ  آیه بعدی این زن رو این زن شوهر داره هیچوقت نیست شب اینجاست روز اونجاست حالا منحرفم نباشه ولی هیچوقت نیست خب این زن چی چی زنه این مرده این مرده چه مرده این زنه

نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا  چون نشوز از نظر شرعی وظیفه میاره که باید که نهی از منکر کرد و اگر هب جای درستی نرسید بعد طلاقه اما اعراض، اگر اعراض میکند اعراض جوریست که فرض کنید این مرد فرض میکنیم که این مرد زندگیش جوریست که نمیتواند سراغ این زن برود این زن حق دارد که جبران کند جریان رو آخرین مرحله جبران اینست که طلاق بگیره حتی در باب نفقه

نصوصی داره که البته قرآن بینه حالا در باب طلاق خواهیم عرض کرد در روایات در وسایل الشیعه ما نصوصی داریم که اگر چنانچه مردی به زنش نفقه نداد آدم خوبیم هست آدم نماز شب خونی هم است آدم چی هم هست آیت الله عظمام هم هست ولی نفقه نداد نداره بده اگر زن نتواند با نداشتن نفقه زندگی کند حق طلاق دارد حاکم شرع موظف است که این زن را طلاق بده هرچی هم شوهر بگه نه چون حرج است و چون عسر است نمیشود بر مبنای حرج و عسر این زندگی ادامه پیدا کند حالا در  اینجا وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا  هردوانه شد ببینید اونجا گفت مرد تو چنین کن  عِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ  اینجا به هردو، میگه به هم کمک کنید اصلاح بشید اگر مرد نشوز داره و زن نشوز ندارد زن باید نشوز مرد را برطرف کند و مرد هم کمک کند

در آیه مبارکه دراد كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ  ببینید در باب تناهیات اگر یک ادم شراب خوره دیگریم شراب خوره ولکن اگر همدیگرو موعظه کنند و نهی کنند تاثیر داره اینجا واجبست بر هردو همدیگرو نهی کنند ، هردو ببینید اینجا باید هردو همدیگر رو نهیکنند نمیشود گفتش که فقط زن خب زن قدرت ندارد بتاند این مرد رو با این انحرافی که دارد نشوز مخیفی که دارد برطرف کند

ولذا هردوانی شد فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا  این تتمه ای دارد که انشالله برای فردا