جلسه ششصد و هشتاد و چهارم درس خارج فقه

خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها

693

استاد: بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
استاد: بحثی که از دیروز شروع کردیم و تداوم دارد تا چند روز بحث عمیق و ضابطه‌ای فقهی است اما در کتب فقهیه آثار اصلی از این بحث پیدا نیست و از نظر قرآن ضرّ اسراف تبذیر ایذاء غسم و از این قبیل تقریراتی که وحدت دارند در معنایی و اختلاف دارند در معنایی دیگر بسیار است ضرّ با صیغ مختلفه هفتاد و دو مرتبه در قرآن شریف ذکر شده و مذمت گردیده که انسان به خودش ضرر بزند یا به دیگران ضرر بزند یا ضرری که از دیگران به انسان متوجه می‌شود انسان بتواند دفع کند و دفع نکند که (مشخص نیست) هفتاد و دو مرتبه با صیغ گوناگون فعل و اسم فاعل و تعبیرات دیگر ذکر شده و در مقابل نفع چهل و نه مرتبه اسراف بیست و هفت مرتبه تبذیر سه مرتبه تفاسیرش طبعاً از یکشنبه به بعد خواهد بود چون شنبه روز وفاته حالا برمبنایی که دیروز عرض کردیم و ادامه می‌دهیم اصولاً اضرار به نفس و یا اضرار به غیر از محرمات است به وجهٍ کلی طبق آیات بسیاری از قرآن و اگر هم آیاتی از قرآن در زمینه نبود تقلید مطرح عرفیست مطلب زیان زدن به خود یا دیگران حرمت عقلی دارد اضافه بر حرمت عقلی حرمت بر نص کتاب و نص سنت هم دارد البته فرق است بین ضرر و اذیت مثلاً در آیه سوره نساء لم یضرّوکم إلّا أذاً، لم یضرّوکم إلّا أذاً این اذیت ضرر خفیف را می‌گوید؛ بنابراین بین اذیت و ضرر عموم و خصوص مطلق است اما وقتی که اذیت رسانی به خود یا زیان حرام بود ضرر طبعاً حرام‌تر است حالا این ضرر که حرام است چه ضرر نسبت به ناموس جان باشد نوامیس خمسه ناموس عقل باشد ناموس عقیده باشد، ناموس مال باشد و ناموس عرض باشد نوامیس پنجگانه از برای مکلفین دارای سه بُعد الزامیست الزام سلبی و الزام ایجابی، الزام ایجابی نوامیس پنجگانه تبلور دادن این نوامیس است مثلاً مصطفی عقل را زیادتر کردن با تعقل کردن عمر را زیادتر کردن با مراعات وسائل بهداشت عقیده صحیح را عمیق‌تر کردن و وسیع‌تر کردن با تعمق و تفکر مال را برای ایجاد مصالح زندگی خود به دیگران زیادتر کردن ناموس و آبرو را حفظ کردن این پنج ناموس که ناموس جان ناموس عقل ناموس عقیده ناموس مال و ناموس عرض و آبرو باشد گرچه دارای درجاتی هستند ولکن هرکدام در درجه و مرتبه خود أولاً واجب الحفظ است این یگ باید و ثانیاً واجب است بر انسان ترقی دهد این نوامیس را ترقی دهد ناموس جان را ناموس عقل را ناموس عقیده را ناموس مال را ناموس عرض را که تعبیر می‌کنند ازش به ناموس این دو بعد باید دو بُعد نباید، دو بُعد نباید این است که این نوامیس را انسان توقف دهد هرمقدار که عقل دارد نه افزون کند و نه کاهش دهد هرمقدار عقیده دارد نه زیاد کند و نه کاهش دهد که هرمقدار مال و هرمقدار عرض ناموس و هرمقدار این نوامیس پنجگانه هست در هربُعدی از ابعاد زمان و در هرزمینه‌ای از زمینه‌ها انسان توقف دهد نه زیاد کند نه کم این هم هم حرام است در روایت دارد من ساوی یوماً فهو مغبون من ساوی یوماً فهو مغبون محورش همین نوامیس پنجگانه است اما بُعد نباید، بُعد نباید که حرمت است این است که انسان کاری کند که با اختیار انسان خودش، چه خودش و چه دیگران عقل انسان را ضعیف کنند عقیده انسان را ضعیف کنند از مال انسان بکاهند بدون جهت ناموس انسان را ضعیف کنند این پنج ناموس و تجویز کردن چه به وسیله خود انسان باشد و چه به وسیله دیگران باشد و انسان امکان دفاع داشته باشد و دفاع نکند این حرامه این بحثی است که به هرحال کردیم و فعلاً محور بحث ما محرماته حالا ضرر کاری که انسان می‌کند سخنی که می‌گوید فکری که می‌کند علمی که دریافت می‌کند عقیده و اخلاقی که دریافت می‌کند عملی که انجام می‌دهد سلب و ایجابی که انسان دارد چه در بُعد فردی و چه در بُعد اجتماعی از چند حال خارج نیست یا کلاً ضرر است حالا یه احتمال یا کلاً نفع است یا هم ضرر دارد و هم نفع این هم که میگیم ضرر و نفع ضرر و نفع دنیوی، ضرر و نفع درونی و برونی باشد و ضرر و نفع برونی فردی و اجتماعی همه اینها قابل نفعه اگرکاری را انسان فی نفسه بکند فی نفسه حلال است اما استعمار و استکبار استفاده کند این ضرر اجتماعی است ولو شخصاً ضرر بر انسان نداره؛ بنابراین این ضرر و نفع داریم تقسیم می‌کنیم در کل ابعاد ضرر زیان رسانیدن یکی از نوامیس پنجگانه در بُعد درونی در بُعد برونی در بُعد فردی در بُعد اجتماعی در بُعد بدنی در بُعد روحی در بُعد دنیوی در بُعد اخروی در هر بعدی از ابعاد که انسان بداند که ضرر است و بداند نفع است لفظ ضرر و لفظ نفع شامل تمام ابعاد از نظر زمینه‌ها و زمانها و مکان‌ها و مصالت‌ها و نوامیس پنجگانه هست حالا عملی که انسان انجام می‌ده دیروز در شروط ششم در عرض می‌شود تمرین ششم قابل تفهیم بود بحث کردیم این سیگار کشیدن فقط دارای ضرر است نفع ندارد ضرر درونی دارد ضرر برونی دارد ضرر برونی دارد که مال مجتمع را ناقص می‌کند این مالی جعل الله لکم قیاماً و لاتؤتواسفحاء التی اموالکم جعل الله لکم قیاماً این مالی که مجتمع مسلمون‌ها باید ازش استفاده نفع ببرند این مال مجتمع استفاده ضرر میشه ضرر دوم بله
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: ضرر دوم این است که استعمار استکبار جهانی که سازنده سیگارهای خوب هستند و دخانیات خوب هستند استفاده می‌کنند ضرر درونی یگ ضرر متصل است و یگ ضرر منفصل ضرر متصلش زیان از نظر بهداشت است که کل أطباء می‌گویند و دیگران هم می‌گویند و ضرر عرض می‌شود منفصلش ضرر مالیه مال را بدهد و در مقابل چیز نافعی نگیرد بلکه چیز مرده‌ای بگیردپس از سه چهار جهت دخانیات مُضِرّه و بحثش دیروز تموم شد. اما اعمالی را ما مسلمون‌ها و یا بالأخص ما شیعه‌ها و یا بالأخص اون سنی‌ها انجام می‌دهیم که ضرر مطلق است و به نام دین انجام میشه ضرر مطلق به نام دین چون برحسب قاعده عقلی و برحسب قاعده نص هفتاد و دو آیه که ضرر را منع کرده‌ است که ضرر به قول مطلق چه ضرر دیدن چه ضرر رسوندن چه ضرر کشیدن و دفاع نکردن در هرصورت حرامه حالا ممکن است استثنائاتی بیاد یعنی اگر کاری ضرر دارد و نفع دارد اما ترک نفع ضررش بیشتر از ضرر ببین در دوران امر بین أهم و مهم باید این کار رو کرد انسان بازاری دارد عرق می‌ریزد کلام می‌شنود زحمت میکشد ولکن زندگیش رو اداره می‌کند اینجا ضرر است و نفعه ولکن ضرر فانی می‌شود در نفع اونجا بحث نمی‌کنیم از نظر احتمال باید دید به چه شکله یا کاری که انسان می‌کند مطلقا ضرر است در کل ابعاد از نظر احتمال یا مطلقا نه نفع دارد نه ضرر دارد یا ضلع چهارم این عرض می‌شود که این مربع این است که هم ضرر دارد و هم نفع حالا اگر ضررِ مطلق باشد قطعاً حرام است(مشخص نیست) اگر نفع مطلق تصور بشود قطعاً حلاله نفع اگر الزامی باشد واجبه اگر رجحان باشد مستحبه اگر نه الزامی باشد نه رجحان باشد نفع عادی باشد مباح است از نظر شرعی و راجح است از نظر عرفی اما در اینجایی که هم ضرر دارد و هم نفع ما بحث می‌کنیم ولی اونجایی که مطلقاً ضرر است مطلبی وجود ندارد اونجایی که یه کاری یه سخنی یگ خوردنی یگ آشامیدنی یه کاری هم نفع دارد و هم ضرر دارد یا توی ضرر و نفع برابر اند یعنی اگر این کار را بکنیم ضرر دارد و نفع هم دارد اما ترک نفع هم ضرری است مانند این ضرر اینکه برابر اند دیگه یعنی ترک نفع ضرره و عرض می‌شود که ضرر هم ضرره دوران امر بین ضررین که باهم برابر اند این قطعاً مباح میشه گاهی اوقات نه خیر ضرر الزامیست سیگار کشیدن اگر نفع خیالیط دارد ضررش الزامیست اما نفعش الزامی نیست گاهی اوقات این ضرر و نفع باهم یکسان‌اند به وجهٍ کلی گاه ضرر أقوی از نفع است گاه نفع أقوی از ضرر است درصورتی که ضرر دارد نفع دارد نفع أقوی از ضرره (مشخص نیست) اما ترک نفع ضررش بیشتر است این بیشتر بودن یا الزامیست یا واجب یا رجحان دارد مستحب اما اگر برعکس اگر ضرر الزامی و نفع الزامی اینا نه خیر ضرر الزامش بیشتر است و نفع الزامش کمتره اگر این کار رو بکنید ضررش بیست‌تا هست و نفعش ده‌تا هم ضرر الزامی هم نفع الزامی باز قاعده و إثمهما أکبرُ من نفعهما شامل میشه و این عمل رو حرام میکنه پس به قول کلی
طلبه: (مشخص نیست)

استاد:بله الان توضیح میدیم اگر عاقل که نفهمد که هیچ باید ما ضرر را و نفع را بر مبدأ شرع بفهمیم برمبنای عرف برمبنای شرع در بُعد دنیوی بُعد أخروی در بُعد جسمانی در بُعد روحانی در بُعد (مشخص نیست) نمیشه درک فهم داریم بحث می‌کنیم حالا
طلبه: حاج آقا اونایی که میگن (مشخص نیست)
استاد: حالا عرض می‌کنم مصحلت یا برمبنای شرع تعیین می‌شود یا برمبنای حلال بر مبنای شرع باید باشه مصلحت برمبنای شرع مفسد برمبنای شرع متشرع کاری که می‌کند مصحلتی که در نظر می‌گیرد و مصلحت از نظر شرع مفسده از نظر شرع مثلاً در باب عرض می‌شود که جهاد از نظر عرف انسان جهاد کند کشته شود مفسده است ولکن از نظر شرع مصلحت است چرا برای اینکه جان می‌دهد که جان بهتری گیرش بیاد جان شخصی را می‌دهد که دین جان را بگیرد عقیده جان بگیرد می‌گیرد مبدأ جان بگیرد و معاد جان می‌گیرد؛ بنابراین مصلحت باید برمبنای شرع باشد مفسده باید از نظر شرع باشد مصالح بر مبنای تشخیص ماست چون علم ما مطلق نیست عسی أن تکرهوا شیئاً و هو خیرٌ لکم و عسی أن تحبّوا شیئاً و هم شرٌ لّکم و الله یعلم و أنتم لا تعلمون این قاعده کلی حالا بحثی که امروز می‌خواستیم بکنیم راجب چیزی است که ضرر مطلقه دو ضرر درونی دارد و دو ضرر برونی دارد و نه کتاب اشاره به جوابش کرده و نه سنت اشاره به جواب کرده و نه روایت ضعیفه جعلی اخه مصالح ما روایت ضعیفه دارد ولکن عجین شده اینجا رو که میخوام عرض کنم که به عنوان شعائر حسینی اقتباس شده است و تلقی گردیده است دو ضرر درونی دارد و دو ضرر برونی دارد نه کتاب اشاره به جوابش کرده نه سنت اشاره به جوابش کرده نه روایت جعلی جرعت کردند درست کنند روایت ضعیفه از کسانی که جَعّال روایت‌اند اصلاً ندارد قمه زدن شمشیر زدن سیلی به صورت زدن سرخ کردن سینه زدن و سینه رو کبود کردن و سرخ کردن اینها این ضرر داره أولاً و ثانیاً و بَعد. أولاً آیا أئمه علیهم السلام به نزدیک‌تر به امام حسین علیه السلام بودند یا ماها که با چشم خویش‌تر است یا ما معلوم است اونها آیا در هیچ روایتی در هیچ اشاره‌ای در هیچ حدیث ضعیفی دارد که امام سینه زده باشد (مشخص نیست) سینه بزند ولو سینه، سیلی به صورت خودش بزند قمه بزند زنجیر بزند جیغ بزند اینا داره نداره اگر از نظر منطقِ نقل بخواهیم بحث کنیم نقل نه تنها ساکت است کتاب و سنت بلکه در وصیت امام حسین علیه السلام به زینب سلام الله علیها یا أختا لا تختشی وجهاً و لا تشقی جیباً چهره را مخدوش نکن حضرت زینب دید تارهای گل بدن امام حسین پرپر شده است بر روی دست گرفت از یگ خطاب به رسول الله کرد از طرفی با خودش صحبت کرد اما مو کند اما یقه پاره کرد بله نطحت جبینها بمحمل یا بمقدم المحمل حساب داره نطحت یعنی اختیارش رو گرفته بی‌اختیار بحثی نیست اگر بی‌اختیار اختیارش سلب بشه اختیار سلب بشه مطلبی نیست اگر نطحت درست باشد یا اگر داره اگر نطحت درست باشد درستی نطحت بی‌اختیاره اما با اختیار پیشانی بزند به محمل بکشند این برخلاف وصیت امام است برخلاف کتاب است برخلاف هفتاد و آیه قرآن است که ضرر زدن حرام است برخلاف آیات ایذاء است آیات عسر است آیات چه است آیات چه است؛ بنابراین در بعد نقلی اگر ما نظر کنیم نفیاً و اثباتاً قمه زدن زنجیر زدن تیغ زدن سینه زدن خود را کتک زدن اذیت کردن اضرار کردن به خود و دیگران کلاً حرام است استثناء از نظر سنت کتاب اصلاً ندارد این در بعد اول در بعد دوم آیا کسی که قمه می‌زند ضرر به خود نزده از نظر جسمی کسی که قمه می‌زند دو ضرر درونی دارد قمه زدنش و دو ضرر برونی اگر من تقیه می‌کردم این حرفا رو نمی‌زدم اما تقیه در کار من نیست به مر کتاب الله و سنت رسول الله نظر میدیم ولو همه شما بگید (مشخص نیست) در مسجد امام سال اول انقلاب ما بحثی داریم زیرزمین جمع میشدیم بالای صد نفر طلبه برای یه روز راجب مطلبی که در عرف شیعه است و برخلاف عقل است و برخلاف کتاب و برخلاف سنت بحث کردیم هفتاد نفر نیامدن (مشخص نیست) آقای خویی رضوان الله تعالی علیه یادمه یه روز فرمودن خصوصی است کسی نیست من به شما عرض می‌کنم که البته خیلی مؤدبانه به شما عرض می‌کنم که آخه شما آیندتون چنین چنانه؛ بنابراین (مشخص نیست) در مبحث خلود از صد و پنجاه نفر طلبه پنجاه نفر رفته بودند اگر بحث خلود تأثیر بذاره خب انسان که نباید معرکه بگیره وانگهی من خیال می‌کردم حوزه است نمی‌دونستم(مشخص نیست) اگر بحث خلود رو که خلود فی النار إلی غیرالنهایه رو به خدا نسبت می‌دهند بدترین تهمت و وقیح‌ترین فحش‌ها رو به خدا دادند آقایون اینو دفاع نکنیم بدترین فحش‌ها رو به خدا دادند که خدا ظالم‌تر از شیاطینه که گناه محدود را از لحاظ نامحدود؛ بنابراین تقیه معنا ندارد حالا قضیه قمه زدن أولاً و ثانیاً و إلی آخر أولاً اگر اضرار استثناء بخورد باید استصحاب قطعی بخورد استصحاب احتمالی نخورده نه در کتاب و نه در سنت بله اگر اضراری باشد که نفع بیشتری را جلب کند جلب نفع بیشتر اگر اضرار داشته باشد واجبه مثل قتال در جهاد فی سبیل الله جان دادن است اما شما جان شخص خود را از نظر جسمانی می‌دهید که جانی به اسلام و جانی به عقیده اضافه کنی دفاع از مذهب خوبه اما اگر انسان اضرار کند به خودش و هیچ نفعی نبرد نه مادی نه معنوی نه جسمی نه ظاهری نه باطنی نه دنیوی نه أخروی هیچ نفعی بحث شما، بحث شما گمون کنم اشکال اینه من عرض کنم که فکر کردم تو دلم در این صورت این قطعاً حرامه حالا قمه زدن زنجیر زدن و تیغ زدن و دیگر چیزها این چیزهایی که ضرر است دو بُعد ظاهری ضرر دارد و بُعد معنوی ضرر دارد بُعدهای معنوی مهم‌تره دو بعد داره تیغ خریدن، زنجیر خریدن قمه خریدن برای چی، برای اینکه گوشت را از هم جدا کنند کاری می‌کنند برای زدن به سر است و زدن به سینه است و زدن به برای اضرار حتی اگر شما بخرید بزنید حتی اگر شما بخرید بزنید این تبذیر مال است چرا مال را ساکن می‌کنیم (مشخص نیست) که اصلاً به درد نمی‌خوره ضرر نداره چرا مال تبذیر می‌کنید جعل الله لکم قیاماً مال برای قیام این یگ ضرر ضرر مالی ضرر دوم قمه را که به سر می‌زنید و سر را می‌شکنید و بعضی‌ها بی‌مغز میشن بعضی‌ها دیوانه میشن بعضی‌ها سالم میشن بعضی‌ها مریض میشن بعضی‌ها چی میشن ولو مریض نشند ولو مریض نشده جلوگیری کند ولی این اضرار هست یا اضرار نیست پس این بُعد دوم که اضرار دیگه دو اضرار است از نظر معنوی اضرار اول از نظر معنوی حالا اضرار دوم را عرض می‌کنم اضرار دوم از نظر معنوی اینکه قمه می‌زند به سرش علی روؤس الأشهاد در این حین حنود می‌گیرن بعد پاکستان غیرمسلمون‌ها در حین غیرمسلمون‌ها یا سنی‌ها یا وهابی‌ها یا مسلمون‌های شیعه‌هایی که عاقل هستند می‌بینند مسخره می‌کنند اسلام رو میگن اینا وحشی هستند این ضرر معنوی از برای اسلامه کاری را که اسلام اجازه نداده است بلکه به عنوان ضرر منع کرده است ما انجام بدیم به نام اسلام به شعائر حسینی است که موجب مسخره اسلام بشود نظیرش نظیرش صدها هزار گاو و گوسفند و شتر و بز و کوچیک و بزرگ است که در منا روز عید قربان کشته میشه من با چشم دیدم مثلاً رفتم پیاده در جد خب قرآن که می‌فرماید ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین امر می‌کند به این تبذیر وحشیانه این همه گرسنه در عالم اسلام است اسلام امر می‌کند که این شتر رو بکشید و ذبح کنید و خاک کنید خاکستر کنید و آتش بزنید اسلام امر می‌کند حتی مسلمون‌هایی هم که روشن هستند و عقلشان را از دست نداده‌اند اعتراض دارند اعتراض یعنی چی این گوشت برای شکم فقیران است نه برای شکم کرم‌ها (مشخص نیست) عرض می‌شود که با ما اختلاف دارند یا با ما اختلاف ندارند مسلمانند لکن اعتراض دارند این نظیر دوم و نظایر غیر این حالا این قمه زدن در بُعد دوم معنوی که سه بعد داره در بعد دوم معنوی به معنای اسلام به انسانیت اسلام به سلم اسلام به صفای اسلام به صحت اسلام صدمه میزنه اینا چین چرا این کار رو می‌کنند این یه بُعد معنوی بُعد معنوی دیگر این است که خب شمر امام حسین رو کشته غلط کرده نفرینش می‌کنیم لعنش می‌کنیم همه کار می‌کنیم اگر بودیم (مشخص نیست) ولکن اگر شمر امام حسین رو کشت و شمری‌ها و یزیدی‌ها حسین رو کشتن خب من چرا قمه به سر خودم بزنم این قمه را اگر می‌تونید به سر شمرها بزنید به سر شمر و شمرها بزنید چرا به سر خودت میزنی اگر کسی فرزند شما رو کشت خودت رو میکشی یا او را اگر دست می‌رسید می‌کشتی این که خود را میزنی چه معنا دارد چند بُعد داره اینکه قمه به سر خود میزنی علی روؤس الأشهاد و خون می‌ریزه و عده‌ای زن و مرد می‌بینند و متأثر می‌شوند اینکه قمه میزنی یا زنجیر میزنی زنجیرهای تیغ دار پشت و کمر پر از خون می‌کنید و خون جاری می‌شود و این اعتراض به چی دارید شما یا محبت یا اعتراضه یا محبت است یا اعتراض است آیا اعتراض به شمر دارید اعتراض به شمر نیست که اگر امام حسین رو کشت شما خودت رو بکشی خودت رو زخمی کنی اگر زخمی کنی او رو یا شمرهای دیگر هم یا اعتراض به خدا دارید که جلوش رو نگرفته مگر خدا زورش نمی‌رسید یا نارُ کونی برداً و سلاماً اراده فرمود و آتیش ابراهیم برداً و سلاماً شد مگر خدا قدرت نداشت که اراده کند که شمر نتواند امام حسین رو بکشه خب خدا جلوش را نگرفت آیا به جلو نگرفتن خدا اشکال داری خودت را میکشی این کفر است (مشخص نیست) به عمل شمر اشکال داری اشکال به عمل شمر مقتضی خودکشی بکنی اگر اشکال به عمل شمر مقتضی این است که انسان خودش رو خونی کند پس زین‌العابدین أعرس بود أحقّ بود أقرب بود أغنا بود چرا امام حسین که کشته شد و زین‌العابدین و زنهای دیگر و دیگران از اهل بیت بعدی که امام صادق امام باقر امام کاظم جلسه روضه می‌گرفتن مداح دعوت می‌کردند میخوند چرا قمه نمی‌زدند چرا سینه نمی‌زدند اگر صحبت حبّ است حبّ شما بیشتر است یا حبّ ائمه بیشتر است اگر صحبت بغض به شمر و شمری‌ها و یزیدی‌ها است خب این بغض موجب نیست که شما خودت رو بزنی پس خود زدن لغو است نه لغو است هتک است این خود زدن اگر خود را میزنی که خدا چرا جلوش رو نگرفت پس با خدا دعوا داری اگر خود رو میزنی چرا شمر اینکار رو کرد با شمر دعوا داری با شمر دعوا داری چرا خودت رو میزنی؛ بنابراین در أبعاد درونی مالی و فکر و أبعاد برونی دشمنان خدا و دشمنان دین خدا حتی دوستان(مشخص نیست) یه مشت دیوانه هستند به سر می‌زنند توی سر می‌زنند خودشون رو زخمی می‌کنند بعضی میمیرن بعضی‌ها مغزشون درمیاد اگر مغز داشته باشد مغزشون درمیاد خب این هتکه میگن از باب حبّه خب یه حبّ آدمی داریم یه حبّ خرکی داریم خب حبّ آدمی اینطور نیستش که اگر کسی زد پدر انسان را پسر انسان را زن انسان را شوهر انسان را کشت انسان خودش رو بکشه اینکه حبّ نیستش که این بغض به خوده این حماقته اگر حبّ است و اگر بغض است اگر بغض است که اون بُعدشه اگر حبّ است که این بُعدشه اگر حبّ است أحبّ نسبت به جریان خونین امام حسین زین‌العابدین‌ها امام باقرها امام صادق‌ها موسی الکاظم‌ها امام رضاها بودند پس چرا این کارها رو نکردند پس اونا تقصیر کردن ما جلو افتادیم اونها کوتاهی کردند ما داریم جبران می‌کنیم؛ بنابراین ما هرچه دنبال دلیل عقلی دلیل حسبی دلیل معنوی دلیل ظاهری دلیل فردی دلیل اجتماعی دلیل کتابی دلیل سنتی میگردیم نه تنها دلیل پیدا نمی‌کنیم بر جواز قمه زدن و زنجیر زدن و تیغ زدن بلکه همه أدله بسیج‌اند بر حرمت این عمل جهت سوم
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: صیغه نه صیغه نه خیر نه گریه نه
طلبه: همین گریه موجب ضرر بدن بشه (مشخص نیست)
استاد: گریه نه جواب گریه طبیعی است بفرمایید
طلبه: داریم حضرت یعقوب اینقدر گریه کرد تا چشمش(مشخص نیست)
استاد: کمتر گریه کرد کجا داریم اینقدر گریه کنه کجا داره گریه در قرآن داره
طلبه: مشخص نیست
استاد: گریه کرد (مشخص نیست) بله بله بله الصراط علم اسیر میشه چه انسان میمیره تکفیر می‌کنه الصراط حالا این یه دونه جواب بحث داره
طلبه: (مشخص نیست) حضرت رباب سلام الله علیها یکسال بیشتر زنده نبود و این یک سال زیر سایه نرفت چرا به خاطر اینکه (مشخص نیست)
استاد: خب این دورغه، این دروغه
طلبه مشخص نیست
استاد: چرا امام زین‌العابدین به سایه نرفت صبر کنید ائمه صبر کنید
طلبه: مشخص نیست
استاد: صبر کنید، صبر کنید أئمه اقرب بودند أئمه امام صادق مسجد پیغمبر نمی‌رفت بره زیرسایه آخه روایت
طلبه: مشخص نیست
استاد: اینها قیاسه قمه زدن بدن زخمی کردن بدن آش و لاش کردن با گریه کردن عزیز من فرق داره
طلبه: مشخص نیست
استاد: صبر کن
طلبه: مشخص نیست
استاد: صبر کن ما که چیزی نمیگیم مقایسه نکردیم ما میگیم زخمی کردن کبود کردن قمه زدن خون ریزی کردن اینها رو داریم بحث می‌کنیم ما دقیقاً اینهارو بحث می‌کنیم در اینها کتاب بله گریه کردن مطلب عادی است رسول الله ابراهیمش فوت کرد گریه کرد فرمود گریه می‌کنم و لا أقول ما (مشخص نیست) گریه طبیعیست گریه طبیعیست ولی قمه زدن و زنجیر زدن و سینه پاره کردن و خودکشی واقعاً حرجه انسان بچه‌اش بمیره گریه میکنه گریه برای نارضایتی از خدا نیست که ناراضیست از کار خدا که چرا این کار کرده نه خیر گریه طبیعیست، طبیعست برای اینکه این عمل شرع انجام شده است کما اینکه مثلاً آیا مشرک‌اند کسانی عصیان دارند کسانی که علنی برخلاف خدا انجام کاری می‌دهند آیا شخص مومن مقتضی است که خودکشی کند که برخلاف خدا کار انجام می‌دهند زخمی کند خودش رو خودکشی کند زخمی کند مرتب زجه بزند مرتب زنجیر بزند که چندین میلیون نفر منکر خدا هستند مشرک اند گاو پرست‌اند خر پرست اند سگ پرست اند عورت پرست اند چی پرست اند و حتی از اونور مسلمون‌ها گناه می‌کنند دائماً باید زنجیر کلفت‌تر بزنی و تیغ زخمی‌تر بزنی چرا برای اینکه اسلام خدا مهم‌تر است یا کشتن امام حسین مهم‌تر است مخالفت با خدا کردن اینکار خدا کردن الحاد خدا اشتراک خدا عصیان خدا برخلاف خدا عمل کردن این مهم‌تر است؛ بنابراین پس مؤمنین باید دائماً عزادار باشند و دائماً باید به سر و سینه بزنند و دائماً خودکشی کنند من نمیخوام تمثیل کنید تمثیل نیست ببین این حقیقته بله
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: بله کشتن امام حسین عصیانه ولی برای کشتن عصیان کشتن امام حسین خودکشی کنی نه خیر عصیان کشتن امام حسین موجب می‌شود که ما گریه کنیم و بگریانیم تا با گرییدن و گریاندن تحریک کنیم مردم مسلمان را علیه ظالم‌ها علیه شمرها نطفه شمرها از بیخ و بن بکنیم نه اینکه بیایم خودمون را ضعیف کنیم و إلّا اگر مثلاً فرض کنید پسر شمارو یه چک بزنن شمارو تق بزنی تو گوش خودت راضی میشه یا خوشحال میشه خدا میدانه (مشخص نیست) میکشته خب خودتون رو بکشید اگر دستتون میرسه انتقام طرف رو بگیرید اگر دستتون نمیرسه ندبه گریه ولکن خودتون رو چاقو بزنید چه کنید پاره کنید زنجیر بزنید یا عرض می‌شود تیغ بزنید یا قمه بزنید مثلاً
طلبه: مشخص نیست
استاد میرسیم میرسیم بهش ما فعلاً در زخمی کردن در زخمی کردن با قمه در زخمی کردن با عرض می‌شود که با تیغ و عرض می‌شود زنجیر زخمی کردن اضراره و این ضرر نفعی در مقابلش نیست که أرجح باشد اصلاً نفع ندارد اگر نفعی هم بود اثمهما اکبر من نفعهما در کار بود ولی نفعی در کار نیست بلکه کافر استفاده می‌کند و مسخره می‌کند شما مالتون را (مشخص نیست) تبذیر مال مالتون را گرفتید عرض می‌شود که صحت و بهداشتتون رو از بین بردید اعتراض به خدا کردید که کفره اگر اعتراض به شمره اعتراض به شمر موجب این نیست که خودتون رو یه کاری کنید مثلاً فرض کنید کسانی گفتند که ما میریم جهاد در جنگ عراق میرویم کشته شویم آرزو می‌کنیم دعا می‌کنیم دعای ندبه میخوانیم دعای کمیل میخوانیم تا کشته شویم غلط کنید چرا صدام خوشحال میشه هرکی از مسلمون‌ها کشته بشه خوشحال میشه یا نه شیطون خوشحال میشه صدام خوشحال میشه مومنین بد حال میشن شما برای بد حال کردن مومنین دعا می‌کنید برای خوشحال کردن صدام نه خیر انسان که میرود جهاد بر کشتن است نه برای کشته شدن برای کشته فکر کفر است برای کشتن کافر است ولکن در حاشیه اگر کشتن کفر و کشتن عقیده باطل و کشتن (مشخص نیست) و کشتن ضد اسلام در ضمن کشته شدن باشد این جهاد فی سبیل الله است نه برای کشته شدن برای کشتن میرویم من یادم در محاصره عرض می‌شود که خرمشهر آبادان در محاصره آبادان در شرکت کردیم و در عرض می‌شود که خیلی خطر زیاد بود که بعضی‌ها به یه جوری از اونجا دک کردند درگیری بود در اونجا ما نماز عید خوندیم عرض می‌شود که به طور مختصر نماز عید فطر بعد گفتن یه نفر از این آقایون که اینجا هستند گفتم چی گفتن (مشخص نیست) یه نفر از این آقایون گفت من میرم روی تانک در آبادان و سرم از تانک میارم بیرون که کشته شوم گفتم تو بودی گفت نه رفیقم بود گفتم رفیقت چه گفت رفیقم گفت من میروم سرم میارم بیرون منو ببین و بکشند گفتم این خودکشی کرده این جاش بهشت نیستش که خودکشی کرده اینکه شما بری خودتون رو بکشتن بدی این شهادته این امتحانه این خودکشی شهادت نیستش که؛ بنابراین کلاً ضرر دیدن و ضرر کشیدن و ضر چشیدن برای نفع أهم خوب برای نفع برابر عرض می‌شود که مباح اما ضرر دیدن برای نفعی که کمتر است اثمهما اکبر من نفعهما البته این آیه خیلی بحث داره بحث تفصیل مفصل کردیم و بحثهای دیگه هم داره اثمهما یک قاعده کلی و یگ ضابطه عام است از برای کل اعمال ما که سلبی یا ایجابی باشد؛ بنابراین نتیجه‌ای که ما امروز می‌گیریم از بحثمون این است که اضرار کلاً حرام مخصوصاً اگر خالص باشد خالص باشد دو ضرر مادی ظاهری و دو ضرر معنوی باطنی و ضرر پنجم این است که نسبت به شرع دادن شعائر حسینی است قمه زدن شعائر حسینی است سینه زدن کجا شعائر حسینیه اصلاً شعائر الله نیست شعائر الله مخصوص است به أعمال حج أعمال حج که شعور مردمان رو به حرکت در میاره که این است که در راه خدا که باید چنین کرد و چنان کرد سنگ زدن به شیطانها در عمر شیطان رو سنگ بارون کردن طواف دور خانه خدا در عمر باید دور امر خدا گشتن سعی و صفا همین طور
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: صفا یک صفاست مروه هم یک مروه از صفا الف و لامش تعریف است بله صفا یک صفاست کوه صفا در کل کره زمین یگ دونه است و کوه مروه یگ دونه است إنّ الصفا مثلاً الرجل یعنی یه رجل الرجل الف لام تعریف (مشخص نیست)
طلبه: شعائر الله (مشخص نیست)
استاد: کعبه شعائر الله سعی شعائر الله صفا و مروه شعائر الله (مشخص نیست) شعائر الله است و فقط شعائر الله در اعمال حج منحصر شده و بحث حج ما کردیم و در بحثهای
طلبه: حاج آقا نماز جماعت شعائر الله نیست
استاد: نماز جماعت از شعائر الله باشه نصی بر شعائر الله بودنش نداریم بله از شعائر در ضمن این شعیر حج نماز جمعه و نماز جماعت از شعائره ولکن اونی که منصوص است از شعائر الله حالا گذشته از اون نظر شما گام اسلام به اسلام به نام اینکه حبّ امام حسین خب اگر کار ضد اسلامی وحشی‌گری به نام اسلام انجام دادن این گناهش بیشتره کما اینکه اگر کسانی که سر کار اومدن حکومت به دست گرفتن قدرت به دست گرفتن به نام اسلام به نام جمهوری اسلام به نام اسلام ضد اسلام کار کردن خطرش خیلی بیشتره صدق الله العلی العظیم

تایپیست این فایل سی و نه دقیقه بود