پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و هشتاد و پنجم درس خارج فقه

خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها

694

استاد: بحث ما در مورد سلبی و ایجابی بود در کل ابعاد زندگی آدمی تکلیف چه درونی باشد و چه برونی باشد نفسانی باشد یا جسمانی باشد لازم وجود خود انسان باشد یا متعدی باشد به تعبیر دیگر فردی باشد و یا اجتماعی باشد و کلاً مقتضای عبودیت عبودیت مطلقه است که عبد مطلق که از برای اله مطلق و از محضر اله مطلق در تمام سلب و ایجابهاش در زندگیها و مُردن‌هاش در فعالیت‌هاش تمام باید تابع امر ربّ و اجازه حق سبحانه و تعالی باشد برمبنای نوامیس پنجگانه بحث‌هایی داشته‌ایم و این بحث باز مستند است چون میخواهیم بحث از خمر و مسکرات کنیم مقدمه‌ای را که مقدمه است از برای بحث مسکرات مأکولات مشروبات ملبوسات نکاح و غیر و غیر این مقدمه را بیشتر تحکیم و تسکین میکند نوامیس پنجگانه انسان که واجب الحفظ هستند و بنیاد دیرینه انسانیت انسان هستند و رو بنای انسانیت انسان برمبنای همین نوامیس پنجگانه هستند فطرتاً عقلاً عرفاً کتاباً سنةً و از هربعدی از ابعاد دلیلی درونی برونی نه تنها واجب الحفظ اند بلکه واجب است اینهارو ترقی دادن تکامل دادن و حالت برتری تا اون مقدار که امکان دارد به اونها دارد راجب عقل که ناموس دوم و یا سوم وجود انسان است أولاً در تقسیم مختصری که این نوامیس را میکنیم این پنج ناموس چهار ناموس داخلی و درونی است و یگ ناموس برونیست ناموس برونی انسان که منفصل از انسان است و انسان را از ناموس تحصیل کند و اگر تحصیل نکنند و به او ندهند از نظر خَلقی یا خالقی آن ناموس را ندارد ناموس مال است و ضعیفت ترین و دانی ترین نوامیس پنجگانه انسان همین ناموس مال است که به وسیله ناموس مال حفظ ناموس عقل کردن حفظ ناموس عقیده را کردن حفظ ناموس جان را کردن حفظ ناموس عرض و آبرو کردن لازم است این پنج ناموس در تقسیم اول یگ ناموس برونیست که باید تحصیل گردد و سوا گردد برای حفظ چهار ناموس درونی و این چهار ناموس درونی هم با هم درجات دارند و تفاضلات دارند مهمترین ناموس انسان متدین از نظر ایمانی عقیده اوست که بقیه نوامیس باید سوا بشوند در راه تحصیل عقیده جان انسان عقل انسان مال انسان عرض انسان فدای از برای حفظ و یا تکامل ناموس عقیده صالحه بعد از عقیده صالحه مرتبه ناموس جان است بعد ناموس عقل است بعد ناموس عرض است این از نظر ترتب درونی و در مرتبه پنجم ناموس مال است که ناموس مال از برای حفظ و تکامل سایر ناموسها شاید و باید مصرف گردد بنابراین این پنج ناموس دارای پنج مرتبه هستند وهرکدام در درجه و مرتبه خود واجب الحفظ اند. این یه تقسیم. تقسیم دوم ناموس جان ناموس عقل ناموس عقیده ناموس عرض و به تعبیر دیگر ناموس و ناموس مال در تقسیم دوم دارای سه حالت است یا حالت ترقی است أفلا یعقلون أفلا تعقلون أفلا تشکرون أفلا تفکرون أفلا تدبرون که ترقی عقل است البته این در زمینه کسی است که عاقل باشد زیرا اگر کسی عاقل نباشد عقل تکلیفی البته اگر کسی عقل در حد تکلیف نداشته باشد مکلف نمیشود که تعقل کن مکلف در ترقی عقل در ترقی علم در ترقی بهداشت جان و در ترقی آبرو و در ترقی مال مکلف در هیچ بعدی از ابعاد نوامیسی که زیربنای تکلیف هست نمیشود؛ بنابراین نخستین گام که از برای خب عقل از برای شرایع مقدس الهیه و تکالیف الهیه فرودگاه حساب میشود و محور حساب میشود عقل است حالا این عقل و سایر نوامیس پنجگانه در تقسیم دوم دارای سه مرحله است مرحله وجوب، مرحله حرمت، مرحله متوسط بین حرمت و وجوب. مرحله وجوب ترقی دادن ناموس عقل است ترقی و تعالی دادن با وسائل درونی و برونی ناموس جان است هرچه بیشتر(مشخص نیست) ناموس جان فروعش را که ناموس بهداشت و صحت و سلامت انسان باشد ترقی دادن ناموس عقیده است و ترقی دادن ناموس عرض و ناموس است و ترقی دادن مال است از برای اینکه زندگی خود انسان و زندگی دیگران و قدرت ندارند که زندگی مادی خود را اداره کنند انجام دهد این وجوب وجوب مطلق است در حد استعداد و در حد امکان که ترقی دادن پنج ناموس مرحله مقابل تضعیف کردن ناموسه تضعیف کردن ناموس عقل ناموس جان عمر را کم کردن کم کردن فرعیست ناموس بهداشت خود را به (مشخص نیست) کشاندن یا خود را معالجه نکردن و ناموس عرض است که عرض و آبرو را کم کردن ناموس عقیده است که در جوهایی و در برخوردهایی و در مطالعاتی و در جریاناتی ناموس عقیده انسان ضعیف گردد یا عقیده انسان منجر به عقیده باطل شود و همچنین ناموس مال ناموس مال، مال را در ضرورت به دست نیاوردن و در صورت عدم ضرورت شخصی و در ضرورت دیگران که نیازمند اند و احیتاج‌ دارند و شما میتوانید مال به دست بیاورید مال به دست نیاوردن و مرحله وسطی این است که عقل همانگونه که هست جان صحت (مشخص نیست) جان انسان عقل انسان عقیده انسان ناموس انسان مال انسان همانگونه که بالفعل است بالفعل و در حالت تکلیف هست نه ترقی دهد و نه تنازل دهد اینجا دو حرمت است و یک وجوب وجوب ترقی دادن نوامیس است با عوامل داخلی و عوامل برونی با اتصال کتاب الله و سنت رسول الله و با تفکر و تعقل تا اونجایی که امکان دارد و آیه که بر این مطلب میشود عنوان کرد شاملترین آیات قرآن است فلینظر الإنسان إلی طعامه طعام الی الفطرت طعام الی العقل طعام (مشخص نیست) طعام الی السبع طعام (مشخص نیست) و طعام إلی السلب طعام استفادیاً طعام سیاسیاً طعام علمیاً طعام عقیدیاً طعام در کل ابعاد انسان ساز کل ابعادی که از نظر شرع انسان ساز اند از نظر درونی و برونی باید انسان مراقب باشد علمی که می آموزد مطلب عقلی که میپذیرد مالی که دریافت میکند اتصالی را که انجام میدهد از نظر سلب و ایجابی فلینظر الإنسان إلی طعامه انسان فقط شکم نیست که طعام شکم مراد باشد انسان فقط بدن نیست که طعام بدن لباس مراد باشد انسان فقط جنس حیوان نیست که طعام حیوان نکاح مراد باشد انسان فقط جسمی که مکان باشد نیست که مکان باشد انسانیت اولیاء انسان در بعد روحیست ابعاد روحانی نیازمندند فطرت انسان نیازمند به ترقیست و عقل انسان و فکر انسان و لب انسان قلب انسان نیازمندند در ابعاد گوناگون ترقی کنند در ابعاد مادیشون در ابعاد منعویشون در ابعاد فردی و اجتماعیشون نیازمند به ترقی هستند و مامور هستیم که ترقی بکنیم پس فلینظر الإنسان إلی طعامه که در روایتی از باقرالعلوم علیه السلام دارد ای اله علمه الذی یأخذه عن من یأخذه این (مشخص نیست) علمه، عقیدته اقواله ماله طعامه شرابه ملبسه مکانه زوجته زوجه تمام طعام انسان تمام تصرفاتی که از نظر ایجابی انسان میکند یا از نظر سلبی میکند از نظر سلبی (مشخص نیست) نوامیس است و از نظر ایجابی تبلور دادن به نوامیس است بنابراین طعام انسان در ابعاد پنجگانه نوامیس انسان هست فلینظر نظر هم باید نظر عقل باشد نظر طب باشد نظر بهداشتی باشد نظر تجارتی باشد نظر سیاسی باشد نظر اقتصادی باشد و نظرهای دیگر
طلبه:مشخص نیست
استاد: انسان، انسان
طلبه: مشخص نیست
استاد: انسان، مأکولات خورده میشه ولی انسان فلینظر الإنسان إلی طعامه چیزی که وارد وجود انسان میگردد طعامه، این طعامی که، مشروب هم طعامه آب هم طعامه برابر نص آیه بقره چیزی که إلی مأکوله نفرمود فلینظر الإنسان إلی مأکوله ملبوسه منکوحه مکانه نه شامل ترین تعبیر طعامه طعام بله از نظر کسانی که انسانیت به شکم میدانند خب طعام، طعام شکمه ولی از نظر کسانی که انسان در روح و قوت عقل در قوت فطرت در فطرت در قوت علم در قوت عقیده در قوت اخلاق میدانند اینها طعام‌ترند آیا خوراک روح قوی تر است یا خوراک جسم خوراک جسم تبدیل غاذرات میشه ولی خوراک روح تبدیل به معرفتها میشه خوراک روح قوی تر است پس فلینظر الإنسان إلی طعامه انسان بما هو انسان که مکلَّف است به شریعت مقدس الهیه واجب است بنگرد به سوی طعامش علمی که میگرید مسموم نباشد عقیده ای که دریافت میکند منحرف کننده نباشد مالی که میخورد حرام نباشد مالی که میخورد مسموم نباشد بهداشت روحی داشته باشد حرام نباشد بهداشت جسمی داشته باشد مسموم نباشد (مشخص نیست) نداشته باشد در کل تصرفاتی که سلباً یا ایجاباً که بحث خواهیم کرد پنج تصرف سلبی نسبت به نوامیس پنجگانه و پنج تصرف ایجابی نسبت به این بحث که پنج تصرف سلبی است نه و پنج تصرف ایجابی که وارد کردن در روح انسان یا بدن انسان یا فکر انسان یا هرچه هست فلینظر این مسئولیت، مسئولیت بزرگی است باید أُنظرنی فلینظر الإنسان إلی طعامه إلی طعامه باید انسان نظر کند به بهداشت آنچه را که وارد وجودش میگردد بهداشت علمی، علمی که وارد میشود علمی که انسان را دانا کند و دانای انسانی مالی که در وجود انسان وارد میشود در بدن انسان در لباس انسان در مکان انسان در نکاح انسان در غذای انسان در مشروب انسان وارد میشود این مال باید پاک باشد از نظر شرعیت مقدس الهیه باید (مشخص نیست) باشد پس فلینظر الإنسان إلی طعامه أم الآیات است مطلقاً در کل قرآن که نظر دارد به تکامل نوامیس پنجگانه حالا در این تکامل نوامیس پنچگانه واجب هم هست نکته مقابل نفی دادن به نوامیس پنجگانه هست حالا در این میان این نوامیس اون ناموسی که زیربنا و استوانه و رکن است از برای سایر نوامیس ولو اول نیست عقیده هست عقیده صالحه است یا عقل عقیده دین أفضل است یا عقل دین اما زیر بنا حساب میکنیم ممکن است جسم چشم باشد (مشخص نیست) زیربنای نوامیس پنجگانه درونی انسان و برونی انسان عقل است اگر عقل نباشد دین نیست اگر عقل نباشد ناموس نیست اگر عقل نباشد جون در خطره اگر عقل نباشد مال درخطره ولذا ناموس پنجم ناموس مال است و ناموس (مشخص نیست) شخصی که سفیه است و سبک مغز است در تصرف مال که اگر در مال تصرف کند مال را ضایع میکند این حرام است آیه دوم یا سوم سوره نساء ولا تؤتؤا سفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاماً کسی که از نظر مالی سفیه است حق ندارد تصرف در مال کند کسی که از نظر عقلی سفیه است حق ندارد به عنوان عاقل مردم رو راهنمایی کند کسی که از نظر علم سفیه است منهای کتاب الله است و منهای سنت رسول الله است قالوا (مشخص نیست) حق ندارد وارث باشد کسی از نظر فقاهت ضعیف است حق ندارد فتوا بدهد از هر نظری که انسان سفاهت دارد از نظر عقلی، از نظر فکری، از نظر جانی، از نظر مالی کسی که از نظر مال تضریر دارد خرج زندگی خودش رو نمیتوند اداره کند حق ندارد انفاق کند انفاق در صورتی است که از ضرورت اصلی زندگی انسان اضافه باشد بنابراین این نوامیس که هست این نوامیس پنجگانه اولاً مأموریت داریم در تکامل اینها ثانیاً اگر تکامل نداریم نقض نکنیم ثالثاً نفس، نفس دارای هفت مقام است ما در ناموس عقل داریم بحث میکنیم چون راجب مسکرات میخواهیم بحث کنیم ناموس عقل در ناموس عقل هشت جریان ممکن است پیاده شود جریان تکامل که واجب است جریان توقف عقل را نه به کار بندازید زیاد کنید نه بکار بگیرد کم کنید جریان سفاهت که عقل را خفیف کنید یا خفت خود باقی بگذارید سفاهت مالی سفاهت حالی سفاهت عقیده‌ای جریان سفاهت این سه مرحله عرض میشود که جریان تکامل و جریان توقف که این جریان تکامل علوّ است و جریان توقف درجا زدن است بعد چند جریان است که نقصانه در ناقص کردن عقل در شش مرحله‌اش ما مسئولیم در تکامل عقل در کل مراحل مسئولیم در توقف دادن عقل در کل مراحل مسئولیت کمتر داریم و در نقصان عقل در کل مراحل مسئولیت زیادتر داریم در کل مراحل اگر انسان عقل را به کار نبندند در هر بعدی از ابعاد انسان در اقتصادی در بعد علمی در بعد چه اگر به کار نبندد و در اثر به کار نبدن عقل خفیف شود و سفیه گردد این سفاهت حرامه فیقول السفهاء من الناس سفاهت، یا سفاهت عقلی است یا سفاهت شرعی است در هر صورت سفاهت عقلی باشد یا شرعی باشد اگر خود وسیله سفیه شدن شخصی که عاقل است و مکلَّف است اگر عقل را به کار نیست و در اثر به کار نسبتن سفیه شد سبک عقل شد این حرامه کما اینکه مثال لباس اگر چرک شود مستحب تمیز کردنش اگر چرک بماند هم اندام شما رو ناجور میکند و هم زودتر پاره میشه بنابراین از سفاهت اقتصادی است که انسان لباسش خریده است چرک شد و نشورد و تمیز نکند این سفاهت اقتصادی است و همچنین موارد دیگر حالا در بعد عقل مرحله اولی نقصان عقل سفاهت عقلی است این مرحله اول تمام انسان خود را سفیه کند یا به سفاهت بزند سفیه از نظر اصل عقل (مشخص نیست) تصرفات سفیهانه کسی که پولش رو اسراف میکند پولش تبذیر میکند پولش میدهد حرام میخورد این ولو اعقل تجار و اعقل عقلاء باشد پولش میدهد خمر میخورد یا قمار میکند این سفاهت از نظر شرعی دارد و کسی که نه خیر خیلی مقدس است خیلی مراقب است اما عقلش پاره سنگ داره عقلش سبکه اگر خود اینکار کرده است که حرامه اگر هم خود موجب سبکی عقلش نشده است این سفیه در هر بُعدی از ابعاد سفاهت‌ها این حق تصرف ندارد اگرچه از نظر ازدواج سفیه است خودش نمیتونه انتخاب زن یا شوهر کنه سفیه اگر کسی از نظر مال سفیه است خودش نمیتواند در اموالش تصرف کند اگر کسی از نظر بهداشت سفیه است خودش نمیتواند مداوا کند اگر کسی از نظر عمر صحیح سفیه است خودش نمیتواند عرض میشود که عمر خودش رو طولانی کند با چیزی عمر کم میکند خب حالا این مرحله اولی راجب ناموس عقل سفاهت است مرحله دوم مرحله دوم از سفاهت بالاتر میره یعنی پایین‌تر میاد عرض میشود از سفاهت قوی‌تر میشه و سَفَه زیادتر میشه در صورتی که انسان از عقل بکاهد یا با مستی یا با چیزهای دیگه از عقل بکاهد اگر از عقل بکاهد که سفیه، سفیه‌تر گردد و این سفیه‌تر شدن چه در اثر مشکل باشه یا نباشه قول سوم قول سوم این است که این انسان عقلش رو ضعیف کند به وسیله مسکر ولی این جنون اطباقی نیست جنون ادواری است چهارم این است که کاری کند که جنون پیدا کند جنون ادواری بعضی وقتها مجنون است بعضی وقتها مجنون نیست پنجم کاری کند که مجنون شود به جنون اطباقی در هر پنج مرحله از مراحل از سفه گرفته تا جنون اطباقی اگر انسان به اختیار کاری بکند حرام است و بعد اینکار کرد اگر بتواند باید فعالیت کند برگردد به حالت عقل و به حالت تکامل عقلی و اگر نتواند برگردد و اگر برنگردد با توانایی حق تصرف در اون اموری که اون نوامیس پنجگانه محسوب شود ندارد کسی که عقلش پاره سنگ دارد در بین عقلاء نباید مورد مشورت قرار بگیرد کسی که راجب ناموس اهمیت نمیدهد اون نمیتونه رهبر نوامیس باشد کسی که نسبت به خودش ضرر نژادی و ضرر جانی میزند حق ندارد واعظ و داعی مردم به حفظ جان باشد أتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب أفلا تعقلون این یه مقدمه ای که لازم بود مقدمه ی ریشه ای و محوری بود از برای کل تکالیف که مهمش در دو بُعده بُعده اول بُعد ایجابیش باید تکامل دادن نسبت به نوامیس اگر تکامل دادی به ناموس عقل میتوانی رهبر عقلانی باشی اگر تکامل دادی به ناموس عقیده میتوانی رهبر عقائد باشی اگر تکامل دادی به ناموس عرض میشود که ناموس میتونی رهبر نوامیس باشی ولکن اگر کسی که تکامل نداده بلکه بر نفس است از نظر علم از نظر عقیده از نظر معرفت از نظر اخلاق این ناقص است در حوزه چهل سال پنجاه سال مونده اما اسلام را درک نکرده این حرام است واعظ مردم باشد مردم بی عقل میکند مردم بد اخلاق میکند مردم بی دین میکند چرا این ادمی که خودش واجد معرفت دینی نیست و گمان میکند و هم یحسنون منهم صنعا هل أنبکم بالأخسرین أعمالا الذین ظلّ سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون أنهم یحسنون صنعاً طبیبی که مریض را میکشد حق ندارد طبابت کند اگر طبابت نکند مریض دیرتر میمیره یا نمیمیره به مرض و همچنین طبیبٌ که یداغی و به مرض خودش مریضه اگر مداوا کند در اثر مرض طبی و مرض بهداشتی که دارد این مداوا به ضرر مریض تمام میشه بنابراین عقلاء علماء معتقدین مال داران نیروداران و چه و چه در صورت دارایی هم نسبت به خود باید تعقل داشته باشند (مشخص نیست) اما کسانی که ندارند یا قصوراً یا تقصیراً یا قصوراً تقصیر دارند یا تقصیراً تقصیر دارند از نظر علم از نظر عقیده از نظر عقل از نظر مال اینها دیگه دیگران را نمیتوانند رهبرشان باشند چون رهبری نسبت به دیگران رهبری سفیهانه یا مستانه یا جنون ادواری یا جنون اطباقی خواهد بود و این طرف منفی خب این بحثی که کردیم بحثی کلی راجب کل تکالیف سلبی و ایجابی است حالا راجب مسکر، راجب مسکر که أمّ مراحل پنجگانه نوامیس انسان است و فرودگاه تمام شرایع الهی است برخلاف اونچه گفته میشود حتی بعضی از علمای اسلام یواش میگویند مثل میزنند اینطور نیست که فکر و زوائد عقل به وسیله مسکر و غیر مسکر این حلال بوده اول اسلام در کل شرایع الهیه لزوماً این است که حرام باشد چون اگر حلال باشد فکر و زوائل عقل در بعضی از شرایع الهیه معنیش تناقضه چون شرع از کجا میاد عقل باشه اگر جایی که عقل باشه شرع بیاد پس اگر زوائل عقل جائز باشد پس خلقت زمینه ندارد زمینه شریعت عقله بنابراین اولین رکن اولین دستوری که شریعت میدهد تکمیل عقل است با تکمیل عقل تکمیل علم است تکمیل عقیده است تکمیل معرفت است تکمیل اخلاق است انجیل بله
طلبه: مشخص نیست
استاد: بله ما در انجیل (مشخص نیست) حالا ما پونزده آیه در کتب مقدسه غیر از قرآن راجب حرمت خش داریم سیزده آیه در تورات است اخبار پنجگانه تورات و دو آیه در اناجیل اربعه در این پونزده آیه خمر حرام شده است و حرام مقلد سوال پس چرا در قرآن شریف دو یا سه یا چهار یا پنج آیه داریم بعضی استناد میکنند که ما در قرآن دو آیه داریم در مورد حرمت خمر یکی آیه بقره یکی آیه مائده آیه بقره یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثمٌ کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما و آیه مائده انما الخمر و المیسر و الأنصاب و الأزلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون انما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوه و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر الله و عن الصلاه فهل انتم منتهون بل کنتم یعدون نه خیر دو آیه است نه خیر چهار آیه است نه خیر پنج آیه است نه خیر چطور أولاً خمر از محرمات مدنیه نیست که شما خیال کند دو آیه بقره که هردو بقره و مائده بقره مدنیه است و مائده مدنیه است و حرمت شرب خمر از حرمتهای مدنیه نیست که بگید در مکه آزاد بوده و کما اینکه راجب زکات فقهاء و نویسندگان آیات و احکام و مفسرین که در فقه فلان فرموده اند همشون خیال کردند و خیال نمودند دیگران که زکات آیات مدنی است و حال آنکه زکات سی آیه داره که شونزده آیه مکی است و چهارده آیه مدنی است چقدر بعد از قرآن در ایات احکام در تفسیر بعد قرآن همچنین
طلبه: مشخص نیست
استاد: زکات بود اونی که داشتند اونی که داشتند باید زکات بدهند (مشخص نیست) اگر زکات نبود که امر نمیشد وانگهی اگر هم ضمن زکات نبود میخواهیم ببینیم این آیات مکیه زکات داره یا نه خب داره دیگه آیات مکیه شونزده آیه مکیه راجب زکات است و چهارده آیه مدنیه راجب زکاته همچنین درباره شرب خمر ما چند آیه مکیه داریم و چند آیه مدنیه داریم آیات مدنیه سه آیه هست آیات مشترک بین مکیه و مدنیه یگ آیه هست و آیه ای که منحصر به مکیه است یگ آیه هست آیه ای منحصر به سوره مکیه است در آیه شصت و هشت سوره نحل و من ثمرات النخیل و الأعناب تتخذون منه سکراً و رزقاً حسناً إنّ فی ذلک لأیه لقوم یعقلون که دو بخش دارد اینکه راجب آب انگور آب خرمای ثلثان نشده و غیرمسکر یکی هم راجب مسکر خب این بحث کردیم و باز هم خواهیم کرد که سکر در مقابل رزق حسنه منتهی بسیار مهم است و خلافش عادی و معمول بین مردم است تدریجاً باید بیاد تدریجاً نمیشه یکجا بیاد سکراً و رزقاً حسناً این آیه، آیه مسکر منحصر است آیات که نص است در حرمت شرب خمر در این آیه مکیه و من ثمرات النخیل و الأعناب تتخذون منه سکراً و رزقاً حسناً رزق حسن در مقابل سکر پس سکر رزق سیئه رزق سیء حرامه رزق حسن حلاله رزق حسن طیبه رزقی که غیر حسن است خبیثه آیات حرمت خبیثات و آیات حرمت طیبات آیات حرمت طیبات رزق حسن میگیره و آیات حرمت خبیثات رزق غیرحسن میگیرد که سکر باشه این یگ آیه منحصر در مکی اما چهل و هشت آیه داریم که یازده تاش مکی و بقیه اش مدنی یازده تا مکی سی وهفت تا مدنی که تحریم کرده است اثم را و مهمترین آیات مکیش آیه أنعامه انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الإثم و البغی بغیر الحق تا آخر (مشخص نیست) ثلث آیات مکی و عرض میشود که سه آیه هم مدنی یگ آیه ثلث چهل و هشت ثلث چهل و هشت آیه که یازده آیه است مکی است در تحریم اثم و بقیاً عرض میشود که مدنی است کما اینکه امهات آیاتی که دلالت بر حرمت شرب خمر میکنند چهار آیه است یگ آیه اش مکی است که آیه نحل باشد که و من ثمرات النخیل و سه آیه اش مدنی است سه آیه مدنی یگ آیه در سوره نساء است یا أیها الذین آمنوا لاتقربوا الصلاه و انتم سکری حتی تعلموا ما تقولون و لا جنباً إلا عابری سبیل حتی تغتسلوا و دو آیه که یکیش بقره است انما الخمر و المیسر یسئلونک عن الخمر و المیسر و یگ آیه اش آیه عرض میشود در حقیقت (مشخص نیست) که ثلث یعنی یگ برادر سه برادر آیات عامه یگ برابر در مدنی است یازده آیه اثم و سه برابر عرض میشود که یگ برابر مکی است که یازده آیه اثمه و سه برابر مکی است که سی و هفت آیه عرض میشود که اثم در مدنی است و همچنین آیات بعدی خب این عرض میشود که از نظر کلی از نظر کلی چهل و هشت آیه چهل هشت آیه که تحریم اثم کرده معنی اثم چیه اثم آن جیزی است که انسان را از واجب تأخیر میکند ما یبتئ عن الواجب از کارهای واجب انسان را کند میکند نمی اندازد به طور کلی آیا قاعده کلی گفتن بهتر است قاعده کلی بهتر است گفتنش یا قاعده جزئی و یا مسئله جزئیه قاعده کلی به عنوان قاعده ای از قواعد کلیه کاری که مانع از انجام واجب شود مانند ترک واجب حرام و کاری که مانع از ترک حرام بشود مانند فعل حرام حرام و الی آخر کاری که (مشخص نیست) کند انسان را در فعل واجب کند در ترک حرام حرامه آیات اثم که چهل و هشت آیه است چهل و هشت آیه در قران مکیةً و مدنیةً مکلفین رو منع کرده است از انجام کاری که فکری که علمی که اخلاقی که عملی که خوردنی که آشامیدنی که نکاحی که ازدواجی که هرکاری هرکاری که انسان را تأخیر میکند و کند میکند از واجبات مسلمونها انسان رو کند میکند از ترک محرمات همونطور که فعل واجب واجب است ترک محرم واجب پس دو واجب داریم واجب سلبی واجب ایجابی ما یبتئ عن الثواب ثواب که مثال فعل واجب نیست ترک حرام ثواب نیست فعل واجب واجب است و ترک حرام هم عرض میشود واجبه بنابراین نه تنها چهار پنج آیه در قرآن راجب حرمت شرب خمره بلکه حرمت شرب خمر دارای چهل و هشت آیه عام است و پنج آیه خاص علاوه بر این پنجاه و دو آیه در قرآن شریف راجب تعبد داریم و مذمت کردن کسانی که عقل را به کار نمی بندند أفلا یعقلون أفلا یعقلون أفلا تعقلون
طلبه: مشخص نیست
استاد: پنجاه و دو آیه، پنجاه و دو آیه در قرآن شریف راجع به وجوب به کار بستن عقل داریم اگر به کار بستن عقل بر حسب این پنجاه و دو آیه ولو یه آیه به کار بستن عقل ترقی دادن عقل، اعمال عقل طبق این پنجاه و دو آیه واجب است پس (مشخص نیست) حرامه یگ توقف کردن عقل تعقل نکردن، فکر و عقل را به کار نینداختن این حرامه بدتره عقل را ضعیف کردن سفیه کردن مست کردن مجنون کردن جنون ادواری این پنج مرتبه تمام مشمول این آیاته این پنج مرتبه که از سفاهت شروع میشه تا جنون اطباقی و بینهما سکر است که جنون ادواری بعدی است تمام خفیف کردن های عقل به نص پنجاه و دو آیه قرآن که امر کرده است شما تعقل کنید چرا تعقل نمیکنید و سرزنش کرده کسانی که تعقل نمیکنند بنابراین اگر پونزده آیه در تورات و انجیل هست در حرمت شرب خمر در قرآن شریف بیش از صد آیه هست در حرمت شرب خمر و نه شرب خمر فقط بلکه کاری هایی که عقل را تضعیف میکند عقل را توقف میدهد عقل را نقصان میدهد و از این قبیل حالا بحث ما در حرمت شرب خمر است (مشخص نیست) ممکن است شرب نباشد اما چیزی که انسان مصرف میکند مسکر باشد جسم یا روح یا هردو جسم و روح بحث مون سر اسکار عقله اسکار عقل یعنی عقل را از موقعیت دریافت صحیح ساقط کردن یا ساقط کردن کلی کردن یا ساقط کردن جزئی کما اینکه این آیات پنجگانه حرمت شرب خمر برکات شرب خمر بیان شده مثلاً در اولین آیه ای که آیه نص مکیه است و من ثمرات النخیل و الأعناب تتخذون منه سکراً و رزقاً حسناً(مشخص نیست) رزق بدیه رزقه اما رزق بدیه در این صورت خبیثه خبث از نظر الله دارد پس بنابراین حرامه ولکن آیات اثم انسان را از واجبات کند کردن و تأخیر انداختن این دو آیه سوم آیه نساء آیه سوم بسیار شدید اللحنه برخلاف آنچه مردم گمان میکنند برخلاف اونچه گروهی از فقهاء و نویسندگان آیات الاحکام و نویسندگان تفسیر تصور کردند دلالت بر حرمت شرب خمر ندارد دلالت قوی دارد چطور آیا واجبی در فروع واجبه دین از نماز واجب تر داریم یا نه همانطور که نماز اوجب واجبات است پس چیزی که کاری که مانع از انجام وظیفه بشه اصل محرم ترین محرمات دیگه بله اگر اوجب واجبات را ترک کردید این ترک محرم ترین محرمات است و اگر اوجب واجبات را انجام دادید اوجب واجبات رو تحقیق دادید و انجام دادید و مشروع هستید بنابراین در سوره مائده که یا أیها الذین آمنوا لاتقربوا الصلاه لاتقربوا الصلاه این مسجد هم نجس میکنه چون قرب صلاه مسجده لاتقربوا الصلاه و انتم سکری در حالی که شما مستی مست لایعقل گفته نه هرمستی هرمستی رو آیه نمیگیره مستی که میداند چه میگوید حمد و سوره میخواند میداند چه میگوید اون مست ممنوع از صلاه نیست یا أیها الذین آمنوا لاتقربوا الصلاه و انتم سکری حتی تعلموا ما تقولون به زمینه آیه هم این است که یکی از پیش نمازها نماز میخوند و مست بود در حال مستی نماز میخوند عمر هم مستی میکرد (مشخص نیست) و در سوره کافرون خوند گفت قل یا أیها الکافرون اعبد ما تعبدون آیه نازل شد و گفت یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاه و انتم سکری جدای اینکه نماز خرابه تو نماز کفر گفتن این شعورش نمیرسه چی داره میگه بنابراین اگر مست باشد و بداند چه میگوید نماز واجب است حرام نیست اما اگر مست باشد و درک مستیش به حدی باشد به مرحله ای باشد که نمیداند چه میگوید کفر میگوید به جای ایمان ایمان به جای کفر در اینجا حرام است یا أیها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاه و انتم سکری حتی تعلموا ما تقولون خیلی (مشخص نیست) یا مثل این آیه بقره یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم و کبیر و منافع للناس و شدید تر از همه آیه مائده است که استدعا میکنم در تفسیر الفرقان المیزان دیگر مطالعه بفرمایید و بحث میکنیم گرچه بحثهای ابتدائی ما کردیم ولی بحثهای اصلی میکنیم و سعه بحث بسیار زیاده نه از نظر عقل از نظر فروع چنانچه این مقدماتی که عرض کردم این مقدمات رو در تذکره الفقهاء و جاهای دیگر به این ترتیب من یادداشت نکردم