جلسه ششصد و هشتاد و ششم درس خارج فقه

خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها

695

استاد: (مشخص نیست) در بیان حرمت شرب خمر و مسکر درست منطبق است با نزول آیات پنجگانه که به طور تبرج دلالت میکند بر حرمت شرب خمر اولین آیه از آیات چهل و هشت یا چهل و نه گانه إثم آیه سی و دو سوره اعراف است قل إنّما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن والإثم و البغی بغیرالحق تا آخر آیه چهل و هشت آیه دیگر با صیغه های مختلف ءإثماً ءإثماً قلبه إثم و از این قبیل صیغ گوناگون ذکر شده إثم بدون قرینه که قرینه قبل باشد یا قرینه کبیر باشد یا قرینه اکبر باشد یگ معنای مطلقی دارد و إنّ معنای مطلق ما یبتئ عن الثواب البته ثواب واجب ما یبتئُ عن الواجب معنای عام إثم کاری است فکری است سخنی است عملی است خوردنی است که اشامیدنی است اثباتی است که نفی است که هرعمل سلبی یا ایجابی درونی و برونی است که انسان را از انجام واجب کُند کند حالا کند کردن از واجب دارای برکاتی است اگر انسان مبتلای به کاری کند خود را که نماز ظهر از اول وقت تاخیر بیفتد إثم است و إثم بالاتر این است قضا شود و إثم بالاتر این است که نه ادا انجام بدهد نه قضا هرسه إثم اند و هرسه مشمول کلمه إثم اند به قولٍ مطلق آیات إثم به قول مطلق وارد شده است از جمله آیه مکیه سوره اعراف قل إنّما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن هرسه درک از درکات إثم را تحریم کرده إثم کبیر باشد إثم صغیر باشد إثم اکبر باشد إثمهما اکبر من نفعمهما داریم إثم کبیر داریم إثم مطلق داریم إثمی که انسان را مبتلا به تاخیر واجب از وقت فضیلبت کند یا تاخیر واجب از وقت وجوب کند یا مبتلا کند انسان را که واجب را ترک کند اصلاً نه اداً و نه قضاءً انجام ندهد این هرسه إثم است بنابراین اولین نقطه درخشان قرآنی که بیانگر حرمت خمر است به وجهٍ عام نباید این کار اون چهار آیه هر چهار به وجه خاص اند که خمر تحریمه یا سکر تحریمه محرمه اما آیه اول از آیات چهل و نه گانه یا چهل و هشت گانه إثم به قولٍ مطلق شامل خمر است چون إثم که معناش ما یبتئ عن الثواب است اونچه انسان را از ثواب و از واجب کند می کند خمر آیا کند میکند انسان را از انجام واجبات یا نه از انجام واجب کند میکند بعضی وقتها منع میکند از انجام اوجب واجبات که صلاه است حتی تعلموا ما تقولون بعضی وقتها مبتلا به تاخیر میکند بعضی وقتها مبتلا به ترک فعلی میکند پس إثم تمام مراحل یبتئ عن الثواب و یبتئ عن الواجب را شامل است اما به قول مطلق شامل همه آیه دوم آیه شصت و هشت سوره نحل است که بحث خواهیم کرد مفصل ولکن از نظر ترکیب طبیعی تحریم در درکات تحریم اولین آیه ای که باز در سوره مکیه است راجب خمر که اسم سکر را آورده است و من ثمرات النخیل و الأعناب تتخذون منه سکرا و رزقاً حسناً إنّ فی ذلک لآیه لقوم یعقلون خب در اینجا مطلب بالاتر رفته عرض میشود که لآیه در قرآن لآیه مراجعه کنید إنّ فی ذلک لآیه لقوم یعقلون حالا سوره نحل آیه شصت و هشت این و من ثمرات النخیل و الأعناب تتخذون
طلبه: لآیه
استاد: بله لآیه بله و من ثمرات النخیل و الأعناب تتخذون منه سکرا و رزقاً حسناً از رزقاً حسناً درمیاریم که سکر یا رزق نیست یا رزق سیئه است برحسب ایات و رزقناهم من الطیبات میفهمیم رزق نیست چون رزق خوراکی و رزق آشامیدنی چیزی است که حلاله معنا ندارد که مال مردم رزق انسان باشد مال دزدی رزق انسان باشد مال نجس رزق انسان باشد مال حرام رزق انسان باشد رزق اون چیزی است که انسان مصرف میکند یا ملبس است یا منکح است یا مشرب است یا مأکل است یا سخن است یا هرچه حالا البته بحث خواهیم کرد در آیه نحل بنایراین و من ثمرات النخیل و الأعناب تتخذون منه سکرا سکر مادةُ السکره البته بحث داره که آیا سکر همون مسکر است یا چیز دیگه بحث میکنیم سکر مادةُ السکره اون ماده ای که موجب مستی انسان است و موجب لا یعقل شدن عقل انسان است در هرمرحله ای از مراحل مستی و (مشخص نیست) سکراً و رزقاً حسناً از اینکه رزقاً حسناً در مقابل سکر قرار گرفته معلوم می شود سکر یا رزق نیست یا رزق سیئه پس رزق اگر باشد یا رزق سیئه است یا رزق حسن است و اگر رزق نباشد یا خوراکی سیئه است یا رزق حسن است در هردو صورت از طیبات نیست از خبائثه و آیه اعراف که و یحرم علیهم الخبائث و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث این از خبائث معرفی کرده سکر را که ماده السکر است از خبائث معرفی کرده چون مأکول انسان مشروب انسان منکوح انسان ملبوس انسان مقان انسان هرچه انسان یا از خبائث است یا از طیبات است نه از خبائث باشد و نه از طیبات این درست نیست بنابراین اگر رزق حسن نباشد که طیب است یا رزق نیست و سیئه است و یا رزق سیئه است و رزق سیئه هم از خبائثه بنابراین یحل لهم الطیبات رزق حسن را شامل و یحرم علیهم الخبائث رزق غیرحسن یا غیر رزق که سیئه است شامله اینجا بالاتر رفته ببینید در اولین آیه عرض میشود که إثم که آیه سی و دو سوره اعراف بود فقط به وجه عام اثبات کرد که این خمر که از ءاثام است و إثم است حرامه اما در آیه شصت و هشت سوره نحل دو عنوان دارد یک عنوان سیئ بودن است و یک عنوان بی عقل کردن است که إنّ فی ذلک لأیات لقوم یعقلون این دو آیه خب ولیکن این سوال است آیا این که إثم است إثم کبیر است یا إثم اکبر است یا إثم صغیر نداره چون إثم کل آثام رو شامله مخصوص خمر نیست که بیان کند خوردن خمر إثم صغیر است یا کبیر است یا اکبر اگر هم مخصوص باشه إثماً قل إنّما حرم ربی الفواحش عرض میشود که ما ظهر منها و ما بطن و الإثم الإثم الف لام جنس است و جنس إثم رو شامله إثم صغیر إثم کبیر و إثم اکبر ولکن در آیه نحل مطلب بالاتر رفت رزق سیئ شد یا غیررزقه رزقه سیئه سیء است و خلاف عقل است ولکن این سوال است آیا اینکه رزق نیست و سیء است یا رزق سیء است یا إثم است این عظیم است یا صغیر است اکبر است یا کبیر است یا صغیر است یا اصغر در این دو آیه هیچ کدام بیان نشده بله تعارض بین آیه اول و دوم این است که آیه اول به قول مطلق إثم فرموده آیه دوم سکر فرموده آیه اول که به قول مطلق إثم فرموده مراحل دارد اینجا مرحله سکر است که مسکره و معلوم است که سیء بون مسکر و عرض میشود که إثم بودن مسکر از إثم های عادی بالاتره ولکن آیا إثمی است یبتئ عن الثواب از واجبات عادی باز میدارد انسان را یا کند میکند انسان را در انجام واجبات عادی و کند میکند انسان را در ترک محرمات عادی نه خیر در ترک واجبات مهم و در ترک و در فعل محرمات مهم ولو این دو آیه ندارد ولیکن آیه سوم مکی که آیه چهل و سه سوره نساء است اینجا دو مطلب داره ببینید تبرجاً میره بالا مکی اول مکی دوم مکی سوم مدنی اول مدنی دوم همینطور بالا میره از نظر تعبیری حرمت را قوی تر میکند حالا حرمت اشد یا أیها الذین آمنوا لاتقربوا الصلاه و انتم سکری حتی تعلموا ما تقولون سوال آیا صلاه اهم واجبات است یا نه بله آیا اگر انسان حرامی را انجام بدهد مانع است از انجام صلاه نه خیر اگر انسان دروغ بگوید مانع است از انجام صلاه نه خیر تهمت بزند مانع است نه خیر اگر روزه نگیرد مانع است از انجام صلاه وجوب صلاه نه خیر اگر نماز نخوند مانع است از وجوب روزه نه خیر اگر حج نرود مانع است از انجام صلاه یا سنت و بالعکس فقط مانع از انجام صلاه دو جور مانع است یگ مانع عمدی و یگ مانع غیرعمدی یگ مانعی که خود انسان ایجاد کرده است مانعی که خود انسان ایجاد نکرده است اون مانعی که خود انسان ایجاد کرده یا قابل برطرف شدن است یا قابل برطرف شدن نیست مانعی که خود انسان ایجاد نکرده است حیض است و نفاس در حال حیض و در حال نفاس انجام صلاه حرامه هیچ کس (مشخص نیست) و مانعی که خود انسان ایجاد میکند جنابت است جنابت مانع است از صلاه حرام است در حال جنابت بدون طهارت نماز خوندن ولی قابل برطرف شدن است مانع سوم مانعی است که خود انسان ایجاد میکند و مادامی که مانع است حرام است نماز خوندن و اون مست شدنه یا أیها الذین آمنوا لاتقربوا الصلاه و انتم سکری اینکه نماز که هیچ مانعی از موانع عصیان هیچ ترک طاعتی هیچ فعل عصیانی هیچ چیز آنچه را شمردی که در شمارش بعد سوم سکر بود هیچ چیز غیر از شرک بالله هیچ چیز غیر از شرک بالله و ارتداد نماز رو ارسال نمیکند ولکن در میان کل محرماتی که نماز را ارسال میکند و خوندن نماز گناه روی گناه است در حال مست بودنه یا أیها الذین آمنوا لاتقربوا الصلاه و انتم سکری حتی تعلموا ما تقولون (مشخص نیست) صوت به اندازه ای باشد که انسان نداند چه میگوید قل یاأیها الکافرون أعبد ما تعبدون میگوید یا از این قبیل تعبیراتی که دیروز اشاره کردیم بنابراین آیه سوم که آیه سوم که آیه سوم عرض میشود که سوره های مکیه است که سوره نساء است لاتقربوا الصلاه و انتم سکری حتی تعلموا ما تقولون یگ بُعد ایجابی کِبَر را بیان کرده چون ببینید مست شدن دو بعد دارد یگ بُعد جلوگیری از واجبات حتی بزرگترین واجبات که نمازه و یگ بُعد از کندن انسان است به بدترین محرمات سخن کفر با محارم آمیختن و محرمات بزرگ انجام دادن چون عقل است که انسان را مانع میشود از انجام محرمات عقل مومن و غیرمومن فرقی نمیکنه شخص مومن اگر عقل داشته باشد و حالت (مشخص نیست) نداشته باشد این امتناع میکند خودداری میکند از انجام محرمات اما در صورتی که عقل زائل گردد مانند حیوان میشود هم اکبر واجبات را اضافه بر سایر واجبات ترک میکند و هم اکبر محرمات را اضافه بر سایر محرمات انجام میدهد ولکن در آیه نساء بُعد ایجابی ذکر شده است یعنی لاتقربوا الصلاه و انتم سکری لاتقربوا الصلاه این واجب را که بزرگترین واجبات است حرام است در حالی که سکر هستید و نمیدانید چه میگویید واجب است اوجب واجبات ترک بشه اما جنبه دوم نمیدونیم جنبه دوم که جنبه سلبی است که انسان را وادار به محرمات میکند یا نصاً یا اطلاقاً نمیگه اینو آیه اول مدنی که آیه بقره است میگه آیه دویست و نوزده سوره بقره یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما إثم و کبیر إثم نیست إثم کبیره إثم کبیر در بُعد سلبی و ایجابی نداره کدوم بله در آیه نساء داشت در بُعد ایجابی لاتقربوا الصلاه و انتم سکری جلوی واجبات رو نمیگیره اما به محرمات انسان رو می افکند نداره در قل فیهما إثم کبیر و منافع للناس و إثمهما اکبر و من نفعهما در إثم کبیر و إثم اکبر خب ندارد که جنبه ایجابیش که بزرگترین واجبات میگیره ندارد که جنبه سلبی که انسان وادار به بزرگترین محرمات بکنه هردو هست بنابراین مرتبه بالاتر رفت و درکات إثم که پنج درک است درک چهارم این است که چون إثم کبیر است جلوی مهمترین واجبات رو میگیره برحسب آیه نساء و انسان رو وادار میکند به بزرگترین محرمات چون عقل که رفت دیگه انسان حیوان میشه و أما در آیه مائده در آیه مائده هشت پتک میزند به مغز کسانی که شرب خمر میکنند آیه اولی دوتا بود آیه دوم دوتا سه تا بود آیه سوم آیه چهارم آیه پنجم که آیه نود سوره مائده است إنّما الخمر و المیسر و الأنصاب و الازم رجس (مشخص نیست) إنّما الخمر و المیسر و الأنصاب و الازم این چهارتا رجسٌ ارجاس نیست رجسٌ یگ من عمل الشیطان دو فاجتنبوه سه لعلکم تفلحون چهار إنّما یرید الشیطان إنّ یوقع بینکم عداوه پنج و البغضاء شش و یصدکم عن ذکر الله هفت و عن الصلاه هشت فهل انتم منتهون هشت درک از درکات را تبیین کرده است و لذا عُمَر بر حسب روایات از خود برادران سنی دارد که وقتی که آیه اول حرمت شرب خمر نازل شد براش خوندند اعتنا نکرد خورد آیه دوم خورد آیه سوم خورد آیه چهارم خورد آیه پنجم تا به این تعبیر گفت انتهینا انتهینا فهل انتم منتهون انتهینا حتی دارد از رسول الله وقتی که عمر خمر خورده بود با شلاق اون رو تعزیر کردند در نهج البلاغه هست در روایات سنی ها هست و در روایت شیعه هست حالا این پنج مرحله یا چهار مرحله تصویری راجب مراحل شرب خمره حالا از نظر إثم که ما بحث کردیم که دارای درکاتی است و دارای مراحلی است ولکن راجب سکر آیه شصت و هشت سوره نحل اقایون قرآن رو باز کنید تو این آیه به طور موضوعی ما بحث کنیم سوره نحل که سوره شونزدهم آیه شصت و هشت عرض میشود که
طلبه: مشخص نیست
استاد: شصت و هشت بله و من ثمرات النخیل قبلش داره و إنّ لکم فی الأنعام لعبره نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم لبناً خالصاً سائغاً للشاربین ارتباط اون آیه با آیه و من ثمرات النخیل که إنّ فی ذلک لآیه لقوم یعقلون باشه ببینید در انعام عبرته اون کسی که خالق است خالق عن علمٍ و ادراکٍ است زیرا اگر خالق علت مدرک و علت غیر عاقله و غیرشاعره و غیر مریده و غیرعالمه بود یگ سنخ خلق میکرد این خلق کردن چند سنخ دلیل است بر اینکه اراده دارد با علم با اراده این کارها را انجام میداد (مشخص نیست) از یگ ماده دو ماده متفاوت دربیاره مثلاً و إنّ لکم فی الأنعام لعبره عبرت است عبرت است از برای قاصد بودن خالق نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم بین خون و کثافت حیوان که در شکمش قاطی هستند لبناً خالصاً سائغاً للشاربین خوردن فرث حرامه خوردن دم حرام است فرث و دم هردو از خبائث اند اما از بین فرث و دم که از اخبث خبائث اند لبناً خالصاً سائغاً للشاربین بیرون میاره و همچنین تعاریف دیگه و من ثمرات النخیل و الأعناب نخیل و اعناب خرماها و انگورها باشند تتخذون کیا مومنین دیگه چون خطاب به مومنیه تتخذون منه سکراً و رزقاً حسناً این رزقاً حسناً دلیل است بر اینکه سکر یا رزق نیست یا اگر رزق است رزق حسن نیست و دارد که رزق نیست چون آیات رزقناهم من الطیبات در قرآن شریف زیاد داریم رزق مربوط به طیباته و رزقناهم من الطیبات و رزقناهم من الطیبات در آیات رزق مربوط به خاص طیباته و خبائث نیست مثلاً ما غذای جلوی شما گذاشتیم بخورید این غذا خوردنی جلوی مهمان غذا نذاشتید بخوره غذایی که میذارن جلوی مهمان بخورد غذایی است که خوردنی است که شما راضی هستید بخوره پس قرآن که میفرماید و رزقناهم من الطیبات و رزقناکم من الطیبات طیبات است که مرزوق انسان است در بُعد أکل یا شرب یا لفظ یا چه بنابراین رزق حالا در هردو صورت چه رزق باشد یا سیئه باشد که رزق نباشد در هردو صورت از خبائث است از طیبات نیست و من ثمرات النخیل و الأعناب تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا إنّ فی ذلک لآیه لقوم یعقلون البته أیةً جنسه آیاتی را شامل میشه از جمله همونطوری که إنّ لکم فی الأنعام لغبره نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم لبناً خالصاً سائغاً للشاربین لبن خالص سائغ گوارا رو از بین فرث و دم در میاریم همچنین رزق حسنا را از سکرا جدا میکنیم رزقاً حسنا را از همان ماده ثمرات نخیل و اعنابی میگیریم که رزق سیء هم درش هست رزق حسن و رزق سیء از هم جدا میشه
طلبه: حاج آقا فرمودید که لعبرهً (مشخص نیست)
استاد: بله اعتبار بهتون میده اعتباری که خالق قاصده اینطور نیست که علت غیرشاعره و علت غیرعالمه باشد که هرچه خلق میکند بدون شعوره چون میگن که از جلمه (مشخص نیست) علت باید همسنخ معلول باشد میگیم اولاً و ثانیاً اولاً خدا علت نیست خالق است علت دارنده است خدا ثانیاً اگر هم علت دارنده باشد علت دارنده اگر اراده داشته باشد طبق اراده اش (مشخص نیست) این نفی هردو رو میکند خداوند علت نیست چون همجنس با این مخلوقات نیست و ثانیاً چون مخلوقات متنبأ فرق میکند پس خالق علت غیرشاعره نیست علت که دارای علم نباشد نیست دارای علم است و از روی علم خلق میکند مثلاً برق اگر شعور داشته باشد هم یخ میزند و هم گرم میکنه ولی شعور نداره ولکن در زمینه یخ میزند و در زمینه گرم میکند پس علت بی شعور را هم ممکن است کاری کند انسان که جاهای مختلف معلول درست کند حالا از جمله سوالاتی که اینجا هست در سکر آقایون بحث دارند متأسفانه یا در احکام به فقه قرآن مراجعه نمیشه یا اگر مراجعه بشه با کلنگ ها یا بیل ها یا (مشخص نیست) مراجعه میشه در لغت تصرف کردن در ادب تصرف کردن در لفظ تصرف کردن در جمله تصرف کردن سکر را قدیماً و حدیثاً خواستن بلا سرش بیارن حدیثاً که شکست یه نفر از اقایون که رساله نوشته بعضی از برادران که تشریف میبردند رفتند سراغ او و گفتند که خب راجب این آیه چه میفرمایی گفت سکر یعنی شکر او گفته بود که اولاً اون وقت شکر نبوده که سکر فرق میکنه و ثانیاً که شما عربید بچه عربید پدرتون عربه جدتون عربه عربی بهتر از فارسی بلدید شما چطور میگید که سکر شکره خب چرا شکر شکره خب این لغت جدیده مال قدیم اقایون مثلاً در لغت تصرف کرده اند که سکر به معنای خلّ به معنای سرکه آمده سرکه دو اسمه یک اسمه خاص خلّ سرکه و یگ اسم عام سکر سکر اطلاق بر سرکه هم میشود چون سکر اطلاق بر سرکه هم میشود بنابراین ومن ثمرات النخیل و الأعناب تتخذون منه سکرا یعنی سرکه و رزقاً حسناً ازش سرکه میگیریم و رزق حسن میگیریم نمیدانم ده تا پونزده تا بیست تا ایراد داره نمیدونم دو ایراد سه ایراد چند ایراد بگیرم
طلبه: مشخص نیست
استاد: من ثمرات النخیل و الأعناب نیست که من ثمرات النخیل و الأعناب نیستش که
طلبه: مشخص نیست
استاد: ما ثمرات النخیل و الأعناب رو داریم میگیم پس ثمرات نخیل و اعناب اولاً ببیند اولاً شکر را از ثانیاً نی شکر غیر از نخیل و اعنابه ثالثاً اگر شکر باشه سُکراَ است نه سَکرا سکر در لغت عرب به معنای شکر نیامده اصلاً حالا بعداً ومن ثمرات النخیل و الأعناب تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا اگر سکر شما گشتید اگر سکر یگ لفظی است که عام است هم مسکر را میگیرد که ماده السکر است و هم عرض میشود که سرکه رو میگیره میگیم خب آیا مقتضی فصاحت در کلام و مقتضی روشن گویی در کلام این است که لفظ عام بگن و معنای خاص غیرمعلوم اراده کنند چون سکر ماده السکره سکر که ماده السکر است اگر در یگ (مشخص نیست) که شما پیدا کرده اید که سکر استعمال شده در سرکه پس دو معنا دارد یگ معنای معمول واضح که مسبوق الی الأذهان است اگر قبول کنیم ها اگر قبول نکنیم که هیچ یگ معنای مسبوق الی الی ذهن است که عرض میشود که مسکر است ماده السکر است یگ معنا که رفتید گشتید پیدا کردید اگر قبول کنیم یگ معنای غیر عادی غیرمعمولی قلیل است اگر قبولش کنیم آیا میشود قرآن که افصح بیان و اوضح بیان است به جای اینکه بگوید خلّ بگه سکر تتخذون منه خلاً و رزقاً حسناً به جای اینکه بگه سرکه و رزق حسن به جای سرکه و به جای خلّ بگوید که سکر این از چند بعد اشکال دارد اولاً اگر عام است و دو فرضش مساوی است دو فرض که عبارت باشد از خلّ که سرکه است و عرض میشود که ماده سکر اگر دو فرد هم مساوی باشد استعمال کردن لفظی که دارای دو فرد مساوی از معنا دارد و اراده یگ معنای خاص بدون قرینه این بلا فصاحت (مشخص نیست) اولاً ثانیاً این دو فرد باهم برابری ندارند برای اینکه خلّ یک معنای دور افتاده ای است که رفتید پیدا کردید حالا اگر قبول کردید این ثانیاً ثالثاً حالا
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: این سومیش بود سوماً آیا سرکه رزق حسن نیست رزق سیئ است از خبائثه سرکه (مشخص نیست) سرکه از چیزایی است که روایت زیاد داریم (مشخص نیست) مگر برای کسانی زخم معده دارند بنابراین سرکه در هیچ عام نبوده متخذ از ثمرات و نخیل و اعناب فقط سکر یعنی خلّ است فقط سرکه است و رزق حسناً چیزای دیگه هستش که آب انگور یا ثلثان میشود یا ثلثان نمیشود اگر ثلثان شود رزق حسنه اگر ثلثان نشود یا عرض میشود که یا خوشاب میکنند یا خوشاب نمیکنند اگر خوشاب نکردند آب انگور رو یا مسکر است قبل از ثلثان شدن یا مسکر نیست بنابراین چند جور میگیرند یگ چیزی مقابل هم گذاشتید که تقابل ندارند برای اینکه سکر که خلّ است و سرکه است و رزق حسن بقول مطلق است بنابراین برمیگردیم نه معنای مسکر دارد نه معنی خلّ دارد سکراً و رزقاً حسناً سکر ماده السکر حالا این اولین آیه ای است که إثم مسکر را نصاً برده سکراً و رزقاً حسناً حالا راجب سُکر در این آیه مقداری توقف کنیم راجب سکر ایا سکر و مستی که از خوردن عرق و شراب حاصل میشود حرامه یا هر سکری حرامه ما هفت آیه راجب سکر داریم عرض میشود که سوره حجر آیه پونزده فقالوا إنّما سکرت ابصارنا بل نحن قوم مسروقین کسانی که معجزات بصری انبیاء را میدیدند از قبیل عصا اژدها شدن یکی از قالوا سکرت ابصارنا چشم ما صاف نیست چشم ما مست شده
طلبه: مشخص نیست
استاد: بله چشم ما مست شده مستی چشم یعنی آنچه را که واقعاً باید دید ندیدن مستی عقل یعنی آنچه را واقعاً باید تعقل کردن تعقل نکردن هرعضوی مستی داره اعضا ظاهره اعضا باطنه مستی دست اگر دست (مشخص نیست) بشه اگر آمپول بزنن مست شده یعنی این ادراک نمیکند آنچه را که باید ادراک کند بنابراین هم بصر تذکیر دارد هم قلب تذکیر دارد هم عقل تذکیر دارد ولکن تمام تذکیرها و مستی ها مربوط است به عقل در اینجا قالوا إنّما سکرت ابصارنا فقط منحصراً واقعیتی نیست که عصا اژدها شده إنّما سکرت ابصارنا چشم های ما مست شده پس مستی چشم یعنی خلاف واقع دیدن پس این واقعیت نداره آیه دیگر آیه نوزده سوره ق و جاءت سکرةٌ بله
طلبه: مشخص نیست
استاد: آیه نُه
استاد: آیه نوزده سوره ق و جاءت سکرةُ الموت بالحق ذلک ما کنت منه تحدید سکرةٌ الموت موت سکره یک سکره راجب عقل است سک سکره راجب به همه حیات انسانی وقتیکه حالت مرگ میرسد انسان چیزی از دنیا میفهمه خیر وقتی که بین موت و الحیاه است نه چیز کاملی از دنیا میفهمه و نه چیز کاملی از برزخ این حالت بیهوشی او است روح انسان و عقل انسان ادراک انسان دریافت انسان مست میشود منتهی این مستی حرام نیست چون برای خدا میاد باز سوره حجر که سوره پونزدهم باشه آیه هفتاد و دو لعمرک إنهم لفی سکرتهم یعمهون ای محمد بزرگوار صلوات الله علیه به جان تو به جان پیغمبری قسم خورده خدا به جان تو این کفار و مشرکین لفی سکرتهم غرق در مستی کور اند دلشون کور شده عقلشون کور شده فطرتشون کور شده دریافت و تثبیتشون کور شده در بُعد انسانی کوراند چشم هایی که بینش انسانی دارند چه چشم های درونی باشد و حتی چشم های برونی که قالوا سکرت ابصارنا وقتی قلب کور شده و قلب مست شده بنابراین فکر هم در حقیقت تعطیل میشه چشم و قالوا إنّما سکرت ابصارنا داره مبینه عصای موسی اژدها شد و عرض میشود که اون سحرها رو خورد ولکن قالوا إنّما سکرت ابصارنا بنابراین لعمرک إنهم لفی سکرتهم یعمهون سکره مستی لاتقربوا الصلاه و انتم سکری و راجب عرض میشود که آیه دوم سوره حج و تری الناس سکری و ما هم بسکری حادثه اماته جمعی چون حادثه اماته جمعی دو حالت داره حادثه اماته هست و قیامة الاماته در قیامت الإماته و تری الناس سکری مردم رو میبینی مست اند از چه از عذاب عذاب وقتی که شدید باشد و خیلی قوی باشد مردم هوش عقل خود را از دست میدهند و تری الناس سکری و ما هم بسکری مست عرق و شراب نیستند مست عذاب اند مست شدت وسعه قیامت الإماته هستند و تری الناس سکری و ما هم بسکری ولکنّ عذاب الله شدید عرض میشود که (مشخص نیست) الی اخر حالا
طلبه: مشخص نیست
استاد: (مشخص نیست) گاه مستی بدون اختیار است مذموم نیست حادثه قیامت که مستی بی اختیار ایجاد میکند مذموم نیست این قیامت ما نیاوردیم که حادثه موت مگه به دست خودش انسان خودش بکشه خودش خودش به کشتن بده حادثه موت که از طرف خدا اومده است از بیندازیم تقصیر انسان مذموم نیست اما سکری که به وسیله خود انسان انجام بشود مذمومه حالا این سکر و بیهوشی عقل عقل را تضعیف کردن همون سه مرحله ای که عرض کردیم علو دادن نه در حال خود درجا زدن نه عقل را تضعیف کردن تعضیف کردن چه سکر مطلق باشد چه مطلق سکر باشد چه تضعیف باشد و سکر نباشد در هرصورت عقل را تضعیف کردن حرام است به أدله قرآنی و آیات زیاد که عقل باید به کار بسته بشه و ترقی کنه تا چه رسد انسان توقف بده تا چه رسد انسان تضعیف کنه بنابراین انسان خود را سفیه کند سفیه از نظر عقلی از نظر تجاری از نظر فهمی از نظر علمی سبک مغز بشود حرام است سکر مرحله بالاتره حالا این سکر باعث چند چیز میشه گاه مال انسان را مست میکنه گاه مقام انسان رو مست میکنه قدرت انسان رو مست میکنه علم انسان رو مست میکنه (مشخص نیست) گاه کفر انسان رو مست میکنه تمام اینها مست کننده هست ولکن بحث در این چهار آیه أحیاناً در مست کننده خاص است که خمر است یسئلونک عن الخمر و المیسر یا سکراً و رزقاً حسناً یا إنّما الخمر و المیسر و الأنصاب و الأزلام که سکر مربوط است به خمر سکر أعمه یاأیها الذین آمنوا لاتقربوا الصلاه و انتم سکری حتی تعلموا ما تقولون سکری خمر فقط اگر کسی خوابش برده بیدارش کردند برای نماز اما هنوز خوابه مست خوابه در مستی خواب که نمیفهمد چه میگوید اگر حتی وضو گرفت و نماز خوند نمازش درسته در مستی خوابش پریشان رویی هست همانطور در مستی خمر چنانکه در مستی خمر پریشانجویی هست در مستی خواب نیز که پریشان رویی هست بنابراین لاتقربوا الصلاه شاملشه لاتقربوا الصلاه و انتم سکری مخصوص به سکر خمر نیست بله سکر خمر درکه ای از درکاتشونه که به جوری مست شده است که نمیداند چه میگوید اما اگر مست است و میداند چه میگوید که حرام نیست نماز اگر مسته و میدانه چون حداقل دانستن که نماز را تطهیر کند دانستن الفاظ نمازه دانستن اونچه را که میگوید مقتضی دانستن آنچه که را میکند مقتضی دانستن آونچه را که نیت میکند چون نیت و عمل اینها فرع الفاظ اند الفاظی که میگوید الفاظ نماز است یا غیر نماز است الفاظ واجب است یا غیر واجب است بنابراین اعمال رو بهتر میفهمد رکوع است یا سجود است قیام رو بهتر میفهمد قیام و قعود سجده را بهتر میفهمد که سجده است یا قیامت است البته این بحث مفصلی است که ما در خود آیه کردیم خب حالا لاتقربوا الصلاه و انتم سکری نزدیک به نماز نشید درحالی که سکر دارید چه سکری اون سکری که شما رو فاقد میکند از توجه به چیزی که میگویید پس هرمستی مستی مال مستی مقام مستی خواب مستی عرق مستی شراب مستی هرچه اون مستی که انسان رو به این مرحله برساند که نداند چه میگوید موجب این است که نماز رو ترک کنه حالا چیزی که موجب میشود واجب میکند فرض میکند که واجب ترین واجبات را و عماد الدین را ترک کند این از أنحک محرماته بله چیزی که از اوجب واجبات فرعی انسان رو منع میکند منعی که حرام میشود اوجب واجبات بنابراین این محرم ترین محرماته بنابراین بعد شرک بالله محرم ترین محرمات که تمام محرمات رو شامل است عبارت است از شرب خمر تا آیات دیگر