جلسه ششصد و نود و یکم درس خارج فقه

خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

بعضی مطالب به اندازه غلط و ناروا دارد که باید صحیح گیری کرد و غلط گیری و بعضی از مطالب را غلط گیری کرد و بعضی از مطالب نه صحیح گیری و نه غلط گیری سوم قران است که نه غلط گیری دارد نه صحیح گیری چون تمامش صحیحه اما از قرآن و مثلا صحیفه سجادیه تا اندازه ای نهج البلاغه که بگذریم بعضیارو باید صحیح گیری کرد و بعضیارو باید غلط گیری کرد. ازجمله روایاتی که مبتلای به صحیح گیری و نه غلط گیری روایاتیست که در باب آب انگور نشده که تحریم کرده است غلط اندر غلط اندر غلط اندر غلط مطالبی رو سه شنبه عرض کردم و تتمه ای دارد عرض میکنم و روایاتی دیگر دارد که باز میخوانیم و بحث میکنیم.

سوال ایا محرمات قطعیه که برای کل مکلفین حرام است و میدانند حرام است و یا نمیدانند حرام است قصورا یا تقصیرا اما باید بدانند حرام است ایا جایز است این حرام رو در دسترس مکلف گذاردن؟ نخیر البته فرق میکند مراتب مثلا سمیست که قاتل است و طرف که میخواد این سم رو بخورد خیال میکند غذاست خیال میکند یه چیزیست که بسیار عالیست و نافعه و شما میدانید سم قاتل است ایا باید جلوگیری کنید یا جایز است که چون شما این سم قاتل رو به خورد طرف بدهید که نه قاصر است و نه مقصر مطلقا جاهل است که این سم نخیر.

حالا ازجمله سمهای قاتل بودن و قاتل تر از قاتل بودن خمر است ایا خمر بر کل مکلفین حرام است یا نه؟ بله چه قاصر باشند در علم بحکم و موضوع چه مقصر باشند در علم بحکم و موضوع چه بدانند که این خمر است و خمر حرام است در هر سه صورت در این مثلث تحویل دادن خمر به شخص مکلف حرام است یا نه؟ حرامه و قبلا مکرر بحث کردیم که خمر ازجمله محرمات در کل شرایع مقدسه الهیه است ازبرای کل مکلفین که با خمر مست میشوند. زیرا مکلفینی هستن که اصلا بدن ندارن که با خمر مست بشن ملائکه مکلفینی که با خمر مست میشوند مانند انسان مانند جن شیطان که از جنه کان من الجن

بنابراین ایا معقول است آدمی که پیغمبر است و جبرئیل که حامل وحی است تقدیم کنند در تقسیم انگور انچه را که حرام است برای ابلیس و آنچه حلال است برای آدم؟ روایت همینطوره دیگه دو ثلث را تقدیم به ابلیس کردن که دو ثلث حرامه حالا دو دسته ازش خواهد گرفت دو ثلث بخار شده بخار که حرام نیست ولکن اگر دو ثلث را بگیرند و ثلث بماند دو ثلث خمر موجود باشد ایا تحویل دادن به ابلیس که مکلف است و خمر بر او حرام است چه قاصر باشد چه مقصر باشد چه عامد باشد که عامد است این حرام است یا نیست؟ بله خب چطور در این روایات متضافره دارد که جناب جبرئیل این تقسیمو کرد و آدم راجب این تقسیم شد که دو ثلثی که حرام است کاری نداریم بخار میشه مطلبی نیست دو ثلثی که حرام است و ثلث باقی مونده حلال است این دو ثلث حرام مربوط به ابلیس باشد.

حالا تتمه روایات رو ما میخونیم تا شان روایت در اسلام ازنظر شیعه و سنی معلوم باشد تا ما احتمال زیادتری پیدا کنیم رو قران تا عاقل باشیم و وقتی که میخوایم به بازار بریم طلا بخریم هر زری رو بعنوان طلا نخریم با محک برویم به بازار ما که به بازار عقاید و بازار اخلاق بازار علوم بازار احکام فرعی و اصلی میرویم باید محک داشته باشیم یک محک درونی داریم که عقل است که مبتنی بر فطرت صحیحه است اون عقلی که خطا ندارد اون مطلبی که عقلا درش وحدت دارن و دوم برونیست که کتاب الله است بنابراین دو مبنا دو مبدا ما به بازار عقاید و احکام و علوم و اخلاق و تصرفات سلبیو ایجابی برویم. اما اگر داخل روایات بشویم داخل اجماعات و شهرتها و حتی ضرورتها بگردیم و به قران توجه نکنیم یا توجه کنیم با بارها و کوله بارهای از افکار که تحمیل بر قرآن بکنیم این یا اصلا به قران توجه نکنیم نتیجه تناقض در آرا در این مسیله هفت رای است در این مسیله شش رای است در این مسیله ده رای است. در مسیله نماز جمعه بعضی میگن واجب است تعیینا بعضی میگن حرام است بعضی میگن تاخیر است چرا؟

آیا حجت بالغه الهیه اسلام لال است که بتواند مراد خدا رو برسوند به مکلفین یا ما کریم ما کوریم ما نادانیم که به دنبال محک نمیرویم هرکسی دنبال روایتیست که ای صحیحی عدلی به خیال خودش شهرتی اجماعی میرود و کل النار الی قرآن که فلله حجه البالغه این دروغ حجت است این حجت است اصلا یا لجه است این چه حجت بالغه ایست که اقا میگد حرام است آقا میگد حلال است اقا میگد واجب است اقا میگد مستحب است آقا میگد مکروه است این چه حجت بالغه ایست؟ ایا در کدام علم از علوم بشری انقدر گنگی است و انقد ننگ هست.

کتاب شیعی نوشتن فیزیک نوشتن جبر نوشتن لگاریتم نوشتن تاریخ نوشتن کتابهای پزشکی مختلف نوشتن ایا پزشکان شیمیست ها مهندسین ساختمان و و و از کتابهایی که در این موارد خاصه نوشتن تناقض استفاده میکنن نه خب مطلب سادس نوشتن دیگه کمااینکه کتابای بشریست بشر جایز الخطاست اما قران شریف که بیان للناس است و تبیان لکل شی است و برهان است و نور است انور انوار است و ابلغ بالغ هست خب چرا انقدر در احکام تناقضه؟ چون به قرآن به مراجعه نمیشه به روایت ازین قبیل حالا تتمشو میخونیم سه شنبه مقداری خوندیم و حالام بقیشو صفحه دیویست و بیست و پنج جلد هجدهم وسایل الشیعه تتمه روایات

عن علی ابن ابراهیم عن ابیه عن احمد ابن ابی نصر عن ابان عن زراره عن ابی جعفر قال ان نوحا لما هبط من السفیه اول ادم بود حالا نوح شده فاصله بین ادم و نوح هزاران ساله ان نوحا اقا اگر میخواید حرمت عصیر عنبیه سلطان نشده رو بیان کنه بگه حرام دیگه این بازیا یعنی چه این بازیا که برخلاف عقل است برخلاف فطرت است برخلاف حس است قال ان نوحا لما هبط من السفینه غرس غرسا فکان فیما غرس النخله فجاء ابلیس فقلعها درخت خرما رو کند شما کجا سراغ دارید که شیطان در عالم زیاد است جن فاسق زیاده جن ظالم زیاده جن معتدی زیاده کجا سرغ دارید که از سیبهای درخت خانتون کم بشه جن خورده باشه یا درخت سیبتون بکنید جن بکنه عینک گم بشه جن برداشته باشه عینک بزنه اخه عینک جن غیر از عینک ماست سیب جن غیر از سیب ماست سیب اونا لطیفتره عینکشون لطیفتره زنشون لطیفتره مردشون لطیفتره جور نیست اصلا

چطور شیطان که رئیس شیاطین است ابلیس اول امد و چند خب خودش بکاره مگه خودش عرضه نداره بکاره خودش بکاره چرا اونی که ادم کاشت کند فکان فی ما غرس النخله فجا ابلیس فقلعها الی ان قال فقال نوح ما دعاک الی قلعها چرا کنده خب فو الله ما غرست غرسا هو احب الی منها فو الله لا ادعها حتی اغرسها بعد میکارن بعد میکاری بعد میکنه بعد میکاری بعد میکنه فقال ابلیس و انا و الله لا ادعها حتی اقلعها کجا میکنم حالا جبرئیل اومد جبرئیل فقال له جبرئیل اجعل له فیها نصیبا خرما نصیب امر منکر نصیب چیه؟ نصیب این دو ثلثه دیگه امر به منکر جبرئیل آمد جبرئیل به وحی خدا نزل به روح الامین علی قلبک جبرئیل که بحساب خودش که نازل نمیشه بحساب وحی نازل میشه پس خدا متهم جبرئیل متهم نوح متهم که خدا وحی کرد به جبرئیل که جبرئیل به نوح بگد که نوح اینجا اجعل له فیها نصیبا ازبرای شیطان سهمی از این قرار بده

مثل اینکه فرض کنید مقداری گوشت گوسفند و مقداری گوشت خوک با هم مخلوطه بین کافر و مومن دعواست بین فاسق و عابد دعواست اونوقت وحی کند خدا به جبرئیل که جبرئیل به پیغمبر زمان بگوید که برو تقسیم کن حرامهاش رو ‌بده به کافر فاسق گوشت خوکاشو بده به کافر فاسق اما گوشت خوک برای کافرم حرامه مگه گوشت خوک برای کافر حلاله مگه خر برای کافر حلال است خلاف ضرورت است این روایت خلاف ضرورت است ضرورت کل ادیان فقال جبرئیل اجعل له

بله مکلف نیستن مکلف نیستن مکلف و مکلفن یا نه مکلف است شراب براش حرامه یا نه حرامه به نص شرابی که بر شیطان حرامه چطور جبرییل با وحی خدا به نوح میگد که اجعل له فیها نصیبا قال فجعل له الثلث جبرئیل ثلث قرار داد فابی ان یرضی فجعل له النصف فابی ان یرضی و ابی نوح ان یزیده اینم میگه خب وقتی میگه دیگه شیطون میره آدم فقال له جبرئیل احسن یا رسول الله عجیبه احسان کن کار خوب کن کار خوب کن حرام بدم به شیطان حرام رو به خورد کافر دادن کار خوب است اقایون فتوا میدن آخه نگاه نمیکنن به روایات توجه نمیکنن به روایات

فقال له جبرئیل احسن یا رسول الله فان منک الاحسان فعلم نوح انه قد جعل له علیها سلطان تازه نوح فهمید که از طرف خدا سلطه ای برای شیطان بر این نخله فجعل له نوح الثلثین پس این جعل جعل پیغمبر است پیغمبر جعل کرد سلطین حرام خرما را یا انگور را که اینجا خرماست سلطین حرام خرما را پیغمبر جعل کرد سرجمع به وحی خدا به وساطت جبرئیل به امر خدا برای شیطان پس بنابراین حرامها حرامهای قطعی به وحی خدا حلال است ازبرای مکلفین فقال ابوجعفر علیه السلام مظلوم فاذا اخذت عصیرا فطبخته حتی یذهب الثلثان نصیب الشیطان فکل و اشرب عزیزم این اب انگور یا اب خرما قبل از اینکه بجوشد نصیب شیطان درش هست یا نه یا نیست؟

خب یا نصیب شیطان درش هست یا نیست اگر نصیب شیطان هست و خمر هست پس انگورو خوردن خرمارو خوردن اب انگورو اب خرمارو خوردن قبل از حرامه دو حرامه یکی مال غصبه مال شیطانو خوردید خدا قرض داده یکیم عرض میشود که حرام و اگر حرام نیست پس چیست؟ حدیث دوم فرق نمیکنه چون اهانت به بزرگانه بزرگان بعضی وقتا انقد کوچک میکنن خودشونو یا جعل از بزرگانه همونطور که متن را جعل میکنن سند را هم جعل میکنن دیگه متنو سندو سندو متنو همرو جعل میکنن حالا بعضی وقتا اینکه این اقایون در سند هستن واقعا در سندن خلافه مثل فقهای فقهایی فتوا میدن و سرشون کلاه میره.

عن ابی عبدالله علیه السلام قال ان ابلیس نازع نوحا فی الکرم فاتاه جبرئیل فقال له ان له حقا حق داره ازین باطل این خمر حقشه خمر حق کافره مگه حق کافر پس فاعطاه الثلث فلم یرض ابلیس ثم اعطاه النصف فلم یرض تکراره فطرح علیه جبرئیل نار فاحرقت الثلثین اگر احرقت که رفت گم شد دیگه چی چی پس حرامه و بقی الثلث فقال ما احرقت النار فهو نصیبه خب چی شد؟ ما حرقت النار اونیکه آتش سوزوند نصیب شیطانه بابا نیست اونیکه اتش سوزوند نیست بخاره بخار نصیب شیطان نیست چی نصیب شیطانه قضیه اون مطلبیست که گفتیم وما بقی فهو لک یا نوح حلال همشم اهانت به امام صادق علیه السلام

حدیث سوم عن ابی بصیر قال سمعت ابا عبدلله علیه السلام و سئل عن الطلاء یعنی اب انگور یا اب خوردن فقال ان طبخ حتی یذهب منه اثنان و یبقی واحد فهو حلال خب اینجوری حرف بزنن غلطه اقلا اضافه نکنن اینطور ان طبخ حتی یذهب منه اثنان و یبقی واحد فهو حلال و ما کان دون ذلک فلیس فیه خیر عرض میکنن اینجوری غلطه ولی اینجوری عرض کنن یه غلط را با مقدمات غلط تطهیر میشه کرد که خب این از ولکن برخلاف نص آیه نحل است و ما قبول نمیکنیم من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منهم سکرا و رزقا حسنا ان فی ذلک لآیه لقوم یعقلون اگر عقل دارید این حدیثو میزارید کنار

حدیث چاهارم عن رجل عن ابی عبدالله علیه السلام قال سالته عن العصیر یطبخ بالنار حتی یغلی من ساعته شرط غلیانه البته اگر بخودی خود غلیان کند نه اگر غلیان بالنار بالشمس باشد بله سالته عن العصیر یطبخ بالنار حتی یغلی من ساعته ایشربه صاحبه فقال اذا تغیر عن حاله و غلی فلا خیر فیه حتی یذهب ثلثاه و یبقی ثلثه اینجا حالا یه توضیح هست فقال اذا تغیر عن  حاله دو ‌حال دارد اب انگور عصیر یک حال حال عادی دارد که سکر نیست یک حال حال غیر عادی داره که سکره دو حال داره دیگه سه حال که نداره دو حال داره دو حال عرض میشود که مقابل هم. پس ایه اینطور فقال اذا تغیر عن حاله اگر اب انگور یا اب خرما از حالش تغیر پیدا کرد یعنی خمر شد یا نبیذ شد یعنی مست کننده این دوتا و غلی فلا خیر فیه

روایت دیگر عن ابی عبدالله علیه السلام قال اذا زاد الطلاء علی الثلث فهو حرام اب انگور یا اب خرما اگر زیاد از شرب باشد حرامه خب این خمر بجوشانید نجوشانید عرض میشود که جوشانده شود یا با شمس باشد یا بخودی خود باشد یا آتیش باشد مطلق است تبعیض میکنیم رو این روایت که میگد چنین چنان هم مطلقش غلط است و هم مقیدش غلطه

حدیث دیگر عن ابی عبدالله علیه السلام تمام ظلمها به امام صادق علیه السلام شده قال کان ابی عبدالله علیه السلام یقول ان نوحا حین امر بالغرس کان ابلیس الی جانبه فلما اراد ان یغرس العنب قال هذه الشجره لی ادم داره میکاره ابلیس مال منه فقال له نوح کذبت فقال ابلیس فما لی منها فقال نوح لک الثلثان فمن هناک طاب الطلاء علی الثلث ثلثش طاب و بقیش و حرام است. خب پرونده اب انگور و اب خرمایی که جوش میاورند قبل از اینکه ثلثان بشود دو‌ ثلثش برود پروندش کلا بسته شد با دو ‌سه جمله یا نبیذ میشود که خمر خفیف یا خمر میشود که خمر رسمیست چه نبیذ بشود چه خمر بشود به نص آیات خمر حرام است و اما اگر نبیذ نشود و خمر نشود هرچه بجوشد هرچه بماند هرچه برود هرچه بشود این کلا به نص ایه سوره نحل حلاله.

منتقل میشیم به ایه بقره البته تفصیلا در تفسیر یادداشت کردیم ولکن انچه را که بعنوان تدبر در حضور برادران عرض میکنیم یسالونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما و یسالونک ماذا ینفقون قل العفو یک ایس ارتباطش چیه حالا عرض میکنیم خب اولا یسالونک سالوک نیست اگر سالوک بود سوال ماضی سوالات اینده نیست مگر بعنوان اما یسالونک ک کیه؟ ک شخص پیغمبر است بعنوان محمد صلوات الله علیه یا ک موقف رسالت اخرین است؟ مورد سوال که یسالونک شخص پیغمبر بزرگوار است مادامی که زنده است یا نخیر مورد سوال رسالت ختمی اسلامیه است و هر سوالی از آغاز وحی الی یوم القیامه بشود راجع به خمر و میسر و چیزهای دیگر تماما در تبیان لکل شی و بیان للناس موجوده. یسالونک مثلث زمان را شامله و سوال کنندگان کل مکلفینند جن باشد انس باشد غیر جن و انس باشد زمان پیغمبر بزرگوار باشد بعد از پیغمبر باشد زمان ایمه باشد زمان ما باشد زمان ظهور باشد الی یوم القیامه

هر سوالی از هر مکلفی راجع به این دو ماده خبیثه که خمر و میسر است بشود در اینجا جوابه یسالونک عرض میشود که مضارع است و حالت استمرار دارد مضارعیست که حالت استمرار دارد نه در حال و در اینده فقط بلکه در ماضی هم چون مضارع استمراری است مضارع استمراری اونیست که مثلث زمان را شامل است یسالونک که اون سوالهایی که فلان ابن فلان و فلان و فلان کردن فقط جواب داده نخیر مگه قران برای اونهاست فقط مگر قران جوابگوی سوال فلان و فلان و فلان است فقط نخیر قران جوابگوی کل سائلین است در مثلث زمان در طول تاریخ اسلام یسالونک عن الخمر و المیسر خمر چاهار بعد داره چنانکه اشاره شد سه بعد مستتر دارد و یک بعد

خمر که همیشه این ماده خمر که سه ضلعش اتصالیست و یک ضلعش انحصاریس تمام مشمول خمره خمر چیه؟ خمر انچه عقل را گیج میکند میکند عقل را چون پوشاننده نسبت به روح انسان دو پوشاننده است یک پوشاننده عقل است که خمر دنیاست یک پوشاننده نقص است که خمر جنت است جنت خمر داره خمر لذه الشاربین این جواب بعده حرام حالا اونیکه خمر بالفعل خمر پوشاننده خمار عبارتست از اینکه میپوشد حالا یا پوشش جسم است یا پوشش روح است شراب که جسمو نمیپوشاند روحو میپوشوند حالا پوشاننده روح دو ‌بعد دارد یک بعدش حرام است یک بعدش حلال پوشاننده روح انسان به ماهوانسان که پوشاننده عقل باشد یا درصدی یا صددرصد یا کم یا زیاد این خمره چه شراب باشد چه باشد چه باشد چه باشد خب حالا

این پوشانندگی عقل حرام است در دنیا و در آخرت اما اگر چیزی رو انسان بخورد که پوششی در نفس اماره باشد و عقل قویتر باشد این حرام که نیست راجح است بلکه واجب لست وخمر لذه للشاربین لاحول فیها و لا نیست انسانو گیج نمیکند عقل را متحیر نمیکند بلکه نفس اماره که در بعد حرام در جنت جا ندارد اونجا نفس اماره رو سرکوب تر میکند و عقل را روشنتر میکند اثم هر دو خمر است اما عین خمر خمر حالا خمری که حرام است برحسب نصوص قرانی و کتابهای اسمانی خمریست که یخمل العقل حالا یخمل العمل دارای چاهار بعده سه بعدش مستتر است و یک بعدش منفصل

سه بعد متصل اخصش عبارتست از خمر ابجو متوسطش عبارتست از نبیذ شدیدش عبارتست از شراب شراب مراحل دارد شراب شرابتر قویتر بنابراین این سه بعد متصل یعنی ماده ای که بطور معمولی مست کننده است نه زیادش ماده ای که بطور معمولی یک لیوانش یک گیلاسش مست کننده است یا مست کننده کم که عرض میشود که باشد آبجو باشد یا زیادتر که نبیذ باشد یا زیادتر که شراب باشد این سه بعد متصل بعد منفصل بعد منفصل مست کننده

در حالت خاصی مست کننده است که عرض کردم که مثلا آب انگور بخورد و عرض میشود که آبگوشت خیلی چرب بخورد تو ‌افتاب بخوابد فعل و انفعال بشد در اثر تابش افتاب بر شکم انسان که اب انگور خورده این اب انگور که در بیرون عرق نشده در داخل تبدیل میشود به عرض میشود که شراب و مست این حرامه حرمت منفصل دارد حالا یسالونک عن الخمر و المیسر خمر هر چاهار بعد رو میگیرد و بحث میکنیم یسالونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اسمک

یه مطالبی هست که باید عرض کنیم ما در لبنان که بودیم خب خمار زیاد بود بعضی میخواستن فقاهت کنن میگفتن که ما در آیات قرآن چه پنج چه چاهار چه سه چه دو ‌چه یک که مائده است نداریم که خمر حرام است وقتی که نداریم حرام است چرا شما فقها حرام میکنید ما جواب میدیم که بدتر از حرام است چون حرمت حرمت صغیره است حرمت متوسطه است حرمت کبیره است این حرمت کبیره است و ازجمله ادله این بود که در قران شریف چهل و هشت ایه داریم که اثم حرامه اثم صغیر اثم متوسط اثم کبیر قل انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن والاثم اثم الاثم الاثم در سه بعده اثم صغیر اثم متوسط اثم کبیر پس اونی که اثم است و انسان رو از کار خیر دور میکند و به شر نزدیک میکند این اثم کلا حرامه انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن والاثم وقتی که اثم همش حرامه قل فیهما اثم کبیر اثم کبیر چیه؟ یه تومن پوله دو تومن پول نیست سه تومن پول نیست اثم که صغیرش حرامه متوسطش حرام نیست کبیرش حرامه اغلب عرض میشود که لفظ حرام اون هشت منعیست که در ایه مائده آمده است که بعدا بحث میکنیم

حالا یسالونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم الکبیر و منافع للناس حالا عمل انسان شرب انسان اکل انسان سخن انسان استماع انسان رویت انسان فکر انسان علم انسان عقیده انسان اخلاق انسان تا انسان همین یا صرفا اثم است یا صرفا منفعت است یا ضرر و منفعت قاطیه ازین ظنها خارج نیست. کسی بیاد بگه یسالونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس چون منافع دارد داشتن منفعت برای انسان و هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا خداوند هم ازبرای ما برای نفع ما و انتفاع ما نافع از خلق کرده پس چون نفع دارد اثم کبیر محلی از اعراب ندارد چون و منافع للناس جواب این منافع دو بعدیست و اثم سه بعدیست اثم یا صغیر است یا متوسط است یا کبیر درصد حال است حرام. اگر با اثم صغیر معارضی بود و مانند اون مباح میشه با اثم متوسط معارضی به مانند اون میشه با اثم کبیر معارضی بود مانند او میشه در دوران امر بین اهم و مهم اگر اهم مهم در کار نباشد.

خب تا اینجا یسالونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر اثم کبیر یعنی مسجد کبیره است دیگه بنابراین من الکبائر به نص قرآن من الکبائر خمر و میسر حالا این خمر و میسر که از کبائر محرمات است منافع للناس تحلیلش میکند یا تحلیل نمیکند؟ ایه جواب میده و اثمهما اکبر من نفع قاعده قران قاعدس دیگه قران هم بیان فروع میکند و مهمتر بیان قاعده و قواعد فقهی قران قواعدیست که ما هیچ احتیاج به حدیث و عقل و شهرت و اجماع و چه ازبرای تبیین قاعده فقهی و فلسفی و عرفانی و و اصلا نداریم. حالا ازین ایه مبارکه ما بعنوان قاعده کلی فروعی را صدها فرع استفاده میکنیم طبق نص این قاعده قل فیهما اثم کبیر این منافع دو حال

یا منفعت دروغیست یا منفعت راست راسکیه منافع که ندارد و منافع محلل له نداره که یا منفعت حرام است یا منفعت حلال است حتی اگر منافع للناس منفعت حلال بود و اثمهما اکبر من نفعهما حرامش میکرد چون در موازنه بین دو چیز اونی که اهم است باید بیاره اگر انسان مبتلای به دو حرام‌ شد و راه فراری ندارد اونیکه حرمتش کمتر است حلال میشه اونیکه حرمتش بیشتر است حرام اگر مبتلای به دو واجب شد که این دو واجب رو انجام بده اگر یکی واجبتر است واجبتر واجب است اونیکه وجوبش کمتر است اصلا حرامه چون نمیدونه اونیکه وجوبش کمتر است از وجوب میفته حداقل و حرامه حالا

قاعده قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما چون اثمش از نفعش بیشتر است بنابراین بنابراین حرام است پس قاعده کلی هرکاری که هر چیزی که اسمش تاخیر از واجبش انداختن به حرامش نابسامانیش پیامدهای بدش بیشتر است از نفعش ولو نفع نفع حلال باشد ولو نفع نفع حلال بلشد خوردن حلال اشامیدن حلال نکاح حلال ولکن اگر ضررش و خطرش بیشتر باشد طبق نص این قاعده حرام است حلال

بنابراین علوم حوزه های ما همه حرام است چون اثمها اکبر نفعها حتی اگه نفع اگر پنجاه سال اصول و نصولو عرض میشود که رسایلو مسایلو کهفایه و نفایه و فلسفه و عرفانو منطقو اینها خوندن اگر نفعی داشته باشد که حجت الاسلام درست کند ایت الله درست کند چه درست کند ولکن اثمه اکبر من نفعه چون بعید است از قران وقتی که با بعد از قران شما نظر بدید فتوا بدید فتوا رو ببافید عرفان ببافید منطق ببافید فقه ببافید اصول ببافید اثمه اکبر من نفعه بنابراین همونطور که خمر میسر حرام است حوزه های علمیه هم حرام است دریافت علومی که ضررش بیشتر از نفع است دریافت عرفانی که ضررش بیشتر از نفع است دریافت فلسفه ای که ضررش بیشتر از نفع است دریافت فقه و اصولی که ضررش بیشتر از نفع است خوردن غذایی که ضررش بیشتر از نفع است معاشرتی که ضررش بیشتر تمام اینها و اثمهما اکبر من نفعهما پرانتز فعلا بسته خب

یسالونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس ولو منافع اقل باشد اما مگر منافع للناس فقط منافع حلال باشد منافع حلال باشد منافع حرام باشد مخلوط از حرام و حلال باشد چون اثمهما اکبر من نفعهما بنابراین حرامه حالا منافع چیه؟ منافع جمع منفعته حداقل جمع در عرف فصیح و صحیح سه تاست حداقل سه تا سه منفعت ازبرای خمر کردن ازبرای خمر حداقل سه منفعت باید باشد که هر سه منفعت هم حرام. یک منفعت متحیر شدن عقل چون عقل اذیت میکنه ادمو منفعت چون عقل که باشد عقل را بکار انداختن بدی ها کردن کارای خوب رو انجام دادن حواس جمع بودن چه انسان بودن انسان بودن کار مشکلیست  بنابراین اگر من از دست این عقل خسته شدم یه مقداری عقل معطل بشه مثل حیوانات باشه دیگه مادروخواهروبرادرو این حرفا اینا پس این یک منفعت منفعت حلاله یا حرامه ایا ازاله انسانیست منفعت است در بعد شهوت منفعت است در بعد حیوانیت منفعت است در بعد شیطنت منفعت است در بعد حلیت این منفعت است منافع للناس ولی منفعتیست که ضرر به انسان به انسان میزند پس منافع منحصر منافع حلال نیست منافع حرام هم هست این یک که زوال عقل ولو در عقل

دو دو اینست که تخمیر بدن هم تخمیر عقل است هم تخمیر بدن بدنو بی حس میکنه کسی که مست میکنه و راه بره راه رفتنش بدنو بی حس میکنه و البته اهمرار وجه و خیال ایجاد میکنه خیال میکند که این چاق شد خیال میکند که اینجوری و حال اینکه نخیر در ظاهر منفعت است در ظاهر چهره انسان برافروخته میشه ولی در باطن کل اطبا اتفاق دارن که مسکرات مضر است ازبرای بهداشت انسان این دو منفعت حرام دو که هر دو منفعت انفرادیست.

و منفعت اجتماعی منفعت اجتماعی تجارته منفعت البته خمر گرانتر است از سرکه از خوشاب از انگور از اب انگور از شیره از میره ازینا گرون تره پس منافع للناس ازنظر بعد تجارتی داره ولکن اگرم این منفعت حلال بود باید حرام بود چرا برای اینکه کسی که خمر فروش است خودش خماره خمر میخوره وقتی که خمر خورد مست کرد بجای هزار تومن پونصد تومن مفتی میده پس کلاه یا کلاه سرش میره یا کلاه سر مردم میزاره پس این منافع للناس حرام است و اگر حلال بود اگر این منافع للناس حلال بود تقویت بدن بود و تخریب عقل حلال بود و عرض میشود که گرون تر فروختنش حلال بود هم باز و اثمهما اکبر من نفعهما اثمش ضررش از نفعش بیشتر است.

پس چه قاعده کلیست که در هر امری از اموری که مکلف انجام میدهد و حکم شرعی دارد باید حساب کند ایا نفع خالص است ضرر خالص است ایا نفع و ضرر هردوست؟ اگر نفع و ضرر هردوست برحسب ایه عنکبوت عرض میشود که یدعو لمن ضره اقرب من نفعه لبئس المولی و لبئس العشیر اون دعوتی که اون کاری که اون عملی که ضررش از نفعش بیشتر است مورد مذمت شدید ایات مقدسات قرآن است چه ضرر عقلی باشد ضرر فکری باشد ضرر جسمی باشد ضرر فردی یا اجتماعی باشد اونیکه از نقطه نظر شرع ضررش بیشتر است قطعا حرامه اونیکه نفعش بیشتر است حلاله اونیکه نفع و ضررش برابراست اگر مجبوره انسان انجام بده گاهی اوقات مجبور نیس انجام بده یه کاریست یه خوردنیست یه اشامیدنیست که نفع خالصه اونو باید خورد اما اگر انسان مبتلاست به یک کار یا خوردنی یا اشامیدنی که هم نفع دارد و هم ضرر دارد نفع دارد که انسان زنده میموند ضرر دارد اگه نفع و ضرر باشد مباحه نفع بیشتر باشد مستحب است یا واجبه ضرر بیشتر باشد یا مرجوح است یا حرامه

بنابراین این یک قاعده بسیار کلیست که در کل ابعاد اعمال مکلفین از اعمال فردی و از اعمال اجتماعی ساری و جاریست یسالونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما میسر  حالا در خمر هم باز در ایه مائده بحث میکنیم میسر میسر مفعل مفعل از یسره وسیله یسر قمار نمیگیم هر بازی هر نحوی که وسیله یسر باشد یسر در دو‌ بعد یسر مال مردم خوردن قمار میکنه بدون هیچ کاری مال مردمو میخوره یسره دیگه با آخه به زحمت انسان باید که یا ایها الانسان انک الی ربک تنهی به زحمت باید مالی را خورد اگر بدون زحمت با بازی بیخودی مال مردم بدست بیاری این میسره حرامه این مال بالاتر از مال حال اگر به اسانی ایجاد حرارت کنی و ایجاد بغضا کنی حرام است انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر الله و عن الصلاه فهل انتم منتهون. پس میسر اونیست که اسان میکند حرام خوری را

سوال ازنظر فکری کسانی که بازی قمار میکنن بازی شطرنج میکنن بازی مطرنج میکنن خب یک جهت اینست که میگد که مقداری تفریح کنیم دیگه پس زنده اسون کنیم چون زندگی اسان میشود بر موقعی که عقل فروکار نیست تقویت تقویت اگر تقویت فکر است مگر تقویت فکر منحصر است به شطرنج برای تقویت مزاجش مولف عالم اگر خانم فلانی رو ‌بیارن براش مزاجش قویتر میشهیا  مگر تقویت فکر و تقویت بدن و تقویت جسم به حدی امکان داره تقویت فکر فرض کنید

بردوباخت قماره میسر بردوباخت نیست بله شطرنج بردوباخت نباشه بردوباخت مالی نباشد اما بردوباخت حالی باشد باخت ذکر الله باخت و باخت محبت عداوت میفته اون اقایی که فرمود حالش خوب نبوده این حرفو زد اخر عمرش بود که شطرنج حلاله خیال کرد شطرنج بحساب قمار حرام است قمار نباشد حلال است خب پس رقص خانوم لخت تو مردا پولم نگیره پولم نده این حلاله دیگه چون بردوباخت که نیستش که مگه بردوباخت فقط حرامه بدلیل ایه و روایات بحث برای بعد انشالله

روایات داره ما جا نداریم

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا

و السلام علیکم

اللهم صل علی محمد و آل محمد