جلسه ششصد و نود و دوم درس خارج فقه

حدیث ثقلین

 بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل علی محمد و علی آله الطاهرین

به عنوان روز اول بحث فقه استدلالی و بحث استدلالی موضوعی را عنوان می کنیم که برادران از چندی پیش  آگاه هستند و بحث کرده ایم اما به طور  مستقل و  مرکب و مفصل تاکنون بحث نکرده ایم به عنوان روز اول بحث فقه استدلالی و بحث استدلالی موضوعی را عنوان می کنیم که برادران از چندی پیش  آگاه هستند و بحث کرده ایم اما به طور  مستقل و  مرکب و مفصل تاکنون بحث نکرده ایم در راجع و مرجع و محرجوع در ابعاد احکامیه اسلامی چند احتمال هست البته چه زمان رسول الله صلوات الله علیه و ائمه معصومین علیهم السلام باشد و چه در  زمان غیبت کبری باشد این تفسیر  بغضی شامل قسم اول است و بعضی شامل قسم دوم است گاه اوقات راجع و مرجع و رجوع هر سه معصومند رسول الله صل الله علیه و  آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام که راجع الی کتاب الله و الی سنت رسول الله هستند که معصومین بدون رجوع به کتاب و سنت حکمی از احکام الهی را ندارند

بما کنت تتقون من قبله من کتاب و لا تقدوه بیمینه اذا یبطا  و المبطلون

بنابراین در بطن و بحث و بیان احکام اسلامیه این سه بعد را در کار باشد به عنوان مبطلی را راجع اول رجوع کننده نخستین رسول الله صل الله علیه و آله و سلم است رجوع اولش به کتاب الله است که معصوم اول است از نظر مرجع و رجوع دومش به سنت رسول الله صلوات الله علیه است راجع مرجع و رجوع هر سه معصوم رسول الله معصوم کتاب و سنت هر دو معصوم و نحوه رجوع رسول الله به کتاب و سنت نحوه معصوم نه بعد سلبی غلط دارد نه بعد ایجابی غلط دارد بعد سلبی غلط عبارت است از عوامل درونی و برونی که نگرش صحیح را از رجوع کننده میگیرند البته این عاملی ندارد عوامل اثباتی دارند که با دقت و تدبر و تفکر این راجع معصوم رجوع می کند به کتاب الله و رجوع می کند به وحی و سنت این بحث مال زمان رسول الله هست در بعد اول و زمان ائمه معصومین علیهم السلام است در بعد دوم در بعد سوم که زمان غیبت کبری است این مطلب از ما خارج است و گاهی اوقات راجع و مرجع و رجوع هرسه غیر معصوم اند غیر پیغمبر و غیر ائمه معصومین علیهم السلام اینها باید رجوع کنند در به دست آوردن احکام خدا این راجع ها معصوم نیستن و اگر رجوع شان به مرجع غیر معصوم باشد مانند عقل که حکم خدا را عقل بیان می کند نه داشته باشد مانند عقل و مانند اجماع که دو بعد اضافی ست در ادله اربعه شیعه و مانند قیاس و استحسان و استثلا که سه بعد اضافی بر اون چهار بعد است اگر راجع معصوم نیست که معصوم نیستیم و مرجع معصوم نیست که با عدم توجه اصیل صحیح به کتاب و سنت وجوب اجماع عقل وجوب شهرت وجوب ضرورت حتی ضرورت در اقلیم کل مسلمین و وجوب قیاس و استحسان و استثلا اینجا غلط اندر غلط است و صد درصد  در بعد اول که راجع و مرجع و رجوع هرسه صحیح اند صحیح صددرصد و نکته مقابلش در بعد دوم راجع و رجوع و مرجع هر سه غلط هر سه غیر معصوم راجع غیر معصوم مرجع که غیر کتاب و سنت است غیر معصوم

تازه در این مرجع که غیر معصوم است بررسی صحیح در اجماع  نشود در دلیل عقل  نشود در ضرورت نشود در قیاس نشود  قیاس غلط اغلب داریم قیاس اغلب را انتخاب کنند یا این که استحسان و استثنا این غلط اندرغلط  است پس مثلث اول صحیح در صحیح در صحیح است و مثلث دوم غلط در غلط در غلط  است البته در وضع خودمون ما صحبت میکنیم در زمان غیبت کبری راجع ها  همگان غیر معصومند این راجع ها که غیر معصومند اگر مرجع  معصوم باشد مرجع فقط کتاب الله باشد در اصل و سنت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم در فرع راجع غیر معصوم مرجع معصوم  این راجع غیر معصوم به طریق صحیح  به مرجع معصوم مراجعه  می کنند در نفی و اثباتش صحیح است یعنی عوامل داخلی و خارجی حجاب در دریافت مضمون کتاب الله و مضمون سنت نیست این از بعد سلبی و در بعد ایجابی با تفکر و  تدبر و آیات را با هم در نظر گرفتن و روایات و سنت رو با هم در نظر گرفتن و روایات و سنت را با قرآن در نظر گرفتن با شرایطی که صلاح می دانیم اگر این  راجع معصوم راجع غیر معصوم به مرجع معصوم که کتاب  و سنت است از طریق خود این دو مرجع مقرر کرده اند وارد شود احکام به دست بیاورد  در اینجا خطا بسیار کم اختلاف بسیار بسیار کمرنگ مخصوصاً در صورتی که جریان حکم به دست آوردن راجعین غیر معصوم از دو مرجع معصوم و

امرهم شورا بینهم باشد

که بسیار بسیار کمرنگ است و درصدش  بسیار کم است اختلاف این بعد دوم صحت،بعد اول صحت که راجع  و مرجع و رجوع معصوم است سرجایش است بعد دوم صحت فقط راجع  معصوم نیست و رجوع احیانا معصوم  نیست قصورا نه تقصیرا اما مرجع معصوم مرجع معصوم است کتاب و سنت و رجوع  تاریک به معصوم است و راجعین هم که مجتهدین طراز باشند  در بعد علم و تقوا تاریک به معصوم اند بنا براین  راجع  معصوم نیست تاریک به معصوم است  طرز رجوع معصوم نیست تاریک به معصوم است و مرجع معصوم است کتاب و سنت این درجه دوم خواهد بود  غلط صد درصد درجه سوم احتمال چهارم احتمال چهارم این است که راجع غیر معصوم به مرجع غیر معصوم درست رجوع کند به اجماع درست تحقیق کند،به ضرورت درست مراجعه کند  به اجماع به شهرت به قیاس به استحسان به استثلا  درست مراجعه کند  این غلط است اما غلطش بسیار کمتر است از کسی که در این بعد هم غلط دارد هم راجع غیر معصوم هم مرجع غیر معصوم هم طریق رجوع غیر معصوم حالا ما که در زمان رسول الله صلوات الله علیه نیستیم ودر زمان حضور ائمه اطهار علیه السلام نیستیم در زمان غیبت کبرا هستیم آیا فاقد چه بعدی از این زوایای سه گانه مثلث برخورد با احکام خدا هستیم در بعد اول که راجع است خب راجع شرایطی دارد با شرایطی که راجع که

اما من کان من الفقها صائما

تا آخر شرایط فقهاتی و شرایط تقوایی و شرایط زهد و شرایط ترک دنیا و چه داشته باشد اینها را راجع اند اینها که از نظر علمی و از نظر عرض می‌شود که تقوا و زهد و ترک دنیا درجه اول هستند در امت اسلام اینها راجع اند اتمام این ها      معصوم نیستند اما تاریک به معصوم هستند رجوع شون رجوع معصوم نیست اما با شرایطی  که در کتاب و سنت در مورد مرجع معصوم بیان شده است تاریک معصوم است رجوعشون رجوع سنت کمبودشون چیه کمبود در این دو بعده  فقط کمبود در دو بعد قصوریست  نه بعد تفسیری معصوم نیستند قصور است  تقصیر نیست اما آنچه  شایسته و بایسته است در بعد علم و تقوا و زهد تحصیل کردند در رجوع معصوم   نیستند تقصیر ندارند اما قصور مال دارند که این قصه بسیار کمرنگ و این  قصور کمرنگ هم با

شورا و امرهم شورا بینهم

کمرنگ تر خواهد شد .پس هردو تاریک در بعد سوم    هیچ قصوری ندارند هیچ تقصیری ندارند بعد سوم نه قصور دارد و نه تقصیر  کتاب الله نه قصور جلالی دارد نه تقصیر جلالی  نه قصور آیاتی دارد نه تقصیر آیاتی در هیچ  بعدی از ابعاد  قصور و تقصیر دلالتا و مدلولا جنبه سلبی و جنبه منفی کتاب الله ندارد و سنت رسول الله و نه حدیث رسول الله سنت رسول الله آنچه ثابت است که از رسول الله است یعنی مخالفت با کتاب الله ندارد اگر هم موافقت ندارد نه موافق است نه مخالف بر مبنای آیه

اطیعوالله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم

 قبول می کنیم حالا راجع راجع  این شرایط  مرجع کتاب یا کتاب و سنت رجوع

صحیح در این مطلب اخیر که مبنای  بحث ماست و شالوده کل بحث های فقهی و  تفسیری و  عرفانی و  فلسفی و حتی ادبی و لغوی و شرعی و تشریحی و  تکوینی ست  شالوده اش عبارت است از کتاب و سنت یا عبارت است از  کتاب و سنت در حاشیه برد به دو دلیل دلیل اول آیاتی است از خود قرآن و دلیل دوم حدیث درجه اول متواتر ثقلین و نه ثقلین حدیث ثقلین رو بر حسب تحقیقی که من قبلا داشتم واخیرا داشته ام  دارم حدیث ثقلین حدیثی ست  که تواتر معنوی اعلا دارد یعنی بعد از حدیث تعداد در جهات صلوات صریح یومیه که درجه اول است و نقطه اولی ست  در  تواتر یا درجه دوم یا مثل  درجه اول است حدیث ثقلین حدیث ثقلین هم در سنی ها تواترمعنوی دارد هم در شیعه ها تواتر معنوی دارد در نتیجه بین شیعه و سنی تواتر معنوی دارد گرچه الفاظ احیانا گوناگون است اما الفاظ گوناگون به تواتر معنوی این حدیث صدمه نمی زند

هفت جور در بعضی الفاظ این حدیث نقل شده عرض می شود  که

انی تارک فیکم الثقلین انی مخلف فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر

یا قبل از اون

ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا

ابدا

احدهما اکبر من الآخر اثقل من الآخر افضل من الاخر  اکول من الاخر اعوی من الاخر  اکم من الآخر

هفت لفظ است در این حدیث که هرکدام به گونه متواتر یا متواترتر یا دون متواتر نقل شده است که

اثقل افضل اکول اکمل اکبر اعظم اکم

خب اما الاثقل 

او  الافضل

او الاکول

او الاکمل

او   الاعظم

او الاکم کتاب الله

و اما الاصغر  فعترتی

اصغر برای همین‌هاست از  افغان در فلش در فال اصغر در طول عمر اصغر در کمال اصغر در کلاس اصغر در عظمت اصغر در تمام که  ثقال کل این  مراحل را عرض  می‌شود که شامل میشه

خب

و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض

محال است که کتاب الله و عترت رسول الله مفترق بشن تا قیامت احیا که یرد علی الحوض

حالا عرض می شود که

انی مخلف

یا

انی تارک فیکم الثقلین

اولا قبل از ورود در بحث مفصل این ثقلین که خلفای رسول الله صلوات الله علیه بعد از وفاتشون آیا در قرآن نمودی دارند یا ندارند خب در قرآن شریف آیاتی هست که قدرت منحصر به فرد از برای امت اسلام را ازبرای کل مکلفین کتاب الله قرار داده

اولم یکرهم انا انزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم

وقتی کتاب الله کفایت است دیگه بعد از کفایت چیز دیگر معنا ندارد و همچنین

والذین یمسکون بالکتاب و اقام الصلاه انا لا نزیع حضر المصلحین

و همچنین

واعتصموا بحبل الله جمیعا حبل لله حلا حلا لله بحبل الله

حبل الله یا کتاب الله است یا عترت است نمیشه عترت باشه کتاب نباشه ولی می شود کتاب باشد عترت نباشد  در بحث شهید البته این به عنوان ان قوض ان قوض

که آیاتی از قرآن شریف مانند این سه آیه  مستمسک مسلمین را در کل ادوار تاریخ اسلام چه زمان پیغمبر و چه زمان حضور ائمه و چه زمان غیبت کبرا و چه زمان حضور ولی امر  و قیام ولی امر صلوات الله علیه کتاب الله را محور وحید اصیل قرار داده است بنابراین آیا تعارضی بین حدیث ثقلین و آیات قرآن نیست درست است کتاب الله و فقط کتاب الله مستند وحید است از برای کل امت اسلامی در ادوار اربعه  اما در حاشیه کتاب الله آنچه که متفرع از  کتاب الله است

آنچه برداشته شده از کتاب الله است با ائمه معصومین علیه السلام اطلاعات وسالن تست چنانچه در حدیث ثقلین در مورد اول بسته داریم یک لفظ کتاب الله و عترتی یک لفظ کتاب الله و سنتی آیا کتاب الله و عترتی با کتاب الله و سنتی فرق دارد با هم  یا نه قدر مسلم حدیث متواتر ثقلین از نظر شیعه و سنی دو بعدی و سه بعدی نیست

اونی که خلیفه رسول الله است دو بعد  دارد یا کتاب الله و عترتی عترت است   یا کتاب الله و سنت است یا کتاب الله و عترت و سنت است سنت و عترت باید یکی باشه چون اگر سنت و عترت یکی نباشد سه تا هست

کتاب الله ،سنتی،عترتی پس سنت و عترت یکیند  کسانی که حامل سنت رسول الله  صلوات الله الله کارگر حمام ده سلامت خبیرا اندرعلیه هستند که اگر امام صادق علیه السلام مطلبی را قطعا فرمود بدون تقیه و بدون ملاحظه  قطعاً سنت رسول الله است این  این هم اطلاعاتی سنتیعترتی ست و هم سنتی بین عترت و سنت افتراق نیست چنانچه بین کتاب الله و عترت افتراق نیست اما بین سنت و غیر عترت  افتراق است ممکن است غیر عترت سلمان فارسی ابوذر،ابودجانه انصاری

شیعی سنی روایت کنند  سنت را ولکن بین سنت و روایت این ها اختلاف باشد یعنی این ها روایت کردند ولی سنت  نیست یعنی سابق از رسول الله نیست برای اینکه مخالفت  با قرآنه اما اگر یک امام از ائمه معصومین علیه السلام مطلبی رو قطعاً فرموده باشد یا در حضور حضرت فرموده باشد بدون تقیه    بدون متن شهادت امام صادق علیه السلام یک از ائمه مطلبی را فرمودند که مو لا درزش نمیره و تقیه نیست  این عترت و سنت با هم موازات دارند و مساوات دارند پس عترت و سنت به طور کلی مساوات و موازات دارند و لکن غیر عترت با سنت عموم و خصوص مطلقند ممکن است سنت نباشد روایت باشد ممکن سنت باشد روایت هم باشد بین عترت و  السنت مساوات و لکن بین روایت و سنت عموم و خصوص مطلق که روایت عام مطلق است و سنت خاص مطلق است پس کتاب الله وسنتی با کتاب الله و عترتی یکیه  چون حامل سنت وقتی معصوم است خطا  در سنت نمیکنه اما اگر حامل سنت معصوم نباشد اگر حامل روایت رسول الله سلمان باشد چون سلمان معصوم نیست قابل خطاست اگه هرکه از  علمای اصحاب رسول الله یا تابعین یا تابع ترین باشد هرقدر عادل باشند جایزالخطا هستند بنابراین حملشون حمل معصوم نیست  درست است محمول  احیانا معصوم هست اما حامل که معصوم نیست ممکن است شرعا اشتباه کنه و لذا کتاب الله و سنتی و کتاب الله و عترتی هر دو یکسان است حالا آیاتی از قبیل

اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم

 سنت را در حاشیه کتاب الله میاره اطیعوالله

 وقتی که طاعت سه گانه شد

اطیعوالله یک اطیعوالرسول دو اولی الامر منکم سه

وقتی طاعت سه گانه شد پس مرجع باید سه تا باشه اگر طاعت یگانه است مرجع یگانه است اگه طاعت  دوگانه است مرجع دوگانه است  اگر طاعت سه گانه و  چند گانه است عرض می شود که مرجع  هم سه گانه و چند گانه  است

اطیعوالله یک طاعت

اطیعوالرسول و اولی الامر منکم  عرض می شود که دو طاعت طاعت سه گانه است منتها سه گانه با دو تا است

 حالا ما اگه بخوایم به رسول مراجعه کنیم به سنت او مراجعه میکنیم اگه به اولی الامر منکم ائمه معصومین علیهم السلام مراجعه کنیم به روایت صحیح مراجعه میکنیم اگه به خدا بخوایم مراجعه کنیم چه اگربخوایم در طاعت الله به خدا مراجعه کنیم به ما که وحی نمیشه میشه چون وحی به ما نمیشه از دو حال خارج نیست یا رجوع به وحی کتاب الله بکنیم یا رجوع به رسول الله وعترت کنیم در سنت بحث سر سنت نیست بحث سر کتاب است دیگه بنابراین

همانطوری که امیرالمومنین علیه السلام فرمودند در الرجوع شفاعه الله الرجوع الی کتاب الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم الرجوع الی سنت ثابت غیر متفرقه بنابراین رجوع به کتاب الله رجوع اصل است رجوع به وحی اصل است رجوع الی  رسول الله رجوع به وحی فرع  است  که سنت است رجوع به اولی الامر منکم رجوع یعنی حامل کتاب الله رسول الله است و همه مسلمین در بعد اول در بعد دیگر همه مسلمین ولی حامل سنت رسول الله  یا رسول الله که دسته  اول است یا ائمه معصومین که دسته دوم هستند رسول الله چنان که معصوم است ائمه هم معصوم هستند بنابراین  راجع و مرجع و رجوع عرض می شود که هر سه معصوم خواهند بود خب

اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم

به علت اینکه طاعت الله جداست و طاعت رسول الله و اولی الامر منکم  جداست نفرمود

اطیعوالله و اطیعوالرسول و اطیعوا اولی الامر منکم

اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم

چرا برای اینکه

طاعت الله کتاب الله است و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم سنت رسول الله است سنت رسول الله دارای دو بعد است  یک بعد اول سنت رسول الله است بعد دوم عترت رسول الله است هر دو ادغام  شده اند  پس طاعت امام صادق طاعت رسول الله هست و طاعت کتاب الله طاعت الله است طاعت هر یک از ائمه معصومین طاعت رسول الله است کما اینکه طاعت رسول الله طاعت الله است برگردیم حدیث ثقلین در حدیث ثقلین

انی مخلف  فیکم الثقلین

من این خانه را به شما وا می گذارم در قید خانه  مال من باشد اگر خانه تمامش مال من نیست یا یکیش مال من نبست من چگونه واگذارم به شما

انی مخلف فیکم الثقلین

 یعنی خلافت من به خلافت و جانشینی خود مقرر  می کنم ثقلین را اگر خود پیغمبر حامل ثقلین نباشد حامل ثقل واحد باشد ثقل واحد کتاب الله باشد چرا  سنت بیاد حامل ثقل سنت فقط باشد چرا کتاب بیاد بنابراین

انی تارک فیکم الثقلین

انی مخلف فیکم الثقلین

در بعد اول و نقطه اولی بیان می کند که پیغمبر خودش مجمع  الثقلین است

ثقل اول کتاب الله رسول الله قلبش کتاب الله فکرش عقلش  صبرش قلبش فوادش نفیش اثباتش درونش برونش تمام  ثقل الله باشد این ثقل اول  که وحی اول است وحی دوم وحی سنت است و وحی سنت که در حاشیه وحی کتاب است باز حامل ثقل الله است

رسول الله حامل الثقلین بالنقطه اولی الرسالیه و الرسولیه رسول الله حامل الثقلین بالدرجه الاولیا

پس پیغمبر وقتی که وفات می کند اگر جانشینی از برای خودش مقرر نکند که نتیجه اش استمرار کتاب و سنت باشد این خیانت است تقصیرش قابل قبول نیست قصورش نیز قابل قبول نیست و ما نیازمند به دلیل نیستیم برای که پیغمبر باید استمرار داشته باشد الی آخر زمان تکلیف استمرار پیغمبر تا آخر زمان تکلیف   یا استمرار روح رسول الله هست در جسمش یا استمرار روح رسول الله هست منفصل از  جسمش روح رسول الله  حامل ثقل است ثقلین معصومین ثقلین معصومین کتاب و سنت است اگر پیغمبر وفات کند جسمش دفن شود روحش نیز دفن شود با ثقلین  پس ثقلین در کار نیست و لکن  کتاب الله باشد به تنهایی اگر خلافت از رسول الله نباشد کتاب الله ناظر بر رسول الله نیست کتاب الله ناظر بر رسول الله در صورتی که در خلیفه بر رسول الله است که همان کتاب باشد که بر رسول الله نازل شده است بنابراین

انی تارک فیکم الثقلین انی مخلف فیکم الثقلین

این خلیفه گذاشتن و واگذاشتن و ترک کردن یعنی  من فقط جسمم  اما روحم که حامل کتاب و سنت است تارک فیکم

خب کم  آیا  کم  فقط جن و انس اند چنانچه ثقلین اینطوره استدلال می کنند به آیه  از سوره رحمان

ایها الثقلان ثقلان ثقلین ثقلین یعنی جن و انس و لکن انی تارک فیکم الثقلین است بنابر ادله ای که عرض خواهیم کرد اولا فیکم آیا  رسالت پیغمبر اکرم صلوات الله علیه در باب وجود رسالت بر جن و انس می‌شود یا برای کل مکلفین

رسالت عالمیته تامه تام

انی تارک فیکم الثقلین یعنی انی تارک الثقلین چیه

بدل از کل می‌گیرند ما میگیم بدل از کل نیست

انی تارک فیکم ماذا اترک؟ الثقلین

 الثقلین چیه کتاب الله

ثَقَلين جن و انس است

ثِقْلين کتاب و سنت است

برای اینکه اگه کسی وصیت کرد که این مال  مال شماست شما سومی در کار نخواهد بود مگر اینکه  در کار نخواهد بود مگر اینکه لفظ عامی در کار باشد  حالا

انی تارک فیکم الثقلین کم چیه کم

 در زمان پیغمبر اکرم جن و انس و ملائکه کسایی که ما نمیشناسیم کل مکلفین عالم  تکلیف در سماوات و ارض تمام مهره تکلیف اند بنابراین جن و انس  این که ما میبینیم تازه اینکه شما میبینیم نیست برای اینکه ملائکه هم در بعد روحی و عقلی و معرفتی و معنوی و علمی و عقیدتی متعلق به قرآن هستند در بعد جسمی نیستند در بعد جسمی در بعد جسمی جون حضور فیزیکی ندارند تولد ن اند تمرکز ندارند غذاش غذای ما نیست بنابراین ملائکه هم متعلق به قرآن اند مجرد از اون بعدی که منحصر است بر جسم بشری پس این ترکی که و این تخلیفی که پیغمبر اکرم صلوات الله علیهم دارد بر انی تارک این از برای کل مکلفینه پس ثقلین نمیتونه باشه جن و انس نمیتونه باشه این اولا ثانیا انی تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر خب احدهما اکبر من الاخر جن و انس اند کتاب و سنت اما الاکبر او الاکول او الاعظم و و و

پس خود حدیث چیکار می کند

ثقل بر حسب  آنچه که در قرآن است ایها الثقلان ثقلان جن و انس  حالا اونی که مسلمه  اونی که مسلمه جن و انسه اگر مراد از ثقل مکلف بود الثقال باید میبود نه الثقل شد چون دوتا که نیستند الثقلین اگر ثقل اکبر و ثقل اصغر باشد خود حدیث در اینجاست چطور

انی تارک فیکم الثقلین

انی تارک فیکم ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا

 در اکثر آیات که انی تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر

هما به چی برمیگرده به الثقلین به الثقلین هم برگرده ثقل باید جن و انس باشه یا نه آیا جن و انس احدهما اکبر من الاخر اما الاکبر و کتاب الله خب حالا

حالا اگر مراد از ثقل کتاب و سنت باشه درسته آیا  تعبیر از کتاب سنت به ثَقَل بهتره يا ثقل  آیا از کتاب و  سنت که افضل مدارکند و مدارک منحصر بفردند  تعبیر به مثل زید عبد بشه یا زید عابد بشه ثقل مصدره ثَقَل مصدر نيست ثقل ثقله

پس انی تارک فیکم الثقلین هیچ اشکال نداره انی تارک فیکم الثَقَلين اگر اشکال داشته باشه برطرف میکنیم چرا برای اینکه میگیم ثَقَلين یعنی عرض می شود که کتاب و سنت در هر صورت چه ثقلین باشه ثَقَلين کتاب و سنت و لکن ثقلین بهتره برای اینکه مبالغه ش زیادتره حالا

انی تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر با اوصافی که هست و ذکر شده احدهما اثقل افضل اکول اکمل اکبر اعظم اکم من الاخر

حالا چه ثَقَل باشه چه ثقل مراد سنگینیه  پیغمبر بزرگوار مادامیکه تشریف داشتن خودشون سنگینی امت  بودند سنگینی معنوی و معرفتی و شریعتی در بالاترین قله ثقل رسول الله بودند رسول الله به وحدت جامع ثقلین بود

انی تارک فیکم

در میان امت اسلام که کل مکلفین هستند عرض می‌شود که خلیفه می گذارد و ثقل امت اسلام البته ثقل جسمانی نه ثقل معنوی ثقلی  که عقل را فکر را علم را عقیده را  به قدری قوی می کند که باد های مخالف اشکالات مستشرکین و ایرادات  ایراد کنندگان ضلالت ضالین هرگز تغییر نخواهد کرد

لاتزیل العواصف و لا تحرک الخواصب المومن کالجبال الراسخ

مومن مانند کوهی است که دارای بنیاد بسیار قوی است بادها و عرض می شود که سیل ها و طوفان ها  او را حرکت نمی دهد همچنین این امت  اسلام اگر به این دو ثقل تمسک کنند

ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا

ها و علت ضلالت ها و علت تفرقه ها و علت شعب سنی و شیعه و علت شعب شیعه و شعب سنی ها علت تفرقه در  فتاوا در فلسفه در چه علت این است که به ثقلین تمسک درست نشده اگر به ثقلین تمسک درست شده بود این  ضلالت ها و گمراهی ها  چه در اصل شریعت چه از اصالت شریعت اتفاق می‌افتاد پس انی تارک فیکم الثقلین

این ثقلینی که اکبرش کتاب است و اصغرش

اصالت شریعت این ثقلین که اکبرش کتاب است و اصغرش عرض می‌شود که سنت است اگر تمسک صحیح و منحصر به فرد به این دو ثقل  باشد

لن تضلوا ابدا

 محال است که گمراهی شوید هر قدر که شیطنت ها و اضلال ها و گمراهی باشد قوت ثقلین از تمام این  بادهای مخالف قوی تر است

و لن تضلوا ابدا انی تارک فیکم الثقلین

 حالا این هفت بعد  تمایزی ست بین کتاب و سنت کتاب و سنت هردو وحی ند

ولکن این وحی من الوحی

کتاب وحی اصیل است و سنت وحی غیر اصیل وحی فرعی حالا

احدهما اثقل من الاخر

کسانی که فقط کتاب را بگیرد و سنت را ترک کنند  یک ثقل را گرفتن و ثقل دیگرو رها کردند کسانی که سنت را بگیرند و  کتاب را رها کنند حدیثه البته ثقل اصغر رو گرفتن و ثقل اکبر را ترک کردند کسانی که هر دو ثقل را ترک کنند مثل خیلیا کسانی که هر دو ثقل را تمسک صحیح کنند  لن تضلوا ابدا خواهد بود حالا

احدهما اثقل من الاخر

ثقل وحی در قرآن بیشتر است از ثقل وحی در سنت

احدهما اثقل من الاخر

 عمر حیات و زندگی کتاب از عمر حیات و زندگی عترت بیشتر است از سنت هم بیشتره از عترت که عامل سنت است بیشتر است چون عترت دویست و پنجاه و پنج سال عمر حاضر و حایل کردند و هنوز غیبت کبری هستیم بنابراین الان دست ما به دامن ائمه معصومین و رسول  الله در بعد اول و درباره ائمه معصومین علیه السلام دست ما می رسد  بنابراین عمر ثقل اصغر کوتاهتر است کمتر است حالا در زمان غیبت کبرا ما ثقلین نداریم یا ثقلین داریم یا یک ثقل داریم ثقل دیگر نداریم خب

انی تارک فیکم

در طول تاریخ و عرض جغرافیایی بنابراین  در غیبت کبرا هم ما باید  ثقلین داشته باشیم منتها یک ثقل  اکبر است که محور است و یک ثقل اصغر است که حائل است یعنی ما روایات داریم و از روایات باید سنت پیدا کنیم پیدا کردن سنت از روایات در صورت که عرض به کتاب الله است  که در اینجا که در اینجا تتمه بحث بعدا انشالله خواهد آمد

اللهم اشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف قرآن العظیم و وفقنا لما تحب و ترضی و جنبنا عما لا تحبه و لا ترضی و سلام علیکم .