پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه هفتصد و ششم درس خارج فقه

ارث

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد

ما در مباحث فقهیه بالاخص و در سایر مباحث علمیه اسلامیه به وجه عام هر قدر روی ضوابط و قواعد فکر بیشتری بکنیم در مورد موضوعات خاصه و آنچه مورد اختلاف نظرات و روایات است آزادتر خواهیم بود. مخصوصا ضوابط و قواعدی که ازش انحصار استفاده میشه. یک قاعده­ایست که به عنوان محور است، قاعده­ایست که به عنوان ظاهر مستقر است، قاعده­ایست که به عنوان نص است. قاعده­ای که به عنوان نص است چه عموم نص است و چه اطباق نص است هرقدر درش قول بیشتر و دقت زیادتر بشود انسان در منجلاب اختلافات آزادتر و رهاتر خواهد بود.

در باب ارث سه قاعده است که مکرر عرض کرده­ایم. یکی اقربیت است، یکی اولویت است در ذی رحم بودن که مقادیری راجع به هر دو بحث کردیم تتمه­ای دارد و یکی هم انفعیت است.

 انفعیت را از آیه ارث استفاده می­کنیم. جمله انفع در آیه یازدهم بعد از ارث والدین و ارث فرزندان و حاجب بودن اخوه می­فرماید آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا . چون فرزندان وقتی می­خواستند ارث ببرند خود را احق در ارث بردن می­دانستند و پدران و مادران رو نه. می­گوید در پدران و مادران شما و فرزندان شما نمی­دانید کدامشون احق نفعا هستند اقرب نفعا هستند لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا.

بنابراین در میراث، میراث بالفعل نه میراث بالشأن، در میراث بالفعل چه طبقه اول باشد یا دوم یا سوم سه بعد شرط است. یک بعد اقربیت که اعم است از اقربیت در نسب یا در سبب. یک بعد أَوْلى بودن در رحم. این دوتا مطلقه. بعد سوم أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا، أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا هم یا نوعیت دارد و یا خصوصیت دارد. نوعیتشو می­فهمیم. نوعا فرزند بلافصل انسان اقرب نفعا است یا فرزند مع الفاصله؟ خب…. .گرچه ممکن است نواده انسان احیانا استثنائا اتفاقا اقرب نفعا باشد ولکن این به قاعده ضرر نمی­زنه. قاعده این است که اونی که بلافاصله است چه از نظر پدر و مادر بلافاصله چه فرزند بلافاصله اقرب نفعا هست.

خب اقرب نفعا نوعی شرط است. این اقرب و نفعا رو ما در سه بعد … می­خونیم یا در چهار بعد. اقرب، قریب، بعید، ابعد. منتها در خلال اینکه وارث باید مومن باشد و وارث اقرب نسبی و یا سببی باشد و وارث اولای رحمی باشد. هر کسی که اقرب نفعا هست ولو از اولوا­ الارحام نباشد، ولو اصلا تبار نباشد، ولو قرب سببی ندارد قرب نسبی ندارد اون کافی نیست بلکه این سه هر سه شرط است. اقربیت چه در بعد سببی و نسبی شرط است و اولویت شرط است هر دو بر مبنای مطلق ایمان و نه درجه ایمان. اگر درجه ایمان شرط باشد که واویلاست. درجات ایمان که برای اشخاص معلوم نیست وانگهی اگر وارث سنی است مورث شیعه، وارث شیعه است مورث سنی، وارث هم شیعه است هم سنی شما بیاید بگید که اونی که ایمانش بیشتر است که شیعه است ارث می­برد اونی که ایمانش کمتر است که سنی است ارث نمی­برد نخیر اصل ایمان ملاکه نه مقدار ایمان، نه درجه ایمان. ولکن در قرب نسبی و سببی اصل قرب شرط نیست، اقربیت شرطه. در رحم بودن اصل رحم شرط نیست بلکه اقربیت به حول ارث شرطه. اما در ایمان مومن­تر بودن شرط نیست. نقش ایمان در دو بعد اقربیت سببا یا نسبا و بعد اولویت از نظر رحم نقش ایمان نقش کلی است اما اقربیت سببا یا نسبا نقش خصوصی است قرب تنها کافی نیست بلکه اقربیت شرط است. … در رحمی تنها کافی نیست بلکه اولویت شرط است.

حالا ورثه­ای که اقرب هستند و اولی هستند از نظر رحمیت، فرزند انسان، پدر انسان، مادر انسان، زن انسان، شوهر انسان که طبقه اولای ارث هستند اگر بعضیشون اقرب نفعا است و بعضیشون اصن نفع ندارند این نفع ندارد. … انسان دو فرزند دارد مساله جدیده البته، همه مسائل قرآن جدیده … بشید همینو حل کرد که باعث وحشت همه حوزه­هاست که … فوق الفوقی باید باشه حالا …. اگر انسان دو فرزند دارد از نظر اقربیت هر دو فرزند بلاواسطه­اند، از نظر اولویت رحمی هر دو اولویت رحمی دارند ولکن یکیشون نافع است یکیشون از آغاز تا انجام تا بمیرد پدر و مادر همش ضرر است همش ضرر است همش ضرر است همش ضرر است و نفع ندارد سوال در اینجاست که آیا این دو فرزند هر دو ارث­برند؟ یا اونی که نفعی دارد ارث­بر است و اونی که فقط ضرر است، اذیت است، فحش است، دزدی است، مزاحمت است، ضرب است، شتم است، چه است، چه است ولی مسلمان است مسلمانه چون اصل مسلمان بودن شرط است بر وارث بودن. مسلمانه مسلمان افسق کذاب و موذی و مضر و و نسبت به پدر و مادر همش اذیت …. ندارد نه در زندگی دنیوی نفع دارد از نظر مالی، اخلاقی، بدخلقی، حالی و نه در زندگی برزخی و در زندگی اخروی. در دنیا نفع ندارد همش ضرر، در آخرتم اگر ضرر نرسد نفع نمی­رسه برای اینکه نفع فرزندی به والدین میتین می­رسد که خیرات و نذرات و مصلحت زندگی عبودیت اون­ها برقرار باشد برحسب درجات.

حالا فرض اینه فرض این است که اگر دو فرزند دارد که دو اولویت در هر دو موجود است اولویت اقربیت نسبی در هر دو موجود است و اولویت رحمی در هر دو موجود است ولکن اقرب نفعا در کار نیست و خداوند که می­فرماید آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا پس نفاع بودن دخلی دارد در وارث بودن، انفع بودن دخلی دارد در وارث بودن. اگر اقرب بودن اگر انفع بودن نفاع بودن دخلی دارد در وارث بودن در این سه زمینه، زمینه محوری که ایمان است، زمینه محور دوم اقربیت نسبی و سببی، زمینه محور سوم اولویت رحمی. در هر سه زمینه این دو فرزند برابرند البته ایمان که درجات دارد ایمان به درجاته معلوم است که درجات حساب است ولکن یکی از این دو فرزند فقط ضار است یکی از دو فرزند ضار نیست ولو نافع نباشه یا به طور اولی نافع است از هر نظر در دنیا، در برزخ، در قیامت نافع است اما فرزند دیگر ضار است. این سوال رو می­کنیم از کل فقها اسلام بر مبنای این آیه آیا می­توانند بگویند که اون فرزندی که ضار است اصلا نفعی ندارد هیچ، تصور می­کنیم دیگه، هیچ نفعی ندارد بلکه دائما اذیت، مزاحمت، ضرر مالی، ضرر حالی، ضرر معاشرتی، ضرر برخوردی، ضرر چه دارد اونم ارث­بر است؟ نخیر برای اینکه آبَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ نَفْعًا نفع مائی باید باشه اگر نفع مائی در کار باشد یکی اقرب است کلا، یکی قریب است کلا. در اونجا هم اونی که اقرب است کلا باید وارث باشد اونی که قریب است کلا نباید، چون سه بعد داریم دیگه یا چهار بعد. یا اقرب است یا قریب است یا بعید است یا ابعد است. اگر بگیریم ابعد است یکیش اقرب است یکیشون ابعد نفعنه، … که اقرب ضررنه اقربُ ضررا است و یکی نفعش بسیار زیاد است فاصله­ این دو، فاصله بین بد مطلق و خوب مطلق است. آیا بر مبنای این جمله مبارکه در آیه یازده سوره نساء آبَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ مخصوص آبا اقرب است اولا؟ نخیر.

کمااینکه در آیه بقره راجع به حرمت خمر وَ إِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا این دلیل فرض برای حرمت خمر فقط نیست بلکه قاعده کلی است. يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا . نه اینکه اثم خمر و میسر از نفعش بیشتره اما کار دیگر نه. اگر کار دیگری بود که اثمش بیشتر از نفعش بود قاعده شامل این نمی­شود چون علت است. در اینجا آبَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ نَفْعًا بعضی از مصادیق که روشن است از اصلا نفعی ندارد کلا ضرر است یک فرزند از نظر واسطه و فرزند بلاواسطه دیگر کلا نفع است و نفع­دار است آیا هر دو ارث می­برند؟ فقها شیعه و سنی کلا می­گویند هر دو ارث می­برند ولو اینکه کافر باشه ارث نمی­بره.

ولکن بر مبنای بیان علت در این آیه باید اونی که اقرب نفعا هست ارث ببره و اونی که ابعد نفعا است ارث نبره برای اینکه اونی که ضرر دارد کلا، به طریق قطعی باید ارث نبرد این یک بحث.

(سوال) قریب مطلق و اقرب مطلق، اقرب مطلق باید داشته باشه… (سوال) اینم جواب داره چون اینم جواب داره. یه مرتبه است که اولویت و اقربیت در مقدار سهام است یه مرتبه است در کل سهام. از آیات استفاده می­کنیم که در کل سهام است وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللهِ، أَوْلى در اصل ارثه نه در مقدار، در مقدار بحثه.

یا اینکه اقرب نفعا در کل سهامه یا فرض کنید که آیه اولو الارحام و آیه اقرب معلوم و آیه يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ آیه قبلی چی بود؟ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ. مِمَّا تَرَك اصل ما تَرَك است. نصیب از نفعه لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ در اصل ما ترک است در مقدار اصلا بحث نیست، در مقدار آیه یازدهم بحث می­کنیم ولکن در اصل ارث بردن اقربیت شرط است، در اصلش اولویت رحمی شرط است، در اصلش اقرب نفعا شرط است، در اصلش ایمان شرط است، در اصل ایمان شرط است منتها ایمان به درجاته ولکن اولویت از نظر رحمی چیه؟ اولویت از نظر نسبی و سببی چیه؟ و اقرب بین الرحمی چیه؟ اون­ها عرض می­شود که مراتب ایمان درش محفوظ نخواهد بود. خب این یک بحث.

بحث دوم که تاکنون نگفته­اند و از این قبیل شاید بازم باشد برای اینکه انسان هرچه در … در فقه قرآن بکند این نتیجه بیشتری می­گیره. درست است که خداوند جوری مقرر کرده که ما نترسیم از اجماعات، از مخالفت اجماعات، اطباقات، ضرورات، ضرورات مذهبی، ضرورات اسلامی نترسیم بلکه به نص و یا ظاهر مستقر قرآن استدلال کنیم.

بحث دوم این است که این طبقات ثلاث که آقایون می­فرمایند، یک اشکال که دیروز عرض کردم … که نوه انسان طبقه اول نیست طبقه دوم است. نوه انسان با برادر انسان با جد اول انسان طبقه دوم است در طبقه اول …. بحث داریم همیشه.

حالا راجع به زن و شوهره. آیا زن و شوهر با تمام طبقات ارث شریکند یعنی چه؟ این محرز است بین شیعه و سنی که زن و شوهر یا نصف یا ربع یا ثمن . نصف مربوط است به شوهر اگر فرزندی در کار نیست و ربع مربوط است به شوهر اگر فرزند در کاره و ربع مربوط است به زن اگر فرزند در کار نیست و ثمن مربوط است به زن اگر فرزند در کاره. نصف و ربع و ثمن. البته نصف و ، دقت بفرمایید نصف و ربع و ثمن فرضه من اصلا کاری به رد ندارم چون ارث دارای دو بخشه یک بخش فرض است یک بخش رد است بعضی ذوفرضینند، بعضی فرض واحدند، بعضیا فرض ندارند. اولاد پسری فرض ندارد ولی اولاد دختری نصف اگر تنها باشد بیشتر از عرض می­شود که یکی باشد دو ثلثه از یک فرضه. ولکن اولاد پسری فرض ندارد بقیه مال، مال اولاده اولاد پسریست. اگر شریک در ارث ندارد کل ماله اگر شریک دارد …، ثلثشونو، سدسشونو، ثمنشونو می­برند و بقیه مال اولاد پسریه.

اولاد پسری، پسری که وارث است فرض اصلا ندارد بعضی ذوفرض واحد هستند بعضی ذو فرضین هستند. همونطوری که او فرض ندارد فرض معین یا حتی معین ندارد، تمام دارایی مال اوست همونطورم که کسی که صاحب فرض واحد است اگر مزاحم با فروض دیگران نباشد که به قول سنی­ها عول لازم میاد به قول ما عول لازم نمیاد که بحث می­کنیم. اگر مزاحم سهام مقرر دیگران نباشد و اضافه­ای از سهام مقرر دیگران بیاد این بقیه رداً به او برمی­گردد.

مثال واضحش، مثالش إِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ یکی از معارف موارد اختلاف ما و سنی اینه. اگر طبقه اول که دختر طبقه اوله دیگه، اگر یک دختر وجود دارد ابوین نیست، پسر نیست، چه نیست چه نیست …… زوجه نیست، ابوین نیست، پسر نیست فقط یک دختر است إِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ. در این مطلب بین ما و سنی­ها اختلافه. میگیم نصف دیگر رو به کی باید بدیم؟ می­گویند نصف دیگر را به اخوه باید بدیم به برادران، به فرزندان برادران. چرا؟ برای اینکه بالاخره وارث باید داشته باشه نصف دیگر که قاعده فرض داشته باشه. ما چی میگیم؟ ما میگیم طبق احادیث و فرائض و معینه را مقرر می­کند فَلَهَا النِّصْفه ولکن طبق آیه دیگر که وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ، أَوْلَى در چیه؟ أَوْلَى در فرض و أَوْلَى در مابقی از اصله، أَوْلَى در فرض، أَوْلَى در مابقی،  أَوْلَى در حد معینه.

 بنابراین (سوال) اول وارثین؟ کی گفته اول؟….. نداره اول، دلیل ندارد اول. دلیل دارد که وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى مطلقا یعنی اگر رحمی نزدیکتر است اگر رحمی نزدیکتر است در ارث أَوْلَى است، در ارث حد نصیبش، در ارث غیر حد نصیبش. حد نصیبش نصف، غیر حد نصیبش نصف دیگر. آیا نصف دیگر را اولویت دارد دختر انسان یا برادر و برادرزاده انسان؟ کدوم ارحمند؟ از نظر رحم کدوم نزدیکترند؟ کدوم اقربند؟ اونی که اقرب است به دلیل دو آیه اقرب، اونی که از نظر رحم نزدیک­تر است و أَوْلَى است به دلیل دو آیه رحم انفع رو کار نداریم. بنابراین ما در … این است که این آیه فرض رو نصف قرار داده ولکن بقیه رو چیزی نفرموده بقیه را از عموم و اطباق آیه دیگر که وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ می­فهمیم البته در بحث ابطال و عذر و تعذیر فرق دارد شما حق دارید سوال کنید من هم حق دارم جواب مفصل ندم برای اینکه بحث سخت خواهد بود …

حالا مطلب دوم که ما خواهیم گفت این است که زوجین، زوج و زوجه، زوج اقرب است به زوجه و زوجه هم اقرب است به زوج در چند بعد در هر سه بعد. عرض می­شود که در بعد رحمیت زوجه نزدیک است به زوج و زوجم نزدیک به زوجه چون تداخل رحم دارند یکی فاعلی یکی مفعولی، فاعلی زوج، مفعولی زوجه، رحم مشترک است در بعد فاعلی و مفعولی. بنابراین اقرب ذوی الارحام زوجه است و قرین با زوجه زوجه (زوج است).

آیات أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ زوج از دیگران أَوْلَى است نسبت به زوجه. زوجه از دیگران أَوْلَى است نسبت به زوج. بنابراین اگر فرض کنید طبقه سوم در کار بود طبقه سوم که اعمام و اخواله، اعمام و اخوال که طبقه سوم هستند اگر باشند و هیچ وارثی جز زوجه نباشد چرا زوجه مقدره باید ربع بگیره؟ ربع بگیره و بقیه رو دیگران بگیرند؟ برای اینکه همسر نیستند که. زوجه اگر راجع به زوج ما عرض کنیم، زوجه هم أَوْلَى است رحماً اصل رحم، هم عرض می­شود که اقربه. آیا در میان کسانی که قرب دارند به زوجه اقرب زوج زوجه است؟ یا عمو خاله دایی عمه؟ اقرب زوجه است چون در باب اقرب گفتیم که اقرب نسبا فقط نیستش که، اقربُ سبباً، اقربُ نسباً، اقربُ نفعاً که بحث دیگریست. دو محور اول چه اقرب نسباً و اقرب نسباً آیا اقرب سببا نیست زوج به زوجه؟ یا زوجه به زوج؟ اگر واسطه ادواری در کار باشد آیا کی از زوج به زوجه اقرب است سبباً؟ و کی از زوجه به زوج اقرب است سبباً؟

 بنابراین اگر مردی می­میرد و زنش باشد اگر وارث دیگه­ای نباشد که مطلبی نیست. متاسفانه آقایون میگن که در اینجا مطلبه که اگر زن بمیره و مرد باشه مرد از نظر فرض نصف دارد میگن نصف دیگرم رده، حالا به عکس راجع به زن اگر مرد بمیرد و هیچ وارثی ندارد نه پدر نه مادر نه فرزند ، زن وارث ربع است و بقیه به دیگران داده می­شود چرا؟ چرا مرد اضافه بر نصفش نصف دیگر را ردا می­برد وقتی که وارث دیگر نباشد، اما زن اضافه بر ربعش در صورت عدم وارث دیگر نمی­برد بقیه به دیگران داده می­شود؟ چرا؟ در همه جا به زن­ها ظلم شده در باب ارث­، در باب چه، در باب چه ، در باب چه، ظلم از نظر فتوا، ظلم از نظر عمل، ظلم از نظر معامله، از هر نظر ظلم است …گفتیم.

حالا در اینجا زوجه و زوج، اگر شوهر بمیرد و هیچ وارث طبقه اول ندارد مگر زن، زن بمیرد و هیچ وارث طبقه ندارد جز شوهر چرا طبقه دوم و سوم هم شریکند؟ اگر طبقه اول نباشد جز زوج و زوجه چرا طبقه دوم با زوج و زوجه شریکند؟ اگر طبقه دوم نباشد چرا طبقه سوم که اعمام و اخوالند با اقرب با کسی که از نظر رحم نزدیکتر است اقرب است شرکت دارند؟ و این خلاف نص چهار پنج آیه است دو آیه اقرب، دو آیه اولو الارحام، یک آیه اقرب نفعا. حالا اقرب نفعا رو روش تاکید نمی­کنیم.

 دو آیه اقرب نسبا و سببا و دو آیه أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ که مخصوصا آیه أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ اولویت سببیش بیّن است حالا در اقرب بیّن نباشد، در اقرب بیّن نباشد که لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ اقرب نسبا اقرب سببا. اقرب سببا فرض کنید کمتر، بالاخره مشموله اما در آیه اولو الارحام أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ در دو آیه، اصل اولو الارحام زن است زن انسان اولویت دارد از نظر رحمی و انتاجات رحمی شوهر یا عمه انسان، خاله انسان، عمو انسان، برادر انسان، جد انسان، جده انسان، نواده­های انسان؟

حتی اینطور میگن که اگر طبقه سومی هست طرف حساب خودش نیست عمو، عموی عمو، عموی عموی عمو، خاله­ی خاله­ی خاله با چند واسطه با پنج شیش واسطه با ده واسطه اونی که با چند واسطه است همسان است در ارث بردن با زن، همسان است در ارث بردن با شوهر چرا؟ چرا برخلاف نص این آیه ضرورت فقهی شده است؟

 البته روایات فرق می­کنه. روایات سه روایت داریم و از این سه روایتم مطلبی استفاده نمی­شود عجیبه­ها. سه روایت داریم که از این سه روایت مطلبی استفاده، استفاده هم بشه سی روایت، سیصد روایت، سی هزار روایت داشته باشیم برخلاف نص ضابطی و نص قاعدی آیه ما نمی­تونیم عمل کنیم بنابراین آقایون روش فکر کنید، سوال کنید، مطالعه کنید، از فقهائی که سر دروستون هستند سوال کنید. ما فقهائی که زمان قبل بودند عرض می­شود که مطرح کرده بودیم و سوال داشتیم. حالا البته در کتاب نیومده. سوال کنید آیا جوابی در بعد روایتی نه، در بعد اجماع و در بعد اطباق و در بعد ضرورت فقهی نه، در بعد کتابی که اقرب ملاک است نسبا و سببا عرض می­شود که و رحم بودن نزدیک­تر بودن رحم، اولویت رحم ملاک است آیا زن اولویت رحمی دارد یا فرض کنید نوه دهم؟ یا عموی چندم یا خاله چندم دایی چندم عرض می­شود که این­ها. اگر و استدلال در روایتم زیاده. در روایات ما ائمه علیه السلام استدلال زیاد کردند در سوالاتی که شده است که آیا فلان کس با فلان کس که هم طبقه نیستند غیر طبقه­ان، فلان کس با فلان کس که هم طبقه نیستند همسانند در ارث بردن؟ ائمه می­فرماید که أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ .

یا اینکه اقرب، به اقرب و أَوْلَى از نظر رحمی، أَوْلَى از نظر رحمی و اقرب از نظر سببی کیه؟ زنه. اقرب از نظر سببی شوهر نسبت به زنه أَوْلَى از نظر رحمی در بعد دومی. زن از نظر رحمی اولویت دارد به شوهر چون زن خودش صاحب رحمه ولکن نص در رحم انکار می­کند. خود صاحب رحم از نظر رحمیت اولویت دارد و کسی که در این رحم انتاج می­کند اولویت در بعد بعدی.

این سوالیست که ما می­کنیم و آقایون جوابش رو اگر هست اگر کسانی هستند یا حوصله دارن که جواب بدن و سوال زیاد بشه آقایون بگن. در ظاهر مطلب جوابی در کار نیست. این مطلب دوم.

مطلب سوم راجع به کفه راجع به کافر بحثه. از آیات میراث نصا استفاده می­کنیم چه ردش چه فرضش انحصاریست. نصف در جا خودش، نصف، ربع، ثمن، سدس که فرضا است و بقیه ردا. آیا در هر دو بعد نص است مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا، تُوصُونَ بِهَا، يُوصَىٰ بِهَا أَوْ دَيْنٍ ؟ نصه دیگه.

در باب استثناء مگر مستثنی من در بعد استثناء نص نیست؟ «جائنی القوم الّا زیداً» آیا جائنی نص در کل قوم نیست الّا زید؟ اگر الّا زید نبود بله. اگر جائنی القوم بود ممکن بود محمل باشد، ممکن بود ظهور در اطباق عموم داشته باشد ولکن الّا نفی می­کند اگر چنانکه امرم در کار است الّا زید دروغه. جائنی القوم الّا زیداً اگر امر قطعی هم در کار است در الّا زید دروغه، برخلاف کلام عادی است تا چه رسد مقام فصاحت و بلاغت تا چه رسد مقام افزایه در … .

حالا این آیاتی که ترکه را معیّن می­کند از نظر مصداق­های معیّن در بعد اول، اما به … در بعد دوم مانند دختر، وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ نصفش به حساب فرض است و نصفش به حساب رده و بقیه. فرزند قبل از زن مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا، تُوصُونَ بِهَا، يُوصَىٰ بِهَا أَوْ دَيْنٍ.

 فقط وصیت دین استثناء شده. حبوه هم استثناء شده؟ حبوه عبارت است از اختصاصات مرد نه زن. از اختصاصات پدر، پدری که مرد و فرزندانی گذاشت اگر در میان فرزندان ولد مذکر اکبری است مونث باشه نخیر مونث … اما ولد مذکر اکبری باشد حبوه نسبت به اوست یعنی چه؟ یعنی اختصاصات مالی پدر، اسبش، حالا ماشینش، حالا هواپیمای شخصی­اش، لباس مخصوصش، مهر مخصوصش، کتاب مخصوصش، اسب مخصوصش، سواری مخصوصش، خانه مخصوصش مثلا، حالا به اونجا هم می­رسیم. یک قسمتی از اموال اختصاصی پدر که عمومیت ندارد این قسمت کم یا زیاد مربوط است به پسر بزرگ و در مقابل (سوال) حالا می­رسیم می­رسیم دیگه. حبوه عبارت است از انگشتر خاص…، انگشتر خاص که دستش می­کرده، اسب خاص، لباس خاص (نظر) بله بله.

حالا خاص، یک صنار فرض کنید، صنار، یک قران، چیزی یک قران می­ارزد حبوه، … کم نداریم ، این حبوه­ای که سهم از برای پسر بزرگتر است میگیم برخلاف نص قرآنه. برخلاف نصوص مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا، مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا و مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَىٰ بِهَا أَوْ دَيْنه برای اینکه بقیه اینجا حبوه رو استثناء نکرده فقط وصیت استثناست و دین. آیا حبوه جزو وصیت است؟ جزو دین است؟ نخیر جزو بقیه ماترکه و بقیه ماترک نصف یا ثلث یا ربع یا ثمن یا سدس بین اصحاب فرض معیّن تقسیم می­شود و بقیه هم عرض می­شود که رداً. بقیه چرا رداً؟ اونی که به حساب قسمت معیّن میشد که آیه تقسیم کرده، اونی که رداً است که نصف دیگر میراث عرض می­شود که پدر را گرفته بودند اون هم رداً است ولو به أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ.

أُولُو الْأَرْحَام که بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ آیا آیه میگد که پسر بزرگتر أَوْلَى است از پسر کوچکتر؟ پسر بزرگتر از دختر از خواهر که از خودشم بزرگتره یا کوچیکتره یا هرچی هست أَوْلَى است؟ نخیر اولو الارحام از باب رحمیت أَوْلَى هستند نه از باب ذکوریت نه از باب بزرگتر بودن.

و در مقابل می­گویند اگر پدر مثلا نمازهایی رو نخونده، روزه­هایی رو نگرفته در مقابل حبوه­ای که به او داده می­شود در مقابل واجب است بر او نمازها و روزه­هایی که بخواند. دو اشکال دارد. یک: قضای نماز و روزه برای میت این بدعت است در … پنجاه آیه که سه روز بحث کردیم پنجاه آیه. دو سه روایتم اینو می­گوید دو سه روایت دلالت ندارد. آقای خوئی رضوان الله علیه خودشو هلاک کرده به صراحت توجیه کرده و دلالت ندارد دلالتم داشت … .

 بنابراین نمازهای استیجاری و روزه­های استیجاری بدعت است الّا کسی که وکیل است و طبق قول … عرض می­کند. طبق … می­کند شما مورث کسی هستین جایز می­داند جایز می­داند و شما پولو می­دید به آقایی که جایز نمی­داند این طبق وکالت.

 سه اشکال در اینجا هست. یک اشکال چرا استثناء به حرفه برخلاف نصوص آیات؟ و چرا در مقابل نماز و روزه را باید بخواند؟ وانگهی در باب حبوه که استثناء شده حول دو چهار شش هفت پنج جلد اختراع شده تناقض داخلی و تناقض خارجی.  تناقض داخلی دارند روایات حبوه که بعضی روایت می­گوید چنین، بعضی اضافه می­کنند، بعضی اضافه­تر می­کنند سه چهار تناقض استثناء در روایت هست اولا، و ثانیا مجموع روایات اگر تناقضم نداشت و … هم داشت و به حد استفاده و تواتر صدور برخلاف نص قرآن است قابل قبول نیست اینم حرف… .

راجع به ولد الزنا که عرض کردیم. خلاصتا ولد الزنایی ارث­بر نیست که مطلوب النسب باشد، ارث­بر نیست … النسب باشد یعنی ولد الزنا از پدر مجهول ارث نمی­برد چون اَلْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ اَلْحَجَر که تفصیل اینو کردیم.

 فقط یک مورده که مردی زنا کرده است با زنی که شوهر دارد شوهرم بر این زن عمل جنسی کرده عمل جنسی جوری نزدیک به هم است که این نطفه محتمل است از زانی باشد یا از پدر باشد. روایات مستفیضه ثابته شیعتا و سنتا قطع نسب کرده است بین این زانی و این بچه … . قطع نسب شد روی پدر دارد یعنی این فرزند از پدر خود ارث می­برد پدرم از فرزند ارث می­برد ولی در باب دیگر توارث درکاره هم از مادر ارث می­برد هم به مادر ارث می­دهد، هم از پدر ارث می­برد هم ، حتی از در صورت اشتراک، که در صورت اشتراک هم باز روایتم داریم. در عرض می­شود که … دارد روایت داریم که اگر دو زانی با هم شرکتا زنا کرده­اند با زن بی­شوهر و معلوم نیست که این بچه مال این زانی است یا مال اون زانی این شرکته یعنی اگر بچه­ای وارث است از هر دو وارث است اگر دو پدر وارثند هر دو از بچه وارثند کل… و نظایر این ما زیاد داریم …

خب حالا راجع به …. ­می­کنیم راجع به موانع ارث یکی از موانع ارث کفر است روایتم اینم داشتیم. این … داشتن نیست ما دلیل زیاد داریم از قرآن شریف. هفت هشت عنوان در قرآن شریف داریم که همه هفت هشت عنوان دلیل است کلا در اینکه وارث باید مسلمان باشد. شیعه باشد، سنی باشد، ناصری باشد، چه باشد درجات درش مطرح نیست، صرف ایمان. ولکن ما قبل از گشتن دنبال این آیات و روایات که آیات رو ذکر کردیم در تفسیر در تذکره الفقهاء قبل از گشتن نقطه روشن این روایت این است که در مراتب ارث چه چیز شرط بوده است اسلامیتا؟ ایمان، در عهد مکی ایمان شرط بوده آیات شده بوده. در بخشی از عهد مدنی اضافه شد بر ایمان هجرت. در بخش اخیرالمدنی هجرت رفت از بین، ایمان موند با نسب یا سبب. پس ایمان در هر سه بخش ارث وجود دارد منتها ایمان به طور مطلق نه اینکه ایمانش بیشتر ایمانش کمتر، ایمان به حول مطلق چه سنی باشد چه شیعه باشد شیعه از سنی، سنی از شیعه ارث می­برد …

یکی از ظلم­هایی که فتاوای سهم الارث کرده است این است در لبنان که بودیم اینطور بود مثلا شوهر سنی بود زن شیعه خب این زن طبق فتوا شیعه از کل ماترک شوهر ارث نمی­برد دیگه، از بعضی می­برد. این زنی که شیعه بود فوری سنی میشد که از کل ماترک ارث ببرد تقصیر کیه؟ تقصیر ما فقهاء شیعه است که برخلاف نص قرآن فتوا دادیم که زن از کل ماترک شوهر ارث نمی­برد وانگهی طبق نص آیات و نص روایات زن از کل ماترک شوهر ارث می­برد چنانکه شوهر از کل ماترک زن ارث می­برد.

خب این بعد ایمان. در بعد ایمان آیات دیگر داریم. آیات نفی سبیل، آیات نفی … و آیات و آیات و آیاتی که اشاره خواهیم کرد برای فردا به این آیات و بحث را منتقل می­کنیم به موانع دیگر ارث که بحث باشد. بعضی از موانع ارث متاسفانه از جمله موانع کلی ارث رق بودن است ولی … نداریم. رق بودن یعنی اگر کسی زنی دارد که این کنیزه و فرزندی از این زن دارد این فرزند اصلا ارث نمی­برد نه طبقه اول است نه دوم است نه سومه، همونطوری که به زن ظلم شده به رق هم ظلم شده. حالا کاری نداریم اگر فرزند آزاد دارد اقرب است بر فرزند رق ولکن اگر هیچ وارثی ندارد ارث للامام است رق ارث­بر نیست به دو بعد، یک بعد اینکه رق است اصلا و شخص رق اصلا مالک نیست، بعد دوم اگرم شخص رق اصلا مالک باشد وارث نیست که انه کافر است مانند کافر حسابش کردند.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد