جلسه هفتصد و نهم درس خارج فقه

ارث

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد

هرگز ما شکی نداریم که قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ و حجت بالغه ربانیه شامل است هم اصول را و هم فروع را. بنابراین نمی­شود خداوند حکمی را مقرر کرده است در وحی اصل که قرآن است و ذکر نکرده یا در وحی فرع که سنت است در سنت ذکر نکرده. منتها ذکر نکردن در قرآن با ذکر نکردن در سنت و روایت فرقه. ذکر نکردن در قرآن یعنی حتی اشاره­ای هم که دلالت قابل قبول باشد بر نفی و اثبات این حکم ندارد.

اما روایات از باب لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ اگر روایاتی داریم دلالت بر مطلبی می­کنند که نه موافق کتاب است و نه مخالف کتاب اما این روایات علم­آور نیست پس حجت بالغه الهیه در بعد سنت نیست.

این مقدمه رو برای این عرض کردم که در مساله­ای که مورد بحث ماست چند روز و مخصوصا دیروز به عنوان موکد و موضوعی این است که آیا کفاری که بعد از موت مورث مسلمان شده­اند یا بعد بلافاصله یا بعد بافاصله، فاصله قبل از تقسیم ارث یا فاصله بعد از تقسیم ارث آیا ارث­بر هستند؟ یا ارث­بر نیستند؟ ارث­بر بودنشون دلیل می­خواد، ارث­بر نبودنشم دلیل می­خواد.

ارث­بر بودن حق واجب فَرِيضَةً مِنَ اللَّه است، ارث­بر نبودن ناحق است و حرام است و به عکس فَرِيضَةً مِنَ اللَّهه.

حالا آیا می­شود در قرآن نفی و اثباتی راجع به این موضوع نباشد؟ و اگر در قرآن تفتیش کردیم و نیافتیم آیا می­شود در سنت قطعیه چنین مطلبی نباشد؟ اگر در قرآن نفی و اثباتی بطاً یا ایجاد یا تحریم نسبت به وارث بودن کافر که مسلمان شده است در یکی از ابعاد سه­گانه یا بعد الموت بلافصل مسلمان شده است یا با فاصله­ای که هنوز تقسیم نشده است ترکه یا با فاصله تقسیم شدن ترکه در هر بعدی از ابعاد سه­گانه مسلمان شده است، مسلمان شده است بعد از موت مورث آیا مسالتا این­ها ارث­برند؟ بعضی ارث­برند بعضی ارث­بر نیستند؟ یا هیچکدام ارث­بر نیستند؟ جواب این سوال را با نص قرآن یا سنت قطعیه باید یافت. آیا می­شود گفتش که در قرآن دلالتی بر نفی یا اثبات نداریم؟ یا اگر چون مساله مساله فرعیه است و در قرآن دلالتی بر نفی و یا اثبات نداریم به سنت قطعیه مراجعه می­کنیم.

حالا، سنت، سنت در باب نفی و یا اثبات یا اثبات ارث بردن بعد الموت قبل از تقسیم و نفی ارث بردن بعد الموت بعد از تقسیم ما فقط چهارتا روایت داریم. و این چهارتا روایتم همش از یک امام نقل شده. مگه … از امامت گرفت. یادم نمیره از مرحوم استاد من الاعظم در فقه سنتی که قبول نداریم … استاد من الاعظم در فقه سنتی مرحوم آیت الله عظمی بروجردی رضوان الله تعالی علیه وقتی که روایات مسائل رو می­خوندند می­گفتند شما طلبه­ها نگاه نکنید چندتا روایته ببینید راوی چند نفره. ممکنه پنجاه روایت باشه ولی راوی یه نفر باشه پس یه روایته. ممکن است دو روایت باشه راوی دو نفر است پس دو روایته. پس به تعداد روایات نظر کردن این علم نیست این فقاهت نیست این سفاهته.

حالا روایاتی که در باب مساله خودمون هست چهار روایته. البته از نظر تعداد حدود هفت هشت روایت ده روایته ولکن این حسابی که می­کنیم آیا راوی این روایت در دو جا، سه جای این باب مخصوص وسائل الشیعه نقل شدند نقل شده راوی روایت یه نفر است؟ دو نفر است؟ بیشتر است؟ وقتی که می­بینیم یک نفر سه روایت نقل کرده، یک نفر دو روایت نقل کرده، یک نفر ده روایت نقل کرده این یک روایت است. چه ده روایت نقل کند چه بیشتر چه کمتر چون یک نفر است یک روایته.

 ولاسیما (سوال) حالا متفرق رو جمع کردم اینجا، متفرق رو جمع کردم اون در باب حبوه است در باب میراثه که کلمه الواحده در این چهار روایت یا در دو روایت. حالا بحث می­کنیم.

ولاسیما در صورتی که این دو نفر راوی یا این سه یا چهار نفر راوی، راوی از یک امامند، آیا می­شود سواله توجه کنید با دقت، آیا می­شود حکمی از احکام بطّیه الهیه فرضاً وجوب یا رداً حرمه؟ از پیغمبر نقل نشده، از امیرالمومنین نقل نشده، از ائمه بعدی نقل نشده، از امام باقر نقل نشده که امام باقر مانند امام صادق علیه السلام کثیر الحدیث بودند و لذا باقرین میگیم و صادقین میگیم. فقط از امام صادق نقل شده. بعد از امام کاظم نقل نشده، از امام هشتم، نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم، از میان چهارده معصوم فقط دو سه نفر از یک امام نقل کنند با گذشتن قرن­هایی از زمان پیغمبر اکرم صلوات الله علیه. این باز تواتر است؟

 اگر ده پونزده بیست روایتم باشد انسان حق دارد شک کند تا چه رسد سه چهار روایت است و این سه چهار روایت هم در بعد سنتی گیر است و هم در بعد عرضه بر کتاب. در چند بعد ابعادی دیگر، حالا قبل از اینکه روایت بخونیم، ابعادی دیگر اولا دو سه روایت بیشتر نیست و دو سه روایت ثابت­کننده حکمه. ثانیا مرزی الامر فقط یک امام است در وسط، امام ششم اما شش معصوم قبلی با حضرت زهرا سلام الله علیها هفت معصوم قبلی با حضرت زهرا سلام الله علیها و معصومان بعدی ازشون یک راوی روایت نکرده است.

و ثالثا (سوال) گوش کنید آنچه فکر کردم عرض می­کنم بعد استفاده می­کنم. وانگهی این روایات اگر مخالف با ظهور مستقر آیه یا آیاتی باشد و فرضاً برخلاف دلالت قرآنی باشد … حالا روایت رو می­خونیم آقایون نظر بدید.

بفرمائید شما (سوال) جواب شما این است که آیا مرگ و میری در کار نبوده است که از ائمه سوال نکنند؟ یا مرگ و میر همیشه در کار بوده؟ مرگ و میر مخصوصا در ابتدای اسلام، در ابتدای اسلام مورث مومن، وارث کافر زیاد بوده ولکن اینی که مصداق مساله ما از زمان رسول الله مخصوصا زمان رسول الله صلوات الله علیه، از زمان رسول الله مخصوصا در عهد مکی زیاد بوده و بعدا هم زیاد بوده چطور شده است انحصار سوال فقط از امام صادق علیه السلامه؟ اینجا احتمال اختلاف قویست. احتمال اینکه جعل این حکم شده به لسان زراره و حبیب بن مسلم و دیگران از یک امام احتمال اختلاف در بعد روایتی زیاده و در بعد تطبیق با کتاب قطع داریم به اختلاف. (سوال) بله اینم جواب دوم. (سوال) نرسیده؟ خب اینم جوابشو اول من دادم که قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ این حکم خدا باید به ما برسه یا رسیدن قرآنیست ولو یک اشاره یا رسیدن سنت قطعی. اگر سنت قطعی نباشد رسیدن نیست چون لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ. آیا خدا قدرت نداشته است برسوند؟ قدرت نداشته است در وحی اصلی کتاب برسوند؟ غلطه. آیا قدرت نداشته چون مساله فرعیست و در کتاب لازم نیست قدرت نداشته است در سنت قطعی برساند؟ این هر دو اشکاله.

صفحه 380 کتاب الفرائض والمواریث باب 3 : باب أن الکافر اذا أسلم على میراث قبل قسمته ، شارک فیه ان کان مساویا تا آخر.

حالا روایت، روایت اول، روایت اول: عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد جميعا، عن ابن محبوب،

 اینجا خاطره­ای از مرحوم آقای حجت کوه­کمری رضوان الله تعالی علیه نقل کنم که من درس ایشونم می­رفتم از پنجاه سال پیش تا … و سوال می­کردم ایشون تعجب می­کرد که جوان به این جوانی چطور سوال می­کنه. حالا یکی از حرف­های ایشون عدة من أصحابنا رو از نظر سندی تقریبا نوع فقهاء میگن که مرسله چون عدة من أصحابنا معلوم نیست کین. ایشون می­فرمود که چی مرسله؟ این از مرسل قویتره چون عدة من أصحابنا عده­ای به جای یک فرد معلوم به جای زراره معلوم … معلوم، عده من اصحابنا. حالا ما کاری به سند نداریم اصلا.

 عن سهل بن زياد جميعا، عن ابن محبوب عن علي بن رئاب، علي بن رئاب دو روایت کرده است، عن أبي بصير يعني المرادي، دو روایت کرده یکیش اینه، قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن رجل مسلم مات وله أم نصرانية، البته دلالت این چهار روایت که عرض می­کنیم در دو روایت دو بعدیست هم سلبا و هم ایجابا، در دو روایت یک بعدیست. روایت یک بعدی این است که می­گوید که اگر قبل از میراث کافر مسلمان شد ارث­بر است اما بعد التقسیم مسلمان شد نه نفی دارد نه اثبات بنابراین با مفهوم باید استدلال کرد این یک بعد. دو بعدی دو روایت است که می­گوید که اگر قبل از تقسیم مسلمان شد ارث­بر است و اگر بعد از تقسیم مسلمان شد ارث­بر نیست. بنابراین لحن چهار روایت اگرم دو بعدی بود لحن چهار روایت هم در بعد روایتی اشکال دارد هم در بعد عرضه در کتاب که بعدا عرض خواهیم کرد.

عن رجل مسلم مات وله أم نصرانية وله زوجة وولد مسلمون همه طبقه اولن فقال: إن أسلمت أمه قبل أن يقسم ميراثه أعطيت السدس خب همین، جهت اثباتی رو بیان می­کند اما اگر بعدا مسلمان شد ارث­بر باشد یا نه با مفهوم باید استنباط کنیم.

قلت: فإن لم يكن له امرأة ولا ولد ولا وارث له سهم في الكتاب مسلمين وله قرابة نصارى ممن له سهم في الكتاب لو كانوا مسلمين لمن يكون ميراثه؟ فرض این است که اصلا وارث مسلمان ندارد، وارث مسلمان اصلا ندارد.

قال: إن أسلمت أمه فان ميراثه لها، اگر مادر مسلمان شد میراث مال مادره.

وإن لم تسلم أمه وأسلم بعض قرابته ممن له سهم في الكتاب فان ميراثه له، مبتنی این ارث بردن در این است که مسلمان شود یا طبقه اول یا طبقه دوم در نبود طبقه اول.

 فإن لم يسلم أحد من قرابته اگر احدی از قرابته یا اقربین طبقه اول، طبقه دوم، طبقه سوم از کسانی که ارث­بر هستند برحسب مراتب سه­گانه احدی مسلمان نبود یا مسلمان نشد فان ميراثه للامام چون وارثی ندارد.

خب برای چی؟ برای اینکه مورث چیه؟ مورث مسلمانه. اگر مورث کافر باشد خب اگر اولادش فقط کافرند به اولاد میرسه. اگر اولاد بین کافر و مسلمانند به مسلمان میرسه ولکن مورث فرض این است که مسلمان است عن رجل مسلم مات بحث مساله این است فرض مساله. این یه روایت این یه روایت از روایتی که یک بعدی نظر می­دهد که اگر قبل از تقسیم عرض می­شود که مسلمان شد می­برد. بعد از تقسیم رو نه نفی می­کند نه اثبات از باب مفهوم استنباط.

روایت دیگر: عن عبدالله بن مسکان این راوی دومه. راوی اول أبي بصير يعني المرادي بود از امام صادق علیه السلام. راوی دوم عبدالله بن مسکان است از ابی عبدالله علیه السلام که دو روایت است چون دو راوی است ولکن یک ….

قال من أسلم على ميراث قبل أن يقسم فله ميراثه و إن أسلم و قد قسم فلا ميراث له. این دو بعدیه هم سلب هم ایجاب.

روایت دیگر: عن محمد بن مسلم روایت سوم، عن محمد بن مسلم ، عن أحدهما علیه السلام باقرین قال من أسلم على میراث من قبل أن یقسم فهو له ، ومن أسلم بعدما قسم فلا میراث له. این روایت دوم که نفی اثبات هستش.

روایت دیگر: محمد بن مسلم عن ابی عبدالله علیه السلام فی الرجل یسلم على المیراث قال : إن کان قسم فلا حق له ، وإن کان لم یقسم فله المیراث قال : قلت : العبد.

 روایات بیشتر از چهارتا نیست. بخشی از این روایات دو بعدیست بخشی از این روایات یک بعدی. حالا با صرف نظر از رجوع به کتاب معاذالله ما نظر سنتی به این روایات می­کنیم. آیا اصولا فرزند با صرف نظر از آیات کتاب، فرزند ارث­بر است یا نه؟ بله الا ان یمن امانه، کافر باشد، مسلمان باشد، مشرک باشد، ملحد باشد، چه باشد، قاتل باشد، چه باشد ارث­بر است الا اذا دل دلیل قاطع کتابا او سنتا بر اینکه ارث­بر…

حالا اگر در کتاب نفی و یا اثباتی اینجا اگر رو عرض می­کنم چون هست نفی هست اثباتم هست، اگر در قرآن نفی و یا اثباتی راجع به کسی که بعد موت المورث مسلمان شده چه قبل از تقسیم چه بعد از تقسیم نفی بر اثبات ارث­بر نداشته باشیم آیا در سنت می­شود به این شرط کرد؟ نمی­شود قطعیست قطعیست به چند جهت. چهار روایت است و از یک امام. قبلا چه؟ بعدا چه؟ بنابراین و لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ جلوی اطباق این رو می­گیره این اولا.

ثانیا از نظر کتاب که اهمه. از نظر کتاب ما دلالاتی از کتاب داریم بر اینکه ولد کلا ارث می­برد مگر آن ولدی را آن وارثی را که کتاب استثناء کرده یا سنت قطعی. از نظر اولاد و از نظر ابوا و از نظر در آیات ارث ندارد که وارث باید مسلمان باشه.

يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ، اولاد، ولد الزنا باشد کافر باشد مسلمان باشد قاتل باشد هرچه باشد هر چه باشد مگر اون­هایی که استثناء دارد.

حالا در اخوه اینطوره، در تمام، یعنی در آیات ارث عرض می­کنیم جای دیگه نه، در خود آیات ارث که اوایل سوره نساء است و آیه­ای هم در اواخر سوره نساء است که بحث خواهیم کرد آیه فرعیست، در خود متن آیات ارث دلیلی نداریم بر اینکه اگر وارث کافر بود و به کفر هم باقی موند حتی، اگر وارث کافر بود و به کفر هم باقی موند از مورث مسلمان ارث­بر نیست در خود آیات ارث (سوال) خود آیات ارث رو عرض می­کنم آیات تقسیم، آیات ارث و آیات تقسیم. بله آیات دیگر هست (سوال) نه آیات تقسیم ارث رو عرض کردم. بله.

اما آیات کلی، در آیات کلی ارث بله ولکن در آیات کلی ارث پنج شش دلیل ما داشتیم که هر پنج شش دلیل قرآنی بود و هر پنج شش دلیل قرآنی ممنوعیت وارث بودن کافر را از مسلمان اثبات کردیم ولکن این پنج شش دلیل فقط در جاییست که وارث در حال کافر بودن بخواد وارث مسلمان بشه فقط یک جا رو باید بحث کنیم کافر … وارث مسلمان بشد … اقربون درسته مادامی که زنده بود مورث اقرب از نظر ایمان نبود این کافر ولکن بعدا شد اقرب. الاقربون ندارد که الاقربون زمان حیات که. الاقربون ندارد اقربون مطلقه زمان حیات، بعد الممات، قبل از تقسیم، بعد از تقسیم و چه بسا مسلمان شدن بعد از تقسیم قوی­تر باشد از مسلمان بودن قبل از تقسیم. پس اقربون دلیل نمی­شود.

و اما این آیاتی که می­گوید بین مسلم و کافر تسویه نیست اونهام اینجا مانع از ارث بردن نیست برای اینکه تسویه در صورتیست که کافر باشد و مسلمان، کافر به کفر خود باقی بماند مسلمان هم به اسلام خود باقی بماند ولی هر دو ارث ببرند این تسویه است ولکن اگر مسلمان فرض کنید حالا، مسلمانیست ضعیف الاسلام، کافریست در حال تحری این مسلمان ضعیف الاسلام ارث­بر است علی ضعفی که اسلامه و این کافر در حال تحریست تحری کرد جستجو کرد با شک مقدس مسلمان شد وقتی که امشب مرده مورث قاعدتا تقسیم کردند آیا این دو تا کدامشون نزدیکترند به میت؟

 (سوال) اونو بحث می­کنیم اونو بحث می­کنیم از قضا اونو بحث می­کنیم اونو فکر کردم. اون احتمال دیروز عرض کردم احتمال دیگر، اگر چیزی مانده است بحث می­کنیم. اگر چیزی مانده است احتمالا. اگر میراث مانده است و میراث بالفعل انتقال نیافته است بلکه شانا احتمال دارد، احتمال دارد مثلا اگر حملی در کار، اگر حملی در کار باشه احتمال تعدد داده میشه و تعدد هم مذکر بود در اینجا کل مال منتقل میشد به ورثه که موجودن؟ نخیر کل مال منتقل نمیشد انتقال علی شرطه است انتقال علی فرد است. حالا این بحث تتمه عرض می­کنم.

حالا ما در این بعد ابعاد رو قاطی نمی­کنیم. اون چند علتی که عرض کردم به جز ایمان که بحث می­کنیم بقیه علل در اینجا مثلا إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ کی بوده این؟ بعد از غرق پسر نوح. بعد نمیگه إِنَّهُ لم یکن مِنْ أَهْلِكَ ، إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ فی الحال، حال رو می­گیره سابقم می­گیره. إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ یعنی فرزند نوح از اهل نوح نیست بنابراین به اون بیانی که عرض کردیم اهلیت ارث دادن ندارد.

 حالا آیا اگر (سوال) می­دونم کلی بود جامع بود عزیزم نبودید شما؟ کلی بود و جامع بود. من اشکال کارم این است که بعضی روزا تشریف دارید آقایون بعضی روزا تشریف ندارید اشکال کارم اینه باید نوارم گوش کنید چون تسلسل دارن همه با هم.

عرض می­شود که إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ دونه دونه حساب می­کنیم. إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ رو با استدلال مفصلی که ثابت کردیم فهمیدیم که اهلیت ایمان شرطه. اگر اهلیت ایمان نباشد ارث­بر نیست ولکن آیا اهلیت ایمان شرط است ایمان عند الموته یا ایمان بعد الممات هم هست؟ یا اینکه هر دوش؟ هر سه. ایمان عند الحیات، ایمان بعد الممات، ایمان قبل از تقسیم ، ایمان بعد از تقسیم. این إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ شامل نمیشه شامل مومن که نمیشه. … اهلیت ایمانی می­کند بین فرزندی که بعدا مسلمان شده است؟ نخیر نفی حضرت نوح این است که این در زمان حیات در زمان ممات قبل از تقسیم بعد از تقسیم هیچکدام اهلیت نداره اما اگر یک جا اهلیت داشت کافیه. اهلیت قبل الممات داشت، اهلیت بعد الممات احیانا داشت.

حالا این فرزند کافر که مسلمان شده است ما فرض ابعد رو عرض می­کنیم که اقربم مونده استدلال. این فرزند کافر که مسلمان شده است با تحری بعد از تقسیم، باز إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ؟ اهله. اهلیت داره که اهلیت بالاتره احیانا برای اینکه بر فرض اینکه مسلمان شده اسلامش قویست با تحریست اطلاع ندارد که مورث مرده، اطلاع ندارد اگر مورث فوت شده و مرده اطلاع ندارد که تقسیم شده با کمال عقل و با کمال اختیار و علاقه به واقعیت ایمان آورده إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكه؟ نخیر.

یا اینکه لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا اینجا کافر یا مسلمانه؟ اگر به این مسلمانی که کافر بوده و بعد از تقسیم مسلمان شده یا قبل از تقسیم، قبل از تقسیم یا بعد از تقسیم مسلمان شده این لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ شامل این نیست به خاطر اینکه این کافر نیست.

و همچنین عرض می­شود که ابعاد دیگر، کل ابعادی که از آیات قرآن استدلال کردیم برای اینکه کافر ارث­بر نیست، اقرب نیست عرض می­شود که مواده ندارد چه ندارد اینجا شامله. حالا فقط اینکه در عهد مکی کلا ایمان شرط بود، در بخشی از عهد مدنی اضافه شد هجرت، در بخش آخر عهد مدنی الی یوم القیامه فقط قرابت و ایمان. آیا قرابت در هر سه بخش بود؟ نخیر. آیا هجرت در هر سه بخش بود؟ نخیر. آیا ایمان در هر سه بخش بود؟ بله.

پس مهمتر از قرابت و مهمتر از هجرت ایمانه بلکه هجرت بالایمان هجرت بالایمان تبلور ایمانه. بنابراین ایمان است که در عهد اول مکی، در عهد دوم ابتدا مدنی، در عهد سوم الی یوم القیامه ایمان است که شرط اصلیست. و از جمله شروط فرعیه که استمرار دارد الی یوم القیامه اقربیت و قرابت است پس ایمان خیلی مسالیت دارد. نقش ایمان قویترین نقش است در وارث بودن، در مورث بودن نه. در وارث بودن نقش ایمان قویترین نقش است.

حالا چه نقش ایمان قویترین نقش است آیا در این آیاتی که ایمان را محور قرار داده چه در عهد مکی، چه در عهد مدنی با اضافه هجرت، چه در عهد مدنی منهای هجرت با اضافه قرابت آیا ایمان را شرط قرار داده ایمان قبل الموت را؟ نداریم، ولد بودن، زوج بودن، زوجه بودن. ایمان بعد الموت قبل از تقسیم را؟ نداریم. ایمان بعد الموت بعد از تقسیم را؟ باز نداریم. ایمان، ایمان صرفا صدق کند که زید بن عمر که کافر بود مسلمان شد حالا که مسلمان شد وارث است چرا؟ برای اینکه يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ یا ابویه، اولادکم، زوجه، زوج الی آخر.

 بنابراین ما نفی­ای نداریم به قدر…. بگیریم. اگر ما ظاهری داشتیم، نفی که قدر …، اگر ما ظاهری داشتیم دلیل ظاهری داشتیم که این دلیل ظاهر ممکن بود یک بعدی ممکن بود دو بعدی ممکن بود سه بعدی می­گفتیم قدر اقل یک بعدی که مومن باشد قبل الموت اما نخیر ما نصمون در این مطلب است که سه چهار آیه داریم که مومن ارث می­برد از مومن یا کافر. ارث­برنده شرط اصلی اولی و دومی و سومیش ایمان است، دیگه ندارد که ایمان چه وقت باشد، همونقدر که ایمان باشد کافیه. این عرض می­شود که حرفی که دیروز عرض کردیم و اشکالی که دیروز عرض کردیم سوالی که کردیم جوابش.

ثانیا بالاتر از این ما آیاتی داریم که دلیل است بر اینکه اگر کسی ایمان پیدا کرد آنکه در حال کفر بوده است مغفور است. آیه سوره انفال: قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا درست دقت بفرمایید خیلی بحث در این آیه هست. قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ … کفر ممنوعیت­هایی که کفر ایجاد می­کرد، اعمالی که در حال کفر انجام شده تمام مغفور است از جمله در حال کفر این ممنوع الارث بود مورث مرد کافر است به علت کفر ممنوع الارث شد ولی ایمان آورد ایمان بیارد چه قبل از تقسیم، چه بعد از تقسیم، بعد از یک ماه، بعد از یک سال مادامی که مورث …. اگر ایمان آورد قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا این ترغیبه دیگه، إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ. مَا قَدْ سَلَفَ بر مبنای کفر که محرومیت­هایی در دنیا ایجاد می­کرد، محرومیت­هایی در آخرت ایجاد می­کرد محرومیت دنیا و محرومیت آخرت تمام قلم قرمز روش کشیده می­شود از جمله محرومیت از ارثه.

مگر این آیه دلالت استقرا و اثبات ندارد؟ دلالت استقرا و نفی ندارد؟ دلالت استقرا اثبات إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ، دلالت نفی وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ. از يَعُودُوا استفاده می­کنیم که اگر کسی قبل از تقسیم بعد الموت ایمان آورد ارث رو گرفت بعد کافر شد که آیه استفاده می­کنیم بیا ارث رو پس بیاره. وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ، این يُغْفَرْ کیه؟ این کافر که ایمان آورده این ایمانش چه می­کند؟ این ایمان مادام الایمان يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ. اما اگر ایمان تبدیل به کفر شد منافق بود برای اینکه مالی به دست بیاره عرض می­شود که شهادتین گفت و مال رو به دست آورد. وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ یعنی برگشت میشه، مالی که به عنوان ارث گرفته این برگشت میشه.

حالا جنبه أَوْلَى، قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ، ترغیب الایمانه و ترغیبات برای ایمان ما زیاد داریم که نمونه­هاشو دیروز عرض کردیم مقداری و امروزم عرض می­کنیم.

از جمله اگر فرض کنید که نماز نخونده روزه نگرفته مال مردم خورده ربا خورده چه کرده چه کرده چه کرده چه کرده الا ما دل دلیل قاطع علی علیک در این صورت این ایمان آوردن موجب چشم­پوشی از محرومیت­ها و عرض می­شود که مظلمه­ها، محرومیت­ها در دنیا در آخرت بعد الوفات . از جمله محرومیت­های دنیوی شخص کافر محرومیت از ارث بود. حالا بعد از یک سال تقریبا ایمان آورد، بعد از دو سال، قبل از اینکه بمیره، ده سال، صد سال، هر سال، این آیه عامه. اگر مدتی گذشت و گذشت و گذشت و گذشت ولی ایمان آورد مخصوصا مصداق ایمان رو مصداق قوی فرض می­کنیم، ایمان آورد روی تحری بر مبنای شک مقدس ایمان آورد و سلمان شد حالا خطاب شامل حال سلمان نیست؟ إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ، آن محرومیتی که قبلا بوده است برگشت میشه. از جمله محرومیت­ها محرومیت از ارثه. این ارث اگر باشه اگر نباشه نه، اگر باشد ارث برگشت میشه. این در بعد دلالت خصوصی آیه و در بعد اشتراط عمومی آیات که ایمان را شرط می­کند ایمان را شرط در خصوص حال حیات نمی­کند.

وانگهی … چند ساله اصولا در اسلام دو بعد ترغیبی و تشویقی زبانی، اخلاقی، مالی، حالی، عملی هست. مردمان را تشویق به اسلام کردن کافر باشه، ملحد باشه، معاند باشه تشویق اسلام کردن، از صلح دور کردن که هر وسیله­ای از وسایل باشه. یکی از وسایله خود ایمان آوردن کافر کفاره است به کل مَا سَلَف که نص باهر در میان آیات همین آیه است که قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ.

و همچنین در ابواب دیگر. ما به وجه عام از آیات در این بعد که ده­ها آیه است ولو یک آیه هم براش کافیه، ده­ها آیه است بلکه بیست­ها و سی­ها آیه است دلالت دارد بر اینکه خداوند ترغیب می­کند اشخاص را به ایمان ولو لفظ ایمان ولو به لفظ ایمان ترغیب می­کند در دنیا چنین میدیم در آخرت چنین میدیم امتیاز میدیم حتی منافق حتی به منافق، منافق ارث­بر است منافق ارث­بر است چون ایمان دارد؟ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ این منافق که در آخرت فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار است و منافق مرد در الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار است این ارث­بر است زن می­شود بهش داد زن می­شود گرفت مگر در مواقع خطر البته، مواقعی که گمراهی یا عرض می­شود که ظن یا یقین به گمراهی باشد ولکن در بعد ظاهری اسلامی الا در موارد استثناء جلب می­کند به اسلام، کسانی که مومنند جلب می­کند به ایمان بالاتر، کسانی که کافرند جلب می­کند به اسلام. اما یک حکم آقایون بگردید یک حکم در میان هزاران حکم در میان صدها حکم بطی ایجابی و بطی سلبی یک حکم از احکام اسلام شما … پیدا کنید که مسلمان را از اسلام دور کند، کافر را به اسلام نزدیک نکند. بسیج عمومی کل اوامر و نواهی خدا در ابعاد گوناگون هست که به اسلام رغبت دادن، به اسلام تمایل دادن، از کفر دور کردن. حالا بنابراین چطور می­شود کسی نظر بده فتوا بده طبق سه چهار روایت که در سنت بودنشم ثابت نیست فتوا بدد که اگر کسی قبل التقسیم میراث مسلمان شد ولو منافقا ارث می­بره ولی کسی با تحری و جدیت ایمان آورد مسلمان شد سلمان شد ارث­بر نیست آیا این تو سر مسلمان شدن سلمان­ها نمی­زند؟ آیا این تشویق نمی­کند که منافق را لفظا ایمان بیارد ارث ببرد و تو سر سلمان­ها و ابوذرها عرض می­شود که نمی­زند؟ امکان دارد چنین مطلبی؟

وانگهی ببینید امکان دارد که خداوند برای ایمان آوردن گاهی فرصت اصلا ندهد و گاه فرصت طویل و عریض بدهد. مطلب دیگه­ایست فرصت ندهد.

برحسب روایات روایاتی که خوندیم اگر کسی مرد و یک وارث مسلمان داشت و وارث یا ورثه کافر، این یک وارث مسلمان که اگر دین نیست، وصیت نیست وارث مسلمان یکیست برحسب روایت این است که این وارث مسلمان کل ارث را می­برد دیگه. خب به مجرد اینکه این شخص مرد وارث مسلمان ارث می­برد پس ورثه یا ورثه کافر اصلا مجال تفکر ندارد. اصلا بگیم نداند چرا؟ این به طور اتوماتیکی بدون خبر بداند نداند فکر کند نکند این وارث مسلمان به طور اتوماتیکی ارث می­برد کل ماترک را چون نه تقسیم بین الورثه است چون یک وارث مسلمانه، نه تقسیم بین وارث مسلمان و وصیت ارثه چون وصیت ارث سلب نشده. اگر نه وصیت است نه ارث است وارث مسلمان یکیست و ده تا پونزده تا کمتر بیشتر وارث غیر مسلمان دارد، این وارث­های غیر مسلمان همه هم در حال تحری­ان جلسه دارند فکر می­کنند بلکه مسلمان شوند اگر حق است مع ذلک یک آن بهشون مجال داده نشه این ظلم نیست؟ یک آن به مسلمان مجال ندادن این ظلم نیست؟

ما در آیاتی داریم که راجع به کسانی که کافر شدند و کافر مردند عرض می­شود که أَوَلَمْ مذکرکم مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ روی این بحثه. (نظر) أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ این نفیه. کسی که کافر است میگد که خدایا چرا به من بیشتر عمر ندادی فکر کنم؟ می­گوید آیا به مقداری به تو عمر و مجال ندادیم که اگر می­خواستی متذکر بشی متذکر بشی؟ پس مجال می­خواد. مسلمان شدن مجال می­خواد. آناً مسلمان شو بدون فکر؟ این مسلمان روی فکر شدن چون مسلمان شدن مجال می­خواد چطور است که در اینجا هیچ مجالی از برای مسلمون شدن نیست؟

در نقطه مقابل در نقطه مقابل (سوال) نه مجال برای مسلمان شدنی که ارث­بر باشد عرض می­کنم ببینید نه ببینید این شخصی که ارث­بر است اگر مسلمان شد قبل از تقسیم ارث­بر است ما بعد قبل از تقسیم رو حساب می­کنیم که اصلا فاصله­ای بین مرگ و تقسیم اصلا تقسیم وجود نداره، تقسیم چون تقسیم وجود نداره. چون تقسیم وجود نداره برای اینکه بنابراین برای ارث بردن فرض کنید برای ارث بردن و مسلمون شدن هیچ مهلتی وجود ندارد برای این شخص، اینو یه طرف حساب کنید، طرف دوم طرف دوم که نوعا فعلا اینطوره انحصار و وراثت می­کنند چهار ماه بله؟ چهار مرتبه چهار ماه پس قبل از چهار ماه تقسیمی وجود نداره. حالا فرض می­کنید خانواده که در دهات معمولا اینجوره، خانواده­ای که تقسیم نمی­کند نه خانه را نه مزرعه را تقسیم نمی­کنند تقسیم نمی­کنند تا مدتی، تا بمیرند یا سالیان دراز. این سالیان دراز تقسیم نمی­کنند اگر کافری در بین مورثه باشد سالیان دراز مهلت دارد که مسلمان شه اگر مسلمان شد بعد از بیست سال بعد پنجاه سالم تقسیم نکردند این ارث­بره.

اما نقطه اولاشو مثال بزنیم این آدم مرد وارث مسلمان نبود جز یک نفر و تقسیم هم در کار نیست چون عرض می­شود که تقسیمی نیست پس بنابراین یک جا مسلمان شدن هیچ مهلت ندارد و یک جا مسلمان شدن لاتعد و لاتحصی عرض می­شود که مهلت دارد.

این برای همین که امروز بحث کردیم. اضافه بر براهین دیروز حداقل این مطلب را ثابت می­کند که کافر اگر کافر بماند و مسلمان نشود هیچ ارث­بر نیست. اما اگر کافر مسلمان شود چه نفاقا چه به طریق أَوْلَى حقیقتا با تحری مسلمان شود ارث­بر است قبل از تقسیم و یا بعد از تقسیم.

 بنابراین ما بطاً فتوا می­دهیم و اهبتم نیست، اقوی هم نیست، أَوْلَى هم نیست، اشبه هم نیست، …. نیست بطاً فتوا می­دهیم بر مبنای دلالات خصوصی و دلالات عمومی از کتاب الله که کافر اگر مسلمان شد هرگاه مسلمان شود مخصوصا اسلام از روی ایقان، اسلام از روی حساب و اسلام از روی تحری اگر مسلمان شود ارث­بر هست.

وانگهی دیروز عرض کردم از مالی که مال شماست و این کافر یا مولفه قلوبهم حق ندارد خداوند عمر می­کند والمولفه قلوبهم پس این مولفه قلوبهم برای اینکه نزدیکتر به اسلام شوند. (نظر) بله؟ می­دونم قیاس نمی­کنم. در بعد مالی. آها همینجا یه روایت است که الان عرض می­کنم خوب شد فرمودید بله (نظر) جواب جناب … مقادیری عرض می­کنم خوب شد فرمودید بقیش فردا چون اینا … سپرده بودم… ببینید این مالی که ما ترک است در انتقالش به ورثه یا وارث مسلمان چند احتمال دارد. یک احتمال انتقال بطیست، یک احتمال انتقال شرطیست، یک احتمال عدم الانتقال است تا شرط حاصل نشه. ما ترک که درسته ما ترک منتها یا انتقال قطعی اولا و اخیرا منتقل شد به وارث، کسی که کافر است منتقل نشد بنابراین دلیل می­خواد که از وارث مسلمان ارث … بشیم این جواب دادیم. همین سوال یه مرتبه انتقال انتقال شرطیست که … میشه انتقال شرطیست به شرط اینکه این حملی که هست سالم بیرون نیاد مال … اگر سالم بیرون بیاد مونث باشد مذکر باشد … کیه؟ پس بنابراین مال به طور بطی و به طور قطعی انتقال نیافته، انتقال شانی یافته است انتقال بطی نیافته.

حالا بنابراین این کافر که موجود است و از فرزند است اگر مسلمان نشود انتقال بطی، اما اگر مسلمان بشود انتقال بطی نیست بنابراین اشکال در صورتیه که انتقال صد در صد بطی حاصل شود و انتقال صد در صد بطی هم دلیل ندارد هم دلیل بر عدمش دارد در مورد عرض می­شود که حمل. و علیکم التفصیل غدا اگر زنده ماندیم انشاءالله.

(سوال) یک جور ورثیه حالا نیست اما بعدا صبر کنید صبر کنید، تقسیم شد ولکن تقسیم بطی نیست مثلا اگر تقسیم کردند و حمل­هایی پنج تا شش تا ده تا زن داره حمل­هایی در کاره، تقسیم کردند آیا تقسیم کردند مال مال ورثه خواهد شد اونا مال ندارند؟ سهم ندارند؟ یا نه دارند دیگه خب چرا عرض می­شود مثال دارم می­زنم که …. در صورتی که برای حمل چون سهمی برای حمل است محتملا نگه داشته میشه و تقسیم نمیشه اگر تقسیم بشه تقسیم شرطیست برای کسانی که کافرند و امکان اصلاح، همانطور که این ولد ممکن است زنده متولد شود براش سهمی می­گذارند همونطور این کافر ممکن است مسلمون شه براش باید سهمی بذارن ولو تا پنجاه سال. البته تفصیلش برای فرداست چون هم به شما ظلم میشه هم به مطلب ظلم میشه اگر این مطلب رو اشتباه کنیم. تفصیلش برای فردا اگر زنده موندیم.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد