بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
اصولا و اساسا قتل، قتل نفس از نظر عقل و از نظر عدل و از نظر شرائع الهیه مخصوصا از نظر اسلام مجوز لازم دارد. و نه فقط قتل انسان حتی قتل حیوان قتل حیوان ولو پستترین حیوان باشد ولو مورچه باشد این قتل مجوز دارد و اگر بدون مجوز یک حیوانی ولو حرامگوشت است ولو هر چه است انسان بکشد دو جنایت کرده است یکی معارضه با خداست که خدا این حیوان را زنده کرده حیوانی که خداوند زنده کرده است شما چرا میخواید زندگی رو از او بگیرید؟
بعد دوم نسبت به خود این حیوان ظلم است چون مرغوبترین حالت و محبوبترین چیز نزد هر حیوانی حیات و زندگیست.
پس کشتن هر حیوانی تا چه رسد به انسان بدون مجوز عقلی یا شرعی یا هر مجوزی که قابل قبول است حداقل دو بعد اشکال دارد یک بعد الهی و یک بعد بشری.
حالا انسان که ارفع موجودات و افضل موجودات است کشتن این انسان مجوز لازم دارد و ما برحسب آیات مقدسات قرآن جواز کشتن را در چند مرحله میفهمیم. یکی اینکه انسانی قاتل انسانی مسلمان باشد بدون مجوز و عمدا. حالا قاتل مسلمان بودن بدون مجوز و عمدا یا لایمانه هست که خودش ارتداد است یا لایمانه نیست بر مبنای دیگریست که ظلم است. چه ظلم باشد قتل مسلمان و چه ارتداد باشد از باب جَزاءُ سَیئَةٍ سَیئَةٌ مِثْلُهَا ، فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ و فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ و آیاتی که نص است در این مطلب جایز است کشتن اون طرف طرف قاتل گرچه احیانا واجب است یا جایز است بخشیدن اون.
اصل اولی این است که کسی که قاتل باشد عمدا و بدون مجوز و مقتول مسلمان باشد قاتل چه مسلمان باشد و چه به احری غیر مسلمان باشد قاعده اولیه و ضابطه اولیه این است که قاتل کشته شود مگر اینکه ولی دم صرف نظر کند در زمینهای که صرف نظر راجح است یا جایز است یا واجب است اما اگر صرف نظر از کشتن قاتل، قصاص قاتل در هر سه بعد منفی است چه طلب قصاص کند و چه طلب قصاص نکند مدعی العموم اسلامی لازم است اون طرف رو اعدام کند.
حالا شخص قاتل که عمدا مسلمانی رو کشته چه سعی داشته باشد و چه سعی نداشته باشد فی کلمه الواحده شخصی که قاتل مسلمانیست عمدا و بلاحق مخصوصا در مورد مطالبه اصحاب الدم باید قصاص شود و کشته شود در اینجا سعی مطرح نیست.
بعد دوم: در قرآن شریف دو آیه راجع به فتنه داریم که این فتنه عقیدتیست آیه 217 سوره بقره و آیه 191 سوره بقره.
وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ، آیه 217 سوره بقره.
وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ.
فتنه برحسب آیه دوم أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ است و برحسب آیه دوم أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ است. فتنه را اگر آزاد بگذاریم فتنه در تمام ابعاد فتنه است، در تمام نوامیس خمسه فتنه است فتنه نسبت به عقیده منحرف کردن انسان از عقیده صالح، فتنه عقلی بیعقل کردن و کم عقل کردن انسان، فتنه عرضی، فتنه مالی، فتنه جانی. فتنه در هر بعدی از ابعاد نوامیس خمسه سعی لازم ندارد يَسْعَوْنَ فی الفتنه نیست.
برخلاف يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا در آیه مائده که آیه محوریست و بحثمون روی همون آیه است اینجا وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ، وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ فتنه است اما آیا این فتنه حتی فتنه مالی هم هست؟ که اگر کسی در بانکی رئیس بانک است یا کارهای در بانک است مقداری از اموال بانک رو برداشت بگیم فتنه است أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ است اعدامش کنیم؟ یا فتنه در امور جنسی، فتنه در امور عرضی غیر جنسی، فتنه در امور عرض میشود که لفظی آیا تمام اینها رو وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ، وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ شامل است یا نه؟ نخیر شامل نیست چرا؟ برای اینکه مورد دو آیه فتنه عقیدتیست.
قرآن رو باز کنید آقایون. برحسب این دو آیه که وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ، 217 سوره بقره و
وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ 191 بقره در بعد اخراج اهل مکه است از مکه. اخراج اهل مکه از مکه دو بعد دارد گاه مردمی را که در مکه خانه دارند از خانههاشان و از مکه بیرون میکنند به عللی. این علل مربوط به فتنه عقیدتی نیست این بحثیست یا نخیر؟ از مسجد الحرام بیرون کردن از مکه بیرون کردن به عنوانی که شخص بیرونکننده مشرک است مخالف است با اعمال توحیدی و عبادت توحیدی به عنوان مبارزه با توحید و عبادت توحیدی موحدین را از مرکز توحید که مسجد الحرام است بیرون میکنند پس این فتنه عقیدتیست. بیرون کردن اینها موجب ضعف مسلمانهاست.
در دو بعد این بیرون کردن فتنه عقیدتیست. بعد اول: مشرک که معارض است با محل خداپرستی و مرکز اصلی خداپرستی که مسجدالحرام است بیرون کردن اهانت به توحید است و بر مبنای موحد بودن و خداپرست بودن است این عرض میشود که یک جهت.
جهت دیگر دیگران را سست میکند در ایمان اگر اعمال ایمانی انجام دادن موجب هدر باشد نماز خواندن، روزه گرفتن، جهاد رفتن و کارهایی که در شریعت الله واجب است انجام دادن اگر کسانی کاری بکنند که انجام این کار سست شود، اهانت گردد، موجب طرد و خوف باشد که هرکس خداپرست است و در مسجدالحرام خدا را عبادت میکند تهدید است به بیرون کردن، تهدید است به بیرون رفتن وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ، وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ شامله.
بنابراین اینها محارب با الله هستند. کسانی که اهل مکه و اهل مسجدالحرام را، موحدین رو بیرون میکنند در دو بعد محارب با اللهاند یک بعد درونی و یک بعد برونی. بعد درونی اگر محاربه با الله نیستند چرا اهل الله را از مرکز عبادت الله بیرون میکنند؟
بعد برونی دیگران را سست میکنند سستی عقیدتی و سستی عملی در بقا و این مطلب کلیت دارد. مثال حاضر و حی اگر به شما اهانت میکنند، بیمحلی میکنند، اذیت میکنند، اقامه غیرایرانیها رو تمدید نمیکنند و چنین و چنان به حساب اینکه درس قرآن میایید این فتنه است این أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ است.
حالا برحسب این دو آیه وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ و أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ فتنه عقیدتیست یا به عنوان درونی که محارب الله است یا و به عنوان برونی هم که دیگران را اخافه میکند دیگران را سست میکند در توحید برای اینکه اگر شما فلان جا باشید بیرونتون میکنیم. از اینکه بیرونتون میکنیم از خانه و لانه و آشیانه و زندگی شما رو در به در میکنیم این اخافه است اخافه بر مبنای این است که شما راه مستقیم عبودیت الله رو دارید طی میکنید.
بنابراین ما دو محور اصلی به عنوان دو ضابطه اصلی از برای قتل داریم دیگه سوم و چهارم و دیگر نداریم.
یک: کسی که قتل قاتل است عمدا مسلمانی را بدون مجوز، این اگر صاحب دم طلب کند اعدامش میکنند و اگر هم صاحب دم طلب نکند ولکن واجب الاعدام از نظر اجتماعی، مدعی عمومی اسلامی تقاضای اعدام میکنه اعدام میشه. این سعی لازم ندارد. فتنه هم همینطوره در فتنه هم سعی لازم نداره. اگر کسی مردم را کمعقیده میکند، سستعقیده میکند، از عقیده حق منحرف میکند لسانا، قلما، قدما، عملا در هر بعدی از ابعاد برونی کسانی را بدعقیده یا کمعقیده یا کجعقیده میکند.
یا در بعد اول خودش در درونش فتنه است. مسلمان بوده کافر میشه با اینکه اسلام از براش به حججش ثابت است مع ذلک کافر میشه یک نوبت یا دو نوبت یا چند نوبت این فتنه درونی دارد. فتنه درونی و فتنه برونی هر دو از مصادیق محارب الله است چون محاربه با الله چنانکه دیروز عرض کردیم یا محارب متجاوز است یا محاربه غیرمتجاوز.
اما بعد سوم، در همین بعد دوم در همین بعد دوم که شخصی فتنه میکند عقاید مردم را، اعراض نه، اعراض و اموال و اینها هم نه، جانها رو بله به حساب اینکه داریم مصداق رو داریم، اون چهار ناموس دیگر عرض میشود که سه ناموس دیگر که ناموس عرض باشد و ناموس عقل باشد اون سه ناموس دیگر که دو ناموسش مورد بحثه یک ناموس ناموس عقیدتیست که اثباتیست و یک ناموس ناموس نفسیست که سعی درش لازم نیست. کسی که فتنه عقیدتی میکند و استمرار دارد در فتنه عقیدتی و توبه نکرده است و رجاء توبه درش نیست این شخص باید کشته شود چرا؟ برای اینکه تمام زندگیش و تمام وجودش فتنه است و فتنه طبق دو نص قرآنی أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ و أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل.
اما اگر همین مفتتن کسی که گروهی را بیدین کرده است اما توبه واقعی میکند مرتد عن فطرةِ است عرض میشود که از ارتداد توبه میکند بعد باز مرتد میشه بعد باز توبه میکنه، طبق نصی که از دو آیه ارتداد قرآن چند مرتبه کافر و چند مرتبه مسلمان ولکن در مرحله اخیره توبه میکند مسلمان میشود قطعا بلا ریب قبل الموت، اینجا باید کشتش یا نباید کشت؟ کلمه الواحده فقه اسلام سنتا و شیعتا میگد المرتد عن فطرةِ لا یستتاب و یقتل. این لا یستتاب و یقتل غلط است برای اینکه توبهای که این شخص میکند یا توبه واقعیست یا توبه غیرواقعیست. اگر توبه واقعی باشد که عند رویت البأْس نباشد، از نظر خوف نباشد، از نظر ترس نباشد، از جهات دیگر که اونو وادار به توبه میکند نباشد به اختیار این کسی که مرتد فطری بوده هست و معاند بوده است و گروهی رو از دین برگردانده است و چه این حالا توبه میکند اگر توبه میکند و توبه واقعیست چرا لا تقبل التوبته و یقتل؟
ما به قرآن دو نظر میکنیم یک نظر محوری به آیه 33 و 34 مائده و نظر مفسری به آیات دیگر که دیروز مقادیریشو خوندیم.
(سوال) در آیه مائده أَصْلَحَ داریم در آیه مائده أَصْلَحَ داریم. بخونید آیه رو فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ … غَفُورٌ رَحِيمٌ ، أَصْلَحَ داریم.
خب ببینید حالا ما آیاتی داریم آیاتی راجع به ارتداد داریم. این آیات از دو حال خارج نیست یا در این آیات حکم میشود به اینکه شخص مرتد توبهاش قبول نیست و کشته میشود یا نخیر اگر قبل از موت توبه کرد توبهاش قبوله. آیات دسته اول که دو آیه است ظاهرا، آیات دسته اول که توبهاش قبول نیست و طبعا کشته میشود آیا وضع این آیات با آیه مائده چیست؟
و قبل از این دو رشته آیات آیات دیگری در ارتداد داریم از جمله در صفحه 34 قرآن باز کنید.
وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ، سوره بقره آیه 217 صفحه 34.
خب در اینجا ارتداد مقید است به اینکه فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ ، وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ مرتد فطری را، مرتد ملی، ارتداد یک مرتبه را، ارتداد چند مرتبه را در کل ابعاد منحوس ارتداد شامل است. آیا کسی که مرتد فطریست مشمول مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ هست یا نه؟ به طریق أَوْلَى هست.
بنابراین وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ این عام و یا مطلق و یا هم عام و هم مطلق شامل کل مرتدین عن الدین است ولکن فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ ، نمیخوایم به مفهوم استدلال کنیم اما اصل چیست؟ آیا اصل اعدام شخص مرتد است؟ نخیر اصل عدم اعدام است کلا الّا ما خرج بالدلیل. خرج بالدلیل اعدام شخصی که مسلمانی را بکشد بدون جهت اولا که به طور کلیست و دومی شخصی که مرتد است اما شخصی که مرتد است قرآن قید کرده فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ اما اگر يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ باشد و قبل از موت ایمان واقعی بیارد و توبه کند باز هم حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ ؟ نخیر حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ در صورتیست که فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ. پس این آیه که از آیات ارتداد است هرگز دلالتی و اشارهای به این ندارد که شخصی که مرتد است اگر توبه کرد و توبه واقعی کرد حبط عمله حبط عمل نیست و کاریشم ندارند.
(سوال) به وجوب و عدم وجوب قتل نیست … هیچکدوم نداره. ما پی این میگردیم که وجوب قتل بیاد ببینید ما چون قاعده کلی و ضابطه کلی این است که قتل در کار نباشد مگه به دلیل. آیا در این آیا قتل مرتدی که توبه کند و با حالت اسلام عرض میشود که بمیرد حالا موقعی که زندست اگر مرتد توبه کند در حالت حیاتش کاری بهش داشته باشیم؟ آیه نه نفی میکند و نه اثبات، فقط حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ را نفی میکند. پس ما کل آیات ارتداد که در قرآن هست تحت نظر میگیریم آیا از کل آیات ارتداد در قرآن این مطلب به دست میاد که المرتد الفطری لا یستتاب و یقتل؟ و لا تقبل توبته؟ در نمیاریم حالا بررسی کنید. این یک آیه.
آیه دیگر صفحه 61 قرآن سوره آل عمران آیه 91 :
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ
خب إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ اینم مثل آیه قبله در اینکه راجع به کسی که کافر شد (نظر) بله؟ قبلیشم حتی، إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا خب اون مال ازدیاده مال ازدیاده بعد بحث میکنیم مال ازدیاد کفره بعد بحث میکنیم دیروز اشاره کردیم امروز اشاره (سوال) ازدیاد کفر، ببینید عرض میشود که راجع به ازدیاد کفر لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْه و راجع به عدم ازدیاد لَنْ تُقْبَلَ ندارد ببینید پس لَنْ تُقْبَلَ با غیر لَنْ تُقْبَلَ فرق داره.
حالا پس آیه دوم إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ ، كَفَرُوا كَفَرُوا عن الایمانه دیگه كَفَرُوا عن الایمان تمام مراتب ارتداد را شامل است کفر ابتدایی، کفر ملحق، کفر ملحق یکباره، دوباره، کفر ارتدادی عن ملةِ و عن فطرةِ همه رو شامله.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ. این آیه نه نفی میکند و نه اثبات کشتن کسی را که مرتد عن فطرةِ است اگر توبه کند.
آیه سوم صفحه 24 سوره بقره آیه 261 (161) :
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ الی آخر آیه. ببینید همش موت رو مطرح میکنه إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ این لعنت هم لعنت دنیویست و هم لعنت اخروی. لعنت دنیوی حد است و لعنت اخروی عذاب الیمه ولکن این لعنت که شامل لعنتین است لعنت دنیوی و اخروی در چه صورت؟ در صورتی که وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ اما اگر زنده ایت و توبه واقعی کرد أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ برش ثابت نیست. پس این آیه هم نه نفی میکند قتل را نه اثبات. فقط چیزی که نفی میکند قتل رو ضابطه است ضابطه و قاعده کلی این است که کسی را نکشند به هیچ علتی از علل مگر به علت منسوخه. علت منسوخه تا اینجا فقط یکیست طبق آیاتی از قرآن که شخصی قاتل است عمدا اما اگر کسی مرتد است بکشنش تا اینجا نیومده، نکنش طبق قاعده است، بکشنش دلیل نداره.
آیه دیگر صفحه 200 قرآن آیه 84 سوره 9 :
إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ مذمت میکند خداوند گروهی از منافقین را إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ، این كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ چه کفر ظاهری و باطنی باشد که کفر مطلقه چه فقط کفر باطنی باشد که کفر نفاقه چه یک مرتبه باشد چه چند مرتبه باشد عن ملةِ باشد عن فطرةِ باشد مورد مذمتند إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ یعنی وهم کافرون. این آیه هم مثل اون آیات دیگر موت رو مطرح فقط کرده.
خب بنابراین در این آیات که همه آیات مربوط است به ارتداد یا نصا یا ظاهرا، عموما و یا اطلاقا و یا هر دو شامل مرتد عن فطرةِ هست که این مرتد عن فطرةِ توبه واقعی کرده است توبه نکرده رو بحث نمیکنیم توبه نکرده بحث دیگریه، این مرتد عن فطرةِ توبه واقعی کرده است اشارهای به قتل ندارد مگر بمیرد در حال کفر چه کفر ارتدادی باشد و چه کفر اولی و آغازین باشد.
اما اون دو آیه، اون دو آیه که آیه 137 سوره نساء است و آیه 90 سوره آل عمران که دیروز بحث کردیم باز هم اشاره میکنیم.
عرض میشود که آیه 90 سوره آل عمران:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا دو آیه ارتداد هست که درش ازدیاد کفر مطرح است در اون آیات قبلی ازدیاد کفر مطرح نبود دو آیه هست که درش ازدیاد کفر مطرح هست صفحه 61 سوره آل عمران آیه 90: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ایمان چه ایمان فطری باشد و چه ایمان ملی باشد چه ولد بین ابوین مسلمین چه نه.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا بعد کفرش زیاد شد، ایمان آورد البته ایمان یه مرتبه ایمان از روی شک میاره نخیر، ایمان از روی ادله مثبته ایمان آورد ادله قانعکننده ایمان او را وادار به ایمان کرد مع ذلک ثم كَفَرُوا کفر هم كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ این کفر بدون دلیله ایمان با دلیله قدر متیقن عرض میکنیم دیگه و همشم … ایمان از روی دلیله کفر بلادلیله إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا هم کفر بلادلیله هم ازدیاد کفر بلادلیله.
لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ محال است که توبه اونها قبول بشه. اگر محال است توبه اونها قبول شه اگر که توبه کنند و توبه واقعی کنند مخصوصا در بعد مرتد فطری این آیه از آیاتی خواهد بود که دلالت دارد بر اینکه مرتد فطری توبهاش قبول نیست چون لَنْ دیگه، لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ ، این یک آیه.
آیه دوم که غلیظتره، آیه دوم صفحه 100 قرآن سوره نساء آیه 137:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا … ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ (نظر) بله بله ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ این مرحله کفر را و مرحله ایمان را دو برابر کرده.
آیه اول كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ بود ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا یک ایمان و یک کفر ولی کفر ضائد لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ .
آیه دوم إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا چه ازدیاد باشد چه نه، ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا (نظر) ثُمَّ كَفَرُوا بله ثُمَّ كَفَرُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ (نظر) بله؟ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا بله.
این آیه چند مرتبه کفر و ایمان را ذکر کرده ارتداد چند مرحلهای، ارتداد چند مرحلهای اضافه بر اینکه در ارتداد ازدیاد کفر شده است در اینجا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ. به این دو آیه استدلال شه تو اون آیه لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ مرگ نداره چون توبه در حال حیاته توبه در بعد از مرگ که نیست که. اولا توبه در حال حیاته و ثانیا به طور مطلق لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ در اون آیه و لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ در این آیه.
خب کسی بیاد بگد که پس شما چه میگید اگر مرتدی که مرتد فطریست ارتداد عن الایمان پیدا کرد و ازدیاد کفر داشت اگر توبه کند قبول توبه نیست؟ اینجا سه جواب داریم.
جواب اول این است که ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًانه اگر ایمان آورد و کافر شد و ازدیاد کفر نبود لَنْ تُقْبَلَ نیست. لَنْ تُقْبَلَ خاص است به اینکه ازْدَادُوا كُفْرًا چه در یک مرتبه مرتد شدند طبق آیه اول و چه در چند مرحله مرتد بشن در آیه دوم، این جواب اول. پس این حرف رو پس بگیرید که المرتد عن فطرةِ به طور مطلق میگم، المرتد عن فطرةِ لا یستتاب و لا تقبل توبته و یقتل، این غلطه. اینو شما مهار کنید در جای خاص. کسی که مرتد عن فطرةِ و کفرش ازدیاد پیدا کند. مومن بوده یا عن فطرةِ یا عن ملةِ، عن فطرةِ مورد بحثه، بعد کافر شده بعد ازدیاد کفر پیدا کرده یا نخیر اول کفر کمی داشته بعد ایمان آورده بعد کافر شده کفر به ازدیاد کفر بعد ازدیاد کفر پیدا کرده پس محور کفر بعد از ایمان است کفری که ازدیاد پیدا کند ولکن اگر کفر ازدیاد پیدا نکند اینجا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ نیست.
(سوال) چه بار اول باشد دوم باشد دهم باشد اگر ده مرتبه ایمان بیارد کافر بشد ازدیاد نباشد و مرتد فطری باشد مشمول لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ در این آیه (سوال) نخیر ازدیاد کفر یعنی این کفری که داره زیادتر از کفر قبلیست. یک ازدیاد عددی داریم یک ازدیاد مادهای داریم در ماده کفر ازدیاد است (نظر) اصدق رو کاری نداریم، از نظر تعداد، از نظر تعداد تعداد ایمان کفر ایمان کفر و از نظر بعد، آیا بعد کفر نسبت به قبل الایمان بیشتر شده یا نه؟ اگر بعد کفر نسبت به قبل الایمان بیشتر شده ازْدَادُوا كُفْرًانه ببینید چون ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا آیه رو بخونید (نظر) بخونید آیه رو.
(سوال) آها ببینید اولا کفر دو مرتبه ازْدَادُوا نداره ولی مرحله اخیره ازْدَادُوا كُفْرًا داره ازْدَادُوا كُفْرًا در عدد نیست چون ازْدَادُوا كُفْرًا اگر در عدد بود خب اول و دوم عدد بود بنابراین این مرحله اخیر که ازْدَادُوا كُفْرًا یعنی کفر در عمقش کفرتره کافرتره کافرتر شد از کفر قبل از ایمان، کافرتر شد از ارتداد اول، کافرتر شد از ارتداد دوم مناط کافرتر شدنه. اگر کافرتر شد لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ.
بنابراین اگر کافرتر نشد ولو ده مرتبه ایمان کفر ایمان کفر عدد بیاد ولی کافرتر نشد ولی کمتر کافر شد یا مساوی کافر شد کمتر کافر شد مساوی کافر شد کافرتر نشد ازْدَادُوا كُفْرًا برش صدق نمیکنه بنابراین نه لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ در اینجا هست و نه لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ، این دوتا.
سوم (سوال) نه خب بله دیگه بله بله توبه واقعی کند اگر توبه کند توبه واقعی توبه غلط که نه، توبه واقعی اگر بکند این لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ چرا؟ برای اینکه ازدیاد کفر داشته چون ازدیاد کفر داشته به حساب ازدیاد کفر و ارتداد لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ یا لَمْ (سوال) بله؟ استتابه چی؟ بله برای اینکه فرض کنید توبه نکرده استتابه کنیم؟ نخیر اگر توبه نکرده استتابه نکرده ولی توبه کرد اگر توبه کرد آقایون چی میگن؟ بالاجماع یعنی بالاطباق بالضروره، بالضروره … میگن که توبش قبول نیست اولا لم تستتاب لا تستتاب لا استتاب، ثانیا اگر توبه کرد و توبه واقعی هم بود توبش قبول نیست و یقتل آقایون میگن یقتل و لا تقبل توبته اگرچه توبه واقعی باشه. این در کجاست؟ این بر مبنای این دو آیه در صورتیه که ازدیاد کفر است. ازدیاد کفر در دو بعد جرم اضافست یک بعد محاربه با الله در درون، یک بعد محاربه با الله در برون. محاربه با الله در درون کفر زیادتر شده بلاحجت، محاربه با الله در برون که مردم میدانند این ایمان داشته ایمان مخصوصا ایمانش خیلی سر و صدا کرد بعد کافر شد بعد کفر زیاد شد مردمی که در ایمان شلند گمراه میشن یعنی هم این محارب الله است در باطن (سوال) بله بله بله و هم محارب الله است در خارج بنابراین این لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ درسته؟ این دو آیه.
حالا (سوال) حالا عرض میکنیم میخوایم اینا رو عرض کنیم. این اصل مطلب رو عرض کنم …
خب این دوتا پس آیه میگوید در اصل ارتداد و توبه قبل از ارتداد هر ارتدادی باشد حق ندارند که در صورتی که توبه کرد توبه مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِما ببینید توبه عند رویته البأْس نه، برحسب نص آیه مائده عرض میشود که توبه مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ … أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ آقایون میگویند که نخیر اگه توبه کرد من قبل ان تقدروا، من بعد ان تقدروا، من قبل القبض، من بعد القبض میگویند یقتل، ما میگوییم یقتل نیست. بله در باب ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ.
و این قتل دو بعد دارد بخشیدن کسی که ارتداد پیدا کرده است دو بعد دارد: بخشیدن عذاب دنیا، بخشیدن عذاب آخرت. بخشیدن عذاب دنیا حد نخوردن است، بخشیدن عذاب آخرت جهنم نرفتن است. خب پس بنابراین کسی که ازدیاد کفر دارد لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ در آیه و لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ در آیه دیگر در هر بعدی از ابعاد ارتداد فطری باشد به شرطی که ازْدَادُوا كُفْرًا باشد.
خب بنابراین ما سه بعد جواب دادیم. بعد اول ازْدَادُوا كُفْرًا مطرح است نه اینکه کافر شود فقط و بعد دوم این است که این ممکنه خب البته ممکنه اصراری نداریم ممکنه ممکن است که کسی که ایمان آورد کافر شد ایمان آورد کافر شد و ازدیاد کفر کرد ازدیاد کفر بلاحجه دلیل از چیه؟ دلیل بر مسخرست میخواد مسخره کند ایمان رو. کسی که ایمان آورد و به مقدار ایمان و در به مقدار درصد ایمان ایجابی درصد کفر سلبی پیدا کرد این براش مسخره در نمیاد ولکن کسی که ایمان پیدا کرد طبعا به دلالیل ایمان نه بدون دلایل، کسی که ایمان پیدا کرد بدون دلیل نه، کسی که ایمان پیدا کرد به دلایل ایمان ایمان خداپسند باشد بعدا کافر شد و کفرش زیادتر شد دوبله غلط کرده هم کافر شدن بدون دلیل هم ازدیاد کفر بدون دلیل. پس این مسخرست این توبه نیست. این هم وجه دوم که حمل کنید این دو آیه رو در ازدیاد کفر برای اینکه این مسخره کرده توبه واقعی نکرده داره مسخره میکند خدا و رسول اهل ایمان رو، این دو.
سوم: فرض کنید توجیح اول رفت کنار، توجیح دوم رفت کنار، سوم سوم قطعیست. ما نمیخوایم دلیل زیاد کنیم، از برای توجیح مساله است یا در بعد اول که ازْدَادُوا شرطه یا در بعد دوم که ازْدَادُوا دلیل است ظاهرا برای اینکه میخواد مسخره کند ایمان رو و توبهاش توبه واقعی نیست توبه مسخرهایست. توبه میکند که مردم خیال کنند ایمان آورد بعد کافر میشود و ازدیاد کفر جوری میکند که مردم را گمراه کند پس این مصداق اجلی و اعلی عرض میشود که مفتن است یا مفسد فی الارض است.
خب بحث سوم: بحث سوم آیه مائده است آیه مائده نص است در قبول توبه.
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا ، إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا استثناء از کیست؟ استثناء هست که الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ . آیا این حرب الله و رسوله در ابعاد و درکاتی که دارد شامل درکترین درکات حرب الله و رسول هست یا نه؟ میشه نباشه؟ این عامی و مطلقیست که نص است در درکترین درکات محارب الله و رسوله مگه نیست؟ بله اگرم برابر بود باز شامل بود ولکن الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ کسی که ایمان آورد از روی ادله، بدون دلیل کافر شد، بدون دلیل کفرش زیادتر شد، باز ایمان آورد، باز کافر شد، باز ایمان آورد، باز کافر شد مرتد فطری هم بود ولکن توبه کرد آیه میگد إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا ، إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مگر استثناء از عموم و اطلاق الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ نیست؟ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ که جزائکم أَن يُقَتَّلُواْست، خفیفترش أَوْ يُصَلَّبُواْست تا ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ. این خِزْيٌ فِي الدُّنْيَاست فرض کنید، این خِزْيٌ فِي الدُّنْيَاست که حد است، وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ که اخرویست إِلَّا خورده إِلَّا به هر دو میخوره دیگه، إِلَّا اگر به یکی بخورد باید مخصوص مینوشت چون قرآن افصح بیان و اوضح بیانه.
پس إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا یعنی این خِزْيٌ فِي حیات الدُّنْيَا و عذاب آخرت برای کسیه که محارب الله و رسول است اولا مرتد عن فطرةِ عمدا و لاسیما اگر ازدیاد کفر داشته باشد این مصداق اجلی الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ است و قابل استثناء نیست قابل نسخ هست. قابل استثناء نیست حتی اگر آیهای بیاد استثناء کند این آیه مستثنی ناسخ است تا چه رسد روایات و اقوال.
پس إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ، غَفُورٌ در خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا که حد نیست، غَفُورٌ در در عذاب عظیم فی الاخره که عذاب نیست پس آیه نص است در کل مراتب محاربه الله و رسوله مخصوصا اون مرحله انحس که مرتد فطریست و چند مرتبه ایمان و کفر و ازْدَادُوا كُفْرًا ولکن ایمان آورده است ایمان واقعیست عند رویت البأْس هم نیست ایمان واقعی محرزی که عند رویت البأْس نیست این موجب رفع حد است و موجبه منتها مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ.
اون دو آیه اگر مبنا مسخره نباشد، این دو آیه میگد لم یقبل الله لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ یا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ فرض کنید که واقعا توبه کرده شوخی نیست اگر هم واقعا توبه کرده و مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ هست برحسب اون دو آیه عرض میشود که عذاب دنیوی هست حالا عذاب اخروی … ولکن این آیه ناسخه آیه مائده ناسخ هست (سوال) بله؟ بله بله بله چون هدایت مال آخرت نیست مال دنیاست حق با شماست و لا لهدیه نه هدایت میکنه نه کمک میکنه نه میبخشه ولکن در اینجا هم هدایت میکنه هم کمک میکنه هم میبخشه چرا؟ برای اینکه به نص آیه سی و چهارم سوره مائده و سوره مائده ناسخه غیر منسوخه بنابراین این حکمه دیگه این حکم جزاییست. حکم این واقع، ببینید یه مرتبه اخبار است کونه اگر اخباری کند خداوند از واقعیتی بعد نمیشه نسخش کنه اخبار از واقعیت نسخش تکذیبه تکاذبه. اما اگر حکمه حکم خدا در بعد اول چنین است که شخصی که ازْدَادُوا كُفْرًا حد بخورد در دنیا و در آخرت عذاب ولو توبه کند لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ ولو توبه واقعی باشد این اخباره دیگه اخباره حکمه. این اخبار به حکم حالت قبلی دارد حالت بعدی دارد حالت قبلی لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ ، لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ، حالت بعدی إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ، إِلَّا الَّذينَ تابوا وَأَصلَحوا … مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ پس این آیه نص است.
پس بنابراین کلمه الواحده نه احوط نه (سوال) بله؟ نداره … این نداره این نداره أَصلَحوا جای دیگست، إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا اگر توبه کنند منتها توبه … در اصلاح یعنی اگر گروهی را گمراه کرده است إِلَّا الَّذينَ تابوا وَأَصلَحوا و اتقوا ، إِلَّا الَّذينَ تابوا وَأَصلَحوا و چه داره. در توبه شرایطی است اینجا توبه به طور مطلقه ولکن این توبه اگر کسیو گمراه کردی توبه تو قبول است در دو بعد، در بعد الهی قبول است بدون شرط مگر واقعیت توبه و در بعد بشری قبول است اگر جبران کنی. اگر کسی به کسی ظلمی کرد ظلم مالی کرد باید مال رو به او بده و اون هم ببخشه. در اینجا هم اگر توبه کرد و توبه کند و توبه مقبول توبهایست که اصلاح کند اگر اصلاح نکند که نیست. حالا در اون بحث بحث بعدیست. اگر توبه کند و اصلاح کند سالیان دراز مرتد شده است عن فطرةِ و چه و چه و چه توبه کند به نص این آیه عرض میشود که توبش قبوله.
بنابراین نه اشبه نه اقوی نه قوی بلکه قول واحدا شخص مرتد فطری هر قدر منحوس باشد ارتدادش اگر توبه واقعی کند مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ توبهاش مقبول است هم عند الله و هم از برای زوال حد. خلاف لضرورته الاسلامیه احکام داره.
(سوال) نخیر با … بله بله عرض میکنم که، عرض کردم قاعده نص اینه ما در دو آیه ما در دو آیه داشتیم … یکی لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ ، ازْدَادُوا كُفْرًانه ، یکی لم یغفر لهم . لَمْ يَكُنِ اللَّهُ ، لم یغفر لهم هر دو ازْدَادُوا كُفْرًانه. این ازْدَادُوا كُفْرًاها رو چی نسخ میکند؟ آیه مائده إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بعد ما … چی بود آیه (نظر) إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ خب حالا این شخصی که اینجوریه ازْدَادُوا كُفْرًا هست، مرتد فطری هست چه هست اگر توبه قطعی کرد مشمول این آیه هست یا نه؟ قطعا بله چرا؟ برای اینکه مستثنی منه چیه؟ مستثنی منه الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ است انحس افرادی که يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ کین؟