جلسه هفتصد و هفتاد و سوم درس خارج فقه

حدود و تعزیرات (مفسد فی الارض)

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد

سوالی درباره این استثناء هست در آیه 34 مائده إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ، وَأَصلَحوا ندارد و حال آنکه در آیه سرقت وَأَصلَحوا دارد. فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ سه چهار آیه بعد، فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ. و حال آنکه محاربه الله و رسول و سعی فساد فی الارض بیشتر نیازمند به اصلاح است بعد از توبه تا سرقت عادی. سرقت عادی که صرف سرقت باشد هم محاربه با الله و رسول نیست و هم سعی افساد فی الارض نیست.

 اگر سارق اصرار دارد به سرقت و مضاعف با اصرار تکراری و تعدادیش سرقت مسلحانه می­کند آنگاه سعی در افساد اقتصادی فی الارض دارد. اما سارق عادی که آیه قطعا شامل آن است بلکه محور آیه سارق عادیست این فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ دارد. اما آیه محاربه با الله و رسوله وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا فقط دارد إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ  فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ، این سوال.

جواب از چند جهت است که هر جهت به خودی خود کافیست. اولا من جهته عامه، آیا توبه از هر گناهی صرفا نهی می­کند اون گناه را؟ چه در بعد جزا دنیوی و چه در بعد جزا اخروی؟ نخیر آیات توبه در گناهان گوناگون ملحقاتی دارد فَمَنْ تَابَ و آمَنَ و أَصْلَحَ ، فَمَنْ تَابَ و عَمَلًا صَالِحًا ، عَمَلًا صَالِحًا ، أَصْلَحَ ، آمَنَ این قیود را دارد.

سوال: آیا اگر این قیود نباشد از تَابَ ، آمَنَ و أَصْلَحَ یا آمَنَ و یا أَصْلَحَ استفاده می­شود یا نه؟ جواب: بله با دقت چون معنی توبه چیست؟ اگر انسان گناهی کرد این گناه هرچند بزرگ و بزرگتر یا کوچک وکوچکتر باشد توبه از این گناه جبران این گناه است برگشت به حالت قبل از گناه است. در حالت قبل از سرقت، قبل از محاربه با الله و رسوله، قبل از سعی در فساد فی الارض این کارا رو نکرده بود نه کسی را گمراه کرده بود و نه خودش مرتد شده بود اما با مرتد شدن و مرتد کردن گروهی هم نسبت به خدا محاربه شده است و هم نسبت به بندگان خدا که افساد عقیدتی کرده.  

بنابراین فَمَنْ تَابَ ، إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بعد أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ  ، تَابُوا چیه؟ تَابُوا از یک بعد گناه؟ توبه ناقص است، تَابُوا از تمام ابعاد گناه آن مقدار که ممکن است و الّا اگر کسانی را خودش مرتد شده است و کسانی را هم تبلیغ کرده است و مرتد شده­اند اگر مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ توبه الی الله کند که خدایا در بعد عصیان تو توبه کردم این توبه کامل نیست برای اینکه برای اینکه گروهی را هم گمراه کرده است و توبه کامله در صورتیست که برگشت بدهد کسانی را که گمراه کرده است در صورت توانش، در صورتی که نتواند مطلبی نیست برای اینکه در دین حرج و عسری در کار نیست اما در صورت توانش باید اصلاح کند.

و همچنین ایمان، اگر گناه گناهیست که ایمان انسان را کاسته است و افسادی هم انجام داده است توبه دارای سه بعد است. یک بعد برگشت به خدا که گناه محو شود، بعد دیگر برگشت به ایمان که با گناه ایمان صدمه دیده است، بعد سوم آن فسادی را که انجام داده است آن فساد را در صورت مقدور اصلاح کند یا حداقل فساد را از بین ببرد.

بنابراین جواب اول از این سوال که إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ، أَصلَحوا ندارد و حال آنکه بزرگترین گناهان حتی الحاد و ارتداد و شرک و کفری که از اسلام خارج شود را شامل است تا چه رسد گناهان کبیره­ای را که احیانا مسلم انجام می­دهد چرا در اینجا أَصلَحوا در کار نیست اما سه چهار آیه بعد راجع به وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ که اصلا مشمول آیه نیستند، سارق و سارقه نه محاربه با الله و رسول دارند و نه يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا چون سارق و سارقه­ای يَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا از نظر اقتصادیست که اصرار و تکرار در سرقت داشته باشد در بعد عدد و استمرار و در بعد اصل سرقت هم سارق مسلح باشد.

 حالا سارقی که سارق مسلح نیست و از کل ابعاد آیه عرض می­شود محاربه با الله و رسوله و سعی فِي الأَرْضِ فَسَادًا خارج است دارد که فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ اما در این آیه وَأَصْلَحَ ندارد این سواله.

جواب اول این است که اصولا توبه مقتضی اصلاح است. اگر گناه یک بعدیست توبه هم یک بعدیست، گناه دو بعدیست توبه دو بعدیست، گناه سه بعدیست توبه سه بعدیست. اگر گناه دارای چند بعد است بعد الهی و بعد بشری اگر از بعد الهی توبه کرد تَابَ نیست نیمی از توبه است و ظاهر تَابَ توبه تمامه، برگشته. برگشت کردن یعنی قبل از گناه کردن چگونه بوده، قبل از ارتداد مومن بوده، قبل از سعی فساد فی الارض ساعی فساد فی الارض نبوده، قبل از این­ها آدم صالحی بوده است در بعد این گناهان.

بنابراین إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ یعنی تَابُوا عن محاربه الله و رسوله. اگر محاربه الله و رسوله دارای دو بعد است یا سه بعد که بعد اول محاربت با الله و رسول است و بعد دوم منحرف کردن و بی­عقیده کردن و مرتد کردن گروهی از مومنان اگر توبه­اش در بعد گناهیست که نسبت به الله کرده فقط، فقط توبه کرده خدا و از گناه هم توبه کردند برگشت کردند اما این توبه نسبیست، توبه ناقص است توبه کامل نیست. توبه در بعد دوم که اون انحرافی را که در گروهی ایجاد کرده است برطرف کند، اصلاح کند، به حال اول برگرداند نبوده است بنابراین توبه نیست.

بنابراین سرجمع هر جا توبه باشد و مراد توبه حقیقی باشد برگشت مطلق است نه مطلق برگشت. برگشت مطلق یعنی آنچه را که قبل از گناه اون حالی را که قبل از گناه بوده است برگشت اون حال باشد. اگر اون حال در یک بعد صدمه دید توبه برگشت به اون بعد است، اگر در دو بعد در دو بعد، اگر در سه بعد در سه بعد. این جواب اول.

جواب دوم این است که چون خداوند در دو سه آیه بعد فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فرموده است أَصْلَحَ در اینجا تکرار نشده و همینطور اونجا هم لازم نبود اونجا هم لازم نبود ولکن برای تبیینه این سوال رو کسی می­کند که اگر ایمان و اصلاح مقتضای خود توبه است پس چرا احیانا اختلافا هست که فمن آمن، الّا من آمن، إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ و أَصْلَحَ چرا؟ تبیینه این تبیینه.

(سوال) بله بله آمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا ، تَابَ و آمَنَ و أَصْلَحَ و همچنین این آمَنَ و أَصْلَحَ و عَمَلًا صَالِحًا تمام توجیح تَابَ است برای اینکه توبه را اگر به حق بنگرید یعنی توبه از کل آنچه انجام داده است و کل آنچه انجام داده است یک بعد یک بعد، دو بعد دو بعد، سه بعد سه بعد، چهار بعد چهار بعد. اگر گناه چهار بعدی و سه بعدیست، اگر در بعد الوهیت فقط توبه کند این توبه کامله نکرده است و تَابَ یعنی خواب کند اون عیوبی را که وسیله این گناه شده است.

بنابراین ذکر آمَنَ و أَصْلَحَ و عَمَلًا صَالِحًا ذکر چی هست آقایون؟ تبیین و این ذکر تبیینی همه جا لازم نیست باشه. در بیشتر از آیات توبه تَابَ است در کمتر از آیات توبه آمَنَ اضافه شده، أَصْلَحَ اضافه شده، عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا اضافه شده و این اضافات اضافات تبیینیست.

در اینجا تبیین هست چطور؟ تبیین در دو بعده. بعد اول تبیین این است که در دو سه آیه بعد فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ است، أَصْلَحَ در اینجا أَصْلَحَ در اونجا هم هست چون اصلاح از مقتضیات توبه است، این دوم.

سوم: سوم اینکه از باب اولویت قطعیه کسی که گناه مادون می­کند یعنی سرقت عادی می­کند در صورتی قبول است توبه­اش که اصلاح هم در کار باشد اما کسی که گناه بالاتر می­کند چطور؟ به طریق أَوْلَى باید اصلاح در کار باشد، این هم بعد سوم.

هر یک از این ابعاد کافیست که جوابگوی این اشکال باشد. پس بالجمله اگر مرتد عن فطرةِ الاسلام توبه کند هرقدر ارتدادش منحوس باشد در بعد اول نسبت به خدا و در بعد دوم نسبت به بندگان خدا که اون­ها رو منحرف و مرتد کرده است اگر مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ توبه کند و توبه­اش طبعا من قبل القدره واقعیت دارد که حتما باید واقعیت داشته باشد این توبه­ش قابل قبوله قابل قبول است هم نهی می­کند عرض می­شود که حد دنیوی را و هم نهی می­کند گناه اخروی را خلاف بالکافه علما السلام فی ما… . این یک.

مطلب دیگر (سوال) چرا؟ کی گفته؟ چرا؟ چرا؟ بله قدوسه ایمانه بله قدوس ایمانه. مگر کسی که بچه بوده است یعنی از پدر و مادر مسلمان متولد شده بعد که مکلف شد آمنوا نیست؟ (نظر) نشد نشد ببینید نشد نشد ببینید شخصی که (نظر) صبر کنید صبر کنید صبر کنید یا کافر باشد یا نه کافر باشد و نه مسلمان اگر کافر باشد و مسلمان گردد مرتد ملی (نظر) صبر کنید شما صبر کنید صبر کنید اگر کافر باشد مسلمان گردد مرتد ملی اما اگر نه کافر باشد و نه مسلمان باشد مانند فقیر چه؟ بچه­ای که بین پدر و مادر یا پدر یا مادر مسلمان متولد شده است قبل از تکلیف کافر است؟ نخیر، مسلمان است؟ نخیر چون مکلف نیست (نظر) نه مسلمانم نیست (نظر) مسلمان نیست پاکه بله اونم پاکه ولی مسلمان نیست یعنی احکام اسلام در بعد تکلیفی برش جاری نیست (نظر) می­فهمم همین دیگه پس احکام اسلام که در بعد تکلیفی برش جاری نیست پس مکلف به اسلام نیست مع ذلک کفر هم نیست نه کافر است نه مسلمان (نظر) نه اون بلوغی که ما میگید، اون بلوغی رو که ما (نظر) بله هر بلوغی رو ما عرض می­کنیم بلوغ در هر حدی که ما عرض کنیم اگر به مبلغ اون بلوغ نرسیده است نه کافر است و نه مسلمان.

 (سوال) چرا اگر ببین آقا اگر بالغ شد یعنی فهمید خدایی است، دینی هست، شریعتی هست از دو حال خارج نیست (نظر) صبر کنید می­فهمیده؟ پس بالغ بوده ببینید اگر می­فهمیده و طبق فهم اینکه الله و رسول و شریعتی هست می­شده است مکلف بشه خب مکلفه، ما قبل از فهم داریم عرض می­کنیم ببینید (سوال) قبل از فهم نه مومن است نه مومن است نه کافر، قبل از فهم مومن نیست مکلف نیست، کافر نیست چون حد تشریع نداره. نفیا و اثباتا صدق ایمان و کفر برش نمی­کند چون نفیا و اثباتا صدق ایمان و کفر برش نمی­کند بنابراین وقتی که تکلیف شد اونوقت مکلف است به ایمان.

 (سوال) بله؟ نخیر برای اینکه بله مرتد فطری اونطوری که روایت دارد این است که ولده بین مسلم او مسلمین همین چیز دیگه نداره. مرتد فطری این است که نخیر ولده بین مسلم او مسلمین نیست ولده بین کافرین، اینکه ولده بین کافرین قبل از تکلیف نه مسلم است نه کافر ولکن ولده بین کافرین، وقتی مکلف شد یا مسلمان می­شود یا به کفر باقی یا کافر می­شود یا مسلمان می­شود یا کافر می­شود. اگر کافر بشود کافر شدنش استمرار ولادته، اگر مسلمان شود اسلام ابتدایی و فرقش با مرتد ملی مرتد فطری این است که مرتد ملی نزدیکتر به اسلام و ایمان است چون در خانه پدر و مادر مسلمان بوده و از پدر یا مادر یا پدر و مادر مسلمان متولد شده نزدیکتره چون نزدیکتر است بنابراین آقایون میگن که عذابش بیشتره و الّا به طور کلی مرتد ملی باشد، فطری باشد قبل از تکلیف هیچی نیست و نه کافر است و نه مسلمان این اولا.

 و ثانیا إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا شامل همه است. کفروا عن الاسلام، کفروا عرض می­شود که عن عرض می­شود که عن الاسلام فعلی یا کفروا عن (نظر) … خب من بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ، كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ این هم مرتد فطری را شامل است هم مرتد ملی را چرا؟ برای اینکه من بَعْدَ إِيمَانِهِمْ یا ایمانیست که بر مبنای ولادت از ابوین مسلمین است که شائبه ایمان در اینجا هست چون در خانه مسلمه اولا، ثانیا ایمان فطری برای همه هست در دلایل زیادی میاریم ایمان فطری برای کل است بنابراین کسانی که کافر شوند مطلقا چه ملی باشند چه فطری باشند کفر بعد از ایمان است منتها یا ایمان بالفعله بالغ بوده مومن بوده کافر شده یا نخیر ایمان فطریست. از ایمان فطری کافر شود كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمه ، از ایمان فعلی کافر شود كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمه هر دو اولا، ثانیا به نفع ماست این مطلب اگر شامل مرتد فطری نیست خب پس معارضه­ای بین آیات نیست، اگر شامل مرتد فطری است اون آیات که نسخ میشه نسخ میشه (نظر) هر دو می­شود پس در هر صورت (نظر) من آمن بالله … من آمن باللّهه در اینجا.

حالا عرض می­شود که مطلب دیگر اصولا کفار در هر بعدی از ابعاد کفر که باشند شدید باشد، خفیف باشد، اشد باشد، نسبت به الله باشد، رسالت باشد، احکام باشد، هر چه باشد در یک آیه تشویق شده­اند که این­ها ایمان بیارند.

قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ

صفحه 200 قرآن آیه 89 سوره 9 صفحه 182، 182 قرآن صفحه 182 قرآن سوره 8 آیه 38.

(سوال) بله؟ چرا ترس؟ خب بله یکیش ترس یکیش ترسه بله (سوال) دستگیر نکردند ولی میشد دستگیرش کنند اگر دستگیر نکردند و می­شود دستگیر کنند باز قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ نیست.

(سوال) خب، این طبق نص حد برش جاری میشه چون مِنْ بعد أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمه ولکن عذاب خدا نخواهد بود چون توبه کرده تقسیم میشه اینجا ببینید گاه دو تا هست، گاه دو تا نیست، گاه یکی هست یکی نیست، در هر سه هم هست همش هست. إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ یعنی قبل از اینکه در حیطه قدرت قرار بگیرد توبه کند اما اگر در حیطه قدرت قرار گرفت توبه کند توبش نسبت به آخرت قبول است ولی در دنیا قبول نیست باید حد بخورد طبق نص.

حالا این آیات رو توجه کنید آقایون. قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِينَ

این قاعده کلیست. الَّذِينَ كَفَرُوا الَّذِينَ كَفَرُوا چه کفر عن ملةِ باشد چه کفر عن فطرةِ باشد چه الحاد باشد هر بعدی از ابعاد قریبه و بعیده و متوسطه کفر باشد مطلق است.

إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ (سوال) چرا (سوال) می­فهمم می­فهمم الا الا من آمن و عمل صالحنه ولکن إِنْ يَنْتَهُوا (سوال) چرا؟ چرا نیست؟ كَفَرُوا مرتد (نظر) نخیر كَفَرُوا مرتد نیست؟ (نظر) بله بله خب چرا؟ چرا؟ خب خب باید انجام بده؟ کی میگه اینو؟ اول حرفه کی اینو میگه آخه؟ ما اول اول حرفمونه میگم ما شصت هفتاد درصد اختلاف داریم با فقهاء برحسب قرآن همین (نظر) ببینید آقاجان بله صبر کنید صبر کنید صبر کنید صبر کنید، أَصْلَحَ ، أَصْلَحَ به مقداری که بتواند اما فرض کنید که (نظر) مقداری که بتواند ولکن قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ ، يُغْفَرْ لَهُمْ یعنی چه؟ یعنی گناهان بخشیده میشه یعنی گناه ترک صلات، گناه دزدی، گناه چه، گناه همه بخشیده میشه و از جمله (سوال) صبر کنید حالا عرض می­کنیم چرا خودشم بخشیده میشه و مثلا شخص مرتد، شخصی که مرتد شده است و چند سال نماز نخونده است در حال ارتداد چه فطری باشد چه ملی يُغْفَرْ لَهُمْ به نحو شامل معنیش چیه؟ این نماز که نخونه نه، روزه که نگرفته نه، کارهایی که کرده نه، تمام نه (سوال) ضابطه ضابطه است بله ضابطه است و این ضابطه استثناء نخورده استثناء به دو آیه ارتداد نخورده چون دو آیه ارتداد حداقل منسوخ است به آیه مائده.

بنابراین این اعلامه کسانی که مرتدند البته تحت قدرت قرار نگرفتنا، کسانی که مرتدند و گمراه می­کنند در اونجا که تحت قدرت اگه تحت قدرت قرار بگیره که يُغْفَرْ نیستش که، به استثناست آیه مائده، اگر تحت قدرت قرار نگرفتند مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ولکن اعلامم می­کنند اسلام و زعماء اسلام متولیان اسلام اعلام عام می­کنند چون قرآن که ای کسانی که کافر شده­اید در هر بعدی از کفر اگر برگردید و مسلمان شوید آنچه در گذشته است غفر میشه. یکی از گذشته­ها چیه؟ یکی از گذشته­ها این است که محکوم به اعدام است اگر بگیرنش اعدام می­کنند بگیرنش عرض می­شود که قطع ایدی و ارجل می­کنند سلب می­کنند چه می­کنند می­گوید يُغْفَرْ لَهُمْ تماما يُغْفَرْ این اعلام عامه.

بنابراین دو بعد ما داریم. یک بعد این است که تشویق می­کند این آیه مبارکه کفار را در هر بعدی از کفر که هستند برگردند تشویق می­کند برگردند بگیرن بکشنشون؟ نخیر يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ همه بخشیده میشد الّا، الّایی که عرض می­شود نص داریم. وانگهی آیه مائده نص النصوص است که عرض می­شود که إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ، إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ  فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ.

بعد دیگر عرض می­شود که برگردیم به آیه (سوال) خب نماز روی عقیده می­خونه صبر کنید صبر کنید روی اعتقاد می­خونه؟ (نظر) مکلفه پس (نظر) نه نشد ببینید یا می­فهمه نماز یعنی چه و باید را در (نظر) حد معین بفهمد (نظر) نه 7 سال 8 سال، نه 7 سال، نه 8 سال، نه 10 سال، نه 15 سال، ممکنه 20 سال بشه اونقدر ابله باشه اصن نفهمه ممکنه 10 سالش باشه 8 سالش باشه مثل علامه مجتهد بشه یعنی حد سنی و حد جسمی نداره اصن، حد روحی داره. حد روحی این است که بفهمد خدا هست و حد فهم جوریست که بشود به او الزام کرد بر شخص، بفهمد بتواند بفهمد خدا هست بتواند، بتواند بفهمد خدا هست و حد فهم جوریست که بشود او را الزام کرد، بشود این مکلف است دیگه برای اینکه لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ .

خب انما جزا از نظر ادبی مقداری صحبت کنیم چون کلید فهم قرآن لغت است و ادب از کلیدهای فهم قرآنه. در اینجا یه روز عرض کردم که إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ سه واو عطفه و بعدش عرض می­شود که أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ، سه تا أَوْ ، سه تا واو است سه تا أَوْ. آیا سه تا واو با سه تا أَوْ فرق دارند یا ندارند؟ طبعا فرق دارن دیگه مخصوصا واو در مقابل أَوْ و أَوْ در مقابل واو قرار گرفته است. طبعا فرق دارند.

أَوْ طبعا از برای تقسیم است چرا؟ برای اینکه این گناهان و جرایم حدآور منقسم یکسان نیست این اولا، ثانیا ظاهر أَوْ ولو شک کنیم که معانی دیگر دارد ظاهر أَوْ برای تقسیم است برای عطف مجرد مانند واو نیست.

 ثم خب این واو که بر عطف است آیا معنای عطف چیست؟ اگر شما صد تومن به اضافه فلان چیز به اضافه فلان کار تقدیم کنید یک فرش بهتون میدیم معنیش چیه؟ صد تومنه تنها؟ نخیر جمعه. حالا چون مقتضای واو عطف عطف است و عطف جمع است کسی اینطور خیال کند بگد جزاء کسانی که هم محاربه با الله دارن هم با رسول دارن هم يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا دارن جزاء اونهاست که أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا فلان ، میگیم نخیر این حرف درست نیست چرا؟ برای اینکه اگر جمع بین این مطالب است بنابراین چرا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا چرا … کسی که جمع می­کند بین این گناهان سه­گانه هم محاربه با الله دارند هم با رسول الله دارد هم يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا دارد هر سه گناه بزرگ را که در قله گناهان است جمع کرده بنابراین يُقَتَّلُواست دیگه، چرا أَوْ يُصَلَّبُوا؟ چرا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ؟ چرا اون؟ چون درجات ندارد درکات ندارد بلکه درکه الواحده است، درکه الواحده که شامل جمع کل معاصیست این عرض می­شود که یک بعد.

بعد دیگر این است که ما در معطوف­ها و معطوف علیه باید نظر کنیم اگر ما نظر دقیق و عمیق در معطوف­ها و معطوف علیه کنیم می­فهمیم جمع است؟ عطف شی به نفس است؟ عطف عام و خاص است؟ عطف خاص و عام است؟ و اینجا اینطوره اینجا در این مثلث عطف اولا اخص است، بعد خاص است، بعد عام است. اخص چیه؟ يُحَارِبُونَ اللَّهَ اخصه، وَرَسُولَهُ اعمه، وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا اعم از کله. پس سه چیز یعنی سه زاویه از این مثلث با هم فرق می­کنند زاویه مختلف عرض می­شود که مثلث مختلف الاضلاع است که مختلف الزوایاست. زاویه اضیق که خطرناکترین مراحل کفر است يُحَارِبُونَ اللَّهه چون ممکن است يُحَارِبُونَ اللَّهَ نباشد يُحَارِبُونَ الرسول باشد، ممکن است يُحَارِبُونَ اللَّهَ نباشد و يُحَارِبُونَ الرسول نباشد يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا باشد ولکن اگر محارب با الله است قطعا محارب با رسوله، اگر محارب با الله و رسول است قطعا يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا است در دو بعد یکی اینکه خود محاربه با الله و رسول سعی فساد فی الارضه چون محاربه سعیه، دیگر اینکه نتیجه اتوماتیکی و طبیعی و عادی محاربه با الله و رسول يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًاست.

 بنابراین عطف به معنی جمع نیست. جمع ممکن نیست در دو بعد حتی در یک بعد که اگر جمع بود باید که جزا هم یک جزا باشد برای یک گناه یک جزا است. یک گناهی که جمع بین سه گناه است یک جزا دارد نه اینکه چهار جزا داشته باشد يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ و این روایت که می­گوید حسب الجریمه بسیار لطیفه. سوال می­کند از معصوم علیه السلام که آیا همه این­ها یکسانند؟ فرمودند حسب الجریمه. جریمه محارب الله است؟ محارب رسول الله است؟ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًاست؟ سعی فی الارض فساداست؟ در چه بعدیه؟ در بعد مالیست؟ سارق مسلح است؟ یا در بعد عقلیست؟ در بعد عرضیست؟ در چه بعد است، این­ها نحو الجریمه.

حالا يُحَارِبُونَ اللَّهَ ، يُحَارِبُونَ اللَّهَ در چهار بعده تقریبا، يُحَارِبُونَ الرسول هم در چهار بعده، يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا در سه بعده.

 چهار بعد يُحَارِبُونَ اللَّهَ ، این چهار بعد چه در بعد خودی و چه با بعد خودی و بعد غیری نیست. حالا اون بعدی که عرض می­کنیم يُحَارِبُونَ اللَّهَ اصل وجود الله یک، يُحَارِبُونَ اللَّهَ فی توحیده دو، يُحَارِبُونَ اللَّهَ فی صفاته و افعاله سه، يُحَارِبُونَ اللَّهَ فی شرعته چهار، همش محارب الله است دیگه. گاه محاربه با اصل وجود الله است الحاد که جدیت می­کند ملحد باشد صد و یک دلیل داریم خدانشناسن حرفایی که می­زنند یا نه خیر مشرکه  محاربه با توحید دارد یا نخیر موحده ولی موحدیست که محاربه با صفات الله دارد وهابیا گروهین که خداوند شب­های جمعه سوار الاغش میشه میاد آسمون اول که بنده­هاشو از نزدیک نگاه کنه مثلا (نظر) بله منتها شامل حد قوی نیست حد ضعیفشه.

منتها يُحَارِبُونَ اللَّهَ یا حواسش جمعه محاربه می­کنه یا نه عملش محاربه است حواسش جمع نیست ببینید یا حواسش جمع است که با خدا محاربه می­کند که این اشدّ احزاب یا نخیر حواسش جمع نیست. حواسش جمع نیست که محاربه عقیدتی یا عملی با الله می­کند این حواسش جمع نیست قاصر است یا مقصر؟ مقصر. اگر کسی عرق بخورد و مقصر باشد در عرق خوردن مثل عرق خوردن کسی که می­داند عرق حرام است نیست ولکن اگر نداند عرق حرام است و باید بداند عرق حرام است و عرق بخورد باز هم گناهه. همچنین محاربه با الله چه در بعد اول که محاربه با اصل وجود الله است چه در بعد دوم که محاربه با توحید است، بعد سوم محاربه با صفات افعال است، بعد چهارم مبارزه با شرع است، این چند بعد حد انحسش می­داند و محاربه می­کند، حد پایینترش نمی­داند و باید بداند چون حجج الهیه از نظر داخلی فطرت و عقل و از نظر خارجی ادله وجود الله و توحید الله موجوده. نمی­داند و محاربه می­کند ولی نمی­داندی که خود نمی­داند گناه است این هم بعد دوم محاربه است.

اما اگر نمی­داند و قصور مطلقم هست مانند دیوانه، دیوانه­ی صرفی که قصور مطلق است از اول که متولد شده دیوانه بوده حالا هم که بالغ شده است دیوانه است این اگر عملی کند که صرف عمل محاربه با الله در هر بعدی از ابعاد اربع باشد این جزو محاربین الله نیست چون این مکلف نیست. اما کسی که مکلف است یا می­داند و برخلاف دانستن خود محاربه می­کند در هر بعدی از ابعاد، محاربه، یا نمی­داند و باید بداند مکلف است به دانستن که این محاربه­اش کمتره.

حالا این چهار بعد محاربه، چهار بعد محاربه با الله عرض می­شود که چه خودی باشد و چه برونی باشد یعنی در درون محاربه با الله می­کند کاری به کسی ندارد یا نخیر و در برون هم دیگران را هم وادار می­کند به الحاد یا اشراک یا تخلف از معرفت استفاده افعال خدا یا تخلف از شریعت الله.

خب کسی که محاربه با الله دارد در هر بعدی از ابعاد به طریق أَوْلَى محاربه با رسول دارد. کسی که پیغمبر رو قبول ندارد علیو قبول داره؟ روایاتی که می­زند آیات … علی علیه السلام آقا این شخص کفرواست پیغمبر رو قبول نداره شما میگید علی رو؟ بعد کسی بیارن … صحبت کفاره رو … تو ده راش نمی­دادند سراغ خانه کدخدا. کسی که با خدا محاربه است پیغمبر رو قبول دارد؟ کسی که با پیغمبر محاربه است مراعات مردم رو می­کند از نظر شرع؟ شرع رو مراعات می­کند؟

بنابراین ببینید عطف عام است در خاص در دو بعد. عام اول وَرَسُولَهُ. محاربه با رسول ممکن است محاربه با الله باشد ممکن است نباشد حالا بحث می­کنیم و همچنین يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا ممکن است محاربه با رسول باشد ممکن است.

حالا محاربه با رسول. محاربه با رسولم در چهار بعده. یک: رسول رو قبول نداره طبق حرفی که مشرکین میگن خدا اجل و اعلی است از اینکه شرعی بفرسته. خدا بالاتر است از اینکه به ما امری کنه، نهی کنه، با ما حرف بزنه اصلا، مقام خدا … دارد مقام خداوند اونقدر بالاست که چون ما قابل نیستیم به ما خطابی کنه حرفی بزنه میگد خدا محتاج بنده … این محاربه با رسول در هر دو بعد، در بعدی که می­داند محاربه می­کند یا در بعدی که نمی­داند و باید بداند هر دو بعد در هر مرحله عرض می­شود که هست، این یک بعد.

بعد دوم بله خداوند وحی می­فرستد اما به وسیله بشر نه. کما اینکه آیاتی زیادی داریم که لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً یا علما یا عنادا یا جهلی که باید برطرف شود با علم. در هر دو صورت محاربه دوم است با رسالت الهی و رسالت بشری. محاربه اول با اصل رسالت است محاربه دوم نخیر میگد رسول میفرسته خدا ولکن رسول بفرسته چرا بشر بفرسته. این بعد دوم.

بعد سوم: بعد سوم این است که بله بشر اما تو رسول نیستی تو موسی رسول نیستی تو عیسی، یا اینکه با دانستن ادله و معجزات مثبتات رسالت منکر است محاربه علمی، یا نمی­داند نخواسته است بداند معجزات رو، معجزات را به او نشان می­دهند فرار می­کنه مثل کسانی که میگن ما احکام را نمی­بینیم تا مکلف نگردیم اصن احکام رو نبینید دو بعدی مکلفید، ما عرض می­شود که دنبال رسالت نمی­رویم تا اینکه مکلف نشویم و تا اینکه مبتلا به تکالیف رسالت نباشیم.

بنابراین بعد اول که عرض کردیم بعد انکار کل رسالت­هاست و بعد دوم انکار رسالت بشریست، بعد سوم رسالت بشری را انکار ندارد ولی این بشر رسول نیست یا وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمه می­داند رسول است مثل ابوجهل و ابولهب و رسول میگه نیست یا باید بداند و نمی­داند این بعد سوم.

بعد چهارم : مثلا رسول رسوله اما رسولیست که عمری باهاش مبارزه میشه که حسبنا کتاب الله این حسبنا کتاب الله نه محاربه با الله است نه محاربه با اصل رسالت است نه محاربه با رسول بشریست، رسالت رسول رو قبول دارد ولکن چه قبولی؟ قبولی که میگه که نخیر این حرف رو خودت می­زنی و این حرف زیاده که نسبت به رسل در قرآن آیات زیادی داریم که نسبت به رسل اعتراض می­کردند تو این حرف رو اشتباه کردی، تو این کارو غلط کردی، تو این کارو کردی حتی نسبت زنا به رسول­ها دادند، نسبت اشراک، نسبت زنا، نسبت گناهان بزرگ به رسول­هایی که قبول دارند چون قبول رسالت فرق می­کنه قبول رسالت گاه قبول صد در صد است گاه قبول درصد است. اگر درصد قبول رسالت رسول باشد این مومن به رسوله ولکن وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ.

بنابراین در چهار بعد يُحَارِبُونَ اللَّهَ و در چهار بعد يُحَارِبُونَ رسالت اللَّه که این يُحَارِبُونَ رسول اللَّه عرض می­شود در هر چهار بعدش عطف عام است در کار. ممکن است کسی خدا را در هر چهار بعد قبول دارد رسالت رو قبول ندارد، کسی رسالت را در چهار بعد قبول دارد اما اصغر قاتل میشه. اصغر قاتل یادمه اصن کارش آدم­کشی بود و فکرشم نمی­کردن مسلمان بود می­گفتن­ نماز … می­گفتن­ نماز … این خدا رو قبول دارد ولی نه اون قبولی که مقتضی باشد که اعمالش صالح باشه، قبوله خدا را قبول دارد لا اله الا الله هم میگه اذان هم میگه تشهدم میگه ولکن يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا سعی می­کند که مردم را خراب کند، سعی می­کند مردم را زانی بکند، لاتی کند، هرویینی کند، بدبخت کند، مریض کند، از مال بندازد، از اقتصاد از چه منتها این يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا در پنج بعد نیست چون ما پنج بعد ناموسی داریم. در بعد ناموس عقیده که این محارب الله و رسوله است. در بعد ناموس عقیده کسی که می­کوشد عقاید مردم را منحرف کند از الوهیت و رسالت این جزو يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ است چه کوشش از روی علم باشد و چه کوشش از روی لاعلم که باید بداند. پس این مشمول يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا نیست.

بعد دوم: بعد دوم عرض می­شود که بعد جانیست. کسی که آدم کشته است و سعی هم نکرده است این دیگه يَسْعَوْنَ نیست ولی کسی که آدم­کش است طبق آیاتی از قرآن کسب شرر باید کشتش.

 پس دو ناموس میره کنار سه ناموس دیگه می­موند. سه ناموس دیگر که ناموس عقل است و ناموس عرض است و ناموس مال. يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا نه يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ ، ما یک يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ داریم که آقایون گرفتن مفسد فی الارض نخیر يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا اخص است از مفسد فی الارض. یک کسی افساد عقلی می­کند، افساد مالی می­کند، افساد عرضی می­کند، افساد عرضی به زور زنا می­کند، افساد عقلی مردم رو بی­عقل می­کند، افساد عرض می­شود که مالی مال مردم رو می­­برد، مال مردم رو می­برد بدون سعی دزدی این يَسْعَوْنَ … یا اینکه با مردم معاذ الله زنا یا لواط انجام می­دهد ولی سعی ندارد باز این جزو يَسْعَوْنَ نیست و همچنین در بعد بی­عقل کردن مردم در بی­عقل کردن کوشش ندارد اما مقداری بی­عقل کرده مردم رو کوشش ندارد این يَسْعَوْنَ نیست.

پس يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا اولا و ثانیا، اولا سعی است و نه اینکه خود افساد است و ثانیا سعی افساد فی الارض تکلیف در سه بعد از ابعاد ناموسی که بعد مالی باشد و بعد عقلی باشد و بعد عرضی باشد.

در بعد مالی ببینید در بعد مالی شامل سارق مسلح است کسی که آخه سرقت سه جوره یا سرقتی کرده تموم شد یا سرقت می­کند تکرار یا سرقت مسلحه می­کند. سرقت می­کند تموم شد در آیه بعدی وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا،  سرقتی که کرد هنوز … در کاره سرقتی که کرد دوباره سرقت کرد پای چپ رو، سه­باره سرقت کرد زندان، در زندان سرقت کرد اعدام. تمام این­ها مشمول خود آیه هست چون يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ مراحلی عرض می­شود که دارد.

و همچنین راجع به ناموس اگر کسی یک مرتبه زنا کرد یک مرتبه لواط کرد و معلوم شد حد، اگر دو مرتبه کرد چنین، اگر سه مرتبه کرد به مرحله اعدام می­رسد. وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا …أَوْ عرض می­شود که يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ، أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ شامل تمام مراتب تعزیر حتی تعزیر غرق کردن، دیوار روش خراب کردن و کشتن به غیر طریق اعدام معمولی و غیر طریق سلب عرض می­شود که می­شود.

(سوال) بحث نکردیم اینو هنوز.

حالا سوال: مگر يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا بعدش سه تا حد ندارد؟ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ ، آیا این سه تا مقابل اون سه تاست؟ خب بله برای اینکه اگر يُحَارِبُونَ اللَّهَ ، يُقَتَّلُوا، چون قتل اگر در مقابل سلب نباشد هر قتلی باشد ولکن اگر قتل در مقابل سلب باشد قتل فجیع­تر از سلب است کشتنی که از دار زدن سخت­تر است. کشتن دو بعد است در اینجا، کشتنی که از دار زدن سخت­تر است مربوط است به يُحَارِبُونَ اللَّهَ ، کشتنی که دار زدن است مربوط است به يُحَارِبُونَ رَسُول الله.

و بعد وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا دیگه کشتن نیست وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا نه اصلا کشتن نیست کشتن قتلی نیست کشتن سلبی نیست مادون این دو کشتن است مادون این دو کشتن تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ یک بعدشه، حبس کردن تبعید کردن و سایر مراحل ابعاد دیگرشه.

(سوال) بله دیگه بله دیگه ببینید برای اینکه يُقَتَّلُوا مال يُحَارِبُونَ اللَّهه ، يُصَلَّبُوا مال يُحَارِبُونَ رسول الله است، يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ بعد اولش تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ ، ببینید يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ در بعد سعی افساد مالی سرقت مسلحه چیه؟ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ از آیه می­فهمیم و از … روایات این مطلب رو استفاده می­کنیم.

أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ببینید قطع ایدی و ارجل راجع به … نداریم راجع به کسی که وساطت در زنا می­کند نداریم و راجع به کسانی که سعی در افساد عقلی می­کنند، سعی در افساد عرضی می­کنند نداریم فقط راجع به کسانی که سعی در افساد عقیدتی می­کنند. سعی در افساد عقیدتی تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ یا أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ عرض­ها فرق می­کند که اشاره کردیم و باید بعد تفصیل خواهیم داد.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. و السلام علیکم ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد