پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه هفتصد و نود و هفتم درس خارج فقه

مسائل مستحدثه (اجتهاد و تقلید)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

مقدمتن جملاتی مختصر درباره حضرت زینب سلام الله علیها که امروز روز وفات اون حضرت است عرض میکنیم به طور مختصر و فشرده مقام حضرت زینب سلام الله علیها  بعد از حضرت زهرا سلام الله علیها بالاترین مقام تاریتلو عصمت است ،‌چنانکه عصمت مراتبی دارد تالیتلب عصمت نیز مراتبی دارد ، عصمت آدم کجا عصمت نوح و ابر اهیم و موسا و عیسا کجا علیه سلام و عصمت محمدیه صلوات الله و سلامهو علیه کجا

هر کی از مراتب عصمت دارای تالی تلبیست ، همانطوری که مقام عصمت ادم صلوات الله علیه ادنای مراحل عصمت رسالیست در مقابل هم عصمت رسول الله صلوات الله علیه اعلای مراتب رسالیست . تالیتلب ادنای مراتب رسالی تالیتلب ادناست . و تالی تلب اعلای عصمت رسالی تالیتلب اعلاست و رسول الله صلوات الله علیه دارای دو تالیتلب اعلا بر مبنای عصمت علیاشون میباشند.

تالیتلب اول سیزده معصوم علیه سلام که دوازده امام و صدیقه طاهره سلام الله علیها بر حسب دلایل قطعیه نه تنها علی علیه سلام و فرزندانش عصمتشون از عصمت های کل نبیین و کل علول عظم الا خاتم نبینی برترست بلکه صدیقه کبرا سلام الله علیها نیز ولو رسول نیستند اما منیستند ولاکن عصمتشون در بعد علمی عقیدتی اخلاقی عملی و کل جهات بر ابراهیم ها هم مقدمست، مثلن مریم سلام الله علیها نه امام بودند و نه رسول ولاکن دارای مقام عصمت بودند

عاصیه بنت مزاحم سلام الله علیها معصوم نبودند ولاکن تالیتلب مقام عصمت بودن مقام عصمت موسا علیه سلام ، که پیامبر زمانشون بود. و بعدن تالیتلب مقام عصمت عیسا علیه سلام که پیغمبر رسمیه بعد از ولادت و بعد از گذشت سیو چند سال بود. حالا مرحله سومه درجه اولیای عصمت در تالیتلبش حضرت زینب سلام الله علیها هستند، معصوم نیستند اما درجه علیای تالیتلب مقام عصمت دارند .

من بعید نمیبینم که مقام زینب سلام الله علیها از مقام عصمت آدم هم برتر باشد زیرا آدم علیه سلام بر حسب نص قرآن وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ. ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَىٰ مامون رشید از امام رضا علیه سلام سوال کرد یبن رسول الله ما تقولو فی عصمت انبیا عن معصومه،‌عرض کرد و وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ.   کجاست ، فرمود به ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَىٰ  توجه کنید.

مرحله زندگانیه تکلیفی آدم دو بعدیست ، بعد اول قبل رسالت بعد اول رسالت بعد دوم رسالت ،  وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ.  قبل رسالت بود و بعد از تکلیف ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَىٰ بعد از رسالت بود. ولاکن زینب سلام الله علیها حتا از چهار سالگی مفسر قرآن بودند . در سن چهار سالگی مفسر قرآن بودند و بین سن شش و هفت سالگی خطبه قراعه مادرشون زهرا سلام الله علیها خواندن و به دیگران تعلیم کردند مثلن از جمله اعترافاتی که بعضی از معصومین نسبت به زینب سلام الله علیها دارند اعتراف و اقرار حضرت زینول عابدین علیه سلام است که انت والله عالمتون غیر معلمه و فهمتون غیر مفهمه زینب سلام الله علیها نزد چند معصوم تربیت یافتند ، اگر انسان نزد عالمی بزرگوار تربیت بیابد از سه بعد خارج نیست ،‌یا در زمان زندگی او یا بعد از او اعلم از او خواهد شد ،‌یا برابر با او یا ادنای او ادنای او یا تالیتلب یا مراحل بعدی

ولاکن مثله زینب سلام الله علیها که از زمان رسول الله صلوات الله علیه بعد امیرول مومنین و زهرا سلام الله علیهما بعد حسن و حسین سلام الله علیهما بعد زینول عابدین سلام الله علیها و بعد هم که حضرت باقر سلام الله علیها کودک بودند بنابراین تحت پرورش شش معصوم قرار گرفتند کسی که تحت پرورش شش معصوم قرار گرفته و از کودکی مفسر قرآن بوده و از کودکی اخلاقو عقیده او عملو همه چیزش طبق نقش معصومین محمدی صلوات الله علیه بوده است که شش معصومند بنابراین تالیتلب اعلای مرتبه علیای رسالتست که رسالت محمدی صلوات الله و سلامهو علیه است .

زینب سلام الله علیها اضافه بر علم و معرفت و تقوا و اخلاق و عقیدت و عمل صالح در بعد اعلای تالیتلب عصمت علیا ادامه این بتله کربلا هستند مثلن اون جمله ای که در سخنرانی فرمودند سحیا اهل الکوفه یا اهل الخط و القدر فسکنت الاجراف زنگها ساکن شد ،‌زنگها جمادن ، و نفسها بند آمد.

این بند امدن نفسها و ساکن شدن عرض می شود که زنگها دلیلست بر تصرف ولایی اون حضرت دارای ولایت تالیتلبه ولایت کبرای محمدی صلوات الله علیه میشود که بودند . ما قلو نمیکنیم کسانی هتسند قلو میکنندن کسانی هستند دنو میکنند کسانی قلو میکنند یه مرتبه در مورد پنجاه سال پیشه یه رودخونه که هنوز هست ازش دعوت کرده بود مالک که بره منبر خودش رفته منبر گفت اگر کسانی علی اللهی هستند من زینب الاهی هستم اومد پایین گفتم خیلی نفهمی و خیلی بیشعوری علی الاهی ها نفهمن و تو نفهم تر از علی الاهی هستی در هر صورت

این بتله کربلا در بعد علمی و معرفتی و تقوایی و اخلاقی و عقیدتی و عمل صالح عرض کردیم تکرار کردم تالیتلب اعلای مقام علیای رسالت محمدی صلوات الله علیه هستند و این مختصر اکتفا میکنیم بعد راجبه ثقل اکبر تتمه عرضمون عرض کردیم که برحسب آیات ثقلین و روایات ثقلین ثقل اکبر قرآن است و ثقل اصغر عترت رسول الله نه روایت روایت ثقین دارد صحیح دارد تقیه دارد نقیه دارد پاک دارد ناپاک دارد و لاکن عترت رسول الله سنت قطعیه رسول الله که تالیتلب قرآن است و در حاشیه قرآنست .

اما روایات ثقلین که در چهارده طبقه مرحومه استاد اعظم ایت الله عظمای بروجردی ترتیب داده اند در علیه سلام در چهارده طبقه از زمان رسول الله صلوات الله علیه الا زمان نازل هاذا تقریبن فوق حد تواترست که  إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي دوتا فقط سوم نداره چهارم نداره ،‌عقلو اجماعو شهرتو و اونچه سنیها و شیعه ها میگن ندارد

بنابراین روایات فوق حد تواتر ثقلین مصدر شریعت را مصدر وحیانی دانسته مصدر وحیانی اول کتاب الله است و مصدر وحیانی دوم سنت رسول الله صلوات الله علیه

در این روایت دارد که احدما اکبر من الاخر ، اتم من الاخر ،‌اطول من الاخر و همانطور شش تعبیره که خلود ثقل اکبر که قرآنست الی یومدین است ولاکن ائمه علیه سلام که ثقل اصغرند خلوت ندارند خلوده در زمان تکلیف ندارند چون یا شهید شده اند یا وفات کردن . ولاکن قرآن نه شهید میشود علیه سلام نه وفات میکند بنابراین خلود زمانیه قرآن خالد ترست و ماندنی ترست از خلود رسول الله و ائمه معصومین علیه سلام این خلوده زمانی

کمال مقامی اکمل افضل اطهم در بعد کمال در بعد تمام در بعد فضیلت حتا از نظر لفظی تا چه رصد معنوی ظواهرش نصوصش بتونش تعویلاتش در جمع از ثقل اکبر اهمست و اقدمست با اون بیانی که دیرو عرض کردیم و اما قرآن شریف ، چنانکه عرض کردیم آیاتی مانند أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ دو بعد و دو مصدر از برای شرع مقرر کرده

یکی مصدر ربانی مستقیم که قرآن است اطیعو الله آیا در اطیعو الله که ما معمولیم از خدا اطاعت کنیم از خدا وحی میشنویم نخیر پس وحی منفصلست و نهی منفصل بله پیغمبر که مورد خطابت اطیعوالله است وحی متصل است وحی گوشست ولاکن دیگران ائمه علیه سلام و مومنان و سایر مسلمانان و سایر مکلفان اطیعوالله شون با وحی منفصله یعنی با وحی قرآنه بنابراین اطیعوالله ‌کمااینکه در نهجول بلاغه است فی محکمه کتابه و اطیعو رسول فی سنتهل جامعه غیر المفرقه خب اما این رسول الامر هم دوتان هم یکی

از نظر شخص دوتا هستند از نظر شخصیت یکی ‌کمااینکه در روایت از ولی امر صلوات الله علیه است که اولنا محمد اخرنا محمد اوسطنا محمد کلنا محمد ،‌صلوات الله علیه ولاکن این محمدهای چندگانه چهارده گانه دو بخشن یک محمد اول صلوات الله علیه و بعدن محمد دوم که سیزده معصوم دیگرن که فرزندان امیرول مومنین و صدیقه طاهره سلام الله علیهاند حالا بنابراین اینها از نظر اشخاص سیزده تن هستند ،‌ولاکن از نظر شخصیت واحدند

شخصیت قرآن شخصیت اولست و شخصیت عترت رسول الله شخصیت دومست وانگهی ائمه علیه سلام وحی بهشون نمیشه روات ان الرسولند ‌کمااینکه رسول راوی ان الله است در دو روایت ، روایت قرآن و روایت سنت ،‌ائمه علیه سلام راوی انرسول الله هستند در دو روایت روایت قرآن و روایت سنت ، رسول الله به طور مماس راوی انالله است نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ در چه ،‌ نزول جبرعیل بر رسول الله صلوات الله علیه بعنوان حاجت رسول الله به واسطه نبوده

فلذا در شب قدر در لیل معراج در لیل معراج جبرعیل در بین راه برگشت گفت یا رسول الله با این پروبالی که جبرعیل داشت با پروبال آسمان پیما در بعد روح و در بعد جسم توقف کرد و برگشت گفت یا رسول الله لو دنوتو ان ملتن لحترت،‌اگر از این مکان یک بند انگشت بالاتر بیم میسوزم پس میسازم که نسوزم برگشت

خب حالا این بحثی دارد که بعدن باید که در جای خودش عرض کنیم حالا روی این اصل ما دو منشع و دو مصدر وحیانی در شریعت اسلام داریم یا یک مصدر یا دو مصدر ،‌در شخصیت وحیانی اند ،‌قرآن و سنت رسول الله ،‌ ولاکن شخصیت قرآن در بعد منفصل از شخصیت عترت مهمترست قرآن اصلست و عرض می شود که سنت در حاشیه

حاشیه تکمیلی نیست حاشیه تدوینی نیست حاشیه توضیعی نیست حاشیه ایست که از جمله اخختصاصات معصومین حاشیه ایست که قصورها و تقصیراتی که نسبت به قرآن میشود تختعه میکنند بله در عبد حروف مقطعه استقلال دارند مخاطب در بعد مقطعه اولن رسول الله صلوات الله علیه است به وحی ثانین سیزده معصوم دیگرست به الهام و تعلیم و رسول الله صلوات الله علیهه ولاکن دیگران مخاطب حروف مقطعه نیستند

و من روی مقدماتی عرض خواهم کرد و عرض کرده امیرول مومنین که سنت رسول الله با احتمال بسیار قوی کلن برداشت از حروف مقطعه است یعنی قرآن دارای سه بخش است یک بخش حروف مقطعه که در اختصاص مقام عصمت محمدی صلوات الله علیه است ،‌اختصاص دارد ،‌یک بعد محکمات که مربوطه به کل مکلفینست بعد سوم متشابهات که مربوطست به اختصاصیها ،‌هرکس متشابهات نمیتونه معنا کند در دو بعدی خود و در بعد غیر خودی

حالا کتاب الله در احکامی که تبیین میکند نصن یا ظاهرن خب معلومه ،‌و اما احکام بسیار انگشت شمار و کمی را که در جزعیاتی از فروع احکام ذکر نمیکنن مانند هیفده رکت نماز این هم سنت رسول الله نیست سنت رسول الله کجاست سنت رسول الله همانطور که آیات قرآن محکمات و متشابهاتش پیاپی نازل میشود و بر علم وحیانی رسول الله اضافه میشد همچنین در چند سوره مکی و چند سوره مدنی که جمعن بیشتو هشت سوره است در بیتسو هشت سوره صدو چهارده سوره قرآن چه مکی سیزده ساله اش چه مدنی ده ساله اش حروف مقطعه بینگرست الف لام میم الف لام را نون کاف ها یا عین صاد و و و ممنتها اینا از چند بعد خارج نیست

یا تدوین فرموده است مقام رسالت اظما و مقام ولایت برای ما قطعن تبیین کرده میفهمیم یا تبیین نکرده از خود آیه استفاده میشه یا هیچکدام نون ما که نمیدانیم چیه ولاکن یاسینو میفهمیم یاسین والقران الحکیم یا خطابه سین سید المرسلینه واز این قبیل حالا برگردیم

ما در کل قرآن در آیات حکم در آیات اطاعت در آیات تبعیت و در هرگونه آیات که پیروی علمی و عقبیدتی و عملی و اخلاقی و اجتماعی و فردی و سیاسی و غیر سیاسی مکلفان هست تمامن یا در انحصار الله است که قرآن یا با رسول الله است که در حاشیه است ،‌متعسفانه علمایی سنی مذهب و علمایی شیعه مذهب برا اینکه بر عدله وحیانی سوم و چهارم و بیشتر تا دهم بیفزایند احیانن استدلال به آیاتی از قرآن کرده اند ازجمله آیه صدو پونزده سوره نساع

آقایون برادران سنی و برادران شیعه برای اجماع دلیلی قانع کننده ندارن نه دلیل عقل نه دلیل سنت نه دلیل کتاب گشتن یک آیه از شش هزارو ششصدو شصتو شیش آیه قرآن پیدا کردن و به اون آیه حجیت اجماع را تحمیل کردن اجماع چه اجماع محصل باشد چه ضعیفتر اجماع منقول باشد چه شهرت محقر باشد چه ضرورت باشد اینهارو تحمیل کردن بر این آیه ایا بهتر نبود که استدلال تحمیلی به قرآن نشود

اگر اصلن استدلال به قرآن نشود تقصیرش کمترست تا استدلال بشدو قرآن بعنوان تحمیل حالا آیه ملاحضه کنید وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَىٰ وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا هرکس با رسول جداسازی کند یعنی چه ؟ یعنی اونچه من میگویم برای من و اونچه تو میگیوی برای تو خرجمان جداست مثه مسیحیا میگن دین را پیغمبر میاره احکام دنیایی با ماست سیاست با ماست احکام دنیای با ماست دینو پیغمبر میاره

حالا وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ ، يُشَاقِقِ الرَّسُولَ غیر از یعاندست ، غیر از یخالفست غیر از یشاقق یعنی رسول تو درست میگی برا خودت میگی تو برا خودت میگی ما برا خودمون شق و شکاف و جداعی بین رسول و احکام رسالتی و بین مکلفین و احکام دون عقل یا احکام عقلانی غیر مطلق یا احکام عقلانی مطلق وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَىٰ بله ، اگر قاصر باشد رسول را نشناخته و وحی را هنوز نشناخته در حال شکست مطلبی نیست اون قاصره هنوز ولاکن اگر وحی را شناخت الهدا الف لام استقرام داره

هدایت ربانی را صددرصد براش تبیین کردن تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَىٰ روشن شد از بارش هدای محمدی صلوات الله علیه ، هدایت رسالتیه محمدی صلوات الله علیه کتابن در اصل و سنتن در فرع برش روشن شد با این حال یشاقق میگد رسول رسالت برا خودت و ما نظراتمون افکارمون عقولمون ضنیاتمون اجماعاتمون شهرتهامون اطباق هامون خیالتمون اقوالمون با خودمون این مشابقت

بعد به چی استدلال میکنند آقایون وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَىٰ وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ سبیل دو سبیله یا سبیل مومنین است یا غیر سبیل مومنین ،‌بعضی از علمای شیعه و بعضی علمای سنی استدلال کردن به این آیه که سبیل مومنین اجماعه یعنی راهی رو که ما میرویم یا سیره است یا اطباقست یا اجماع محصلست یا اجماع منقولست یا شهرتست که همش ضرورته

از همه اهم ضرورته ضرورت فقیه بین کل مومنین که اعمست از سنی شیعه خب سنیم مومنه البته ایمانش کمتره درست است مسلم مقابل مومن میاد احیانن ولاکن در منطق قرآن مسلم کل مسلیمنن مومنم کل مسلیمنن با درجات درجه ادنا درجه اولیا درجه اوسط حالا المومنین اگر ضرورت نظر فقاهت اصلیشون در اصول دین یا ضرورت نظر فقاهت فرعیشون در فروع دین بود که این ضرورته وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ یعنی برخلاف کل مومنین که از نظر فقاهت اصلی و فرعی ضرورتن چنین میگویند فلان چیز حرام است فلان چیز واجبست

اگر اطباق کنند به غیر سبیل مومن چی میشه نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّىٰ آقایون استدلالشون از چند جهت مخدوشه اولن ایا اجماع منقول سبیل المومنینست اجماع منقول که تناقضها دارد تضادها دارد یکی نقل اجماع میکند در حرمت نماز جمعه یکی نقل اجماع میکند در وجوب نماز جمعه یکی نقل اجماع میکنن بر چیز دیگه این سبیل المومنین است پس اجماع منقوله

اجماع معسرم همینطوره اجماعه معسرم مبارزات دارد گاه اجماع معسر برخلاف کتاب الهل است برخلاف سنت رسول الله است برخلاف عقل مطلقست موافق نداره این سبیل مومنین است ایا المومنین کلن اتفاق میکنند بر مطلبی برخلاف عقل برخلاف کتاب ، برخلاف سنت نخیر

میریم بالا بنابراین اجماع منقول اجماع محصل شهرت اطباق سبیل المومنین نیس سبیل بعضی از مومنینه تازه سبیل بعضی از مومنین بر پایه ایمان نیست برپایه غفلتست بر پایه جهالتست اگر سبیل کل مومنین بر پایه ایمان نباشد بر پایه غلت باشد سبیل مومنین نیست سبیلو رجال سبیل رجولتست سبیل اغنیا سبیل غناست سبیل المومنین سبیل ایمانست ایمان به چی ؟

ایمان به فکر خود ایمان به غیر کتاب ایمان به غیر سنت پس سبیل مومنین چیه باید اینو معنا کرد حالا ما در راستای استدلال آقایون عرض میکنیم پس سبیل المومنین المومنین که کل مومنین را در مثلث تاریخ شاملست چجور ممکنه احراز کنیم ما کل مومنین مجتهدین غیر مجتهدین مقلدین مراجع سنی شیعه و و سبیل کل مومنین را چطور میتونیم احراز کنیم بله میتونیم احراز کنیم اگر نص قرآن یا ظاهر مستقر قرآن یا روایت متواتره بینول فریقین باشند

کسانی که مخالفن مومن نیستن یا قاصرند یا مقصرند در قصور و تقصیر ایمان جایی ندراد سبیل مومنین سبیل مومنین در بعد علم در بعد معرفت در بعد عرض می شود که عقیده در بعد احکام در بعد عمل در بعد دلیل در بعد استدلال در بعد عصمت استدلالی سبیل مومنین خب بنابراین حالا فرض میکنیم فرض میکنیم ما سبیل المومنین بر فرض محالات

بر فرض محال سبیل المومنین را که همه زنده اند در طولو عرض زمان همه زنده اند ما میخوایم بگیم که این حکم چیه آیا این المومنین که صددرصد زنده اند از اعمه از مومنین مومنین ضعیف مومنین قوی صددرصد زنده اند اگر گفتن که حرم ذلک الی المومنین به معنی احلست قبول میکنیم ؟‌

سبیل ایمان نیست که سبیل ضد ایمانست سبیل ضد کتاب الله است سبیل ضد سنت رسول الله است بنابراین بر فرض محال هم اگر سبیل مومنین را در بعدی از ابعاد فقه اصلی عقیدتی و فقه فرعی قبول کنیم این سبیل مومنین نیست مگر مومنین تخلف نمیکنه مثلن يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى   خب اینها مست میکردن نماز میخوندن یکیشون نماز جماعت میخوند و امام جماعت بود گفتش که در سوره کافرون خوند گفت اعبودو ما تعبدون آیه نازل شد لا تقربو الصلات یا ایها الذین امنو ایمان داره ها  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ حالا ما این شخص مومن رو که نماز خونده در عالم مستی 2724 نخیر سبیل المومنین به حساب ایمان سبیل المومنین به حصاب قصور نه به حصاب تقصیر نه به حساب جهالت نه به حساب نادانی کردن نه به حساب تخلف از وحی نه به حساب ضد کتاب نه به حساب ضد سنت نه سبیل المومنین معنا میکنیم چیه

ببینید ، در کل قرآن ما سه سبیل داریم ،‌یک سبیل الله است که نودو چند درصد آیات سبیل الله است یک سبیل غیست در مقابلش ،‌اما سبیل رسول نداریم اصلن رسول استقلال نداره همانطور که الله واحدست سبیل الله هم واحده یک آیه یک اشاره سبیل رسول نداریم چرا

مگه رسول رسول است رسول رب نیست که خدا سبیلی دارد رسول هم سبیلی دارد علی هم سبیلی نخیر ،‌ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ سبیله سبیل واحدست خدا واحدست سبیلش واحده منتها بیانگر سبیل الله رسول الله است بیانگر سبیل رسول الله اعمه هدا هستند پس هم ستاست هم یکیست یکیست در شخصیت سبیل الله ستاست دومی سبیل رسول الله است که در قرآن نداریم اصلن و حساب داره نداریم در قرآن سبیل کلن داریم سبیل غی داریم سبیل الله زیاد داریم ولی سبیل رسول نداریم

سوال ایا مومنین فوق رسولند که سبیل مومنین سبیل مومنین باشد حتا ضرورت ها ،‌حتا اگر مومنین به ضرورت حکمی کنند که برخلاف کتاب الله است یا کتاب الله نیست برخلاف کتاب و سنت است ایا مومنین بنابراین رایمان رجحان دارند که در این آیه سبیل مومنین ذکر شده با این غلظت و شدت که نُوَلِّهِ ما تَوَلَّی وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً.

نصلهی جهنم غیر از آخه دخول جهنم دوتاست یکی داخل میشود جهنمی به اتش جهنم میسوزد یکی نخیر خودش هیزمه  إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ این از بدترین جهنمیا هستن ایا از بدترین جهننمایا کسانی هستند که با اجماع مخالفت کنند ؟‌خب عرضم اینجا بود که ایا سبیل مومنین سبیل خوئد مومنین است ؟‌که سبیل رسول الله نداریم سبیل مومنین داریم نخیر ببینید ، سبیل الله قدر اصلی و قاعده اصلی و متنیه متینه سبیل است ،‌

حالا رسول واسطه ی بین الله و مومنین است در تبیین سبیل الله رسول که سبیل نداره پس سبیل المومنین چیه سبیل المومنین سبیله وصول الا الله است به ارشاد رسول الله ،‌ که عرض می شود که وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً امت اسلام امت وسطن نخیر ، کم اعمه اند بر حسب تحقیق در روایات

کم اعمه علیه سلام اعمه علیه سلام امت وسطن اعمه علیه سلام واسطه هستند بین امت و بین رسول ‌کمااینکه رسول واسطه است بین امت و اعمه و الله  بنابراین سبیل مومنین راه مومنین است به سوی الله که بواسطه رسول الله میفهمند مثلن در استحباب أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا باب کجاست ؟ وسیله ورود به مدینه علم و رسول الله علی و علیهای معصومین علیه سلام هستند اینجام همینطور اینجا سبیل المومنین سبیل مومنین به حساب ایمان به حساب ایمان اولن بالله و بحساب ایمان ثانین به رسول الله پس سبیل المومنین همان سبیل الله است سبیل رسول نیست منتها مومنین بالله مومنین به رسول الله سبیل الله را به وسیله ارشاد و تبیین رسول به دست میارن بنابراین این آیه چه ربط دارد به اجماع اصلن کل آیاتی که در باب حکم قضا اطباق تاعت بهطور تفصیل در قرآن شریف امده است کلن یا طاعت الله است که طاعت قرآن است یا طاعتوالله است بعدش طاعت رسول بر مبنای قرآن طاعت اولول امر بر مبنای رسول و قرآن

ما آیات در این بعد زیاد داریم تتمه از دیروز بعضی برادران سوال کردین که دلیل بر انحصار دلیل وحیانی نسبت به قرآن و سنت چیست خود قرآن مثلن آیه دهم سوره فصلت ،‌ وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِيهِ مِن شَيۡءٖ فَحُكۡمُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۚ ایا رسول الله الله است ؟‌اعمه الله اند ،‌عقل الله ، اجماع الله ،  بعد سوال اگر حکم الی الله مناسب الله است پس عطرت کجاست میگیم عطرتم حکم الله اند و به نص کتاب الله به نص کتاب الله که أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ که بارها عرض کردم

همچنین آیه سوره مبارکه کهف، آیه بیستو هفت سوره هیجده ،‌ وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ ۖ اگر ما در آیات دقیق بشیم خیلی مطلب دستمون میاد متعسافنه آقایون مرجع تقلید که مدرس تدریس میکنه یه روایت یک هفته ده روز بیشتر در سندش در مندش در متنش بحث بحث بحث میکنن تا به آیه که میرسن آیست مرحوم استاد اعظم اقای شاه آبادی رضوان تعالا علیه که استاد اقای خمینی هم بودن ایشون فرمودن که بهترین فقه شیعه حدایقست ،‌حدایق 3401 من به ایشون عرض کردم بهترین فقه شیعه این نیست

درست است از یک نظر بهترست که نه اخباریست و نه اصولیست معتدلست بین اخباری و اصولیت ولی قرآنی نیست و دلیل بر قرآنی نبودن اینست که به روایتو اقوال که میرسد روش هی بحث میکند دقت میکند فکر میکند ولی به قرآن میرسد بعله آیه هست مثه اینکه بچه همسایست مثلن اجنوی مثلن به این آیه اعتنا ندارند متسفانه نه نویسندگان آیات الاحکام نه فقها و حتا نه مفسرین ، حتا مفسران قرآن نوعن خود را تفسیر میکنند در قرآن

قرآن را در خود به وسیله قرآن تفسیر نمیکنند . اگر قرآن را اونگونه که خدا دستو رفمروده است به طور که دیرو عرض کردم به طور معصومانه این کتاب معصوم را وسیله تفهم دلالی لفظی و معنوی احکام معصوم بدانیم چرا اختلاف کنیم وعتصمو به حبل الله عصمته ، عصمته علمی دیرو عرض کردم یا در بعد شخصیصت یا اگر در بعد مراجعه شخصیه صحیح و درست مطلب مقدار گنگ شد  وامرهم شوری بینهم

حالا در این آیه ببینید وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ ۖ پیغمبر به امیرول مومنین چی تلاوت کنه چیز یا یک چیز اگر دو چیزست ایا سنت کتاب ربک است ،‌لفظ قرآن لفظ کتاب وحی در انحصار قرآنه پس وتلو این تلاوت قرآن است ،‌تلاوت سنت نیست اینکه خیال میشود و ما قبول نداریم چندان که بر رسول الله چنانکه الفاظی قرآنی نازل میشد برای تبیین معانی وحیانی الفاظی در سنت نازل می شود نخیر الفاظ قرآن و معانی قرآن ربانیست ولاکن الفاظ سنت ربانیست الفاظ سنت رسولیست محمدی صلوات الله علیه است ولیکن معانیش ربانیست

این معانی ربانی جدای از قرآن نیاورده بلکه حروف مقطعه حروف مقطعه وتلو تلاوت پیغمبر سه بعدیست ،‌ تلات کل مکلفین به طور عام یک بعدیست تلاوت مختصین دو بعدیست ،‌ تلات پیغمبر همانطوری که قل هو الله احد تلاوت میکند الف لام میم هم الف لام را نون قاف همانطوری که تلاوت محکمات میکند و تلاوت عرض می شود که متشاب میکند تلاوت آیاتی که نه محکمست و نه متشابه چون دال نیست الف لام راد دال نیست اصن

در هیچ لغتی از لغات مختلفه جهان الف لام را نون قاف این لغت نیست اصلن رمزه ،‌این رمز وحیانیست بنابراین پیغمبر معمورست که قرآن را در سه بعد تلاوت کند وتلو علیهمم نیست ها هم خود بخوان هم بر دیگران بخوان بله وتلو علیهم یعنی بر اونها بخوان ولاکن مثلن وشمس وضحاحا والقمر و تلاها ایا ماه خورشیدو مطالعه میکنه میخوانه

تلات تل بودن دنبال بودن دنبال بودن و دریافت کردنه نوری از خورشید برای قمر بنابراین اتلو علیهم به جای خود ولاکن اتلوی مطلق یعنی هم خودت بخوان هم وادار به خواندن کن هم تبعیت کن در کل مراحله وحیانی تبعیت کن حالا وَاتْلُ مَا أُوحِيَ که کتاب پیغمبر بزرگوار است این تلاوت در بعد آیات مفصلات قرآن است چه محکمات و چه متشابهات

و غیر از محکماتو متشابهات حروف مقطعه حروف مقطعه قرآن در گوشیهای وحیانیه رمزیه الله است با رسول الله در بعد اول و با معصومین در بعد ثانی بنابراین تمام سنت قطعیه از حروف مقطعه است وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ ۖ خب این کتاب چیه ؟‌ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ مگر لا مبدل استقراق نیست ،‌نفرمود لا بدل کلماتهی بشری انسانی نخیر هیچ تبدیل کننده ای برای کلمات کتاب نی

یعنی حتا خود خدا هم که این کلمات را عوض نمیکند وقتی که قرآن تمامن نازل شد و پیغمبر با اخرول فوت کرد خدا دیگر کلمه ای وحیانی دیگر اضافه بر قرآن یا ناسخ قرآن یا مکمل قرآن نازل نکرد لا مبدل استقراقه دیگه لا مبدله ربانین الاهین بشرین جنین ملائکین جبرعیلین روحین تمام ین ها رو نفی کرده

حالا وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ ۖ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ بعدش  وَلَنْ تَجِدَ لن استعارست دیگه همانطور که لا مبدل استقراقه وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا ایا سنت دون قرآنست در بعدی بله در بعدی نه ،‌اگر سنت قطعه باشد دون قرآن نیست در حاشیه قرآن است به دستور قرآن ولاکن غیر کتاب و سنت کل عدله ی هشتگانه اضافی که سنیان و شیعیان اضافه کردن تمام من دونهیست و لنت جد من دونه حالا ضمیر دونهی به چی برمیگرده

یک مرجع داره دو مطلب ببینید وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ ۖ ایا کتاب مرجع ضمیره یا رب جاع عبدالله جاع اللهه یا عرض می شود که عبده ،‌عبدالله جاعه ضمیر به عبده یا به الله به عبد برمیگرده مضافه حالا وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ ۖ پس محور کتابه رب دعوت میکند تلاوت تو در بعد قراعت تبعیت در کتاب باشد لا مبدل لکلماته ،‌کتاب ،

وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا هیچ مبدلی از برای کلماته قرآن نیست و محالست که پس از قرآن پناه گاهی بیابید .

پس عدله کجا رفت کل عدله خیالاتست کل عدله اوحامست یا دلیل نیست یا اگر دلیل است دلیل وحیانیست بلکه مشیر به دلیل است اگر اشاره اشاره مطلقه و مقبوله باشد قابل قبول است حالا این ضمیر دو بعد دارد یک بعد اصلیه ادبیاتی کتاب ،‌ 4114 اصلیه معرفتیه رب ،‌ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ یعنی لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ کتاب رب و لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ رب ،‌نه کلمات رب کلن مبدل دارد نه کتاب رب

لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ الله لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ ربه ،‌این کلمات الله  همان کلمات ربک است کتاب الله همان  کلمات الله است این آیه دلالت بر چند جهت یکی قرآن منسوخ به حدیث نمیشه برا اینکه اگر قرآن بخواد ناسخه نسخ کنه ولو متواتر باشه اولن مخالفت با قرآن داره اونچه مخاخلف با قرآن است کتابن و سنتن 4155

و ثانین ایا ناسخ ملتحدست ،‌ بله دیگه وقتی حکم ناسخ امد حکم منسوخ بره دیگه ، پس حکم منسوخ رفت کنار حکم ناسخ 4208  وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا این آیه از آیاتیست که نص است بر اینکه حکم حدیثی و سنتی ولو قطعی که ناسخ قرآن باشد نداریم حتا خدا هم خودش را نفی کرده است که تکلیف کند

خدا خودش نسخ نمیکند تا چه رصد پیغمبر و اعمه قرآن رو نسخ کنند بنابراین حدیث قرآن رو نسخ نمیکند

مباحثی دیگریم داریم راجبه وحدت دلیل که انشالله بعدن اگه زنده موندیم عرض میکنیم امیدواریم پروردگار عالم مارا موفق کند که در بازاری که همه جور جنسی هست در بازار علم و در بازار معرفت و در بازار عقیده و اخلاق در بازار فقه و فلسفه و عرفان در بازار ادب و منطق همه چیز هست جز قرآن مگر جسم قرآن ،‌ما مستقیمن به قرآن مراجعه کنیم اسلام را از نو مطالعه کنیم اسلامرا  بعد از چهارده قرن که چقدر خرافات و انحرافات و تناقضات و تضادات خلافه عقل تناقض خلاف حس خلاف علم نسبت به اسلام دادن که اسلامو ملکوت کردن ملزور کردن عقب مانده کردن چه کردن ما اسلام را اونجور که قرآن میگوید تبین کنیم و اونجور که میگوید تدوین کنیم